نفاق در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
(۲۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = نفاق | |||
| عنوان مدخل = نفاق | |||
| مداخل مرتبط = [[نفاق در لغت]] - [[نفاق در قرآن]] - [[نفاق در نهج البلاغه]] - [[نفاق در کلام اسلامی]] - [[نفاق در معارف مهدویت]] - [[نفاق در تاریخ اسلامی]] - [[نفاق در فقه سیاسی]] - [[نفاق در معارف و سیره نبوی]] - [[نفاق در معارف و سیره علوی]] - [[نفاق در معارف دعا و زیارات]] - [[نفاق در معارف و سیره سجادی]] - [[نفاق در جامعهشناسی اسلامی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
'''نفاق''' به معنای پوشیده و پنهان داشتن در اصطلاح دینی به معنای تفاوت در ظاهر و باطن است و به کسی که نفاق دارد، [[منافق]] میگویند. عامل شکلگیری جریان نفاق، [[قدرت]] و هیبت حکومت حق بود که در مدینه پدید آمد. با ورود [[پیامبر]] {{صل}} به مدینه و [[حکومت]] یافتن اسلام، حرکتهای پنهانی منافقانه آغاز شد و در جنگهای میان اسلام و [[کفر]] بروز و نمودی بیشتر یافتند. | |||
نفاق انواع مختلفی میتواند داشته باشد مانند: ریاکاری و اظهار دروغین [[دوستی]]؛ [[نیکو]] جلوه دادن ظاهر و ... . از عوامل نفاق میتوان از احساس حقارت و [[زبونی]]، [[ترس]]، [[دروغ]] و [[رذایل اخلاقی]] یاد کرد که آثار سوئی مانند: از بین رفتن [[ایمان]]، بیآبرویی در قیامت، بیاعتمادی مردم و ... را به دنبال دارد. | |||
== | == معناشناسی نفاق و منافق == | ||
=== معنای لغوی === | |||
{{اصلی|نفاق در لغت}} | |||
نفاق از "نفق" در لغت به معنای اخفا و اغماض از چیزی<ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغة، ج۵، ص۴۵۴.</ref> یا قطع شدن در جریان چیزی است<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۲، ص۲۰۷.</ref> و منافق از ریشۀ [[نفاق]] به معنای [[دورویی]] است<ref>فرهنگ معین، ج۴، ص۴۳۷۳؛ فرهنگ عمید، ص۹۹۲؛ مجمع البحرین، ج۵، ص۲۴۱.</ref>.<ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص۵۰۰-۵۰۱؛ [[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژهنامه فقه سیاسی (کتاب)|واژهنامه فقه سیاسی]]، ص۱۷۱.</ref> | |||
=== معنای اصطلاحی === | |||
در اصطلاح [[نفاق]] به برنامهای در جریان [[زندگی]] [[بشر]] دلالت دارد که نابودشدنی است (به [[دلیل]] [[مخالفت]] آن جریان با [[قلب]] و سریره [[منافق]])<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۲، ص۲۰۷.</ref>. همچنین عبارت است از [[اقرار]] به [[ایمان]] با [[زبان]] و نداشتن [[اعتقاد]] به آن در قلب؛ بنابراین واضح است که مطابق نبودن گفتار و [[کردار]] در امور، مربوط به [[ایمان دینی]] که یکی از وجوه ویژه [[فسق]] است، مهمترین عنصر بنیادی در واژه نفاق است و منافق در اصطلاح، به گروهی از افراد [[جامعه]] میگویند که از روی [[عناد]] و با سوء نیت، جریانی [[انحرافی]] در [[جامعه اسلامی]] ایجاد نموده و زمینۀ [[شورش]] و [[نافرمانی]] را به طور خزنده و پنهانی فراهم میآورند، ولی در ظاهر خود را با [[قوانین]] جامعه اسلامی هماهنگ کرده و از پوششهای به ظاهر [[اسلامی]]، در مخفی نگهداشتن مقاصد خود استفاده میکنند<ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص۵۰۰-۵۰۱؛ [[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژهنامه فقه سیاسی (کتاب)|واژهنامه فقه سیاسی]]، ص۱۷۱.</ref>. | |||
== رابطه نفاق و کفر == | |||
عدهای از لغویان [[عرب]]، نفاق را نوعی [[کفر]] شمردهاند و آن را "کفر النفاق" نامیدهاند؛ اما نفاق مقولهای مستقل میان کفر و ایمان است: {{متن قرآن|إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُواْ إِلَى الصَّلاةِ قَامُواْ كُسَالَى يُرَاؤُونَ النَّاسَ وَلاَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلِيلاً مُّذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذَلِكَ لاَ إِلَى هَؤُلاء وَلاَ إِلَى هَؤُلاء وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِيلاً}}<ref>«بیگمان منافقان، با خداوند نیرنگ میبازند و او نیز با آنان تدبیر میکند و (اینان) چون به نماز ایستند با گرانجانی میایستند، برابر مردم ریا میورزند و خداوند را جز اندکی یاد نمیکنند میان آن (دو گروه) سرگردان ماندهاند، نه با اینانند نه با آنان و هر که را خداوند در گمراهی وانهد هرگز برای او راهی نخواهی یافت» سوره نساء، آیه ۱۴۲-۱۴۳.</ref>. | |||
این حالت بینابینی میان کفر و ایمان، در آیهای دیگر نیز که به [[جنگ احد]] اشاره دارد، ملاحظه میشود: {{متن قرآن|وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُوا وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا قَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا قَالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتَالًا لَاتَّبَعْنَاكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِيمَانِ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ}}<ref>«و تا آنان را (نیز) که دورویی کردند معلوم بدارد و (چون) به آنان گفته شد که بیایید در راه خداوند پیکار یا دفاع کنید گفتند: اگر میدانستیم پیکاری در کار است از شما پیروی میکردیم! اینان (در) همین روز به کفر نزدیکتر بودند تا به ایمان؛ چیزی به زبان میآورند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۷.</ref>. این دو [[آیه]] نشان میدهد که مقوله معنایی نفاق، گسترهای از معناست که مرز مشخص و معیّنی ندارد؛ به عبارت دیگر مقولهای است با طبیعتی فوقالعاده پویا و متحرک که ممکن است به هر یک از دو سو (کفر یا ایمان) کشیده شود؛ چنانکه به نحوی غیر محسوس رنگ کفر یا ایمان به خود میگیرد<ref>توشیهیکو ایزوتسو، مفاهیم اخلاقی ـ دینی در قرآن مجید، ص۳۶۱-۳۶۵؛ محسن معینی، «نفاق»، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ج۲، ص۲۲۴۸.</ref>.<ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص۵۰۰-۵۰۱.</ref> | |||
