دلایل روایی عدم سهوالنبی چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۵: | خط ۵: | ||
| مدخل اصلی = [[سهوالنبی]] - [[عصمت از سهو]] | | مدخل اصلی = [[سهوالنبی]] - [[عصمت از سهو]] | ||
| مدخل وابسته = [[پیامبر خاتم]] | | مدخل وابسته = [[پیامبر خاتم]] | ||
| تعداد پاسخ = | | تعداد پاسخ = ۲ | ||
}} | }} | ||
'''دلایل روایی عدم سهوالنبی چیست؟''' یکی از پرسشهای مرتبط به بحث '''[[عصمت (پرسش)|عصمت]]''' است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[عصمت]]''' مراجعه شود. | '''دلایل روایی عدم سهوالنبی چیست؟''' یکی از پرسشهای مرتبط به بحث '''[[عصمت (پرسش)|عصمت]]''' است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[عصمت]]''' مراجعه شود. | ||
== پاسخ جامع اجمالی == | == پاسخ جامع اجمالی == | ||
در منابع روایی شیعه، روایات فراوانی وجود دارند که سهو و [[اشتباه]] را در عرصه تطبیق [[شریعت]] و امور شخصی، از [[نبی مکرم اسلام]] {{صل}} [[نفی]] میکنند. | |||
[[زراره]] نقل میکند: {{متن حدیث|سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ {{ع}} هَلْ سَجَدَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}سَجْدَتَيِ السَّهْوِ قَطُّ فَقَالَ لَا وَ لَا يَسْجُدُهُمَا فَقِيهٌ}}<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۵۱.</ref>. از [[امام باقر]] {{ع}} پرسیدم: آیا هیچگاه [[رسول خدا]] {{صل}} دو [[سجده]] سهو انجام داده است؟ حضرت فرمود: «هرگز، و [[فقیه]] [که مصداق اتم و اکمل آن [[امام]] [[معصوم]] {{ع}} است] هم این دو سجده را انجام نمیدهد». | |||
[[ | روزی رسول خدا {{صل}} [[وضو]] ساخت و بر نعلین خود مسح نمود. در این هنگام [[مغیره]] عرض کرد: «ای رسول خدا {{صل}} آیا فراموش کردهای»؟ حضرت فرمود: «خیر! تو فراموش کردهای؛ [[پروردگار]] من، این چنین به من دستور داده است»<ref>ابن بابویه (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۷.</ref>. از این بیان به خوبی استفاده میشود که رسول خدا {{صل}} با [[خشم]] و [[غضب]]، [[فراموشی]] را از ساحت [[مقدس]] خود به شدت نفی و [[انکار]] نموده است؛ زیرا اگر نسیان بر رسول خدا {{صل}} جایز بود، درست نبود آن حضرت در پاسخ پرسشگر بگوید: تو فراموش کردهای؛ یعنی فراموشی در خور [[شأن]] توست، نه من. | ||
از | |||
در بیان دیگر از [[امام صادق]] {{ع}} آمده است که رسول خدا {{صل}} هنگام [[خواب]]، چشمانش میخوابید و قلبش بیدار بود، و میفرمود: «همانا [[قلب]] من [[منتظر]] [[وحی]] است»<ref>طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۲۹۲.</ref>. امام در این بیان به صراحت میگوید: [[رسول مکرم اسلام]] {{صل}} حتی در حال خواب هم از [[فرمان خدا]] [[غافل]] نبوده است. پس چگونه میشود تصور کرد که در حال [[بیداری]] از انجام دادن فرمان خدا [[غفلت]] نموده و دچار سهو و نسیان گردد؟ | |||
در بیان دیگر از [[امام صادق]] {{ع}} آمده است که رسول خدا {{صل}} هنگام [[خواب]]، چشمانش میخوابید و قلبش بیدار بود، و میفرمود: «همانا [[قلب]] من [[منتظر]] [[وحی]] است»<ref>طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۲۹۲.</ref>. | |||
امام در این بیان به | |||
امام صادق {{ع}} در سخن دیگر میفرماید: «رسول خدا {{صل}} [[استوار]] و موفق و مؤید به [[روحالقدس]] بود و در هیچیک از آن چیزهایی که [[مردم]] به [[شک و تردید]] میافتادند، نمیلغزید و اشتباه نمیکرد»<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۶.</ref>. | امام صادق {{ع}} در سخن دیگر میفرماید: «رسول خدا {{صل}} [[استوار]] و موفق و مؤید به [[روحالقدس]] بود و در هیچیک از آن چیزهایی که [[مردم]] به [[شک و تردید]] میافتادند، نمیلغزید و اشتباه نمیکرد»<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۶.</ref>. | ||
خط ۲۷: | خط ۲۲: | ||
[[امام صادق]] {{ع}}، در روایتی، به تبیین [[جنود]] [[عقل]] و [[جهل]] پرداخته و به [[صراحت]] اعلام کرده است که [[انبیا]] و [[اوصیا]]، تمام جنود عقل را دارند، از جمله آنها [[علم]] و [[تسلیم]] و [[تذکر]] و [[حفظ]] است و از تمام جنود جهل، که از جمله آنها جهل، [[شک]]، [[سهو]] و [[نسیان]] است، منزّه و مبرّا هستند<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۱.</ref>. | [[امام صادق]] {{ع}}، در روایتی، به تبیین [[جنود]] [[عقل]] و [[جهل]] پرداخته و به [[صراحت]] اعلام کرده است که [[انبیا]] و [[اوصیا]]، تمام جنود عقل را دارند، از جمله آنها [[علم]] و [[تسلیم]] و [[تذکر]] و [[حفظ]] است و از تمام جنود جهل، که از جمله آنها جهل، [[شک]]، [[سهو]] و [[نسیان]] است، منزّه و مبرّا هستند<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۱.</ref>. | ||
مردی به [[رسول خدا]] {{صل}}، از بلای [[وسوسه]] که در [[نماز]] بدان گرفتار شده بود، [[شکایت]] کرد و گفت: «کارم به جایی رسیده که بیشتر اوقات نمیفهمم چند رکعت خواندهام. زیاد خواندهام یا کم». | مردی به [[رسول خدا]] {{صل}}، از بلای [[وسوسه]] که در [[نماز]] بدان گرفتار شده بود، [[شکایت]] کرد و گفت: «کارم به جایی رسیده که بیشتر اوقات نمیفهمم چند رکعت خواندهام. زیاد خواندهام یا کم». حضرت فرمود: هرگاه خواستی وارد نماز شوی، انگشت سبابه دست راست خود را بر ران چپ خود بگذار و فشار داده و بگو: {{متن حدیث|بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِيعِ الْعَلِيمِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ}}؛ «از [[خداوند]] و از نام او [[یاری]] میجویم، و به او [[توکل]] میکنم و از [[شرّ]] [[شیطان]] راندهشده [[درگاه الهی]]، به خدایی شنوا و [[دانا]] [[پناه]] میبرم». [با گفتن این کلمات]شیطان را زجرکُش نموده و از خود میرانی<ref>ابن بابویه (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۳۸.</ref>. | ||
هرگاه خواستی وارد نماز شوی، انگشت سبابه دست راست خود را بر ران چپ خود بگذار و فشار داده و بگو: {{متن حدیث|بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِيعِ الْعَلِيمِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ}}؛ «از [[خداوند]] و از نام او [[یاری]] میجویم، و به او [[توکل]] میکنم و از [[شرّ]] [[شیطان]] راندهشده [[درگاه الهی]]، به خدایی شنوا و [[دانا]] [[پناه]] میبرم». [با گفتن این کلمات]شیطان را زجرکُش نموده و از خود میرانی<ref>ابن بابویه (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۳۸.</ref>. | |||
این [[روایت]] و [[روایات]] مشابه، از دو جهت سهو و نسیان را از رسول خدا {{صل}} [[نفی]] میکنند؛ زیرا اوّلاً صریح است در اینکه عامل وسوسه و سهو، شیطان است و شیطان، به گفته [[شیخ صدوق]]، تسلّطی بر رسول خدا {{صل}} ندارد؛ ثانیاً وقتی رسول خدا {{صل}} چیزی را میدانند که مانع از سهو میشود و آن را به [[مردم]] [[آموزش]] میدهند، چگونه برای دفع سهو از خود، به [[دانش]] خود، عمل نمیکنند؟ بنابراین باید گفت رسول خدا {{صل}} مصون از سهو و نسیان است. | این [[روایت]] و [[روایات]] مشابه، از دو جهت سهو و نسیان را از رسول خدا {{صل}} [[نفی]] میکنند؛ زیرا اوّلاً صریح است در اینکه عامل وسوسه و سهو، شیطان است و شیطان، به گفته [[شیخ صدوق]]، تسلّطی بر رسول خدا {{صل}} ندارد؛ ثانیاً وقتی رسول خدا {{صل}} چیزی را میدانند که مانع از سهو میشود و آن را به [[مردم]] [[آموزش]] میدهند، چگونه برای دفع سهو از خود، به [[دانش]] خود، عمل نمیکنند؟ بنابراین باید گفت رسول خدا {{صل}} مصون از سهو و نسیان است. | ||
[[امام]] علی{{ع}} میگوید: | [[امام]] علی{{ع}} میگوید: هیچ آیهای درباره امر به [[طاعت]] و [[نهی]] از [[معصیت]]، درباره کسی نازل نشد، جز اینکه همه را رسول خدا {{صل}} به من آموخت و من حفظ کردم و یک حرف از آنها را فراموش نکردم. سپس حضرت دستش را روی سینه من گذاشت و از [[خدا]] خواست که [[قلب]] مرا از [[دانش]] و [[فهم]] و [[حکم]] و [[روشنایی]] مملو گرداند. من عرض کردم: «[[پدر]] و مادرم به فدایت! از هنگامی که برای من [[دعا]] کردهای، چیزی را فراموش نکردهام. آیا [[هراس]] داری بعد از این فراموش کنم؟» حضرت فرمود: «خیر! هیچ [[بیم]] و خوفی بر تو از [[فراموشی]] و [[نادانی]] ندارم»<ref>ابن بابویه (شیخ صدوق)، الخصال، ص۲۵۷.</ref>. بدون تردید مقام پیامبر اکرم {{صل}} بالاتر و بزرگتر از [[مقام امام]] {{ع}} است. | ||
هیچ آیهای درباره امر به [[طاعت]] و [[نهی]] از [[معصیت]]، درباره کسی نازل نشد، جز اینکه همه را رسول خدا {{صل}} به من آموخت و من حفظ کردم و یک حرف از آنها را فراموش نکردم. سپس حضرت دستش را روی سینه من گذاشت و از [[خدا]] خواست که [[قلب]] مرا از [[دانش]] و [[فهم]] و [[حکم]] و [[روشنایی]] مملو گرداند. من عرض کردم: «[[پدر]] و مادرم به فدایت! از هنگامی که برای من [[دعا]] کردهای، چیزی را فراموش نکردهام. آیا [[هراس]] داری بعد از این فراموش کنم؟» | |||
بدون تردید | |||
چگونه قابل قبول است که [[پیامبر]] {{صل}} با کمال [[صراحت]]، فراموشی را از علی {{ع}} [[نفی]] کند، ولی خودش از روی [[سهو]] و [[نسیان]] نصف [[نماز]] خود را فراموش نموده و به [[ذوالشمالین]] و امثال وی نیاز پیدا کند تا آنچه را فراموش کرده، به او [[تذکر]] دهد و او را به اشتباهش متوجه کند؟! بنابراین [[عقل سلیم]] حکم میکند که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} مصون از سهو و فراموشی است. | چگونه قابل قبول است که [[پیامبر]] {{صل}} با کمال [[صراحت]]، فراموشی را از علی {{ع}} [[نفی]] کند، ولی خودش از روی [[سهو]] و [[نسیان]] نصف [[نماز]] خود را فراموش نموده و به [[ذوالشمالین]] و امثال وی نیاز پیدا کند تا آنچه را فراموش کرده، به او [[تذکر]] دهد و او را به اشتباهش متوجه کند؟! بنابراین [[عقل سلیم]] حکم میکند که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} مصون از سهو و فراموشی است. | ||
خط ۴۰: | خط ۳۲: | ||
