بتریه در فرق و مذاهب
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل بتریه (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
بتریه از فرق زیدیه، به فتح باء بنا بر ضبط "اللباب فی تهذیب الانساب" و به ضم باء بنابر ضبط قاموس.[۱]
ابن اثیر در "اللباب فی تهذیب الانساب" بَتری را به فتح باء و سکون تاء ضبط کرده است. [۲]
ابن جوزی، این فرقه را از فرق قَدَریه به شمار آورده است با توجه به آنکه به نظر میرسد مقریزی از کتاب "تلبیس ابلیس"، متأثر بوده، میتوان این دو را یکی به حساب آورد. [۳]
ممکن است این نامگذاری از آنجا ناشی شده باشد که معتزله به سبب آنکه تعلیماتشان را از خطبههای حضرت امیر(ع) اخذ کرده بودند، بیش از عامّه و حشویه، به امام علی(ع) ارادت میورزیدهاند و به همین جهت دیگران آنها را در مقام تعریض و تنقیص، بَتریه که از فرقههای زیدیه میباشد ـ نامیدهاند؛ چنان که به همین جهت آنها را کیسانیه نیز نام نهادهاند.
ایشان به عامه نزدیکترند، و ابوبکر و عمر را بزرگ میدارند.
پیشوای ایشان، کثیر النواء ابتر و حسن بن صالح بن حی بوده و عقیده ایشان همان عقیده سلیمانیه است. سلیمان بن جریر رقّی که فرقه سلیمانیه منسوب به او است، معتقد بوده، امامت به صورت شورایی است و با بیعت دو مرد از مسلمانان نیک درست میشود. وی همچنین معتقد بوده علیرغم وجود افضل، بیعت با مفضول جائز است و لذا وی، امامت ابوبکر و عمر را ثابت میدانسته و میگفته امت اسلام خطا کرد که با وجود علی(ع) با آن دو بیعت کرد؛ اما خطای آنها به حد فسق نمیرسد. وی در عین حال، عثمان بن عفان و طلحه و زبیر و عایشه را تکفیر میکرده است. [۴]
میر سید شریف در "تعریفات العلوم و تحدیدات الرسوم" مینویسد: "ایشان اصحاب بتیر ثومی بوده و با سلیمانیه موافقند و تنها تفاوت ایشان با سلیمانیه در آن است که سلیمانیه عثمان را تکفیر مینمایند، در حالی که "بتریه" در مورد عثمان توقف کردهاند"[۵]
آیت الله سید مهدی روحانی به نقل از میر سید شریف در "تعریفات العلوم و تحدیدات الرسوم"، "بتیر ثومی" ضبط کرده درحالی که در چاپهای جدید این کتاب ابتر ثوری درج شده است. [۶]
بتریه را صالحیه نیز خواندهاند [۷]. احمد بن یحیی بن مرتضی مینویسد: "آنان را بَتریه گویند چون بسمله ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾[۸] را بین دو سوره نمیخوانند"[۹]
بتریه را به کسر باء (بِتریه) نیز نقل کردهاند [۱۰]، چنان که به صورت تبریه به تقدیم تاء بر باء نیز آوردهاند. [۱۱] ضمن این که در برخی اقوال، این فرقه، منسوب به مغیرة بن سعد ملقب به ابتر، دانسته شده است. [۱۲]
مقدمه
آیت الله خویی از ابن ادریس، مؤلف کتاب السرائر نقل میکند که کثیر نواء، یکی از پیشوایان این فرقه، ابتر الید، یعنی دست بریده بوده است و از این رو پیروانِ او به بَتریه معروف شدهاند. نَشوان بن سعید حمیری میگوید که مغیرة بن سعید به کثَیر لقب اَبتر داده بود.