== [[نفاق]] و [[منافقان]] == | |||
مسأله نفاق از جمله مسائلی است که [[نظام اسلامی]] در [[سیاست]] و [[زندگی]] داخلی خود با آن روبروست و معلومشدن شیوه برخورد با پدیده [[زشت]] نفاق و منافقان یکی از حیاتیترین مسائل سیاست داخلی در [[اسلام]] است. | |||
پایگاه اولیه [[منافقین]] از [[مسجد]] "ضرار" به سرکردگی "[[عبدالله بن ابی]]" شروع شد که [[پیامبر]] {{صل}} با [[قاطعیت]] با آنها برخورد کرد<ref>سیره ابن هشام، ج۴، ص۱۷۴؛ بحارالانوار، ج۲۰، ص۲۵۳.</ref>. تعدادی از [[منافقان]] [[مدینه]] که آیهای از [[قرآن]] درباره نفاق آنها نازل شده است عبارتاند از: [[عبدالله بن ابی]]<ref>{{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُمْ مُسْتَكْبِرُونَ}} «و چون به آنان بگویند که بیایید تا فرستاده خداوند برای شما آمرزش بخواهد، سر برمیگردانند و آنان را میبینی که خودداری میورزند و گردنفرازند» سوره منافقون، آیه ۵.</ref> و [[جد بن قیس]]<ref>{{متن قرآن|وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لِي وَلَا تَفْتِنِّي أَلَا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ}} «و از ایشان، کسی است که میگوید: به من اجازه (کنارهگیری از جهاد) بده و مرا در آشوب میفکن! آگاه باش که آنان در آشوب افتادهاند و دوزخ فراگیرنده کافران است» سوره توبه، آیه ۴۹.</ref> از قبیلۀ [[خزرج]] و [[رافع بن زید]]<ref>{{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا * وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنَافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُودًا}} «آیا به آن کسان ننگریستهای که گمان میبرند به آنچه به سوی تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است ایمان دارند (اما) بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند و شیطان سر آن دارد که آنان را به گمراهی ژرفی درافکند * و چون به آنان گفته شود که به سوی آنچه خداوند فرو فرستاده است و به سوی این پیامبر آیید دورویان را خواهی دید که یکسره روی از تو باز میگردانند» سوره نساء، آیه ۶۰-۶۱.</ref>، مربع بن قیظی<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَيَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِرَارًا}} «و هنگامی که دستهای از ایشان گفتند: ای مردم مدینه! جای ماندن ندارید پس بازگردید و دستهای (دیگر) از آنان از پیامبر اجازه (بازگشت) میخواستند؛ میگفتند خانههای ما بیحفاظ است با آنکه بیحفاظ نبود، آنان جز سر گریز (از جنگ) نداشتند» سوره احزاب، آیه ۱۳.</ref> و [[عباد بن حنیف]]<ref>{{متن قرآن|وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ}} «و اگر از آنان (از ریشخند کردنشان) بپرسی، به یقین میگویند: ما تنها (در گفتوگو) فرو میرفتیم و بازی میکردیم بگو: آیا خداوند و آیات وی و پیامبرش را ریشخند میکردید؟» سوره توبه، آیه ۶۵.</ref> از تیرۀ [[اوس]]<ref>[[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژهنامه فقه سیاسی (کتاب)|واژهنامه فقه سیاسی]]، ص۱۷۱.</ref>. | |||
=== نفاق پدیده پیچیده [[جوامع بشری]] === | |||
[[انسان]] با مطالعه [[تاریخ]] امم و [[ملل]] عالم و [[پیامبران پیشین]] به این [[حقیقت]] میرسد که [[جوامع]] ابتدایی از آفت جامعهسوز نفاق و سیاست ضدّ [[انسانی]] منافقان کمتر آسیب میدیدهاند. در برابر یک [[دین]] و [[ایدئولوژی]]، برای افراد [[جامعه]] سه حالت متصوّر است: | |||
# [[ایمان]] | |||
# [[کفر]] و [[انکار]] صریح آن [[دعوت]] | |||
# نفاق و [[دورویی]] ([[تظاهر]] به [[تسلیم]] و پنهان نمودن [[کفر]]) | |||
حالت سوم در جوامع ابتدایی کمتر بوده است. در برابر دعوت [[حضرت نوح]]، [[هود]]، [[ابراهیم]] {{عم}} و... ، [[ملأ]] و مترفین کفر صریح میورزیدند و سیاست پیچیده و ضد انسانی نفاق را در پیش نمیگرفتند. لذا حل مسأله سادهتر بود؛ اما هر چه در تاریخ [[بشر]] گام به گام [[انبیا]] و فرستادگان [[الهی]] پیش میآییم، [[رشد]] و تظاهر نفاق را به عنوان تاکتیک پیچیدۀ [[شرک]] و کفر بیشتر مشاهده میکنیم. | |||
وجود جریان “سامری” در درون [[نهضت]] الهی [[حضرت موسی]] {{ع}} نمونه این حقیقت است. آیا [[سامری]] یک [[منافق]] نبود؟ [[قارون]] چطور؟ قارون [[ثروتمند]] معروف ابتدا با نهضت [[موسی]] و از اقاریب و خویشاوندان او بود. اما آنجا که مسأله [[صدقات]] و [[زکات]] و پرداخت سهم [[محرومان]] و [[فقرا]] پیش آمد، علیه نهضت موسی [[توطئه]] و موضعگیری نمود. آری، قارون یک منافق بود و در پی [[تأمین منافع]] پُست مادی خویش. بعد از موسی، [[حضرت عیسی]] {{ع}} را میبینیم که توسط یکی از [[حواریون]] و [[شاگردان]] ویژه خود “یهودا” لو داده میشود. آیا [[یهودا]] یک منافق نفوذی نبود؟ چرا [[خیانت]] کرد و [[امپراتوری]] [[روم]] را بر [[عیسی مسیح]] ترجیح داد؟ | |||
