بنی حریم بن جعفی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسب طایفه

این قوم از اعراب قحطانی[۱] و از شاخه‌های قبیله سعدالعشیره هستند که نسب از حَریم بن جعفی بن سعد العشیرة بن مالک (مذحج) بن ادد می‌برند[۲]. عوف و مالک دو فرزند حریم از همسری به نام محیاة بنت زیدالله بن سعدالعشیره بودند که نسل بنی حریم از آنان قوام یافت[۳]. بنی حریم از طوایف و شاخه‌های متعددی تشکیل یافتند که از مشهورترین آنها می‌توان از بنی کعب بن عوف[۴]، بنی حنظلة بن کعب[۵]، بنی کعب بن سعد[۶]، بنی حری بن کعب[۷]، بنی مجمع بن مالک[۸]، بنی وهب بن منبه[۹]، بنی مالک بن عوف بن سعد[۱۰]، بنی ناجیة بن مالک[۱۱] و بنی ذهل بن مالک بن حریم[۱۲] یاد کرد. از بیت بنی عبید اللّه بن حارث بن زیاد بن أبی الجنوب هم به عنوان یکی از مهمترین بیوت این قوم نام برده شده است[۱۳].[۱۴]

منازل و مساکن بنی حریم

از مواطن و مساکن جاهلی این قوم خبر مستقلی در دست نیست اما به نظر می‌رسد آنان نیز مانند قبیله مادری خود بنی جعفی، خاستگاهی در یمن و غرب حضرموت، در وادی جردان داشته‌اند[۱۵]. سرزمین «جُرْدان» دره بزرگی با روستاهای فراوان بود که تا صنعا چهل و دو فرسخ فاصله داشت و تا نزدیک حضرموت امتداد یافته بود. به این مخلاف مستقل، «جُعْفِیّ» هم گفته می‌شد[۱۶]. ضمن این که برخی منابع از سکونت جماعتی از این طایفه در حیره خبر داده‌اند[۱۷]. بر این اساس، ذهل بن مالک، بنی ناجیه و بنی سلسله[۱۸]، در شمار اقوام بنی جعفی و بنی حریم به حساب می‌آمدند که در حیره سکونت داشتند. به نظر می‌رسد این دسته از جعفی‌ها، جزء آن گروه از جعفی‌هایی باشند که اندکی پیش از اسلام و در زمان حکمرانی حمیریان بر یمن، از سرزمین آباء و اجدادی خود به حیره و مناطق فرات و انبار کوچیدند و در این مناطق ساکن شدند. این گروه از مردم جعفی به «اعراب ضاحیه»، شهرت داشتند[۱۹]. پس از فتوحات اسلامی بسیاری از مردم بنی جعفی و طوایف آن، همراه با قبایل مادری خود مذحج و سعدالعشیره به مناطق مفتوحه به‌ویژه عراق و کوفه کوچیدند[۲۰]. شمار زیاد مذحجیان ساکن در کوفه - و به تبع نقش آنان در وقایع و حوادث این شهر - را زمانی می‌توان بهتر دریافت که بنابر نقل برخی گزارشات تاریخی، با ایجاد نظام ارباع[۲۱] توسط زیاد بن ابیه - فرماندار کوفه - در سال ۵۰ هجری، قبایل مذحج و اسد به تنهایی یک چهارم جمعیت کوفه را به خود اختصاص داده بودند[۲۲]. بلاد جزیره هم از دیگر مناطقی بود که جمعی از بنی مالک بن عوف بن سعد بن عوف بن حریم را در خود جای داده بود[۲۳].[۲۴]

بنی حریم و دوران جاهلیت

از معدود اخبار به جای مانده از دوران جاهلی این طایفه، علاوه بر مهاجرت برخی از آنان به حیره[۲۵]، کشته شدن أبو جمیر بن علبة بن حارث بن خنساء - از رجال نامی بنی ناجیه - به دست بنی مراد است[۲۶] که می‌تواند از روابط خصمانه آنان با بنی مراد حکایت داشته باشد. از جنبه عقیدتی نیز می‌توان به این نتیجه رسید که بنی حریم‌هایی که در یمن ساکن بودند، - مانند دیگر جعفی‌ها و مذحجی‌ها، - در جاهلیت، بر آیین بت‌پرستی بودند و به احتمال، بتی به نام «فراض» - بت قوم مادری‌شان سعد العشیره - را می‌پرستیدند[۲۷]. با این حال، بخشی از آنها که در عراق سکنی یافته بودند به جهت مجاورت با نصرانی‌ها، به تدریج به آیین مسیحیت در آمدند[۲۸]. آنان در این دوره، بمانند بسیاری دیگر از اعراب، به عادات و رسومی تن داده بودند که اجتناب از خوردن قلب حیوانات از آن جمله بود[۲۹].[۳۰]