عبدالله مامقانی پس از آنکه این کلمه را بَتریه ضبط کرده، گفته است که کاظمی در "تکمله نقد الرجال" آن را تبریه خوانده و مشتق از تبرّی به معنی بیزاری دانسته است، ولی این قول همچنان که خود عبدالله مامقانی اشاره کرده مسلماً اشتباه است. اشعری، علی بن حسین مسعودی، عبدالکریم بن محمد سمعانی و محمد شهرستانی نیز این فرقه را از زیدیه دانستهاند. اما بنابر روایتی که در رجال کشی از سدیر آمده است اشخاصی که به بَتریه معروف شدهاند نمیتوانند از زیدیه شمرده شوند.
سدیر میگوید با سلمة بن کهَیل و ابوالمقدام ثابت الحدّاد و سالم بن ابی حَفصه و کثیر نوّاء و جمعی دیگر نزد امام باقر(ع) رفتیم و برادر آن حضرت، زید بن علی، هم نزد او بود. این اشخاص به حضرت باقر(ع) گفتند: ما، علی و حسن و حسین(ع) را دوست میداریم و از دشمنانشان بیزاری میجوییم. حضرت فرمود خوب است (نعم) بعد گفتند ابوبکر و عمر را دوست میداریم و از دشمنانشان بیزاریم. زید بن علی رو به ایشان کرد و گفت: آیا از فاطمه(س) بیزاری میجویید؟ شما کار ما را بریدید، خداوند شما را ببرّاد! اگر زید بن علی به ایشان پرخاش، و درباره آنها نفرین کرده است آن چنان که نفرین او موجب نام گذاری بَتریه برای این فرقه شده است، پس چگونه میتوان بَتریه را از زیدیه شمرد؟
سعد بن عبدالله اشعری گروهی از بَتریه را که حضرت علی(ع) را افضل ناس و با این همه خلافت ابوبکر و عمر را درست میدانند، اوائل البتریه میخواند و میگوید این دو فرقه (بتریه و جارودیه) امر زید بن علی بن حسین و زید بن حسن بن حسن بن علی را بر خود بستهاند و فِرَق زیدیه از ایشان منشعب شده است. عین این مطلب را حسن بن موسی نوبختی نیز آورده است. معلوم میشود که بَتریه پیش از قیام زید وجود داشتهاند و روایت سدیر این معنی را تأیید میکند. در این روایت، زید بن حسن بن حسن درست نیست و باید زید بن حسن بن علی باشد. زید بن حسن بن علی به نقل شیخ مفید در ارشاد، مدعی امامت نبوده و کسی از شیعه هم ادعای امامت او را نکرده است و بنابراین، این قسمت از روایت سعد بن عبدالله اشعری درست نیست.
اما این قول که صاحبان عقیده مذکور (علی(ع) افضل ناس است و خلافت ابوبکر و عمر هم صحیح است) اوائل البتریه باشند، صحیح به نظر میرسد. محمد شهرستانی آرای بَتریه را درباره امامت نقل میکند که بنابر آن هرکس از اولاد امام حسن یا امام حسین (ع) قیام کند و شمشیر بردارد و عالم و زاهد و شجاع نیز باشد، امام است. بعضی خوبرویی را نیز بر آن افزودهاند. اما درباره دو امام که واجب شرایط یکسان و معاصر یکدیگر باشند در حیرت افتادهاند و در صورت تساوی همه شرایط از فضل و زهد و متانت رأی، امامت را به هر دو متعلق میدانند و اگر هر کدام در مملکت جداگانه باشند هر یک در ناحیه و مملکت خود امام خواهد بود و اگر یکی برخلاف دیگری رأی دهد، هر دو بر صواب باشند، اگرچه به خون یکدیگر فتوا دهند. محمد شهرستانی میگوید که بیشتر بَتریه در زمان او مقلّد هستند و رأیی از خود ندارند و در اصول دین پیرو