بعد از [[عیسی]]، تاریخ نهضت و حرکت [[آخرین پیامبر خدا]] حضرت [[محمد بن عبدالله]] {{صل}} را ورق میزنیم و میبینیم این بار رشد سرطانی [[نفاق]] بیش از هر بیماری دیگر مطرح است و [[پیامبر اسلام]] {{صل}} با آن درگیر میشود. بعد از [[رحلت]] [[خاتم پیامبران]]، دوره [[امامت]] و [[خلافت]] [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} را در نظر بگیرید که پدیده نفاق بیش از دوران پیامبر خود را بروز داده و در صحنه [[سیاست]] و توطئهآفرینی وارد شده است و شاید تنها مسأله روز در درون [[امّت اسلامی]] و تنها عامل علیه جریان اصیل و [[حق امامت]] است. | |||
چرا پیامبر اسلام شکست نخورد، اما [[حکومت]] [[علی]] {{ع}} بیش از پنجسال دوام نیاورد، آن هم سراسر با [[جنگ]] و [[قتال]] گذشت؟ چون [[پیامبر]] با [[کفار]] روبه رو بود، چهرههای آنان بیپرده و بینقاب بود و علی {{ع}} با کفار متظاهر به [[اسلام]] ([[منافق]]) روبه رو بود که پرده و نقاب [[مسلمانی]] بر چهره داشتند و آن پرده و نقاب را میتوانستند هر روز به رنگی در بیاورند. این است عامل شکست علی {{ع}} و رمز [[پیروزی]] پیامبر {{صل}}. | |||
بنابراین، نتیجه میگیریم، نفاق پدیده [[سیاسی]] بسیار [[مذموم]] و [[زشت]] و پیچیدهای است که به موازات حرکت تاریخ به عنوان تاکتیک ضد توحید کفار تورّم پیدا کرده و برای خود جا باز نموده است و برای همین است که [[قرآن]] و اسلام بیش از هر [[جریان سیاسی]] دیگری به رد و افشای چهره کریه نفاق و [[منافقان]] پرداخته است. | |||
اول [[سوره بقره]] با توصیف [[مؤمنان]]، [[کفّار]] و منافقان شروع میشود. چهار [[آیه]] راجع به مؤمنان، دو آیه درباره کفّار، اما شانزده آیه راجع به منافقان و کید و [[شیطنت]] و [[گمراهی]] آنان سخن میگوید. در سورههای دیگر نیز [[خداوند]] به هر مناسبتی خطر نفاق را تذکر میدهد و از همه مهمتر یک سوره را به نام [[منافقین]] اختصاص داده و اوصاف و خصائل زشت آنان را افشا میسازد. | |||
همه اینها نشان دهنده خطر سیاسی این جریان [[منحرف]] و بیمبنا و بیمسلک و مخرب است و لذا [[جوامع اسلامی]] همیشه با این مسأله درگیری داشته و خواهند داشت. فتنۀ آنان خطرناکتر از [[حمله]] [[کفّار]] است<ref>[[ابوالفضل شکوری|شکوری، ابوالفضل]]، [[فقه سیاسی اسلام (کتاب)|فقه سیاسی اسلام]]، ص۲۱۱.</ref>. | |||
=== شیوه مقابله [[اسلام]] با [[منافقان]] === | |||
اسلام در رابطه با منافقان و جریان [[نفاق]] یک [[سیاست]] واقعبینانه دارد، تشکیلیافته از دو جزءِ: مقابله [[سیاسی]] و مقابله نظامی. | |||
# مقابله سیاسی بسیار آگاهانه و منطقی است و دارای چند وجه است: | |||
## نخست، بُعد [[افشاگری]] چهره کریه منافقان و بیان صفات و خویهای [[زشت]] آنان و اینکه به هیچ [[عهد]] و پیمانی [[وفا]] نمیکنند. | |||
## دوم، [[مبارزه]] به صورت [[قطع رابطه]] با آنان و برحذر داشتن [[مسلمانان]] از نزدیکی به آنان. چنان که در سوره منافقین میفرماید: {{متن قرآن|...فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ...}}<ref>«...از آنها دوری گزین! خدایشان لعنت کناد!» سوره منافقون، آیه ۴.</ref>. روش مقابله سیاسی به طور منحصر تا زمانی تجویز شده که آنان دست به [[سلاح]] نبرند و [[اقدام عملی]] در برانداختن [[نظام اسلامی]] نکنند. | |||
# مقابله نظامی: در صورتی که آنان روش خود را [[تغییر]] داده و به سلاح [[متوسل]] شوند و [[فتنه]] نمایند، روش اسلام نیز بر پایه [[خشم خدا]] تغییر مییابد؛ یعنی شیوه مقابله و [[سرکوب]] نظامی آنان تجویز میشود و عدهای از [[فقها]] از جمله شیخ جمالالدین مقداد بن عبدالله سیوری معتقدند که [[اهل بغی]] و [[بغات]] همان منافقین هستند در صورتیکه خروج کنند؛ یعنی علیه [[امام]] [[عادل]] مسلمانان [[قیام]] مسلّحانه نمایند و حکمشان همان [[حکم]] اهلالبغی است. | |||
به خصوص [[تاریخ]] [[صدر اسلام]] در [[زمان]] [[علی]] {{ع}} که آنها همان منافقین در [[جنگ جمل]] و [[صفین]] و [[نهروان]] بر ضدّ علی قیام کردند و یا [[قیامها]] را [[رهبری]] نموده و از [[ناآگاهی]] و قشریگری برخی از مسلمانان سادهدل سوء استفاده نمودند. [[خداوند]] به [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} دستور میدهد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ}}<ref>«ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳.</ref>. نتیجهای که به طور مستقیم از این [[آیه]] به دست میآید [[وجوب]] “قتال” یعنی [[جنگ]] و سرکوبی مسلّحانه [[منافقین]] مانند “کفّار” است؛ یعنی همانگونه که با [[کفار]] باید جنگید، با منافقین نیز باید جنگید و باید بر آنان بسیار سخت گرفت: {{متن قرآن|وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ}}. | |||
پیچیدگی فوقالعاده و نحوست و ماکیاولگرایی پدیده شوم نفاق در جریانات بعد از وقوع انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به وضوح مشاهده شد و نفاق، با اقدام به تخریب و ترور، چهره واقعی خود را نشان داد و در این میان بهترین نوابغ و صادقترین خادمان این امّت و اشخاصی که از ارزندهترین ذخایر علمی و سیاسی این مرز و بوم بودند با مرگ خونین خود خلأ بزرگی در جامعه ایجاد کردند و خود به لقاء الله شتافتند<ref>[[ابوالفضل شکوری|شکوری، ابوالفضل]]، [[فقه سیاسی اسلام (کتاب)|فقه سیاسی اسلام]]، ص۲۱۳.</ref>. | |||
==منافقین== | |||
