جنگ بدر
جنگ بدر یا "بدرالکبری" نخستین و مهمترین جنگ میان مسلمانان و کافران قریش است که در هفدهم ماه رمضان سال دوم هجری واقع شد. در این جنگ، مسلمانان علیرغم کم تعداد بودنشان به پیروزی رسیدند و چند تن از بزرگان مشرکان از جمله ابوجهل کشته یا اسیر شدند. از علل پیروزی مسلمانان، جانفشانی و دلاوری مسلمانان بهویژه علی (ع) و حمزه سیدالشهداء، بود. در قرآن کریم از این غزوه یاد شده و نمونهای از امدادهای الهی دانسته شده است.
دو غزوه دیگر نیز به نام بدر خوانده میشوند:بدر الاُولی و بدر صغرا (بدر الموعد)؛ اما مراد از جنگ یا غزوه بدر در منابع تاریخی بدر الکبری است.
مقدمه
«جنگ بدر»، نخستین و مهمترین جنگ میان مسلمانان و کافران قریش است که در روز جمعه، هفدهم ماه رمضان سال دوم هجری واقع شد. به این جنگ، «بدرالقتال» و «بدرالکبری» نیز گفته شده است و خداوند در قرآن از آن نام برده[۱] و روز بدر را روز جدایی حق از باطل[۲] و آیتی برای مردم دانسته است[۳]. خداوند در این جنگ وعدۀ پیروزی دین خود بر مشرکان و قطع ریشۀ کافران را به رسولش داده است[۴].
این جنگ در منطقۀ «بدر» منسوب به «بدر بن یخلد بن نضر بن کنانه» میان مکه و مدینه، محل گردهمایی و بازار عربها که تعدادی چاه آب بود، واقع شده است[۵].
علل و عوامل جنگ
مسلمانان تا پیش از جنگ بدر، چند سریّه و غزوه داشتند که در سریه نخله یک نفر از مشرکان را کشته و دو نفر اسیر و کاروان تجاری را به غنیمت گرفتند[۶]. این شکست مایه سرافکندگی قریش در میان قبایل عرب شد و در وقوع جنگ بدر نقش داشت.
علاوه بر اینکه، وقتی خبر حرکت کاروان تجاری قریش از مکه به سمت شام، به رسول خدا (ص) رسید. موقعیت مناسبی بود که اموال کاروان تجاری قریش را مصادره کنند؛ زیرا آنان اموال مهاجران را توقیف کرده بودند. پیامبر (ص) با صحابه کاروان تجاری قریش را تا ذات العشیره تعقیب کردند اما به آن دست نیافتند[۷]. ابوسفیان که میدانست در بازگشت، مسلمانان در کمین کاروان او خواهند نشست، پیکی را برای جلب کمک قریش، به مکه اعزام کرد[۸]. ترس از دست رفتن کاروانی که تقریبا همۀ قریش در آن سرمایه گذاری کرده بودند و حفظ آن برایشان جنبه حیثیتی داشت و هشدارها و ترغیبهای بزرگانی از قریش برای نجات کاروان، همه را واداشت که یا خود به جنگ بیایند یا کسی را به جای خود بفرستند[۹].[۱۰]
خروج مسلمانان از مدینه
با بازگشت کاروان از غزه به سوی مکّه، خداوند پیامبرش را برای خروج از مدینه برای پیروزی بر کاروان یا سپاه مشرکان فرمان داد[۱۱] و رسول خدا (ص) پس از مشورت با اصحاب و اعلام آمادگی آنان، دستور حرکت را صادر کردند[۱۲] و در دوازدهم ماه رمضان از مدینه خارج و در سُقْیا فرود آمدند[۱۳].
