حذیفة بن یمان: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[حذیفة بن یمان در قرآن]] - [[حذیفة بن یمان در تاریخ اسلامی]] - [[حذیفة بن یمان در معارف مهدویت]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[حذیفة بن یمان در قرآن]] - [[حذیفة بن یمان در تاریخ اسلامی]] - [[حذیفة بن یمان در تراجم و رجال]]| پرسش مرتبط  = }}


'''حذیفة بن یمان''' از [[صحابیان]] بزرگ و رازدار [[پیامبر خاتم]] {{صل}} و داناترینِ [[مردم]] به [[منافقان]] بوده است. در جنگ‌های [[زمان پیامبر]] مانند [[احد]]، [[خندق]] و ... شرکت داشت و از [[شیعیان راستین امیرالمؤمنین]] (ع) بوده است. از [[زمان]] [[خلیفه دوم]] تا زمان فوت در [[سال 36 هجری]] [[والی مدائن]] بود.
'''حذیفة بن یمان''' از [[صحابیان]] بزرگ و رازدار [[پیامبر خاتم]] {{صل}} و داناترینِ [[مردم]] به [[منافقان]] بوده است. در جنگ‌های زمان پیامبر مانند [[احد]]، [[خندق]] و ... شرکت داشت و از [[شیعیان]] راستین [[امیرالمؤمنین]] (ع) بوده است. از [[زمان]] [[خلیفه دوم]] تا زمان فوت در سال ۳۶ هجری [[والی مدائن]] بود.


== مقدمه ==
== آشنایی اجمالی ==
[[ابو عبد الله حذیفة بن یمان بن جابر عبسی]]، از [[یاران برجسته پیامبر]] خداست و چون با [[طایفه]] [[یمانی‌ها]] هم [[پیمان]] بود، به این نام معروف شد. [[رجالیان]] و شرح حال‌نگاران، او را با ویژگی‌هایی چون: نجیب‌زاده، [[صحابی بزرگ پیامبر خدا]]، رازدار [[پیامبر]] {{صل}} و داناترینِ [[مردم]] به [[منافقان]] ستوده‌اند<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفه بن الیمان (مقاله)|مقاله «حذیفه بن الیمان»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۵۶-۳۵۷؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۸۳۵.</ref>.
[[ابو عبد الله حذیفة بن یمان بن جابر عبسی]]، از [[یاران برجسته پیامبر]] خداست و چون با [[طایفه]] [[یمانی‌ها]] هم [[پیمان]] بود، به این نام معروف شد. [[رجالیان]] و شرح حال‌نگاران، او را با ویژگی‌هایی چون: نجیب‌زاده، [[صحابی بزرگ پیامبر خدا]]، رازدار [[پیامبر]] {{صل}} و داناترینِ [[مردم]] به [[منافقان]] ستوده‌اند<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفه بن الیمان (مقاله)|مقاله «حذیفه بن الیمان»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص۳۵۶-۳۵۷؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص۸۳۵.</ref>.


برخی [[حذیفه]] را از [[انصار]] و گروهی دیگر نیز او را جزء [[مهاجران]] به شمار آورده‌اند و [[ابن اثیر]] گفته است او از [[مهاجرین]] است و او را [[آزاد]] گذاشتند تا همچون [[زنان]] و [[کودکان]] [[مهاجرت]] نکند یا اینکه به همراه پیامبر {{صل}} مهاجرت کند و او مهاجرت به همراه آن [[حضرت]] را برگزید و به [[نقلی]] او در دیار خود باقی ماند و [[دین خدا]] را [[تبلیغ]] می‌کرد و بدین وسیله [[اسلام]] را [[یاری]] می‌کرد و بعدها به [[مدینه]] مهاجرت کرد؛ یعنی او جزء کسانی است که [[دین]] را [[انتخاب]] کرد و از مهاجرین نیز به شمار می‌رود<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۴۶۸؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۵۹۴.</ref>.<ref>ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن، حذیفه بن الیمان (مقاله)|مقاله «حذیفه بن الیمان»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۳۵۶-۳۵۷؛ [[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[حذیفة بن یمان (مقاله)|مقاله «حذیفة بن یمان»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref>.
برخی [[حذیفه]] را از [[انصار]] و گروهی دیگر نیز او را جزء [[مهاجران]] به شمار آورده‌اند و [[ابن اثیر]] گفته است او از [[مهاجرین]] است و او را [[آزاد]] گذاشتند تا همچون [[زنان]] و [[کودکان]] [[مهاجرت]] نکند یا اینکه به همراه پیامبر {{صل}} مهاجرت کند و او مهاجرت به همراه آن [[حضرت]] را برگزید و به [[نقلی]] او در دیار خود باقی ماند و [[دین خدا]] را [[تبلیغ]] می‌کرد و بدین وسیله [[اسلام]] را [[یاری]] می‌کرد و بعدها به [[مدینه]] مهاجرت کرد؛ یعنی او جزء کسانی است که [[دین]] را [[انتخاب]] کرد و از مهاجرین نیز به شمار می‌رود<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۴۶۸؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۵۹۴.</ref>.<ref>ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن، حذیفه بن الیمان (مقاله)|مقاله «حذیفه بن الیمان»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص۳۵۶-۳۵۷؛ [[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[حذیفة بن یمان (مقاله)|مقاله «حذیفة بن یمان»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref>


== [[فضایل]] حذیفه ==
== [[فضایل]] حذیفه ==
حذیفه از بزرگان [[یاران نبی اکرم]] {{صل}} است و مقامی بس ارجمند دارد. او در ردیف [[سلمان]] و [[ابوذر]] و [[مقداد]]<ref>اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۵۹۲.</ref> و یکی از [[ارکان اربعه علی]] {{ع}} دانسته شده و گروهی نیز او را از [[ارکان اربعه پیامبر]] {{صل}} به شمار آورده‌اند. همچنین او از [[انصار]] و جزء [[یاران]] و [[اصحاب پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[علی]] {{ع}} به شمار می‌رود<ref>رجال الطوسی، شیخ طوسی، ص۶۰؛ رجال ابن داوود، ابن داوود، ص۱۰۲؛ الخلاصه، حلی، ص۶۰؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۳، ص۱۴۱.</ref>.<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفه بن الیمان (مقاله)|مقاله «حذیفه بن الیمان»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۵۸.</ref>
حذیفه از بزرگان [[یاران نبی اکرم]] {{صل}} است و مقامی بس ارجمند دارد. او در ردیف [[سلمان]] و [[ابوذر]] و [[مقداد]]<ref>اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۵۹۲.</ref> و یکی از [[ارکان اربعه علی]] {{ع}} دانسته شده و گروهی نیز او را از [[ارکان اربعه پیامبر]] {{صل}} به شمار آورده‌اند. همچنین او از [[انصار]] و جزء [[یاران]] و [[اصحاب پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[علی]] {{ع}} به شمار می‌رود<ref>رجال الطوسی، شیخ طوسی، ص۶۰؛ رجال ابن داوود، ابن داوود، ص۱۰۲؛ الخلاصه، حلی، ص۶۰؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۳، ص۱۴۱.</ref>.<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفه بن الیمان (مقاله)|مقاله «حذیفه بن الیمان»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص۳۵۸.</ref>


