امامت امام حسین در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

برخی از دلایلی که برای امامت امام حسین (ع) مطرح شده عبارت است از: روایت متواتر از پیامبر اسلام (ص) خطاب به امام حسین (ع)؛ وصیت امام حسن (ع) به آن حضرت؛ اجماع بر امامت امام حسین (ع)؛ ظهور معجزات و خوارق عادات از امام حسین (ع)؛ گستردگی علم امام حسین (ع) و... .

مقدمه

امام حسین (ع) سوم شعبان سال سوم هجری در مدینه دیده به جهان گشود[۱] و سال ۶۱ پس از قیام مقابل حکومت یزید بن معاویه در کربلا، در دهم محرم روز عاشورا توسط سنان بن انس به شهادت رسید[۲].

امام حسین (ع) شش سال از دوران زندگی‌اش را با جد بزرگوارش سپری کرد و در این مدت همیشه کنار رسول خدا (ص) بوده و حتی هنگام نماز از آن حضرت جدا نمی‌شد. رسول خدا (ص) با جملاتی که درباره امام حسین فرموده گوشه‌ای از فضائل او و برادرش را برای مردم بازگو نمود، مانند: «الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ»[۳] و یا: «حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ»[۴].

پس از رحلت پیامبر (ص) حدود سی سال در کنار پدرش امام علی (ع) در عرصه‌های مختلف چون جنگ جمل، صفین و نهروان حضور داشت[۵]. از آن حضرت خطبه‌ای در جنگ صفین نقل شده که ضمن آن مردم را به جنگ ترغیب می‌کرد[۶]. در مراحل مقدماتی جنگ صفین در گرفتن آب از دست شامیان نقش داشت، امام علی (ع) بعد از آن پیروزی فرمود: «هَذَا أَوَّلُ فَتْحٍ بِبَرَكَةِ الْحُسَيْنِ»[۷].

پس از شهادت امیرمؤمنان در مدت ده سال امامت برادرش، همیشه در کنار و مدافع او بود[۸] و پس از شهادت امام حسن (ع) ده سال امامت آن حضرت در دوران حکومت معاویه سپری گردید[۹][۱۰]

دلایل امامت امام حسین

دلایلی که بر امامت امام حسین (ع) ذکر شده، علاوه بر دلایل امامت امامان دوازده‌گانه، عبارت‌اند از:

