افسانه غرانیق در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←پانویس) |
||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:عصمت پیامبر خاتم]] |
نسخهٔ ۲۵ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۴۷
مقدمه
در برخی منابع تفسیری[۱]، حدیثی[۲] و تاریخی[۳] اهل سنت به داستانی عجیب برمی خوریم که به داستان یا «افسانه غرانیق» موسوم است. افسانه حکایتی بیاصل و دروغ است[۴] و تعبیر افسانه از آن روست که بیشتر دانشمندان اسلامی این داستان را بیپایه و دروغ دانستهاند[۵]. با این حال خاورشناسان در قرون اخیر این افسانه را دستاویز طعنهایی بر اسلام و قرآن قرار دادهاند[۶]. روایات عجیبی که از ابن عباس نقل شده عبارت است از این که: پیامبرخدا(ص) در مکه مکرمه مشغول خواندن سوره «والنجم» بود، چون به آیاتی که نام بتهای مشرکان در آن بود رسید ﴿أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى * وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى﴾[۷]، در این هنگام شیطان این دو جمله را بر زبان او جاری ساخت: «تلک الغرانیق العلی، وإن شفاعتهن لترتجی[۸]!؛ اینها پرندگان زیبای بلند مقامی هستند و از آنها امید شفاعت است!
در این هنگام مشرکان خوشحال شدند و گفتند محمد(ص) تاکنون نام خدایان ما را به نیکی نبرده بود، در این هنگام پیامبر(ص) سجده کرد و آنها هم سجده کردند. در این هنگام جبرئیل(ع) نازل شد و به پیامبر(ص) اخطار کرد که این دو جمله را من برای تو نیاورده بودم، این از القائات شیطان بود، در این موقع آیات مورد بحث ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ...﴾[۹] نازل گردید و به پیامبر(ص) و مؤمنان هشدار داد! گرچه جمعی از مخالفان اسلام برای تضعیف برنامههای پیامبر(ص) به گمان اینکه دستاویز خوبی پیدا کردهاند این قضیه را با آب و تاب فراوان نقل کرده و شاخ و برگهای زیادی به آن دادهاند، ولی قرائن فراوان نشان میدهد که این یک حدیث مجعول و ساختگی است که برای بیاعتبار جلوه دادن قرآن و کلمات پیامبراسلام(ص) به وسیله شیطان صفتان جعل شده است[۱۰]؛ زیرا:
اولاً، به گفته محققان، راویان این حدیث افراد ضعیف و غیر موثقاند و صدور آن از ابن عباس نیز به هیچ وجه معلوم نیست و به گفته محمد بن اسحاق این حدیث از مجعولات زنادقه میباشد و او کتابی در این باره نگاشته است[۱۱].
ثانیاً، احادیث متعددی در مورد نزول سوره نجم و سپس سجده کردن پیامبر(ص) و مسلمانان در کتب مختلف نقل شده و در هیچ یک از این احادیث سخنی از افسانه غرانیق نیست. این نشان میدهد که این جمله بعدا به آن افزوده شده است[۱۲].
ثالثاً، آیات آغاز سوره نجم صریحا این خرافات را ابطال میکند؛ آنجا که میگوید: ﴿وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى﴾[۱۳]. این آیه با افسانه فوق چگونه سازگار است؟
رابعا، آیاتی که بعد از ذکر نام بتها در این سوره آمده، همه بیان مذمت بتها و زشتی و پستی آنها است و با صراحت میگوید: اینها اوهامی است که شما با پندارهای بیاساس خود ساخته اید و هیچ گونه کاری از آنها ساخته نیست: ﴿إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى﴾[۱۴]. با این مذمتهای شدید چگونه ممکن است چند جمله قبل از آن، مدح بتها شده باشد؟ به علاوه قرآن صریحا یادآور شده که خدا تمامی آن را از هرگونه تحریف و انحراف و تضییع حفظ میکند، چنان که در آیه ۹ سوره حجر میخوانیم: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾[۱۵].
