|
|
(۲۶۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱۱ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{جستار موقت}} | | {{مدخل مرتبط |
| {{امامت}}
| | | موضوع مرتبط = امامت |
| * '''امام''' به معنای: پیشوا<ref>فرهنگ فارسی، ج۱، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷، «امامت».</ref>، پیشرو، و رهبر است<ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۱۹.]</ref>.
| | | عنوان مدخل = |
| * در این باره، تعدادی از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[امام (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.
| | | مداخل مرتبط = [[امام در لغت]] - [[امام در قرآن]] - [[امام در کلام اسلامی]] - [[امام در فقه سیاسی]] - [[مقام امام]] - [[امام از دیدگاه اهل سنت]] - [[امام در فقه اسلامی]] |
| | | پرسش مرتبط = امامت (پرسش) |
| | }} |
|
| |
|
| ==واژهشناسی لغوی==
| | '''امام''' حق، [[حجت الهی]] و [[خلیفه خدا]] بر روی [[زمین]] است. مأموریت او اقامه حکومت الهی و [[رهبری]] و راهنمایی [[خلق]] است. امام حق - به [[دلایل عقلی]] و [[نقلی]] - متصف به [[علم لدنی]]، [[عصمت]] و [[افضلیت]] بر دیگران از معاصران خویش است و به همین [[دلیل]]، همه ویژگیهای لازم در فرمانروای دانا و [[عادل]] را - به [[بهترین]] صورت ممکن - داراست و علاوه بر حکمرانی و مدیریت جامعه، [[مرجعیت علمی]] و [[مرجعیت دینی|دینی]] و [[وساطت در فیض الهی]] نیز بر عهده اوست. |
| * '''«امام»''' به معنای «پیشوا»، «پیشرو»<ref>فرهنگ فارسی، ج۱، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷، «امامت».</ref>، «مقتدا»، «قیّم»، «مصلح»، «الگو»، «راه اصلی» و «راهنما» است<ref>لسان العرب، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۵، «امم».</ref> کسی یا چیزی که مورد پیروی واقع میگردد، انسان باشد یا کتاب یا چیزی دیگر، به حق باشد یا بر باطل <ref>مفردات، ص ۸۷ ، «ام».</ref> امام است <ref>المنجد، ص ۱۷، «ام».</ref>ریشه این واژه «ا ـ م ـ م» و به معنای قصد<ref> لسان العرب، ج ۱، ص ۲۱۲.</ref> یا قصد با توجه خاص و این معنا در همه مشتقات آن محفوظ است<ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۱۹.]</ref>.
| |
| *امام کسی است که همواره مقصود و هدف حرکت و تلاش دیگران قرار گیرد، گرچه با اختلاف موارد و قصدکنندگان و جهات و اعتبارات، گوناگون میشود؛ مانند: امام جمعه و جماعت، امام هدایت و امام ضلالت <ref>التحقیق، ج ۱، ص ۱۳۶ ـ ۱۳۷، «أمّ».</ref>، بر این اساس دیگر معانی این واژه و مشتقات آن از لوازم معنای ریشه است<ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۱۹.]</ref>.
| |
| *امام، فرد یا چیزی است که به او اقتدا میشود. در کتابهای لغت برای امام مصادیقی برشمرده شده است که عبارت اند از: قرآن کریم، [[پیامبر|پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}}، جانشین [[پیامبر]]{{صل}}، امام در نماز جماعت، فرمانده سپاه، راهنمای مسافران، ساربان و راهنمای شتران، چوب و ریسمان، تراز در ساختمان، راه پهن و آشکار، دانشمندی که از او پیروی میشود <ref>معجم المقاییس فی اللغة، ص۴۸، المصباح المنیر، ج۱، ص۳۱ ـ ۳۲؛ لسان العرب، ج۱، ص۱۵۷؛ المفردات فی غریب القرآن، ص۲۴، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۹؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص۲۷؛ فرهنگ عمید، ص۱۸.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| |
| * واژه امام بر زن و مرد اطلاق میشود و جمع آن «[[ائمه]]» و «[[ایمه|ایمّه]]» است<ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۰.]</ref>.
| |
| *اِمامَت، در لغت به معنای پیشوایی و رهبری و در اصطلاح به معنای مقامی که دارنده آن (= امام) ریاست امور دینی و سیاسی مسلمانان را برعهده دارد. درباره معنای امامت، حدود وظایف امام{{ع}} و چگونگی انتخاب او، عقاید مختلفی در میان مسلمانان وجود دارد<ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص.۳۹۱۰]</ref>.
| |
| *با تأمّل در آنچه لغتشناسان در ریشهیابی کلمه «امام» و «امامت» ذکر کردهاند، میتوان به این نتیجه رسید که: اوّلاً: ریشههای متفاوت آنها، معنایی نزدیک به هم دارند و بیانگر یک واقعیتاند و آن، این که رهبریِ جامعه، در حقیقت، اصل و اساس جامعه است که مردم از او پیروی میکنند و در امور خود، به سراغ او میروند. ثانیاً: واژه «امام» و «امامت»، تنها برای انسان به کار نمیرود؛ بلکه هر چیزی که اساس و مبدأ حرکت چیز دیگری قرار گیرد چه انسان باشد و چه چیز دیگر، چه حق باشد و چه باطل امام محسوب میگردد<ref>[http://lib.eshia.ir/27255/6/214 دانشنامه قرآن و حدیث، محمد محمدی ریشهری، ج ۱۰، ص۲۱۳ - ۲۱۴.]</ref>
| |
|
| |
|
| ==امام در اصطلاح==
| | از آنجا که امام بالاترین مقام بشری را داراست، او [[برترین]] [[الگو]] و [[راهنما]] برای بشریت است و [[گفتار]] و رفتارش [[حجت]] بر [[مردم]] است و [[پیروی]] از او [[واجب]] است. بر اساس [[آیات قرآن]] و [[احادیث]] و [[ادله عقلی]]، [[انتخاب]] و برگزیدگی امام طبق [[دستور الهی]] و نص شرعی صورت گرفته و در حیطه اختیارات [[مردم]] نیست. این امام حق، بالاترین [[درجه]] [[روح]] ([[روح القدس]]) و [[خرد]] (عقل کل) را داراست و همچنین بالاترین درجه ارتباط با خداوند و نزدیکی به او را دارد. |
| {{همچنین ببینید|امام در کلام اسلامی}}
| |
| {{همچنین ببینید|امام در حکمت اسلامی}}
| |
| {{همچنین ببینید|امام در عرفان اسلامی}}
| |
| * امامت به معنای ریاست عمومی فردی خاص بر امور دین و دنیای مردم در دنیا بالاصاله یا به جانشینی از [[پیامبر]]{{صل}} است، زیرا امامت دارای شؤونی همچون رهبری سیاسی و زعامت اجتماعی و مرجعیت دینی و تبیین و تفسیر [[وحی]] و ولایت باطنی و معنوی است که از این جهت امام{{ع}} حجت خدا در زمان، ولیّ الله، انسان کاملِ حامل معنویت کلی انسانیت و قطب است <ref>شیعه در اسلام، ص ۱۰۹ ـ ۱۲۴، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۴۱ ـ ۸۵۴ ، «امامت».</ref>.
| |
| * به گفته بیشتر مفسران، امامت در قرآن با معنای لغوی آن هماهنگ است و امام{{ع}} کسی است که به او اقتدا کنند و او را الگو و سرمشق خود قرار دهند <ref>جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۷۳۶ ـ ۷۳۷؛ مج ۹، ج۱۵، ص۱۵۹؛ التبیان، ج۶، ص۵۰۴ ؛ التفسیر الکبیر، ج ۲، ص ۴۴.</ref>؛ خواه عادل و راه یافته باشد و خواه باطل و گمراه <ref>مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۴۲ ، «امامت».</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۰.]</ref>.
| |
| *مجموع تعریفهایی که متکلمان اسلامی برای امامت بیان کردهاند دو دسته است: تعریفهای عام که [[نبوت]] را نیز در برمیگیرد و تعریفهای خاصی که شامل [[نبوت]] نمیشود. عبارت: {{عربی|اندازه=150%|« الإمام الذی له الریاسة العامة فی الدین والدنیا جمیعاً»}} <ref>امام کسی که دارای رهبری عمومی در مسائل دینی و دنیوی است؛ التعریفات، ص۲۸.</ref> و عبارتهای دیگری همانند آن تعریفهای عام امامت میباشد<ref>قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۴؛ ارشاد الطالبین، ص۳۲۵، المسلک فی اصول الدین، ص۱۸۷؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۴؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۵؛ أبکار الأفکار، ج۳، ص۴۱۶)</ref>. در این تعریفها به خلافت یا نیابت از [[پیامبر]]{{صل}} اشاره نشده است، بدین جهت، [[نبوت]] را نیز شامل میشود، ولی دسته دوم، تعریفهایی است که قید خلافت یا نیابت از [[پیامبر]]{{صل}} در آنها آمده است و بدین جهت شامل نبوت نمیشود. دو نمونه از این تعریفها به قرار ذیل است<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.:
| |
| * «[[رهبری]] [[امت اسلامی]]» پس از [[پیامبر]]{{صل}} هم «[[خلافت]]» نامیده میشود و هم «امامت»؛ چنان که کسی که عهدهدار این مقام میشود هم «[[خلیفه]]» نام دارد و هم «امام». از آن جهت که مردم باید از او [[پیروی]] کنند و او پیشوای آنان است، امام{{ع}} نامیده میشود، و از آن جهت که [[رهبری]] او به عنوان [[جانشینی از پیامبر]]{{صل}} است، [[خلیفه]] نام دارد. بر این اساس، امام در شریعت اسلامی [[خلیفة الرسول]] است. در اینکه آیا میتوان او را [[خلیفة اللّه]] نیز نامید دو قول است، برخی آن را جایز دانسته و برخی دیگر آن را مجاز نشمردهاند<ref>مقدمه ابن خلدون، ص۱۹۱.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| |
| *برخی از متکلمان قید بالأصالة فی دار التکلیف؛ رهبری اصالی در سرای تکلیف و عبارتهایی همانند آن را به تعریف امامت افزودهاند<ref>رسائل الشریف المرتضی، ج۲، ص۲۶۴؛ تلخیص المحصل، ص۴۲۶؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۳۵</ref> مقصود آنان این است که رهبری امام اگر چه نسبت به [[پیامبر]]{{صل}} نیابی است، ولی نسبت به کسانی که در سرای تکلیف هستند و از دنیا نرفتهاند اصالی است. بر این اساس تعریف امامت کسانی را که از طرف امام نیابت دارند، هر چند گستره رهبری آنان عمومیت داشته باشد، شامل نخواهد شد، زیرا رهبری آنان نیابی است، نه اصالی<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| |
|
| |
|
| ==امام در قرآن==
| | بر اساس ادله عقلی و [[نقلی]] و ضرورت وجود حجت الهی تا [[روز قیامت]]، در هر عصری امامی از جانب خدا وجود دارد که متولی [[امامت]] و [[ولایت]] بر [[جامعه بشری]] است. |
| {{همچنین ببینید|امام در قرآن}}
| |
| * لفظ «امامت» در قرآن بهکار نرفته؛ ولی واژه «امام{{ع}}» به صورت مفرد و جمع در ۱۲ مورد استعمال شده است که برخی از آنها و نیز آیات متعدد دیگر به موضوع امامت ارتباط دارد. آیات مربوط گاهی به پیشوایی بر حق بالاصاله: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}﴾}} <ref> و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}﴾}} <ref> برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم؛ سوره سجده، آیه: ۲۴.</ref> و گاهی به پیشوایی به حق به نحو جانشینی:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}}﴾}} <ref> و زمامدارانی که از شمایند؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.</ref> و گاهی به پیشوایی باطل: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}﴾}} <ref> و زمامدارانی که از شمایند؛ سوره قصص، آیه: ۴۱.</ref> و گاهی به مفهوم جامع میان پیشوایی بر حق و باطل:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}﴾}} <ref> روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم؛ سوره اسراء، آیه: ۷۱.</ref> اشاره دارد<ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۱.]</ref>.
| |
| *در قرآن و احادیث اسلامی، کلمه «امام»، فی الجمله در معنای لغویِ آن به کار رفته است؛ یعنی هر چیزی که مورد پیروی واقع شود اعم از انسان و غیر انسان، مانند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً}}﴾}} <ref> و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است؛ سوره هود، آیه: ۱۷.</ref> حق مانند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}﴾}} <ref> و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.</ref> و باطل مانند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ }}﴾}} <ref> و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا میخوانند؛ سوره قصص، آیه: ۴۱.</ref>؛ ولی غالبا این واژه به پیشوایان حق و کسانی که به بالاترین نقطه قلّه انسانیت صعود کردهاند، اطلاق میگردد و استعمال آن در معنای لغوی، اندک است و نیز استعمال آن در «امامان آتش»، به لحاظ نشان دادن نقطه نهاییِ انحطاط انسان، در مقابل نقطه اوج تکامل اوست. به هر حال، آیات و احادیثی که در این جا تحت عنوان «امامت» خواهند آمد، اختصاص به امامت امامان حق دارند<ref>[http://lib.eshia.ir/27255/6/214 دانشنامه قرآن و حدیث، محمد محمدی ریشهری، ج ۱۰، ص۲۱۳ - ۲۱۴.]</ref>
| |
|
| |
|
| ==امام در حدیث== | | == معناشناسی امام == |
| {{همچنین ببینید|امام در حدیث}}
| | === معنای لغوی === |
| *در روایات [[اهل بیت]]{{عم}} از امامت به عنوان خلافة اللّه و خلافة الرسول یاد شده است:{{عربی|اندازه=150%|« الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُول»}}<ref>اصول کافی، ج۱، ص۱۵۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| | «امام» به معنای «[[پیشوا]]»، «پیشرو»<ref>فرهنگ فارسی، ج۱، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷، «امامت». </ref>، «[[مقتدا]]»، «[[قیّم]]»، «[[مصلح]]»، «[[الگو]]»، «راه اصلی» و «[[راهنما]]» است<ref>لسان العرب، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۵، «امم».</ref>. کسی یا چیزی که مورد [[پیروی]] واقع میگردد یا اساس و مبدأ حرکت چیز دیگری قرار میگیرد، [[انسان]] باشد یا کتاب یا چیزی دیگر، به [[حق]] باشد یا بر [[باطل]]<ref>مفردات، ص ۸۷، «ام».</ref> امام است<ref>المنجد، ص ۱۷، «ام».</ref>. ولی معنای مشهور و غالب همان معنای نخست یعنی مقتدا، جلودار و پیروی شونده است. واژۀ امام بر [[زن]] و مرد اطلاق میشود<ref>[[محمد رضا مصطفیپور|مصطفیپور، محمد رضا]]، [[امامت - مصطفیپور (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴]]، ص۲۱۹-۲۲۰؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۳۰-۳۱؛ [[عبدالله ابراهیمزاده آملی|ابراهیمزاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیمزاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص:۱۵؛ [[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص ۴۱.</ref>. امام کسی است که همواره مقصود و [[هدف]] حرکت و تلاش دیگران قرار گیرد. در کتابهای لغت برای امام مصادیقی برشمرده اند: [[قرآن کریم]]، پیامبر گرامی اسلام {{صل}}، [[جانشین پیامبر]] {{صل}}، امام در [[نماز جماعت]]، فرمانده سپاه، راهنمای مسافران و دانشمندی که از او پیروی میشود<ref>معجم المقاییس فی اللغة، ص۴۸، المصباح المنیر، ج۱، ص۳۱ ـ ۳۲؛ لسان العرب، ج۱، ص۱۵۷؛ المفردات فی غریب القرآن، ص۲۴، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۹؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص۲۷؛ فرهنگ عمید، ص۱۸.</ref>. بنابراین، کلمۀ «امام» بیانگر این واقعیت است که رهبریِ [[جامعه]] در [[حقیقت]] اصل و اساس جامعه است که مردم از او پیروی میکنند و در امور خود، به سراغ او میروند<ref>ر.ک: [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[دانشنامه قرآن و حدیث ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه قرآن و حدیث ج۱۰]]، ص۲۱۳ – ۲۱۴؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۴۰۴-۴۱۸.</ref>. |
| *از احادیثی که در شأن نزول آیه إکمال دین {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي}}﴾}}<ref>امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم؛ سوره مائده، آیه: ۳.</ref> روایت شده است نیز جایگاه بالای امامت به دست می آید. مطابق این روایات، آیه مزبور ناظر به واقعه غدیر خم است که [[پیامبر]]{{صل}} به فرمان خداوند، [[امام علی|علی]]{{ع}} را به عنوان پیشوای امت اسلامی پس از خود معرفی کرد <ref>(الغدیر، ج۱، ص۲۳۰ـ ۲۳۶؛ غایة المرام، ج۳، ص۳۲۸ـ ۳۴۰.</ref> بر این اساس، امامت آموزهای اسلامی است که دین اسلام با آن به کمال مطلوب خود رسیده است؛ چنان که آیه تبلیغ{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}}﴾}} <ref> ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ سوره مائده، آیه: ۶۷.</ref> نیز بیانگر این مطلب است، زیرا مطابق این آیه و با توجه به روایات شأن نزول آن، امامت [[امام علی|علی]]{{ع}} از چنان جایگاهی برخوردار بوده است که اگر [[پیامبر]]{{صل}} آن را ابلاغ نمیکرد، گویی رسالت الهی خویش را ابلاغ نکرده است <ref>الغدیر، ج۱، ص۲۱۴ـ ۲۲۳؛ غایة المرام، ج۳، ص۳۲۰ـ ۳۲۷.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| |
| *مفاد آیه: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَؤُونَ كِتَابَهُمْ وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً}}﴾}} <ref> روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم آنگاه کسانی که کارنامهشان را به دست راست آنان دهند، آن را میخوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد؛ سوره اسراء، آیه: ۷۱.</ref> این است که روز قیامت هر گروه و جمعیتی با نام پیشوایشان مورد خطاب قرار میگیرند؛ چنان که در حدیثی که شیعه و [[اهل سنت]] از [[امام رضا]]{{ع}} روایت کردهاند، آمده است که روز قیامت هر گروهی را با نام کتاب آسمانی و سنت [[پیامبر]] و امام زمان آنها فرا میخوانند <ref>مجمع البیان، ج۳، ص۴۳۰.</ref> از آیه و حدیث یاد شده نیز میتوان به اهمیت مسئله امامت پیبرد<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| |
| *[[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرموده است: [[امامان]]{{عم}}، رهبران و راهنمایان خداوند بر بندگان او هستند و کسی داخل بهشت نخواهد شد، مگر این که آنان را بشناسد و آنان نیز او را بشناسند، و کسی داخل دوزخ نخواهد شد، مگر این که آنان را انکار کند و آنان نیز او را انکار نمایند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۵۲</ref> [[ابن ابوالحدید]] این سخن امام{{ع}} را ناظر به آیه پیشین سوره اسراء دانسته و گفته است حدیث: {{عربی|اندازه=150%|« مَنْ مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة»}} نیز بیانگر همین مطلب است. بر این اساس، [[امامان]]{{عم}} در قیامت پیروان خود را میشناسند هر چند در دنیا آنان را ندیده باشند<ref>شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۲۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| |
| *در احادیث متعددی از [[امامان]] [[اهل بیت]]{{عم}} روایت شده که نماز، زکات، روزه، حج و ولایت ارکان اسلام به شمار میروند و در این میان ولایت از جایگاه برتری برخوردار است، زیرا کلید و راهنمای آنها میباشد <ref>اصول کافی، ج۲ ، ص۱۶، ح۵و ۸.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| |
|
| |
|
| ==جایگاه امام== | | === معنای اصطلاحی === |
| {{همچنین ببینید|جایگاه امام}} | | با وجود اندک اختلافی پیرامون اصطلاحشناسی [[امامت]] در [[علم کلام]]<ref>جمعی از نویسندگان، [[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص۴۱-۵۷؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۲۳-۳۳.</ref>، [[متکلمان]] در مجموع، آن را به [[ریاست]] فراگیر در تمام مسائل [[دینی]] و [[دنیایی]]، به [[نیابت]] از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} تعریف کردهاند<ref>مفید، محمد بن محمد، النکت الاعتقادیة، ص۳۹؛ طوسی، محمد بن حسن، الرسائل العشر، ص۱۰۳؛ ابنمیثم بحرانی، میثم، النجاة فی القیامة، ص۴۱؛ سیوری، فاضل مقداد، إرشاد الطالبین، ص۳۲۵.</ref>. در مباحث [[معرفتی]]، گاهی سخن از امامت به معنایی فراگیر است که حتی [[پیامبران]] را هم در بر میگیرد و بار دیگر، تنها سخن از [[جانشینی پیامبر اکرم]] {{صل}} میباشد. در این صورت نیز، گاه سخن راجع به امامت جانشینان پیامبر {{صل}} به صورت مطلق است، اما گاه بحث ناظر به اشخاص ایشان میباشد<ref>[[محمد تقی یارمحمدیان|یارمحمدیان، محمد تقی]]، [[ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت (کتاب)|ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت]]، ص ۲۱.</ref> |
|
| |
|
| ===امام یا خلیفه===
| | امام در اصطلاح متکلمان به معنای ریاست عمومی فردی خاص بر امور [[دین]] و دنیای مردم است و به [[جانشین پیامبر]] {{صل}} اطلاق میشود، زیرا امامت دارای شؤونی همچون [[رهبری سیاسی]] و زعامت اجتماعی و [[مرجعیت دینی]] و تبیین و تفسیر وحی و ولایت باطنی و [[معنوی]] است که از این جهت امام {{ع}} [[حجت خدا]]، [[ولی الله]]، [[انسان کامل]] است<ref>ر.ک: [[محمد رضا مصطفیپور|مصطفیپور، محمد رضا]]، [[امامت - مصطفیپور (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴]]، ص۲۲۰.</ref>. |
| {{همچنین ببینید|خلیفه}} | |
|
| |
|
| ===ضرورت وجود امام===
| | البته تعریف کاملتر امامت در مکتب اهلبیت {{عم}} طبق کتاب و سنت، این است که گفته شود: امامت، ولایتالامر است و اساساً تقابل دین و [[دنیا]] در این [[مکتب]] معنا و مفهوم ندارد؛ آن دینی که قرآن کریم معرفی میکند همین [[شریعت]] است و شریعت شامل همه امور دنیاست و رسول اکرم {{صل}} [[مبعوث]] شد تا مردم را در دنیا [[هدایت]] کند تا بتوانند در دنیا و آخرت [[سعادتمند]] باشند. [[شیخ صدوق]] در «[[معانی الأخبار]]» در تعریف امام گفته است: {{عربی|"سُمِّيَ الْإِمَامُ إِمَاماً لِأَنَّهُ قُدْوَةٌ لِلنَّاسِ، مَنْصُوبٌ مِنْ قِبَلِ الله - تَعَالَى ذِكْرُهُ - مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَى الْعِبَادِ"}}<ref>ابنبابویه (صدوق)، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص۶۴-۶۵.</ref> حاصل این تعریف، اشاره به سه رکن مهم [[امامت]] در استعمالات شرعیه است؛ یکی: «[[قدوه]]» بودن؛ دومی: «[[منصوب]]» بودن از طرف [[خدا]] و رکن سوم: «[[واجب الاطاعه]]» بودن امام است. این تعریفِ دقیق، جامعترین سخن در تعریف امام را آورده است<ref>مرحوم [[صدوق]] این قیود مذکور در متن خود را از [[روایات]] استفاده کرده است. در روایات بسیاری به قدوه بودن، منصوب بودن و واجبالاطاعه بودن امامان تصریح شده است؛ از جمله: روایت از پیامبر اکرم {{صل}}: {{متن حدیث|إنَّ أئِمَّتَكُم قادَتُكُم إلَى الله؛ فَانظُروا بِمَن تَقتَدونَ في دينِكُم وصَلاتِكُم}}؛ پيشوايان شما زمام داران شما به سوى خدايند؛ پس بنگريد از چه كسانى در نماز و دينتان پيروى مىكنيد. صدوق، محمد بن علی، كمال الدين، ص۵؛ و روایت امام صادق {{ع}}: {{متن حدیث|لِأَنَّ اللهَ تَبارَكَ وتَعالى نَصَبَ الإِمامَ عَلَماً لِخَلقِهِ، وجَعَلَهُ حُجَّةً}}؛ چرا كه خداى تبارك و تعالى امام را به عنوان نشانى براى خَلق خويش بر نهاد و او را حجّت قرار داد. کلینی، محمد بن یعقوب، الكافي، ج۱، ص۲۰۳؛ و روايت مفصّل امام رضا {{ع}} در معرفی امام و امامت: {{متن حدیث|هَل يَعرِفونَ قَدرَ الإِمامَةِ ومَحَلَّها مِنَ الاُمَّةِ فَيَجوزَ فيهَا اختِيارُهُم؟ إنَّ الإِمامَةَ أجَلُّ قَدراً، وأَعظَمُ شَأناً وأَعلى مَكاناً، وأَمنَعُ جانِباً، وأبعَدُ غَوراً مِن أن يَبلُغَهَا النّاسُ بِعُقولِهِم، أو يَنالوها بِآرائِهِم، أو يُقيموا إماماً بِاختِيارِهِم... فَكَيفَ لَهُم بِاختِيارِ الإِمامِ؟! وَالإِمامُ عالِمٌ لا يَجهَلُ... مُضطَلِعٌ بِالإِمامَةِ، عالِمٌ بِالسِّياسَةِ، مَفروضُ الطّاعَةِ}}؛ آيا مردم، مقام امامت و جايگاه آن در ميان امّت را مىدانند تا در نتيجه، انتخاب آنان در اين باره، روا باشد؟! امامت، مقامش بزرگتر و شأنش والاتر و جايگاهش بلندتر و دستنيافتنىتر و ژرفتر از آن است كه مردم، با خردهايشان بدان برسند، يا با انديشههايشان آن را دريابند، يا با انتخاب خود، امامى را برگمارند... پس مردم را چه رسد به انتخاب امام؟! امامى كه داناست و نادانى ندارد... در پيشوايى و رهبرى، نيرومند، و به سياست داناست. فرمان بردارى از او واجب است. کلینی، محمد بن یعقوب، الكافي، ج۱، ص۱۹۸-۲۰۳. او در جای دیگری نیز گفته است: {{عربی|"الإمامة إنّما هي مشتقّة من الإيتمام بالإنسان، والإيتمام هو الاتّباع، والاقتداء، والعمل بعمله، والقول بقوله"}} ر.ک: صدوق، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص۶۹. {{عربی|"ويجب أن يُعتقد أنّه يلزمنا من طاعة الإمام ما يلزمنا من طاعة النبيّ {{صل}}، وأنّ كلّ فضل آتاه الله عَزَّ وَجَلَّ نبيَّه فقد آتاه الإمامَ إلا النبوّة"}}. صدوق، محمد بن علی، الهداية في الأصول و الفروع، ج۲، ص۲۷. [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>. |
