بنی‌خثعم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از خثعمیان)

خثعم از قبایل قحطانی هستند که در نواحی مرتفع و کوهستانی یمن و حجاز زندگی می‌‌کردند. آنان در ایام جاهلیت بت می‌‌پرستیدند و به مسیحیت هم گرایش داشتند. با ظهور اسلام مسلمان شدند و در فتوحات اسلامی و در جنگ‌های دوران خلافت امیرالمؤمنین (ع) و در واقعه عاشورا نقش فعال و پررنگی داشتند.

مقدمه

از قبایل قحطانی است که دانشمندان انساب، نسب وی را چنین آورده‌اند: خَثعَم بن أنمار بن اِراش بن عَمرو بن الغَوث بن نَبت بن زید بن کهلان بن سبأ[۱]. اگر چه ابن‌اسحاق و مسعودی خَثعَم و بَجیله را از نسل نزار بن معد می‌دانند که انمار به یمن رفته و در آنجا ساکن شده[۲]، ولی پذیرفتن نظر مسعودی به دلایل ذیل مشکل می‌نماید:

  1. رأی مسعودی خلاف نظر عموم دانشمندان انساب است، به ویژه وی دلیل روشنی بر گفته خود بیان نکرده است.
  2. جایگاه خَثعم و بَجیله در سراة یمن[۳] بود و روابط دوستیِ مشخصی با قبایل دیگر یمنی اطراف خود همچون مَذحِج داشت، ولی با قبایل معدی در ستیز و پیکار بود.
  3. بَجیله و خَثعم بت «ذوالخَلَصَه» را که در تَباله بین یمن و مکه قرار داشت ستایش می‌کردند و جز هوازن و باهله، عموم پرستندگانِ این بت، قبایل یمنی مثل اَزد[۴] بودند.
  4. خَثعم در هنگام حمله ابرهه به مکه همراه وی بودند[۵]، در حالی که اگر معدی بودند در این حمله شرکت نمی‌کردند.[۶]

این قبیله از قبایلی است که در دوران کنونی نیز موجود است و مردم آن عمدتاً در جنوب شبه جزیره عربستان و مناطق جنوبی خلیج فارس ساکنند. قبیله‌ای به‌نام خثعم نیز در سَرات، در راه طائف به اَبها، سکنی دارند که از شاخه‌های آن، آل‌مُرّه، السردان، المَزارِقه و السلمان را می‌توان یاد کرد[۷]. امروزه شهران پرجمعیت‌ترین طایفه عربی در بلاد عَسیر به‌شمار می‌رود[۸] و شهرانیان در نقاطی همچون وَدیعه، عَرِقَه، عَرین و طَریب سکونت دارند[۹].[۱۰]

مساکن خَثْعم

خثعمیان در نواحی مرتفع و کوهستانی حجاز و یمن تا تَباله (در جنوب‌ غربی جزیرة‌العرب) زندگی می‌کردند. آنان نخست در جبال‌السَّراة یا السَرَوات و نواحی مجاور و نزدیک آن منزل گزیدند. تا اینکه قبیله اَزْد در مسیر کوچ شان به سوی شمال، از سرزمین آنها گذشتند و در بلاد آنها متفرق شدند. در پی وقوع جنگ بین خثعمیان و ازدیان، ازدیان به پیروزی رسیدند و آنان را از اقامتگاه‌هایشان در این نواحی کوهستانی راندند[۱۱]، تا اینکه اسلام ظهور کرد و خثعمیان به یمن بازگشتند[۱۲].

قبیله خثعم در ایام فتوحات اسلامی پراکنده شدند و فقط اندکی از آنان در منزلگاه‌های خود ماندند[۱۳].[۱۴]

روابط خَثعم

خثعم با بَجیله برادرزاده بودند[۱۵]، ولی گاهی روابط آنها تیره می‌باشد و با یکدیگر می‌جنگیدند. بین خَثعم و اَزد خونخواهی‌ها و جنگ‌های سختی وجود داشت[۱۶].

رابطه خَثعم با همدان نیز گاهی به خشونت می‌گرایید[۱۷].[۱۸]

خثعم در دوران جاهلیت

مردم خثعم از معدود قبایلی بودند که حج بیت‌اللّه نمی‌کردند و حرم را حرمت نمی‌نهادند و همچون قبیله طَیِّء، در ماههای حرام می‌جنگیدند و حرمت این ماه‌ها را نگه نمی‌داشتند[۱۹]. قبیله خثعم در پاره‌ای از جنگ‌های زمان جاهلیت (ایام‌العرب) مشارکت داشتند[۲۰].