  1. روایت متواتر از پیامبر اسلام (ص) خطاب به امام حسین (ع) که فرموده است: «هذا إمام ابن إمام أخو إمام ابو أئمة التسعة تاسعهم قائمهم»[۱۱]. ابوسعید خدری از رسول خدا (ص) نقل کرده که خطاب به امام حسین (ع) فرمود: «یا حسین أنت الإمام ابن الإمام تسعة من ولدک أئمة أبرار تاسعهم قائهم». پس از آن، حضرت در پاسخ به سؤال از تعداد امامان فرمود: «اثنا عشر تسعة من صلب الحسین»[۱۲]. سلمان فارسی می‌گوید: خدمت رسول خدا (ص) رسیدم دیدم حسین بن علی در دامان آن حضرت نشسته بود و پیامبر (ص) او را می‌بوسید و ‌فرمود: «أنت سید، أنت إمام ابن إمام أبو ائمة، أنت حجة الله ابن حجته، و أبو حجج تسعة من صلبک، تاسعهم قائمهم»[۱۳]. همچنین روایتی که جابر بن عبدالله انصاری از مصداق اولی الأمر از پیامبر اکرم (ص) پرسید و حضرت در جواب فرمود: «...هُمْ خُلَفَائِي يَا جَابِرُ وَ أَوْلِيَاءُ الْأَمْرِ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ أَخِي عَلِيٌّ ثُمَّ بَعْدَهُ وَلَدُهُ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ...»[۱۴] و نیز در روایتی پیامبر (ص) با اشاره به امام حسن و حسین فرمود: این دو فرزند من دو امام هستند بپاخیزند و جنگ کنند یا بنشینند و دست از حق خود بازداشته و صلح کنند[۱۵]. أصبغ بن نباتة می‌گوید: روزی علی (ع) دست حسن (ع) را گرفته و بر ما وارد شد و می‌گفت: روزی رسول خدا (ص) دست مرا بدین گونه گرفته بود و بر جمعیّت ما درآمد و می‌گفت: «خیر الخلق بعدی و سیدهم أخی هذا و هو إمام کل مسلم و مولی کل مؤمن بعد وفاتی»؛ بهترین خلایق و سرور ایشان پس از من این برادرم است و او امام هر مسلمانی و مولای هر مؤمن پس از وفات من است، آنگاه امیرالمومنین (ع) فرمود: من می‌گویم: «خیر الخلق بعدی و سیدهم ابنی هذا و هو إمام کل مؤمن و مولی بعد وفاتی ألا و إنه سیظلم بعدی کما ظلمت بعد رسول الله (ص) و خیر الخلق و سیدهم بعد الحسن ابنی أخوه الحسین المظلوم بعد أخیه المقتول فی أرض کربلاء أما إنه و أصحابه من سادة الشهداء یوم القیامة و من بعد الحسین تسعة من صلبه خلفاء الله فی أرضه و حججه علی عباده و أمناؤه علی وحیه و أئمة المسلمین و قادة المؤمنین و سادة المتقین تاسعهم القائم الذی یملأ الله عزوجل به الأرض نورا بعد ظلمتها و عدلا بعد جورها و علما بعد جهلها»[۱۶]. امام صادق (ع) از پدرانش از امام حسین نقل روایت می کند از علی (ع) در معنی این کلام رسول خدا (ص) که «من دو شیء نفیس در میان شما نهادم کتاب خدا و عترتم» پرسیدند عترت چه کسانی هستند؟ فرمود: من و حسن و حسین و ائمه نه‌گانه که از فرزندان حسین هستند و نهمین آنها مهدی و قائم آنهاست از کتاب خدا جدا نشوند و کتاب خدا نیز از آنها جدا نشود تا آنکه بر رسول خدا (ص) در حوض کوثر درآیند[۱۷].[۱۸]
  2. از دیگر دلایل امامت امام حسین (ع) وصیت برادرش امام حسن (ع) به اوست. در روایتی آمده است امام حسن (ع) قبل از شهادت، امام حسین (ع) را وصی خویش گردانید و اسرار امامت را به او گفت و ودایع خلافت را به ایشان سپرد[۱۹].
  3. اجماع از دلایلی است که از سوی برخی از متکلمان مانند فیاض لاهیجی بر امامت امام حسین (ع) مطرح شده است[۲۰].
  4. با توجه به اینکه هیچ گاه زمان خالی از امام نیست و از سوی دیگر امام باید معصوم باشد[۲۱]، از آنجا که در عصر امام حسین (ع) غیر از وی کسی دیگر از مقام عصمت برخوردار نبوده است، در نتیجه امامت منحصر به آن حضرت است، در غیر این صورت دو اشکال پیش خواهد آمد: یا آنکه ملتزم به نفی وجوب امامت شویم و یا چون حشویه امامت افراد غیر معصوم، مانند بنی امیه را بپذیریم[۲۲].
  5. ظهور معجزات و خوارق عادات از امام حسین (ع) دلیل دیگر امامت آن حضرت است[۲۳]. قطب راوندی در کتاب الخرائج والجرائح چندین معجزه برای امام حسین (ع) برشمرده است[۲۴].
  6. گستردگی علم امام حسین (ع) از دلایل روشن امامت آن حضرت است. ائمه اهل بیت (ع) از هیچ کس کسب علم نکردند و در عین حال از همه مردم زمان خود به احکام دین و حوادث جهان داناتر بودند و هر مسئله‌ای که از ایشان سؤال می‌شد بی‌درنگ و به بهترین وجه پاسخ می‌گفتند، بنابراین روشن می‌شود سرچشمه علم و دانش آنان پیامبر اکرم (ص) و در نتیجه جهان غیب بوده است[۲۵].[۲۶]

موضوعات کلامی مطرح شده در زمان امامت امام حسین (ع)

برخی از مباحث کلامی مهم و قابل توجه و مطرح در زمان امام حسین (ع) عبارت‌اند از:

  1. مسئله امامت که آیا تنصیصی است و یا انتخابی؟
  2. حکم مرتکب کبیره که آیا کافر است یا فاسق؟
  3. مسئله قضا و قدر، ممکن است مسائل کلامی دیگر نیز به طور مبهم مطرح بوده باشد، اما اینکه امام حسین (ع) در مورد این‌گونه مسائل با کسی مناظره داشته است و یا مورد پرسش قرار گرفته است، شواهدی در دست نیست، اما از بررسی روایات که از آن حضرت به ما رسیده است، خصوصاً دعای عرفه می‌توان گفت در بسیاری از آموزه‌های کلامی نظر و اشاره دارد.