| {{همچنین ببینید|ضرورت وجود امام}} | |
| *میتوان گفت وجوب امامت مورد اجماع مسلمانان است، زیرا دیدگاه مخالف در این باره شاذّ بوده و قابل اعتنا نیست، اما درباره این که وجوب امامت عقلی است یا نقلی، و واجب علی اللّه است یا واجب علی الناس، دیدگاهها مختلف است. شیعه امامیه امامت را واجب علی اللّه میداند؛ از نظر آنان امامت از مصادیق لطف الهی است و لطف بر خداوند واجب است <ref>تلخیص المحصل، ص۴۰۷.</ref> یعنی مقتضای حکمت خداوند است. کسی آن را بر خدا واجب نکرده است، بلکه خداوند به مقتضای حکمت خود آن را بر خود واجب کرده است؛ چنان که خداوند هدایت را بر خود واجب میداند:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَى}}﴾}} <ref> بیگمان آنچه بر ما مقرّر است رهنمود است؛ سوره لیل، آیه: ۱۲.</ref>. گروهی از زیدیه و کیسانیه نیز درباره امامت طرفدار وجوب علی اللّه بودهاند <ref>قواعد العقاید، ص۱۱۰.</ref>. معتزله، اشاعره، ماتریدیه، اباضیه و گروهی از زیدیه امامت را واجب علی الناس دانستهاند. عدهای از معتزله وجوب امامت را عقلی و دیگران وجوب آن را نقلی شمردهاند <ref>قواعدالعقائد، ص۱۱۰؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۵؛ تلخیص المحصل، ص۴۰۶؛ کشف المراد، ص۲۹۰؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| |
| *از [[هشام بن عمر فوطی]] و [[ابوبکر اصمّ]] دو تن از متکلمان معتزله به عنوان منکران وجوب امامت یاد شده است. البته مخالفت آن دو نیز مشروط است. هشام وجوب امامت را به حاکم بودن عدل در جامعه اسلامی مشروط کرده و ابوبکر اصم عکس آن را شرط وجوب امامت دانسته است<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| |
| *از دو فرقه محکّمه و نجدات از فرقههای خوارج نیز به عنوان منکران وجوب امامت یاد شده است <ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۶؛ ارشاد الطالبین، ص۳۲۷؛ الملل والنحل، ج۱، ص۱۱۶.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| |
| *یکی از دلایل وجوب امامت آیه اولی الأمر <ref>سوره نساء آیه ۵۹.</ref> است، زیرا این آیه اطاعت از اولی الأمر را بر مؤمنان واجب کرده است، و وجوب اطاعت از اولی الأمر بدون تحقق آن امکان پذیر نیست، بر این اساس وجود امام واجب خواهد بود <ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۹؛ تلخیص المحصل، ص۴۰۷.</ref>، دلیل دیگر بر وجوب امامت، حدیث من مات است، زیرا مطابق این حدیث هر کس بدون شناخت امام زمان خود از دنیا برود، به مرگ جاهلیت مرده است: {{عربی|اندازه=150%|« مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة»}}<ref>بحارالأنوار، ج۲۳، ص۷۶ـ ۹۵؛ اثبات الوصیه، ج۱، ص۱۱۲ـ ۱۱۵؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۱۵۰ و ۲۰۴، احادیث ۲۵۹ و ۴۰۳؛ مسند احمد بن حنبل، ج۱۲، ص۲۷۷؛ ج۱۳، ص ۱۸۸، احادیث ۱۵۶۳۶ و ۱۶۸۱۹؛ شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۲۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| |
| *عدهای از متکلمان اسلامی حدیث مزبور را دلیل وجوب امامت دانستهاند، زیرا مطابق این حدیث، معرفت امام در هر زمانی یک تکلیف شرعی است، لازمه آن این است که هیچگاه زمان از امام خالی نباشد <ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۹؛ شرح الفقه الأکبر، ص۱۷۹؛ النبراس، ص۵۱۴؛ تلخیص المحصل، ص۴۰۷.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| |
| *عدهای از متکلمان، سیره مسلمانان را دلیل وجوب امامت شمردهاند، زیرا از سیره مسلمانان روشن میشود که آنان وجوب امامت را امری مسلم و تردید ناپذیر تلقی کردهاند. اختلاف آنان مربوط به مصداق امامت بوده است، نه اصل امامت <ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۶؛ شرح العقاید النسفیه، ص۱۱۰؛ نهایة الاقدام، ص۴۷۹؛ غایة المرام، ص۳۶۴.</ref> ابوعلی و ابوهاشم جُبّایی و برخی دیگر به اجماع صحابه بر وجوب امامت استدلال کردهاند<ref>المغنی فی أبواب التوحید والعدل، الإمامة، ج۱، ص۴۷.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| |
| *برخی از متکلمان به لزوم اجرای حدود و حفظ نظام اسلامی بر وجوب امامت استدلال کردهاند، زیرا تحقق این امور که مطلوب شارع است، بدون امام امکان پذیر نیست <ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۶؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۶؛ غایة المرام فی علم الکلام، ص۳۶۶؛ الألفین، ص۷ـ۸.</ref>. وجوب دفع ضررهای بزرگ از دیگر دلایل متکلمان بر وجوب امامت است، زیرا بدیهی است که اگر در جامعه رهبری دانا و توانا وجود داشته باشد زمینههای رشد و صلاح مردم فراهم خواهد بود و اگر وجود نداشته باشد، عکس آن رخ خواهد داد، و در نتیجه، از نبود امام زیان بزرگی به جامعه وارد میشود، و دفع چنین زیانهایی در شریعت واجب است. بنابراین، وجود امام واجب خواهد بود<ref>تلخیص المحصل، ص۴۰۷.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| |
|
| |
|
| ===امام غایت خلقت است===
| | از سوی دیگری، [[امامت]]، با [[خلافت]] متفاوت است. [[خلیفه]] کسی است که فقط [[حکومت]] میکند و [[رهبری اجتماعی]] و [[رهبری سیاسی|سیاسی]] را برعهده دارد؛ اما امامت، مقامی [[دینی]] است و در ادامۀ مناصب [[پیامبری]]. امام [[رهبر]] [[جامعه]] در [[امور دنیوی]] و [[اخروی]] است. برخی پیامبران، امام نیز بودهاند مانند پیامبر اسلام {{صل}} و [[حضرت ابراهیم]] {{ع}}<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۴۰۴-۴۱۸.</ref>. |
|
| |
|
| ==نصب امام== | | == امام در قرآن و روایات == |
| {{همچنین ببینید|نصب امام}} | | {{اصلی|امامت در قرآن}} |
| ==راه تعیین امام==
| | امامت در قرآن با معنای لغوی آن هماهنگ است و امام کسی است که به او [[اقتدا]] کنند و او را [[الگو]] و سرمشق خود قرار دهند؛ خواه [[عادل]] و راه یافته باشد و خواه [[باطل]] و [[گمراه]]. واژه "امام" به صورت مفرد و جمع در ۱۲ مورد استعمال شده است مانند: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref> و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند؛ سوره انبیاء، آیه:۷۳.</ref>، {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَؤُونَ كِتَابَهُمْ وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً}}<ref> روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم آنگاه کسانی که کارنامهشان را به دست راست آنان دهند، آن را میخوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد؛ سوره اسراء، آیه:۷۱.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد رضا مصطفیپور|مصطفیپور، محمد رضا]]، [[امامت - مصطفیپور (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴]]، ص۲۲۰-۲۲۱.</ref> |
| {{همچنین ببینید|راه تعیین امام}} | |
| *یکی از مباحث کلی امامت، بحث درباره راه تعیین امام است. این بحث بر این پایه استوار است که داشتن صلاحیت برای امامت برای تحقق و تعین یافتن امامت در فردی خاص کافی نیست، بلکه تحقق و تعیین امامت در او نیازمند عامل دیگری است که متکلمان آن را راه ثبوت امامت یا راه تعیین امام نامیدهاند <ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۵۶؛ گوهر مراد، ص۴۷۷.</ref> در این که تعیین امامت در فردی خاص با نص شرعی ثابت میشود، اختلافی وجود ندارد، ولی در این که آیا نص در امامت وجود دارد یا نه، دیدگاهها متفاوت است.
| |
|
| |
|
| ==ضرورت و استمرار وجود امام==
| | کاربرد این واژه در آیات شریفه قرآن نیز به معنای [[پیشوا]] و کسی یا چیزی است که به او اقتدا میشود. گاهی به «کتاب»<ref>{{متن قرآن|وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا...}} «و پیش از آن، کتاب موسی پیشوا و رحمت بود.».. سوره احقاف، آیه ۱۲ و سوره هود، آیه ۱۷.</ref> یا «راه»<ref>{{متن قرآن|فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ}} «پس از آنان داد ستاندیم و (نشانههای) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.</ref> از آن جهت که مورد اقتدا قرار گرفتهاند، اطلاق شده و گاهی به انسانهایی که پیشوای دیگران بودهاند، گفته شده است. نکته قابل توجه این است که این تعبیر، در قرآن مجید، همانطور که برای پیشوایان [[هدایت]] و اهل [[تقوا]] استفاده شده<ref>{{متن قرآن|وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا}} «و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.</ref>، در مورد پیشوایان [[آتش]] و [[گمراهی]] نیز به کار رفته است<ref>{{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ}} «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا میخوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref>. بدین جهت، لفظ امام در قرآن کریم، به تنهایی ارزشی ندارد، بلکه آنگاه [[ارزش]] مثبت دارد که منظور از آن، پیشوای [[اهل حق]] و هدایت بوده، و فرد مورد نظر چنانکه خودِ قرآن بیان کرده است، ویژگیهای لازم را داشته باشد<ref>ر.ک: مصطفی سلطانی، امامت از نگاه امامیه و زیدیه، ص۱۵-۱۷؛ علی اله بداشتی، «ضرورت امامت و مسئولیت نصب امام از نگاه ابن میثم بحرانی»، پژوهشهای فلسفی - کلامی، پاییز ۱۳۸۲، ش۲۹، ص۷-۱۲.</ref>. {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.<ref> [[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص ۴۱.</ref> |
| {{همچنین ببینید|ضرورت وجود امام}} | |
| {{همچنین ببینید|استمرار وجود امام}} | |
| *وجود امام{{ع}} در هر عصر و زمان و در هر جامعهای برای هدایت انسانها به سوی کمال و برقراری نظم در جامعه ضرورت دارد<ref>المیزان، ج ۱۳، ص ۱۶۵ ـ ۱۶۶.</ref>: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}﴾}} <ref> تو، تنها بیمدهندهای و هر گروهی رهنمونی دارد؛ سوره رعد، آیه: ۷.</ref> روایات تفسیری این آیه نیز این حقیقت را تأیید میکند که امامی زنده تا روز قیامت در میان انسانها حضور دارد<ref>الكافى، ج ۱، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۲.</ref>؛ همچنین براساس روایاتی درباره سوره قدر، در شب قدر هر سال تا روز قیامت، فرشتگان بر امام{{ع}} آن زمان نازل میشوند و این سوره دلیل روشنی بر وجود امام{{ع}} در همه زمانهاست <ref>نورالثقلين، ج ۵ ، ص ۶۱۹ ـ ۶۴۲ .</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۵.]</ref>.
| |
|
| |
|
| ==ویژگیها و لوازم امام==
| | در روایات اهل بیت {{ع}} از امامت به عنوان [[خلافة اللّه]] و [[خلافة الرسول]] یاد شده است<ref>{{متن حدیث|الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُول}}؛ اصول کافی، ج۱، ص۱۵۵.</ref>. امیرالمؤمنین {{ع}} فرمودند: «امامان [[رهبران]] و [[راهنمایان]] خداوند بر [[بندگان]] او هستند و کسی داخل [[بهشت]] نخواهد شد، مگر اینکه آنان را بشناسد و آنان نیز او را بشناسند، و کسی داخل [[دوزخ]] نخواهد شد، مگر اینکه آنان را [[انکار]] کند و آنان نیز او را انکار نمایند»<ref> {{متن حدیث|وَ إِنَّمَا الْأَئِمَّةُ قُوَّامُ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ وَ عُرَفَاؤُهُ عَلَی عِبَادِهِ، وَ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ، وَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْکَرَهُمْ وَ أَنْکَرُوهُ}}؛نهج البلاغه، خطبه ۲۵۲.</ref>. در احادیث متعددی از ائمه {{ع}} روایت شده که [[نماز]]، [[زکات]]، [[روزه]]، [[حج]] و [[ولایت]] ارکان اسلام به شمار میروند و در این میان ولایت از جایگاه برتری برخوردار است، زیرا کلید و راهنمای آنهاست<ref>{{متن حدیث|بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَی خَمْسٍ عَلَی الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَة}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۱۸.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۴۰۴-۴۱۸.</ref> |
| {{همچنین ببینید|صفات امام}} | |
| *صفات امام یا شرایط امامت یکی از مهمترین مباحث امامت است. متکلمان اسلامی فهرستهای متفاوتی از صفات امامت ارائه کردهاند. یکی از فهرستهای نسبتاً جامع که بیانگر دیدگاه [[اهل سنت]] در این باره است توسط [[سعدالدین تفتازانی]] ارائه گردیده است، وی مکلف بودن "بلوغگ، عدالت، حریت، مرد بودن، اجتهاد، شجاعت، صاحب رأی و کفایت بودن و قریشی بودن را به عنوان صفات امام یادآور شده است. آنگاه افزوده است: چهار شرط نخست مورد اتفاق است ولی صفات: اجتهاد، شجاعت و با کفایت بودن را اکثر متکلمان لازم دانستهاند، اما برخی از آنان آنها را لازم ندانسته و گفتهاند چون این صفات کمیاب است، شرط داشتن آنها موجب تکلیف مالایطاق یا لغویت خواهد بود. وصف قریشی بودن نیز مورد قبول اکثریت مذاهب اسلامی است، فقط خوارج و گروهی از معتزله با آن مخالفت کردهاند<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| |
| *در میان متکلمان شیعه، جامعترین فهرست صفات و شرایط امام توسط [[خواجه نصیرالدین طوسی]] در رساله امامت تنظیم و ارائه شده است. وی صفات هشت گانهای را به عنوان صفات لازم امام یادآور شده است که عبارتند از: [[عصمت]]، علم به احکام شریعت و روش سیاست و مدیریت، شجاعت، افضلیت در صفات کمال، پیراسته بودن از عیوب نفرت آور جسمی، روحی و نَسَبی، مقرب ترین افراد بودن در پیشگاه خداوند و در استحقاق پاداشهای اخروی، توانایی برآوردن معجزه برای اثبات امامت خود در مواقع لزوم و یگانه بودن در منصب امامت <ref>تلخیص المحصَّل، ص۴۲۹ـ ۴۳۰.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| |
| *در این که امام باید مسلمان، عاقل، آزاد و مرد بوده و از بلوغ و رشد فکری برخوردار باشد تردید و اختلافی وجود ندارد و به طرح بحث کلامی درباره آنها نیازی نیست، ولی صفاتی که یا به دلیل اختلافی بودن یا به جهت اهمیت ویژهای که دارند، بیشتر مورد اهتمام و توجه متکلمان قرار گرفتهاند، عبارتند از: [[عصمت]]، افضلیت، علم، قریشی بودن، عدالت و پارسایی، کاردانی و کفایت در تدبیر امور. سه صفت نخست در مدخلهای مخصوص خود مطرح خواهد شد. در این جا دیدگاه متکلمان درباره صفات دیگر را بازگو میکنیم<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| |
| ===قریشی بودن امام{{ع}}===
| |
| {{همچنین ببینید|قریشی بودن امام}}
| |
| *مقصود از قریشی بودن امام این است که نسب او به نضر بن کنانه بازگردد. اکثر معتزله، اشعریه و ماتریدیه قریشی بودن را از شرایط امام دانستهاند. آنان در این باره به حدیث: الأئمّة من قریش استدلال کردهاند <ref>الإرشاد جوینی، ص۱۷۰؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴؛ تمهید الأوائل، ص۴۷۲؛ شرح العقائد النسفیه، ص۱۱۱؛ شرح الفقه الأکبر، ص۱۸۰؛ اصول الدین، ص۲۷۳؛ المغنی، ج۱، ص۱۹۹؛ شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۷۰.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| |
| *از نظر شیعه امامت به قریش اختصاص دارد، ولی شامل همه طوایف و قبایل قریش نمیشود، بلکه ویژه بنیهاشم است. دلیل آنان حدیث الأئمّة من قریش نیست، بلکه حدیث ثقلین و مانند آن است که امامت را مخصوص [[امام علی|امیرمؤمنان]] و خاندان او از ذریه [[فاطمه زهرا|حضرت زهرا]]{{س}} میداند. به این جهت است که آنان به جای صفت قریشی بودن، صفت هاشمی بودن را ذکر کردهاند <ref>الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۱۸۳ـ ۱۹۶.</ref> [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} در این باره فرموده است<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>:
| |
| *امامان از قریش هستند و ریشه در بنیهاشم دارند و غیر بنیهاشم صلاحیت امامت را ندارند<ref>نهج البلاغه، خطبه۱۴۴.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| |
| *خوارج و برخی از معتزله لزوم قریشی یا هاشمی بودن امام را رد کردهاند. آنان بر نظریه خود دو دلیل آوردهاند: یکی حدیثی از [[پیامبر]]{{صل}} که فرموده است:{{عربی|اندازه=150%|«أطیعوا ولو أمّر علیکم عبد حبشی أجدع»}}<ref>از فرمانروای خویش اطاعت کنید، هر چند بردهای حبشی باشد که اعضایش قطع شده است؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۹۴۴، حدیث۳۱۱.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| |
| *دلیل دیگر این که از نظر عقل آنچه در امامت لازم است علم و بصیرت و دیگر کمالات عقلی و روحی است، ولی نسب و نژاد در آن نقشی ندارد <ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.</ref> در نقد دلیل اول گفته شده است: حدیث مزبور مربوط به امامت اصلی نیست، بلکه مربوط به حکام و فرماندهانی است که توسط امام اصلی برگزیده میشوند. در نقد دلیل دوم نیز گفته شده است: نَسَب در امامت بی تأثیر نیست، زیرا مردم از کسانی که از نَسب عالی و شریف برخوردارند، اطاعت و انقیاد بهتری دارند و در نتیجه دستورهای آنان کامل تر رعایت خواهد شد<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| |
|
| |
|
| ===عدالت و پارسایی=== | | == جایگاه و شأن امامت == |
| {{همچنین ببینید|عدالت امام}} | | {{اصلی|شأن امام}} |
| {{همچنین ببینید|پارسایی امام}}
| | اصل امامت، مورد اتفاق [[شیعه]] و [[سنی]] است و فلسفۀ امامت همان فلسفۀ [[نبوت]] است. امام، [[جانشین پیامبر]] برای تحقق اهداف [[دین]] است و لذا [[وظایف]] اصلی [[پیامبر]] برای امام هم ثابت است. امام همۀ [[مقامات]] و اختیارات پیامبر را داراست مگر نبوت. شرط رسیدن به این مقام، [[یقین]] و [[استقامت]] بر [[عبودیت]] و در یک کلمه، [[عصمت]] است و چون عصمت، امری [[باطنی]] است و جز [[خدا]]، کسی نمیداند که چه کسی [[معصوم]] است، لذا باید امام از جانب خداوند [[منصوب]] گردد و [[نص]] صریح [[پیغمبر]]، بر [[امامت]] او، مهر صحت مینهد و هرگز فردی از طریق انتخاب مردم یا [[اهل حل و عقد]] و دایره [[شورا]] به مقام امامت نمیرسد<ref>ر.ک: [[علی قربانی|قربانی، علی]]، [[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص۱۶۹؛ [[محمد اسحاق عارفی|عارفی، اسحاق]]، [[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص۷۸؛ [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسانشناسی (کتاب)|انسانشناسی]]، ص ۲۰۳؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۱-۹۲.</ref>. |
| *مذاهب کلامیدرباره این صفت اتفاق نظر ندارند. از نظر شیعه امامیه عدالت و پارسایی از شرایط لازم امامت است؛ زیرا اگر امام عادل نباشد یا تسلیم ظلم میشود که از رذایل اخلاقی و مخالف با [[عصمت]] است یا به دیگران ستم خواهد کرد که از گناهان کبیره و با [[عصمت]] مخالفت دارد <ref>قواعد المرام؛ ص۱۷۹ـ ۱۸۰.</ref>. شیعه اسماعیلیه و زیدیه نیز عدالت و پارسایی را از صفات لازم امام دانستهاند <ref>شرح المواقف؛ ج۸؛ ص۳۵۱؛ الزیدیه؛ ص۳۳۸ـ ۳۳۹.</ref> معتزله نیز عدالت و پاکدامنی را از صفات امام شناختهاند <ref>المغنی؛ ج۱؛ ص۲۰۱ـ ۲۰۲.</ref> از نظر اباضیه نیز عدالت از شرایط لازم امامت است<ref>الأباضیه مذهب اسلامی معتدل؛ ص۲۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| |
| *دیدگاه مشهور اشاعره نیز لزوم عدالت و پارسایی در باب امامت است <ref>شرح المقاصد؛ ج۵؛ ص۲۴۴؛ شرح المواقف؛ ج۸؛ ص۳۵۰؛ اصول الدین بغدادی؛ ص۱۴۷؛ الإقتصاد فی الاإعتقاد؛ ص۲۵۶.</ref> حشویه و ظاهرگرایان اهل حدیث عدالت را در امامت شرط ندانستهاند. به اعتقاد آنان اگر فردی از طریق قهر و غلبه زمام امر حکومت را در دست گیرد هر چند جائر و ستمکار باشد امامتش اثبات خواهد گردید <ref>المغنی؛ ج۱؛ ص۱۹۹.</ref> آنچه این سخن را تأیید میکند سخن [[احمد بن حنبل]] است که گفته است اطاعت از امام اگر چه تبهکار باشد؛ واجب است <ref>اصول السنه؛ ص۸۰.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| |
| *از نظر اکثر اهل حدیث؛ امام با ارتکاب ظلم و فسق از مقام خود خلع نمیشود و قیام علیه او روا نیست؛ فقط باید او را موعظه کرد و از اطاعت وی در معاصی خداوند سرباز زد <ref>تمهید الأوائل؛ ص۴۷۸.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| |
| *با این که ماتریدیه در کلام؛ روشی عقلی دارند؛ ابوحفص ماتریدی در این مسئله با اهل حدیث و ظاهرگرایان همراه شده و گفته است: امام با ارتکاب ظلم و فسق از مقام خود عزل نمیشود<ref>شرح العقائد النسفیه؛ ص۱۱۴.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| |
| *[[ابو جعفر طحاوی]] نیز همین دیدگاه را برگزیده است <ref>شرح العقیده الطحاویه؛ ص۳۷۹.</ref>. طرفداران این عقیده به دو وجه استناد کردهاند: یکی عمل صحابه و تابعین که در زمان حکومتهای اموی زندگی میکردند و در برابر ستمگری و تبهکاری آنان روش مدارا و سکوت را برگزیده بودند و حتی برخی از آنان؛ مانند عبداللّه بن عمر از قیام علیه بنی امیه منع میکردند <ref>(شرح العقائد النسفیه؛ ص۱۱۴.</ref> و دیگری احادیثی که بر اطاعت از فرمانروا دستور داده و از سرپیچی از فرمان او نهی کرده است <ref>شرح الفقه الأکبر؛ ص۱۸۱.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| |
| *دو استدلال مزبور ناتمام است؛ زیرا در برابر احادیث یاد شده؛ احادیث دیگری روایت شده که از هرگونه همکاری با فرمانروای ستمگر نهی کرده است. [[ابن اثیر جزری]] به نقل از ترمذی و نسایی از [[پیامبر]]{{صل}} روایت کرده که فرمود: پس از من امیرانی رهبری شما را برعهده میگیرند؛ هر کس دروغگویی آنها را تصدیق کرده و ستمکاری آنان را تأیید کند؛ از من نخواهد بود <ref>جامع الاصول؛ ج۴؛ ص۷۵.</ref> در حدیث دیگری از [[پیامبر]]{{صل}} آمده است که در قیامت کسانی که ستمکاران را یاری کردهاند با آنها محشور خواهند شد <ref>وسائل الشیعه؛ ج۱۲؛ باب۴۲؛ حدیث۱۰.</ref> [[امام حسین]]{{ع}} از [[پیامبر]]{{صل}} روایت کرده که فرمود: هر کس فرمانروای ستمکاری را ببیند که حرام خدا را حلال کرده؛ عهد الهی را میشکند و بر خلاف سنت [[پیامبر]]{{صل}} عمل میکند و در میان مردم دست به تبهکاری و ستمگری میزند، با گفتار و کردار خود علیه او اقدام نکند؛ بر خداوند است که او را با آن فرمانروای ستمکار همنشین کند <ref>تاریخ طبری؛ ج۶؛ ص۲۲۹.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| |
