علم عادی معصوم چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '{{عربی| {{متن قرآن' به '{{متن قرآن')
جز (جایگزینی متن - 'بنده خدا' به 'بنده خدا')
 
(۴۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{جعبه اطلاعات پرسش
{{جعبه اطلاعات پرسش
| موضوع اصلی       = [[علم معصوم (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ علم معصوم]]
| موضوع اصلی = [[علم معصوم (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ علم معصوم]]
| موضوع فرعی        =  علم عادی [[معصوم]]{{ع}} چیست؟
| تصویر = 7626626252.jpg
| تصویر             = 7626626252.jpg
| نمایه وابسته = [[اقسام علم معصوم (نمایه)|اقسام علم معصوم]]
| اندازه تصویر      = 200px
| مدخل اصلی = [[علم معصوم]]
| نمایه وابسته     = [[اقسام علم معصوم (نمایه)|اقسام علم معصوم]]
| موضوعات وابسته =  
| مدخل اصلی         = [[علم معصوم]]
| پاسخ‌دهندگان =[[علامه طباطبایی]]؛ [[سید امین موسوی|موسوی]]؛ [[داود افقی|افقی]]
| موضوعات وابسته   =
| پاسخ‌دهنده        =
| پاسخ‌دهندگان       =[[علامه طباطبایی]]؛ [[سید امین موسوی|موسوی]]؛ [[داود افقی|افقی]]
}}
}}
'''علم عادی [[معصوم]]{{ع}} چیست؟''' یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث '''[[علم معصوم (پرسش)|علم معصوم]]''' است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[علم معصوم]]''' مراجعه شود.
'''[[علم عادی]] [[معصوم]] {{ع}} چیست؟''' یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث '''[[علم معصوم (پرسش)|علم معصوم]]''' است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[علم معصوم]]''' مراجعه شود.


==عبارت‌های دیگری از این پرسش==
== پاسخ نخست ==
[[پرونده:39587474.jpg|100px|راست|بندانگشتی|[[علامه طباطبایی]]]]
'''[[علامه طباطبایی]]''' در کتاب «[[معنویت و تشیع و چند مقاله دیگر (کتاب)|معنویت و تشیع و چند مقاله دیگر]]» و مقاله «[[بحثی کوتاه درباره علم امام (مقاله)|بحثی کوتاه درباره علم امام]]» در این باره گفته است:


== پاسخ نخست==
«[[پیامبر|پیغمبر]] {{صل}} به [[نص]] [[قرآن کریم]] و همچنین [[امام]] از [[عترت]] [[پاک]] او بشری است همانند سایر افراد [[بشر]] و اعمالی که در مسیر [[زندگی]] انجام می‌دهد، مانند [[اعمال]] سایر افراد [[بشر]] در مجرای [[اختیار]] و بر اساس [[علم عادی]] قرار دارد. [[امام]] نیز مانند دیگران [[خیر و شر]] و نفع و [[ضرر]] [[کارها]] را از روی [[علم عادی]] تشخیص داده و آنچه را [[شایسته]] [[اقدام]] می‌بیند [[اراده]] کرده، در انجام آن به تلاش و کوشش می‌پردازد. در جایی که [[علل]] و عوامل و اوضاع و احوال خارجی موافق می‌باشد، به [[هدف]] اصابت می‌کند و در جایی که اسباب و شرایط مساعدت نکنند از پیش نمی‌رود، و اینکه [[امام]] به [[اذن خدا]] به جزئیات همه حوادث چنانکه شده و خواهد شد واقف است، تأثیری در این [[اعمال]] اختیاری ندارد، چنانکه گذشت. [[امام]] مانند سایر افراد [[انسانی]] [[بنده خدا]] و به [[تکالیف]] و مقررات [[دینی]] [[مکلف]] و موظف می باشد و طبق [[سرپرستی]] و [[پیشوایی]] که از جانب [[خدا]] دارد، با [[موازین]] عادی [[انسانی]] باید انجام دهد و آخرین تلاش و کوشش را در احیای کلمه [[حق]] و سرپا نگهداشتن [[دین]] و [[آیین]] بنماید»<ref>[[علامه طباطبایی]]، [[معنویت و تشیع و چند مقاله دیگر (کتاب)|معنویت و تشیع و چند مقاله دیگر]]، ص۲۰۴ - ۲۰۷.</ref>.
[[پرونده:39587474.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[علامه طباطبایی]]]]
::::::'''[[علامه طباطبایی]]''' در کتاب «[[معنویت و تشیع و چند مقاله دیگر (کتاب)|معنویت و تشیع و چند مقاله دیگر]]» و مقاله «[[بحثی کوتاه درباره علم امام (مقاله)|بحثی کوتاه درباره علم امام]]» در این باره گفته است:
::::::«[[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} به نص قرآن کریم و همچنین [[امام]] از عترت پاک او بشری است همانند سایر افراد بشر و اعمالی که در مسیر زندگی انجام می‌دهد، مانند اعمال سایر افراد بشر در مجرای اختیار و بر اساس علم عادی قرار دارد. [[امام]] نیز مانند دیگران خیر و شر و نفع و ضرر کارها را از روی علم عادی تشخیص داده و آنچه را شایسته اقدام می‌بیند اراده کرده، در انجام آن به تلاش و کوشش می‌پردازد. در جایی که علل و عوامل و اوضاع و احوال خارجی موافق می‌باشد، به هدف اصابت می‌کند و در جایی که اسباب و شرایط مساعدت نکنند از پیش نمی‌رود، و اینکه [[امام]] به اذن خدا به جزئیات همه حوادث چنانکه شده و خواهد شد واقف است، تاثیری در این اعمال اختیاری ندارد، چنانکه گذشت. [[امام]] مانند سایر افراد انسانی بنده خدا و به تکالیف و مقررات دینی مکلف و موظف می باشد و طبق سرپرستی و پیشوایی که از جانب خدا دارد، با موازین عادی انسانی باید انجام دهد و آخرین تلاش و کوشش را در احیای کلمه حق و سرپا نگهداشتن دین و آیین بنماید»<ref>[[علامه طباطبایی]]، [[معنویت و تشیع و چند مقاله دیگر (کتاب)|معنویت و تشیع و چند مقاله دیگر]]، ص:۲۰۴ - ۲۰۷.</ref>.


