یزید: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) برچسب: برگرداندهشده |
برچسبها: برگرداندهشده پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
[[رده:قاتلان امام حسین]] | [[رده:قاتلان امام حسین]] | ||
==[[حکومت]] جنایتبار یزید== | |||
آخرین حلقه حوادثی که به ماجرای خونین [[کربلا]] ختم شد، به دست گرفتن [[خلافت]] توسط [[یزید بن معاویه]] بود. | |||
حوادثی که از [[سقیفه]] شروع شد و هر دورهای بیش از گذشته سبب تقویت «[[جبهه]] [[اموی]]» و [[منافقان]] گردید، در نهایت کار را به آنجا رساند که با نهایت [[تأسف]] [[خلافت مسلمین]] به دست یزید [[فاسد]]، شرابخوار و [[هوسباز]] افتاد. | |||
او با [[غرور]] و [[خودخواهی]] در پی [[بیعت گرفتن]] و به رسمیت بخشیدن [[حکومت فاسد]] خویش برآمد و در مسیر اجرای اهداف خود، دست به هر جنایتی میزد. به گفته «[[مسعودی]]» [[مورخ]] معروف: «[[سیره]] یزید، همان روش [[فرعون]] بود؛ بلکه باید گفت فرعون در میان [[مردم]]، بیش از یزید به [[عدالت]] [[رفتار]] میکرد»<ref>{{عربی|وَ سِیَرُهُ سِیرَةٌ فِرْعَوْنَ، بَلْ کَانَ فِرْعَوْنُ أَعْدَلَ مِنْهُ فِي رَعِیَّتِهِ}}؛ (مروج الذهب، ج۳، ص۶۸).</ref>. | |||
در این قسمت، برای آشنایی با [[افکار]] و [[عقاید]] و [[اعمال]] یزید، کارنامه سیاه او را کمی بررسی میکنیم. | |||
===ولادت و [[تربیت]] یزید=== | |||
یزید در سال ۲۵ یا ۲۶ [[هجری]] زاده شد و مادر وی «میسون» نام داشت؛ [[معاویه]] «میسون» را در حالی که یزید را در شکم داشت، [[طلاق]] داد و «میسون» وی را در زمانی که [[همسر]] معاویه نبود، به [[دنیا]] آورد<ref>مختصر تاریخ دمشق، ج۲۸، ص۱۹.</ref>. | |||
برخی از نویسندگان معتقدند: یزید نزد داییهای خود در [[بادیه]] پرورش یافت و [[قبیله]] مادرش پیش از [[اسلام]] [[مسیحی]] بودند و هنوز حال و هوای دوران [[مسیحیت]] در سر آنان بود و از این رو، یزید بیش از آنکه تربیت او [[اسلامی]] باشد، تربیت مسیحی داشت؛ بنابراین، [[پردهدری]] وی نسبت به [[ارزشهای اسلامی]] امر غریبی نبود<ref>حیاة الامام الحسین بن علی{{ع}}، ج۲، ص۱۸۰. این سخن از استاد عبدالله علائلی نقل شده است.</ref>. | |||
شاید از این روست که یزید در اشعار خویش- به هنگامی که میخواهد شراب بنوشد- چنین میسراید: | |||
{{عربی|وَ إِنْ حَرُمَتْ یَوْماً عَلَی دِینِ أَحْمَدَ فَخُذْهَا عَلَی دِینِ الْمَسِیحِ بْنِ مَرْیَمَ}} | |||
«اگر [[نوشیدن شراب]] در [[دین اسلام]] [[حرام]] است؛ آن را مطابق [[دین]] [[مسیح]] بنوش!»<ref>تتمّة المنتهی در تاریخ خلفا، ص۶۶. البته ما معتقدیم شراب در همه ادیان الهی حرام بوده است و از جمله در دین حضرت مسیح{{ع}} هر چند به این دین نسبت داده شده که آن را جایز میشمارند.</ref>. | |||
[[دولت]] [[روم]] در دربار [[بنیامیه]] [[نفوذ]] داشت و برخی از [[مسیحیان]] روم در دربار [[شام]] به عنوان [[مستشار]] حضور داشتند. [[مورخان]] تصریح میکنند که به هنگام [[حرکت امام حسین]]{{ع}} به سوی [[کوفه]]، یزید به توصیه «سَرْجون» [[رومی]] «عبیدالله زیاد» را که [[والی بصره]] بود (با [[حفظ]] سِمَت) به [[حکومت کوفه]] نیز [[منصوب]] کرد. [[سرجون]] این توصیه را به نقل از [[معاویه]] به یزید نمود<ref>کامل ابن اثیر، ج۴، ص۲۳؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۲۵۸. سرجون هم پیاله یزید در بادهنوشی نیز بود (انساب الاشراف، ج۵، ص۳۰۱).</ref>. | |||
