جایگاه عدالت در اقتصاد سیاسی اسلام چیست؟ (پرسش)
جایگاه عدالت در اقتصاد سیاسی اسلام چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث فقه سیاسی است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.
جایگاه عدالت در اقتصاد سیاسی اسلام چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی |
مدخل اصلی | اقتصاد سیاسی |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
پاسخ نخست
آیتالله عباس علی عمید زنجانی و حجت الاسلام ابراهیم موسیزاده در کتاب «بایستههای فقه سیاسی» در اینباره گفتهاند:
«عدالت ماهیتاً با “حق” ارتباط مستقیم دارد و “حق” نیز خود در یک نظام فلسفی و ایدئولوژی جامع قابل تبیین میباشد. این رابطه را در متون مختلف اسلامی به وضوح میتوان دید که نمونه آن، کلامی است که از امام علی (ع) در نهج البلاغه آمده است: «فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِيَّةُ إِلَى الْوَالِي حَقَّهُ وَ أَدَّى الْوَالِي إِلَيْهَا حَقَّهَا عَزَّ الْحَقُّ بَيْنَهُمْ وَ قَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّينِ وَ اعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ الْعَدْلِ»[۱]. در این کلام، “حق” به طور دو جانبه در اختیار ملت و دولت قرار گرفته، دو حقی که به جای تعارض و تبدیل آن به تضاد مخرب و رودررویی ملت و دولت میتواند به عامل ایجاد عدالت تبدیل شود و در صورت ادای دو جانبه، تعادل و اعتدال یعنی عدالت استقرار یابد. حق دو جانبه که مستلزم تکلیف و مسؤولیت دو جانبه است هیچ گاه معادله عدالت را به نفع دولت و یا به نفع ملت تغییر نمیدهد، زیرا دوگانگی و دو قطبی بودن جامعه سیاسی در نظام امامت، اجتنابناپذیر میباشد و این بدان معنی است که هیچ گاه اقلیت و اکثریت از جامعه سیاسی رخت بر نمیبندد. چنان که این نوع دوگانگی ریشه در تقابل و تلازم حق و مسؤولیت نیز دارد؛ چنان که امام علی (ع) فرمود: «لَا يَجْرِي لِأَحَدٍ إِلَّا جَرَى عَلَيْهِ وَ لَا يَجْرِي عَلَيْهِ إِلَّا جَرَى لَهُ»[۲] اگر حقی برای کسی وجود دارد تکلیفی نیز به همراه آن برای وی تحقق یابد چنان که اگر تکلیفی بر کسی هست حقی نیز برای او وجود دارد.
دیدگاه اسلام در مورد عدالت در تطابق حق و قانون خلاصه میشود، لکن نه بدان معنی که هر چه قانون است حق است بلکه به این معنی که هر چه حق است باید قانون باشد. چنان که به تعبیر دیگر عدالت از دیدگاه اسلام در تطابق حق و تکلیف یا آزادی و مسؤولیت قابل تفسیر است. آزادی از فریب ناشی میشود و آنگاه که پا در عرصه جامعه میگذارد ناگزیر از تعهد و قرار داد است و پای فرد در قلاب مسؤولیت قرار میگیرد و فراموش نکنیم که جامعه نیز به نوبه خود خاستگاه فردی دارد و فرد در ماهیت انسانی و خاستگاه خود از تعهد اجتماعی بر کنار نیست.
عدالت از دو سو در معرض آسیب و خطر است: از یک سو آزادیهای کنترل نشده، عدالت را تهدید میکند و از سوی دیگر اقتدار دولت میتواند بر عدالت، آسیب جدی وارد آورد. عدالت از یک سو به نحوه استفاده از آزادیها بستگی دارد و از سوی دیگر به نحوه استفاده دولت از قدرت مربوط میگردد. در اقتصاد سیاسی برای رسیدن به عدالت به همان میزان که فرد و دولت صاحب حقند، به همان اندازه نیز دارای مسؤولیتند، تعدی هر کدام از فرد و دولت در خصوص حقوق و یا مسئولیتهای خود میتواند عدالت را مورد تهدید قرار دهد.
