افضلیت امام علی چگونه امامت امام علی را اثبات می‌کند؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
افضلیت امام علی چگونه امامت امام علی را اثبات می‌کند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ امام علی
مدخل اصلیاثبات امامت امام علی - افضلیت امام علی
تعداد پاسخ۱ پاسخ

افضلیت امام علی چگونه امامت امام علی را اثبات می‌کند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث امام علی است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی امام علی مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

سید اصغر ناظم‌زاده

حجت الاسلام و المسلمین سید اصغر ناظم‌زاده در کتاب «تجلی امامت» در این‌باره گفته‌ است:

«امامی که می‌خواهد حاکم بر جامعه اسلامی شود و از طرفی مرجع دینی باشد تا مردم مسائل اسلامی خود را از آن یاد بگیرند باید افضل الناس باشد،؛ چراکه قبیح است تقدم مفضول بر افضل، هم عقل به این واقعیت حکم می‌کند، و هم قرآن می‌فرماید: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ[۱].

پس تقدم افضل، از ضروریات است، و بدون تردید و به اعتراف دوست و دشمن، علی (ع) بعد از پیغمبر اسلام (ص) افضل امت و اصحاب بوده است، و کافی است برای اثبات این حقیقت به آیه مباهله توجه کنید: ﴿وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ که علی (ع) در این داستان، نفس پیامبر معرفی شده است؛ زیرا به اتفاق مفسرین و راویان حدیث، منظور از ﴿أَنْفُسَنَا علی (ع) است که پیامبر (ص) او را در روز مباهله با خود برد تا با نصارای نجران به نفرین بنشیند و در کنار آن دو، فاطمه بود: ﴿وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ و حسن و حسین ﴿أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ که نصارای نجران ترسیدند و از مباهله اعلام انصراف نمودند و به جزیه تن دادند، و همان طوری که پیامبر افضل الناس است علی هم که جان پیغمبر است افضل الناس است. و افضلیت علی (ع) از همه مردم از همان ابتدای بعثت معلوم است، چنانچه در نهج البلاغه آمده است که حضرت می‌فرماید: «با پیغمبر در کوه حرا بودم (علی کودک بوده است) وقتی که وحی بر ایشان نازل شد صدای ناله شیطان را شنیدم، آن حضرت به من فرمود: «(یَا عَلِيُّ) إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى وَ لَكِنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ»؛ تو می‌شنوی آنچه من می‌شنوم و تو می‌بینی آنچه من می‌بینم و لکن تو پیغمبر نیستی»[۲].

مسلماً این فضیلت، مختص به علی است؛ زیرا اگر در همان جا کنار علی (ع) فرد دیگری هم بود آن صدا را نمی‌شنید، چون آن شنیدن، صدایی نبوده که در فضا پخش شود که بگوییم هر کس گوش می‌داشت می‌شنید بلکه سمع و حش و بینش دیگری می‌خواهد که ما از آن بی‌خبریم. همان گونه که پیامبر (ص) فرمود: « إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَ لِأَخِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَضَائِلَ لَا يُحْصِي عَدَدَهَا غَيْرُهُ...»؛ «خداوند برای برادرم علی فضایلی قرار داده که قابل شمارش نیست.»..[۳].

و باز می‌فرماید: «لَوْ أَنَّ الْغِيَاضَ أَقْلَامٌ وَ الْبَحْرَ مِدَادٌ وَ الْجِنَّ حُسَّابٌ وَ الْإِنْسَ كُتَّابٌ مَا أَحْصَوْا فَضَائِلَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»؛ «اگر باغ‌ها قلم شود و دریاها مرکب و جن حسابگر و بشر نویسنده شوند نمی‌توانند فضایل علی را احصا کنند»[۴]»[۵]

پاسخ‌های دیگر

۱. حجت الاسلام و المسلمین رستم‌نژاد؛
حجت الاسلام و المسلمین رستم‌نژاد در کتاب «پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه» در این‌باره گفته‌ است:

«میان مسلمانان، صحابه پیامبر(ص) از جایگاه ویژه‌ای برخوردارند. خلفای راشدین به دلالت روایات نبوی و اجماع علمای امت، برترین‌های صحابه پیامبر اکرم(ص) هستند؛ ولی شیعیان این حقایق را نادیده گرفته، با اجماع امت مخالفت می‌ورزند. آنان بر این باورند: علی(ع) - که چهارمین خلیفه است – بر همه صحابه حتی خلفای دیگر افضل است.

رتبه بندی و تفاضل بین انسان‌ها از لحاظ فضائل و کمالات معنوی بسان درجه بندی بین آنها در برخورداری از نعمت‌های مادی، امری انکار ناپذیر است. قرآن با صحه گذاشتن بر وجود چنین رتبه بندی می‌فرماید: ﴿وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ[۶]. همچنین می‌فرماید: ﴿انْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ[۷]. وجود چنین رتبه بندی حتی میان انبیای عظام نیز جریان دارد. قرآن با اشاره به این حقیقت می‌فرماید: ﴿تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ[۸]. نکته قابل توجه آن‌که اگر افضلیت فردی میان امت ثابت شد، بی‌تردید او سزاوارترین شخص به امامت و رهبری است. قرآن با اشاره به این حقیقت می‌فرماید ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ[۹].