== حذیفه و [[شناسایی]] [[منافقان]] ==
== حذیفه و [[شناسایی]] [[منافقان]] ==
حذیفه تنها کسی بود که منافقان را می‌شناخت و [[مؤمن]] را از [[منافق]] تشخیص می‌داد؛ زیرا پیامبر {{صل}} آنان را فقط به حذیفه معرفی کرده بود<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۴۶۸؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۲، ص۲۶۱؛ معجم الصحابه، ابن قانع، ج۴، ص۱۴۵۲؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۳، ص۱۴۵.</ref> و او صاحب سر [[رسول خدا]] {{صل}} بود. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در بازگشت از [[جنگ تبوک]] عده‌ای از آنان را به وی معرفی کرد که داستان آن به طور خلاصه چنین است: جنگ تبوک یکی از اتفاقاتی بود که با پیش آمدن آن بیشتر منافقان بلکه همه آنها شناخته شدند؛ برخی از آنان افرادی بودند که در ظاهر [[اسلام]] را پذیرفته و از رفتن به میدان [[جنگ]] خودداری کردند؛ دسته‌ای هم با ساختن [[مسجد ضرار]] خود را معرفی کردند و دسته سوم آنهایی بودند که در بازگشت از [[تبوک]]، [[تصمیم]] گرفتند [[پیامبر]] {{صل}} را از میان بردارند. هنگام بازگشت از تبوک در [[راه]] گردنه‌ای وجود داشت با راهی بسیار باریک و خطرناک و راه دیگری هم از میان دره و دو [[کوه]] عبور می‌کرد که نسبتا راه وسیع و بی خطری بود ولی راه مقداری طولانی‌تر می‌شد. هنگام نیمه [[شب]] پیامبر {{صل}} و [[لشکریان]] به نزدیک گردنه رسیدند، پیامبر {{صل}} [[دستور]] داد اعلام کنند [[لشکر]] از میان دو کوه عبور کرده و [[رسول خدا]] {{صل}} از گردنه خواهند رفت. با این اعلام، فرصتی به دست منافقان آمد و دوازده یا چهارده نفر تصمیم گرفتند جلوتر از پیامبر {{صل}} به گردنه رفته و در محلی که راه بسیار باریک و خطرناک است، پنهان شوند تا هنگامی که [[حضرت]] به آنجا رسید، شتر ایشان را رم داده و پیامبر {{صل}} را به دره بیندازند.
حذیفه تنها کسی بود که منافقان را می‌شناخت و [[مؤمن]] را از [[منافق]] تشخیص می‌داد؛ زیرا پیامبر {{صل}} آنان را فقط به حذیفه معرفی کرده بود<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۴۶۸؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۲، ص۲۶۱؛ معجم الصحابه، ابن قانع، ج۴، ص۱۴۵۲؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۳، ص۱۴۵.</ref> و او صاحب سر [[رسول خدا]] {{صل}} بود. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در بازگشت از [[جنگ تبوک]] عده‌ای از آنان را به وی معرفی کرد که داستان آن به طور خلاصه چنین است: جنگ تبوک یکی از اتفاقاتی بود که با پیش آمدن آن بیشتر منافقان بلکه همه آنها شناخته شدند؛ برخی از آنان افرادی بودند که در ظاهر [[اسلام]] را پذیرفته و از رفتن به میدان [[جنگ]] خودداری کردند؛ دسته‌ای هم با ساختن [[مسجد ضرار]] خود را معرفی کردند و دسته سوم آنهایی بودند که در بازگشت از [[تبوک]]، [[تصمیم]] گرفتند [[پیامبر]] {{صل}} را از میان بردارند. هنگام بازگشت از تبوک در [[راه]] گردنه‌ای وجود داشت با راهی بسیار باریک و خطرناک و راه دیگری هم از میان دره و دو [[کوه]] عبور می‌کرد که نسبتا راه وسیع و بی خطری بود ولی راه مقداری طولانی‌تر می‌شد. هنگام نیمه [[شب]] پیامبر {{صل}} و [[لشکریان]] به نزدیک گردنه رسیدند، پیامبر {{صل}} [[دستور]] داد اعلام کنند [[لشکر]] از میان دو کوه عبور کرده و [[رسول خدا]] {{صل}} از گردنه خواهند رفت. با این اعلام، فرصتی به دست منافقان آمد و دوازده یا چهارده نفر تصمیم گرفتند جلوتر از پیامبر {{صل}} به گردنه رفته و در محلی که راه بسیار باریک و خطرناک است، پنهان شوند تا هنگامی که [[حضرت]] به آنجا رسید، شتر ایشان را رم داده و پیامبر {{صل}} را به دره بیندازند.


حذیفه می‌گوید: "من و [[عمار یاسر]] همراه رسول خدا {{صل}} بودیم؛ گاهی عنان شتر حضرت در دست من بود و [[عمار]] شتر را می‌راند و گاهی هم [[عمار]]، عنان دار بود و من شتر را می‌راندم. همین که نزدیک گردنه رسیدیم، [[حضرت]] فرمود: "[[جبرییل]] بر من نازل شد و خبر داد عده‌ای در پشت این سنگ‌ها پنهان شده‌اند تا شتر مرا رم دهند و مرا از بین ببرند؛ جلو برو و ایشان را از این جا دور کن". [[منافقان]] که متوجه شدند [[پیامبر]] {{صل}} از [[تصمیم]] شان باخبر شده، به عقب برگشته و از [[راه]] دره داخل افراد [[لشکر]] شدند. پیامبر {{صل}} فرمود: "[[حذیفه]]! آنها را [[شناختی]]؟" گفتم چون هوا تاریک بود نشناختم. پیامبر {{صل}} آنان را به من معرفی کرد<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفه بن الیمان (مقاله)|مقاله «حذیفه بن الیمان»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۵۹-۳۶۰؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۸۳۵؛ [[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[حذیفة بن یمان (مقاله)|مقاله «حذیفة بن یمان»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref>.
حذیفه می‌گوید: "من و [[عمار یاسر]] همراه رسول خدا {{صل}} بودیم؛ گاهی عنان شتر حضرت در دست من بود و [[عمار]] شتر را می‌راند و گاهی هم [[عمار]]، عنان دار بود و من شتر را می‌راندم. همین که نزدیک گردنه رسیدیم، [[حضرت]] فرمود: "[[جبرییل]] بر من نازل شد و خبر داد عده‌ای در پشت این سنگ‌ها پنهان شده‌اند تا شتر مرا رم دهند و مرا از بین ببرند؛ جلو برو و ایشان را از این جا دور کن". [[منافقان]] که متوجه شدند [[پیامبر]] {{صل}} از [[تصمیم]] شان باخبر شده، به عقب برگشته و از [[راه]] دره داخل افراد [[لشکر]] شدند. پیامبر {{صل}} فرمود: "[[حذیفه]]! آنها را [[شناختی]]؟" گفتم چون هوا تاریک بود نشناختم. پیامبر {{صل}} آنان را به من معرفی کرد<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفه بن الیمان (مقاله)|مقاله «حذیفه بن الیمان»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص۳۵۹-۳۶۰؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص۸۳۵؛ [[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[حذیفة بن یمان (مقاله)|مقاله «حذیفة بن یمان»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref>.


== حذیفه و شرکت در [[جنگ‌ها]] ==
== حذیفه و شرکت در [[جنگ‌ها]] ==
خط ۲۴: خط ۲۴:


===[[جنگ خندق]]===
===[[جنگ خندق]]===
محاصرۀ [[مدینه]] به دست [[قریش]] و [[قبایل عرب]]، نزدیک به یک ماه طول کشید و [[مردم مدینه]] و هم چنین [[دشمنان]] نیز خسته شده و به تنگ آمده بودند و کار بر [[مردم]]، به خصوص [[اهل]] [[مدینه]] سخت شده بود. در این هنگام، [[خداوند]] بادی سخت فرستاد که از طرفی باعث سردی هوا شد و از سوی دیگر خیمه‌های [[قریش]] را از جا کنده و پراکنده ساخت و آنها نمی‌توانستند آتشی بیفروزند.
محاصرۀ [[مدینه]] به دست [[قریش]] و [[قبایل عرب]]، نزدیک به یک ماه طول کشید و [[مردم مدینه]] و هم چنین [[دشمنان]] نیز خسته شده و به تنگ آمده بودند و کار بر [[مردم]]، به خصوص [[اهل مدینه]] سخت شده بود. در این هنگام، [[خداوند]] بادی سخت فرستاد که از طرفی باعث سردی هوا شد و از سوی دیگر خیمه‌های [[قریش]] را از جا کنده و پراکنده ساخت و آنها نمی‌توانستند آتشی بیفروزند.