در اقتصاد سیاسی تنها دولت نیست که نقش ایفا میکند بلکه افراد و ملت نیز سهم حائز اهمیتی بر عهده دارند. رفتار عادلانه دولت تنها یک طرف مسأله است و بخشی از مشکل را حل میکند و بخش دیگر را باید مردم بر عهده بگیرند. همان گونه که ملتها مورد ستم قرار میگیرند و مظلوم واقع میشوند گاه دولتها نیز به جای اتهام ظلم، دچار محکومیت میشوند. هنگامی که ملت حق دولت را ادا نمیکند یعنی به تکالیف و مسئولیتهای تعهد شده خود عمل نمیکند، دولت هر اندازه که عادل و در ایفای حق ملت کوشا باشد به این دلیل که به رغم روش عادلانهاش به عدالت دست نمییابد ستمدیده است و به همان اندازه نیز ملت ستمکار میباشد.
- اقتصاد سیاسی در دیدگاه امام خمینی: بیگمان هر کس با اندیشههای امام خمینی آشنایی - هر چند اندک- داشته باشد به این نکته واقف است که از دیدگاه امام خمینی، اقتصاد از اهداف اولیه و انگیزههای اصلی انقلاب اسلامی به شمار نمیآمده و در خطوط اصلی نهضت و انقلاب امام خمینی جایی برای اقتصاد دیده نمیشود. لکن این نقطه نظر در مقابل مکتبهایی مطرح میشود که اقتصاد را عامل اصلی دگرگونیها، اصلاحات و انقلابهای سیاسی و اجتماعی میدانستهاند و با نگاهی دیگر در اندیشههای امام خمینی یکی از مهمترین رسالتهای انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن، محوظلم و احیای عدالت و ایجاد رفاه برای قشر مستضعف و محروم جامعه است که این رسالت، کلاً بار اقتصادی دارد و وظایف نظام و دولت اسلامی را دو چندان مینماید.
اقتصاد در اندیشه امام خمینی در حقیقت اقتصاد به معنی توسعه سرمایه و تولید به مفهوم مطلق آن نیست. اقتصاد به مفهوم سیاسی آنکه حاوی وظایف دولت در تأمین نیازهای جامعه بهویژه بهبود وضع معاش اقشار آسیبپذیر و کم درآمد و مبارزه با فقر و کوتاه کردن فاصله فقر و غنا و به تعبیر امام علی (ع) “توفیر الفی” مد نظر میباشد. اقتصاد به این معنی در ادبیات کلام امام خمینی جایگاه پر اهمیتی دارد که بیوقفه در سخنان امام خمینی آمده و رهنمودهای امام خمینی همواره در تنظیم برنامههای کوتاه مدت و بلند مدت دولت مؤثر و کارساز بوده است.
- ساماندهی اقتصادی، هدف راهبردی اسلام: به عقیده امام خمینی اگر اسلام در قالب یک مکتب جامع و منسجم ملاحظه شود و همه جوانب آن به خوبی رؤیت گردد، مسائل اقتصادی به عنوان جزئی از پیکره اسلام جامع به طور برجسته تجلی خواهد کرد. در این نگاه هم مشکل فقر از میان میرود و هم از فاسد شدن یک عده به وسیله تصاحب ثروت جلوگیری به عمل میآید و در نتیجه، کل جامعه از فساد مصون میماند و ریشه استعدادها و شکوفایی قدرت ابتکار و خلاقیت انسانها آشکار میگردد[۳]. در دیدگاه امام خمینی مشکلات اقتصادی باید در چارچوب یک نظام جامع بررسی و همزمان با مشکلات دیگر اجتماعی مورد ارزیابی قرار گرفته و با دید جامع به راه حلها پرداخته شود. “باید نظام اقتصادی اسلام را در مجموعه قوانین و مقررات اسلامی در کلیه زمینهها و شئون فردی و اجتماعی ملاحظه کرد. این مسلم است که از نظر اسلامی حل تمامی مشکلات و پیچیدگیها در زندگی انسانها تنها با تنظیم روابط اقتصادی به شکل خاص حل نمیشود بلکه مشکلات را در کل یک نظام اسلامی باید حل کرد و از معنویت نباید غافل بود که منشأ کلیه دردهاست”[۴].