خروج قریش از مکه
به خاطر خواب دختر عبدالمطلب که در مکه شایع شده بود، ترس و دو دلی برای جنگ، گروهی از بزرگان قریش را فراگرفته بود. ابوجهل و عقبة بن ابی معیط برطبل جنگ مینواختند و به سخنان خردمندان و خیرخواهان قریش که آنان را از رفتن باز میداشتند گوش نمیدادند. سرانجام مشرکان با تعداد ۹۵۰ یا ۱۰۰۰ نفر با نوازندگان و آوازه خوانان و با ساز و برگ تمام و تکبر و غروری خاص از مکه بیرون آمدند و ۱۰۰ اسب را نیز برای خودنمایی با خود آوردند[۱۴].[۱۵]
استقرار دو سپاه در بدر
وقتی ابوسفیان نزدیک مدینه رسید با یافتن آثار شتران دو تن از جاسوسان پیامبر (ص) در بدر، مسلم دانست که پیامبر (ص) با نیروهایش برای دستیابی به کاروان از مدینه خارج خواهند شد، از همین رو بلافاصله مسیر کاروان را از منطقه بدر به سوی کناره دریای سرخ تغییر داد و توانست از محدوده آنان خارج شود و پیکی نیز به سوی سپاه قریش فرستاد تا آنان را به بازگشت به مکه فراخواند[۱۶]، ولی آنان بازگشت را مایۀ سرافکندگی خود میدانستند و میخواستند با قدرتنمایی، ضعفی را که از سریۀ نخله بر آنان تحمیل شده بود جبران کنند، ازاینرو تصمیم گرفتند سه روز در بدر برای قدرت نمایی خود به عیش و نوش و نوازندگی بپردازند.
وقتی پیامبر (ص) به نزدیکی بدر رسید، جبرئیل خبر نزدیک شدن سپاه قریش را به رسولخدا (ص) داد. پیامبر (ص) اصحاب خود را به مشورت طلبید. مقداد از طرف مهاجران و سعد بن معاذ به نمایندگی از انصار سخنان پرشوری گفتند و اطاعت خود را از فرمان پیامبر (ص) اعلام کردند. رسول خدا (ص) از سخنان آنان بسیار خوشحال شد و فرمود: خداوند به من وعدۀ پیروزی بر یکی از دو گروه (تجاری یا سپاه اعزامی مکه) را داده است[۱۷]. مسلمانان پرچمهای جنگ را برافراشته و به راه افتادند و شامگاه هفدهم ماه رمضان در بدر فرود آمدند. مسلمانان از لشکرگاه قریش خبر نداشتند. پیامبر (ص) چند نفر را برای کسب خبر به سوی چاهی که در نزدیک آنان بود فرستاد. آنان با ساقیان قریش برخورد کرده و دو تن از آنان را اسیر کردند. پس از بازجویی معلوم شد سپاه قریش که اغلب بزرگان قریش را همراه دارد در پشت تپههای شنیِ اردو زدهاند. پیامبر (ص) فرمود: "مکه جگرگوشههای خود را به سوی شما روانه کرده است"[۱۸]. سپس پیامبر (ص) به پیشنهاد اصحاب اردوگاه خود را در کنار چاههای بدر قرار داد. تا در حال جنگ بتواند به راحتی ظرفهای خود را پر از آب کند[۱۹].
نابرابری نیروها
پیامبر اکرم (ص) زمانی که تعداد کم یاران خود و کثرت سپاه قریش را دید از خدا کمک خواست، ازاینرو در روز بدر هنگامی که لحظاتی خوابش برد، خدا دشمنان را در نظر او کم شمار جلوه داد[۲۰]. البته این اندک نمایی دو جانبه بود[۲۱] به طوری که برخی از صحابه میگفتند: مشرکان ۷۰ یا ۱۰۰ نفرند و ابوجهل نیز وقتی مسلمانان را دید گفت: یاران محمد لقمهای بیش نیستند[۲۲]. این کم نمایی باعث تقویت ارادۀ مسلمانان شد و فرمان تشویق کردن مؤمنان به جنگ و پایداری ۲۰ نفر از مسلمانان در برابر ۲۰۰ نفر و ۱۰۰ نفر در برابر ۱۰۰۰ نفر از مشرکان به هنگام جنگ بدر به پیامبر (ص) داده شد[۲۳]، ولی این حکم تخفیف داده شد و دستور پایداری ۱۰۰ به ۲۰۰ و ۱۰۰۰ به ۲۰۰۰ در آیه بعد صادر شد[۲۴]. رسول خدا (ص) نیز در خطابهای مسلمانان را به جنگ تشویق و به ثواب ترغیب و برای پیروزی مسلمانان دعا کرد: "خدایا! اگر این گروه اندک کشته شوند دیگر کسی تو را عبادت نخواهد کرد"[۲۵].[۲۶]