«[[ابوالفرج اصفهانی]]» درباره همنشینان یزید میگوید: «در طلیعه ندیمان یزید، [[شاعری]] [[مسیحی]] به نام «اخطل» قرار داشت. این دو تن با هم شراب مینوشیدند و ساز و [[آواز]] میشنیدند و یزید وی را در سفرها به همراه خود میبرد. پس از [[مرگ یزید]] و انتقال [[خلافت]] به [[مروانیان]]، اخطل در دوران خلافت [[عبدالملک مروان]]، از [[نزدیکان]] او قرار گرفت و هر [[زمان]] میخواست، نزد او میرفت، در حالی که گردنبند طلا در گردن داشت و قطرات خمر از موی صورتش میچکید»<ref>الاغانی، ج۷، ص۱۷۰ (مطابق نقل حیاة الامام الحسین{{ع}}، ج۲، ص۱۸۴).</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها]] ص ۲۰۷.</ref>. | |||
==[[افکار]]، [[اندیشهها]] و رفتارهای ضد [[دینی]] یزید== | |||
آنچه را که [[تاریخ]] از افکار و اندیشههای این عامل [[فساد]] و [[تباهی]] و رفتارهای او نقل میکند، همه حکایت از [[فسق]] و [[فجور]] و رفتارهای [[الحادی]] دارد. | |||
[[قاضی]] نعمان [[مصری]] مینویسد: | |||
روزی [[رسول خدا]]{{صل}} به معاویه نظر افکند و فرمود: | |||
{{متن حدیث|أَیُّ یَوْمٍ لِأُمَّتِي مِنْکَ، وَ أَیُّ یَوْمِ سُوءٍ لِذُرِّیَّتِي مِنْکَ مِنْ جَرْوٍ یَخْرُجُ مِنْ صُلْبِکَ، یَتَّخِذُ آیَاتِ اللهِ هُزُواً وَ یَسْتَحِلُّ مِنْ حُرْمَتِي مَا حَرَّمَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ}}؛ «[[امت]] من چه [[روز]] ([[سختی]]) از تو خواهند داشت؟ و [[خاندان]] من از [[فرزندی]] که از صلب تو خارج میشود، [[روز]] [[بدی]] را در پیش دارد! همان [[فرزندی]] که [[آیات خدا]] را به [[استهزا]] میگیرد و آنچه را که [[خداوند]] از [[حریم]] من [[حرام]] کرده، وی [[حلال]] میشمارد»<ref>المناقب و المثالب، ص۷۱ (مطابق نقل حیاة الامام الحسین{{ع}}، ج۲، ص۱۸۰).</ref>. | |||
اشعار [[کفرآمیز]] یزید و [[سخن گفتن]] از [[انتقام]] از [[پیامبر]] و یادآوری کشتگان [[مشرک]] در [[جنگ بدر]] و [[کشتن امام حسین]]{{ع}} در برابر آنان، همگی از عدم [[اعتقاد]] او به [[دین اسلام]] حکایت دارد<ref>اشعار و سخنان وی را پیش از این در دومین ریشه از ریشههای قیام عاشورا آوردهایم.</ref>. | |||
وی در [[زمان]] [[خلافت]] پدرش به میگساری و [[هوسرانی]] مشغول بود، [[معاویه]] تصمیم گرفت برای ساختن سابقهای [[دینی]]، وی را به [[جهاد]] بر ضد «[[رومیان]]» بفرستد؛ از این رو، او را به [[فرماندهی]] لشکری برای [[جنگ]] با رومیان اعزام کرد و «[[سفیان بن عوف]] غامدی» را نیز در این مسیر با وی همراه ساخت. یزید در این [[سفر]] [[جهادی]]! معشوقه خود «[[امّ کلثوم]]» را نیز به همراه داشت. در این سفر [[لشکریان]] یزید که گروهی از لشکرش وارد [[روم]] شده بودند، به تب و آبله گرفتار شدند؛ ولی یزید در همان حال در منزلی به نام «دیر مُرّان» (محلی در نزدیک [[دمشق]]) در کنار «[[ام کلثوم]]» به [[استراحت]] و هوسرانی میپرداخت. وقتی از این حادثه باخبر شد (با [[بیاعتنایی]] به آنچه بر لشکریانش اتفاق افتاد)، چنین سرود: | |||
{{عربی|مَا إِنْ أُبَالِي بِمَا لَاقَتْ جُمُوعُهُمْ بِالْغَذْقَذَوُنَةِ مِنْ حُمَّی وَ مِنْ مُومٍ | |||
إِذَا اتَّکَأْتُ عَلَی الْأَنْمَاطِ فِي غُرَفٍ بِدِیر مُرَّانَ عِنْدِي أُمِّ کُلْثُومٍ!}} | |||
«من باکی ندارم از این که آن [[جمعیت]] در منطقه غذقذونه (ناحیهای در نزدیک [[سرزمین روم]]) دچار تب و آبله شدند؛ آنگاه که من در «دیر مرّان» در میان غرفهها بر بالشها تکیه زدهام و [[امکلثوم]] را در کنار خود دارم!»<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۲۹؛ مختصر تاریخ دمشق، ج۲۸، ص۲۳- ۲۴.</ref>. | |||
در زمان خلافت کوتاهش دربار یزید، مرکز [[فساد]] و [[فحشا]] و [[گناه]] بود و آثار آن در [[جامعه]] نیز گسترش یافته بود؛ به گونهای که به گفته «[[مسعودی]]» در دوران [[حکومت]] کوتاه وی، حتی در محیط مقدسی همچون [[مکه]] و [[مدینه]] جمعی به نوازندگی و استعمال آلات [[لهو و لعب]] میپرداختند<ref>مروج الذهب، ج۳، ص۶۷.</ref>. | |||
