حضرت خضر در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

"خضر" را از ریشه "خُضْرَة" به معنای رنگ سبز [۱] و گیاهان سبز دانسته‌اند.[۲] این واژه در فارسی، بیشتر به کسر "خاء" و سکون "ضاد" تلفظ می‌شود که به جهت تخفیف بر اثر فزونی کاربرد و فصاحت بیشتر تأیید شده است، هرچند ضبط آن به فتح "خاء" و کسر "ضاد" درست است.[۳] تلفظ "خَضَر" را نیز جایز دانسته‌اند. بر این اساس، "خَضِر" به معنای "سبز رنگ"[۴] و "همه روییدنی‌های سبز و با طراوت"[۵] است.

"خضر" در منابع اسلامی، از پیامبران الهی و آموزگار موسی (ع) یاد شده است.[۶] نام اصلی او را به اختلاف "بَلْیا"،[۷] "بالیا"، [۸] "تالیا"،ref>معانی الاخبار، ص ۴۹؛ الصراط المستقیم، ج ۲، ص ۲۲۱؛ قصص‌الانبیاء، جزائری، ص ۲۹۳.</ref> "ایلیا[۹] "حَلْقیا"،ref> عیون اخبار الرضا (ع)، ج ۱، ص ۵۰۷.</ref> "عامر"، "معمر[۱۰] "خضرون"،[۱۱] "خضرویه"،[۱۲] "خلعبا"،[۱۳] "جعلیا"[۱۴] و "جعدا"[۱۵] گفته‌اند. بعضی از این نام‌ها برخاسته از تصحیف و اشتباه در اعراب و نقطه‌گذاری و مانند آن، یا صرفا اوصاف وی هستند. در سبب نامگذاری وی به خضر، برخی مقام ولایت[۱۶] اما بیشتر معجزه او را با آن مرتبط دانسته‌اند؛ با این توضیح که هرگاه روی چوبی خشکیده[۱۷] یا زمین [۱۸] بی‌گیاه نشسته [۱۹] و می‌ایستاد[۲۰] یا نماز می‌خواند،[۲۱] آن چوب سبز می‌شد و در آن مکان[۲۲] یا پیرامون آن، گیاه می‌رویید[۲۳] وجه دوم که مؤیّد روایی هم دارد، با وجه نخست سازگار است.

در نام پدر و نسب ایشان نیز اختلاف است: بیشتر پدر وی را پادشاهی به نام "مَلْکان" گفته‌اند که با سه تا ۵ واسطه به سام، پسر نوح (ع) می‌رسد [۲۴] و برخی او را از بنی‌اسراییل و نام پدرش را "عامیل" از نسل پنجم یا ششم حضرت اسحاق (ع) دانسته‌اند.[۲۵] خضر، از اعلام نامصرّح قرآن است و براساس احادیث اسلامی[۲۶] و روایت‌های تفسیری،[۲۷] تعبیر ﴿فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا[۲۸] اشاره به اوست. همراهی موسی (ع) با خضر (ع) برای بهره‌مندی از دانش وی، تأکید خضر بر عدم تاب موسی (ع) در همراهی با او، نابردباری و اعتراض موسی (ع) در برابر اقدام به ظاهر نادرست خضر در شکافتن کشتی، کشتن پسری نوجوان و بیگناه و ترمیم یک دیوار، پرده برداشتن خضر از حکمت و راز کارهای خویش و سرانجام، جدا شدن از موسی (ع) محتوای اصلی برخی آیات‌اند. ﴿ فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا قَالَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا قَالَ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ صَابِرًا وَلا أَعْصِي لَكَ أَمْرًا قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلا تَسْأَلْنِي عَن شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا رَكِبَا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَهَا قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا إِمْرًا قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا قَالَ لا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْرًا فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُّكْرًا قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِي صَبْرًا قَالَ إِن سَأَلْتُكَ عَن شَيْءٍ بَعْدَهَا فَلا تُصَاحِبْنِي قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّي عُذْرًا فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَيَا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَن يُضَيِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِيهَا جِدَارًا يُرِيدُ أَنْ يَنقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْرًا قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءهُم مَّلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا وَأَمَّا الْغُلامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَن يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا فَأَرَدْنَا أَن يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْرًا مِّنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا [۲۹] براساس برخی سخنان تأیید نشده، شخصیت‌های نامصرّح قرآنی دیگری هم با خضر (ع) تطبیق شده‌اند؛ مانند کسی که ۱۰۰ سال پس از مرگش زنده شد ﴿أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۳۰].[۳۱] همچنین یکی از اطرافیان سلیمان (ع) که برخوردار از علم کتاب بود ﴿قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ[۳۲].[۳۳]

داستان همراهی موسی و خضر (ع)

درباره داستان موسی و خضر (ع) و حوادث پیش آمده در سفر آنان، بسیار داستان‌پردازی و افسانه‌سرایی شده است. این داستان هرچند اسرارآمیز و حیرت‌انگیز است، در قرآن حکایتی با واقعیت و شخصیت‌های عینی و خارجی گزارش شده است.[۳۴] قرآن بی پرداخت صریح به چرایی و زمینه‌های پیدایی این رخداد، حضرت موسی (ع) را در حالی به تصویر می‌کشد که به جد می‌خواهد هرچند با صرف زمان بسیار، خود را به محل برخورد دو دریا ﴿مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ برساند: ﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُبًا[۳۵]، ﴿فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا[۳۶] مجموع آیات نشان می‌دهد که دیدار موسی و خضر (ع) در پی دستور و راهنمایی غیبی انجام گرفته است.[۳۷] احادیث اسلامی نیز مؤید این معنایند.[۳۸] آن حضرت هرچند اجمالاً از مکان دیدار با خضر (ع) با عنوان مجمع‌البحرین و مکانی اسرارآمیز خبر داشت، موقعیت دقیق آن را نمی‌شناخت،[۳۹] از این‌رو حضرت موسی (ع) و همراه وی در مسیر خود، همانجا کنار صخره‌ای استراحت کرده و سپس به جستجوی خود ادامه می‌دهند. آنان ماهی‌ای را که غذایشان بود کنار صخره فراموش می‌کنند و ماهی به گونه شگفت‌انگیزی زنده شده و راه دریا را در پیش می‌گیرد: ﴿فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا[۴۰].[۴۱] و همراه موسی (ع) فراموش می‌کند که آن حضرت را از این حادثه شگفت آگاه سازد. هنگامی که آنجا را پشت سر گذاشته و با پیمایش مسافتی خسته می‌شوند، حضرت موسی (ع) از همراه خود می‌خواهد که غذایشان را بیاورد؛ اما وی از جا ماندن آن کنار صخره و راهی شدن ماهی به دریا خبر می‌دهد و آن حضرت می‌گوید: همان چیزی است که جویای آن هستیم و سپس از همان راهی که آمده بودند بازگشته و خضر (ع) را در آنجا می‌یابند: ﴿ فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِيهُ إِلاَّ الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا قَالَ ذَلِكَ مَا كُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلَى آثَارِهِمَا قَصَصًا فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا [۴۲].[۴۳] شماری از مفسران دو دریایی را که نقطه تلاقی آنها، جای دیدار موسی و خضر (ع) یاد شده، دریای روم (مدیترانه) و دریای فارس (خلیج فارس) و منطقه میان آن دو تفسیر کرده‌اند؛[۴۴] البته این تفسیر نیازمند توسعه در اطلاق واژه "مجمع" است.[۴۵] سخنان دیگری نیز گفته‌اند.[۴۶] حضرت موسی (ع) در دیدار با خضر (ع) و با هدف بهره‌مندی از دانش خدادادی او خواستار همراهی با وی می‌شود: ﴿قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا[۴۷] و خضر (ع) گوشزد می‌کند که موسی (ع) آگاهی لازم را درباره رمز و راز کارهای او و هرگز تاب همراهی وی را ندارد: ﴿قَالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا[۴۸]، ﴿وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا[۴۹] و حضرت موسی (ع) به خویشتن‌داری و فرمانبری تعهد می‌سپارد و خضر از وی می‌خواهد که در صورت همراهی، درباره کارهای او هیچ‌گونه پرسشی نکند تا خود در این باره توضیح دهد: ﴿قَالَ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِي لَكَ أَمْرًا[۵۰]، ﴿قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلَا تَسْأَلْنِي عَنْ شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا[۵۱] خضر (ع) در مدت همراهی با موسی (ع) به سه اقدام ظاهرا نادرست دست می‌زند که اعتراض شدید موسی (ع) را برمی‌انگیزد و برخلاف تعهدی که داده بود تاب نیاورده و درباره آنها توضیح می‌خواهد. کاربرد مکرّر ضمیر تثنیه برای اشاره به موسی و خضر (ع) نشان می‌دهد که جوانِ همراه موسی (ع) در این سفر همراه آنان نبوده است. ﴿فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا رَكِبَا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَهَا قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا إِمْرًا[۵۲]، ﴿فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُكْرًا[۵۳]، ﴿فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَيَا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِيهَا جِدَارًا يُرِيدُ أَنْ يَنْقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْرًا[۵۴].[۵۵]