مذهب معتزله و ائمه معتزله را از ائمه اهل بیت(ع) بزرگتر میشمارند. در احکام، پیرو مذهب ابوحنیفه هستند و در مسائل کمی از شافعی و شیعیان پیروی میکنند. از مقایسه و تطبیق آن چه کشّی و سعد بن عبدالله اشعری درباره بَتریه گفتهاند، با آن چه در کتابهای علی بن اسماعیل اشعری و محمد شهرستانی آمده است، میتوان نتیجه گرفت که بَتریه در آغاز، شیعیان متمایل به اهل سنت بودهاند و با قبول افضلیت حضرت علی(ع)، خلافت ابوبکر و عمر را صحیح دانسته و حتی آن دو را دوست میداشتهاند و به قول کشّی، از دشمنان آن دو بیزاری میجستهاند و به همین جهت، زید بن علی در محضر امام باقر(ع) با تندی از آنان بیزاری جسته است. اما چون بَتریه معتقد بودهاند که هرکه از اولاد امام حسن و امام حسین(ع) قیام کند، امامت حق اوست، پس از قیام زید و کشته شدن ایشان، او را امام دانسته و از این رو، زیدی دانسته شدهاند. بنابراین تعریف، بَتریه درباره امامت رأیی کلّی داشتهاند که زید یکی از مصداقهای آن بوده است، و چون ایشان زید را در هنگام خروجش با آرای خود مطابق یافتهاند امامت او را گردن نهادهاند، اما اگر روایت سدیر، درست باشد نمیتوان گفت که زید بن علی خود با همه آرای ایشان موافق بوده است[۱۳].
فرقه بتریه
در ضبط این واژه هم "ضمه" و هم "فتحه" برای حرف باء گفته شده است؛ اما از مقایسه و مطالعهٔ کتابهای مختلف برمیآید که ضبط ضمه رایجتر و معتبرتر است. [۱۴]
در وجه تسمیهٔ بتریه اقوال مختلفی بیان کردهاند که نمیتوان به تمامی بر آنها اعتماد کرد. بنابر نقل کشّی این گروه نزد زید بن علی(ع) آمدند و چون به دوستی ابوبکر و عمر اعتقاد داشتند زید از آنها برائت جست و گفت: "آیا از فاطمه برائت میجویید؟ از امر ما بریدید؛ خدا شما را منقطع کند!".[۱۵] در قول مشهور دیگری که بیشتر نزد اهل سنت رایج است سبب این نامگذاری، انتساب این فرقه به "کثیر النواء" است که ابتر (دست بریده) بوده است.[۱۶] این فرقه را به سبب انتساب به حسن بن صالح بن حی "صالحیه" نیز خواندهاند.[۱۷]
در تعریف بتریمذهبان گفتهاند باورهای آنان آمیزهای از اعتقادات اهل سنت و شیعه بوده است. به تعبیر نوبختی: "اینان ابتدا به ولایت علی دعوت کردند و سپس آن را با خلافت ابوبکر و عمر درهم آمیختند".[۱۸] در واقع نزدیکترین فرقهٔ شیعی به اهل سنت بتریه است و ازاینرو معمولاً عالمان و بزرگان این فرقه بین اهل سنت مرجع و معتبر بودهاند.[۱۹] اگر دقیقتر بنگریم آنان در عقاید به شیعه نزدیکاند و در فقه به اهل سنت، و بیش از همه به فقه ابوحنیفه، متمایلاند؛ بهویژه که ابوحنفیه در کوفه یعنی محل استقرار امامان زیدی، همانند احمد بن عیسی بن زید[۲۰]، حضور داشته است.[۲۱] شاید به همین دلیل است که عالمان امامی نیز آنها را در احکام فقهی خارج از فرقههای شیعی به حساب آوردهاند؛ برای نمونه شیخ مفید و دیگران بتریه را در احکام وقف از گروه شیعیان مستثنا کردهاند.[۲۲] شاید نوبختی نیز به همین سبب ضعفای زیدیه را عجلیه میداند که از جملهٔ آنها بتریهاند.
