امام: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۲۴۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱۱ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جستار موقت}}
{{مدخل مرتبط
{{امامت}}
| موضوع مرتبط = امامت
* '''امام''' به معنای: پیشوا<ref>فرهنگ فارسی، ج۱، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷، «امامت».</ref>، پیشرو، و رهبر است<ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۱۹.]</ref>.
| عنوان مدخل  =
* در این باره، تعدادی از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[امام (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.
| مداخل مرتبط = [[امام در لغت]] - [[امام در قرآن]] - [[امام در کلام اسلامی]] - [[امام در فقه سیاسی]] - [[مقام امام]] - [[امام از دیدگاه اهل سنت]] - [[امام در فقه اسلامی]]
| پرسش مرتبط  = امامت (پرسش)
}}


==واژه‌شناسی لغوی==
'''امام''' حق، [[حجت الهی]] و [[خلیفه خدا]] بر روی [[زمین]] است. مأموریت او اقامه حکومت الهی و [[رهبری]] و راهنمایی [[خلق]] است. امام حق - به [[دلایل عقلی]] و [[نقلی]] - متصف به [[علم لدنی]]، [[عصمت]] و [[افضلیت]] بر دیگران از معاصران خویش است و به همین [[دلیل]]، همه ویژگی‌های لازم در فرمانروای دانا و [[عادل]] را - به [[بهترین]] صورت ممکن - داراست و علاوه بر حکمرانی و مدیریت جامعه، [[مرجعیت علمی]] و [[مرجعیت دینی|دینی]] و [[وساطت در فیض الهی]] نیز بر عهده اوست.  
* '''«امام»''' به معنای «پیشوا»، «پیشرو»<ref>فرهنگ فارسی، ج۱، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷، «امامت».</ref>، «مقتدا»، «قیّم»، «مصلح»، «الگو»، «راه اصلی» و «راهنما» است<ref>لسان العرب، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۵، «امم».</ref> کسی یا چیزی که مورد پیروی واقع می‌گردد، انسان باشد یا کتاب یا چیزی دیگر، به حق باشد یا بر باطل <ref>مفردات، ص ۸۷ ، «ام».</ref> امام است <ref>المنجد، ص ۱۷، «ام».</ref>ریشه این واژه «ا ـ م ـ م» و به معنای قصد<ref> لسان العرب، ج ۱، ص ۲۱۲.</ref> یا قصد با توجه خاص و این معنا در همه مشتقات آن محفوظ است<ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۱۹.]</ref>.  
*امام کسی است که همواره مقصود و هدف حرکت و تلاش دیگران قرار گیرد، گرچه با اختلاف موارد و قصدکنندگان و جهات و اعتبارات، گوناگون می‌شود؛ مانند: امام جمعه و جماعت، امام هدایت و امام ضلالت <ref>التحقیق، ج ۱، ص ۱۳۶ ـ ۱۳۷، «أمّ».</ref>، بر این اساس دیگر معانی این واژه و مشتقات آن از لوازم معنای ریشه است<ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۱۹.]</ref>.
*امام، فرد یا چیزی است که به او اقتدا می‌شود. در کتاب‌های لغت برای امام مصادیقی برشمرده شده است که عبارت اند از: قرآن کریم، [[پیامبر|پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}}، جانشین [[پیامبر]]{{صل}}، امام در نماز جماعت، فرمانده سپاه، راهنمای مسافران، ساربان و راهنمای شتران، چوب و ریسمان، تراز در ساختمان، راه پهن و آشکار، دانشمندی که از او پیروی می‌شود <ref>معجم المقاییس فی اللغة، ص۴۸، المصباح المنیر، ج۱، ص۳۱ ـ ۳۲؛ لسان العرب، ج۱، ص۱۵۷؛ المفردات فی غریب القرآن، ص۲۴، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۹؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص۲۷؛ فرهنگ عمید، ص۱۸.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
* واژه امام بر زن و مرد اطلاق می‌شود و جمع آن «[[ائمه]]» و «[[ایمه|ایمّه]]» است<ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۰.]</ref>.
*اِمامَت‌، در لغت‌ به‌ معنای‌ پیشوایی‌ و رهبری‌ و در اصطلاح‌ به‌ معنای‌ مقامی‌ که‌ دارنده آن‌ (= امام) ریاست‌ امور دینی‌ و سیاسی‌ مسلمانان‌ را برعهده‌ دارد. درباره معنای‌ امامت‌، حدود وظایف‌ امام{{ع}} و چگونگی‌ انتخاب‌ او، عقاید مختلفی‌ در میان‌ مسلمانان‌ وجود دارد<ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص.۳۹۱۰]</ref>.
*با تأمّل در آنچه لغت‌شناسان در ریشه‌یابی کلمه «امام» و «امامت» ذکر کرده‌اند، می‌توان به این نتیجه رسید که: اوّلاً: ریشه‌های متفاوت آنها، معنایی نزدیک به هم دارند و بیانگر یک واقعیت‌اند و آن، این که رهبریِ جامعه، در حقیقت، اصل و اساس جامعه است که مردم از او پیروی می‌کنند و در امور خود، به سراغ او می‌روند. ثانیاً: واژه «امام» و «امامت»، تنها برای انسان به کار نمی‌رود‌؛ بلکه هر چیزی که اساس و مبدأ حرکت چیز دیگری قرار گیرد چه انسان باشد و چه چیز دیگر، چه حق باشد و چه باطل امام محسوب می‌گردد<ref>[http://lib.eshia.ir/27255/6/214 دانشنامه قرآن و حدیث، محمد محمدی ری‌شهری، ج ۱۰، ص۲۱۳ - ۲۱۴.]</ref>


==امام در اصطلاح==
از آنجا که امام بالاترین مقام بشری را داراست، او [[برترین]] [[الگو]] و [[راهنما]] برای بشریت است و [[گفتار]] و رفتارش [[حجت]] بر [[مردم]] است و [[پیروی]] از او [[واجب]] است. بر اساس [[آیات قرآن]] و [[احادیث]] و [[ادله عقلی]]، [[انتخاب]] و برگزیدگی امام طبق [[دستور الهی]] و نص شرعی صورت گرفته و در حیطه اختیارات [[مردم]] نیست. این امام حق، بالاترین [[درجه]] [[روح]] ([[روح القدس]]) و [[خرد]] (عقل کل) را داراست و همچنین بالاترین درجه ارتباط با خداوند و نزدیکی به او را دارد.  
{{اصلی|امام در کلام اسلامی}}
{{اصلی|امام در حکمت اسلامی}}
{{اصلی|امام در عرفان اسلامی}}
* امامت به معنای ریاست عمومی فردی خاص بر امور دین و دنیای مردم در دنیا بالاصاله یا به جانشینی از [[پیامبر]]{{صل}} است، زیرا امامت دارای شؤونی همچون رهبری سیاسی و زعامت اجتماعی و مرجعیت دینی و تبیین و تفسیر [[وحی]] و ولایت باطنی و معنوی است که از این جهت امام{{ع}} حجت خدا در زمان، ولیّ الله، انسان کاملِ حامل معنویت کلی انسانیت و قطب است <ref>شیعه در اسلام، ص ۱۰۹ ـ ۱۲۴، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۴۱ ـ ۸۵۴ ، «امامت».</ref>.
* به گفته بیشتر مفسران، امامت در قرآن با معنای لغوی آن هماهنگ است و امام{{ع}} کسی است که به او اقتدا کنند و او را الگو و سرمشق خود قرار دهند <ref>جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۷۳۶ ـ ۷۳۷؛ مج ۹، ج۱۵، ص۱۵۹؛ التبیان، ج۶، ص۵۰۴ ؛ التفسیر الکبیر، ج ۲، ص ۴۴.</ref>؛ خواه عادل و راه یافته باشد و خواه باطل و گمراه <ref>مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۴۲ ، «امامت».</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۰.]</ref>.
*مجموع تعریف‌هایی که متکلمان اسلامی برای امامت بیان کرده‌اند دو دسته است: تعریف‌های عام که [[نبوت]] را نیز در برمی‌گیرد و تعریف‌های خاصی که شامل [[نبوت]] نمی‌شود. عبارت: {{عربی|اندازه=150%|« الإمام الذی له الریاسة العامة فی الدین والدنیا جمیعاً‏»}} <ref>امام کسی که دارای رهبری عمومی در مسائل دینی و دنیوی است؛ التعریفات، ص۲۸.</ref> و عبارت‌های دیگری همانند آن تعریف‌های عام امامت می‌باشد<ref>قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۴؛ ارشاد الطالبین، ص۳۲۵، المسلک فی اصول الدین، ص۱۸۷؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۴؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۵؛ أبکار الأفکار، ج۳، ص۴۱۶)</ref>. در این تعریف‌ها به خلافت یا نیابت از [[پیامبر]]{{صل}} اشاره نشده است، بدین جهت، [[نبوت]] را نیز شامل می‌شود، ولی دسته دوم، تعریف‌هایی است که قید خلافت یا نیابت از [[پیامبر]]{{صل}} در آنها آمده است و بدین جهت شامل نبوت نمی‌شود. دو نمونه از این تعریف‌ها به قرار ذیل است<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.:
* «[[رهبری]] [[امت اسلامی]]» پس از [[پیامبر]]{{صل}} هم «[[خلافت]]» نامیده می‌شود و هم «امامت»؛ چنان که کسی که عهده‌دار این مقام می‌شود هم «[[خلیفه]]» نام دارد و هم «امام». از آن جهت که مردم باید از او [[پیروی]] کنند و او پیشوای آنان است، امام{{ع}} نامیده می‌شود‌، و از آن جهت که [[رهبری]] او به عنوان [[جانشینی از پیامبر]]{{صل}} است، [[خلیفه]] نام دارد. بر این اساس، امام در شریعت اسلامی [[خلیفة الرسول]] است. در اینکه آیا می‌توان او را [[خلیفة اللّه]] نیز نامید دو قول است، برخی آن را جایز دانسته و برخی دیگر آن را مجاز نشمرده‌اند<ref>مقدمه ابن خلدون، ص۱۹۱.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*برخی از متکلمان قید بالأصالة فی دار التکلیف؛ رهبری اصالی در سرای تکلیف و عبارت‌هایی همانند آن را به تعریف امامت افزوده‌اند<ref>رسائل الشریف المرتضی، ج۲، ص۲۶۴؛ تلخیص المحصل، ص۴۲۶؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۳۵</ref> مقصود آنان این است که رهبری امام اگر چه نسبت به [[پیامبر]]{{صل}} نیابی است، ولی نسبت به کسانی که در سرای تکلیف هستند و از دنیا نرفته‌اند اصالی است. بر این اساس تعریف امامت کسانی را که از طرف امام نیابت دارند، هر چند گستره رهبری آنان عمومیت داشته باشد، شامل نخواهد شد، زیرا رهبری آنان نیابی است، نه اصالی<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.


==امام در قرآن==
بر اساس ادله عقلی و [[نقلی]] و ضرورت وجود حجت الهی تا [[روز قیامت]]، در هر عصری امامی از جانب خدا وجود دارد که متولی [[امامت]] و [[ولایت]] بر [[جامعه بشری]] است.  
{{اصلی|امام در قرآن}}
* لفظ «امامت» در قرآن به‌کار نرفته؛ ولی واژه «امام{{ع}}» به صورت مفرد و جمع در ۱۲ مورد استعمال شده است که برخی از آنها و نیز آیات متعدد دیگر به موضوع امامت ارتباط دارد. آیات مربوط گاهی به پیشوایی بر حق بالاصاله: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}﴾}} <ref> و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}﴾}} <ref> برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم؛ سوره سجده، آیه: ۲۴.</ref> و گاهی به پیشوایی به حق به نحو جانشینی:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}}﴾}} <ref> و زمامدارانی که از شمایند؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.</ref> و گاهی به پیشوایی باطل: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}﴾}} <ref> و زمامدارانی که از شمایند؛ سوره قصص، آیه: ۴۱.</ref> و گاهی به مفهوم جامع میان پیشوایی بر حق و باطل:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}﴾}} <ref> روزی که هر دسته‌ای  را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم؛ سوره اسراء، آیه: ۷۱.</ref> اشاره دارد<ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۱.]</ref>.
*در قرآن و احادیث اسلامی، کلمه «امام»، فی الجمله در معنای لغویِ آن به کار رفته است؛ یعنی هر چیزی که مورد پیروی واقع شود اعم از انسان و غیر انسان، مانند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً}}﴾}} <ref> و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است؛ سوره هود، آیه: ۱۷.</ref> حق مانند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}﴾}} <ref> و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.</ref> و باطل مانند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ }}﴾}} <ref> و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم  که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند؛ سوره قصص، آیه: ۴۱.</ref>؛ ولی غالبا این واژه به پیشوایان حق و کسانی که به بالاترین نقطه قلّه انسانیت صعود کرده‌اند، اطلاق می‌گردد و استعمال آن در معنای لغوی، اندک است و نیز استعمال آن در «امامان آتش»، به لحاظ نشان دادن نقطه نهاییِ انحطاط انسان، در مقابل نقطه اوج تکامل اوست. به هر حال، آیات و احادیثی که در این جا تحت عنوان «امامت» خواهند آمد، اختصاص به امامت امامان حق دارند<ref>[http://lib.eshia.ir/27255/6/214 دانشنامه قرآن و حدیث، محمد محمدی ری‌شهری، ج ۱۰، ص۲۱۳ - ۲۱۴.]</ref>