[[حذیفه]] می‌گوید: "روزی [[پیامبر]] {{صل}} در [[مسجد]] مشغول [[خواندن نماز]] بود و مردم هم افسرده و غمناک نشسته بودند. در این حال، پیامبر {{صل}} رو به جمعیت کرد و فرمود: "آیا کسی هست که از [[لشکر]] قریش خبری بیاورد تا در [[بهشت]] [[رفیق]] من باشد؟" هیچ کس جواب نگفت؛ زیرا به خاطر دشوار بودن این کار و [[گرسنگی]]، کسی [[قدرت]] این کار را نداشت. چون کسی پاسخ مثبت نداد، پیامبر {{صل}} مرا خواند و فرمود: "برو و خبری از لشکر قریش بیاور؛ به شرط آنکه کاری نکنی تا برگردی".
[[حذیفه]] می‌گوید: "روزی [[پیامبر]] {{صل}} در [[مسجد]] مشغول [[خواندن نماز]] بود و مردم هم افسرده و غمناک نشسته بودند. در این حال، پیامبر {{صل}} رو به جمعیت کرد و فرمود: "آیا کسی هست که از [[لشکر]] قریش خبری بیاورد تا در [[بهشت]] [[رفیق]] من باشد؟" هیچ کس جواب نگفت؛ زیرا به خاطر دشوار بودن این کار و [[گرسنگی]]، کسی [[قدرت]] این کار را نداشت. چون کسی پاسخ مثبت نداد، پیامبر {{صل}} مرا خواند و فرمود: "برو و خبری از لشکر قریش بیاور؛ به شرط آنکه کاری نکنی تا برگردی".


من از مدینه و حصار [[شهر]] و [[خندق]] خارج شده و وارد [[لشکریان]] قریش شدم. دیدم، در اثر باد [[سختی]] که در سرمای زمستان می‌وزد، نه خیمه‌ای باقی مانده و نه آتشی روشن است و نه ظرف و اثاثی در جای خود قرار دارد و لشکریان به خاطر این باد، [[احساس]] [[عذاب]] و [[شکنجه]] خدایی می‌کنند. در این حال [[ابوسفیان]] از خیمه‌اش بیرون آمد و گفت: "ای گروه قریش! هر کس نام رفیق خود را بپرسد تا مبادا [[جاسوسی]] در میان ما باشد. من پیش دستی کرده و به اشخاصی که در طرف چپ و راستم بودند، رو کرده و نام آنها را پرسیدم. پس خود را معرفی کردند. پس از آنکه ابوسفیان مطمئن شد؛ فرد غریبه‌ای در میان شان نیست، گفت: "ای گروه قریش! به [[خدا]] قسم، جای توقف نیست؛ زیرا حیوانات سم دار و بی‌سم هلاک شدند و [[طایفه]] [[بنی قریظه]] هم با ما [[مخالفت]] کردند؛ این باد هم برای ما چیزی نمی‌گذارد. من کوچ کردم شما هم حرکت کنید. سپس بر شترش نشست و به خاطر شتابی که داشت پای شتر را نگشود و به شتر نهیبی زد تا روی سه پا برخاست و آنگاه عقال را از پایش گشود. با خود گفتم اگر این [[دشمن خدا]] را بکشم، کار بزرگی کرده‌ام، پس تیری به چله کمان نهادم که در این هنگام به یاد سفارش [[رسول خدا]] {{صل}} افتادم و از [[تیراندازی]] خودداری کردم. هنگامی که [[خدمت]] [[پیامبر]] {{صل}} بازگشتم، آن [[حضرت]] را در حال [[نماز]] دیدم؛ پیامبر به‌دلیل شدت سرما عبای خود را گشود و من زیر [[عبا]] رفتم تا اینکه نماز را به پایان رساند و سپس جریان را گزارش دادم"<ref>صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، ج۵، ص۱۷۷؛ دلائل النبوه، بیهقی، ج۳، ص۴۵۰-۴۵۱؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۸، ص۱۳۵؛ امتاع الأسماع، مقریزی، ج۱۱، ص۳۸۴-۳۸۷.</ref>.<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفه بن الیمان (مقاله)|مقاله «حذیفه بن الیمان»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۶۰-۳۶۲؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۸۳۵؛ [[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[حذیفة بن یمان (مقاله)|مقاله «حذیفة بن یمان»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref>
من از مدینه و حصار [[شهر]] و [[خندق]] خارج شده و وارد [[لشکریان]] قریش شدم. دیدم، در اثر باد [[سختی]] که در سرمای زمستان می‌وزد، نه خیمه‌ای باقی مانده و نه آتشی روشن است و نه ظرف و اثاثی در جای خود قرار دارد و لشکریان به خاطر این باد، [[احساس]] [[عذاب]] و [[شکنجه]] خدایی می‌کنند. در این حال [[ابوسفیان]] از خیمه‌اش بیرون آمد و گفت: "ای گروه قریش! هر کس نام رفیق خود را بپرسد تا مبادا [[جاسوسی]] در میان ما باشد. من پیش دستی کرده و به اشخاصی که در طرف چپ و راستم بودند، رو کرده و نام آنها را پرسیدم. پس خود را معرفی کردند. پس از آنکه ابوسفیان مطمئن شد؛ فرد غریبه‌ای در میان شان نیست، گفت: "ای گروه قریش! به [[خدا]] قسم، جای توقف نیست؛ زیرا حیوانات سم دار و بی‌سم هلاک شدند و [[طایفه]] [[بنی قریظه]] هم با ما [[مخالفت]] کردند؛ این باد هم برای ما چیزی نمی‌گذارد. من کوچ کردم شما هم حرکت کنید. سپس بر شترش نشست و به خاطر شتابی که داشت پای شتر را نگشود و به شتر نهیبی زد تا روی سه پا برخاست و آنگاه عقال را از پایش گشود. با خود گفتم اگر این [[دشمن خدا]] را بکشم، کار بزرگی کرده‌ام، پس تیری به چله کمان نهادم که در این هنگام به یاد سفارش [[رسول خدا]] {{صل}} افتادم و از [[تیراندازی]] خودداری کردم. هنگامی که [[خدمت]] [[پیامبر]] {{صل}} بازگشتم، آن [[حضرت]] را در حال [[نماز]] دیدم؛ پیامبر به‌دلیل شدت سرما عبای خود را گشود و من زیر [[عبا]] رفتم تا اینکه نماز را به پایان رساند و سپس جریان را گزارش دادم"<ref>صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، ج۵، ص۱۷۷؛ دلائل النبوه، بیهقی، ج۳، ص۴۵۰-۴۵۱؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۸، ص۱۳۵؛ امتاع الأسماع، مقریزی، ج۱۱، ص۳۸۴-۳۸۷.</ref>.<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفه بن الیمان (مقاله)|مقاله «حذیفه بن الیمان»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص۳۶۰-۳۶۲؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص۸۳۵؛ [[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[حذیفة بن یمان (مقاله)|مقاله «حذیفة بن یمان»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref>


== حذیفه در [[روزگار خلفا]] ==
== حذیفه در روزگار خلفا ==
=== حذیفه و [[ابوبکر]] ===
=== حذیفه و [[ابوبکر]] ===
از [[زندگی]] حذیفه در دوره [[خلافت ابوبکر]] از جمله [[جنگ‌های رده]]، اطلاعی در دست نیست.
از [[زندگی]] حذیفه در دوره [[خلافت ابوبکر]] از جمله [[جنگ‌های رده]]، اطلاعی در دست نیست.