از پیامبر اکرم(ص) می‌خوانیم: «ايما رجل استعمل رجلا على عشرة أنفس علم أن في العشرة أفضل ممن استعمل، فقد غش الله و غش رسوله و غش جماعة المسلمين»؛ «هر کس، شخصی را بر ده نفر بگمارد، در حالی که می‌داند میان آنها فاضل‌تر از آن وجود دارد، به طور یقین به خدا و رسول و جماعت مؤمنان خیانت کرده است»[۱۰]. آنچه از آیات و روایات در باب افضلیت امیر مؤمنان علی(ع) و اهل بیت(ع) استفاده می‌شود، این است که آنان هم برتری مطلق دارند و هم این جایگاه منحصراً برای آن بزرگواران است. علی(ع) می‌فرماید: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِيهِ»؛ «‌ای مردم! سزاوارترین فرد به مقام خلافت کسی است که از همه، نسبت به اجرای آن تواناتر و نسبت به حکم خدا درباره آن داناتر باشد»[۱۱]. از این رو پیروان مکتب اهل بیت(ع)، با الهام از آموزه‌های قرآن و پیامبر(ص)، امیرمؤمنان علی(ع) را که برترین فرد امت است سزاوار امامت و رهبری می‌دانند. برای اثبات این مطلب، راه‌هایی است که به اختصار اشاره می‌شود:

از طریق آیات قرآن: بی‌تردید آیاتی که در فضیلت و منقبت امیرمؤمنان علی(ع) نازل شده درباره احدی از صحابه نازل نشده است. برخی از علمای اهل سنت به کثرت این آیات اذعان کرده‌اند[۱۲]. در اینجا تنها به دو آیه از آیات قرآن که از آنها افضلیت مطلق امیر مؤمنان علی(ع) به دست می‌آید، اشاره می‌شود:

آیه مباهله: خداوند متعال می‌فرماید: ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ[۱۳]. بر اساس روایات و آرای مفسران، مراد از ﴿أَنْفُسَنَا در این آیه امیرمؤمنان علی(ع) است. لازمه این سخن آن است که آن حضرت به منزله جان پیامبر است و از آنجا که پیامبر اکرم(ص) از جمیع امت، بلکه همه پیامبران الهی، افضل است، امیرمؤمنان علی(ع) نیز باید دارای چنین منزلتی باشد. جالب آن‌که فخر رازی با اشاره به اینکه فردی شیعه از اهالی ری دارای چنین اعتقادی است که علی(ع) از جمیع انبیا - جز پیامبر خاتم(ص) - افضل است، می‌نویسد: «دلیلی که می‌توان بر این اعتقاد اقامه کرد، همین کلمه ﴿أَنْفُسَنَا است». وی می‌افزاید: «مراد از ﴿أَنْفُسَنَا نمی‌تواند خود پیامبر(ص) باشد؛ زیرا انسان خودش را دعوت به امری نمی‌کند بلکه مراد از آن باید کسی غیر از خودش باشد و علما اجماع کرده‌اند که آن غیر، کسی جز علی بن ابی طالب(ع) نیست، بنابراین، آیه شریف دلالت دارد که جان علی(ع) به منزله جان پیامبر(ص) است». آن‌گاه فخر رازی می‌افزاید: «این می‌رساند که علی(ع) با پیامبر(ص) در جمیع فضایل و کمالات مساوی است، جز آن‌که به دلیل اجماع و روایات، پس از پیامبر اسلام(ص) هیچ پیامبری نخواهد آمد»[۱۴].

آیه مودت: یکی دیگر از دلایل افضلیت امام علی(ع) بر سایر امت، آن است که مودت نسبت به آن حضرت به عنوان اجر رسالت پیامبر اکرم(ص) از جانب خداوند بر امت واجب شده است. خداوند می‌فرماید: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى[۱۵]. سیوطی از ابن عباس نقل کرده است: «هنگامی که این آیه بر پیامبر(ص) نازل شد عرض کردند: ای رسول خدا! خویشان تو که مودتشان بر ما فرض شده است کیان‌اند؟ فرمود: علی و فاطمه و دو فرزند آنها»[۱۶]. روشن است، فاطمه(س) به عنوان دختر پیامبر(ص) و فرزندانش حسنین(ع) به عنوان نوه‌های پیامبر(ص) از ذوی القربی محسوب می‌شوند؛ ولی اینکه حضرت علی(ع) به عنوان ذوی القربی به حساب آید در حالی که پیامبر(ص) در آن روز دارای عمو یا پسر عموهای دیگری است، بیانگر آن است که مراد از این قرابت، قرابت جسمی و نسبی نیست، بلکه مراد قرابت معنوی و روحانی است که موجب شد تا مودت به آنها بر همه امت به عنوان یک فریضه شرعی تکلیف شود. این خود گواه روشنی است بر این که چنین فردی از همه امت افضل است.[۱۷]

از طریق روایات پیامبر اکرم(ص): از جمله راه‌های اثبات افضلیت امیرمؤمنان علی(ع)، روایاتی است که از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است. این روایات به اندازه‌ای زیاد است که از چند جلد کتاب قطور بیشتر است. احمد بن حنبل گفته است: لم ينقل لأحد من الصحابة ما نقل لعلي؛ «آنچه از فضایل علی(ع) نقل شده درباره هیچ یک از صحابه نقل نشده است». آن‌گاه می‌افزاید: «این در حالی بود که بنی امیه نسبت به آن حضرت عداوت شدیدی داشتند»[۱۸]. بنابراین نمی‌توان این روایات فراوان را که فریقین نقل کرده‌اند رها کرد و به تعدادی از روایات یک سویه در فضیلت خلفا که با انگیزه‌های سیاسی از برخی راویان دوره بنی امیه نقل شده است ترتیب اثر داد. در این جا به نمونه‌هایی از روایات پیامبر(ص) که در آن به برتری امیرمؤمنان علی(ع) تصریح شده است اشاره می‌شود:

حدیث بهترین شوهر برای فاطمه زهرا(س): پیامبر اکرم(ص) در خطابی به دخترش فاطمه زهرا(س) فرمود: «أَ مَا تَرْضَيْنَ أَنِّي زَوَّجْتُكِ أَقْدَمَ أُمَّتِي إِسْلَاماً وَ أَكْثَرَهُمْ عِلْماً وَ أَعْظَمَهُمْ حِلْماً»؛ «آیا راضی نیستی که تو را به همسری کسی درآوردم که در امت من در قبول اسلام پیشگام‌ترین و از نظر علم داناترین و از نظر بردباری حلیم‌ترین است»[۱۹]. می‌دانیم که حضرت زهرا(س) برترین زنان بهشتی است و در روایت می‌خوانیم: «لَوْ لَمْ يُخْلَقْ عَلِيٌّ مَا كَانَ لِفَاطِمَةَ كُفْواً»؛ «اگر علی(ع) آفریده نمی‌شد برای فاطمه(س) کفوی نبود»[۲۰].

«احبّ الخلق» در حدیث طیر مشوی: بر اساس روایت ترمذی، از انس بن مالک، روزی نزد رسول خدا(ص) مرغ بریان شده‌ای قرار داشت، پیامبر(ص) عرض کرد: بارالها! محبوب‌ترین مخلوقت را به سوی من روانه کن تا با من در خوردن این مرغ همراه شود، در این هنگام علی(ع) آمد و با پیامبر(ص) هم غذا شد[۲۱]. این حدیث با توجه به اطلاقش برتری حضرت علی(ع) را حتی نسبت به انبیای الهی - غیر از پیامبر اسلام(ص) - می‌رساند، به ویژه آن‌که در برخی از روایات با عنوان: «اللَّهُمَّ ائْتِنِي بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَيْكَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ‌»؛ «خدایا! محبوب‌ترین مخلوقات، از میان اولین و آخرین را، به سوی من روانه ساز» آمده است»[۲۲]. جالب آن‌که این روایت از آنجا که به روشنی بیانگر افضلیت امیر مؤمنان علی(ع) است، برخی از متعصبان حتی تحمل شنیدن آن را از علمای خویش نداشته و ندارند. ذهبی درباره «ابن سقاء» - یکی از دانشمندان اسلام - می‌نویسد: «وی حدیث طیر را روایت کرد، مردم تحمل نکردند بروی یورش برده، او را از کرسی تدریس پایین کشیدند و جای نشستن او را آب کشیدند. پس تدریس را ترک کرد و خانه‌نشین شد»[۲۳]. شگفت‌آورتر اظهارات «البانی» - حدیث‌شناس وهابی- در این رابطه است. او تلاش علما را در انکار این حدیث، بدین‌گونه توضیح می‌دهد: و بالجملة، فالحديث لا ينقصه كثرة طرق، و إنما يفتقر إلى سلامة المتن، فإنما أنكر من الأئمة هذا الحديث لما يظهر من متنه من تفضيل علي على الشيخين؛ «حدیث طیر از لحاظ فراوانی سند، هیچ مشکلی ندارد؛ ولی به سلامت متن نیاز دارد؛ اما اینکه بزرگان حدیث، این حدیث را انکار کرده‌اند، به این دلیل است که متن این حدیث، بیانگر برتری علی(ع) بر شیخین (ابوبکر و عمر) است»![۲۴].

حدیث اخوت: برابر روایات فریقین، جابر بن عبدالله انصاری و سعید بن مسیب نقل می‌کنند که پیامبر(ص) بین اصحابش عقد اخوت بست، از آن میان چهار نفر باقی ماندند. فبق رسول الله و أبو بكر و عمر و علي، فآخی بين أبي بكر و عمر؛ پس پیامبر(ص) و ابوبکر و عمر و علی باقی ماندند، پیامبر(ص) بین ابوبکر و عمر، عقد اخوت بست، آن‌گاه رو به علی(ع) کرد و فرمود: «أَنْتَ أَخِي وَ أَنَا أَخُوكَ‌» «تو برادر من و من برادر توام»[۲۵]. این حدیث توسط افراد زیادی از صحابه نقل شده و در منابع اهل سنت به صورت گسترده آمده است. برابر نقل دیگر پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود: «مَا أَخَّرْتُكَ إِلَّا لِنَفْسِي فَأَنْتَ عِنْدِي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ وَارِثِي‌»؛ «من تو را جز برای خودم نگه نداشته‌ام، تو برای من مانند هارون برای موسی هستی و وارث من هستی»[۲۶]. جالب آن‌که برابر روایات، مسئله اخوت علی(ع) با پیامبر(ص)، تنها منحصر به دنیا نیست، بلکه پیامبر(ص) فرمود: «يَا عَلِيُّ أَنْتَ أَخِي فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»؛ «ای علی! تو در دنیا و آخرت برادر من هستی»[۲۷]. به هر حال قضیه عقد اخوت بین پیامبر(ص) و امام علی(ع) به روشنی بر افضلیت علی(ع) بر سایر امت دلالت می‌کند. اگر کسی میان امت، شایستگی داشته باشد که با پیامبر(ص) عقد اخوت ببندد، آیا می‌شود میان امت کسی برتر از او باشد؟!