==امام در حدیث==
== معناشناسی امام ==
{{اصلی|امام در حدیث}}
=== معنای لغوی ===
*در روایات [[اهل بیت]]{{عم}} از امامت به عنوان خلافة اللّه و خلافة الرسول یاد شده است:{{عربی|اندازه=150%|« الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ‏ وَ خِلَافَةُ الرَّسُول‏‏»}}<ref>اصول کافی، ج۱، ص۱۵۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
«امام» به معنای «[[پیشوا]]»، «پیشرو»<ref>فرهنگ فارسی، ج۱، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷، «امامت». </ref>، «[[مقتدا]]»، «[[قیّم]]»، «[[مصلح]]»، «[[الگو]]»، «راه اصلی» و «[[راهنما]]» است<ref>لسان العرب، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۵، «امم».</ref>. کسی یا چیزی که مورد [[پیروی]] واقع می‌گردد یا اساس و مبدأ حرکت چیز دیگری قرار می‌‌گیرد، [[انسان]] باشد یا کتاب یا چیزی دیگر، به [[حق]] باشد یا بر [[باطل]]<ref>مفردات، ص ۸۷، «ام».</ref> امام است<ref>المنجد، ص ۱۷، «ام».</ref>. ولی معنای مشهور و غالب همان معنای نخست یعنی مقتدا، جلودار و پیروی‌ شونده است. واژۀ امام بر [[زن]] و مرد اطلاق می‌شود<ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[امامت - مصطفی‌پور (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴]]، ص۲۱۹-۲۲۰؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۳۰-۳۱؛ [[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص:۱۵؛ [[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص ۴۱.</ref>. امام کسی است که همواره مقصود و [[هدف]] حرکت و تلاش دیگران قرار گیرد. در کتاب‌های لغت برای امام مصادیقی برشمرده اند: [[قرآن کریم]]، پیامبر گرامی اسلام {{صل}}، [[جانشین پیامبر]] {{صل}}، امام در [[نماز جماعت]]، فرمانده سپاه، راهنمای مسافران و دانشمندی که از او پیروی می‌شود<ref>معجم المقاییس فی اللغة، ص۴۸، المصباح المنیر، ج۱، ص۳۱ ـ ۳۲؛ لسان العرب، ج۱، ص۱۵۷؛ المفردات فی غریب القرآن، ص۲۴، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۹؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص۲۷؛ فرهنگ عمید، ص۱۸.</ref>. بنابراین، کلمۀ «امام» بیانگر این واقعیت‌ است که رهبریِ [[جامعه]] در [[حقیقت]] اصل و اساس جامعه است که مردم از او پیروی می‌کنند و در امور خود، به سراغ او می‌روند<ref>ر.ک: [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[دانشنامه قرآن و حدیث ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه قرآن و حدیث ج۱۰]]، ص۲۱۳ – ۲۱۴؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۴۰۴-۴۱۸.</ref>.
*از احادیثی که در شأن نزول آیه إکمال دین {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي}}﴾}}<ref>امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم؛ سوره مائده، آیه: ۳.</ref> روایت شده است نیز جایگاه بالای امامت به دست می آید. مطابق این روایات، آیه مزبور ناظر به واقعه غدیر خم است که [[پیامبر]]{{صل}} به فرمان خداوند، [[امام علی|علی]]{{ع}} را به عنوان پیشوای امت اسلامی پس از خود معرفی کرد <ref>(الغدیر، ج۱، ص۲۳۰ـ ۲۳۶؛ غایة المرام، ج۳، ص۳۲۸ـ ۳۴۰.</ref> بر این اساس، امامت آموزه‌ای اسلامی است که دین اسلام با آن به کمال مطلوب خود رسیده است؛ چنان که آیه تبلیغ{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}}﴾}} <ref> ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ سوره مائده، آیه: ۶۷.</ref> نیز بیانگر این مطلب است، زیرا مطابق این آیه و با توجه به روایات شأن نزول آن، امامت [[امام علی|علی]]{{ع}} از چنان جایگاهی برخوردار بوده است که اگر [[پیامبر]]{{صل}} آن را ابلاغ نمی‌کرد، گویی رسالت الهی خویش را ابلاغ نکرده است <ref>الغدیر، ج۱، ص۲۱۴ـ ۲۲۳؛ غایة المرام، ج۳، ص۳۲۰ـ ۳۲۷.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*مفاد آیه: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَؤُونَ كِتَابَهُمْ وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً}}﴾}} <ref> روزی که هر دسته‌ای  را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم آنگاه کسانی که کارنامه‌شان را به دست راست آنان دهند، آن را می‌خوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد؛ سوره اسراء، آیه: ۷۱.</ref> این است که روز قیامت هر گروه و جمعیتی با نام پیشوایشان مورد خطاب قرار می‌گیرند؛ چنان که در حدیثی که شیعه و [[اهل سنت]] از [[امام رضا]]{{ع}} روایت کرده‌اند، آمده است که روز قیامت هر گروهی را با نام کتاب آسمانی و سنت [[پیامبر]] و امام زمان آنها فرا می‌خوانند <ref>مجمع البیان، ج۳، ص۴۳۰.</ref> از آیه و حدیث یاد شده نیز می‌توان به اهمیت مسئله امامت پی‌برد<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*[[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرموده است: [[امامان]]{{عم}}، رهبران و راهنمایان خداوند بر بندگان او هستند و کسی داخل بهشت نخواهد شد، مگر این که آنان را بشناسد و آنان نیز او را بشناسند، و کسی داخل دوزخ نخواهد شد، مگر این که آنان را انکار کند و آنان نیز او را انکار نمایند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۵۲</ref> [[ابن ابوالحدید]] این سخن امام{{ع}} را ناظر به آیه پیشین سوره اسراء دانسته و گفته است حدیث: {{عربی|اندازه=150%|« مَنْ‏ مَاتَ‏ بِغَيْرِ إِمَامٍ‏ مَاتَ‏ مِيتَةً جَاهِلِيَّة»}} نیز بیانگر همین مطلب است. بر این اساس، [[امامان]]{{عم}} در قیامت پیروان خود را می‌شناسند هر چند در دنیا آنان را ندیده باشند<ref>شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۲۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*در احادیث متعددی از [[امامان]] [[اهل بیت]]{{عم}} روایت شده که نماز، زکات، روزه، حج و ولایت ارکان اسلام به شمار می‌روند و در این میان ولایت از جایگاه برتری برخوردار است، زیرا کلید و راهنمای آنها می‌باشد <ref>اصول کافی، ج۲ ، ص۱۶، ح۵و ۸.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.


==جایگاه امام==
=== معنای اصطلاحی ===
{{اصلی|جایگاه امام}}
با وجود اندک اختلافی پیرامون اصطلاح‌شناسی [[امامت]] در [[علم کلام]]<ref>جمعی از نویسندگان، [[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص۴۱-۵۷؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۲۳-۳۳.</ref>، [[متکلمان]] در مجموع، آن را به [[ریاست]] فراگیر در تمام مسائل [[دینی]] و [[دنیایی]]، به [[نیابت]] از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} تعریف کرده‌اند<ref>مفید، محمد بن محمد، النکت الاعتقادیة، ص۳۹؛ طوسی، محمد بن حسن، الرسائل العشر، ص۱۰۳؛ ابن‌میثم بحرانی، میثم، النجاة فی القیامة، ص۴۱؛ سیوری، فاضل مقداد، إرشاد الطالبین، ص۳۲۵.</ref>. در مباحث [[معرفتی]]، گاهی سخن از امامت به معنایی فراگیر است که حتی [[پیامبران]] را هم در بر می‌گیرد و بار دیگر، تنها سخن از [[جانشینی پیامبر اکرم]] {{صل}} می‌باشد. در این صورت نیز، گاه سخن راجع به امامت جانشینان پیامبر {{صل}} به صورت مطلق است، اما گاه بحث ناظر به اشخاص ایشان می‌باشد<ref>[[محمد تقی یارمحمدیان|یارمحمدیان، محمد تقی]]، [[ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت (کتاب)|ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت]]، ص ۲۱.</ref>


===امام یا خلیفه===
امام در اصطلاح متکلمان به معنای ریاست عمومی فردی خاص بر امور [[دین]] و دنیای مردم است و به [[جانشین پیامبر]] {{صل}} اطلاق می‌‌شود، زیرا امامت دارای شؤونی همچون [[رهبری سیاسی]] و زعامت اجتماعی و [[مرجعیت دینی]] و تبیین و تفسیر وحی و ولایت باطنی و [[معنوی]] است که از این جهت امام {{ع}} [[حجت خدا]]، [[ولی الله]]، [[انسان کامل]] است<ref>ر.ک: [[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[امامت - مصطفی‌پور (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴]]، ص۲۲۰.</ref>.
{{اصلی|خلیفه}}


===ضرورت وجود امام===
البته تعریف کامل‌تر امامت در مکتب اهل‌بیت {{عم}} طبق کتاب و سنت، این است که گفته شود: امامت، ولایت‌الامر است و اساساً تقابل دین و [[دنیا]] در این [[مکتب]] معنا و مفهوم ندارد؛ آن دینی که قرآن کریم معرفی می‌کند همین [[شریعت]] است و شریعت شامل همه امور دنیاست و رسول اکرم {{صل}} [[مبعوث]] شد تا مردم را در دنیا [[هدایت]] کند تا بتوانند در دنیا و آخرت [[سعادتمند]] باشند. [[شیخ صدوق]] در «[[معانی الأخبار]]» در تعریف امام گفته است: {{عربی|"سُمِّيَ الْإِمَامُ إِمَاماً لِأَنَّهُ قُدْوَةٌ لِلنَّاسِ، مَنْصُوبٌ مِنْ قِبَلِ الله - تَعَالَى ذِكْرُهُ - مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَى الْعِبَادِ"}}<ref>ابن‌بابویه (صدوق)، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص۶۴-۶۵.</ref> حاصل این تعریف، اشاره به سه رکن مهم [[امامت]] در استعمالات شرعیه است؛ یکی: «[[قدوه]]» بودن؛ دومی: «[[منصوب]]» بودن از طرف [[خدا]] و رکن سوم: «[[واجب الاطاعه]]» بودن امام است. این تعریفِ دقیق، جامع‌ترین سخن در تعریف امام را آورده است<ref>مرحوم [[صدوق]] این قیود مذکور در متن خود را از [[روایات]] استفاده کرده است. در روایات بسیاری به قدوه بودن، منصوب بودن و واجب‌الاطاعه بودن امامان تصریح شده است؛ از جمله: روایت از پیامبر اکرم {{صل}}: {{متن حدیث|إنَّ أئِمَّتَكُم قادَتُكُم إلَى الله؛ فَانظُروا بِمَن تَقتَدونَ في دينِكُم وصَلاتِكُم}}؛ پيشوايان شما زمام داران شما به سوى خدايند؛ پس بنگريد از چه كسانى در نماز و دينتان پيروى مى‌كنيد. صدوق، محمد بن علی، كمال الدين، ص۵؛ و روایت امام صادق {{ع}}: {{متن حدیث|لِأَنَّ اللهَ تَبارَكَ وتَعالى نَصَبَ الإِمامَ عَلَماً لِخَلقِهِ، وجَعَلَهُ حُجَّةً}}؛ چرا كه خداى تبارك و تعالى امام را به عنوان نشانى براى خَلق خويش بر نهاد و او را حجّت قرار داد. کلینی، محمد بن یعقوب، الكافي، ج۱، ص۲۰۳؛ و روايت مفصّل امام رضا {{ع}} در معرفی امام و امامت: {{متن حدیث|هَل يَعرِفونَ قَدرَ الإِمامَةِ ومَحَلَّها مِنَ الاُمَّةِ فَيَجوزَ فيهَا اختِيارُهُم؟ إنَّ الإِمامَةَ أجَلُّ قَدراً، وأَعظَمُ شَأناً وأَعلى مَكاناً، وأَمنَعُ جانِباً، وأبعَدُ غَوراً مِن أن يَبلُغَهَا النّاسُ بِعُقولِهِم، أو يَنالوها بِآرائِهِم، أو يُقيموا إماماً بِاختِيارِهِم... فَكَيفَ لَهُم بِاختِيارِ الإِمامِ؟! وَالإِمامُ عالِمٌ لا يَجهَلُ... مُضطَلِعٌ بِالإِمامَةِ، عالِمٌ بِالسِّياسَةِ، مَفروضُ الطّاعَةِ}}؛ آيا مردم، مقام امامت و جايگاه آن در ميان امّت را مى‌دانند تا در نتيجه، انتخاب آنان در اين باره، روا باشد؟! امامت، مقامش بزرگ‌تر و شأنش والاتر و جايگاهش بلندتر و دست‌نيافتنى‌تر و ژرف‌تر از آن است كه مردم، با خردهايشان بدان برسند، يا با انديشه‌هايشان آن را دريابند، يا با انتخاب خود، امامى را برگمارند... پس مردم را چه رسد به انتخاب امام؟! امامى كه داناست و نادانى ندارد... در پيشوايى و رهبرى، نيرومند، و به سياست داناست. فرمان بردارى از او واجب است. کلینی، محمد بن یعقوب، الكافي، ج۱، ص۱۹۸-۲۰۳. او در جای دیگری نیز گفته است: {{عربی|"الإمامة إنّما هي مشتقّة من الإيتمام بالإنسان، والإيتمام هو الاتّباع، والاقتداء، والعمل بعمله، والقول بقوله"}} ر.ک: صدوق، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص۶۹. {{عربی|"ويجب أن يُعتقد أنّه يلزمنا من طاعة الإمام ما يلزمنا من طاعة النبيّ {{صل}}، وأنّ كلّ فضل آتاه الله عَزَّ وَجَلَّ نبيَّه فقد آتاه الإمامَ إلا النبوّة"}}. صدوق، محمد بن علی، الهداية في الأصول و الفروع، ج۲، ص۲۷. [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
{{اصلی|ضرورت امامت}}


===استمرار وجود امام===
از سوی دیگری، [[امامت]]، با [[خلافت]] متفاوت است. [[خلیفه]] کسی است که فقط [[حکومت]] می‌کند و [[رهبری اجتماعی]] و [[رهبری سیاسی|سیاسی]] را برعهده دارد؛ اما امامت، مقامی [[دینی]] است و در ادامۀ مناصب [[پیامبری]]. امام [[رهبر]] [[جامعه]] در [[امور دنیوی]] و [[اخروی]] است. برخی پیامبران، امام نیز بوده‌اند مانند پیامبر اسلام {{صل}} و [[حضرت ابراهیم]] {{ع}}<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۴۰۴-۴۱۸.</ref>.
{{اصلی|استمرار امامت}}


===امام غایت خلقت است===
== امام در قرآن و روایات ==
{{اصلی|امامت در قرآن}}
امامت در قرآن با معنای لغوی آن هماهنگ است و امام کسی است که به او [[اقتدا]] کنند و او را [[الگو]] و سرمشق خود قرار دهند؛ خواه [[عادل]] و راه یافته باشد و خواه [[باطل]] و [[گمراه]]. واژه "امام" به صورت مفرد و جمع در ۱۲ مورد استعمال شده است مانند: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref> و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند؛ سوره انبیاء، آیه:۷۳.</ref>، {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَؤُونَ كِتَابَهُمْ وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً}}<ref> روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم آنگاه کسانی که کارنامه‌شان را به دست راست آنان دهند، آن را می‌خوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد؛ سوره اسراء، آیه:۷۱.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[امامت - مصطفی‌پور (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴]]، ص۲۲۰-۲۲۱.</ref>


==نصب امام==
کاربرد این واژه در آیات شریفه قرآن نیز به معنای [[پیشوا]] و کسی یا چیزی است که به او اقتدا می‌شود. گاهی به «کتاب»<ref>{{متن قرآن|وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا...}} «و پیش از آن، کتاب موسی پیشوا و رحمت بود.».. سوره احقاف، آیه ۱۲ و سوره هود، آیه ۱۷.</ref> یا «راه»<ref>{{متن قرآن|فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ}} «پس از آنان داد ستاندیم و (نشانه‌های) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.</ref> از آن جهت که مورد اقتدا قرار گرفته‌اند، اطلاق شده و گاهی به انسان‌هایی که پیشوای دیگران بوده‌اند، گفته شده است. نکته قابل توجه این است که این تعبیر، در قرآن مجید، همان‌طور که برای پیشوایان [[هدایت]] و اهل [[تقوا]] استفاده شده<ref>{{متن قرآن|وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا}} «و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.</ref>، در مورد پیشوایان [[آتش]] و [[گمراهی]] نیز به کار رفته است<ref>{{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ}} «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref>. بدین جهت، لفظ امام در قرآن کریم، به تنهایی ارزشی ندارد، بلکه آنگاه [[ارزش]] مثبت دارد که منظور از آن، پیشوای [[اهل حق]] و هدایت بوده، و فرد مورد نظر چنان‌که خودِ قرآن بیان کرده است، ویژگی‌های لازم را داشته باشد<ref>ر.ک: مصطفی سلطانی، امامت از نگاه امامیه و زیدیه، ص۱۵-۱۷؛ علی اله بداشتی، «ضرورت امامت و مسئولیت نصب امام از نگاه ابن میثم بحرانی»، پژوهش‌های فلسفی - کلامی، پاییز ۱۳۸۲، ش۲۹، ص۷-۱۲.</ref>. {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.<ref> [[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص ۴۱.</ref>
{{اصلی|نصب امام}}
==راه تعیین امام==
{{اصلی|راه تعیین امام}}
*یکی از مباحث کلی امامت، بحث درباره راه تعیین امام است. این بحث بر این پایه استوار است که داشتن صلاحیت برای امامت برای تحقق و تعین یافتن امامت در فردی خاص کافی نیست، بلکه تحقق و تعیین امامت در او نیازمند عامل دیگری است که متکلمان آن را راه ثبوت امامت یا راه تعیین امام نامیده‌اند <ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۵۶؛ گوهر مراد، ص۴۷۷.</ref> در این که تعیین امامت در فردی خاص با نص شرعی ثابت می‌شود، اختلافی وجود ندارد، ولی در این که آیا نص در امامت وجود دارد یا نه، دیدگاه‌ها متفاوت است.