==پاسخ‌های دیگر==
== پاسخ‌های دیگر ==
{{یادآوری پاسخ}}
{{پاسخ پرسش
{{جمع شدن|۱. حجت الاسلام و المسلمین نادم؛}}
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱. حجت الاسلام و المسلمین نادم؛
[[پرونده:673639443601.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد حسن نادم|نادم]]]]
| تصویر = 673639443601.jpg
حجت الاسلام و المسلمین دکتر [[محمد حسن نادم]] در کتاب ''«[[علم امام از نگاه امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه (مقاله)|علم امام از نگاه امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ‌دهنده = محمد حسن نادم
::::::«[[امام علی]]{{ع}} نحوۀ دریافت علم از [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} را به دو صورت بیان کرده‌اند؛ یکی به‌صورت عادی و دیگری به‌صورت غیرعادی. فراگیری علم به‌صورت عادی، امری است همگانی که هرکس به‌اندازۀ استعداد، تلاش و کوشش خود می‌تواند از علم و معلّم بهره برد. [[امام علی]]{{ع}} از این نظر هم در میان اصحاب فردی ممتاز بوده است؛ ازاین‌جهت وقتی به [[معاویه]] نامه می‌نویسند بر این نکته تأکید کرده و امتیاز بهره‌مندی از علوم [[پیامبر خاتم|رسول الله]]{{صل}} را مختص خود می‌دانند و موقعیت علمی خویش نسبت به قرآن و مسائل مربوط به دین را مرهون نزدیکی‌شان به [[پیامبر]]{{صل}} می‌دانند. حضرت در بخشی از آن نامه می‌فرمایند: به‌راستی‌که ممتازترین مردم برای رهبری این امت کسی است که درگذشته و اکنون نزدیک‌ترین کس به [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}}، داناترین کس به کتاب خدا و فهیم‌ترین شما به دین خدا باشد.<ref>ابن مزاحم، نصر، وقعه الصفین، ۱۵۰٫ قابل توجه اینکه امام در این نامه؛ ملاک امامت را برتری علمی خود در قرآن، در احکام دین ودرقرابت با رسول خدا بر دیگران می‌داند: {{عربی|إنّ أولی النّاس بأمر هذه الأمه قدیما و حدیثا أقربها من رسول الله (صلی الله علیه و آله) و ألمها بالکتاب و أفقها فی الدّین...}}.</ref>
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر [[محمد حسن نادم]] در کتاب ''«[[علم امام از نگاه امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه (مقاله)|علم امام از نگاه امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
:::::#'''[[علم عادی]] از نگاه [[امام علی]]{{ع}}:''' [[امام علی]]{{ع}} دربارۀ علوم عادی، به منابع انسانی و عادی اشاره می‌کنند و بعضی از آگاهی‌های خود را ناشی از تجربه، تحقیق و به‌کارگیری فکر و اندیشه می‌دانند. آن حضرت دراین‌باره در وصیتی که به فرزندانشان دارند، می‌فرمایند: فرزندم! هرچند من به‌اندازۀ همۀ آنان که پیش از من بوده‌اند نزیسته‌ام، اما در کارهایشان نگریسته‌ام و در سرگذشتشان اندیشیده و آنچه از آنان مانده را دیده‌ام تا چون یکی از ایشان گردیده‌ام؛ بلکه با آگاهی از کارهایشان، به دست آورده‌ام، گویی چنان است که با نخستین تا پسینیان به سر برده‌ام.<ref>{{عربی|أَیْ‏ بُنَیَ‏ إِنِّی‏ وَ إِنْ لَمْ أَکُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ کَانَ قَبْلِی فَقَدْ نَظَرْتُ فِی أَعْمَالِهِمْ وَ فَکَّرْتُ فِی أَخْبَارِهِمْ وَ سِرْتُ فِی آثَارِهِمْ حَتَّى عُدْتُ کَأَحَدِهِمْ بَلْ کَأَنِّی بِمَا انْتَهَى إِلَیَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ‏ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِمْ فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذَلِکَ مِنْ کَدَرِهِ وَ نَفْعَهُ مِنْ ضَرَرِه‏...}} (نهج البلاغه، نامۀ ۳۱)</ref> [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز درجایی به قدرت ذهنی و خرد [[امام علی]]{{ع}} اشاره کرده و می‌فرمایند: داناترین اصحاب، علی بن ابی‌طالب است، به علت داشتن علم فراوان و دقت نظر در برداشت‌ها.<ref>{{عربی|عالمهم علی بن ابی طالب لمزید علمه و دقایق مستنبطاته}}. (ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقه،۹۰؛ ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، اسد الغابه،۴/۱۰)</ref>
:::::#'''[[علم غیرعادی]] [[امام]] از نگاه [[امام علی]]{{ع}}:''' نخست باید توجه داشت که فراگیری علم به‌صورت غیرعادی از جانب [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} چند ویژگی دارد: همانند علم عادی، همگانی و فراگیر نیست؛ کسی می‌تواند از این علم _که از آن به علم القایی یاد می‌شود_ بهره‌مند گردد که دارای ظرفیت و جایگاه خاص باشد. به گواهی تاریخ، [[امام علی]]{{ع}} از این ظرفیت و جایگاه در حد اعلای آن برخوردار بود. این نوع آموزش، به [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} اختصاص دارد و دیگر اصحاب از این نوع تعلیم بهره نداشتند، یا اگر داشتند، در تراز [[امام علی]]{{ع}} نبود. [[امام علی|حضرت امیر]]{{ع}} در خطبۀ قاصعه در تأیید موارد ذکر شده می‌فرمایند: شما از موقعیت و جایگاه من نسبت به رسول خدا به سبب خویشاوندی نزدیک و مقام مخصوصم آگاهید. در زمان کودکی مرا در دامن خود می‌نشاند و در آغوشش به گرمی می‌فشرد و کنارش می‌خواباند؛ بدنش را به بدنم می‌چسباند و بوی عطر دل انگیزش را به مشامم می‌رساند و لقمه را می‌جوید و در دهانم می‌گذارد. هیچ‌گاه دروغی در گفتارم و خطایی در رفتارم ندید. از آن زمان که [[پیامبر]] را از شیر گرفتند، خداوند بزرگ‌ترین فرشته‌اش را ملازم وی ساخت تا شبانه‌روز او را در طریق کرامت و اخلاق نیک براند. من نیز همانند کودکی که در پی مادرش گام برمی‌دارد به دنبال او می‌رفتم، هرروز روزنه‌ای از اخلاق کریمانۀ خود برایم می‌گشود و مرا به پیروی از خودش فرمان می‌داد. هرسال به غار حرا می‌رفت و مجاور آن می‌شد، من می‌دیدمش و جز من کسی نمی‌دیدش. در آن زمان اسلام در هیچ خانه‌ای نیامد جز خانه‌ای که [[پیامبر|پیامبر خدا]] و خدیجه در آن بودند و من سومین آن‌ها بودم. نور [[وحی]] و [[رسالت]] را می‌دیدم و بوی پیامبری به مشامم می‌رسید. صدای ناله و فغان شیطان را هنگامی‌که وحی بر [[پیامبر]] فرود می‌آمد شنیدم، گفتم: ای رسول خدا! این صدای ناله چیست؟ فرمود: این فریاد فغان شیطان است که از اینکه پرستیده شود ناامید گشت. تو می‌شنوی آنچه را من می‌شنوم، و می‌بینی آنچه را من می‌بینم، مگر اینکه نبی نیستی؛ اما وزیر و یاور من هستی و بر راه خیر می‌روی.<ref>{{عربی|وقد علمتم موضعی من رسول الله بالقرابه القریبه، والمنزله الخصیصه. وضعنی فی حجره وأنا ولید، یضمنی إلی صدره، ویکنفنی فی فراشه، ویمسنی جسده، ویشمنی عرفه. وکان یمضغ الشیء ثم یلقمنیه، وما وجد لی کذبه فی قول، ولا خطله فی فعل، ولقد قرن الله به من لدن أن کان فطیما أعظم ملک من ملائکته، یسلک به طریق المکارم، ومحاسن أخلاق العالم، لیله ونهاره، ولقدکنت أتبعه إتباع الفصیل أثر أمه، یرفع لی فی کل یوم من أخلاقه علما، ویأمرنی بالإقتداء به، ولقد کان یجاور فی کل سنه بحراء، فأراه ولا یراه غیری. ولم یجمع بیت واحد یومئذ فی الإسلام غیر رسول الله وخدیجه وأنا ثالثها، أری نور الوحی والرساله وأشم ریح النبوه. ولقد سمعت رنه الشیطان حین نزل الوحی علیه فقلت: یا رسول الله ما هذه الرنه؟ فقال: هذا الشیطان قد أیس من عبادته. أنک تسمع ما أسمع. وتری ما أری، ألا إنک لست بنبی، ولکنک لوزیر، وأنک لعلی خیر}}</ref>
::::::شبیه همین مضمون را [[ابن اثیر]] از زبان [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} این‌گونه می‌آورد: [[پیامبر]] می‌خواست مرا به یمن بفرستد، گفتم: ای رسول خدا! مرا به‌سوی یمن برمی‌انگیزانی درحالی‌که از من قضاوت طلب می‌کنند و من نسبت به آن آگاهی ندارم. [[پیامبر]] گفت: نزدیک بیا! پس نزدیک شدم، با دستش بر سینه‌ام زد و آنگاه فرمود: خداوندا! زبانش را استوار گردان و قلبش را هدایت کن» سپس به شکافندۀ دانه سوگند، هرگز در قضاوت بین مردم ازآن‌پس تردید نکردم.<ref>{{عربی|بعثنی رسول الله (صلی الله علیه و آله) الی الیمن، فقلت: یا رسول‌الله (صلی الله علیه و آله) تبعثنی الی الیمن و یسألونی عن القضاء و لا علم لی به، قال أدن، فدنوت، فضرب بیده علی صدری، ثم قال: «اللّهم ثبّت لسانه واهد قلبه»، فلما و الّذی فلق الحبّه، و برأ النسمه، ما شککت فی قضاء بین اثنین بعد. (ابن اثیر، علی بن ابی الکرم}}، همان، ۴/۹۹؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ۳/۱۳۴؛ احمد حنبل، المسند، ۱/۸۳؛ ابی داوود طیالسی، المسند، ۱/۱۶ و ۶۹؛ ابن حنبل، فضائل الصحابه، ۲/۵۸۱، ۶۹۹، ۷۱۶؛ به نقل ازمرعشی نجفی، موسوعه الامامه فی نصوص اهل السنه، ۱۶/۲۱۵ و ۲۱۶)</ref> ابن سعد این روایت را به‌گونه‌ای دیگر آورده به این مضمون که [[پیامبر]] اکرم در پاسخ [[امام علی|علی]]{{ع}} در حق او این‌گونه دعا کردند: خدایا قلبش را هدایت کن و زبانش را استوار گردان.<ref>ابن سعد، طبقات الکبری، ۲/۱۰۰٫ دربارۀ اینکه رسول خدا در حق امام علی مکرر دعا فرموده، ر.ک: مرعشی نجفی، همان، ۱۶/۲۲۳ ـ ۲۲۸٫</ref> تذکر این نکته لازم است که از روایات استفاده می‌شود که بعضی از اصحاب [[پیامبر]]{{صل}}، مانند [[سلمان فارسی]] و [[حذیفه بن یمان]]، نیز بهره‌ای از علوم القائی [[پیامبر]] داشته‌اند؛ اما هیچ‌کدام نگفته‌اند که بر [[امام علی]]{{ع}} پیشی دارند و شواهد گوناگونی بر اعتراف ایشان نسبت به برتری آن حضرت بر تمامی صحابه، وجود دارد.<ref>ر.ک: ابن ابی الحدید، عبدالحمیدبن هبه الله، همان، ۲/۲۸۶ و ۲۸۷؛ مجلسی، محمد باقر، همان، ۴۳/۳۲۵،  ۳۳۱-۳۳۲٫</ref>»<ref>[[علم امام از نگاه امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه (مقاله)|علم امام از نگاه امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه]].</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۲. حجت الاسلام و المسلمین علی‌زاده؛}}
[[پرونده:4638.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[اکبر اسد علی‌زاده|علی‌زاده]]]]
حجت الاسلام و المسلمین دکتر [[اکبر اسد علی‌زاده]] در مقاله ''«[[علم امام و استقبال از مرگ (مقاله)|علم امام و استقبال از مرگ]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«قسم دیگر از علم [[امام]]، علم عادی است، از آن باب که [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} بشری هستند همانند سایر افراد بشر؛ لذا اعمالی که در مسیر زندگی انجام می‌‏دهند، مانند اعمال سایر افراد بشر در مجرای اختیار و بر اساس علم عادی است. [[امام]] نیز مانند دیگران، خیر و شرّ و نفع و ضرر کارها را از روی علم عادی تشخیص می‌‏دهد و آنچه را که شایسته اقدام می‌‏بیند، اراده می‌‏کند، و در جایی که عوامل و اوضاع و احوال خارجی موافق باشد، به هدف می‌‏رسد و در صورت عدم مساعدت شرائط و اسباب، به پیش نمی‏‌رود و اینکه [[امام]]{{ع}} به اذن الهی به جزئیات حوادث واقف است، تأثیری در این اعمال اختیاری وی ندارد. توضیح اینکه: از آنجا که پیامبران{{ع}} و [[ائمه اطهار]]{{عم}} از جنس بشر بودند و لذا مانند سایر مردم زندگی می‏‌کردند، در اعمال و رفتار مانند یک بشر عادی عمل می‌‏نمودند؛ با همین چشم می‏‌دیدند، با همین گوش می‌‏شنیدند، بر طبق ظواهر و شواهد داوری می‏‌کردند، گاهی مشورت می‌‏کردند، برای معالجه بیماری‌ها به پزشک و در قیمت‌ها به کارشناسان مراجعه می‌‏کردند، مصائب و حوادثی برای‌شان اتفاق می‏‌افتاد، با مشکلات مواجه می‌‏شدند، در جنگ‌ها شکست می‌‏خوردند، زخمی می‌‏شدند، مسموم می‏‌شدند و... و چون بنا بود مانند مردم عادی زندگی کنند و مانند یک فرد عادی به ارشاد و هدایت بپردازند و مردم نیز با رغبت و اختیار ایمان بیاورند، از [[علم غیب]] استفاده نمی‏‌کردند؛ لکن اگر موضوع حرام و کار زشتی پیش می‏‌آمد که ارتکاب آن (ولو از روی سهو) در نظرها قبیح و زشت بود و به مقام [[امامت]] و عصمت لطمه می‌‏زد، و یا دانستن یک امری برای اثبات [[امامت]] لازم می‌‏شد، از پشتوانه‌های غیبی بهره‏‌مند می‌‏شدند.<ref>بررسی مسائل کلّی [[امامت]]، [[ابراهیم امینی]]، قم، انتشارات شفق، چاپ ۸، ۱۳۶۱ ش، ص ۳۲۴.</ref> روایات نیز این مطلب را تأیید می‏‌کند؛ چنان‌‏که [[حسن بن جهم]] می‌‏گوید: به [[امام رضا]]{{ع}} عرض کردم: همانا [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} قاتل خود را شناخته بود و می‌‏دانست که در چه شبی و در چه مکانی کشته می‌‏شود، و چون نعره مرغابی‌ها را در خانه شنید، فرمود: "اینها نعره زنانی هستند که نوحه‌‏گرانی پشت سر دارند". و وقتی [[ام‏‌کلثوم]]{{س}} به او عرض کرد: کاش امشب در خانه نماز بخوانی و برای نماز جماعت، دیگری را بفرستی، آن حضرت قبول نکرد، و در آن شب بدون اسلحه در رفت و آمد بود، در صورتی که می‌‏دانست [[ابن ملجم]] او را با شمشیر می‌‏کشد و اقدام به چنین کاری جایز نیست. [[امام رضا]]{{ع}} فرمود: "آن‌چه گفتی، درست است، ولی خود آن حضرت اختیار فرمود که در آن شب مقدرات خدای عزوجل اجرا شود".<ref>اصول کافی، [[محمد یعقوب کلینی]]، ترجمه [[سید جواد مصطفوی]]،تهران،دفتر نشر فرهنگی [[اهل البیت]]{{ع}}،ج۱،ص ۳۸۴.</ref>رمرحوم [[علامه مجلسی]] در توضیح این روایت می‌‏گوید: کسی که مقدرات خدا و علل و اسباب آنها را نمی‏‌داند، می‏‌تواند از آنها دوری و اجتناب ورزد و به اجتناب مکلف شود، امّا کسی که به جمیع حوادث و پیشامدها عالم است، چگونه ممکن است او را به اجتناب و دوری از آن مکلف نمود؟ اگر چنین تکلیفی ممکن باشد، لازم می‌‏آید که هیچ یک از (امامان معصوم{{ع}} بر حسب مقام [[امامت]] خویش کامل‌‏ترین انسان و مظهر تام اسماء و صفات الهی بوده و به اذن خداوند نسبت به بسیاری از امور که بر مردم مخفی است، علم داشته‌‏اند) مقدرات نسبت به او واقع نشود. پس امامان{{ع}} ما به جمیع حوادث و بلاهایی که بر آنها واقع می‌‏شود، عالم‌‏اند و تکلیف هم ندارند که طبق این علم عمل کنند و از آن بلاها اجتناب و دوری کنند؛ چنان‌‏که [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} منافقین را می‌‏شناختند و از عقاید فاسد آنها آگاه بودند، ولی مکلف نبودند که از آنها دوری کنند و با آنها معاشرت و ازدواج ننمایند، یا آنها را بکشند و یا طرد کنند (تا زمانی که موجب قتل و طرد از آنها مشاهده نشود). هم‌چنین [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} با آنکه می‌‏دانست در ظاهر بر [[معاویه]] پیروز نمی‌‏شود و [[معاویه]] پس از وی خلافت می‌‏کند، ولی از جنگیدن با او کوتاهی نفرمود، بلکه نهایت کوشش را به کار برد. و خود آن حضرت خبر می‌‏داد که من کشته می‏‌شوم و پس از من، [[معاویه]] بر شیعیانم تسلط پیدا می‌‏کند. هم‌چنین [[امام حسین]]{{ع}} می‌‏دانست که اهل عراق با او پیمان‌‏شکنی می‏‌کنند و خود او به همراه اولاد و اصحابش کشته می‏‌شوند و بارها از این مطلب خبر داده بود، ولی از جانب خداوند مکلف نبود به عراق نرود، و جان خود را حفظ کند. به عبارت روشن‏‌تر، دو نوع قضایا وجود دارد: یکی قضایای حتمی الوقوع و دیگری قضایای غیر حتمی. قضایایی که در مورد شهادت [[ائمه]]{{ع}} مطرح شده است، از قضایای حتمیه است و گریز از این نوع قضایا غیر ممکن است»<ref>[http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/80404/1 علم امام و استقبال از مرگ، ماهنامه مبلغان، شماره ۶۳، ص۱۱۲].</ref>.
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۳. آقای افقی  (هیئت علمی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان)؛}}
«[[امام علی]] {{ع}} نحوۀ دریافت [[علم]] از [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} را به دو صورت بیان کرده‌اند؛ یکی به‌صورت عادی و دیگری به‌صورت غیرعادی. [[فراگیری علم]] به‌صورت عادی، امری است همگانی که هرکس به‌اندازۀ استعداد، تلاش و کوشش خود می‌تواند از [[علم]] و معلّم بهره برد. [[امام علی]] {{ع}} از این نظر هم در میان [[اصحاب]] فردی ممتاز بوده است؛ ازاین‌جهت وقتی به [[معاویه]] [[نامه]] می‌نویسند بر این نکته تأکید کرده و امتیاز بهره‌مندی از [[علوم]] [[پیامبر خاتم|رسول الله]] {{صل}} را مختص خود می‌دانند و موقعیت [[علمی]] خویش نسبت به [[قرآن]] و مسائل مربوط به [[دین]] را مرهون نزدیکی‌شان به [[پیامبر]] {{صل}} می‌دانند. [[حضرت]] در بخشی از آن [[نامه]] می‌فرمایند: به‌راستی‌که ممتازترین [[مردم]] برای [[رهبری]] این [[امت]] کسی است که درگذشته و اکنون نزدیک‌ترین کس به [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}}، [[داناترین]] کس به [[کتاب خدا]] و فهیم‌ترین شما به [[دین خدا]] باشد.<ref>ابن مزاحم، نصر، وقعه الصفین، ۱۵۰٫ قابل توجه اینکه امام در این نامه؛ ملاک امامت را برتری علمی خود در قرآن، در احکام دین ودرقرابت با رسول خدا بر دیگران می‌داند: {{عربی|إنّ أولی النّاس بأمر هذه الأمه قدیما و حدیثا أقربها من رسول الله {{صل}} و ألمها بالکتاب و أفقها فی الدّین...}}.</ref>
[[پرونده:11904.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[داود افقی|افقی]]]]
# '''[[علم عادی]] از نگاه [[امام علی]] {{ع}}:''' [[امام علی]] {{ع}} دربارۀ [[علوم عادی]]، به منابع [[انسانی]] و عادی اشاره می‌کنند و بعضی از آگاهی‌های خود را ناشی از تجربه، [[تحقیق]] و به‌کارگیری [[فکر]] و [[اندیشه]] می‌دانند. آن [[حضرت]] دراین‌باره در وصیتی که به فرزندانشان دارند، می‌فرمایند: فرزندم! هرچند من به‌اندازۀ همۀ آنان که پیش از من بوده‌اند نزیسته‌ام، اما در کارهایشان نگریسته‌ام و در سرگذشتشان اندیشیده و آنچه از آنان مانده را دیده‌ام تا چون یکی از ایشان گردیده‌ام؛ بلکه با [[آگاهی]] از کارهایشان، به دست آورده‌ام، گویی چنان است که با نخستین تا پسینیان به سر برده‌ام.<ref>{{عربی|أَیْ‏ بُنَیَ‏ إِنِّی‏ وَ إِنْ لَمْ أَکُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ کَانَ قَبْلِی فَقَدْ نَظَرْتُ فِی أَعْمَالِهِمْ وَ فَکَّرْتُ فِی أَخْبَارِهِمْ وَ سِرْتُ فِی آثَارِهِمْ حَتَّى عُدْتُ کَأَحَدِهِمْ بَلْ کَأَنِّی بِمَا انْتَهَى إِلَیَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ‏ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِمْ فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذَلِکَ مِنْ کَدَرِهِ وَ نَفْعَهُ مِنْ ضَرَرِه‏...}} (نهج البلاغه، نامۀ ۳۱)</ref> [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} نیز درجایی به [[قدرت]] [[ذهنی]] و [[خرد]] [[امام علی]] {{ع}} اشاره کرده و می‌فرمایند: [[داناترین]] [[اصحاب]]، [[علی بن ابی‌طالب]] است، به علت داشتن [[علم فراوان]] و دقت نظر در برداشت‌ها.<ref>{{عربی|عالمهم علی بن ابی طالب لمزید علمه و دقایق مستنبطاته}}. (ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقه،۹۰؛ ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، اسد الغابه،۴/۱۰)</ref>
::::::آقای '''[[داود افقی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات (پایان‌نامه)|بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
# '''[[علم غیرعادی]] [[امام]] از نگاه [[امام علی]] {{ع}}:''' نخست باید توجه داشت که [[فراگیری علم]] به‌صورت غیرعادی از جانب [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} چند ویژگی دارد: همانند [[علم عادی]]، همگانی و فراگیر نیست؛ کسی می‌تواند از این [[علم]] _که از آن به [[علم]] القایی یاد می‌شود_ بهره‌مند گردد که دارای ظرفیت و [[جایگاه]] خاص باشد. به [[گواهی]] [[تاریخ]]، [[امام علی]] {{ع}} از این ظرفیت و [[جایگاه]] در حد اعلای آن برخوردار بود. این نوع [[آموزش]]، به [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} اختصاص دارد و دیگر [[اصحاب]] از این نوع [[تعلیم]] بهره نداشتند، یا اگر داشتند، در تراز [[امام علی]] {{ع}} نبود. [[امام علی|حضرت امیر]] {{ع}} در [[خطبۀ قاصعه]] در [[تأیید]] موارد ذکر شده می‌فرمایند: شما از موقعیت و [[جایگاه]] من نسبت به [[رسول خدا]] به سبب [[خویشاوندی]] نزدیک و [[مقام]] مخصوصم آگاهید. در زمان [[کودکی]] مرا در دامن خود می‌نشاند و در آغوشش به گرمی می‌فشرد و کنارش می‌خواباند؛ بدنش را به بدنم می‌چسباند و بوی [[عطر]] [[دل]] انگیزش را به مشامم می‌رساند و لقمه را می‌جوید و در دهانم می‌گذارد. هیچ‌گاه دروغی در گفتارم و خطایی در رفتارم ندید. از آن زمان که [[پیامبر]] را از شیر گرفتند، [[خداوند]] بزرگ‌ترین فرشته‌اش را ملازم وی ساخت تا شبانه‌روز او را در طریق [[کرامت]] و [[اخلاق نیک]] براند. من نیز همانند [[کودکی]] که در پی مادرش گام برمی‌دارد به دنبال او می‌رفتم، هرروز روزنه‌ای از [[اخلاق]] کریمانۀ خود برایم می‌گشود و مرا به [[پیروی]] از خودش [[فرمان]] می‌داد. هرسال به [[غار حرا]] می‌رفت و مجاور آن می‌شد، من می‌دیدمش و جز من کسی نمی‌دیدش. در آن زمان [[اسلام]] در هیچ خانه‌ای نیامد جز خانه‌ای که [[پیامبر|پیامبر خدا]] و [[خدیجه]] در آن بودند و من سومین آنها بودم. [[نور]] [[وحی]] و [[رسالت]] را می‌دیدم و بوی [[پیامبری]] به مشامم می‌رسید. صدای ناله و فغان [[شیطان]] را هنگامی‌که [[وحی]] بر [[پیامبر]] فرود می‌آمد شنیدم، گفتم: ای [[رسول خدا]]! این صدای ناله چیست؟ فرمود: این فریاد فغان [[شیطان]] است که از اینکه پرستیده شود [[ناامید]] گشت. تو می‌شنوی آنچه را من می‌شنوم، و می‌بینی آنچه را من می‌بینم، مگر اینکه [[نبی]] نیستی؛ اما [[وزیر]] و [[یاور]] من هستی و بر [[راه]] خیر می‌روی.<ref>{{عربی|وقد علمتم موضعی من رسول الله بالقرابه القریبه، والمنزله الخصیصه. وضعنی فی حجره وأنا ولید، یضمنی إلی صدره، ویکنفنی فی فراشه، ویمسنی جسده، ویشمنی عرفه. وکان یمضغ الشیء ثم یلقمنیه، وما وجد لی کذبه فی قول، ولا خطله فی فعل، ولقد قرن الله به من لدن أن کان فطیما أعظم ملک من ملائکته، یسلک به طریق المکارم، ومحاسن أخلاق العالم، لیله ونهاره، ولقدکنت أتبعه إتباع الفصیل أثر أمه، یرفع لی فی کل یوم من أخلاقه علما، ویأمرنی بالإقتداء به، ولقد کان یجاور فی کل سنه بحراء، فأراه ولا یراه غیری. ولم یجمع بیت واحد یومئذ فی الإسلام غیر رسول الله وخدیجه وأنا ثالثها، أری نور الوحی والرساله وأشم ریح النبوه. ولقد سمعت رنه الشیطان حین نزل الوحی علیه فقلت: یا رسول الله ما هذه الرنه؟ فقال: هذا الشیطان قد أیس من عبادته. أنک تسمع ما أسمع. وتری ما أری، ألا إنک لست بنبی، ولکنک لوزیر، وأنک لعلی خیر}}</ref>
::::::«[[اهل بیت]]{{عم}} دارای دو گونه علم هستند:
:::::*علم عادی و اکتسابی که از طریق حواس ظاهری و راه‌های اکتسابی برایشان حاصل می‌شود. پیامبر و امام بشری است مانند سایر افراد بشر و اعمالی که در مسیر زندگی انجام می‌دهد، مانند سایر افراد بشر در مجرای اختیار و بر اساس علم عادی میباشد؛ بنابراین سیره [[اهل بیت]]{{عم}} در گفتار و رفتار معمولاً مبتنی بر علم عادی ایشان بوده است؛ البته این سخن به این معنا نیست که آنان همیشه به علم عادی رفتار و یا سخن می‌گفتند، موارد بسیاری بوده که آنان براساس [[علم لدنی]] و غیبی خود رفتار نموده‌اند، مانند اخبار غیبی چون، [[آیا علم به گذشته و حال و آینده علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|خبردادن از وقایع آینده]] و از [[آیا علم به خطورات قلبی یا ضمائر و نهان آدمیان علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|رازها و اسرار پنهانی افراد]]، یا [[آیا علم به زمان و کیفیت مرگ افراد علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|خبردادن از زمان مرگ برخی و بلایایی که برایشان پیش خواهد آمد]] و بسیاری امور دیگر. با وجود این، می‌توان گفت که [[اهل بیت]]{{عم}} معمولاً و در اکثر موارد براساس همین نوع علم خود رفتار می‌کردند، در اموری مثل قضاوت از علوم ویژه خود استفاده نمی‌کردند<ref>البته گزارشاتی در کتب تاریخی و حدیثی آمده است که امیرالمؤمنین{{ع}} در موارد نادری، بر اساس علم غیبی خود قضاوت نموده است.</ref>، و یا مشکلات زندگی خود را با استفاده از علوم غیبی خود برطرف نمی‌نمودند، یا وقتی همانند دیگران بیمار می‎شدند به دوا و داروهای زمان خود متوسل می‌شدند، و در مسائل اجتماعی یا در جنگ‌ها و نبردها از ابزار طبیعی و عادی استفاده می‌کردند، مثلاً گروهی را مأمور می‌کردند تا اخبار دشمن را گزارش دهند و... در اینکه چرا [[اهل بیت]]{{عم}} در زندگی عادی خود از علوم ویژه و غیبی استفاده نمی‌کردند دلایلی متعددی وجود دارد.
:::::*علوم ویژه و آگاهی‌هایی که از طرق خاصی برای [[اهل بیت]] حاصل می‌شود، اسباب عادی تعلیم در آنها دخالتی ندارد و در واقع این علوم موهبتی است الهی که باعث شده، [[اهل بیت]]{{عم}} به حقایق عالم هستی واقف شوند و به آگاهی‌های منحصر به فردی دست یابند. (...) نکته مهمی که باید به آن توجه کرد، این است که، آن قسمتی از علوم [[اهل بیت]]{{عم}} که آگاهی از قضای حتمی الهی است، این‌گونه علم قابل تخلف نبوده و تغییر نمی‌پذیرد، لذا تأثیری در عمل نداشته و ارتباطی با تکلیف پیدا نمی‌کند»<ref>[[بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات (پایان‌نامه)|بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات]]، ص ۲۳-۲۵.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۴. آقای موسوی  (پژوهشگر دانشگاه قم)؛}}
شبیه همین مضمون را [[ابن اثیر]] از زبان [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} این‌گونه می‌آورد: [[پیامبر]] می‌خواست مرا به [[یمن]] بفرستد، گفتم: ای [[رسول خدا]]! مرا به‌سوی [[یمن]] برمی‌انگیزانی درحالی‌که از من [[قضاوت]] [[طلب]] می‌کنند و من نسبت به آن [[آگاهی]] ندارم. [[پیامبر]] گفت: نزدیک بیا! پس نزدیک شدم، با دستش بر سینه‌ام زد و آنگاه فرمود: خداوندا! زبانش را [[استوار]] گردان و قلبش را [[هدایت]] کن» سپس به شکافندۀ دانه [[سوگند]]، هرگز در [[قضاوت]] بین [[مردم]] ازآن‌پس تردید نکردم.<ref>{{عربی|بعثنی رسول الله {{صل}} الی الیمن، فقلت: یا رسول‌الله {{صل}} تبعثنی الی الیمن و یسألونی عن القضاء و لا علم لی به، قال أدن، فدنوت، فضرب بیده علی صدری، ثم قال: «اللّهم ثبّت لسانه واهد قلبه»، فلما و الّذی فلق الحبّه، و برأ النسمه، ما شککت فی قضاء بین اثنین بعد. (ابن اثیر، علی بن ابی الکرم}}، همان، ۴/۹۹؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ۳/۱۳۴؛ احمد حنبل، المسند، ۱/۸۳؛ ابی داوود طیالسی، المسند، ۱/۱۶ و ۶۹؛ ابن حنبل، فضائل الصحابه، ۲/۵۸۱، ۶۹۹، ۷۱۶؛ به نقل ازمرعشی نجفی، موسوعه الامامه فی نصوص اهل السنه، ۱۶/۲۱۵ و ۲۱۶)</ref> [[ابن سعد]] این [[روایت]] را به‌گونه‌ای دیگر آورده به این مضمون که [[پیامبر اکرم]] در پاسخ [[امام علی|علی]] {{ع}} در [[حق]] او این‌گونه [[دعا]] کردند: خدایا قلبش را [[هدایت]] کن و زبانش را [[استوار]] گردان.<ref>ابن سعد، طبقات الکبری، ۲/۱۰۰٫ دربارۀ اینکه رسول خدا در حق امام علی مکرر دعا فرموده، ر.ک: مرعشی نجفی، همان، ۱۶/۲۲۳ ـ ۲۲۸٫</ref>[[تذکر]] این نکته لازم است که از [[روایات]] استفاده می‌شود که بعضی از [[اصحاب]] [[پیامبر]] {{صل}}، مانند [[سلمان فارسی]] و [[حذیفه بن یمان]]، نیز بهره‌ای از [[علوم]] القائی [[پیامبر]] داشته‌اند؛ اما هیچ‌کدام نگفته‌اند که بر [[امام علی]] {{ع}} پیشی دارند و شواهد گوناگونی بر اعتراف ایشان نسبت به [[برتری]] آن [[حضرت]] بر تمامی [[صحابه]]، وجود دارد.<ref>ر.ک: ابن ابی الحدید، عبدالحمیدبن هبه الله، همان، ۲/۲۸۶ و ۲۸۷؛ مجلسی، محمد باقر، همان، ۴۳/۳۲۵،  ۳۳۱-۳۳۲٫</ref>»<ref>[[علم امام از نگاه امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه (مقاله)|علم امام از نگاه امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه]].</ref>.
[[پرونده:11954.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید علی موسوی|موسوی]]]]
}}
::::::آقای '''[[سید علی موسوی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان ''«[[تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی (پایان‌نامه)|تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبائی و امام خمینی]]»'' در این‌باره گفته است:
{{پاسخ پرسش
::::::«[[امام]]{{ع}} نیز مانند سایر انسان‌ها دارای ذات بشری می‌باشد و مانند سایر انسان‌ها دارای اختیار می‌باشد و بر مبنای اختیار خود عمل کرده و این اعمال اختیاری آنها زمانی که مطابق با شرایط ظاهری عالم باشد به هدف نائل می‌شوند و اگر موافق با این شرایط نباشد؛ به مطلوب خویش نمی‌رسد. هم چنان که خداوند در قرآن کریم خطاب به [[پیامبر]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۱۰ سوره کهف و آیه ۶ فصلت علم غیب را از پیامبر خاتم نفی نمی‌کند؟ (پرسش)|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ]]}} }}<ref>(بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم)، سوره مبارکه کهف، آیه۱۱۰.</ref> پس [[امام]] مانند سایر افراد بشر مأمور به انجام تکالیف دینی می‌باشد و طبق این مطلب که ایشان پیشوای مردم می‌باشند تمام تالش خود را بر مبنای موازین عادی انسانی انجام می‌دهند و این که [[امام]]{{ع}} به اذن خدا به تمام حوادث عالم آگاه است، تأثیری در اعمال اختیاری ایشان ندارد. [[علامه طباطبائی]] در تبیین علم عادی [[امام]] این گونه بیان می‌دارد: [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} به نص قرآن کریم و هم چنین [[امام]]{{ع}} بشری است همانند سایر افراد بشر، و اعمالی که در مسیر زندگی خود انجام می‌دهد، مانند اعمال سایر افراد بشر، در مجرای اختیار و بر اساس علم عادی قرار دارد. [[امام]]{{ع}} نیز مانند دیگران خیر و شر و نفع و ضرر کارها را از روی علم عادی تشخیص داده و آن چه را شایسته اقدام می‌بیند، در انجام آن به تالش و کوشش می‌پردازد. در جایی که علل و عوامل و اوضاع و احوال خارجی موافق می‌باشد، به هدف اصابت می‌کند و در جایی که اسباب و شرایط مساعدت نکنند، از پیش نمی‌رود. (و این که [[امام]]{{ع}} به اذن خدا به جزئیات همه حوادث چنان که شده و خواهد شد واقف است، تأثیری در این اعمال اختیاری او ندارد) <ref>[[علامه طباطبائی|محمد حسین طباطبائی]]، بحثی کوتاه درباره علم [[امام]]؛ هفده رساله فارسی، تصحیح و تحقیق رضا استادی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسالمی، آستان قدس رضوی، ۱۲۱۲ ،ص. ۱۱۱.</ref> چنان‌چه ملاحظه شد [[علامه طباطبائی]] بیان می‌دارد که [[امام]]{{ع}} علی رغم علمی که از جانب خداوند به ایشان افاضه گردیده است، اولویت عمل خود را بر مبنای علم عادی قرار می‌دهند و مانند سایر انسان‌ها به مقتضای طبیعت انسانی خود بر مبنای این علم عمل می‌نمودند. بسیاری از اشکالاتی که به علم [[امام]] وارد می‌شود در اثر بی توجهی به علم عادی [[امام]] می‌باشد که هم چنان که در ادامه خواهد آمد در صورت توجه ایشان به علم عادی [[امام]] طرح این گونه سؤاالت منتفی می‌بود»<ref>[[تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی (پایان‌نامه)|تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبائی و امام خمینی]]، ص۶۹.</ref>.
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲. حجت الاسلام و المسلمین علی‌زاده؛
{{پایان جمع شدن}}
| تصویر = 4638.jpg
| پاسخ‌دهنده = اکبر اسد علی‌زاده
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر [[اکبر اسد علی‌زاده]] در مقاله ''«[[علم امام و استقبال از مرگ (مقاله)|علم امام و استقبال از مرگ]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
 