منافقین به گروهی که از روی [[عناد]] و با [[سوءنیت]]، [[جریان انحرافی]] در [[جامعه اسلامی]] به وجود میآورند و زمینه [[شورش]]، و [[نافرمانی]] را بهطور خزنده و [[مستتر]] فراهم میآورند و در ظاهر خود را با جریان قانونی و عادی [[دولت اسلامی]] هماهنگ میکنند و از پوششهای به ظاهر [[اسلامی]]، در مخفی نگهداشتن مقاصد خود استفاده میکنند، [[منافقان]] گفته میشود؛ چنانکه مشابه آن را در جریان [[مسجد ضرار]] [[مشاهده]] میکنیم که [[پیامبر]] با شدت و [[قاطعیت]] با آن برخورد کرد و حتی به قیمت [[تخریب]] مسجد ضرار [[توطئه]] خزنده بانیان مسجد ضرار را [[سرکوب]] کرد. کیفیت برخورد با این نوع جریانهای [[سیاسی]] [[نفاق]] را میتوان از [[آیات]] متعدد [[قرآن]] که در این زمینه نازل شده، به ویژه در [[سوره بقره]] و [[سوره]] منافقین بهدست آورد، گرچه دولت اسلامی با این گروه قاطعانه برخورد میکند، ولی از نظر [[فقهی]] از [[بغاة]] محسوب نمیشوند<ref>فقه سیاسی، ج۳، ص۳۱۱ – ۳۱۹.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۲]]، ص ۶۴۱.</ref> | |||
==منافقین== | |||
[[نفاق]] در لغت به معنای پنهان کردن [[کفر]] و [[تظاهر]] به [[ایمان]] یا پنهان کردن [[دشمنی]] و تظاهر به [[دوستی]] است<ref>ابراهیم مصطفی و دیگران، المعجم الوسیط، ج۲، ص۹۴۲؛ هاشمی شاهرودی، موسوعه الفقه الإسلامی طبقا لمذهب أهل البیت{{عم}}، ج۱، ص۳۸.</ref>. از [[صدر اسلام]]، [[منافقان]] نقش مخرب و تأثیرگذاری در [[ناامن]] کردن مدینهالنبی داشتند؛ به طوری که یک [[سوره]] مستقل در [[قرآن کریم]] به بیان اوصاف [[مذموم]] آنان اختصاص یافته و در سورههای متعدد، ۳۸ [[آیه]] به ویژگیهای منافقان و نقش آنان در ایجاد [[ناامنی]] و آسیب رساندن به [[جامعه]] اشاره شده است. از نظر [[قرآن]]، در درون و [[قلب]] منافق [[مرضی]] هست که او را به [[پلیدی]] وامیدارد و [[خداوند]] هم به واسطه همین پلیدی، این [[مرض]] را در قلبش افزون میکند {{متن قرآن|فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا}}<ref>«به دل بیمارییی دارند و خداوند بر بیماریشان افزود» سوره بقره، آیه ۱۰.</ref> [[بیماری]] ذاتی منافق باعث میشود او حتی علیه [[خدا]] نیز [[نیرنگ]] بکند: {{متن قرآن|إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ}}<ref>«بیگمان منافقان، با خداوند نیرنگ میبازند و او نیز با آنان تدبیر میکند و (اینان) چون به نماز ایستند با گرانجانی میایستند، برابر مردم ریا میورزند و خداوند را جز اندکی یاد نمیکنند» سوره نساء، آیه ۱۴۲.</ref>. | |||
به علت نقش مخرب منافقان، خداوند در قرآن هر جا که از آنان نام برده، به شدیدترین عذابها [[انذار]] داده است: {{متن قرآن|بَشِّرِ الْمُنَافِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا}}<ref>«به منافقان نوید ده که عذابی دردناک خواهند داشت!» سوره نساء، آیه ۱۳۸.</ref> و {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا}}<ref>«به راستی خداوند همه منافقان و کافران را یک جا در دوزخ فراهم میآورد» سوره نساء، آیه ۱۴۰.</ref> حتی بر [[عقوبت]] [[منافق]] در [[دنیا]] نیز دستور داده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ}}<ref>«ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳.</ref>. | |||
[[بیماری]] ذاتی و [[قلبی]] [[نفاق]] سبب بروز [[افعال]] و [[افکار]] [[ناپسند]] و [[پلید]] از او میشود؛ به طوری که [[خداوند]] [[آینده]] پر از [[ناامنی]] و [[فساد]] بر اثر [[حکومت]] [[منافقان]] را ترسیم میکند و میفرماید: {{متن قرآن|فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ * أُولَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ}}<ref>«آیا جز این امید دارید که چون (از کتاب خداوند) رو بگردانید، در زمین تباهی انگیزید و پیوندتان را با خویشاوندان بگسلید؟ * آنان کسانی هستند که خداوند آنان را لعنت کرده است و ناشنوایشان ساخته و چشمهاشان را نابینا کرده است» سوره محمد، آیه ۲۲.</ref> از این روست که خداوند پیامبرش را از منافقان - به عنوان یک خطر بزرگ -<ref>راغب اصفهانی، المفردات الفاظ القرآن، ص۱۰۹، به نقل از: حسینعلی منتظری، مبانی فقهی حکومت اسلامی، ج۴، ص۳۵۳.</ref> بر [[حذر]] میدارد: {{متن قرآن|هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ}}<ref>«آنان دشمنند، از آنها دوری گزین! خدایشان لعنت کناد! چگونه (از حق) بازگردانده میشوند؟» سوره منافقون، آیه ۴.</ref> با توجه به ویژگیهای منافقان و [[انذار]] و هشداری که [[خدا]] میدهد، [[پیامبر]]{{صل}}- به [[روایت]] [[امام علی]]{{ع}} در [[نهج البلاغه]] - [[تهدید]] اصلی بر [[نظام اسلامی]] را از جانب منافقان میدانند: {{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} إِنِّي لَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِي مُؤْمِناً وَ لَا مُشْرِكاً... وَ لَكِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ كُلَّ مُنَافِقِ الْجَنَانِ عَالِمِ اللِّسَانِ يَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ يَفْعَلُ مَا تُنْكِرُونَ}}<ref>سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۲۷.</ref>: «من بر [[امت اسلامی]]، نه از [[مؤمن]] میترسم و نه از [[مشرک]]؛... من بر شما [[مسلمانان]] از منافقی [[ترس]] دارم که دارای این صفات [[زشت]] است: دودل و [[منافق]] است». | |||
همچنین [[حضرت علی]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|أُحَذِّرُكُمْ أَهْلَ النِّفَاقِ فَإِنَّهُمُ الضَّالُّونَ الْمُضِلُّونَ وَ الزَّالُّونَ الْمُزِلُّونَ يَتَلَوَّنُونَ أَلْوَاناً}}<ref>سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ۱۸۵.</ref>: «من شما [[ملت]] را از [[منافقان]] میترسانم؛ زیرا این [[طایفه]] هم خودشان گمراهاند و هم دیگران را به [[گمراهی]] میکشند؛ هم خودشان خلافکار و خطاکارند و هم دیگران را به [[خطا]] و خلاف وا میدارند و خود را به رنگهای گوناگون جلوه میدهند». | |||