==ویژگی‌های امام==
در روایات اهل بیت {{ع}} از امامت به عنوان [[خلافة اللّه]] و [[خلافة الرسول]] یاد شده است<ref>{{متن حدیث|الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ‏ وَ خِلَافَةُ الرَّسُول‏‏}}؛ اصول کافی، ج۱، ص۱۵۵.</ref>. امیرالمؤمنین {{ع}} فرمودند: «امامان [[رهبران]] و [[راهنمایان]] خداوند بر [[بندگان]] او هستند و کسی داخل [[بهشت]] نخواهد شد، مگر اینکه آنان را بشناسد و آنان نیز او را بشناسند، و کسی داخل [[دوزخ]] نخواهد شد، مگر اینکه آنان را [[انکار]] کند و آنان نیز او را انکار نمایند»<ref> {{متن حدیث|وَ إِنَّمَا الْأَئِمَّةُ قُوَّامُ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ وَ عُرَفَاؤُهُ عَلَی عِبَادِهِ، وَ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ، وَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْکَرَهُمْ وَ أَنْکَرُوهُ}}؛نهج البلاغه، خطبه ۲۵۲.</ref>. در احادیث متعددی از ائمه {{ع}} روایت شده که [[نماز]]، [[زکات]]، [[روزه]]، [[حج]] و [[ولایت]] ارکان اسلام به شمار می‌روند و در این میان ولایت از جایگاه برتری برخوردار است، زیرا کلید و راهنمای آنهاست<ref>{{متن حدیث|بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَی خَمْسٍ عَلَی الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‏ءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَة}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۱۸.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۴۰۴-۴۱۸.</ref>
{{اصلی|صفات امام}}
==بایستگی‌های امام==
{{اصلی|شروط امامت}}


==شؤون امام==
== جایگاه و شأن امامت ==
امام{{ع}} در نظام آفرینش دارای شؤون گوناگونی است که عمدتاً به دو بخش تکوینی و تشریعی تقسیم می‌شود.  
{{اصلی|شأن امام}}
{{اصلی|شأن معصوم}}
اصل امامت، مورد اتفاق [[شیعه]] و [[سنی]] است و فلسفۀ امامت همان فلسفۀ [[نبوت]] است. امام، [[جانشین پیامبر]] برای تحقق اهداف [[دین]] است و لذا [[وظایف]] اصلی [[پیامبر]] برای امام هم ثابت است. امام همۀ [[مقامات]] و اختیارات پیامبر را داراست مگر نبوت. شرط رسیدن به این مقام، [[یقین]] و [[استقامت]] بر [[عبودیت]] و در یک کلمه، [[عصمت]] است و چون عصمت، امری [[باطنی]] است و جز [[خدا]]، کسی نمی‌داند که چه کسی [[معصوم]] است، لذا باید امام از جانب خداوند [[منصوب]] ‌گردد و [[نص]] صریح [[پیغمبر]]، بر [[امامت]] او، مهر صحت می‌‌نهد و هرگز فردی از طریق انتخاب مردم یا [[اهل حل و عقد]] و دایره [[شورا]] به مقام امامت نمی‌رسد<ref>ر.ک: [[علی قربانی|قربانی، علی]]، [[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص۱۶۹؛ [[محمد اسحاق عارفی|عارفی، اسحاق]]، [[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص۷۸؛ [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص ۲۰۳؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۱-۹۲.</ref>.
{{اصلی|شؤون امام}}


===شؤون تکوینی امام===
امام در نظام آفرینش دارای شؤون گوناگونی است که عمدتاً به دو بخش [[تکوینی]] و [[تشریعی]] تقسیم می‌شود. امام واسطۀ [[فیض]] بین خدا و [[خلق]] است و افزون بر اینکه کمالات وجودی آنها را نیز از قوه به فعلیت می‌رساند، چنانکه برخی [[هدایت]] در آیه {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref> را ایصال به مطلوب دانسته‌اند که نوعی تصرف تکوینیِ امام در [[نفوس]] انسان هاست و آنان را در مسیر کمال قرار می‌دهد، به‌گونه‌ای که ایشان از موقفی به موقف دیگر انتقال می‌یابند. برای تحقق این امر امام باید برنامۀ [[الهی]] را محقق سازد و این [[هدف]] با تشکیل حکومت و [[اجرای احکام الهی]] و [[تربیت]] و پرورش نفوس انسان‌ها در ظاهر و [[باطن]] تأمین می‌شود، آنها در این مرحله عهده‌دار تربیت [[مردم]] و اجرای احکام الهی و پرورش دهندۀ انسان‌ها و به وجود آورندۀ محیطی [[پاک]]، منزه و انسانی هستند. در حدیثی از امام [[علی بن موسی الرضا]] {{ع}} آمده است: «امامت همان [[منزلت]] [[انبیاء]] و [[وراثت]] [[اوصیا]] و [[خلافت خدا]] و [[رسول]] {{صل}}، زمام دین و [[نظام]] [[مسلمین]] و صلاح دنیا و عزت مؤمنان است. امامت اساس بالندۀ [[اسلام]] و شاخۀ بلند آن است. با امام [[نماز]] و [[زکات]] و [[روزه]] و [[حج]] و [[جهاد]] کامل می‌شود، [[اموال]] [[بیت المال]] و [[انفاق]] به [[نیازمندان]] فراوان می‌گردد. [[اجرای حدود]] و [[احکام]] و حفظ مرزها و جوانب [[کشور]] صورت می‌گیرد، امام [[حلال]] خدا را حلال و حرام خدا را [[حرام]] می‌شمارد و با [[حکمت]] و [[اندرز]] [[نیکو]] و [[دلیل]] رسا و محکم [[آدمیان]] را به راه [[پروردگار]] خویش فرا می‌خواند، امام بسان [[خورشید]] درخشانی است که با [[نور]] آن [[جهان]] روشن می‌شود، ستارۀ روشنی است که در [[دل]] تاریکی‌ها انسان‌ها را [[هدایت]] می‌کند، امام [[امین]] خدا در میان آفریدگان و [[حجت خدا]] بر [[بندگان]] و مدافع حریم [[الهی]] است»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْإِمَامَةَ هِیَ مَنْزِلَةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ إِرْثُ الْأَوْصِیَاءِ إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ ص وَ مَقَامُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ {{ع}}وَ مِیرَاثُ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ {{ع}}إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّینِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِینَ وَ صَلَاحُ الدُّنْیَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِی وَ فَرْعُهُ السَّامِی بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصِّیَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ وَ تَوْفِیرُ الْفَیْ‏ءِ وَ الصَّدَقَاتِ وَ إِمْضَاءُ الْحُدُودِ وَ الْأَحْکَامِ وَ مَنْعُ الثُّغُورِ وَ الْأَطْرَافِ الْإِمَامُ یُحِلُّ حَلَالَ اللَّهِ وَ یُحَرِّمُ حَرَامَ اللَّهِ وَ یُقِیمُ حُدُودَ اللَّهِ وَ یَذُبُّ عَنْ دِینِ اللَّهِ}}؛ کافی، ج ۱، ص ۲۰۰.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[امامت - مصطفی‌پور (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴]]، ص۲۳۱.</ref>
{{اصلی|شؤون تکوینی امام}}
امام واسطه فیض بین خدا و خلق است و افزون بر اینکه با وساطت خویش وجود و استمرار وجودی آفریدگان را تضمین می‌کند، کمالات وجودی آنها را نیز از قوه به فعلیت می‌رساند، چنان که برخی هدایت را در آیات {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}﴾}} <ref> و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.</ref>) و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}﴾}} <ref> برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم؛ سوره سجده، آیه: ۲۴.</ref> ایصال به مطلوب دانسته‌اند که نوعی تصرف تکوینیِ امام{{ع}} در نفوس انسانهاست که آنان را در مسیر کمال قرار می‌دهد، به‌گونه‌ای که ایشان از موقفی به موقف دیگر انتقال می‌یابند، بنابراین، مقصود از امر در دو آیه مزبور امر اعتباری تشریعی نیست، بلکه فیضهای معنوی و مقامهای باطنی است که مؤمنان با اعمال نیک خود به سوی آنها هدایت می‌شوند و امام{{ع}} اولاً و بالذات از آنها برخوردار است و از او به دیگران می‌رسد، به همین دلیل امامت در قرآن به هدایت تبیین شده است <ref> الميزان، ج۱، ص۲۷۲ ـ ۲۷۵؛ ج۱۴، ص۳۰۴ ـ ۳۰۵.</ref> و بر همین اساس، مقصود از [[وحی]] در آیه ۷۳ سوره انبیاء [[وحی]] تشریعی نیست، بلکه [[وحی]] تکوینی است که در پرتو آن، امام{{ع}} فاعل خیرات است و با خدا و خلق رابطه برقرار می‌کند. در واقع [[امامان]]{{عم}} مؤیّد به [[روح القدس]] و دارای طهارت و مسدّد به نیروی ربّانی هستند که آنان را به‌کارهای خیر فرا می‌خواند <ref>الميزان، ج‌۱۴، ص‌۳۰۵.</ref> البته برخی استفاده هدایت تکوینی از آیات فوق را بدون شاهد دانسته‌اند<ref> منشور جاويد، ج ۵، ص ۲۴۱.</ref>  


===شؤون تشریعی امام===
== فرق میان نبی و امام ==
{{اصلی|شؤون تشریعی امام}}
{{اصلی|نبی}}
با توجه به اینکه کار امام{{ع}} ایصال به مطلوب است برخی گفته‌اند: برای تحقق این امر امام{{ع}} باید برنامه الهی را محقق سازد و این هدف با تشکیل حکومت و اجرای احکام الهی و تربیت و پرورش نفوس انسانها در ظاهر و باطن تأمین می‌شود <ref>پيام قرآن، ج ۹، ص ۳۰.</ref>، براین اساس افزون بر وساطت باطنی، امام{{ع}} در بخش تشریع، برنامه الهی را به مرحله اجرا درمی‌آورد؛ خواه از طریق تشکیل حکومت عدل باشد یا بدون آن. آنها در این مرحله عهده‌دار تربیت مردم و اجرای احکام الهی و پرورش دهنده انسانها و به وجود آورنده محیطی پاک، منزه و انسانی هستند <ref>نمونه، ج ۱۳، ص ۴۵۵.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۳۱.]</ref>. روایات نیز به بیان آثار و شؤون امامت پرداخته است؛ از جمله در حدیثی از [[امام رضا|امام علی بن موسی‌الرضا]]{{ع}} آمده است که امامت همان منزلت انبیاء و وراثت اوصیا، و خلافت خدا و [[پیامبر|رسول]]{{صل}}، زمام دین و نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزت مؤمنان است. امامت اساس بالنده اسلام و شاخه بلند آن است. با امام{{ع}} نماز و زکات و روزه و حج و جهاد کامل می‌شود، اموال بیت المال و انفاق به نیازمندان فراوان می‌گردد. اجرای حدود و احکام و حفظ مرزها و جوانب کشور صورت می‌گیرد، امام{{ع}} حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام می‌شمارد و با حکمت و اندرز نیکو و دلیل رسا و محکم آدمیان را به راه پروردگار خویش فرا می‌خواند، امام{{ع}} به‌سان خورشید درخشانی است که با نور آن جهان روشن می‌شود، ستاره روشنی است که در دل تاریکیها انسانها را هدایت می‌کند، امام{{ع}} امین خدا در میان آفریدگان و حجت خدا بر بندگان و مدافع حریم الهی است <ref> الكافى، ج ۱، ص ۲۰۰.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۳۱.]</ref>.
گرچه [[پیامبر]] و امام هر دو هدایتگرند، لکن هدایت پیامبر فقط "[[راهنمایی]]" و به معنای نشان دادن راه است؛ اما هدایت [[امامان]] "راهبری" به معنای رساندن به مقصود است. با این همه گفتنی است [[امامت]] [[ریاست عامه]] در امر [[دین]] و دنیاست؛ ولی [[مُلک]] منصبی اجرایی در امر [[حکومت]] است که گاهی امام خود آن را بر عهده می‌گیرد؛ مانند [[حضرت ابراهیم]] {{ع}}، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[امام علی بن ابی‌طالب]] {{ع}} و گاهی به [[اذن]] [[خدا]] و با توجه به ملاک‌های خاص، دیگری را به جای خود [[منصوب]] می‌کند؛ مانند [[نصب]] [[طالوت]]<ref>ر.ک: [[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[امامت - مصطفی‌پور (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴]]، ص۲۲۵.</ref>.