برخی از دیدگاه‌های امام حسین (ع) در موضوعاتی مانند توحید، نبوت، امامت، قضا و قدر و... عبارت است از:

  1. توحید: ریشه همه باورهای اسلامی است و در کلام امام به روشنی و زیبایی خاص بیان شده است. امام، خداوند را منزه از داشتن فرزند و شریک در ملک و صنع می‌داند: ستایش مخصوص خدایی است که فرزندی ندارد، تا وارثی برای او باشد و شریکی در ملک و سلطنت ندارد تا در آفرینش کسی با او مخالفت ورزد و قدرت کامله‌اش در صنع و ابداع محتاج به معاونت کسی نیست تا او را یاری کند[۲۷]. از دیدگاه امام، خشم خدا بر یهود آنگاه سخت گردید که برای او فرزند قائل گردیدند و خشم بر مسیحیان زمانی شدید شد که به خدایان سه گانه معتقد شدند و غضب خدا بر آتش پرستان وقتی بیشتر شد که به جای خدا آفتاب و ماه پرستیدند[۲۸].
  2. توصیف خداوند: آن حضرت در توصیف خدا خطاب به ابن ارزق می‌فرماید: ای ابن ارزق خدای خودم را آن‌گونه وصف می‌کنم که او خودش را توصیف کرده و او را چنان معرفی می‌کنم که خویش را معرفی کرده است، به حواس درک نمی‌شود و به مردم قیاس نمی‌گردد، او نزدیکی غیر چسبیده و دوری غیر جداست، یگانه است و تجزیه نمی‌پذیرد به آیه‌ها و نشانه‌ها شناخته می‌شود و به علامت‌ها توصیف می‌گردد، خدایی جز او که بزرگ و متعال است وجود ندارد[۲۹]. در دعای عرفه که دوره کامل و عالی درس توحید و خداشناسی است می‌فرماید: "بارالها از رفت و آمد آثار و جا به جایی اطوار دریافتم که خواست تو از من این است که در هر چیزی خود را به من معرفی نمایی و در هیچ چیز نسبت به تو ناشناس نباشم"[۳۰] و همین طور می‌فرماید: "کی نهان بودی تا یافتنت نیاز به دلیل باشد که به تو دلالت کند و کی دور بودی تا همان آثار به تو رساند، کور باد چشمی که تو را مراقب بر آثار نبیند"[۳۱].
  3. علم خداوند: در مورد گستردگی علم خداوند می‌فرماید: "ای خدایی که بر تو پوشیده نیست بر هم نهادن پلک‌ها و بر هم زدن چشم‌ها و پس پرده‌ها و آنچه در نهان دل‌هاست"[۳۲]. امام خداوند را فعال ما یشاء می‌داند، آنجا که می‌فرماید: پیش‌آمدها از سوی پروردگار است و آنچه خود صلاح بداند انجام می‌دهد و خداوند هر روز به مقتضای زمان اراده خاصی دارد[۳۳]. در پاسخ به خواهرش زینب در مورد حتمیت قضای الهی فرمود: خواهر آنچه خدا تقدیر کرده حتماً به وقوع خواهد پیوست[۳۴].
  4. پیامبر اسلام: از دیدگاه امام، خداوند پیامبر اسلام را از میان خلق برای رسالت برگزید و به سبب نزول قرآن، نبوت را به وسیله او ختم نمود[۳۵].
  5. امامت: از دیگر مباحث کلامی که در سخنان امام حسین (ع) تصریح شده مبحث امامت است، آن حضرت به دلیل شرط طهارت در امام، امامت را منحصر به اهل بیت پیامبر می‌داند[۳۶]. امام خطاب به استاندار مدینه، خود و اهل بیت (ع) را چنین معرفی می‌کند: "ماییم خاندان نبوت و معدن رسالت، خاندان ما محل آمد و شد فرشتگان و محل نزول رحمت خدا هستند، خدا اسلام را از خاندان ما شروع و افتتاح کرد. اما یزید مردی است شراب خوار که دستش به خون افراد بی‌گناه آلوده شده، شخصی است که حریم دستورهای الهی را درهم می‌شکند و آشکارا مرتکب فسق و فجور می‌شود، آیا رواست شخصی همچون من با آن سوابق درخشان با چنین مرد فاسدی بیعت کند[۳۷]. بنابراین، از نگاه امام، پیشوایی راستین و امام بر حق کسی است که از خاندان وحی و نبوت باشد و دارای طهارت و مصون از گناه و اشتباه[۳۸].