از [[امام رضا]] {{ع}} نقل شده که [[خدای متعال]] به [[انبیا]] و [[ائمه معصومین]] {{ع}} توفیقی [[عنایت]] کرده، و از [[خزانه]] دانش و [[حکمت]] خود به آنها چیزی عطا نموده که به دیگران نداده است. پس دانش آنان بالاتر از دانش [[اهل]] [[زمان]] است. کسی را که [[خداوند متعال]]، برای کارهای بندگانش، برگزیند، سینه او را وسعت بخشیده و چشمهسار حکمت را در قلب او به [[امانت]] گذارده، به او دانشی [[الهام]] میکند که بعد از آن، در [[مقام]] جواب، عاجز و [[درمانده]] نشود و در تشخیص [[حق]] و صواب به [[حیرت]] نماند. او [[معصوم]]، و مورد [[تأیید]]، و موفق و [[استوار]] بوده و از [[اشتباه]] و [[لغزش]] در [[امان]] است. [[خداوند]] او را به این ویژگیها آراسته است تا [[حجت خدا]] بر بندگانش باشد<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۲.</ref>. | از [[امام رضا]] {{ع}} نقل شده که [[خدای متعال]] به [[انبیا]] و [[ائمه معصومین]] {{ع}} توفیقی [[عنایت]] کرده، و از [[خزانه]] دانش و [[حکمت]] خود به آنها چیزی عطا نموده که به دیگران نداده است. پس دانش آنان بالاتر از دانش [[اهل]] [[زمان]] است. کسی را که [[خداوند متعال]]، برای کارهای بندگانش، برگزیند، سینه او را وسعت بخشیده و چشمهسار حکمت را در قلب او به [[امانت]] گذارده، به او دانشی [[الهام]] میکند که بعد از آن، در [[مقام]] جواب، عاجز و [[درمانده]] نشود و در تشخیص [[حق]] و صواب به [[حیرت]] نماند. او [[معصوم]]، و مورد [[تأیید]]، و موفق و [[استوار]] بوده و از [[اشتباه]] و [[لغزش]] در [[امان]] است. [[خداوند]] او را به این ویژگیها آراسته است تا [[حجت خدا]] بر بندگانش باشد<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۲.</ref>. | ||
چگونه قابل [[تصور]] است انبیا و [[ائمه طاهرین]] {{عم}}، که متّصف به این صفات و صفات بالاترند، به کارهای خودشان [[جاهل]] بوده و دچار اشتباه و لغزش گردند؛ چنانکه [[حدیث]] ذو الشمالین آن را [[اثبات]] میکند. | چگونه قابل [[تصور]] است انبیا و [[ائمه طاهرین]] {{عم}}، که متّصف به این صفات و صفات بالاترند، به کارهای خودشان [[جاهل]] بوده و دچار اشتباه و لغزش گردند؛ چنانکه [[حدیث]] ذو الشمالین آن را [[اثبات]] میکند. با توجه به این [[دلایل عقلی]] و [[نقلی]]، دیگر مجالی برای طرح این ادعا که آن حضرت در اجرای [[تکالیف شرعی]] و امور شخصی خود دچار [[سهو]] و [[خطا]] و [[اشتباه]] میشد، باقی نمیماند.<ref>[[عبدالله مهدوی|مهدوی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)|مقاله «شیعه و سهوالنبی»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات]]، ج۱۳، ص ۹۸.</ref> | ||
با توجه به این [[دلایل عقلی]] و [[نقلی]]، دیگر مجالی برای طرح این ادعا که آن | |||
'''بررسی [[روایات]] [[سهو النبی]] {{صل}}''': | '''بررسی [[روایات]] [[سهو النبی]] {{صل}}''': | ||
خط ۴۹: | خط ۴۰: | ||
'''[[روایت]] [[سعید اعرج]]''': | '''[[روایت]] [[سعید اعرج]]''': | ||
در این روایت سعید اعرج، از [[امام صادق]] {{ع}} نقل کرده است که [[رسول خدا]] {{صل}} [[نماز]] چهار رکعتی را سهواً دو رکعت خواند. یکی از مأمومین، به نام ذوالیدین که [[ذوالشمالین]] هم خوانده میشد، ایشان را متوجه این سهو نمود. سپس حضرت نماز را ادامه داد و چهار رکعتی تمام کرد [[امام]] {{ع}} فرمود: | در این روایت سعید اعرج، از [[امام صادق]] {{ع}} نقل کرده است که [[رسول خدا]] {{صل}} [[نماز]] چهار رکعتی را سهواً دو رکعت خواند. یکی از مأمومین، به نام ذوالیدین که [[ذوالشمالین]] هم خوانده میشد، ایشان را متوجه این سهو نمود. سپس حضرت نماز را ادامه داد و چهار رکعتی تمام کرد [[امام]] {{ع}} فرمود: «[[خدای متعال]] آن حضرت را به منظور ترحّم بر [[امّت]]، به [[فراموشی]] انداخت. مگر نه این است که اگر کسی چنین حالتی برای او پیش میآمد، [[مردم]] او را [[سرزنش]] نموده، میگفتند: «نمازت قبول نشد». ولی امروز اگر برای کسی چنین حالتی پیش بیاید، میگویند: «این [[سنّت]] [[رسول]] خداست که [[الگو]] است؛ او به خاطر [[سخن گفتن]] دو [[سجده]] سهو انجام داد»<ref>کلینی، الکافی، ج۳، ص۳۵۷.</ref>. | ||
«[[خدای متعال]] آن حضرت را به منظور ترحّم بر [[امّت]]، به [[فراموشی]] انداخت. مگر نه این است که اگر کسی چنین حالتی برای او پیش میآمد، [[مردم]] او را [[سرزنش]] نموده، میگفتند: «نمازت قبول نشد». ولی امروز اگر برای کسی چنین حالتی پیش بیاید، میگویند: «این [[سنّت]] [[رسول]] خداست که [[الگو]] است؛ او به خاطر [[سخن گفتن]] دو [[سجده]] سهو انجام داد»<ref>کلینی، الکافی، ج۳، ص۳۵۷.</ref>. | |||
سند این روایت [[ضعیف]] است و قابل استناد نیست؛ زیرا سعید اعرج مجهول است و [[مدح]] و توثیق ندارد. شیخ [[حرّ]] عاملی درباره وی میگوید: «[[حدیث]] سعید اعرج جداً ضعیف است. هیچکسی او را مدح وتوثیق نکرده است»<ref>ر.ک: حر عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۶۵.</ref>. | سند این روایت [[ضعیف]] است و قابل استناد نیست؛ زیرا سعید اعرج مجهول است و [[مدح]] و توثیق ندارد. شیخ [[حرّ]] عاملی درباره وی میگوید: «[[حدیث]] سعید اعرج جداً ضعیف است. هیچکسی او را مدح وتوثیق نکرده است»<ref>ر.ک: حر عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۶۵.</ref>. | ||
[[علامه حلّی]] نیز میگوید: «من حال سعید اعرج را نمیدانم. [[استدلال]] به حدیث وی، متوقف بر [[شناخت]] [[عدالت]] اوست»<ref>ر.ک: علامه حلی، مختلف الشیعة، ج۸، ص۳۳۰.</ref> | [[علامه حلّی]] نیز میگوید: «من حال سعید اعرج را نمیدانم. [[استدلال]] به حدیث وی، متوقف بر [[شناخت]] [[عدالت]] اوست»<ref>ر.ک: علامه حلی، مختلف الشیعة، ج۸، ص۳۳۰.</ref>. | ||
'''روایت [[ابوبکر حضرمی]]''': | '''روایت [[ابوبکر حضرمی]]''': | ||
وی نماز [[مغرب]] را سر دو رکعت [[سلام]] میدهد، برخی از [[باران]] به او [[تذکر]] میدهند که نماز را دو رکعت خواندی و باید اعاده کنی. او [[حکم]] مسئله را از [[امام صادق]] {{ع}} میپرسد. | وی نماز [[مغرب]] را سر دو رکعت [[سلام]] میدهد، برخی از [[باران]] به او [[تذکر]] میدهند که نماز را دو رکعت خواندی و باید اعاده کنی. او [[حکم]] مسئله را از [[امام صادق]] {{ع}} میپرسد. حضرت در پاسخ میفرماید: «انگار [[نماز]] را اعاده کردی» گفتم بلی. حضرت فرمود: کافی بود بلند میشدی و یک رکعت دیگر میخواندی؛ زیرا [[رسول خدا]] {{صل}} در نماز چهار رکعتی [[سهو]] کرد و سر دو رکعت [[سلام]] داد». سپس حضرت [[حدیث]] [[ذوالشمالین]] را متذکر شد؛ سپس فرمود: «آنگاه [[پیامبر]] {{صل}} بلند شد و دو رکعت دیگر بر آن افزود»<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۱۸۰.</ref>. | ||
در [[سلسله]] سند این [[روایت]]، [[حسین بن سعید]] قرار دارد که روایت را از [[فضاله]] نقل کرده است. [[نجاشی]] درباره وی میگوید: | در [[سلسله]] سند این [[روایت]]، [[حسین بن سعید]] قرار دارد که روایت را از [[فضاله]] نقل کرده است. [[نجاشی]] درباره وی میگوید: | ||
[[حسین بن یزید]] سورائی برای ما گفت: هر چیزی را که حسین بن سعید از فضاله روایت کند، غلط و [[اشتباه]] است. درست این است که حسین از برادرش حسن، و حسن از فضاله روایت کند. او میگوید: حسین فضاله را [[ملاقات]] نکرده و تنها برادرش حسن است که فضاله را ملاقات کرده است، و من گروهی را میبینم که با سندهای مختلف از طریق حسین بن سعید از فضاله روایت میکنند<ref>نجاشی، رجال النجاشی، ص۳۱۱.</ref>. | [[حسین بن یزید]] سورائی برای ما گفت: هر چیزی را که حسین بن سعید از فضاله روایت کند، غلط و [[اشتباه]] است. درست این است که حسین از برادرش حسن، و حسن از فضاله روایت کند. او میگوید: حسین فضاله را [[ملاقات]] نکرده و تنها برادرش حسن است که فضاله را ملاقات کرده است، و من گروهی را میبینم که با سندهای مختلف از طریق حسین بن سعید از فضاله روایت میکنند<ref>نجاشی، رجال النجاشی، ص۳۱۱.</ref>. بنابراین روایت مقطوعالسند است و از درجه اعتبار ساقط است. | ||
بنابراین روایت مقطوعالسند است و از درجه اعتبار ساقط است. | |||
'''روایت [[حسن بن صدقه]]''': | '''روایت [[حسن بن صدقه]]''': | ||
در این روایت، حسن بن صدقه از [[امام]] [[موسی بن جعفر]] {{ع}} میپرسد: آیا رسول خدا {{صل}} در نماز چهار رکعتی، از روی سهو، سر دو رکعت سلام داده است؟» حضرت در پاسخ میفرماید: «بله»<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۴۵.</ref>! | در این روایت، حسن بن صدقه از [[امام]] [[موسی بن جعفر]] {{ع}} میپرسد: آیا رسول خدا {{صل}} در نماز چهار رکعتی، از روی سهو، سر دو رکعت سلام داده است؟» حضرت در پاسخ میفرماید: «بله»<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۴۵.</ref>! در سند این روایت [[احمد بن محمد برقی]]، مجهول است؛ زیرا نمازی میگوید: «[[دانشمندان علم رجال]]، در کتابهای خود، از احمد بن محمد برقی ذکری به میان نیاوردهاند»<ref>نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۴۲۴.</ref>. | ||
در سند این روایت [[احمد بن محمد برقی]]، مجهول است؛ زیرا نمازی میگوید: «[[دانشمندان علم رجال]]، در کتابهای خود، از احمد بن محمد برقی ذکری به میان نیاوردهاند»<ref>نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۴۲۴.</ref>. | |||
همینطور در سند آن، [[منصور بن عباس]] قرار دارد. نجاشی، [[علامه حلی]] و [[ابن داوود]] درباره وی میگویند: [[منصور بن عباس ابو الحسین رازی]]، ساکن [[بغداد]] بود و همانجا فوت کرد. {{عربی|كان مضطرب الأمر}}<ref>رجال النجاشی، ص۴۱۳؛ علامه حلّی، خلاصة الاقوال، ص۴۰۸؛ ابن داوود حلّی، رجال ابن داوود، ص۲۸۱.</ref>؛ «او وضع [[درستی]] نداشت. بنابراین روایت، از نظر سند، [[ضعیف]] است و قابل استناد نیست. | همینطور در سند آن، [[منصور بن عباس]] قرار دارد. نجاشی، [[علامه حلی]] و [[ابن داوود]] درباره وی میگویند: [[منصور بن عباس]] [[ابو الحسین رازی]]، ساکن [[بغداد]] بود و همانجا فوت کرد. {{عربی|كان مضطرب الأمر}}<ref>رجال النجاشی، ص۴۱۳؛ علامه حلّی، خلاصة الاقوال، ص۴۰۸؛ ابن داوود حلّی، رجال ابن داوود، ص۲۸۱.</ref>؛ «او وضع [[درستی]] نداشت. بنابراین روایت، از نظر سند، [[ضعیف]] است و قابل استناد نیست. | ||
'''[[روایت]] [[جمیل بن دراج]]''': | '''[[روایت]] [[جمیل بن دراج]]''': | ||
در این روایت جمیل بن دراج، از [[امام صادق]] {{ع}} از [[تکلیف]] مردی سؤال میکند که [[نماز]] چهار رکعتی را دو رکعت خوانده و دنبال کارش رفته بود؛ سپس یادش آمد که نماز خود را دو رکعت خوانده است. [[امام]] میفرماید: «در این صورت نماز خود را اعاده کند». جمیل میگوید: «وقتی [[رسول خدا]] {{صل}} در نماز چهار رکعتی [[سهو]] کرد، دو رکعت بر نماز خود افزود و آن را تمام کرد». | در این روایت جمیل بن دراج، از [[امام صادق]] {{ع}} از [[تکلیف]] مردی سؤال میکند که [[نماز]] چهار رکعتی را دو رکعت خوانده و دنبال کارش رفته بود؛ سپس یادش آمد که نماز خود را دو رکعت خوانده است. [[امام]] میفرماید: «در این صورت نماز خود را اعاده کند». جمیل میگوید: «وقتی [[رسول خدا]] {{صل}} در نماز چهار رکعتی [[سهو]] کرد، دو رکعت بر نماز خود افزود و آن را تمام کرد». حضرت میفرماید: «رسول خدا {{صل}} وقتی سهو کرد، از جای خود بلند نشد. اگر بلند میشد، او هم نماز خود را از اول میخواند»<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۴۶.</ref>. | ||