نبرد تن به تن
در جنگ بدر، ابتدا سه نفر از قریش به نامهای عتبه، شیبه (برادر عتبه) و ولید (فرزند عتبه) به میدان آمدند و مبارزطلبیدند. رسول گرامی اسلام (ص)، عبیده، حمزه و حضرت علی (ع) را به میدان فرستاد[۲۷]. حمزه، عتبه را کشت و علی (ع)، ولید را و عبیده با کمک حمزه و علی (ع) شیبه را کشتند. کشته شدن این سه تن ضربه سختی به قریش بود؛ ولی ابوجهل با شعار و سخنانش به مردم اطمینان میداد که پیروز خواهند شد[۲۸].[۲۹]
آغاز حمله عمومی
حمله عمومی با به هلاکت رسیدن مبارزان قریش، آغاز شد. پیامبر (ص) به رزمندگان دستور داد تا وقتی دشمن، آنان را محاصره نکرده، دست به شمشیر نبرند و فقط با تیراندازی، جلوی پیشروی دشمن را بگیرند. رسول خدا (ص) مقابل لشکر مسلمانان آمد و با چوب دستی، صفوف سربازان را منظم کرد. سپس دستور حمله عمومی را صادر فرمود و جنگ میان صفوف مسلمانان و مشرکان شروع شد شعار مسلمانان در این جنگ "یا منصور امت" و "اَحَدٌ اَحَد" بود[۳۰]. زمانی نگذشت که آثار شکست در لشکر دشمن ظاهر شد و پا به فرار گذاشتند. پیامبر گرامی اسلام (ص) نیز در جنگ، شرکت فعالی داشت؛ به گونهای که از حضرت علی (ع) نقل شده است: "در روز بدر، آن گاه که کارزار بر ما سخت میشد، ما به رسول خدا (ص) پناه میآوردیم و آن حضرت، خود در کارزار، شرکت داشت و کسی نزدیکتر از او به مشرکان نبود"[۳۱].[۳۲]
امدادهای غیبی در بدر
برخی از امدادهای الهی در بدر عبارت است از: مسلط شدن خواب بر مؤمنان برای آرامش؛ فرو فرستادن باران برای طهارت و محکم شدن زمین رملی زیر پای آنان برای مناسب شدن موقعیت جغرافیایی و جنگی، تقلیل نیروهای دو سپاه، در نگاه یکدیگر به گونهای که موجب تقویت روحیۀ مسلمانان و مغرور شدن و تضعیف روحیۀ مشرکان گردید و نیز حضور ۱۰۰۰ فرشته از ابتدای جنگ: ﴿إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُرْدِفِينَ﴾[۳۳] که در ادامه جنگ به ۳۰۰۰ و سپس به ۵۰۰۰ افزایش یافت[۳۴].[۳۵]
از دیگر امدادهای غیبی که نقشی بسیار مهم در شکست مشرکان داشت، وحشت و هراسی بود که خداوند بر دل مشرکان افکند[۳۶] و این کمکها را بشارتی به مسلمانان و مایه قوت و اطمینان و تسکین قلب آنان قرار داد[۳۷].[۳۸]
شهدا و کشتگان جنگ
جنگ بدر با شهادت ۱۴ تن از مسلمانان (۶ تن از مهاجران و ۸ تن از انصار) و با کشته شدن ۷۰ نفر و اسیر شدن ۷۰ نفر از مشرکان به پایان رسید[۳۹]. پیامبر (ص) امر فرمود تا چاههای بدر را گود کنند و جسد کشتههای مشرکان را در آنها بریزند. آنگاه رسول خدا (ص) بر لب چاه آمد و خطاب به آنان فرمود: "من آنچه را خدایم وعده داده بود، درست یافتم، آیا شما آنچه را خداوند وعده داده بود یافتید؟ "[۴۰]. جنگ بدر که بیش از نصف روز طول نکشید یکی از مهمترین رخدادهای صدر اسلام را رقم زد، چنانکه پیامبر (ص) درباره آن فرمود: "هیچگاه شیطان کوچکتر و در ماندهتر از روز عرفه نبوده، مگر در روز بدر"[۴۱].[۴۲]
کشتهشدن ابوجهل
