چه آیاتی از قرآن رجعت را ثابت میکند؟ (پرسش)
چه آیاتی از قرآن رجعت را ثابت میکند؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل بالاتر | مهدویت / عصر پس از ظهور / رجعت /رجعت در قرآن و روایات |
مدخل اصلی | رجعت در قرآن |
چه آیاتی از قرآن رجعت را ثابت میکند؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
- آیت الله شهید سید محمد صدر در کتاب «تاریخ پس از ظهور» در اینباره گفته است:
- «وقتی به آیاتی که برای تأیید رجعت به آنها استناد میشود، مینگریم، هر یک را دارای معنای مستقلی مییابیم که ارتباطی با رجعت (حتی در معنای اجمالی و مشترک آن) ندارد؛ یعنی این آیات دلالتی بر زنده شدن برخی اموات در پیش از قیامت ندارد. برخی به طور مبالغهآمیز بیش از سی آیه را به عنوان دلیل رجعت مطرح ساختهاند. در اینجا تنها به سه آیه که مهمترین آنهاست میپردازیم تا میزان دلالت آنها را بررسی نماییم.
- آیه نخست: ﴿قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِّن سَبِيلٍ﴾[۱]. میگویند: "پروردگارا، دوباره ما را به مرگ رسانیدی و دوباره ما را زنده گردانیدی. به گناهانمان اعتراف کردیم؛ پس آیا راه بیرون شدنی [از آتش] هست؟" برداشت آنها از این آیه چنین است: این آیه به دو مرگ و دو زندگی اشاره میکند در حالی که ما جز یک زندگی و یک مرگ را نمیشناسیم، پس مرگ و زندگی دوم به چه معناست؟ پاسخ را باید در رجعت جست زیرا زندگی و مرگ دوم پس از آن میباشد. پس در این صورت دو زندگی و دو مرگ خواهیم داشت.
- در نقد این سخن باید گفت این برداشت از آیه، تنها به یکی از دو شیوه زیر قابل قبول است:
- صحیح شمردن اخباری که دلالت بر رجعت دارد (که اشکالات آن را دانستیم).
- این برداشت، برداشت منحصری باشد، چنان که مانند این برداشت یا بهتر از آن در سیاق آیه یافت نشود.
- معنای اول: مرگ نخست به زمان قبل از تولد اشاره میکند؛ مثلا دوران نطفگی، و زندگی دوم همان زنده شدن در روز قیامت است. هرگاه این دو را به زندگی و مرگ معروف بیفزاییم، آیه معنای خود را مییابد.
- معنای دوم: این زندگی و مرگ، زندگی و مرگ دیگری است در قبر برای حساب و سؤال میباشد و در اسلام هم ثابت شده است.
- معنای سوم: زندگی و مرگی است که در عالم برزخ وجود دارد؛ یعنی شخص پس از مرگش کمی قبل از قیامت زنده میشود، سپس با نفخه صور اول میمیرد و اما زنده شدن برای روز قیامت به حساب نیامده؛ زیرا زمان تکلم این سخن روز قیامت است. ولی به هر روی هیچ یک از این معانی دلالتی بر رجعت ندارد.
- آیه دوم: ﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا﴾[۲]؛ و آن روز که از هر امتی، گروهی را محشور میگردانیم. در یکی از روایات گذشته برای درک مسأله رجعت به این آیه اشاره شده بود. خداوند متعال در روز قیامت همه مردم را محشور کرده و گرد هم میآورد ﴿وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا﴾ اما آیه بالا که موضوع سخن ماست، تنها به حشر بعضی از انسانها اشاره مینماید و میفرماید: ﴿...مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا﴾ در این صورت اشارهای به حشر در روز قیامت نداشته، به حشر دیگری که در رجعت روی میدهد اشاره مینماید. و از این روی بر آن نام حشر نهاده شده است که در رجعت گروههای زیادی از انسانها پس از مرگ، زنده میشوند، و از این جهت شبیه حشر در روز قیامت میباشد. وقتی به طور مستقل به این آیه مینگریم، هیچگونه دلالتی بر رجعت در آن نمییابیم. ممکن است در اینجا پرسش شود پس چرا در این آیه تنها از محشور شدن گروهی از افراد امتها سخن رفته است با اینکه میدانیم همه انسانها در عرصه قیامت حاضر خواهند شد؟ در پاسخ باید گفت: برای حشر و حساب در روز قیامت دو شیوه محتمل است:
- حشر دفعی یا جمعی: به این معنا که همه انسانها از آغاز آفرینش تا پایان، همه به طور یکسان محشور گردند و به اعمالشان رسیدگی شود. محشور شدن انسانها در قیامت در باور عمومی چنین است اما در قرآن کریم دلیلی برای آن وجود ندارد[۳]؛ حتی برخی اشکالات نیز به آن وارد است که اینک در مقام بازگو کردن آن نیستیم.
- حشر تدریجی: گروههای مختلفی به صورتهای گوناگون وارد عرصه قیامت میشوند؛ نسلی پس از نسلی یا گروهی با تعداد مشخص، پس از گروهی دیگر با همان تعداد؛ یا افراد یک آیین و پس از آنها پیروان آیینی دیگر و یا ... وارد عرصه محشر میشوند. وقتی به حساب گروه اول رسیدگی شد گروه دوم وارد میشوند و بقیه نیز به همین ترتیب.