اسلام بنی حریم بن جعفی

با ظهور اسلام، برخی از منتسبان این طایفه در مدینه، همچون خولی بن عمرو بن زهیر جعفی و برادرانش مالک[۳۱]، هلال، عبدالله و عبیدالله اسلام پذیرفتند و همراه با دیگر مسلمانان در جنگ بدر حضور یافتند[۳۲]. با این حال، نفوذ عمومی اسلام در این قبیله را باید سال‌های بین هشتم هجری تا یازدهم هجری[۳۳] و در پی ارسال سرایا از سوی نبی اکرم(ص) و وفود قبایل مذحجی به مدینه دانست. آنان پس از مسلمانی، جهت ابراز اسلام خود، هیئاتی را عازم مدینه کردند. در یکی از این هیأت‌ها، آنان، گروهی را به ریاست دو تن از سران قوم خود قیس بن سلمة بن شراحیل و برادر مادری‌اش، سلمة بن یزید رهسپار مدینه کردند. در دیداری که پس از ورود آنان به مدینه با پیامبر(ص) صورت گرفت، حضرت، آنان را به یکتاپرستی فراخواند و تکالیف ایمانی را بر ایشان ابلاغ کرد. نبی مکرم اسلام(ص) در این دیدار دستور دادند تا برای قیس نامه‌ای نوشتند و او را بر قبایل «مُرّان» و «حَریم» و «کُلاب» و وابستگان آنان امیر کردند[۳۴]. رسول خدا(ص) در این دیدار، با خوراندن دل گوسفند به قیس بن سلمه - که جعفی‌ها در جاهلیت، سخت از خوردن آن امتناع می‌کردند - سعی در نفی ضلالت و عصبیت جاهلی و جایگزین کردن آن با ایمان و عمل صالح نمود؛ اما این گروه همچنان بر تأیید رفتارشان از سوی پیامبر(ص) اصرار می‌ورزیدند. در نتیجه، دعوت رسول خدا(ص) را نپذیرفتند و بازگشتند. آنان در راه بازگشت، به مردی از مسلمانان، که با خود شتری از شتران زکات همراه داشت حمله برده، او را دست بستند و شتر را به غارت بردند. از همین رو، مورد لعن رسول خدا(ص) قرار گرفتند[۳۵]. علاوه بر سلمة بن یزید بن مشجعه[۳۶]، - که برخی او را یزید بن سلمة بن مشجعه نیز گفته‌اند، - [۳۷] از قیس بن سلمه بن یزید معروف به «ابن ملیکه»[۳۸] و برادرش یزید بن سلمه[۳۹] هم، در شمار دیگر وفد کنندگان بنی حریم و بنی جعفی به مدینه یاد شده است.[۴۰]

بنی حریم و نقش‌آفرینی در فتوحات اسلامی

با این که ترکیب حضور اعراب مسلمان در جریان فتوح، به شکل قبیله‌ای بوده است[۴۱]، اما منابع اشاره‌ای به این ترکیب ندارند یا به ذکر نام قبایل مهمی چون مذحج و بنی جعفی که بنی حریم منتسب به آنان است، اکتفا کرده و از ارائه فهرست طوایف آن خودداری کرده‌اند[۴۲]. با توجه به حضور مشاهیر جعفی در صحنه‌های مختلف فتوح، تصریح بر نام قبیله در برخی از میدان‌ها و در نهایت مشارکت گسترده اعراب یمنی در رویارویی با ارتش ساسانی و فتوحات شرقی، می‌توان دریافت که طایفه بنی حریم در کنار قبیله جعفی در نخستین فتوح حضور داشته است[۴۳]. بنا بر برخی اسناد تاریخی، در پی متمرکز شدن فتوحات در عراق و ایران، و در اجابت از فرمان عمر بن خطاب - خلیفه وقت مسلمانان - گروهی از بنی جعفی با سواران خود همراه با قبیله مذحج در مدینه حضور یافتند. سپاه مدینه به هنگام عزیمت از این شهر، - که به فرماندهی سعد بن وقاص و به قصد حمله به قادسیه، عازم عراق شده بود، - هزار و سیصد تن از مذحجیان را به فرماندهی سه تن از رؤسایشان: عمرو بن معد یکرب علی بنی منبه (زبید) و أبو سبرة بن ذؤیب جعفی و یزید بن حارث صدائی در خود جای داده بود[۴۴]. از جمله بنی حریم‌هایی که نامشان در این جنگ به ثبت رسیده است می‌توان به اسامی سوید بن غفله[۴۵] و مزید و أختم پسران قیس بن مشجعه[۴۶] اشاره کرد. نقل است که در قادسیه چون مردم فریاد زدند: «اسد اسد» او به میدان مبارزه با دشمن رفت و چنان ضربتی بر رزمنده دشمن زد که شمشیرش از کمر او خارج شد و به سنگی اصابت کرد!![۴۷] سوید را همچنین از شرکت کنندگان در نبرد یرموک (۱۳ هجری) و فتح شام گفته‌اند[۴۸].[۴۹]

بنی حریم و تعامل با حکومت امام علی(ع)

با توجه به جانبداری و همراهی قبیله‌های جعفی، سعد العشیره و مذحج - قبایل مادری بنی حریم - از امیرالمؤمنین(ع) و حضور در حوادث و وقایع ایام حکومت آن حضرت، می‌توان حدس زد که بنی حریم نیز در این وقایع - بخصوص نبردهای ایشان - حضور گسترده‌ای داشته است. گزارشاتی هم از این حضور در جنگ‌های جمل[۵۰] و صفین[۵۱] در دست است که این گمانه‌زنی را تأیید می‌کند. با این حال، اخباری هم از کناره‌گیری برخی از رجال آنها همچون شمر بن حارث بن براء، محتمل بن سماعة بن حصین بن دینار[۵۲] و قشعم بن عمرو بن یزید بن براء[۵۳]، از همراهی با علی(ع) در جنگ صفین و نیز حضور برخی از آنان در آن سوی میدان صفین، مانند عبیداللّه بن حر جعفی‌[۵۴] حکایت دارد. عبیدالله بن حر، از عثمانی مسلکانی بود که به جهت گرایشات عقیدتی خود، به سپاه معاویه پیوست و همراه با او در نبرد صفین حضور یافت[۵۵].[۵۶]

