آسیبهای سیاسی حکومت اسلامی از دیدگاه سیره نبوی چیست؟ (پرسش)
آسیبهای سیاسی حکومت اسلامی از دیدگاه سیره نبوی چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ سیره سیاسی پیامبر خاتم |
مدخل اصلی | ؟ |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
آسیبهای سیاسی حکومت اسلامی از دیدگاه سیره نبوی چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث سیره سیاسی پیامبر خاتم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی سیره سیاسی پیامبر خاتم مراجعه شود.
پاسخ نخست
آقای دکتر سید صادق حقیقت، در مقاله «آسیبشناسی حکومت اسلامی در سیره نبوی» در اینباره گفته است:
«مهمترین آسیب در حکومت اسلامی از دیدگاه سیره نبوی همانا نگاه استقلالی و ابزارمحور به سیاست است. سیاست نبوی، اخلاقمحور و مبتنی بر سعادت بود. در قرآن مجید، به نقش اخلاق پیامبر (ص) در پیشرفت اسلام و جذب دلها تصریح شده است: ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ﴾[۱].
از این آیه استفاده میشود که: ۱. نرمش و اخلاق نیک، یک هدیه الهی است، بنابراین کسانی که نرمش ندارند، از این موهبت الهی محرومند؛ ۲. افراد سنگدل و سختگیر نمیتوانند مردمداری کنند و به جذب نیروهای انسانی بپردازند؛ ۳. رهبری و مدیریت صحیح با جذب و عطوفت همراه است؛ ۴. باید دست شکستخوردگان در جنگ و گنهکاران شرمنده را گرفت و جذب کرد (با توجه به این که شأن نزول آیه مذکور در مورد ندامت فراریان مسلمان در جنگ احد است)؛ ۵. مشورت با مردم از خصلتهای نیک و پیونددهنده است که موجب انسجام میگردد.
پیامبر اسلام (ص) علاوه بر این که ارزشهای اخلاقی را بسیار ارج مینهاد، خود مجسمه فضایل اخلاقی و ارزشهای والای انسانی بود. او در همه ابعاد زندگی با چهرهای شادان و کلامی دلاویز با حوادث برخورد میکرد، برای نمونه در سال نهم هجرت هنگامی که قبیله سرکش "طی" در اثر حمله قهرمانانه سپاه اسلام شکست خوردند، "عدی بن حاتم"، از سرشناسان این قبیله، به شام گریخت، ولی خواهرش "سفانه"، به اسارت سپاه اسلام درآمد. سفانه را همراه سایر اسیران به مدینه آوردند و در خانهای نزدیک مسجد جای دادند. روزی رسول خدا (ص) از آن اسیران دیدن کرد. سفانه از موقعیت استفاده کرده و گفت: ای محمد! پدرم (حاتم طائی) از دنیا رفت و نگهبان و سرپرستم (عدی) ناپدید شد و فرار کرد، اگر صلاح بدانی مرا آزاد کن و شماتت و بدگویی قبیلههای عربها را از من دور ساز. همانا پدرم بردگان را آزاد میساخت، از همسایگان نگهبانی مینمود، به مردم غذا میرسانید، آشکارا سلام میکرد و در حوادث تلخ روزگار مردم را یاری مینمود. پیامبر اکرم (ص) به سفانه فرمود: "ای دختر! این ویژگیهایی که برشمردی، از صفات مؤمنان راستین است، اگر پدرت مسلمان بود، ما او را مورد لطف و رحمت قرار میدادیم"[۲]. آنگاه پیامبر (ص) امر فرمود: "این دختر را به پاس احترامی که پدرش به ارزشهای اخلاقی مینمود، آزاد سازید"[۳].
آسیب دیگری که حکومت اسلامی را تهدید میکند، عزل و نصب براساس روابط و در نظر نگرفتن شایستگیهاست. در سیاست نبوی، بهکارگیری نیروها صرفاً براساس لیاقت و شایستگی بود و تقدم گرفتن بر دیگران بر غیر این اساس، نوعی خیانت به خدا تلقی میشد: "کسی که بر مسلمانان پیشی گیرد، در حالی که میداند در میان آنها کسی افضل و بهتر از او وجود دارد، چنین کسی به خدا و رسولش و همه مسلمانان خیانت کرده است"[۴].