حدیث شجرة واحدة: در روایتی جابر بن عبدالله انصاری نقل می‌کند: از رسول خدا(ص) شنیدم که به علی(ع) فرمود: «يَا عَلِيُّ! النَّاسُ مِنْ شَجَرٍ شَتَّى وَ أَنَا وَ أَنْتَ مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ»؛ «ای علی! مردم همه از درختان پراکنده‌اند؛ ولی من و تو از یک درختیم»[۲۸]. این حدیث نیز به روشنی بر برتری امیرمؤمنان علی(ع) بر سایر امت دلالت دارد؛ زیرا شکی نیست که پیامبر(ص) بر سایر امت افضل است و از آنجا که برابر روایت فوق، علی(ع) با پیامبر(ص) از یک درخت سرچشمه گرفته‌اند، بنابراین علی(ع) نیز بر سایر امت برتری دارد.[۲۹]

از طریق ویژگی‌های فردی: از دیگر راه‌هایی که می‌توان برتری امیرمؤمنان(ع) را شناخت، ویژگی‌های شخصی آن حضرت است. به اعتراف دوست و دشمن، امام از لحاظ فضایل و کمالات در میدان‌های مختلف گوی سبقت را از همگان ربوده است که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

سبقت در ایمان: سبقت در اسلام از جمله فضایلی است که قرآن به این امتیاز اشاره کرده است: ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۳۰]. بر اساس اسناد تاریخی امیرمؤمنان علی(ع) نخستین کسی بود که به پیامبر اکرم(ص) ایمان آورد در حالی که دیگران تا سال‌ها بعد، به پرستش سنگ‌ها و بت‌ها مشغول بودند. برابر روایت، پیامبر اکرم(ص) دست به شانه علی(ع) زد و فرمود: «يَا عَلِيُّ أَنْتَ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ إِيمَاناً وَ أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ إِسْلَاماً وَ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى‌»؛ «یا علی! تو از لحاظ ایمان، اول مؤمن و از نظر اسلام، اول مسلمان هستی، تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسی هستی»[۳۱]. زید بن ارقم روایت می‌کند: «أَوَّلُ مَنْ صَلَّى مَعَ رَسُولِ اللَّهِ‌(ص) عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ»؛ «اول کسی که با پیامبر(ص) نماز خواند علی(ع) بود»[۳۲]. گذشته از آن‌که آن حضرت، اولین ایمان آورندگان است، تنها کسی است از میان صحابه که سابقه بت‌پرستی ندارد و به همین دلیل برخی از علمای اهل سنت از آن حضرت به عنوان كرم الله وجهه یاد می‌کنند. استاد احمد حسن باقوری - وزیر اوقاف مصر در گذشته - می‌نویسد: «اختصاص نام علی(ع) از بین صحابه به کلمه كرم الله وجهه به آن دلیل است که او هرگز بتی را سجده نکرده است»[۳۳].

سبقت در علم و دانایی: روشن است که انسان عالم قابل قیاس با انسان جاهل نیست، قرآن کریم با اشاره به برتری و فضیلت انسان عالم نسبت به غیر عالم می‌فرماید: ﴿هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ[۳۴]. همچنین خداوند در پاسخ به فرشتگان درباره خلقت آدم به مسئله علم و دانش اشاره کرده رمز آفرینش را با گفتن ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا[۳۵] یادآوری کرده است. خداوند درباره ملاک انتخاب طالوت به فرماندهی سپاه چنین فرمود: ﴿وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ[۳۶]. درباره امیرمؤمنان علی(ع) نیز روایات فراوانی در دست است که آن حضرت اعلم امت بعد از پیامبر اکرم(ص) بوده است. تعابیری که از پیامبر اکرم(ص) در این باره رسیده بسیار متنوع و گسترده است. پیامبر گرامی(ص) از آن حضرت با تعابیری چون «أَكْثَرُهُمْ عِلْماً»؛ «او علمش از همگان بیشتر است»[۳۷] یا با تعبیر «أَعْلَمُ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي‌»؛ «او پس از من داناترین فرد امتم است»[۳۸] یاد کرده است. عایشه می‌گفت: «عَلِيٌّ أَعْلَمُ النَّاسِ بِالسُّنَّة»؛ «علی(ع) داناترین مردم نسبت به سنت است»[۳۹]. ابن عباس می‌گوید:

«وَ اللَّهِ لَقَدْ أُعْطِيَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ تِسْعَةَ أَعْشَارِ الْعِلْمِ وَ ايْمُ اللَّهِ لَقَدْ شَارَكَكُمْ فِي الْعُشْرِ الْعَاشِرِ»؛ «به خدا سوگند به علی(ع) نُه بخش از ده بخش علم، به صورت اختصاصی داده شد و به خدا سوگند او در یک دهم دیگر نیز با شما (مردم) شریک است»[۴۰]. از سعید بن مسیب نقل شده است: «مَا كَانَ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ يَقُولُ سَلُونِي غَيْرُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»؛ «از کسی جز علی بن ابی طالب(ع) نقل نشده است که ادعا کند: از من بپرسید»[۴۱].