شکافتن کشتی

قرآن کریم پس از گزارش سوار شدن آن دو به کشتی از اقدام خضر بر ایجاد شکاف در کشتی خبر می‌دهد: ﴿فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا رَكِبَا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَهَا قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا إِمْرًا[۵۶] حضرت موسی (ع) با اعتراض به اقدام خضر (ع) آن را تقبیح کرده و سبب غرق شدن مسافران کشتی می‌خواند. واکنش موسی (ع) و سخن خضر (ع) درباره دلیل کار خود ﴿أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءَهُمْ مَلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا[۵۷]، ﴿فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا رَكِبَا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَهَا قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا إِمْرًا قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا قَالَ لا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْرًا [۵۸] نشان می‌دهند که شکاف کشتی چشمگیر بوده است. خضر (ع) در برابر اعتراض موسی (ع) گفته خویش درباره ناشکیبایی او در همراهی با خود را یادآوری می‌کند و موسی (ع) آن را از سر فراموشی خوانده و از خضر (ع) می‌خواهد که در این باره سختگیری نکند: ﴿قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا[۵۹]، ﴿قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلَا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْرًا[۶۰]

کشتن نوجوان

در ادامه سفر، آن دو نوجوانی را می‌بینند و خضر (ع) او را می‌کشد. حضرت موسی (ع) با بیگناه خواندن نوجوان از قتل او به شدت انتقاد و آن را تقبیح می‌کند: ﴿فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُكْرًا[۶۱] و خضر دوباره گفته خویش درمورد ناشکیبایی موسی (ع) در همراهی با وی را یادآوری می‌کند و آن حضرت می‌گوید: اگر بار دیگر از سر بی‌صبری پرسشی کند، خضر (ع) عذر دارد که دیگر با وی همراهی نکند: ﴿قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا[۶۲]، ﴿قَالَ إِنْ سَأَلْتُكَ عَنْ شَيْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِي قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنِّي عُذْرًا[۶۳]

ترمیم دیوار

در ادامه مسیر، موسی و خضر (ع) وارد دهکده‌ای می‌شوند که مردم آنجا به رغم درخواست غذا از مهمان کردن آن دو خودداری می‌کنند؛ ولی خضر (ع) دیواری کهنه و در حال خراب شدن را بی‌هیچ چشمداشتی ترمیم می‌کند: ﴿فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَيَا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِيهَا جِدَارًا يُرِيدُ أَنْ يَنْقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْرًا[۶۴] و این کار دوباره مایه شگفتی و اعتراض موسی (ع) می‌شود که دست‌کم در برابر این کار، مزدی می‌گرفتی. این بار خضر (ع) راه خود را از موسی (ع) جدا کرده و به بیان حکمت و دلیل کارهای سه‌گانه خویش می‌پردازد: ﴿فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَيَا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِيهَا جِدَارًا يُرِيدُ أَنْ يَنْقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْرً قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًاا[۶۵] دقت در آیات نشان می‌دهد که آن دو گرسنه بوده‌اند و پیشنهاد موسی (ع) برای گرفتن مزد با هدف تأمین غذا و رفع گرسنگی بوده است.[۶۶] بر اساس پاره‌ای گزارش‌ها ترمیم دیوار از راه کرامت و اعجاز و به شکل خارق‌العاده انجام گرفته است؛[۶۷] اما خرده‌گیری موسی (ع) درباره مزد نگرفتن نشان می‌دهد که خضر (ع) با شیوه مرسوم به نوسازی دیوار پرداخته است [۶۸] و گزارش‌های یاد شده معتبر نیستند.[۶۹].

حکمت اقدامات خضر (ع)

خضر (ع) در وقت جدایی، از راز کارهایش که موسی (ع) را ناشکیبا کرده بود، پرده برداشت: در توجیه شکافتن کشتی، آن را از آنِ بینوایانی خواند که در دریا کار کرده و از این راه زندگی خود را تأمین می‌کنند و چون پادشاه ستمگری در کمین آنان بود که کشتی‌های سالم را به زور می‌گرفت، وی خواست با معیوب ساختن کشتی، پادشاه را از تصرف آن منصرف سازد: ﴿أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءَهُمْ مَلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا[۷۰] درباره کشتن پسر نوجوان می‌گوید: او پدر و مادر مؤمنی داشت و ترس آن می‌رفت که وی با کفر و سرکشی خود آن دو را در تنگنا گذارد و بیازارد و او وی را کشت تا خدا فرزند مؤمن‌تر و نیکوکارتری که حقوق پدر و مادر را بیشتر رعایت می‌کند، جایگزین او کند: ﴿وَأَمَّا الْغُلَامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَنْ يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا[۷۱]، ﴿فَأَرَدْنَا أَنْ يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْرًا مِنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا[۷۲] سرانجام، در توجیه ترمیم دیوار می‌گوید: دیوار از آنِ دو پسر یتیم از اهالی آن شهر و زیر آن گنجی متعلق به آن دو نهان بود و چون پدر آنها مرد صالحی بود، خدا رحمت خود را شامل حال آنان کرد و خواست تا به سن رشد و توانایی رسیده و گنج خود را از آنجا بیرون بیاورند: ﴿وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْرًا[۷۳] بر اساس آیات قرآن و احادیث اسلامی [۷۴] حضرت موسی (ع) نمی‌دانست که خضر (ع) کارهای خود را دقیقا برپایه حکمت و فرمان الهی انجام می‌دهد، از این رو آن کارها را که ظاهراً آشکارا برخلاف عقل و شرع بودند، برنتابیده و تقبیح می‌کرد. خضر (ع) بیتابی او به سبب نداشتن آگاهی لازم در این‌باره را پیش‌بینی کرده بود، از این رو زمانی که وی از انجام دادن آن اعمال بر اساس فرمان الهی و حکمت‌های آنها پرده برداشت، موسی (ع) لب فرو بست. ﴿قَالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا[۷۵]، ﴿وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا[۷۶]، ﴿قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءهُم مَّلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا وَأَمَّا الْغُلامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَن يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا فَأَرَدْنَا أَن يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْرًا مِّنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا [۷۷].[۷۸][۷۹].