- به نظر میرسد آیه مورد بحث، اشاره به این نوع حشر در قیامت دارد: ﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا﴾ زیرا حشر یک نسل متضمن آن است که گروهی از هر دین و مذهب به زندگی بازگردند: ﴿مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا﴾ همچنان که در دنیا وضع چنین بوده است در حالی که مقصود این بخش از آیه آن نیست که دیگران را واگذارد، بلکه به یک بخش از حشر تدریجی اشاره دارد و البته بخشها و دفعات بعدی تدریجا به دنبال آن خواهد آمد. آری حشر دیگران واگذارده نشده است زیرا خداوند میفرماید: ﴿﴿وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا﴾﴾ یعنی اینکه حشر به تدریج همه بشریت را از آغاز تا پایان فرا میگیرد. در این صورت، هر دو آیه اشاره به روز قیامت داشته و هیچگونه ارتباطی با رجعت ندارد و حتی احتمال آن نیز نمیرود که بگوییم این آیه دلالتی مخفی و مستتر بر رجعت دارد.
- آیه سوم: ﴿وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لا يُوقِنُونَ﴾[۴]. و چون قول [عذاب] بر ایشان واجب گردد، جنبدهای را از زمین برای آنان بیرون میآوریم که با ایشان سخن گوید که: مردم [چنان که باید] به نشانههای ما یقین نداشتند.
- برای اثبات رجعت از این آیه، دو شیوه وجود دارد:
- شیوه نخست: واقعه بیرون آمدن "دابة الارض" در زمان رجعت خواهد بود و او به همراه دیگر رجعت کنندگان خواهد آمد تا وظیفه خود را به انجام رساند. اما کاملا بدیهی است که این شیوه نادرستی است زیرا این آیه جز به بیرون آمدن دابة الارض اشاره دیگری ندارد. اما اینکه آیا او با ولادت طبیعی به دنیا میآید و یا با رجعت، اشارهای به آن نشده است.
- شیوه دوم: این آیه به رجعت دابة الارض یعنی به زنده شدن آن پس از مرگ اشاره میکند. در واقع این آیه به رجعت یک نفر و نه بیشتر اشاره دارد. حال اگر این رویداد در مورد یک نفر ممکن باشد در مورد افراد بیشتر نیز باید امکان داشته باشد. این برداشت بستگی به آن دارد که:
- دابة الارض را انسانی بدانیم که پیشتر در این دنیا میزیسته است. در این آیه قرینهای بر بشر بودن او وجود دارد؛ آنجا که میفرماید: ﴿تُكَلِّمُهُمْ...﴾ زیرا سخن گفتن ویژگی انسان است.
- از عبارت کریمه ﴿أَخْرَجْنَا﴾ معنای بازگرداندن به زندگی پس از مرگ برداشت شود. نه اینکه تصور نماییم این انسان در آن زمان متولد خواهد شد، چون در این صورت امر شگفتانگیزی نخواهد بود و شاید این فراز که ﴿أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لا يُوقِنُونَ﴾ دلیلی بر این سخن باشد؛ زیرا "آیة" بودن آن تنها منوط به بازگشت به زندگی دنیا پس از مرگ میباشد وگرنه اگر در زمان خودش متولد گردد، دیگر آیه و نشانه روشنی رخ نداده است. در روایاتی که گذشت خواندیم که این انسان، وجود مبارک امام امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (ع) است.
- منصفانه آن است که شیوه دوم را مستفاد از آیه کریمه بدانیم؛ زیرا دابة الارض یک انسان است و تعبیر "أخرجنا" بر پدیدار شدن آن به شکلی غیر طبیعی دلالت میکند نه بر ولادت. در این صورت نتیجه میگیریم که آیه دلالت بر رجعت این انسان دارد و به هیچ یک از معانی دیگر رجعت دلالتی ندارد. در حکمت الهی برای رجعت دابة الارض، مصلحتی وجود دارد که در بازگشت هیچ یک از فرزندان آدم وجود ندارد و بنابراین نمیتوان آن را به رجعت شخص دیگری تعمیم داد؛ زیرا ممکن بودن چیزی دلیل بر وقوع فعلی آن نیست.
- در اینجا میتوان نتیجه مهم دیگری را نیز بهدست آورد و آن عبارت است از وحدت بین مدلول قرآن و اخبار. چه اینکه پیشتر دانستیم آن اخبار بیش از یک معنی اجمالی را که روایات بر آن تواتر دارند، نمیتواند ثابت نماید و آن "بازگشت بعضی اموات به زندگی دنیا، پیش از فرا رسیدن قیامت" میباشد، به طوری که مناسب است شخص رجعتکننده را یک نفر بدانیم و نه بیشتر. این مفهوم شایستگی آن را دارد که بر مدلول قرآنی رجعت دابة الارض منطبق گردد؛ زیرا این مفهوم اجمالی به دلایلی کافی نمیتواند جز بر دابة الارض منطبق گردد.
