محمد بن ابیبکر
محمد بن ابیبکر | |
---|---|
نام کامل | ابوالقاسم محمد بن ابیبکر بن ابی قحافه |
جنسیت | مرد |
لقب | ابوالقاسم |
از قبیله | قریش |
پدر | ابوبکر بن ابیقحافه |
مادر | اسماء بنت عمیس |
پسر | |
خواهر | عایشه |
تاریخ تولد | ۱۰ هجری |
تاریخ شهادت | ۳۸ هجری |
محل شهادت | مصر |
طول عمر | ۲۹ سال |
محل آرامگاه | مصر |
از اصحاب | امام علی |
حضور در جنگ | |
فعالیتهای او | |
محمد بن ابیبکر فرزند اسماء بنت عمیس است که در سال دهم هجری در حجة الوداع متولد شد. بعد از فوت ابوبکر، اسماء با امیرالمؤمنین (ع) ازدواج کرد و محمد در دامن پر مهر ایشان پرورش یافت و یکی از فدائیان امام علی (ع) شد. در جنگ جمل در رکاب آن حضرت حضور داشت و پس از پایان جنگ، امام (ع)، محمد بن ابیبکر را به عنوان استاندار مصر برگزید. در سال ۳۸ هجری عمروعاص با لشکری به مصر حمله کرد و در پی بیوفایی یاران محمد، دستگیر و به شهادت رسید. شهادت او موجب اندوه شدید حضرت گشت.
مقدمه
نام و نسب او ابوالقاسم محمد بن ابیبکر بن ابی قحافه است. مادرش اسماء بنت عمیس است و در سال دهم هجری در سفر حجة الوداع در منزل ذوالحلیفه یا شجره در روز ۲۵ ذی قعده متولد شد[۱].
هر چند وی فرزند ابوبکر است و طبیعتاً میباید طرفدار خلفا باشد، مخصوصاً پدرش ابوبکر، ولی چون از مادری مانند اسماء بنت عمیس شیر خورده و در دامن پر مهر امیرمؤمنان علی (ع) پرورش یافته بود، یکی از دوستان و فدائیان امام علی (ع) شد که در تمام دوران حساس حکومت عثمان و زمامداری و خلافت امام علی (ع) از حمایت و طرفداری آن حضرت کوتاهی نکرد تا آنکه جانش را در راه آن حضرت فدا کرد[۲].
مادرش، اسماء بنت عمیس خثعمیه ابتدا همسر جعفر طیار، برادر امیرمؤمنان (ع) بود و پس از آنکه جعفر در جنگ موته شهید شد، به عقد ابوبکر بن ابی قحافه درآمد و از او به محمد باردار شد. پس از مرگ ابوبکر اسماء بنت عمیس در سال ۱۳ هجری، به همسری علی (ع) درآمد و محمد از کودکی در دامن امیرمؤمنان علی (ع) بزرگ شد و پرورش یافت و به جز او پدری برای خود نمیشناخت و برای هیچ کس جز او فضیلتی معتقد نبود. محمد در خانه آن حضرت با سایر فرزندان فرقی نداشت، زیرا به طور کامل محبت آن امام (ع) شامل حالش بود، تا جایی که امام (ع) میفرمود: محمد فرزند من از صلب ابوبکر است[۳] بنابراین محمد برادر یحیی و عون، فرزندان امیرمؤمنان است[۴]. محمد، در جهاد و عبادت، سختکوش بود و به خاطر سختکوشی او در عبادت، وی را «عابد قریش» مینامیدند. وی، جد مادری امام صادق (ع) است[۵].
محمد بن ابیبکر و عثمان
مؤرخان بزرگترین عامل قتل عثمان، خلیفه سوم را محمد بن ابیبکر دانستهاند. بعد از محاصره دارالاماره توسط مردم به دلیل ستمهایی که عثمان در حق آنها روا داشته بود مردم سرانجام وارد آنجا شده و عثمان را کشتند. عثمان توسط محمد بن ابیبکر، کنانة بن بشر تجیبی، سودان بن حمران مرادی، عمرو بن حمق و عمیر بن صابی کشته شد[۶].[۷]
محمد بن ابیبکر در عصر امام علی (ع)
محمد در دوران کودکی (حدود چهار سالگی) به خانه امام علی (ع) منتقل شد و تحت تربیت آن حضرت قرار گرفت. امام علی (ع) در شهادت او فرمودند: «او برای من فرزند و برای فرزندانم و فرزندان برادرم برادر بود»[۸]. و نیز فرمودند: «من به او علاقه داشتم و من او را در دامن خود پرورش داده بودم»[۹].