خامساً، مبارزه پیامبر(ص) بابت و بت پرستی یک مبارزه آشتی ناپذیر و پی گیر و بیوقفه از آغاز تا پایان عمر او است، پیامبر(ص) در عمل نشان داد که هیچگونه مصالحه و سازش و انعطافی در مقابل بت و بت پرستی - حتی در سختترین حالات - نشان نمیدهد. در این وضعیت چگونه ممکن است چنین الفاظی بر زبان مبارکش جاری شود؟
سادساً، حتی آنها که پیامبراسلام(ص) را از سوی خدا نمیدانند و مسلمان نیستند، او را انسانی متفکر و آگاه و مدبر میدانند که در سایه تدبیرش به بزرگترین پیروزیها رسید. چنین کسی که شعار اصلیاش ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾[۱۶] و مبارزه آشتی ناپذیر با هرگونه شرک و بت پرستی بوده و عملا نشان داده است که در ارتباط با مسئله بتها حاضر به هیچ گونه سازشی نیست، چگونه ممکن است برنامه اصلی خود را رها کرده و از بتها این چنین تجلیل کند؟ از مجموع این بحث به خوبی روشن میشود که افسانه غرانیق ساخته و پرداخته دشمنان ناشی و مخالفان بیخبر است که برای تضعیف موقعیت قرآن و پیامبر(ص) چنین حدیث بیاساسی را جعل کردهاند؛ از این رو تمام محققان اسلامی اعم از شیعه و اهل سنت این حدیث را قویا نفی و تضعیف کردهاند و به جعل جاعلین نسبت دادهاند[۱۷].
البته بعضی از مفسران توجیهی برای این حدیث ذکر کردهاند که بر فرض ثبوت اصل حدیث، قابل مطالعه بود و آن این که: پیامبر اسلام(ص) آیات قرآن را آهسته و با تأنی میخواند، و گاه در میان آن لحظاتی سکوت میکرد، تا دلهای مردم آن را به خوبی جذب کند، هنگامی که مشغول تلاوت آیات سوره نجم بود و به آیه ﴿أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى * وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى﴾[۱۸] رسید، بعضی از شیطان صفتان (مشرکان لجوج) از فرصت استفاده کرده و جمله تلک الغرانیق العلی و ان شفاعتهن لترتجیرا در این وسط با لحن مخصوصی سر دادند تا هم دهن کجی به سخنان پیامبر(ص) کنند و هم کار را بر مردم مشتبه سازند، ولی آیات بعد به خوبی به آنها پاسخ داد و بت پرستی را شدیدا محکوم کرد[۱۹]. از اینجا روشن میشود اینکه بعضی خواستهاند داستان غرانیق را نوعی انعطاف از ناحیه پیامبر(ص) نسبت به بت پرستان به خاطر سرسختی آنها و علاقه پیامبر(ص) به جذب آنان به سوی اسلام بدانند و از این راه تفسیر کنند، مرتکب اشتباه بزرگی شدهاند، و نشان میدهد که این توجیه گران موضع اسلام و پیامبر(ص) را در برابر بت و بت پرستی درک نکردهاند و مدارک تاریخی را که شهادت میدهند دشمنان حاضر شدند در این زمینه هر بهایی را به پیامبر(ص) بپردازند ولی او نپذیرفت و ذرهای از برنامه خود عدول ننمود ندیدهاند و یا عمدا تجاهل میکنند[۲۰].[۲۱]
سستی پایههای افسانه غرانیق
در رابطه با قرآن به عنوان یک کتاب آسمانی، فراوان خوانده و شنیده ایم که قرآن یک پیام وحیانی است که در طول ۲۳ سال به تدریج بر پیامبر مکرم اسلام(ص) نازل شد. با این حال هنوز درباره حقیقت، چیستی و چگونگی وحی به مثابه یک پدیده غیبی و یک شعور مرموز، پرسشها و ابهامهای فراوانی وجود دارد. از میان انبوه پرسشهایی که یک باره به فضای ذهن هجوم میآورند، مهمتر از همه این است که شیطان آیا توان آن را دارد که در امر قدسی وحی دخل و تصرف کند و تسویلات خود را به صورت وحی جلوه دهد یا خیر؟ اگر این سؤال را به متون دینی و مجامع روایی خاندان اهل بیت(ع) عرضه کنیم، پاسخ منفی خواهد بود، اما اگر در آثار و نوشتههای برخی اهل حدیث و غیر وارد از ناحیه اهل بیت(ع) بنگریم، پاسخ مثبت است. ایشان در پارهای از آثار خود روایات و داستانهایی آوردهاند که نه تنها با اصل مقام عصمت پیامبر(ص) ناسازگار است که حتی پایه و اساس نبوت را نیز متزلزل میسازد.[۲۲]
افسانه غرانیق در منابع تشیع و اهل سنت