«قسم دیگر از [[علم]] [[امام]]، [[علم عادی]] است، از آن باب که [[پیامبر]] {{صل}} و [[امام]] {{ع}} بشری هستند همانند سایر افراد [[بشر]]؛ لذا اعمالی که در مسیر [[زندگی]] انجام می‌‏دهند، مانند [[اعمال]] سایر افراد [[بشر]] در مجرای [[اختیار]] و بر اساس [[علم عادی]] است. [[امام]] نیز مانند دیگران، [[خیر و شرّ]] و نفع و [[ضرر]] [[کارها]] را از روی [[علم عادی]] تشخیص می‌‏دهد و آنچه را که [[شایسته]] [[اقدام]] می‌‏بیند، [[اراده]] می‌‏کند، و در جایی که عوامل و اوضاع و احوال خارجی موافق باشد، به [[هدف]] می‌‏رسد و در صورت عدم مساعدت شرائط و اسباب، به پیش نمی‏‌رود و اینکه [[امام]] {{ع}} به [[اذن الهی]] به جزئیات حوادث واقف است، تأثیری در این [[اعمال]] اختیاری وی ندارد. توضیح اینکه: از آنجا که [[پیامبران]] {{ع}} و [[ائمه اطهار]] {{عم}} از جنس [[بشر]] بودند و لذا مانند سایر [[مردم]] [[زندگی]] می‏‌کردند، در [[اعمال]] و [[رفتار]] مانند یک [[بشر]] عادی عمل می‌‏نمودند؛ با همین چشم می‏‌دیدند، با همین گوش می‌‏شنیدند، بر طبق [[ظواهر]] و شواهد [[داوری]] می‏‌کردند، گاهی [[مشورت]] می‌‏کردند، برای معالجه [[بیماری‌ها]] به پزشک و در قیمت‌ها به کارشناسان مراجعه می‌‏کردند، [[مصائب]] و حوادثی برای‌شان اتفاق می‏‌افتاد، با [[مشکلات]] مواجه می‌‏شدند، در [[جنگ‌ها]] [[شکست]] می‌‏خوردند، زخمی می‌‏شدند، [[مسموم]] می‏‌شدند و... و چون بنا بود مانند [[مردم]] عادی [[زندگی]] کنند و مانند یک [[فرد]] عادی به [[ارشاد]] و [[هدایت]] بپردازند و [[مردم]] نیز با رغبت و [[اختیار]] [[ایمان]] بیاورند، از [[علم غیب]] استفاده نمی‏‌کردند؛ لکن اگر موضوع [[حرام]] و کار [[زشتی]] پیش می‏‌آمد که ارتکاب آن (ولو از روی [[سهو]]) در نظرها [[قبیح]] و [[زشت]] بود و به [[مقام]] [[امامت]] و [[عصمت]] لطمه می‌‏زد، و یا دانستن یک امری برای [[اثبات]] [[امامت]] لازم می‌‏شد، از پشتوانه‌های [[غیبی]] بهره‏‌مند می‌‏شدند.<ref>بررسی مسائل کلّی [[امامت]]، [[ابراهیم امینی]]، قم، انتشارات شفق، چاپ ۸، ۱۳۶۱ ش، ص ۳۲۴.</ref> [[روایات]] نیز این مطلب را [[تأیید]] می‏‌کند؛ چنان‌‏که [[حسن بن جهم]] می‌‏گوید: به [[امام رضا]] {{ع}} عرض کردم: همانا [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[قاتل]] خود را شناخته بود و می‌‏دانست که در چه شبی و در چه مکانی کشته می‌‏شود، و چون نعره مرغابی‌ها را در [[خانه]] شنید، فرمود: "اینها نعره زنانی هستند که نوحه‌‏گرانی پشت سر دارند". و وقتی [[ام‏‌کلثوم]] {{س}} به او عرض کرد: کاش امشب در [[خانه]] [[نماز]] بخوانی و برای [[نماز جماعت]]، دیگری را بفرستی، آن [[حضرت]] قبول نکرد، و در آن [[شب]] بدون [[اسلحه]] در رفت و آمد بود، در صورتی که می‌‏دانست [[ابن ملجم]] او را با [[شمشیر]] می‌‏کشد و [[اقدام]] به چنین کاری جایز نیست. [[امام رضا]] {{ع}} فرمود: "آن‌چه گفتی، درست است، ولی خود آن [[حضرت]] [[اختیار]] فرمود که در آن [[شب]] مقدرات [[خدای عزوجل]] [[اجرا]] شود".<ref>اصول کافی، [[محمد یعقوب کلینی]]، ترجمه [[سید جواد مصطفوی]]،تهران،دفتر نشر فرهنگی [[اهل البیت]] {{ع}}،ج۱،ص ۳۸۴.</ref>رمرحوم [[علامه مجلسی]] در توضیح این [[روایت]] می‌‏گوید: کسی که مقدرات [[خدا]] و [[علل]] و اسباب آنها را نمی‏‌داند، می‏‌تواند از آنها دوری و اجتناب ورزد و به اجتناب [[مکلف]] شود، امّا کسی که به جمیع حوادث و پیشامدها عالم است، چگونه ممکن است او را به اجتناب و دوری از آن [[مکلف]] نمود؟ اگر چنین تکلیفی ممکن باشد، لازم می‌‏آید که هیچ یک از ([[امامان معصوم]] {{ع}} بر حسب [[مقام]] [[امامت]] خویش کامل‌‏ترین [[انسان]] و [[مظهر]] تام اسماء و [[صفات الهی]] بوده و به [[اذن خداوند]] نسبت به بسیاری از امور که بر [[مردم]] مخفی است، [[علم]] داشته‌‏اند) مقدرات نسبت به او واقع نشود. پس [[امامان]] {{ع}} ما به جمیع حوادث و بلاهایی که بر آنها واقع می‌‏شود، عالم‌‏اند و [[تکلیف]] هم ندارند که طبق این [[علم]] عمل کنند و از آن [[بلاها]] اجتناب و دوری کنند؛ چنان‌‏که [[پیامبر]] {{صل}} و [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[منافقین]] را می‌‏شناختند و از [[عقاید]] [[فاسد]] آنها [[آگاه]] بودند، ولی [[مکلف]] نبودند که از آنها دوری کنند و با آنها [[معاشرت]] و [[ازدواج]] ننمایند، یا آنها را بکشند و یا طرد کنند (تا زمانی که موجب [[قتل]] و طرد از آنها [[مشاهده]] نشود). هم‌چنین [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} با آنکه می‌‏دانست در ظاهر بر [[معاویه]] [[پیروز]] نمی‌‏شود و [[معاویه]] پس از وی [[خلافت]] می‌‏کند، ولی از [[جنگیدن]] با او کوتاهی نفرمود، بلکه نهایت کوشش را به کار برد. و خود آن [[حضرت]] خبر می‌‏داد که من کشته می‏‌شوم و پس از من، [[معاویه]] بر شیعیانم [[تسلط]] پیدا می‌‏کند. هم‌چنین [[امام حسین]] {{ع}} می‌‏دانست که [[اهل عراق]] با او پیمان‌‏شکنی می‏‌کنند و خود او به همراه [[اولاد]] و اصحابش کشته می‏‌شوند و بارها از این مطلب خبر داده بود، ولی از جانب [[خداوند]] [[مکلف]] نبود به [[عراق]] نرود، و [[جان]] خود را [[حفظ]] کند. به عبارت روشن‏‌تر، دو نوع قضایا وجود دارد: یکی قضایای حتمی الوقوع و دیگری قضایای غیر حتمی. قضایایی که در مورد [[شهادت]] [[ائمه]] {{ع}} مطرح شده است، از قضایای حتمیه است و [[گریز]] از این نوع قضایا غیر ممکن است»<ref>[http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/80404/1 علم امام و استقبال از مرگ، ماهنامه مبلغان، شماره ۶۳، ص۱۱۲].</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳. آقای افقی  (هیئت علمی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان)؛
| تصویر = 11904.jpg
| پاسخ‌دهنده = داود افقی
| پاسخ = آقای '''[[داود افقی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات (پایان‌نامه)|بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
 