پیامبر (ص) که منتظر خبر کشته شدن ابوجهل بود و او را رأس پیشوایان کفر و فرعون امت نامیده بود با شنیدن خبر قتل او بسیار خوشحال شد و فرمود: "خدایا! وعده خود را محقق ساختی"[۴۳].[۴۴]
جایگاه اصحاب بدر
مقام «بدریون» در روایاتِ ناظر به برخی آیات و نیز سخنان صحابه، جایگاه مهم و ویژهای یافت به طوری که برخی که در بدر حاضر نشده بودند آرزو میکردند در جنگ بدر شرکت میکردند تا همانند آنان ثواب و اجر داشتند[۴۵]. در باور اهل سنت، بدریون از دیگر صحابه جایگاه برتری دارند و گناهان گذشته و آینده بدریان بخشوده شده و خداوند هیچ یک از اصحاب بدر را عذاب نخواهد کرد[۴۶] و بهشت بر آنها واجب شده است[۴۷]. البته اشکالهایی بر این مطالب وارد است و به نظر میرسد برخی خواستهاند با بهرهگیری از مسئله مقام بدریان، مخالفت برخی صحابه پیامبر را در برابر امام علی (ع) در دوران خلافتش را توجیه کنند[۴۸].
اصحاب بدر از نظر اقتصادی و اجتماعی نیز جایگاهی ممتاز داشتند؛ خلیفه دوم در دیوان مالی برای آنان امتیاز خاصی قائل شد و سهم هر یک از آنان را ۵۰۰۰ درهم در سال قرار داد[۴۹]. از نظر موقعیت اجتماعی هم حضور نیروهای بدری در هر سپاه و گروه و حزبی امتیاز ویژه برای تأیید آن گروه و حزب به شمار میرفت[۵۰]. با توجه به این جایگاه ویژه اصحاب بدر نزد مسلمانان، کتابهای فراوانی در این باره نوشته شده است[۵۱].
غنایم جنگی
غنایم کلی جنگ عبارت بود از ۱۵۰ شتر، ۱۰ اسب و مقداری چرم و پارچه و ابزار جنگی. هر کس، افزون بر آنچه از وسایل شخصی کشتگان به دست آورده بود در غنایم کلی نیز سهمی میطلبید. آیات اول سوره انفال حکم این موضوع را بیان کرده[۵۲] و این غنایم کلی را مخصوص خدا و رسولش قرار داد تا هر چه خواهند تصمیم گیرند. باقی غنایم نیز برای مجاهدان بود که پیامبر (ص) آنها را میانشان قسمت کرد و برای کسانی که در مدینه و قبا جانشین خود کرده بود سهمی لحاظ کرد. بدین ترتیب مسلمانان هنگام بازگشت، هر یک بر یک یا دو شتر سوار بود و برهنگان جامه پوشیده و به زاد و توشۀ قریش دست یافته، سیر شده بودند و چون فدیه آزادی اسیران را نیز گرفتند هر فقیری ثروتمند شد و این استجابتِ همان دعای پیامبر (ص) بود که هنگام حرکت از سقیا به سوی بدر گفت: "خدایا! ایشان گروه پیادگاناند، سوارشان کن، برهنهاند آنان را بپوشان، گرسنهاند، سیرشان کن و نیازمندند، به فضل خود بی نیازشان فرمای"[۵۳].[۵۴]
بازتابهای جنگ
بازتاب در مدینه
جنگ بدر در مدینه، در میان مسلمانان و یهودیان و منافقان، بازتاب گستردهای داشت. این پیروزی چنان عظیم و مهم بود که نه تنها مسلمانان بلکه عمده منافقان و یهودیان خبر پیروزی را باور نمیکردند. این تعجب بدین دلیل بود که نام برخی از بزرگان قریش در میان اسامی کشتهشدگان بود. هنگام برگشت سپاه، مردم از جمله بزرگان خزرج به روحا آمدند و پیروزی بدر را به پیامبر (ص) شادباش گفتند و کسانی که در این غزوه حاضر نشده بودند از رسول خدا (ص) عذرخواهی کردند[۵۵]. یهودیان و منافقان نیز وقتی اسیران را با دستهای بسته دیدند خوار و زبون شدند و با توجه به غنایم مسلمانان، چنان احساس حقارت کردند که آرزو کردند با پیامبر در بدر حضور میداشتند تا غنیمتی به دست میآوردند[۵۶].