امام خمینی نه تنها اسلام را از نگاه اقتصادی، جامع میدیدند، اصول و روشهای اسلامی را قابل توصیه در چارچوب یک دعوت و فراخوان جهانی معرفی میکردند و این وظیفه را بر عهده علمای اسلام، محققان و کارشناسان مسلمان میدانستند که برای جایگزین کردن سیستم ناصحیح اقتصاد حاکم بر جهان اسلام، طرحها و برنامههای سازنده و دربرگیرنده منافع محرومین و پا برهنهها را ارائه دهند و مستضعفان و جهان اسلام را از تنگنا و فقر معیشت بیرون آورند[۵].
ایشان با این حال تأکید میکردند که پیاده کردن مقاصد اسلام در جهان و خصوصاً برنامههای اقتصادی آن و مقابله با اقتصاد بیمار سرمایهداری غرب و اشتراکی شرق بدون حاکمیت همه جانبه اسلام میسر نیست و ریشهکن شدن آثار سوء و مخرب آن چه بعد از استقرار نظام عدل و حکومت اسلامی همچون جمهوری اسلامی ایران نیاز به زمان باشد ولی ارائه طرحها و اصول جهتگیری اقتصاد اسلام در راستای حفظ منافع محرومین و گسترش مشارکت عمومی آنان و مبارزه اسلام با زراندوزان، بزرگترین هدیه و بشارت آزادی انسان از اسارت فقر و تهیدستی به شمار میرود و بیان این حقیقت که صاحبان مال و منال در حکومت اسلامی هیچ امتیاز و برتری از این جهت بر فقرا ندارند و ابداً اولویتی به آنان تعلق نمیگیرد مسلماً راه شکوفایی و پرورش استعدادهای خفته و سرکوب شده پا برهنگان را فراهم میکند[۶]. به اعتقاد امام خمینی نفوذ سرمایهداران در ارکان تصمیمگیری نظام اسلامی موجب تحمیل اندیشههای سودجو با اهداف و خواستههای آنان بر طبقه محروم و زحمتکش خواهد بود و خود مانع مشارکت عمومی و رواج اخلاق کریمه و ارزشهای متعالی خواهد گشت[۷].
امام خمینی همواره انقلاب اسلامی را انقلاب محرومان و مستضعفان توصیف میکرد و آنان را صف مقدم مبارزان میشمردند و پیروزی انقلاب اسلامی را مرهون جانفشانیهای آنان میدانستند و معتقد بودند که سرمایهداران و طبقه بیدرد نقشی در انقلاب نداشتهاند و در یک کلام انقلاب اسلامی را ستیز فقر و مبارزه مستضعفان با مستکبران معرفی مینمودند[۸].
امام خمینی از این تحلیل دقیق از انقلاب اسلامی نتیجه میگرفت که خدمت به این قشر ارزشمند و اعطای حق آنها و جلوگیری از تضییع حق آنها، از وظایف راهبردی دولت اسلامی است که از انقلاب اسلامی شکل گرفته است.
- صاحبان انقلاب و ولینعمتان کارگزاران: در اندیشه امام خمینی نظام و دولت و کلیه کارگزاران و مسؤولان در خدمت اقتصاد سیاسی اسلامند، یعنی موظف به تأمین زندگی متوسط و آبرومند و در حد شأن انسانی کسانی هستند که صاحبان اصلی انقلاب و ولینعمتان همه مسؤولان میباشند. به اعتقاد امام خمینی پایان نهضت اسلامی و نتیجه انقلاب اسلامی، تشکیل حکومتی بود که در آن، همه مستضعفان و محرومان بتوانند به حق معاش خویش برسند[۹].
همه باید دست به دست هم بدهند و بدهیم که وضع متوسطی برای قشر محروم جامعه حاصل شود و چنان نباشد که هر چه دست بگذارید نداشته باشند[۱۰]. امام خمینی خدمت به این قشر که آنها را صاحبان انقلاب میشمرد، یک عبادت بزرگ میدانست[۱۱].