سبقت در جهاد و مبارزه با دشمنان: به اذعان همه سیره نویسان و مورخان، امیرمؤمنان(ع) در میدان‌های نبرد گوی سبقت را از همگان ربوده بود. دلاوری‌ها و رشادت‌های آن حضرت همه آفاق را پر کرده بود و کسی از دشمنان جرئت رویارویی مستقیم با امام را نداشت. از نمونه‌های بارز آن در جنگ احد آنکه آن حضرت تا سر حدّ شهادت از خود پایمردی نشان داد و جان پیامبر(ص) را از خطر دشمنان حفظ کرد تا جایی که تحسین فرشتگان را با ندای «لَا فَتَى إِلَّا عَلِيٌّ لَا سَيْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ»؛ «جوانمردی جز علی و شمشیری جز ذوالفقار نیست». برانگیخت[۴۲]. این در حالی بود که بسیاری از رزمندگان در آن روز، ننگ فرار و عصیان را در پرونده خود ثبت کرده بودند و قرآن به این حقیقت در آیه ذیل اشاره کرده است: ﴿إِذْ تُصْعِدُونَ وَلَا تَلْوُونَ عَلَى أَحَدٍ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ[۴۳] خوشبختانه در کتب تفسیری و تاریخی، اسامی فراری‌ها ثبت شده است، همان‌ها که پیامبر(ص) آنان را صدا می‌زد[۴۴]. در جنگ خندق در حالی که همه مخفی شده بودند و از مبارزه با دشمن سرسخت، طفره می‌رفتند، امام علی(ع) چنان رشادتی از خود نشان داد که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «لَمُبَارَزَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) لِعَمْرِو بْنِ عَبْدِ وُدٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ أَعْمَالِ أُمَّتِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»؛ «مبارزه علی بن ابی طالب(ع) با عمرو بن عبدود در جنگ خندق از اعمال امتم تا روز قیامت، برتر است»[۴۵]. در روایتی آمده است: «ضَرْبَةُ عَلِيٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَيْنِ‌»؛ «یک ضربت علی(ع) در نبرد خندق، از عبادت جن و انس برتر است»[۴۶]. اگر کسی میان امت، از چنین ویژگی برخوردار باشد، آیا معنی دارد که افضل از جمیع امت نباشد؟[۴۷]

از طریق اعترافات صحابه: از دیگر راه شناخت افضلیت امام علی(ع) بر سایر صحابه، اعترافات صحابه است که به صورت گسترده در منابع اهل سنت آمده است. مسلم بن الحجاج در صحیحش نقل می‌کند که معاویه به سعد وقاص گفت: چرا از دشنام دادن نسبت به علی(ع) خودداری می‌ورزی؟ سعد پاسخ داد: «من سه فضیلت از پیامبر(ص) درباره علی(ع) شنیدم تا اینها را به یاد دارم هرگز به او دشنام نخواهم داد، اگر یکی از این سه فضلیت از آن من بود برایم از شتران سرخ مو محبوب‌تر بود: یکی آن‌که پیامبر(ص) علی(ع) را در یکی از جنگ‌هایش جای خویش در مدینه قرار داد، علی گفت: مرا با زنان و کودکان قرار دادی؟ فرمود: آیا دوست نداری که برای من به منزله هارون برای موسی باشی؟ مگر این که نبوت پس از من جریان ندارد. دیگر آن‌که در روز خیبر از پیامبر(ص) شنیدم: فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که خدا و پیامبرش را دوست دارد، خدا و پیامبر هم او را دوست دارند، همه منتظر بودند که بدانند او کیست، ناگاه پیامبر(ص) علی(ع) را صدا کرد، علی را نزد پیامبر آوردند در حالی که چشمانش درد می‌کرد، پس به برکت پیامبر چشمانش خوب شد و پیامبر پرچم را به دستش سپرد و او خیبر را فتح کرد؛ سوم آن‌که چون آیه ﴿فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ[۴۸] نازل شد پیامبر(ص)، علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) را فرا خواند و گفت: خدایا! اینها اهل من هستند[۴۹]. همچنین در روایتی از بنی الحرث بن تیم وارد شده است: «من به همراه مادرم به دیدار عایشه رفتم، مادرم درباره علی(ع) از وی پرسید، عایشه پاسخ داد: [همین اندازه بدان که] درباره محبوب‌ترین شخص نزد پیامبر و شوهر محبوب‌ترین خلق نزد پیامبر می‌پرسی»[۵۰]. افزون بر این گونه اعترافات، مراجعه عملی خلفا و بزرگان صحابه به امام است که در مشکلات و معضلات به امام پناه می‌بردند[۵۱].

جالب آن‌که این گونه اعترافات حتی از دشمنان سرسخت آن حضرت نیز نقل شده است؛ از جمله مغیره بن شعبه نقل می‌کند وقتی خبر شهادت امام، به معاویه رسید، گریست. همسرش به وی گفت: تا علی(ع) زنده بود او را طعن می‌کردی حال پس از مرگش گریه می‌کنی؟ معاویه پاسخ داد: ويحك إنما أبكي لما فقد الناس من حلمه و علمه و فضله سوابقه و خيره؛ «وای بر تو! من گریه می‌کنم چون مردم، علم، فضل، حلم، سوابق و خیرخواهی‌اش را از دست داده‌اند»[۵۲]. و خلیفه دوم عمر نیز بارها به افضلیت امام اذعان کرده است. از وی نقل شده است: اللهم لا تنزلن بي شديدة إلا و أبو الحسن إلى جنبي؛ «خدایا هیچ گرفتاری برایم رخ ندهد مگر این که علی(ع) نزدم باشد»[۵۳]. در تاریخ می‌خوانیم از خلیل بن احمد پرسیدند: به چه دلیل علی(ع) را امام کل می‌دانی؟ پاسخ داد: لاحتياج الكل إليه و استغناه عن الكل؛ «زیرا همه به او احتیاج دارند در حالی که او به احدی محتاج نبود»[۵۴].