از دیگر وقایع معروف این قبیله در ایام جاهلیت حضور آنان در سپاه ابرهه و حمله به کعبه است[۲۱].

خثعمیان نیز مانند بسیاری از قبایل عرب دیگر، در جهت کسب منافع یا حفظ منافع خود گاه با همسایگان خود در چالش و جنگ و ستیز بودند[۲۲]. وجود بت «ذوالخَلَصه» معبود مشترک ازدیان (به ویژه دوس)، خثعم و بجیله، خود عاملی برای استحکام دوستی بین این دو قبیله با تیره‌هایی از ازدیان شده بود[۲۳].[۲۴]

ادیان خثعم در جاهلیت

خثعمیان نیز همچون اغلب اعراب شبه جزیره، در روزگار جاهلیت بت می‌‌پرستیدند. آنان بتی به نام‌ ذوالخَلَصه داشتند[۲۵] و این بت را بزرگ می‌‌شمردند و برای آن قربانی می‌‌کردند[۲۶] تا اینکه پس از ظهور اسلام، جریر بن عبدالله بجلی و جماعتی از قومش به دستور رسول خدا (ص) بدان مکان رفته بت ذو الخلصه را در هم شکستند و خانه‌ای را هم که در آن این بت نگهداری می‌‌شد به آتش کشیدند[۲۷]. علاوه بر آن، مردم این قبیله، عموماً به زیارت دیر نجران یا کعبه نجران در یمن توجهی وافر داشتند[۲۸] که این توجه و رویکرد خثعم را می‌توان به رواج اعتقاد به مسیحیت در میان خثعم حمل کرد[۲۹].[۳۰]

خَثْعمیان و ایام حکومت نبوی (ص)

در سال هشتم و در جریان واقعه غزوه طائف، علی (ع) و همراهانش با گروهی از سواران خثعم برخورد کردند. در جنگی که بین آنها رخ داد، حضرت جمعی از آنان را به هلاکت رساند و بت‌هایشان را به دستور نبی اکرم (ص) در هم شکست[۳۱].

در سال دهم هجری نیز پس از وفد «صُرد بن عبدالله اَزْدی» به مدینه و پذیرش اسلام از سوی او، رسول خدا (ص) وی را مأمور دعوت مردم قبایل اطراف به اسلام و جنگ با مشرکین آنان کرد. او نیز چنین کرد و به «جرش» که محل اجتماع برخی قبایل ـ از جمله قبیله خَثْعم ـ رفت و با آنانی که در آن متحصن شده بودند ستیز کرد و عده‌ای از آنان را کشت تا اینکه سرانجام آنان به حکم اسلام گردن نهادند و مسلمان شدند[۳۲].[۳۳]

اسلام خثعم

در سال دهم هجری جریر بن عبدالله بَجَلی به نمایندگی از بجلیان به مدینه رفت و اسلام پذیرفت. حضرت در این دیدار ضمن گفتگو با جریر وی را مأمور تخریب بتخانه ذوالخَلَصَه ساخت. جَریر به قبیله خود رفت و با کمک مردان قبیله‌اش، ذوالخلصه را ویران ساخت و محل آن را آتش زد[۳۴]. پس از ویرانی ذوالخلصه، خثعمیان که دریافتند مقاومت در برابر اسلام بیهوده است، با ارسال هیئت‌های پیاپی به مدینه، انقیاد خود را از پیامبر (ص) و اسلام اعلام کردند.

عَثْعَثْ بن زَحر و انس بن مُدْرِکْ از سران قبیله خثعم همراه با گروهی از مردان این قوم به حضور رسول خدا (ص) رفتند و ضمن اعلام ایمان خود به خداوند و رسول او، از ایشان خواستند تا برایشان عهدنامه‌ای بنویسد تا به دستورهای آن عمل کنند[۳۵]. پیامبر (ص) نیز عهدنامه‌ای نوشتند و در آن ضمن تعیین مقدار زکات زمین‌های مزروعی آنان[۳۶]، حدود زمین‌ها و مراتع آنان را معین فرمودند و نشانه‌هایی برای آن حدود قرار دادند[۳۷].[۳۸]

همچنین در سال دهم، هیئتی از شهر جُرَش یمن که مردمی از قبیله خثعم در آن ساکن بودند، نزد پیامبر (ص) رفتند و اسلام پذیرفتند[۳۹]. در این دیدار، خثعمیان با طرح پرسش‌هایی از پیامبر (ص)، علاقه خود به آموختن احکام و تعالیم اسلامی را ابراز نمودند[۴۰].[۴۱]