| *از سوی دیگر؛ همه صحابه و تابعین در برابر ستمکاری و تبهکاری بنیامیه سکوت نکردند. روشنترین گواه این مطلب قیام [[امام حسین]]{{ع}} علیه یزید ستمکار و تبهکار است. عدهای از صحابه یا تابعین نیز که علیه یزید قیام نکردند بدان جهت نبود که مخالفت با حاکم ستمکار را روا نمیدانستند؛ بلکه یا به خاطر ترس بر جان و مال خود بود؛ و یا به این دلیل بود که گمان میکردند قیام علیه او نتیجهای نخواهد داشت <ref>مقدمه ابن خلدون؛ ص۲۱۶ـ ۲۱۷.</ref> ولی [[امام حسین]]{{ع}} بر آن بود که سکوت در برابر رفتار جائرانه و تبهکارانه یزید سبب نابودی اسلام خواهد شد؛ بدین جهت حاضر شد جان و مال و فرزندان و یاران فداکار خود را در راه دفاع از اسلام فدا نماید. [[امام حسین]]{{ع}} با قیام خود چند مطلب مهم را اثبات کرد: نامشروع بودن حکومت یزید؛ مشروع بودن قیام علیه حاکم ستمکار و تبهکار؛ احیای سنت امر به معروف و نهی از منکر؛ پایداری سیره و سنت [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}}<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| |
|
| |
|
| ===دانایی و کفایت===
| | امام در نظام آفرینش دارای شؤون گوناگونی است که عمدتاً به دو بخش [[تکوینی]] و [[تشریعی]] تقسیم میشود. امام واسطۀ [[فیض]] بین خدا و [[خلق]] است و افزون بر اینکه کمالات وجودی آنها را نیز از قوه به فعلیت میرساند، چنانکه برخی [[هدایت]] در آیه {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref> را ایصال به مطلوب دانستهاند که نوعی تصرف تکوینیِ امام در [[نفوس]] انسان هاست و آنان را در مسیر کمال قرار میدهد، بهگونهای که ایشان از موقفی به موقف دیگر انتقال مییابند. برای تحقق این امر امام باید برنامۀ [[الهی]] را محقق سازد و این [[هدف]] با تشکیل حکومت و [[اجرای احکام الهی]] و [[تربیت]] و پرورش نفوس انسانها در ظاهر و [[باطن]] تأمین میشود، آنها در این مرحله عهدهدار تربیت [[مردم]] و اجرای احکام الهی و پرورش دهندۀ انسانها و به وجود آورندۀ محیطی [[پاک]]، منزه و انسانی هستند. در حدیثی از امام [[علی بن موسی الرضا]] {{ع}} آمده است: «امامت همان [[منزلت]] [[انبیاء]] و [[وراثت]] [[اوصیا]] و [[خلافت خدا]] و [[رسول]] {{صل}}، زمام دین و [[نظام]] [[مسلمین]] و صلاح دنیا و عزت مؤمنان است. امامت اساس بالندۀ [[اسلام]] و شاخۀ بلند آن است. با امام [[نماز]] و [[زکات]] و [[روزه]] و [[حج]] و [[جهاد]] کامل میشود، [[اموال]] [[بیت المال]] و [[انفاق]] به [[نیازمندان]] فراوان میگردد. [[اجرای حدود]] و [[احکام]] و حفظ مرزها و جوانب [[کشور]] صورت میگیرد، امام [[حلال]] خدا را حلال و حرام خدا را [[حرام]] میشمارد و با [[حکمت]] و [[اندرز]] [[نیکو]] و [[دلیل]] رسا و محکم [[آدمیان]] را به راه [[پروردگار]] خویش فرا میخواند، امام بسان [[خورشید]] درخشانی است که با [[نور]] آن [[جهان]] روشن میشود، ستارۀ روشنی است که در [[دل]] تاریکیها انسانها را [[هدایت]] میکند، امام [[امین]] خدا در میان آفریدگان و [[حجت خدا]] بر [[بندگان]] و مدافع حریم [[الهی]] است»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْإِمَامَةَ هِیَ مَنْزِلَةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ إِرْثُ الْأَوْصِیَاءِ إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ ص وَ مَقَامُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ {{ع}}وَ مِیرَاثُ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ {{ع}}إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّینِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِینَ وَ صَلَاحُ الدُّنْیَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِی وَ فَرْعُهُ السَّامِی بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصِّیَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ وَ تَوْفِیرُ الْفَیْءِ وَ الصَّدَقَاتِ وَ إِمْضَاءُ الْحُدُودِ وَ الْأَحْکَامِ وَ مَنْعُ الثُّغُورِ وَ الْأَطْرَافِ الْإِمَامُ یُحِلُّ حَلَالَ اللَّهِ وَ یُحَرِّمُ حَرَامَ اللَّهِ وَ یُقِیمُ حُدُودَ اللَّهِ وَ یَذُبُّ عَنْ دِینِ اللَّهِ}}؛ کافی، ج ۱، ص ۲۰۰.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد رضا مصطفیپور|مصطفیپور، محمد رضا]]، [[امامت - مصطفیپور (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴]]، ص۲۳۱.</ref> |
| {{همچنین ببینید|دانایی امام}}
| |
| {{همچنین ببینید|کفایت امام}}
| |
| *پیشوای جامعه اسلامی باید از دو گونه معرفت برخوردار باشد: یکی شناخت معارف و احکام اسلامیو دیگری معرفت به مصالح و مفاسد امور و شئون مربوط به مدیریت جامعه؛ که از آن به عنوان کفایت در رهبری یاد میشود<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| |
| *متکلمان اسلامیدر لزوم معرفت و کفایت در امامت اختلافی ندارند؛ ولی در گستره و چگونگی آن؛ دیدگاههای متفاوتی اظهار کردهاند. شیعه امامیه علم و کفایت در امامت را در عالیترین سطح لازم دانسته است <ref>تلخیص المحصّل؛ ص۴۳۰؛ قواعد المرام؛ ص۱۷۹؛ المنقذ من التقلید؛ ج۲؛ ص۲۹۰ـ ۲۹۵؛ الذخیره فی علم الکلام؛ ص۴۳۳ـ ۴۳۴؛ الشافی فی الامامه؛ ج۱؛ ص۱۶۳ـ ۱۶۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| |
| *معتزله علم به احکام شریعت را از صفات لازم امام دانستهاند. البته؛ آنان علم بالفعل به همه احکام را شرط ندانسته و گفتهاند تحصیل علم از طریق اجتهاد نیز کافی است؛ و اگر از این طریق نیز نتواند احکام شریعت را به دست آورد میتواند به مجتهدان رجوع کند و مطابق رأی آنان حکم نماید <ref>المغنی؛ ج۱؛ ص۱۹۸ و ۲۰۹.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| |
| *متکلمان اشعری؛ علم به احکام شریعت و داشتن بصیرت و کفایت لازم در مدیریت را از شرایط امام دانستهاند. مقصود آنان از علم به شریعت؛ علم حاصل از طریق اجتهاد است <ref>تمهید الأوائل؛ ص۴۷۱؛ الارشاد جوینی؛ ص۱۶۹ـ ۱۷۰؛ اصول الدین بغدادی؛ ص۱۴۷؛ شرح المقاصد؛ ج۵؛ ص۲۴۴.</ref> از سخن مؤلف و شارح مواقف به دست میآید که شرط علم اجتهادی برای امام؛ رأی اکثریت اشاعره است؛ ولی برخی از آنان آن را شرط ندانسته اند <ref>شرح المواقف؛ ج۸؛ ص۳۴۹.</ref> چنان که از گفتار مولوی محمد عبدالعزیز فرهاری به دست میآید که متکلمان ماتریدیه نیز در این باره همین دیدگاه را داشتهاند. اکثر آنان معتقدند امام باید در اصول و فروع دین مجتهد باشد؛ ولی برخی از آنان اجتهاد را شرط ندانستهاند؛ با این همه قول دوم را ترجیح داده است<ref> النبراس؛ ص۵۳۶.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| |
| *عالمان زیدیه نیز علم به شریعت را یکی از شرایط لازم برای امام دانستهاند؛ برخی از آنان؛ علاوه بر شرط عالم بودن به احکام شریعت؛ اعلم بودن امام را نیز شرط کرده اند <ref>الزیدیه؛ ص۳۳۸؛ قواعد العقائد؛ ص۱۲۶.</ref> با توجه به این که اسماعیلیه [[عصمت]] را از شرایط امام دانستهاند و از طرفی مهمترین فلسفه امامت را تعلیم معارف الهی توسط امام به دیگر مکلفان شناختهاند؛ دیدگاه آنان درباره لزوم شرط علم برای امام روشن خواهد بود؛ اما روشنترین و کاملترین دیدگاه در این باره چنان که اشاره شد دیدگاه شیعه امامیه است که امام باید به همه معارف و احکام اسلامی علم بالفعل و خطا ناپذیر داشته باشد؛ زیرا بدون داشتن چنین علمی؛ غرض از امامت که حفظ و تبیین احکام شریعت است به صورت کامل به دست نخواهد آمد<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
| |
| ===شرایط امام===
| |
| {{همچنین ببینید|شرایط امام}}
| |
| {{همچنین ببینید|عصمت امام}}
| |
| {{همچنین ببینید|علم امام}}
| |
| {{همچنین ببینید|حجیت امام}}
| |
| {{همچنین ببینید|ولایت امام}}
| |
| #'''[[عصمت]]:''' بر اساس آموزههای قرآن، امام{{ع}} دارای ویژگیهایی است که مهمترین آنها [[عصمت]] است<ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۹.]</ref>. خدای متعال در پاسخ [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} که از خدا خواست تا امامت را در ذرّیه او قرار دهد فرمود: عهد من به ظالمان نمیرسد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ }}﴾}} <ref> پیمان من به ستمکاران نمیرسد؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.</ref> مفسران با استناد به این آیه [[عصمت]] را برای امام{{ع}} لازم میدانند و لزوم [[عصمت]] را اینگونه تبیین میکنند که امام{{ع}} مقتدا و رهبری است که اقتدای به او واجب است و اگر امام{{ع}} معصیت کند بر آدمیان نیز از باب لزوم اطاعت از امام{{ع}}، معصیت واجب خواهد بود و این امر محال است، زیرا معصیت ممنوع است و جمع فعل و ترک غیر ممکن است، ازاینرو [[عصمت]] در [[امامان]]{{عم}} لازم است تا این محذور پیش نیاید<ref>التفسيرالكبير، ج۴، ص ۳۶ ـ ۳۷، ج ۱۰، ص ۱۴۴.</ref> ناگفته نماند که آیه بر [[عصمت]] امام{{ع}} در طول حیات و تمام عمر دلالت میکند بنابراین کسی که در قسمتی از عمر خود گرفتار فسق یا شرک باشد شایستگی مقام امامت را نخواهد داشت <ref>الميزان، ج ۱، ص ۲۷۴.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۹.]</ref>. نیز خداوند در {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ }}﴾}} <ref> ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.</ref> از مؤمنان میخواهد، تقوای الهی را پیشه ساخته و به طور مطلق <ref>المیزان، ج ۹، ص ۴۰۲.</ref> با صادقان باشند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}}﴾}} <ref> ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.</ref> بیتردید لازمه همراهی مطلق با آنان، عصمت آنهاست<ref> التفسيرالكبير، ج ۱۶، ص ۲۲۱؛ پيام قرآن، ج ۹، ص ۵۰ ؛ حقاليقين، ص ۵۴ ـ ۵۵ .</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۹.]</ref>. همچنین در {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ }}﴾}} <ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.</ref>، اطاعت از اولواالامر در ردیف اطاعت [[پیامبر]]{{صل}} و اطاعت [[پیامبر]]{{صل}} در ردیف اطاعت خدای متعال قرار گرفته است و چون اطاعت خدا به صورت مطلق واجب است بنابراین، اطاعت [[پیامبر]]{{صل}} و اولواالامر نیز به طور مطلق واجب است و لازمه وجوب اطاعتِ مطلق، [[عصمت]] است <ref>الميزان، ج ۴، ص ۳۸۹ ـ ۳۹۱؛ حق اليقين، ص ۴۰.</ref> دلالت آیه بر [[عصمت]] چنان واضح و روشن است که برخی از [[اهل سنت]] نیز نتوانستهاند آن را انکار کنند، گرچه مصداق اولواالامر در نظر آنان، اهل حلّ و عقد از امتاند که مجموع آنان ـ به شرط اجتماع ـ خطا نمیکنند <ref>التفسير الكبير، ج ۱۰، ص ۱۴۴؛ التفسير المنار، ج ۵ ، ص ۲۰۳.</ref>؛ ولی چون اهل حل و عقد کسانیاند که ممکن است مرتکب خطا بشوند از [[عصمت]] بهرهای ندارند و نمیتواند مراد آیه اهل حل و عقد باشد<ref>الميزان، ج ۴، ص ۳۹۲ ـ ۳۹۳.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۹.]</ref>.
| |
| #'''[[علم خدادای]]:''' [[امامان]]{{عم}} حق که مسئولیت خطیر هدایت مردم به سعادت و کمال و مدیریت جوامع انسانی را بر عهده دارند، باید از دانش گسترده برخوردار باشند، تا بتوانند این مسئولیت را به انجام رسانند، افزون بر این لازم است علم آنان از خطا و شک مصون باشد، تا مردم بتوانند به آنان اعتماد کنند و هدایت ایشان را پذیرفته و تحت حاکمیت آنان به اهداف مادی و معنوی خود برسند، ازاینرو خداوند طالوت را با برتری در دانش و نیروی جسمانی برای حاکمیت بر بنیاسرائیل برگزید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ}}﴾}} <ref> خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است؛ سوره بقره، آیه: ۲۴۷.</ref> و نیز اولواالامر را مرجع علمی مسلمانان در تشخیص حق و باطل و صدق و کذب معرفی کرد و به آنان فرمان داد تا در هنگام دریافت گزارشها به اولواالامر به عنوان صاحبان آگاهی و قدرت تشخیص مراجعه کنند تا با استنباط حق و صدق، آنان را آگاه سازند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ}}﴾}} <ref> و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند؛ سوره نساء، آیه: ۸۳.</ref> مقصود از اولواالامر در این آیه همان کسانی هستند که در آیه ۵۹ سوره نساء به آنان اشاره شده و حکم ایشان در [[عصمت]] و وجوبِ اطاعت مانند [[پیامبر|رسول خداست]]{{صل}} <ref>الميزان، ج ۵ ، ص ۲۲؛ ج ۴، ص ۳۸۷ ـ ۳۹۱.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۹.]</ref>. و مصادیق آن براساس روایات، [[امامان]]اند{{عم}}<ref>روضالجنان،ج۶، ص۳۵؛ همان، ج۴، ص۳۸۷ـ ۳۹۱؛ ج ۵ ، ص ۲۳ ـ ۲۴.</ref> با توجه به اینکه آیه، اولواالامر را آگاه به ریشه مسائل معرفی کرده بهگونهای که اگر دیگران به آنان مراجعه کنند راهنماییشان میکنند، استفاده میشود که علم آنان آمیخته به جهل و شک و خطا نیست و این در مورد غیر معصومان صدق نمیکند، افزون بر این از ذیل آیه فهمیده میشود که وجود اولواالامر نوعی فضل و رحمت الهی است که اطاعتشان مردم را از پیروی شیطان باز میدارد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلاً}}﴾}} <ref> و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید؛ سوره نساء، آیه: ۸۳.</ref> و تنها پیروی از معصومان میتواند انسان را از گمراهی و پیروی شیطان به طور قطع باز دارد، زیرا غیر معصوم ممکن است خود گرفتار لغزش و خطا شود<ref>الميزان، ج ۱۲، ص ۲۵۹ ، ۲۸۵.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۳۰.]</ref>. از دیگر آیاتی که [[علم امام]]{{ع}} از آن استفاده میشود آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ}}﴾}} <ref> و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی میکردیم نفرستادیم؛ اگر نمیدانید از اهل کتاب (آسمانی) بپرسید؛ سوره نحل، آیه: ۴۳.</ref> و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ}}﴾}} <ref> و پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی میکردیم نفرستادیم، اگر نمیدانید از اهل کتاب بپرسید؛ سوره انبیاء، آیه: ۷.</ref> است که براساس آن باید انسانها اموری را که نمیدانند از [[اهل ذکر]] بپرسند. گرچه مضمون آیه عام و ارشاد به اصلی عقلایی یعنی وجوب رجوع جاهل به اهل خبره است <ref>الميزان، ج ۱۲، ص ۲۵۹ ، ۲۸۵.</ref>؛ ولی کاملترین مصداق «[[اهل ذکر]]» [[امامان]]{{عم}} هستند <ref>الميزان، ج۱۲، ص۲۸۵؛ پيام قرآن، ج۹، ص ۱۱۴.</ref>، چنانکه در روایات فراوانی نیز آمده است که مقصود از [[اهل ذکر]] [[ائمه]]اند{{عم}} <ref>روضالجنان، ج ۱۳، ص ۲۰۹.</ref> در آیات دیگری نیز با تعبیراتی نظیر راسخان در علم:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ}}﴾}} <ref> و استواران در دانش؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.</ref><ref>الكافى،ج۱، ص۲۱۳؛ نورالثقلين، ج۱، ص۳۱۵ ـ ۳۱۸.</ref>، کسی که علم کتاب نزد اوست: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}}﴾}} <ref> و کسی که دانش کتاب نزد اوست؛ سوره رعد، آیه: ۴۳.</ref><ref>مجمعالبيان، ج ۶ ، ص ۴۶۲؛ نورالثقلين، ج ۲، ص۵۲۱ ـ ۵۲۴ ؛ الميزان، ج۱۱، ص۳۸۷ ـ ۳۸۹.</ref> و کسانی که به آنان علم داده شده: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ}}﴾}} <ref> اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش دادهاند؛ سوره عنکبوت، آیه: ۴۹.</ref><ref>الكافى، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۴؛ مجمعالبيان، ۸ ، ص ۴۵۱؛ الميزان، ج ۱۶، ص ۱۴۲.</ref> به عالمانی اشاره شده که مصادیق کامل آنها [[امامان]]{{عم}} هستند. شایان ذکر است که بر پایه روایات فراوانی از [[امامان]]{{عم}} آنان به [[غیب]] و همه علومی که در اختیار فرشتگان، پیامبران و رسولان قرار گرفته عالماند <ref>الكافى، ج ۱، ص ۲۵۵ ـ ۲۵۶؛ الميزان، ج ۱۸، ص ۱۹۲.</ref> و علم آنان دارای منابع فراوانی است؛ مانند تحدیث و [[الهام]]، وراثت از [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} و امام{{ع}} پیش از خود، [[جفر]] و جامعه، [[مصحف فاطمه]]{{س}} و صحیفه امیرمؤمنان، [[امام علی]]{{ع}} <ref> الكافى، ج ۱، ص ۱۷۶، ۲۷۰، ۲۲۳، ۲۳۱، ۲۳۸ـ ۲۴۲.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۳۰.]</ref>.
| |
| #'''[[حجیت کلام و لزوم اطاعت از وی]]:'''
| |
| #'''[[ولایت]]:'''
| |
|
| |
|
| ==شؤون امام== | | == فرق میان نبی و امام == |
| امام{{ع}} در نظام آفرینش دارای شؤون گوناگونی است که عمدتاً به دو بخش تکوینی و تشریعی تقسیم میشود.
| | {{اصلی|نبی}} |
| {{همچنین ببینید|شأن معصوم}} | | گرچه [[پیامبر]] و امام هر دو هدایتگرند، لکن هدایت پیامبر فقط "[[راهنمایی]]" و به معنای نشان دادن راه است؛ اما هدایت [[امامان]] "راهبری" به معنای رساندن به مقصود است. با این همه گفتنی است [[امامت]] [[ریاست عامه]] در امر [[دین]] و دنیاست؛ ولی [[مُلک]] منصبی اجرایی در امر [[حکومت]] است که گاهی امام خود آن را بر عهده میگیرد؛ مانند [[حضرت ابراهیم]] {{ع}}، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[امام علی بن ابیطالب]] {{ع}} و گاهی به [[اذن]] [[خدا]] و با توجه به ملاکهای خاص، دیگری را به جای خود [[منصوب]] میکند؛ مانند [[نصب]] [[طالوت]]<ref>ر.ک: [[محمد رضا مصطفیپور|مصطفیپور، محمد رضا]]، [[امامت - مصطفیپور (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴]]، ص۲۲۵.</ref>. |
| {{همچنین ببینید|شؤون امام}} | |
|
| |
|
| ===شؤون تکوینی امام=== | | == وظایف امام == |
| {{همچنین ببینید|شؤون تکوینی امام}} | | === تفسیر قرآن === |
| امام واسطه فیض بین خدا و خلق است و افزون بر اینکه با وساطت خویش وجود و استمرار وجودی آفریدگان را تضمین میکند، کمالات وجودی آنها را نیز از قوه به فعلیت میرساند، چنان که برخی هدایت را در آیات {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}﴾}} <ref> و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.</ref>) و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}﴾}} <ref> برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم؛ سوره سجده، آیه: ۲۴.</ref> ایصال به مطلوب دانستهاند که نوعی تصرف تکوینیِ امام{{ع}} در نفوس انسانهاست که آنان را در مسیر کمال قرار میدهد، بهگونهای که ایشان از موقفی به موقف دیگر انتقال مییابند، بنابراین، مقصود از امر در دو آیه مزبور امر اعتباری تشریعی نیست، بلکه فیضهای معنوی و مقامهای باطنی است که مؤمنان با اعمال نیک خود به سوی آنها هدایت میشوند و امام{{ع}} اولاً و بالذات از آنها برخوردار است و از او به دیگران میرسد، به همین دلیل امامت در قرآن به هدایت تبیین شده است <ref> الميزان، ج۱، ص۲۷۲ ـ ۲۷۵؛ ج۱۴، ص۳۰۴ ـ ۳۰۵.</ref> و بر همین اساس، مقصود از [[وحی]] در آیه ۷۳ سوره انبیاء [[وحی]] تشریعی نیست، بلکه [[وحی]] تکوینی است که در پرتو آن، امام{{ع}} فاعل خیرات است و با خدا و خلق رابطه برقرار میکند. در واقع [[امامان]]{{عم}} مؤیّد به [[روح القدس]] و دارای طهارت و مسدّد به نیروی ربّانی هستند که آنان را بهکارهای خیر فرا میخواند <ref>الميزان، ج۱۴، ص۳۰۵.</ref> البته برخی استفاده هدایت تکوینی از آیات فوق را بدون شاهد دانستهاند<ref> منشور جاويد، ج ۵، ص ۲۴۱.</ref>
| | {{اصلی|تفسیر قرآن}} |
| | از طرفی برخی آیات قرآن مجید جزء آیات متشابهاند و از طرفی دیگر قرآن کریم به بیان خطوط کلّی و کلیات پرداخته نه بیان جزییات و تشریح [[احکام]]؛ و باید فردی [[آگاه]]، اصول کلّی را بر مصادیق جزیی منطبق نماید و آیات [[متشابه]] را [[تفسیر]] و [[تأویل]] کند. امام مخاطب اصلی [[قرآن]] است، آن را کاملاً میشناسد و میداند که قرآن بطنی دارد و هر بطن آن، بطنی تا هفتاد بطن و از سایر جزییات آیات خبر دارد لذا در برداشت صحیح از آیات، دچار [[انحراف]] و [[اشتباه]] نمیشود<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص:۹۳.</ref>. |
|
| |
|
| ===شؤون تشریعی امام=== | | === هدایت باطنی === |
| {{همچنین ببینید|شؤون تشریعی امام}}
| | از وظایف امام "[[هدایت به امر]]" است که از نوع هدایتهای ظاهری و به صورت [[امر تشریعی]] نیست. این مقام ویژه از سوی خداوند به امام افاضه میشود که یک نوع جاذبه و [[هدایت]] [[روحانی]] است و با [[آگاهی]] از اعمال و [[رفتار]] و [[مراتب ایمان]] و [[معرفت]] انسانها، [[قلوب]] آنان را با انوار معارف روحانی جلا میبخشد و آنان را در [[تهذیب نفس]] و سیر و سلوک [[باطنی]] یاری میرساند. این مقام ویژه امام است و از آنجا که بعضی [[انبیا]] (همچون حضرت ابراهیم) علاوه بر [[نبوّت]] به [[مقام امامت]] نیز نایل آمدند، این مقام را دارا بودند<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص۵۷.</ref>. |
| با توجه به اینکه کار امام{{ع}} ایصال به مطلوب است برخی گفتهاند: برای تحقق این امر امام{{ع}} باید برنامه الهی را محقق سازد و این هدف با تشکیل حکومت و اجرای احکام الهی و تربیت و پرورش نفوس انسانها در ظاهر و باطن تأمین میشود <ref>پيام قرآن، ج ۹، ص ۳۰.</ref>، براین اساس افزون بر وساطت باطنی، امام{{ع}} در بخش تشریع، برنامه الهی را به مرحله اجرا درمیآورد؛ خواه از طریق تشکیل حکومت عدل باشد یا بدون آن. آنها در این مرحله عهدهدار تربیت مردم و اجرای احکام الهی و پرورش دهنده انسانها و به وجود آورنده محیطی پاک، منزه و انسانی هستند <ref>نمونه، ج ۱۳، ص ۴۵۵.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۳۱.]</ref>. روایات نیز به بیان آثار و شؤون امامت پرداخته است؛ از جمله در حدیثی از [[امام رضا|امام علی بن موسیالرضا]]{{ع}} آمده است که امامت همان منزلت انبیاء و وراثت اوصیا، و خلافت خدا و [[پیامبر|رسول]]{{صل}}، زمام دین و نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزت مؤمنان است. امامت اساس بالنده اسلام و شاخه بلند آن است. با امام{{ع}} نماز و زکات و روزه و حج و جهاد کامل میشود، اموال بیت المال و انفاق به نیازمندان فراوان میگردد. اجرای حدود و احکام و حفظ مرزها و جوانب کشور صورت میگیرد، امام{{ع}} حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام میشمارد و با حکمت و اندرز نیکو و دلیل رسا و محکم آدمیان را به راه پروردگار خویش فرا میخواند، امام{{ع}} بهسان خورشید درخشانی است که با نور آن جهان روشن میشود، ستاره روشنی است که در دل تاریکیها انسانها را هدایت میکند، امام{{ع}} امین خدا در میان آفریدگان و حجت خدا بر بندگان و مدافع حریم الهی است <ref> الكافى، ج ۱، ص ۲۰۰.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۳۱.]</ref>.
