بحث:عدل: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'اندیشمندان مسلمان' به 'اندیشمندان مسلمان') |
جز (جایگزینی متن - 'اخلاق الاهی، ج۱' به 'اخلاق الاهی، ج۱') |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
==نتیجه [[عدالت]]== | ==نتیجه [[عدالت]]== | ||
*[[انسان]] بینهایت طلب است و در هیچ زمینهای مرز نمیشناسد، بنابراین باید موجود بینهایتی باشد که [[انسان]] برای رسیدن به آن تلاش کند. در صورتی که بین قوای [[نفسانی]] [[قسط و عدل]] مراعات نشود، [[شهوت]] و [[غضب]] بدون [[نظارت]] و [[مدیریت]] [[عقل]]، به فعالیت میپردازند و چون [[انسان]] بینهایت طلب است، این دو [[قوه]] نیز در هیچ مرزی متوقف نمیشوند؛ ولی چون حوزه فعالیت آنها ماده است و ماده محدود و مرزبندی شده است، نه تنها نیاز اصلی [[انسان]] را تأمین نمیکنند، بلکه موجب [[تباهی]] او نیز میشوند، ولی در صورتی که رابطه عادلانه بین قوا برقرار شود، [[غضب]] و [[شهوت]] تحت [[فرمان]] [[عقل]] به تأمین نیازهای [[جسم]] میپردازند و [[عقل نظری]] به [[وظیفه]] اصلی خود که [[درک]] حقایق است، میپردازد و چون حوزه فعالیت او ماورای ماده است، میتواند تا بینهایت فعالیت کند و نیاز اصلی [[انسان]] را برآورد. | *[[انسان]] بینهایت طلب است و در هیچ زمینهای مرز نمیشناسد، بنابراین باید موجود بینهایتی باشد که [[انسان]] برای رسیدن به آن تلاش کند. در صورتی که بین قوای [[نفسانی]] [[قسط و عدل]] مراعات نشود، [[شهوت]] و [[غضب]] بدون [[نظارت]] و [[مدیریت]] [[عقل]]، به فعالیت میپردازند و چون [[انسان]] بینهایت طلب است، این دو [[قوه]] نیز در هیچ مرزی متوقف نمیشوند؛ ولی چون حوزه فعالیت آنها ماده است و ماده محدود و مرزبندی شده است، نه تنها نیاز اصلی [[انسان]] را تأمین نمیکنند، بلکه موجب [[تباهی]] او نیز میشوند، ولی در صورتی که رابطه عادلانه بین قوا برقرار شود، [[غضب]] و [[شهوت]] تحت [[فرمان]] [[عقل]] به تأمین نیازهای [[جسم]] میپردازند و [[عقل نظری]] به [[وظیفه]] اصلی خود که [[درک]] حقایق است، میپردازد و چون حوزه فعالیت او ماورای ماده است، میتواند تا بینهایت فعالیت کند و نیاز اصلی [[انسان]] را برآورد. | ||
*به عبارت دیگر ایجاد [[قسط و عدل]] درونی [[هدف]] اصلی نیست. [[هدف]] اصلی [[انسان]] رسیدن به بینهایت و خداگونه شدن است که با [[آزادی]] [[عقل]] از حوزه تأثير [[غضب]] و [[شهوت]] میسر میشود. [[عقل]] در سایه [[قسط]] درونی [[فرصت]] پیدا میکند با [[درک]] [[حقیقت]]، با وجود مطلق رابطه برقرار کند و به او مهر بورزد <ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق | *به عبارت دیگر ایجاد [[قسط و عدل]] درونی [[هدف]] اصلی نیست. [[هدف]] اصلی [[انسان]] رسیدن به بینهایت و خداگونه شدن است که با [[آزادی]] [[عقل]] از حوزه تأثير [[غضب]] و [[شهوت]] میسر میشود. [[عقل]] در سایه [[قسط]] درونی [[فرصت]] پیدا میکند با [[درک]] [[حقیقت]]، با وجود مطلق رابطه برقرار کند و به او مهر بورزد <ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۹۶-۹۷ .</ref>. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{یادآوری پانویس}} | {{یادآوری پانویس}} |
نسخهٔ ۲۸ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۳۲
عدالت چیست؟