هنگامی که گروهی از [[مردم مدینه]] به [[سرپرستی]] «[[عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه]]» برای [[آگاهی]] از [[افکار]] و [[عقاید]] و [[اعمال]] یزید به [[شام]] [[سفر]] کردند و برگشتند، عباراتی در معرفی یزید گفتهاند که از عمق فاجعهای که [[مسلمین]] گرفتار آن شده بودند، حکایت میکند. | |||
«[[ابن اثیر]]» در کتاب خویش نقل میکند، آنان گفتند: | |||
«ما از نزد مردی آمدیم که [[دین]] ندارد، شراب مینوشد، طنبور مینوازد، نوازندگان به نزد وی به لهو و لعب مشغولند، با سگها [[بازی]] میکند، با جمعی از دزدان شبنشینی دارد»<ref>{{عربی|قَدِمْنَا مِنْ عِنْدِ رَجُلٍ لَیْسَ لَهُ دِینٌ، یَشْرِبُ الْخَمْرَ وَ یَضْرِبُ بِالطَّنَابِیرِ وَ یُعْزَفُ عِنْدَهُ الْقِیَانُ وَ یَلْعَبُ بِالْکِلَابِ وَ یَسْمُرُ عِنْدَهُ الْحَرَّابُ وَ هُمُ اللُّصُوصُ}}؛ (کامل ابن اثیر، ج۴، ص۱۰۳).</ref>. | |||
دیگری گفت: «به [[خدا]] [[سوگند]]! وی شراب مینوشد و به گونهای مست میشود که [[نماز]] را نیز ترک میکند!»<ref>کامل ابن اثیر، ج۴، ص۱۰۳.</ref>. | |||
«[[ابن جوزی]]»، دانشمند معروف [[اهل سنت]] از قول «[[عبدالله بن حنظله]]» نقل میکند، که گفت: | |||
{{متن حدیث|وَاللهِ مَا خَرَجْنَا عَلَی یَزِیدَ حَتَّی خِفْنَا أَنْ نُرْمَی بِالْحِجَارَةِ مِنَ السَّمَاءِ! إِنَّهُ رَجُلٌ یَنْکِحُ الْأُمُّهَاتِ، وَ الْبَنَاتِ وَ الْأَخَوَاتِ وَ یَشْرِبُ الْخَمْرَ وَ یَدَعُ الصَّلَاةَ}}؛ «ما در حالی از نزد یزید بیرون آمدیم که [[خوف]] آن داشتیم که (بر اثر [[گناهان]] فراوان وی) از [[آسمان]] سنگ بر سر ما ببارد، او مردی است با [[مادران]] و [[دختران]] و [[خواهران]] نیز [[زنا]] میکند؛ وی شراب مینوشد و نماز نمیخواند»<ref>المنتظم، ج۴، ص۱۷۹ (حوادث سال ۶۳). شبیه همین جملات را سیوطی در تاریخ الخلفاء، ص۲۳۳ آورده است.</ref>. | |||
میگساری وی به طور علنی و سرودن اشعاری در حال مستی و دهنکجی به [[ارزشهای اسلامی]] در آن حالت، از صفحات تاریک [[زندگی]] یزید است. | |||
«[[سبط بن جوزی]]» در «تذکرةالخواص» مینویسد، وی در حال مستی چنین میسرود: | |||
«[[یاران]] هم پیاله من! برخیزید و به نغمههای خوانندگان گوش فرا دهید. پیالههای شراب را پی در پی سر بکشید و بحثهای [[علمی]] را کنار بگذارید. نغمههای ساز و [[آواز]] (به گونهای مستم میکند که) مرا از شنیدن صدای [[اذان]] باز میدارد و من خمرههای شراب را با [[حوران]] [[بهشتی]] معاوضه کردم. (و [[لذات]] مستی را بر [[وعدههای الهی]] ترجیح میدهم!)»<ref>{{عربی|مَعْشَرَ النِّدْمَانِ قُومُوا وَاسْمَعُوا صَوْتَ الْأَغَانِي | |||
وَاشْرَبُوا کَأْسَ مُدَامٍ وَاتْرُکُوا ذِکْرَ الْمَعَانِي | |||
شَغَلَتْنِي نَغْمَةُ الْعِیدَانِ عَنْ صَوْتِ الْأَذَانِ | |||
وَ تَعَوَّضْتُ عَنِ الْحُورِ خُمُوراً فِی الدِّنَانِ}} ([[تذکرة الخواص]]، ص۲۶۱).</ref>. | |||
در [[تاریخ]] آمده است که پس از [[شهادت امام حسین]]{{ع}} یزید برای تشکر از «[[ابن زیاد]]» وی را به [[شام]] [[دعوت]] کرد و بساط [[بادهنوشی]] را پهن کرد و در حالی که «ابن زیاد» در کنار وی نشسته بود، خطاب به باده به دستان و ساقیان سرود: | |||
{{عربی|إِسْقِنِي شَرْبَةً تُرَوِّي مُشَاشِي ثُمَّ مِلْ فَاسْقِ مِثْلَهَا اِبْنَ زِیَادِ | |||
صَاحِبِ السِّرِّ وَالْأَمَانَةِ عِنْدِي وَ لِتَسْدِیدِ مَغْنَمِي وَ جِهَادِي}} | |||