- بنابراین آنچه در سنت شریف ثابت شده است، بیش از مدلول قرآن کریم نیست همان طور که مدلول قرآن نیز همان چیزی است که در سنت ثابت گردیده؛ بنابراین هیچ یک از معانی رجعت و احتمالات گذشته آن ثابت نمیشود و بر ماست که بیرون آمدن دابة الارض را که قرآن کریم از آن سخن گفته به طور تعبدی بپذیریم و بر خلاف اصطلاح مشهور، این اتفاق را "رجعت" نام نهیم»[۵].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. آیتالله ریشهری؛ |
---|
|
[۲۴]. اهل سنت این آیه را دلیل بر حشر در قیامت گرفتهاند. قمی در تفسیرش به نقل از امام صادق(ع) به این گروه پاسخ میدهد: آیا در قیامت، گروهی از هر امتی محشور میشوند و بقیه رها میگردند؟ چنین نیست. این مربوط به رجعت است آیه قیامت، این است: "و آنها را محشور میکنیم و کسی از آنها بر جای نمیماند"[۲۵] "أَ يَحْشُرُ اللَّهُ فِي الْقِيَامَةِ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً وَ يَدَعُ الْبَاقِينَ إِنَّمَا آيَةُ الْقِيَامَةِ قَوْلُه ﴿وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً﴾"[۲۶]. عموم مفسران اهل سنت، این آیه را مربوط به حشر در قیامت دانستهاند و بدون جواب دادن به اشکال یاد شده به تفاوت میان دو حشر ذکر شده در آیه اشاره نکردهاند [۲۷]. برخی تفسیرها در بیان تفاوت دو حشر گفتهاند که حشر عمومی (در آیه ۴۷ سوره کهف) برای همه است و حشر در آیه مورد بحث، خاص کافران است که بعد از حشر کلی اتفاق میافتد و برای عذاب کردن آنهاست[۲۸]. اولاً، چنین برداشتی از آیه، هیچ دلیل و شاهدی ندارد. ثانیاً، آن دیگر حشر نیست؛ زیرا در حشر به معنای لغوی، سه قید وجود دارد: برانگیختن، جمع کردن و راندن[۲۹]، در حالی که کافران، قبل از این از قبور برانگیخته شدهاند و دوباره برانگیخته نمیشوند و حشر مجدد برایشان بیمعنا است. در حشر به معنای اصطلاحی نیز لازم است که جمع کردن از قبور باشد که با تفسیر یاد شده، کافران قبلًا محشور شدهاند و حشر مجدد آنها تحصیل حاصل و بیمعناست. در این میان، آلوسی به نقل از طبرسی در مجمع البیان، به نظریه شیعه اشاره و آن را رد میکند؛ اما میگوید: نهایت چیزی که از این آیه فهمیده میشود، رجعت گروهی از کافران است و جزئیات عقاید شیعه در این باره به وسیله این آیه اثبات نمیشود؛ بلکه تنها اصل رجعت اثبات میگردد[۳۰]. البته آلوسی نگفته که کدام مفسر شیعی تلاش کرده تا جزئیات رجعت را با این آیه اثبات کند، افزون بر این که خود وی میگوید: طبرسی نیز تنها اصل رجعت را از آیه استفاده کرده است، نه بیشتر[۳۱]. بنا بر این، میتوان گفت: با این آیه اصل رجعت اثبات میشود و جزئیات آن را احادیث بیان میکنند.
- ﴿وَحَرَامٌ عَلَى قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ﴾[۳۲]. مضمون آیه این است که رجعت برای گروههایی از مردم جایز، اما برای گروههایی، حرام است؛ زیرا اگر رجعت بر همه حرام باشد، گفته نمیشود که بر هلاکشدگان حرام است و آنان باز نخواهند گشت. از سوی دیگر نمیتوان گفت که این آیه مخصوص قیامت است؛ زیرا در قیامت، همه باز میگردند تا به حساب اعمالشان رسیدگی شود، چه هلاکشده و چه غیر هلاکشده. بنا بر این، تنها تفسیر صحیح، این میشود که بپذیریم گروهی از غیر هلاکشدگان، باز خواهند گشت؛ اما هلاکشدگان، بازگشت ندارند. این تفسیر از امیر مؤمنان(ع)[۳۳]، و از امام باقر و امام صادق(ع) روایت شده است[۳۴] و این آیه بهترین دلیل بر رجعت است. مفسران اهل سنت، در تفسیر این آیه چند دسته شدهاند. برخی هلاک و رجوع را مطابق ظاهر آیه، مادی و جسمانی میدانند و درباره این پرسش که: "اگر رجعتی برای هیچ کس واقع نمیشود، چرا خدای متعال در این آیه حکم عدم بازگشت را به اقوام هلاک شده، اختصاص داده است؟"، سکوت کردهاند[۳۵]. دسته دیگر، هلاک و رجوع را معنوی در نظر گرفتهاند و گفتهاند: مراد، آن است که خداوند، هلاک برخی را مقدر کرده است؛ زیرا آنان از گناه و کفر خویش باز نمیگردند. اینان مجبور شدهاند: چند تأویل و چند تقدیر درست کنند که همه آنها خلاف ظاهر آیه است[۳۶]. دسته سوم، هر دو احتمال را دادهاند[۳۷]. طبری ضمن اشاره به نظر امام باقر(ع) و مسئله رجعت، احتمال دوم را ترجیح میدهد. استدلال وی برای ترجیح احتمال دوم، این است که خدای متعال از کار خودش در قبال کسانی خبر میدهد که از پاسخ مثبت به رسولان اجتناب کردهاند، نه از هلاک کردن کسانی که کفر ورزیدهاند یا کار نیک نکردهاند. این استدلال، مخدوش است؛ زیرا اشکالی ندارد که خداوند، سرنوشت کسانی را که با رسولان مخالفت کردهاند و به آنان کفر ورزیدهاند، بیان کند و بگوید: آنان رجعت نخواهند کرد. افزون بر این، تأویل طبری- که به تبع عکرمه و دیگران است-، خلاف ظاهر آیه است و دلیلی بر ضرورت و جواز این تأویل وجود ندارد[۳۸].
- ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُم مِّن كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُواْ أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُواْ وَأَنَاْ مَعَكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ﴾[۳۹]. این آیه از پیمانی جدی و مؤکد یاد میکند که خدا از پیامبران گذشته گرفته و بر اساس آن باید به رسول خدا(ص) ایمان بیاورند و او را یاری دهند. خداوند، این پیمان را با انواع تأکیدها و اقرار گرفتن و شاهد گرفتن تشدید میکند. این یاری هنوز به طور روشن و کامل واقع نشده است و انتظار میرود در رجعت اتفاق افتد و اگر اتفاق نیفتد، با این همه تأکید و پافشاری بر این پیمان، سازگار نیست. البته میتوان مصادیق ضعیفتری از یاری را در نظر گرفت که قبلًا واقع شده باشد. مثلًا به وسیله دعوت پیروانشان به پذیرش پیامبری که بعد خواهد آمد[۴۰]، یا این که مقصود از انبیایی که از آنها پیمان گرفته شده، خود آنها نباشند، بلکه فرزندانشان باشد[۴۱]. برخی نیز مراد از رسول را پیامبر اسلام ندانستهاند و آن را تعمیم دادهاند و گفتهاند: هر پیامبر جدیدی که آمد، قبلیها باید به او ایمان بیاورند و یاریاش کنند؛ اما این معانی با ظهور اولیه آیه سازگار نیست و تا مجبور، نباشیم نباید به این تأویلات دست بزنیم، افزون بر این که هر تأویلی محتاج قرینه و دلیل است و هیچ دلیلی برای این تأویلات ذکر نشده است. اکثر این مفسران، قرائتی دیگر را نقل میکنند که به کلی معنا را تغییر میدهد. آنها به جای لفظ "میثاق النبیین" از لفظ "میثاق اهل الکتاب" استفاده کردهاند تا دیگر نیازی به این تأویلات نباشد؛ ولی هیچ یک آن را ترجیح ندادهاند[۴۲]. ابن کثیر از امام علی بن ابی طالب(ع) و ابن عباس نقل میکند که به نظر آنان این آیه میگوید که اگر پیامبر اسلام(ص) مبعوث شد و آن انبیا زنده باشند، باید به او ایمان آورند و یاریاش کنند[۴۳]. ظاهراً ابن کثیر نمیخواهد رجعت را بپذیرد و زنده بودن دیگر پیامبران را در زمان حیات پیامبر اسلام، امری فرضی در نظر میگیرد؛ اما با روایتی که نقل میکند، این موضوع را روشن میکند که در نظر برخی صحابه امکان چنین همزمانیای وجود دارد. از طرف دیگر، خداوند متعال پیمانی بیخاصیت و بیمصداق از انبیا نمیگیرد، آن هم چنین پیمان غلیظ و مستحکمی. این پیمان باید مصداق پیدا کند و مصداق آن، تنها در رجعت است. حدیث یاد شده را تعدادی دیگر از مفسران اهل سنت نقل کردهاند[۴۴]. در روایت تفسیر النعمانی از امیر مؤمنان(ع) برای اثبات رجعت به چند آیه قرآن، از جمله به این آیه استناد شده است[۴۵]. این آیه اگر دلیلی قاطع بر اثبات رجعت نباشد، دست کم تأیید آن است»[۴۶].
}}
۲. آقای تونهای (پژوهشگر معارف مهدویت؛ |
---|
|
۳. پژوهشگران مؤسسه آینده روشن؛ |
---|
|
- درباره رجعت چه دیدگاههایی وجود دارد؟ (پرسش)
- آیا اعتقاد به رجعت برگرفته از یهود است؟ (پرسش)
- آیا قول به رجعت مستلزم تناسخ باطل است؟ (پرسش)
- آیا رجعت عمومی و همگانی است؟ (پرسش)
- آیا رجعت پس از ظهور امام مهدی با تکلیف سازگار است؟ (پرسش)
- مراد از رجعت عیسی مسیح چیست و این رجعت در چه زمانی اتفاق خواهد افتاد و این بازگشت چه خصوصیاتی دارد؟ (پرسش)
- رجعت چند مرحله دارد؟ (پرسش)
- آیا رجعت نوعی تناسخ نیست؟ (پرسش)
- اهمیت رجعت به چه اندازه است؟ (پرسش)
- منظور از عذاب ادنی که در قرآن آمده چیست؟ (پرسش)
- آیا اگر کسی چهل روز دعای عهد را بخواند حتما رجعت میکند؟ (پرسش)
- آیا آیات و سوره مؤمنون با مسئله رجعت منافات ندارد؟ (پرسش)
- چه ارتباطی بین ظهور و رجعت امام حسین وجود دارد؟ (پرسش)
- آیا اعتقاد به رجعت از ضروریات دین است؟ (پرسش)
- چگونه رجعت ائمه پس از ظهور امام مهدی انجام میگیرد؟ (پرسش)
- آیهای از قرآن رجوع مرده را به دنیا ممتنع میداند آیا این آیه با مسأله رجعت سازگاری دارد؟ (پرسش)
- آیا پیامبران در زمان رجعت حضور دارند؟ (پرسش)
- رجعت در ادعیه و زیارات چه جایگاهی دارد؟ (پرسش)
- رجعت در روایات چه جایگاهی دارد؟ (پرسش)
- کدام یک از علما در کتابهایشان از رجعت بحث کردهاند؟ (پرسش)
- چه ارتباطی بین رجعت و قیامت وجود دارد؟ (پرسش)
- آیا قرآن مخالف قول به رجعت است؟ (پرسش)
- چه آیاتی از قرآن رجعت را ثابت میکند؟ (پرسش)
- آیا قرآن به رجعت کسانی به این دنیا اشاره نموده است؟ (پرسش)