پیام داستان

به پیام داستان حضرت موسی و خضر (ع) و هدف از حکایت آن، در منابع حدیثی و تفسیری اهتمام شده است. شاید بر اساس خود آیات قرآن بتوان مهم‌ترین پیام داستان را فهماندن این نکته دانست که همه کارهای الهی کاملاً بر اساس حکمت و هدفمندی‌اند و انسان به سبب ناآگاهی از پس پرده حوادث، ناشکیبایی کرده و ناخشنود می‌شود؛ ولی اگر از حکمت‌های آن آگاه بود، به درستی داوری و در برابر حوادث به ظاهر ناگوار بردباری می‌کرد. توجه به این مهم، احساس رضایت را در انسان پدید آورده و نگرش او را دگرگون می‌سازد.

ناچیز بودن دانشِ هرچند گسترده بشر در سنجش با حقایق هستی، به ویژه علم بی‌نهایت خدا را پیام دیگر داستان برشمرده‌اند. بر اساس احادیث منابع شیعه [۸۰] و سنی،[۸۱] حضرت موسی (ع) خود را داناترین بنده خدا می‌دانست و خدا با مأموریت همراهی وی با خضر (ع) داناتر از او را به وی نشان داد. بر اساس روایتی دیگر، حضرت موسی و خضر (ع) در مسیر خود پرنده‌ای را می‌بینند که قطره‌ای از آب دریا را با منقار خود برمی‌دارد و خضر (ع) ناچیز بودن دانش خویش و موسی (ع) در برابر علم الهی را به ناچیز بودن آب درون منقار پرنده در برابر آب دریا مانند می‌کند.[۸۲] رعایت کمال ادب، تواضع و متانت شاگرد و معلم در برابر یکدیگر، پیام دیگر این رخداد است. حضرت موسی (ع) که خود کلیم‌الله و از پیامبران اولواالعزم است، بی هیچ تکبری از خضر برای همراهی و بهره‌مندی از دانش او اجازه گرفته و تعهد می‌دهد طبق خواسته وی عمل کند [۸۳] و خضر (ع) نیز با کمال ادب با وی رفتار کرده و در گفته‌های خویش خوبی‌ها را به خدا و کاستی‌ها را به خود نسبت می‌دهد[۸۴].[۸۵]

شخصیت خضر (ع)

یادکرد ستایش‌آمیز قرآن از خضر (ع) و برخوردار خواندن وی از موهبت و تعلیم الهی، گویای شخصیت برجسته و جایگاه بلند او نزد خداست: ﴿فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا[۸۶] رفتار متواضعانه و مؤدّبانه حضرت موسی (ع) با وی ﴿قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا[۸۷]، همچنین روایات اسلامی نیز مؤیّد این معنایند، هرچند در مقام سنجش، برخی روایات برتری مقام موسی (ع) را می‌رسانند [۸۸].[۸۹].

نبوت خضر (ع)

در پیامبر بودن خضر (ع) اختلاف است. قرآن در این باره سخن صریحی ندارد و شماری از صاحب‌نظران، رحمت یاد شده در آیه را نعمتی ویژه خوانده و معتقدند که برخورداری خضر (ع) از آن بر اثر بندگی خدا و بی‌وساطت اسباب عادی بوده است [۹۰] و تعبیر یاد شده را دلیل پیامبر بودن وی دانسته‌اند: ﴿فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا[۹۱] در مقابل، برخی با تفسیر رحمت یاد شده به مقام ولایت، خضر را "ولیّ" دانسته‌اند.[۹۲] (ولایت) معتقدان به نبوت خضر (ع) در رد دیدگاه مقابل، با اشاره به اضافه شدن "عند" به ضمیر جمعِ "نا" گفته‌اند: قرآن برخلاف ولایت ﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۹۳]، ﴿إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ[۹۴]،﴿لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِيُّهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۹۵] در انتساب نبوت و امور مربوط به آن به خدا بیشتر ضمیر جمع به کار می‌برد ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِنْ يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلَاءِ فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَيْسُوا بِهَا بِكَافِرِينَ[۹۶]، ﴿إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا[۹۷]، ﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ[۹۸]، ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ[۹۹]، ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ[۱۰۰]، ﴿ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَى شَرِيعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ[۱۰۱] که شاید اشاره به نقش فرشتگان در امر وحی و مانند آن باشد.[۱۰۲] افزون بر آن، خضر (ع) در پاسخ به اعتراض موسی (ع) اقدامات خود در سفر را به شکل کنایی به خدا نسبت می‌دهد: ﴿وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْرًا[۱۰۳].[۱۰۴] و در برخی روایات نیز به پیامبری خضر (ع) تصریح شده است.[۱۰۵] همراهی حضرت موسی (ع) با خضر برای بهره‌مندی از دانش او نیز مؤیّد دیگری بر نبوت وی دانسته شده است.[۱۰۶] بر اساس پاره‌ای احادیث، هریک از این دو پیامبر الهی مسئولیتی ویژه خود داشته که در توان دیگری نبوده است.[۱۰۷] براساس همین دیدگاه، خضر (ع) را گاهی با پیامبرانی چون "ارمیا[۱۰۸] "یسع[۱۰۹] "الیاس"[۱۱۰] و "جرجس"[۱۱۱] یکی شمرده‌اند.[۱۱۲].

دانش خضر

آیات قرآن از دانش ویژه خضر (ع) و تعلیم آن به دست خدا حکایت می‌کند: ﴿فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا[۱۱۳] در منابع تفسیری و عرفانی با اثرپذیری از قرآن از دانش یادشده به "علم لدنی،[۱۱۴] علم باطن [۱۱۵] و... و دریافت آن مستقیما از خدا و بی‌وساطت اسباب عادی و بر اثر بندگی پروردگار یاد می‌شود [۱۱۶] که ماهیت، زمینه‌ها و ابزار شناختی متفاوت در مقایسه با شناخت‌های دیگر دارد. آیات قرآن و پرده برداشتن خضر (ع) از حکمت اقدامات سه‌گانه خویش در پایان سفر مشترک با موسی (ع) نشان می‌دهند که دانش خضر (ع) یا بخشی از آن آگاهی از تأویل رویدادها و حکمت و علت ناپیدای آن بوده است: ﴿قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَيْهِ صَبْرًا[۱۱۷]، ﴿أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءهُم مَّلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا وَأَمَّا الْغُلامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَن يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا فَأَرَدْنَا أَن يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْرًا مِّنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا [۱۱۸][۱۱۹]حضرت موسی (ع) ضمن بزرگ شمردن دانش وی، آن را مایه رشد و هدایت به سوی کمال خوانده و خواستار بهره‌مندی از آن می‌شود: ﴿قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا[۱۲۰][۱۲۱] برتری علمی موسی (ع) و خضر (ع) نسبت به یکدیگر از موضوعات مذکور در منابع اسلامی است: شماری از احادیث برتری علمی حضرت موسی (ع)[۱۲۲] و پاره‌ای دیگر داناتر بودن خضر (ع) را می‌رسانند[۱۲۳] و دسته سومی از روایات، اختلاف احادیث یاد شده را بر دوگانگی دانش آنها حمل می‌کنند.[۱۲۴] این دیدگاه، مورد پذیرش قرار گرفته[۱۲۵] و با آیات قرآن تأیید شدنی است. بی‌اطلاعی حضرت موسی (ع) از علم تأویل حوادث و درخواست فراگیری آن از خضر (ع) به صراحت در قرآن آمده است. ﴿قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا[۱۲۶]، ﴿وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا[۱۲۷]، ﴿قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَيْهِ صَبْرًا[۱۲۸].[۱۲۹]