=== حذیفه و [[عمر]] ===
=== حذیفه و [[عمر]] ===
با گسترش [[فتوحات]] در دوران [[عمر]]، که به سرازیر شدن [[عرب]] به درون فلات [[ایران]] انجامید، حذیفه به گونه‌ای بارز به ویژه در فتوحات [[شرق]] نقش داشت.<ref>تاریخ طبری، ج ۳، ص ۱۴۵ - ۱۴۶؛ الکامل، ج ۲، ص ۵۲۷.</ref> در [[نبرد]] [[نهاوند]] ([[فتح]] الفتوح سال ۲۰ یا ۲۱) به [[دستور]] عمر وی [[جانشین]] [[نعمان بن مقرن]]، [[فرمانده]] [[سپاه مسلمانان]] بود و پس از [[شهادت]] نعمان، حذیفه [[پرچم]] را به دست گرفت و به فتح انجامید<ref> فتوح‌البلدان، ج ۲، ص ۳۷۱ - ۳۷۴؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۲۰۴ - ۲۱۴.</ref>. برخی منابع، از کارگزاری حذیفه بر [[مداین]] از سوی عمر سخن گفته<ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۷، ص ۳۱۷.</ref> و به استقبال [[مردم]] از او اشاره کرده‌اند؛<ref> اسدالغابه، ج ۱، ص ۳۹۲.</ref> ولی به [[تاریخ]] این [[مأموریت]] اشاره نکرده‌اند؛ گویا او پیش از [[سلمان]] [[امارت]] مداین را به عهده داشته است، زیرا عمر در نامه‌ای به سلمان از او خواسته بود کارهای حذیفه را بررسی و تفحص کند<ref> الاحتجاج، ص ۱۸۵ - ۱۸۶.</ref>.<ref>[[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[حذیفة بن یمان (مقاله)|مقاله «حذیفة بن یمان»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref>
با گسترش فتوحات در دوران [[عمر]]، که به سرازیر شدن [[عرب]] به درون فلات [[ایران]] انجامید، حذیفه به گونه‌ای بارز به ویژه در فتوحات [[شرق]] نقش داشت.<ref>تاریخ طبری، ج ۳، ص ۱۴۵ - ۱۴۶؛ الکامل، ج ۲، ص ۵۲۷.</ref> در [[نبرد]] [[نهاوند]] ([[فتح]] الفتوح سال ۲۰ یا ۲۱) به [[دستور]] عمر وی [[جانشین]] [[نعمان بن مقرن]]، [[فرمانده]] [[سپاه مسلمانان]] بود و پس از [[شهادت]] نعمان، حذیفه [[پرچم]] را به دست گرفت و به فتح انجامید<ref> فتوح‌البلدان، ج ۲، ص ۳۷۱ - ۳۷۴؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۲۰۴ - ۲۱۴.</ref>. برخی منابع، از کارگزاری حذیفه بر [[مداین]] از سوی عمر سخن گفته<ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۷، ص ۳۱۷.</ref> و به استقبال [[مردم]] از او اشاره کرده‌اند؛<ref> اسدالغابه، ج ۱، ص ۳۹۲.</ref> ولی به [[تاریخ]] این [[مأموریت]] اشاره نکرده‌اند؛ گویا او پیش از [[سلمان]] [[امارت]] مداین را به عهده داشته است، زیرا عمر در نامه‌ای به سلمان از او خواسته بود کارهای حذیفه را بررسی و تفحص کند<ref> الاحتجاج، ص ۱۸۵ - ۱۸۶.</ref>.<ref>[[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[حذیفة بن یمان (مقاله)|مقاله «حذیفة بن یمان»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref>


=== حذیفه و [[عثمان]] ===
=== حذیفه و [[عثمان]] ===
خط ۴۱: خط ۴۱:


== حذیفه و [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} ==
== حذیفه و [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} ==
به گزارش [[مسعودی]]، حذیفه در [[سال ۳۶ هجری]] در کوفه [[بیمار]] بود و چون خبر [[قتل عثمان]] و [[بیعت مردم]] با علی {{ع}} را شنید، به [[مسجد]] رفت و روی [[منبر]] [[خدا]] را [[شکر]] کرد که هنوز زنده است و بعد از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] گفت: "ای [[مردم]]! با علی {{ع}} [[بیعت]] کنید و [[تقوای الهی]] را پیشه سازید و به علی {{ع}} [[یاری]] رسانید. به خدا قسم، علی {{ع}} بر [[حق]] بوده و او [[بهترین]] [[خلق]] بعد از پیامبر {{صل}} تا [[روز قیامت]] است" و به پسرانش سعد و [[صفوان]]، سفارش کرد که از [[یاری]] آن [[حضرت]] دست بر ندارند و او را [[بهترین]] یار در میان رفتگان و بازماندگان از [[صحابه]] دانست و جنگ‌هایی خونین در [[زمان]] آن حضرت را [[پیش‌بینی]] کرد و [[امام علی]] {{ع}} را در آنها مدار [[حق]] شناساند<ref>مروج الذهب، ج ۲، ص ۴۲۵ - ۴۲۶؛ شرح الاخبار، ج ۲، ص ۱۰ ـ ۱۱.</ref>. [[بلاذری]] <ref>انساب الاشراف، ج ۳، ص ۱۷.</ref> و مسعودی <ref>مروج الذهب، ج ۲، ص ۴۲۵.</ref> از [[بیعت]] او با امام علی {{ع}} خبر داده‌اند. برپایه گزارشی، [[امیرمؤمنان]] {{ع}} در نامه‌اش به حذیفه او را بر کارگزاری مداین ابقا کرد؛ همچنین نامه‌ای جداگانه به [[مردم]] مداین نوشت و ضمن معرفی حذیفه به مردم وی را ستود<ref>بحارالانوار، ج ۲۸، ص ۸۷ - ۸۸؛ مصباح البلاغه، ج ۴، ص ۹۵ - ۹۸.</ref>. حذیفه در [[دوستی]] و یاری [[امیر مؤمنان علی بن ابی طالب]] {{ع}} [[ثابت قدم]] و [[استوار]] بود، از این جهت روایاتی درباره [[فضایل]] آن حضرت از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[نقل]] کرده است<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفه بن الیمان (مقاله)|مقاله «حذیفه بن الیمان»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۶۴-۳۶۶.</ref>.
به گزارش [[مسعودی]]، حذیفه در [[سال ۳۶ هجری]] در کوفه [[بیمار]] بود و چون خبر [[قتل عثمان]] و [[بیعت مردم]] با علی {{ع}} را شنید، به [[مسجد]] رفت و روی [[منبر]] [[خدا]] را [[شکر]] کرد که هنوز زنده است و بعد از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] گفت: "ای [[مردم]]! با علی {{ع}} [[بیعت]] کنید و [[تقوای الهی]] را پیشه سازید و به علی {{ع}} [[یاری]] رسانید. به خدا قسم، علی {{ع}} بر [[حق]] بوده و او [[بهترین]] [[خلق]] بعد از پیامبر {{صل}} تا [[روز قیامت]] است" و به پسرانش سعد و [[صفوان]]، سفارش کرد که از [[یاری]] آن حضرت دست بر ندارند و او را [[بهترین]] یار در میان رفتگان و بازماندگان از [[صحابه]] دانست و جنگ‌هایی خونین در [[زمان]] آن حضرت را [[پیش‌بینی]] کرد و [[امام علی]] {{ع}} را در آنها مدار [[حق]] شناساند<ref>مروج الذهب، ج ۲، ص ۴۲۵ - ۴۲۶؛ شرح الاخبار، ج ۲، ص ۱۰ ـ ۱۱.</ref>. [[بلاذری]] <ref>انساب الاشراف، ج ۳، ص ۱۷.</ref> و مسعودی <ref>مروج الذهب، ج ۲، ص ۴۲۵.</ref> از [[بیعت]] او با امام علی {{ع}} خبر داده‌اند. برپایه گزارشی، [[امیرمؤمنان]] {{ع}} در نامه‌اش به حذیفه او را بر کارگزاری مداین ابقا کرد؛ همچنین نامه‌ای جداگانه به [[مردم]] مداین نوشت و ضمن معرفی حذیفه به مردم وی را ستود<ref>بحارالانوار، ج ۲۸، ص ۸۷ - ۸۸؛ مصباح البلاغه، ج ۴، ص ۹۵ - ۹۸.</ref>. حذیفه در [[دوستی]] و یاری [[امیر مؤمنان علی بن ابی طالب]] {{ع}} [[ثابت قدم]] و [[استوار]] بود، از این جهت روایاتی درباره [[فضایل]] آن حضرت از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[نقل]] کرده است<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفه بن الیمان (مقاله)|مقاله «حذیفه بن الیمان»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص۳۶۴-۳۶۶.</ref>.


== حذیفه و [[حکومت]] [[مدائن]] ==
== حذیفه و [[حکومت]] [[مدائن]] ==
حذیفه به دستور [[عمر]]، [[والی]] [[مدائن]] شد و پس از عمر، [[عثمان بن عفان]]، [[حارث بن حکم]] را والی مدائن کرد ولی او با مردم بد [[رفتاری]] کرد و [[اهل]] مدائن از وی ناراضی بودند تا اینکه در اواخر [[خلافت عثمان]] جمعی از مردم مدائن به [[مدینه]] آمده و از او نزد [[خلیفه]] [[شکایت]] کردند. [[عثمان]] حارث را برکنار و حذیفه را [[حاکم]] آنجا قرار داد. حذیفه در مدائن بود تا اینکه خلیفه کشته شد و [[علی]] {{ع}} به [[خلافت]] رسید. [[امام علی]] {{ع}} حذیفه را در [[حکومت]] خود باقی گذاشت و کارهای او را [[تأیید]] و به وسیله نامه‌ای حکومت او را به مردم [[ابلاغ]] کرد<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفه بن الیمان (مقاله)|مقاله «حذیفه بن الیمان»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۶۷-۳۶۹.</ref>.
حذیفه به دستور [[عمر]]، [[والی]] [[مدائن]] شد و پس از عمر، [[عثمان بن عفان]]، [[حارث بن حکم]] را والی مدائن کرد ولی او با مردم بد [[رفتاری]] کرد و [[اهل]] مدائن از وی ناراضی بودند تا اینکه در اواخر [[خلافت عثمان]] جمعی از مردم مدائن به [[مدینه]] آمده و از او نزد [[خلیفه]] [[شکایت]] کردند. [[عثمان]] حارث را برکنار و حذیفه را [[حاکم]] آنجا قرار داد. حذیفه در مدائن بود تا اینکه خلیفه کشته شد و [[علی]] {{ع}} به [[خلافت]] رسید. [[امام علی]] {{ع}} حذیفه را در [[حکومت]] خود باقی گذاشت و کارهای او را [[تأیید]] و به وسیله نامه‌ای حکومت او را به مردم [[ابلاغ]] کرد<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفه بن الیمان (مقاله)|مقاله «حذیفه بن الیمان»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص۳۶۷-۳۶۹.</ref>.


== حذیفه و نقل [[روایات]] از [[پیامبر]] {{صل}} ==
== حذیفه و نقل [[روایات]] از [[پیامبر]] {{صل}} ==
حذیفه [[راوی حدیث]] [[پیامبر]] {{صل}} بود. کسانی چون [[عمر]]، [[ابوعبیده]]، [[ابووائل]] و... از او [[روایت]] [[نقل]] کرده‌اند<ref> اسدالغابه، ج ۱، ص ۳۹۰: تهذیب التهذیب، ج ۲، ص ۱۹۳.</ref>. [[بخاری]] از او ۸ [[حدیث]] و مسلم ۱۷ حدیث گزارش کرده‌اند.<ref> سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۳۶۱.</ref> موضوع [[روایات]] او [[طهارت]]، [[وضو]]، مسح، [[معرفت خدا]]، [[نماز]]، [[زنا]]، [[قرائت قرآن]]<ref> الخصال، ص ۳۲۰؛ مسند احمد، ج ۵، ص ۳۸۲ - ۴۰۸.</ref>، [[خروج دجال]]<ref> مسند احمد، ج ۵، ص ۴۰۳ - ۴۰۵؛ صحیح البخاری، ج ۸، ص ۱۰۳.</ref> و حدیث [[دابة الارض]] <ref>المعجم الکبیر، ج ۳، ص ۱۷۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۱۳۵.</ref> است. [[دانشمندان]] [[شیعی]] نیز همچون [[اهل سنت]] حذیفه را [[ثقه]] دانسته‌اند.<ref>ر. ک: رجال کشی، ج ۱، ص ۱۷۸.</ref> برخی [[احادیث]] نقل شده در منابع شیعی از جهت متن با اهل سنت مشترک‌اند.<ref>[[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[حذیفة بن یمان (مقاله)|مقاله «حذیفة بن یمان»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref>
حذیفه [[راوی حدیث]] [[پیامبر]] {{صل}} بود. کسانی چون [[عمر]]، [[ابوعبیده]]، [[ابووائل]] و... از او [[روایت]] [[نقل]] کرده‌اند<ref> اسدالغابه، ج ۱، ص ۳۹۰: تهذیب التهذیب، ج ۲، ص ۱۹۳.</ref>. [[بخاری]] از او ۸ [[حدیث]] و مسلم ۱۷ حدیث گزارش کرده‌اند.<ref> سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۳۶۱.</ref> موضوع [[روایات]] او [[طهارت]]، [[وضو]]، مسح، [[معرفت خدا]]، [[نماز]]، [[زنا]]، [[قرائت قرآن]]<ref> الخصال، ص ۳۲۰؛ مسند احمد، ج ۵، ص ۳۸۲ - ۴۰۸.</ref>، [[خروج دجال]]<ref> مسند احمد، ج ۵، ص ۴۰۳ - ۴۰۵؛ صحیح البخاری، ج ۸، ص ۱۰۳.</ref> و حدیث [[دابة الارض]] <ref>المعجم الکبیر، ج ۳، ص ۱۷۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۱۳۵.</ref> است. [[دانشمندان]] [[شیعی]] نیز همچون [[اهل سنت]] حذیفه را [[ثقه]] دانسته‌اند.<ref>ر. ک: رجال کشی، ج ۱، ص ۱۷۸.</ref> برخی [[احادیث]] نقل شده در منابع شیعی از جهت متن با اهل سنت مشترک‌اند<ref>[[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[حذیفة بن یمان (مقاله)|مقاله «حذیفة بن یمان»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref>.


== سرانجام [[حذیفه]] ==
== سرانجام [[حذیفه]] ==
حذیفه در [[سال ۳۶ هجری]]، [[چهل]] روز پس از [[کشته شدن عثمان]] و در [[زمان]] [[خلافت علی]] {{ع}} پس از [[بیعت کردن]] با آن [[حضرت]]، در [[مدائن]] از دنیا رفت و در آنجا نیر به [[خاک]] سپرده شد و الان [[قبر]] او [[زیارتگاه]] [[بندگان]] [[صالح]] [[خدا]] است<ref>رجال الطوسی، شیخ طوسی، ص۳۵؛ معجم الصحابه، ابن قانع، ج۴، ص۱۴۵۲؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۲، ص۳۰۱؛ الاصابه، ابن حجر، ج۲، ص۳۰؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۵۹۳.</ref>.<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفه بن الیمان (مقاله)|مقاله «حذیفه بن الیمان»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۷۱-۳۷۲.</ref>
حذیفه در سال ۳۶ هجری، [[چهل]] روز پس از کشته شدن [[عثمان]] و در [[زمان]] [[خلافت علی]] {{ع}} پس از [[بیعت کردن]] با آن حضرت، در [[مدائن]] از دنیا رفت و در آنجا نیز به خاک سپرده شد و الان [[قبر]] او [[زیارتگاه]] [[بندگان]] [[صالح]] [[خدا]]ست<ref>رجال الطوسی، شیخ طوسی، ص۳۵؛ معجم الصحابه، ابن قانع، ج۴، ص۱۴۵۲؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۲، ص۳۰۱؛ الاصابه، ابن حجر، ج۲، ص۳۰؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۵۹۳.</ref>.<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفه بن الیمان (مقاله)|مقاله «حذیفه بن الیمان»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص۳۷۱-۳۷۲.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
خط ۵۶: خط ۵۶:
* [[سعید بن حذیفه]] (فرزند)
* [[سعید بن حذیفه]] (فرزند)
* [[صفوان بن حذیفه]] (فرزند)
* [[صفوان بن حذیفه]] (فرزند)
* [[عمران بن حذیفه]] (فرزند)
* [[عمرو بن ثابت بن وقش]] (خواهرزاده)
* [[عمرو بن ثابت بن وقش]] (خواهرزاده)
* [[کارگزاران خلفا بر مدائن]]
* [[کارگزاران خلفا بر مدائن]]
خط ۷۵: خط ۷۶:
{{غدیر}}
{{غدیر}}


[[رده:امام علی]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]
[[رده:حذیفة بن یمان]]
[[رده:اصحاب امام علی]]
[[رده:مدخل موعودنامه]]
[[رده:کارگزاران حکومت امام علی]]
[[رده:مدخل گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]
[[رده:مدخل گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۰۱

حذیفة بن یمان از صحابیان بزرگ و رازدار پیامبر خاتم (ص) و داناترینِ مردم به منافقان بوده است. در جنگ‌های زمان پیامبر مانند احد، خندق و ... شرکت داشت و از شیعیان راستین امیرالمؤمنین (ع) بوده است. از زمان خلیفه دوم تا زمان فوت در سال ۳۶ هجری والی مدائن بود.

آشنایی اجمالی

ابو عبد الله حذیفة بن یمان بن جابر عبسی، از یاران برجسته پیامبر خداست و چون با طایفه یمانی‌ها هم پیمان بود، به این نام معروف شد. رجالیان و شرح حال‌نگاران، او را با ویژگی‌هایی چون: نجیب‌زاده، صحابی بزرگ پیامبر خدا، رازدار پیامبر (ص) و داناترینِ مردم به منافقان ستوده‌اند[۱].

برخی حذیفه را از انصار و گروهی دیگر نیز او را جزء مهاجران به شمار آورده‌اند و ابن اثیر گفته است او از مهاجرین است و او را آزاد گذاشتند تا همچون زنان و کودکان مهاجرت نکند یا اینکه به همراه پیامبر (ص) مهاجرت کند و او مهاجرت به همراه آن حضرت را برگزید و به نقلی او در دیار خود باقی ماند و دین خدا را تبلیغ می‌کرد و بدین وسیله اسلام را یاری می‌کرد و بعدها به مدینه مهاجرت کرد؛ یعنی او جزء کسانی است که دین را انتخاب کرد و از مهاجرین نیز به شمار می‌رود[۲].[۳]

فضایل حذیفه

حذیفه از بزرگان یاران نبی اکرم (ص) است و مقامی بس ارجمند دارد. او در ردیف سلمان و ابوذر و مقداد[۴] و یکی از ارکان اربعه علی (ع) دانسته شده و گروهی نیز او را از ارکان اربعه پیامبر (ص) به شمار آورده‌اند. همچنین او از انصار و جزء یاران و اصحاب پیامبر اکرم (ص) و علی (ع) به شمار می‌رود[۵].[۶]

حذیفه و شناسایی منافقان

حذیفه تنها کسی بود که منافقان را می‌شناخت و مؤمن را از منافق تشخیص می‌داد؛ زیرا پیامبر (ص) آنان را فقط به حذیفه معرفی کرده بود[۷] و او صاحب سر رسول خدا (ص) بود. پیامبر اکرم (ص) در بازگشت از جنگ تبوک عده‌ای از آنان را به وی معرفی کرد که داستان آن به طور خلاصه چنین است: جنگ تبوک یکی از اتفاقاتی بود که با پیش آمدن آن بیشتر منافقان بلکه همه آنها شناخته شدند؛ برخی از آنان افرادی بودند که در ظاهر اسلام را پذیرفته و از رفتن به میدان جنگ خودداری کردند؛ دسته‌ای هم با ساختن مسجد ضرار خود را معرفی کردند و دسته سوم آنهایی بودند که در بازگشت از تبوک، تصمیم گرفتند پیامبر (ص) را از میان بردارند. هنگام بازگشت از تبوک در راه گردنه‌ای وجود داشت با راهی بسیار باریک و خطرناک و راه دیگری هم از میان دره و دو کوه عبور می‌کرد که نسبتا راه وسیع و بی خطری بود ولی راه مقداری طولانی‌تر می‌شد. هنگام نیمه شب پیامبر (ص) و لشکریان به نزدیک گردنه رسیدند، پیامبر (ص) دستور داد اعلام کنند لشکر از میان دو کوه عبور کرده و رسول خدا (ص) از گردنه خواهند رفت. با این اعلام، فرصتی به دست منافقان آمد و دوازده یا چهارده نفر تصمیم گرفتند جلوتر از پیامبر (ص) به گردنه رفته و در محلی که راه بسیار باریک و خطرناک است، پنهان شوند تا هنگامی که حضرت به آنجا رسید، شتر ایشان را رم داده و پیامبر (ص) را به دره بیندازند.

حذیفه می‌گوید: "من و عمار یاسر همراه رسول خدا (ص) بودیم؛ گاهی عنان شتر حضرت در دست من بود و عمار شتر را می‌راند و گاهی هم عمار، عنان دار بود و من شتر را می‌راندم. همین که نزدیک گردنه رسیدیم، حضرت فرمود: "جبرییل بر من نازل شد و خبر داد عده‌ای در پشت این سنگ‌ها پنهان شده‌اند تا شتر مرا رم دهند و مرا از بین ببرند؛ جلو برو و ایشان را از این جا دور کن". منافقان که متوجه شدند پیامبر (ص) از تصمیم شان باخبر شده، به عقب برگشته و از راه دره داخل افراد لشکر شدند. پیامبر (ص) فرمود: "حذیفه! آنها را شناختی؟" گفتم چون هوا تاریک بود نشناختم. پیامبر (ص) آنان را به من معرفی کرد[۸].

حذیفه و شرکت در جنگ‌ها

جنگ بدر

حذیفه و پدرش در جنگ بدر حضور نداشتند؛ زیرا مشرکان از حذیفه بیعت گرفته بودند در جنگ حضور نیابد و او از پیامبر (ص) سؤال کرد که آیا من همراه شما باشم در حالی که قول داده ام با آنها مقابله نکنم؟ پیامبر (ص) به او فرمودند: به عهد خود وفادار باش[۹].

غزوه حمراءالاسد

حذیفه در غزوه حمراءالاسد حضور داشت که روز پس از جنگ اُحد و به قصد تعقیب قریش و تجدید روحیه مسلمانان انجام شد[۱۰]. طبری او را از کسانی می‌داند که ابوسفیان را دنبال کردند[۱۱]. خدا در آیه ﴿الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ[۱۲] از همراهان رسول خدا (ص) در این غزوه به نیکی و پاداش بزرگ برای آنان یاد می‌کند[۱۳].

جنگ خندق

محاصرۀ مدینه به دست قریش و قبایل عرب، نزدیک به یک ماه طول کشید و مردم مدینه و هم چنین دشمنان نیز خسته شده و به تنگ آمده بودند و کار بر مردم، به خصوص اهل مدینه سخت شده بود. در این هنگام، خداوند بادی سخت فرستاد که از طرفی باعث سردی هوا شد و از سوی دیگر خیمه‌های قریش را از جا کنده و پراکنده ساخت و آنها نمی‌توانستند آتشی بیفروزند.

حذیفه می‌گوید: "روزی پیامبر (ص) در مسجد مشغول خواندن نماز بود و مردم هم افسرده و غمناک نشسته بودند. در این حال، پیامبر (ص) رو به جمعیت کرد و فرمود: "آیا کسی هست که از لشکر قریش خبری بیاورد تا در بهشت رفیق من باشد؟" هیچ کس جواب نگفت؛ زیرا به خاطر دشوار بودن این کار و گرسنگی، کسی قدرت این کار را نداشت. چون کسی پاسخ مثبت نداد، پیامبر (ص) مرا خواند و فرمود: "برو و خبری از لشکر قریش بیاور؛ به شرط آنکه کاری نکنی تا برگردی".

من از مدینه و حصار شهر و خندق خارج شده و وارد لشکریان قریش شدم. دیدم، در اثر باد سختی که در سرمای زمستان می‌وزد، نه خیمه‌ای باقی مانده و نه آتشی روشن است و نه ظرف و اثاثی در جای خود قرار دارد و لشکریان به خاطر این باد، احساس عذاب و شکنجه خدایی می‌کنند. در این حال ابوسفیان از خیمه‌اش بیرون آمد و گفت: "ای گروه قریش! هر کس نام رفیق خود را بپرسد تا مبادا جاسوسی در میان ما باشد. من پیش دستی کرده و به اشخاصی که در طرف چپ و راستم بودند، رو کرده و نام آنها را پرسیدم. پس خود را معرفی کردند. پس از آنکه ابوسفیان مطمئن شد؛ فرد غریبه‌ای در میان شان نیست، گفت: "ای گروه قریش! به خدا قسم، جای توقف نیست؛ زیرا حیوانات سم دار و بی‌سم هلاک شدند و طایفه بنی قریظه هم با ما مخالفت کردند؛ این باد هم برای ما چیزی نمی‌گذارد. من کوچ کردم شما هم حرکت کنید. سپس بر شترش نشست و به خاطر شتابی که داشت پای شتر را نگشود و به شتر نهیبی زد تا روی سه پا برخاست و آنگاه عقال را از پایش گشود. با خود گفتم اگر این دشمن خدا را بکشم، کار بزرگی کرده‌ام، پس تیری به چله کمان نهادم که در این هنگام به یاد سفارش رسول خدا (ص) افتادم و از تیراندازی خودداری کردم. هنگامی که خدمت پیامبر (ص) بازگشتم، آن حضرت را در حال نماز دیدم؛ پیامبر به‌دلیل شدت سرما عبای خود را گشود و من زیر عبا رفتم تا اینکه نماز را به پایان رساند و سپس جریان را گزارش دادم"[۱۴].[۱۵]

حذیفه در روزگار خلفا

حذیفه و ابوبکر

از زندگی حذیفه در دوره خلافت ابوبکر از جمله جنگ‌های رده، اطلاعی در دست نیست.

حذیفه و عمر

با گسترش فتوحات در دوران عمر، که به سرازیر شدن عرب به درون فلات ایران انجامید، حذیفه به گونه‌ای بارز به ویژه در فتوحات شرق نقش داشت.[۱۶] در نبرد نهاوند (فتح الفتوح سال ۲۰ یا ۲۱) به دستور عمر وی جانشین نعمان بن مقرن، فرمانده سپاه مسلمانان بود و پس از شهادت نعمان، حذیفه پرچم را به دست گرفت و به فتح انجامید[۱۷]. برخی منابع، از کارگزاری حذیفه بر مداین از سوی عمر سخن گفته[۱۸] و به استقبال مردم از او اشاره کرده‌اند؛[۱۹] ولی به تاریخ این مأموریت اشاره نکرده‌اند؛ گویا او پیش از سلمان امارت مداین را به عهده داشته است، زیرا عمر در نامه‌ای به سلمان از او خواسته بود کارهای حذیفه را بررسی و تفحص کند[۲۰].[۲۱]

حذیفه و عثمان

حذیفه که از نزدیک در سرزمین‌های فتح شده‌ای همچون آذربایجان و مناطق مجاور آن، شاهد اختلاف مصاحف و قرائات قرآن کریم بود، نزد عثمان رفت و او را از پیامدهای چنین اختلافی در میان مسلمانان برحذر داشته و به تدوین قرآن واحد فراخواند، از این‌رو عثمان به تدبیر حذیفه، دستور داد همه مصاحف جز مصحف حفصه دختر عمر را سوزاند و از آن مصحف، چند نسخه آماده و هریک را به منطقه‌ای ارسال کردند[۲۲]. همچنین گزارش شده است حذیفه در زمره کسانی بود که در کوفه بر ضد کارگزار عثمان (ولید بن عقبه) که مرتکب فسق شده بود، به عثمان نامه نوشتند که به عزل او از آن شهر انجامید؛[۲۳] همچنین گفته شده که مطابق نقلی، حذیفه جزو ۷ نفری بود که هنگام گذر از ربذه ابوذر غفاری را که به تازگی رحلت کرده بود، پس از غسل و کفن به خاک سپردند[۲۴].[۲۵]

حذیفه و علی بن ابی طالب (ع)

به گزارش مسعودی، حذیفه در سال ۳۶ هجری در کوفه بیمار بود و چون خبر قتل عثمان و بیعت مردم با علی (ع) را شنید، به مسجد رفت و روی منبر خدا را شکر کرد که هنوز زنده است و بعد از حمد و ثنای الهی گفت: "ای مردم! با علی (ع) بیعت کنید و تقوای الهی را پیشه سازید و به علی (ع) یاری رسانید. به خدا قسم، علی (ع) بر حق بوده و او بهترین خلق بعد از پیامبر (ص) تا روز قیامت است" و به پسرانش سعد و صفوان، سفارش کرد که از یاری آن حضرت دست بر ندارند و او را بهترین یار در میان رفتگان و بازماندگان از صحابه دانست و جنگ‌هایی خونین در زمان آن حضرت را پیش‌بینی کرد و امام علی (ع) را در آنها مدار حق شناساند[۲۶]. بلاذری [۲۷] و مسعودی [۲۸] از بیعت او با امام علی (ع) خبر داده‌اند. برپایه گزارشی، امیرمؤمنان (ع) در نامه‌اش به حذیفه او را بر کارگزاری مداین ابقا کرد؛ همچنین نامه‌ای جداگانه به مردم مداین نوشت و ضمن معرفی حذیفه به مردم وی را ستود[۲۹]. حذیفه در دوستی و یاری امیر مؤمنان علی بن ابی طالب (ع) ثابت قدم و استوار بود، از این جهت روایاتی درباره فضایل آن حضرت از پیامبر اکرم (ص) نقل کرده است[۳۰].