از مورخان، ابن سعد و از مفسران، طبری نخستین کسانیاند که روایاتی درباره این ماجرا نقل، و درباره صحت و سقم آن سکوت کردهاند. ابن حجر عسقلانی میگوید: موسی بن عقبه این داستان را در مغازی از محمد بن شهاب زهری نقل کرده و نیز ابو معشر آن را در سیره از محمد بن کعب قرظی و محمد بن قیس نقل کرده و طبری از او نقل میکند؛ بنابراین مغازی ابن شهاب و سیره ابو معشر که هیچ یک اکنون موجود نیست، منبع نهایی این داستان است[۲۳]، به هر حال دانشمندان شیعه به اتفاق این داستان را ساختگی دانسته و به تکذیب و رد آن از طرق گوناگون پرداختهاند[۲۴]، چنان که بیشتر مفسران و عالمان اهل سنت نیز با دلایل گوناگون آن را ساختگی و مجعول دانستهاند تنها برخی از مفسران و عالمان اهل سنت آن را نقل کرده و رد نکرده و گاه درصدد توجیه آن برآمدهاند[۲۵]. طبری در تاریخ الامم و الملوک نیز به نقل این داستان پرداخته و آن را رد نکرده است[۲۶]، در حالی که این ماجرا در منابع کهنتر گزارش نشده و مورخان بزرگی مانند ابن اسحاق و ابن هشام آن را در سیره خود نقل نکردهاند. از سوی دیگر طبری در جمع احادیث مختلف و متنوع حرصی فراوان داشته و از همین رو اسرائیلیات به کتب او راه یافته است[۲۷]. در قرون بعدی شمار دیگری از نویسندگان از جمله واحدی[۲۸]، ماوردی[۲۹]، زمخشری[۳۰]، ابن اثیر[۳۱]، ابن حجر عسقلانی[۳۲] و سیوطی[۳۳] به تبع ابن سعد و طبری، داستان غرانیق را نقل کردهاند؛ ولی بیشتر عالمان اهل سنت از جمله فخر رازی[۳۴]، محمد بن اسحاق بن خزیمه[۳۵]، ابن جوزی[۳۶]، قاضی عیاض[۳۷]، بیضاوی[۳۸]، قرطبی[۳۹]، ابوحیان[۴۰]، ابن کثیر، محمد امین حکنی[۴۱]، عمادی حنفی[۴۲]، عبدالرحمن ثعالبی[۴۳]، محمد جمال الدین قاسمی[۴۴]، و سید قطب[۴۵] پس از نقل این داستان، با صراحت سند این روایت را مردود و ساخته منکران دین دانسته و با ادله عقلی و نقلی بر بطلان آن استناد کردهاند. ابن العربی میگوید: «همه روایاتی که در این ماجرا نقل شده باطل است[۴۶]».
ابوبکر ابن العربی میگوید: «هر آنچه طبری در این مورد روایت کرده باطل است و اصلی ندارد[۴۷]». محمد بن اسحاق رسالهای درباره این حدیث نگاشته و کاملا آن را تکذیب کرده است و آن را ساخته و پرداخته زنادقه میداند[۴۸]. استاد محمد حسین هیکل گفتار دقیقی درباره این افسانه دارد و با بیانی روشن تناقض گویی و دروغ بودن آن را آشکار میسازد[۴۹]. علامه طباطبائی نیز با نقل آرای دانشمندان اسلامی درباره این موضوع مینویسد: این افسانه را هیچ یک از محققین علمای اسلام نپذیرفته و آن را خرافهای بیش ندانستهاند. قاضی عیاض میگوید: «این حدیث در هیچ یک از کتب صحاح نقل نشده و هرگز شخص مورد اعتمادی آن را روایت نکرده است و سند متصلی هم ندارد، صرفا مفسرین ظاهر نگر و تاریخ نویسان خوش باور، آنان که فرقی میان سلیم و سقیم نمیگذارند و در جمعآوری غرائب و عجایب ولع میورزند، آن را روایت کردهاند و دست به دست گرداندهاند. قاضی بکر بن علا راست گفته است که مسلمانان گرفتار چنین هوس خواهانی شدهاند؛ با آنکه سند این حدیث سست و متن آن مشوش و مضطرب و دگرگون است[۵۰]. وجود اشکالهای فراوان سندی و متنی، این افسانه را از قابلیت استناد خارج کرده است، با این حال برخی افراد مغرض با بهرهگیری از برخی منابع اهل سنت، همچنان بر اشاعه و اثبات این افسانه اصرار دارند. بطلان و ساختگی بودن داستان غرانیق را میتوان با براهین عقلی، ادله قرآنی و روایی ثابت کرد.[۵۱]
براهین عقلی بر بطلان افسانه غرانیق
- چنین حادثهای موجب تردید در صداقت و حقانیت و سلب اعتماد مردم از پیامبر اکرم(ص) و رهاورد او میشود، چنان که اگر در یک مورد القای شیطان ثابت شد، این احتمال در همه آیات و روایات آن حضرت خواهد آمد و چگونه ممکن است خداوند که پیامبرش را برای تبلیغ فرستاده و معجزاتی در اختیارش قرار داده است، چنین مجالی به شیطان دهد تا در نتیجه موجب سلب اعتماد از سخنان آن حضرت گردد[۵۲].