بنی حریم و تعامل با دولت اموی

بنی حریم در کنار دیگر طوایف بنی جعفی در دوره امویان همکاری‌های گسترده‌ای را با این دولت آغاز نمودند و در تثبیت و تحکیم خلافت اموی بسیار کوشیدند. جعفی‌ها و طوایف آن در این دوره، بیش از پیش درگیر مسائل سیاسی و نظامی شدند که علت آن را می‌توان عرب‌گرایی بنی امیه و برپاداشتن جنگ قبیله‌ای میان عرب و غیر عرب، تفاخرات قومی و جاه‌طلبی، دانست که رؤسای قبایل و نام‌آوران و جنگاوران عرب را برای کسب منافع مادی و اجتماعی بیشتر، جذب آنها می‌کرد. از سوی دیگر، بنی امیه هم همواره از جایگاه و نام عثمان برای دست‌یابی به قدرت و از میان برداشتن مخالفان استفاده می‌کردند. از این‌رو عثمانی مسلکان بسیاری بر گرد او فراهم آمدند. از جمله این افراد، عبیدالله بن حر جعفی - یکی از اشراف عراق - بود که ادعای خونخواهی عثمان داشت و به همین سبب از نمایندگان و هواداران بنی امیه در عراق به شمار می‌رفت. وی در روزگار خلافت امام علی(ع) با همین دستاویز به معاویه پیوست[۵۷]. خوی تجاوزطلبی عبیدالله با جاه‌طلبی، عصبیت عربی و گرایش ضد شیعی او پیوند عمیقی داشت. به همین جهت زمانی که امویان، امیدی به بازگرداندن عراق و فرمانروایی آن نداشتند، عبیدالله زمینه را فراهم و خود را پیش مرگ آنها کرد. به نوشته طبری، هنگامی که عبدالملک بن مروان بر زبیریان چیره شد، نخستین گروه‌های عربی که با وی همراهی کردند، اشراف جعفی در کوفه بودند[۵۸].[۵۹] عبیدالله بن حر، از اشراف و نامداران عراق بود[۶۰] و به گرایش‌های عثمانی شهرت داشت[۶۱]. احتمالاً همین گرایشات عثمانی او موجب حضور وی در سپاه معاویه در جنگ صفّین بود[۶۲]. بررسی احوال وی روشن می‌سازد که عبیدالله، فردی زیاده‌خواه و منفعت‌طلب بود[۶۳]. تعصب عربی - قبیله‌ای داشت و از موالی، عجم و ایرانیان به شدت بیزار بود[۶۴]. قائل به فرمانبری و پیروی از یک فرد یا حکومت خاصی نبود و هیچ یک از استانداران عراق را شایسته گردن نهادن نمی‌دانست[۶۵]. از این‌رو همراهی کوتاه مدتش با حکام عراق، تنها برای کسب جایگاه و منافع بوده است. وی زمانی با زبیریان همساز شد[۶۶]، چند صباحی هم با مختار بود[۶۷] و سرانجام با مروانیان بیعت کرد[۶۸]. عبیدالله در برابر قیام حجر و امام حسین(ع) بی‌طرفی پیشه کرده بود از این‌رو هنگامی که امام حسین(ع) او را به یاری فراخواند، از پذیرش این امر سر باز زد[۶۹]. سرانجام وی به امویان پیوست و به عنوان پیش قراول سپاه مروانیان در نبرد با فرماندار زبیری کوفه شکست خورد و کشته شد. و بدین ترتیب به تعبیر «ابن کثیر»، مردم را از شر خود راحت کرد[۷۰]. کشته شدن عبیدالله دستاویزی شد تا شامیان به عراق حمله کنند و بار دیگر قدرت امویان در این بخش فراخ شود[۷۱].[۷۲] با این حال، گاه نیز اتفاق افتاده است که - علی‌رغم حمایت‌های برخی جعفی‌ها از این دولت، - بعضی از ایشان، در هواداری از برخی قیام‌ها علیه حکام اموی شمشیر کشیدند که شورش ابن اشعث و حمایت برخی از رجال بنی حریم از آنان نظیر صَدَقَه‌، برّه‌، اَشْعَر[۷۳]، توبه، أشرس، و أحنف[۷۴] فرزندان عبیداللّه بن حرّ جُعفی که همراه با جمعی دیگر از مردان بنی جعفی در واقعه دَیرُ الجَماجِم (سال ۸۲ هجری) در کنار ابن اشعث حضور یافتند[۷۵]، از آن جمله است.[۷۶]

بنی حریم و نقش‌آفرینی در حوادث و وقایع صدر اسلام

بنی حریم و قیام امام حسین(ع)