بازتاب در مکه
بازتاب این جنگ در مکه بسیار گستردهتر از مدینه بود و مکیان نیز در اولین برخورد با این رویداد مهم آن را به شدت انکار کردند، ولی وقتی قریش به مکه بازگشت و همه چیز روشن شد، ابوسفیان برای برافروخته نگه داشتن خشم مشرکان نسبت به مسلمانان آنان را از هر گونه گریستن و نوحه و مرثیه سرایی بر کشتگان و از هر گونه خوشی و لذتجویی برحذر داشت[۵۷]. اما وقتی کعب بن اشرف یهودی به مکه آمد و مرثیه سرایی کرد دیگران نیز اشعار او را خوانده، گریه و زاری را آشکار کردند و مکه یک ماه در غم و اندوه فرو رفت. مصیبت سنگین بدر بر مکیان نه تنها در سال بعد جنگ احد را در پی داشت، بلکه کینهای در دل بزرگان قریش به خصوص امویان نهاد[۵۸].
بازتاب در خارج از حجاز
بازتاب این جنگ افزون بر مدینه و مکه، به خارج از مرزها کشیده شد. در حبشه نجاشی از این خبر مسرور شد و خبر آن را به مسلمانان مهاجر در حبشه رساند[۵۹].[۶۰]
پرسشهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ سوره آل عمران، آیه۱۲۳.
- ↑ سوره انفال، آیه۴۱.
- ↑ سوره آل عمران، آیه۱۳.
- ↑ سوره انفال، آیه۷.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۱۴؛ عباسی، حبیب، غزوه بدر، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۱۳۲؛ هدایتپناه، محمد جعفر، بدر / غزوه، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۲۵۲ ـ ۲۵۴؛ المغازی، ج ۱، ص ۱۳ـ۱۶.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۲.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۰۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۴۲۸؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۹۰.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۳.
- ↑ ر.ک: هدایتپناه، محمد جعفر، بدر / غزوه، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵؛ عباسی، حبیب، غزوه بدر، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۱۳۳.
- ↑ سوره انفال، آیه: ۶-۷.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۱۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۳۵.
- ↑ ر.ک: هدایتپناه، محمد جعفر، بدر / غزوه، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵؛ عباسی، حبیب، غزوه بدر، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۱۳۴.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۴۵؛ تفسیر عبدالرزاق، ج ۲، ص ۱۲۴؛ المغازی، ج ۱، ص ۳۹؛ التبیان، ج ۵، ص ۱۳۳.
- ↑ ر.ک: هدایتپناه، محمد جعفر، بدر / غزوه، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۹ ـ ۴۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۱۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۳۹؛ نویری، نهایة الإرب فی فنون الأدب، ج۱۷، ص۲۰.
- ↑ سوره انفال، آیه:۷.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۵۱ ـ ۵۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۱۶-۶۱۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۳۶ -۴۳۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰؛ ابو الربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله (ص)، الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۳۲۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۳، ص۴۳.
- ↑ ر.ک: هدایتپناه، محمد جعفر، بدر / غزوه، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵؛ عباسی، حبیب، غزوه بدر، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۱۳۵.
- ↑ سوره انفال، آیه۴۳؛ سوره انفال، آیه۴۴.
- ↑ سوره آل عمران، آیه۱۳.
- ↑ التبیان، ج ۵، ص ۱۳۱؛ تفسیر ابنکثیر، ج ۱، ص ۳۵۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۴، ص ۲۶؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۲۳؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۴۷؛ عیون الاثر، ج ۱، ص ۳۳۴.
- ↑ سوره انفال، آیه: ۶۵.
- ↑ سوره انفال، آیه: ۶۶.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۲۷۹؛ المغازی، ج ۱، ص ۵۸ ـ ۵۹، ۸۱.
- ↑ ر.ک: هدایتپناه، محمد جعفر، بدر / غزوه، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۲۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۴۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۲.