بنابراین محمد که در دوران حکومت امام علی (ع) یک جوان حدوداً ۲۵ ساله بود، نقش مهمی داشت و مانند پروانه گرد شمع وجود امام علی (ع) میچرخید و مطیع دستور آن حضرت بود. لذا در جنگ جمل که به دست پیمانشکنان و به سرکردگی عایشه، خواهر محمد و طلحه و زبیر افروخته شده بود، شرکت فعال داشت و در کنار مالک اشتر نقش مهمی در سقوط جمل و جمل سوار داشت. پس از پی شدنِ شتر، محمد به دستور امام علی (ع) خود را به کجاوه خواهر رسانید و بندهای آن را باز کرد.
شیخ مفید به نقل از محمد بن حنفیه آورده است: من در جنگ جمل پرچمدار بودم و قبیله بنی ضبّه بیشترین کشته را داده بود. چون مردم از میدان گریختند، علی و عمّار بن یاسر و محمد بن ابیبکر که با آن حضرت همراه بودند، پیش آمدند تا به هودجی (که عائشه در آن بود) رسیدند و از بسیاری تیری که به آن خورده بود چون خار پشتی مینمود. حضرت با عصائی که به دست داشت بر آن هودج زد و فرمود: حمیراء! بگو ببینم همان طور که ابن عفان را به کشتن دادی، میخواستی مرا هم به کشتن دهی؟! این دستور خدا بود یا سفارش پیامبر؟ عایشه پاسخ داد: «حال که غالب آمدی گذشت کن». حضرت به برادرش محمد بن ابیبکر فرمود: «بنگر ببین زخمی برداشته؟» او نگاه کرد، دید سالم است و تنها تیری گوشهای از لباسش را دریده و خراش ناچیزی برداشته که قابل توجه نیست. گفت: «یا امیرالمؤمنین، از ضربه سلاح سالم مانده، فقط تیر مقداری از پیراهنش را دریده است». حضرت فرمود: «او را بردار و به خانه فرزندان «خلف خزاعی» (عبدالله و عثمان) انتقال بده». سپس به جارچی فرمود تا صدا زند: زخمیان را رها کنید و آنان را نکشید، و فراریان را دنبال نکنید، و هر کس به خانه خود پناه بُرد و در به روی خود بست، در امان خواهد بود[۱۰].
پس از پایان جنگ جمل امام علی (ع) محمد بن ابیبکر را به عنوان استاندار مصر برگزید و به جای قیس بن سعد بن عباده روانه سرزمین مصر کرد. از امام علی (ع) در این باره دو نامه به جای مانده که یکی به عنوان حکم رسمی انتصاب محمد به ولایت مصر است که به او داد و دیگری پس از استقرار محمد در مصر به تقاضای او ارسال شد این نامه بسیاری از احکام اسلام درباره اداره جامعه را شامل میشد. البته بعدها آن نامه به دست معاویه افتاد؛ این دو نامه در کتاب الغارات و تحف العقول آمده است[۱۱].
بعضی از صاحبان کتب شرح حال و تاریخ، حضور محمد بن ابیبکر را در نبرد صفین ذکر کرده و استانداری مصر را بعد از آن میدانند[۱۲].[۱۳]
محمد بن ابیبکر و حکومت مصر
امام علی (ع) قیس بن سعد بن عباده را که به حکومت مصر منصوب کرده بود پس از مدتی از حکومت مصر عزل کرد[۱۴] و محمد بن ابیبکر را حاکم آنجا قرار داد. پس از آنکه محمد در مصر مستقر شد، در نامهای به حضرت نوشت که از سنت اطلاع کافی ندارم، از این روی آنچه مورد نیاز من است را برایم بنویس[۱۵]. حضرت نامه مفصلی برایش نوشت و در آن تمام آنچه را که یک حاکم میباید بداند، درج کرد[۱۶]. ولی پس از کشته شدن محمد، عمرو عاص آن را برای معاویه فرستاد. معاویه آن نامه را میخواند و از آن اظهار شگفتی میکرد[۱۷].