عبدالله بن عمر - پسر عمر بن الخطاب - وقتی می‌خواست صحابه را با یکدیگر مقایسه کند می‌گفت: «اما علی بن ابی طالب(ع) از اهل بیتی است که نباید هیچ کس را با ایشان مقایسه کرد. عبدالله بر اساس آیه ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ[۵۵]، بر این باور بود که خدا ذریه انبیاء را به آنها ملحق کرده و علی بن ابی طالب(ع) نیز به عنوان ذریه پیامبر(ص) به شمار می‌آید[۵۶]. همچنین عبدالله فرزند احمد بن حنبل، از پدرش درباره برتری خلفا نسبت به یکدیگر پرسید، احمد بن حنبل پاسخ داد: اول ابابکر دوم عمر و سوم عثمان است. عبدالله پرسید: پس علی بن ابی طالب چه؟ گفت: يَا بُنَیَّ، عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتٍ لَا يُقَاسُ بِهِمْ أَحَدٌ؛ «او از اهل بیتی است که هیچ کس با وی مقایسه نمی‌شود»[۵۷].

ابن جوزی می‌نویسد: كان أحمد بن حنبل إذا سئل عن علي و أهل بيته قال: أهل بيت لا يقاس بهم أحد؛ «هر گاه از احمد بن حنبل درباره علی و اهل بیتش سؤال می‌شد می‌گفت: آنان از اهل بیتی هستند که هیچ کس با آنها مقایسه نمی‌شود»[۵۸]. از جمله گزارش‌های تاریخی که در منابع اهل سنت به تفصیل آمده، اقرارهایی است که امیر مؤمنان علی(ع) از رقبایش در شورای شش نفره اخذ کرده است. برابر اسناد تاریخی، علی(ع) در آن روز از فضایل خود گفت و از اعضای شورا نسبت به آن فضایل اعتراف گرفت. ابن حجر هیثمی می‌نویسد: «علی(ع) به سایر اعضا خطاب کرد: شما را به خدا سوگند! آیا میان شما کسی هست که پیامبر(ص) درباره وی فرموده باشد: تو فردای قیامت تقسیم کننده بهشت و جهنم هستی؟ گفتند: خیر، سراغ نداریم»[۵۹]. برخی از تاریخ نگاران از عامر بن واثلة - آخرین صحابه‌ای که از دار دنیا رحلت کرد - نقل می‌کنند که گفت: «من از پشت در حرف‌های اعضای شورای شش نفره را می‌شنیدم. شنیدم امیر مؤمنان علی(ع) می‌فرمود: مردم با ابوبکر بیعت کردند در حالی که من از او برای خلافت، سزاوارتر بودم؛ ولی من به خاطر این که مردم دوباره به کفر برنگردند و نزاعی اتفاق نیفتد، سکوت را پیشه خود ساختم؛ آن‌گاه مردم با عمر بیعت کردند در حالی که من از او شایسته‌تر بودم، ولی باز به خاطر حفظ اسلام و مسلمین، سکوت کردم. آن‌گاه امام لیستی از فضایل خویش را بیان می‌کند و برای هر یک از آن فضایل، از همه اقرار می‌گیرد و آنها هم همه آن فضایل را تصدیق می‌کنند»[۶۰].[۶۱]

از طریق آثار و گفتار: از دلایل روشن در برتری امام علی(ع) مطالعه در سیره و گفتار آن حضرت است. برای پی بردن به عظمت روحی آن امام، کافی است نهج البلاغه را مرور کرد. کتابی که حتی غیر مسلمانان از دانشمندان مسیحی و یهودی را مجذوب عظمت خویش ساخت به گونه‌ای که آنها سر تعظیم در برابر آن فرود آورده‌اند. ابن ابی الحدید معتزلی عظمت کلمات امام را بهترین دلیل بر برتری حضرت می‌داند. وی معتقد است این‌گونه کلمات از هیچ یک از صحابه نقل نشده است[۶۲]. وی می‌نویسد: «مبادی همه دانش‌ها به او (امام) برمی‌گردد. او کسی است که قاعده‌های دین را مرتب کرد و احکام شریعت را تبیین نمود. او کسی است که مباحث علوم عقلی و نقلی را استوار ساخت»[۶۳].

«جورج جرداق» نویسنده معروف مسیحی در کتاب الإمام علی صوت العدالة الإنسانیة در پایان فصلی که به بیان شخصیت علی(ع) اختصاص داده است درباره کلمات امیرمؤمنان(ع) می‌نویسد: «در بلاغت فوق بلاغت‌هاست. قرآنی است که از مقام خود اندکی فرود آمده، سخنی است که درباره گوینده آن گفته‌اند: سخنش پایین‌تر از کلام خالق و بالاتر از کلام مخلوق است»[۶۴]. نکته پایانی این که ادعای اجماع امت بر افضلیت دیگر خلفا ادعای بی‌دلیلی است که نه تاریخ بر آن گواهی می‌دهد و نه علمای اسلام می‌توانند چنین ادعایی داشته باشند. روشن‌ترین دلیل بر عدم تحقق چنین اجماعی، همین مخالفت طایفه بزرگ شیعه است. پاسخ تفصیلی این ادعا طی شبهات دیگر خواهد آمد.