امام خمینی بارها به اهتمام امور محرومان توصیه مینمود که کوشش کنیم تا حد متوسط رفاه برای طبقات محروم حاصل شود و خیر دنیا و آخرت نظام و کارگزاران و مسؤولان آن را در رسیدگی به حال محرومان جامعه میدانست[۱۲]. امام خمینی نهضت را از برکات زاغهنشینان و طبقات محروم میشمرد و پیشرفت انقلاب را مرهون همه اقشار جامعه میدانست[۱۳]. و مؤکّداً اعلام مینمود که همه چیزهایی که داریم از این مردم خصوصاً از آن مستضعفان است. این قشر با فداکاری بیدریغ، جاننثاری سخاوتمندانه، بیهیچ چشم داشتی انقلاب را به پیروزی رسانده و از پیروزی انقلاب تاکنون برای دفاع از انقلاب و رفع مشکلات از پا ننشستهاند و هرگز توقع نام و نشان نیز نداشتهاند. اینان تودههای میلیونی و محرومان جامعه هستند[۱۴].
نتیجه این قدرشناسی آن بود که امام خمینی تأکید میورزید که بیایید تمام قلمها و تمام قدمها و تمام گفتارها برای منافع این قشر مستضعف باشد[۱۵]. امام خمینی خطاب به کارگزاران میفرمود: در خدمت بندگان خدا و مستضعفان باشید و بیشتر از همه طبقات ضعیف را ملاحظه کنید و این خود یک عبادت بزرگ است؛ ما برای احقاق حقوق فقرا در جوامع بشری تا آخرین قطره خون، دفاع خواهیم کرد[۱۶].
- استراتژی نظام اسلامی: خط مشی نظام اسلامی باید به گونهای باشد که محرومان احساس کنند که نظام و مسؤولانش در خدمت آنها هستند. هرگز امید زندگی را از دست ندهند و مطمئن باشند اگر امروز سامانی نیست، حتماً فردایی سامان یافته خواهند داشت. استراتژی نظام اسلامی باید به گونهای تنظیم شود که همه خطوط و برنامههای مختلف دولت به بهبود حال محرومان منتهی شود. امام خمینی در این راستا حتی درشتی با محرومان و بد خلقی با آنان را نمیپسندید و آن را موجب خبط خدمات میشمرد[۱۷].
فراخوان اصلی امام خمینی در خطاب به مسؤولان همواره در این نقطه متمرکز بود که برای این مردم ستمدیده خدمت کنید، این مردمی که شما را به این مقامات رسانیدهاند و اگر اینها نبودند یا در زندانها بودید و یا در گورستان[۱۸]. به عقیده امام خمینی همه پیروزیها از برکات محرومان بود و آنها لایق این هستند که همه ما با تواضع به خدمت آنها بشتابیم و برای آنها خدمت کنیم و همه خدمتگزار آنها باشیم[۱۹].
فریاد جاودانه امام خمینی استراتژی اصلی نظام را رقم زد که فرمود: “ما و همه مقامات جمهوری اسلامی مرهون ملت فداکار خصوصاً قشر ضعیف و مظلوم هستیم. این حقیقت باید در پیش چشم همه باشد که همه خدمتگزار این قشر باشیم”[۲۰]. امام خمینی کمال و رشد نظام را در آن میدانست که مسؤولان نظام به گونهای عمل کنند که حشر و نشر با فقرا و محرومان را برای خود افتخار بدانند و مراوده، معارقه و معاشرت حتی رفاقت با آنان را افتخاری بزرگ تلقی کنند و آن را بر همنشینی با مرفهان و سرمایهداران ترجیح دهند[۲۱]. و خود پیشبینی مینمود که بحمد الله این تفکر و بینش در جمهوری اسلامی ایران در حال پیاده شدن است[۲۲].
در دیدگاه امام خمینی شکست نظام اسلامی و سیاه روز جمهوری اسلامی ایران، روزی است که این اندیشه اقتصاد سیاسی اسلام کنار گذارده شود و مسؤولان به دفاع از محرومان پشت کنند و به حمایت از سرمایهداران رو آورند و ثروتمندان را اعتبار بیشتر قائل شوند و از چنین روزی به خدا پناه میبردند و میفرمودند: “معاذالله که این با سیره و روش انبیا و امیر المؤمنین (ع) سازگار نیست”[۲۳].