- آیا تمام احادیث رجعت از طرق شیعه وارد شده است؟ (پرسش)
- آیا در رجعت مردگان توسط امام مهدی زنده میشوند و آیا این قضیه پشتوانه عقلی روایی قرآنی دارد؟ (پرسش)
- چه تعداد از روایات بر رجعت دلالت دارند؟ (پرسش)
- رجعت در متون دینی چه جایگاهی دارد؟ (پرسش)
- مفهوم رجعت
- پیشینه رجعت
- سابقه اعتقاد به رجعت از چه زمانی است؟ (پرسش)
- آیا برای رجعت نمونهای در تاریخ یافت میشود؟ (پرسش)
- آیا رجعت از ضروریات تشیع است؟ (پرسش)
- چرا متکلمین بحث از رجعت را در علم کلام مطرح میکنند؟ (پرسش)
- فایده رجعت چیست؟ (پرسش)
- هدف از رجعت چیست؟ (پرسش)
- چه آثاری بر اعتقاد به رجعت مترتب است؟ (پرسش)
- فلسفه و فوائد رجعت چه میباشند؟ (پرسش)
- رجعت امامان برای چیست؟ آیا آنان حکومت خواهند کرد؟ (پرسش)
- چه دلیل عقلی بر امکان رجعت میتوان اقامه کرد؟ (پرسش)
- آیا رجعت امکان وقوع دارد؟ (پرسش)
- آیا دلیل عقلی بر ضرورت رجعت وجود دارد؟ (پرسش)
- آیا رجعت با عقل و فلسفه سازگاری دارد؟ (پرسش)
- آیا دلیل قرآنی بر ضرورت رجعت وجود دارد؟ (پرسش)
- ویژگیهای رجعت چیست؟ (پرسش)
- آیا رجعت جسمانی است؟ (پرسش)
- آیا رجعت اختیاری است؟ (پرسش)
- آیا «رجعت» برای مؤمنان و کافران اختیاری است؟ (پرسش)
- رجعت چه زمانی تحقق پیدا میکند؟ (پرسش)
- رجعتکنندگان چقدر در دنیا باقی میمانند؟ (پرسش)
- آیا زمان رجعت هنگام قیام امام مهدی است؟ (پرسش)
- چه کسانی رجعت میکنند؟ (پرسش)
- چه کسانی هنگام ظهور امام مهدی زنده میشوند؟ (پرسش)
- چه کسانی هنگام ظهور دوباره زنده میشوند و امام مهدی را یاری میکنند؟ (پرسش)
- رجعت کنندگان چند دستهاند؟ (پرسش)
- ویژگی رجعت کنندگان چیست؟ (پرسش)
- اولین رجعت کننده از امامان کیست؟ (پرسش)
- برنامههای امام حسین در رجعت چیست؟ (پرسش)
- برنامههای امام علی در رجعت چه میباشد؟ (پرسش)
- آیا بانوان رجعت میکنند؟ (پرسش)
- چه کسانی در هنگام قیام امام مهدی از قبر خود برانگیخته میشوند؟ (پرسش)
- آیا پس از رحلت امام مهدی اولیاء صالح خدواند حکومت میکنند؟ (پرسش)
- آیا در عصر حکومت اولیای صالح احتمال نافرمانی و شورش وجود دارد؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع مهدویت
پانویس
- ↑ سوره الغافر، آیه ۱۱.
- ↑ سوره النمل، آیه ۸۳.
- ↑ بر خلاف نظر مؤلف شهید، آیه ۹ سوره آل عمران و ۲۲ سوره انعام درباره حشر جمعی صراحت کامل دارند. [م]
- ↑ سوره النمل، آیه ۸۲.
- ↑ صدر، سید محمد، تاریخ پس از ظهور، ص۵۴۷-۵۵۰.
- ↑ زیرا نفی امکان، یا نفی امکان ذاتی است یا نفی امکان وقوعی. اولی، مستلزم نشان دادن تناقض درونیاست. در رجعت، هیچ تناقضی وجود ندارد. دومی، یا به دلیل ناتوانی فاعل است و یا از عدم قابلیت قابل. قابل در این جا انسان است که پس از مرگ، امکان احیای آن وجود دارد؛ زیرا به اتفاق همه علمای اسلامی، انسان پس از مرگ، دوباره زنده خواهد شد. بنا بر این، تنها راه نفی امکان رجعت، نفی قدرت فاعل است و این، موجب کفر به قدرت خداست، هر چند ناآگاهانه.
- ↑ میگویند: پروردگارا! دو بار، ما را به مرگ رسانیدی و دو بار، ما را زنده گردانیدی. به گناهانمان اعتراف کردیم. پس آیا راه بیرون شدنی [از آتش] هست؟؛ سوره غافر، آیه ۱۱.
- ↑ مانند ابن مسعود، ابن عباس، ضحاک، قتاده و ابو مالک. ابن کثیر و تعدادی دیگر از مفسران اهل سنت، از اینتفسیر پیروی کردهاند (تفسیر ابن کثیر، ج ۷، ص ۱۲۲).
- ↑ اسماعیل ابن عبدالرحمن (م ۱۲۷ ه ق) یکی از مفسران قرن دوم است.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج ۷، ص ۱۲۳.
- ↑ مانند: سدی، جبایی، بلخی و کسانی که از اینها تبعیت کردهاند. تعبیر فخر رازی، «کثیر من مفسرین» است.
- ↑ مفاتیح الغیب، ج ۲۷، ص ۴۹۴.
- ↑ حدیث معروف از پیامبر خدا (ص) که میفرماید: "مَن ماتَ فَقَد قامَت قِیامَتُه"؛ «کسی که بمیرد، قیامتش برپا شدهاست» (بحار الأنوار، ج ۶۱، ص ۷) نیز مؤید این مطلب است.
- ↑ علی بن ابراهیم درباره سخن خداوند: ﴿ رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْن... مِنْ سَبِيل﴾ میگوید: امام صادق(ع) فرمود: "ذَلِكَ فِي الرَّجْعَة"؛ تفسیر القمی، ج ۲، ص ۲۵۶.
- ↑ در حقیقت، ما فرستادگان خود و کسانی را که گرویدهاند، در زندگی دنیا و روزی که گواهان برپای میایستند، قطعاً یاری میکنیم؛ سوره غافر، آیه ۵۱.
- ↑ مفاتیح الغیب، ج ۲۷، ص ۵۲۳- ۵۲۴.