«ای ساقی! به من شرابی بنوشان که [[جان]] مرا [[سیراب]] کند؛ سپس جامی از شراب پر کن و به ابن زیاد بنوشان. همو که رازدار و [[امانتدار]] من است. آن کس که کار [[جهاد]] و [[غنیمت]] من به دست او [[استحکام]] یافت!». | |||
آنگاه به نوازندگان دستور داد که بنوازند<ref>مروج الذهب، ج۳، ص۶۷.</ref>. | |||
یزید به قدری دلبسته شراب بود که حتی در [[زمان]] پدرش در [[سفر حج]] هنگامی که وارد [[مدینه]] شد، در آنجا نیز بساط شراب را گستراند!<ref>رجوع کنید به: مختصر تاریخ دمشق، ج۲۸، ص۲۴.</ref>. | |||
[[امام حسین]]{{ع}} در [[نامه]] معروف خود به [[معاویه]]، به شرابخواری یزید اشاره میکند؛ آن حضرت در شمردن خلافکاریهای وی فرمود: | |||
{{متن حدیث|وَ أَخْذَكَ النَّاسَ بِبَيْعَةِ ابْنِكَ غُلَامٍ مِنَ الْغِلْمَانِ يَشْرَبُ الشَّرَابَ وَ يَلْعَبُ بِالْكِعَابِ}}؛ «(از خلافکاریهای دیگرت) [[بیعت گرفتن]] از [[مردم]] برای پسرک جوانت میباشد، همان که شراب مینوشد و [[قماربازی]] میکند»<ref>احتجاج طبرسی، ج۲، ص۹۲. این جملات با اندکی تفاوت در الامامة و السیاسة، ج۱، ص۲۰۴ نیز آمده است.</ref>. | |||
مجموعه فسادهای [[اخلاقی]] و انجام کارهای سبک و جلف توسط- به اصطلاح- [[خلیفه مسلمین]]! ([[یزید بن معاویه]]) در عبارت کوتاهی از [[ابن کثیر]]- [[مورخ]] و دانشمند [[متعصب]] و معروف [[اهل سنت]]- چنین آمده است: | |||
{{عربی|وَ قَدْ رُوِیَ أَنَّ یَزِیدَ کَانَ قَدِ اشْتَهَرَ بِالْمَعَازِفِ وَ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ الْغِنَا وَ الصَّیْدِ وَ اتِّخَاذِ الْغِلْمَانَ وَ الْقِیَانَ وَ الْکِلَابَ وَ النِّطَاحَ بَیْنَ الْکِبَاشِ وَ الدِّبَابِ وَ الْقُرُودِ؛ وَ مَا مِنْ یَوْمٍ إِلَّا یُصْبِحُ فِیهِ مَخْمُوراً وَ کَانَ یَشُدُّ الْقِرْدَ عَلَی الْفَرَسِ مُسْرِجَةً بِحِبَالٍ وَ یَسُوقُ بِهِ وَ یَلْبِسُ الْقِرْدَ قَلَانِسَ الذَّهَبِ وَ کَذَلِکَ الْغِلْمَانَ وَ کَانَ إِذَا مَاتَ الْقِرْدُ حَزَنَ عَلَیْهِ}}؛ «یزید به نوازندگی، شرابنوشی، خوانندگی، شکار، به [[خدمت]] گرفتن [[غلامان]] و کنیزان خنیاگر، سگبازی و به [[جان]] هم انداختن قوچها، چهارپایان و بوزینهها [[شهرت]] داشت. هر بامدادان مست و میزده برمیخاست. او بوزینهای را بر پشت اسب زین شدهای سوار میکرد و میگرداند و بر بوزینه و غلامان، کلاههای زرین میپوشانید و هنگامی که بوزینهاش مرد، بر او [[اندوهگین]] شد»<ref>البدایة و النهایة، ج۸، ص۲۳۹.</ref>. | |||
او را میمونی بود که «[[ابوقیس]]» نام داشت و همدم او بود! هنگامی که آن میمون بر اثر حادثهای مرد، یزید در [[مرگ]] او بسیار اندوهگین شد و دستور [[کفن و دفن]] وی را صادر کرد! و به [[شامیان]] [[فرمان]] داد که به وی در این [[مصیبت]] بزرگ! تغریب بگویند و خود نیز اشعاری در سوگ «ابوقیس» سرود!<ref>حیاة الامام الحسین بن علی{{ع}}، ج۲، ص۱۸۲.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها]] ص ۲۰۹.</ref>. | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۱۳ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۰۴
یزید بن معاویه خلیفۀ جنایتکار اموی که فاجعۀ کربلا به دستور او پدید آمد. وی در سال ۲۵ هجری تولد یافت. جوانی میگسار، سگباز و اهل بوزینه بازی و عیّاشی بود[۱]. چون معاویه مرد، با او به عنوان خلافت بیعت کردند. معاویه پیش از مرگش از بسیاری بیعت بر ولیعهدی او گرفته بود. یزید اندیشههای الحادی داشت و به مبدأ و معاد بیعقیده بود. بیبندوبار و اهل عیش و طرب بود. در زمان او فسق و فجور به والیان هم گسترش یافت و آوازهخوانی در مکه و مدینه آشکار شد و مردم به شرابخواری علنی پرداختند[۲].