«[[اهل بیت]] {{عم}} دارای دو گونه علم هستند:
* [[علم عادی]] و اکتسابی که از طریق حواس ظاهری و راه‌های اکتسابی برایشان حاصل می‌شود. [[پیامبر]] و [[امام]] بشری است مانند سایر افراد [[بشر]] و اعمالی که در مسیر [[زندگی]] انجام می‌دهد، مانند سایر افراد [[بشر]] در مجرای [[اختیار]] و بر اساس [[علم عادی]] می‌باشد؛ بنابراین [[سیره]] [[اهل بیت]] {{عم}} در گفتار و [[رفتار]] معمولاً مبتنی بر [[علم عادی]] ایشان بوده است؛ البته این سخن به این معنا نیست که آنان همیشه به [[علم عادی]] [[رفتار]] و یا سخن می‌گفتند، موارد بسیاری بوده که آنان براساس [[علم لدنی]] و [[غیبی]] خود [[رفتار]] نموده‌اند، مانند [[اخبار غیبی]] چون، [[آیا علم به گذشته و حال و آینده علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|خبردادن از وقایع آینده]] و از [[آیا علم به خطورات قلبی یا ضمائر و نهان آدمیان علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|رازها و اسرار پنهانی افراد]]، یا [[آیا علم به زمان و کیفیت مرگ افراد علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|خبردادن از زمان مرگ برخی و بلایایی که برایشان پیش خواهد آمد]] و بسیاری امور دیگر. با وجود این، می‌توان گفت که [[اهل بیت]] {{عم}} معمولاً و در اکثر موارد براساس همین نوع [[علم]] خود [[رفتار]] می‌کردند، در اموری مثل [[قضاوت]] از [[علوم ویژه]] خود استفاده نمی‌کردند<ref>البته گزارشاتی در کتب تاریخی و حدیثی آمده است که امیرالمؤمنین {{ع}} در موارد نادری، بر اساس علم غیبی خود قضاوت نموده است.</ref>، و یا [[مشکلات]] [[زندگی]] خود را با استفاده از [[علوم غیبی]] خود برطرف نمی‌نمودند، یا وقتی همانند دیگران [[بیمار]] می‎شدند به دوا و داروهای زمان خود [[متوسل]] می‌شدند، و در مسائل [[اجتماعی]] یا در [[جنگ‌ها]] و [[نبردها]] از ابزار طبیعی و عادی استفاده می‌کردند، مثلاً گروهی را [[مأمور]] می‌کردند تا [[اخبار]] [[دشمن]] را گزارش دهند و... در اینکه چرا [[اهل بیت]] {{عم}} در [[زندگی]] عادی خود از [[علوم ویژه]] و [[غیبی]] استفاده نمی‌کردند دلایلی متعددی وجود دارد.
* [[علوم ویژه]] و آگاهی‌هایی که از طرق خاصی برای [[اهل بیت]] حاصل می‌شود، اسباب عادی [[تعلیم]] در آنها دخالتی ندارد و در واقع این [[علوم]] موهبتی است [[الهی]] که باعث شده، [[اهل بیت]] {{عم}} به حقایق [[عالم هستی]] واقف شوند و به آگاهی‌های منحصر به فردی دست یابند. (...) نکته مهمی که باید به آن توجه کرد، این است که، آن قسمتی از [[علوم]] [[اهل بیت]] {{عم}} که [[آگاهی]] از قضای حتمی [[الهی]] است، این‌گونه [[علم]] قابل [[تخلف]] نبوده و [[تغییر]] نمی‌پذیرد، لذا تأثیری در عمل نداشته و ارتباطی با [[تکلیف]] پیدا نمی‌کند»<ref>[[بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات (پایان‌نامه)|بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات]]، ص ۲۳-۲۵.</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۴. آقای موسوی  (پژوهشگر دانشگاه قم)؛
| تصویر = 11954.jpg
| پاسخ‌دهنده = سید علی موسوی
| پاسخ = آقای '''[[سید علی موسوی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان ''«[[تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی (پایان‌نامه)|تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبائی و امام خمینی]]»'' در این‌باره گفته است:
 