در برخی روایات امامی دین این گروه مذمت شده است[۲۳] و حتی پیشبینی شده که آنان از مخالفان قائم خواهند بود. در روایتی طولانی آمده است که قائم بعد از خروج به کوفه میرود و شانزده هزار نفر از بتریه در جنگ با او کشته میشوند.[۲۴] در درستی این خبر باید تردید کرد؛ زیرا راوی آن ابوالجارود است که خود بانی فرقهٔ جارودیه از زیدیه است که در بسیاری از اعتقادات با بتریه مخالف بودهاند. ضمن آنکه در دوران امامت امام باقر(ع)، که این روایت به او منسوب است، هنوز قیام زید آغاز نشده بود تا فرقههای منشعب از زیدیه به وجود آیند.
در زمرهٔ سران بتریه به افرادی اشاره میشود که با توجه به تاریخ زندگیشان نمیتوان آنها را در شمار زیدیه دانست. نوبختی و کشّی بتریه را اصحاب کثیرالنواء، حسن بن صالح بن حی، سالم بن ابیحفصه، حکم بن عتیبه، سلمة بن کهیل و ابوالمقدام ثابت حداد معرفی میکنند.[۲۵] البته در منابع رجالی اهل سنت کثیرالنواء و حسن بن صالح بیشتر به سردمداری و رهبری بتریه شهرت دارند.[۲۶] حکم بن عتیبه، ابوالمقدام ثابت بن هرمز و به احتمال قوی سلمة بن کهیل را نمیتوان زیدی دانست؛ زیرا اینان پیش از قیام زید درگذشتهاند. گفتنی است به سال درگذشت ابوالمقدام اشاره نشده است؛ در واقع این تاریخ با توجه به روایت حکم بن عتیبه از او[۲۷] و نیز طبقهٔ روایی ثابت بن هرمز تعیین شده است.[۲۸]
به نظر میرسد بیشتر امامان زیدی و حسنی از این فرقه نبوده و بلکه با آن مخالف بودهاند؛ چنانکه در نقلی آمده است که یحیی بن عبدالله، برادر نفس زکیه، در نماز به پسر حسن بن صالح بن حی اقتدا نکرد. این خبر مربوط به حضور یحیی بن عبداللّٰه در دیلم است که چون میبیند پسر حسن بن صالح در وضو بر پاپوش مسح میکشد، در نماز به او اقتدا نمیکند و بین آنها بحثی لفظی درمیگیرد.[۲۹]
به نظر میرسد بتریه تا قرن پنجم باقی بودهاند و منابع زیدی از آراء آنها یاد میکنند؛[۳۰] اما اکنون هیچ اثری از این فرقه برجا نیست و داوری مادلونگ درست مینماید که بتریه به اهل سنت پیوستند[۳۱].[۳۲]
دیدگاههای اعتقادی
- جواز امامت مفضول: بتریه امام علی(ع) را افضل صحابه و برترین آنها از لحاظ فضل، سبقت در ایمان، قرابت و علم میدانستند؛[۳۳] با این حال مطابق فرمانها و احکام ابوبکر و عمر عمل کرده، امامت مفضول را با وجود فاضل جایز میدانستند.[۳۴] از نظر آنان بیعت با ابوبکر و عمر خطا نبوده است؛ زیرا علی(ع) خلافت را به آن دو واگذاشته و خود بدون اجبار با آنها بیعت کرده است؛ از سوی دیگر مسلمانان نیز به این امر راضی شدهاند. ازاینرو بتریه امامت علی(ع) را تنها از هنگامی که مردم با او بیعت کردهاند، میپذیرفتند.[۳۵] اندیشهٔ جواز امامت مفضول با وجود افضل، نزد برخی از عالمان و متکلمان معتزلی بغداد نیز رواج داشته است.[۳۶]
- توقف در امر عثمان و خردهگیری بر او: منابع اهل سنت بیشتر به توقف و سکوت این گروه در برابر عملکرد عثمان و نیز قاتلان عثمان اشاره دارند؛[۳۷] اما منابع شیعی از خردهگیری، انتقاد و حتی تبرّی جستن بتریه از عثمان به سبب عملکردش در شش سال آخر خلافت یاد کردهاند.[۳۸]
- ادامهٔ امامت: دربارهٔ اینکه بتریه چه ملاکهایی برای دیگر امامان خود داشتهاند، اختلاف نظر است. برای مثال این ملاکها را ذکر کردهاند: امامت در همهٔ فرزندان امام علی(ع) به شرط قیام،[۳۹] انحصار امامت در فرزندان حسن و حسین(ع) که با شمشیر قیام کنند و عالم و زاهد و شجاع باشند،[۴۰] انتخاب امام توسط شورای زاهدان و عالمان.[۴۱] به نظر میرسد بتریه چون خودشان عقایدشان را به شکل مکتوب تبیین نکردهاند، این برداشتهای متفاوت دربارهٔ اعتقادات آنها شکل گرفته است.