- ↑ مانند: عبد الکریم خطیب در التفسیر القرآنی للقرآن (ج ۱۲، ص ۱۲۴۶)، بروسوی در روح البیان (ج ۸، ص ۱۹۴)، مراغی در تفسیر المراغی (ج ۲۴، ص ۸۲)، مظهری در التفسیر المظهری (ج ۸، ص ۲۶۴)، زحیلی در التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج (ج ۲۴، ص ۱۴۲)، حجازی در التفسیر الواضح (ج ۳، ص ۳۱۰)، طنطاوی در التفسیر الوسیط (ج ۱۲، ص ۲۹۸)، سورآبادی در تفسیر سورآبادی (ج ۴، ص ۲۲۰۲) آل سعدی در تفسیر الکریم الرحمن (ج ۱، ص ۸۹۰)، قرطبی در الجامع لأحکام القرآن (ج ۱۵، ص ۳۲۲)، سیوطی در الدر المنثور (ج ۵، ص ۳۵۲) و دیگران.
- ↑ روح المعانی، آلوسی، ج ۲۴، ص ۷۶.
- ↑ تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، نیشابوری، ج ۶، ص ۴۰.
- ↑ طبری در جامع البیان: (ج ۱۲ جز ۲۴، ص ۷۴) و ابن کثیر در تفسیرش (ج ۷، ص ۱۳). نکته عجیب در این تأویل، این است که طبری و ابن کثیر ادعا کردهاند که غالب رسولان، یاری شدهاند، در حالی که اکثر آنها در حیات دنیا منزوی، کشته، بییاور، مورد تمسخر و خلاصه شکست خورده ظاهری بودهاند و تنها عده کمی از رسولان یاری شدهاند و با عده کم نمیتوان چیزی را به همه آنها نسبت داد. کافی است نگاهی به وضعیت دینی اکثر مردم جهان بیندازیم. اغلب آموزههای موجود ادیان، به گونهای تحریف شده در اختیار مردمان است. آموزههای اصلی عیسی مسیح (ع) در دست نیست و آنچه به نام مسیحیت تبلیغ و ترویج میشود، فاصله زیادی با آموزههای اسلامی دارد. ادیان شرقی، دچار چندگانهپرستی یا بیخدایی هستند. یهودیت به دینی نژادپرستانه تبدیل شده است. اسلام نیز دچار اختلافات فرقهای است و از میلیونها پیروان آن، تنها عدهای اندک، بر طریق حق هستند. با این حال، چگونه میتوان ادعای موفقیت غالب رسولان را داشت.
- ↑ مانند آیه: ﴿وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ﴾؛ «سخن ما درباره بندگان فرستاده ما سبقت یافته، که ایشان، آری تنها ایشان، یاری خواهند شد و به درستی که تنها لشکریان ما، غالباند» (صافات، آیه ۱۷۱- ۱۷۳) و نیز آیه: ﴿كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي﴾؛ «خدا چنین نوشته که: من و فرستادگانم به طور مسلم غالبیم» (مجادله، آیه ۲۱).
- ↑ "عَنْ جَمِيلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: قَوْلَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: ﴿إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الأَشْهَادُ﴾ قَالَ: ذَلِكَ، وَ اللَّهِ، فِي الرَّجْعَةِ. أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ أَنْبِيَاءِ كَثِيرَةُ لَمْ يَنْصُرُوا فِي الدُّنْيَا وَ قَتَلُوا، وَ أَئِمَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ قَتَلُوا وَ لَمْ يَنْصُرُوا، وَ ذَلِكَ فِي الرَّجْعَةِ". امام صادق(ع) این آیه را مربوط به رجعت دانسته و فرموده: «آیا نمیدانی که بسیاری از انبیا و امامان پس از آنها، یاری نشدند و کشته شدند؟ این کار، در رجعت اتفاق خواهد افتاد» (تفسیر القمی، ج ۲، ص ۲۵۸. نیز، ر.ک: همین دانشنامه، ص ۱۷، ح ۱۴۲۷.
- ↑ و آن روز که از هر امتی، گروهی از کسانی را که آیات ما را تکذیب کردهاند، محشور میگردانیم. پس آنان نگاه داشته میشوند تا همه به هم بپیوندند؛ سوره نمل، آیه ۸۳.
- ↑ "قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ (ع): «يُنْكِرُ أَهْلُ الْعِرَاقِ الرَّجْعَةَ»؟ قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: «أَ مَا يَقْرَءُونَ الْقُرْآن ﴿وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجا...﴾"؛ ر.ک: دانشنامه، ص ۷، ح ۱۴۱۷.
- ↑ در آیه بعد آمده است: ﴿وَعُرِضُوا عَلَى رَبِّكَ صَفًّا لَّقَدْ جِئْتُمُونَا كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّن نَّجْعَلَ لَكُم مَّوْعِدًا﴾؛ و ایشان به صف، بر پروردگارت عرضه میشوند و به آنها میفرماید: به راستی همان گونه که نخستین بار شما را آفریدیم، باز به سوی ما آمدید؛ بلکه پنداشتید هرگز برای شما موعدی قرار نخواهیم داد».
- ↑ سوره کهف، آیه ۴۷.تفسیر القمی، ج ۱، ص ۲۴، بحار الأنوار، ج ۵۳، ص ۵۱.
- ↑ از جمله: عبد الکریم خطیب در التفسیر القرآنی للقرآن (ج ۱۰، ص ۲۹۴)، مراغی در تفسیر المراغی (ج ۲۰، ص ۲۲)، مظهری در التفسیر المظهری (ج ۷، ص ۱۳۵) زحیلی در التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج (ج ۲۰، ص ۳۶)، حجازی در التفسیر الواضح (ج ۲، ص ۸۰۷)، طنطاوی در التفسیر الوسیط (ج ۱۰، ص ۳۵۹)، سورآبادی در تفسیر سورآبادی (ج ۳، ص ۱۷۹۲)، آل سعدی در تفسیر الکریم الرحمن (ج ۱، ص ۷۲۸)، قرطبی در الجامع لأحکام القرآن (ج ۱۳، ص ۲۳۸)؛ سیوطی در الدر المنثور (ج ۶، ص ۳۸۴)، طبری در جامع البیان (ج ۱۱، ص ۷)، ابن کثیر در تفسیر ابن کثیر (ج ۶، ص ۲۲۴) ابن ابی حاتم در تفسیر القرآن العظیم (ج ۹، ص ۲۹۲۷) نیشابوری در تفسیر غرائب القرآن (ج ۵، ص ۳۲۲) و دیگران.