مقدمه
سیدالشهدا (ع) وقتی با اصرار ولید و مروان برای بیعت با یزید مواجه شد به فسق او شهادت داد و فرمود: «يَزِيدُ رَجُلٌ فَاسِقٌ شَارِبُ الْخَمْرِ قَاتِلُ النَّفْسِ الْمُحَرَّمَةِ مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ وَ مِثْلِي لاَ يُبَايِعُ مِثْلَهُ»[۳]. یزید، مردی فاسق، شرابخوار، آدمکش است که آشکارا گناه میکند و کسی همچون من با کسی مثل او بیعت نخواهد کرد. این شناخت سید الشهدا (ع) از یزید، سابقه داشت. حتی روزی در یک جلسه، آن حضرت در پاسخ معاویه که از یزید ستایش کرد، برخاسته، زشتیها و مفاسد یزید را بر شمرد و به معاویه به خاطر بیعت گرفتن از این و آن برای پسرش یزید، اعتراض کرد[۴].
یزید نیز همچون پدرش، به حیف و میل بیت المال و کشتن انسانهای با ایمان و ایجاد فساد و مفاسد در دستگاه حکومت پرداخت. به والی مدینه نوشت که به زور از سیدالشهدا (ع) بیعت بگیرد و اگر نپذیرفت، گردن او را بزند. برای سرکوبی هواداران امام حسین (ع) که با مسلم بن عقیل در کوفه بیعت کرده بودند، “ابن زیاد” را به ولایت کوفه گماشت و به کشتن امام فرمان داد. ابن جوزی دربارۀ او گفته است: “چگونه قضاوت میکنید دربارۀ مردی که سه سال حکومت کرد، در سال اول حسین (ع) را به شهادت رساند و در سال دوم مردم مدینه را دچار وحشت ساخت و مدینه را برای لشکریان خود مباح گرداند و در سال سوم، خانۀ خدا را با منجنیق سنگباران کرد و ویران ساخت”[۵]. که اشاره به حادثۀ کربلاست و ”واقعۀ حرّه” که مردم مدینه در سال ۶۳ هجری بر ضدّ والی قیام کردند و او و دیگر امویان را از شهر بیرون نمودند و این پس از آن بود که فساد و آلودگی و جنایات یزید بر آنان آشکار شد. یزید هم مسلم بن عقبه را با لشکری برای قتل عام مردم فرستاد. در سال ۶۴ هجری نیز همان سپاه برای سرکوب قیام عبدالله بن زبیر به مکه هجوم بردند و به مسجد الحرام و حرم خدا با منجنیق حمله کردند. کعبه و مسجد الحرام سوخت و ویران شد و عدّهای کشته شدند[۶]. ننگها و آلودگیهای یزید، بیش از آن است که در این مختصر بگنجد[۷]. مدت حکومت یزید، سه سال و هشت ماه بود و در سال ۶۴ در “حوارین” از اطراف دمشق مرد[۸] و در “باب الصغیر” دمشق دفن شد[۹][۱۰].
حکومت جنایتبار یزید
آخرین حلقه حوادثی که به ماجرای خونین کربلا ختم شد، به دست گرفتن خلافت توسط یزید بن معاویه بود. حوادثی که از سقیفه شروع شد و هر دورهای بیش از گذشته سبب تقویت «جبهه اموی» و منافقان گردید، در نهایت کار را به آنجا رساند که با نهایت تأسف خلافت مسلمین به دست یزید فاسد، شرابخوار و هوسباز افتاد. او با غرور و خودخواهی در پی بیعت گرفتن و به رسمیت بخشیدن حکومت فاسد خویش برآمد و در مسیر اجرای اهداف خود، دست به هر جنایتی میزد. به گفته «مسعودی» مورخ معروف: «سیره یزید، همان روش فرعون بود؛ بلکه باید گفت فرعون در میان مردم، بیش از یزید به عدالت رفتار میکرد»[۱۱]. در این قسمت، برای آشنایی با افکار و عقاید و اعمال یزید، کارنامه سیاه او را کمی بررسی میکنیم.
ولادت و تربیت یزید
یزید در سال ۲۵ یا ۲۶ هجری زاده شد و مادر وی «میسون» نام داشت؛ معاویه «میسون» را در حالی که یزید را در شکم داشت، طلاق داد و «میسون» وی را در زمانی که همسر معاویه نبود، به دنیا آورد[۱۲]. برخی از نویسندگان معتقدند: یزید نزد داییهای خود در بادیه پرورش یافت و قبیله مادرش پیش از اسلام مسیحی بودند و هنوز حال و هوای دوران مسیحیت در سر آنان بود و از این رو، یزید بیش از آنکه تربیت او اسلامی باشد، تربیت مسیحی داشت؛ بنابراین، پردهدری وی نسبت به ارزشهای اسلامی امر غریبی نبود[۱۳].
شاید از این روست که یزید در اشعار خویش- به هنگامی که میخواهد شراب بنوشد- چنین میسراید: وَ إِنْ حَرُمَتْ یَوْماً عَلَی دِینِ أَحْمَدَ فَخُذْهَا عَلَی دِینِ الْمَسِیحِ بْنِ مَرْیَمَ «اگر نوشیدن شراب در دین اسلام حرام است؛ آن را مطابق دین مسیح بنوش!»[۱۴].