- قطببندی جامعه بر اساس اقتصاد سیاسی: در اندیشه اقتصاد سیاسی اسلام، بدان گونه که امام خمینی مفسر آن بودهاند، جامعه بر مبنای فقر و غنا دو قطبی میشود و صحنه مبارزه بین این دو نیروی فعال جامعه، روی شرایط دیگر جامعه اثر میگذارد و تضادها را تشدید و در نهایت مسیر جامعه را تعیین میکند. حل تعارض و رودرویی این دو قطب که موضوع اقتصاد سیاسی اسلام است موجب حل تدریجی تضادها و ناهنجاریها و نهایتاً ساماندهی جامعه برای مقابله با تهدیدها و مشکلات میباشد. به اعتقاد امام خمینی رویارویی دو قطب اقتصاد سیاسی جامعه باید به نفع محرومان و اقشار آسیبپذیر حلوفصل شود هر چند که به روند توسعه اقتصادی در بعد سرمایه و تولید به ظاهر لطمه وارد آورد. به اعتقاد امام خمینی قیامهای انبیاء نیز در همین راستا بوده است[۲۴].
امام خمینی با تجربه و تحلیلی که از دو قطب سیاسی جامعه: مستضعفان و مستکبران داشتند رمز این نوع طبقهبندی و دو قطبسازی و بروز آن را در اقتصاد سیاسی یعنی در غارت حق محرومان توسط اغنیا و متقابلاً در رسالت حمایت از فقرا در جنگ فقر و غنا میدانستند و نیز در نه گفتن به حامیان مستکبران که قدرت خود را از استضعاف فقرا به دست میآورند[۲۵].
- رابطه آزادی و اقتصاد سیاسی: مسائل مهم اجتماعی و سیاسی مانند: آزادی، فرایندی است که در حوزه اقتصاد سیاسی شکل میگیرد. دل بستن به آزادی، مساوات، امنیت و احترام به انسان بدون یک بستر مناسب در درون اقتصاد سیاسی مدرن، آرزویی بیش نیست. به اعتقاد امام خمینی مبارزه اسلام در جنگ فقر و غنا با زراندوزان بزرگترین هدیه و بشارت آزادی انسان از اسارت فقر و تهیدستی که منشأ اسارتهای دیگر است به شمار میرود[۲۶]. امام خمینی در یک فراخوان عمومی برای رسیدن به این مرتبت انسانی از همه صاحبان نظر و حتی صاحبان مکاتب مختلف خواستند که در مبارزه برای ریشهکن نمودن فقر شرکت نموده و همه کمک کنند تا همه آحاد ملت از زندگی متوسط و آبرومندی برخوردار گردند[۲۷].
امام خمینی با بردن انقلاب و جهاد به درون نظام اقتصاد سیاسی کشور به همه انقلابیون توصیه میکردند که: “هیچ گاه سلاح مبارزه با ظلم و استکبار و استضعاف را بر زمین نگذارید”[۲۸]. امام خمینی با امید فراوان، حرکت جمهوری اسلامی ایران را به سمت و سوی این اهداف بررسی و با تیزبینی زیر نظر داشت و آغاز این حرکت را که نظام در راستای فقرزدایی گام بر میدارد میستود ولی بررخت بستن فقر از جامعه امیدوار و به حال انتظار بود[۲۹]. و محرومیتزدایی را عقیده و راه و رسم زندگی همگان میشمرد. و موفقیت کشور در این مبارزه را رمز ناامیدی جهانخواران و مایه گرایش جهان به اسلام میدانست[۳۰].
- امنیت مستضعفان: طمأنینه، آرامش و امنیت واقعی که اسلام آن را بالاترین مرحله سعادت فرد و جامعه میشمارد و در قرآن آن را به عنوان پاداش مبارزه و جهاد برای مستضعفان در حال مبارزه نوید داده است ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ﴾[۳۱] در سایه رفاه عمومی میسر میباشد[۳۲]. از اینرو امام خمینی علاقهمند بودند که همه افراد ملت ایران در رفاه باشند تا از نعمت امنیت همگانی برخوردار گردند[۳۳]. هنگامی که تأمین رفاه مطلوب به عنوان یک هدف راهبردی در سیاستهای کلان دولت جایگاه مطلوبی بیابد و نظام اقتصاد سیاسی بر این پایه شکل بگیرد میتوان به امنیت برای محرومان در جامعه امیدوار بود که حقوق آنان در جامعه مورد تعرض قرار نگیرد و مستضعفان فدای رفاهطلبی مرفهین بیدرد نگردند.