- احترام به اهل بیت(ع) و انتقاد از برخی صحابه: بتریه به حضرت خدیجه(س) و حضرت فاطمه(س) و دیگر اعضای خاندان پیامبر به دیدهٔ احترام مینگریستند و در فضیلت آنان روایت نقل میکردند. افزون بر این در نگاه آنان برخی صحابه مانند خاندان ابورافع، سلمان، عمار و امسلمه هم شایستهٔ چنین احترام و قداستی بودند.[۴۲] در مقابل، صحابهای چون طلحه، زبیر، عایشه و به طور کلی کسانی که با علی(ع) جنگیدند، نکوهش میشدند.[۴۳] در مواردی هم گفته شده که بتریه به کفر مخالفان و جنگندگان با علی(ع) حکم دادهاند.
- نفی رجعت: در میان فرقهشناسان تنها اشعری به این موضوع اشاره کرده و انکار بازگشت اموات به دنیا را از باورهای بتریه شمرده است.[۴۴] به نظر میرسد چون بیشتر باورهای بتریه مخالف عقاید جارودیه بوده است، این اعتقاد بتریان نیز در مقابل اعتقاد جارودیان به مهدویت نفس زکیه و انتظار برای بازگشت او مطرح شده است؛ زیرا اگر قیامکنندگان حسنی را جارودیانی بدانیم که به اندیشهٔ انتظار مهدی و رجعت دامن میزدند، انتظار میرود که واکنش بتریان مخالفت با این باور بوده باشد.[۴۵]
دیدگاههای فقهی
- مسح بر خُفَّین: جواز مسح بر پاپوش (خُف) در سفر، از باورهای فقهی اهل سنت است که بتریه نیز آن را پذیرفته بودهاند.[۴۶]
- جواز خوردن جِرّی: منظور از جِرّی مار ماهی است که فلس ندارد.[۴۷] مسعدة بن صدقه، از راویان بتریه، حدیثی از امام صادق(ع) نقل میکند که در آن امام خوردن این نوع ماهی را مجاز میشمرد و بدان علاقه و اشتها نشان میدهد.[۴۸] فقیهان اهل سنت این ماهی را حلال میدانند؛[۴۹] اما نزد فقهای امامیه خوردن این ماهی جایز نیست و مجازات دارد.[۵۰]
- شُرب نبیذ مست کننده: نوشیدنی نبیذ به خودی خود حرام نیست؛ بلکه نوع خاصی از آن مُسکر است که گروهی از علویان کوفه، از جمله بتریه، در قول به جواز نوشیدن آن مشهور بودهاند.[۵۱]
- ترک جهر بسمله: تنها در یکی از منابع چنین اعتقادی به بتریان نسبت دادهاند.[۵۲] جهر بسمله (بلند خواندن ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾[۵۳] در نماز) از ویژگیهای فقه امامی است [۵۴] که اهل سنت بر ترک آن اصرار دارند.[۵۵] ابنعقدة جارودی نیز کتابی دربارهٔ جهر بسمله تألیف کرده است.[۵۶]
بههر روی مشخص نیست که بتریان احکام و فتاوای فقهی و گاه اعتقادیشان را در مقابل فقه و اعتقادات جارودیه وضع کردهاند، یا جارودیه در برابر بتریه چنین مواضعی گرفتهاند. هرچه هست رودررو بودن این دو فرقهٔ زیدی در این ویژگیهای اعتقادی و فقهی کاملاً روشن است. به نظر میرسد فقه جارودی بیشتر از فقه بتری در میان زیدیان سدههای بعد رواج یافته است؛ برای نمونه محمد بن منصور مرادی دربارهٔ جهر بسمله میگوید: "عالمان خاندان پیامبر(ص) و الهبر جهر بسمله اجماع دارند"[۵۷].[۵۸]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ قاموس المحیط، فیروزآبادی، ج۱، ص۶۹۰؛ اللباب فی تهذیب الانساب، ابن اثیر، ج۱، ص۱۱۸