دولت روم در دربار بنیامیه نفوذ داشت و برخی از مسیحیان روم در دربار شام به عنوان مستشار حضور داشتند. مورخان تصریح میکنند که به هنگام حرکت امام حسین(ع) به سوی کوفه، یزید به توصیه «سَرْجون» رومی «عبیدالله زیاد» را که والی بصره بود (با حفظ سِمَت) به حکومت کوفه نیز منصوب کرد. سرجون این توصیه را به نقل از معاویه به یزید نمود[۱۵]. «ابوالفرج اصفهانی» درباره همنشینان یزید میگوید: «در طلیعه ندیمان یزید، شاعری مسیحی به نام «اخطل» قرار داشت. این دو تن با هم شراب مینوشیدند و ساز و آواز میشنیدند و یزید وی را در سفرها به همراه خود میبرد. پس از مرگ یزید و انتقال خلافت به مروانیان، اخطل در دوران خلافت عبدالملک مروان، از نزدیکان او قرار گرفت و هر زمان میخواست، نزد او میرفت، در حالی که گردنبند طلا در گردن داشت و قطرات خمر از موی صورتش میچکید»[۱۶].[۱۷].
افکار، اندیشهها و رفتارهای ضد دینی یزید
آنچه را که تاریخ از افکار و اندیشههای این عامل فساد و تباهی و رفتارهای او نقل میکند، همه حکایت از فسق و فجور و رفتارهای الحادی دارد. قاضی نعمان مصری مینویسد: روزی رسول خدا(ص) به معاویه نظر افکند و فرمود: «أَیُّ یَوْمٍ لِأُمَّتِي مِنْکَ، وَ أَیُّ یَوْمِ سُوءٍ لِذُرِّیَّتِي مِنْکَ مِنْ جَرْوٍ یَخْرُجُ مِنْ صُلْبِکَ، یَتَّخِذُ آیَاتِ اللهِ هُزُواً وَ یَسْتَحِلُّ مِنْ حُرْمَتِي مَا حَرَّمَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ «امت من چه روز (سختی) از تو خواهند داشت؟ و خاندان من از فرزندی که از صلب تو خارج میشود، روز بدی را در پیش دارد! همان فرزندی که آیات خدا را به استهزا میگیرد و آنچه را که خداوند از حریم من حرام کرده، وی حلال میشمارد»[۱۸].
اشعار کفرآمیز یزید و سخن گفتن از انتقام از پیامبر و یادآوری کشتگان مشرک در جنگ بدر و کشتن امام حسین(ع) در برابر آنان، همگی از عدم اعتقاد او به دین اسلام حکایت دارد[۱۹]. وی در زمان خلافت پدرش به میگساری و هوسرانی مشغول بود، معاویه تصمیم گرفت برای ساختن سابقهای دینی، وی را به جهاد بر ضد «رومیان» بفرستد؛ از این رو، او را به فرماندهی لشکری برای جنگ با رومیان اعزام کرد و «سفیان بن عوف غامدی» را نیز در این مسیر با وی همراه ساخت. یزید در این سفر جهادی! معشوقه خود «امّ کلثوم» را نیز به همراه داشت. در این سفر لشکریان یزید که گروهی از لشکرش وارد روم شده بودند، به تب و آبله گرفتار شدند؛ ولی یزید در همان حال در منزلی به نام «دیر مُرّان» (محلی در نزدیک دمشق) در کنار «ام کلثوم» به استراحت و هوسرانی میپرداخت. وقتی از این حادثه باخبر شد (با بیاعتنایی به آنچه بر لشکریانش اتفاق افتاد)، چنین سرود: مَا إِنْ أُبَالِي بِمَا لَاقَتْ جُمُوعُهُمْ بِالْغَذْقَذَوُنَةِ مِنْ حُمَّی وَ مِنْ مُومٍ إِذَا اتَّکَأْتُ عَلَی الْأَنْمَاطِ فِي غُرَفٍ بِدِیر مُرَّانَ عِنْدِي أُمِّ کُلْثُومٍ! «من باکی ندارم از این که آن جمعیت در منطقه غذقذونه (ناحیهای در نزدیک سرزمین روم) دچار تب و آبله شدند؛ آنگاه که من در «دیر مرّان» در میان غرفهها بر بالشها تکیه زدهام و امکلثوم را در کنار خود دارم!»[۲۰].
در زمان خلافت کوتاهش دربار یزید، مرکز فساد و فحشا و گناه بود و آثار آن در جامعه نیز گسترش یافته بود؛ به گونهای که به گفته «مسعودی» در دوران حکومت کوتاه وی، حتی در محیط مقدسی همچون مکه و مدینه جمعی به نوازندگی و استعمال آلات لهو و لعب میپرداختند[۲۱]. هنگامی که گروهی از مردم مدینه به سرپرستی «عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه» برای آگاهی از افکار و عقاید و اعمال یزید به شام سفر کردند و برگشتند، عباراتی در معرفی یزید گفتهاند که از عمق فاجعهای که مسلمین گرفتار آن شده بودند، حکایت میکند. «ابن اثیر» در کتاب خویش نقل میکند، آنان گفتند: «ما از نزد مردی آمدیم که دین ندارد، شراب مینوشد، طنبور مینوازد، نوازندگان به نزد وی به لهو و لعب مشغولند، با سگها بازی میکند، با جمعی از دزدان شبنشینی دارد»[۲۲]. دیگری گفت: «به خدا سوگند! وی شراب مینوشد و به گونهای مست میشود که نماز را نیز ترک میکند!»[۲۳].