در سند این روایت [[حسین بن سعید]] قرار دارد که ضعیف است. [[شیخ طوسی]] درباره وی میگوید: «[[حسین بن سعید بن حماد بن سعید اهوازی]] ضعیف است»<ref>ر.ک: طوسی، الفهرست، ص۳۰۳.</ref> | در سند این روایت [[حسین بن سعید]] قرار دارد که ضعیف است. [[شیخ طوسی]] درباره وی میگوید: «[[حسین بن سعید بن حماد بن سعید اهوازی]] ضعیف است»<ref>ر.ک: طوسی، الفهرست، ص۳۰۳.</ref> | ||
خط ۸۰: | خط ۶۸: | ||
در این روایت امام صادق {{ع}} میفرماید: «رسول خدا {{صل}} [[نماز ظهر]] را سهواً دو رکعت خواند. مردی به نام [[ذوالشمالین]] او را متوجه کرد که نماز را دو رکعت خوانده است. حضرت بلند شد و دو رکعت دیگر به جا آورد و نماز را تمام کرد و دو [[سجده]] سهو انجام داد»<ref>تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۴۷.</ref>. | در این روایت امام صادق {{ع}} میفرماید: «رسول خدا {{صل}} [[نماز ظهر]] را سهواً دو رکعت خواند. مردی به نام [[ذوالشمالین]] او را متوجه کرد که نماز را دو رکعت خوانده است. حضرت بلند شد و دو رکعت دیگر به جا آورد و نماز را تمام کرد و دو [[سجده]] سهو انجام داد»<ref>تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۴۷.</ref>. | ||
در سند این روایت زرعه و سماعه قرار دارند که هر دو واقفیمذهب هستند. شیخ طوسی درباره آنها این [[حدیث]] را نقل کرده است: | در سند این روایت زرعه و سماعه قرار دارند که هر دو واقفیمذهب هستند. شیخ طوسی درباره آنها این [[حدیث]] را نقل کرده است: [[حسن بن قیام صیرفی]] میگوید: «... به [[امام رضا]] {{ع}} عرض کردم با این [[حدیثی]] که [[زرعة بن محمد]]، از [[سماعة بن مهران]] نقل کرده است که امام صادق {{ع}} فرمود: این پسر من به [[پنج تن]] از [[انبیا]] شباهت دارد، چه کنم؟»... امام رضا {{ع}} فرمود: «زرعه [[دروغ]] میگوید. حدیثی را که سماعه نقل کرده اینطور نبوده است...»<ref>طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۷۷۴.</ref>. | ||
[[حسن بن قیام صیرفی]] میگوید: «... به [[امام رضا]] {{ع}} عرض کردم با این [[حدیثی]] که [[زرعة بن محمد]]، از [[سماعة بن مهران]] نقل کرده است که امام صادق {{ع}} فرمود: این پسر من به [[پنج تن]] از [[انبیا]] شباهت دارد، چه کنم؟»... امام رضا {{ع}} فرمود: «زرعه [[دروغ]] میگوید. حدیثی را که سماعه نقل کرده اینطور نبوده است. | |||
روایت [[زید شحام]]: در این روایت زید شحّام از امام صادق {{ع}} درباره مردی سؤال میکند که | روایت [[زید شحام]]: در این روایت زید شحّام از امام صادق {{ع}} درباره مردی سؤال میکند که نماز عصر خود را پنج یا شش رکعت خوانده است. امام {{ع}} میفرماید: اگر [[یقین]] دارد که [[نماز]] خود را اینگونه خوانده است، باید اعاده کند. اگر [[یقین]] دارد که دو رکعت یا سه رکعت خوانده و سپس برگشته و سخن گفته است، باید باقیمانده نماز را بخواند و تمام کند؛ زیرا [[رسول خدا]] {{صل}} وقتی نماز چهار رکعتی را، از روی [[فراموشی]]، دو رکعت خواند و [[ذوالشمالین]] این فراموشی را به او [[تذکّر]] داد، رسول خدا {{صل}} ایستاد و باقیمانده نماز را خواند و نماز را تمام کرد<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۵۲.</ref>. | ||
اگر [[یقین]] دارد که [[نماز]] خود را اینگونه خوانده است، باید اعاده کند. اگر [[یقین]] دارد که دو رکعت یا سه رکعت خوانده و سپس برگشته و سخن گفته است، باید باقیمانده نماز را بخواند و تمام کند؛ زیرا [[رسول خدا]] {{صل}} وقتی نماز چهار رکعتی را، از روی [[فراموشی]]، دو رکعت خواند و [[ذوالشمالین]] این فراموشی را به او [[تذکّر]] داد، رسول خدا {{صل}} ایستاد و باقیمانده نماز را خواند و نماز را تمام کرد<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۵۲.</ref>. | |||
در سند این [[روایت]] [[ابو جمیله]] قرار دارد. شماری از [[دانشمندان]] [[رجال]] درباره وی میگویند: «[[مفضل بن صالح]]، [[ابوجمیلة اسدی]]،... [[ضعیف]] و [[کذّاب]] است و [[حدیث]] [[جعل]] میکند»<ref>ابن غضائری، رجال ابن غضائری، ص۸۸؛ تفرشی، نقد الرجال، ج۴، ص۴۰۶؛ اردبیلی، جامع الروات، ج۲، ص۲۵۶.</ref> | در سند این [[روایت]] [[ابو جمیله]] قرار دارد. شماری از [[دانشمندان]] [[رجال]] درباره وی میگویند: «[[مفضل بن صالح]]، [[ابوجمیلة اسدی]]،... [[ضعیف]] و [[کذّاب]] است و [[حدیث]] [[جعل]] میکند»<ref>ابن غضائری، رجال ابن غضائری، ص۸۸؛ تفرشی، نقد الرجال، ج۴، ص۴۰۶؛ اردبیلی، جامع الروات، ج۲، ص۲۵۶.</ref>. | ||
'''روایت امام علی {{ع}}''': | '''روایت امام علی {{ع}}''': | ||
[[زید بن علی]] از پدرانش {{عم}} از علی {{ع}} نقل میکند: | [[زید بن علی]] از پدرانش {{عم}} از علی {{ع}} نقل میکند: رسول خدا {{صل}} [[نماز ظهر]] را پنج رکعت خواند. سپس روی خود را برگرداند. بعضی از مأمومین عرضه داشتند: «آیا بر نماز چیزی افزوده شده است؟» حضرت فرمود: «چطور؟» گفتند: «نماز را پنج رکعت خواندید». آنگاه حضرت در حالی که نشسته بود، رو به [[قبله]] کرد و [[تکبیر]] گفت. سپس بدون قرائت و [[رکوع]]، دو [[سجده]] [[سهو]] انجام داد و [[سلام]] داد<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۴۹.</ref>. | ||
رسول خدا {{صل}} [[نماز ظهر]] را پنج رکعت خواند. سپس روی خود را برگرداند. بعضی از مأمومین عرضه داشتند: «آیا بر نماز چیزی افزوده شده است؟» | |||
شیخ [[حرّ]] عاملی درباره این حدیث میگوید: «حدیث زید ضعیفتر از [[احادیث]] دیگر است؛ چون افراد [[زیدیه]] [[فاسد]] المذهب در سند آن وجود دارند»<ref>حرّ عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۶۵.</ref>. | شیخ [[حرّ]] عاملی درباره این حدیث میگوید: «حدیث زید ضعیفتر از [[احادیث]] دیگر است؛ چون افراد [[زیدیه]] [[فاسد]] المذهب در سند آن وجود دارند»<ref>حرّ عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۶۵.</ref>. [[شیخ طوسی]] نیز درباره [[راویان]] این خبر میگوید: «... تمام راویان از [[اهل سنت]] و زیدیمذهب هستند. روایتی که راویانش چنین افرادی باشند، قابل عمل نیست»<ref>طوسی، الاستبصار، ج۱، ص۶۶.</ref> | ||
[[شیخ طوسی]] نیز درباره [[راویان]] این خبر میگوید: «... تمام راویان از [[اهل سنت]] و زیدیمذهب هستند. روایتی که راویانش چنین افرادی باشند، قابل عمل نیست»<ref>طوسی، الاستبصار، ج۱، ص۶۶.</ref> | |||
'''روایت [[اباصلت]]''': | '''روایت [[اباصلت]]''': | ||
[[اباصلت هروی]] میگوید: | [[اباصلت هروی]] میگوید: به [[امام رضا]] {{ع}} عرض کردم: «در سوادِ [[کوفه]] گروهی بر این باورند که رسول خدا {{صل}} در نماز خود سهو نمیکند». حضرت فرمود: «[[خدا]] [[لعنت]] کند آنها را! [[دروغ]] میگویند! آن کسی که سهو نمیکند، تنها خداست که جز او خدایی وجود ندارد»<ref>ابن بابویه (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۱۹.</ref>. | ||
به [[امام رضا]] {{ع}} عرض کردم: «در سوادِ [[کوفه]] گروهی بر این باورند که رسول خدا {{صل}} در نماز خود سهو نمیکند». حضرت فرمود: «[[خدا]] [[لعنت]] کند آنها را! [[دروغ]] میگویند! آن کسی که سهو نمیکند، تنها خداست که جز او خدایی وجود ندارد»<ref>ابن بابویه (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۱۹.</ref>. | |||
سند این روایت در نهایت [[ضعف]] است؛ زیرا یکی از [[راویان]] آن [[ضعیف]]، و دو تا از راویان آن مجهولاند. از اینرو شماری از [[دانشمندان علم رجال]]، مانند [[علامه حلّی]]، [[ابن داوود]]، تفرشی و اردبیلی، درباره اولین [[راوی]] میگویند: «[[تمیم بن عبدالله بن تمیم قرشی]]، همان کسی که [[ابو جعفر محمد بن بابویه]] از او [[روایت]] میکند، ضعیف است»<ref>علامه حلّی، خلاصه الاقوال، ص۳۲۹؛ ابن داوود حلی، رجال ابن داوود، ص۲۲۴؛ تفرشی، نقد الرجال، ج۱، ص۳۰۷؛ اردبیلی، جامع الروات، ج۱، ص۱۳۳.</ref>. | سند این روایت در نهایت [[ضعف]] است؛ زیرا یکی از [[راویان]] آن [[ضعیف]]، و دو تا از راویان آن مجهولاند. از اینرو شماری از [[دانشمندان علم رجال]]، مانند [[علامه حلّی]]، [[ابن داوود]]، تفرشی و اردبیلی، درباره اولین [[راوی]] میگویند: «[[تمیم بن عبدالله بن تمیم قرشی]]، همان کسی که [[ابو جعفر محمد بن بابویه]] از او [[روایت]] میکند، ضعیف است»<ref>علامه حلّی، خلاصه الاقوال، ص۳۲۹؛ ابن داوود حلی، رجال ابن داوود، ص۲۲۴؛ تفرشی، نقد الرجال، ج۱، ص۳۰۷؛ اردبیلی، جامع الروات، ج۱، ص۱۳۳.</ref>. | ||
نمازی درباره دومین راوی میگوید: «[[دانشمندان]] [[رجال]]، در کتابهای خود، از [[عبد]] [[اللّه]] بن تمیم قرشی ذکری به میان نیاوردهاند و پسرش، تمیم، از او روایت میکند»<ref>نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۴، ص۴۹۵.</ref>. نیز وی درباره سومین راوی میگوید: دانشمندان رجال، در کتابهای خود، از [[ابوعلی | نمازی درباره دومین راوی میگوید: «[[دانشمندان]] [[رجال]]، در کتابهای خود، از [[عبد]] [[اللّه]] بن تمیم قرشی ذکری به میان نیاوردهاند و پسرش، تمیم، از او روایت میکند»<ref>نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۴، ص۴۹۵.</ref>. نیز وی درباره سومین راوی میگوید: دانشمندان رجال، در کتابهای خود، از [[ابوعلی احمد بن علی انصاری]] یاد نکرده اند»<ref>نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۳۷۰.</ref>. | ||
'''روایت سعید اعرج''': | '''روایت سعید اعرج''': | ||
سعید اعرج، از [[امام صادق]] {{ع}} [[حدیثی]] نقل کرده است: | سعید اعرج، از [[امام صادق]] {{ع}} [[حدیثی]] نقل کرده است: [[رسول خدا]] {{صل}} پیش از [[نماز صبح]]، خوابید و [[خداوند]] آن حضرت را خواباند تا [[آفتاب]] طلوع کرد و این خواباندن، رحمتی از جانب [[پروردگار]] برای [[مردم]] بود؛ زیرا اگر کسی تا [[طلوع]] آفتاب بخوابد، مردم او را ملامت نموده، میگویند: «از نمازت [[مراقبت]] نکردی». پس این عمل [[پیامبر]] {{صل}} [[الگو]] و [[سنت]] گردید؛ لذا الآن اگر کسی به کسی بگوید: «خوابیدی و نمازت را [[قضا]] کردی؟» میگوید: «رسول خدا {{صل}} خوابید و خوابیدن او الگو و [[رحمت]] شد؛ تا [[خدای سبحان]] بدین وسیله بر این [[امّت]] ترحم کند<ref>کلینی، الکافی، ج۳، ص۲۹۴.</ref>. | ||
[[رسول خدا]] {{صل}} پیش از [[نماز صبح]]، خوابید و [[خداوند]] آن | |||
این روایت نیز به جهت وجود سعید اعرج از نظر سند به دلایلی که پیش از این گفته شد، ضعیف است و قابل استناد نیست<ref>ر.ک: حرّ عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۶۵؛ علامه حلّی، مختلف الشیعة، ج۸، ص۳۳۰.</ref> | این روایت نیز به جهت وجود سعید اعرج از نظر سند به دلایلی که پیش از این گفته شد، ضعیف است و قابل استناد نیست<ref>ر.ک: حرّ عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۶۵؛ علامه حلّی، مختلف الشیعة، ج۸، ص۳۳۰.</ref> | ||