حیات جاوید خضر (ع)

حیات جاوید خضر (ع) و پیوند آن با آب چشمه زندگانی، نسبتا گسترده در منابع اسلامی بازتاب یافته است. بر اساس روایات گوناگون شیعه [۱۳۰] و سنی [۱۳۱] وی برخوردار از عمری دراز و اکنون در قید حیات است. این اعتقاد را باور بیشترین مسلمانان دانسته‌اند [۱۳۲]. دسته‌ای از احادیث حضور خضر (ع) را در دوره‌های گوناگون تاریخی گزارش می‌کنند که همراهی او با شماری از پیامبران [۱۳۳] و صالحانی چون ذوالقرنین،[۱۳۴] دیدار وی با اهل بیت (ع) چه در زمان حیات پیامبر اسلام (ص)[۱۳۵] یا هنگام رحلت آن حضرت[۱۳۶] و پس از آن در دوره پیش از غیبت کبرا و پس از آن[۱۳۷] و حضور همیشگی او در مراسم حج [۱۳۸] از این دست‌اند. در برخی احادیث، نوشیدن از آب چشمه حیات، راز طول عمر او دانسته شده است [۱۳۹] و اینکه ماهی موسی (ع) نیز بر اثر همین آب زنده شد.[۱۴۰] علامه طباطبایی گفته‌اند که این احادیث یقین‌آور و دارای مؤید عقلی و نقلی دیگری نیستند.[۱۴۱] به اعتقاد وی، دادن عمر دراز به شماری از بندگان، برای خدا دشوار نیست و هیچ دلیل عقلی و نقلی نیز آن را نفی نمی‌کند،[۱۴۲] چنان که پیامبرانی چون نوح، ادریس، الیاس، عیسی (ع) و امام مهدی همچنین ابلیس بر اساس دیدگاه مشهور، عمری دراز دارند.[۱۴۳] برخی نیز کوشیده‌اند از هر راهی با نفی عمر طولانی و زنده بودن خضر (ع) اعتقاد به مهدویت و امکان زنده بودن امام مهدی را انکار کنند.[۱۴۴]ادله این گروه را علمای شیعه نقد کرده‌اند.[۱۴۵] اماکنی منسوب به خضر و مورد توجه مسلمانان هستند: بر اساس برخی روایات، بخش‌هایی از مسجد جامع کوفه و مسجد سهله به خضر (ع) منسوب‌اند.[۱۴۶] نام خضر در متون عرفانی هم فراوان آمده و بیش از همه به علم،[۱۴۷]ادب [۱۴۸] و ولایت [۱۴۹] ایشان توجه کرده و او را یکی از قطب‌ها و استوانه‌های عرفان[۱۵۰] شناسانده و داستان همراهی او با موسی (ع)[۱۵۱] را یاد کرده و از حکمت‌ها و اشارات آن بهره جسته‌اند.[۱۵۲] گاهی نیز از ارتباطات عرفا با وی سخن به میان رفته است.[۱۵۳] در شعر و ادبیات فارسی، به ویژه در گونه عرفانی آن نیز نام خضر (ع) و آب حیات فراوان دیده می‌شود[۱۵۴]و او نماد هادی و راهنماست[۱۵۵].[۱۵۶]