خثعم و نقش آنان در واقعه رده

در سال یازدهم و در پی رحلت پیامبر (ص)، برخی از قبایل با شورش علیه حکومت مدینه، راه ارتداد پیمودند که از جمله آنان برخی از مردم قبیله خثعم و بجیله بودند. ابوبکر، با فرا خواندن جریر بن عبدالله بجلی، او را مأمور کرد تا با مرتدان خثعم و بجیله که به هواخواهی از ذوالخَلَصه برخاسته بودند، بستیزد. او نیز چنین کرد. وی پس از سامان دادن به اوضاع قبیله بجیله نزد قبیله خثعم رفت تا آنان را نیز به اطاعت از حکومت مدینه وادارد. جز اندکی از خثعمیان، کسی در برابر او مقاومت نکرد و او با کشتن آنها مأموریت خود را به انجام رسانید[۴۲].[۴۳]

قبیله خثعم و فتوحات اسلامی

خثعمیان در فتوحات اسلامی خصوصاً در فتوحات عراق نقشی بسزا داشتند. در جریان فتوحات اسلامی در ایام خلافت عمر بن خطاب، جمعی از خثعمیان نزد عمر آمدند و او آنان را به عراق فرستاد[۴۴]. دیری نگذشت که نبردی سخت بین ایرانیان و مسلمین در گرفت. این نبرد سخت با کشته شدن پسر باذان ـ از بزرگان ملت پارس ـ، در سال چهاردهم، خاتمه یافت[۴۵]. در قادسیه نیز جمعی از قبیله خثعم حضور داشتند[۴۶]. علاوه بر فتوحات عراق، بر اساس نقل بعضی منابع، برخی از مردم خثعم در فتوحات شام از جمله یرموک نیز حضور داشتند[۴۷].[۴۸]

خثعم و حضور در شهرهای اسلامی

با آغاز فتوحات اسلامی و پس از فتح حیره، شهرهای اسلامی تازه تأسیس آن ـ کوفه و بصره ـ، شاهد مهاجرت تعداد زیادی از قبایل عرب بود[۴۹]. قبیله خثعم در کوفه بخش قابل توجهی از جمعیت شهر را به خود اختصاص داده بودند[۵۰]. پس از جنگ جمل در سال ۳۶ق، علی (ع) با تغییر این نظام، ازد، بجیله، خثعم و انصار را در یک گروه قرار داد[۵۱].[۵۲]

خثعم در دوران خلافت امیرالمؤمنین (ع)

کشته شدن عثمان در ذی‌الحجه سال سی و پنج هجری، بیعت عمومی مردم با علی (ع) را به عنوان خلیفه مسلمین را در پی داشت. با برپایی جنگ جمل در سال ۳۶ هجری علیه خلیفه بحق مسلمین، کوفیان که هفت گروه از قبایل ازد، بجیله و خثعم نیز در میانشان بودند[۵۳] به کمک سپاه علی (ع) شتافتند[۵۴].

علاوه بر جمل، مردان این‌ قبیله‌ در صفین‌ نیز حضوری چشمگیر داشتند. آنان در این جنگ به دو گروه متخاصم تقسیم شدند؛ برخی از آنان به علی (ع) پیوستند و گروهی نیز در کنار معاویه گرد آمدند و به نبرد با یاران علی (ع) پرداختند[۵۵]. در واقعه ظهور خوارج هم برخی از چهره‌های خثعمی حضور داشتند؛ چندان که پس از وقوع جریان خوارج، برخی از سران خثعم از حضرت جدا شدند و به این جریان پیوستند[۵۶].

حضور در وقایع و حوادث مرتبط با غارات معاویه در بلاد تحت فرمان امیرالمؤمنین (ع) نیز از دیگر مواقفی است که بیان از نقش مردم این قبیله در رخدادهای ایام حکومت علی (ع) دارد[۵۷]. آنان همچنان در یمن بودند تا اینکه خبر شهادت امیرالمؤمنین (ع) و بیعت مردم با امام حسن (ع) به آنها رسید[۵۸].[۵۹]

خثعمی‌ها و نقش آنان در قیام امام حسین (ع)

از جمله وقایع مهمی که خثعمیان در آن نقشی برجسته ایفا نمودند واقعه عظیم عاشورا است. آنان در این واقعه، شهدایی را تقدیم کردند که عبدالله بن بشر بن ربیعه خثعمی، زهیر بن بشر خثعمی و سُوَید بن عمرو بن ابی‌مطاع خثعمی از آن جمله‌اند.