- خداوندی که پیامبر شرا برای تبلیغ اسلام فرستاده و معجزات فراوانی برای پی بردن مردم به حقانیت او قرار داده، چگونه ممکن است به شیطان اجازه دهد چنان سلطهای بر پیامبر(ص) پیدا کند که موجب شک و تردید در صداقت و حقانیت آن حضرت گردد[۵۳].
- آیا عقل میپذیرد که خداوند متعالی کسی را نماینده و پیامبر خویش قرار دهد، ولی به او قدرت بازشناسی فرشته وحی از شیطان ندهد تا او به اشتباه افتد و سخن شیطان را به جای سخن فرشته بپذیرد و آنها را به مردم ابلاغ کند و به گوش دوست و دشمن و مؤمن و مشرک برسد و سپس او را به خطایش آگاه سازند[۵۴].
- صدور چنین کلماتی از پیامبر(ص) در حال غفلت و بیتوجهی نیز پذیرفته نیست؛ زیرا عبارات این دو جمله موزون و هموزن با آیات پیشین است و صدور چنین عبارتی در حال غفلت ممکن نیست[۵۵].[۵۶]
ادله قرآنی بر بطلان افسانه غرانیق
- قرآن کریم آنچه را پیامبر(ص) به عنوان قرآن بیان میکند، وحی الهی میداند: ﴿وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى﴾[۵۷] در حالی که بر اساس افسانه غرانیق، کلماتی مخالف آیات توحیدی بر پیامبر(ص) القا و بر زبان آن حضرت جاری شده است[۵۸].
- به تصریح قرآن شیطان بر بندگان (خاص) خدا و مؤمنان و کسانی که بر خدا توکل میکنند سلطهای ندارد. سلطه او بر گمراهانی است که خود در پی شیطان میروند: ﴿إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ﴾[۵۹]، ﴿إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ﴾[۶۰]. و به تصریح آیات ۸۲ - ۸۳ ص/ ۳۸، شیطان بر اندیشه و جان بندگان مخلَص خدا که قطعا پیامبر هم از آنان است – نمیتواند نفوذ کند و تأثیر بگذارد: ﴿قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ﴾[۶۱] و در روایات افسانه غرانیق سخن از القای کلماتی باطل و شرک آلود به پیامبر(ص) از سوی شیطان است که این همان نفوذ و تأثیر در اندیشه و دل پیامبر است که در آیه فوق نفی شده است[۶۲].
- خداوند متعالی برای رسیدن بیکم و کاست پیامهای الهی به مردم، نگهبانانی از فرشتگان در پیش رو و پشت سر پیامبران قرار میدهد: ﴿فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا * لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ﴾[۶۳] و بر این اساس برای پذیرش افسانه غرانیق که میگوید: شیطان توانست کلماتی را از نزد خود در میان آیات الهی قرار دهد، جایگاهی نمیماند.
- خداوند جمع، قرائت و حفظ قرآن را خود بر عهده گرفته است: ﴿إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ﴾[۶۴]، ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾[۶۵] و نیز به پیامبر وعده داده است که آیات قرآن را بر او بخواند تا او فراموش نکند: ﴿سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى﴾[۶۶]، با این حال ممکن نیست شیطان خللی به قرآن وارد کند.
- آیات ۷۴ - ۷۵ اسراء: ﴿وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا * إِذًا لَأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا﴾[۶۷] آشکارا بر عصمت پیامبر(ص) دلالت میکنند و با «لولا» ی امتناعیه کمترین گرایش آن حضرت را به مشرکان نفی میکنند[۶۸]؛ بنابراین بر فرض صحت سند حدیث، تعارض متن آن با آیات قرآن بهترین گواه بر کذب آن است[۶۹].[۷۰]
ادله روایی بطلان افسانه غرانیق
- اولاً، این که سند همه روایات افسانه غرانیق منقطع است[۷۱]. راویان این داستان همگی از تابعان و طبقات بعد از آنها بوده و در زمان ادعا شده برای وقوع این داستان هنوز به دنیا نیامده بودند و از میان آنها تنها ابن عباس از صحابه پیامبر(ص) است؛ لیکن تولد او نیز دست کم سه سال پس از زمانی است که برای وقوع افسانه غرانیق یاد کردهاند[۷۲]. سایر راویان افسانه جز ابن عباس عبارتاند از: ابو صالح (م ۱۰۱ق)، سعید بن جبیر (م ۹۵ق)، ابوبکر بن عبد الرحمن بن حارث (م ۹۴۰ق)، ابن شهاب (م. ۱۲۴ق)، موسی بن عقبه (م. ۱۴۱ق)، عروة بن زبیر (م. ۹۴ق)، محمد بن کعب قرظی (م۱۲۰۰ق)، محمد بن قیس (م. ۱۲۶ق)، ضحاک بن مزاحم هلالی (م. پس از سال ۱۰۰ق)، ابوالعالیه (م ۹۳ق)، قتاده (م. ۱۸۸ق)، مجاهد (م ۱۰۳۰ق)، عکرمه (م. ۱۰۷ق)، سُدّی (م. ۱۲۷ یا ۱۲۸ق)[۷۳].