افضلیت امیر مؤمنان علی(ع) بر اساس معیارهایی است که قرآن و سنت به آن تصریح کرده، تاریخ و اعترافات معاصران آن حضرت نیز بر آن گواهی می‌دهد؛ ولی ادعای فضایل ساختگی برای دیگران جز خیال بافی‌های بی‌اساس چیز دیگری نیست.[۶۵].[۶۶]

پانویس

  1. «آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
  2. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.
  3. خوارزمی، کفایة الطالب، ص۲؛ صدوق، امالی، مجلس ۲۸، حدیث ۹.
  4. جوینی خراسانی، فرائد السمطین، ج۱، ص۱۶؛ خوارزمی، کفایة الطالب ص۲؛ اربلی، کشف الغمة، باب المناقب، ج۱، ص۱۴۸؛ بحارالأنوار، ج۳۸، ص۱۹۷.
  5. ناظم‌زاده، سید اصغر، تجلی امامت، ص ۵۷.
  6. «و برخی از آنان را بر دیگری به پایه‌هایی برتری داده‌ایم» سوره زخرف، آیه ۳۲.
  7. «بنگر چگونه برخی از آنان را بر برخی دیگر برتر می‌داریم و بی‌گمان جهان واپسین در پایه‌ها و در برتری بزرگ‌تر است» سوره اسراء، آیه ۲۱.
  8. «برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم» سوره بقره، آیه ۲۵۳.
  9. «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
  10. کنز العمال، ج۶، ص۱۹، ح۱۴۶۵۳.
  11. نهج البلاغه، ج۲، ص۸۶، خطبه ۱۷۳.
  12. ر.ک: انساب الاشراف، ج۲، ص۸۹ - ۱۱۲.
  13. «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  14. التفسیر الکبیر، ج۸، ص۲۴۸.
  15. «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.
  16. الدرالمنثور، ج۶، ص۷: «لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ قَرَابَتُكَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ وَجَبَتْ عَلَيْنَا مَوَدَّتُهُمْ قَالَ: عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ وَلَدَاهُمَا».
  17. رستم‌نژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه ص ۲۵۳.
  18. الاصابه، ج۴، ص۴۶۴.
  19. سبل الهدی و الرشاد، ج۱۱، ص۲۹۱.
  20. ینابیع الموده، ج۲، ص۶۷؛ تهذیب الاحکام، ج۷، ص۴۷۰.
  21. سنن الترمذی، ج۵، ص۳۰۰؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص١٣٠.
  22. مناقب علی بن ابی طالب، ص۱۶۸ و ۱۶۹.
  23. سیر أعلام النبلاء، ج۱۶، ص۳۵۲؛ تذکرة الحفاظ، ج۳، ص۹۶۸: و اتفق إنه أملي حديث الطير فلم تحتمله أنفسهم فوثبوا به و أقاموه و غسلوا موضعه، فمضي و لزم بيته.
  24. السلسلة الاحادیث الضعیفة، ج۱۴، ص۱۸۳.
  25. علل الدار قطنی، ج۹، ص۲۰۵، ح۱۷۲۳.
  26. المعجم الکبیر، ج۵، ص۲۲۱.
  27. المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴؛ سیره الحلبیه، ج۲، ص۱۸۱.
  28. المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۲۴۱.
  29. رستم‌نژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه ص ۲۵۵.
  30. «و خداوند از نخستین پیش‌آهنگان مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کرده‌اند خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند و او برای آنان بوستان‌هایی فراهم آورده که جویبارها در بن آنها روان است، هماره در آن جاودانند، رستگاری سترگ، این است» سوره توبه، آیه ۱۰۰.
  31. تاریخ مدینه دمشق، ج۴۲، ص۱۶۷.
  32. مسند احمد، ج۴، ص۳۶۸.
  33. علی امام الائمه، ص۹.
  34. «آیا (آن کافر ناسپاس بهتر است یا) کسی که هر دم از شب در سجده و ایستاده با فروتنی به نیایش می‌پردازد از جهان واپسین می‌هراسد و به بخشایش پروردگارش امید می‌برد؟ بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند» سوره زمر، آیه ۹.
  35. «و همه نام‌ها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست می‌گویید نام‌های اینان را به من بگویید» سوره بقره، آیه ۳۱.
  36. «و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی نداده‌اند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
  37. کنز العمال، ج۱۳، ص۱۱۴؛ اسد الغابه، ج۵، ص۵۲۰.
  38. مسند احمد، ج۵، ص۲۶.
  39. الاستیعاب، ج۳، ص١١۰٣.
  40. الاستیعاب، ج۳، ص۱۱۰۳.
  41. الاستیعاب، ج۳، ص۱۱۰۳.
  42. تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۱۹۷.
  43. «یاد کنید هنگامی را که (در احد) به بالا می‌گریختید و به کسی (جز خود) توجهی نمی‌کردید و پیامبر شما را از پی فرا می‌خواند آنگاه (خداوند) شما را با اندوهی از پی اندوهی کیفر داد تا بر آنچه از دست دادید یا بر سرتان آمد اندوه مخورید و خداوند از آنچه انجام می‌» سوره آل عمران، آیه ۱۵۳.