منابع

پانویس

  1. معجم مقاییس اللغه، ج ۱، ص ۳۶۶؛ الصحاح، ج ۲، ص ۶۴۶؛ لسان العرب، ج ۴، ص ۱۲۰، "خضر".
  2. لسان العرب، ج ۴، ص ۱۲۰ ـ ۱۲۱؛ التحقیق، ج ۳، ص ۷۴ ـ ۷۵، "خضر".
  3. المصباح، ج ۱، ص ۱۷۲؛ الصحاح، ج ۲، ص ۶۴۸؛ لسان العرب، ج ۴، ص ۱۲۳، "خضر".
  4. الصحاح، ج ۲، ص ۶۴۷؛ لسان العرب، ج ۴، ص ۱۲۲؛ المصباح، ص ۱۷۲، "خضر".
  5. العین، ج ۱، ص ۴۹۶؛ لسان العرب، ج ۴، ص۱۲۰ ـ ۱۲۲؛ التحقیق، ج۳، ص۷۴ ـ ۷۵، "خضر".
  6. تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۷ ـ ۳۸؛ البدء والتاریخ، ج ۳، ص ۷۷؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۷۸.
  7. المعارف، ص ۴۲؛ ر. ک: البدء والتاریخ، ج ۳، ص ۷۷؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۳۶۲.
  8. علل‌الشرایع، ج۱، ص۷۷؛ کنزالدقائق، ج ۸، ص۱۱۴.
  9. التعریف والاعلام، ص ۱۸۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۴۴؛ مجمع البحرین، ج ۳، ص ۲۸۸، "خضر".
  10. الاصابه، ج ۲، ص ۲۴۶.
  11. المحبر، ص ۳۸۸؛ کمال الدین، ص ۳۶۲؛ الاصابه، ج ۲، ص ۲۴۶.
  12. کمال الدین، ص ۳۶۲؛ بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۳۰۳؛ قصص الانبیاء، جزائری، ص ۲۹۹.
  13. بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۳۰۳؛ قصص الانبیاء، جزائری، ص ۲۹۹.
  14. الصراط المستقیم، ج ۲، ص ۲۲۱.
  15. کمال الدین، ج ۲، ص ۳۹۱.
  16. شرح فصوص، ابن ترکه، ج ۲، ص ۸۹۶ ـ ۸۹۷.
  17. علل الشرایع، ج ۱، ص ۷۷؛ المیزان، ج ۱۳، ص ۳۵۲.
  18. البدء والتاریخ، ج ۳، ص ۷۸؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۷۷.
  19. علل الشرایع، ج ۱، ص ۷۷؛ التعریف والاعلام، ص ۱۹۱.
  20. التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۱۴۹؛ البدء والتاریخ، ج ۳، ص ۷۸.
  21. مجمع‌البیان، ج ۶، ص ۷۴۵.
  22. علل‌الشرایع، ج ۱، ص ۷۷؛ التعریف والاعلام، ص ۱۹۱؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۷۴۵.
  23. البدء والتاریخ، ج ۳، ص ۷۸؛ مجمع‌البیان، ج ۶، ص ۷۴۵؛ تهذیب الاسماء، ج ۱، ص ۱۷۷.
  24. المعارف، ص ۴۲؛ البدء والتاریخ، ج ۳، ص ۷۷؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۷۷.
  25. البدء و التاریخ، ج ۳، ص ۷۷؛ التعریف والاعلام، ص ۱۸۹؛ الاصابه، ج ۲، ص ۲۴۶.
  26. صحیح البخاری، ج ۱، ص ۳۱، ۴۵؛ علل‌الشرایع، ج ۱، ص ۷۸.
  27. التبیان، ج ۷، ص ۷۰؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۷۴۵؛ الکشاف، ج ۲، ص ۴۹۲.
  28. «و بنده‌ای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم» سوره کهف، آیه ۶۵.
  29. «موسی به او گفت: آیا از تو پیروی کنم به شرط آنکه از آن راهدانی که تو را آموخته‌اند به من بیاموزی؟ گفت: بی‌گمان تو هرگز همراه من شکیبایی نمی‌توانی کرد. و چگونه در چیزی که به آن آگاهی فراگیر نداری شکیب می‌کنی؟ گفت: اگر خداوند بخواهد مرا شکیبا خواهی یافت و از هیچ فرمان تو سرنمی‌پیچم. گفت: اگر از من پیروی داری چیزی از من مپرس تا خود از آن برای تو سخن سر کنم. پس راه افتادند، تا هنگامی که سوار کشتی شدند آن را سوراخ کرد؛ (موسی) گفت: آیا آن را سوراخ کردی که سرنشینان را غرق کنی، بی‌گمان کاری شگفت کردی! گفت: آیا نگفتم که تو هرگز با من شکیبایی نمی‌توانی کرد؟ (موسی) گفت: مرا برای آنچه از یاد بردم بازخواست مکن و کار مرا بر من سخت مگیر! پس راه افتادند تا هنگامی که پسربچه‌ای دیدند و او را کشت؛ (موسی) گفت: آیا انسانی بی‌گناه را بی‌آنکه کسی را کشته باشد کشتی؟ به راستی کاری ناپسند کردی! گفت: آیا به تو نگفتم که تو هرگز با من شکیبایی نمی‌توانی کرد؟ گفت: اگر از این پس از تو چیزی پرسیدم همراهیم مکن که از سوی من معذوری. باز راه افتادند تا هنگامی که به مردم شهری رسیدند از مردمش خوراک خواستند، اما آنان از پذیرایی ایشان خودداری کردند؛ سپس دیواری در آن (شهر) یافتند که می‌خواست فرو افتد، (خضر) آن را استوار کرد، (موسی) گفت: اگر می‌خواستی برای آن مزدی دریافت می‌داشتی. گفت: اینک (هنگام) جدایی میان من و توست؛ اکنون تو را از معنی آنچه نتوانستی بر آن شکیبایی ورزی آگاه خواهم کرد: امّا آن کشتی از آن مستمندانی بود که (با آن) در دریا کار می‌کردند؛ بر آن شدم به آن آسیب رسانم چون در پی آن پادشاهی بود که هر کشتی (بی‌آسیب) را به زور می‌گرفت. امّا آن نوجوان، پدر و مادرش مؤمن بودند؛ ترسیدیم که آنان را به سرکشی و کفر وادارد. پس، خواستیم که پروردگارشان برای آنان فرزندی (دیگر) پاک‌جان‌تر و مهربان‌تر از او، جایگزین کند. و امّا آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی از آن آن دو و پدرشان مردی شایسته بود، بنابراین پروردگارت از سر بخشایش خویش اراده فرمود که آنان به برومندی خود برسند و گنجشان را بیرون کشند و من آن کارها را از پیش خویش نکردم، این بود معنی آنچه بر آن شکیبایی نتوانستی کرد» سوره کهف، آیه ۶۵-۸۲.
  30. «یا همچون (داستان) آن کس که بر (خرابه‌های) شهری (با خانه‌هایی) فرو ریخته گذشت. گفت: چگونه خداوند (مردم) این (شهر) را پس از مرگ آن (ها) زنده می‌گرداند؟ و خداوند همو را صد سال میراند و سپس (دوباره به جهان) باز آورد؛ فرمود: چندگاه درنگ داشتی؟ گفت: یک روز یا پاره‌ای از یک روز درنگ داشتم؛ فرمود: (نه) بلکه صد سال است که درنگ کرده‌ای، به آب و غذایت بنگر که دگرگونی نپذیرفته است و (نیز) به درازگوش خود بنگر (که مرده و پوسیده است)- و (این) برای آن (است) که تو را نشانه‌ای برای مردم کنیم- و به استخوان‌ها بنگر که چگونه آنها را جنبانده، کنار هم فرا می‌چینیم آنگاه گوشت (و پوست) بر آن می‌پوشانیم، و چون بر وی آشکار شد گفت:می‌دانم که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۲۵۹.
  31. مجمع البیان، ج ۲، ص ۶۳۹؛ مفحمات الاقران، ص ۵۸.
  32. «آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است تا بیازمایدم که سپاس می‌گزارم یا ناسپاسی می‌کنم و هر که سپاس گزارد تنها به سود خویش گزارده است و هر که ناسپاسی کند بی‌گمان پروردگار من بی‌نیازی ارجمند است» سوره نمل، آیه ۴۰.