- ثانیاً، حدیث مخالف قرآن هر چند سند آن صحیح باشد، فاقد اعتبار بوده، قطعا ساختگی و دروغ است[۷۴] و چنانچه در مباحث پیشین ملاحظه شد، روایات غرانیق با آیات قرآنی مخالف و ناسازگار است.
- متن این حدیث اضطراب و تشویش دارد[۷۵]؛ یعنی اولا، در گوینده جملات تلک الغرانیق العلی... اختلاف است که آیا پیامبر(ص) یا یکی از مشرکان یا شیطان آنها را گفته است؛ ثانیا این دو جمله نیز گوناگون نقل شده است؛ ثالثا، در زمان وقوع حادثه و کیفیت آن نیز اختلاف است؛ از همین رو اعتماد به چنین خبری که از جهات گوناگون تشویش دارد دشوار است[۷۶].
- بر اساس روایت طبری که در شرح این ماجرا گذشت، آیه ۵۲، سوره حج و آیات ۷۳ - ۷۵ سوره اسراء در پی همین داستان و برای فرو کاستن اندوه پیامبر اسلام(ص) که به ناروا آیاتی را به خداوند نسبت داده بود، نازل شده است؛ ولی روایت طبری مردود است؛ زیرا اولا، بنا بر نظر مشهور مفسران، سوره حج مدنی است[۷۷] و داستان غرانیق مربوط به سال پنجم بعثت در مکه است و ممکن نیست که حادثهای نگران کننده در سال پنجم بعثت و در مکه رخ دهد و پس از چندین سال (حداقل ۸ سال) در مدینه آیاتی برای دلداری و رفع نگرانی آن حضرت نازل شود. ثانیا، اگر «تمنی» در آیه به معنای آرزو کردن باشد، آیه بدین معناست که خداوند هیچ پیامبر و رسولی را نفرستاده، مگر اینکه شیطان در آرزوی او که پیشرفت دین یا ایمان آوردن مردم بود دست میانداخت، مردم را نسبت به دین وسوسه میکرد و کوشش پیامبر را بینتیجه میساخت؛ اما خداوند سرانجام وسوسههای شیطان را میزدود. اما اگر «تمنی» به معنای تلاوت و قرائت باشد، آیه بدین معناست که وقتی پیامبران آیات را بر مردم تلاوت میکردند، شیطان شبهههایی گمراه کننده بر دلهای مردم میافکند، اما خداوند شبهات شیطان را با رد آنها از سوی پیامبر یا فرو فرستادن آیهای باطل میکرد[۷۸]. همچنین بر اساس روایت طبری آیه ۷۳ سوره اسراء نیز پس از داستان غرانیق برای دلداری پیامبر(ص) نازل شده است؛ اما مفاد این آیه با افسانه غرانیق بیگانه است و حتی آن را رد میکند. آن گونه که ادبا گفتهاند «کاد» ی مثبت دلالت میکند که چنین کاری رخ نداده است[۷۹]، چنان که واژه «لولا» در آیه بعد از آن نیز دلالت میکند که پیامبر بر اثر تثبیت الهی هرگز به مشرکان نزدیک نشده است[۸۰]: ﴿وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا﴾[۸۱] همانگونه که مفسران گفتهاند خداوند در این آیات به درخواست مشرکان از پیامبر(ص) ته برای سازش و بدگوئی نکردن از بتها و راندن مؤمنان ضعیف از خود اشاره میکند و الطاف الهی را مانع تأثیر وسوسههای آنان و لغزیدن و انحراف حضرت از وحی الهی میشمارد و مقام عصمت وسیلهای برای استواری ایشان است[۸۲].
- منکران نبوت پیامبر(ص) در شخصیت بینظیر و هوشمندی آن حضرت تردید نکردهاند؛ زیرا یک انسان درس نخوانده در جزیرة العرب نمیتواند کتابی بیاورد که هزاران دانشمند جهان را متوجه و شیفته خود گرداند، بنابراین چگونه ممکن است چنین انسانی ناهماهنگی، بلکه تناقض جملههایی را که در ستایش بت هاست الگو:متن عربی با جملهای که در آیه پس از آن در نکوهش بتها آمده: ﴿إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ...﴾[۸۳] درک نکند و چنین سخن بگوید: آیا بتهای لات و منات و عزی را دیدید؟ آنان جوانانی سفیدرو و زیبایند که امید شفاعت از آنان میرود. آنان چیزی جز نامهایی (پوچ) که شما خود گذاشته اید نیستند و خداوند هیچ دلیلی بر این نامگذاریها فرو نفرستاده است[۸۴].