- ↑ اللباب فی تهذیب الانساب، ابن اثیر، ج۱، ص۱۱۸
- ↑ تلبیس ابلیس، ابن جوزی، ص۴۰
- ↑ بیان الادیان، ابوالقاسم بلخی، ص۶۶؛ الحور العین، نشوان حمیری، ص۱۵۵؛ الفرق بین الفرق، عبدالقاهر بغدادی، ص۵۴ و ۲۴۶؛ فرق الشیعة، حسن بن موسی نوبختی، ص۲۰؛ اللباب فی تهذیب الانساب، ابن اثیر، ج۱، ص۱۱۸ و ج۲، ص۱۳۳؛ مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ابوالحسن اشعری، ج۱، ص۱۴۴؛ الملل و النحل، محمد شهرستانی، ج۱، ص۱۴۲؛ المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل، احمد بن یحیی بن مرتضی، ص۹۰؛ المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، احمد بن علی مقریزی، ج۲، ص۳۵۲
- ↑ تعریفات العلوم و تحدیدات الرسوم، سیدعلی جرجانی، ص۳۴
- ↑ تعریفات العلوم و تحدیدات الرسوم، سیدعلی جرجانی، ص۳۴
- ↑ المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل، احمد بن یحیی بن مرتضی، ص۸۸
- ↑ «به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.
- ↑ المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل، احمد بن یحیی بن مرتضی، ص۹۱
- ↑ مقباس الهدایة فی علم الدرایة، عبدالله مامقانی، ص۸۵
- ↑ همان، ص۸۵
- ↑ مقباس الهدایة فی علم الدرایة، عبدالله مامقانی، ص۸۵
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، ج۲، ص۲۳۱
- ↑ فان اس نیز ضبط ضمه را ترجیح داده و برای آن استدلال کرده است، علم الکلام فی القرنین الثانی والثالث، ج۱، ص۳۴۲.
- ↑ "أ تتبرّءون من فاطمة؟! بترتم أمرنا، بتركم اللّه"؛ رجال کشی، ج۲، ص۵۰۴.
- ↑ ر.ک: ابوالحسن اشعری، مقالات الإسلامیین واختلاف المصلین، ص۶۸.
- ↑ ر.ک: طوسی، الرجال، ص۱۳۰؛ سمعانی، الانساب، ج۱، ۲۸۰ و ج۳، ص۵۱۱.
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه، ص۵۷.
- ↑ برای نمونه ر.ک: ابنحزم، المحلی، ج۲، ص۲۸۹.
- ↑ رجالشناسان زیدی دربارهٔ تاریخ وفات و تولد احمد بن عیسی با تقریب سخن گفتهاند و چندین سال متفاوت از جمله سالهای ۱۵۸ تا ۲۴۰ ق را ذکر کردهاند. ر.ک: ابنابیرجال، مطلع البدور ومجمع البحور، ج۱، ص۲۸۶.
- ↑ ر.ک: ابوزهره، تاریخ المذاهب الاسلامیه، ص۶۳۴.
- ↑ ر.ک: مفید، المقنعه، ص۶۵۴؛ ابنحمزة طوسی، الوسیله، ص۳۷۱.
- ↑ ر.ک: رجال کشی، ج۲، ص۴۹۹.
- ↑ ر.ک: طبری، دلائل الامامة، ص۴۵۵.