با توجه به اینکه تنها خداست که به وجود زمینه‌ها و ویژگیهای امامت در شخصی به طور کامل علم دارد، تنها او می‌تواند امام{{ع}} را نصب و جعل کند، ازاین‌رو براساس تعالیم مذهب شیعه امامیه، انتخاب مردم در تعیین امام{{ع}} هیچ نقش و اعتباری ندارد<ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۳۲.]</ref>.
== وظایف امام ==
=== تفسیر قرآن ===
{{اصلی|تفسیر قرآن}}
از طرفی برخی آیات قرآن مجید جزء آیات متشابه‌اند و از طرفی دیگر قرآن کریم به بیان خطوط کلّی و کلیات پرداخته نه بیان جزییات و تشریح [[احکام]]؛ و باید فردی [[آگاه]]، اصول کلّی را بر مصادیق جزیی منطبق نماید و آیات [[متشابه]] را [[تفسیر]] و [[تأویل]] کند. امام مخاطب اصلی [[قرآن]] است، آن را کاملاً می‌شناسد و می‌داند که قرآن بطنی دارد و هر بطن آن، بطنی تا هفتاد بطن و از سایر جزییات آیات خبر دارد لذا در برداشت صحیح از آیات، دچار [[انحراف]] و [[اشتباه]] نمی‌شود<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۹۳.</ref>.


==مسئولیت‌های امام (مناصب امام)==
=== هدایت باطنی ===
{{اصلی|مناصب امام}}
از وظایف امام "[[هدایت به امر]]" است که از نوع هدایت‌های ظاهری و به صورت [[امر تشریعی]] نیست. این مقام ویژه از سوی خداوند به امام افاضه می‌شود که یک نوع جاذبه و [[هدایت]] [[روحانی]] است و با [[آگاهی]] از اعمال و [[رفتار]] و [[مراتب ایمان]] و [[معرفت]] انسان‌ها، [[قلوب]] آنان را با انوار معارف روحانی جلا می‌بخشد و آنان را در [[تهذیب نفس]] و سیر و سلوک [[باطنی]] یاری می‌رساند. این مقام ویژه امام است و از آنجا که بعضی [[انبیا]] (همچون حضرت ابراهیم) علاوه بر [[نبوّت]] به [[مقام امامت]] نیز نایل آمدند، این مقام را دارا بودند<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص۵۷.</ref>.
{{اصلی|مرجعیت دینی امام}}
{{اصلی|رهبری امام}}
{{اصلی|ولایت باطنی امام}}
# مرجعیت دینی؛
# رهبری اجتماع (ولایت امر)؛
# ولایت باطنی.


===نقل شریعت===
== تحقّق نقش امام در جامعه ==
===حفظ شریعت===
[[ائمه]] {{عم}} دین و احکام نورانی آن را از [[تحریف]] حراست کردند و حقایق [[قرآنی]] را به مردم [[تعلیم]] دادند و آنان را [[تربیت]] کردند. چنان‌که سیره عملی ائمه و حضور آنان میان [[امّت]]، بهترین [[الگو]] برای مردم بود و جلوی بسیاری از تحریف‌های بنیادی را گرفت. به [[برکت]] وجود ائمه‌{{عم}} [[معارف اسلامی]] و تعالیم حقوقی، [[تربیتی]] و [[اجتماعی]] میان [[مسلمانان]] گسترش یافت، [[احکام]] و [[فرامین]] زنده [[قرآن]] در سطح [[جامعه]] منتشر شد. به طور خلاصه نقش ائمه [[شیعه]] را در پیشبرد دین [[حقّ]] ([[اسلام]]) می‌توان در چهار محور زیر خلاصه نمود<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص۹۵.</ref>:
===تبیین معارف دینی===
=== نشر علم و نقل حدیث برای همه مسلمانان ===
شرح و [[بیان احکام]] کلّی اسلام و تطبیق کلیّات آن بر مصادیق موجود در جامعه یکی از محورهای تلاش ائمّه شیعه در دوران حیات آنان بوده است.
=== تربیت شاگرد ===
محور دوّمی که [[ائمه شیعه]] در جهت پیشبرد و اعلای [[حق]] در پیش گرفتند تربیت شاگرد بود. از خرمن [[فیض]] هر یک از آنان صدها، بلکه هزاران تشنه [[دانش]]، خوشه چیدند. افرادی همچون "[[کمیل بن زیاد نخعی]]"، "[[اویس قرنی]]"، "[[رشید هجری]]"، "[[میثم تمار]]"، "[[عمار یاسر]]"، "[[عبدالله بن عباس]]" و "[[اصبغ بن نباته]]" از شاگردان [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} بودند. البته تمام علمای اسلام در شاخه‌های مختلف علوم اسلامی، خود را با واسطه یا بدون واسطه شاگر [[علی]] {{ع}} می‌دانند. بقیه [[ائمه]] {{عم}} نیز چنین بوده‌اند. تنها [[جابر بن یزید]]، هفتاد هزار [[حدیث]] از [[امام باقر علیه‌السلام|امام محمد باقر]] {{ع}} [[نقل]] کرده است و [[محمد بن مسلم]] سی هزار حدیث. [[ابن‌شهرآشوب]] می‌نویسد: "روایاتی که از [[امام صادق]] {{ع}} نقل شده از هیچ کس نقل نشده است، حدود چهار هزار شاگرد از محضر آن حضرت استفاده می‌کردند؛ گروهی از پیشوایان مذاهب [[اهل سنّت]] و علمای بزرگ از گنجینه‌های [[علوم]] آن حضرت بهره‌مند شدند"<ref>مناقب ابن‌شهرآشوب حنفی، ج۴، ص۳۴۷.</ref>.
=== [[مبارزات سیاسی]] ===
ائمه {{عم}} همواره در دوران [[امامت]] خود با [[حکّام]] [[جور]] و جریان‌های [[فساد]] و [[ستم]] در حال [[مبارزه]] و درگیری بوده‌اند؛ به همین [[دلیل]] تمام آنها به [[شهادت]] رسیده و هیچ یک با [[مرگ طبیعی]] از [[دنیا]] نرفته‌اند؛ البته شیوه [[مبارزه]]، بر حسب شرایط و مقتضیّات زمان متفاوت بود، گاهی مبارزه منفی و عدم [[تأیید]] و [[سکوت]]، در برنامه قرار داشت و گاهی قیام مسلحانه و [[جنگ]] خونین، گاهی با قبول [[آتش بس]] نظامی، امام {{ع}} [[شخصیّت]] خود را در جبهه [[سیاسی]] در مقابل شخصیّت [[حاکم]] [[جور]] قرار می‌داد و او را رسوا می‌کرد و گاهی به روشنگری سیاسی می‌پرداخت. [[ویژگی‌های حاکم]] [[اسلامی]] و [[حکومت الهی]] را برای [[مردم]] بر می‌شمرد و مصداق واقعی آن را معرّفی می‌کرد. گاهی با تأیید و [[هدایت]] [[انقلاب‌ها]] و شورش‌های پایگاه‌های مردمی علیه هیئت حاکمه، تنور مبارزه را داغ نگه می‌داشت، گاهی از سنگر [[علم]] و [[دانش]] حمله را آغاز می‌کرد و گاهی از سنگر [[سیاست]] و [[اخلاق]]. گاهی مظالم و جنایات زورمداران را افشا می‌کرد و گاهی با نفوذداران افرادی در دربار هیئت حاکمه، جلوی بعضی از ستم‌های آنها را می‌گرفت؛ البته به جز مدّت محدودی دوران [[امامت امیرالمؤمنین]] و [[امام حسن]] {{ع}}) به خاطر کمبود نیرو و نداشتن [[یاور]]، [[ائمه]] {{عم}} نتوانستند [[حکومت]] را دست بگیرند؛ امّا تلاش‌های آنها در تصحیح [[فرهنگ]] سیاسی حاکم بر [[جامعه]] و ارائه سیاست واقعی اسلامی، حیاتی و تعیین‌ کننده بود؛ طوری که امروز گفتار و [[رفتار]] آنان، بزرگ‌ترین ذخیره و منبع سیاست اسلامی را در [[اختیار]] [[مسلمانان]] قرار داده است<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص۹۹-۱۰۰.</ref>.
=== ارائه [[الگوی عملی]] ===
از دیگر محورهای زندگانی ائمه در معرّفی [[اسلام ناب]]، سیره عملی آنان بود. [[فرزندان پیامبر]] {{صل}} [[حقیقت اسلام]] را با [[زندگی]] روزمره خود تجسم و تبلور می‌بخشیدند. هر کس می‌خواست اسلام ناب و [[سیره]] [[پیامبر اسلام]] را ببیند، کافی بود. به زندگی یکی از ائمه {{عم}} نگاه کند. این اسوه‌های [[حسنه]] در عمل پیرو واقعی [[اسلام]] را به مردم معرّفی می‌کردند؛ به همین [[دلیل]] گاهی وجود ائمه با صرف‌ نظر از هر نوع تلاشی، بزرگ‌ترین [[دشمن]] برای [[حکّام]] [[ظالم]] و [[شیطان]] صفتان بود؛ زیرا [[مردم]] با مقایسه [[رفتار]] آنان و مدّعیان [[خلافت]] [[پیامبر]]، به همه چیز پی می‌بردند. مردم [[حقیقت]] [[اخلاق]] [[اسلام]]، [[عبادت]]، [[سلوک]] [[اجتماعی]] و... ابعاد مختلف [[معارف الهی]] را در این [[پیشوایان]] متجلّی می‌دیدند و به این ترتیب، رفتار و سلوک سیاست‌بازان و قدرت‌مندان را بر نمی‌تافتند و همیشه آن را زیر سؤال می‌بردند<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص۱۰۰.</ref>.


==امامان دوازده‌گانه==
== جستارهای وابسته ==
 
{{مدخل وابسته}}
==فرق ميان نبى و امام==
* [[فلسفه وجود امام]]
برخی مفسران در فرق بین امام{{ع}} و [[پیامبر|نبی]]{{صل}} گفته‌اند: گرچه [[پیامبر]]{{صل}} و امام{{ع}} هر دو هدایتگرند، هدایت [[پیامبر]]{{صل}} فقط «راهنمایی» و به معنای نشان دادن راه است؛ اما هدایت امامان «راهبری» به معنای رساندن به مقصود است<ref>الميزان، ج ۱، ص ۲۷۲.</ref> با این همه گفتنی است که در رویکرد مطالب پیشگفته بین امامت و مُلک خلط شده و گویا گمان شده امام{{ع}} و مَلِک یکی است، از این رو از آیاتی که به مُلک مربوط می‌شود در بیان امامت استفاده شده است؛ ولی واقع امر این‌گونه نیست، زیرا امامت ریاست عامه در امر دین و دنیاست؛ ولی مُلک منصبی اجرایی در امر حکومت است که گاهی امام{{ع}} خود آن را بر عهده می‌گیرد؛ مانند [[حضرت ابراهیم]]{{ع}}، [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[امام علی|امام علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} و گاهی به اذن خدا و با توجه به ملاکهای خاص، دیگری را به جای خود منصوب می‌کند؛ مانند نصب طالوت<ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۵.]</ref>.
* [[سبب وجود امام]]
 
* [[وجوب وجود امام]]
==افضلیت امام==
* [[اثبات وجود امام]]
{{اصلی|افضلیت امام}}
* [[لطف بودن وجود امام]]
 