  44. ر.ک: تفسیر المنار، ذیل آیه.
  45. تاریخ مدینه دمشق، ج۵۰، ص۳۳۳.
  46. اعیان الشیعة، ج۱، ص۲۶۴.
  47. رستم‌نژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه ص ۲۵۸.
  48. «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  49. صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۰: «أَمَرَ مُعَاوِيَةُ بْنُ أَبِي سُفْيَانَ سَعْداً فَقَالَ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسُبَّ أَبَا تُرَابٍ فَقَالَ أَمَّا مَا ذَكَرْتَ- ثَلَاثاً قَالَهُنَّ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) فَلَنْ أَسُبَّهُ لَأَنْ تكُونُ لِي وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ حُمُرِ النَّعَمِ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) يَقُولُ لَهُ وَ قَدْ خَلَّفَهُ فِي بَعْضِ مَغَازِيهِ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ(ع) يَا رَسُولَ اللَّهِ(ص) خَلَّفْتَنِي مَعَ النِّسَاءِ وَ الصِّبْيَانِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص): أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي وَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ يَوْمَ خَيْبَرَ لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ قَالَ فَتَطَاوَلْنَا لَهَا فَقَالَ ادْعُوا لِي عَلِيّاً(ع) فَأُتِيَ بِهِ أَرْمَدَ الْعَيْنِ فَبَصَقَ فِي عَيْنَيْهِ وَ دَفَعَ الرَّايَةَ إِلَيْهِ فَفَتَحَ اللَّهُ عَلَى يَدَيْهِ وَ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ: ﴿فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ دَعَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ(ع) وَ قَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي‌».
  50. الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج۸، ص۴۳: «عَنْ بَنِي الْحَارِثِ بْنِ تَيْمِ قَالَ: دَخَلْتُ مَعَ أُمِّي عَلَى عَائِشَةَ فَسَأَلَتْهَا أُمِّي عَنْ عَلِيٍّ فَقَالَتْ: تَسْأَلِينِي عَنْ أَحَبِّ النَّاسِ كَانَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ زَوْجِ أَحَبِّ النَّاسِ كَانَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص)».
  51. ر.ک: مروج الذهب، ج۳، ص۱۴؛ الاستیعاب، ج۱، ص۱۷؛ ج۳، ص۱۱۰۲ و ۱۱۰۳.
  52. البدایة و النهایة، ج۸، ص۱۵.
  53. تاریخ مدینه دمشق، ج۵۳، ص۳۵.
  54. معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۸۱.
  55. «و فرزندان مؤمنانی را که از آنان با ایمان، پیروی کرده‌اند به آنان می‌پیوندیم و از (پاداش) کردارشان چیزی نمی‌کاهیم، هر کس در گرو کرده خویش است» سوره طور، آیه ۲۱.
  56. ینابیع الموده، ج۲، ص۶۸.
  57. التمهید و البیان فی مقتل الشهید عثمان، ص۱۷۶.
  58. التبصره، ص۳۷۷.
  59. الصواعق المحرقة، ص۱۲۶.
  60. کنز العمال، ج۵، ص۷۲۴ - ۷۲۶، ح۱۴۲۴۳؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۴۲، ص۴۳۴: كُنْتُ عَلَى الْبَابِ يَوْمَ الشُّورَى فَارْتَفَعَتِ الْأَصْوَاتُ بَيْنَهُمْ فَسَمِعْتُ عَلِيّاً(ع) يَقُولُ: بَايَعَ النَّاسُ أَبَا بَكْرٍ وَ أَنَا وَ اللَّهِ أَوْلَى بِالْأَمْرِ مِنْهُ وَ أَحَقُّ بِهِ مِنْهُ فَسَمِعْتُ وَ أَطَعْتُ مَخَافَةَ أَنْ يَرْجِعَ الْقَوْمُ كُفَّاراً وَ يَضْرِبَ بَعْضُهُمْ رِقَابَ بَعْضٍ بِالسَّيْفِ ثُمَّ بَايَعَ أَبُو بَكْرٍ لِعُمَرَ وَ أَنَا أَوْلَى بِالْأَمْرِ مِنْهُ فَسَمِعْتُ وَ أَطَعْتُ مَخَافَةَ أَنْ يَرْجِعَ النَّاسُ كُفَّاراً يَضْرِبَ بَعْضُهُمْ رِقَابَ بَعْضٍ بِالسَّيْفِ... ثم قال: نشدتكم بالله أيها النفر جميعا أفيكم أحد آخي رسول الله(ص) غيري؟ قالوا: اللهم لا، ثم قال: نشدتكم الله أيها النفر جميعا أفيكم أحد له عمي حمزة أسد الله و رسوله و سيد الشهداء؟ قالوا: اللهم لا....
  61. رستم‌نژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه ص ۲۶۲.
  62. شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۹.
  63. شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۹.
  64. صوت العدالة الانسانیة، ج۱، ص۴۷.
  65. رستم‌نژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه ص ۲۶۶.
  66. رستم‌نژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه ص ۲۳۳.