کربلا و قیام خونینش بی‌شک از بزرگترین حوادث تاریخی سده نخست اسلامی است که قبایل و طوایف بسیاری در هر دو سوی میدان ایفاگر نقش در این میدان بودند. از جمله این قبایل، قبیله جعفی و طوایفش از جمله بنی حریم بود که نام رجالی از آنها در این واقعه تلخ، به ثبت و ضبط رسیده است. از جمله این افراد، بدر بن معقل (مغفل) بن جعونة بن عبداللّه بن حطیط بن عتبة بن کداع[۷۷] و حجاج بن مسروق بن مالک بن کتیف بن عتبة بن کداع اند[۷۸] که در همراهی با امام حسین(ع) به شهادت رسیدند. حجّاج بن مسروق جُعفی از شیعیان و اصحاب مشهور امیرالمؤمنین(ع) بود[۷۹]. وی با شنیدن خبر خروج امام حسین(ع) از مدینه، از کوفه رهسپار حجاز شد و آن حضرت را در میانه راه دیدار و به کاروان ایشان ملحق شد. او در خدمت امام(ع) بود و در اوقات نماز برای حضرت(ع) اذان می‌گفت[۸۰]. حجاج در سرای بنی‌مقاتل از سوی امام مأموریت یافت تا عبیدالله بن حر جعفی را - که از کوفه خارج شده بود - به سوی آن حضرت دعوت کند[۸۱]. ولی عبیدالله، حجاج را باز گرداند و گفت: من به خاطر اکراهی که داشتم از کوفه بیرون آمدم[۸۲]. عبیدالله به سبب گرایش‌های عثمانی، از همراهی با امام سر باز زد. حجاج، در عاشورای سال ۶۱ هجری در نبرد با کوفیان به میدان رفت و به شهادت رسید[۸۳]. در آن سوی میدان و در سپاه یزید هم، افرادی از بنی حریم حضور داشتند که قشعم بن عمرو بن یزید (نذیر) بن براء یکی از آنان بود[۸۴]. قشعم بن عمرو از کسانی بود که به همراه تنی چند از اصحاب و یاران عمر بن سعد، در به شهادت رساندن سید و سالار شهیدان(ع) مشارکت جست و در واپسین لحظات عمر شریف امام(ع) ضرباتی را بر ایشان وارد آورد[۸۵]. روایت شده در روز عاشورا و در آخرین دقایق حیات شریف امام حسین(ع)، شمر با گروهی از پیاده‌نظام لشکر عمر بن سعد که ابوالجنوب عبدالرحمن بن زیاد جعفی و قشعم بن عمرو بن یزید جعفی و صالح بن وهب یزنی و سنان بن انس نخعی و خولی بن یزید اصبحی از جمله آنان بودند به سوی حضرت(ع) آمدند و شمر آنان را به حمله و تمام کردن کار امام(ع) تشویق می‌کرد[۸۶]. از دیگر کسانی که با حضور در جمع قتله کربلا، نام خود را در زمره قاتلان اباعبدالله الحسین(ع) به ثبت و ضبط رسانده است، أبو الجنوب عبدالرحمن بن زیاد بن زهیر بن خنساء بن کعب است[۸۷]. وی که از شجاعان بنی ناجیة بن مالک بود[۸۸] در پی حضور در کربلا، همراه با تنی چند از اصحاب و یاران عمر بن سعد، در به شهادت رساندن سید و سالار شهیدان(ع) مشارکت جست و در واپسین لحظات عمر شریف امام(ع) ضرباتی را بر ایشان وارد آورد[۸۹]. در تفصیل این ماجرا چنین روایت شده که در روز عاشورا و در آخرین دقایق حیات شریف امام حسین(ع)، شمر با گروهی از پیاده‌نظام لشکر عمر بن سعد که ابوالجنوب عبدالرحمن بن زیاد جعفی و قشعم بن عمرو بن یزید جعفی و صالح بن وهب یزنی و سنان بن انس نخعی و خولی بن یزید اصبحی از جمله آنان بودند به سوی حضرت(ع) آمدند. شمر آنان را به حمله و تمام کردن کار امام(ع) تشویق کرد. او از ابوالجنوب که غرق در سلاح بود خواست تا کار را تمام کند. اما ابوالجنوب از این کار امتناع کرد و از شمر خواست، خود این کار را بکند. با رد و بدل شدن پرسش و پاسخ‌هایی بین آن دو، کار به مشاجره کشیده شد و آن دو، مدتی با همدیگر به مشاجره پرداخته، یکدیگر را به باد ناسزا گرفتند و سپس همدیگر رارها کردند[۹۰]. پس از شهادت امام حسین(ع)، ابوالجنوب به همراه جمعی از سپاهیان کوفه، به غارت اموال امام(ع) پرداخت و شتری را که امام(ع) و یارانش از آن برای آبکشی استفاده می‌کردند به سرقت برد[۹۱] و با وقاحت تمام، نام آن را «حسین» نهاد[۹۲].[۹۳].[۹۴]

شورش عبیدالله بن حر جعفی

عبیدالله بن حر، از اشراف و نامداران عراق بود[۹۵] و به گرایش‌های عثمانی شهرت داشت[۹۶]. احتمالاً همین گرایشات عثمانی او، موجب حضور وی در سپاه معاویه در جنگ صفّین بود[۹۷]. بررسی احوال وی روشن می‌سازد که عبیدالله، فردی زیاده‌خواه و منفعت‌طلب بود[۹۸]. تعصب عربی - قبیله‌ای داشت و از موالی، عجم و ایرانیان به شدت بیزار بود[۹۹]. قائل به فرمانبری و پیروی از یک فرد یا حکومت خاصی نبود و هیچ یک از استانداران عراق را شایسته گردن نهادن نمی‌دانست[۱۰۰]. از این‌رو همراهی کوتاه مدتش با حکام عراق، تنها برای کسب جایگاه و منافع بوده است. وی زمانی با زبیریان همساز شد[۱۰۱]، چند صباحی هم با مختار بود[۱۰۲] و سرانجام با مروانیان بیعت کرد[۱۰۳]. عبیدالله در برابر قیام حجر و امام حسین(ع) بی‌طرفی پیشه کرده بود از این‌رو هنگامی که امام حسین(ع) او را به یاری فراخواند، از پذیرش این امر سر باز زد[۱۰۴]. سرانجام وی به امویان پیوست و به عنوان پیش قراول سپاه مروانیان در نبرد با فرماندار زبیری کوفه شکست خورد و کشته شد. و بدین ترتیب به تعبیر «ابن کثیر»، مردم را از شر خود راحت کرد[۱۰۵]. کشته شدن عبیدالله، دستاویزی شد تا شامیان به عراق حمله کنند و بار دیگر قدرت امویان در این بخش فراخ شود[۱۰۶]. حرکت عبیدالله جعفی بیشتر از هر چیز به آشوب و هرج‌ومرج و جاه‌طلبی شباهت داشت که ره‌آورد نبود آرامش سیاسی و پیدایش جنبش‌های ناهمسان اجتماعی در عراق بود و از این‌رو با دگرگونی اوضاع قلمرو اسلامی و احیاء دوباره قدرت امویان فروکش کرد. اقدام جدی عبیدالله که مایه ترس مردم و حاکمان شد، ربودن دارایی‌های مردم و ویرانی شهرها و روستاهای عراق و بخش‌هایی از ایران بود[۱۰۷]. قبیله جعفی و طوایف آن در رویارویی با شورش عبیدالله دو موضع همراهی و مخالفت بود. جنگاوران جعفی و طوایف آن با او همراهی کرده و اشراف قبایل، تحرکاتش را مایه آسیب رساندن به جایگاه و منافع قبیله‌ای خود می‌دانستند[۱۰۸].[۱۰۹].[۱۱۰]