در آن سوی میدان و در سپاه عمر بن سعد هم، افرادی از این قبیله حضور داشتند که عبدالله بن عروه خثعمی از معروف‌ترین آنهاست. او ادعا می‌کرد که در روز عاشورا دوازده تیر به سوی امام (ع) و یارانش پرتاب کرده است[۶۰].[۶۱]

خثعم و حضور در قیام‌ها و وقایع سده اول هجری

با آغاز قیام مختار در سال ۶۶ هجری، بسیاری از مردم خثعم به این قیام پیوستند. چندان که با اعلام قیام مختار، عبدالله بن قراد خثعمی با حدود دویست تن از خثعمیان شبانه خود را به او رساندند و در اردوگاهش حاضر شدند [۶۲]. آنان همچنین در مواقف و جنگ‌های مختار با امویان و زبیریان از جمله یوم المذار[۶۳] و نیز یوم حروراء[۶۴] نقش فعالی ایفا نمودند. در کنار این گروه، جماعتی از خثعمیان نیز در پی قیام مختار به دعوت برخی از بزرگان قوم، خود را به میدان سبیع نزد عبدالرحمن بن مخنف رساندند و با گردهم آیی در این میدان، آماده پیکار با مختار و یارانش شدند[۶۵].

همچنین گروهی از آنان در سپاهی که در سال ۶۶ هجری به دستور مروان بن حکم و به فرماندهی عبیدالله بن زیاد، جهت سرکوب قیام مختار به سوی عراق فرستاده بود، شرکت داشتند. پس از ورود این سپاه به موصل، مختار سپاهی را به فرماندهی یزید بن انس برای مقابله با آنان فرستاد. عبیدالله پس از آگاهی از حضور این سپاه، لشکری را به فرماندهی عبدالله بن حمله خثعمی به سوی آنان فرستاد. این جنگ با پیروزی یاران مختار و کشته شدن عبدالله بن حمله و تعداد زیادی از سپاهیان او خاتمه یافت[۶۶].[۶۷]