- همه قوای نفسانی برای کمال انسان ضرورت دارند؛ بنابراین، منظور از برقراری عدالت، تعطیلی قوا نیست. منظور از عدالت این است که هر نیرو در مقام و مرتبه خود حفظ شود، مقامی را که سازمان آفرینش به او داده، از او نگیریم و بیش از آن هم به او ندهیم. عقل که در مقام رهبر است بر کرسی هدایت و رهبری بنشیند و غضب و شهوت و واهمه از او پیروی کنند؛ بنابراین عدالت همان مراعات استحقاق است. همانطور مراعات استحقاق و برقراری عدالت در بیرون از وجود آدمی یعنی جامعه با موانعی روبه رو میشود، افراد و گروههایی در برابر آن مقاومت میکنند و چون به حق خود قانع نیستند، اجرای عدالت را برنمیتابند، در درون انسان هم نیروها مقاومت میکنند؛ چون عدالت، آنها را محدود میکند و از رسیدن به لذایذ بیمرز بازشان میدارد؛ بنابراین، عدالت را برنمیتابند، اگر چه بیعدالتی موجب تباهی خود آنها نیز میشود.
نتیجه عدالت
- انسان بینهایت طلب است و در هیچ زمینهای مرز نمیشناسد، بنابراین باید موجود بینهایتی باشد که انسان برای رسیدن به آن تلاش کند. در صورتی که بین قوای نفسانی قسط و عدل مراعات نشود، شهوت و غضب بدون نظارت و مدیریت عقل، به فعالیت میپردازند و چون انسان بینهایت طلب است، این دو قوه نیز در هیچ مرزی متوقف نمیشوند؛ ولی چون حوزه فعالیت آنها ماده است و ماده محدود و مرزبندی شده است، نه تنها نیاز اصلی انسان را تأمین نمیکنند، بلکه موجب تباهی او نیز میشوند، ولی در صورتی که رابطه عادلانه بین قوا برقرار شود، غضب و شهوت تحت فرمان عقل به تأمین نیازهای جسم میپردازند و عقل نظری به وظیفه اصلی خود که درک حقایق است، میپردازد و چون حوزه فعالیت او ماورای ماده است، میتواند تا بینهایت فعالیت کند و نیاز اصلی انسان را برآورد.
- به عبارت دیگر ایجاد قسط و عدل درونی هدف اصلی نیست. هدف اصلی انسان رسیدن به بینهایت و خداگونه شدن است که با آزادی عقل از حوزه تأثير غضب و شهوت میسر میشود. عقل در سایه قسط درونی فرصت پیدا میکند با درک حقیقت، با وجود مطلق رابطه برقرار کند و به او مهر بورزد [۱].
پانویس
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۹۶-۹۷ .
نویسنده: آقای واثق
عدالت و دادگری به معنای رفتار برابر نسبت به حقوق دیگران است، چه از سوی یک حاکم نسبت به مردم، یا از سوی قاضی نسبت به دو طرف نزاع و دعوا، یا از سوی داور در یک مسابقه یا آزمون. خداوند در قرآن فرمان به عدالت میدهد. عدالت، به معنای پرهیز از ظلم و تعدی به حقوق دیگران نیز به کار میرود. در بعضی موارد، مثل قاضی، پیشنماز، شاهد، "عدالت" شرط است و در اینگونه امور به معنای نداشتن هوای نفس و اهل گناه و معصیبت نبودن و رعایت تقوا است و حالتی است که کمال نفس انسان را میرساند و از والاترین فضایل است.در مباحث اعتقادی، "عدل" یکی از اصول دین و مذهب است، یعنی خدا را عادل دانستن و اینکه خداوند، براساس بدیها و خوبیهای بندگان و استحقاق آنان کیفر و پاداش میدهد و در حکم و حساب و پاداش او کمترین ظلمی به بندگان انجام نمیشود. بر اساس این بحثها فرقههایی به نام معتزله و اشاعره پدید آمد. به پیروان عقیده به عدل خدا "عدلیه" هم میگویند. عدل و قسط گاهی با هم به کار برده میشود. در حکومت جهانی امام زمان(ع) عدالت اجتماعی در عالم تحقق کامل خواهد یافت و در آن دوران به کسی ظلم نخواهد شد[۱].