«[[امام]] {{ع}} نیز مانند سایر [[انسان‌ها]] دارای ذات بشری می‌باشد و مانند سایر [[انسان‌ها]] دارای [[اختیار]] می‌باشد و بر مبنای [[اختیار]] خود عمل کرده و این [[اعمال]] اختیاری آنها زمانی که مطابق با شرایط ظاهری عالم باشد به [[هدف]] نائل می‌شوند و اگر موافق با این شرایط نباشد؛ به مطلوب خویش نمی‌رسد. هم چنان که [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] خطاب به [[پیامبر]] {{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۱۰ سوره کهف و آیه ۶ فصلت علم غیب را از پیامبر خاتم نفی نمی‌کند؟ (پرسش)|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ]]}}<ref>(بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم)، سوره مبارکه کهف، آیه۱۱۰.</ref> پس [[امام]] مانند سایر افراد [[بشر]] [[مأمور]] به انجام [[تکالیف دینی]] می‌باشد و طبق این مطلب که ایشان پیشوای [[مردم]] می‌باشند تمام تالش خود را بر مبنای [[موازین]] عادی [[انسانی]] انجام می‌دهند و این که [[امام]] {{ع}} به [[اذن خدا]] به تمام حوادث عالم [[آگاه]] است، تأثیری در [[اعمال]] اختیاری ایشان ندارد.


{{جمع شدن|۵. آقای زرین‌جویی (پژوهشگر دانشگاه قم)؛}}
[[علامه طباطبائی]] در [[تبیین]] [[علم عادی]] [[امام]] این گونه بیان می‌دارد: [[پیامبر|پیغمبر]] {{صل}} به [[نص]] [[قرآن کریم]] و هم چنین [[امام]] {{ع}} بشری است همانند سایر افراد [[بشر]]، و اعمالی که در مسیر [[زندگی]] خود انجام می‌دهد، مانند [[اعمال]] سایر افراد [[بشر]]، در مجرای [[اختیار]] و بر اساس [[علم عادی]] قرار دارد. [[امام]] {{ع}} نیز مانند دیگران [[خیر و شر]] و نفع و [[ضرر]] [[کارها]] را از روی [[علم عادی]] تشخیص داده و آن چه را [[شایسته]] [[اقدام]] می‌بیند، در انجام آن به تالش و کوشش می‌پردازد. در جایی که [[علل]] و عوامل و اوضاع و احوال خارجی موافق می‌باشد، به [[هدف]] اصابت می‌کند و در جایی که اسباب و شرایط مساعدت نکنند، از پیش نمی‌رود. (و این که [[امام]] {{ع}} به [[اذن خدا]] به جزئیات همه حوادث چنان که شده و خواهد شد واقف است، تأثیری در این [[اعمال]] اختیاری او ندارد) <ref>[[علامه طباطبائی|محمد حسین طباطبائی]]، بحثی کوتاه درباره علم [[امام]]؛ هفده رساله فارسی، تصحیح و تحقیق رضا استادی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسالمی، آستان قدس رضوی، ۱۲۱۲،ص. ۱۱۱.</ref> چنان‌چه ملاحظه شد [[علامه طباطبائی]] بیان می‌دارد که [[امام]] {{ع}} [[علی]] رغم [[علمی]] که از جانب [[خداوند]] به ایشان [[افاضه]] گردیده است، [[اولویت]] عمل خود را بر مبنای [[علم عادی]] قرار می‌دهند و مانند سایر [[انسان‌ها]] به مقتضای [[طبیعت]] [[انسانی]] خود بر مبنای این [[علم]] عمل می‌نمودند. بسیاری از اشکالاتی که به [[علم]] [[امام]] وارد می‌شود در اثر بی توجهی به [[علم عادی]] [[امام]] می‌باشد که هم چنان که در ادامه خواهد آمد در صورت توجه ایشان به [[علم عادی]] [[امام]] طرح این گونه سؤاالت منتفی می‌بود»<ref>[[تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی (پایان‌نامه)|تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبائی و امام خمینی]]، ص۶۹.</ref>.
[[پرونده:11980.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[عین الله زرین جویی|زرین جویی]]]]
}}
::::::آقای '''[[عین‌الله زرین‌جویی]]'''، در پایان‌نامه کارشناسی ارشد ''«[[مسئله علم امام در آثار دانشمندان معاصر شیعی (پایان‌نامه)|مسئله علم امام در آثار دانشمندان معاصر شیعی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
{{پاسخ پرسش
::::::«'''علم عادی:''' [[پیغمبر]]{{صل}} به نص قرآن کریم و همچنین [[امام]]{{ع}} بشری است همانند سایر افراد بشر و اعمالی که در مسیر زندگی انجام می‌دهد مانند اعمال سایر افراد بشر در مجرای اختیار و بر اساس علم عادی قرار دارد. [[امام]]{{ع}} نیز مانند دیگران خیر و شر و نفع و ضرر کارها را از روی علم عادی تشخیص داده و آنچه را شایسته اقدام می‌بیند اراده کرده، در انجام آن به تلاش و کوشش می‌پردازد»<ref>[[آگاهی امامان از غیب  (کتاب)|آگاهی امامان از غیب]]، ص۳۳.</ref>.
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۵. آقای زرین‌جویی (پژوهشگر دانشگاه قم)؛
{{پایان جمع شدن}}
| تصویر = 11980.jpg
| پاسخ‌دهنده = عین الله زرین جویی
| پاسخ = آقای '''[[عین‌الله زرین‌جویی]]'''، در پایان‌نامه کارشناسی ارشد ''«[[مسئله علم امام در آثار دانشمندان معاصر شیعی (پایان‌نامه)|مسئله علم امام در آثار دانشمندان معاصر شیعی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:


{{جمع شدن|۶. پژوهشگران پایگاه تخصصی شبهه.}}
«'''[[علم عادی]]:''' [[پیغمبر]] {{صل}} به [[نص]] [[قرآن کریم]] و همچنین [[امام]] {{ع}} بشری است همانند سایر افراد [[بشر]] و اعمالی که در مسیر [[زندگی]] انجام می‌دهد مانند [[اعمال]] سایر افراد [[بشر]] در مجرای [[اختیار]] و بر اساس [[علم عادی]] قرار دارد. [[امام]] {{ع}} نیز مانند دیگران [[خیر و شر]] و نفع و [[ضرر]] [[کارها]] را از روی [[علم عادی]] تشخیص داده و آنچه را [[شایسته]] [[اقدام]] می‌بیند [[اراده]] کرده، در انجام آن به تلاش و کوشش می‌پردازد»<ref>[[آگاهی امامان از غیب (کتاب)|آگاهی امامان از غیب]]، ص۳۳.</ref>.
[[پرونده:9030760879.jpg|بندانگشتی|right|100px|]]
}}
پژوهشگران ''«[http://shobhe.net/Archives/3195 پایگاه تخصصی شبهه]»  در این‌باره گفته‌اند:
{{پاسخ پرسش
::::::«علوم عادی امام همان علومی است که وی توسط سایر مخلوقات کسب می‌کند؛ علومی که از راه حواس پنج‌گانه برای امام ثابت می‌شود. مثلا علم پیدا کردن به گرمی هوا، علم پیدا کردن به بدبویی یک جسم، علم پیدا کردن به زشت بودن یا زیبا بودن یک منظره و … این موارد از علوم عادی است که بشر از راه مشاهده و درک آن را کسب می‌کند. اما علوم ماورایی و غیر عادی که اصطلاحا [[علم لدنی]] نامیده می‌شود و از راه [[وحی]] و [[الهام]] و حتی تعلم به امامان منتقل شده است، از اخبار آینده و حال و سرّ و درون افراد و همچنین حقیقت اشیاء و علم غیوب و علوم واقعیه و … مشتمل می‌گردد»<ref>[http://shobhe.net/Archives/3195 پایگاه تخصصی شبهه]</ref>.
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۶. پژوهشگران پایگاه تخصصی شبهه.
{{پایان جمع شدن}}
| تصویر = 9030760879.jpg
| پاسخ‌دهنده = پایگاه تخصصی شبهه
| پاسخ = پژوهشگران ''«[http://shobhe.net/Archives/3195 پایگاه تخصصی شبهه]»  در این‌باره گفته‌اند:
 
«[[علوم عادی]] [[امام]] همان علومی است که وی توسط سایر مخلوقات کسب می‌کند؛ علومی که از [[راه]] حواس پنج‌گانه برای [[امام]] ثابت می‌شود. مثلا [[علم]] پیدا کردن به گرمی هوا، [[علم]] پیدا کردن به بدبویی یک [[جسم]]، [[علم]] پیدا کردن به [[زشت]] بودن یا [[زیبا]] بودن یک منظره و … این موارد از [[علوم عادی]] است که [[بشر]] از [[راه]] [[مشاهده]] و [[درک]] آن را کسب می‌کند. اما [[علوم]] ماورایی و غیر عادی که اصطلاحا [[علم لدنی]] نامیده می‌شود و از [[راه]] [[وحی]] و [[الهام]] و حتی [[تعلم]] به [[امامان]] منتقل شده است، از [[اخبار]] [[آینده]] و حال و سرّ و درون افراد و همچنین [[حقیقت]] اشیاء و [[علم]] [[غیوب]] و [[علوم]] واقعیه و … مشتمل می‌گردد»<ref>[http://shobhe.net/Archives/3195 پایگاه تخصصی شبهه]</ref>.
}}


==پرسش‌های وابسته==
== پرسش‌های وابسته ==
{{پرسش‌های وابسته}}
{{پرسش وابسته}}
{{ستون-شروع|3}}
# [[اقسام و انواع علم معصوم کدام‌اند؟ (پرسش)]]
# [[اقسام و انواع علم معصوم کدام‌اند؟ (پرسش)]]
# [[علم معصوم مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)]]
# [[علم معصوم مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)]]
خط ۱۰۹: خط ۱۱۹:
# [[رابطه علم معصوم با اجتباء الهی چیست؟ (پرسش)]]
# [[رابطه علم معصوم با اجتباء الهی چیست؟ (پرسش)]]
# [[رابطه علم معصوم با بداء الهی چیست؟ (پرسش)]]
# [[رابطه علم معصوم با بداء الهی چیست؟ (پرسش)]]
{{پایان}}
{{پایان پرسش وابسته}}
{{پایان}}


==منبع‌شناسی جامع علم معصوم==
== منبع‌شناسی جامع علم معصوم ==
{{پرسش‌های وابسته}}
{{منبع‌ جامع}}
{{ستون-شروع|3}}
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های علم معصوم|کتاب‌شناسی علم معصوم]]؛
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های علم معصوم|کتاب‌شناسی علم معصوم]]؛
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های علم معصوم|مقاله‌شناسی علم معصوم]]؛
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های علم معصوم|مقاله‌شناسی علم معصوم]]؛
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های علم معصوم|پایان‌نامه‌شناسی علم معصوم]].
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های علم معصوم|پایان‌نامه‌شناسی علم معصوم]].
{{پایان}}
{{پایان منبع جامع}}
{{پایان}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس}}
{{پانویس2}}


[[رده:علم معصوم]]
[[رده:پرسش]]
[[رده:پرسش‌های جامع امامت و ولایت]]
[[رده:پرسش‌های علم معصوم]]
[[رده:پرسش‌های علم معصوم]]
[[رده:(اخ): پرسش‌هایی با ۷ پاسخ]]
[[رده:(اخ): پرسش‌هایی با ۷ پاسخ]]
[[رده:(اخ): پرسش‌های علم غیب معصوم با ۷ پاسخ]]
[[رده:(اخ): پرسش‌های علم غیب معصوم با ۷ پاسخ]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۰۴

علم عادی معصوم چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم معصوم
مدخل اصلیعلم معصوم

علم عادی معصوم (ع) چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم معصوم مراجعه شود.

پاسخ نخست

علامه طباطبایی

علامه طباطبایی در کتاب «معنویت و تشیع و چند مقاله دیگر» و مقاله «بحثی کوتاه درباره علم امام» در این باره گفته است:

«پیغمبر (ص) به نص قرآن کریم و همچنین امام از عترت پاک او بشری است همانند سایر افراد بشر و اعمالی که در مسیر زندگی انجام می‌دهد، مانند اعمال سایر افراد بشر در مجرای اختیار و بر اساس علم عادی قرار دارد. امام نیز مانند دیگران خیر و شر و نفع و ضرر کارها را از روی علم عادی تشخیص داده و آنچه را شایسته اقدام می‌بیند اراده کرده، در انجام آن به تلاش و کوشش می‌پردازد. در جایی که علل و عوامل و اوضاع و احوال خارجی موافق می‌باشد، به هدف اصابت می‌کند و در جایی که اسباب و شرایط مساعدت نکنند از پیش نمی‌رود، و اینکه امام به اذن خدا به جزئیات همه حوادث چنانکه شده و خواهد شد واقف است، تأثیری در این اعمال اختیاری ندارد، چنانکه گذشت. امام مانند سایر افراد انسانی بنده خدا و به تکالیف و مقررات دینی مکلف و موظف می باشد و طبق سرپرستی و پیشوایی که از جانب خدا دارد، با موازین عادی انسانی باید انجام دهد و آخرین تلاش و کوشش را در احیای کلمه حق و سرپا نگهداشتن دین و آیین بنماید»[۱].

پاسخ‌های دیگر

۱. حجت الاسلام و المسلمین نادم؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن نادم در کتاب «علم امام از نگاه امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه» در این‌باره گفته‌ است:

«امام علی (ع) نحوۀ دریافت علم از پیامبر اکرم (ص) را به دو صورت بیان کرده‌اند؛ یکی به‌صورت عادی و دیگری به‌صورت غیرعادی. فراگیری علم به‌صورت عادی، امری است همگانی که هرکس به‌اندازۀ استعداد، تلاش و کوشش خود می‌تواند از علم و معلّم بهره برد. امام علی (ع) از این نظر هم در میان اصحاب فردی ممتاز بوده است؛ ازاین‌جهت وقتی به معاویه نامه می‌نویسند بر این نکته تأکید کرده و امتیاز بهره‌مندی از علوم رسول الله (ص) را مختص خود می‌دانند و موقعیت علمی خویش نسبت به قرآن و مسائل مربوط به دین را مرهون نزدیکی‌شان به پیامبر (ص) می‌دانند. حضرت در بخشی از آن نامه می‌فرمایند: به‌راستی‌که ممتازترین مردم برای رهبری این امت کسی است که درگذشته و اکنون نزدیک‌ترین کس به رسول خدا (ص)، داناترین کس به کتاب خدا و فهیم‌ترین شما به دین خدا باشد.[۲]

  1. علم عادی از نگاه امام علی (ع): امام علی (ع) دربارۀ علوم عادی، به منابع انسانی و عادی اشاره می‌کنند و بعضی از آگاهی‌های خود را ناشی از تجربه، تحقیق و به‌کارگیری فکر و اندیشه می‌دانند. آن حضرت دراین‌باره در وصیتی که به فرزندانشان دارند، می‌فرمایند: فرزندم! هرچند من به‌اندازۀ همۀ آنان که پیش از من بوده‌اند نزیسته‌ام، اما در کارهایشان نگریسته‌ام و در سرگذشتشان اندیشیده و آنچه از آنان مانده را دیده‌ام تا چون یکی از ایشان گردیده‌ام؛ بلکه با آگاهی از کارهایشان، به دست آورده‌ام، گویی چنان است که با نخستین تا پسینیان به سر برده‌ام.[۳] پیامبر اکرم (ص) نیز درجایی به قدرت ذهنی و خرد امام علی (ع) اشاره کرده و می‌فرمایند: داناترین اصحاب، علی بن ابی‌طالب است، به علت داشتن علم فراوان و دقت نظر در برداشت‌ها.[۴]
  2. علم غیرعادی امام از نگاه امام علی (ع): نخست باید توجه داشت که فراگیری علم به‌صورت غیرعادی از جانب پیامبر اکرم (ص) چند ویژگی دارد: همانند علم عادی، همگانی و فراگیر نیست؛ کسی می‌تواند از این علم _که از آن به علم القایی یاد می‌شود_ بهره‌مند گردد که دارای ظرفیت و جایگاه خاص باشد. به گواهی تاریخ، امام علی (ع) از این ظرفیت و جایگاه در حد اعلای آن برخوردار بود. این نوع آموزش، به امیرالمؤمنین (ع) اختصاص دارد و دیگر اصحاب از این نوع تعلیم بهره نداشتند، یا اگر داشتند، در تراز امام علی (ع) نبود. حضرت امیر (ع) در خطبۀ قاصعه در تأیید موارد ذکر شده می‌فرمایند: شما از موقعیت و جایگاه من نسبت به رسول خدا به سبب خویشاوندی نزدیک و مقام مخصوصم آگاهید. در زمان کودکی مرا در دامن خود می‌نشاند و در آغوشش به گرمی می‌فشرد و کنارش می‌خواباند؛ بدنش را به بدنم می‌چسباند و بوی عطر دل انگیزش را به مشامم می‌رساند و لقمه را می‌جوید و در دهانم می‌گذارد. هیچ‌گاه دروغی در گفتارم و خطایی در رفتارم ندید. از آن زمان که پیامبر را از شیر گرفتند، خداوند بزرگ‌ترین فرشته‌اش را ملازم وی ساخت تا شبانه‌روز او را در طریق کرامت و اخلاق نیک براند. من نیز همانند کودکی که در پی مادرش گام برمی‌دارد به دنبال او می‌رفتم، هرروز روزنه‌ای از اخلاق کریمانۀ خود برایم می‌گشود و مرا به پیروی از خودش فرمان می‌داد. هرسال به غار حرا می‌رفت و مجاور آن می‌شد، من می‌دیدمش و جز من کسی نمی‌دیدش. در آن زمان اسلام در هیچ خانه‌ای نیامد جز خانه‌ای که پیامبر خدا و خدیجه در آن بودند و من سومین آنها بودم. نور وحی و رسالت را می‌دیدم و بوی پیامبری به مشامم می‌رسید. صدای ناله و فغان شیطان را هنگامی‌که وحی بر پیامبر فرود می‌آمد شنیدم، گفتم: ای رسول خدا! این صدای ناله چیست؟ فرمود: این فریاد فغان شیطان است که از اینکه پرستیده شود ناامید گشت. تو می‌شنوی آنچه را من می‌شنوم، و می‌بینی آنچه را من می‌بینم، مگر اینکه نبی نیستی؛ اما وزیر و یاور من هستی و بر راه خیر می‌روی.[۵]
شبیه همین مضمون را ابن اثیر از زبان امیرالمؤمنین (ع) این‌گونه می‌آورد: پیامبر می‌خواست مرا به یمن بفرستد، گفتم: ای رسول خدا! مرا به‌سوی یمن برمی‌انگیزانی درحالی‌که از من قضاوت طلب می‌کنند و من نسبت به آن آگاهی ندارم. پیامبر گفت: نزدیک بیا! پس نزدیک شدم، با دستش بر سینه‌ام زد و آنگاه فرمود: خداوندا! زبانش را استوار گردان و قلبش را هدایت کن» سپس به شکافندۀ دانه سوگند، هرگز در قضاوت بین مردم ازآن‌پس تردید نکردم.[۶] ابن سعد این روایت را به‌گونه‌ای دیگر آورده به این مضمون که پیامبر اکرم در پاسخ علی (ع) در حق او این‌گونه دعا کردند: خدایا قلبش را هدایت کن و زبانش را استوار گردان.[۷]تذکر این نکته لازم است که از روایات استفاده می‌شود که بعضی از اصحاب پیامبر (ص)، مانند سلمان فارسی و حذیفه بن یمان، نیز بهره‌ای از علوم القائی پیامبر داشته‌اند؛ اما هیچ‌کدام نگفته‌اند که بر امام علی (ع) پیشی دارند و شواهد گوناگونی بر اعتراف ایشان نسبت به برتری آن حضرت بر تمامی صحابه، وجود دارد.[۸]»[۹].
۲. حجت الاسلام و المسلمین علی‌زاده؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر اکبر اسد علی‌زاده در مقاله «علم امام و استقبال از مرگ» در این‌باره گفته‌ است: «قسم دیگر از علم امام، علم عادی است، از آن باب که پیامبر (ص) و امام (ع) بشری هستند همانند سایر افراد بشر؛ لذا اعمالی که در مسیر زندگی انجام می‌‏دهند، مانند اعمال سایر افراد بشر در مجرای اختیار و بر اساس علم عادی است. امام نیز مانند دیگران، خیر و شرّ و نفع و ضرر کارها را از روی علم عادی تشخیص می‌‏دهد و آنچه را که شایسته اقدام می‌‏بیند، اراده می‌‏کند، و در جایی که عوامل و اوضاع و احوال خارجی موافق باشد، به هدف می‌‏رسد و در صورت عدم مساعدت شرائط و اسباب، به پیش نمی‏‌رود و اینکه امام (ع) به اذن الهی به جزئیات حوادث واقف است، تأثیری در این اعمال اختیاری وی ندارد. توضیح اینکه: از آنجا که پیامبران (ع) و ائمه اطهار (ع) از جنس بشر بودند و لذا مانند سایر مردم زندگی می‏‌کردند، در اعمال و رفتار مانند یک بشر عادی عمل می‌‏نمودند؛ با همین چشم می‏‌دیدند، با همین گوش می‌‏شنیدند، بر طبق ظواهر و شواهد داوری می‏‌کردند، گاهی مشورت می‌‏کردند، برای معالجه بیماری‌ها به پزشک و در قیمت‌ها به کارشناسان مراجعه می‌‏کردند، مصائب و حوادثی برای‌شان اتفاق می‏‌افتاد، با مشکلات مواجه می‌‏شدند، در جنگ‌ها شکست می‌‏خوردند، زخمی می‌‏شدند، مسموم می‏‌شدند و... و چون بنا بود مانند مردم عادی زندگی کنند و مانند یک فرد عادی به ارشاد و هدایت بپردازند و مردم نیز با رغبت و اختیار ایمان بیاورند، از علم غیب استفاده نمی‏‌کردند؛ لکن اگر موضوع حرام و کار زشتی پیش می‏‌آمد که ارتکاب آن (ولو از روی سهو) در نظرها قبیح و زشت بود و به مقام امامت و عصمت لطمه می‌‏زد، و یا دانستن یک امری برای اثبات امامت لازم می‌‏شد، از پشتوانه‌های غیبی بهره‏‌مند می‌‏شدند.[۱۰] روایات نیز این مطلب را تأیید می‏‌کند؛ چنان‌‏که حسن بن جهم می‌‏گوید: به امام رضا (ع) عرض کردم: همانا امیرالمؤمنین (ع) قاتل خود را شناخته بود و می‌‏دانست که در چه شبی و در چه مکانی کشته می‌‏شود، و چون نعره مرغابی‌ها را در خانه شنید، فرمود: "اینها نعره زنانی هستند که نوحه‌‏گرانی پشت سر دارند". و وقتی ام‏‌کلثوم (س) به او عرض کرد: کاش امشب در خانه نماز بخوانی و برای نماز جماعت، دیگری را بفرستی، آن حضرت قبول نکرد، و در آن شب بدون اسلحه در رفت و آمد بود، در صورتی که می‌‏دانست ابن ملجم او را با شمشیر می‌‏کشد و اقدام به چنین کاری جایز نیست. امام رضا (ع) فرمود: "آن‌چه گفتی، درست است، ولی خود آن حضرت اختیار فرمود که در آن شب مقدرات خدای عزوجل اجرا شود".[۱۱]رمرحوم علامه مجلسی در توضیح این روایت می‌‏گوید: کسی که مقدرات خدا و علل و اسباب آنها را نمی‏‌داند، می‏‌تواند از آنها دوری و اجتناب ورزد و به اجتناب مکلف شود، امّا کسی که به جمیع حوادث و پیشامدها عالم است، چگونه ممکن است او را به اجتناب و دوری از آن مکلف نمود؟ اگر چنین تکلیفی ممکن باشد، لازم می‌‏آید که هیچ یک از (امامان معصوم (ع) بر حسب مقام امامت خویش کامل‌‏ترین انسان و مظهر تام اسماء و صفات الهی بوده و به اذن خداوند نسبت به بسیاری از امور که بر مردم مخفی است، علم داشته‌‏اند) مقدرات نسبت به او واقع نشود. پس امامان (ع) ما به جمیع حوادث و بلاهایی که بر آنها واقع می‌‏شود، عالم‌‏اند و تکلیف هم ندارند که طبق این علم عمل کنند و از آن بلاها اجتناب و دوری کنند؛ چنان‌‏که پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع) منافقین را می‌‏شناختند و از عقاید فاسد آنها آگاه بودند، ولی مکلف نبودند که از آنها دوری کنند و با آنها معاشرت و ازدواج ننمایند، یا آنها را بکشند و یا طرد کنند (تا زمانی که موجب قتل و طرد از آنها مشاهده نشود). هم‌چنین امیرالمؤمنین (ع) با آنکه می‌‏دانست در ظاهر بر معاویه پیروز نمی‌‏شود و معاویه پس از وی خلافت می‌‏کند، ولی از جنگیدن با او کوتاهی نفرمود، بلکه نهایت کوشش را به کار برد. و خود آن حضرت خبر می‌‏داد که من کشته می‏‌شوم و پس از من، معاویه بر شیعیانم تسلط پیدا می‌‏کند. هم‌چنین امام حسین (ع) می‌‏دانست که اهل عراق با او پیمان‌‏شکنی می‏‌کنند و خود او به همراه اولاد و اصحابش کشته می‏‌شوند و بارها از این مطلب خبر داده بود، ولی از جانب خداوند مکلف نبود به عراق نرود، و جان خود را حفظ کند. به عبارت روشن‏‌تر، دو نوع قضایا وجود دارد: یکی قضایای حتمی الوقوع و دیگری قضایای غیر حتمی. قضایایی که در مورد شهادت ائمه (ع) مطرح شده است، از قضایای حتمیه است و گریز از این نوع قضایا غیر ممکن است»[۱۲].
۳. آقای افقی (هیئت علمی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان)؛
آقای داود افقی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات» در این‌باره گفته‌ است:

«اهل بیت (ع) دارای دو گونه علم هستند:

۴. آقای موسوی (پژوهشگر دانشگاه قم)؛
آقای سید علی موسوی در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان «تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبائی و امام خمینی» در این‌باره گفته است:

«امام (ع) نیز مانند سایر انسان‌ها دارای ذات بشری می‌باشد و مانند سایر انسان‌ها دارای اختیار می‌باشد و بر مبنای اختیار خود عمل کرده و این اعمال اختیاری آنها زمانی که مطابق با شرایط ظاهری عالم باشد به هدف نائل می‌شوند و اگر موافق با این شرایط نباشد؛ به مطلوب خویش نمی‌رسد. هم چنان که خداوند در قرآن کریم خطاب به پیامبر (ص) می‌فرماید: ﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ[۱۵] پس امام مانند سایر افراد بشر مأمور به انجام تکالیف دینی می‌باشد و طبق این مطلب که ایشان پیشوای مردم می‌باشند تمام تالش خود را بر مبنای موازین عادی انسانی انجام می‌دهند و این که امام (ع) به اذن خدا به تمام حوادث عالم آگاه است، تأثیری در اعمال اختیاری ایشان ندارد.