  33. مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۴۹؛ غررالتبیان، ص ۳۸۳؛ مبهمات القرآن، ج ۱، ص ۲۶۲ ـ ۲۶۳.
  34. المیزان، ج ۱۳، ص ۳۳۸ ـ ۳۳۹.
  35. «و (یاد کن) آنگاه را که موسی به شاگرد خود گفت: پا از رفتن باز نکشم تا به جای به هم پیوستن دو دریا برسم یا آنکه روزگاری دراز راه بپیمایم» سوره کهف، آیه ۶۰.
  36. «و چون به جایگاه به هم پیوستن آن دو (دریا) رسیدند ماهی خود را فراموش کردند و (ماهی) راه خود را در دریا سرازیر در پیش گرفت (و رفت)» سوره کهف، آیه ۶۱.
  37. المیزان، ج ۱۳، ص ۳۴۱.
  38. مسند احمد، ج ۵، ص ۱۲۲؛ تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۳۳۲؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۷۸.
  39. المیزان، ج ۱۳، ص ۳۴۱.
  40. «و چون به جایگاه به هم پیوستن آن دو (دریا) رسیدند ماهی خود را فراموش کردند و (ماهی) راه خود را در دریا سرازیر در پیش گرفت (و رفت)» سوره کهف، آیه ۶۱.
  41. مجمع البیان، ج ۶، ص ۷۴۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۹۷.
  42. «و چون (از آنجا) گذشتند، (موسی) به شاگرد خود گفت: چاشتمان را بیاور که به راستی از این سفر خویش خستگی دیده‌ایم گفت: آیا دیدی (چه بر سرمان آمد) آنگاه که بر آن تخته سنگ جای گرفتیم؟ من آن ماهی را از یاد بردم و جز شیطان کسی یادکرد آن را از یاد من نبرد و شگفتا راه خود را در دریا در پیش گرفت و رفت. (موسی) گفت: این همان است که ما باز می‌جستیم از این روی با پیگیری جای پای خود بازگشتند. و بنده‌ای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم.» سوره کهف، آیه ۶۲-۶۵.
  43. مجمع البیان، ج ۶، ص ۷۴۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۹۷.
  44. تفسیر صنعانی، ج ۲، ص ۳۳۷؛ جامع البیان، ج ۱۵، ص ۳۳۶؛ معانی القرآن، ج ۴، ص ۲۶۳.
  45. المیزان، ج ۱۳، ص ۳۳۹.
  46. ر. ک: جامع البیان، ج ۱۵، ص ۳۳۶ ـ ۳۳۷؛ تفسیر ثعلبی، ج ۶، ص ۱۸۰؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۹۷.
  47. «موسی به او گفت: آیا از تو پیروی کنم به شرط آنکه از آن راهدانی که تو را آموخته‌اند به من بیاموزی؟» سوره کهف، آیه ۶۶.
  48. «گفت: بی‌گمان تو هرگز همراه من شکیبایی نمی‌توانی کرد» سوره کهف، آیه ۶۷.
  49. «و چگونه در چیزی که به آن آگاهی فراگیر نداری شکیب می‌کنی؟» سوره کهف، آیه ۶۸.
  50. «گفت: اگر خداوند بخواهد مرا شکیبا خواهی یافت و از هیچ فرمان تو سرنمی‌پیچم» سوره کهف، آیه ۶۹.
  51. «گفت: اگر از من پیروی داری چیزی از من مپرس تا خود از آن برای تو سخن سر کنم» سوره کهف، آیه ۷۰.
  52. «پس راه افتادند، تا هنگامی که سوار کشتی شدند آن را سوراخ کرد؛ (موسی) گفت: آیا آن را سوراخ کردی که سرنشینان را غرق کنی، بی‌گمان کاری شگفت کردی!» سوره کهف، آیه ۷۱.
  53. «پس راه افتادند تا هنگامی که پسربچه‌ای دیدند و او را کشت؛ (موسی) گفت: آیا انسانی بی‌گناه را بی‌آنکه کسی را کشته باشد کشتی؟ به راستی کاری ناپسند کردی!» سوره کهف، آیه ۷۴.
  54. «باز راه افتادند تا هنگامی که به مردم شهری رسیدند از مردمش خوراک خواستند، اما آنان از پذیرایی ایشان خودداری کردند؛ سپس دیواری در آن (شهر) یافتند که می‌خواست فرو افتد، (خضر) آن را استوار کرد، (موسی) گفت: اگر می‌خواستی برای آن مزدی دریافت می‌داشتی» سوره کهف، آیه ۷۷.
  55. المیزان، ج ۱۳، ص ۳۴۴.
  56. «پس راه افتادند، تا هنگامی که سوار کشتی شدند آن را سوراخ کرد؛ (موسی) گفت: آیا آن را سوراخ کردی که سرنشینان را غرق کنی، بی‌گمان کاری شگفت کردی!» سوره کهف، آیه ۷۱.
  57. «امّا آن کشتی از آن مستمندانی بود که (با آن) در دریا کار می‌کردند؛ بر آن شدم به آن آسیب رسانم چون در پی آن پادشاهی بود که هر کشتی (بی‌آسیب) را به زور می‌گرفت» سوره کهف، آیه ۷۹.
  58. «پس راه افتادند، تا هنگامی که سوار کشتی شدند آن را سوراخ کرد؛ (موسی) گفت: آیا آن را سوراخ کردی که سرنشینان را غرق کنی، بی‌گمان کاری شگفت کردی! پس راه افتادند، تا هنگامی که سوار کشتی شدند آن را سوراخ کرد؛ (موسی) گفت: آیا آن را سوراخ کردی که سرنشینان را غرق کنی، بی‌گمان کاری شگفت کردی! گفت: آیا نگفتم که تو هرگز با من شکیبایی نمی‌توانی کرد؟ (موسی) گفت: مرا برای آنچه از یاد بردم بازخواست مکن و کار مرا بر من سخت مگیر!» سوره کهف، آیه ۷۱-۷۳.
  59. «گفت: آیا نگفتم که تو هرگز با من شکیبایی نمی‌توانی کرد؟» سوره کهف، آیه ۷۲.
  60. «(موسی) گفت: مرا برای آنچه از یاد بردم بازخواست مکن و کار مرا بر من سخت مگیر!» سوره کهف، آیه ۷۳.
  61. «پس راه افتادند تا هنگامی که پسربچه‌ای دیدند و او را کشت؛ (موسی) گفت: آیا انسانی بی‌گناه را بی‌آنکه کسی را کشته باشد کشتی؟ به راستی کاری ناپسند کردی!» سوره کهف، آیه ۷۴.
  62. «گفت: آیا به تو نگفتم که تو هرگز با من شکیبایی نمی‌توانی کرد؟» سوره کهف، آیه ۷۵.
  63. «گفت: اگر از این پس از تو چیزی پرسیدم همراهیم مکن که از سوی من معذوری» سوره کهف، آیه ۷۶.
  64. «باز راه افتادند تا هنگامی که به مردم شهری رسیدند از مردمش خوراک خواستند، اما آنان از پذیرایی ایشان خودداری کردند؛ سپس دیواری در آن (شهر) یافتند که می‌خواست فرو افتد، (خضر) آن را استوار کرد، (موسی) گفت: اگر می‌خواستی برای آن مزدی دریافت می‌داشتی» سوره کهف، آیه ۷۷.
  65. «باز راه افتادند تا هنگامی که به مردم شهری رسیدند از مردمش خوراک خواستند، اما آنان از پذیرایی ایشان خودداری کردند؛ سپس دیواری در آن (شهر) یافتند که می‌خواست فرو افتد، (خضر) آن را استوار کرد، (موسی) گفت: اگر می‌خواستی برای آن مزدی دریافت می‌داشتی گفت: اینک (هنگام) جدایی میان من و توست؛ اکنون تو را از معنی آنچه نتوانستی بر آن شکیبایی ورزی آگاه خواهم کرد» سوره کهف، آیه ۷۷-۷۸.
  66. المیزان، ج ۱۳، ص ۳۴۷، ۳۵۱.
  67. تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۸؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۷۹؛ التبیان، ج ۷، ص ۷۶.
  68. جامع البیان، ج ۱۵، ص ۳۶۰؛ المیزان، ج ۱۳، ص ۳۴۶.
  69. ابراهیمی، ایمان، مقاله «خضر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