«ابن جوزی»، دانشمند معروف اهل سنت از قول «عبدالله بن حنظله» نقل میکند، که گفت: «وَاللهِ مَا خَرَجْنَا عَلَی یَزِیدَ حَتَّی خِفْنَا أَنْ نُرْمَی بِالْحِجَارَةِ مِنَ السَّمَاءِ! إِنَّهُ رَجُلٌ یَنْکِحُ الْأُمُّهَاتِ، وَ الْبَنَاتِ وَ الْأَخَوَاتِ وَ یَشْرِبُ الْخَمْرَ وَ یَدَعُ الصَّلَاةَ»؛ «ما در حالی از نزد یزید بیرون آمدیم که خوف آن داشتیم که (بر اثر گناهان فراوان وی) از آسمان سنگ بر سر ما ببارد، او مردی است با مادران و دختران و خواهران نیز زنا میکند؛ وی شراب مینوشد و نماز نمیخواند»[۲۴]. میگساری وی به طور علنی و سرودن اشعاری در حال مستی و دهنکجی به ارزشهای اسلامی در آن حالت، از صفحات تاریک زندگی یزید است. «سبط بن جوزی» در «تذکرةالخواص» مینویسد، وی در حال مستی چنین میسرود: «یاران هم پیاله من! برخیزید و به نغمههای خوانندگان گوش فرا دهید. پیالههای شراب را پی در پی سر بکشید و بحثهای علمی را کنار بگذارید. نغمههای ساز و آواز (به گونهای مستم میکند که) مرا از شنیدن صدای اذان باز میدارد و من خمرههای شراب را با حوران بهشتی معاوضه کردم. (و لذات مستی را بر وعدههای الهی ترجیح میدهم!)»[۲۵]. در تاریخ آمده است که پس از شهادت امام حسین(ع) یزید برای تشکر از «ابن زیاد» وی را به شام دعوت کرد و بساط بادهنوشی را پهن کرد و در حالی که «ابن زیاد» در کنار وی نشسته بود، خطاب به باده به دستان و ساقیان سرود: إِسْقِنِي شَرْبَةً تُرَوِّي مُشَاشِي ثُمَّ مِلْ فَاسْقِ مِثْلَهَا اِبْنَ زِیَادِ صَاحِبِ السِّرِّ وَالْأَمَانَةِ عِنْدِي وَ لِتَسْدِیدِ مَغْنَمِي وَ جِهَادِي «ای ساقی! به من شرابی بنوشان که جان مرا سیراب کند؛ سپس جامی از شراب پر کن و به ابن زیاد بنوشان. همو که رازدار و امانتدار من است. آن کس که کار جهاد و غنیمت من به دست او استحکام یافت!».
آنگاه به نوازندگان دستور داد که بنوازند[۲۶]. یزید به قدری دلبسته شراب بود که حتی در زمان پدرش در سفر حج هنگامی که وارد مدینه شد، در آنجا نیز بساط شراب را گستراند![۲۷]. امام حسین(ع) در نامه معروف خود به معاویه، به شرابخواری یزید اشاره میکند؛ آن حضرت در شمردن خلافکاریهای وی فرمود: «وَ أَخْذَكَ النَّاسَ بِبَيْعَةِ ابْنِكَ غُلَامٍ مِنَ الْغِلْمَانِ يَشْرَبُ الشَّرَابَ وَ يَلْعَبُ بِالْكِعَابِ»؛ «(از خلافکاریهای دیگرت) بیعت گرفتن از مردم برای پسرک جوانت میباشد، همان که شراب مینوشد و قماربازی میکند»[۲۸]. مجموعه فسادهای اخلاقی و انجام کارهای سبک و جلف توسط- به اصطلاح- خلیفه مسلمین! (یزید بن معاویه) در عبارت کوتاهی از ابن کثیر- مورخ و دانشمند متعصب و معروف اهل سنت- چنین آمده است: وَ قَدْ رُوِیَ أَنَّ یَزِیدَ کَانَ قَدِ اشْتَهَرَ بِالْمَعَازِفِ وَ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ الْغِنَا وَ الصَّیْدِ وَ اتِّخَاذِ الْغِلْمَانَ وَ الْقِیَانَ وَ الْکِلَابَ وَ النِّطَاحَ بَیْنَ الْکِبَاشِ وَ الدِّبَابِ وَ الْقُرُودِ؛ وَ مَا مِنْ یَوْمٍ إِلَّا یُصْبِحُ فِیهِ مَخْمُوراً وَ کَانَ یَشُدُّ الْقِرْدَ عَلَی الْفَرَسِ مُسْرِجَةً بِحِبَالٍ وَ یَسُوقُ بِهِ وَ یَلْبِسُ الْقِرْدَ قَلَانِسَ الذَّهَبِ وَ کَذَلِکَ الْغِلْمَانَ وَ کَانَ إِذَا مَاتَ الْقِرْدُ حَزَنَ عَلَیْهِ؛ «یزید به نوازندگی، شرابنوشی، خوانندگی، شکار، به خدمت گرفتن غلامان و کنیزان خنیاگر، سگبازی و به جان هم انداختن قوچها، چهارپایان و بوزینهها شهرت داشت. هر بامدادان مست و میزده برمیخاست. او بوزینهای را بر پشت اسب زین شدهای سوار میکرد و میگرداند و بر بوزینه و غلامان، کلاههای زرین میپوشانید و هنگامی که بوزینهاش مرد، بر او اندوهگین شد»[۲۹]. او را میمونی بود که «ابوقیس» نام داشت و همدم او بود! هنگامی که آن میمون بر اثر حادثهای مرد، یزید در مرگ او بسیار اندوهگین شد و دستور کفن و دفن وی را صادر کرد! و به شامیان فرمان داد که به وی در این مصیبت بزرگ! تغریب بگویند و خود نیز اشعاری در سوگ «ابوقیس» سرود![۳۰].[۳۱].