علامه طباطبائی در تبیین علم عادی امام این گونه بیان می‌دارد: پیغمبر (ص) به نص قرآن کریم و هم چنین امام (ع) بشری است همانند سایر افراد بشر، و اعمالی که در مسیر زندگی خود انجام می‌دهد، مانند اعمال سایر افراد بشر، در مجرای اختیار و بر اساس علم عادی قرار دارد. امام (ع) نیز مانند دیگران خیر و شر و نفع و ضرر کارها را از روی علم عادی تشخیص داده و آن چه را شایسته اقدام می‌بیند، در انجام آن به تالش و کوشش می‌پردازد. در جایی که علل و عوامل و اوضاع و احوال خارجی موافق می‌باشد، به هدف اصابت می‌کند و در جایی که اسباب و شرایط مساعدت نکنند، از پیش نمی‌رود. (و این که امام (ع) به اذن خدا به جزئیات همه حوادث چنان که شده و خواهد شد واقف است، تأثیری در این اعمال اختیاری او ندارد) [۱۶] چنان‌چه ملاحظه شد علامه طباطبائی بیان می‌دارد که امام (ع) علی رغم علمی که از جانب خداوند به ایشان افاضه گردیده است، اولویت عمل خود را بر مبنای علم عادی قرار می‌دهند و مانند سایر انسان‌ها به مقتضای طبیعت انسانی خود بر مبنای این علم عمل می‌نمودند. بسیاری از اشکالاتی که به علم امام وارد می‌شود در اثر بی توجهی به علم عادی امام می‌باشد که هم چنان که در ادامه خواهد آمد در صورت توجه ایشان به علم عادی امام طرح این گونه سؤاالت منتفی می‌بود»[۱۷].
۵. آقای زرین‌جویی (پژوهشگر دانشگاه قم)؛
آقای عین‌الله زرین‌جویی، در پایان‌نامه کارشناسی ارشد «مسئله علم امام در آثار دانشمندان معاصر شیعی» در این‌باره گفته‌ است: «علم عادی: پیغمبر (ص) به نص قرآن کریم و همچنین امام (ع) بشری است همانند سایر افراد بشر و اعمالی که در مسیر زندگی انجام می‌دهد مانند اعمال سایر افراد بشر در مجرای اختیار و بر اساس علم عادی قرار دارد. امام (ع) نیز مانند دیگران خیر و شر و نفع و ضرر کارها را از روی علم عادی تشخیص داده و آنچه را شایسته اقدام می‌بیند اراده کرده، در انجام آن به تلاش و کوشش می‌پردازد»[۱۸].
۶. پژوهشگران پایگاه تخصصی شبهه.
پژوهشگران «پایگاه تخصصی شبهه» در این‌باره گفته‌اند: «علوم عادی امام همان علومی است که وی توسط سایر مخلوقات کسب می‌کند؛ علومی که از راه حواس پنج‌گانه برای امام ثابت می‌شود. مثلا علم پیدا کردن به گرمی هوا، علم پیدا کردن به بدبویی یک جسم، علم پیدا کردن به زشت بودن یا زیبا بودن یک منظره و … این موارد از علوم عادی است که بشر از راه مشاهده و درک آن را کسب می‌کند. اما علوم ماورایی و غیر عادی که اصطلاحا علم لدنی نامیده می‌شود و از راه وحی و الهام و حتی تعلم به امامان منتقل شده است، از اخبار آینده و حال و سرّ و درون افراد و همچنین حقیقت اشیاء و علم غیوب و علوم واقعیه و … مشتمل می‌گردد»[۱۹].

پرسش‌های وابسته

  1. اقسام و انواع علم معصوم کدام‌اند؟ (پرسش)
  2. علم معصوم مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)
  3. آیا علم معصوم مراتب و درجات دارند؟ (پرسش)
  4. علم ذاتی معصوم چیست؟ (پرسش)
  5. علم غیر ذاتی معصوم چیست؟ (پرسش)
  6. علم استقلالی معصوم چیست؟ (پرسش)
  7. علم غیر استقلالی معصوم چیست؟ (پرسش)
  8. علم باطنی معصوم به چه معناست؟ (پرسش)
  9. علم فطری معصوم به چه معناست؟ (پرسش)
  10. علم اکتسابی یا علم مستفاد معصوم چیست؟ (پرسش)
  11. علم موهوبی و موهبتی یا علم لدنی معصوم چیست؟ (پرسش)
  12. علم تام یا کامل معصوم چیست؟ (پرسش)
  13. علم محدود معصوم چیست؟ (پرسش)
  14. علم دفعی معصوم چیست؟ (پرسش)
  15. علم تدریجی معصوم چیست؟ (پرسش)
  16. علم اجمالی معصوم چیست؟ (پرسش)
  17. علم تفصیلی معصوم چیست؟ (پرسش)
  18. علم حصولی معصوم چیست؟ (پرسش)
  19. علم حضوری معصوم چیست؟ (پرسش)
  20. علم فعلی یا دائمی معصوم به چه معناست؟ (پرسش)
  21. علم شأنى یا استعدادی یا ارادی و اختیاری معصوم به چه معناست؟ (پرسش)
  22. فرق بین علم فعلی و شأنى معصوم چیست؟ (پرسش)
  23. آیا علم معصوم متوقف بر اراده اوست یا بر صرف التفات و توجه؟ (پرسش)
  24. آیا علم معصوم مراتب و درجات دارد؟ (پرسش)
  25. فرق علم پیامبر با امام چیست؟ (پرسش)
  26. آیا علم پیامبران از لحاظ مرتبه یکسان است؟ (پرسش)
  27. آیا علم پیامبران و امامان از لحاظ مرتبه یکسان یا متفاوت است؟ (پرسش)
  28. فرق بین علم معصوم و علم فرشتگان چیست؟ (پرسش)
  29. آیا پیامبران پیش از آغاز وحی و نبوت و امامان پیش از تصدی امامت از علم ویژه معصوم برخوردار بوده‌اند؟ (پرسش)
  30. آیا علم معصوم در شب قدر نازل می‌شود؟ (پرسش)
  31. آیا علم معصوم در شب جمعه نازل می‌شود؟ (پرسش)
  32. امام معصوم از چه زمانی صاحب علم ویژه می‌شود؟ (پرسش)
  33. آیا غیر معصوم می‌تواند از علوم ویژه معصوم آگاهی یابد؟ (پرسش)
  34. تفاوت علم خدا و معصوم چیست؟ (پرسش)
  35. آیا مقام علم معصوم به غیر معصوم داده می‌شود؟ (پرسش)
  36. شرایط دستیابی غیر معصوم به علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  37. غیر معصوم از چه راهی می‌تواند به علم معصوم آگاهی یابد؟ (پرسش)
  38. آیا غیر معصوم وظیفه دارد به دنبال فراگیری علوم معصوم باشد؟ (پرسش)
  39. آیا آگاهی غیر معصوم از علم ویژه معصوم با حکمت الهی در امتحان او منافات ندارد؟ (پرسش)
  40. آیا از راه غیر مشروع می‌توان به علم ویژه معصوم دست یافت؟ (پرسش)
    1. آیا آگاهی از علم معصوم با سحر و جادو قابل دسترسی است؟ (پرسش)
  41. رابطه علم معصوم با علم مکنون یا مستأثر چیست؟ (پرسش)
  42. رابطه علم معصوم با اجتباء الهی چیست؟ (پرسش)
  43. رابطه علم معصوم با بداء الهی چیست؟ (پرسش)

منبع‌شناسی جامع علم معصوم

پانویس

  1. علامه طباطبایی، معنویت و تشیع و چند مقاله دیگر، ص۲۰۴ - ۲۰۷.
  2. ابن مزاحم، نصر، وقعه الصفین، ۱۵۰٫ قابل توجه اینکه امام در این نامه؛ ملاک امامت را برتری علمی خود در قرآن، در احکام دین ودرقرابت با رسول خدا بر دیگران می‌داند: إنّ أولی النّاس بأمر هذه الأمه قدیما و حدیثا أقربها من رسول الله (ص) و ألمها بالکتاب و أفقها فی الدّین....
  3. أَیْ‏ بُنَیَ‏ إِنِّی‏ وَ إِنْ لَمْ أَکُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ کَانَ قَبْلِی فَقَدْ نَظَرْتُ فِی أَعْمَالِهِمْ وَ فَکَّرْتُ فِی أَخْبَارِهِمْ وَ سِرْتُ فِی آثَارِهِمْ حَتَّى عُدْتُ کَأَحَدِهِمْ بَلْ کَأَنِّی بِمَا انْتَهَى إِلَیَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ‏ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِمْ فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذَلِکَ مِنْ کَدَرِهِ وَ نَفْعَهُ مِنْ ضَرَرِه‏... (نهج البلاغه، نامۀ ۳۱)
  4. عالمهم علی بن ابی طالب لمزید علمه و دقایق مستنبطاته. (ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقه،۹۰؛ ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، اسد الغابه،۴/۱۰)
  5. وقد علمتم موضعی من رسول الله بالقرابه القریبه، والمنزله الخصیصه. وضعنی فی حجره وأنا ولید، یضمنی إلی صدره، ویکنفنی فی فراشه، ویمسنی جسده، ویشمنی عرفه. وکان یمضغ الشیء ثم یلقمنیه، وما وجد لی کذبه فی قول، ولا خطله فی فعل، ولقد قرن الله به من لدن أن کان فطیما أعظم ملک من ملائکته، یسلک به طریق المکارم، ومحاسن أخلاق العالم، لیله ونهاره، ولقدکنت أتبعه إتباع الفصیل أثر أمه، یرفع لی فی کل یوم من أخلاقه علما، ویأمرنی بالإقتداء به، ولقد کان یجاور فی کل سنه بحراء، فأراه ولا یراه غیری. ولم یجمع بیت واحد یومئذ فی الإسلام غیر رسول الله وخدیجه وأنا ثالثها، أری نور الوحی والرساله وأشم ریح النبوه. ولقد سمعت رنه الشیطان حین نزل الوحی علیه فقلت: یا رسول الله ما هذه الرنه؟ فقال: هذا الشیطان قد أیس من عبادته. أنک تسمع ما أسمع. وتری ما أری، ألا إنک لست بنبی، ولکنک لوزیر، وأنک لعلی خیر
  6. بعثنی رسول الله (ص) الی الیمن، فقلت: یا رسول‌الله (ص) تبعثنی الی الیمن و یسألونی عن القضاء و لا علم لی به، قال أدن، فدنوت، فضرب بیده علی صدری، ثم قال: «اللّهم ثبّت لسانه واهد قلبه»، فلما و الّذی فلق الحبّه، و برأ النسمه، ما شککت فی قضاء بین اثنین بعد. (ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، همان، ۴/۹۹؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ۳/۱۳۴؛ احمد حنبل، المسند، ۱/۸۳؛ ابی داوود طیالسی، المسند، ۱/۱۶ و ۶۹؛ ابن حنبل، فضائل الصحابه، ۲/۵۸۱، ۶۹۹، ۷۱۶؛ به نقل ازمرعشی نجفی، موسوعه الامامه فی نصوص اهل السنه، ۱۶/۲۱۵ و ۲۱۶)
  7. ابن سعد، طبقات الکبری، ۲/۱۰۰٫ دربارۀ اینکه رسول خدا در حق امام علی مکرر دعا فرموده، ر.ک: مرعشی نجفی، همان، ۱۶/۲۲۳ ـ ۲۲۸٫
  8. ر.ک: ابن ابی الحدید، عبدالحمیدبن هبه الله، همان، ۲/۲۸۶ و ۲۸۷؛ مجلسی، محمد باقر، همان، ۴۳/۳۲۵، ۳۳۱-۳۳۲٫
  9. علم امام از نگاه امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه.
  10. بررسی مسائل کلّی امامت، ابراهیم امینی، قم، انتشارات شفق، چاپ ۸، ۱۳۶۱ ش، ص ۳۲۴.
  11. اصول کافی، محمد یعقوب کلینی، ترجمه سید جواد مصطفوی،تهران،دفتر نشر فرهنگی اهل البیت (ع)،ج۱،ص ۳۸۴.
  12. علم امام و استقبال از مرگ، ماهنامه مبلغان، شماره ۶۳، ص۱۱۲.
  13. البته گزارشاتی در کتب تاریخی و حدیثی آمده است که امیرالمؤمنین (ع) در موارد نادری، بر اساس علم غیبی خود قضاوت نموده است.
  14. بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات، ص ۲۳-۲۵.
  15. (بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم)، سوره مبارکه کهف، آیه۱۱۰.
  16. محمد حسین طباطبائی، بحثی کوتاه درباره علم امام؛ هفده رساله فارسی، تصحیح و تحقیق رضا استادی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسالمی، آستان قدس رضوی، ۱۲۱۲،ص. ۱۱۱.
  17. تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبائی و امام خمینی، ص۶۹.
  18. آگاهی امامان از غیب، ص۳۳.
  19. پایگاه تخصصی شبهه