- ↑ سبل الهدی، ج ۴، ص ۳۶؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۲۸۰.
- ↑ ر.ک: عباسی، حبیب، غزوه بدر، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۱۳۷؛ هدایتپناه، محمد جعفر، بدر / غزوه، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۷۲؛ الطبقات، ج ۲، ص ۱۰؛ السیرهالنبویه، ج ۲، ص ۲۸۷.
- ↑ مسند احمد، ج ۱، ص ۸۶، ۱۲۶؛ مسند ابی یعلی، ج ۱، ص ۳۲۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۷؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴، ص۱۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۳۲۴.
- ↑ ر.ک: عباسی، حبیب، غزوه بدر، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۱۳۷-۱۳۸؛ هدایتپناه، محمد جعفر، بدر / غزوه، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵.
- ↑ «(یاد کن) آنگاه را که از پروردگارتان فریادخواهی میکردید و به شما پاسخ داد که من با هزار فرشته پیاپی امدادگر شما خواهم بود» سوره انفال، آیه 9.
- ↑ سوره آل عمران، آیه۱۲۴؛ سوره آل عمران، آیه ۱۲۵.
- ↑ تفسیر ابنکثیر، ج ۳، ص ۷۵۲؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۸۲۸؛ روض الجنان، ج ۵، ص ۵۲ ـ ۵۶.
- ↑ سوره انفال، آیه ۱۲.
- ↑ سوره انفال، آیه۱۰.
- ↑ ر.ک: هدایتپناه، محمد جعفر، بدر / غزوه، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶ ۷۰-۷۱۶؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۵-۴۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۳؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۷۱؛ تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۱، ص۱۱۹.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۱۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۳۹؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۱۲، ص۱۶۲.
- ↑ الموطأ، ج ۱، ص ۴۲۲؛ المصنف، صنعانی ج۴، ص ۳۷۸؛ المغازی، ج ۱، ص ۷۷ ـ ۷۸.
- ↑ ر.ک: عباسی، حبیب، غزوه بدر، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۱۳۸-۱۳۹؛ هدایتپناه، محمد جعفر، بدر / غزوه، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۹۱؛ جامع البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۲۲؛ الامالی، ص ۳۱۰.
- ↑ ر.ک: عباسی، حبیب، غزوه بدر، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۱۳۸؛ هدایتپناه، محمد جعفر، بدر / غزوه، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵.
- ↑ تفسیر مجاهد، ج ۱، ص ۱۳۷؛ جامع البیان، مج ۳، ج ۴، ص ۱۴۵ ـ ۱۴۶.
- ↑ جامع البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۶۱.
- ↑ تفسیر عبدالرزاق، ج ۳، ص ۲۸۷؛ صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۹؛ مسند احمد، ج ۱، ص ۸۰.
- ↑ جوامع الجامع، ج ۲، ص ۱۸.
- ↑ تاریخ المدینه، ج ۳، ص ۱۰۵۱؛ الطبقات، ج ۱، ص ۱۲؛ ج ۳، ص ۲۹۶.
- ↑ وقعة صفین، ص ۲۳۶، ۲۳۸؛ شرح نهج البلاغه، ج ۵ ص ۱۸۸، ۱۹۱.
- ↑ ر.ک: هدایتپناه، محمد جعفر، بدر / غزوه، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵.
- ↑ سوره انفال، آیه ۱.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۲۷؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۲۶۴.
- ↑ ر.ک: هدایتپناه، محمد جعفر، بدر / غزوه، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص ۳۰۰ ـ ۳۰۲؛ المغازی، ج ۱، ص ۱۲۱ ـ ۱۲۴ ـ ۱۲۵؛ اسباب النزول، ص ۸۵.
- ↑ ر.ک: هدایتپناه، محمد جعفر، بدر / غزوه، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۳۰۰ ـ ۳۰۲؛ المغازی، ج ۱، ص ۱۲۰-۱۲۳.
- ↑ ر.ک: هدایتپناه، محمد جعفر، بدر / غزوه، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۱۲۰؛ الکافی، ج ۲، ص ۱۲۱.
- ↑ ر.ک: هدایتپناه، محمد جعفر، بدر / غزوه، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵.