امام علی در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخهها
خط ۱۴۵: | خط ۱۴۵: | ||
==دیگر [[احادیث پیامبر]] درباره علی{{ع}}== | ==دیگر [[احادیث پیامبر]] درباره علی{{ع}}== | ||
چنانکه گذشت، احادیث پیامبر در [[تجلیل]] از علی{{ع}} بسی پرشمارند، و بخشی از آنها طبقهبندی شد. اینک به ذکر برخی دیگر از [[احادیث نبوی]] میپردازیم که در طبقهبندی موضوعی نگنجیدند. | چنانکه گذشت، احادیث پیامبر در [[تجلیل]] از علی{{ع}} بسی پرشمارند، و بخشی از آنها طبقهبندی شد. اینک به ذکر برخی دیگر از [[احادیث نبوی]] میپردازیم که در طبقهبندی موضوعی نگنجیدند. | ||
===[[حدیث | ===[[حدیث بستن درهای مسجد]]=== | ||
[[پیامبر]]{{صل}} پس از [[هجرت]]، مدتی در [[خانه]] [[ابوایوب انصاری]] [[منزل]] گزید و در مدت یازده ماه که کار ساختمان [[مسجد مدینه]] ادامه داشت، در همانجا بود<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۵.</ref>. پس از آن، پیامبر از خانه [[ابوایوب]] به خانه خود رفت. علی{{ع}}، [[ابوبکر]]، [[عمر]]، عباس، [[حمزه]] و دیگر [[عموهای پیامبر]] نیز در خانههای خود ماندند و برای بیرون رفتن از خانه، از درهایی گذر میکردند که از [[خانهها]] به [[مسجد]] راه داشتند. پس از چندی دستور رسید که همه [[صحابه]]، حتی عموهای پیامبر، در خانه خود را که به [[مسجد پیامبر]] باز میشد، ببندند و از درهای دیگر رفت و آمد کنند و برای [[نماز]] از درهای اصلی مسجد وارد شوند. تنها علی{{ع}} [[اجازه]] یافت که در خانه خویش را به مسجد باز نگه دارد و هر کار که در مسجد بر پیامبر [[حلال]] است، بر وی نیز حلال باشد. این امتیاز بر برخی از صحابه، مانند [[عموهای پیامبر]]، گران آمد و به [[گله]] گزاری پرداختند، اما [[پیامبر]] قاطعانه از این [[دستور الهی]] [[پیروی]] کرد و فرمود که علی به [[حکم خدا]] از این ویژگی برخوردار است. از این رو، [[اصحاب]] آرام شدند و در [[خانه]] خود را به [[مسجد]] بستند<ref>احمد بن حنبل، مسند، ج۴، ص۳۹۶؛ امینی، الغدیر، ج۳، ص۲۰۲.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۲۸۷.</ref>. | [[پیامبر]]{{صل}} پس از [[هجرت]]، مدتی در [[خانه]] [[ابوایوب انصاری]] [[منزل]] گزید و در مدت یازده ماه که کار ساختمان [[مسجد مدینه]] ادامه داشت، در همانجا بود<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۵.</ref>. پس از آن، پیامبر از خانه [[ابوایوب]] به خانه خود رفت. علی{{ع}}، [[ابوبکر]]، [[عمر]]، عباس، [[حمزه]] و دیگر [[عموهای پیامبر]] نیز در خانههای خود ماندند و برای بیرون رفتن از خانه، از درهایی گذر میکردند که از [[خانهها]] به [[مسجد]] راه داشتند. پس از چندی دستور رسید که همه [[صحابه]]، حتی عموهای پیامبر، در خانه خود را که به [[مسجد پیامبر]] باز میشد، ببندند و از درهای دیگر رفت و آمد کنند و برای [[نماز]] از درهای اصلی مسجد وارد شوند. تنها علی{{ع}} [[اجازه]] یافت که در خانه خویش را به مسجد باز نگه دارد و هر کار که در مسجد بر پیامبر [[حلال]] است، بر وی نیز حلال باشد. این امتیاز بر برخی از صحابه، مانند [[عموهای پیامبر]]، گران آمد و به [[گله]] گزاری پرداختند، اما [[پیامبر]] قاطعانه از این [[دستور الهی]] [[پیروی]] کرد و فرمود که علی به [[حکم خدا]] از این ویژگی برخوردار است. از این رو، [[اصحاب]] آرام شدند و در [[خانه]] خود را به [[مسجد]] بستند<ref>احمد بن حنبل، مسند، ج۴، ص۳۹۶؛ امینی، الغدیر، ج۳، ص۲۰۲.</ref>.<ref>[[محسن معینی|معینی، محسن]]، [[امام علی در نگاه پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]] ص ۲۸۷.</ref>. | ||
نسخهٔ ۱۵ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۴۳
پیشینه علی(ع) در اسلام و نماز
هنگامی که پیامبر مادر گرامیاش آمنه و جدش عبدالمطلب را از دست داد، به خانه عمویش ابوطالب رفت. ابوطالب و همسرش فاطمه بنت اسد، همچون پدر و مادری مهربان و خیرخواه، پیامبر را زیر سایه خویش میگیرند و سرپرستی میکنند، تا اینکه پیامبر با خدیجه ازدواج کرد. از این رو، چون علی(ع) به دنیا آمد، پیامبر بدو همچون برادر مینگریست و در پرستاریاش، فاطمه بنت اسد را یاری میکرد و گاه ساعتها در پای گاهوارهاش مینشست یا او را در آغوش میگرفت[۱]. سالها بدینسان گذشت، و چون خشکسالی و قحطی حجاز پیش آمد، علی(ع) به خانه پیامبر رفت. البته پیامبر، خود، او را برگزید و سرپرستیاش را بر عهده گرفت. ماجرا از این قرار بود که ابوطالب با اینکه مردی عالی مقام بود، چنان مال و ثروتی نداشت که بتواند در آن ایام خرج فرزندان خویش را به آسانی فراهم کند؛ لذا عباس بن عبدالمطلب، جعفر(ع) را به خانه برد، و پیامبر علی(ع) را. علی(ع) در خانه پیامبر بالید و عضوی از خانواده رسول خدا(ص) شد[۲].
علی(ع) برخی روزها همراه پیامبر به غار حرا میرفت و در راه با او سخن میگفت. او نخستین کسی بود که از مقام رسالت پیامبر آگاه شد و بیدرنگ دعوت ایشان را پذیرفت و بدو ایمان آورد. سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد بن اسود، زید بن ارقم، جابر بن عبدالله انصاری، ابوسعید خدری و قتادة بن نعمان روایت کردهاند که نخست علی(ع) مسلمان شد، و پیش از او، تنها خدیجه اسلام آورده بود[۳]. در اینجا شایسته است به برخی روایات و منابعی بنگریم که از این حقیقت سخن گفتهاند: سلمان فارسی از رسول خدا(ص) چنین نقل کرده است: «نخستین فرد از شما که در کنار حوض نزد من آید، همان است که نخست ایمان آورد»[۴]. ناگفته نماند که ابن عباس و ابوموسی اشعری و ابن ابی شیبه نیز با الفاظی دیگر، این روایت را نقل کردهاند[۵]. حدیث دیگر را معاذ بن جبل از رسول خدا(ص) نقل کرده است که فرمود: ای علی، برتری من بر تو، به مقام پیامبری است، و پس از من پیامبری نیست، و تو را هفت فضیلت است که کسی از قریش را نیست: تو نخستین مؤمن به خدایی و وفادارترین آنان به پیمان خدایی، و استوارترینشان در کار خدایی، و هنگام عدالت از همه بهتری، و در رفتار با مردمان از همه دادگرتری، و هنگام داوری از همه بیناتری، و در منزلت و مزیت نزد خدا از آنان والاتری[۶].
روایتی دیگر است که سلمان فارسی و ابوذر غفاری نقل کردهاند: روزی رسول خدا(ص) دست علی را گرفت و فرمود: «این همان است که پیش از همه به من ایمان آورد، و نخستین کسی است که روز قیامت دست در دست من میگذارد، و این است صدیق اکبر و فاروق امت که حق را از باطل جدا میکند. این است پشتیبان مؤمنان؛ ولی پشتیبان ستمکاران، مال است»[۷]. در روایتی که معقل بن یسار نقل کرده است، پیامبر به فاطمه زهرا(س) میفرماید: ای فاطمه، آیا راضی نیستی که مردی را به همسریات درآوردم که پیش از همه امت من اسلام آورده است و علمش از همه بیشتر و حلم و بردباریاش افزونتر است؟[۸].
برخی احادیث که به اسناد صحیح و به وسیله رجال ثقه روایت شدهاند و محدثان شیعه و سنی در کتب خود نقل کردهاند، درباره سبقت علی(ع) در نمازند؛ از جمله ابن عباس از رسول خدا(ص) روایت کرده است که فرمود: نخستین کسی که با من نماز گزارد، علی(ع) بود[۹]. همچنین ابوایوب انصاری روایت کرده است که رسول خدا(ص) فرمود: فرشتگان هفت سال بر من و علی درود میفرستادند؛ زیرا در آن سالها تنها من و علی نماز میگزاردیم و کسی دیگر نبود که با ما نماز بگزارد[۱۰].[۱۱].
پیامبر و بزرگداشت شخصیت علی(ع)
حدیث بدءالدعوه
از وقایع تاریخی روزگار آغاز بعثت پیامبر که محدثان و سیرهشناسان شیعه و سنی نقل کردهاند، ماجرای دعوت خویشاوندان به دین اسلام است. بنابر روایات، پیامبر پس از نزول آیه ۲۱۴ سوره شعراء حدود چهل تن از عموها و عموزادگان خود را در خانه ابوطالب فراخواند و آنان را به اسلام دعوت کرد و فرمود: «هر یک از شما پیشقدم شود و زودتر از دیگران ایمان آورد و مسلمان شود، برادر و وصی و خلیفه من در امت است و ولی همه مؤمنان پس از من». مورخان گفتهاند که تنها کسی که از آن جمع دعوت رسول خدا(ص) را لبیک گفت، علی بن ابی طالب(ع) بود؛ آنگاه پیامبر دربارهاش فرمود: این است برادر و وصی و خلیفه من میان شما. سخنش را بشنوید و از او اطاعت کنید[۱۲]. این حدیث پیامبر به «حدیث دار» یا حدیث «بدءالدعوه» شهرت یافته، و با الفاظی گوناگون از طریق راویان حدیث نقل شده است[۱۳]. در روایتی دیگر آمده است که علی(ع) فرمود: چون آیه ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ﴾[۱۴] بر پیامبر نازل شد، مرا بخواند و فرمود: «خدا به من امر کرده است خویشان و نزدیکان خود را هشدار دهم و از عذاب دوزخ بترسانم. من خود را با تکلیفی سخت روبهرو دیدم و دانستم که اگر آنان را به اسلام بخوانم، با پاسخی روبهرو میشوم که باعث ناخشنودیام میشود. از این رو، خاموش ماندم و این راز را در دل نگه داشتم تا اینکه جبرئیل آمد و گفت: ای محمد، اگر امر خدای را به جای نیاوری، تو را عذاب خواهد کرد.
اکنون تو [ای علی] باید با پیمانهای گندم و یک ران گوسفند غذایی فراهم آوری و یک قدح شیر حاضر کنی. سپس فرزندان عبدالمطلب را بخوانی تا پیش من آیند و با آنان سخن گویم و پیغام خدای را برسانم». من آنچه را پیامبر فرمان داده بود، انجام دادم و فرزندان عبدالمطلب را دعوت کردم. در آن روز حدود چهل نفر بودند و میان آنان عموهای پیامبر نیز بودند. وقتی همه همه گرد آمدند، به من فرمود: «غذایی که پختهای، بیاور». غذا را آوردم. چون آن را بر زمین نهادم، پیامبر فرمود: «بخورید به نام خدا». آن جمع از غذا خوردند تا سیر شدند. روز دیگر باز به من فرمود: «بار دیگر همان غذای دیروز را آماده کن و فرزندان عبدالمطلب را فرا خوان». من نیز چنان کردم. وقتی مهمانان حاضر شدند، پیامبر فرمود: «غذا را بیاور» من نیز غذا را حاضر کردم و نزد ایشان آوردم. پیامبر مانند روز پیش رفتار کرد و حاضران خوردند و آشامیدند و سیر و سیراب شدند. آنگاه پیامبر لب به سخن گشود و فرمود: «ای پسران عبدالمطلب، به خدا سوگند من در همه عرب جوانی را سراغ ندارم که چیزی بهتر و برتر از آن چیزی که من برای شما آوردهام، برای قوم خویش آورده باشد. من خیر دنیا و آخرت را برای شما آوردهام و خدا به من امر کرده است شما را به دین اسلام دعوت کنم. اکنون کدام یک از شما در این امر مرا یاری میدهد تا برادر و وصی و خلیفه من میان شما باشد؟» عموها و عموزادگان پیامبر هیچ نگفتند. من گفتم: «ای رسول خدا، من وزیر و دستیار تو خواهم بود». آنگاه رسول خدا دست بر پشتم نهاد و گفت: «این است برادر و وصی و خلیفه من میان شما. پس سخنش را بشنوید و از او اطاعت کنید». مهمانان برخاستند در حالی که میخندیدند و به ابوطالب میگفتند: «به تو میگوید از علی فرمان بری!»[۱۵].[۱۶].
حدیث کسر اصنام
پس از اینکه دعوت اسلام در مکه آشکار شد، پیامبر برای اینکه ناتوانی بتها و زشتی بتپرستی را به قریش نشان دهد، بت بزرگ آنان را که بر بام کعبه با میخهای آهنین استوار شده بود، با دستیاری علی بن ابی طالب(ع) درهم شکست. برای این کار، شبی همراه امیرالمؤمنین علی(ع) به مسجدالحرام رفت، و چون در کعبه را بسته بودند و راهی به بام نبود، علی را بر شانه خود نهاد تا بت را از جای برکند و به زیر افکند.
حدیث کسر اصنام را محدثان شیعه و سنی نقل کردهاند. علی(ع) ماجرا را چنین روایت میفرماید: همراه رسول خدا(ص) به راه افتادم تا به کعبه رسیدیم. رسول خدا(ص) از شانههایم بالا رفت، ولی من نمیتوانستم وزن پیامبر را بر شانههایم تاب آورم. وقتی ناتوانی مرا دید، فرمود: «بنشین»، و من نشستم. از شانههایم به زیر آمد و فرمود: «بر شانههای من برو». و مرا برافراشت. چونان بالا رفته بودم که به نظرم رسید اگر بخواهم میتوانم به افق آسمان دست یابم. بر بام کعبه رفتم. در آنجا بتی از روی یا مس بود. کوشیدم آن را از جای برکنم. بت را به چپ و راست و پیش و پس تکان دادم تا از جای درآمد. رسول خدا(ص) فرمود: «آن را به زیر بیفکن»، و من بت را به زمین انداختم و شکستم؛ چونان که شیشهها را میشکنند. آنگاه پایین آمدم و با رسول خدا(ص) روانه شدم. هر یک از دیگری تندتر میدویدیم، و از ترس اینکه دیده شویم، خود را میان خانهها پنهان میکردیم.
برخی این روایات را مربوط به شب هجرت و برخی دیگر مربوط به روز فتح مکه دانستهاند[۱۷].[۱۸].
حدیث فراش
چون پیامبر میخواست به مدینه هجرت کند، علی(ع) را در مکه گذاشت تا وامهای او را ادا کند و سپردههای مردم را که نزد او بودند، به صاحبانشان برگرداند. آن شب پیامبر به سوی غار رفت و مشرکان خانهاش را محاصره کردند. به علی(ع) فرمود در بستر او بخوابد و فرمود: «این بُرد سبز حضرمی را بر سر خود بکش که انشاءالله هیچ آسیبی به تو نخواهد رسید». خدای تعالی به جبرئیل و میکائیل چنین وحی فرستاد: «من شما را با هم برادر ساختم، ولی عمر یکی را بیش از دیگری مقدر کردم. اکنون کدام یک از شما برادر خویش را بر خود مقدم میدارد و راضی میشود عمر برادر از عمر او بیشتر باشد؟» هر دو فرشته زندگی بیشتر را برای خود خواستند. آنگاه به ایشان وحی فرستاد: «چرا مانند علی بن ابی طالب(ع) نیستید که میان او و محمد(ص) پیوند برادری بستم و اکنون علی بر بستر محمد خفته و خود را فدایش میکند و زندگی او را بر زندگی خویش ترجیح داده است. به سوی زمین فرو شوید و علی را از آسیب دشمن حفظ کنید». بدینسان، دو فرشته بزرگ الهی به زمین فرود آمدند. جبرئیل نزدیک سر، و میکائیل در کنار پای علی جای گرفت. جبرئیل ندا در داد: «بهبه! چه کسی مانند تو است ای علی! خدا به وجود تو بر فرشتگان مباهات میکند». و خداوند متعال وحی فرمود: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ﴾[۱۹]. رسول خدا(ص) هنگام دریافت وحی در راه مدینه بود[۲۰].[۲۱].
علی(ع) برادر پیامبر
پیامبر همواره علی(ع) را برادر خود خطاب میکرد. پس از هجرت به مدینه، که میان مهاجران و انصار عقد برادری جاری کرد، علی(ع) را به برادری خود برگزید و معرفی کرد. درباره برادری علی(ع) با پیامبر احادیث فراوانی را محدثان شیعه و سنی نقل کردهاند. در این جا به نقل برخی از آنها بسنده میکنیم. علی(ع) فرمود: رسول خدا(ص) میان مردم پیوند برادری بست و مرا واگذاشت. گفتم: «ای فرستاده خدا، یاران خود را با یکدیگر برادر کردی و مرا واگذاشتی؟» فرمود: «برای چه تو را واگذاشتم، تو را برای خود نگه داشتم. تو برادر منی و من برادر تو.... هیچ کس پس از تو با من مدعی برادری نشود مگر اینکه دروغگو باشد»[۲۲]. احادیث پیامبر درباره برادری علی(ع) بسیار است. از جمله آنها حدیثی است که برخی محدثان نقل کردهاند: هزار سال پیش از این که خدا آسمانها را بیافریند، بر در بهشت نوشته شده است: «محمد پیامبر خدا است و علی برادر پیامبر خدا است»[۲۳].[۲۴].
ایمان و عبادت علوی(ع)
پیامبر بارها ایمان و عبادت علی(ع) را ستوده و او را با ایمانترین و عابدترین فرد دانسته است. نقل شده است که در جنگ خندق، آنگاه که علی(ع) با عمرو بن عبدود عامری روبهرو شد، پیامبر فرمود: «همه ایمان در برابر همه شرک برخاسته است»[۲۵]. در حدیثی دیگر آمده است: مردم از علی(ع) شکایت کردند. پیامبر خدا(ص) به پا خاست و فرمود: «ای مردم، از علی(ع) شکایت نکنید که او شیفته خدا است»[۲۶].[۲۷].
احادیث تشبیه
روایاتی با الفاظی گوناگون از طریق شیعه و سنی نقل شده است که پیامبر علی(ع) را به پیامبران اولوا العزم یا دیگر پیامبران تشبیه کرده است؛ از جمله فرمود: هر کس میخواهد دانش آدم و فهم نوح و خلق و خوی موسی در مناجات و سنت عیسی و همه کمالات محمد را بنگرد، باید به کسی بنگرد که اینک از راه میرسد. مردم گردن پیش کشیدند تا دریابند کیست که اینک خواهد آمد. ناگاه علی(ع) را دیدند که میآید. گویی سیلی بود که از جا کنده میشد و در سراشیبی به زیر میآمد[۲۸]. علامه امینی به نقل از حافظ احمد بن محمد عاصمی در کتاب زین الفتی فی شرح سورة هل اتی، وجوه شباهت علی(ع) را با پیامبران آورده است و درباره هر یک از آنها با استناد به آیات و روایات به تفصیل سخن گفته است[۲۹]. صورتی دیگر از این حدیث، که در کتاب مناقب خوارزمی آمده، چنین است: پیامبر با جمعی از اصحاب بود که گفت: «میخواهم آدم را در علمش و نوح را در فهمش و ابراهیم را در حکمتش به شما نشان دهم». در همین هنگام، علی(ع) پیدا شد. ابوبکر گفت: «ای رسول خدا(ص)، آیا مردی را با سه پیامبر همسنگ میشماری؟ بهبه! آفرین به این مرد، کیست این مرد، ای رسول خدا؟» پیامبر فرمود: «او را نمیشناسی ای ابوبکر؟» ابوبکر گفت: «خدا و رسول او داناترند». فرمود: «او ابوالحسن علی بن ابی طالب است». ابوبکر گفت: «بهبه! آفرین بر تو ای ابوالحسن، کجا مانند تو پیدا میشود؟»[۳۰].
در روایتی دیگر پیامبر علی(ع) را به حضرت عیسی(ع) تشبیه فرموده است: تو را شباهتی به عیسی هست که یهود با او دشمن شدند، چونان که به مادرش تهمت زدند، در حالی که نصارا دوستش میداشتند، چونان که در مقامی او را شمردند که جایش نبود[۳۱].[۳۲].
علی(ع) عضوی از اهل بیت پیامبر
پیامبر اکرم(ص) در احادیثی پرشمار به تکریم و بزرگداشت اهل بیت(ع) پرداخته است. از آنجا که علی(ع) نیز از اعضای اهل بیت(ع) است، احادیث پیامبر درباره اهل بیت را به اختصار میآوریم:
حدیث ثقلین
حدیث ثقلین، حدیثی صحیح، و نزد علمای همه مذاهب اسلام معتبر است. شیعیان این حدیث را از ادله امامت و خلافت بلافصل علی بن ابی طالب(ع) میشمارند. این حدیث را بیشتر محدثان اهل سنت روایت کردهاند. همچنین محدثان شیعه با ۸۲ طریق و با عبارتهای گوناگون از رسول الله(ص) آن را روایت کردهاند و در تواتر حدیث اجماع دارند. نویسنده عبقات الانوار، در جلد دوازدهم از منهج دوم، همه طرق روایی آن را ذکر کرده است که برای نمونه یک حدیث نقل میشود: زید بن حیان گوید: همراه با حصین بن سَبره و عمر بن مسلم نزد زید بن ارقم رفتم. پس از اینکه در کنارش نشستیم، حصین گفت: «ای زید، تو را خیر بسیار نصیب شده است. پیامبر را دیدهای و حدیث او را شنیدهای و همراهش جهاد کردهای. ای زید، برای ما شمهای از آنچه از رسول خدا(ص) شنیدهای، بازگوی». زید گفت: «ای برادرزاده، به خدا سوگند سن من بسیار است و عهدم با رسول خدا(ص) کهن است و بسیاری از آنچه شنیدهام فراموش کردهام. پس آنچه برای شما میگویم بپذیرید و آنچه را نمیگویم واگذارید». آنگاه گفت: روزی پیامبر خدا در جایی میان مکه و مدینه (خُم) سخن گفت. پس از حمد و ثنای خدا به وعظ و ذکر پرداخت و آنگاه گفت: «بدانید ای مردم که من نیز بشرم و به زودی فرستاده خدا پیش من میآید و دعوت او را اجابت میکنم و از دنیا میروم. میان شما دو چیز گرانبها بر جای مینهم. نخستین آنها کتاب خدا است که در آن هدایت و نور است. کتاب خدا را محکم در دست گیرید و رها نکنید». پیامبر درباره قرآن سفارش بسیار کرد و سپس گفت: «دومین آنها اهل بیت من است. درباره اهل بیت من همواره خدا را به یاد داشته باشید». سه بار این جمله را بر زبان آورد. حصین پرسید: اهل بیت کیانند؟ مگر زنان او اهل بیت نیستند؟» گفت: «زنان او اهل خانه او بودند، اما اهل بیت رسول الله(ص) کسانیاند که پس از پیامبر صدقه برایشان حرام است». حصین گفت: «آنان کیانند؟» گفت: «آل علی و عقیل و جعفر و عباس». حصین گفت: «آیا صدقه بر همه اینان حرام است؟» گفت: «آری»[۳۳].[۳۴].
حدیث کشتی نوح
از احادیثی که بیشتر محدثان شیعه و سنی در کتابهای خود نقل کردهاند، حدیثی است که پیامبر اهل بیت(ع) را به کشتی نوح تشبیه کرده است. این حدیث نیز با الفاظ مختلف و طرق گوناگون نقل شده است. در اینجا به ذکر یک طریق از آن بسنده میکنیم. حَنَش کِنانی گوید: شنیدم ابوذر در حالی که باب کعبه را گرفته بود، میگفت: ای مردم، هر کس مرا میشناسد، پس من همانم که میشناسد، و هر کس نمیشناسد، بداند که من ابوذرم. از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: «مثل اهل بیت من، مثل کشتی نوح است؛ هر که بر آن سوار شود، نجات یابد، و هر که از آن بازماند، غرقه شود»[۳۵].[۳۶].
حدیث کساء
از مشهورترین احادیث نبوی در میان اهل سنت و تشیع درباره اهل بیت پیامبر، حدیث کساء است. این حدیث در کتب شیعه و سنی با اسانید مختلف و با الفاظ گوناگون روایت شده است. محدثان از ام سلمه، همسر پیامبر، روایت کردهاند که گفت: آیه ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۳۷] در خانه من نازل شد. در آن هنگام، علی و فاطمه و حسن و حسین آنجا بودند. پیامبر ایشان را به زیر کسای خود برد و فرمود: «اینانند که اهل بیت من هستند و خدا هر پلیدی را از ایشان زدوده و آنان را از هر عیب و گناه پاک و مطهر ساخته است»[۳۸]. این حدیث در ذیل آیه مذکور (آیه تطهیر)، در بیشتر تفاسیر شیعه و سنی ذکر شده است.[۳۹].
حدیث باب حطه
در ذیل آیه ۵۸ سوره بقره و ۱۶۱ سوره اعراف، که از ورود بنیاسرائیل به بیتالمقدس سخن میگوید، احادیثی از پیامبر رسیده که به احادیث «باب حطه» مشهورند. در آیه ۵۸ سوره بقره چنین آمده است: آنگاه به بنیاسرائیل گفتیم در این قریه [بیتالمقدس] وارد شوید و هر چه میخواهید به فراوانی و آسانی بخورید و هرجا میخواهید به خوشی بگذرانید، و چون میخواهید از دروازه شهر درون آیید، پشت خود را خم کنید و بگویید «حِطة؛ خدایا، بار ما را از گناه سبک ساز!» تا از خطاهای شما درگذریم، و ما به نیکوکاران احسان بیشتری خواهیم کرد.
مفسران نزول این آیه را درباره بنیاسرائیل میدانند و مقصود از قریه را بیتالمقدس دانستهاند[۴۰]. ابوذر غفاری، ابوسعید خدری و ابن عباس نیز از پیامبر روایت کردهاند که فرموده است: «إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ مَثَلُ بَابِ حِطَّةٍ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ مَنْ دَخَلَهُ غُفِرَ لَهُ»؛ «اهل بیت من میان شما، مانند باب حطهاند در بنیاسرائیل؛ هر کس از آن در آید، بخشوده شود». و در حدیثی دیگر علی(ع) از پیامبر نقل کرده است: «باب حطه امت اسلام از باب حطه بنیاسرائیل برتر است؛ زیرا آن از چوب بود، و ما امامان ناطق و صادق و مؤمنیم». و امام باقر(ع) نیز خود و اهل بیت را باب حطه مسلمانان میخواند و میفرماید: «نَحْنُ بَابُ حِطَّتِكُمْ»[۴۱].[۴۲].
دوستی و دشمنی با علی(ع)
پیامبر اکرم(ص) در مناسبتهای گوناگون مردم را به دوستی علی(ع) فراخوانده و از دشمنی با او نهی فرموده است. احادیث آن حضرت در این باره به اندازهای است که برخی ادعای تواتر کردهاند. در اینجا چند حدیث را ذکر میکنیم: زر بن حبیش از علی(ع) نقل کرده است: «پیامبر امی با من عهد بسته است که جز مؤمن تو را دوست ندارد و جز منافق دشمنت نپندارد»[۴۳].
ای علی، تو مانند سوره ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾[۴۴] هستی. هر کس تو را در دل دوست بدارد، گویی یک سوم قرآن را خوانده است، و هر کس تو را در دل دوست بدارد و با زبانش تو را یاری کند، گویی دو سوم قرآن را خوانده است، و هر کس تو را در دل دوست بدارد و با زبانش تو را یاری کند و با دستش به یاریات بیاید، گویی همه قرآن را تلاوت کرده است[۴۵]. عبدالله جدلی گوید: روزی بر امسلمه وارد شدم که از من پرسید: «آیا در میان شما کسی به پیامبر ناسزا میگوید؟» گفتم: «پناه بر خدا! سبحان الله!» گفت: «از پیامبر شنیدم که میفرمود: هر کس علی(ع) را دشنام دهد، مرا دشنام داده است»[۴۶].[۴۷].
دانش و حکمت علی(ع)
علی(ع) در دامان پیامبر اکرم(ص) بالیده و آموزگاری جز او نداشته است. درک حضور پیامبر در خلوت و جلوت و بهرهمندی از رشحات فیض تعلیم و ارشاد آن حضرت برای علی(ع) مغتنم بود. علی(ع) از کودکی بر دوش مصطفی به صحرا میرفت و هر چه به نظرش مجهول میآمد از پیامبر میپرسید و پاسخ میشنید. او برخی روزها همراه پیامبر به غار حرا میرفت و عبادت پیامبر را از نزدیک میدید. پس از بعثت نیز پیوسته همراه و همگام پیامبر بود. بدین رو، علی(ع) دانشآموز موفق مکتب پیامبر است. همین امر باعث شد که پیامبر بارها به دانش علی(ع) اشاره کند. ابن عباس از پیامبر چنین نقل کرده است: علم را شش جزء است: پنج جزء را به علی دادهاند و در جزء ششم نیز با مردم شریک و به سهم خود از همه ما داناتر است[۴۸]. پیامبر بارها علی(ع) را وارث علم و صاحب گنج دانش و صندوق اسرار خود معرفی کرده است[۴۹]. آری، هرگاه صحابه دچار مشکلی میشدند و در مسئلهای در میماندند، به خانه علی(ع) میرفتند و پاسخ را از او میخواستند. ابن عباس میگوید: «علم من و دیگر صحابه، در کنار علم علی، مانند قطرهای در کنار هفت دریا است»[۵۰].
جامعترین و ژرفترین وصف از آن رسول اکرم(ص) است که خود را شهر دانش و علی را دروازه شهر نامیدهاند. این حدیث با الفاظی گوناگون روایت شده است: «من شهر دانشم و علی دروازه شهر است. هر که دانش میخواهد، باید از این دروازه درآید»[۵۱]؛ «من شهر دانشم و تو [ای علی] دروازه این شهری. دروغ میگوید آنکه میپندارد به شهری در میآید که دروازه ندارد»[۵۲]؛ «من خانه حکمتم و علی دروازه آن است»[۵۳].
مضمون حدیث شهر علم، نزد علمای شیعه و زیدی صحیح و متواتر، و نزد اهل سنت معتبرترین اسنادش صحیح یا حسن است. محمد بن جریر طبری، ابن معین، حاکم نیشابوری، خطیب بغدادی و جلال الدین سیوطی، به صحت صدور حدیث اعتراف کردهاند. علامه امینی نام ۲۱ نفر از محدثان اهل سنت را آورده است که این حدیث را صحیح یا حسن دانستهاند[۵۴]. او همچنین الفاظ گوناگون روایت مدینه علم را نقل کرده است. همچنین پیامبر به ام سلمه میفرماید: ای امسلمه، گواه باش! این علی امیرمؤمنان و سرور مسلمانان و جایگاه دانش من است، و او راهی است به سوی من که از گذر علی میتوان نزد من آمد[۵۵]. افزون بر این، روایاتی بسیار از پیامبر درباره داناتر بودن علی(ع) نقل شده است که برخی از آنها در حد تواترند؛ چنانکه میفرماید: «أَعْلَمُ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ، عَلِيُّ وِعَاءُ عِلْمِي وَ وَصِيِّي وَ بَابُهُ الَّذِي أُوتَى مِنْهُ، عَلِيٌّ بَابُ عِلْمِي وَ مُبَيِّنٌ لِأُمَّتِي مَا أُرْسِلْتُ بِهِ مِنْ بَعْدِي، عَلِيُّ خَازِنُ عِلْمِي؛ أَقْضَى أُمَّتِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ»[۵۶].[۵۷].
ویژگیهای مشترک علی(ع) و پیامبر
پیامبر خود و علی(ع) را در پارهای ویژگیها همانند دانسته است. برخی از احادیثی که در این باره است، در پی میآید:
حدیث نور
سلمان فارسی چنین روایت کرده است: از رسول خدا(ص) شنیدم که میفرمود: «من و علی نوری بودیم در برابر خدای تعالی، چهارده هزار سال پیش از این که آدم آفریده شود. چون خدای تعالی آدم(ع) را بیافرید، آن نور را دو نیمه کرد؛ نیمهای از آن منم و نیمه دیگر علی(ع) است»[۵۸]. ژرفترین بیان پیامبر درباره یگانگی با علی(ع)، در حدیث مشهور «عَلِيٌّ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ عَلِيٍّ» پدیدار است. این حدیث با الفاظ گوناگون و در مناسبتهای مختلف از پیامبر روایت شده است. براء بن عازب روایت کرده است: «إِنَّ النَّبِيَّ(ص) قَالَ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع): أَنْتَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْكَ»؛ «پیامبر به علی(ع) فرمود: تو از منی و من از تو»[۵۹]. در روایتی دیگر، پیامبر میفرماید: «إِنَّ عَلِيّاً مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ هُوَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ بَعْدِي»؛ «علی از من است و من از علی، و او پس از من ولی همه مؤمنان است»[۶۰]. روایاتی از پیامبر(ص) نقل کردهاند که در بخشی از آنها آمده است: «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ»؛ «من و علی پدران این امتیم». یکی از این روایتها چنین است: من و علی پدران این امتیم، و حق ما بر گردن مردمان بیشتر از حق پدران است؛ زیرا اگر از ما پیروی کنند، آنان را از آتش [[[دوزخ]]] میرهانیم و به خانه آسایش میرسانیم[۶۱].[۶۲].
حدیث شجره
روایتی است مشهور از پیامبر درباره علی(ع) که بسیاری از محدثان نقل کردهاند. در این روایت آمده است: «من و علی از یک درختیم، و دیگر مردمان از درختی [یا درختانی] دیگرند»[۶۳].[۶۴].
ولی و وصی و خلیفه
پیامبر اکرم(ص) بارها علی بن ابی طالب(ع) را امام مسلمانان و خلیفه خود خوانده است. در این باره احادیث بسی پرشمارند و محدثان شیعه و سنی، آنها را در منابع روایی به تفصیل آوردهاند. نمونههایی از این احادیث عبارتند از:
حدیث منزلت
پیامبر اکرم(ص) در مناسبتهای مختلف جایگاه علی(ع) را برای خود، همچون جایگاه هارون(ع) برای موسی(ع) دانسته و فرموده است: «يَا عَلِيُّ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»؛ «ای علی، تو برای من همچون هارونی برای موسی؛ جز آنکه پس از من پیامبری نیست». به عقیده شیعیان، این حدیث از ادله امامت و خلافت بلافصل علی(ع) پس از پیامبر است. علمای اسلام و ثقات محدثان شیعه و سنی، به درستی صدور حدیث منزلت رأی دادهاند. این حدیث از لحاظ صحت اسناد و اثبات دلالت بر تقدم و افضلیت علی(ع)، از مدارک ثابت و مسلم شیعیان است[۶۵]. استثنای مقام نبوت و اختصاص دادن دیگر ویژگیهای هارون به علی(ع) ثابت میکند که آن حضرت از نزدیکترین و محبوبترین اصحاب پیامبر بوده است[۶۶].[۶۷].
حدیث غدیر خم
در اواخر سال دهم هجری، پیامبر عازم حج شد. این آخرین حج پیامبر بود و از این رو، آن را «حجة الوداع» نامیدهاند. رسول خدا(ص) در مدینه به جامه احرام درآمد و روز پنجشنبه، چند روز مانده از ذیقعده، پس از نماز ظهر از شهر بیرون آمد و به ذوالحلیفه رسید. در این سفر حدود نود هزار یا بیش از صد هزار نفر پیامبر را همراهی میکردند. پیامبر پس از پشت سر گذراندن منازل، در روز یکشنبه چهارم، یا سه شنبه ششم ذیحجه، به مکه رسید و مناسک حج را به جای آورد[۶۸]. در راه بازگشت به مدینه، روز هیجدهم ذیحجه سال دهم هجرت، آنگاه که با اصحاب به منزل غدیرخم رسید، فرشته وحی نازل شد و آیه ۶۷ سوره مائده را به پیامبر ابلاغ کرد: ای پیامبر، برسان آنچه را پروردگارت بر تو فرو فرستاده است، و اگر نرسانی، چنان است که گویی هیچ یک از پیغامهای خدا را نرسانیدهای. خدا تو را از [گزند] مردمان نگاه میدارد....
پیامبر برای ابلاغ وحی و اجرای فرمان خداوند، دستور داد مردم از حرکت بازایستند و کسانی که پیش رفتهاند بازگردند. سپس فرمان داد در غدیر خم، جایی را از خس و خاشاک پاک کنند و پنجشنبه هیجدهم ذیحجه، پیشاپیش مسلمانان نماز ظهر را بگزارد. آفتاب چنان گرم بود که مردم بخشی از ردای خود را زیر پا میافکندند و بخشی را بر سر میکشیدند. پس از نماز، پیامبر بر منبری رفت که با جهاز شتران برنهاده بودند، و خطبهای در شرح وظایف مسلمانان و مناقب اهل بیت(ع) آغاز کرد. آنگاه فرمودند: «ای مردم، چه کسی از جان مردمان به خودشان نزدیکتر است؟» همه گفتند: «خدا و رسول او بهتر میداند». پیامبر در حالی این سخنان را بر زبان میآورد که دو بازوی علی(ع) را برگرفته و برافراشته بود؛ چونان که زیر بغل هر دو نمایان بود. سپس فرمود: خدا مولا و سرپرست من است و من مولا و سرپرست مؤمنانم و بر مؤمنان از جانشان به ایشان سزاوار ترم، هر که را من مولا و سرپرستم، پس این علی مولا و سرپرست است. این سخن را سه بار تکرار کرد و سپس فرمود: خدایا، هواخواه کسی باش که هواخواه علی است، و دشمن آن باش که دشمن او است. دوست بدار هر که او را دوست میدارد، و دشمن بدار هر که او را دشمن میدارد، و یاری کن هر که او را یاری کند، و خوارکن هر که او را خوار کند. حق را با او بگردان، هر جا او میگردد. هان بهوش باشید؛ باید هر کس در این جا حاضر است، این سخن را به غایبان برساند[۶۹].[۷۰].
حدیث وصایت
بنابر روایات شیعه و سنی، پیامبر علی(ع) را وصی خویش قرار داد. احادیث وصایت نیز به طرق و با الفاظ گوناگون روایت شدهاند. سلمان فارسی چنین نقل کرده است: به رسول خدا(ص) گفتم: «یا رسول الله، هر پیامبری را وصیای است، وصی تو کیست؟» رسول خدا(ص) در پاسخ سکوت کرد و هیچ نگفت. پس از چندی مرا دید و به سوی خویش خواند و فرمود: «ای سلمان!» شتابان به سویش رفتم و گفتم: «لبیک!» فرمود: «آیا میدانی وصی موسی که بود؟» گفتم: «آری، یوشع بن نون بود». فرمود: «چرا؟» گفتم: «زیرا او در آن زمان از دیگر مردمان پیرو موسی دانشمندتر بود». فرمود: «پس وصی من و رازدار و بهترین کسی که پس از خود بر جای میگذارم و همو که وعده مرا وفا میکند و دین مرا ادا میکند، علی بن ابی طالب است»[۷۱].[۷۲].
دیگر احادیث پیامبر درباره علی(ع)
چنانکه گذشت، احادیث پیامبر در تجلیل از علی(ع) بسی پرشمارند، و بخشی از آنها طبقهبندی شد. اینک به ذکر برخی دیگر از احادیث نبوی میپردازیم که در طبقهبندی موضوعی نگنجیدند.
حدیث بستن درهای مسجد
پیامبر(ص) پس از هجرت، مدتی در خانه ابوایوب انصاری منزل گزید و در مدت یازده ماه که کار ساختمان مسجد مدینه ادامه داشت، در همانجا بود[۷۳]. پس از آن، پیامبر از خانه ابوایوب به خانه خود رفت. علی(ع)، ابوبکر، عمر، عباس، حمزه و دیگر عموهای پیامبر نیز در خانههای خود ماندند و برای بیرون رفتن از خانه، از درهایی گذر میکردند که از خانهها به مسجد راه داشتند. پس از چندی دستور رسید که همه صحابه، حتی عموهای پیامبر، در خانه خود را که به مسجد پیامبر باز میشد، ببندند و از درهای دیگر رفت و آمد کنند و برای نماز از درهای اصلی مسجد وارد شوند. تنها علی(ع) اجازه یافت که در خانه خویش را به مسجد باز نگه دارد و هر کار که در مسجد بر پیامبر حلال است، بر وی نیز حلال باشد. این امتیاز بر برخی از صحابه، مانند عموهای پیامبر، گران آمد و به گله گزاری پرداختند، اما پیامبر قاطعانه از این دستور الهی پیروی کرد و فرمود که علی به حکم خدا از این ویژگی برخوردار است. از این رو، اصحاب آرام شدند و در خانه خود را به مسجد بستند[۷۴].[۷۵].
حدیث بازگشت خورشید
از معجزههایی که به دعای پیامبر برای علی(ع) رخ داد، بازگشتن آفتاب از مغرب بود، تا علی(ع) بتواند نماز عصر را در وقت ادا کند. روایات «ردالشمس» در کتب حدیثی شیعه و سنی با الفاظ و طرق مختلف به چشم میخورند. علی(ع) میفرماید: آنگاه که در خیبر بودیم، شبی پیامبر در جنگ با مشرکان بود و به خواب نرفت. روز دیگر پس از نماز عصر سر بر دامانم گذاشت و به خوابی سنگین فرو رفت و تا غروب بیدار نشد. وقتی برخاست، گفتم: «ای رسول خدا، من نماز عصر نگزاردم؛ نخواستم تو را از خواب بیدار کنم». رسول خدا(ص) دست به دعا برداشت و فرمود: «خدایا، بندهات خویشتن را فدای پیامبرت کرد، تو نیز تابش آفتاب را برایش بازگردان». ناگهان آفتاب را در وقت عصر، سپید و صاف دیدم. بر همین حال بود تا برخاستم و وضو ساختم و نماز گزاردم و سپس آفتاب غروب کرد[۷۶].[۷۷].
حدیث طیر
این حدیث را شیعه و سنی نقل کرده و بسیاری آن را صحیح دانستهاند. طرق و الفاظ نقل حدیث گوناگون است. بنابراین، به یک نقل بسنده میکنیم: عمرو بن دینار از انس بن مالک، روایت کرده است: با رسول خدا(ص) در باغی بودیم. مرغ بریانی به ما هدیه کردند. پیامبر فرمود: «خدایا کسی را برسان که از همه مردم بیشترش دوست میداری». چیزی نگذشت که علی بن ابی طالب(ع) بیامد و خواست نزد پیامبر رود، گفتم: «پیامبر اکنون کاری دارد و مشغول است». او پس از ساعتی بازآمد و دوباره دق الباب کرد. خواستم مانند دفعه پیش او را بازگردانم، پیامبر فرمود: «ای انس، در را بر علی بگشا، او را معطل مکن». آنگاه علی(ع) بیامد و با پیامبر از مرغ بریان خورد...[۷۸].[۷۹].
حدیث حقمداری
از احادیث مشهور پیامبر درباره علی(ع)، حدیث حقمداری است که پیامبر بارها بر زبان آورده است. در یکی از نقلهای این حدیث آمده است: ابوثابت، مولای ابوذر، گفته است: روزی به خانه ام سلمه رفتم. دیدم میگرید و از علی(ع) یاد میکند و میگوید: از رسول الله(ص) شنیدم که «علی با حق است و حق با علی است. این دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا سرانجام بر سر حوض کوثر به روز قیامت بر من وارد شوند»[۸۰]. در حدیث دیگری که علی(ع) از رسول الله(ص) روایت کرده، آمده است: خدایا حق را همواره با علی بگردان، هر جا که او میگردد[۸۱].[۸۲].
پیشگوییهای پیامبر(ص) درباره علی(ع)
احادیثی از پیامبر در دستند که از آینده علی(ع) خبر میدهند و حالتی پیشگویانه دارند. برخی از این احادیث در زیر آمدهاند:
حدیث جنگ علی(ع) بر سر تأویل قرآن
از احادیث مشهور پیامبر، که محدثان شیعه و سنی نقل کردهاند، حدیث جنگ علی(ع) بر سر تأویل قرآن است. ابوسعید خدری گوید: روزی پیامبر بر ما وارد شد در حالی که پای افزارش پاره بود. آن را به علی(ع) داد تا بدوزد. سپس نشست و ما نیز پیرامونش نشستیم.... آنگاه فرمود: «بیگمان کسی از شما هست که بر سر تأویل قرآن خواهد جنگید؛ چنانکه من بر سر تنزیل قرآن با مردم جنگیدم». ابوبکر گفت: «من همویم ای رسول خدا؟» پیامبر(ص) فرمود: «نه». عمر گفت: «من همویم ای رسول خدا؟» پیامبر فرمود: «نه، او همان است که پای افزارم را میدوزد». آنگاه نزد علی(ع) رفتیم و او را به این فضیلت مژده دادیم، ولی سر برنداشت؛ گویی پیشتر این سخن را شنیده بود[۸۳].[۸۴].
پیشگویی جنگ علی(ع) با خوارج
احادیثی بسیار از پیامبر روایت شدهاند که علی(ع) با گروهی جنگ میکند. از این احادیث است آنچه درباره خوارج فرموده است؛ مانند آنجا که کسی به نام ابوکثیر، غلام مردی انصاری، میگوید: با آقایم، آنگاه که اهل نهروان کشته شدند، همراه علی(ع) بودم. گویی مردم از اینکه آیا کشتن اینان کاری درست است یا نه، به تردید افتاده بودند. علی(ع) فرمود: «ای مردم، پیامبر خدا(ص) ما را خبر داده است از گروهی که همانند تیر از کمان میپرند و از دین بیرون میروند و هرگز بدان بازنمیگردند»[۸۵].[۸۶].
پیشگویی شهادت علی(ع)
پیامبر در احادیثی از شهادت علی(ع) خبر داده و فرموده است که او به دست شقیترین مردمان کشته میشود. آنچه در پی میآید، نمونهای از این احادیث است: پیامبر به علی(ع) فرمود: «ای علی، میدانی نگونبختترین مردم از اولین و آخرین کیست؟» علی(ع) فرمود: «خدا و پیامبرش داناترند». پیامبر فرمود: «نگونبختترین اولین، پیکننده شتر [[[صالح]] پیامبر] است، و نگونبختترین آخرین کسی است که بر تو ضربت میزند» آنگاه به جای ضربت اشارت برد[۸۷].
در روایتی دیگر، که عمار یاسر نقل کرده، چنین آمده است: پس از غزوه ذاتالعشیره با رسول خدا(ص) بودیم. پیامبر به علی(ع) - در حالیکه بر خاک نشسته بود - رو کرد و فرمود: «ای ابوتراب، میدانی چه کسی شقیترین مردم است؟» علی(ع): فرمود: «یا رسول خدا(ص) او کیست؟» پیامبر فرمود: «شقیترین مردم. همان احمر ثمود است که شتر خدا را پی کرد، و از او بدتر کسی است که محاسن تو را از خون سرت خضاب میکند»[۸۸].[۸۹].
منابع
پانویس
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۸۷؛ امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۳۵.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۴۵.
- ↑ امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۳، ص۲۲۰.
- ↑ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۶.
- ↑ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۵، ح ۳۶۷؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۴، ص۱۷؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۴۵۷؛ هیثمی، نورالدین، مجمع الزوائد، ج۹، ص١۵٢.
- ↑ ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۱، ص۶۶؛ طبری، محب الدین، الریاض النضره، ج۲، ص۱۹۸.
- ↑ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۰۴؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۲، ح ۱۲۳۰؛ مناوی، عبدالرؤوف، فیض القدیر، ج۴، ص۳۵۸.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند، ج۵، ص۲۶؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۲، ح ۱۱۶۴؛ ج۱۵، ح ۱۱۶۷ - ۱۱۶۵.
- ↑ نسائی، احمد بن شعیب، خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، ص۴۴؛ امینی، الغدیر، ج۳، ص۲۲۰.
- ↑ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۴، ص۱۸؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۲۵۸؛ طبری، محب الدین، الریاض النضره، ج۲، ص۱۶۵؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۱؛ احمد بن حنبل، مسند ج۹، ص۲؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۷۲ - ۱۷۰.
- ↑ معینی، محسن، مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۲۶۷.
- ↑ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۲، ص۶۲؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۶، ص۳۹۲.
- ↑ صورتهای مختلف روایت را میتوان در کتابهای زیر جست: امینی، الغدیر، ج۲، ص۲۸۹ - ۲۷۸؛ امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۲۷۳؛ فیروزآبادی، سید مرتضی، فضائل الخمسة فی الصحاح السته، ج۲، ص۲۱ - ۱۹.
- ↑ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الرسل و الملوک، ج۲، ص۶۲؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۵، ح ۳۲۴؛ فیروزآبادی، فضائل الخمسة فی الصحاح السته، ج۲، ص۲۰- ۱۹؛ امینی، الغدیر، ج۲، ص۲۷۹- ۲۷۸؛ امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۶۱؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۲۵۴؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۵۵ – ۱۵۴.
- ↑ معینی، محسن، مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۲۷۰.
- ↑ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۶۶ و ج۳، ص۵؛ متقی هندی، کنز العمال، ج۱۵، ح ۴۳۱؛ احمد بن حنبل، مسند، ج۱، ص۱۵۱ و ۸۴؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۰۲؛ ابن جوزی، صفوة الصفوه، ج۱، ص۱۱۹؛ امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۵۸؛ امینی، الغدیر، ج۷، ص۱۰؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۸۹ – ۱۸۸.
- ↑ معینی، محسن، مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۲۷۲.
- ↑ «و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان میگذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.
- ↑ نسائی، خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، ص۶۴؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۴؛ احمد بن حنبل، مسند، ج۱، ص۳۳۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۲۷۰؛ امینی، الغدیر، ج۲، ص۴۹ – ۴۷.
- ↑ معینی، محسن، مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۲۷۲.
- ↑ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۵، ح ۳۵۵؛ فیروزآبادی، فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج۱، ص۳۷۹.
- ↑ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۱؛ طبری، محب الدین، ذخائرالعقبی، ص۶۶؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۶، ص۵۹؛ ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۴، ص۳۵۵؛ مناوی، فیض القدیر، ج۴، ص۳۵۵.
- ↑ معینی، محسن، مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۲۷۳.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۳۴۴.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ دمشق (تهذیب تاریخ ابن عساکر)، ج۱، ص۳۸۶؛ امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۶۳ و ۲۸۹.
- ↑ معینی، محسن، مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۲۷۶.
- ↑ امینی، الغدیر، ج۳، ص۳۵۷ به نقل از: احمد بن حنبل، مسند، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۴۴۹ و ۲۳۶؛ امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۵۶.
- ↑ امینی، الغدیر، ج۳، ص۳۵۵.
- ↑ خوارزمی، المناقب، ص۳۹؛ موسوی، میرحامد حسین، عبقات الانوار، ج۶؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۵۷ - ۱۵۶.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند، ج۱، ص۱۶۰؛ هیثمی، ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص۷۴؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱، ص۲۲۶؛ نسائی، خصائص امیر المؤمنین علی بن ابی طالب، ص۲۷.
- ↑ معینی، محسن، مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۲۷۶.