* [[نعمت وجود امام]]
==لزوم وجود دائمی [[امام]]{{ع}}==
* [[مراتب وجود امام]]
*[[امام باقر]]{{ع}}:"اگر زمین، لحظه‌ای از [[امام]] خالی بماند، اهل خود را فروخواهد برد چون دریایی که با موجش، اهلش را مضطرف و بی قرار سازد، در موج اضطراب افتند". بنابراین تا هنگام رستاخیز، زمین از وجود حجت الهی خالی نخواهد بود<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص:۸۹.</ref>.
* [[اعتقاد به وجود امام]]
==دلایل وجوب و ضرورت [[امام]]{{ع}}==
* [[آثار وجود امام]]
*#ادله نقلی محض که به صورت مستقیم و روشن، از ظواهر دینی استفاده می‌شود.
* [[هدف از وجود امام]]
*#ادله عقلی محض که همه مقدمات آنها، از اصول عقلی تشکیل می‌شود.
* [[وابستگی جهان هستی به وجود امام]]
*#ادله عقلی – نقلی.
* [[نیاز به وجود امام]]  
*'''الف) آیه اولی الامر:<ref>{{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}}﴾}}؛ ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند  فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.</ref>''' وجوب اطاعت از اولی الامر در این آیه مقتضی وجوب تحقق آن است. شاید اشکال شود که وجوب اطاعت از اولی الامر، مسئله‌ای است که مشروط شده به وجود ایشان؛ مانند وجوب زکات دادن که دال بر وجوب کسب مال نیست. پاسخ: از قرینه سیاق، که {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}}﴾}} بر [[رسول]]، عطف شده است و [[نبوت]]، امری است قطعی، وجوب اولی الامر به دست. و همانگونه که نصب و تعیین پیامبر، فعل خداوند است، نصب و تعیین [[امام]] نیز، "علی الله" است. کلمه {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|مِنكُمْ}}﴾}} بعد از {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}}﴾}} نمی‌تواند به معنای وجوب "علی الناس" باشد، زیرا درباره [[نبوت]] نیز کلمۀ {{عربی|اندازه=150%|"مِنْ‏ أَنْفُسِهِمْ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} آمده است. مقصود از این‌گونه تعابیر، این است که [[پیامبر]] و [[امام]]، از جنس بشرند.
* [[حفظ وجود امام]]
*'''ب) حدیث {{عربی|اندازه=150%|" مَنْ‏ مَاتَ‏ وَ لَمْ‏ يَعْرِفْ‏ إِمَامَ‏ زَمَانِهِ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}:''' در این حدیث، معرفت [[امام]]، به عنوان یک تکلیف دینی، بر هر مسلمانی واجب شده تا آنجا که نشناختن او، اصل ایمان را خدشه‌دار می‌سازد و چنین حکم قطعی، مستلزم آن است که زمان، هیچ گاه از [[امام]] خالی نباشد.
* [[انکار وجود امام]]
*'''ج) سیره مسلمانان:''' مسلمانان صدر اسلام، وجوب [[امامت]] را امری مسلم می‌دانستند. از این رو، پس از رحلت [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، بی‌درنگ، به این مسئله پرداختند. و آنان که شرکت نکرده بودند، دلایل دیگری داشتند. اختلاف میان صحابه درباره [[امامت]]، مربوط به مصداق آن بود نه وجوب آن. متکلمان معتزلی نیز به اجماع صحابه، بر وجوب [[امامت]] استدلال کرده‌اند اما سیره مسلمانان یا اجماع صحابه بر وجوب [[امامت]]، دلیل شرعی مستقلی به شمار نمی‌رود.
* [[امامت]]
*'''د) اجرای حدود و حفظ نظام اسلامی:''' اجرای حدود و حفظ اسلام و مسلمین، بدون وجود [[امام]] با کفایت امکان پذیر نیست پس نصب [[امام]] واجب خواهد بود. اگر کسی مثال بزند: وجوب حج، مشروط به استطاعت است ولی تحصیل استطاعت، بر مکلف واجب نیست، بلکه هرگاه "شرط" یعنی اجرای حدود تحقق یافت، مشروط "[[امامت]]" هم واجب خواهد بود. پاسخ می‌گوییم: نماز بر مکلف واجب است، ولی انجام دادن آن، مشروط به داشتن طهارت است، وجوب اجرای حدود و حفظ ثغور اسلام و دفاع از کیان اسلام و امت اسلامی، نسبت به وجود امام، از این قبیل است، یعنی شارع مقدس، امور یاد شده را از مسلمانان خواسته است "مانند نماز" ولی تحقق این خواست شارع، مشروط به وجود [[امام]] با کفایت است "مانند وضو" اموری که تحقق آنها منوط به وجود [[امام]] است:
* [[خلافت]]
*#جمع آراء بر امور اجتماعی مانند جهاد.
* [[ولایت]]
*#جلوگیری از هرج و مرج اجتماعی.
*#اجرای حدود الهی.
*#قضاوت<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۱۹۷ - ۲۰۳.</ref>.
*'''ل) وجوب دفع ضررهای عظیم:''' [[امامت]] در بردارنده منافع عظیم اجتماعی است که نادیده گرفتن آنها، زیان‌های بزرگی در پی دارد؛ '''صغری:''' أنا نعلم أنّ الخلق اذا کان لهم رئیس قاهر، کان حالهم فی الاحتراز عن المفاسد أثّمُّ ممّا اذا لم یکن لهم هذا الرئیس. '''کبری:''' إنّ دفع الضرر عن النفس واجبٌ. اشکال تقریر یاد شده این است که رهبری امام را در امور دنیا و دین شامل نمی‌شود. '''پاسخ:''' تعدّد رهبری در مناطق مختلف، به اختلاف و نزاع می‌انجامد، و با اختصاص [[امامت]] به امور دنیوی، مصالح دینی که مهم‌ترین مقصود شارع است، تأمین نخواهد شد. این دلیل، از ادّله عقلی محض است و وجوب [[امامت]] طبق این دلیل، وجوب نفسی است و نه غیری و مقدمی<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۰۶.</ref>.
*'''م) قاعده لطف و وجوب [[امامت]]:''' "لطف" عبارت است از: فعلی که مکلفان را به سوی اطاعت برمی‌انگیزد اما به سرحّد الجاء و اجبار نمی‌رسد؛ بر این اساس، ممکن است مکلف از لطف، استفاده مطلوب را نکند، قاعده لطف، یکی از نتایج و فروع قاعده حسن و قبح عقلی است. هرگاه در جامعه‌ای رهبری با کفایت و تدبیر وجود داشته باشد که از ظلم و تباهی جلوگیری می‌کند و از فضلیت و عدالت دفاع می‌نماید، شرایط اجتماعی برای بسط فضائل و ارزش‌ها فراهم تر خواهد بود و مردم از ستمگری و پلیدی می‌گزینند و این مطلب چیزی جز لطف نیست.
*'''نتیجه؛''' اینکه [[امامت]] و رهبری، لطف خداوند در حق مکلفان است و مقتضای حکمت الاهی این است که مکلفان را از آن محروم نسازد<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۰۶ - ۲۰۸.</ref>.
==نیاز امت به [[امام]]{{ع}}==
*[[پیامبر|پیامبر گرامی اسلام]]، وظایفی بر عهده داشتند:
*الف) تفسیر آیات قرآن.
*ب) بیان احکام فردی و اجتماعی.
*ج) پاسخگویی شبهات.
*د) جلوگیری از وقوع تحریف.
*واقعیت‌های تاریخی حاکی از تداوم این نیازها در جامعه اسلامی بود:
*#اختلاف شدید در تفسیر قرآن و در احکام عملی؛
*#هجوم شبهات و شیوع احادیث مجعول.
*حال، احتمال نخست آن است که خداوند امر مسلمانان را با علم به ناتوانی‌شان به خودشان واگذار کرده باشد که چنین نقض غرضی از سوی حکیم، ممتنع است.
*احتمال دوم آن که خداوند، شخص شایسته‌ای را به عنوان جانشین [[پیامبر]] تعیین کند. که اقتضای حکمت الهی احتمال دوم است<ref>ر.ک. [[محمد سعیدی مهر]]، همکار، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۳۷ - ۱۳۸.</ref>.
*نقش [[امامان]] شیعه در توسعه معارف دینی و اعتلای فضایل اخلاقی در جامعه اسلامی را نمی‌توان نادیده گرفت. پاره‌ای از این فواید:
*#در هیچ عصری، حتی دانشمندان احساس بی‌نیازی از [[امامان]] نکرده‌اند. همچنین در بخش شریعت اسلامی و فروعات احکام نیز نقش [[امامان]] آشکار است و برخی از سر سلسلۀ مذاهب فقهی [[اهل سنت]]، خود از شاگردان [[امامان]] شیعه‌اند.
*#[[امامان]] به عنوان اسوه‌های معنوی و اخلاقی، نقش بسزایی در تربیت اخلاقی مؤمنان داشته‌اند.
*#به برکت حضور [[امامان]]، مکتب فکری و سیاسی شیعه شکل گرفته، شکوفا شد. در دوران [[امام باقر]]{{ع}} و [[امام صادق]]{{ع}} در جامعه شیعی برای سازماندهی امور شیعیان، وکیلان و سفیرانی تعیین شد که دستورات اجتماعی را هم به مردم می‌رساندند. البته [[امام]] بر مبنای "تقیه" بیشتر در پی حفظ این گروه و تقویت بنیان‌های فکری این مکتب بودند. وجود تشکیلاتی که در این دوران میان [[امام]] و امت نقش نایبان را ایفا می‎نمود، حکومت وقت را نگران می‌کرد. بعد از [[امام رضا|امام هشتم]]، "[[امامت]] در سن کودکی" به عنوان امتحان سختی مطرح می‌گردد و ارتباط ظاهری [[امام]] با مردم کمتر می‌شود و مردم فقط با نایبان مورد اعتماد ایشان ارتباط داشتند<ref>ر.ک. [[محمد سعیدی مهر]]، همکار، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۲۳ - ۱۲۶.</ref>.
==اهمیت و ضرورت [[امامت]] در مکتب امامیه==
*از نظر امامیه، وجوب [[امامت]] "وجوب کلامی" است یعنی "وجوب علی الله" نه یک مسئله فقهی، یعنی "وجوب علی الناس". به عبارتی خداوند متعال به مقتضای صفات کمال و جمالش، نصب [[امام]] را بر خود واجب می‌کند:{{عربی|اندازه=150%|"إِنَ‏ عَلَيْنا لَلْهُدى‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۱۹۱.</ref>.
==ادلۀ اینکه [[امامت]]، یک اصلی دینی است==
*اولاً: اهداف و اغراضی که با [[نبوت]] حاصل می‌شد، با [[امامت]] حقه نیز به دست می‌آید پس همانطور که [[نبوت]] از اصول دین است، [[امامت]] هم چنین می‌باشد.
*ثانیاً: با [[امامت]]، اساس شریعت، حفظ می‌شود و نظام اجتماعی، قوام می‌یابد.
*ثالثاً: زندگی بدون معرفت، در واقع زندگی جاهلانه است و نه حیات طیبه‌ای که ادیان، ارمغان‌آور آن هستند. [[حضرت رسول]]:{{عربی|اندازه=150%|" مَنْ‏ مَاتَ‏ وَ لَمْ‏ يَعْرِفْ‏ إِمَامَ‏ زَمَانِهِ‏ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص:۷۷.</ref>.
*'''اولین دلیل: [[امام]] و واسطه فیض:'''هدف عالی انسان، نیل به کمالات ماورای طبیعت و اتصال به عالم غیب و تخلق به "اخلاق الله" است. طریق وصول به این کمال، همان "صراط مستقیم" است. کسی می‌تواند رهبر رهروان طریق مستقیم باشد که خود، این مسیر را پیموده و لازم است همواره در میان انسان‌ها چنین فرد برگزیده‌ای وجود داشته باشد تا واسطه فیض میان عالم ربوبی و نوع انسانی گردد؛ چنین فرد برگزیده‌ای، در اصطلاح شرع، [[امام]] نامیده می‌شود. پس [[امام]]، مجرای فیوض الهی و واسطه بین انسان و عالم غیب است. فلاسفه بزرگ، همچون [[ابن سینا]]، در الهیات شفا و... خالی نماندن عالم را از وجود [[امام]] که با مضمون احادث و استمرار فیض و قواعد عقلی دیگر، موافق است با صراحت پذیرفته‌اند<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص:۸۵.</ref>.
*'''دومین دلیل: جهان هستی، وابسته به وجود [[امام]]:''' وابستگی هستی و بقای سایر ممکنات به وجود [[امام]] هم از طریق عقل، قابل اثبات است و هم از طریق نقل.
*'''دو دلیل عقلی:'''همه ممکنات، این استعداد را ندارند که بدون واسطه، تلقی فیض نمایند، قصور خودشان مانع از رسیدن فیض به طور مستقیم است لذا "[[امام]]" که در جنبه "{{عربی|اندازه=150%|" ﴿{{متن قرآن| یلی الربّی و یلی الخلقی‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}" کامل است، واسطه ایصال برکات می‌باشد، همان‌طور که [[نبی اکرم]]{{صل}} در دریافت [[وحی]] واسطه است برای مردم.
*'''ادله نقلی:''' [[ابو حمزه ثمالی]] می‌گوید:" به [[امام صادق]]{{ع}} عرض کردم: آیا ممکن است زمین، بدون [[امام]] بماند؟ فرمود: اگر زمین، بدون [[امام]] بماند، حتماً فرو می‌ریزد". نسبت به وابستگی جهان هستی به وجود [[امام]]، در زیارت جامعه کبیره چنین آمده:
*#{{عربی|اندازه=150%|" بِكُمْ‏ فَتَحَ‏ اللَّهُ‏ وَ بِكُمْ‏ يَخْتِمُ اللَّهُ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛
*#{{عربی|اندازه=150%|" بِكُمْ‏ يُنَزِّلُ‏ الْغَيْثَ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛
*#{{{عربی|اندازه=150%|" بِكُمْ‏ يُمْسِكُ‏ السَّماءَ أَنْ‏ تَقَعَ‏ عَلَى‏ الْأَرْضِ‏ إِلَّا بِإِذْنِهِ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}.
*بنابراین، تا هنگام رستاخیز، آسمان و زمین از برکت وجود آن بزرگواران که حجج الهی در روی زمین هستند، برپاست و به خاطر ایشان قوای جاذبه در آنها حکفرماست.
*'''سومین دلیل: [[امام]]، قطب امت:'''[[امامت]] به عنون هسته مرکزی خلاقت و نگه‌دارنده، نظم دهنده و کنترل کننده حرکت‌های انحرافی، نقش محوریت را در امت خواهد داشت. [[امام]]، قطب امت و قلب اجتماع است.
*[[امام علی]]{{ع}} در خطبه ۱۱۸، در پاسخ به بهانه‌گیری‌های عده‌ای که می‌گفتند: "[[امام]] باید شخصاً در جنگ شرکت کند" می‌فرمایند: برای من در موقعیت [[امامت]]، هیچ شایسته نیست، شهر و بیت المال و مالیات و دستگاه قضایی را به حال خودش بگذارم و به دشمن حمله برم و رشته کارها را از دست بدهم. موقعیت من، همچون محور آهنین سنگ آسیاب است. من باید در جایگاه خود ثابت باشم که اگر از مرکزیت جامعه بیرون آمدم، حرکت‌ها متوقف و بی‌هدف و دچار اضطراب و آشفتگی می‌گردد".
*عدم حضور [[امام]] در مسائل جاری و دور بودنش از مجاری امور، موجب می‌شود که زمینه برای رشد حرکت‌های انحرافی و عوامل فرصت طلب، آماده و گسیختگی و بی‌نظمی و آشوبهای جبران ناپذیری دامنگیر امت می‌گردد<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص:۸۷ - ۹۲.</ref>.
*'''چهارمین دلیل: تجلی توحید در نظام [[امامت]]:''' هدف اصلی از انگیختن پیامبران و فرود [[وحی]]، برپا داشتن دادگری در میان مردم سات. دادگری واقعی، وقتی است که حکومت از آن خدا باشد، نه انسان. خداوند، انسان کامل و شایسته را به عنوان [[پیامبر]] انتخاب می‌کند تا [[پیامبر]] حاکمیت خداوند را در زمین جاری سازد و پس از [[پیامبر]]، [[امام]] حاکم است.
*نظام [[امامت]] و [[ولایت]] باید از جانب خدا ؟؟؟؟ شود تا حکومت، شرعی و اطاعت از اوامرش، واجب باشد. در این نظام [[امامت]] است که عقیده توحید، و حکومت واحد جهانی و همیشه نو و مترقیِ اسلام، محقق می‌شود.
*نتیجه آنکه [[امامت]] هم مثل [[نبوت]]، به نصب و جعل الهی می‌باشد، در نظام [[امام]] است که عقیده توحید، متجلی و ظاهر می‌شود.
*'''پنجمین دلیل: بقای اسلام:''' رسیدن انسان به کمال، اختیاری است پس لازم است که مسیر کمال را بشناسد اما قوای عقل و ادراک او محدود است لذا نیاز به [[وحی]] دارد و این [[وحی]] باید از تحریف، حراست گردد پس وجود [[امام]] برای حراست از [[وحی]] و حفظ اسلام ضروری است.
*به عبارت دیگر، به اتفاق جمیع فرق اسلامی، دین اسلام، جاودانی و همگانی است و دینی که دارای چنین ویژگی‌ای باشد، نیازمند حافظی قابل اطمینان است تا آن را بی‌کم و کاست به اعصار بعدی منتقل کند.
*حافظ شرع، می‌تواند کتاب، سنت مقطوعه، اجماع، قیاس، خبر واحد و یا معصوم باشد.
*قرآن نیازمند به حافظ از تحریف است و تفاصیل شریعت در آن نیامده، سنت مقطوعه و اجماع هم تا شریعت را پوشش نمی‌دهند، خبر واحد و قیاس هم محل بحث و سوال است پس فقط شخص معصوم باقی می‌ماند<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص:۱۴۴.</ref>.
*با تقسیم عقلی می‌توان مطلب پیشین را به صورت قطعی بیان کرد:
*حافظ شرع یا:
*قطعی نیست
*اگر غیر معتبر باشد مثل قیاس: {{عربی|اندازه=150%|"إن الظن لا یغضی من الحق شیئاً‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}.
*اگر ظن معتبر باشد مثل خبر واحد محل سوال است.
*قطعی است.
*نیاز به بیان دارد مثل قرآن که گرچه قطعی الصدور است اما تفصیل شریعت در آن نیامده.
*خودش مبیِّن است که یا:
*مثل خبر متواتر و اجماع در همه مسائل وجود ندارد
*یا مثل [[امام معصوم]]{{ع}} در همه جا قابل استفاده است که ثبت المطلوب.
*'''ششمین دلیل: [[امامت]]، نظام امت:''' [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید:"خداوند، [[امامت]] را برای نظام اجتماع و امت، واجب کرده و اطاعت [[امام]] را به منظور بزرگداشت مقام [[امامت]]، فریضه قرار داده است".
[[امام علی]]{{ع}} دقیقاً معنای نظام را روشن می‌کند و می‌فرماید:"زمامدار، رشته‌ای است که دانه‌های پراکنده یک جامعه را تحت نظام ویژه‌ای در می‌آورد و آنها را به هم پیوند می‌دهد. وقتی که این نخ، پاره شود، دانه‌ها پراکنده می‌شوند و هر یک به سویی می‌روند"
*'''هفتمین دلیل: [[امام]] تنها عامل تربیت معنوی:''' [[امامت]] از نظر شیعه، مرتبه و شأن دیگری دارد که اوج مفهوم [[امامت]] است. پیشوایان اسلام، پیوسته اساس و ایده خویش را بر تربیت معنوی انسان‌ها قرار می‌دهند. حقیقتِ جوهرِ والای انسانی چنان لطیف و دقیق است که جز به چشم روشن بین، نمی‌آید. در این جهت، رهبری لازم است که مصون از خطا و بر مقام بلند معنوی ایستاده باشد. این رهبری، پس از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از شؤون [[امامت]] و [[ولایت]] است<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص:۹۹.</ref>.
*'''هشتمین دلیل: قاعده لطف''' حضور [[امام]] منصوب از جانب خدا، زمینه را برای روی آوردن مردمان به اطاعت الهی آماده‌تر می‌سازد و به حکم عقل چنین لطفی بر خداوند لازم است<ref>ر.ک. [[محمد سعیدی مهر]]، همکار، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۲۷.</ref>.
*استدلال به قاعده لطف، توسط اشاعره و معتزله مورد مناقشه قرار گرفته است:
*'''اشکال اول؛''' صاحب مواقف: بر فرض که لطف بر خداوند، لازم باشد، لطف، تنها با [[امام]] ظاهر و قاهر، حاصل می‌شود، در حالی که شیعه، نصب چنین امامی را واجب نمی‌دانند.
[[علامه حلی]] در پاسخ اشکال می‌گوید: لطف بودن [[امامت]]، منوط به تمام بودن امور سه گانه زیر است:
*#خلق کردن [[امام]] و تجهیز وی به قدرت، علم و نص بر اسم و نصب آن.
*#قبول [[امامت]] و تحمل آن.
*#نصرت [[امام]] و دفاع از حریم [[امامت]] و قبول اوامر و نواهی او.
*امر اول، بر خداوند لازم است که انجام شده است. امر دوم، بر [[امام]] واجب است و انجام شده، امر سوم بر امت واجب است که متأسفانه زیر بار مسئولیت آن نرفته‌اند. بنابراین، عدم تمکن [[امام]] از اعمال امامت به خاطر تقصیر امت است<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص:۱۳۹.</ref>.
*ثانیاً، غیبت [[امام]]، به معنای محرومیت مردم از همه کمالات [[امام]] نیست<ref>ر.ک. [[عبدالحسین خسروپناه]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص: ۳۵۶.</ref>.
*'''اشکل دوم؛''' لطف بودن [[امامت]]، مشتمل بر تسلسل، تسلسل محال است، اگر [[امامتهه، لطف باشد، از دو حال بیرون نیست: یا برای همه لطف است و یا برای بعضی. فرض دوم باطل است زیرا اگر [[امامته] برای بعضی لطف باشد، مسلماً آن بعض، غیر معصوم هستند پس اگر برهه‌ای، همه مردم معصوم باشند، دیگر [[امام]] برای آنها لطف نیست پس احتمال دارد که بعضی زمان‌ها از [[امام]] خالی باشد که بر خلاف رأی شیعه است. فرض اول هم صحیح نیست چون مشتمل بر تسلسل است زیرا [[امام]] هم یکی از مکلفان است پس باید [[امام]] داشته باشد و هلّم جرّاً...
*پاسخ این است که علت احتیاج به [[امام]]، احتمال خطا در مکلفان است، پس اگر [[امام]] مصون از خطا باشد نیاز به [[امام]] دیگر نخواهد داشت تا تسلسل لازم آید<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص:۱۴۱ -۱ ۱۴۵.</ref>.
*'''اشکال سوم؛''' برخی از امامیه، استدلال به قاعده لطف را کافی نمی‌دانند و می‌گویند: عقول آدمیان از ادراک غوامض الطاف الهی در حق بندگان، قاصر است.
*'''پاسخ:''' لطفی که در میان متکلمان، مطلح است، به معنای مقرِّب و مبعِّد بودن است و بی‌گمان، لطف به این معنا، هیچ‌گونه سختی در ادراک ندارد.
*'''اشکال چهارم؛''' حدالطف الهی تا کجاست؟ این اشکال، بر کبرای قاعده لطف است.
*'''جواب:''' اگر فعلی تمام شرایط لطف را دارا باشد صدورش بر خداوند متعال واجب است و اگر برخی از افعال الهی انجام نمی‌گیرد معلوم است که مصداق لطف نیست.
*'''اشکال پنجم؛''' مصالح مترتب بر [[امامت]]، مصالح دنیوی، همچون عدالت است در حالی که قاعده لطف به مصالح دینی مربوط است.
*'''پاسخ:''' عدالت از مهمترین مصالح دنیوی و اخروی و دینی است که بدون وجود [[امام]] معصوم تحقق پذیر نیست.
*'''اشکال ششم:''' [[امامت]] برای همه افراد بشر لطف نیست و برخی مکلفان از ترس [[امام]] به تکالیف عمل می‌کنند.
*'''جواب:''' اولاً، این گونه اشکال‌ها بر لطف بودن [[نبوت]] وارد می‌باشد. ثانیاً، [[نبوت]] و [[امامت]]، زمینه‌ساز هدایت برای نوع انسان است. ثانیاً، عمل کرد مکلفان از باب ترس از [[امام]]، منافاتی با آخرت‌گرایی ندارد<ref>ر.ک. [[عبدالحسین خسروپناه]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص: ۳۵۳ - ۳۵۴.</ref>.
*'''نهمین دلیل: قاعده امکان اشرف:''' [[ملاصدرا]] در کتاب شرح اصول کافی چنین استدلال می‌آورد:
*در تمام مراتب وجود، لازم است، ممکن اشرف، مقدم بر ممکن اخس باشد. از این رو، هرگاه ممکن اخس، موجود شده باشد، باید مقدم بر آن، ممکن اشرف، وجود یافته باشد.
*نوع [[نبی]] و [[امام]] عالی و اشرف از سایر انواع انسانی است لذا از نظر رتبه وجودی مقدم بر سایر انواع خواهد بود. پس نوع [[نبی]] و [[امام]]، مقدم بر سایر انواع انسانی در رتبه وجودی است.
*مقدمه دوم، همان قاعده امکان اشرف است که ثابت شده است، اما مقدمه اول باید اثبات شود که آیا نوع نبی و امام، نوع عالی و شریف است یا نه؟
*از نظر منشأ روحانی، انسان‌ها تحت انواع مختلف قرار دارند و آیه شریفه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ }}﴾}}<ref> جز این نیست که من هم بشری چون شمایم؛ سوره کهف، آیه:۱۱۰.</ref> ناظر به نشاة اولی است نه دوم. بنابراین نوع [[نبی]] و [[امام]]، اشرف از سایر انواع انسانی است.
*'''نقد:''' قاعده امکان اشرف، تنها در ابداعیات که وجودشان به ماده قابله و استعداد نیاز ندارد، جاری است، نه در وجودهای زمانی و مادی.
*'''پاسخ:''' حکم انواع و طبایع کلیه، ذاتاً همانند ابداعیات است چرا که نیاز نوع طبیعی به استعداد، ذاتی نیست بلکه عرضی است به دیگر سخن، نوعیت نوع، به ماده نیست هر چند که برای وجود در عالم مادی خارجی، نیاز به ماده دارد<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص:۱۴۱.</ref>.
*'''دهمین دلیل: اتمام حجت:''' یکی از اهداف بعثت پیامبران، اتمام حجت است از این رو خداوند با فرستادن پیامبران و کتب آسمانی، اتمام حجت می‌کند، تا مبادا در قیامت و هنگام حساب‌رسی بگویند: ما نمی‌دانستیم. همین اتمام حجت، که فرستادن پیامبران را ایجاب می‌کند، عیناً اقتضاء دارد که پس از گذشت [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، کسی که در اوصاف کمال، مانند او باشد، به جای وی گماشته شود تا مردم، به او مراجعه نمایند و از نعمت وجود حجت بی‌بهره نشوند<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص:۱۴۷.</ref>.
*'''یازدهمین دلیل: نیاز شرع به مفسر:''' '''مقدمه اول:''' [[نبی اکرم]]، خاتم پیامبران است و احکام ایشان، برای همیشه باقی است. '''مقدمه دوم:''' قرآن کریم، معجزه جاویدان [[پیامبر اسلام]] است و برای همیشه نشانگر طریق سعادت و کمال خواهد بود. '''مقدمه سوم:''' آیات قرآن کریم، نیازمند تبیین و توضیح است و یکی از وظایف [[رسول اکرم]] نیز همین بود. '''مقدمه چهارم:''' بدون تردید، در حیات [[رسول اکرم]] تبیین احکام و معارف اسلامی و تفسیر و توضیح آیات قرآنی، به گونه‌ای که مردم را بی‌نیاز کند، انجام نشد.
*حال در اینجا لازم است تا مرجعی باشد که بتواند احکام و دستورات نازل شده توسط خداوند به واسطه [[رسول اکرم]] را برای مردم تبیین کند زیرا تا وقتی که معارف آسمانی، برای مردم، ناشناخته باقی بماند، نمی‌تواند مورد استفاده آنها قرار گیرد و این با حکمت الهی سازگار نیست<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص:۱۴۷.</ref>.
==شناخت امام==
*'''شناخت [[امام]]{{ع}}، اساس خداشناسی:''' در حقیقت بدون معرفت [[امام]]، شناخت خدای متعال میسور نیست. [[امام حسین|حضرت امام حسین]]{{ع}}: معرفت خدا این است که مردم هر عصر و زمان، [[امام]] و رهبر دوران خود را شناسایی کرده، فرمان برداری و پیروی او را واجب بدانند<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص:۸۵.</ref>.
*'''عدم شناخت [[امام]] موجب گمراهی:''' [[امام صادق]]{{ع}} راز صلاح و اصلاح زمین و اهل آن را وابسته به وجود [[امام معصوم]] می‌داند و مهمترین نیاز هر مسلمان را شناخت [[امام]] و رهبر دینی بیان می‌فرماید.
<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص:۹۴ - ۹۸.</ref>.
 