بنی حریم و شورش ابن اشعث

شورش عبدالرحمن بن محمد بن اشعث هم از دیگر مواضعی بود که نامی از بنی حریم بن جعفی و رجال آنان در آن به ثبت رسیده است. در این شورش، گروهی از اشراف و روسای قبیله، بیشتر به واسطه عصبیت و ناخشنودی از سیاست‌های تبعیض‌گرایانه امویان، به حمایت از ابن اشعث پرداختند که صَدَقَه‌، برّه‌، اَشْعَر[۱۱۱]، توبه، أشرس، و أحنف[۱۱۲] فرزندان عبیداللّه بن حر جعفی از آن جمله‌اند. آنان و بسیاری دیگر از مردان بنی جعفی از رزمندگانی بودند که در واقعه دَیرُ الجَماجِم (سال ۸۲ هجری) در کنار ابن اشعث حضور داشتند[۱۱۳].[۱۱۴]

اداره امور ولایتی و حکومتی

علاوه بر امور نظامی، برخی بزرگان بنی حریم در عرصه‌های اداری و حکومتی مسئولیت‌های مهمی را پذیرا شدند و همکاری‌هایی را از خود در خدمات همگانی و عمرانی نشان دادند. مبارک بن عکرمة بن حمیر بن عبدالحارث، از جمله این افراد بود که از سوی خالد بن عبداللّه قسریّ عهده‌دار حکومت «نهر الملک»[۱۱۵] و «باروسما»[۱۱۶] گردید و در ایام امارت یوسف بن عمر بر عراق نیز به امارت شهر «بهرسیر»[۱۱۷] گماشته شد[۱۱۸]. از اقدامات عمرانی وی، حفر چاهی در کوفه به نام «بئر مبارک» بود[۱۱۹]. همچنین برخی اخبار از نفوذ بعضی از مردان بنی حریم در دربار دولت عباسی خبر داده‌اند که سلم بن حارث بن رحیل - از اصحاب و یاران مهدی عباسی - نمونه این افرادند[۱۲۰].[۱۲۱]

اعلام و رجال بنی حریم

از بنی حریم معاریف و رجال بسیاری برخاستند که از جمله آنان می‌توان از سلمة بن یزید معروف به «ابن ملیکه»[۱۲۲] و فرزندانش قیس بن سلمه بن یزید[۱۲۳] و برادرش یزید بن سلمه[۱۲۴] در شمار اصحاب و وفد کنندگان بنی کعب و کریب بن سلمه بن یزید بن مشجعه از شرفا[۱۲۵] نام برد. زهیر بن خنساء بن کعب بن حارث بن سعد از شجاعان و تک‌سواران جعفی در جاهلیت[۱۲۶]، اسعر (مرثد) بن ابی حمران حارث بن معاویه از شعرای این قوم[۱۲۷] و محمد بن حمران بن أبی حمران معروف به «شویعر بن حمران»[۱۲۸] هم، از جمله رجال معروف جاهلی این طایفه برشمرده شده‌اند. یزید بن مرة بن یزید بن سلمه[۱۲۹]، عبیداللّه بن حر بن عمرو جعفی، از شعرا و از همراهان معاویه در صفین و پسرانش صدقه، برّه و أشعر[۱۳۰]، محتمل بن سماعة بن حصین از اصحاب عبیدالله بن حر و از کناره گیران از امام علی(ع)[۱۳۱]، مزید و أختم پسران قیس بن مشجعه از حاضران در قادسیه[۱۳۲]، عمرو بن یزید بن شمر بن عمرو بن شمر بن حارث از محدثان اهل سنت[۱۳۳]، قشعم بن عمرو بن یزید بن براء از قاتلان امام حسین(ع)[۱۳۴]، عکرمة بن حمیر بن عبدالحارث از اشراف بنی جعفی و پسرش مبارک بن عکرمه از والیان دولت بنی امیه[۱۳۵]، تمیم بن عبداللّه بن حطیط از تک‌سواران و شجاعان این قوم[۱۳۶]، سلامة بن حری بن جابر بن عوف از شعرای بنی کعب بن سعد[۱۳۷]، أبو الشّعثاء عبداللّه بن وبرة بن قیس از شعرای این قوم[۱۳۸]، رحیل بن زهیر بن خیثمة بن أبی حمران، أبوخیثمه زهیر بن معاویة بن حدیج بن رحیل از تابعین و از فقهای اهل سنت[۱۳۹]، سلم بن حارث بن رحیل از اصحاب و یاران مهدی عباسی[۱۴۰]، عبد الرحمن بن حریّ بن زهیر بن نویرة بن حممة بن أبی حمران از اصحاب و یاران عبیداللّه بن حر جعفی[۱۴۱]، فهد بن حلیس بن مسروق بن فهد بن یزید بن حارث بن خنساء از اصحاب و یاران عبیدالله بن حر جعفی[۱۴۲]، شریة بن عبد بن کلیب بن خولی بن ربیعة بن عوف بن معاویه از بزرگان و معمرین بنی ناجیه[۱۴۳]، أبو جمیر بن علبة بن حارث بن خنساء[۱۴۴]، أبوالجنوب عبدالرحمن بن زیاد از قاتلان سید و سالار شهیدان(ع)[۱۴۵]، عبداللّه (خلج) بن حارث بن عمرو بن وهب بن حارث بن سعد بن ناجیه[۱۴۶]، عبداللّه بن مطر معروف به «مزلّج»[۱۴۷]، ابو امیه[۱۴۸] سوید بن غفله از کبار مخضرمین[۱۴۹] و از تابعین[۱۵۰] و فقهای ایام حکومت معاویه[۱۵۱] و پسرش حرب بن سوید بن غفله از اصحاب پیامبر(ص)[۱۵۲]، ثبیت مولی سوید و از راویان اهل سنت[۱۵۳] و جعد بن درهم مولی سوید بن غفله و معلم و مؤدب مروان[۱۵۴] هم، از دیگر رجال و شخصیت‌های مشهور این قوم به شمار آمده‌اند. در منابع شیعی نیز، از سوید بن غفله در شمار اصحاب[۱۵۵] و اولیاء[۱۵۶] امیرالمؤمنین(ع) و از اصحاب امام حسن(ع)[۱۵۷] یاد شده، احادیثی از او در منابع شیعی از جمله روایاتی در باب احوال حضرت زهرا(س) و مصائب ایشان[۱۵۸] و فضیلت[۱۵۹] و زهد امیرالمؤمنین(ع)[۱۶۰] و دیگر موضوعات[۱۶۱] از طریق او نقل گردیده است. بدر بن معقل (مغفل) بن جعونة بن عبداللّه بن حطیط بن عتبة بن کداع[۱۶۲] و حجاج بن مسروق بن مالک بن کتیف بن عتبة بن کداع[۱۶۳] از شهدای کربلا و حارث بن حیّان بن ربیعة بن عوف بن معاویة بن ذهل از اصحاب و یاران امیرالمؤمنین(ع) و از شرکت کنندگان در نبردهای جمل و صفین[۱۶۴]، از دیگر شخصیت‌های ممتاز شیعی‌اند که نسب از قوم بنی حریم می‌برند[۱۶۵].[۱۶۶]