  70. «امّا آن کشتی از آن مستمندانی بود که (با آن) در دریا کار می‌کردند؛ بر آن شدم به آن آسیب رسانم چون در پی آن پادشاهی بود که هر کشتی (بی‌آسیب) را به زور می‌گرفت» سوره کهف، آیه ۷۹.
  71. «امّا آن نوجوان، پدر و مادرش مؤمن بودند؛ ترسیدیم که آنان را به سرکشی و کفر وادارد» سوره کهف، آیه ۸۰.
  72. «پس، خواستیم که پروردگارشان برای آنان فرزندی (دیگر) پاک‌جان‌تر و مهربان‌تر از او، جایگزین کند» سوره کهف، آیه ۸۱.
  73. «و امّا آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی از آن آن دو و پدرشان مردی شایسته بود، بنابراین پروردگارت از سر بخشایش خویش اراده فرمود که آنان به برومندی خود برسند و گنجشان را بیرون کشند و من آن کارها را از پیش خویش نکردم، این بود معنی آنچه بر آن شکیبایی نتوانستی کرد» سوره کهف، آیه ۸۲.
  74. تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۷؛ علل الشرایع، ج ۲، ص ۷۸ و ۸۳.
  75. «گفت: بی‌گمان تو هرگز همراه من شکیبایی نمی‌توانی کرد» سوره کهف، آیه ۶۷.
  76. «و چگونه در چیزی که به آن آگاهی فراگیر نداری شکیب می‌کنی؟» سوره کهف، آیه ۶۸.
  77. «گفت: اینک (هنگام) جدایی میان من و توست؛ اکنون تو را از معنی آنچه نتوانستی بر آن شکیبایی ورزی آگاه خواهم کرد: امّا آن کشتی از آن مستمندانی بود که (با آن) در دریا کار می‌کردند؛ بر آن شدم به آن آسیب رسانم چون در پی آن پادشاهی بود که هر کشتی (بی‌آسیب) را به زور می‌گرفت. امّا آن نوجوان، پدر و مادرش مؤمن بودند؛ ترسیدیم که آنان را به سرکشی و کفر وادارد. پس، خواستیم که پروردگارشان برای آنان فرزندی (دیگر) پاک‌جان‌تر و مهربان‌تر از او، جایگزین کند. و امّا آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی از آن آن دو و پدرشان مردی شایسته بود، بنابراین پروردگارت از سر بخشایش خویش اراده فرمود که آنان به برومندی خود برسند و گنجشان را بیرون کشند و من آن کارها را از پیش خویش نکردم، این بود معنی آنچه بر آن شکیبایی نتوانستی کرد» سوره کهف، آیه ۷۸-۸۲.
  78. تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۹؛ ر. ک: مجمع البیان، ج ۶، ص ۷۴۶؛ تفسیر موضوعی، ج ۷، ص ۳۷۴.
  79. ابراهیمی، ایمان، مقاله «خضر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
  80. تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۳۳۲ ـ ۳۳۴؛ التبیان، ج ۷، ص ۶۷؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۷۸.
  81. صحیح البخاری، ج ۱، ص ۳۱ ـ ۳۲، ۴۴ ـ ۴۵؛ جامع‌البیان، ج ۱۵، ص ۳۴۳ ـ ۳۴۵.
  82. تفسیر صنعانی، ج ۲، ص ۳۳۸؛ صحیح البخاری، ج ۱، ص ۴۵؛ جامع البیان، ج ۱۵، ص ۳۴۴، ۳۴۶.
  83. مجمع‌البیان، ج ۶، ص ۷۴۶؛ شرح فصوص الحکم، ابن ترکه، ج ۲، ص ۸۹۷ ـ ۸۹۸؛ المیزان، ج ۱۳، ص ۳۴۳.
  84. علل‌الشرایع، ج ۲، ص ۸۰؛ کشف‌الاسرار، ج ۵، ص ۷۳۰؛ المیزان، ج ۱۳، ص ۳۵۰.
  85. ابراهیمی، ایمان، مقاله «خضر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
  86. «و بنده‌ای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم» سوره کهف، آیه ۶۵.
  87. «موسی به او گفت: آیا از تو پیروی کنم به شرط آنکه از آن راهدانی که تو را آموخته‌اند به من بیاموزی؟» سوره کهف، آیه ۶۶.
  88. علل الشرایع، ج ۱، ص ۷۷ ـ ۷۸.
  89. ابراهیمی، ایمان، مقاله «خضر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
  90. مدارج السالکین، ج ۲، ص ۴۹۵؛ المیزان، ج ۱۳، ص ۳۴۱ ـ ۳۴۲.
  91. «و بنده‌ای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم» سوره کهف، آیه ۶۵.
  92. التسهیل، ج ۲، ص ۱۹۲؛ نیز ر. ک: تهذیب الاسماء، ج ۱، ص ۱۷۸؛ الاصابه، ج ۲، ص ۲۴۸.
  93. «خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد اما سروران کافران، طاغوت‌هایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگی‌ها بیرون می‌کشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.
  94. «بی‌گمان نزدیک‌ترین مردم به ابراهیم همانانند که از وی پیروی کردند و نیز این پیامبر و مؤمنان؛ و خداوند سرپرست مؤمنان است» سوره آل عمران، آیه ۶۸.
  95. «سرای آرامش نزد پروردگارشان از آن آنهاست و او برای کارهایی که می‌کردند یار آنان است» سوره انعام، آیه ۱۲۷.
  96. «آنان کسانی هستند که به آنها کتاب و داوری و پیامبری دادیم؛ اگر اینان به آن کفر ورزند، گروهی را بر آن گمارده‌ایم که بدان کفر نمی‌ورزند» سوره انعام، آیه ۸۹.
  97. «ما به تو همان‌گونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم» سوره نساء، آیه ۱۶۳.
  98. «و (ما) به موسی وحی کردیم که چوبدستت را بیفکن! که ناگهان، (اژدهایی شد و) هرچه ساخته بودند فرو می‌بلعید» سوره اعراف، آیه ۱۱۷.
  99. «این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم و تو هنگامی که آنان تیرچه‌های (قرعه) خود را (در آب) می‌افکندند تا (بدانند) کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم (در این کار) ستیزه می‌ورزیدند نزد آنان نبودی» سوره آل عمران، آیه ۴۴.
  100. «و به راستی ما به بنی اسرائیل کتاب (آسمانی) و داوری و پیامبری دادیم و به آنان از چیزهای پاکیزه، روزی بخشیدیم و آنها را بر جهانیان (در زمان خودشان) برتری دادیم» سوره جاثیه، آیه ۱۶.
  101. «سپس تو را بر آبشخوری از کار (دین) برگماشتیم، از همان پیروی کن و از هوس‌های کسانی که (چیزی) نمی‌دانند پیروی مکن» سوره جاثیه، آیه ۱۸.
  102. المیزان، ج ۱۳، ص ۳۴۱ ـ ۳۴۲.
  103. «و امّا آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی از آن آن دو و پدرشان مردی شایسته بود، بنابراین پروردگارت از سر بخشایش خویش اراده فرمود که آنان به برومندی خود برسند و گنجشان را بیرون کشند و من آن کارها را از پیش خویش نکردم، این بود معنی آنچه بر آن شکیبایی نتوانستی کرد» سوره کهف، آیه ۸۲.
  104. قصص‌الانبیاء، راوندی، ص ۱۵۷؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۱۰۵؛ المیزان، ج ۱۳، ص ۳۵۲.