- ↑ مانند: آلوسی در روح المعانی، ج ۲۰، ص ۲۶.
- ↑ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۲، ص ۲۲۴.
- ↑ روح المعانی، ج ۲۰، ص ۲۶.
- ↑ روح المعانی، ج ۲۰، ص ۲۶.
- ↑ و بر [مردم] شهری که آن را هلاک کردهایم، بازگشتشان [به دنیا] حرام است؛ سوره انبیا، آیه ۹۵.
- ↑ بحار الأنوار، ج ۵۳، ص ۱۱۸، ح ۱۴۹ (به نقل از تفسیر النعمانی).
- ↑ تفسیر علی بن ابراهیم با سندش به نقل از محمد بن مسلم درباره سخن خدای متعال: ﴿وَحَرَامٌ عَلَى قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ﴾؛ «و [مردم] شهری که هلاکشان کردم، از بازگشتن [به دنیا] محروم هستند» آورده است که امام باقر (ع) فرمود: «هر شهری که خداوند، مردمش را با عذاب هلاک کند، در رجعت، باز نمیگردند». توضیح تفسیر القمی: این آیه از قویترین دلیلهای رجعت است؛ زیرا هیچ مسلمانی، منکر این نیست که همه مردم، روز قیامت باز میگردند، چه [با عذاب] هلاک شده باشند و چه نشده باشند، و آیه که میفرماید: «باز نمیگردند» مقصودش رجعت است؛ زیرا همین افراد هلاک شده در قیامت باز میگردند تا به دوزخ درآیند (ر.ک: ص ۱۱، ح ۱۴۲۱ «تفسیر القمی»).
- ↑ مانند ابن عباس، فریابی، قتاده، مقاتل، ابن ابی حاتم و بیهقی (ر.ک: روح المعانی، ج ۱۷، ص ۹۱، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، ج ۹، ص ۲۵۰ و الدر المنثور، ج ۵، ص ۶۷۲).
- ↑ مانند زجاج، ابوعتبه، مجاهد، حسن و عکرمه (ر.ک: روح المعانی، ج ۱۷، ص ۹۱، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، ج ۹، ص ۲۵۰، و الدر المنثور، ج ۵، ص ۶۷۲).
- ↑ مانند آلوسی در روح المعانی (ج ۱۷، ص ۹۱)، سیوطی در الدر المنثور (ج ۵، ص ۶۷۲)، قرطبی در الجامعلأحکام القرآن (ج ۱۱، ص ۳۴۱)، زحیلی در تفسیر الوسیط (ج ۲، ص ۱۶۱۵) و التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج (ج ۱۷، ص ۱۳۰) و سورآبادی در تفسیر سورآبادی (ج ۳، ص ۱۵۸۴).
- ↑ عجیبتر از کار طبری، ابن کثیر است که نظر امام باقر (ع) را در کنار نظر ابن عباس و قتاده و دیگران، از جمله کسانی بر میشمرد که رجوع را بازگشت به دنیا قبل از روز قیامت معنا میکنند (تفسیر ابن کثیر، ج ۵، ص ۳۶۶)؛ اما پس از این سکوت میکند و بقیه کلام امام باقر (ع) را نمیآورد که این آیه را دال بر رجعت گروهی دیگر از مردمان میداند. این جاست که میزان امانتداری این مفسران معلوم میشود.
- ↑ و [یاد کن] هنگامی را که خداوند از پیامبران پیمان گرفت که هر گاه به شما کتاب و حکمتی دادم، سپس شما را فرستادهای آمد که آنچه را با شماست، تصدیق کرد، البته به او ایمان بیاورید و حتماً یاریاش کنید. [آن گاه] فرمود: "آیا اقرار کردید و در این باره پیمانم را پذیرفتید؟". گفتند: آری، اقرار کردیم. فرمود: "پس گواه باشید و من با شما از گواهانم؛ سوره آل عمران، آیه ۸۱.
- ↑ این تأویل از سوی بسیاری از مفسران اهل سنت ارائه شده است، از جمله، طبری در جامع البیان (ج ۳ جزء ۳، ص ۳۳۲)، نیشابوری در تفسیر غرائب القرآن (ج ۲، ص ۱۹۸)، آل سعدی در تفسیر الکریم الرحمن (ج ۱، ص ۱۴۴)، ابن ابی حاتم در تفسیر القرآن العظیم (ج ۲، ص ۶۹۴) و دیگران.
- ↑ نیشابوری در تفسیر غرائب القرآن (ج ۲، ص ۱۹۸) این احتمال را میدهد.
- ↑ تقریباً همه تفاسیر یاد شده، به این قرائت اشاره کردهاند.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۵۶.
- ↑ مانند طبری در جامع البیان (ج ۳ جزء ۳، ص ۳۳۲)، ابن ابی حاتم در تفسیر القرآن العظیم (ج ۲، ص ۶۹۴)، سیوطی در الدر المنثور (ج ۲، ص ۲۵۲)، نیشابوری در تفسیر غرائب القرآن (ج ۲، ص ۱۹۸) و قرطبی در الجامع لأحکام القرآن (ج ۴، ص ۱۲۵).
- ↑ ر.ک: بحار الأنوار، ج ۵۳، ص ۱۱۸.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی، ج۸، ص۵۲، ۶۳.
- ↑ سوره نمل، ۸۳.