افضلیت امام حسین (ع)

برتری و افضلیت امام حسین (ع) و جایگاه و منزلت ویژه آن حضرت نزد رسول خدا (ص) از امور مسلم و پذیرفته شده نزد مسلمانان است:

  1. قرآن و فضائل امام حسین (ع) برخی تا حدود ۱۲۰ آیه از قرآن کریم را با ملاحظه روایات تفسیری درباره امام حسین (ع) استخراج کرده‌اند. بخش عمده‌ای از این آیات در فضائل مشترک و بخش دیگر در فضائل مختص امام حسین (ع) است.[۳۹] در اینجا به آیه اطعام اشاره می‌شود که مربوط است به ماجرای غذا دادن به فقیر و مسکین و یتیم از طرف امیرالمومنین (ع) و فاطمه زهرا (س) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع): قرآن کریم در آیات ۵ تا ۱۱ سوره انسان (هل اتی) به این ماجرا نظر دارد تا آنجا که می‌فرماید: «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا[۴۰] إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا[۴۱] و غذای خود را با اینکه به آن علاقه و نیاز دارند به مسکین و یتیم و اسیر می‌دهند. و می‌گویند: ما شما را برای خدا اطعام می‌کنیم و، هیچ پاداش و تشکری از شما نمی‌خواهیم. کتاب الغدیر از ۳۴ نفر از علمای معروف اهل سنت نام می‌برد که این حدیث را در کتاب‌های خود آورده‌اند لذا روایت فوق از روایاتی است که در میان اهل سنت مشهور بلکه متواتر است.[۴۲]
  2. فضائل امام حسین (ع) در روایات: در روایات معتبر نزد شیعه و سنی فضائل بسیاری برای امام حسین (ع) از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که همگی بر علو مقام و برتری آن حضرت و شایستگی برای مقام و منصب امامت و جانشینی رسول خدا (ص) دلالت دارد[۴۳].

دیدگاه ابن قبه درباره امامت امام حسین

ابن قبه رازی ابتدا به فضائل امام حسین (ع) می‌پردازد، فضائلی چون پاکی و راستگویی و بهشتی بودن و شباب اهل الجنه[۴۴] و این واقع که پیامبر اسلام با مشخصه‌های روشنی امام حسین (ع) را از سایر عترت جدا کرده‌اند [۴۵].

ابن قبه رازی معتقد است امام حسن (ع) به دستور رسول خدا امام حسین (ع) را به امامت منصوب کرد[۴۶]. ابن قبه رازی به نصّ صریح امام حسن (ع) بر امامت برادر اشاره می‌کند[۴۷].[۴۸]