  105. البدء والتاریخ، ج ۳، ص ۶؛ بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۲۸۶.
  106. ر. ک: مجمع‌البیان، ج ۶، ص ۷۴۶.
  107. تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۷؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۷۸؛ مجمع‌البیان، ج ۵ ـ ۶، ص ۷۴۱.
  108. جامع البیان، ج ۳، جزء ۳، ص ۴۱؛ البدء والتاریخ، ج ۳، ص ۷۷؛ الاصابه، ج ۲، ص ۲۴۷.
  109. البدء والتاریخ، ج ۳، ص ۷۸، ۱۰۰؛ التعریف والاعلام، ص ۱۹۰؛ الاصابه، ج ۲، ص ۲۴۷.
  110. مفحمات الاقران، ص ۱۴۱.
  111. دائره‌المعارف بستانی، ج ۷، ص ۴۰۴.
  112. ابراهیمی، ایمان، مقاله «خضر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
  113. «و بنده‌ای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم» سوره کهف، آیه ۶۵.
  114. التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۱۴۹ ـ ۱۵۰؛ المیزان، ج ۱۳، ص ۳۴۲.
  115. تفسیر ثعلبی، ج ۶، ص ۱۸۳؛ التبیان، ج ۷، ص ۷۱؛ مجمع البیان، ج ۶، ص ۷۴۶.
  116. الفتوحات المکیه، ج ۱، ص ۱۳۸؛ ج ۱۳، ص ۵۹؛ مدارج السالکین، ج ۲، ص ۴۹۵.
  117. «گفت: اینک (هنگام) جدایی میان من و توست؛ اکنون تو را از معنی آنچه نتوانستی بر آن شکیبایی ورزی آگاه خواهم کرد:» سوره کهف، آیه ۷۸.
  118. «امّا آن کشتی از آن مستمندانی بود که (با آن) در دریا کار می‌کردند؛ بر آن شدم به آن آسیب رسانم چون در پی آن پادشاهی بود که هر کشتی (بی‌آسیب) را به زور می‌گرفت. امّا آن نوجوان، پدر و مادرش مؤمن بودند؛ ترسیدیم که آنان را به سرکشی و کفر وادارد. پس، خواستیم که پروردگارشان برای آنان فرزندی (دیگر) پاک‌جان‌تر و مهربان‌تر از او، جایگزین کند. و امّا آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی از آن آن دو و پدرشان مردی شایسته بود، بنابراین پروردگارت از سر بخشایش خویش اراده فرمود که آنان به برومندی خود برسند و گنجشان را بیرون کشند و من آن کارها را از پیش خویش نکردم، این بود معنی آنچه بر آن شکیبایی نتوانستی کرد» سوره کهف، آیه ۷۹-۸۲.
  119. المیزان، ج ۱۳، ص ۳۴۲.
  120. «موسی به او گفت: آیا از تو پیروی کنم به شرط آنکه از آن راهدانی که تو را آموخته‌اند به من بیاموزی؟» سوره کهف، آیه ۶۶.
  121. المیزان، ج ۱۳، ص ۳۴۲.
  122. تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۶؛ تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۳۳۰؛ بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۳۰۳، ۳۰۹.
  123. صحیح مسلم، ج ۷، ص ۱۰۳؛ تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۳۳۲؛ بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۳۰۹.
  124. صحیح مسلم، ج ۷، ص ۱۰۴؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۷؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۷۸.
  125. التعریف والاعلام، ص ۱۸۸؛ المیزان، ج ۱۳، ص ۳۵۷.
  126. «موسی به او گفت: آیا از تو پیروی کنم به شرط آنکه از آن راهدانی که تو را آموخته‌اند به من بیاموزی؟» سوره کهف، آیه ۶۶.
  127. «و چگونه در چیزی که به آن آگاهی فراگیر نداری شکیب می‌کنی؟» سوره کهف، آیه ۶۸.
  128. «گفت: اینک (هنگام) جدایی میان من و توست؛ اکنون تو را از معنی آنچه نتوانستی بر آن شکیبایی ورزی آگاه خواهم کرد:» سوره کهف، آیه ۷۸.
  129. ابراهیمی، ایمان، مقاله «خضر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.
  130. کمال الدین، ج ۲، ص ۳۵۸ ـ ۳۵۹، ۳۶۲؛ سعد السعود، ص ۳۲۴؛ وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۸۵.
  131. تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۹۷ ـ ۹۸، ۱۰۰؛ مبهمات القرآن، ج ۱، ص ۲۶۲ ـ ۲۶۳؛ الاصابه، ج ۲، ص ۲۴۶.
  132. تهذیب الاسماء، ج ۱، ص ۱۷۷ ـ ۱۷۸؛ الاصابه، ج ۲، ص ۲۴۶؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۳۵۸ ـ ۳۶۳.
  133. البدء والتاریخ، ج ۳، ص ۱۰۰؛ قوت القلوب، ج ۱، ص ۲۰.
  134. البدء والتاریخ، ج ۳، ص ۸۰؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۳۵۸ ـ ۳۵۹؛ المیزان، ج ۱۳، ص ۳۵۳.
  135. التوحید، ص ۸۹؛ مبهمات‌القرآن، ج ۱، ص ۲۶۲.
  136. کمال‌الدین، ج ۲، ص ۳۶۲ ـ ۳۶۳؛ التعریف والاعلام، ص ۱۹۰ ـ ۱۹۱.
  137. کمال الدین، ج ۲، ص ۳۵۹، ۳۶۲؛ قصص الانبیاء، راوندی، ص ۱۵۷ ـ ۱۵۸.
  138. کمال الدین، ج ۲، ص ۳۶۲؛ قوت القلوب، ج ۱، ص ۲۰.
  139. البدء والتاریخ، ج ۳، ص ۸۰؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۳۵۸ ـ ۳۵۹، ۳۶۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۹۷ ـ ۹۸، ۱۰۰.
  140. تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۷؛ تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۹۷؛ قصص الانبیاء، راوندی، ص ۱۵۶.
  141. المیزان، ج ۱۳، ص ۳۵۳.
  142. المیزان، ج ۱۳، ص ۳۵۲.
  143. العدد القویه، ص ۷۳ - ۷۴؛ المسلک فی اصول الدین، ص ۲۸۳ - ۲۸۴.
  144. تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۱۰۵؛ نیز ر. ک: التبیان، ج ۷، ص ۸۲؛ سعد السعود، ص ۳۲۳.
  145. کمال‌الدین، ج ۲، ص ۳۶۳؛ التبیان، ج ۷، ص ۸۲؛ سعدالسعود، ص ۳۲۳ ـ ۳۲۶.
  146. من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۲۳۱؛ الامالی، ص ۲۹۸؛ بحارالانوار، ج ۹۷، ص ۴۰۷.
  147. الفتوحات المکیه، ج ۱، ص ۳۱۵، ۴۶۰؛ ج ۲، ص ۲۸۳؛ ج ۳، ص ۱۱، ۱۰۲، ۱۱۱.
  148. الفتوحات المکیه، ج ۱، ص ۴۶۰؛ شرح فصوص الحکم، ابن ترکه، ج ۲، ص ۸۹۷ ـ ۸۹۸.
  149. شرح فصوص الحکم، قیصری، ص ۱۲۹؛ شرح فصوص الحکم، ابن ترکه، ج ۲، ص ۸۹۴.
  150. الفتوحات المکیه، ج ۱، ص ۱۹۵؛ ج ۲، ص ۴۶۲.
  151. الفتوحات المکیه، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۲۰؛ فصوص الحکم، ص ۲۰۶ ـ ۲۰۷.
  152. فصوص الحکم، ص ۲۰۶؛ شرح فصوص الحکم، قیصری، ص ۱۱۲۷؛ شرح فصوص الحکم، ابن ترکه، ج ۲، ص ۸۷۹، ۸۹۰ ـ ۸۹۸.
  153. الفتوحات المکیه، ج ۱، ص ۱۹۵؛ قوت القلوب، ج ۱، ص ۱۵ ـ ۱۶.
  154. لغت نامه، ج ۷، ص ۹۸۴۴ ـ ۹۸۴۵، "خضر".
  155. امثال و حکم، ج ۲، ص ۷۴۱.
  156. ابراهیمی، ایمان، مقاله «خضر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۲.