| |
|
| |
|
| با توجه به اینکه تنها خداست که به وجود زمینهها و ویژگیهای امامت در شخصی به طور کامل علم دارد، تنها او میتواند امام{{ع}} را نصب و جعل کند، ازاینرو براساس تعالیم مذهب شیعه امامیه، انتخاب مردم در تعیین امام{{ع}} هیچ نقش و اعتباری ندارد<ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۳۲.]</ref>.
| | == تحقّق نقش امام در جامعه == |
| | [[ائمه]] {{عم}} دین و احکام نورانی آن را از [[تحریف]] حراست کردند و حقایق [[قرآنی]] را به مردم [[تعلیم]] دادند و آنان را [[تربیت]] کردند. چنانکه سیره عملی ائمه و حضور آنان میان [[امّت]]، بهترین [[الگو]] برای مردم بود و جلوی بسیاری از تحریفهای بنیادی را گرفت. به [[برکت]] وجود ائمه{{عم}} [[معارف اسلامی]] و تعالیم حقوقی، [[تربیتی]] و [[اجتماعی]] میان [[مسلمانان]] گسترش یافت، [[احکام]] و [[فرامین]] زنده [[قرآن]] در سطح [[جامعه]] منتشر شد. به طور خلاصه نقش ائمه [[شیعه]] را در پیشبرد دین [[حقّ]] ([[اسلام]]) میتوان در چهار محور زیر خلاصه نمود<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص۹۵.</ref>: |
| | === نشر علم و نقل حدیث برای همه مسلمانان === |
| | شرح و [[بیان احکام]] کلّی اسلام و تطبیق کلیّات آن بر مصادیق موجود در جامعه یکی از محورهای تلاش ائمّه شیعه در دوران حیات آنان بوده است. |
| | === تربیت شاگرد === |
| | محور دوّمی که [[ائمه شیعه]] در جهت پیشبرد و اعلای [[حق]] در پیش گرفتند تربیت شاگرد بود. از خرمن [[فیض]] هر یک از آنان صدها، بلکه هزاران تشنه [[دانش]]، خوشه چیدند. افرادی همچون "[[کمیل بن زیاد نخعی]]"، "[[اویس قرنی]]"، "[[رشید هجری]]"، "[[میثم تمار]]"، "[[عمار یاسر]]"، "[[عبدالله بن عباس]]" و "[[اصبغ بن نباته]]" از شاگردان [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} بودند. البته تمام علمای اسلام در شاخههای مختلف علوم اسلامی، خود را با واسطه یا بدون واسطه شاگر [[علی]] {{ع}} میدانند. بقیه [[ائمه]] {{عم}} نیز چنین بودهاند. تنها [[جابر بن یزید]]، هفتاد هزار [[حدیث]] از [[امام باقر علیهالسلام|امام محمد باقر]] {{ع}} [[نقل]] کرده است و [[محمد بن مسلم]] سی هزار حدیث. [[ابنشهرآشوب]] مینویسد: "روایاتی که از [[امام صادق]] {{ع}} نقل شده از هیچ کس نقل نشده است، حدود چهار هزار شاگرد از محضر آن حضرت استفاده میکردند؛ گروهی از پیشوایان مذاهب [[اهل سنّت]] و علمای بزرگ از گنجینههای [[علوم]] آن حضرت بهرهمند شدند"<ref>مناقب ابنشهرآشوب حنفی، ج۴، ص۳۴۷.</ref>. |
| | === [[مبارزات سیاسی]] === |
| | ائمه {{عم}} همواره در دوران [[امامت]] خود با [[حکّام]] [[جور]] و جریانهای [[فساد]] و [[ستم]] در حال [[مبارزه]] و درگیری بودهاند؛ به همین [[دلیل]] تمام آنها به [[شهادت]] رسیده و هیچ یک با [[مرگ طبیعی]] از [[دنیا]] نرفتهاند؛ البته شیوه [[مبارزه]]، بر حسب شرایط و مقتضیّات زمان متفاوت بود، گاهی مبارزه منفی و عدم [[تأیید]] و [[سکوت]]، در برنامه قرار داشت و گاهی قیام مسلحانه و [[جنگ]] خونین، گاهی با قبول [[آتش بس]] نظامی، امام {{ع}} [[شخصیّت]] خود را در جبهه [[سیاسی]] در مقابل شخصیّت [[حاکم]] [[جور]] قرار میداد و او را رسوا میکرد و گاهی به روشنگری سیاسی میپرداخت. [[ویژگیهای حاکم]] [[اسلامی]] و [[حکومت الهی]] را برای [[مردم]] بر میشمرد و مصداق واقعی آن را معرّفی میکرد. گاهی با تأیید و [[هدایت]] [[انقلابها]] و شورشهای پایگاههای مردمی علیه هیئت حاکمه، تنور مبارزه را داغ نگه میداشت، گاهی از سنگر [[علم]] و [[دانش]] حمله را آغاز میکرد و گاهی از سنگر [[سیاست]] و [[اخلاق]]. گاهی مظالم و جنایات زورمداران را افشا میکرد و گاهی با نفوذداران افرادی در دربار هیئت حاکمه، جلوی بعضی از ستمهای آنها را میگرفت؛ البته به جز مدّت محدودی دوران [[امامت امیرالمؤمنین]] و [[امام حسن]] {{ع}}) به خاطر کمبود نیرو و نداشتن [[یاور]]، [[ائمه]] {{عم}} نتوانستند [[حکومت]] را دست بگیرند؛ امّا تلاشهای آنها در تصحیح [[فرهنگ]] سیاسی حاکم بر [[جامعه]] و ارائه سیاست واقعی اسلامی، حیاتی و تعیین کننده بود؛ طوری که امروز گفتار و [[رفتار]] آنان، بزرگترین ذخیره و منبع سیاست اسلامی را در [[اختیار]] [[مسلمانان]] قرار داده است<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص۹۹-۱۰۰.</ref>. |
| | === ارائه [[الگوی عملی]] === |
| | از دیگر محورهای زندگانی ائمه در معرّفی [[اسلام ناب]]، سیره عملی آنان بود. [[فرزندان پیامبر]] {{صل}} [[حقیقت اسلام]] را با [[زندگی]] روزمره خود تجسم و تبلور میبخشیدند. هر کس میخواست اسلام ناب و [[سیره]] [[پیامبر اسلام]] را ببیند، کافی بود. به زندگی یکی از ائمه {{عم}} نگاه کند. این اسوههای [[حسنه]] در عمل پیرو واقعی [[اسلام]] را به مردم معرّفی میکردند؛ به همین [[دلیل]] گاهی وجود ائمه با صرف نظر از هر نوع تلاشی، بزرگترین [[دشمن]] برای [[حکّام]] [[ظالم]] و [[شیطان]] صفتان بود؛ زیرا [[مردم]] با مقایسه [[رفتار]] آنان و مدّعیان [[خلافت]] [[پیامبر]]، به همه چیز پی میبردند. مردم [[حقیقت]] [[اخلاق]] [[اسلام]]، [[عبادت]]، [[سلوک]] [[اجتماعی]] و... ابعاد مختلف [[معارف الهی]] را در این [[پیشوایان]] متجلّی میدیدند و به این ترتیب، رفتار و سلوک سیاستبازان و قدرتمندان را بر نمیتافتند و همیشه آن را زیر سؤال میبردند<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص۱۰۰.</ref>. |
|
| |
|
| ==مسئولیتهای امام (مناصب امام)== | | == جستارهای وابسته == |
| {{همچنین ببینید|مناصب امام}} | | {{مدخل وابسته}} |
| {{همچنین ببینید|مرجعیت دینی امام}}
| | * [[فلسفه وجود امام]] |
| {{همچنین ببینید|رهبری امام}}
| | * [[سبب وجود امام]] |
| {{همچنین ببینید|ولایت باطنی امام}}
| | * [[وجوب وجود امام]] |
| # مرجعیت دینی؛
| | * [[اثبات وجود امام]] |
| # رهبری اجتماع (ولایت امر)؛
| | * [[لطف بودن وجود امام]] |
| # ولایت باطنی.
| | * [[نعمت وجود امام]] |
| | | * [[مراتب وجود امام]] |
| ===نقل شریعت===
| | * [[اعتقاد به وجود امام]] |
| ===حفظ شریعت===
| | * [[آثار وجود امام]] |
| ===تبیین معارف دینی===
| | * [[هدف از وجود امام]] |
| | | * [[وابستگی جهان هستی به وجود امام]] |
| ==امامان دوازدهگانه==
| | * [[نیاز به وجود امام]] |
| | | * [[حفظ وجود امام]] |
| ==فرق ميان نبى و امام==
| | * [[انکار وجود امام]] |
| برخی مفسران در فرق بین امام{{ع}} و [[پیامبر|نبی]]{{صل}} گفتهاند: گرچه [[پیامبر]]{{صل}} و امام{{ع}} هر دو هدایتگرند، هدایت [[پیامبر]]{{صل}} فقط «راهنمایی» و به معنای نشان دادن راه است؛ اما هدایت امامان «راهبری» به معنای رساندن به مقصود است<ref>الميزان، ج ۱، ص ۲۷۲.</ref> با این همه گفتنی است که در رویکرد مطالب پیشگفته بین امامت و مُلک خلط شده و گویا گمان شده امام{{ع}} و مَلِک یکی است، از این رو از آیاتی که به مُلک مربوط میشود در بیان امامت استفاده شده است؛ ولی واقع امر اینگونه نیست، زیرا امامت ریاست عامه در امر دین و دنیاست؛ ولی مُلک منصبی اجرایی در امر حکومت است که گاهی امام{{ع}} خود آن را بر عهده میگیرد؛ مانند [[حضرت ابراهیم]]{{ع}}، [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[امام علی|امام علی بن ابیطالب]]{{ع}} و گاهی به اذن خدا و با توجه به ملاکهای خاص، دیگری را به جای خود منصوب میکند؛ مانند نصب طالوت<ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۵.]</ref>.
| | * [[امامت]] |
| | | * [[خلافت]] |
| ==افضلیت امام==
| | * [[ولایت]] |
| *برتری امام در صفات و کمالات نفسانی و پاداش اخروی نسبت به دیگران<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| *افضلیت در علم کلام در دو مورد مطرح میشود: یکی در باب [[امامت]] عامّه و دیگری در باب [[امامت]] خاصّه؛ آنچه که در این جا مورد بحث قرار میگیرد افضلیت در باب [[امامت]] عامّه است که در این باره دیدگاههای گوناگونی مطرح شده است<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>: | |
| *۱. متکلّمان شیعه [[امامیه]] افضلیت را یکی از شرایط مهم امام میدانند و در این باره هیچ استثنایی قائل نیستند<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| *۲. برخی چون قاضی [[ابوبکر باقلانی]] افضلیت را از شرایط امام میدانند ولی معتقدند که هرگاه انتخاب امام افضل در میان مسلمانان اختلاف ایجاد کند، [[امامت]] مفضول مشروع و لازم خواهد شد<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| *۳. عدهای دیگر از متکلمان معتزله، [[امامت]] افضل را ارجح و اولی میدانند، نه واجب و لازم، و هرگاه این اولویت با موانعی روبه رو شود [[امامت]] غیر افضل اولویت خواهد داشت<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| *۴. گروه دیگر از متکلمان معتزله، اشاعره و دیگران افضلیت را نه شرط مشروعیت [[امامت]] میدانند و نه شرط کمال آن<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| *نظریه صحیح و قابل قبول در این بحث همان نظریه نخست است که با تبیین و اثبات آن نادرستی نظریههای دیگر روشن خواهد شد، در عین حال نظریه دوم نیز اجمالاً مورد بررسی قرار خواهد گرفت<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| *چنان که بیان شد شیعه [[امامیه]] به افضلیت مطلق در باب [[امامت]] معتقد است، افضلیت امام در سخنان متکلمان شیعه [[امامیه]] در دو معنا به کار رفته است: یکی افضلیت در صفات کمال نفسانی مانند : علم، عدالت، شجاعت، پارسایی؛ و دیگری افضلیت در بهرهمندی از پاداش الهی، <ref>المسلک فی أُصول الدین، ص ۲۰۵؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۲۸۶؛ تلخیص المحصل، ص ۴۳۱ و تقریب المعارف، ص ۱۰۱.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| *متکلمان [[امامیه]] از طریق عقل و [[وحی]] به لزوم افضلیت امام به معنای برتری در کمالات نفسانی استدلال کردهاند، تقریر دلیل عقلی بدین صورت است که از نظر عقل، تقدیم مفضول بر افضل قبیح است اعم از این که نصب امام فعل خداوند باشد یا فعل مکلّفان، حال اگر نصب امام فعل خداوند باشد به طور قطع خداوند فرد افضل را به [[امامت]] برخواهد گزید و اگر فعل مکلفان باشد، خداوند گزینش غیر افضل را به آنان اجازه نمیدهد، در هر صورت غیر افضل جایگزین افضل نخواهد شد. چنان که [[خواجه نصیرالدین طوسی]] گفته است: ناروایی مقدم کردن مفضول بر افضل معلوم است و در صورت تساوی در فضایل وجهی برای ترجیح یکی بر دیگری وجود ندارد<ref>کشف المراد، ص ۳۶۶.</ref> توضیح استدلال فوق آن است که در سنجش میان امام و مردم درباره فضایل نفسانی سه صورت متصور است<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>:
| |
| *یکی اینکه امام در کمالات بر مردم برتری دارد<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| *دوم این که نسبت به دیگران مفضول باشد<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| *سوم این که امام با مردم در کمالات مساوی است. فرض دوم و سوم باطل است، زیرا لازمه فرض دوم تقدیم مرجوح بر راجح است که قبیح است، و لازمه فرض سوم نیز ترجیح بلا مرجح است که آن هم قبیح است. بنابراین فرض نخست متعین خواهد بود. این استدلال در بیشتر کتابهای کلامی [[امامیه]] با تعبیرهایی نزدیک به هم آمده است<ref>تلخیص المحصل، ص ۴۳۱؛ قواعد المرام، ص ۱۸۰و سرمایه ایمان، ص ۱۱۶.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| *برخی اشکال کردهاند که افضلیت شرط عقلی نیست چون شرط عقلی آن است که [[امامت]] بر آن استوار است مانند عالم بودن به احکام شریعت و آیین رهبری، هرگاه شرطی از این گونه نباشد باید از طریق نقلی اثبات شود<ref> مغنی، الامامه، ج۱، ص ۲۱۶.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>. | |
| *این ایراد وارد نیست چون عقل همچنان که تکلیف مالایطاق را قبیح میشمارد، مقدم داشتن مفضول بر افضل را نیز ناروا میداند<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| *گفته شده است افضلیت مستلزم ارجحیت نیست، زیرا ممکن است فردی در آگاهی به احکام شریعت یا عبادت بر دیگران برتری داشته باشد ولی از آگاهی و توانایی لازم برای رهبری و تدبیر امور سیاسی جامعه برخوردار نباشد و هکذا بر عکس ممکن است فردی که در علم و عبادت مفضول است در مدیریت جامعه افضل باشد، در نتیجه [[امامت]] او ارجح خواهد بود<ref>شرح المواقف، ج۸، ص ۳۷۳؛ شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۴۶ و النبراس، ص ۵۳۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| *در این اشکال افضلیت مورد بحث در باب [[امامت]] نسبی تلقی شده و افضلیت در رهبری و مدیریت سیاسی بر افضلیت در علم به احکام شریعت و عمل عبادی ترجیح داده شده است ولی چنین نگاهی به [[امامت]] و افضلیت استوار نیست، چرا که مراد از افضلیت در مورد [[امامت]]، افضلیت مطلق و در همه صفاتی است که وجود آنها برای تحقق یافتن اهداف [[امامت]]، برای امام لازم است، نه افضلیت نسبی. بنابراین کسی که در یک صفت افضل و در صفت دیگر مفضول باشد، افضل مطلق که در باب [[امامت]] مقصود است، نخواهد بود<ref>الشافی، ج۳، ص ۱۷۸و دلائل الصدق، ج۳، ص ۲۹ـ ۳۰.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| *اشکال دیگری که بر استدلال شده این است که قبح عقلی مستلزم قبح شرعی نیست، یعنی اگر مقصود از قبح تقدیم مفضول بر افضل این است که ارتکاب آن سبب استحقاق مذمت و کیفر نزد خداوند میشود، قبح به این معنا ثابت نیست، و اگر مقصود این است که این کار با روش عقلا هماهنگی ندارد، این معنا مدعای شما را اثبات نمیکند، زیرا مسئله [[امامت]] از مسایل دینی است نه یک امر عادی و عقلانی صرف. <ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۴۶.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| *این ایراد نیز بیاساس است، چرا که اگر عقلای بشر در همه جا به قبح چیزی حکم بکنند، معلوم میشود که چنین حکمی در عقل و فطرت بشر ریشه دارد و از آداب و رسوم قومی و اجتماعی سرچشمه نمیگیرد. از سوی دیگر، حکم عقل به قبح یک فعل به این معناست که فاعل آن مستحق مذمت و مجازاتی متناسب با فعل ناروای خود است و ماهیت عقاب اخروی نیز غیر از این نیست<ref>گوهرمراد، ص ۳۴۳ـ ۳۴۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| *شبهه دیگری که در مسئله مطرح شده است این که نظریه افضلیت در [[امامت]] با نمونههایی که در عصر [[پیامبر]]{{صل}} و خلفا درباره تعیین امام یا فرماندهان سپاه رخ داده است سازگاری ندارد مانند فرماندهی [[زید بن حارثه]] در جنگ موته، در حالی که در سپاه اسلام کسانی چون [[جعفر بن ابوطالب]] حضور داشت، و هکذا فرماندهی [[اسامة بن زید]] بر عموم مسلمانان در روزهای پایانی زندگی [[پیامبر]]{{صل}} <ref>المسلک فی أُصول الدین، ص ۲۰۷.</ref>؛ و همچنین واگذاری سرنوشت خلافت به شورای شش نفره از طرف عمر، در حالی که در میان آنها افراد برتری وجود داشت<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۴۷.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| *این شبهه نیز نااستوار است، چرا که در مورد فرماندهی [[زید بن حارثه]] هر چند مشهور این است که زید فرمانده نخست بود و جعفر فرمانده دوم، ولی قول دیگر این است که جعفر نخستین فرمانده بوده است.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۱، ص ۳۸۴.</ref> گذشته از این، در فرماندهی سپاه افضلیت مطلق شرط نیست، بلکه افضلیت در آن چه به امر جنگ و مبارزه مربوط میشود کافی است، و بیتردید [[زید بن حارثه]] و [[اسامة بن زید]] از چنین برتری برخوردار بودهاند که [[پیامبر]]{{صل}} آنها را به فرماندهی سپاه اسلام برگزید.<ref> المسلک فی أُصول الدین، ص ۲۰۸ و المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۲۹۰.</ref> اما استدلال به فعل عمر در واگذاری امر [[امامت]] به شورای شش نفره مبتنی بر دو مطلب است: یکی این که گزینش امام را به اختیار مکلّفان بدانیم نه به انتصاب از جانب [[پیامبر ]]{{صل}} و به امر پروردگار؛ و دیگری این که عمل صحابه بدون استثنا حجت شرعی باشد. در حالی که هیچ یک از دو مطلب فوق از نظر شیعه [[امامیه]] پذیرفته نیست، چنان که تفتازانی نیز گفته است: این استدلال و مانند آن برای [[اهل سنت]] اعتبار دارد نه برای شیعه که تعیین امام را فعل خداوند میداند نه فعل بشر<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۴۷.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| *اما دلیل قرآنی لزوم افضلیت امام، آیه ۳۵ سوره یونس است که میفرماید:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ }}﴾}}<ref> ؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟؛ سوره یونس، آیه:۳۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| *در این آیه درباره هدایت دو گزینه با یکدیگر مقایسه شدهاند: گزینه اوّل مربوط به کسی است که خود از هدایت ویژه الهی برخوردار است و دیگران را به حق هدایت میکند. دیگری کسی است که هدایتگر به حق نیست مگر آن که دیگران او را هدایت کنند. از این دو گزینه، گزینه نخست بر دوم برتری دارد و وجدان انسانی آن را میپسندد. چنان که جمله {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ }}﴾}} در آیه بیانگر این مطلب است، یعنی اگر جز این داوری شود، بر خلاف حکم خرد و وجدان است<ref>ارشاد الطالبین فی شرح نهج المسترشدین، ص ۳۳۶؛ نهج الحق وکشف الصدق، ص ۱۶۸۸و کشف المراد، ص ۴۹۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| *برخی [[فضل بن روزبهان اشعری]] در دلالت آیه بر افضلیت ایراد کرده و گفته است: مفاد آیه این است که هدایتگر و گمراه کننده و هدایت یافته و گمراه یک سان نیستند و این امری است مسلم<ref> دلائل الصدق، ج۲، ص ۲۸ و ربطی به موضوع بحث ندارد.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| *این ایراد با ظاهر آیه هماهنگ نیست، زیرا آیه کریمه دو مورد را با یکدیگر مقایسه میکند: اوّل کسی که از هدایت افاضی برخوردار بوده و دیگران را به حق دعوت میکند، دوم: کسی که از چنین هدایتی برخوردار نیست و باید از دیگران هدایت جویی کند. آیه کریمه به صراحت بیان میکند که دو مورد یاد شده با هم مساوی نیستند بلکه پیروی از مورد اوّل بر دومی مقدم است<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| *[[سعدالدین تفتازانی]] دلالت آیه یاد شده بر افضلیت پیشوای الهی بر افراد دیگر را پذیرفته است، ولی آن را ویژه [[نبوت]] دانسته و در بیان تفاوت [[نبوت]] و[[امامت]] یادآور شده است، غرض از [[امامت]] این است که به آن چه صلاح جامعه اسلامی در حوزه دین و فرمانروایی است قیام کند و در این باره چه بسا مفضول ویژگیهایی دارد که فاضل ندارد ولی [[پیامبر]] از جانب خداوند و برای رساندن [[وحی]] الهی به بشر برگزیده میشود چنین انسانی قطعاً بر دیگران برتری دارد<ref> شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۴۶ـ ۲۴۷.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| *نادرستی سخن [[سعدالدین تفتازانی]] با توجه به دلیل عقلی افضلیت و بررسی اشکالات آن روشن میشود چون اشکال وی ناشی از نسبی انگاری افضلیت در [[امامت]] است، و چنین تصویری از افضلیت در باب [[امامت]] نادرست است چرا که مقصود از افضلیت، برتری در صفات کمال انسانی است که در [[امامت]] و رهبری امت اسلامینقش تعیین کننده ای دارد و از آنجا که گستره [[امامت]] مصالح دینی و دنیوی جامعه اسلامیرا شامل میشود صلاحیت های [[امامت]] نیز هر دو حوزه را دربرمیگیرد<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| | |
| ==افضلیت اخروی امام==
| |
| *جهت اثبات برتری امام در برخورداری از پاداش اخروی به وجوه ذیل استدلال شده است<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>:
| |
| *۱. '''عصمت امام و افضلیت:''' امام رهبری امت اسلامی را در همه امور دینی برعهده دارد، مقتضای عمومیت [[امامت]] و افضلیت امام بر مأموم این است که او در همه شئون رهبری از جمله عبادت بر دیگران برتری داشته باشد، و چون امام صفت عصمت دارد از عالی ترین درجه اخلاص در اعمال از جمله در عبادت نیز برخوردار خواهد بود، لازمه برتری در عبادت و اخلاص در آن برتری در استحقاق پاداش اخروی است<ref>الذخیرة فی علم الکلام، ص ۴۳۴؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۲۸۶ و المسلک فی اصول الدین، ص ۲۰۶.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| *۲. '''تکلیف سنگین تر و پاداش بیشتر:''' امام در همه تکالیف دینی با دیگر مکلفان شریک است، ولی تکلیف ویژه ای نیز دارد، چرا که او لطف است در حق دیگران و مسئولیت هدایت آنان را در عالی ترین سطوح برعهده دارد. پرداختن به این مسئولیت عظیم، مجاهدت ویژه ای لازم دارد. به مقتضای افضل الأعمال أحمزها اما در برخورداری از پاداش الهی شایستگی بیشتری خواهد داشت. حاصل آن که تکلیف بیشتر و سنگین تری که برعهده امام گذاشته شده است، مقتضی استحقاق پاداش اخروی بیشتری خواهد بود<ref>المسلک فی اصول الدین، ص ۲۰۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| *۳. '''حجت بودن امام و افضلیت:''' [[امامت]] ادامه [[نبوت]] است و به جز آوردن شریعت، با [[نبوت]] تفاوتی ندارد، چنان که در برخورداری از عصمت و سایر کمالات با [[پیامبر]] یک سان است، از آنجا که [[پیامبر]]{{صل}} بر دیگران برتری داشته و از پاداش بیشتری برخوردار است، امام نیز چنین است<ref>الذخیرة فی علم الکلام، ص ۴۳۵ و المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۲۸۶.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| *۴. '''تعظیم ویژه امام و افضلیت:''' امام به خاطر افضلیت در کمالات نفسانی و برخورداری از مقام عصمت، شایسته تعظیم و تکریم ویژه ای است که او را کاملاً از دیگران ممتاز میسازد. تعظیم و تکریم نوعی از پاداش الهی است، بنابراین امام از برترین پاداش برخوردار است<ref>تقریب المعارف، ص ۱۰۱.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| *ممکن است گفته شود: تعظیم و تکریم آن گاه پاداش به شمار میرود که از سوی خداوند و در آخرت باشد در حالی که تکریم مورد بحث از طرف مؤمنان و مربوط به دنیاست. در پاسخ میتوان گفت تعظیم امام اگر چه از سوی مؤمنان و وظیفه آنهاست ولی به دستور خداوند صورت میگیرد و پاداش الهی در دنیا نیز میتواند بروز و نمود داشته باشد آن چه به آخرت اختصاص دارد پاداش کامل و بی نقص است که از هرگونه سختی و رنجی پیراسته است چنان که قرآن کریم درباره مجاهدان راه حقّ میفرماید: خداوند پاداش دنیا و پاداش نیک آخرت را به آنان عطا کرد و خداوند نیکوکاران را دوست دارد<ref>سوره آل عمران، آیه:۱۴۸.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| *دیدگاه دوم درباره افضلیت امام مربوط به قاضی [[ابوبکر باقلانی]] از متکلّمان برجسته اشاعره است، وی بر این باور است که افضلیت یکی از ویژگیهای لازم برای امام است، مگر آن که نصب افضل به موانعی برخورد کند که در آن صورت نصب مفضول به [[امامت]] جایز خواهد بود<ref>تمهید الأوائل و تلخیص الدلائل، ص ۴۷۱.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| *ایشان درباره مطلب نخست به روایاتی استدلال کرده است که بر افضلیت امام در نماز جماعت دلالت میکند، آن گاه به دلیل اولویت و این که [[امامت]] امت در کلیه امور دینی و دنیوی بر [[امامت]] در نماز جماعت برتری دارد، بر لزوم افضلیت امام استدلال کرده است. برخی از روایات مورد استدلال ایشان عبارتند از:برترین فرد یک قوم بر آنها [[امامت]] میکند<ref>{{عربی|اندازه=120%|" يؤم القوم أفضلهم "}}.</ref>. [[امامان]] شما شفیعان شما نزد خداوند هستند، پس بهترین خود را بر خویش مقدم دارید، کسی که بر قومیپیشی جوید با این که میداند برتر از وی در میان آن قوم یافت میشود، به خدا، [[پیامبر]] او و مسلمانان خیانت کرده است<ref>تمهید الأوائل و تلخیص الدلائل، ص ۴۷۴.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| *دلیل دیگر [[ابوبکر باقلانی]] بر لزوم افضلیت امام این است که صحابه در انتخاب امام، افضلیت را ملاک و مبنای خویش برگزیده بودند و اختلاف میان آنان در مصداق افضل بود نه در معیار افضلیت<ref> تمهید الأوائل و تلخیص الدلائل، ص ۴۷۴ـ ۴۷۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| *[[ابوبکر باقلانی]] سپس برای مطلب دوم چنین استدلال کرده است که هدف از نصب امام مبارزه با دشمنان، حمایت از کیان اسلام، اجرای حدود و استیفای حقوق است، پس هرگاه با برگزیدن افضل به عنوان امام، ترس آن باشد که هرج و مرج، رخ دهد، از امام پیروی نشود، احکام تعطیل گردد و دشمنان به کشور اسلامی طمع ورزند، این امر دلیل خوبی برای مسلمانان خواهد بود که از افضل به مفضول عدول کنند. گواه این مطلب آن است که عمر خلافت پس از خویش را به شورای شش نفره واگذار کرد با این که میدانست برخی از آنان بر دیگران برتری دارند<ref>تمهید الأوائل و تلخیص الدلائل، ص ۴۷۱.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| *در بررسی نظریه [[ابوبکر باقلانی]] باید گفت که بخش اوّل نظریه وی لزوم افضلیت امام درست است اما استدلالی که آورده است مدعای وی را اثبات نمیکند، زیرا افضلیت در نماز جماعت شرط صحت نماز نیست بلکه شرط کمال و اولویت آن است. بنابراین، استناد به این روایتها برای افضلیت در [[امامت]] کلی جامعه تنها اولویت آن را اثبات میکند نه لزوم افضلیت را. اما استدلال به عمل صحابه برای کسانی که [[امامت]] را امری انتخابی دانسته و عمل صحابه را حجت شرعی میدانندـ چنان که [[اهل سنت]] بر این عقیدهاند مقبول خواهد بود به شرط این که ثابت شود صحابه در گزینش امام لزوم افضلیت را معیار کار خود قرار دادهاند<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| *درباره بخش دوم از دیدگاه وی باید گفت بر مبنای عقیده شیعه چنان اشکالی پیش نخواهد آمد، زیرا طبق دیدگاه شیعه امام از سوی خداوند برگزیده میشود و بر همه مسلمانان واجب است که او را بشناسند و از وی اطاعت کنند. حال اگر مردم با امام منصوب از سوی خداوند بیعت نکردند در آن صورت طبق مبنای [[اهل سنت]] [[امامت]] مفضول مشروعیت خواهد داشت. اما بر مبنای عقیده شیعه، مشروعیتِ [[امامت]] مفضول در گرو آن است که امام افضل آن را تأیید کند از آن جا که [[امامت]] یک ضرورت اجتماعی اجتناب ناپذیر است و نبود امام مفاسد بزرگتری از انتخاب [[امامت]] غیر افضل به دنبال دارد، امام منصوب از جانب خداوند برای دفع مفاسد یاد شده، [[امامت]] مفضول را تأیید میکند. البته با تأیید [[امامت]] مفضول از جانب امام افضل، قبح فاعلی [[امامت]] مفضول و آنان که وی را به [[امامت]] برگزیدهاند از بین نمیرود ولی اعمالی که حاکمیت انجام میدهد و همکاری مردم با آن تا جایی که ضوابط اسلامی رعایت میشود مشروعیت خواهد داشت، این مشروعیت نه به جهت رأی و خواست افراد، بلکه در حقیقت به دلیل تأیید مشروط امام منصوب از سوی خداوند است<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷.]</ref>.