==وظایف امام==
{{اصلی|وظیفه امام}}
 
== شرط معجزه یا کرامت==
*بنا به نظر شیعه، [[امام]] از جانب خدا منصوب می‌گردد و نص صریح [[پیغمبر]]، بر [[امامت]] او، مهر صحت می‌نهد، ولی اگر همه مردم از نص آگاهی پیدا نکنند و یا بعضی آن حمل بر وجوه مختلف نمایند، [[امام]]، معجزه‌ای را ظاهر و آشکار می‌کند تا حجت را بر مردم تمام نماید<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص:۱۶۹.</ref>.
== شرط منصوص بودن==
{{اصلی|نص بر امام}}
 
== تعیین امام==
{{اصلی|تعیین امام}}
 
==نتیجه==
*[[امام]] در نگاه شیعی، وظایف [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، و اجرای احکام دین خدا را بر عهده دارد. و شرط اول برای وصول به این مقام، استقامت بر عبودیت است<ref>سوره احقاف، آیه:۳۵.</ref>.
*یقین، شرط دوم برای رسیدن به این منزلت است؛ در این مرحله، جهل به ساحت وجودی او را نمی‌یابد و همراه با طهارتت و [[عصمت]] است. بی‌تردید گناه که نتیجۀ نداشتن معرفت و یقینی شهودی است، از چنین انسانی صادر نخواهد شد.
*انسان بهره‌مند از این علم، می‌تواند در عالَم تصرف کند چنان که به فرمان [[امام]] درخت حرکت می‌کند؛ عصا به سخن می‌آید و بیمار شفا می‌یابد...
*فردی که توانست تخت ملکه سبأ را حاضر کند، از "علم کتاب" بهره‌ای داشت. اما درباره [[امامان]] نیز این تعبیر وارد شده که آنان دارای "علم الکتاب"‌اند. پیداست که داشتن بهره‌ای از کتاب با علم کتاب، فاصله بسیار دارد.
*[[امامان]] بر انسان‌ها نیز ناظر و چیره‌اند و مومنان، دل در گروه ارتباط معنوی با ایشان دارند. این مقام، همان مرتبۀ ولایت باطنی [[امام]] است که جدا از دستور العمل‌هایی که از این بزرگان صادر شده، به طور خاص چراغ راه مومنان می‌شوند و آنها را از تنگنا بیرون می‌آورند.
*هیچ عصر و زمانی از یک ولی کامل خالی نیست و ما در اغلب زیارت‌ها که می‌خوانیم، معتقدیم که [[امام]] دارای چنین روح کلی است<ref>ر.ک. [[محمد سعیدی مهر]]، همکار، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۱۷ - ۱۲۰.</ref>.
*در هر حال، [[امامت]] یک منصب و مقام الهی است؛ همان طور که مقام [[نبوت]]، یک مقام و منصب الهی است و خداوند متعال باید [[پیامبر]] را تعیین کند همچنین هرگز فردی از طریق انتخاب مردم یا اهل حل و عقد و دایره شورا به مقام [[امامت]] نمی‌رسد<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص:۷۸.</ref>.
 
==منابع==
*[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دایره المعارف قرآن کریم؛ ص ۲۱۹ - ۲۳۲]
*[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹]
*[http://lib.eshia.ir/27255/6/214 دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۰، ص۲۱۳ - ۲۱۵]
*[http://lib.eshia.ir/23021/1/57 دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷]
* [[پرونده:426310763.jpg|22px]] [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|'''کلام نوین اسلامی ج۲''']]؛
* [[پرونده:Imamat.jpg|22px]] جمعی از نویسندگان، [[امامت‌پژوهی (کتاب)|'''امامت‌پژوهی''']]؛
* [[پرونده:Ka2-m17 91815.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|'''کلام تطبیقی ج۲''']]؛
 
== مصداق های امام ==
* [[پیامبر امام]]؛
* [[رسول امام]]؛
* [[امام از اهل بیت]]؛
* [[امام غیر نبی]].
 