عزل محمد بن ابیبکر
بیش از یک ماه از ورود محمد بن ابیبکر به مصر نگذشته بود که او پیکی به سوی افرادی که خود را از بیعت با امام کنار کشیده، از یاری فرماندار قبلی (قیس بن سعد بن عباده) خودداری کرده بودند و او نیز با ایشان به ملاطفت رفتار میکرد، فرستاد و از آنها خواست یا مطیع او شوند و یا از آنجا خارج شوند؛ ایشان مهلت خواستند. پس از آنکه ماجرای صفین به حکمیت کشید و سرنوشت جنگ به سود امام رقم نخورد، این افراد بیباک شده، قاصدان محمد را کشتند، به هواداران معاویه پیوسته، با آنها بیعت کردند و با محمد بن ابیبکر وارد جنگ شدند و سرانجام مصر در آستانه سقوط قرار گرفت. وقتی امیرالمؤمنین علی (ع) از این موضوع خبردار شد، فرمود: «مصر را دو نفر میتوانند سامان دهند، یکی قیس بن سعد بن عباده و دیگری مالک اشتر». مالک اشتر برای سامان دادن الجزیره به آنجا رفته بود، پس حضرت نامهای به او نوشت و اوضاع مصر را به او اطلاع داد و او را به عنوان حاکم به مصر فرستاد[۱۸].
چون محمد بن ابیبکر از این مطلب باخبر شد، دلگیر شد و امام (ع) نامهای به او نوشت: «اما بعد، خبر یافتم که از فرستادن اشتر برای بر عهده گرفتن کاری که بر عهده داری، دلتنگ شدهای. آنچه کردم نه برای آن است که تو را کند کار دانستم، یا انتظار کوشش بیشتری از تو داشتم و اگر آنچه را در اختیار توست، از دستت گرفتم، تو را بر جایی حکومت دادم که سر و سامان دادن آن بر تو آسانتر و حکمرانیات بر آن برای تو خوشترست. مردی که حکومت مصر را به او دادم، مصلحت جوی ما بود و بر دشمنان، سخت دل و ستیزه رو، خدایش بیامرزاد! روزگارش را به سر آورد و با مرگ خود دیدار کرد و ما از او خشنودیم. خدا خشنودی خود را نصیب او کند، و پاداشش را دو چندان کند. پس به سوی دشمن حرکت کن و با بینایی به راه بیفت و با آنکه با تو در جنگ است، آماده پیکار شو ـ و مردم را ـ به راه پروردگارت بخوان و از خدا فراوان یاری بخواه تا در آنچه تو را ناآرام میدارد، کفایت کند، و در آنچه به تو میرسد، تو را یاری دهد، إن شاء الله»[۱۹].[۲۰]
محمد بن ابیبکر و جنگ با عمرو عاص
پس از منصوب شدن محمد به حکومت مصر، معاویه برای فریب وی از طریق نامهنگاری وارد شد[۲۱] و پس از آنکه نامههای زیادی رد و بدل گردید و معاویه از فریفتن محمد مأیوس شد، تصمیم گرفت با او بجنگد. پس عمروعاص را در سال ۳۸ هجری با لشکری به سوی مصر گسیل داشت. محمد در میان مردم سخنرانی و آنها را دعوت به مبارزه کرد و «کنانة بن بشر» را با دو هزار نفر به استقبال عمرو فرستاد. کنانه مردانه با لشکر شام میجنگید؛ عمروعاص دسته دسته افراد را به جنگ کنانه میفرستاد ولی آنها با حمله شدید او روبهرو میشدند و به اجبار فرار را بر قرار ترجیح میدادند.
عمرو عاص که چنین دید، معاویه بن حدیج را که در نزدیکی مصر بود، به کمک طلبید و او با لشکری انبوه از قبیله خود به کمک عمرو آمد. کنانه با معاویه جنگید ولی چون تعداد دشمن زیاد بود از مرکب پیاده شد و لشکریان مصر نیز به پیروی از او از مرکبها پیاده شدند. پس جنگ بزرگی کردند تا آنکه کنانه شهید شد.
با شهادت کنانه مصریان فرار کردند. پس معاویه بن حدیج به مرکز لشکر مصر که محمد بن ابیبکر در آنجا بود، حمله کرد. لشکریان محمد پراکنده شده و او را تنها گذاشتند و او هم که آماده مبارزه نبود و اسلحه به همراه نداشت از راهی ناآشنا به خرابهای رسید و در آنجا پنهان شد؛ معاویه در تعقیب محمد برآمد و او را دستگیر و در نهایت شهید نمود[۲۲].