| |
| ==لزوم وجود دائمی [[امام]]{{ع}}==
| |
| *[[امام باقر]]{{ع}}:"اگر زمین، لحظهای از [[امام]] خالی بماند، اهل خود را فروخواهد برد چون دریایی که با موجش، اهلش را مضطرف و بی قرار سازد، در موج اضطراب افتند". بنابراین تا هنگام رستاخیز، زمین از وجود حجت الهی خالی نخواهد بود<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۸۹.</ref>.
| |
| ==دلایل وجوب و ضرورت [[امام]]{{ع}}==
| |
| *#ادله نقلی محض که به صورت مستقیم و روشن، از ظواهر دینی استفاده میشود.
| |
| *#ادله عقلی محض که همه مقدمات آنها، از اصول عقلی تشکیل میشود.
| |
| *#ادله عقلی – نقلی.
| |
| *'''الف) آیه اولی الامر:<ref>{{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}}﴾}}؛ ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.</ref>''' وجوب اطاعت از اولی الامر در این آیه مقتضی وجوب تحقق آن است. شاید اشکال شود که وجوب اطاعت از اولی الامر، مسئلهای است که مشروط شده به وجود ایشان؛ مانند وجوب زکات دادن که دال بر وجوب کسب مال نیست. پاسخ: از قرینه سیاق، که {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}}﴾}} بر [[رسول]]، عطف شده است و [[نبوت]]، امری است قطعی، وجوب اولی الامر به دست. و همانگونه که نصب و تعیین پیامبر، فعل خداوند است، نصب و تعیین [[امام]] نیز، "علی الله" است. کلمه {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|مِنكُمْ}}﴾}} بعد از {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}}﴾}} نمیتواند به معنای وجوب "علی الناس" باشد، زیرا درباره [[نبوت]] نیز کلمۀ {{عربی|اندازه=150%|"مِنْ أَنْفُسِهِمْ"}} آمده است. مقصود از اینگونه تعابیر، این است که [[پیامبر]] و [[امام]]، از جنس بشرند.
| |
| *'''ب) حدیث {{عربی|اندازه=150%|" مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ "}}:''' در این حدیث، معرفت [[امام]]، به عنوان یک تکلیف دینی، بر هر مسلمانی واجب شده تا آنجا که نشناختن او، اصل ایمان را خدشهدار میسازد و چنین حکم قطعی، مستلزم آن است که زمان، هیچ گاه از [[امام]] خالی نباشد.
| |
| *'''ج) سیره مسلمانان:''' مسلمانان صدر اسلام، وجوب [[امامت]] را امری مسلم میدانستند. از این رو، پس از رحلت [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، بیدرنگ، به این مسئله پرداختند. و آنان که شرکت نکرده بودند، دلایل دیگری داشتند. اختلاف میان صحابه درباره [[امامت]]، مربوط به مصداق آن بود نه وجوب آن. متکلمان معتزلی نیز به اجماع صحابه، بر وجوب [[امامت]] استدلال کردهاند اما سیره مسلمانان یا اجماع صحابه بر وجوب [[امامت]]، دلیل شرعی مستقلی به شمار نمیرود.
| |
| *'''د) اجرای حدود و حفظ نظام اسلامی:''' اجرای حدود و حفظ اسلام و مسلمین، بدون وجود [[امام]] با کفایت امکان پذیر نیست پس نصب [[امام]] واجب خواهد بود. اگر کسی مثال بزند: وجوب حج، مشروط به استطاعت است ولی تحصیل استطاعت، بر مکلف واجب نیست، بلکه هرگاه "شرط" یعنی اجرای حدود تحقق یافت، مشروط "[[امامت]]" هم واجب خواهد بود. پاسخ میگوییم: نماز بر مکلف واجب است، ولی انجام دادن آن، مشروط به داشتن طهارت است، وجوب اجرای حدود و حفظ ثغور اسلام و دفاع از کیان اسلام و امت اسلامی، نسبت به وجود امام، از این قبیل است، یعنی شارع مقدس، امور یاد شده را از مسلمانان خواسته است "مانند نماز" ولی تحقق این خواست شارع، مشروط به وجود [[امام]] با کفایت است "مانند وضو" اموری که تحقق آنها منوط به وجود [[امام]] است:
| |
| *#جمع آراء بر امور اجتماعی مانند جهاد.
| |
| *#جلوگیری از هرج و مرج اجتماعی.
| |
| *#اجرای حدود الهی.
| |
| *#قضاوت<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۱۹۷ - ۲۰۳.</ref>.
| |
| *'''ل) وجوب دفع ضررهای عظیم:''' [[امامت]] در بردارنده منافع عظیم اجتماعی است که نادیده گرفتن آنها، زیانهای بزرگی در پی دارد؛ '''صغری:''' أنا نعلم أنّ الخلق اذا کان لهم رئیس قاهر، کان حالهم فی الاحتراز عن المفاسد أثّمُّ ممّا اذا لم یکن لهم هذا الرئیس. '''کبری:''' إنّ دفع الضرر عن النفس واجبٌ. اشکال تقریر یاد شده این است که رهبری امام را در امور دنیا و دین شامل نمیشود. '''پاسخ:''' تعدّد رهبری در مناطق مختلف، به اختلاف و نزاع میانجامد، و با اختصاص [[امامت]] به امور دنیوی، مصالح دینی که مهمترین مقصود شارع است، تأمین نخواهد شد. این دلیل، از ادّله عقلی محض است و وجوب [[امامت]] طبق این دلیل، وجوب نفسی است و نه غیری و مقدمی<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۰۶.</ref>. | |
| *'''م) قاعده لطف و وجوب [[امامت]]:''' "لطف" عبارت است از: فعلی که مکلفان را به سوی اطاعت برمیانگیزد اما به سرحّد الجاء و اجبار نمیرسد؛ بر این اساس، ممکن است مکلف از لطف، استفاده مطلوب را نکند، قاعده لطف، یکی از نتایج و فروع قاعده حسن و قبح عقلی است. هرگاه در جامعهای رهبری با کفایت و تدبیر وجود داشته باشد که از ظلم و تباهی جلوگیری میکند و از فضلیت و عدالت دفاع مینماید، شرایط اجتماعی برای بسط فضائل و ارزشها فراهم تر خواهد بود و مردم از ستمگری و پلیدی میگزینند و این مطلب چیزی جز لطف نیست.
| |
| *'''نتیجه؛''' اینکه [[امامت]] و رهبری، لطف خداوند در حق مکلفان است و مقتضای حکمت الاهی این است که مکلفان را از آن محروم نسازد<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۰۶ - ۲۰۸.</ref>.
| |
| ==نیاز امت به [[امام]]{{ع}}==
| |
| *[[پیامبر|پیامبر گرامی اسلام]]، وظایفی بر عهده داشتند:
| |
| *الف) تفسیر آیات قرآن.
| |
| *ب) بیان احکام فردی و اجتماعی.
| |
| *ج) پاسخگویی شبهات.
| |
| *د) جلوگیری از وقوع تحریف.
| |
| *واقعیتهای تاریخی حاکی از تداوم این نیازها در جامعه اسلامی بود:
| |
| *#اختلاف شدید در تفسیر قرآن و در احکام عملی؛
| |
| *#هجوم شبهات و شیوع احادیث مجعول.
| |
| *حال، احتمال نخست آن است که خداوند امر مسلمانان را با علم به ناتوانیشان به خودشان واگذار کرده باشد که چنین نقض غرضی از سوی حکیم، ممتنع است.
| |
| *احتمال دوم آن که خداوند، شخص شایستهای را به عنوان جانشین [[پیامبر]] تعیین کند. که اقتضای حکمت الهی احتمال دوم است<ref>ر.ک. [[محمد سعیدی مهر]]، همکار، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۳۷ - ۱۳۸.</ref>.
| |
| *نقش [[امامان]] شیعه در توسعه معارف دینی و اعتلای فضایل اخلاقی در جامعه اسلامی را نمیتوان نادیده گرفت. پارهای از این فواید:
| |
| *#در هیچ عصری، حتی دانشمندان احساس بینیازی از [[امامان]] نکردهاند. همچنین در بخش شریعت اسلامی و فروعات احکام نیز نقش [[امامان]] آشکار است و برخی از سر سلسلۀ مذاهب فقهی [[اهل سنت]]، خود از شاگردان [[امامان]] شیعهاند.
| |
| *#[[امامان]] به عنوان اسوههای معنوی و اخلاقی، نقش بسزایی در تربیت اخلاقی مؤمنان داشتهاند.
| |
| *#به برکت حضور [[امامان]]، مکتب فکری و سیاسی شیعه شکل گرفته، شکوفا شد. در دوران [[امام باقر]]{{ع}} و [[امام صادق]]{{ع}} در جامعه شیعی برای سازماندهی امور شیعیان، وکیلان و سفیرانی تعیین شد که دستورات اجتماعی را هم به مردم میرساندند. البته [[امام]] بر مبنای "تقیه" بیشتر در پی حفظ این گروه و تقویت بنیانهای فکری این مکتب بودند. وجود تشکیلاتی که در این دوران میان [[امام]] و امت نقش نایبان را ایفا مینمود، حکومت وقت را نگران میکرد. بعد از [[امام رضا|امام هشتم]]، "[[امامت]] در سن کودکی" به عنوان امتحان سختی مطرح میگردد و ارتباط ظاهری [[امام]] با مردم کمتر میشود و مردم فقط با نایبان مورد اعتماد ایشان ارتباط داشتند<ref>ر.ک. [[محمد سعیدی مهر]]، همکار، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۲۳ - ۱۲۶.</ref>.
| |
| ==اهمیت و ضرورت [[امامت]] در مکتب امامیه==
| |
| *از نظر امامیه، وجوب [[امامت]] "وجوب کلامی" است یعنی "وجوب علی الله" نه یک مسئله فقهی، یعنی "وجوب علی الناس". به عبارتی خداوند متعال به مقتضای صفات کمال و جمالش، نصب [[امام]] را بر خود واجب میکند:{{عربی|اندازه=150%|"إِنَ عَلَيْنا لَلْهُدى "}}<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۱۹۱.</ref>.
| |
| ==ادلۀ اینکه [[امامت]]، یک اصلی دینی است==
| |
| *اولاً: اهداف و اغراضی که با [[نبوت]] حاصل میشد، با [[امامت]] حقه نیز به دست میآید پس همانطور که [[نبوت]] از اصول دین است، [[امامت]] هم چنین میباشد.
| |
| *ثانیاً: با [[امامت]]، اساس شریعت، حفظ میشود و نظام اجتماعی، قوام مییابد.
| |
| *ثالثاً: زندگی بدون معرفت، در واقع زندگی جاهلانه است و نه حیات طیبهای که ادیان، ارمغانآور آن هستند. [[حضرت رسول]]:{{عربی|اندازه=150%|" مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً "}}<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۷۷.</ref>.
| |
| *'''اولین دلیل: [[امام]] و واسطه فیض:'''هدف عالی انسان، نیل به کمالات ماورای طبیعت و اتصال به عالم غیب و تخلق به "اخلاق الله" است. طریق وصول به این کمال، همان "صراط مستقیم" است. کسی میتواند رهبر رهروان طریق مستقیم باشد که خود، این مسیر را پیموده و لازم است همواره در میان انسانها چنین فرد برگزیدهای وجود داشته باشد تا واسطه فیض میان عالم ربوبی و نوع انسانی گردد؛ چنین فرد برگزیدهای، در اصطلاح شرع، [[امام]] نامیده میشود. پس [[امام]]، مجرای فیوض الهی و واسطه بین انسان و عالم غیب است. فلاسفه بزرگ، همچون [[ابن سینا]]، در الهیات شفا و... خالی نماندن عالم را از وجود [[امام]] که با مضمون احادث و استمرار فیض و قواعد عقلی دیگر، موافق است با صراحت پذیرفتهاند<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۸۵.</ref>.
| |
| *'''دومین دلیل: جهان هستی، وابسته به وجود [[امام]]:''' وابستگی هستی و بقای سایر ممکنات به وجود [[امام]] هم از طریق عقل، قابل اثبات است و هم از طریق نقل. | |
| *'''دو دلیل عقلی:'''همه ممکنات، این استعداد را ندارند که بدون واسطه، تلقی فیض نمایند، قصور خودشان مانع از رسیدن فیض به طور مستقیم است لذا "[[امام]]" که در جنبه "{{عربی|اندازه=150%|" ﴿{{متن قرآن| یلی الربّی و یلی الخلقی"}}" کامل است، واسطه ایصال برکات میباشد، همانطور که [[نبی اکرم]]{{صل}} در دریافت [[وحی]] واسطه است برای مردم.
| |
| *'''ادله نقلی:''' [[ابو حمزه ثمالی]] میگوید:" به [[امام صادق]]{{ع}} عرض کردم: آیا ممکن است زمین، بدون [[امام]] بماند؟ فرمود: اگر زمین، بدون [[امام]] بماند، حتماً فرو میریزد". نسبت به وابستگی جهان هستی به وجود [[امام]]، در زیارت جامعه کبیره چنین آمده:
| |
| *#{{عربی|اندازه=150%|" بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ اللَّهُ "}}؛
| |
| *#{{عربی|اندازه=150%|" بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ "}}؛
| |
| *#{{{عربی|اندازه=150%|" بِكُمْ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ"}}.
| |
| *بنابراین، تا هنگام رستاخیز، آسمان و زمین از برکت وجود آن بزرگواران که حجج الهی در روی زمین هستند، برپاست و به خاطر ایشان قوای جاذبه در آنها حکفرماست.
| |
| *'''سومین دلیل: [[امام]]، قطب امت:'''[[امامت]] به عنون هسته مرکزی خلاقت و نگهدارنده، نظم دهنده و کنترل کننده حرکتهای انحرافی، نقش محوریت را در امت خواهد داشت. [[امام]]، قطب امت و قلب اجتماع است.
| |
| *[[امام علی]]{{ع}} در خطبه ۱۱۸، در پاسخ به بهانهگیریهای عدهای که میگفتند: "[[امام]] باید شخصاً در جنگ شرکت کند" میفرمایند: برای من در موقعیت [[امامت]]، هیچ شایسته نیست، شهر و بیت المال و مالیات و دستگاه قضایی را به حال خودش بگذارم و به دشمن حمله برم و رشته کارها را از دست بدهم. موقعیت من، همچون محور آهنین سنگ آسیاب است. من باید در جایگاه خود ثابت باشم که اگر از مرکزیت جامعه بیرون آمدم، حرکتها متوقف و بیهدف و دچار اضطراب و آشفتگی میگردد".
| |
| *عدم حضور [[امام]] در مسائل جاری و دور بودنش از مجاری امور، موجب میشود که زمینه برای رشد حرکتهای انحرافی و عوامل فرصت طلب، آماده و گسیختگی و بینظمی و آشوبهای جبران ناپذیری دامنگیر امت میگردد<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۸۷ - ۹۲.</ref>.
| |
| *'''چهارمین دلیل: تجلی توحید در نظام [[امامت]]:''' هدف اصلی از انگیختن پیامبران و فرود [[وحی]]، برپا داشتن دادگری در میان مردم سات. دادگری واقعی، وقتی است که حکومت از آن خدا باشد، نه انسان. خداوند، انسان کامل و شایسته را به عنوان [[پیامبر]] انتخاب میکند تا [[پیامبر]] حاکمیت خداوند را در زمین جاری سازد و پس از [[پیامبر]]، [[امام]] حاکم است.
| |
| *نظام [[امامت]] و [[ولایت]] باید از جانب خدا ؟؟؟؟ شود تا حکومت، شرعی و اطاعت از اوامرش، واجب باشد. در این نظام [[امامت]] است که عقیده توحید، و حکومت واحد جهانی و همیشه نو و مترقیِ اسلام، محقق میشود.
| |
| *نتیجه آنکه [[امامت]] هم مثل [[نبوت]]، به نصب و جعل الهی میباشد، در نظام [[امام]] است که عقیده توحید، متجلی و ظاهر میشود.
| |
| *'''پنجمین دلیل: بقای اسلام:''' رسیدن انسان به کمال، اختیاری است پس لازم است که مسیر کمال را بشناسد اما قوای عقل و ادراک او محدود است لذا نیاز به [[وحی]] دارد و این [[وحی]] باید از تحریف، حراست گردد پس وجود [[امام]] برای حراست از [[وحی]] و حفظ اسلام ضروری است.
| |
| *به عبارت دیگر، به اتفاق جمیع فرق اسلامی، دین اسلام، جاودانی و همگانی است و دینی که دارای چنین ویژگیای باشد، نیازمند حافظی قابل اطمینان است تا آن را بیکم و کاست به اعصار بعدی منتقل کند.
| |
| *حافظ شرع، میتواند کتاب، سنت مقطوعه، اجماع، قیاس، خبر واحد و یا معصوم باشد.
| |
| *قرآن نیازمند به حافظ از تحریف است و تفاصیل شریعت در آن نیامده، سنت مقطوعه و اجماع هم تا شریعت را پوشش نمیدهند، خبر واحد و قیاس هم محل بحث و سوال است پس فقط شخص معصوم باقی میماند<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۱۴۴.</ref>.
| |
| *با تقسیم عقلی میتوان مطلب پیشین را به صورت قطعی بیان کرد:
| |
| *حافظ شرع یا:
| |
| *قطعی نیست
| |
| *اگر غیر معتبر باشد مثل قیاس: {{عربی|اندازه=150%|"إن الظن لا یغضی من الحق شیئاً"}}.
| |
| *اگر ظن معتبر باشد مثل خبر واحد محل سوال است.
| |
| *قطعی است.
| |
| *نیاز به بیان دارد مثل قرآن که گرچه قطعی الصدور است اما تفصیل شریعت در آن نیامده.
| |
| *خودش مبیِّن است که یا:
| |
| *مثل خبر متواتر و اجماع در همه مسائل وجود ندارد
| |
| *یا مثل [[امام معصوم]]{{ع}} در همه جا قابل استفاده است که ثبت المطلوب.
| |
| *'''ششمین دلیل: [[امامت]]، نظام امت:''' [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} میفرماید:"خداوند، [[امامت]] را برای نظام اجتماع و امت، واجب کرده و اطاعت [[امام]] را به منظور بزرگداشت مقام [[امامت]]، فریضه قرار داده است".
| |
| [[امام علی]]{{ع}} دقیقاً معنای نظام را روشن میکند و میفرماید:"زمامدار، رشتهای است که دانههای پراکنده یک جامعه را تحت نظام ویژهای در میآورد و آنها را به هم پیوند میدهد. وقتی که این نخ، پاره شود، دانهها پراکنده میشوند و هر یک به سویی میروند"
| |
| *'''هفتمین دلیل: [[امام]] تنها عامل تربیت معنوی:''' [[امامت]] از نظر شیعه، مرتبه و شأن دیگری دارد که اوج مفهوم [[امامت]] است. پیشوایان اسلام، پیوسته اساس و ایده خویش را بر تربیت معنوی انسانها قرار میدهند. حقیقتِ جوهرِ والای انسانی چنان لطیف و دقیق است که جز به چشم روشن بین، نمیآید. در این جهت، رهبری لازم است که مصون از خطا و بر مقام بلند معنوی ایستاده باشد. این رهبری، پس از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از شؤون [[امامت]] و [[ولایت]] است<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۹۹.</ref>.