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه؛ کشی، رجال الکشی، ج۲، صص۴۶۹، ۴۹۹.
- ↑ ر.ک: ابوالحسن اشعری، مقالات الإسلامیین واختلاف المصلین، ص۶۸؛ عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، ص۲۴؛ سمعانی، الانساب؛ صفدی، الوافی بالوفیات، ج۵، ص۲۰۱ و ج۱۰، ص۴۷ و ج۲۴، ص۲۴۷.
- ↑ ابنابیحاتم رازی، الجرح والتعدیل، ج۲، ص۴۵۹.
- ↑ عزیزی و دیگران، راویان مشترک، ج۱، ص۱۵۷.
- ↑ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۱۱.
- ↑ ر.ک: بُستی، کتاب المراتب فی فضائل امیر المؤمنین، ص۱۲۷.
- ↑ ویلفرد مادلونگ، «زیدیه»، ترجمهٔ محمد منافیان، طلوع، ۱۳۸۴ش، شج۱۵، ص۱۷۸.
- ↑ فرجامی، اعظم، زیدیه و حدیث امامیه، ص: 38-41.
- ↑ اشعری قمی، کتاب المقالات و الفرق، صص۷، ۱۱، ۱۷، ۷۳.
- ↑ نوبختی، فرق شیعه، ص۹.
- ↑ ابوالحسن اشعری، مقالات الإسلامیین واختلاف المصلین، ص۶۹.
- ↑ ر.ک: مسعودی، التنبیه والاشراف، ص۱۹۸.
- ↑ برای نمونه ر.ک: ابوالحسن اشعری، مقالات الإسلامیین واختلاف المصلین؛ عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة.
- ↑ کشّی، رجال الکشی، ج۲، ص۴۹۹.
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه، ص۵۷؛ کشی، رجال الکشی، ج۲، ص۴۹۹.
- ↑ شهرستانی، الملل والنحل، ج۱، ص۱۶۰.
- ↑ به این مسئله تنها احمد بن یحیی مشهور به ابنالمرتضی (۸۴۰ق) از ائمه و علمای زیدیه اشاره کرده است. او برخی کتب پراکندهاش را در مجموعهای بزرگ به نام «البحر الزخار» گرد آورده که از جملهٔ آنها الملل والنحل در معرفی اجمالی فرق و مذاهب است؛ ر.ک: ابنمرتضی، کتاب البحر الزخار الجامع لمذاهب علماء الامصار، مقدمه، ص۴۰.
- ↑ دربارهٔ فضایل این افراد روایات بسیاری نقل میکنند که به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
- ↑ کشی، رجال الکشی.
- ↑ ابوالحسن اشعری، مقالات الإسلامیین واختلاف المصلین.
- ↑ فرجامی، اعظم، زیدیه و حدیث امامیه، ص: 41-42.
- ↑ اشعری قمی، کتاب المقالات والفرق، ص۱۱؛ نوبختی، فرق الشیعه، ص۱۳.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ج۴، ص۱۲۵.
- ↑ برقی، المحاسن، ج۲، ص۴۷۸.
- ↑ ر.ک: دمیری، حیاة الحیوان، ج۱، ص۲۷۸.
- ↑ ر.ک: مفید، المقنعه، ص۸۰۱.
- ↑ اشعری قمی، کتاب المقالات والفرق، ص۱۱؛ نوبختی، فرق الشیعه.
- ↑ ابنمرتضی، کتاب البحر الزخار الجامع لمذاهب علماء الامصار.
- ↑ «به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.
- ↑ ابنادریس حلی، السرائر، ج۱، ص۲۱۷.
- ↑ ر.ک: عینی، عمدة القاری، ج۵، ص۲۸۲.
- ↑ نجاشی، الرجال، ص۹۴؛ طوسی، الفهرست، ص۷۴.
- ↑ احمد بن عیسی، الامالی (کتاب رأب الصدع)، ج۲، ص۸۵۵.
- ↑ فرجامی، اعظم، زیدیه و حدیث امامیه، ص: 43-44.