منابع

پانویس

  1. قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۲۳۳؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۲۶۷؛ زرکلی، الاعلام، ص۲۶۷.
  2. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۰۳ و ۳۱۰؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۰۹. «حریم» و «مرّان» نام دو مار سمی در عربستان‌اند که حریم و مرّان فرزندان جعفی به نام آنها نامگذاری شده‌اند. (ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۰۳؛ سمعانی، الانساب، ج۴، ص۱۴۲)
  3. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۰.
  4. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۰.
  5. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۲؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۳۹۶.
  6. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۰.
  7. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۰.
  8. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۰؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۷۲؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۱۰۴۱.
  9. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۰.
  10. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۴.
  11. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۶؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۳، ص۲۸۷.
  12. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۷.
  13. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۷.
  14. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  15. ر.ک: حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۱۹۱، ۱۰۱-۱۰۲.
  16. حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۱۵۱ و ۱۸۸؛ محمد بن علی الاکوع، الیمن الخضراء مهد الحضاره، ص۳۹۰.
  17. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۶.
  18. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۶.
  19. محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری، ج۱، ص۶۱۲.
  20. ر.ک: ابن حبان، مشاهیر علماء الأمصار، ص۲۹۴؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۶۸۰؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۷، ص۴۱۸ و ج۷۲، ص۳۵۸.
  21. در نظام ارباع، کل قبایل کوفه به چهار قسمت «اهل مدینه»، «تمیم و همدان»، «ربیعه و کنده» و «مذحج و اسد» تقسیم می‌شدند و هریک از این نواحی دارای حکمران و فرمانده‌ای بود.
  22. نعمت الله صفری فروشانی، «مردم‌شناسی کوفه»، مشکوة، شماره ۵۳، زمستان ۵۷، ص۲۹-۳۰
  23. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۵.
  24. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  25. طبری، تاریخ الطبری، ج۱، ص۶۱۲. نیز ر.ک: ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۶.
  26. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۶. چنانچه این واقعه قبل از کوچ این قوم به حیره اتفاق نیفتاده باشد، این خبر می‌‌تواند گویای حضور لااقل جمعی از مردم این طایفه در خاستگاه اصلی‌شان یمن باشد.
  27. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۷؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۶، ص۳۳۸.
  28. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۶؛ بلاذری، فتوح البلدان، ج۲، ص۳۵۱.
  29. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۶؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۶، ص۳۱۴.
  30. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  31. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۹۹؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۱۸.
  32. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۱۴. نیز ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۹۹؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۱۸؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۱۰. علاوه بر بدر، برخی از آنان از جمله خولی بن ابی خولی در جنگ‌های احد، خندق و دیگر غزوات رسول خدا(ص) شرکت داشتند. (ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۹۹؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۱۸.)
  33. الموسوعة العربیه، مقاله «مذحج».
  34. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۶.
  35. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۵-۲۴۶.
  36. ابونعیم اصفهانی، معرفة الصحابه، ج۲، ص۴۶۰؛ ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۲، ص۶۴۴.
  37. ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۵۷۶.
  38. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۴، ص۱۲۸؛ ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۳۶۳.
  39. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۴، ص۱۲۸؛ ابن حجر، الاصابه، ج۶، ص۵۱۸.
  40. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  41. واقدی، فتوح الشام، ۲۰۳-۲۰۵.
  42. طبری، تاریخ الطبری،ج۳، ص۵-۶ و ۶۸.
  43. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۵۱.
  44. طبری، تاریخ الطبری، ج۳، ص۴۸۴.
  45. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۶۷۹؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۳۴۰.
  46. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۲.
  47. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۶۷۹. نیز ر.ک: ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۳۴۰.
  48. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۷۲، ص۳۵۸ و ۳۶۲؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۹، ص۳۷؛ ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۲۲۱.
  49. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  50. از جمله این افراد «حارث بن حیّان بن ربیعة بن عوف بن معاویة بن ذهل» از اصحاب و یاران امیرالمؤمنین(ع) بود که علاوه بر شرکت در این جنگ، در نبرد صفین نیز حضور داشت. (ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۷)