نکته مهم در اندیشه امام خمینی در اقتصاد سیاسی، فرق نهادن بین هدف راهبردی رفاه عمومی و سیاست رفاهطلبی قشر مرفه جامعه است که اولی جامعه را به امنیت محرومان و دومی آن را به اسارت مستضعفان و قربانی شدن قشر آسیبپذیر برای تأمین خواستههای مرفهان بیدرد میکشاند. امام خمینی راه دوم را شایسته ملت مبارز و مدافع ارزشهای راستین اسلام نمیدانست و روح انقلاب را با رفاهطلبی مغایر میشمرد و مبارزه، قیام آخرتطلبی و انقلاب را سازگار با رفاهطلبی، دنیاخواهی و راحتطلبی نمیدانست[۳۴]. هرگونه تلاش برای تأمین رفاه عمومی را مشروط به فداکاری در راه تضمین معنویات جامعه مینمود”[۳۵].
در دیدگاه امام خمینی جامعهای که در حال مبارزه برای تأمین رفاه و احیای حقوق محرومان است حتی قبل از آنکه به هدف خود برسد آرامش و امنیت را برای اقشار محروم بازگردانده است و تجلی این نوع امنیت در راست قامتی و استواری قدم اقشار محروم در حفاظت از دستاوردهای قیام و پاسداری از انقلاب در برابر دشمنان میباشد. امام خمینی ضمن اشاره به کمبودها و نارساییها معتقد بود که چیزی که همه مردم ما فراتر از آن را فکر میکنند مسأله حفظ اسلام و اصول انقلاب است. مردم ایران ثابت کردهاند که تحمل گرسنگی و تشنگی را دارند ولی شکست انقلاب و ضربه به اصول آن را هرگز نخواهند پذیرفت[۳۶].
- سیاست سازندگی و توسعه در نظام اقتصاد سیاسی: به اعتقاد امام خمینی در یک نظام اقتصاد سیاسی که برای سازندگی و بازسازی برنامهریزی میشود چند نکته باید در کنار یکدیگر و یکجا دیده شوند.
نخست: جهتگیری برای رفاه عمومی متناسب با حیثیت انسانی آحاد جامعه بهویژه طبقات محروم و کم درآمد.
دوم: حفظ شعائر و ارزشهای کامل اسلامی به عنوان ضمانت اجرای تداوم انقلاب اسلامی.
سوم: پرهیز از تنگنظریها و افراطگراییها، تا موانع و آسیبها از سر راه موفقیت برنامهها در دو بعد اول و دوم برطرف گردد[۳۷].
چهارم: مشارکت همگان به میزان توانایی که دارند در مقابله با خطر عظیم دشمنان و توطئههای جهانخواران.
این مسؤولیت، بیشتر متوجه ثروتمندان و پس از آنان طبقات متوسط برحسب توانایی که دارند، هست نه طبقه مستمند و ضعیف که درآمدشان به مقدار اعاشه آنهاست. گرچه این قشر از تمام قشرها خدمتشان بیشتر است[۳۸]. امام خمینی سازندگی به قیمت از دست دادن آزادگی و استقلال را هرگز شایسته یک ملت انقلابی و مسلمان نمیدانست و زندگی فقیرانه و توأم با آزادی و استقلال را بر پیشرفت و تمدنی که آزادی و استقلال ما را در برابر دشمن سلب نماید ترجیح میداد[۳۹] و امیدوار بود که ملت عزیز ایران یک لحظه استقلال و عزت خود را با هزار سال سازندگی در ناز و نعمت ولی وابسته به بیگانگان و دشمنان معاوضه ننماید[۴۰]. با وجود این تصمیمگیری نهایی را بر عهده مردم مینهاد که خود تصمیم نهایی را اتخاذ کنند که با رفاهطلبی و مصرفگرایی را به قیمت بردگی بیگانه و یا تحمل سختی را با حفظ استقلال برگزینند.