- ↑ نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۲؛ احمد بن حنبل، مسند، ج۴، ص۳۶۶؛ بیهقی، سنن الکبری، ج۲، ص۱۴۸؛ دارمی، سنن، ج۲، ص۴۳۱؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱، ح ۴۵؛ طحاوی، مشکل الآثار، ج۴، ص۳۶۸؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۵۸.
- ↑ معینی، محسن، مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۲۷۷.
- ↑ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۵۰؛ ج۲، ص۳۴۳؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۶، ص۲۱۶؛ ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۴، ص۳۰۶؛ امینی، الغدیر، ج۱۰، ص۳۸۰؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۱۹؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۷۵ - ۱۷۴.
- ↑ معینی، محسن، مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۲۷۹.
- ↑ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند، ج۲، ص۲۹۲؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۵، ص۱۹۹ - ۱۹۸؛ واحدی، اسباب النزول، ص۲۶۸؛ طبری، محبالدین، ذخائرالعقبی، ص۲۳؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۲۷۸؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۲۲، ص۷؛ فیروزآبادی، فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج۱، ص۲۱۴؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴۷؛ بیهقی، السنن الکبری، ج۲، ص۱۴۹.
- ↑ معینی، محسن، مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۲۷۹.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۲۶۴ - ۲۶۰؛ سیوطی، الدرالمنثور، ج۱، ص۷۱.
- ↑ سیوطی، الدرالمنثور، ج۱، ص۷۱؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۶۸؛ فیروزآبادی، فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج۲، ص۵۷؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱، ح ۲۵۰؛ امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۷۱- ۳۷۰؛ عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۸۳- ۸۲؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۲۵ - ۱۱۹.
- ↑ معینی، محسن، مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۲۸۰.
- ↑ ابوعیسی ترمذی، الجامع الصحیح، ج۲، ص۲۹۹، احمد بن حنبل، مسند، ج۱، ص۸۴؛ نسائی، سنن، ج۸، ص۱۱۷.
- ↑ «بگو او خداوند یگانه است» سوره اخلاص، آیه ۱.
- ↑ عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۵، ص۷۰۱.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند، ج۶، ص۳۲۳؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۲۱؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۳۰؛ نسائی، خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، ص۹۴-۹۳.
- ↑ معینی، محسن، مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۲۸۱.
- ↑ امینی، الغدیر، ج۳، ص۹۹.
- ↑ نسائی، خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، ص۸۲؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۵، ح ۴۱۸.
- ↑ امینی، الغدیر، ج۲، ص۴۴.
- ↑ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۲، ح ١١٣٠.
- ↑ امینی، الغدیر، ج۶، ص۷۹.
- ↑ ابوعیسی ترمذی، الجامع الصحیح، ج۲، ص۲۱۴.
- ↑ امینی، الغدیر، ج۶، ص۷۹ – ۷۸.
- ↑ ر.ک: ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۱، ص۶۴؛ سید مرتضی فیروز آبادی، فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج۲، ص۲۴۸، سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص۱۷۰؛ امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۴۱.
- ↑ امینی، الغدیر، ج۳، ص۹۶ به نقل از: خوارزمی، المناقب، ص۴۹؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۶، ص۱۵۳؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۴۴۸؛ بغوی فراء، مصابیح السنه، ج۲، ص۲۷۷.
- ↑ معینی، محسن، مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۲۸۱.
- ↑ ذهبی، میزان الاعتدال، ج۱، ص۲۳۵؛ امینی، الغدیر، ج۷، ص۳۴۷.
- ↑ ابو عیسی ترمذی، الجامع الصحیح، ج۲، ص۲۹۹.
- ↑ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۲، ح ۱۱۲۳؛ نسائی، خصائص امیر المؤمنین علی بن ابی طالب، ص۸۷؛ مناوی، کنوزالحقایق، ص۳۷.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ج۳۶، ص۱۱.
- ↑ معینی، محسن، مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۲۸۳.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ج۳۸، ص۳۰۹؛ علامه حلی، کشف الیقین، ص۲۸۰.
- ↑ معینی، محسن، مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۲۸۳.
- ↑ فیروزآبادی، فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج۱، ص۳۱۱؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۲، ح ۱۱۷۵؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۰؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۹۰.
- ↑ برای توضیح بیشتر ر.ک: کنتوری نیشابوری، عبقات الانوار، ج۲؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۹۳ - ۱۹۰.
- ↑ معینی، محسن، مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۲۸۴.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۵۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰۱.
- ↑ فیروزآبادی، فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج۱، ص۳۸۸؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۵۶؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۸۴ – ۱۸۰.
- ↑ معینی، محسن، مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۲۸۵.
- ↑ مناوی، کنوزالحقایق، ص۸۳؛ طبری، الریاض النضره، ج۲، ص۱۷۸؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۳؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۲، ح ۱۱۹۲، ۱۱۶۳؛ ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۱۰۶؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۳۵۶؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۷۲؛ امین عاملی، سیدمحسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۲۳۲ – ۲۳۰؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۹۷ - ۱۹۶.
- ↑ معینی، محسن، مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۲۸۶.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۵.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند، ج۴، ص۳۹۶؛ امینی، الغدیر، ج۳، ص۲۰۲.
- ↑ معینی، محسن، مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۲۸۷.
- ↑ متقی هندی، کنزالعمال، ج۶، ص۲۷۷؛ طبری، محب الدین، الریاض النضره، ج۳، ص۱۸۰ – ۱۷۹؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۸، ص۲۷۹؛ ابن حجر هیثمی، الصواعق المحرقه، ص۷۶؛ فیروزآبادی، فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج۲، ص۱۲۲؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۶۷ - ۱۶۶؛ امینی، الغدیر، ج۳، ص۳۹۳.
- ↑ معینی، محسن، مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۲۸۸.
- ↑ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۵؛ ح ۴۲۲؛ امینی، الغدیر، ج۳، ص۲۱۹؛ امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۵۳؛ کنتوری نیشابوری، عبقات الانوار، ج۴؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۰؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۵، ص۴۷۳؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۷۶.
- ↑ معینی، محسن، مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۲۸۸.
- ↑ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۳۲۱.
- ↑ ابوعیسی ترمذی، الجامع الصحیح، ج۲، ص۲۹۸؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۲۴؛ فیروزآبادی، فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج۳، ص۱۰۸؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۲، ح ۱۲۹۳ و ۱۲۱۲؛ طبری، ریاض النضره، ج۲، ص۱۹۳؛ مناوی، کنوز الحقایق، ص۴۳؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۷، ص۲۳۴؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۷۸ - ۱۷۷.
- ↑ معینی، محسن، مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۲۸۹.
- ↑ شیخ طوسی، الامالی، ج۱، ص۲۶۰؛ نسائی، خصائص امیرالمؤمنین، ص۱۳۴، ح ۱۵۲؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۸۶.
- ↑ معینی، محسن، مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۲۸۹.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند، ج۱، ص۸۱؛ نسائی، خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، ص۱۴۳ - ۱۴۱؛ ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۶، ص۶۱۸ - ۶۱۷؛ مسلم، الجامع الصحیح، ج۷، ص۱۶۵؛ ابن ماجه، سننن، ج۱، ص۷۳ - ۷۲.
- ↑ معینی، محسن، مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۲۹۰.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۱۷؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۲، ص۲۳۷.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند، ج۴، ص۲۶۳؛ نسائی، خصائص امیرالمؤمنین، ص۱۳۲ – ۱۳۰؛ ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۱۳۵؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴۰؛ امینی، الغدیر، ج۱، ص۳۲۶ - ۳۲۰.
- ↑ معینی، محسن، مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۲۹۰.