| |
| *'''هشتمین دلیل: قاعده لطف''' حضور [[امام]] منصوب از جانب خدا، زمینه را برای روی آوردن مردمان به اطاعت الهی آمادهتر میسازد و به حکم عقل چنین لطفی بر خداوند لازم است<ref>ر.ک. [[محمد سعیدی مهر]]، همکار، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۲۷.</ref>.
| |
| *استدلال به قاعده لطف، توسط اشاعره و معتزله مورد مناقشه قرار گرفته است:
| |
| *'''اشکال اول؛''' صاحب مواقف: بر فرض که لطف بر خداوند، لازم باشد، لطف، تنها با [[امام]] ظاهر و قاهر، حاصل میشود، در حالی که شیعه، نصب چنین امامی را واجب نمیدانند.
| |
| [[علامه حلی]] در پاسخ اشکال میگوید: لطف بودن [[امامت]]، منوط به تمام بودن امور سه گانه زیر است:
| |
| *#خلق کردن [[امام]] و تجهیز وی به قدرت، علم و نص بر اسم و نصب آن.
| |
| *#قبول [[امامت]] و تحمل آن.
| |
| *#نصرت [[امام]] و دفاع از حریم [[امامت]] و قبول اوامر و نواهی او.
| |
| *امر اول، بر خداوند لازم است که انجام شده است. امر دوم، بر [[امام]] واجب است و انجام شده، امر سوم بر امت واجب است که متأسفانه زیر بار مسئولیت آن نرفتهاند. بنابراین، عدم تمکن [[امام]] از اعمال امامت به خاطر تقصیر امت است<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۱۳۹.</ref>.
| |
| *ثانیاً، غیبت [[امام]]، به معنای محرومیت مردم از همه کمالات [[امام]] نیست<ref>ر.ک. [[عبدالحسین خسروپناه]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص: ۳۵۶.</ref>.
| |
| *'''اشکل دوم؛''' لطف بودن [[امامت]]، مشتمل بر تسلسل، تسلسل محال است، اگر [[امامتهه، لطف باشد، از دو حال بیرون نیست: یا برای همه لطف است و یا برای بعضی. فرض دوم باطل است زیرا اگر [[امامته] برای بعضی لطف باشد، مسلماً آن بعض، غیر معصوم هستند پس اگر برههای، همه مردم معصوم باشند، دیگر [[امام]] برای آنها لطف نیست پس احتمال دارد که بعضی زمانها از [[امام]] خالی باشد که بر خلاف رأی شیعه است. فرض اول هم صحیح نیست چون مشتمل بر تسلسل است زیرا [[امام]] هم یکی از مکلفان است پس باید [[امام]] داشته باشد و هلّم جرّاً...
| |
| *پاسخ این است که علت احتیاج به [[امام]]، احتمال خطا در مکلفان است، پس اگر [[امام]] مصون از خطا باشد نیاز به [[امام]] دیگر نخواهد داشت تا تسلسل لازم آید<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۱۴۱ -۱ ۱۴۵.</ref>.
| |
| *'''اشکال سوم؛''' برخی از امامیه، استدلال به قاعده لطف را کافی نمیدانند و میگویند: عقول آدمیان از ادراک غوامض الطاف الهی در حق بندگان، قاصر است.
| |
| *'''پاسخ:''' لطفی که در میان متکلمان، مطلح است، به معنای مقرِّب و مبعِّد بودن است و بیگمان، لطف به این معنا، هیچگونه سختی در ادراک ندارد.
| |
| *'''اشکال چهارم؛''' حدالطف الهی تا کجاست؟ این اشکال، بر کبرای قاعده لطف است.
| |
| *'''جواب:''' اگر فعلی تمام شرایط لطف را دارا باشد صدورش بر خداوند متعال واجب است و اگر برخی از افعال الهی انجام نمیگیرد معلوم است که مصداق لطف نیست.
| |
| *'''اشکال پنجم؛''' مصالح مترتب بر [[امامت]]، مصالح دنیوی، همچون عدالت است در حالی که قاعده لطف به مصالح دینی مربوط است.
| |
| *'''پاسخ:''' عدالت از مهمترین مصالح دنیوی و اخروی و دینی است که بدون وجود [[امام]] معصوم تحقق پذیر نیست.
| |
| *'''اشکال ششم:''' [[امامت]] برای همه افراد بشر لطف نیست و برخی مکلفان از ترس [[امام]] به تکالیف عمل میکنند. | |
| *'''جواب:''' اولاً، این گونه اشکالها بر لطف بودن [[نبوت]] وارد میباشد. ثانیاً، [[نبوت]] و [[امامت]]، زمینهساز هدایت برای نوع انسان است. ثانیاً، عمل کرد مکلفان از باب ترس از [[امام]]، منافاتی با آخرتگرایی ندارد<ref>ر.ک. [[عبدالحسین خسروپناه]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص: ۳۵۳ - ۳۵۴.</ref>.
| |
| *'''نهمین دلیل: قاعده امکان اشرف:''' [[ملاصدرا]] در کتاب شرح اصول کافی چنین استدلال میآورد:
| |
| *در تمام مراتب وجود، لازم است، ممکن اشرف، مقدم بر ممکن اخس باشد. از این رو، هرگاه ممکن اخس، موجود شده باشد، باید مقدم بر آن، ممکن اشرف، وجود یافته باشد.
| |
| *نوع [[نبی]] و [[امام]] عالی و اشرف از سایر انواع انسانی است لذا از نظر رتبه وجودی مقدم بر سایر انواع خواهد بود. پس نوع [[نبی]] و [[امام]]، مقدم بر سایر انواع انسانی در رتبه وجودی است.
| |
| *مقدمه دوم، همان قاعده امکان اشرف است که ثابت شده است، اما مقدمه اول باید اثبات شود که آیا نوع نبی و امام، نوع عالی و شریف است یا نه؟
| |
| *از نظر منشأ روحانی، انسانها تحت انواع مختلف قرار دارند و آیه شریفه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ }}﴾}}<ref> جز این نیست که من هم بشری چون شمایم؛ سوره کهف، آیه:۱۱۰.</ref> ناظر به نشاة اولی است نه دوم. بنابراین نوع [[نبی]] و [[امام]]، اشرف از سایر انواع انسانی است.
| |
| *'''نقد:''' قاعده امکان اشرف، تنها در ابداعیات که وجودشان به ماده قابله و استعداد نیاز ندارد، جاری است، نه در وجودهای زمانی و مادی.
| |
| *'''پاسخ:''' حکم انواع و طبایع کلیه، ذاتاً همانند ابداعیات است چرا که نیاز نوع طبیعی به استعداد، ذاتی نیست بلکه عرضی است به دیگر سخن، نوعیت نوع، به ماده نیست هر چند که برای وجود در عالم مادی خارجی، نیاز به ماده دارد<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۱۴۱.</ref>.
| |
| *'''دهمین دلیل: اتمام حجت:''' یکی از اهداف بعثت پیامبران، اتمام حجت است از این رو خداوند با فرستادن پیامبران و کتب آسمانی، اتمام حجت میکند، تا مبادا در قیامت و هنگام حسابرسی بگویند: ما نمیدانستیم. همین اتمام حجت، که فرستادن پیامبران را ایجاب میکند، عیناً اقتضاء دارد که پس از گذشت [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، کسی که در اوصاف کمال، مانند او باشد، به جای وی گماشته شود تا مردم، به او مراجعه نمایند و از نعمت وجود حجت بیبهره نشوند<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۱۴۷.</ref>. | |
| *'''یازدهمین دلیل: نیاز شرع به مفسر:''' '''مقدمه اول:''' [[نبی اکرم]]، خاتم پیامبران است و احکام ایشان، برای همیشه باقی است. '''مقدمه دوم:''' قرآن کریم، معجزه جاویدان [[پیامبر اسلام]] است و برای همیشه نشانگر طریق سعادت و کمال خواهد بود. '''مقدمه سوم:''' آیات قرآن کریم، نیازمند تبیین و توضیح است و یکی از وظایف [[رسول اکرم]] نیز همین بود. '''مقدمه چهارم:''' بدون تردید، در حیات [[رسول اکرم]] تبیین احکام و معارف اسلامی و تفسیر و توضیح آیات قرآنی، به گونهای که مردم را بینیاز کند، انجام نشد.
| |
| *حال در اینجا لازم است تا مرجعی باشد که بتواند احکام و دستورات نازل شده توسط خداوند به واسطه [[رسول اکرم]] را برای مردم تبیین کند زیرا تا وقتی که معارف آسمانی، برای مردم، ناشناخته باقی بماند، نمیتواند مورد استفاده آنها قرار گیرد و این با حکمت الهی سازگار نیست<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۱۴۷.</ref>.
| |
| ==وجوب شناخت [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}}==
| |
| *'''شناخت [[امام]]{{ع}}، اساس خداشناسی:''' در حقیقت بدون معرفت [[امام]]، شناخت خدای متعال میسور نیست. [[امام حسین|حضرت امام حسین]]{{ع}}: معرفت خدا این است که مردم هر عصر و زمان، [[امام]] و رهبر دوران خود را شناسایی کرده، فرمان برداری و پیروی او را واجب بدانند<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۸۵.</ref>. | |
| *'''عدم شناخت [[امام]] موجب گمراهی:''' [[امام صادق]]{{ع}} راز صلاح و اصلاح زمین و اهل آن را وابسته به وجود [[امام معصوم]] میداند و مهمترین نیاز هر مسلمان را شناخت [[امام]] و رهبر دینی بیان میفرماید.
| |
| <ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۹۴ - ۹۸.</ref>.
| |
| ===ضرورت [[امامت]] در مذهب اسماعیلیه===
| |
| *[[فاضل مقداد]] ایشان [[امامت]] را بر خداوند واجب میدانند تا معرفت خداوند را به بشر تعلیم دهد. ولی محقق طوسی گفته: اسماعیلیه، به "وجوب علی الله" اعتقاد ندارند و به حسن و قبح عقلی معتقد نیستند، لکن معرفت خدا را واجب میدانند و بر این عقیدهاند که این معرفت از دو راه حاصل میشود: تفکر عقلی و تعلیم امام. بنابراین نسبت وجود [[امام]] با وجود خداوند، نسبت مظهر و ظهور است و چون این تجلی و ظهور، مقتضای کمال و جمال ذاتی و صفاتی خداوند است بنابراین امامت وجوب من الله خواهد بود.
| |
| ===ضرورت [[امامت]] در مذهب زیدیه===
| |
| *زیدیه، تنها ۳ [[امام]] اول را به صورت خاص به [[امامت]] منصوب میدانند و دیگر امامان، منصوب به نصب عامند. یعنی هر یک از فرزندان [[فاطمه زهرا]]{{س}} که عالم و زاهد و شجاع باشد و قیام کند و مردم را به مبارزه با ستمگران دعوت کند، [[امام]] خواهد بود و وجوب [[امامت]]، وجوب عقلی، علَی الله خواهد بود.
| |
| ===ضرورت [[امامت]] در معتزله===
| |
| *اکثریت قاطع معتزله، [[امامت]] را واجب میدانند برخی از معتزله، وجوب [[امامت]] را عقلی و دیگران، وجوب آن را نقلی دانستهاند. معتزله میگویند: به حکم عقل، باید [[امام]]، کسی باشد که به عامل کنترل جامعه، یعنی قوانین جزایی در جامعه تحقق ببخشد تا مردم سراغ دوست، و نه دشمن بروند. ضمناً عقول مردم علاوه بر عدم قدرت درک مصالح دنیوی در شناخت مصالح اخروی هم ناتواند پس مردم به امامانی نیازمندند که تمام مصالح دنیوی و اخروی آنها را بشناسند. لازمه وجود چنین امامی، این است که [[امام]]، ولایت تشریعی هم داشته باشد و این مطلب با [[امامت]] به معنای [[اهل سنت]] سازگاری ندارد<ref>ر.ک. [[عبدالحسین خسروپناه]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص: ۴۳۲ - ۴۳۳.</ref>.
| |
| *در هر حال، وجوب [[امامت]] از نظر آنان، "وجوب علی الناس" است. معتزلیان میگویند: نصب [[امام]]، موجب دفع ضرر از نفس است و دفع ضرر از نفس، عقلاً واجب است. اما برای تمام بودن صغرای قیاس، باید ثابت کنیم که ترک نصب [[امام]]، موجب ضرر است. و اگر ضرر، قطعی نباشد، ضرر احتمالی هست و دفع ضرر احتمالی همچون ضرر قطعی، لازم و واجب است.
| |
| *'''نقد دلیل معتزله:'''
| |
| *#[[قاضی عبدالجبار]] از بزرگان معتزله در شرح الاصول الخمسه، [[امامت]] و ضرورت نصب آن را بر مردم، شرعی میداند و میگوید: اگر علم به ضرروت وجود [[امام]]، به حکم عقل باشد، نیاز به آن نیز باید در عقلیات باشد، در حالی که نیاز به [[امام]] تنها در اجرای احکام شرعیه است، پس نمیتواند به حکم عقل باشد.
| |
| *#وجوب اختیار یک شیء و دفع ضرر به وسیلۀ آن، فرع بر معرفت به آن شیء است، پس باید اولاً، [[امام]] را به وسیله اوصافی که در شرع برای او تعیین شده است، شناخت و آنگاه گفت: اختیار آن برای امت، واجب است و از آن جا که شایستگی [[امام]] برای [[امامت]]، نه محسوس است و نه بدیهی، پس امت، قادر بر شناسایی آن نخواهند بود و قدرت اختیار آن را نیز نخواهند داشت<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۱۳۶ - ۱۳۸.</ref>.
| |
| ===ضرورت امامت نزد خوارج===
| |
| *برخی از متکلمان، اعتقاد به عدم وجوب [[امامت]] را، به طور مطلق به خوارج نسبت دادهاند و برخی به جماعتی از خوارج نسبت دادهاند. تنها فرقهای که امروز از فرقههای خوارج باقی مانده است، فرقه "اباضیه" است و آنان هم به وجوب [[امامت]] اعتقاد دارند.
| |
| ===ضرورت [[امامت]] نزد اشاعره===
| |
| *اشاعره، وجوب [[امامت]] را "وجوب علی الناس" و "نقلی" میدانند چون به حسن و قبح عقلی اعتقاد ندارند. | |
| *'''ادله اشاعره بر ضرورت [[امامت]]:'''
| |
| *'''۱. اجماع:''' عمدهترین دلیل آنان، اجماع صحابه و دیگران بر این امر است. میگویند: آنگاه که [[ابوبکر]] گفت: باید برای جانشینی [[پیامبر]] فردی انتخاب شود هیچ کس نگفت که نیازی به [[امام]] نداریم و همه لزوم جانشینی را تایید کردند. پس از صحابه، امت اسلام نیز به عمل آنان، مهر تایید زد و از طرفی در حدیث آمده:{{عربی|اندازه=150%|" لا تجتمع أمّتي على الضلالة "}}
| |
| *'''نقد دلیل اجماع:'''
| |
| *اول) این اجماع با هیچ یک از معانی معتبر اجماع در نزد [[اهل سنت]]، سازگاری ندارد؛ چرا که اجماع از نظر [[اهل سنت]] یکی از موارد ذیل است:
| |
| *#اتفاق کل.
| |
| *#اتفاق اهل حل و عقد.
| |
| *#اتفاق مردم مدینه.
| |
| *#اتفاق اعاظم علمای اسلام.
| |
| *در سقیفه، اجماع به هیچ یک از معانی فوق، حاصل نشد. زیرا [[امام علی|علی]]{{ع}} و [[حضرت زهرا]]{{س}} و [[امام حسن]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} و .... [[سعد بن عباده]] و جمعی از صحابه بزرگ مانند [[سلمان فارسی]] و [[ابوذر]] و [[مقداد]] و [[عمار]] و... که از بزرگان اهل حل و عقد، از اعاظم علمای اسلام به شمار میآمدند، در سقیفه حضور نداشتند<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۱۲۷.</ref>.
| |
| *دوم) استدلال به اجماع، مشتمل بر مغاطلۀ {{عربی|اندازه=150%|"اخذ ما لیس بعلة علة "}} است زیرا اجماع مزبور، اخص از مدعاست. چرا که مدعا، اصل وجوب شرعی نصب [[امام]] به طور عام است، اما دلیل، اجماعی است که بر یکی از مصادیق مدعا صورت گرفته است.
| |
| *سوم) ایراد دیگر این است که این اجماع در صورتی معتبر است که مستند به یک دلیل شرعی باشد.
| |
| *صحابه با چه دلیلی بر وجوب نصب [[امام]]، بر مردم اجماع نمودند؟
| |
| *ادله شرعی، غیر از اجماع در نزد [[اهل سنت]]، کتاب و سنت و قیاس است نه آیات قرآن، دال بر وجوب نصب [[امام]] بر مردم است و نه قیاس. در میان سنت [[پیامبر]] نیز سخنی که دلالت بر لزوم انتخاب [[امام]] بر مردم کند وجود ندارد. بنابراین، اجماع صحابه، هیچگونه دلیل و مدرک شرعی نداشته است و نمیتوان آن را دلیل وجوب شرعی نصب [[امام]] به شمار آورد. و از طرفی در موضوعی بدین اهمیت، اگر دلیل شرعی وجود داشت، قطعاً متواتر نقل میشد و چون نقل نشده، کاشف از عدم دلیل است.
| |
| *'''۲. نصب امام، مقدمۀ واجبات مطلق:''' دلیل دیگر بر ضرورت شرعی نصب [[امام]] بر مردم این است که نصب [[امام]]، مقدمۀ واجبات مطلق است "صغری" و مقدمات واجب مطلق، واجب است "کبری". | |
| *'''نتیجه:''' پس نصب [[امام]]، واجب است.
| |
| بیان صغری: شارع مقدس، به اجرای حدود و... و پاسداری از کیان اسلام، امر فرموده و امور یاد شده بدون [[امام]]، قابل اجرا نیست، پس نصب [[امام]] مقدمه واجبات مطلق است<ref>ر.ک. [[عبدالحسین خسروپناه]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص: ۳۴۳.</ref>.
| |
| *کبری قابل مناقشه است زیرا علمای علم اصول گفتهاند: در وجوب مقدمه، دو احتمال عمده وجود دارد: اول اینکه وجوب مقدمه، عقلی باشد یا اینکه وجوبش غیری باشد.
| |
| *هیچ یک از این دو احتمال، با مذاق اشعری سازگاری ندارد، زیرا وجوب غیری متوقف بر ثبوت ملازمه بین احکام شرعی و عقلی است که مورد قبول اشعریان نیست و وجوب عقلی مقدمه هم با اندیشه اشعری منافات دارد<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۱۲۹ - ۱۳۲.</ref>.
| |
| *'''۳. دلیل غزالی:''' او میگوید (در کتاب الاقتصاد): شایسته نیست گمان شود که لزوم نصب [[امام]]، به حکم عقل است، بلکه ضرورت آن، شرعی است و آنگاه، چنین استدلال میکند: نظام امر دین، قطعاً مقصود شارع است و نظام امر دین، حاصل نخواهد شد، مگر به وسیله [[امام]] مطاع؛ پس نصب [[امامهه شرعاً واجب است.
| |
| *'''نقد دلیل غزالی:''' برهان غزالی، بیان دیگری از برهان قبلی است زیرا مفاد مقدمه دوم آن، این است که نصب [[امام]]، مقدمه نظام امور دینی است و گذشت که وجوب مقدمه، به حکم عقل است نه شرع.
| |
| *'''۴. برهان ماوردی:''' استدلال ماوردی در الاحکام السلطانیة، برای اثبات ضرورت [[امامت]]: اگر [[امامت]] واجب نبود، صحابه در سقیفه بر سر تعیین شخص [[امام]]، نزاع نمیکردند، لکن نزاع کردهاند، پس اصل [[امامت]]، واجب بوده است. سپس میافزاید: وجوب [[امامت]] شرعی است نه عقلی. زیرا با عقل، نمیشود وجوب، حرمت، حلیت یا اباحۀ اشیاء را فهمید. این مطلب، مبتنی بر مبانی فکری اشاعره است که بین احکام عقلی و شرعی، ملازمه وجود ندارد و حال آنکه مخالفان اشاعره، این ملازمه را قبول دارند.
| |
| *'''۵. دلیل فخر رازی:''' وی برای وجوب شرعی [[امامت]]، چنین استدلال میکند: نصب [[امام]]، موجب دفع ضرر از نفس است و دفع ضرر از نفس، واجب است؛ پس نصب [[امام]]، واجب است.
| |
| *'''نقد دلیل:''' [[خواجه نصیر الدین طوسی]] میگوید: مقدمه اول قیاس مذکور، از باب حسن و قبح عقلی است که رازی آن را قبول ندارد و مقدمۀ دوم آن، چنان وضوح عقلی دارد که نیازی به اجماع نیست<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۱۳۲ - ۱۳۴.</ref>.
| |
| ۶. '''حدیث {{عربی|اندازه=150%|" مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً "}}:''' معرفت [[امام]]، به حکم حدیث فوق، شرعاً واجب است و از آن جا که معرفت، فرع بر حصول و تعیین است، باید گفت که تعیین و انتخاب امام، شرعاً بر مردم واجب است.
| |
| *[[تفتازانی]] در مقام اعتراض میگوید: بنابر حدیثی، [[رسول اکرم]]{{صل}} میفرمایند: "خلافت بعد از من، سی سال است و بعد از آن، به سلطنت گزنده تبدیل میگردد".
| |
| *لازمۀ دو حدیث فوق، این است که پس از خلفای راشدین، زمان و مکان، از [[امام]]، خالی شود و همه امت، عاصی گردند و مردمانشان، مردن جاهلیت باشد.
| |
| *[[ملاصدرا]] در شرح اصول کافی مینویسد: بر فرض که دلیل یاد شده، تمام باشد، مفاد آن، صرفاً وجوب معرفت [[امام]] است نه وجوب نصب آن<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۱۳۵.</ref>.
| |
| ===ضرورت [[امامت]] نزد ماتریدیه===
| |
| *ماتریدیه با اشاعره همداستاناند و دلیل عقلی خالص –مستقلات عقلیه- را بر وجوب [[امامت]] قبول ندارند.
| |
| ===ضروت [[امامت]] نزد وهابیت===
| |
| *محور بحثهای کلامی وهابیت، مسئله توحید و شرک است و مسائل دیگر، نهایتاً در حد اشاره و به اجماع مطرح شده است. از بعضی عبارات ایشان بر میآید که وجوب [[امامت]] و خلافت، وجوب عقلی و نقلی است. از یک سو یک نیاز اجتماعی است که عقل به روشنی آن را درک میکند و از سوی دیگر، مورد اهتمام شریعت اسلام است<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۱۹۲ - ۱۹۷.</ref>.
| |
| ==وظایف [[امام]]==
| |
| *'''از منظر امامیه'''
| |
| *#در امور اجتماعی [[امام]] باید مردم را به وحدت و هماهنگی سوق دهد.
| |
| *#برای جلوگیری از اختلال در نظم اجتماعی به [[امام]] نیاز است.
| |
| *#یکی از اهداف [[امامت]]، اجرای حدود اسلامی است.
| |
| *#یکی از وظایف [[امام]] این است که امر قضای اسلامی را رهبری کند.
| |
| *#امام با تشکیل قوای انتظامی و تعیین فرماندهان شایسته، امنیت داخل و مرزهای کشور اسلامی را حفظ میکند.
| |
| *#رهبر جامعه اسلامی باید تدبیری بیاندیشد که حقوق مستمندان پرداخت گردد.
| |
| *#باید پیشوایی معصوم، در میان مردم باشد که احکام اسلامی را در وقایع جدید بیان کند.
| |
| *#حفظ شریعت اسلامی، از تحریف و تغییر<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۱۳.</ref>.
| |
| *'''از منظر علمای [[اهل سنت]]:'''
| |
| *دانشمندان [[اهل سنت]]، وظایف [[امام]] را به مدیریت جامعه دینی منحصر کردهاند:
| |
| *#تأمین عدالت اجتماعی؛
| |
| *#تأمین امنیت عمومی؛
| |
| *#پاسداری از مرزهای جامعه اسلامی؛
| |
| *#توسعه و گسترش اسلام در جهان؛
| |
| *و همچنین تأمین ارزاق عمومی، گسترش بهداشت و درمان، توسعه آموزشهای همگانی، نظارت بر داد و ستد و به طور کلی، ارتباطهای عمومی جامعه. لذا بر این اساس امام در بسیاری از شؤون و مسائل دیگر از جمله آموزش و کسب معارف و احکام اسلامی، فاقد نقش میگردد. در نتیجه رابطه امت با [[امام]] در میان [[اهل سنت]] چنین نیست که امت برای تهذیب نفس و کسب فضائل اخلاقی، [[امام]] را به عنوان اسوه و نمونه عینی تخلق قرار دهند که عاری از هرگونه خطا و گناه است<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۶۶.</ref>.
| |
| *در جهان بینی اسلامی، حیات دنیوی، مقدمه حیات معنوی است اما فلسفه نهایی [[امامت]]، سعادت اخروی است. تنها مسئله مورد اختلاف میان شیعه و دیگران درباره اهداف [[امامت]]، تبیین آن بخش از معارف و احکام است که در نص یا ظاهر قرآن و سنت [[پیامبر]]{{صل}} وارد نشده است<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۱۴.</ref>.