خط ۱۱۶: | خط ۹۸: | ||
در این روایت، [[سهو]] و [[نسیان]] [[امام]] مطرح شده است. پدر عزرمی از امام صادق {{ع}} روایت نقل کرده که علی {{ع}} [[نماز ظهر]] را با مردم، بدون [[وضو]]، خواند. سپس وارد [[منزل]] شد. آنگاه منادی او بیرون آمد و ندا داد: «[[امیر مؤمنان]] {{ع}} [[نماز]] را بدون [[وضو]] خوانده است و نمازتان را اعاده کنید و حاضرین به غائبین برسانند»<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۴۰.</ref>. | در این روایت، [[سهو]] و [[نسیان]] [[امام]] مطرح شده است. پدر عزرمی از امام صادق {{ع}} روایت نقل کرده که علی {{ع}} [[نماز ظهر]] را با مردم، بدون [[وضو]]، خواند. سپس وارد [[منزل]] شد. آنگاه منادی او بیرون آمد و ندا داد: «[[امیر مؤمنان]] {{ع}} [[نماز]] را بدون [[وضو]] خوانده است و نمازتان را اعاده کنید و حاضرین به غائبین برسانند»<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۴۰.</ref>. | ||
خویی میگوید: این [[روایت]]، افزون بر [[ضعف سند]] آن از نظر عدم ثبوت [[وثاقت]] [[پدر]] عزرمی، مضمون آن نیز به خاطر منافات با [[عصمت امام]] و عدم انطباق با [[اصول مذهب]]، قابل [[تصدیق]] نیست. من بسیار بسیار [[تعجب]] میکنم از شیخ و [[کلینی]]! چگونه این روایت و روایاتی از این دست را که مخالف اصول مذهب است و موجب [[طعن]] [[مخالفین]] بر اصول ما میشود، در [[کتابهای حدیث]] نقل کردهاند. به هر حال بطلان مضمون این روایت [[یقینی]] بوده، و این روایت در نهایت [[ضعف]] و [[سقوط]] است<ref>خویی، کتاب الصلاة، ج۵، ص۳۶۲.</ref> | خویی میگوید: این [[روایت]]، افزون بر [[ضعف سند]] آن از نظر عدم ثبوت [[وثاقت]] [[پدر]] عزرمی، مضمون آن نیز به خاطر منافات با [[عصمت امام]] و عدم انطباق با [[اصول مذهب]]، قابل [[تصدیق]] نیست. من بسیار بسیار [[تعجب]] میکنم از شیخ و [[کلینی]]! چگونه این روایت و روایاتی از این دست را که مخالف اصول مذهب است و موجب [[طعن]] [[مخالفین]] بر اصول ما میشود، در [[کتابهای حدیث]] نقل کردهاند. به هر حال بطلان مضمون این روایت [[یقینی]] بوده، و این روایت در نهایت [[ضعف]] و [[سقوط]] است<ref>خویی، کتاب الصلاة، ج۵، ص۳۶۲.</ref>. | ||
'''روایت [[ابیبصیر]]''': | '''روایت [[ابیبصیر]]''': | ||
در این روایت، [[اشتباه]] [[امام]] در انجام دادن یکی از [[افعال]] [[عبادی]]، همانند [[غسل]]، که یک [[وظیفه]] شخصی است، مطرح شده است. از [[امام صادق]] {{ع}} نقل شده است که پدرم ([[امام باقر]] {{ع}}) غسل جنابت کرد و به او گفته شد به یک نقطه از پشتت آب نرسیده است. | در این روایت، [[اشتباه]] [[امام]] در انجام دادن یکی از [[افعال]] [[عبادی]]، همانند [[غسل]]، که یک [[وظیفه]] شخصی است، مطرح شده است. از [[امام صادق]] {{ع}} نقل شده است که پدرم ([[امام باقر]] {{ع}}) غسل جنابت کرد و به او گفته شد به یک نقطه از پشتت آب نرسیده است. حضرت به او فرمود: «نمی توانستی [[سکوت]] کنی؟» سپس دست خود را به آن نقطه مالید<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ج۱، ص۳۶۵.</ref>. | ||
مشکل این روایت این است که سند آن مقطوع است؛ زیرا [[نجاشی]] میگوید: [[حسین بن یزید سورائی]] برای ما گفت: هر چیزی را که [[حسین بن سعید]] از [[فضاله]] روایت کند، غلط و اشتباه است. درست این است که حسین از برادرش حسن، و حسن از فضاله روایت کند. او میگوید: حسین فضاله را [[ملاقات]] نکرده و تنها برادرش حسن است که فضاله را ملاقات کرده است و من گروهی را میبینم که با سندهای مختلف از طریق حسین بن سعید از فضاله روایت نقل میکنند<ref>نجاشی، رجال النجاشی، ص۳۱۱.</ref>. | |||
بنابراین، روایت از درجه اعتبار ساقط است. ممکن است کسی بگوید: هر چند تکتک [[روایات]] [[سهو النبی]] {{صل}} از نظر سند ضعیفاند، شمار بالای آنها [[ضعف]] سندشان را جبران میکند. در پاسخ این توهم میگوییم: اولّاً آنچه در [[علم اصول]] به عنوان جابر [[ضعف سند]] مطرح است، [[شهرت]] فتوایی و عملی [[اصحاب]] است؛ نه کثرت وجودی [[روایات]]! | |||
[[ | |||
ثانیاً تمام [[دانشمندان شیعه]]، به استثنای [[شیخ صدوق]] و استادش، از روایات [[سهو]] [[اعراض]] نموده و آنها را رد کردهاند و این اعراض، خود دلیل دیگر بر [[ضعف روایات]] سهو است؛ هر چند تعدادشان زیاد باشند؛ چون اعراض مشهور موهن است<ref>[[عبدالله مهدوی ارزگانی|مهدوی ارزگانی، عبدالله]]، [[شیعه و سهوالنبی (مقاله)|مقاله «شیعه و سهوالنبی»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۳]]، ص ۹۸.</ref> | |||
ثانیاً تمام [[دانشمندان شیعه]]، به استثنای [[شیخ صدوق]] و استادش، از روایات [[سهو]] [[اعراض]] نموده و آنها را رد کردهاند و این اعراض، خود دلیل دیگر بر [[ضعف روایات]] سهو است؛ هر چند تعدادشان زیاد باشند؛ چون اعراض مشهور موهن | |||
با بررسی اقوال دانشمندان میتوان نتیجه گرفت که پنج نظریه درباره این [[روایات]] ارائه شده است: | با بررسی اقوال دانشمندان میتوان نتیجه گرفت که پنج نظریه درباره این [[روایات]] ارائه شده است: |
نسخهٔ کنونی تا ۳ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۵۱
دلایل روایی عدم سهوالنبی چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ عصمت |
مدخل بالاتر | عصمت پیامبر خاتم |
مدخل اصلی | سهوالنبی - عصمت از سهو |
مدخل وابسته | پیامبر خاتم |
تعداد پاسخ | ۲ پاسخ |
دلایل روایی عدم سهوالنبی چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث عصمت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.
پاسخ جامع اجمالی
در منابع روایی شیعه، روایات فراوانی وجود دارند که سهو و اشتباه را در عرصه تطبیق شریعت و امور شخصی، از نبی مکرم اسلام (ص) نفی میکنند.
زراره نقل میکند: «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) هَلْ سَجَدَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)سَجْدَتَيِ السَّهْوِ قَطُّ فَقَالَ لَا وَ لَا يَسْجُدُهُمَا فَقِيهٌ»[۱]. از امام باقر (ع) پرسیدم: آیا هیچگاه رسول خدا (ص) دو سجده سهو انجام داده است؟ حضرت فرمود: «هرگز، و فقیه [که مصداق اتم و اکمل آن امام معصوم (ع) است] هم این دو سجده را انجام نمیدهد».
روزی رسول خدا (ص) وضو ساخت و بر نعلین خود مسح نمود. در این هنگام مغیره عرض کرد: «ای رسول خدا (ص) آیا فراموش کردهای»؟ حضرت فرمود: «خیر! تو فراموش کردهای؛ پروردگار من، این چنین به من دستور داده است»[۲]. از این بیان به خوبی استفاده میشود که رسول خدا (ص) با خشم و غضب، فراموشی را از ساحت مقدس خود به شدت نفی و انکار نموده است؛ زیرا اگر نسیان بر رسول خدا (ص) جایز بود، درست نبود آن حضرت در پاسخ پرسشگر بگوید: تو فراموش کردهای؛ یعنی فراموشی در خور شأن توست، نه من.
در بیان دیگر از امام صادق (ع) آمده است که رسول خدا (ص) هنگام خواب، چشمانش میخوابید و قلبش بیدار بود، و میفرمود: «همانا قلب من منتظر وحی است»[۳]. امام در این بیان به صراحت میگوید: رسول مکرم اسلام (ص) حتی در حال خواب هم از فرمان خدا غافل نبوده است. پس چگونه میشود تصور کرد که در حال بیداری از انجام دادن فرمان خدا غفلت نموده و دچار سهو و نسیان گردد؟
امام صادق (ع) در سخن دیگر میفرماید: «رسول خدا (ص) استوار و موفق و مؤید به روحالقدس بود و در هیچیک از آن چیزهایی که مردم به شک و تردید میافتادند، نمیلغزید و اشتباه نمیکرد»[۴].
امام صادق (ع)، در روایتی، به تبیین جنود عقل و جهل پرداخته و به صراحت اعلام کرده است که انبیا و اوصیا، تمام جنود عقل را دارند، از جمله آنها علم و تسلیم و تذکر و حفظ است و از تمام جنود جهل، که از جمله آنها جهل، شک، سهو و نسیان است، منزّه و مبرّا هستند[۵].
مردی به رسول خدا (ص)، از بلای وسوسه که در نماز بدان گرفتار شده بود، شکایت کرد و گفت: «کارم به جایی رسیده که بیشتر اوقات نمیفهمم چند رکعت خواندهام. زیاد خواندهام یا کم». حضرت فرمود: هرگاه خواستی وارد نماز شوی، انگشت سبابه دست راست خود را بر ران چپ خود بگذار و فشار داده و بگو: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِيعِ الْعَلِيمِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»؛ «از خداوند و از نام او یاری میجویم، و به او توکل میکنم و از شرّ شیطان راندهشده درگاه الهی، به خدایی شنوا و دانا پناه میبرم». [با گفتن این کلمات]شیطان را زجرکُش نموده و از خود میرانی[۶].
این روایت و روایات مشابه، از دو جهت سهو و نسیان را از رسول خدا (ص) نفی میکنند؛ زیرا اوّلاً صریح است در اینکه عامل وسوسه و سهو، شیطان است و شیطان، به گفته شیخ صدوق، تسلّطی بر رسول خدا (ص) ندارد؛ ثانیاً وقتی رسول خدا (ص) چیزی را میدانند که مانع از سهو میشود و آن را به مردم آموزش میدهند، چگونه برای دفع سهو از خود، به دانش خود، عمل نمیکنند؟ بنابراین باید گفت رسول خدا (ص) مصون از سهو و نسیان است.
امام علی(ع) میگوید: هیچ آیهای درباره امر به طاعت و نهی از معصیت، درباره کسی نازل نشد، جز اینکه همه را رسول خدا (ص) به من آموخت و من حفظ کردم و یک حرف از آنها را فراموش نکردم. سپس حضرت دستش را روی سینه من گذاشت و از خدا خواست که قلب مرا از دانش و فهم و حکم و روشنایی مملو گرداند. من عرض کردم: «پدر و مادرم به فدایت! از هنگامی که برای من دعا کردهای، چیزی را فراموش نکردهام. آیا هراس داری بعد از این فراموش کنم؟» حضرت فرمود: «خیر! هیچ بیم و خوفی بر تو از فراموشی و نادانی ندارم»[۷]. بدون تردید مقام پیامبر اکرم (ص) بالاتر و بزرگتر از مقام امام (ع) است.
چگونه قابل قبول است که پیامبر (ص) با کمال صراحت، فراموشی را از علی (ع) نفی کند، ولی خودش از روی سهو و نسیان نصف نماز خود را فراموش نموده و به ذوالشمالین و امثال وی نیاز پیدا کند تا آنچه را فراموش کرده، به او تذکر دهد و او را به اشتباهش متوجه کند؟! بنابراین عقل سلیم حکم میکند که پیامبر اکرم (ص) مصون از سهو و فراموشی است.
از امام رضا (ع) نقل شده که خدای متعال به انبیا و ائمه معصومین (ع) توفیقی عنایت کرده، و از خزانه دانش و حکمت خود به آنها چیزی عطا نموده که به دیگران نداده است. پس دانش آنان بالاتر از دانش اهل زمان است. کسی را که خداوند متعال، برای کارهای بندگانش، برگزیند، سینه او را وسعت بخشیده و چشمهسار حکمت را در قلب او به امانت گذارده، به او دانشی الهام میکند که بعد از آن، در مقام جواب، عاجز و درمانده نشود و در تشخیص حق و صواب به حیرت نماند. او معصوم، و مورد تأیید، و موفق و استوار بوده و از اشتباه و لغزش در امان است. خداوند او را به این ویژگیها آراسته است تا حجت خدا بر بندگانش باشد[۸].
چگونه قابل تصور است انبیا و ائمه طاهرین (ع)، که متّصف به این صفات و صفات بالاترند، به کارهای خودشان جاهل بوده و دچار اشتباه و لغزش گردند؛ چنانکه حدیث ذو الشمالین آن را اثبات میکند. با توجه به این دلایل عقلی و نقلی، دیگر مجالی برای طرح این ادعا که آن حضرت در اجرای تکالیف شرعی و امور شخصی خود دچار سهو و خطا و اشتباه میشد، باقی نمیماند.[۹]
درباره سهوالنبی دوازده روایت وجود دارد که برخی از ثقات و اجلاء و اصحاب اجماع آنها را روایت کردهاند، راویانی مانند سماعه بن مهران، ابن صدقه، سعید اعرج، جمیل بن دراج، ابوبصیر، زید شحام، ابوسعید قماط، ابوبکر حضرمی. از این دوازده روایت چهار روایت دارای سند صحیح و یکی دارای سند حسن و باقی اسناد غیر صحیحه میباشد؛ بیشتر آنها را مشایخ ثلاث در کتب اربعه نقل کردهاند و باقی آنها در کتاب عیون اخبار الرضا (ع) و محاسن برقی و فقه رضوی نقل شده است، در اینجا لازم است به متن کامل این روایات اشاره شود:
در این روایت سعید اعرج، از امام صادق (ع) نقل کرده است که رسول خدا (ص) نماز چهار رکعتی را سهواً دو رکعت خواند. یکی از مأمومین، به نام ذوالیدین که ذوالشمالین هم خوانده میشد، ایشان را متوجه این سهو نمود. سپس حضرت نماز را ادامه داد و چهار رکعتی تمام کرد امام (ع) فرمود: «خدای متعال آن حضرت را به منظور ترحّم بر امّت، به فراموشی انداخت. مگر نه این است که اگر کسی چنین حالتی برای او پیش میآمد، مردم او را سرزنش نموده، میگفتند: «نمازت قبول نشد». ولی امروز اگر برای کسی چنین حالتی پیش بیاید، میگویند: «این سنّت رسول خداست که الگو است؛ او به خاطر سخن گفتن دو سجده سهو انجام داد»[۱۰].
سند این روایت ضعیف است و قابل استناد نیست؛ زیرا سعید اعرج مجهول است و مدح و توثیق ندارد. شیخ حرّ عاملی درباره وی میگوید: «حدیث سعید اعرج جداً ضعیف است. هیچکسی او را مدح وتوثیق نکرده است»[۱۱]. علامه حلّی نیز میگوید: «من حال سعید اعرج را نمیدانم. استدلال به حدیث وی، متوقف بر شناخت عدالت اوست»[۱۲].
روایت ابوبکر حضرمی:
وی نماز مغرب را سر دو رکعت سلام میدهد، برخی از باران به او تذکر میدهند که نماز را دو رکعت خواندی و باید اعاده کنی. او حکم مسئله را از امام صادق (ع) میپرسد. حضرت در پاسخ میفرماید: «انگار نماز را اعاده کردی» گفتم بلی. حضرت فرمود: کافی بود بلند میشدی و یک رکعت دیگر میخواندی؛ زیرا رسول خدا (ص) در نماز چهار رکعتی سهو کرد و سر دو رکعت سلام داد». سپس حضرت حدیث ذوالشمالین را متذکر شد؛ سپس فرمود: «آنگاه پیامبر (ص) بلند شد و دو رکعت دیگر بر آن افزود»[۱۳].
در سلسله سند این روایت، حسین بن سعید قرار دارد که روایت را از فضاله نقل کرده است. نجاشی درباره وی میگوید: حسین بن یزید سورائی برای ما گفت: هر چیزی را که حسین بن سعید از فضاله روایت کند، غلط و اشتباه است. درست این است که حسین از برادرش حسن، و حسن از فضاله روایت کند. او میگوید: حسین فضاله را ملاقات نکرده و تنها برادرش حسن است که فضاله را ملاقات کرده است، و من گروهی را میبینم که با سندهای مختلف از طریق حسین بن سعید از فضاله روایت میکنند[۱۴]. بنابراین روایت مقطوعالسند است و از درجه اعتبار ساقط است.
روایت حسن بن صدقه:
در این روایت، حسن بن صدقه از امام موسی بن جعفر (ع) میپرسد: آیا رسول خدا (ص) در نماز چهار رکعتی، از روی سهو، سر دو رکعت سلام داده است؟» حضرت در پاسخ میفرماید: «بله»[۱۵]! در سند این روایت احمد بن محمد برقی، مجهول است؛ زیرا نمازی میگوید: «دانشمندان علم رجال، در کتابهای خود، از احمد بن محمد برقی ذکری به میان نیاوردهاند»[۱۶].
همینطور در سند آن، منصور بن عباس قرار دارد. نجاشی، علامه حلی و ابن داوود درباره وی میگویند: منصور بن عباس ابو الحسین رازی، ساکن بغداد بود و همانجا فوت کرد. كان مضطرب الأمر[۱۷]؛ «او وضع درستی نداشت. بنابراین روایت، از نظر سند، ضعیف است و قابل استناد نیست.
در این روایت جمیل بن دراج، از امام صادق (ع) از تکلیف مردی سؤال میکند که نماز چهار رکعتی را دو رکعت خوانده و دنبال کارش رفته بود؛ سپس یادش آمد که نماز خود را دو رکعت خوانده است. امام میفرماید: «در این صورت نماز خود را اعاده کند». جمیل میگوید: «وقتی رسول خدا (ص) در نماز چهار رکعتی سهو کرد، دو رکعت بر نماز خود افزود و آن را تمام کرد». حضرت میفرماید: «رسول خدا (ص) وقتی سهو کرد، از جای خود بلند نشد. اگر بلند میشد، او هم نماز خود را از اول میخواند»[۱۸].
در سند این روایت حسین بن سعید قرار دارد که ضعیف است. شیخ طوسی درباره وی میگوید: «حسین بن سعید بن حماد بن سعید اهوازی ضعیف است»[۱۹]
روایت سماعة بن مهران:
در این روایت امام صادق (ع) میفرماید: «رسول خدا (ص) نماز ظهر را سهواً دو رکعت خواند. مردی به نام ذوالشمالین او را متوجه کرد که نماز را دو رکعت خوانده است. حضرت بلند شد و دو رکعت دیگر به جا آورد و نماز را تمام کرد و دو سجده سهو انجام داد»[۲۰].
در سند این روایت زرعه و سماعه قرار دارند که هر دو واقفیمذهب هستند. شیخ طوسی درباره آنها این حدیث را نقل کرده است: حسن بن قیام صیرفی میگوید: «... به امام رضا (ع) عرض کردم با این حدیثی که زرعة بن محمد، از سماعة بن مهران نقل کرده است که امام صادق (ع) فرمود: این پسر من به پنج تن از انبیا شباهت دارد، چه کنم؟»... امام رضا (ع) فرمود: «زرعه دروغ میگوید. حدیثی را که سماعه نقل کرده اینطور نبوده است...»[۲۱].
روایت زید شحام: در این روایت زید شحّام از امام صادق (ع) درباره مردی سؤال میکند که نماز عصر خود را پنج یا شش رکعت خوانده است. امام (ع) میفرماید: اگر یقین دارد که نماز خود را اینگونه خوانده است، باید اعاده کند. اگر یقین دارد که دو رکعت یا سه رکعت خوانده و سپس برگشته و سخن گفته است، باید باقیمانده نماز را بخواند و تمام کند؛ زیرا رسول خدا (ص) وقتی نماز چهار رکعتی را، از روی فراموشی، دو رکعت خواند و ذوالشمالین این فراموشی را به او تذکّر داد، رسول خدا (ص) ایستاد و باقیمانده نماز را خواند و نماز را تمام کرد[۲۲].
در سند این روایت ابو جمیله قرار دارد. شماری از دانشمندان رجال درباره وی میگویند: «مفضل بن صالح، ابوجمیلة اسدی،... ضعیف و کذّاب است و حدیث جعل میکند»[۲۳].
روایت امام علی (ع):
زید بن علی از پدرانش (ع) از علی (ع) نقل میکند: رسول خدا (ص) نماز ظهر را پنج رکعت خواند. سپس روی خود را برگرداند. بعضی از مأمومین عرضه داشتند: «آیا بر نماز چیزی افزوده شده است؟» حضرت فرمود: «چطور؟» گفتند: «نماز را پنج رکعت خواندید». آنگاه حضرت در حالی که نشسته بود، رو به قبله کرد و تکبیر گفت. سپس بدون قرائت و رکوع، دو سجده سهو انجام داد و سلام داد[۲۴].
شیخ حرّ عاملی درباره این حدیث میگوید: «حدیث زید ضعیفتر از احادیث دیگر است؛ چون افراد زیدیه فاسد المذهب در سند آن وجود دارند»[۲۵]. شیخ طوسی نیز درباره راویان این خبر میگوید: «... تمام راویان از اهل سنت و زیدیمذهب هستند. روایتی که راویانش چنین افرادی باشند، قابل عمل نیست»[۲۶]
روایت اباصلت:
اباصلت هروی میگوید: به امام رضا (ع) عرض کردم: «در سوادِ کوفه گروهی بر این باورند که رسول خدا (ص) در نماز خود سهو نمیکند». حضرت فرمود: «خدا لعنت کند آنها را! دروغ میگویند! آن کسی که سهو نمیکند، تنها خداست که جز او خدایی وجود ندارد»[۲۷].
سند این روایت در نهایت ضعف است؛ زیرا یکی از راویان آن ضعیف، و دو تا از راویان آن مجهولاند. از اینرو شماری از دانشمندان علم رجال، مانند علامه حلّی، ابن داوود، تفرشی و اردبیلی، درباره اولین راوی میگویند: «تمیم بن عبدالله بن تمیم قرشی، همان کسی که ابو جعفر محمد بن بابویه از او روایت میکند، ضعیف است»[۲۸].
نمازی درباره دومین راوی میگوید: «دانشمندان رجال، در کتابهای خود، از عبد اللّه بن تمیم قرشی ذکری به میان نیاوردهاند و پسرش، تمیم، از او روایت میکند»[۲۹]. نیز وی درباره سومین راوی میگوید: دانشمندان رجال، در کتابهای خود، از ابوعلی احمد بن علی انصاری یاد نکرده اند»[۳۰].
روایت سعید اعرج:
سعید اعرج، از امام صادق (ع) حدیثی نقل کرده است: رسول خدا (ص) پیش از نماز صبح، خوابید و خداوند آن حضرت را خواباند تا آفتاب طلوع کرد و این خواباندن، رحمتی از جانب پروردگار برای مردم بود؛ زیرا اگر کسی تا طلوع آفتاب بخوابد، مردم او را ملامت نموده، میگویند: «از نمازت مراقبت نکردی». پس این عمل پیامبر (ص) الگو و سنت گردید؛ لذا الآن اگر کسی به کسی بگوید: «خوابیدی و نمازت را قضا کردی؟» میگوید: «رسول خدا (ص) خوابید و خوابیدن او الگو و رحمت شد؛ تا خدای سبحان بدین وسیله بر این امّت ترحم کند[۳۱].
این روایت نیز به جهت وجود سعید اعرج از نظر سند به دلایلی که پیش از این گفته شد، ضعیف است و قابل استناد نیست[۳۲]
روایت پدر عزرمی:
در این روایت، سهو و نسیان امام مطرح شده است. پدر عزرمی از امام صادق (ع) روایت نقل کرده که علی (ع) نماز ظهر را با مردم، بدون وضو، خواند. سپس وارد منزل شد. آنگاه منادی او بیرون آمد و ندا داد: «امیر مؤمنان (ع) نماز را بدون وضو خوانده است و نمازتان را اعاده کنید و حاضرین به غائبین برسانند»[۳۳].
خویی میگوید: این روایت، افزون بر ضعف سند آن از نظر عدم ثبوت وثاقت پدر عزرمی، مضمون آن نیز به خاطر منافات با عصمت امام و عدم انطباق با اصول مذهب، قابل تصدیق نیست. من بسیار بسیار تعجب میکنم از شیخ و کلینی! چگونه این روایت و روایاتی از این دست را که مخالف اصول مذهب است و موجب طعن مخالفین بر اصول ما میشود، در کتابهای حدیث نقل کردهاند. به هر حال بطلان مضمون این روایت یقینی بوده، و این روایت در نهایت ضعف و سقوط است[۳۴].
روایت ابیبصیر:
در این روایت، اشتباه امام در انجام دادن یکی از افعال عبادی، همانند غسل، که یک وظیفه شخصی است، مطرح شده است. از امام صادق (ع) نقل شده است که پدرم (امام باقر (ع)) غسل جنابت کرد و به او گفته شد به یک نقطه از پشتت آب نرسیده است. حضرت به او فرمود: «نمی توانستی سکوت کنی؟» سپس دست خود را به آن نقطه مالید[۳۵].
مشکل این روایت این است که سند آن مقطوع است؛ زیرا نجاشی میگوید: حسین بن یزید سورائی برای ما گفت: هر چیزی را که حسین بن سعید از فضاله روایت کند، غلط و اشتباه است. درست این است که حسین از برادرش حسن، و حسن از فضاله روایت کند. او میگوید: حسین فضاله را ملاقات نکرده و تنها برادرش حسن است که فضاله را ملاقات کرده است و من گروهی را میبینم که با سندهای مختلف از طریق حسین بن سعید از فضاله روایت نقل میکنند[۳۶].
بنابراین، روایت از درجه اعتبار ساقط است. ممکن است کسی بگوید: هر چند تکتک روایات سهو النبی (ص) از نظر سند ضعیفاند، شمار بالای آنها ضعف سندشان را جبران میکند. در پاسخ این توهم میگوییم: اولّاً آنچه در علم اصول به عنوان جابر ضعف سند مطرح است، شهرت فتوایی و عملی اصحاب است؛ نه کثرت وجودی روایات!
ثانیاً تمام دانشمندان شیعه، به استثنای شیخ صدوق و استادش، از روایات سهو اعراض نموده و آنها را رد کردهاند و این اعراض، خود دلیل دیگر بر ضعف روایات سهو است؛ هر چند تعدادشان زیاد باشند؛ چون اعراض مشهور موهن است[۳۷]
با بررسی اقوال دانشمندان میتوان نتیجه گرفت که پنج نظریه درباره این روایات ارائه شده است:
- عدهای از اهل سنت صدور و جهت صدور و مضمون این روایات را بدون هیچ توجیهی پذیرفته و معتقد به سهوالنبی شدهاند.