مشکلات اقتصادی ممکن است چند سال به طول انجامد ولی امام خمینی شخصاً معتقد بود که مردم، یقیناً دومین راه را که استقلال و شرف و کرامت است انتخاب خواهند نمود[۴۱]. چه کسی حاضر است برای دستیابی به ارزانی برخی از کالاهای کمیاب و گران قیمت، استقلال، آزادی، شرف و کرامت خود را فدا کند و تسلیم و اسیر شدن در دست جهانخواران را بپذیرد[۴۲].
امام خمینی در برابر آنها که شرف را در راحتی در سایه نوکری اجانب میدیدند فریاد میزد که شرف آن نیست که ذلیلانه و دست به سینه از دشمن کمک بطلبید، بلکه شرف انسان در آن است که در مقابل زور بایستد[۴۳].
- اصولگرایی در اقتصاد سیاسی اسلام: اقتصاد سیاسی اسلام در نان و آب و مسکن خلاصه نمیشود هر چند که تأمین حد لازم از همه نیازهای مادی بشری ضرورتی انکارناپذیر است. در اقتصاد سیاسی اسلام اصول فدای این ارزشهای مادی نمیگردد. اصولگرایی در اقتصاد سیاسی تا آن اندازه از اهمیت برخوردار است که در فرض تعارض نیازهای مادی با اصول مفروض، بیگمان حفظ اصول در محاسبات ترجیح داده خواهد شد. این معادله در کلام امام خمینی چنین آمده است: “اگر، به دست جنایتکار امریکا و شوروی(سابق) از صحنه روزگار محو شویم و با خون سرخ شرافتمدانه با خدای خویش ملاقات کنیم بهتر از آن است که در زیر پرچم ارتش سرخ شرق و سیاه غرب، زندگی اشرافی مرفه داشته باشیم”[۴۴]. امام خمینی در مقابل عهدشکنیها و بیوفاییهایی که برخی از یاران سابقش در جدا شدن از راه محرومان و پیوستن به مرفهان بیدرد از خود نشان دادند میفرمود: “تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند”[۴۵].
امام خمینی جملهای از تعریف هنر زیبا و پاک دارد که اگر در آن جمله به جای هنر کلمه اقتصاد را بگنجانیم چنین میشود. اقتصادی، سالم و سازنده است که کوبنده سرمایهداری مدرن و کمونیسم خونآشام و نابود کننده اسلام رفاهطلب و تجملخواه، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بیدرد و در یک کلام اسلام آمریکایی باشد[۴۶]. نه این است که اقتصاد نیز خود یک هنر است[۴۷]»[۴۸]
پانویس
- ↑ ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، صحیفه نور، ج۴، ص۱۱۶-۱۷۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۴، ص۲۱۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۰، ص۱۲۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۰، ص۱۲۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۰، ص۱۲۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۷، ص۱۴؛ ج۴، ص۱۱۲؛ ج۹، ص۲۷۱؛ ج۱۵، ص۲۱۶؛ ج۱۷، ص۲۲؛ ج۱۸، ص۶۲؛ ج۱۶، ص۴۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۶، ص۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۸، ص۳۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۶، ص۲۰۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۱، ص۲۰۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۹، ص۲۷۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۶، ص۲۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۰، ص۱۲۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۰، ص۱۴۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۷، ص۶۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۹، ص۲۲۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۷، ص۲۲۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۹، ص۲۲۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۰، ص۱۲۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۰، ص۱۲۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۰، ص۱۲۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۸، ص۱۷۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۸، ص۱۱-۱۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۰، ص۱۲۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۷، ص۲۲۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۹، ص۲۹۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۰، ص۱۲۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۰، ص۱۲۹.
- ↑ «خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین میگرداند» سوره نور، آیه ۵۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۴، ص۱۸۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۵، ص۲۵۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۰، ص۲۲۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱، ص۲۳۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۰، ص۲۳۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۱، ص۲۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۷، ص۲۰۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۵، ص۲۰۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۱، ص۵۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۱، ص۷۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۷، ص۵۱-۵۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۱۸، ص۱۱۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۱، ص۱۹۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۰، ص۲۳۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه نور، ج۲۱، ص۳۰.
- ↑ برای مطالعه بیشتر ر.ک: فقه سیاسی، ص۲۰۰-۲۷۰.
- ↑ عمید زنجانی و موسیزاده، بایستههای فقه سیاسی، ص ۳۰۲-۳۱۱.