| |
| ==ویژگی و اوصاف شخصیتی [[امام]] نزد مذاهب اسلامی==
| |
| *'''صفات [[امام]] از دیدگاه [[اهل سنت]]:'''
| |
| *دانشمندان اهل سنت سخن واحدی ندارند، باقلانی به سه شرط اشاره کرده و ماوردی و تفتازانی دیگران شرایط دیگری هم قائل شدهاند. این اختلافات ناشی از آن است که به گمان آنان، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} این امر را، مسکوت گذارده لذا دانشمندان [[اهل سنت]] بر پایۀ رأی و اندیشه خود، اظهار نظر میکنند. عموم حکام اسلامی پس از [[امام علی|علی]]{{ع}} که [[امام]] جامعه اسلامی به شمار میروند، فاقد بسیاری از شرایط یاد شده بودهاند<ref>ر.ک. [[محمد سعیدی مهر]]، همکار، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۴۲ - ۱۴۳.</ref>.
| |
| *بر اساس برخی از روایات [[اهل سنت]]، فسق و فجور و ظلم و بیدادگری، مانع [[امامت]] نیست و همچنین [[امام]]، هرگز با غصب اموال، کشتار مردم و نفوس محترم و عدم اجرای حدود، از مقام و منصب خود بر کنار نمیشود.
| |
| *اما [[ابوالقاسم زمخشری]] در تفسیر کشاف معتقد است که [[امامت]] ظالم و فاسق، به حکم قرآن و نص آیات قرآنی، جایز نیست. طبق آیۀ{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ }}﴾}}<ref> پیمان من به ستمکاران نمیرسد؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.</ref> سهل گیری دانشمندان [[اهل سنت]] در خصوص شرایط احراز و حفظ منصب [[امامت]] و خلافت را با توجه به دو نکته، میتوان تحلیل کرد: اولاً، تصور تحویلی نگراند آنها اقتضا نمیکند که در اوصاف و ویژگیهای [[امام]]، بیش از این، سخن گویند. ثانیاً، گرایش شایسته سالاری در رهبریت و مدیریت که امروزه نزد دانشمندان مدیریت، امری بدیهی و غیرقابل انکار است توسط دانشمندان اهل سنت تقریباً نادیده گرفته میشود. در این جاست که اهمیت تأکید دانشمندان شیعه بر مسئله عصمت [[امام]]، مشخص میشود<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۶۸ - ۷۱.</ref>.
| |
| *[[قاضی ابوبکر باقلانی]] صفات ذیل را برای [[امام]] برشمرده:
| |
| *#قریشی بودن "برگرفته از حدیث [[رسول الله]]:{{عربی|اندازه=150%|" الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَيْشٍ "}}"
| |
| *#از نظر علم در حد یک قاضی باشد اولاً: اجماع امت بر این است که [[امام]] خود عهدهدار قضاوت گردد، ثانیاً، [[امام]] میخواهد قضاوت را نصب کند، پس باید بتواند علمیت قضات را تشخیص دهد. | |
| *#شایستگی تدبیر امور مسلمانان را داشته باشد تا غرض و هدف از امامت حاصل شود.
| |
| *#از نظر روحی، تحت تأثیر احساسات قرار نگیرد که ترک حدود کند.
| |
| *#در علم و صفات دیگر، افضل باشد. [[پیامبر]]{{صل}} فرمودند:{{عربی|اندازه=150%|" من تقدّم على المسلمين و هو يرى أنّ فيهم من هو افضل منه، فقد خان اللَّه و رسوله و المسلمين "}} و صحابه بر تحقق شرط افضلیت اجماع داشتهاند مگر اینکه امامت افضل، مستلزم مفاسدی باشد.
| |
| *[[عبدالقادر بغدادی]]، چهار صفت را برای [[امام]] لازم دانسته که یک مورد متمایزش، عدالت و پرهیزگاری است در حدی که شهادت او پذیرفته شود.
| |
| *[[عبدالکریم شهرستانی]]، اصالت را نیز شرط کرده است.
| |
| *[[سیف الدین آمری]]، صفات مرد بودن، آزاد بودن، مسلمان بودن و عادل و ثقه در گفتار بودن را نیز افزوده است.
| |
| *[[قاضی عضد الدین ایجی]]: "[[امام]] باید شجاع و قوی القلب باشد ..."
| |
| *برخی همه این صفات را لازم ندانستهاند زیرا یافتن آنها، یک جا در یک نفر، تکلیف به ما لا یطاق است.
| |
| *برخی گفتهاند [[امام]] باید عاقل و بالغ هم باشد<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۱۹.</ref>.
| |
| *[[ماوردی]] و [[تفتازانی]] شرایط ذیل را ذکر کردهاند:
| |
| *مکلف بودن، عدالت، حرّیت، مرد بودن، سلامت حواس، سلامت اعضای بدن، تدبیر، شجاعت، قریشی بودن، اجتهاد، سخنوری<ref>ر.ک. [[محمد سعیدی مهر]]، همکار، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۴۲.</ref>.
| |
| *متکلمان معتزلی و اشعری در باب [[امام]]، در خصوص هشت وصف، تا حدودی اتفاق نظر دارند: مجتهد، صاحب رأی، شجاع، عادل، عاقل، بالغ، مرد، حرّ.
| |
| *در سایر شرایط، نزد متکلمان معتزلی و اشعری، اختلاف وجود دارد. این دو گروه، عصمت را شرط [[امام]] نمیدانند و [[امامت]] را منصب دنیوی صرف دیدهاند، لذا در میان اوصاف و شرایط امامت، روی آورد فقهی اخذ کردهاند نه کلامی و جنبه ارتباط الهی و اوصافی چون عصمت را معتبر ندانستهاند<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۱۵۳.</ref>.
| |
| *'''ویژگیهای [[امام]] از دیدگاه شیعه:'''
| |
| *[[سید مرتضی]] درباره صفات [[امام]] گفته: | |
| *#معصوم از هر قبیح و معصیت باشد.
| |
| *#با نص و امر خدا و معجزه معلوم میگردد.
| |
| *#افضل امت باشد.
| |
| *#أشجع امت باشد.
| |
| *#عالمترین باشد به احکام شرع و سیاست.
| |
| *#در هر زمانی فقط یکی است.
| |
| *برخی از این صفات از مستقلات عقلیهاند و برخی دیگر، از ملازمات عقلیهاند و یا مقتضای اجماع و یا ادله نقلیاند.
| |
| *[[خواجه نصیر الدین طوسی]]، صفات دیگری را نیز یاد آور شده، مانند: پاکی از عیوبی که نفرت آور است، خواه جسمانی باشد، خواه نفسانی و خواه نسبی، زیرا این اوصاف در هدایت مردم نقش مؤثری دارند. همچنین باید نزدیکترین افراد به خداوند باشد<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۲۴.</ref>.
| |
| *دفاع از کیان اسلام و حفظ حدود و ثغور آن، فداکاری و از خودگذشتگی میخواهد. جهاد و فداکاری، در سایه شجاعت حاصل میگردد بنابراین، شجاع بودن والی، امری بدیهی است، اما اشجع بودن از آن جهت مطلوب است که اگر کسانی باشند که از امام جامعه شجاعتر باشند، مسلماً در پیروی مردم از [[امام]] جامعه و هدف از [[امامت]] که پیشوایی جامعه اسلامی است، محقق نخوهد شد. علاوه بر این، قبح تقدیم مفضول، ایجاب میکند که [[امام]] اشجع باشد.
| |
| *ایمان هم مراتب مختلفی دارد، در این میان، [[امام]] باید از حیث مراتب ایمان، واجد بالاترین مرتبه باشد تا بدین وسیله، مومنان، از ارشاد و هدایت او سرپیچی ننمایند.
| |
| *عبادت نیز بنفسه، مطلوب شارع است و شخصی که عبادت او بیشتر است نزد خداوند، محبوبتر است. منظور از عبادت، انجام هر عملی با در نظر گرفتن رضایت الهی است.
| |
| *حال اگر کسی که عبادتش از سایر انسانها بیشتر است، [[امام]] نگردد، یا باید شخصی که با او مساوی است، [[امام]] گردد که ترجیح بلا مرجح است و یا کسی که در مرتبه پایینتر است [[امام]] شود و این ترجیح مرجوع است که اقبح میباشد.
| |
| *دلبسته بودن به نیاز دنیا از جانب [[امام]] جامعه مسلمانان، باعث بروز مفاسد زیادی خواهد شد؛ از جمله دلبستگی مردم به دنیا و سر انجام سقوط جامعه اسلامی. لذا [[امام]] جامعه باید نه تنها زاهد، بلکه ازهد باشد تا اهداف مقدس اسلام، در جامعه اسلامی پیاده شود.
| |
| *شخص ازهد، افضل از زاهد است فلذا باید مقدم گردد تا تقدیم مفضول بر فاضل لازم نیاید<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۱۶۹ - ۱۷۱.</ref>.
| |
| ==شروط عصمت==
| |
| *[[امام]]{{ع}} از نظر شیعه، همانند پیامبران و فرشتگان، باید معصوم و از هرگونه پلیدی، پاک باشد. سرپیچی از دستورات الهی و ارتکاب معاصی، با تصدی منصب [[امامت]] منافات دارد<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۱۵۴.</ref>.
| |
| *عصمت یکی از مهمترین صفاتی است که برای [[امام]]، لازم شمردهاند<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۳۱.</ref>.
| |
| ==تحلیل عصمت==
| |
| *واژه "عصمت" از ریشه "عصم" در عربی به معنای منع و امساک است و چون شخص معصوم، از خطا و گناه بازداشته میشود، به او معصوم میگویند<ref>ر.ک. [[عبدالحسین خسروپناه]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص: ۳۵۹ - ۳۶۲.</ref>.
| |
| *پیرامون معنای اصطلاحی عصمت، برخی حقیقت عصمت را لطف و تفضل الهی و عدهای، آرا قوه عاقله و دستهای، ملکه نفسانی و گروهی، حیثیت ویژه دانستهاند<ref>ر.ک. [[عبدالحسین خسروپناه]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص: ۳۵۹ - ۳۶۲.</ref>.
| |
| *حق مطلب آن است که در تحقق ملکه عصمت، قابلیت قوه عاقله معصوم و لطف الهی، مؤثری باشند<ref>ر.ک. [[عبدالحسین خسروپناه]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص: ۳۵۹ - ۳۶۲.</ref>.
| |
| *پیشوایان معصوم، قابلیت دریافت عصمت اعطایی از خداوند متعال را در دوره عالم ذر دریافت کردهاند، لذا عصمت پیامبران و [[امامان]]، قبل از بعثت و [[امامت]] و حتی قبل از جهان دنیوی اثبات میگردد<ref>ر.ک. [[عبدالحسین خسروپناه]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص: ۳۵۹ - ۳۶۲.</ref>.
| |
| ==فرق عدالت و عصمت==
| |
| *عصمت و عدالت، هر دو، ملکه است و با وجود هر دو، قدرت بر گناه هست، اما صدور گناه از معصوم، ممتنع است به خاطر نبود داعی بر گناه، ولی صدور گناه از عادل، ممتنع نیست، به خاطر وجود داعی<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۱۵۶.</ref>.
| |
| ==عصمت و اختیار==
| |
| *عصمت، ناشی از کثرت علم است و هر چه علم، قویتر و شدیدتر باشد، عمل نیز به مقتضای علم، قویتر خواهد بود. معصوم به زشتی و قبح گناه، علم دارد و با توجه به این علم، ارتکاب معصیت، محال است و باید توجه داشت که این علم، موجب سلب اختیار نخواهد شد<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۱۶۲.</ref>.
| |
| ==گستره عصمت==
| |
| *عصمت در کلام اسلامی، دارای مراتبی است که عبارتند از:
| |
| *#عصمت بینشی در اعتقادات؛
| |
| *#عصمت منشی در ملکات؛
| |
| *#عصمت کنشی فردی و اجتماعی<ref>ر.ک. [[عبدالحسین خسروپناه]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص: ۳۱۹ - ۳۶۳.</ref>.
| |
| ==دلایل عصمت==
| |
| ===دلیل عقلی:===
| |
| *'''۱. تسلسل:''' علت احتیاج مردم به [[امام]]، جلوگیری از ظلم ظالم و معصیت فاسق است، حال اگر صدور ظلم و معصیت از [[امام]] امکان داشته باشد، برای جلوگیری از آن، به [[امام]] دیگری نیاز خواهد بود و اگر همین گونه پیش برویم، تسلسل محال لازم میآید<ref>ر.ک. [[عبدالحسین خسروپناه]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص: ۳۱۹ - ۳۶۴.</ref>.
| |
| *'''اشکال اول:''' اگر ملاک احتیاج افراد به [[امام]]، معصوم نبودن آنها باشد پس فردی که معصوم است به [[امام]] نیاز ندارد و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} برای امیر مؤمنان [[امام]] نبودهاند<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۳۲.</ref>.
| |
| *'''پاسخ:''' فرد معصوم، از جهات دیگر، مانند کسب معرفت و غیره ممکن است به [[امام]] نیاز داشته باشد<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۳۲.</ref>.
| |
| *'''اشکال دوم:''' [[سعد الدین تفتازانی]] میگوید: نیاز امت به [[امام]] به خاطر وجود خطای امت نیست تا عدم عصمت [[امام]] به تسلسل بیانجامد. به فرض وجوب عقلی نصب [[امام]]، شاید مصالح دیگری، منشأ وجوب عقلی [[امامت]] شده باشد. و میتوان به وسیله علم و عدالت و استفاده از کتاب و سنت از خطای امت جلوگیری کرد<ref>ر.ک. [[عبدالحسین خسروپناه]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص: ۳۶۶ - ۳۶۷.</ref>. | |
| *'''پاسخ:'''
| |
| *'''اولاً؛''' ادله ضرورت [[امام]]، منحصر در ادله شرعی نیست، بلکه وجوب نصب [[امام]] با ادله عقلی مانند<ref>ر.ک. [[عبدالحسین خسروپناه]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص: ۳۶۶ - ۳۶۷.</ref>: دلیل لطف و دلیل حکمت، ثابت میشود و فقدانش در جامعه، مستلزم نقض غرض و نیازمندی جامعه به بینهایت امامان غیر معصوم است. خداوند، باید به اقتضای عقل، ارایه طریق را کامل کند و برای تکمیل ارایه طریق، تعیین امامان معصوم ضرورت دارد همانند ضرورت نزول قرآن و سنت نبوی. محرومیت انسانها از دیدار [[امام مهدی|حضرت ولی عصر]]{{ع}}، زائیده اراده آدمیان است و اگر خطایی وجود دارد به کوتاهی ایشان برمیگردد. [[امام معصوم]]{{ع}} علاوه بر تأمین هدایت معرفتی، در تحقق مدیریت صحیح جامعه، هدایت خارجی را نیز تحقق میبخشد<ref>ر.ک. [[عبدالحسین خسروپناه]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص: ۳۶۶ - ۳۶۷.</ref>. | |
| *۲. '''حفظ و تبیین شریعت:''' باید شریعت اسلام پس از [[پیامبر]] حفظ گردد و به دست مکلفان برسد؛ در اینجا چند فرض وجود دارد:
| |
| *'''الف) از طریق کتاب و سنت نبوی:''' حفظ و تبیین گردد، که تفاصیل احکام در این نیامده<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۳۳.</ref>. و این دو در بردارنده مجمل و مفصل، ناسخ و منسوخ، محکم متشابه است و خود نیازمند مفسری معصوم میباشند<ref>ر.ک. [[عبدالحسین خسروپناه]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص: ۳۷۰.</ref>. لذا مسلمانان اتفاق دارند که قرآن و سنت نبوی نمیتواند حافظ شرع باشد زیرا تفسیر و برداشت از قرآن و سنت، متفاوت است<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۱۵۷.</ref>.
| |
| *'''ب) از طریق اجماع:''' اولاً، احکام مورد اجماع، غیر از کلیات دین، بسیار اندک است. ثانیاً، اگر اجماع حجت باشد، به دلیل وجود [[امام]] است و این هم اثبات مدعای شیعه است و اگر حجتش به دلیل کتاب<ref>سوره نساء، آیه:۱۱۵.</ref>. و سنت باشد<ref>لا تجمع امتی علی الخطاء.</ref>. پس باید احتمال نسخ و اضمار و تخصیص، در این ادله منتفی گردد، یعنی باید گفته شود: اگر مثلاً تخصیصی بود، برای ما نقل میشد و پذیرش این مطلب مشروط به پذیرش عصمت امت است و این مستلزم دور است<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۳۳.</ref>.
| |
| *'''ج) از طریق اجتهاد مبتنی بر قیاس:''' '''اولاً:''' قیاس، حجت ذاتی ندارد زیرا جز ظن ضعیف، فایده دیگری ندارد<ref>ر.ک. جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۱۵۷؛ [[عبدالحسین خسروپناه]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص: ۳۷۱.</ref>. '''ثانیاً:''' مبنای قیاس بر تمثیل امور متماثل است در حالی که بسیاری از احکام، از باب جمع میان امور متفاوت میباشد مثلاً: روزه گرفتن در ایام ماه رمضان، واجب و در اول شوال، حرام است<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۳۴.</ref>.
| |
| *د) برائت نیز نمیتواند حافظ شرع باشد و إلّا نیازی به بعثت انبیاء نبود و به همان عقل انسان اکتفا میشد<ref>ر.ک. جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۱۵۷.</ref>.
| |
| *با بطلان فرضهای مذکور، یگانه فرض متعین و درست، حفظ شریعت توسط [[امام معصوم]] است تا دین از خطر سقوط و انحراف، مصون بماند. زیرا اگر چنین نباشد لازم میآید که مردم تنها به بخشی از شریعت عمل کنند و به هدایت کامل دست نیابند و این امری قبیح است بر خداوند لطیف و نقض غرض شارع حکیم است<ref>ر.ک. جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۱۵۸؛ [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۳۴؛ [[عبدالحسین خسروپناه]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص: ۳۷۱.</ref>.
| |
| *'''اشکال:''' [[قاضی عبدالجبار]] احکام شریعت از طریق نقل متواتر، به دیگران خواهند رسید. و انکار حفظ و نقل شریعت از طریق تواتر، مستلزم خدشه در طریق تواتر است که دعوی نبوت توسط [[پیامبر اکرم]] را زیر سؤال میبرد. | |
| *'''پاسخ:''' معارف و احکام بسیاری از طریق تواتر اثبات شده ولی آیا همه احکام شریعت، از طریق تواتر بیان شده است.
| |
| *'''اشکال:''' در عصر غیبت [[امام معصوم]]{{ع}}، مردم چگونه از احکام شریعت آگاه میشوند؟ اگر بگوئیم افراد معذورند پس قبل از غیبت هم معذور بودهاند و اگر بگوئیم از طریق اجتهاد و خبر واحد به احکام میرسند پس قبل از غیبت نیز چنین راهی وجود داشته.
| |
| *'''پاسخ:''' در عصر حضور<ref>تا ۲۶ هـ ق.</ref>. تفاصیل احکام شریعت، توسط [[ائمه]]{{عم}} بیان شده ولی معروف است که [[ابو حنیفه]] تنها هفده حدیث نبوی را معتبر میدانسته است. گذشته از این، غیبت [[امام معصوم]]{{ع}} به خاطر عدم آمادگی مردم است<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۳۵ - ۲۳۷.</ref>.
| |
| *'''۳. تناقض:''' اگر [[امام]]{{ع}} مرتکب خطا یا گناهی شود یا باید از او تبعیت کرد که این باطل است به دلیل آیه قرآن {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ }}﴾}}<ref> و در گناه و تجاوز یاری نکنید؛ سوره مائده، آیه:۲.</ref> و یا این که نباید از او پیروی کرد که در این صورت، فایده [[امام]]{{ع}}، منتفی خواهد بود<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۱۵۸.</ref>.
| |
| ====دلیل نقلی:====
| |
| '''۱. آیه [[امامت]]'''
| |
| *{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ }}﴾}}<ref> و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد؛ سوره بقره، آیه:۱۲۴.</ref>
| |
| ====معنای عهد====
| |
| *به نظر برخی، این آیه، در صورتی دلالت بر عصمت دارد که ثابت شود [[امامت]]، عهد خداست و چون شیعه، نصب [[امام]] را از جانب خدا با نص، واجب میداند، لذا [[امامت]]، عهد خداست و عصمت، با این آیه ثابت میشود.
| |
| *[[زمخشری]] نیز از علمای معتزله میگوید: طبق این آیه، [[امامت]] به کسی میرسد که عادل و از ظلم، مبرّا باشد<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۱۵۸ - ۱۵۹.</ref>.
| |
| *اما برخی میگویند، در آیۀ قرائتی است که به ما میفهماند منظور از "عهد" در آیه، همان [[امامت]] است نه نبوت و... مثلاً، از جمله {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَمِن ذُرِّيَّتِي}}﴾}} به دست میآید که ابراهیم دارای فرزند بوده و یا لااقل از داشتن فرزند مأیوس نبوده در حالی که ابراهیم تا دوران کهنسالی فرزند نداشت و گواه دیگر اینکه قطعا یکی از مهمترین امتحانات ابراهیم همان امتحان او به ذبح فرزندش اسماعیل بود<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۳۸.</ref>. و همچنین از ظاهر آیه به دست میآید که این اولین [[وحی]] الهی به ابراهیم نبوده و او قبلاً به مقام پیامبری رسیده زیرا چنین درخواست بزرگی در اولین [[وحی]] الهی، از مقام ابراهیم، بسیار به دور است<ref>ر.ک. [[محمد سعیدی مهر]]، همکار، معارف اسلامی، ج۲، ص: ۱۴۶.</ref>.
| |
| ====معنای ظلم====
| |
| *ظلم در مقابل عدل و به معنای قراردادن شیء در غیر جایگاه شایسته آن است از آیات قرآن کریم به دست میآید که معصیت، ظلم به شمار میرود:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ }}﴾}}<ref> و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند؛ سوره بقره، آیه:۲۲۹.</ref>. پس تنها کسی به مقام [[امامت]] نایل میگردد که معصیت و گناهی از او سرنزند.
| |
| *فرزندان [[حضرت ابراهیم]]{{ع}}، چهار دستهاند:
| |
| *اول: کسانی که همیشه مرتکب گناه میگردند.
| |
| *دوم: کسانی که ابتدا ظالم نبودهاند ولی عاقبت به شر شدند.
| |
| *سوم: کسانی که ظالم بودهاند ولی عاقبت به خیر شدند.
| |
| *چهارم: کسانی که هرگز گناه نکردهاند.
| |
| *درخواست [[امامت]] برای گروه اول و دوم، شایسته یک مؤمن نیست چه رسد به [[حضرت ابراهیم|ابراهیم خلیل]]، بنابراین درخواست [[وحی]] منحصر در دو دسته سوم و چهارم است که خداونند گروه سوم را مستثی کرده است.
| |
| *این معنا، در برخی روایات مورد تایید قرار گرفته: [[پیامبر اکرم]]{{صل}} خداوند در پاسخ [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} فرمود:{{عربی|اندازه=150%|" ﴿{{متن قرآن|مَنْ سَجَدَ لِصَنَمٍ مِنْ دُونِي لَا أَجْعَلُهُ إِمَاماً أَبَداً، وَ لَا يَصِحُّ أَنْ يَكُونَ إِمَاماً "}}<ref>شیخ طوسی، الامالی، ص: ۳۷۹.</ref><ref>ر.ک. [[محمد سعیدی مهر]]، همکار، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۴۶ - ۱۴۷؛ [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۳۸- ۲۴۰.</ref>.
| |
| *'''اشکال:''' از مفاد آیه استفاده نمیشود که تنها معصوم، شایسته مقام [[امامت]] است، زیرا مشرک و گناهکار نبود، اعم از معصوم بودن است.
| |
| *'''پاسخ:'''
| |
| *اولاً، طبق مبنای اشاعره، هر کس مرتکب گناه نشود معصوم خواهد بود.
| |
| *ثانیاً، هرگاه کسی در طول عمر خویش نه در پنهان و نه در آشکار مرتکب گناه نشود، چنین فردی از اغوای شیطان مصون بوده است و معصوم یعنی همین زیرا قرآن میفرماید:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ }}﴾}}<ref> به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد.مگر از میان آنان بندگان نابت را؛ سوره ص، آیه:۸۲ - ۸۳.</ref>.
| |
| *'''اشکال:''' معصیت، اعم از ظلم است زیرا اگر کسی معصیت کند و از گناه خویش توبه نماید، پس از آن ظلم نخواهد بود.
| |
| *'''پاسخ:''' با توجه به تقریری که در تفسیر آیه بیان شد، مقصود از ظالم، اعم از ظالم در گذشته و در زمان حال است<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۴۰.</ref>.
| |
| '''۲. آیه تطهیر'''
| |
| *'''دلالت آیه بر عصمت:''' اراده تشریعی، آن است که خداوند اراده کرده است مردم، واجبات را انجام دهند و از محرمات دوری کنند، حال ممکن است این اراده الهی تحقق پیدا نکند.
| |
| *اراده تکوینی، ارادهای است که خلاف آن، تحقق پیدا نمیکند مثلاً خداوند اراده فرموده زمین به دور خود بچرخد.
| |
| این آیه، در صورتی بر عصمت دلالت میکند که منظور از اراده، اراده تکوینی باشد زیرا اراده تکوینی، تخلف ناپذیر است و به دنبال اراده تطهیر، مسلماً تطهیر واقع میشود و این همان عصمت است.
| |
| *از آنجا که اراده تطهیر، اختصاص به [[اهل بیت]]{{عم}} پیدا کرده معلوم میشود که منظور اراده تکوینی است و الّا اراده تشریعی تطهیر و دوری از گناهان، عام است.
| |
| *'''منظور از [[اهل بیت]]{{عم}}:''' بزرگان و محدثان اهل تسنن، در ضمن روایاتی، [[اهل بیت]]{{عم}} را به خمسه طیبه، تفسیر نمودهاند. از جمله صحیح مسلم که از عایشه نقل کرده.