- عدهای مثل شیخ صدوق صدور و جهت صدور و مضمون این روایات را پذیرفته و معتقد به سهوالنبی شدهاند، البته با این توجیه که سهو از جانب شیطان نبوده، بلکه إسهاء از جانب خداوند بوده است.
- عدهای صدور این روایات را پذیرفتهاند اما در جهت صدور آنها اشکال کرده و به خاطر موافقت با روایات عامه و مخالفت با ادله کلامی، صدور این روایات را تقیهای دانستهاند.
- عدهای مثل شیخ مفید این روایات را به خاطر مخالفت با ادله عصمت نبی به طور کامل طرد کردهاند.
- عدهای دیگر درباره این روایات توقف کرده و نپذیرفتن مضمون این روایات را موافق احتیاط شمردهاند[۳۸].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. مصطفی سلیمانیان؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین سلیمانیان در «مقامات امامان» در اینباره گفته است:
«یکی از ادله طرفداران سهوالنبی آیات و روایاتی است که در آنها برای پیامبران کلمه سهو و نسیان به کار رفته است، برای نمونه: ﴿وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ﴾[۳۹] و ﴿اذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ﴾[۴۰] و ﴿فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا﴾[۴۱] و ﴿قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ﴾[۴۲] و ﴿وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾[۴۳] و ﴿سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى * إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا يَخْفَى﴾[۴۴] برای نمونه ابوعلی جبایی میگوید: «این آیه دلیلی است بر رد قول امامیه که میگویند نسیان بر انبیاء جایز نیست و حال آنکه سهو مثل بیهوشی و خواب است که شیعه این دو را بر انبیاء جایز میداند»[۴۵]. بررسی روایات سهوالنبی: درباره سهوالنبی دوازده روایت وجود دارد که برخی از ثقات و اجلاء و اصحاب اجماع آنها را روایت کردهاند، راویانی مانند سماعه بن مهران، ابن صدقه، سعید اعرج، جمیل بن دراج، ابوبصیر، زید شحام، ابوسعید قماط، ابوبکر حضرمی. از این دوازده روایت چهار روایت دارای سند صحیح و یکی دارای سند حسن و باقی اسناد غیر صحیحه میباشد؛ بیشتر آنها را مشایخ ثلاث در کتب اربعه نقل کردهاند و باقی آنها در کتاب عیون اخبار الرضا (ع) و محاسن برقی و فقه رضوی نقل شده است، در اینجا لازم است به متن کامل این روایات اشاره شود: عثمان بن سعید از سماعه بن مهران نقل کرده: امام صادق (ع) فرمود: همانا پیامبر نماز ظهر را برای مردم دو رکعت خواند، سپس سهو کرد و سلام داد. ذوالشمالین گفت: ای رسول خدا آیا درباره نماز چیزی نازل شده است؟ پیامبر فرمود: چگونه؟ ذوالشمالین گفت: نماز را دو رکعت خواندید! پیامبر فرمود: آیا شما همچنین میگویید؟ مردم گفتند: بله. پس پیامبر ایستادند و نماز را کامل کرده و دو سجده سهو به جا آوردند»[۴۶] و شیخ طوسی هم همین روایت را با دو سند زیر نقل کرده است: احمد بن محمد از حسن بن علی بن فضال از ابیجمیله از زید شحام از ابیاسامه از امام صادق (ع)...[۴۷]. ۲) سعد بن عبدالله از احمد بن محمد از حسین از فضاله از سیف بن عمیره از ابوبکر حضرمی از امام صادق (ع)...[۴۸]. محمد بن یحیی از احمد بن محمد بن عیسی از علی بن نعمان از سعید اعرج نقل کرده: شنیدم امام صادق (ع) میفرماید: «پیامبر نماز خواند و در رکعت دوم سلام داد. کسانی که پشت سر ایشان بودند گفتند: آیا درباره نماز مطلب جدیدی اتفاق افتاده؟ پیامبر فرمود: چگونه؟ گفتند: نماز را دو رکعتی خواندید! پیامبر فرمود: ای ذوالیدین آیا چنین است؟ و او همان کسی است که او را ذوالشمالین صدا میکنند. وی گفت: بله. پس پیامبر بنا را بر نمازش گذاشت و آن را به صورت چهار رکعتی تمام کرده و فرمود: خداوند به خاطر رحمت بر امت، پیامبر را به فراموشی کشاند. آیا نمیدانی اگر شخصی چنین میکرد مردم او را سرزنش کرده و میگفتند نمازت قبول نمیشود، اما اگر کسی که امروز چنین کند میگویند سنّت رسول الله است و الگو شده و پیامبر دو سجده هم به خاطر سخن گفتن بین نماز انجام دادند»[۴۹]. حسن بن محبوب از رباطی از سعید اعرج نقل کرده: شنیدم امام صادق (ع) میفرمود: «خداوند تبارک و تعالی پیامبرش را برای نماز صبح به خواب برد تا خورشید طلوع کرد، سپس پیامبر بلند شد و دو رکعت نماز (نافله) قبل فجر را خواند سپس نماز صبح را خواند و (همچنین) خداوند پیامبر را در نماز به سهو انداخت و پیامبر در رکعت دوم سلام داد. سپس آنچه را ذوالشمالین گفت توصیف کرد؛ خداوند اینکار را به خاطر رحمت بر امّت با پیامبر انجام داد تا هیچکس مسلمانی را به خاطر خواب ماندن از نماز یا سهو در نماز سرزنش نکند و بگویند: این اتفاق برای پیامبر هم افتاده است»[۵۰]. حسین بن سعید از ابن ابی عمیر از جمیل نقل کرده: «از امام صادق (ع) درباره مردی پرسیدم که نماز را دو رکعت خواند، سپس بلند شد. امام (ع) فرمود: دوباره نماز را بخواند. گفتم: پس آنچه مردم (اهل سنت) درباره حدیث ذوالشمالین میگویند چیست؟ امام (ع) فرمود: همانا پیامبر (ص) از مکانش حرکت نکرده بود؛ اگر حرکت کرده بود نماز را دوباره میخواند»[۵۱]. حسین بن سعید از حسن از زرعه از سماعه از امام صادق (ع) نقل کرده: «همانا پیامبر نماز ظهر را برای مردم خواند، سپس سهو کرد و سلام داد. ذوالشمالین گفت: ای رسول خدا آیا درباره نماز چیزی نازل شده است؟ پیامبر فرمود: چگونه؟ ذوالشمالین گفت: نماز را دو رکعت خواندید! پیامبر فرمود: آیا شما همچنین میگویید؟ مردم گفتند: بله. پس پیامبر ایستادند و نماز را کامل کرده و دو سجده سهو به جا آوردند. سپس فرمود: پیامبر از مکانش حرکت نکرده بود، اگر نمازگزار از مکانش حرکت نکرده بود نقص نمازش را تمام کند»[۵۲]. حسن بن صدقه میگوید: «از امام کاظم (ع) پرسیدم: آیا پیامبر خدا در رکعت دوم سلام داد؟ امام (ع) فرمود: بله. گفتم: آیا حالش حال خودش بود؟ امام (ع) فرمود: خداوند میخواست به مردم یاد دهد»[۵۳]. ابن ادریس از کتاب علی بن محبوب از عباس از حماد بن عیسی از ربعی بن عبدالله از فضیل نقل کرده: «در نزد امام صادق (ع) سهو را یادآور شدم. امام (ع) فرمود: هیچکس از این حالت به دور نیست، گاهی من خادم را در پشت سرم مینشانم تا نمازم را بر من حفظ کند»[۵۴]. جعفر بن محمد بن اشعث از ابن قداح از ابیعبدالله از پدرش نقل کرده: پیامبر نماز خواند و قرائت را بلند خواند. هنگامیکه نمازش تمام شد به اصحابش گفت: آیا چیزی از قرآن انداختم؟ مردم ساکت ماندند. پیامبر فرمود: آیا ابی بن کعب در بین شماست؟ گفتند: بله. پیامبر فرمود: آیا چیزی در نماز ساقط کردم؟ ابی بن کعب گفت: بله یا رسول الله! آیه این چنین بود. پیامبر ناراحت شد و فرمود: چه شده بر اقوامی که قرآن بر آنها خوانده میشود و آنها نمیدانند چه مقدار از قرآن خوانده شده و چه مقدار جا مانده است، بنیاسرائیل به این خاطر هلاک شدند که بدنهایشان حاضر بود و دلهایشان غایب بود، خداوند نماز بندهای را که قلبش همراه نمازش حاضر نباشد قبول نمیکند»[۵۵]. تمیم بن عبدالله بن تمیم قرشی از پدرش از احمد بن علی انصاری از اباصلت هروی نقل کرده: «به امام رضا (ع) گفتم: ای فرزند رسول خدا! در جمعیت کوفه گروهی هستند که اعتقاد دارند پیامبر در نمازش سهو نکرد. امام (ع) فرمود: دروغ میگویند. خدا آنها را لعنت کند. تنها کسی که سهو نمیکند خدایی است که جز او خدایی نیست»[۵۶]. با بررسی اقوال دانشمندان میتوان نتیجه گرفت که پنج نظریه درباره این روایات ارائه شده است:
|
2. عبدالله مهدوی ارزگانی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین مهدوی ارزگانی در « مقاله «شیعه و سهوالنبی»» در اینباره گفته است:
«در منابع روایی شیعه، روایات فراوانی وجود دارند که سهو و اشتباه را در عرصه تطبیق شریعت و امور شخصی، از نبی مکرم اسلام (ص) نفی میکنند. زراره نقل میکند: «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) هَلْ سَجَدَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)سَجْدَتَيِ السَّهْوِ قَطُّ فَقَالَ لَا وَ لَا يَسْجُدُهُمَا فَقِيهٌ»[۵۸]. از امام باقر (ع) پرسیدم: آیا هیچگاه رسول خدا (ص) دو سجده سهو انجام داده است؟ حضرت فرمود: «هرگز، و فقیه [که مصداق اتم و اکمل آن امام معصوم (ع) است] هم این دو سجده را انجام نمیدهد». روزی رسول خدا (ص) وضو ساخت و بر نعلین خود مسح نمود. در این هنگام مغیره عرض کرد: «ای رسول خدا (ص) آیا فراموش کردهای»؟ حضرت فرمود: «خیر! تو فراموش کردهای؛ پروردگار من، این چنین به من دستور داده است»[۵۹]. از این بیان به خوبی استفاده میشود که رسول خدا (ص) با خشم و غضب، فراموشی را از ساحت مقدس خود به شدت نفی و انکار نموده است؛ زیرا اگر نسیان بر رسول خدا (ص) جایز بود، درست نبود آن حضرت در پاسخ پرسشگر بگوید: تو فراموش کردهای؛ یعنی فراموشی در خور شأن توست، نه من. در بیان دیگر از امام صادق (ع) آمده است که رسول خدا (ص) هنگام خواب، چشمانش میخوابید و قلبش بیدار بود، و میفرمود: «همانا قلب من منتظر وحی است»[۶۰]. امام در این بیان به صراحت میگوید: رسول مکرم اسلام (ص) حتی در حال خواب هم از فرمان خدا غافل نبوده است. پس چگونه میشود تصور کرد که در حال بیداری از انجام دادن فرمان خدا غفلت نموده و دچار سهو و نسیان گردد؟ امام صادق (ع) در سخن دیگر میفرماید: «رسول خدا (ص) استوار و موفق و مؤید به روحالقدس بود و در هیچیک از آن چیزهایی که مردم به شک و تردید میافتادند، نمیلغزید و اشتباه نمیکرد»[۶۱]. امام صادق (ع)، در روایتی، به تبیین جنود عقل و جهل پرداخته و به صراحت اعلام کرده است که انبیا و اوصیا، تمام جنود عقل را دارند، از جمله آنها علم و تسلیم و تذکر و حفظ است و از تمام جنود جهل، که از جمله آنها جهل، شک، سهو و نسیان است، منزّه و مبرّا هستند[۶۲]. مردی به رسول خدا (ص)، از بلای وسوسه که در نماز بدان گرفتار شده بود، شکایت کرد و گفت: «کارم به جایی رسیده که بیشتر اوقات نمیفهمم چند رکعت خواندهام. زیاد خواندهام یا کم». حضرت فرمود: هرگاه خواستی وارد نماز شوی، انگشت سبابه دست راست خود را بر ران چپ خود بگذار و فشار داده و بگو: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِيعِ الْعَلِيمِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»؛ «از خداوند و از نام او یاری میجویم، و به او توکل میکنم و از شرّ شیطان راندهشده درگاه الهی، به خدایی شنوا و دانا پناه میبرم». [با گفتن این کلمات]شیطان را زجرکُش نموده و از خود میرانی[۶۳]. این روایت و روایات مشابه، از دو جهت سهو و نسیان را از رسول خدا (ص) نفی میکنند؛ زیرا اوّلاً صریح است در اینکه عامل وسوسه و سهو، شیطان است و شیطان، به گفته شیخ صدوق، تسلّطی بر رسول خدا (ص) ندارد؛ ثانیاً وقتی رسول خدا (ص) چیزی را میدانند که مانع از سهو میشود و آن را به مردم آموزش میدهند، چگونه برای دفع سهو از خود، به دانش خود، عمل نمیکنند؟ بنابراین باید گفت رسول خدا (ص) مصون از سهو و نسیان است. امام علی(ع) میگوید: هیچ آیهای درباره امر به طاعت و نهی از معصیت، درباره کسی نازل نشد، جز اینکه همه را رسول خدا (ص) به من آموخت و من حفظ کردم و یک حرف از آنها را فراموش نکردم. سپس حضرت دستش را روی سینه من گذاشت و از خدا خواست که قلب مرا از دانش و فهم و حکم و روشنایی مملو گرداند. من عرض کردم: «پدر و مادرم به فدایت! از هنگامی که برای من دعا کردهای، چیزی را فراموش نکردهام. آیا هراس داری بعد از این فراموش کنم؟» حضرت فرمود: «خیر! هیچ بیم و خوفی بر تو از فراموشی و نادانی ندارم»[۶۴]. بدون تردید مقام پیامبر اکرم (ص) بالاتر و بزرگتر از مقام امام (ع) است. چگونه قابل قبول است که پیامبر (ص) با کمال صراحت، فراموشی را از علی (ع) نفی کند، ولی خودش از روی سهو و نسیان نصف نماز خود را فراموش نموده و به ذوالشمالین و امثال وی نیاز پیدا کند تا آنچه را فراموش کرده، به او تذکر دهد و او را به اشتباهش متوجه کند؟! بنابراین عقل سلیم حکم میکند که پیامبر اکرم (ص) مصون از سهو و فراموشی است. از امام رضا (ع) نقل شده که خدای متعال به انبیا و ائمه معصومین (ع) توفیقی عنایت کرده، و از خزانه دانش و حکمت خود به آنها چیزی عطا نموده که به دیگران نداده است. پس دانش آنان بالاتر از دانش اهل زمان است. کسی را که خداوند متعال، برای کارهای بندگانش، برگزیند، سینه او را وسعت بخشیده و چشمهسار حکمت را در قلب او به امانت گذارده، به او دانشی الهام میکند که بعد از آن، در مقام جواب، عاجز و درمانده نشود و در تشخیص حق و صواب به حیرت نماند. او معصوم، و مورد تأیید، و موفق و استوار بوده و از اشتباه و لغزش در امان است. خداوند او را به این ویژگیها آراسته است تا حجت خدا بر بندگانش باشد[۶۵]. چگونه قابل تصور است انبیا و ائمه طاهرین (ع)، که متّصف به این صفات و صفات بالاترند، به کارهای خودشان جاهل بوده و دچار اشتباه و لغزش گردند؛ چنانکه حدیث ذو الشمالین آن را اثبات میکند. با توجه به این دلایل عقلی و نقلی، دیگر مجالی برای طرح این ادعا که آن حضرت در اجرای تکالیف شرعی و امور شخصی خود دچار سهو و خطا و اشتباه میشد، باقی نمیماند.[۶۶] درباره سهوالنبی دوازده روایت وجود دارد که برخی از ثقات و اجلاء و اصحاب اجماع آنها را روایت کردهاند، راویانی مانند سماعه بن مهران، ابن صدقه، سعید اعرج، جمیل بن دراج، ابوبصیر، زید شحام، ابوسعید قماط، ابوبکر حضرمی. از این دوازده روایت چهار روایت دارای سند صحیح و یکی دارای سند حسن و باقی اسناد غیر صحیحه میباشد؛ بیشتر آنها را مشایخ ثلاث در کتب اربعه نقل کردهاند و باقی آنها در کتاب عیون اخبار الرضا (ع) و محاسن برقی و فقه رضوی نقل شده است، در اینجا لازم است به متن کامل این روایات اشاره شود: در این روایت سعید اعرج، از امام صادق (ع) نقل کرده است که رسول خدا (ص) نماز چهار رکعتی را سهواً دو رکعت خواند. یکی از مأمومین، به نام ذوالیدین که ذوالشمالین هم خوانده میشد، ایشان را متوجه این سهو نمود. سپس حضرت نماز را ادامه داد و چهار رکعتی تمام کرد امام (ع) فرمود: «خدای متعال آن حضرت را به منظور ترحّم بر امّت، به فراموشی انداخت. مگر نه این است که اگر کسی چنین حالتی برای او پیش میآمد، مردم او را سرزنش نموده، میگفتند: «نمازت قبول نشد». ولی امروز اگر برای کسی چنین حالتی پیش بیاید، میگویند: «این سنّت رسول خداست که الگو است؛ او به خاطر سخن گفتن دو سجده سهو انجام داد»[۶۷]. سند این روایت ضعیف است و قابل استناد نیست؛ زیرا سعید اعرج مجهول است و مدح و توثیق ندارد. شیخ حرّ عاملی درباره وی میگوید: «حدیث سعید اعرج جداً ضعیف است. هیچکسی او را مدح وتوثیق نکرده است»[۶۸]. علامه حلّی نیز میگوید: «من حال سعید اعرج را نمیدانم. استدلال به حدیث وی، متوقف بر شناخت عدالت اوست»[۶۹]. روایت ابوبکر حضرمی: وی نماز مغرب را سر دو رکعت سلام میدهد، برخی از باران به او تذکر میدهند که نماز را دو رکعت خواندی و باید اعاده کنی. او حکم مسئله را از امام صادق (ع) میپرسد. حضرت در پاسخ میفرماید: «انگار نماز را اعاده کردی» گفتم بلی. حضرت فرمود: کافی بود بلند میشدی و یک رکعت دیگر میخواندی؛ زیرا رسول خدا (ص) در نماز چهار رکعتی سهو کرد و سر دو رکعت سلام داد». سپس حضرت حدیث ذوالشمالین را متذکر شد؛ سپس فرمود: «آنگاه پیامبر (ص) بلند شد و دو رکعت دیگر بر آن افزود»[۷۰]. در سلسله سند این روایت، حسین بن سعید قرار دارد که روایت را از فضاله نقل کرده است. نجاشی درباره وی میگوید: حسین بن یزید سورائی برای ما گفت: هر چیزی را که حسین بن سعید از فضاله روایت کند، غلط و اشتباه است. درست این است که حسین از برادرش حسن، و حسن از فضاله روایت کند. او میگوید: حسین فضاله را ملاقات نکرده و تنها برادرش حسن است که فضاله را ملاقات کرده است، و من گروهی را میبینم که با سندهای مختلف از طریق حسین بن سعید از فضاله روایت میکنند[۷۱]. بنابراین روایت مقطوعالسند است و از درجه اعتبار ساقط است. روایت حسن بن صدقه: در این روایت، حسن بن صدقه از امام موسی بن جعفر (ع) میپرسد: آیا رسول خدا (ص) در نماز چهار رکعتی، از روی سهو، سر دو رکعت سلام داده است؟» حضرت در پاسخ میفرماید: «بله»[۷۲]! در سند این روایت احمد بن محمد برقی، مجهول است؛ زیرا نمازی میگوید: «دانشمندان علم رجال، در کتابهای خود، از احمد بن محمد برقی ذکری به میان نیاوردهاند»[۷۳]. همینطور در سند آن، منصور بن عباس قرار دارد. نجاشی، علامه حلی و ابن داوود درباره وی میگویند: منصور بن عباس ابو الحسین رازی، ساکن بغداد بود و همانجا فوت کرد. كان مضطرب الأمر[۷۴]؛ «او وضع درستی نداشت. بنابراین روایت، از نظر سند، ضعیف است و قابل استناد نیست. در این روایت جمیل بن دراج، از امام صادق (ع) از تکلیف مردی سؤال میکند که نماز چهار رکعتی را دو رکعت خوانده و دنبال کارش رفته بود؛ سپس یادش آمد که نماز خود را دو رکعت خوانده است. امام میفرماید: «در این صورت نماز خود را اعاده کند». جمیل میگوید: «وقتی رسول خدا (ص) در نماز چهار رکعتی سهو کرد، دو رکعت بر نماز خود افزود و آن را تمام کرد». حضرت میفرماید: «رسول خدا (ص) وقتی سهو کرد، از جای خود بلند نشد. اگر بلند میشد، او هم نماز خود را از اول میخواند»[۷۵]. در سند این روایت حسین بن سعید قرار دارد که ضعیف است. شیخ طوسی درباره وی میگوید: «حسین بن سعید بن حماد بن سعید اهوازی ضعیف است»[۷۶]. روایت سماعة بن مهران: در این روایت امام صادق (ع) میفرماید: «رسول خدا (ص) نماز ظهر را سهواً دو رکعت خواند. مردی به نام ذوالشمالین او را متوجه کرد که نماز را دو رکعت خوانده است. حضرت بلند شد و دو رکعت دیگر به جا آورد و نماز را تمام کرد و دو سجده سهو انجام داد»[۷۷]. در سند این روایت زرعه و سماعه قرار دارند که هر دو واقفیمذهب هستند. شیخ طوسی درباره آنها این حدیث را نقل کرده است: حسن بن قیام صیرفی میگوید: «... به امام رضا (ع) عرض کردم با این حدیثی که زرعة بن محمد، از سماعة بن مهران نقل کرده است که امام صادق (ع) فرمود: این پسر من به پنج تن از انبیا شباهت دارد، چه کنم؟»... امام رضا (ع) فرمود: «زرعه دروغ میگوید. حدیثی را که سماعه نقل کرده اینطور نبوده است...»[۷۸]. روایت زید شحام: در این روایت زید شحّام از امام صادق (ع) درباره مردی سؤال میکند که نماز عصر خود را پنج یا شش رکعت خوانده است. امام (ع) میفرماید: اگر یقین دارد که نماز خود را اینگونه خوانده است، باید اعاده کند. اگر یقین دارد که دو رکعت یا سه رکعت خوانده و سپس برگشته و سخن گفته است، باید باقیمانده نماز را بخواند و تمام کند؛ زیرا رسول خدا (ص) وقتی نماز چهار رکعتی را، از روی فراموشی، دو رکعت خواند و ذوالشمالین این فراموشی را به او تذکّر داد، رسول خدا (ص) ایستاد و باقیمانده نماز را خواند و نماز را تمام کرد[۷۹]. در سند این روایت ابو جمیله قرار دارد. شماری از دانشمندان رجال درباره وی میگویند: «مفضل بن صالح، ابوجمیلة اسدی،... ضعیف و کذّاب است و حدیث جعل میکند»[۸۰]. روایت امام علی (ع): زید بن علی از پدرانش (ع) از علی (ع) نقل میکند: رسول خدا (ص) نماز ظهر را پنج رکعت خواند. سپس روی خود را برگرداند. بعضی از مأمومین عرضه داشتند: «آیا بر نماز چیزی افزوده شده است؟» حضرت فرمود: «چطور؟» گفتند: «نماز را پنج رکعت خواندید». آنگاه حضرت در حالی که نشسته بود، رو به قبله کرد و تکبیر گفت. سپس بدون قرائت و رکوع، دو سجده سهو انجام داد و سلام داد[۸۱]. شیخ حرّ عاملی درباره این حدیث میگوید: «حدیث زید ضعیفتر از احادیث دیگر است؛ چون افراد زیدیه فاسد المذهب در سند آن وجود دارند»[۸۲]. شیخ طوسی نیز درباره راویان این خبر میگوید: «... تمام راویان از اهل سنت و زیدیمذهب هستند. روایتی که راویانش چنین افرادی باشند، قابل عمل نیست»[۸۳] روایت اباصلت: اباصلت هروی میگوید: به امام رضا (ع) عرض کردم: «در سوادِ کوفه گروهی بر این باورند که رسول خدا (ص) در نماز خود سهو نمیکند». حضرت فرمود: «خدا لعنت کند آنها را! دروغ میگویند! آن کسی که سهو نمیکند، تنها خداست که جز او خدایی وجود ندارد»[۸۴]. سند این روایت در نهایت ضعف است؛ زیرا یکی از راویان آن ضعیف، و دو تا از راویان آن مجهولاند. از اینرو شماری از دانشمندان علم رجال، مانند علامه حلّی، ابن داوود، تفرشی و اردبیلی، درباره اولین راوی میگویند: «تمیم بن عبدالله بن تمیم قرشی، همان کسی که ابو جعفر محمد بن بابویه از او روایت میکند، ضعیف است»[۸۵]. نمازی درباره دومین راوی میگوید: «دانشمندان رجال، در کتابهای خود، از عبد اللّه بن تمیم قرشی ذکری به میان نیاوردهاند و پسرش، تمیم، از او روایت میکند»[۸۶]. نیز وی درباره سومین راوی میگوید: دانشمندان رجال، در کتابهای خود، از ابوعلی احمد بن علی انصاری یاد نکرده اند»[۸۷] روایت سعید اعرج: سعید اعرج، از امام صادق (ع) حدیثی نقل کرده است: رسول خدا (ص) پیش از نماز صبح، خوابید و خداوند آن حضرت را خواباند تا آفتاب طلوع کرد و این خواباندن، رحمتی از جانب پروردگار برای مردم بود؛ زیرا اگر کسی تا طلوع آفتاب بخوابد، مردم او را ملامت نموده، میگویند: «از نمازت مراقبت نکردی». پس این عمل پیامبر (ص) الگو و سنت گردید؛ لذا الآن اگر کسی به کسی بگوید: «خوابیدی و نمازت را قضا کردی؟» میگوید: «رسول خدا (ص) خوابید و خوابیدن او الگو و رحمت شد؛ تا خدای سبحان بدین وسیله بر این امّت ترحم کند[۸۸]. این روایت نیز به جهت وجود سعید اعرج از نظر سند به دلایلی که پیش از این گفته شد، ضعیف است و قابل استناد نیست[۸۹] روایت پدر عزرمی: در این روایت، سهو و نسیان امام مطرح شده است. پدر عزرمی از امام صادق (ع) روایت نقل کرده که علی (ع) نماز ظهر را با مردم، بدون وضو، خواند. سپس وارد منزل شد. آنگاه منادی او بیرون آمد و ندا داد: «امیر مؤمنان (ع) نماز را بدون وضو خوانده است و نمازتان را اعاده کنید و حاضرین به غائبین برسانند»[۹۰]. خویی میگوید: این روایت، افزون بر ضعف سند آن از نظر عدم ثبوت وثاقت پدر عزرمی، مضمون آن نیز به خاطر منافات با عصمت امام و عدم انطباق با اصول مذهب، قابل تصدیق نیست. من بسیار بسیار تعجب میکنم از شیخ و کلینی! چگونه این روایت و روایاتی از این دست را که مخالف اصول مذهب است و موجب طعن مخالفین بر اصول ما میشود، در کتابهای حدیث نقل کردهاند. به هر حال بطلان مضمون این روایت یقینی بوده، و این روایت در نهایت ضعف و سقوط است[۹۱] روایت ابیبصیر: در این روایت، اشتباه امام در انجام دادن یکی از افعال عبادی، همانند غسل، که یک وظیفه شخصی است، مطرح شده است. از امام صادق (ع) نقل شده است که پدرم (امام باقر (ع)) غسل جنابت کرد و به او گفته شد به یک نقطه از پشتت آب نرسیده است. حضرت به او فرمود: «نمی توانستی سکوت کنی؟» سپس دست خود را به آن نقطه مالید[۹۲]. مشکل این روایت این است که سند آن مقطوع است؛ زیرا نجاشی میگوید: حسین بن یزید سورائی برای ما گفت: هر چیزی را که حسین بن سعید از فضاله روایت کند، غلط و اشتباه است. درست این است که حسین از برادرش حسن، و حسن از فضاله روایت کند. او میگوید: حسین فضاله را ملاقات نکرده و تنها برادرش حسن است که فضاله را ملاقات کرده است و من گروهی را میبینم که با سندهای مختلف از طریق حسین بن سعید از فضاله روایت نقل میکنند[۹۳]. بنابراین، روایت از درجه اعتبار ساقط است. ممکن است کسی بگوید: هر چند تکتک روایات سهو النبی (ص) از نظر سند ضعیفاند، شمار بالای آنها ضعف سندشان را جبران میکند. در پاسخ این توهم میگوییم: اولّاً آنچه در علم اصول به عنوان جابر ضعف سند مطرح است، شهرت فتوایی و عملی اصحاب است؛ نه کثرت وجودی روایات! ثانیاً تمام دانشمندان شیعه، به استثنای شیخ صدوق و استادش، از روایات سهو اعراض نموده و آنها را رد کردهاند و این اعراض، خود دلیل دیگر بر ضعف روایات سهو است؛ هر چند تعدادشان زیاد باشند؛ چون اعراض مشهور موهن است»[۹۴]. |
منبعشناسی جامع عصمت
پانویس
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۵۱.