- مسلمانانی که این جملات را شنیدند با این که خود اهل لغت عرب بودند چگونه به تناقض آن پی نبردند؟ و اگر پی بردند، چرا در اعتقاد خود متزلزل نشدند و عکس العمل نشان ندادند؟ (هیچ گونه واکنشی از مسلمانان در این رابطه گزارش نشده است[۸۵].)
- دشمنان پیامبر که در دشمنی با آن حضرت از هیچ اقدامی فروگذار نمیکردند و برای پراکندن مردم از گرد او از انواع تهمتها همچون ساحر، شاعر و مجنون استفاده میکردند، چگونه از این دستاویز بسیار مؤثر برای کوبیدن آن حضرت و پراکنده ساختن مسلمانان از گرد او استفاده نکردند و با توجه به اینکه برخی از آنها از فصحا و بلغا و نکته سنجان بودند، چگونه به دو جملهای که مشتمل بر ستایش خدایان آنهاست بسنده کردند، در صورتی که قبل و بعد آن سراپا نکوهش خدایان و بتهای آنهاست[۸۶]؟
- نخستین و مهمترین محور دعوت و تبلیغ پیامبراکرم(ص) توحید و مبارزه با بت پرستی است: «قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا» و از سویی آن حضرت با پایداری، همه دشواریها را در راه هدف الهی خود تحمل کرد و آزارها و محاصره در شعب ابی طالب ذرهای او را از مواضعش فرود نیاورد[۸۷] و گفت: «اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهند تا از تبلیغ دینم دست بردارم برنخواهم داشت»[۸۸]. چگونه ممکن است آن به حضرت یک باره از اولین و مهمترین محور تبلیغش دست کشیده و در حضور دوست و دشمن از بتها تجلیل و تمجید و آنها را عالی مقام و دارای مقام شفاعت معرفی کند[۸۹]؟
- اگر چنین ماجرایی رخ داده بود میبایست کسانی که در زمان وقوع این حادثه حضور داشتند اعم از مسلمان و غیر مسلمان آن را به طور گسترده نقل میکردند، در حالی که هیچ یک از کسانی که این داستان را نقل کردهاند در آن زمان (ادعایی) حضور بلکه وجود نداشتهاند[۹۰].
- در ذیل این داستان آمده است: هنگامی که مهاجران حبشه این ماجرا را شنیدند، به مکه مراجعت کردند، ولی در بیرون دروازه مکه آگاه شدند که قریش دشمنی را از سر گرفته است. به نقل ابن سعد، مهاجران در ماه شعبان سال پنجم بعثت هجرت کرده و در شوال همان سال به مکه بازگشتهاند. همین مؤلف میگوید: واقعه غرانیق در ماه رمضان این سال رخ داده است. حال اگر این داستان صحیح باشد تا مسافری از مکه حرکت کند و خود را به حبشه رسانده و این خبر را به مسلمانان مهاجر ابلاغ کند و آنها نیز چندی به مشورت پرداخته و سرانجام تصمیم به بازگشت بگیرند تا آنگاه که به مکه بازگردند، دست کم شش ماه طول میکشد. این امر در تضاد با مضمون روایات است که زمان حادثه تا بازگشت مهاجران به حبشه را حدود یک ماه دانسته است. این تضاد مستلزم بیاعتباری روایات افسانه غرانیق است[۹۱].[۹۲]
منابع
پانویس
- ↑ جامع البیان، ج۱۰ و ۱۷، ص۲۴۵ و ۲۴۹؛ کشف الاسرار، ج۶، ص۳۸۶.
- ↑ تأویل مختلف الحدیث، ص١٢٢؛ المعجم الکبیر، ج۹، ص۳۵؛ ج۱۲، ص۴۲.
- ↑ الطبقات، ج۱، ص۱۶۰-۱۶۱؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۵۵۰ - ۵۵۲
- ↑ لغتنامه، ج۲، ص۲۶۲۵، «افسانه».
- ↑ تنزیه الانبیا، ص۱۰۶، ۱۰۹؛ التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۲۳۶، ۲۴۱؛ المیزان، ج۱۴، ص۳۹۸ - ۳۹۹.
- ↑ نقد توطئه آیات شیطانی، ص۱۴ و ۱۸؛ تاریخ قرآن، ص۱۶۵.
- ↑ «آیا بتهای «لات» و «عزّی» را (شایسته پرستش) دیدهاید؟ * و آن سومین بت دیگر «منات» را؟» سوره نجم، آیه ۱۹-۲۰.