مقدمه
- راغب اصفهانی در معنای لغوی عدل میگوید: "العدالة والمعادلة، لفظی است که در حکم و معنی نزدیک مساوات است و به اعتبار نزدیک بودن معنی عدل به مساوات در آن مورد هم به کار میرود.
- عَدل و عِدل در معنی به هم نزدیکند، ولی عدل، در چیزهایی است که با بصیرت و آگاهی درک میشود و به کار میرود، مثل احکام. ولی واژههای – عِدل و عدیل – در چیزهایی است که با حواس درک میشوند، مثل اوزان، اعداد و پیمانهها، پس عدل، تقسیط براساس راستی و کمال است[۲].
- ظلم در اصل لغت به معنی کار بیجا کردن است و تعدی نمودن از حد وسط و ظلم به این معنی، جامع همه رذایل و ارتکاب هر یک از قبایح شرعیه و عقلیه را شامل است و این ظلم به معنی اعم است. ظلم به معنی اخص این است که ضرر و اذیت رسانیدن به غیر از کشتن و یا زدن و یا دشنام و فحش دادن یا غیبت او کردن یا مال او را به غیر حق تصرف کردن و گرفتن یا غیر اینها از کرداز یا گفتاری که باعث اذیت غیر باشد[۳][۴].
- عدالت، شیواترین و دلکشترین لفظی است که تاکنون گوش بشریت آنها را شنیده است و برای انسان متعهد و با احساس، چیزی گواراتر از اجرای عدالت و برقراری آزادیهای انسانی نیست.
- در مقابل، هواپرستی سرچشمه وسیعی برای ظلم و ستم است که گاهی به صورت حفظ منافع شخصی و احیاناً به خاطر حب و بغض دیگران جلوه میکند.
- از جمله مهمترین مفاهیم در زمینه اخلاق اجتماعی، و قطعیترین ارزشهای اخلاق اجتماعی، مفهوم و ارزش "عدل" است که در مقابل آن، "ظلم" قرار میگیرد و مشابه این دو، مفاهیم "صلاح" و "افساد" خواهد بود[۵].
- یکی از مفاهیمی که از ابتدای تاریخ تاکنون همواره مورد توجه مردم عادی و اندیشمندان بوده است مفهوم "عدالت و ظلم" است. در اینکه همه انسانها برای عدالت، جایگاه ویژه و ارزش والایی قائلاند، شکی نیست و تنها سوفسطائیان، در این زمینه شبههای القا کرده، کلیت آن را نپذیرفتهاند[۶].
- عدالت و ظلم از مفاهیمی است که اندیشمندان مسلمان و غربی از زوایای مختلف و از جنبههای گوناگون درباره آن بررسی و تحقیق کردهاند.
- عدل در وسیعترین مفهوم، شامل "حقوق خدا بر انسان"، "حقوق انسان بر انسان"، "حق انسان بر خودش" و حتی "حق اعضا و جوارح انسان بر او" هم میشود؛ یعنی در این صورت، مفهوم عدل، تقریباً برابر با همه ارزشهای مثبت است[۷][۸].
- حکیم ارسطو عدالت را سه قسم دانسته است:
- نخستین وظیفه مردم نسبت به حق تعالی و آنچه بین آنها و خالق آنهاست که واهب الخیرات و منشأ فیوضات است و عدالت اقتضاء میکند که هر فردی به قدر طاقت و وسع بین خود و مولای خود با آنچه وظیفه بندگی است، عمل نماید.
- حقوقی که بعضی افراد نسبت به یکدیگر دارند که بایستی مراعات گردد.
- حقوقی که بایستی نسبت به آباء و گذشتگان مراعات کرد[۹].