- ↑ سوره کهف، ۴۷.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۶؛ تفسیر برهان، ج ۳، ص ۳۱۰.
- ↑ سوره مؤمن، ۱۱.
- ↑ تفسیر برهان، ج ۴، ص ۹۳.
- ↑ تفسیر برهان، ج ۴، ص ۹۳.
- ↑ سوره مومن، ۵۱.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۳.
- ↑ مجتبی تونهای، موعودنامه، ص۳۵۸.
- ↑ «گفت: چه کسی زنده میکند استخوانها را، در حالی که پوسیده است؟ بگو: زنده میکند آنها را، کسی که بار اول آنها را آفریده است. او به تمام مخلوقات داناست» سوره یس، آیه۷۸ و۷۹
- ↑ «آیا پروردگار توانایی زنده کردن مردگان را ندارد» سوره قیامة، آیه۴۰
- ↑ «آیا از حال کسانی که از ترس مرگ از دیار خود بیرون رفتند و هزاران تن بودند، خبر نیافتی؟ خدا به آنان گفت: بمیرید همه مردند آن گاه آنان را زنده کرد...» سوره بقره، آیه۲۴۳
- ↑ از سه هزار نفر تا هفتاد هزار نفر شمرده شدهاند
- ↑ نک: تفاسیر شیعه: مجمع البیان، طبرسی، ج۱، ص۶۰۵؛ ترجمه تفسیر المیزان، سی دمحمد باقر موسوی همدانی، ج۲، ص۴۲۶؛ تفسیر موضوعی قرآن، عبدالله جوادی آملی، ج۴، ص۱۲۲؛ تفاسیر اهل سنت: تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیره، ج۱، ص۶۶۱؛ تفسیر طبری، ج۲، ص۳۶۸؛ غرائب القرآن، نیشابوری، ج۲، ص۳۹۰ و...
- ↑ بحار الانوار، ج۵۳، ص۱۱۸؛ کافی، ج۸، ص۱۹۸
- ↑ «ای موسی، تا خدا را آشکارا نبینیم، هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد. پس در حالی که مینگریستند، صاعقه شما را فراگرفت، سپس شما را پس از مرگتان برانگیختیم؛ باشد که شکرگزاری کنید» سوره بقره، آیه۵۵ و۵۶
- ↑ عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج۱، ص۲۰۰
- ↑ تفاسیر شیعه: تبیان، شیخ طوسی، ج۱، ص۲۵۴؛ تفسیر قمی، ج۱، ص۴۶؛ تفسیر نمونه، ج۱، ص۲۵۹؛ تفاسیر اهل سنت: الجامع لاحکام القرآن، قرطبی، ج۱، ص۴۰۳؛ مدارک التنزیل، نسخی، ج۱، ص۵۳ – ۵۴؛ غرائب القرآن، نیشابوری، ج۱، ص۲۹۰ و...
- ↑ «یا چون آن کسی که به شهری که بامهایش فرو ریخته بود عبور کرد وبا خود گفت چگونه خدا این مردگان را زنده میکند؟ پس خدا او را صد سال میراند. آن گاه، او را برانگیخت و گفت چقدر درنگ کردی؟ گفت: یک روز یا پارهای از روز، گفت: بلکه صد سال درنگ کردی، به خوراک و نوشیدنی خود بنگر تغییری نکرده است، و به چارپای خود نگاه کن که چگونه متلاشی شده است. این ماجرا نشانهای از قدرت خدا برای مردم است. به استخوانها بنگر چگونه آنها را به هم پیوند میدهیم و گوشت بر آن میپوشانیم. پس هنگامی که چگونگی زنده شدن مردگان برای او آشکار شد، گفت: اکنون میدانم خدا بر هر چیزی تواناست.» سوره بقره، آیه۲۵۹
- ↑ تفسیر المنار، رشیدرضا، ذیل آیه
- ↑ تفاسیر شیعه: تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۲، ص۵۵۴؛ تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج۲، ص۲۲۰؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم، عبد الله جوادی آملی، ج۴، ص۱۲۳
- ↑ سوره بقره، آیه۷۲ و۷۳
- ↑ سوره بقره، آیه۷۲ و۷۳
- ↑ نک: رجعت از نظر شیعه، نجم الدین طبسی، ص۳۷ - ۴۲؛ بازگشت به دنیا در پایان تاریخ، خدامراد سلیمیان، ص۶۶ – ۱۰۸
- ↑ «روزی فرا خواهد رسید که از هر امتی، گروهی را از کسانی که آیات ما را تکذیب میکردند، محشور میکنیم و آنها را نگه میداریم تا به یکدیگر ملحق شوند» سوره نمل، آیه۸۳
- ↑ «... آنان را محشور میکنیم و احدی را نمیگذاریمم سوره کهف، آیه ۴۷
- ↑ تبیان، شیخ طوسی، ج۸، ص۱۲۰؛ مجمع البیان، طبرسی، ج۷، ص۳۶۶؛ تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۵، ص۵۰۷
- ↑ نک: رجعت از نگاه شیعه، نجم الدین طبسی، ص۴۲ – ۵۲؛ بازگشت به دنیا در پایان تاریخ، خدامراد سلیمیان، ص۱۰۹ - ۱۴۲
- ↑ روایات به این مضمون در مهمترین کتابهای اهل سنت: صحیح بخاری، ج۴، ص۲۴۶، کتاب الاعتصام؛ صحیح مسلم، کتاب العلم؛ مسند احمد، ج۲، ص۳۲۷؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۱، ص۲۱۸. کتاب های شیعه: من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۲۰۳؛ کمال الدین، ج۲، ص۵۲۹؛ عیون اخبار الرضا، ص۲۰۰
- ↑ مهدویت پرسشها و پاسخها، ص ۴۹۲.