امام علی (ع) و شهادت محمد بن ابیبکر
محمد بن ابیبکر در ماه صفر سال ۳۸ هجری و در ۲۹ سالگی شهید شد[۲۳]. شهادت او تمام دوستان امام علی (ع) را ناراحت کرد، مخصوصاً در آن حضرت به حدی اثر گذاشت که اثر اندوه از چهره حضرت آشکار بود. پس از آنکه خبر شهادت محمد به امام علی (ع) رسید به سخنرانی پرداخت و چنین فرمود: «به ما خبر رسید که محمد بن ابیبکر شهید شده است، شهادت او را به حساب خدا میگذاریم؛ به خدا قسم، محمد، آن طور که من او را میشناسم، کسی بود که به مقدرات الهی خرسند بود و همواره برای کسب پاداش پروردگار وظیفهاش را انجام میداد، او روش گناهکاران را دشمن و صفات مؤمنان را دوست میداشت»[۲۴].[۲۵]
همچنین فرمود: «او محبوب و دست پرورده من بود. پاداش مصیبتش را از خدا خواهانیم. فرزندی خیرخواه و کارگزاری کوشا و تیغی بُرنده و رُکنی باز دارنده بود»[۲۶].[۲۷]
اسماء بنت عمیس و شهادت محمد بن ابیبکر
چون اسماء بنت عمیس خبر شهادت فرزندش را شنید، مصیبتش بر او گران آمد و چون قرآن دستور میدهد که هنگام مصیبت به صبر و نماز پناه ببرید، اسماء وضو ساخت و به نماز پرداخت، ولی این مصیبت اثر خود را گذاشت و از شدت اندوه خون از پستانهای اسماء جاری شد و سرانجام از دنیا رفت[۲۸].[۲۹]
عایشه و شهادت برادر
چون عایشه از شهادت برادر خود آگاه شد، بسیار بیتابی و بیقراری کرد و در تعقیب نمازها معاویة بن ابیسفیان، عمروعاص و معاویه بن حدیج را لعنت میکرد؛ او همسر و فرزندان محمد را نزد خود برد و از آنان نگهداری میکرد که از جمله آنها قاسم پسر محمد بود[۳۰].
نقل شده، ام حبیبه، دختر ابوسفیان، گوسفندی را بریان کرد و برای عایشه فرستاد و به او پیغام داد که برادرت این چنین بریان شد. پس عایشه قسم خورد که هرگز گوشت بریان نخورد و تا آخر عمر کباب نخورد و هرگاه لغزشی به او دست میداد، میگفت: روی معاویه بن ابیسفیان، عمروعاص و معاویة بن حدیج سیاه باد[۳۱].[۳۲]
فرزندان محمد بن ابیبکر
در تاریخ برای محمد بن ابیبکر سه فرزند به نامهای «ابوطاهر»[۳۳]، «قاسم»[۳۴] و «عبدالله»[۳۵] نام برده شده است.
ابن عبدالبر درباره ابوطاهر مینویسد: «كانت له عبادة واجتهاد»؛ از این جمله استفاده میشود که وی اهل عبادت و تلاش فراوان بوده است[۳۶].
ابن حجر مینویسد: وی از فقهای سبعه در مدینه به شمار میرفته و در سال ۱۰۶ هجری قمری از دنیا رفته است[۳۷].[۳۸]
جستارهای وابسته
- قریش (قبیله)
- ابوبکر بن ابیقحافه (پدر)
- اسماء بنت عمیس (مادر)
- ابوطاهر بن محمد بن ابیبکر (فرزند)
- قاسم بن محمد بن ابیبکر (فرزند)
- عبدالله بن محمد بن ابیبکر (فرزند)
- عایشه (خواهر)
منابع
پانویس
- ↑ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۳۶۷. برای اطلاع بیشتر از شرح حال محمد بن ابیبکر، ر. ک: الاصابه، ابن حجر، ج۶، ص۱۵۱؛ تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج۵، ص۵۳: تقریب التهذیب، ابن حجر، ص۴۷۰؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۴۲۲؛ الثقات، ابن حبان، ج۳، ص۳۶۸؛ تهذیب الکمال، مزی، ج۲، ص۳۸۵؛ اسدالغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۴۷۵؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۴ و ۵.
- ↑ اسدالغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۳۲۴.
- ↑ «مُحَمَّدٌ ابني مِن صُلبِ أبي بَكرٍ»
- ↑ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۳۶۷؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۲، ص۳۲.
- ↑ شهسواری، حسین، مقاله «محمد بن ابیبکر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۲، ص۵۷۵-۵۷۷؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۷۵؛ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۸۵۷.