جستارهای وابسته
- بنی امیه (خاندان)
- ابوسفیان صخر بن حرب (جد)
- معاویة بن ابی سفیان (پدر)
- عتبة بن ابیسفیان (عمو)
- ولید بن عتبة بن ابیسفیان (عموزاده)
منابع
پانویس
- ↑ سفینة البحار، ج۱، ص۵۲۸.
- ↑ مروج الذهب، ج۳، ص۶۷.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۲۵.
- ↑ الغدیر، ج۱، ص۲۴۸.
- ↑ تذکرة الخواص، ابن جوزی، ص۱۶۴.
- ↑ مروج الذهب، ج۳، ص۶۹ تا ۷۲؛ العقد الفرید، ج۵، ص۱۳۹.
- ↑ از جمله در این باره ر. ک: حیاة الامام الحسین ج۲، ص۱۸۰؛ الغدیر، ج۱۰، ص۲۴۸ تا ۲۵۶؛ تاریخ مفصل اسلام، عمادزاده، ص۲۶۷.
- ↑ مروج الذهب، ج۳، ص۵۳.
- ↑ سفینة البحار، ج۱، ص۵۸۲.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۵۱۵.
- ↑ وَ سِیَرُهُ سِیرَةٌ فِرْعَوْنَ، بَلْ کَانَ فِرْعَوْنُ أَعْدَلَ مِنْهُ فِي رَعِیَّتِهِ؛ (مروج الذهب، ج۳، ص۶۸).
- ↑ مختصر تاریخ دمشق، ج۲۸، ص۱۹.
- ↑ حیاة الامام الحسین بن علی(ع)، ج۲، ص۱۸۰. این سخن از استاد عبدالله علائلی نقل شده است.
- ↑ تتمّة المنتهی در تاریخ خلفا، ص۶۶. البته ما معتقدیم شراب در همه ادیان الهی حرام بوده است و از جمله در دین حضرت مسیح(ع) هر چند به این دین نسبت داده شده که آن را جایز میشمارند.
- ↑ کامل ابن اثیر، ج۴، ص۲۳؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۲۵۸. سرجون هم پیاله یزید در بادهنوشی نیز بود (انساب الاشراف، ج۵، ص۳۰۱).
- ↑ الاغانی، ج۷، ص۱۷۰ (مطابق نقل حیاة الامام الحسین(ع)، ج۲، ص۱۸۴).
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها ص ۲۰۷.
- ↑ المناقب و المثالب، ص۷۱ (مطابق نقل حیاة الامام الحسین(ع)، ج۲، ص۱۸۰).
- ↑ اشعار و سخنان وی را پیش از این در دومین ریشه از ریشههای قیام عاشورا آوردهایم.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۲۹؛ مختصر تاریخ دمشق، ج۲۸، ص۲۳- ۲۴.
- ↑ مروج الذهب، ج۳، ص۶۷.
- ↑ قَدِمْنَا مِنْ عِنْدِ رَجُلٍ لَیْسَ لَهُ دِینٌ، یَشْرِبُ الْخَمْرَ وَ یَضْرِبُ بِالطَّنَابِیرِ وَ یُعْزَفُ عِنْدَهُ الْقِیَانُ وَ یَلْعَبُ بِالْکِلَابِ وَ یَسْمُرُ عِنْدَهُ الْحَرَّابُ وَ هُمُ اللُّصُوصُ؛ (کامل ابن اثیر، ج۴، ص۱۰۳).
- ↑ کامل ابن اثیر، ج۴، ص۱۰۳.
- ↑ المنتظم، ج۴، ص۱۷۹ (حوادث سال ۶۳). شبیه همین جملات را سیوطی در تاریخ الخلفاء، ص۲۳۳ آورده است.
- ↑ مَعْشَرَ النِّدْمَانِ قُومُوا وَاسْمَعُوا صَوْتَ الْأَغَانِي وَاشْرَبُوا کَأْسَ مُدَامٍ وَاتْرُکُوا ذِکْرَ الْمَعَانِي شَغَلَتْنِي نَغْمَةُ الْعِیدَانِ عَنْ صَوْتِ الْأَذَانِ وَ تَعَوَّضْتُ عَنِ الْحُورِ خُمُوراً فِی الدِّنَانِ (تذکرة الخواص، ص۲۶۱).
- ↑ مروج الذهب، ج۳، ص۶۷.
- ↑ رجوع کنید به: مختصر تاریخ دمشق، ج۲۸، ص۲۴.
- ↑ احتجاج طبرسی، ج۲، ص۹۲. این جملات با اندکی تفاوت در الامامة و السیاسة، ج۱، ص۲۰۴ نیز آمده است.
- ↑ البدایة و النهایة، ج۸، ص۲۳۹.
- ↑ حیاة الامام الحسین بن علی(ع)، ج۲، ص۱۸۲.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها ص ۲۰۹.