  51. «حارث بن حیّان بن ربیعة بن عوف بن معاویة بن ذهل» و «سوید بن غفله» از جمله این افراد بودند. ر.ک: ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۳۳؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۶۸۰؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۳۴۱.
  52. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۲.
  53. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۳.
  54. ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۱۰.
  55. ابن‌حزم‌، جمهرة انساب العرب، ص‌۴۱۰.
  56. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  57. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۰.
  58. طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۱۱-۱۲.
  59. فصلنامه علمی - پژوهشی پژوهش نامۀ تاریخ اسلام، قبیله جُعفی و نقش آن در تاریخ اسلام تا پایان خلافت امویان، مریم سعیدیان جزی، ص۱۷-۱۸.
  60. ابن اعثم، الفتوح، ج۶، ص۲۶۹-۲۷۰.
  61. ابن خلدون، العبر، ج۳، ص۱۸۶.
  62. ابن‌حزم‌، جمهرة انساب العرب، ص‌۴۱۰.
  63. ابن خلدون، العبر، ج۳، ص۳۳۱-۳۳۲.
  64. ابن خلدون، العبر، ج۳، ص۱۸۷.
  65. بلاذری، انساب الاشراف، ج۷، ص۳۵.
  66. ابن اعثم، الفتوح، ج۶، ص۲۷۶.
  67. طبری، تاریخ الطبری، ج۶، ص۱۲۹.
  68. بلاذری، انساب الاشراف، ج۷، ص۳۷.
  69. طبری، تاریخ الطبری،ج۵، ص۴۰۷.
  70. «استراح الناس منه». ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۹۴.
  71. ابن اعثم، الفتوح، ج۶، ص۲۹۰-۳۱۶.
  72. مریم سعیدیان جزی، «قبیله جُعفی و نقش آن در تاریخ اسلام تا پایان خلافت امویان»، فصلنامه علمی - پژوهشی پژوهش‌نامۀ تاریخ اسلام، ص۱۷-۱۸.
  73. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۱۲؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۰؛ بحرالعلوم، الفوائدالرجالیه، ج۱، ص۳۲۴-۳۲۹.
  74. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۲.
  75. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۱۲؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۰؛ بحرالعلوم، الفوائدالرجالیه، ج۱، ص۳۲۴-۳۲۹.
  76. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  77. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۶؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۹۸.
  78. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۶؛ ابن درید، الاشتقاق، ج‌۱، ص۴۰۹.
  79. محمد السماوی، ابصار العین فی انصار الحسین(ع)، ص۱۵۱.
  80. طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۰۱؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۵، ص۷۶.
  81. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۵، ص۷۳.
  82. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۵، صص۷۳-۷۴؛ شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، صص۸۱-۸۲.
  83. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۶؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۹۹.
  84. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۳.
  85. ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۱۸. البته او در این کتاب از او با نام «قثعم بن عمرو» یاد کرده است.
  86. بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۲؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۵۰. ابن اثیر از او با نام «قشعم بن نذیر» یاد کرده است. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۷۷.
  87. ابن درید از او با نام و نسب «أبو الجنوب سلّام بن حرّیّ الشّاعر» یاد کرده است. (ابن درید، الاشتقاق، ج‌۱، ص۴۱۰.)
  88. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۷.
  89. طبری، تاریخ الطبری، ج۵، صص۴۳۶-۴۳۷.
  90. بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۲؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۵۰؛ ابن‌کثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۸۷.
  91. بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۴؛ ابن درید، الاشتقاق، ج‌۱، ص۴۱۰.
  92. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۷؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۳.، ص۲۸۷
  93. سید علی اکبر حسینی ایمنی، مقاله «قاتلان امام حسین(ع)»، دانشنامه پژوهه پژوهشکده باقرالعلوم(ع).
  94. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  95. ابن اعثم، الفتوح، ج۶، ص۲۶۹-۲۷۰.
  96. ابن خلدون، العبر، ج۳، ص۱۸۶.
  97. ابن‌حزم‌، جمهرة انساب العرب، ص‌۴۱۰.
  98. ابن خلدون، العبر، ج۳، ص۳۳۱-۳۳۲.
  99. ابن خلدون، العبر، ج۳، ص۱۸۷.
  100. بلاذری، انساب الاشراف، ج۷، ص۳۵.
  101. ابن اعثم، الفتوح، ج۶، ص۲۷۶.
  102. طبری، تاریخ الطبری، ج۶، ص۱۲۹.
  103. بلاذری، انساب الاشراف، ج۷، ص۳۷.
  104. طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۰۷.
  105. «استراح الناس منه». ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۹۴.
  106. ابن اعثم، الفتوح، ج۶، ص۲۹۰-۳۱۶.
  107. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۶۵.
  108. نک: طبری، تاریخ الطبری، ج۶، ص۱۲۸.
  109. مریم سعیدیان جزی، «قبیله جُعفی و نقش آن در تاریخ اسلام تا پایان خلافت امویان»، فصلنامه علمی - پژوهشی پژوهش نامۀ تاریخ اسلام، ص۱۷-۱۸.
  110. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  111. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۱۲؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۰؛ بحرالعلوم، الفوائد الرجالیه، ج۱، ص۳۲۴ـ۳۲۹.
  112. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۲.
  113. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۱۲؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۰؛ بحرالعلوم، الفوائدالرجالیه، ج۱، ص۳۲۴-۳۲۹.
  114. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  115. «نهر الملک» رستاقی بود وسیع در بغداد بعد نهر عیسی که گفته شده است مشتمل بر ۳۶۰ روستا بوده است. (حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۳۲۴)
  116. «باروسما» نام دو ناحیه از سواد بغداد یکی باروسمای علیا و دیگر باروسمای سفلی. (حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۳۲۰)