- ↑ غرانیق جمع غرنوق بر وزن مزدور یک نوع پرنده آبی سفید یا سیاه رنگ است و به معانی دیگر نیز آمده (قاموس اللغة).
- ↑ «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو میکرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) میافکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان میافکند، از میان برمیدارد سپس آیات خود را استوار میگرداند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره حج، آیه ۵۲.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۱۴۱ - ۱۴۳
- ↑ فخر رازی، تفسیر کبیر، ج۲۳، ص۵۰.
- ↑ فخر رازی، تفسیر کبیر، ج۲۳، ص۵۰.
- ↑ «و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۳-۴.
- ↑ «آنها جز نامهایی که شما و پدرانتان نامیدهاید نیستند، خداوند بر (پرستش) آنها هیچ حجّتی نفرستاده است؛ آنها جز از گمان و هوسهایی که در دل دارند پیروی نمیکنند در حالی که به راستی از سوی پروردگارشان برای آنان رهنمود آمده است» سوره نجم، آیه ۲۳.
- ↑ «بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.
- ↑ «آنان چنان بودند که چون به آنها میگفتند: هیچ خدایی جز خداوند نیست، سرکشی میورزیدند» سوره صافات، آیه ۳۵.
- ↑ مجمع البیان، تفسیر فخر رازی، قرطبی، فی ظلال تفسیر، صافی روح ال حالمعانی و المیزان و تفسیرهای دیگر ذیل آیات مورد بحث.
- ↑ «آیا بتهای «لات» و «عزّی» را (شایسته پرستش) دیدهاید؟ * و آن سومین بت دیگر «منات» را؟» سوره نجم، آیه ۱۹-۲۰.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۷، ص۴۴ - ۷۴؛ مرحوم طبرسی در مجمع البیان نیز آن را به عنوان یک احتمال آورده است.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۱۴۱-۱۴۴.
- ↑ سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن، ص ۳۶۷.
- ↑ سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن، ص ۳۷۱.
- ↑ فتح الباری، ج۸، ص۳۳۳.
- ↑ تنزیه الانبیا، ص۱۰۶، ۱۰۹؛ الهدی الی دین المصطفی، ج۱، ص۱۶۸، ۱۷۲؛ المیزان، ج۱۴، ص۳۹۶-۳۹۷؛ الصحیح من سیره، ج۳، ص۱۳۷-۱۴۸.
- ↑ فتح الباری، ج۸، ص۳۳۳؛ جصاص، احکام القرآن، ج۳، ص۳۶۳.
- ↑ تاریخ طبری، ج۱، ص۵۵۰-۵۵۲
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۶ و ۱۲، ص۵۵
- ↑ اسباب النزول، ص۲۳۲ - ۲۳۳.
- ↑ تفسیر ماوردی، ج۴، ص۳۵ - ۳۶.
- ↑ الکشاف، ج۳، ص۱۶۴- ۱۶۵.
- ↑ الکامل، ج۲، ص۷۷.
- ↑ فتح الباری، ج۸، ص۳۳۳.
- ↑ الدر المنثور، ج۶، ص۶۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۰، ۵۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۰
- ↑ زاد المسیر، ج۵، ص۴۴۱.
- ↑ الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۲۱.
- ↑ تفسیر بیضاوی، ج۳، ص۱۵۰.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۶ و ۱۲، ص۵۵.
- ↑ البحر المحیط، ج۷، ص۵۲۶
- ↑ اضواء البیان، ج۵، ص۴۹۹.
- ↑ تفسیر ابی السعود، ج۴، ص۲۶ - ۲۷.
- ↑ تفسیر ثعالبی، ج۲، ص۴۰۹.
- ↑ تفسیر قاسمی، ج۱۲، ص۴۵.
- ↑ فی ظلال القرآن، ج۴، ص۲۴۳۲
- ↑ احکام القرآن، ابن عربی، ج۳، ص۱۳۰۳
- ↑ فتح الباری، ج۸، ص۳۳۳
- ↑ تفسیر کبیر فخر رازی، ج۲۳، ص۵۰.
- ↑ حیات محمد ص۱۲۹-۱۲۴
- ↑ ر.ک: معرفت، محمد هادی، علوم قرآنی، ص۲۷-۳۰.
- ↑ سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن، ص ۳۷۲.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۱.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۱.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۰.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۲-۵۳.
- ↑ سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن، ص ۳۷۵.
- ↑ «و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۳-۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۰؛ بحار الانوار، ج۱۷، ص۵۷؛ التمهید، ج۱، ص۹۱.
- ↑ «بیگمان تو بر بندگان من چیرگی نداری مگر آن گمراهان که از تو پیروی کنند» سوره حجر، آیه ۴۲.