- ملا احمد نراقی میان عدالت فردی و شخصی تمایز نهاده است. وی در یک تقسیمبندی این دو نوع عدالت را از هم متمایز میسازد که عبارتند از: عدالت به معنای اخص و عدالت به معنای اعم. عدالت به معنای اعم شرکت در طریقه میانه و حد وسط است، اما عدالت به معنای اخص، بازداشتن خود از ستم به مردم و دفع ظلم از دیگران در حد امکان و نگهداشتن هرکسی بر حق شایسته اوست.
- در اینجا میان عدالت شخصی و عدالت فردی تفکیک شده است. در نوع اول شخص به دنبال برقراری عدالت میان قوای موجود در خود است، اما در عدالت فردی و انواع بالاتر آن، یعنی عدالت گروهی و اجتماعی، شخص سعی میکند تا این عدالت را در مورد دیگران نیز به کار ببندد. این مسئله یکی از مفروضات اغلب دانشمندان و علمای اسلامی است که عدالت شخصی را بر عدالت اجتماعی اولویت میدهند و بر این اعتقادند که عدالت، زمانی در جامعه تحقق مییابد که نخست در وجود اشخاص، به ویژه شخص حاکم تحقق یابد[۱۰].
- نظریه عدالت یکی از مهمترین مباحث در فلسفه اخلاق و سیاست است. عموماً بر این عقیدهاند که هر فرد لازم است در معاشرت خود با دیگران دارای این فضیلت باشد و نهادهای اجتماعی نیز در ارتباط خود نیازمند این فضیلتاند. بنابراین، عدالت فضیلتی فردی و اجتماعی است[۱۱].
- در نظر مک اینتایر، افلاطون عدالت فردی را مستقل و مقدم بر عدالت در شهر میداند، ولی ارسطو عدالت دولتشهر را ضرورتی اساسی برای پرورش فضایل نفسانی میداند؛ به طوری که بدون آن تحقق فضایل فردی از جمله عدالت ممکن نیست[۱۲].
- عدالت از مباحث و اصول بسیار مهم در شریعت مقدس اسلام است و گستره آن از آفرینش زمین و آسمان و دیگر پدیدهها گرفته تا رابطه خدا و مردم، مردم با خدا و مردم با مردم را دربرمیگیرد. دو نوع نخست به عنوان عدل تکوینی و تشریعی از اصول عقاید اسلامی است و نوع سوم عدالت فردی نام گرفته و بخش چهارم که "عدالت اجتماعی" است.
- موضوع دیگر آنکه مقابل "عدل"، "جور" قرار میگیرد؛ همچنانکه امام صادق(ع) در تبیین جنود عقل و جهل میفرمایند: "عدالت که ضد آن جور است". آن حضرت عدالت را از جنود عقل و جور را از جنود جهل برشمردهاند"[۱۳][۱۴].
- عدل یا عدالت از مهمترین ویژگیهای حکومت علوی عدالت بود. عدالت در اندیشۀ سیاسی اسلام و شیوۀ حکومت، جایگاه مهمّی دارد و قلمرو آن در حکومت، قضاوت، بیتالمال و... گسترده است و نام علی(ع) هم در تاریخ، قرین با عدالت است.
- به تعبیرحضرت علی(ع) عدالت، هرچیز را در جایگاه خودش قرار میدهد «الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا»[۱۵]. رعایت عدالت، در جامعه تعادل و امید و خلاقیّت میآفریند و ریشۀ فساد را قطع میکند. خداوند به عدالت فرمان داده است، آن حضرت هم به فرمان خدا، مجری قاطع عدل در جامعه بود و قضات و ولات را به عدل دستور میداد و مردم را به گردن نهادن به عدالت فرامیخواند و عدالت را میزان و ترازوی الهی در میان مردم میدانست: «إِنَّ الْعَدْلَ مِيزَانُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ الَّذِي وَضَعَهُ فِي الْخَلْقِ وَ نَصَبَهُ لِإِقَامَةِ الْحَقِّ فَلَا تُخَالِفْهُ فِي مِيزَانِهِ وَ لَا تُعَارِضْهُ فِي سُلْطَانِه»[۱۶]، نیز آن حضرت، عدالت را در رأس دینداری و ایمان و نیکی دانسته، میفرماید: «الْعَدْلُ رَأْسُ الْإِيمَانِ وَ جِمَاعُ الْإِحْسَانِ وَ أَعْلَى مَرَاتِبِ الْإِيمَان»[۱۷]. نقطه مقابل آن، استبداد، حقکشی، تبعیض و خودکامگی و تن ندادن به انصاف و حق است که ریشه در غرور و خودپسندی و تکبّر دارد و حکایت از سلطۀ نفسانیات بر انسان میکند.