- ↑ ابن بابویه (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۷.
- ↑ طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۲۹۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۱.
- ↑ ابن بابویه (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۳۸.
- ↑ ابن بابویه (شیخ صدوق)، الخصال، ص۲۵۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۲.
- ↑ مهدوی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات، ج۱۳، ص ۹۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۳، ص۳۵۷.
- ↑ ر.ک: حر عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۶۵.
- ↑ ر.ک: علامه حلی، مختلف الشیعة، ج۸، ص۳۳۰.
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۱۸۰.
- ↑ نجاشی، رجال النجاشی، ص۳۱۱.
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۴۵.
- ↑ نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۴۲۴.
- ↑ رجال النجاشی، ص۴۱۳؛ علامه حلّی، خلاصة الاقوال، ص۴۰۸؛ ابن داوود حلّی، رجال ابن داوود، ص۲۸۱.
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۴۶.
- ↑ ر.ک: طوسی، الفهرست، ص۳۰۳.
- ↑ تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۴۷.
- ↑ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۷۷۴.
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۵۲.
- ↑ ابن غضائری، رجال ابن غضائری، ص۸۸؛ تفرشی، نقد الرجال، ج۴، ص۴۰۶؛ اردبیلی، جامع الروات، ج۲، ص۲۵۶.
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۴۹.
- ↑ حرّ عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۶۵.
- ↑ طوسی، الاستبصار، ج۱، ص۶۶.
- ↑ ابن بابویه (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۱۹.
- ↑ علامه حلّی، خلاصه الاقوال، ص۳۲۹؛ ابن داوود حلی، رجال ابن داوود، ص۲۲۴؛ تفرشی، نقد الرجال، ج۱، ص۳۰۷؛ اردبیلی، جامع الروات، ج۱، ص۱۳۳.
- ↑ نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۴، ص۴۹۵.
- ↑ نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۳۷۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۳، ص۲۹۴.
- ↑ ر.ک: حرّ عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۶۵؛ علامه حلّی، مختلف الشیعة، ج۸، ص۳۳۰.
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۴۰.
- ↑ خویی، کتاب الصلاة، ج۵، ص۳۶۲.
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۱، ص۳۶۵.
- ↑ نجاشی، رجال النجاشی، ص۳۱۱.
- ↑ مهدوی ارزگانی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات ج۱۳، ص ۹۸.
- ↑ سلیمانیان، مصطفی، مقامات امامان، ص ۲۶۲-۲۷۱.
- ↑ «و ما از پیش به آدم سفارش کردیم اما او از یاد برد و در وی عزمی نیافتیم» سوره طه، آیه ۱۱۵.
- ↑ «مگر اینکه (بگویی اگر) خداوند بخواهد و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن» سوره کهف، آیه ۲۴.
- ↑ «و چون به جایگاه به هم پیوستن آن دو (دریا) رسیدند ماهی خود را فراموش کردند و (ماهی) راه خود را در دریا سرازیر در پیش گرفت (و رفت)» سوره کهف، آیه ۶۱.
- ↑ «(موسی) گفت: مرا برای آنچه از یاد بردم بازخواست مکن و کار مرا بر من سخت مگیر!» سوره کهف، آیه ۷۳.
- ↑ «و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین» سوره انعام، آیه ۶۸.
- ↑ «زودا که تو را خواندن (قرآن) آموزیم و دیگر از یاد نمیبری * مگر آنچه را خدا خواهد» سوره اعلی، آیه ۶-۷.
- ↑ مجمع البیان، ج۴، ص۳۱۶.
- ↑ کافی، ج۳، ص۳۵۵.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۲، ص۳۵۲.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۲، ص۱۸۰: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) سَهَا فَسَلَّمَ فِي رَكْعَتَيْنِ ثُمَ ذَكَرَ حَدِيثَ ذِي الشِّمَالَيْنِ فَقَالَ ثُمَّ قَامَ فَأَضَافَ إِلَيْهَا رَكْعَتَيْنِ».
- ↑ کافی، ج۳، ص۳۵۷؛ تهذیب، ج۲، ص۳۴۵.
- ↑ الفقیه، ج۱، ص۳۵۸: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنَامَ رَسُولَ اللَّهِ (ص) عَنْ صَلَاةِ الْفَجْرِ حَتَّى طَلَعَتِ الشَّمْسُ ثُمَّ قَامَ فَبَدَأَ فَصَلَّى الرَّكْعَتَيْنِ اللَّتَيْنِ قَبْلَ الْفَجْرِ ثُمَّ صَلَّى الْفَجْرَ وَ أَسْهَاهُ فِي صَلَاتِهِ فَسَلَّمَ فِي الرَّكْعَتَيْنِ ثُمَّ وَصَفَ مَا قَالَهُ ذُو الشِّمَالَيْنِ وَ إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِكَ بِهِ رَحْمَةً لِهَذِهِ الْأُمَّةِ لِئَلَّا يُعَيَّرَ الرَّجُلُ الْمُسْلِمُ إِذَا هُوَ نَامَ عَنْ صَلَاتِهِ أَوْ سَهَا فِيهَا فَقَالَ قَدْ أَصَابَ ذَلِكَ رَسُولَ اللَّهِ (ص)».
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۲، ص۳۴۵: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ رَجُلٍ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ قَامَ قَالَ يَسْتَقْبِلُ قُلْتُ فَمَا يَرْوِي النَّاسُ فَذَكَرَ لَهُ حَدِيثَ ذِي الشِّمَالَيْنِ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) لَمْ يَبْرَحْ مِنْ مَكَانِهِ وَ لَوْ بَرِحَ اسْتَقْبَلَ».
- ↑ استبصار، ج۱، ص۲۱۴ و ۳۶۹: «فإن رسول الله (ص) صلّی بالناس الظهر ثم سها فسلّم فقال له ذو الشمالین: یا رسول الله أنزل فی الصلاة شیء؟ فقال: و ما ذاک؟ قال: إنّما صلّیت رکعتین! فقال رسول الله (ص): أتقولون مثل قوله؟ قالوا: نعم فقام فأتمّ بهم الصلاة و سجد سجدتی السهو. فقال: إن رسول الله (ص) لم یبرح من مجلسه فإن کان لم یبرح من مجلسه فلیتم ما نقص من صلاته».
- ↑ کافی، ج۶، ص۲۷۲: «أسلّم رسول الله (ص) فی الرکعتین الاولتین؟ فقال: نعم، قلت: و حاله حاله؟ قال (ع): أنما أراد الله أن یفقّههم».
- ↑ سرائر (المستطرفات)، ج۳، ص۶۱۴: «ذَكَرْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) السَّهْوَ فَقَالَ وَ يَنْفَلِتُ مِنْ ذَلِكَ أَحَدٌ رُبَّمَا أَقْعَدْتُ الْخَادِمَ خَلْفِي عَلَيَّ يَحْفَظُ صَلَاتِي».
- ↑ بحارالأنوار، ج۸۱، ص۲۴۲: «صَلَّى النَّبِيُّ صصَلَاةً وَ جَهَرَ فِيهَا بِالْقِرَاءَةِ فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ لِأَصْحَابِهِ هَلْ أَسْقَطْتُ شَيْئاً فِي الْقُرْآنِ قَالَ فَسَكَتَ الْقَوْمُ فَقَالَ النَّبِيُّ (ص) أَ فِيكُمْ أُبَيُّ بْنُ كَعْبٍ فَقَالُوا نَعَمْ فَقَالَ هَلْ أَسْقَطْتُ فِيهَا بِشَيْءٍ قَالَ نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّهُ كَانَ كَذَا وَ كَذَا فَغَضِبَ (ص) ثُمَّ قَالَ مَا بَالُ أَقْوَامٍ يُتْلَى عَلَيْهِمْ كِتَابُ اللَّهِ فَلَا يَدْرُونَ مَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ مِنْهُ وَ لَا مَا يُتْرَكُ هَكَذَا هَلَكَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ حَضَرَتْ أَبْدَانُهُمْ وَ غَابَتْ قُلُوبُهُمْ وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ صَلَاةَ عَبْدٍ لَا يَحْضُرُ قَلْبُهُ مَعَ بَدَنِهِ».
- ↑ عیون الأخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۲۰۳، باب ردّ بر غلات: «قُلْتُ لِلرِّضَا (ع) يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ فِي سَوَادِ الْكُوفَةِ قَوْماً يَزْعُمُونَ أَنَّ النَّبِيَّ (ص) لَمْ يَقَعْ عَلَيْهِ السَّهْوُ فِي صَلَاتِهِ فَقَالَ كَذَبُوا لَعَنَهُمُ اللَّهُ إِنَّ الَّذِي لَا يَسْهُو هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ».
- ↑ سلیمانیان، مصطفی، مقامات امامان، ص ۲۶۲-۲۷۱.
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۵۱.
- ↑ ابن بابویه (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۷.
- ↑ طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۲۹۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۱.
- ↑ ابن بابویه (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۳۸.
- ↑ ابن بابویه (شیخ صدوق)، الخصال، ص۲۵۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۲.
- ↑ مهدوی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات، ج۱۳، ص ۹۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۳، ص۳۵۷.
- ↑ ر.ک: حر عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۶۵.
- ↑ ر.ک: علامه حلی، مختلف الشیعة، ج۸، ص۳۳۰.
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۱۸۰.
- ↑ نجاشی، رجال النجاشی، ص۳۱۱.
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۴۵.
- ↑ نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۴۲۴.
- ↑ رجال النجاشی، ص۴۱۳؛ علامه حلّی، خلاصة الاقوال، ص۴۰۸؛ ابن داوود حلّی، رجال ابن داوود، ص۲۸۱.
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۴۶.
- ↑ ر.ک: طوسی، الفهرست، ص۳۰۳.
- ↑ تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۴۷.
- ↑ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۷۷۴.
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۵۲.
- ↑ ابن غضائری، رجال ابن غضائری، ص۸۸؛ تفرشی، نقد الرجال، ج۴، ص۴۰۶؛ اردبیلی، جامع الروات، ج۲، ص۲۵۶.
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۴۹.
- ↑ حرّ عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۶۵.
- ↑ طوسی، الاستبصار، ج۱، ص۶۶.
- ↑ ابن بابویه (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۱۹.
- ↑ علامه حلّی، خلاصه الاقوال، ص۳۲۹؛ ابن داوود حلی، رجال ابن داوود، ص۲۲۴؛ تفرشی، نقد الرجال، ج۱، ص۳۰۷؛ اردبیلی، جامع الروات، ج۱، ص۱۳۳.
- ↑ نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۴، ص۴۹۵.
- ↑ نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۳۷۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۳، ص۲۹۴.
- ↑ ر.ک: حرّ عاملی، التنبیه بالمعلوم، ص۶۵؛ علامه حلّی، مختلف الشیعة، ج۸، ص۳۳۰.
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۴۰.
- ↑ خویی، کتاب الصلاة، ج۵، ص۳۶۲.
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۱، ص۳۶۵.
- ↑ نجاشی، رجال النجاشی، ص۳۱۱.
- ↑ مهدوی ارزگانی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات ج۱۳، ص ۹۸.