حذیفه و حکومت مدائن

حذیفه به دستور عمر، والی مدائن شد و پس از عمر، عثمان بن عفان، حارث بن حکم را والی مدائن کرد ولی او با مردم بد رفتاری کرد و اهل مدائن از وی ناراضی بودند تا اینکه در اواخر خلافت عثمان جمعی از مردم مدائن به مدینه آمده و از او نزد خلیفه شکایت کردند. عثمان حارث را برکنار و حذیفه را حاکم آنجا قرار داد. حذیفه در مدائن بود تا اینکه خلیفه کشته شد و علی (ع) به خلافت رسید. امام علی (ع) حذیفه را در حکومت خود باقی گذاشت و کارهای او را تأیید و به وسیله نامه‌ای حکومت او را به مردم ابلاغ کرد[۳۱].

حذیفه و نقل روایات از پیامبر (ص)

حذیفه راوی حدیث پیامبر (ص) بود. کسانی چون عمر، ابوعبیده، ابووائل و... از او روایت نقل کرده‌اند[۳۲]. بخاری از او ۸ حدیث و مسلم ۱۷ حدیث گزارش کرده‌اند.[۳۳] موضوع روایات او طهارت، وضو، مسح، معرفت خدا، نماز، زنا، قرائت قرآن[۳۴]، خروج دجال[۳۵] و حدیث دابة الارض [۳۶] است. دانشمندان شیعی نیز همچون اهل سنت حذیفه را ثقه دانسته‌اند.[۳۷] برخی احادیث نقل شده در منابع شیعی از جهت متن با اهل سنت مشترک‌اند[۳۸].

سرانجام حذیفه

حذیفه در سال ۳۶ هجری، چهل روز پس از کشته شدن عثمان و در زمان خلافت علی (ع) پس از بیعت کردن با آن حضرت، در مدائن از دنیا رفت و در آنجا نیز به خاک سپرده شد و الان قبر او زیارتگاه بندگان صالح خداست[۳۹].[۴۰]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. اسماعیلی، ابوالحسن، مقاله «حذیفه بن الیمان»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص۳۵۶-۳۵۷؛ محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص۸۳۵.
  2. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۴۶۸؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۵۹۴.
  3. ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن، حذیفه بن الیمان (مقاله)|مقاله «حذیفه بن الیمان»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص۳۵۶-۳۵۷؛ سامانی، سید محمود، مقاله «حذیفة بن یمان»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
  4. اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۵۹۲.
  5. رجال الطوسی، شیخ طوسی، ص۶۰؛ رجال ابن داوود، ابن داوود، ص۱۰۲؛ الخلاصه، حلی، ص۶۰؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۳، ص۱۴۱.
  6. اسماعیلی، ابوالحسن، مقاله «حذیفه بن الیمان»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص۳۵۸.
  7. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۴۶۸؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۲، ص۲۶۱؛ معجم الصحابه، ابن قانع، ج۴، ص۱۴۵۲؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۳، ص۱۴۵.
  8. اسماعیلی، ابوالحسن، مقاله «حذیفه بن الیمان»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص۳۵۹-۳۶۰؛ محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص۸۳۵؛ سامانی، سید محمود، مقاله «حذیفة بن یمان»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
  9. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۴۶۸؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۵۴۹ و ۵۹۵.
  10. الدرالمنثور، ج ۲، ص ۱۰۱ - ۱۰۲.
  11. جامع البیان، ج ۴، ص ۲۳۶.
  12. «کسانی که به (فراخوان) خداوند و پیامبر پس از آسیب دیدن پاسخ گفتند، برای کسانی از آنان که نیکی و پرهیزگاری ورزیده‌اند پاداشی سترگ خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۲.
  13. مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۸۸۸ - ۸۸۹.
  14. صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، ج۵، ص۱۷۷؛ دلائل النبوه، بیهقی، ج۳، ص۴۵۰-۴۵۱؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۸، ص۱۳۵؛ امتاع الأسماع، مقریزی، ج۱۱، ص۳۸۴-۳۸۷.
  15. اسماعیلی، ابوالحسن، مقاله «حذیفه بن الیمان»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص۳۶۰-۳۶۲؛ محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص۸۳۵؛ سامانی، سید محمود، مقاله «حذیفة بن یمان»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
  16. تاریخ طبری، ج ۳، ص ۱۴۵ - ۱۴۶؛ الکامل، ج ۲، ص ۵۲۷.
  17. فتوح‌البلدان، ج ۲، ص ۳۷۱ - ۳۷۴؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۲۰۴ - ۲۱۴.
  18. الطبقات، ابن سعد، ج ۷، ص ۳۱۷.
  19. اسدالغابه، ج ۱، ص ۳۹۲.
  20. الاحتجاج، ص ۱۸۵ - ۱۸۶.
  21. سامانی، سید محمود، مقاله «حذیفة بن یمان»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
  22. تاریخ المدینه، ج ۳، ص ۹۹۱ - ۹۹۲؛ صحیح البخاری، ج ۶، ص ۹۹.
  23. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۶۵.
  24. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۷۳.
  25. سامانی، سید محمود، مقاله «حذیفة بن یمان»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
  26. مروج الذهب، ج ۲، ص ۴۲۵ - ۴۲۶؛ شرح الاخبار، ج ۲، ص ۱۰ ـ ۱۱.
  27. انساب الاشراف، ج ۳، ص ۱۷.
  28. مروج الذهب، ج ۲، ص ۴۲۵.
  29. بحارالانوار، ج ۲۸، ص ۸۷ - ۸۸؛ مصباح البلاغه، ج ۴، ص ۹۵ - ۹۸.
  30. اسماعیلی، ابوالحسن، مقاله «حذیفه بن الیمان»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص۳۶۴-۳۶۶.
  31. اسماعیلی، ابوالحسن، مقاله «حذیفه بن الیمان»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص۳۶۷-۳۶۹.
  32. اسدالغابه، ج ۱، ص ۳۹۰: تهذیب التهذیب، ج ۲، ص ۱۹۳.
  33. سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۳۶۱.
  34. الخصال، ص ۳۲۰؛ مسند احمد، ج ۵، ص ۳۸۲ - ۴۰۸.
  35. مسند احمد، ج ۵، ص ۴۰۳ - ۴۰۵؛ صحیح البخاری، ج ۸، ص ۱۰۳.
  36. المعجم الکبیر، ج ۳، ص ۱۷۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۱۳۵.
  37. ر. ک: رجال کشی، ج ۱، ص ۱۷۸.
  38. سامانی، سید محمود، مقاله «حذیفة بن یمان»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
  39. رجال الطوسی، شیخ طوسی، ص۳۵؛ معجم الصحابه، ابن قانع، ج۴، ص۱۴۵۲؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۲، ص۳۰۱؛ الاصابه، ابن حجر، ج۲، ص۳۰؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۵۹۳.
  40. اسماعیلی، ابوالحسن، مقاله «حذیفه بن الیمان»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص۳۷۱-۳۷۲.