==جستارهای وابسته==
{{پرسش‌های وابسته}}
{{ستون-شروع|3}}
* [[امام در قرآن]]؛
* [[امام در حدیث]]؛
* [[امام در کلام اسلامی]]؛
* [[امام در حکمت اسلامی]]؛
* [[امام در عرفان اسلامی]]؛
* [[امامت امامان دوازده‌گانه]]
* [[امامت امامان دوازده‌گانه]]
* [[امامت امام على]]
* [[امامت امام على]]
خط ۲۵۵: خط ۹۴:
* [[امامت امام حسن عسکری]]
* [[امامت امام حسن عسکری]]
* [[امامت امام مهدى]]
* [[امامت امام مهدى]]
* [[خلافت]]
{{پایان مدخل وابسته}}
* [[ولایت]]
 
* [[امامان از اهل بیت پیامبر خاتم]]
== منابع ==
{{پایان}}
{{منابع}}
{{پایان}}
# [[پرونده:IM010515.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[دانشنامه قرآن و حدیث ج۱۰ (کتاب)|'''دانشنامه قرآن و حدیث ج۱۰''']]
# [[پرونده: 38643357.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]
# [[پرونده:1100439.jpg|22px]] [[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| '''امامت و رهبری''']]
# [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[امامت - مصطفی‌پور (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴''']]
# [[پرونده:1368921.jpg|22px]] [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|'''انسان‌شناسی''']]
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، '''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:4670311.jpg|22px]] [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|'''امام‌شناسی ۵''']]
# [[پرونده:1100557.jpg|22px]] [[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|'''نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه''']]
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده:118564654.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]
{{پایان منابع}}


=='''[[:رده:آثار امام|منبع‌شناسی جامع امام]]'''==
== پانویس ==
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های امام|کتاب‌شناسی امام]]؛
{{پانویس}}
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های امام|مقاله‌شناسی امام]]؛
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های امام|پایان‌نامه‌شناسی امام]].


==پانویس==
{{ریاست}}
{{پانویس2}}


[[رده:مدخل‌های اصلی دانشنامه]]
[[رده:امامت]]
[[رده:معصوم]]
[[رده:مقاله‌های اولویت یک]]
[[رده:امام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۵۵

امام حق، حجت الهی و خلیفه خدا بر روی زمین است. مأموریت او اقامه حکومت الهی و رهبری و راهنمایی خلق است. امام حق - به دلایل عقلی و نقلی - متصف به علم لدنی، عصمت و افضلیت بر دیگران از معاصران خویش است و به همین دلیل، همه ویژگی‌های لازم در فرمانروای دانا و عادل را - به بهترین صورت ممکن - داراست و علاوه بر حکمرانی و مدیریت جامعه، مرجعیت علمی و دینی و وساطت در فیض الهی نیز بر عهده اوست.

از آنجا که امام بالاترین مقام بشری را داراست، او برترین الگو و راهنما برای بشریت است و گفتار و رفتارش حجت بر مردم است و پیروی از او واجب است. بر اساس آیات قرآن و احادیث و ادله عقلی، انتخاب و برگزیدگی امام طبق دستور الهی و نص شرعی صورت گرفته و در حیطه اختیارات مردم نیست. این امام حق، بالاترین درجه روح (روح القدس) و خرد (عقل کل) را داراست و همچنین بالاترین درجه ارتباط با خداوند و نزدیکی به او را دارد.

بر اساس ادله عقلی و نقلی و ضرورت وجود حجت الهی تا روز قیامت، در هر عصری امامی از جانب خدا وجود دارد که متولی امامت و ولایت بر جامعه بشری است.

معناشناسی امام

معنای لغوی

«امام» به معنای «پیشوا»، «پیشرو»[۱]، «مقتدا»، «قیّم»، «مصلح»، «الگو»، «راه اصلی» و «راهنما» است[۲]. کسی یا چیزی که مورد پیروی واقع می‌گردد یا اساس و مبدأ حرکت چیز دیگری قرار می‌‌گیرد، انسان باشد یا کتاب یا چیزی دیگر، به حق باشد یا بر باطل[۳] امام است[۴]. ولی معنای مشهور و غالب همان معنای نخست یعنی مقتدا، جلودار و پیروی‌ شونده است. واژۀ امام بر زن و مرد اطلاق می‌شود[۵]. امام کسی است که همواره مقصود و هدف حرکت و تلاش دیگران قرار گیرد. در کتاب‌های لغت برای امام مصادیقی برشمرده اند: قرآن کریم، پیامبر گرامی اسلام (ص)، جانشین پیامبر (ص)، امام در نماز جماعت، فرمانده سپاه، راهنمای مسافران و دانشمندی که از او پیروی می‌شود[۶]. بنابراین، کلمۀ «امام» بیانگر این واقعیت‌ است که رهبریِ جامعه در حقیقت اصل و اساس جامعه است که مردم از او پیروی می‌کنند و در امور خود، به سراغ او می‌روند[۷].

معنای اصطلاحی

با وجود اندک اختلافی پیرامون اصطلاح‌شناسی امامت در علم کلام[۸]، متکلمان در مجموع، آن را به ریاست فراگیر در تمام مسائل دینی و دنیایی، به نیابت از پیامبر اکرم (ص) تعریف کرده‌اند[۹]. در مباحث معرفتی، گاهی سخن از امامت به معنایی فراگیر است که حتی پیامبران را هم در بر می‌گیرد و بار دیگر، تنها سخن از جانشینی پیامبر اکرم (ص) می‌باشد. در این صورت نیز، گاه سخن راجع به امامت جانشینان پیامبر (ص) به صورت مطلق است، اما گاه بحث ناظر به اشخاص ایشان می‌باشد[۱۰]

امام در اصطلاح متکلمان به معنای ریاست عمومی فردی خاص بر امور دین و دنیای مردم است و به جانشین پیامبر (ص) اطلاق می‌‌شود، زیرا امامت دارای شؤونی همچون رهبری سیاسی و زعامت اجتماعی و مرجعیت دینی و تبیین و تفسیر وحی و ولایت باطنی و معنوی است که از این جهت امام (ع) حجت خدا، ولی الله، انسان کامل است[۱۱].

البته تعریف کامل‌تر امامت در مکتب اهل‌بیت (ع) طبق کتاب و سنت، این است که گفته شود: امامت، ولایت‌الامر است و اساساً تقابل دین و دنیا در این مکتب معنا و مفهوم ندارد؛ آن دینی که قرآن کریم معرفی می‌کند همین شریعت است و شریعت شامل همه امور دنیاست و رسول اکرم (ص) مبعوث شد تا مردم را در دنیا هدایت کند تا بتوانند در دنیا و آخرت سعادتمند باشند. شیخ صدوق در «معانی الأخبار» در تعریف امام گفته است: "سُمِّيَ الْإِمَامُ إِمَاماً لِأَنَّهُ قُدْوَةٌ لِلنَّاسِ، مَنْصُوبٌ مِنْ قِبَلِ الله - تَعَالَى ذِكْرُهُ - مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَى الْعِبَادِ"[۱۲] حاصل این تعریف، اشاره به سه رکن مهم امامت در استعمالات شرعیه است؛ یکی: «قدوه» بودن؛ دومی: «منصوب» بودن از طرف خدا و رکن سوم: «واجب الاطاعه» بودن امام است. این تعریفِ دقیق، جامع‌ترین سخن در تعریف امام را آورده است[۱۳].

از سوی دیگری، امامت، با خلافت متفاوت است. خلیفه کسی است که فقط حکومت می‌کند و رهبری اجتماعی و سیاسی را برعهده دارد؛ اما امامت، مقامی دینی است و در ادامۀ مناصب پیامبری. امام رهبر جامعه در امور دنیوی و اخروی است. برخی پیامبران، امام نیز بوده‌اند مانند پیامبر اسلام (ص) و حضرت ابراهیم (ع)[۱۴].

امام در قرآن و روایات

امامت در قرآن با معنای لغوی آن هماهنگ است و امام کسی است که به او اقتدا کنند و او را الگو و سرمشق خود قرار دهند؛ خواه عادل و راه یافته باشد و خواه باطل و گمراه. واژه "امام" به صورت مفرد و جمع در ۱۲ مورد استعمال شده است مانند: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ[۱۵]، ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَؤُونَ كِتَابَهُمْ وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً[۱۶].[۱۷]

کاربرد این واژه در آیات شریفه قرآن نیز به معنای پیشوا و کسی یا چیزی است که به او اقتدا می‌شود. گاهی به «کتاب»[۱۸] یا «راه»[۱۹] از آن جهت که مورد اقتدا قرار گرفته‌اند، اطلاق شده و گاهی به انسان‌هایی که پیشوای دیگران بوده‌اند، گفته شده است. نکته قابل توجه این است که این تعبیر، در قرآن مجید، همان‌طور که برای پیشوایان هدایت و اهل تقوا استفاده شده[۲۰]، در مورد پیشوایان آتش و گمراهی نیز به کار رفته است[۲۱]. بدین جهت، لفظ امام در قرآن کریم، به تنهایی ارزشی ندارد، بلکه آنگاه ارزش مثبت دارد که منظور از آن، پیشوای اهل حق و هدایت بوده، و فرد مورد نظر چنان‌که خودِ قرآن بیان کرده است، ویژگی‌های لازم را داشته باشد[۲۲]. ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۲۳].[۲۴]

در روایات اهل بیت (ع) از امامت به عنوان خلافة اللّه و خلافة الرسول یاد شده است[۲۵]. امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «امامان رهبران و راهنمایان خداوند بر بندگان او هستند و کسی داخل بهشت نخواهد شد، مگر اینکه آنان را بشناسد و آنان نیز او را بشناسند، و کسی داخل دوزخ نخواهد شد، مگر اینکه آنان را انکار کند و آنان نیز او را انکار نمایند»[۲۶]. در احادیث متعددی از ائمه (ع) روایت شده که نماز، زکات، روزه، حج و ولایت ارکان اسلام به شمار می‌روند و در این میان ولایت از جایگاه برتری برخوردار است، زیرا کلید و راهنمای آنهاست[۲۷].[۲۸]

جایگاه و شأن امامت

اصل امامت، مورد اتفاق شیعه و سنی است و فلسفۀ امامت همان فلسفۀ نبوت است. امام، جانشین پیامبر برای تحقق اهداف دین است و لذا وظایف اصلی پیامبر برای امام هم ثابت است. امام همۀ مقامات و اختیارات پیامبر را داراست مگر نبوت. شرط رسیدن به این مقام، یقین و استقامت بر عبودیت و در یک کلمه، عصمت است و چون عصمت، امری باطنی است و جز خدا، کسی نمی‌داند که چه کسی معصوم است، لذا باید امام از جانب خداوند منصوب ‌گردد و نص صریح پیغمبر، بر امامت او، مهر صحت می‌‌نهد و هرگز فردی از طریق انتخاب مردم یا اهل حل و عقد و دایره شورا به مقام امامت نمی‌رسد[۲۹].

امام در نظام آفرینش دارای شؤون گوناگونی است که عمدتاً به دو بخش تکوینی و تشریعی تقسیم می‌شود. امام واسطۀ فیض بین خدا و خلق است و افزون بر اینکه کمالات وجودی آنها را نیز از قوه به فعلیت می‌رساند، چنانکه برخی هدایت در آیه ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۳۰] را ایصال به مطلوب دانسته‌اند که نوعی تصرف تکوینیِ امام در نفوس انسان هاست و آنان را در مسیر کمال قرار می‌دهد، به‌گونه‌ای که ایشان از موقفی به موقف دیگر انتقال می‌یابند. برای تحقق این امر امام باید برنامۀ الهی را محقق سازد و این هدف با تشکیل حکومت و اجرای احکام الهی و تربیت و پرورش نفوس انسان‌ها در ظاهر و باطن تأمین می‌شود، آنها در این مرحله عهده‌دار تربیت مردم و اجرای احکام الهی و پرورش دهندۀ انسان‌ها و به وجود آورندۀ محیطی پاک، منزه و انسانی هستند. در حدیثی از امام علی بن موسی الرضا (ع) آمده است: «امامت همان منزلت انبیاء و وراثت اوصیا و خلافت خدا و رسول (ص)، زمام دین و نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزت مؤمنان است. امامت اساس بالندۀ اسلام و شاخۀ بلند آن است. با امام نماز و زکات و روزه و حج و جهاد کامل می‌شود، اموال بیت المال و انفاق به نیازمندان فراوان می‌گردد. اجرای حدود و احکام و حفظ مرزها و جوانب کشور صورت می‌گیرد، امام حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام می‌شمارد و با حکمت و اندرز نیکو و دلیل رسا و محکم آدمیان را به راه پروردگار خویش فرا می‌خواند، امام بسان خورشید درخشانی است که با نور آن جهان روشن می‌شود، ستارۀ روشنی است که در دل تاریکی‌ها انسان‌ها را هدایت می‌کند، امام امین خدا در میان آفریدگان و حجت خدا بر بندگان و مدافع حریم الهی است»[۳۱].[۳۲]

فرق میان نبی و امام

گرچه پیامبر و امام هر دو هدایتگرند، لکن هدایت پیامبر فقط "راهنمایی" و به معنای نشان دادن راه است؛ اما هدایت امامان "راهبری" به معنای رساندن به مقصود است. با این همه گفتنی است امامت ریاست عامه در امر دین و دنیاست؛ ولی مُلک منصبی اجرایی در امر حکومت است که گاهی امام خود آن را بر عهده می‌گیرد؛ مانند حضرت ابراهیم (ع)، پیامبر اکرم (ص) و امام علی بن ابی‌طالب (ع) و گاهی به اذن خدا و با توجه به ملاک‌های خاص، دیگری را به جای خود منصوب می‌کند؛ مانند نصب طالوت[۳۳].

وظایف امام

تفسیر قرآن

از طرفی برخی آیات قرآن مجید جزء آیات متشابه‌اند و از طرفی دیگر قرآن کریم به بیان خطوط کلّی و کلیات پرداخته نه بیان جزییات و تشریح احکام؛ و باید فردی آگاه، اصول کلّی را بر مصادیق جزیی منطبق نماید و آیات متشابه را تفسیر و تأویل کند. امام مخاطب اصلی قرآن است، آن را کاملاً می‌شناسد و می‌داند که قرآن بطنی دارد و هر بطن آن، بطنی تا هفتاد بطن و از سایر جزییات آیات خبر دارد لذا در برداشت صحیح از آیات، دچار انحراف و اشتباه نمی‌شود[۳۴].