نبی گرامی (ص) از هرگونه رفتاری که بوی تفرعن و خوی تکبر از آن استشمام میشد، بیزار بود و از هر حرکتی که تشبه به اشرافیت و سلطنت داشت متنفر بود و پرهیز میکرد، چنانکه حضرت صادق (ع) فرمود: "(پیامبر) بد میدانست که تشبه به سلاطین داشته باشد"[۵]. او اجازه نمیداد که کسی او را با پای پیاده همراهی کند در حالی که خود سواره بود، مگر این که حضرت آن فرد را همراه خود سوار میکرد و اگر نمیپذیرفت، میفرمود: شما جلو برو و در فلان مکان منتظر باش و اگر کاری داری در آنجا یکدیگر را ملاقات میکنیم؛ زیرا جز این را استخفاف انسانها میدانست. این سلاطین و ملأ و اشراف و مترفان هستند که برای کسب اعتبار نیاز به جلوههای دروغین رفتاری دارند و برای بزرگ داشتن خود حقیر خویش نیازمند خفیف ساختن دیگرانند، نه رسولی که "اکرم" انسانهاست و نه آنکه از "کرامت" ذاتی خود (به سبب "فسق") تهی نشده است. مردی خواست تا بر دست رسول خدا (ص) بوسه زند پیامبر دست خود را کشید و فرمود: "این کاری است که عجمها با پادشاهان خود میکنند و من شاه نیستم، من مردی از خودتان هستم". مردم در حکومت نبوی، محوریت داشتند.
رفاهطلبی، منشأ محافظهکاری - به عنوان دیگر آسیب حکومت دینی - است. طبقه مرفه به حفظ وضع موجود علاقهمند و عامل و محرک محافظهکاری یا واپسگرایی در ساختار اجتماعی است. ترک هر روش و راه و رسم پذیرفتهشده زندگی با مخالفت این طبقه روبهرو میشود. آنان با عبارتپردازیهای مبالغهآمیز هر نوآوری و تغییر را موجب ایجاد آشوب در جامعه، واژگونی اخلاق و بر هم زدن نظم طبیعت معرفی میکنند. اعمال طبقه مرفه، طبقات پایینتر جامعه را به محافظهکاری میکشاند؛ زیرا امکانات مصرف و زیستن را بر آنها تنگ میکند تا توانایی پذیرش راه و روش جدید را نداشته باشند. به این ترتیب، طبقه مرفه، از سه طریق برای جلوگیری از توسعه فرهنگی بهره میبرد: ایستایی کامل خود طبقه، از راه الگوی سرمشقی ضایع کردن تظاهری (رقابت منزلتی) و محافظهکاری، و به طور غیرمستقیم از طریق نظام توزیع نابرابر ثروت و معاش که تکیهگاه این نهاد است[۶]. سخنان ابوسفیان بعد از پیروزی در جنگ احد مبنی بر این که هُبل دوباره مقام خود را یافت و ارجمند شد و آنها عُزّی دارند، نوعی تبلیغ سنتها و رسوم پیشین بود که برای مقابله با اندیشه جدید و با هدف واپسگرایی صورت میگرفت.
بیتفاوتی و سکوت مردم در مقابل اعمال حاکمان، از دیگر آسیبهای حکومت اسلامی از دیدگاه سیره نبوی است. در نظام اسلامی، برای آحاد امت، حقی به عنوان "نصیحت ائمه" وجود دارد، و همه براساس این حق میتوانند آرا و نظرهای خیرخواهانه خود را در مورد رهبران جامعه مطرح سازند و حتی میتوانند او را مورد سؤال قرار دهند. مسئولیت حاکم اسلامی در برابر مردم، از بارزترین مشخصههای حکومت اسلامی است. نصیحت ائمه مسلمانان هم حق برای مردم ایجاد میکند و هم تکلیف، هم در حوزه انتقاد به حکام و هم در حوزه کنترل قدرت سیاسی. نصیحت ائمه مسلمانان، عاملی مهم در راستای نفی استبداد سیاسی تلقی میشود؛ زیرا حکمران هم در مقابل مردم و هم در مقابل خداوند مسئول است[۷].