منافق هم نفس و [[جان]] [[مردم]] را [[تهدید]] میکند و هم [[دین]] و اعتقاداتشان، در صورت به [[قدرت]] رسیدنشان، همه [[مقاصد خمسه]] [[شرعی]] را به مخاطره میاندازد. در واقع منافق با [[تظاهر]] به [[دینداری]] و [[سلامت نفس]]، از عوامل اصلی [[ناامنی]] [[سیاسی]] و [[فرهنگی]] در [[نظام اسلامی]] شمرده میشود و چون در [[لباس]] دین و [[دوست]] وارد معرکه [[منازعه]] میشود، بیشترین تأثیر مخرب را بر جان و [[مال]] و دین مردم میگذارد و [[کتاب و سنت]] و متون [[فقهی]] به روشنی بر این امر تأکید دارند<ref>حسینعلی منتظری، نظام الحکم فی الاسلام، ص۳۶۴.</ref>؛ به طوری که حتی [[استغفار]] برای منافقان [[حرام]] است<ref>سید محمود هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه، ج۱، ص۴۴۰.</ref>.<ref>[[محمد اسماعیل نباتیان|نباتیان، محمد اسماعیل]]، [[فقه و امنیت (کتاب)|فقه و امنیت]] ص ۱۸۹.</ref> | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:11677.jpg|22px]] [[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژهنامه فقه سیاسی (کتاب)|'''واژهنامه فقه سیاسی''']] | |||
# [[پرونده:1379779.jpg|22px]] [[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم''']] | |||
# [[پرونده:1100676.jpg|22px]] [[ابوالفضل شکوری|شکوری، ابوالفضل]]، [[فقه سیاسی اسلام (کتاب)|'''فقه سیاسی اسلام''']] | |||
# [[پرونده:1100701.jpg|22px]] [[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه فقه سیاسی ج۲''']] | |||
# [[پرونده:IM010643.jpg|22px]] [[محمد اسماعیل نباتیان|نباتیان، محمد اسماعیل]]، [[فقه و امنیت (کتاب)|'''فقه و امنیت''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:نفاق]] | |||
[[رده:نفاق | |||
نسخهٔ کنونی تا ۲۶ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۲۹
نفاق به معنای پوشیده و پنهان داشتن در اصطلاح دینی به معنای تفاوت در ظاهر و باطن است و به کسی که نفاق دارد، منافق میگویند. عامل شکلگیری جریان نفاق، قدرت و هیبت حکومت حق بود که در مدینه پدید آمد. با ورود پیامبر (ص) به مدینه و حکومت یافتن اسلام، حرکتهای پنهانی منافقانه آغاز شد و در جنگهای میان اسلام و کفر بروز و نمودی بیشتر یافتند.
نفاق انواع مختلفی میتواند داشته باشد مانند: ریاکاری و اظهار دروغین دوستی؛ نیکو جلوه دادن ظاهر و ... . از عوامل نفاق میتوان از احساس حقارت و زبونی، ترس، دروغ و رذایل اخلاقی یاد کرد که آثار سوئی مانند: از بین رفتن ایمان، بیآبرویی در قیامت، بیاعتمادی مردم و ... را به دنبال دارد.
معناشناسی نفاق و منافق
معنای لغوی
نفاق از "نفق" در لغت به معنای اخفا و اغماض از چیزی[۱] یا قطع شدن در جریان چیزی است[۲] و منافق از ریشۀ نفاق به معنای دورویی است[۳].[۴]
معنای اصطلاحی
در اصطلاح نفاق به برنامهای در جریان زندگی بشر دلالت دارد که نابودشدنی است (به دلیل مخالفت آن جریان با قلب و سریره منافق)[۵]. همچنین عبارت است از اقرار به ایمان با زبان و نداشتن اعتقاد به آن در قلب؛ بنابراین واضح است که مطابق نبودن گفتار و کردار در امور، مربوط به ایمان دینی که یکی از وجوه ویژه فسق است، مهمترین عنصر بنیادی در واژه نفاق است و منافق در اصطلاح، به گروهی از افراد جامعه میگویند که از روی عناد و با سوء نیت، جریانی انحرافی در جامعه اسلامی ایجاد نموده و زمینۀ شورش و نافرمانی را به طور خزنده و پنهانی فراهم میآورند، ولی در ظاهر خود را با قوانین جامعه اسلامی هماهنگ کرده و از پوششهای به ظاهر اسلامی، در مخفی نگهداشتن مقاصد خود استفاده میکنند[۶].
رابطه نفاق و کفر
عدهای از لغویان عرب، نفاق را نوعی کفر شمردهاند و آن را "کفر النفاق" نامیدهاند؛ اما نفاق مقولهای مستقل میان کفر و ایمان است: ﴿إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُواْ إِلَى الصَّلاةِ قَامُواْ كُسَالَى يُرَاؤُونَ النَّاسَ وَلاَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلِيلاً مُّذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذَلِكَ لاَ إِلَى هَؤُلاء وَلاَ إِلَى هَؤُلاء وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِيلاً﴾[۷].
این حالت بینابینی میان کفر و ایمان، در آیهای دیگر نیز که به جنگ احد اشاره دارد، ملاحظه میشود: ﴿وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُوا وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا قَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا قَالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتَالًا لَاتَّبَعْنَاكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِيمَانِ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ﴾[۸]. این دو آیه نشان میدهد که مقوله معنایی نفاق، گسترهای از معناست که مرز مشخص و معیّنی ندارد؛ به عبارت دیگر مقولهای است با طبیعتی فوقالعاده پویا و متحرک که ممکن است به هر یک از دو سو (کفر یا ایمان) کشیده شود؛ چنانکه به نحوی غیر محسوس رنگ کفر یا ایمان به خود میگیرد[۹].[۱۰]
نفاق و منافقان
مسأله نفاق از جمله مسائلی است که نظام اسلامی در سیاست و زندگی داخلی خود با آن روبروست و معلومشدن شیوه برخورد با پدیده زشت نفاق و منافقان یکی از حیاتیترین مسائل سیاست داخلی در اسلام است.