هدایت باطنی

از وظایف امام "هدایت به امر" است که از نوع هدایت‌های ظاهری و به صورت امر تشریعی نیست. این مقام ویژه از سوی خداوند به امام افاضه می‌شود که یک نوع جاذبه و هدایت روحانی است و با آگاهی از اعمال و رفتار و مراتب ایمان و معرفت انسان‌ها، قلوب آنان را با انوار معارف روحانی جلا می‌بخشد و آنان را در تهذیب نفس و سیر و سلوک باطنی یاری می‌رساند. این مقام ویژه امام است و از آنجا که بعضی انبیا (همچون حضرت ابراهیم) علاوه بر نبوّت به مقام امامت نیز نایل آمدند، این مقام را دارا بودند[۳۵].

تحقّق نقش امام در جامعه

ائمه (ع) دین و احکام نورانی آن را از تحریف حراست کردند و حقایق قرآنی را به مردم تعلیم دادند و آنان را تربیت کردند. چنان‌که سیره عملی ائمه و حضور آنان میان امّت، بهترین الگو برای مردم بود و جلوی بسیاری از تحریف‌های بنیادی را گرفت. به برکت وجود ائمه‌(ع) معارف اسلامی و تعالیم حقوقی، تربیتی و اجتماعی میان مسلمانان گسترش یافت، احکام و فرامین زنده قرآن در سطح جامعه منتشر شد. به طور خلاصه نقش ائمه شیعه را در پیشبرد دین حقّ (اسلام) می‌توان در چهار محور زیر خلاصه نمود[۳۶]:

نشر علم و نقل حدیث برای همه مسلمانان

شرح و بیان احکام کلّی اسلام و تطبیق کلیّات آن بر مصادیق موجود در جامعه یکی از محورهای تلاش ائمّه شیعه در دوران حیات آنان بوده است.

تربیت شاگرد

محور دوّمی که ائمه شیعه در جهت پیشبرد و اعلای حق در پیش گرفتند تربیت شاگرد بود. از خرمن فیض هر یک از آنان صدها، بلکه هزاران تشنه دانش، خوشه چیدند. افرادی همچون "کمیل بن زیاد نخعی"، "اویس قرنی"، "رشید هجری"، "میثم تمار"، "عمار یاسر"، "عبدالله بن عباس" و "اصبغ بن نباته" از شاگردان امیرالمؤمنین (ع) بودند. البته تمام علمای اسلام در شاخه‌های مختلف علوم اسلامی، خود را با واسطه یا بدون واسطه شاگر علی (ع) می‌دانند. بقیه ائمه (ع) نیز چنین بوده‌اند. تنها جابر بن یزید، هفتاد هزار حدیث از امام محمد باقر (ع) نقل کرده است و محمد بن مسلم سی هزار حدیث. ابن‌شهرآشوب می‌نویسد: "روایاتی که از امام صادق (ع) نقل شده از هیچ کس نقل نشده است، حدود چهار هزار شاگرد از محضر آن حضرت استفاده می‌کردند؛ گروهی از پیشوایان مذاهب اهل سنّت و علمای بزرگ از گنجینه‌های علوم آن حضرت بهره‌مند شدند"[۳۷].

مبارزات سیاسی

ائمه (ع) همواره در دوران امامت خود با حکّام جور و جریان‌های فساد و ستم در حال مبارزه و درگیری بوده‌اند؛ به همین دلیل تمام آنها به شهادت رسیده و هیچ یک با مرگ طبیعی از دنیا نرفته‌اند؛ البته شیوه مبارزه، بر حسب شرایط و مقتضیّات زمان متفاوت بود، گاهی مبارزه منفی و عدم تأیید و سکوت، در برنامه قرار داشت و گاهی قیام مسلحانه و جنگ خونین، گاهی با قبول آتش بس نظامی، امام (ع) شخصیّت خود را در جبهه سیاسی در مقابل شخصیّت حاکم جور قرار می‌داد و او را رسوا می‌کرد و گاهی به روشنگری سیاسی می‌پرداخت. ویژگی‌های حاکم اسلامی و حکومت الهی را برای مردم بر می‌شمرد و مصداق واقعی آن را معرّفی می‌کرد. گاهی با تأیید و هدایت انقلاب‌ها و شورش‌های پایگاه‌های مردمی علیه هیئت حاکمه، تنور مبارزه را داغ نگه می‌داشت، گاهی از سنگر علم و دانش حمله را آغاز می‌کرد و گاهی از سنگر سیاست و اخلاق. گاهی مظالم و جنایات زورمداران را افشا می‌کرد و گاهی با نفوذداران افرادی در دربار هیئت حاکمه، جلوی بعضی از ستم‌های آنها را می‌گرفت؛ البته به جز مدّت محدودی دوران امامت امیرالمؤمنین و امام حسن (ع)) به خاطر کمبود نیرو و نداشتن یاور، ائمه (ع) نتوانستند حکومت را دست بگیرند؛ امّا تلاش‌های آنها در تصحیح فرهنگ سیاسی حاکم بر جامعه و ارائه سیاست واقعی اسلامی، حیاتی و تعیین‌ کننده بود؛ طوری که امروز گفتار و رفتار آنان، بزرگ‌ترین ذخیره و منبع سیاست اسلامی را در اختیار مسلمانان قرار داده است[۳۸].

ارائه الگوی عملی

از دیگر محورهای زندگانی ائمه در معرّفی اسلام ناب، سیره عملی آنان بود. فرزندان پیامبر (ص) حقیقت اسلام را با زندگی روزمره خود تجسم و تبلور می‌بخشیدند. هر کس می‌خواست اسلام ناب و سیره پیامبر اسلام را ببیند، کافی بود. به زندگی یکی از ائمه (ع) نگاه کند. این اسوه‌های حسنه در عمل پیرو واقعی اسلام را به مردم معرّفی می‌کردند؛ به همین دلیل گاهی وجود ائمه با صرف‌ نظر از هر نوع تلاشی، بزرگ‌ترین دشمن برای حکّام ظالم و شیطان صفتان بود؛ زیرا مردم با مقایسه رفتار آنان و مدّعیان خلافت پیامبر، به همه چیز پی می‌بردند. مردم حقیقت اخلاق اسلام، عبادت، سلوک اجتماعی و... ابعاد مختلف معارف الهی را در این پیشوایان متجلّی می‌دیدند و به این ترتیب، رفتار و سلوک سیاست‌بازان و قدرت‌مندان را بر نمی‌تافتند و همیشه آن را زیر سؤال می‌بردند[۳۹].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. فرهنگ فارسی، ج۱، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷، «امامت».
  2. لسان العرب، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۵، «امم».
  3. مفردات، ص ۸۷، «ام».
  4. المنجد، ص ۱۷، «ام».
  5. مصطفی‌پور، محمد رضا، مقاله «امامت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴، ص۲۱۹-۲۲۰؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۳۰-۳۱؛ ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری، ص:۱۵؛ حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص ۴۱.
  6. معجم المقاییس فی اللغة، ص۴۸، المصباح المنیر، ج۱، ص۳۱ ـ ۳۲؛ لسان العرب، ج۱، ص۱۵۷؛ المفردات فی غریب القرآن، ص۲۴، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۹؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص۲۷؛ فرهنگ عمید، ص۱۸.
  7. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه قرآن و حدیث ج۱۰، ص۲۱۳ – ۲۱۴؛ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۴۰۴-۴۱۸.
  8. جمعی از نویسندگان، امامت‌پژوهی، ص۴۱-۵۷؛ ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، ص۲۳-۳۳.
  9. مفید، محمد بن محمد، النکت الاعتقادیة، ص۳۹؛ طوسی، محمد بن حسن، الرسائل العشر، ص۱۰۳؛ ابن‌میثم بحرانی، میثم، النجاة فی القیامة، ص۴۱؛ سیوری، فاضل مقداد، إرشاد الطالبین، ص۳۲۵.
  10. یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۲۱.
  11. ر.ک: مصطفی‌پور، محمد رضا، مقاله «امامت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴، ص۲۲۰.
  12. ابن‌بابویه (صدوق)، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص۶۴-۶۵.
  13. مرحوم صدوق این قیود مذکور در متن خود را از روایات استفاده کرده است. در روایات بسیاری به قدوه بودن، منصوب بودن و واجب‌الاطاعه بودن امامان تصریح شده است؛ از جمله: روایت از پیامبر اکرم (ص): «إنَّ أئِمَّتَكُم قادَتُكُم إلَى الله؛ فَانظُروا بِمَن تَقتَدونَ في دينِكُم وصَلاتِكُم»؛ پيشوايان شما زمام داران شما به سوى خدايند؛ پس بنگريد از چه كسانى در نماز و دينتان پيروى مى‌كنيد. صدوق، محمد بن علی، كمال الدين، ص۵؛ و روایت امام صادق (ع): «لِأَنَّ اللهَ تَبارَكَ وتَعالى نَصَبَ الإِمامَ عَلَماً لِخَلقِهِ، وجَعَلَهُ حُجَّةً»؛ چرا كه خداى تبارك و تعالى امام را به عنوان نشانى براى خَلق خويش بر نهاد و او را حجّت قرار داد. کلینی، محمد بن یعقوب، الكافي، ج۱، ص۲۰۳؛ و روايت مفصّل امام رضا (ع) در معرفی امام و امامت: «هَل يَعرِفونَ قَدرَ الإِمامَةِ ومَحَلَّها مِنَ الاُمَّةِ فَيَجوزَ فيهَا اختِيارُهُم؟ إنَّ الإِمامَةَ أجَلُّ قَدراً، وأَعظَمُ شَأناً وأَعلى مَكاناً، وأَمنَعُ جانِباً، وأبعَدُ غَوراً مِن أن يَبلُغَهَا النّاسُ بِعُقولِهِم، أو يَنالوها بِآرائِهِم، أو يُقيموا إماماً بِاختِيارِهِم... فَكَيفَ لَهُم بِاختِيارِ الإِمامِ؟! وَالإِمامُ عالِمٌ لا يَجهَلُ... مُضطَلِعٌ بِالإِمامَةِ، عالِمٌ بِالسِّياسَةِ، مَفروضُ الطّاعَةِ»؛ آيا مردم، مقام امامت و جايگاه آن در ميان امّت را مى‌دانند تا در نتيجه، انتخاب آنان در اين باره، روا باشد؟! امامت، مقامش بزرگ‌تر و شأنش والاتر و جايگاهش بلندتر و دست‌نيافتنى‌تر و ژرف‌تر از آن است كه مردم، با خردهايشان بدان برسند، يا با انديشه‌هايشان آن را دريابند، يا با انتخاب خود، امامى را برگمارند... پس مردم را چه رسد به انتخاب امام؟! امامى كه داناست و نادانى ندارد... در پيشوايى و رهبرى، نيرومند، و به سياست داناست. فرمان بردارى از او واجب است. کلینی، محمد بن یعقوب، الكافي، ج۱، ص۱۹۸-۲۰۳. او در جای دیگری نیز گفته است: "الإمامة إنّما هي مشتقّة من الإيتمام بالإنسان، والإيتمام هو الاتّباع، والاقتداء، والعمل بعمله، والقول بقوله" ر.ک: صدوق، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص۶۹. "ويجب أن يُعتقد أنّه يلزمنا من طاعة الإمام ما يلزمنا من طاعة النبيّ (ص)، وأنّ كلّ فضل آتاه الله عَزَّ وَجَلَّ نبيَّه فقد آتاه الإمامَ إلا النبوّة". صدوق، محمد بن علی، الهداية في الأصول و الفروع، ج۲، ص۲۷. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  14. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۴۰۴-۴۱۸.
  15. و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند؛ سوره انبیاء، آیه:۷۳.
  16. روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم آنگاه کسانی که کارنامه‌شان را به دست راست آنان دهند، آن را می‌خوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد؛ سوره اسراء، آیه:۷۱.
  17. ر.ک: مصطفی‌پور، محمد رضا، مقاله «امامت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴، ص۲۲۰-۲۲۱.
  18. ﴿وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا... «و پیش از آن، کتاب موسی پیشوا و رحمت بود.».. سوره احقاف، آیه ۱۲ و سوره هود، آیه ۱۷.
  19. ﴿فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ «پس از آنان داد ستاندیم و (نشانه‌های) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.
  20. ﴿وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا «و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.
  21. ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد» سوره قصص، آیه ۴۱.
  22. ر.ک: مصطفی سلطانی، امامت از نگاه امامیه و زیدیه، ص۱۵-۱۷؛ علی اله بداشتی، «ضرورت امامت و مسئولیت نصب امام از نگاه ابن میثم بحرانی»، پژوهش‌های فلسفی - کلامی، پاییز ۱۳۸۲، ش۲۹، ص۷-۱۲.
  23. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  24. حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص ۴۱.
  25. «الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ‏ وَ خِلَافَةُ الرَّسُول‏‏»؛ اصول کافی، ج۱، ص۱۵۵.
  26. «وَ إِنَّمَا الْأَئِمَّةُ قُوَّامُ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ وَ عُرَفَاؤُهُ عَلَی عِبَادِهِ، وَ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ، وَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْکَرَهُمْ وَ أَنْکَرُوهُ»؛نهج البلاغه، خطبه ۲۵۲.
  27. «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَی خَمْسٍ عَلَی الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‏ءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَة»؛ اصول کافی، ج۲، ص۱۸.
  28. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۴۰۴-۴۱۸.
  29. ر.ک: قربانی، علی، امامت‌پژوهی، ص۱۶۹؛ عارفی، اسحاق، امامت‌پژوهی، ص۷۸؛ الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص ۲۰۳؛ فرهنگ شیعه، ص ۹۱-۹۲.
  30. «برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
  31. «إِنَّ الْإِمَامَةَ هِیَ مَنْزِلَةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ إِرْثُ الْأَوْصِیَاءِ إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ ص وَ مَقَامُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع)وَ مِیرَاثُ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ (ع)إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّینِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِینَ وَ صَلَاحُ الدُّنْیَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِی وَ فَرْعُهُ السَّامِی بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصِّیَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ وَ تَوْفِیرُ الْفَیْ‏ءِ وَ الصَّدَقَاتِ وَ إِمْضَاءُ الْحُدُودِ وَ الْأَحْکَامِ وَ مَنْعُ الثُّغُورِ وَ الْأَطْرَافِ الْإِمَامُ یُحِلُّ حَلَالَ اللَّهِ وَ یُحَرِّمُ حَرَامَ اللَّهِ وَ یُقِیمُ حُدُودَ اللَّهِ وَ یَذُبُّ عَنْ دِینِ اللَّهِ»؛ کافی، ج ۱، ص ۲۰۰.
  32. ر.ک: مصطفی‌پور، محمد رضا، مقاله «امامت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴، ص۲۳۱.
  33. ر.ک: مصطفی‌پور، محمد رضا، مقاله «امامت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴، ص۲۲۵.
  34. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۹۳.
  35. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص۵۷.
  36. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص۹۵.
  37. مناقب ابن‌شهرآشوب حنفی، ج۴، ص۳۴۷.
  38. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص۹۹-۱۰۰.
  39. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص۱۰۰.