امام صادق (ع) فرمود: رسول خدا (ص) در منی برای مردم سخنرانی کرد و فرمود: "خدا خرم و شادان کند بندهای را که سخنم را بشنود و در گوش گیرد و به کسانی که نشنیدهاند برساند... سه چیز است که دل هیچ مسلمانی با آن خیانت نکند: خالص نمودن عمل برای خدا، خیرخواهی پیشوایان مسلمانان و همراه بودن با جماعت مسلمانان"[۸].
پیامبر گرامی (ص) دین را مساوی نصیحت و آن را اعم از نصیحت ائمه مسلمانان معرفی کردند: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): الدِّينُ نَصِيحَةٌ؛ قِيلَ: لِمَنْ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِكِتَابِهِ وَ لِلْأَئِمَّةِ فِي الدِّينِ وَ لِجَمَاعَةِ الْمُسْلِمِينَ»[۹].
آسیب دیگر برای دولت اسلامی، محدود شدن دین جهانشمول اسلام به یک سرزمین یا نژاد خاص است. بر اساس آیه شریفه ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ﴾[۱۰]، پیامبر به محض استقرار حکومت در مدینه، سفیران خویش را به سوی پادشاهان کشورهای مختلف و رؤسای قبایل ارسال کرد. در این راستا و در دفاع از انسانیت و تحقق عدالت و رهایی انسانها از گمراهیها است که جهاد به عنوان یک اصل مشروعیت مییابد.
اسلام همواره حقوق شهروندان غیرمسلمان را همانند مسلمانان محترم شمرده و تکالیف ایشان را نیز مساوی میداند. بیتوجهی به این مسئله آسیبی برای حکومت اسلامی تلقی میشود. نبی اکرم براساس اصل مساوات در مسئولیتها حکومت میکرد. آن حضرت در ابتدای ورود خود به مدینه ضمن انعقاد عهدنامهای میان گروههای اجتماعی مختلف موجود در مدینه، در بخش مربوط به گروههای مسلمان، انجام مسئولیت دفاع از نظام را به مساوات مشخص کرد و چنین اعلام فرمود: همه گروههای مسلمان که به جنگ و جهاد میروند به ترتیب و به تناوب وارد جنگ خواهند شد.
در جامعه اسلامی، غیرمسلمانان نیز میتوانستند با شرایطی خاص به تابعیت آن درآیند. این نوع تابعیت که با قرارداد دوجانبه انجام میگرفت در اصطلاح فقه اسلامی "ذمه" نامیده میشد. بر این اساس یهودیان، مسیحیان و مجوسان میتوانستند با دولت اسلامی معاهده ببندند تا در سراسر قلمرو حکومت اسلامی از آزادی، امنیت و حقوقی که بر طبق قرارداد ذمه اختیار و امضا کرده بودند برخوردار گردند. مقصود اصلی از تشریع این پیمان، ایجاد محیطی امن و برقراری همزیستی مسالمتآمیز میان فرقههای مختلف مذهبی در داخل قلمرو حکومت اسلامی بود.