  117. «بهرسیر» از نواحی سواد بغداد در نزدیکی مدائن. (حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۵۱۵)
  118. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۳.
  119. بلاذری، فتوح البلدان، ج۲، ص۳۴۹. ابن درید از او با نام «براء بن عکرمه» یاد کرده و مکان این چاه را، قبرستان جعفی کوفه گفته است. (ابن درید، الاشتقاق، ج‌۱، ص۴۰۹.)
  120. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۵.
  121. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  122. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۰۵؛ ابن حبان، تاریخ الصحابه الذین روی عنهم الاخبار، ص۱۱۹؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۷۲. او و برادر مادری‌اش قیس بن سلمه به نام مادرشان ملیکه، به «ابن ملیکه» شناخته می‌شوند. (قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ج۱، ص۷۲)
  123. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۴، ص۱۲۸؛ ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۳۶۳.
  124. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۴، ص۱۲۸؛ ابن حجر، الاصابه، ج۶، ص۵۱۸.
  125. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۲.
  126. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۶.
  127. ابن درید، الاشتقاق، ج‌۱، ص۴۰۸؛ زرکلی، الاعلام، ج۵، ص۲۶۴.
  128. آمدی، المؤتلف والمختلف فی اسماء الشعراء، ج۱، ص۱۸۱. نیز ر.ک: ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۴. نام شویعر نامی است که امرؤ القیس بن حجر بر محمد بن حمران نهاد. امرؤالقیس فردی را به سوی وی فرستاد تا اسبی را بخرد اما محمد بن حمران مانع شد. (آمدی، المؤتلف والمختلف فی اسماء الشعراء، ج۱، ص۱۸۱.) از این‌رو امرؤالقیس درباره‌اش چنین سرود: أبلغا عنی الشویعر أنی *** عمد عین نکبتهن حزیماً (آمدی، المؤتلف والمختلف فی اسماء الشعراء، ج۱، ص۱۸۱. و با اندکی اختلاف در ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۴.)
  129. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۲.
  130. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۲؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۱۰.
  131. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۲.
  132. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۲.
  133. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۲. ابن حزم از او با نام و نسب «عمرو بن شمر بن حارث بن براء» یاد کرده است. (ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۱۰)
  134. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۳؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۲؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۵۰.
  135. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۳.
  136. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۶؛ ابن درید، الاشتقاق، ج‌۱، ص۴۰۹.
  137. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۴.
  138. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۳؛ ابن درید، الاشتقاق، ج‌۱، ص۴۰۹.
  139. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۵؛ ابن ابی‌حاتم، الجرح و التعدیل، ج۳، ص۵۸۸؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۱۰؛ الباجی، التعدیل و التجریح، ج۲، ص۶۲۸.
  140. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۵.
  141. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۵.
  142. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۷.
  143. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۷. برخی دیگر از منابع از او با نام شریة بن عبدالله (شیخ صدوق، کمال الدین و اتمام النعمه، ص۵۶۲) و بعضی دیگر با نام شریة بن عبید بن قلیب (ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۳۱۰) یاد کردند.
  144. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۶.
  145. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۷؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۵، صص۴۳۶-۴۳۷ و ۴۵۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۲ و ۲۰۴.
  146. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۶؛
  147. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۳؛ دار قطنی، المؤتلف و المختلف، ج۴، ص۲۱۷۵.
  148. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۳۳؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۹، ص۳۷.
  149. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۹، ص۳۷؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۶، ص۷۵.
  150. العجلی، معرفة الثقات، ج۱، ۴۴۳
  151. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۰.
  152. نمازی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۳۲۲.
  153. بخاری، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۱۸۲.
  154. بلاذری، انساب الاشراف، ج۸، ص۳۷۹؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۱، ص۲۸۰.
  155. شیخ طوسی، رجال طوسی، ص۶۶؛ نمازی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۴، ص۱۶۹.
  156. برقی، رجال برقی، ص۴.
  157. شیخ طوسی، رجال طوسی، ص۹۴.
  158. طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۴۶.
  159. شیخ طوسی، امالی طوسی، ص۲۰۶.
  160. شیخ طوسی، امالی طوسی، ص۳۴۷-۳۴۸؛ کلینی، الکافی، ج۳، ص۲۳۱-۲۳۲.
  161. من باب نمونه ر.ک: شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۳۲۹.
  162. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۶؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۹۸.
  163. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۶؛ ابن درید، الاشتقاق، ج‌۱، ص۴۰۹.
  164. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۷.
  165. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۱۶؛ ابن درید، الاشتقاق، ج‌۱، ص۴۰۹.
  166. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.