پایگاه اولیه منافقین از مسجد "ضرار" به سرکردگی "عبدالله بن ابی" شروع شد که پیامبر (ص) با قاطعیت با آنها برخورد کرد[۱۱]. تعدادی از منافقان مدینه که آیهای از قرآن درباره نفاق آنها نازل شده است عبارتاند از: عبدالله بن ابی[۱۲] و جد بن قیس[۱۳] از قبیلۀ خزرج و رافع بن زید[۱۴]، مربع بن قیظی[۱۵] و عباد بن حنیف[۱۶] از تیرۀ اوس[۱۷].
نفاق پدیده پیچیده جوامع بشری
انسان با مطالعه تاریخ امم و ملل عالم و پیامبران پیشین به این حقیقت میرسد که جوامع ابتدایی از آفت جامعهسوز نفاق و سیاست ضدّ انسانی منافقان کمتر آسیب میدیدهاند. در برابر یک دین و ایدئولوژی، برای افراد جامعه سه حالت متصوّر است:
حالت سوم در جوامع ابتدایی کمتر بوده است. در برابر دعوت حضرت نوح، هود، ابراهیم (ع) و... ، ملأ و مترفین کفر صریح میورزیدند و سیاست پیچیده و ضد انسانی نفاق را در پیش نمیگرفتند. لذا حل مسأله سادهتر بود؛ اما هر چه در تاریخ بشر گام به گام انبیا و فرستادگان الهی پیش میآییم، رشد و تظاهر نفاق را به عنوان تاکتیک پیچیدۀ شرک و کفر بیشتر مشاهده میکنیم.
وجود جریان “سامری” در درون نهضت الهی حضرت موسی (ع) نمونه این حقیقت است. آیا سامری یک منافق نبود؟ قارون چطور؟ قارون ثروتمند معروف ابتدا با نهضت موسی و از اقاریب و خویشاوندان او بود. اما آنجا که مسأله صدقات و زکات و پرداخت سهم محرومان و فقرا پیش آمد، علیه نهضت موسی توطئه و موضعگیری نمود. آری، قارون یک منافق بود و در پی تأمین منافع پُست مادی خویش. بعد از موسی، حضرت عیسی (ع) را میبینیم که توسط یکی از حواریون و شاگردان ویژه خود “یهودا” لو داده میشود. آیا یهودا یک منافق نفوذی نبود؟ چرا خیانت کرد و امپراتوری روم را بر عیسی مسیح ترجیح داد؟
بعد از عیسی، تاریخ نهضت و حرکت آخرین پیامبر خدا حضرت محمد بن عبدالله (ص) را ورق میزنیم و میبینیم این بار رشد سرطانی نفاق بیش از هر بیماری دیگر مطرح است و پیامبر اسلام (ص) با آن درگیر میشود. بعد از رحلت خاتم پیامبران، دوره امامت و خلافت علی بن ابی طالب (ع) را در نظر بگیرید که پدیده نفاق بیش از دوران پیامبر خود را بروز داده و در صحنه سیاست و توطئهآفرینی وارد شده است و شاید تنها مسأله روز در درون امّت اسلامی و تنها عامل علیه جریان اصیل و حق امامت است.
چرا پیامبر اسلام شکست نخورد، اما حکومت علی (ع) بیش از پنجسال دوام نیاورد، آن هم سراسر با جنگ و قتال گذشت؟ چون پیامبر با کفار روبه رو بود، چهرههای آنان بیپرده و بینقاب بود و علی (ع) با کفار متظاهر به اسلام (منافق) روبه رو بود که پرده و نقاب مسلمانی بر چهره داشتند و آن پرده و نقاب را میتوانستند هر روز به رنگی در بیاورند. این است عامل شکست علی (ع) و رمز پیروزی پیامبر (ص).
بنابراین، نتیجه میگیریم، نفاق پدیده سیاسی بسیار مذموم و زشت و پیچیدهای است که به موازات حرکت تاریخ به عنوان تاکتیک ضد توحید کفار تورّم پیدا کرده و برای خود جا باز نموده است و برای همین است که قرآن و اسلام بیش از هر جریان سیاسی دیگری به رد و افشای چهره کریه نفاق و منافقان پرداخته است.
اول سوره بقره با توصیف مؤمنان، کفّار و منافقان شروع میشود. چهار آیه راجع به مؤمنان، دو آیه درباره کفّار، اما شانزده آیه راجع به منافقان و کید و شیطنت و گمراهی آنان سخن میگوید. در سورههای دیگر نیز خداوند به هر مناسبتی خطر نفاق را تذکر میدهد و از همه مهمتر یک سوره را به نام منافقین اختصاص داده و اوصاف و خصائل زشت آنان را افشا میسازد.
همه اینها نشان دهنده خطر سیاسی این جریان منحرف و بیمبنا و بیمسلک و مخرب است و لذا جوامع اسلامی همیشه با این مسأله درگیری داشته و خواهند داشت. فتنۀ آنان خطرناکتر از حمله کفّار است[۱۸].
شیوه مقابله اسلام با منافقان
اسلام در رابطه با منافقان و جریان نفاق یک سیاست واقعبینانه دارد، تشکیلیافته از دو جزءِ: مقابله سیاسی و مقابله نظامی.
- مقابله سیاسی بسیار آگاهانه و منطقی است و دارای چند وجه است:
- نخست، بُعد افشاگری چهره کریه منافقان و بیان صفات و خویهای زشت آنان و اینکه به هیچ عهد و پیمانی وفا نمیکنند.
- دوم، مبارزه به صورت قطع رابطه با آنان و برحذر داشتن مسلمانان از نزدیکی به آنان. چنان که در سوره منافقین میفرماید: ﴿...فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ...﴾[۱۹]. روش مقابله سیاسی به طور منحصر تا زمانی تجویز شده که آنان دست به سلاح نبرند و اقدام عملی در برانداختن نظام اسلامی نکنند.
- مقابله نظامی: در صورتی که آنان روش خود را تغییر داده و به سلاح متوسل شوند و فتنه نمایند، روش اسلام نیز بر پایه خشم خدا تغییر مییابد؛ یعنی شیوه مقابله و سرکوب نظامی آنان تجویز میشود و عدهای از فقها از جمله شیخ جمالالدین مقداد بن عبدالله سیوری معتقدند که اهل بغی و بغات همان منافقین هستند در صورتیکه خروج کنند؛ یعنی علیه امام عادل مسلمانان قیام مسلّحانه نمایند و حکمشان همان حکم اهلالبغی است.