| |
| '''۳. آیه اولی الامر'''
| |
| *{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}}﴾}}<ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.</ref>
| |
| *در این آیه، همان گونه که به اطاعت از خداوند و رسول امر شده، به اطاعت از اولی الامر نیز امر شده است.
| |
| *مقصود از {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الأَمْرِ}}﴾}} مسائل مربوط به زندگی اجتماعی امت اسلامی است مانند آیات: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ }}﴾}}<ref> و با آنها در کار، رایزنی کن؛ سوره آل عمران، آیه:۱۵۹.</ref> و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ }}﴾}}<ref> کارشان رایزنی میان همدیگر است؛ سوره شوری، آیه:۳۸.</ref>.
| |
| *[[پیامبر]]{{صل}} دارای دو مقام بودند، یک: ابلاغ احکام الهی دو: رهبری و حکومت اجتماع.
| |
| *اطاعت از خداوند معنایی جز اطاعت از احکام او ندارد. بنابراین، مقصود از اطاعت از [[رسول خدا]]{{صل}}، در مورد مقام دوم است و عطف اولی الامر بر رسول، بدون تکرار لفظ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| أَطِيعُواْ}}﴾}} بیانگر وحدت ملاک اطاعت است. و مقتضای وحدت حکم معطوف و معطوف علیه این است که اولی الامر نیز مانند [[پیامبر]] معصوم باشند. از سوی دیگر، اطاعت از اولی الامر، بدون هیچ گونه قیدی واجب شده و خداوند به اطاعت مطلق کسی که مرتکب گناه شود، امری نمیکند. پس اگر اولی الامر معصوم نباشند، لازم است قرآن،<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۴۲.</ref>. اطاعت از آنان را به مواردی محدود سازد که گناه از اولی الامر سر نزده باشد<ref>ر.ک. [[محمد سعیدی مهر]]، همکار، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۴۸.</ref>.
| |
| *'''اشکال:'''
| |
| *مقتضای اینکه خداوند هرگز به اطاعت از گناهکار امر نمیکند این خواهد بود که: اطاعت از اولی الامر در غیر معصیت خداوند واجب است.
| |
| *'''پاسخ:'''
| |
| *سیاق آیه کریمه عدم تکرار {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| أَطِيعُواْ}}﴾}} مانع از چنین تقییدی است. یعنی همانطور که درباره [[پیامبر]] نمیتوان گفت که اطاعت از او واجب است، مگر آنکه موجب معصیت خدا باشد، درباره اولی الامر هم نمیتوان گفت...
| |
| *ثانیاً، خداوند فرمود اگر احسان به والدین مستلزم معصیت خداوند باشد، آن احسان پسندیده نخواهد بود پس اگر در مورد اولی الامر نیز چنین احتمالی وجود داشت، به طریق اولی لازم به مقید کردن بود<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۴۳.</ref>.
| |
| '''۴. روایت ثقلین:'''
| |
| *از جمله {{عربی|اندازه=150%|" مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا "}} و جمله {{عربی|اندازه=150%|" انّهما یفترقا "}} میتوان برای عصمت، استدلال کرد. زیرا چنگ زدن به کتاب و عترت، برای همیشه از گمراهی، جلوگیری میکند و لازمه این، عصمت عترت [[پیامبر]] است و همچنین، جدا نشدن و عدم افتراق از قرآن، آن هم به صورت {{عربی|اندازه=150%|" لَنْ يَفْتَرِقَا "}} به معنای عصمت آنهاست<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۱۶۲.</ref>.
| |
| *'''خلاصه:'''
| |
| *به نظر تمام اندیشمندان شیعه، [[امام]] شخصی است که هم از انجام خطا و هم از ارتکاب گناه منزه باشد، زیرا انجام شایسته وظایفی که بر عهده [[امام]] است، بدون عصمت از خطا و گناه ممکن نیست، مثلاً بیان احکام دینی از سوی امامی که مصون از خطا نیست، حجت را بر مردم تمام نمیکند و چه بسا در مواردی که باید در مقابل
| |
| انحرافات و تحریفات بایستد، دچار لغزش میگردد و از طرفی نمیتواند داعی مردم به تقوا و عمل صالح باشد. همچنین، سبب نیاز امت به [[امام]] آن است که مردم معصوم نبووده باشند زیرا اگر معصوم باشند نیازی به [[امام]] نخوهند داشت حال اگر فرض کنیم که [[امام]]، خود جایز الخطا باشد، لازم میآید که به [[امام]] دیگری نیاز باشد که تسلسل لازم میآید<ref>ر.ک. [[محمد سعیدی مهر]]، همکار، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۴۴ - ۱۴۵.</ref>.
| |
| == شرط معجزه یا کرامت==
| |
| *بنا به نظر شیعه، [[امام]] از جانب خدا منصوب میگردد و نص صریح [[پیغمبر]]، بر [[امامت]] او، مهر صحت مینهد، ولی اگر همه مردم از نص آگاهی پیدا نکنند و یا بعضی آن حمل بر وجوه مختلف نمایند، [[امام]]، معجزهای را ظاهر و آشکار میکند تا حجت را بر مردم تمام نماید<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۱۶۹.</ref>.
| |
| == شرط منصوص بودن==
| |
| *خداوند در قرآن به اطاعت از "اولی الامر" امر فرموده؛ از آنجا که نمیتوان از همه کسانی که مدعی ولایتند، اطاعت کرد. پس مسلمانان باید به دنبال شناسایی اولی الامر باشند<ref>ر.ک. [[محمد سعیدی مهر]]، همکار، معارف اسلامی، ج۲، ص: ۱۰۹.</ref>.
| |
| *مهمترین اختلاف شیعه و [[اهل سنت]] در بحث [[امامت]]، مربوط به نص الهی و انتخاب مردمی است<ref>ر.ک. [[عبدالحسین خسروپناه]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص: ۴۰۱.</ref>.
| |
| *در نظر شیعه، تنها راه تعیین [[امام]] آن است که [[پیامبر]] یا شخصی که امامتش ثابت شده است به [[امامت]] او تصریح نمایند.
| |
| *با توجه به [[عصمت]] [[امام]]، سنت [[امامت]] همچون سنت [[پیامبر]]، معتبر است پس اگر [[امام]]، شخصی را برای [[امامت]] پس از خود معرفی کند، در حکم معرفی خدا و پیامبرش خواهد بود<ref>ر.ک. [[محمد سعیدی مهر]]، همکار، معارف اسلامی، ج۲، ص: ۱۸۲.</ref>.
| |
| *عالمان [[اهل سنت]] در این مسئله نظرات متفاوتی دارند: | |
| *#بیعت اهل حل و عقد: گروهی از بزرگان، [[امامت]] شخصی را بپذیرند. حتی اگر تنها یکی از اهل حل و عقد با شخصی بیعت کند کافی است.
| |
| *#غلبه قهر آمیز "نظامی": حتی اگر شخص فاسق، ظالم، یا جاهل با توسل به زور بر مسند حکومت نشست، [[امام]] جامعه اسلامی میباشد<ref>ر.ک. [[محمد سعیدی مهر]]، همکار، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۵۰ - ۱۵۱.</ref>. | |
| *نظریه اول "بیعت اهل حل و عقد" و اجماع، گرفتار مصادره به مطلوب است زیرا براساس توجیه وضع موجود و مشروعیت بخشیدن به خلافت ابوبکر و عمر و عثمان و حاکمان دیگر، راههایی را معرفی کردهاند.
| |
| *ضمناً، این استدلال، چیزی جز دور باطل نیست چون دلیل حقانیت ابوبکر را اجماع میدانند و از طرفی دلیل حجیت اجماع را نحوه انتخاب ابوبکر میدانند که دور باطل است<ref>ر.ک. [[عبدالحسین خسروپناه]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص:۴۰۴.</ref>.
| |
| *شیعه، [[امامت]] را یک مقام دنیوی نمیدند، بلکه منصبی الهی برای حفظ شریعت است که ویژگیهایی مثل [[عصمت]] و علم لدنی و افضلیت در آن شرط است که جز خداوند و [[پیامبر]] و [[امام]] پیشین، کسی از آنها آگاه نیست. مثلاً، معصوم یعنی کسی که دارای ملکه اجتناب از گناه و خطاست و این ملکه امری درونی و پنهانی است<ref>ر.ک. [[محمد سعیدی مهر]]، همکار، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۵۲؛ [[عبدالحسین خسروپناه]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص: ۴۰۴ - ۴۰۵.</ref>.
| |
| *همچنین تعیین [[امام]]، لطفی است از جانب خداوند بر بندگان و هر لطفی، بر خداوند واجب و لازم است. بنابراین، خدای متعال، [[امام]] را خود تعیین میفرماید<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۲۷۰.</ref>.
| |
| *اساساً با وجود نصب از طرف خدا که ولایت در اصل، از آنِ او است، نوبت به انتخاب دشواری نمیرسد. [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}}: "یکی گفت: پسر ابوطالب! تو بر این امر بسیار حرص میورزی. گفتم: نه! به خدا قسم شما حریصترند... من حقی را که از آنهم بود، طلب کردم و شما مرا از رسیدن به حق خود باز میدارید". حضرت، حق حاکمیت را برای امامان پس از خود نیز قائل است:"... آل محمد، پایه دین و ستون تعییناند... حق ولایت، خاص ایشان است...".
| |
| *در عین حال، شرایط به گونهای است که اقدام برای تصدی ولایت را به اصلاح مسلمانان نمیبیند:"به صبر گراییدم ... میراثم ربودۀ این و آن و من بدان نگران". این بیانات نشان میدهد که حضرت نه در مقام بیان اولویت خویش، بلکه بیانگر حق قطعی خود است. اما [[امام علی]]{{ع}} در مقابل معاویه به گونهای دیگر استدلال میکند:"مردمی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند، بیعت مرا نیز پذیرفتند. پس کسی که حاضر است، نمیتواند دیگری را انتخاب کند و غایب هم نمیتواند اقدام حاضران را نپذیرد..." زیرا حضرت در مواجهه با فردی مانند معاویه، تنها از طریق اجتماع به شیوه سلف و معمول، میتواند استدلال کند.
| |
| [ص 112 تا 115 معارف اسلامی]
| |
| *همچنین تمامی [[امامان]] با بیان [[پیامبر]] و یا بیان [[امام]] پیشین شناسایی میشوند. از آن جا که [[امامان]]، نه به کسب و اجتهاد، که به [[الهام]] و تربیت الهی، به این مقام میرسند، سن، اثری در تعیین [[امام]] ندارد. مانند نبوت [[حضرت عیسی]]{{ع}} و [[حضرت یحیی]]{{ع}} در کودکی.
| |
| *موقعیت علمی امامان در حضور عالمان و اندیشمندان، که همیشه با پیروزی [[امام]] همراه بود و بروز کرامات از ایشان، برای شیعیان هیچگونه تردیدی باقی نمیگذارد<ref>ر.ک. [[محمد سعیدی مهر]]، همکار، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۲۱ - ۱۲۳.</ref>.
| |
| ==روشهای تعیین [[امام]] نزد مذاهب اسلامی==
| |
| *اگر [[امام]]، نقش پیامبر گونه داشته باشد و رسالت وی، مانند رسالت انبیاء تلقی گردد، تعیین فرد به منصب [[امامت]] باید مبنی بر نص دینی یا انتصاب الهی باشد.
| |
| *قاضی القضات [[ماوردی]]:"[[امامت]] برای امت، از راه گزینش صاحب نظران و معتمدان امت و از راه انتصاب به وسیله [[امام]] پیشین حاصل میشود".
| |
| *قاضی القضات [[ابویعلی]]:"[[امامت]] با اعمال زور و قدرت نیز حاصل میشود و نیاز به گزینش و عقد ندارد و هر کسی که به خدا ایمان دارد، جایز نیست که چنین امامی را پیشوای خود نداند".
| |
| *امام الحرمین [[جُوینی]]:"در عقد [[امامت]]، اتفاق آرا شرط نیست، زیرا [[ابوبکر]]، بدون اتفاق آراء، به [[امامت]] رسید".
| |
| *[[ابوبکر بن عربی]]:"برای تشکیل [[امامت]]، موافقت یکی دو نفر از صاحب نظران، کافی است".
| |
| *[[شیخ قرطبی]] در تفسیر آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً}}﴾}}<ref> میخواهم جانشینی در زمین بگمارم؛ سوره بقره، آیه:۳۰.</ref> مینویسد: "اگر یک نفر از صاحب نظران و معتمدان مردم هم [[امام]] را تعیین و معرفی کند، کافی است و انتخاب او بر دیگران، واجب است زیرا عمر در سقیفه بنی ساعده، یک تنه عقد بیعت با ابوبکر نبست؛ ابوبکر، عمر را به جانشینی انتخاب کرد پس، بنابر قول قاضی [[عضدالدین ایجی]]: با یکی از سه فرایند زیر، منصب [[امامت]] برای فرد، تعیّن مییابد:
| |
| *#نص [[رسول خدا]]{{صل}}.
| |
| *#نص [[امام]]{{ع}} پیشین.
| |
| *#بیعت ارباب حل و عقد.
| |
| *با همه اختلافات نظری که میان علمای [[اهل سنت]] هست، مخلص کلام آن است که [[امام]]، فردی است برخاسته از این جامعه که علم و آگاهی و عدالت و پیراستگی او، در سطح خود امت است و یک فرد برخاسته از جانب خدا نیست<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۷۱ - ۷۶.</ref>.
| |
| ==نتیجه==
| |
| *[[امام]] در نگاه شیعی، وظایف [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، و اجرای احکام دین خدا را بر عهده دارد. و شرط اول برای وصول به این مقام، استقامت بر عبودیت است<ref>سوره احقاف، آیه:۳۵.</ref>.
| |
| *یقین، شرط دوم برای رسیدن به این منزلت است؛ در این مرحله، جهل به ساحت وجودی او را نمییابد و همراه با طهارتت و [[عصمت]] است. بیتردید گناه که نتیجۀ نداشتن معرفت و یقینی شهودی است، از چنین انسانی صادر نخواهد شد.
| |
| *انسان بهرهمند از این علم، میتواند در عالَم تصرف کند چنان که به فرمان [[امام]] درخت حرکت میکند؛ عصا به سخن میآید و بیمار شفا مییابد...
| |
| *فردی که توانست تخت ملکه سبأ را حاضر کند، از "علم کتاب" بهرهای داشت. اما درباره [[امامان]] نیز این تعبیر وارد شده که آنان دارای "علم الکتاب"اند. پیداست که داشتن بهرهای از کتاب با علم کتاب، فاصله بسیار دارد. | |
| *[[امامان]] بر انسانها نیز ناظر و چیرهاند و مومنان، دل در گروه ارتباط معنوی با ایشان دارند. این مقام، همان مرتبۀ ولایت باطنی [[امام]] است که جدا از دستور العملهایی که از این بزرگان صادر شده، به طور خاص چراغ راه مومنان میشوند و آنها را از تنگنا بیرون میآورند.
| |
| *هیچ عصر و زمانی از یک ولی کامل خالی نیست و ما در اغلب زیارتها که میخوانیم، معتقدیم که [[امام]] دارای چنین روح کلی است<ref>ر.ک. [[محمد سعیدی مهر]]، همکار، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۱۷ - ۱۲۰.</ref>.
| |
| *[[امام]] در هر چه که به آرمانها و اهداف امامت مربوط میشود باید افضل باشد که بالاترین این صفات، [[عصمت]] است که برای تبیین معارف و احکام ضرورت دارد. هر یک از [[ائمه]]{{عم}} در عصر خود کاملترین مصداق در این صفات بودهاند و از نظر عقلی، [[امامت]] غیر افضل بر افضل قبیح است.
| |
| *[[امیرمؤمنان]] در مجاهدت و یاری خدا و رسول اول بود؛ اعلم هم بود زیرا اولاً حدس قوی داشت، ثانیاً با [[پیامبر]] ملازم بود، ثالثاً، صحابه کثیراً به او رجوع میکردند. رابعاً، [[پیامبر]] به برتری او تصریح فرمودند.
| |
| *متکلمان [[اهل سنت]] یا لزوم افضل بودن [[امام]] بر دیگران را انکار کردهاند، و یا افضلیت امیرمومنان را به برتری در پارهای از صفات و امور حمل کردهاند.
| |
| *[[تفتازانی]] از علمای [[اهل سنت]]: اکثر [[اهل سنت]] و فرقههای زیادی معتقدند که [[امامت]] افضل اهل هر عصری متعین است مگر اینکه [[امامت]] او مستلزم فتنه و هرج و مرج باشد.
| |
| *ادلۀ افضلیت امیر مؤمنان، اطلاق دارند و تقیید، بدون دلیل عقلی و لفظی، مردود است.
| |
| *ادلۀ افضلیت ابوبکر فقط از طریق [[اهل سنت]] نقل شدهاند و نمیتواند معارض نصوص افضلیت [[امیرمؤمنان]] باشند که از هر دو طریق روایت شده و همچنین ادلۀ افضلیت ابوبکر براساس معیارهای [[اهل سنت]] فاقد اعتبارند؛ چنان که [[ابن ابی الحدید معتزلی]] گفته است: فرقه "بکریه" به عنوان مقابله با شیعه، در مقابل احادیث فضایل [[امام علی|علی]] و [[امامت]] بلافصل او، احادیثی را درباره فضایل و [[امامت]] [[ابوبکر]] جعل کردهاند<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۴۹ - ۲۵۳.</ref>.
| |
| *در نظر شیعه، جانشین به حق [[پیامبر]]{{صل}}، [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} است هر چند به دلایلی، تنها پس از خلیفه سوم، برای مدت پنج سال به خلافت ظاهری رسید، ولی پیش از آن زمان نیز مسند امامت از آنِ وی بود. اثبات [[امامت]] [[امام علی|علی]]{{ع}} در گرو اثبات منصوص بودن در قرآن و روایات نبوی است<ref>ر.ک. [[محمد سعیدی مهر]]، همکار، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۵۴ - ۱۵۵.</ref>.
| |
| *به اعتراف شیعه و سنی در میان اصحاب [[پیامبر]]، شخصیتی به افضلیت [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نبوده است. از جمله فضایل [[امام علی]]{{ع}} عبارتند از:
| |
| *#شجاع ترین مردم: مدال پر افتخار {{عربی|اندازه=150%|" ﴿{{متن قرآن| لَا فَتَى إِلَّا عَلِيٌ لَا سَيْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ "}} در جنگ احد از آن [[حضرت علی]]{{ع}} بود. [[پیامبر]]{{صل}} در جنگ خندق فرمود: {{عربی|اندازه=150%|" ﴿{{متن قرآن| لَضَرْبَةُ عَلِيٍّ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَيْنِ"}}
| |
| *#داناترین امت اسلامی: [[پیامبر اسلام]]{{صل}} درباره [[حضرت علی]] فرمود: {{عربی|اندازه=150%|" ﴿{{متن قرآن| أَقْضَاكُمْ عَلِيٌ "}} بدون تردید قضاوت، بدون علم نشاید، پس علی داناترین امت است.
| |
| *#نقس و جان [[پیامبر]]{{صل}}: به اتفاق همه مفسران منظور از "انفسنا" در آیه مباهله، [[امام علی|علی]]{{ع}} است. وقتی [[امام علی|علی]]{{ع}}، مساوی افضل الناس است پس مساوی افضل، افضل است.
| |
| *#سخاوتمندترین مردم: آیات سوره دهر، و آیۀ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلانِيَةً }}﴾}}<ref> آنان که داراییهای خود را در شب و روز پنهان و آشکار میبخشند؛ سوره بقره، آیه:۲۷۴.</ref> در حق [[امام علی|مولا علی]]{{ع}} نازل شده.
| |
| *#زاهدترین و وارستهترین انسانها.
| |
| *#عابدترین انسانها.
| |
| *#بردبارترین انسان.
| |
| *#شریفترین مردم در اخلاق.
| |
| *#سبقت در ایمان.
| |
| *#کاملترین انسان در فصاحت و بلاغت.
| |
| *#استوارترین انسانها در رأی و نظر و تدبیر و اراده امور.
| |
| *#حریصترین مردم در اجرای حدود الهی.
| |
| *#نخستین گردآورنده و حافظ قرآن.
| |
| *#دارای اخبار غیبی.
| |
| *#مستجاب الدعوه.
| |
| *#صاحب کرامت.
| |
| *#نزدیکترین در نسب به [[رسول خدا]].
| |
| *#عقد اخوت [[امام علی|علی]] با [[پیامبر]].
| |
| *#وجوب محبت او بر دیگران: حضرت از اولی القربی است و قرآن، مودت ایشان را واجب فرموده.
| |
| *#یاری کننده [[پیامبر]].
| |
| *#انبیای الهی از صحابه [[پیامبر]] افضل بودند و طبق برخی روایات [[حضرت علی]] با انبیای الهی برابری میکند.
| |
| *#بیان فضایل [[امام علی|علی]]{{ع}} از زبان [[نبی اکرم]]: حدیث منزلت و غدیر.
| |
| *#دوری از کفر: لحظهای به خدا کفر نورزید بر خلاف سایر صحابه.
| |
| *#خدمت علی به اسلام.
| |
| *#جامع همه کمالات "روحی، بدنی و خارجی": روحی مانند علم خارجی مانند نسبت شریفش<ref>ر.ک. [[عبدالحسین خسروپناه]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص: ۴۰۹ - ۴۲۳.</ref>.
| |
| *در هر حال، [[امامت]] یک منصب و مقام الهی است؛ همان طور که مقام [[نبوت]]، یک مقام و منصب الهی است و خداوند متعال باید [[پیامبر]] را تعیین کند همچنین هرگز فردی از طریق انتخاب مردم یا اهل حل و عقد و دایره شورا به مقام [[امامت]] نمیرسد<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص:۷۸.</ref>.
| |
| | |
| ==منابع==
| |
| *[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دایره المعارف قرآن کریم؛ ص ۲۱۹ - ۲۳۲]
| |
| *[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹]
| |
| *[http://lib.eshia.ir/27255/6/214 دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۰، ص۲۱۳ - ۲۱۵]
| |
| *[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷]
| |
| *[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85_%D9%86%D9%88%DB%8C%D9%86_%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C_%D8%AC%DB%B2_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8) کلام نوین اسلامی، ج۲]
| |
| *[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%AA%E2%80%8C%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%DB%8C_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8) امامتپژوهی]
| |
| *[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85_%D8%AA%D8%B7%D8%A8%DB%8C%D9%82%DB%8C_%D8%AC%DB%B2_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8) کلام تطبیقی، ج۲]
| |
| | |
| == مصداق های امام ==
| |
| * [[پیامبر امام]]؛
| |
| * [[رسول امام]]؛
| |
| * [[امام از اهل بیت]]؛
| |
| * [[امام غیر نبی]].
| |
| | |
| ==جستارهای وابسته==
| |
| {{پرسشهای وابسته}}
| |
| {{ستون-شروع|3}}
| |
| * [[امام در قرآن]]؛
| |
| * [[امام در حدیث]]؛
| |
| * [[امام در کلام اسلامی]]؛
| |
| * [[امام در حکمت اسلامی]]؛
| |
| * [[امام در عرفان اسلامی]]؛
| |
| * [[امامت امامان دوازدهگانه]] | | * [[امامت امامان دوازدهگانه]] |
| * [[امامت امام على]] | | * [[امامت امام على]] |
خط ۵۷۱: |
خط ۹۴: |
| * [[امامت امام حسن عسکری]] | | * [[امامت امام حسن عسکری]] |
| * [[امامت امام مهدى]] | | * [[امامت امام مهدى]] |
| * [[خلافت]]
| | {{پایان مدخل وابسته}} |
| * [[ولایت]]
| | |
| * [[امامان از اهل بیت پیامبر خاتم]]
| | == منابع == |
| {{پایان}}
| | {{منابع}} |
| {{پایان}} | | # [[پرونده:IM010515.jpg|22px]] [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[دانشنامه قرآن و حدیث ج۱۰ (کتاب)|'''دانشنامه قرآن و حدیث ج۱۰''']] |
| | # [[پرونده: 38643357.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»] |
| | # [[پرونده:1100439.jpg|22px]] [[عبدالله ابراهیمزاده آملی|ابراهیمزاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیمزاده آملی (کتاب)| '''امامت و رهبری''']] |
| | # [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[محمد رضا مصطفیپور|مصطفیپور، محمد رضا]]، [[امامت - مصطفیپور (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴''']] |
| | # [[پرونده:1368921.jpg|22px]] [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسانشناسی (کتاب)|'''انسانشناسی''']] |
| | # [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|'''فرهنگنامه دینی''']] |
| | # [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، '''فرهنگ شیعه''']] |
| | # [[پرونده:4670311.jpg|22px]] [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|'''امامشناسی ۵''']] |
| | # [[پرونده:1100557.jpg|22px]] [[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|'''نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه''']] |
| | # [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']] |
| | # [[پرونده:118564654.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]] |
| | {{پایان منابع}} |
|
| |
|
| =='''[[:رده:آثار امام|منبعشناسی جامع امام]]'''== | | == پانویس == |
| * [[:رده:کتابشناسی کتابهای امام|کتابشناسی امام]]؛
| | {{پانویس}} |
| * [[:رده:مقالهشناسی مقالههای امام|مقالهشناسی امام]]؛
| |
| * [[:رده:پایاننامهشناسی پایاننامههای امام|پایاننامهشناسی امام]].
| |
|
| |
|
| ==پانویس==
| | {{ریاست}} |
| {{پانویس2}} | |
|
| |
|
| [[رده:مدخلهای اصلی دانشنامه]] | | [[رده:امامت]] |
| [[رده:معصوم]] | | [[رده:مقالههای اولویت یک]] |
| [[رده:امام]]
| |