- در کلمات امیر المؤمنین(ع)، تعابیر و توصیفهای گوناگون و فراوان و نغزی دربارۀ عدالت است و آن را مایۀ آبادانی کشور میداند: «مَا عُمِّرَتِ الْبُلْدَانُ بِمِثْلِ الْعَدْلِ»[۱۸] سرزمینها به چیزی همچون عدالت، آباد نمیگردد. این حقیقت ناب از کلام پیامبر(ص) باقی است که حکومت با کفر میماند، ولی با ستم، برجا نمیماند[۱۹].
- عدالت، هم از صفات خداوند است، هم در شاهد و قاضی و امام ### 313### معتبر و شرط است، هم در پیشوا و رهبر باید باشد، تا بتواند قسط و عدالت را در جامعه نیز تحقّق بخشد. عدالت به معنای ملکۀ نفسانی در انسان، نتیجۀ تهذیب نفس و پاکسازی قوۀ عملیه و ایجاد تعادل میان قوّۀ عاقله، عامله، شهویّه و غضبیّه است، یعنی انقیاد عقل عملی در برابر خرد و عقل نظری[۲۰][۲۱].
پانویس
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۱۴۷-۱۴۸.
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات، ماده عدل.
- ↑ احمد نراقی، معراج السعاده، ص۳۶۲ – ۳۶۳.
- ↑ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۴۹.
- ↑ ر.ک: اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳.
- ↑ اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳. در محاورات افلاطون آمده است که سوفسطائیان به خشایارشاه حق دادهاند که از ایران لشکر کشید و یونان را شکست داد؛ زیرا او فرد قدرتمندی بود... در بین فلاسفه اخیر هم نیچه بر این باور است و میگوید: «زور حق است».
- ↑ اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳.
- ↑ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۰.
- ↑ ابن مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق، ترجمه حاجیه خانم امین، ص۲۱۹ - ۲۲۰؛ احمد نراقی، معراج السعاده، ص۵۱ - ۵۳.
- ↑ ر.ک: نجمه کیخا، مناسبات اخلاق و سیاست در اندیشه اسلامی، ص۱۳۵، ۱۳۷، ۱۳۸.
- ↑ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۱.
- ↑ السدیر مک اینتایر، فلسفه اخلاق در تفکر غرب، ترجمه حمید شهریاری، ص۸۷ – ۸۸.
- ↑ ر.ک: حمیدرضا حق شناس، رویکرد صحیفه سجادیه به اخلاق اجتماعی (پایاننامه کارشناسی ارشد رشته علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات، دانشگاه قم، ۱۳۸۶)، ص۸۰.
- ↑ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۲.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۴۲۹
- ↑ غرر الحکم، ج ۲ ص ۵۰۸
- ↑ میزان الحکمه، ج ۶ ص ۸۱
- ↑ غرر الحکم، ج ۶ ص ۶۸، مستدرک الوسائل، باب جهاد النفس، باب ۳۷ ح ۸
- ↑ «الْمُلْكُ يَبْقَى مَعَ الْكُفْرِ وَ لَا يَبْقَى مَعَ الظُّلْمِ»
- ↑ تعبیر از مرحوم نراقی در «جامع السعادات»، ج ۱ ص ۵۱
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۸۳.
شرح مدخل اصلی عدالت معصوم هنوز آماده انتشار نیست.
برای رسیدن به محتوای اين مدخل، به مصداق های ذیل مراجعه شود:
- عدالت امام؛
- عدالت پیامبر؛
- عدالت پیامبر خاتم؛
- عدالت ولی؛
- عدالت وصی؛
- عدالت اهل بیت (ع)؛
- عدالت فاطمه زهرا (ع).