به خصوص تاریخ صدر اسلام در زمان علی (ع) که آنها همان منافقین در جنگ جمل و صفین و نهروان بر ضدّ علی قیام کردند و یا قیامها را رهبری نموده و از ناآگاهی و قشریگری برخی از مسلمانان سادهدل سوء استفاده نمودند. خداوند به پیامبر گرامی اسلام (ص) دستور میدهد: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ﴾[۲۰]. نتیجهای که به طور مستقیم از این آیه به دست میآید وجوب “قتال” یعنی جنگ و سرکوبی مسلّحانه منافقین مانند “کفّار” است؛ یعنی همانگونه که با کفار باید جنگید، با منافقین نیز باید جنگید و باید بر آنان بسیار سخت گرفت: ﴿وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ﴾.
پیچیدگی فوقالعاده و نحوست و ماکیاولگرایی پدیده شوم نفاق در جریانات بعد از وقوع انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به وضوح مشاهده شد و نفاق، با اقدام به تخریب و ترور، چهره واقعی خود را نشان داد و در این میان بهترین نوابغ و صادقترین خادمان این امّت و اشخاصی که از ارزندهترین ذخایر علمی و سیاسی این مرز و بوم بودند با مرگ خونین خود خلأ بزرگی در جامعه ایجاد کردند و خود به لقاء الله شتافتند[۲۱].
منافقین
منافقین به گروهی که از روی عناد و با سوءنیت، جریان انحرافی در جامعه اسلامی به وجود میآورند و زمینه شورش، و نافرمانی را بهطور خزنده و مستتر فراهم میآورند و در ظاهر خود را با جریان قانونی و عادی دولت اسلامی هماهنگ میکنند و از پوششهای به ظاهر اسلامی، در مخفی نگهداشتن مقاصد خود استفاده میکنند، منافقان گفته میشود؛ چنانکه مشابه آن را در جریان مسجد ضرار مشاهده میکنیم که پیامبر با شدت و قاطعیت با آن برخورد کرد و حتی به قیمت تخریب مسجد ضرار توطئه خزنده بانیان مسجد ضرار را سرکوب کرد. کیفیت برخورد با این نوع جریانهای سیاسی نفاق را میتوان از آیات متعدد قرآن که در این زمینه نازل شده، به ویژه در سوره بقره و سوره منافقین بهدست آورد، گرچه دولت اسلامی با این گروه قاطعانه برخورد میکند، ولی از نظر فقهی از بغاة محسوب نمیشوند[۲۲].[۲۳]
منافقین
نفاق در لغت به معنای پنهان کردن کفر و تظاهر به ایمان یا پنهان کردن دشمنی و تظاهر به دوستی است[۲۴]. از صدر اسلام، منافقان نقش مخرب و تأثیرگذاری در ناامن کردن مدینهالنبی داشتند؛ به طوری که یک سوره مستقل در قرآن کریم به بیان اوصاف مذموم آنان اختصاص یافته و در سورههای متعدد، ۳۸ آیه به ویژگیهای منافقان و نقش آنان در ایجاد ناامنی و آسیب رساندن به جامعه اشاره شده است. از نظر قرآن، در درون و قلب منافق مرضی هست که او را به پلیدی وامیدارد و خداوند هم به واسطه همین پلیدی، این مرض را در قلبش افزون میکند ﴿فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا﴾[۲۵] بیماری ذاتی منافق باعث میشود او حتی علیه خدا نیز نیرنگ بکند: ﴿إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ﴾[۲۶].
به علت نقش مخرب منافقان، خداوند در قرآن هر جا که از آنان نام برده، به شدیدترین عذابها انذار داده است: ﴿بَشِّرِ الْمُنَافِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا﴾[۲۷] و ﴿إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا﴾[۲۸] حتی بر عقوبت منافق در دنیا نیز دستور داده است: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ﴾[۲۹]. بیماری ذاتی و قلبی نفاق سبب بروز افعال و افکار ناپسند و پلید از او میشود؛ به طوری که خداوند آینده پر از ناامنی و فساد بر اثر حکومت منافقان را ترسیم میکند و میفرماید: ﴿فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ * أُولَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ﴾[۳۰] از این روست که خداوند پیامبرش را از منافقان - به عنوان یک خطر بزرگ -[۳۱] بر حذر میدارد: ﴿هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ﴾[۳۲] با توجه به ویژگیهای منافقان و انذار و هشداری که خدا میدهد، پیامبر(ص)- به روایت امام علی(ع) در نهج البلاغه - تهدید اصلی بر نظام اسلامی را از جانب منافقان میدانند: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِنِّي لَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِي مُؤْمِناً وَ لَا مُشْرِكاً... وَ لَكِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ كُلَّ مُنَافِقِ الْجَنَانِ عَالِمِ اللِّسَانِ يَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ يَفْعَلُ مَا تُنْكِرُونَ»[۳۳]: «من بر امت اسلامی، نه از مؤمن میترسم و نه از مشرک؛... من بر شما مسلمانان از منافقی ترس دارم که دارای این صفات زشت است: دودل و منافق است».
همچنین حضرت علی(ع) میفرماید: «أُحَذِّرُكُمْ أَهْلَ النِّفَاقِ فَإِنَّهُمُ الضَّالُّونَ الْمُضِلُّونَ وَ الزَّالُّونَ الْمُزِلُّونَ يَتَلَوَّنُونَ أَلْوَاناً»[۳۴]: «من شما ملت را از منافقان میترسانم؛ زیرا این طایفه هم خودشان گمراهاند و هم دیگران را به گمراهی میکشند؛ هم خودشان خلافکار و خطاکارند و هم دیگران را به خطا و خلاف وا میدارند و خود را به رنگهای گوناگون جلوه میدهند». منافق هم نفس و جان مردم را تهدید میکند و هم دین و اعتقاداتشان، در صورت به قدرت رسیدنشان، همه مقاصد خمسه شرعی را به مخاطره میاندازد. در واقع منافق با تظاهر به دینداری و سلامت نفس، از عوامل اصلی ناامنی سیاسی و فرهنگی در نظام اسلامی شمرده میشود و چون در لباس دین و دوست وارد معرکه منازعه میشود، بیشترین تأثیر مخرب را بر جان و مال و دین مردم میگذارد و کتاب و سنت و متون فقهی به روشنی بر این امر تأکید دارند[۳۵]؛ به طوری که حتی استغفار برای منافقان حرام است[۳۶].[۳۷]
منابع
پانویس
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغة، ج۵، ص۴۵۴.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۲، ص۲۰۷.
- ↑ فرهنگ معین، ج۴، ص۴۳۷۳؛ فرهنگ عمید، ص۹۹۲؛ مجمع البحرین، ج۵، ص۲۴۱.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۵۰۰-۵۰۱؛ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص۱۷۱.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۲، ص۲۰۷.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۵۰۰-۵۰۱؛ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص۱۷۱.
- ↑ «بیگمان منافقان، با خداوند نیرنگ میبازند و او نیز با آنان تدبیر میکند و (اینان) چون به نماز ایستند با گرانجانی میایستند، برابر مردم ریا میورزند و خداوند را جز اندکی یاد نمیکنند میان آن (دو گروه) سرگردان ماندهاند، نه با اینانند نه با آنان و هر که را خداوند در گمراهی وانهد هرگز برای او راهی نخواهی یافت» سوره نساء، آیه ۱۴۲-۱۴۳.
- ↑ «و تا آنان را (نیز) که دورویی کردند معلوم بدارد و (چون) به آنان گفته شد که بیایید در راه خداوند پیکار یا دفاع کنید گفتند: اگر میدانستیم پیکاری در کار است از شما پیروی میکردیم! اینان (در) همین روز به کفر نزدیکتر بودند تا به ایمان؛ چیزی به زبان میآورند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۷.
- ↑ توشیهیکو ایزوتسو، مفاهیم اخلاقی ـ دینی در قرآن مجید، ص۳۶۱-۳۶۵؛ محسن معینی، «نفاق»، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ج۲، ص۲۲۴۸.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۵۰۰-۵۰۱.
- ↑ سیره ابن هشام، ج۴، ص۱۷۴؛ بحارالانوار، ج۲۰، ص۲۵۳.
- ↑ ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُمْ مُسْتَكْبِرُونَ﴾ «و چون به آنان بگویند که بیایید تا فرستاده خداوند برای شما آمرزش بخواهد، سر برمیگردانند و آنان را میبینی که خودداری میورزند و گردنفرازند» سوره منافقون، آیه ۵.
- ↑ ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لِي وَلَا تَفْتِنِّي أَلَا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ﴾ «و از ایشان، کسی است که میگوید: به من اجازه (کنارهگیری از جهاد) بده و مرا در آشوب میفکن! آگاه باش که آنان در آشوب افتادهاند و دوزخ فراگیرنده کافران است» سوره توبه، آیه ۴۹.
- ↑ ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا * وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنَافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُودًا﴾ «آیا به آن کسان ننگریستهای که گمان میبرند به آنچه به سوی تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است ایمان دارند (اما) بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند و شیطان سر آن دارد که آنان را به گمراهی ژرفی درافکند * و چون به آنان گفته شود که به سوی آنچه خداوند فرو فرستاده است و به سوی این پیامبر آیید دورویان را خواهی دید که یکسره روی از تو باز میگردانند» سوره نساء، آیه ۶۰-۶۱.
- ↑ ﴿وَإِذْ قَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَيَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِرَارًا﴾ «و هنگامی که دستهای از ایشان گفتند: ای مردم مدینه! جای ماندن ندارید پس بازگردید و دستهای (دیگر) از آنان از پیامبر اجازه (بازگشت) میخواستند؛ میگفتند خانههای ما بیحفاظ است با آنکه بیحفاظ نبود، آنان جز سر گریز (از جنگ) نداشتند» سوره احزاب، آیه ۱۳.
- ↑ ﴿وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ﴾ «و اگر از آنان (از ریشخند کردنشان) بپرسی، به یقین میگویند: ما تنها (در گفتوگو) فرو میرفتیم و بازی میکردیم بگو: آیا خداوند و آیات وی و پیامبرش را ریشخند میکردید؟» سوره توبه، آیه ۶۵.
- ↑ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص۱۷۱.
- ↑ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص۲۱۱.
- ↑ «...از آنها دوری گزین! خدایشان لعنت کناد!» سوره منافقون، آیه ۴.
- ↑ «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳.
- ↑ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص۲۱۳.
- ↑ فقه سیاسی، ج۳، ص۳۱۱ – ۳۱۹.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۶۴۱.
- ↑ ابراهیم مصطفی و دیگران، المعجم الوسیط، ج۲، ص۹۴۲؛ هاشمی شاهرودی، موسوعه الفقه الإسلامی طبقا لمذهب أهل البیت(ع)، ج۱، ص۳۸.
- ↑ «به دل بیمارییی دارند و خداوند بر بیماریشان افزود» سوره بقره، آیه ۱۰.
- ↑ «بیگمان منافقان، با خداوند نیرنگ میبازند و او نیز با آنان تدبیر میکند و (اینان) چون به نماز ایستند با گرانجانی میایستند، برابر مردم ریا میورزند و خداوند را جز اندکی یاد نمیکنند» سوره نساء، آیه ۱۴۲.
- ↑ «به منافقان نوید ده که عذابی دردناک خواهند داشت!» سوره نساء، آیه ۱۳۸.
- ↑ «به راستی خداوند همه منافقان و کافران را یک جا در دوزخ فراهم میآورد» سوره نساء، آیه ۱۴۰.
- ↑ «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳.
- ↑ «آیا جز این امید دارید که چون (از کتاب خداوند) رو بگردانید، در زمین تباهی انگیزید و پیوندتان را با خویشاوندان بگسلید؟ * آنان کسانی هستند که خداوند آنان را لعنت کرده است و ناشنوایشان ساخته و چشمهاشان را نابینا کرده است» سوره محمد، آیه ۲۲.
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات الفاظ القرآن، ص۱۰۹، به نقل از: حسینعلی منتظری، مبانی فقهی حکومت اسلامی، ج۴، ص۳۵۳.
- ↑ «آنان دشمنند، از آنها دوری گزین! خدایشان لعنت کناد! چگونه (از حق) بازگردانده میشوند؟» سوره منافقون، آیه ۴.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۲۷.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ۱۸۵.
- ↑ حسینعلی منتظری، نظام الحکم فی الاسلام، ص۳۶۴.
- ↑ سید محمود هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه، ج۱، ص۴۴۰.
- ↑ نباتیان، محمد اسماعیل، فقه و امنیت ص ۱۸۹.