منابع

پانویس

  1. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۴۶۳.
  2. معارف، ص۱۲۴، طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۰۱.
  3. سنن ترمذی، ج۵، ص۳۲۱؛ شرح مسلم، ج۶، ص۴۱.
  4. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۴۳، ص۳۱۶.
  5. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه، ج۱، ص۳۳۳.
  6. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۳۲، ص۴۰۵.
  7. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۴۴، ص۲۶۶.
  8. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج۴۴، ص۲۰۰؛ اربلی، ابن ابوالفتح، کشف الغمة، ج۲، ص۲۵۰.
  9. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۴۴، ص۲۰۰؛ بحرانی، عبدالله، العوالم، ص۳۲۸.
  10. ضیائی ارزگانی، رحمت الله، امامت امام حسین، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۳۱.
  11. ابن بابویه، محمد بن علی، خصال، ص۴۷۵؛ خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الأثر، ص۳۸؛ طوسی، محمد بن حسن، الرسائل العشر، ص۹۸.
  12. کفایة الأثر فی النص علی الأئمة عشر، ص ۳۰.
  13. الإمامة و التبصرة من الحیرة، ص ۱۱۰ و عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۵۲.
  14. ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین، ص۲۵۳؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۲۳، ص۲۸۹.
  15. «ابْنَايَ هَذَانِ إِمَامَانِ قَامَا أَوْ قَعَدَا»؛ مفید، محمد بن محمد، ارشاد، ج۲، ص۲۷.
  16. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۲۵۹ بهترین خلایق و سرور ایشان پس از من این فرزندم است و او امام و مولای هر مؤمن پس از وفات من است، بدانید که به او ستم می‌شود همچنان که پس از رسول خدا (ص) به من ستم شد، و پس از فرزندم حسن، بهترین خلایق و سرور ایشان برادرش حسین مظلوم است که در سرزمین کربلا کشته می‌شود، بدانید که او و اصحابش از سروران شهداء در روز قیامت هستند، و پس از حسین نه تن از صلب او خلفای خدا در زمین و حجت‌های او بر بندگانش و امناء او بر وحیش می‌باشند که امامت مسلمین و رهبری مؤمنین و سروری متقین با ایشان است و نهمین آنان قائم است که خدای تعالی به واسطه او زمین را نورانی می‌کند از آن پس که از ظلمت آکنده باشد و از عدل و علم پر می‌کند بعد از آنکه از ستم و جهل پر شده بود.
  17. «سئل أمیرالمؤمنین (ع) عن معنی قول رسول الله (ص) إنی مخلف فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی من العتزة فقال: أنا و الحسن و الحسین و الأئمة التسعة من ولد الحسین تاسعهم مهدیهم و قائمهم لا یفارقون کتاب الله و لا یفارقهم حتی یردوا علی رسول الله (ص) حوضه»؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۱، ص ۲۴۰..
  18. ضیائی ارزگانی، رحمت الله، امامت امام حسین، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۳۳؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۲۷-۲۹.
  19. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۴۴، ص۱۳۸؛ مفید، محمد بن محمد، ارشاد، ج۲، ص۲۴؛ بحرانی، ابن میثم، قواعد المرام، ص۱۹، فاضل مقداد، شرح باب حادی عشر، ص۵۰.
  20. فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ص۵۲۵.
  21. رازی، سدید الدین محمود، المنقذ من التقلید، ص۵۸۳؛ مفید، محمد بن محمد، اوائل المقالات، ص۷۴.
  22. علم الهدی، سید مرتضی، شرح جمل العلم والعمل، ص۲۲۱؛ شریف مرتضی، الشافی فی الإمامه، ج۳، ص۱۴۸.
  23. اثبات الهدایه، ج۵، ص۲۱۰.
  24. قطب راوندی، الخرائج، ص۲۰۱.
  25. ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین، ص۹۱.
  26. ضیائی ارزگانی، رحمت الله، امامت امام حسین، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۳۳.
  27. «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً فَيَكُونَ مَوْرُوثاً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ فَيُضَادَّهُ فِيمَا ابْتَدَعَ...»؛ دعای عرفه.
  28. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ص۲۳۹.
  29. ابن بابویه، محمد بن علی، التوحید، ص۸۵.
  30. دعای عرفه.
  31. دعای عرفه.
  32. سید ابن طاووس، اقبال الاعمال، ص۸۶.
  33. «إِنَّ الْأَمْرَ لِلَّهِ يَفْعَلُ ما يَشاءُ»؛ ابن اعثم کوفی، احمد، الفتوح، ج۵، ص۷۱.
  34. «يَا أُخْتَاهْ كُلُّ الَّذِي قُضِيَ فَهُوَ كَائِنٌ»؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۴۴، ص۳۷۲.
  35. فاضل، ملا محمدعلی، شرح دعای عرفه، ص۱۱۲.
  36. مفید، محمد بن محمد، ارشاد، ج۲، ص۷۹.
  37. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۱، ص۱۸۴؛ لهوف، ص۱۹؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۴۴، ص۳۲۵.
  38. ضیائی ارزگانی، رحمت الله، امامت امام حسین، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۳۳.
  39. ر. ک: شواهد التنزیل حاکم حسکانی و فرائد السمطین و بحار، ج ۴۴، ص ۲۱۷ و الحسین فی القرآن سید محمد واحدی.
  40. «و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند» سوره انسان، آیه ۸.
  41. «(با خود می‌گویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک می‌دهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی» سوره انسان، آیه ۹.
  42. ر. ک: الغدیر: ج ۳، ص ۱۰۷ و احقاق الحق، ج ۳، ص ۱۵۷ و تفسیر نمونه، ج ۲۵، ص ۳۴۲.
  43. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۲۷-۲۹.
  44. ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، النقض علی ابوالحسن علی بن احمد بن بشار، ص۵۹.
  45. ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۸.
  46. ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۹.
  47. ابن قبه رازی رازی، نقض الاشهاد، ص۹۶.
  48. میرزایی، عباس، ابن قبه رازی، ص۱۹۹.