مهمترین آسیبی که در آخرین سخنان رسول خدا (ص) در خصوص آینده حکومت اسلامی نیز ترسیم میشد، بحران جانشینی پیامبر بود. ایشان به شدت از مسئله رهبری امت اسلامی پس از خود نگران بودند و میفرمودند این امت ۷۲ فرقه میشود، که تنها یکی از آنها بر حق خواهد بود. با توجه به جایگاه اهل بیت (ع) و توصیههای فراوان پیامبر (ص) در مورد جانشینی علی (ع) انتخاب او امری طبیعی مینمود. از اینرو جریان مدافع پیروزی خلیفه، در آن مبارزه سیاسی، محتاج پشتوانه فکری بسیار عمیقی بود. کس یا کسانی که میخواستند در مقابله علی (ع) بایستند و از دستیابی او به خلافت ممانعت کنند و جای او را بگیرند، پس لازم بود نشانههای صلاحیت او را بشناسند و معادلی برای معارضه با آن یا دلیلی برای نفی آن بیابند. امام علی (ع) و فاطمه زهرا (س) صاحب جایگاه ویژهای در چشم و دل و منطق پیامبر (ص) بودند و روایات بسیاری از پیامبر درباره شخصیت آنها بود. از اینرو مخالفان برای ایجاد بحران جانشینی به اقدامات گوناگونی دست زدند، از جمله: سیاست منع حدیث، جعل و اشاعه احادیث واحدی با جهتگیریهای خاص و دست زدن به معاملات سیاسی با لایههای ذینفوذ در جامعه آن عصر مانند خاندان ابوسفیان. این اقدامات از یک سو، زمینه را برای سلطه حزب حاکم فراهم آورد و انحصار رهبری فکری اهل بیت (ع) را در افکار عمومی خدشهدار نمود و از سوی دیگر راه را برای سلطه درازمدت کسانی فراهم آورد که در معاملات سیاسی به توسعه اقتدار فکری خلفای اولیه و موجه و معتبر معرفی کردن آنها به جامعه و تاریخ، اهتمام نموده و از این راه، جای پای خود را در جریانات سیاسی و کرسیهای حکومتی پس از خلفا، پررنگ و مستحکم کردند»[۱۱]
پانویس
- ↑ «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ «يَا جَارِيَةُ! هَذِهِ صِفَةُ الْمُؤْمِنِينَ حَقًّا لَوْ كَانَ أَبُوكِ مُسْلِمًا لَتَرَحَّمْنَا عَلَيْهِ».
- ↑ «خَلُّوا عَنْهَا فَإِنَّ أَبَاهَا كَانَ يُحِبُّ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ».
- ↑ «مَنْ تَقَدَّمَ عَلَى قَوْمٍ مِنَ المُسْلِمِينَ وَهُوَ يَرَى أَنَّ فِيهِمْ مَنْ هُوَ أَفْضَلُ مِنْهُ فَقَدْ خَانَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالْمُسْلِمِينَ»؛ عبدالحسین امینی، الغدیر، ج۸، ص۲۹۱.
- ↑ «كَانَ يَكْرَهُ أَنْ يَتَشَبَّهَ بِالْمُلُوكِ»؛ محمد بن محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۲۷۲.
- ↑ ر.ک: فاطمه اروجلو، «حضرت محمد (ص) و رویارویی با اشرافیگری»، تاریخ اسلام، ش۲۲ (تابستان ۱۳۸۴).
- ↑ ر.ک: محمد سروش محلاتی، «نصیحت ائمه مسلمین»، مجله حکومت اسلامی، ش۱.
- ↑ {{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ {{ع} قَالَ: خَطَبَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَوْمَ مِنًى فَقَالَ: نَضَّرَ اللَّهُ عَبْداً سَمِعَ مَقَالَتِي فَوَعَاهَا وَ بَلَّغَهَا مَنْ لَمْ يَسْمَعْهَا... ثَلَاثٌ لَا يُغِلُّ عَلَيْهِنَّ قَلْبُ عَبْدٍ مُسْلِمٍ: إِخْلَاصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ وَ النَّصِيحَةُ لِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ وَ اللُّزُومُ لِجَمَاعَتِهِمْ}}؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ص۱۴۹.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۷، ص۶۷.
- ↑ «و تو را جز مژدهبخش و بیمدهنده برای همه مردم نفرستادهایم» سوره سبأ، آیه ۲۸.
- ↑ حقیقت، سید صادق، مقاله «آسیبشناسی حکومت اسلامی در سیره نبوی»، سیره سیاسی پیامبر اعظم، ص ۵۶۸-۵۷۴.