منابع

پانویس

  1. ابوعبید قاسم بن سلام، کتاب النسب، ص۳۰۱؛ یعقوبی، تاریخ، جلد اول، ص۲۴۸؛ ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، الجزء الثانی، ص۳۹۰؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، الجزء الثالث، ص۳۰۳؛ هشام بن محمد کلبی، جَمهرة النسب، الجزء الأول، ص۳۷۵.
  2. ابن‌هشام، السیرة النبویه، القسم الأول، ص۷۴؛ مسعودی، مروج الذهب، المجلد الثانی، ص۱۱۳.
  3. حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۲۳۳؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، الجزء الأول، ص۳۳۱ (ذیل کلمه خثعم).
  4. هشام بن محمد کلبی، الاصنام، ص۱۳۰.
  5. محمد بن اسحاق، کتاب السیر و المغازی، تحقیق سهیل زکار، ص۶۱.
  6. منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص۸۴.
  7. رجوع کنید به فؤاد حمزه، قلب جزیرة‌العرب، ص۱۴۸؛ بلادی، معجم القبائل العربیة المتفقة اسمآ المختلفة نسبآ او دیارآ، ج ۱، ص۵۴؛ برای آشنایی با قبیله دیگری به‌نام خثعم با تیره‌های متعدد در عربستان سعودی رجوع کنید به وائلی، موسوعة قبائل‌العرب، ج ۲، ص۴۶۵.
  8. زرکلی، الاعلام، ج ۳، ص۱۷۹.
  9. رجوع کنید به زبیدی، معجم انساب قبائل الجزیرة العربیة، ص۱۳۳۲.
  10. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  11. بکری، معجم مااستعجم من اسماء البلاد و المواضع، ج ۱، ص۴۱، ۵۸، ۶۳؛ عمررضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۳۳۱.
  12. رجوع کنید به بکری، معجم مااستعجم من اسماء البلاد و المواضع، ج ۱، ص۶۳، ۹۰؛ برای اطلاع از شماری از منزل‌گاه‌های خثعم رجوع کنید به محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج ۳، ص۱۳۰.
  13. ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۹۲؛ قلقشندی، قلائد الجُمان فی التعریف بقبائل عرب‌الزمان، ص۱۰۴؛ محمدرضا ناجی، «خثعم»، دانشنامه جهان اسلام، ج۱۵، ص۱۹۹.
  14. منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص۸۵.
  15. ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، الجزء الثانی، ص۳۸۷.
  16. ابن‌هشام، السیرة النبویه، القسم الثانی، ص۵۸۸.
  17. حسن بن احمد همدانی، الاکلیل، الکتاب العاشر، ص۵۸۸.
  18. منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص:۸۵.
  19. رجوع کنید به ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج ۴، ص۲۳۵؛ ابن‌حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۶۸؛ ازرقی، اخبار مکة و ماجاء فیها من الآثار، ج ۱، ص۱۸۴؛ جوهری، الصحاح: تاج‌اللغة و صحاح‌العربیة، ذیل «حرم».
  20. رجوع کنید به ابن‌حبیب، کتاب المُحَبَّر، ص۴۶۲.
  21. ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص۴۷ـ۴۸؛ ابن‌حبیب، کتاب المُحَبَّر، ص۴۶۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج ۲، ص۱۳۲.
  22. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۸۷.
  23. هشام بن محمد کلبی، الاصنام، ص۳۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۷۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۳۲۲.
  24. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  25. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۵۸؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۸۸ -۸۹.
  26. ابن کلبی، الاصنام، ص۳۵.
  27. ابن کلبی، الاصنام، ص۱۳۱-۱۳۲. و با اختلاف اندک ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۱-۲۶۲.
  28. رجوع کنید به یاقوت حموی، معجم البلدان، ذیل «دیر نجران».
  29. رجوع کنید به شیخو، النصرانیة و آدابها بین عرب الجاهلیة، ص۹۳۸.
  30. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  31. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج‌اللّه علی‌العباد، ج ۱، ص۱۵۲، ۱۵۴.
  32. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۸۷.
  33. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  34. هشام بن محمد کلبی، الاصنام، ص۱۳۰. ابن‌کلبی، کتاب الاصنام، ص۳۵ـ۳۶.
  35. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۴۸.
  36. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۸۶.
  37. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۸۸. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص۳۴۸.
  38. منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص۸۵-۸۶.
  39. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج ۴، ص۱۳۰ـ۱۳۱.
  40. رجوع کنید به بخاری، صحیح‌البخاری، ج ۲، ص۲۱۸؛ کلینی، الکافی، ج ۵، ص۵۸؛ علم‌الهدی، رسائل الشریف المرتضی، ج۲، ص۲۰۲؛ طوسی، کتاب الخلاف، ج ۲، ص۲۴۹؛ محمدرضا ناجی، «خثعم»، دانشنامه جهان اسلام، ج۱۵، ص۲۰۰.
  41. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  42. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۳۲۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۷۵.
  43. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  44. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۴۶۴.
  45. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۴۳.
  46. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۴۸۹.
  47. ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۵۷۰. ابن‌کلبی، نسب مَعَدّ و الیمن الکبیر، ج ۱، ص۳۶۰
  48. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  49. عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۱۰۶۲
  50. لویی ماسینیون، خطط الکوفه و شرح خریطها، ص۱۹-‌۲۱. نیز ر. ک. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج ۴، ص۴۸.
  51. لویی ماسینیون، خطط الکوفه و شرح خریطها، ص۲۱-‌۲۲.
  52. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  53. بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۴۴.
  54. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۴، ص۴۰۰؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۳۲.
  55. رجوع کنید به نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفّین، ص۲۵۷ـ۲۵۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج ۴، ص۴۹۹ـ۵۰۰؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، ج ۵، ص۲۰۴ـ۲۰۵.
  56. رجوع کنید به ابن‌قتیبه، الامامة و السیاسة، ج ۱، ص۱۲۵ـ۱۲۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج ۵، ص۷۶؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۳۷.
  57. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۰۶؛ ثقفی، الغارات، ج۲، ص۶۲۷.
  58. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۱۴۰؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۸۴.
  59. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  60. محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۶، ص۶۵؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۴۴.
  61. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  62. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۶، ص۲۳؛ مسکویه، تجارب الامم، ج۲، ص۱۵۲.
  63. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۶، ص۹۷؛ مسکویه، تجارب الامم، ج۲، ص۲۰۱.
  64. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۶، ص۱۰۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۴۳۸.
  65. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۶، ص۴۵.
  66. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۶، ص۳۹-۴۲؛ مسکویه، تجارب الامم، ج۲، ص۱۶۳-۱۶۶.
  67. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.