- ↑ «که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل میکنند چیرگی نیست *چیرگی او تنها بر کسانی است که دوستش میدارند و بر کسانی که به او شرک میورزند» سوره نحل، آیه ۹۹-۱۰۰.
- ↑ «گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد * بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲-۸۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۸؛ بحار الانوار، ج۱۷، ص۶۲ ۶۳؛ تاریخ قرآن، ص۱۴۹.
- ↑ «جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد * تا معلوم دارد که رسالتهای پروردگارشان را رساندهاند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا میگیرد و شمار هر چیز را دارد» سوره جن، آیه ۲۷-۲۸.
- ↑ «گردآوری و خواندن آن با ماست» سوره قیامه، آیه ۱۷.
- ↑ «بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.
- ↑ «زودا که تو را خواندن (قرآن) آموزیم و دیگر از یاد نمیبری،» سوره اعلی، آیه ۶.
- ↑ «و اگر ما تو را پابرجا نمیداشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی * آنگاه بیگمان دو چندان در زندگی و دو چندان پس از مرگ به تو (از عذاب) میچشاندیم سپس در برابر ما برای خویش یاوری نمییافتی» سوره اسراء، آیه ۷۴-۷۵.
- ↑ تنزیه الانبیا، ص۱۰۷ - ۱۰۸؛ المیزان، ج۱۴، ص۳۹۶ - ۳۹۷.
- ↑ تنزیه الانبیا، ص۱۰۷ - ۱۰۸؛ البحر المحیط، ج۷، ص۵۲۵ - ۵۲۶
- ↑ سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن، ص ۳۷۶.
- ↑ نصب المجانیق، ص۵ و ۱۸، میقات، ش۲۴، ص۵۸-۶۲؛ الاسرائیلیات، ص۳۱۴ - ۳۱۵.
- ↑ الاصابة، ج۴، ص۱۲۲
- ↑ جامع البیان، ج۱۰ و ج۱۷، ص۲۴۴، ۲۵۰؛ الدر المنثور، ج۶، ص۶۹-۶۵
- ↑ الکافی، ج۱، ص۶۸؛ امان الامة من الاختلاف، ص۶۷ - ۶۸؛ عمده، ص۸۴.
- ↑ الهدی الی دین المصطفی، ج۱، ص۱۶۸-۱۷۲؛ الرواشح، ص۱۹۰؛ نصب المجانیق، ص١٩.
- ↑ تاریخ قرآن، ص۱۵۸.
- ↑ مجمع البیان، ج۷، ص۱۰۹؛ ج۱۰، ص۶۱۳؛ البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۸۱؛ المیزان، ج۱۴، ص۳۳۸.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۱ - ۵۲؛ المیزان، ج۱۴، ص۳۹۰-۳۹۳؛ الاسرائیلیات، ص۳۲۲.
- ↑ البرهان فی علوم القرآن، ج۴، ص۱۲۰
- ↑ البحر المحیط، ج۷، ص٩٠.
- ↑ «و اگر ما تو را پابرجا نمیداشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۴.
- ↑ مجمع البیان، ج۶، ص۶۶۵ - ۶۶۶؛ المیزان، ج۱۳، ص۱۷۲ - ۱۷۳.
- ↑ «آنها جز نامهایی که شما و پدرانتان نامیدهاید نیستند، خداوند بر (پرستش) آنها هیچ حجّتی نفرستاده است؛ آنها جز از گمان و هوسهایی که در دل دارند پیروی نمیکنند در حالی که به راستی از سوی پروردگارشان برای آنان رهنمود آمده است» سوره نجم، آیه ۲۳.
- ↑ التمهید، ج۱، ص۹۴ - ۹۵؛ نقد توطئه آیات شیطانی، ص۶۲.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۵۱؛ الصحیح من سیره، ج۳، ص۱۴۲ - ۱۴۵.
- ↑ التمهید، ج۱، ص۹۵؛ قضایا قرآنیه، ص۱۱۹؛ فروغ ابدیت، ج۱، ص۳۴۳ - ۳۴۴.
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۲۸۹، ۲۹۲، ۳۵۴؛ فروغ ابدیت، ج۱، ص۳۵۱- ۳۵۸.
- ↑ السیرة النبویة، ج۱، ص۲۶۶.
- ↑ نقد توطئه آیات شیطانی، ص۶۱؛ من وحی القرآن، ج۱۶، ص۹۹.
- ↑ التمهید، ج۱، ص۸۷؛ پژوهشهای قرآنی، ش۱، ص۸۸-۹۰.
- ↑ میقات حج، سال ۶، ش۲۴، ص۶۶-۶۷.
- ↑ سازندگی، مهدی، عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن، ص ۳۷۸.