- ↑ فروغ ولایت، سبحانی، ص۳۳۴-۳۳۵؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۴، ص۴۲۰-۴۲۴ (با اندکی تفاوت).
- ↑ شهسواری، حسین، مقاله «محمد بن ابیبکر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۲، ص۵۸۵.
- ↑ تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۱۹۴.
- ↑ نهج البلاغه، خطبۀ، ص۶۸.
- ↑ الامالی (ترجمه: استاد ولی) مجلس، ص۳، ح۸.
- ↑ تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص۱۷۱ - ۱۷۷.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۳۶۷.
- ↑ شهسواری، حسین، مقاله «محمد بن ابیبکر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۲، ص۵۸۵-۵۸۸؛ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۸۵۷.
- ↑ انساب الاشراف، بلاذری، ج۲، ص۴۰۶ - ۴۰۵، بلاذری میگوید: که مکر معاویه و عمرو عاص باعث شد که مردم کوفه گمان کنند قیس به آنها خیانت کرده و تسلیم معاویه شده است از این رو اهل کوفه حضرت امیرالمؤمنین امام علی (ع) را تحت فشار قرار دادند که قیس بن سعد را برکنار کند.
- ↑ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۳۳، ص۵۴۱.
- ↑ بخشی از این نامه را سید رضی در قسمت نامههای نهج البلاغه با شماره ۲۷ آورده است.
- ↑ شهسواری، حسین، مقاله «محمد بن ابیبکر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۲، ص۵۸۸-۵۸۹.
- ↑ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۳۳، ص۵۵۱-۵۵۲.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۳۴.
- ↑ شهسواری، حسین، مقاله «محمد بن ابیبکر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۲، ص۵۸۹-۵۹۰.
- ↑ انساب الاشراف، بلاذری، ج۲، ص۴۰۶ - ۳۹۳.
- ↑ شهسواری، حسین، مقاله «محمد بن ابیبکر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۲، ص۵۹۰-۵۹۲؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۷۵؛ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۸۵۷.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۳۲۸؛ اسدالغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۳۲۴؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۵، ص۳۰۰ - ۲۹۸.
- ↑ انساب الاشراف، بلاذری، ج۲، ص۴۰۳؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۲، ص۵۱.
- ↑ شهسواری، حسین، مقاله «محمد بن ابیبکر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۲، ص۵۹۲-۵۹۴.
- ↑ «إِنَّ الرَّجُلَ الَّذِي كُنْتُ وَلَّيْتُهُ أَمْرَ مِصْرَ كَانَ رَجُلًا لَنَا نَاصِحاً وَ عَلَى عَدُوِّنَا شَدِيداً نَاقِماً؛ فَرَحِمَهُ اللَّهُ،...وَ ضَاعَفَ الثَّوَابَ لَهُ»؛ نهج البلاغة، خطبه ۶۸.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۸۵۷.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۲، ص۵۱؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۵، ص۳۰۰.
- ↑ شهسواری، حسین، مقاله «محمد بن ابیبکر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۲، ص۵۹۴.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۲، ص۵۱؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۵، ص۳۰۱.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۲، ص۵۱؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۵، ص۳۰۱.
- ↑ شهسواری، حسین، مقاله «محمد بن ابیبکر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۲، ص۵۹۵.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۲، ص۶۰۴.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۹۶۸ و ۱۲۶۶؛ اسدالغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۳۲۴ و ج۶، ص۱۹۲. وقتی عایشه از دفن امام حسن (ع) کنار مرقد مطهر رسول خدا (ص) جلوگیری کرد، قاسم که پسر برادر عایشه بود، پیشش آمد و خطاب به عایشه گفت: عمه جان، هنوز ماجرای جمل و جنگی که تو باعث آن بودی از ذهن مردم پاک نشده و ما را به خاطر آن سرزنش میکنند؛ آیا میخواهی ننگ دیگری بر پرونده این خاندان بیفزایی و ماجرای جدیدی در ذهن مردم نقش ببندد و ما را به خاطر استر سواری تو سرزنش کنند؟ (موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۵، ص۵۷۶).
- ↑ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۸۸۵.
- ↑ الاستیعاب، ج۳، ص۱۳۶۷.
- ↑ الاصابه، ج۱، ص۵۷ و ج۳، ص۳۰۶.
- ↑ شهسواری، حسین، مقاله «محمد بن ابیبکر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۲، ص۵۹۵.