امامت عامه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۴۰: خط ۴۰:
*[[امام]] پس از نمایاندن این نکته که [[امامت]] امری صرفاً [[سیاسی]] نیست و ضمن تأکید بر نقش [[امام]] در حوزه‌های [[تعلیم]]، [[تربیت]]، [[ابلاغ]] و [[موعظه]] بیان می‌کند که [[شناخت امام]] [[راستین]] نقش کلیدی در [[سعادت اخروی]] [[انسان‌ها]] دارد، زیرا [[امامان]] حقیقی [[نمایندگان]] [[خدا]] در میان [[مردم]] و واسطه خلق و [[خالق]] در روز جزا هستند و داشتن سابقه آشنایی و انس با آنها در [[دنیا]] مهم‌ترین دست‌مایه ورود به [[بهشت]] است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۵۰</ref>. تعابیر [[امام]] به خوبی [[مؤیّد]] دیدگاه [[شیعیان]] در تأکید بر [[شناخت امام]] است. آن [[حضرت]] در تعبیری دو [[وظیفه]] [[معرفت امام]] و [[اطاعت]] از او را چنین بیان می‌کنند: بر شما باد [[اطاعت]] از کسی که به بهانه نشناختنش کسی عذر شما را پذیرا نخواهد بود<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۵۶:  {{متن حدیث| عَلَيْكُمْ بِطَاعَةِ مَنْ لَا تُعْذَرُونَ [فِي جَهَالَتِهِ‏] بِجَهَالَتِه‏}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 128.</ref>.
*[[امام]] پس از نمایاندن این نکته که [[امامت]] امری صرفاً [[سیاسی]] نیست و ضمن تأکید بر نقش [[امام]] در حوزه‌های [[تعلیم]]، [[تربیت]]، [[ابلاغ]] و [[موعظه]] بیان می‌کند که [[شناخت امام]] [[راستین]] نقش کلیدی در [[سعادت اخروی]] [[انسان‌ها]] دارد، زیرا [[امامان]] حقیقی [[نمایندگان]] [[خدا]] در میان [[مردم]] و واسطه خلق و [[خالق]] در روز جزا هستند و داشتن سابقه آشنایی و انس با آنها در [[دنیا]] مهم‌ترین دست‌مایه ورود به [[بهشت]] است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۵۰</ref>. تعابیر [[امام]] به خوبی [[مؤیّد]] دیدگاه [[شیعیان]] در تأکید بر [[شناخت امام]] است. آن [[حضرت]] در تعبیری دو [[وظیفه]] [[معرفت امام]] و [[اطاعت]] از او را چنین بیان می‌کنند: بر شما باد [[اطاعت]] از کسی که به بهانه نشناختنش کسی عذر شما را پذیرا نخواهد بود<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۵۶:  {{متن حدیث| عَلَيْكُمْ بِطَاعَةِ مَنْ لَا تُعْذَرُونَ [فِي جَهَالَتِهِ‏] بِجَهَالَتِه‏}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 128.</ref>.
*2. دومین [[وظیفه مسلمانان]] اقامه [[امام]] و برنشاندن او بر مسند [[حاکمیت]] است. یکی از [[باورهای شیعی]] برگرفته از [[روایات نبوی]] چنین است: [[صاحب]] [[حق]] [[امامت]] موظف نیست [[امت]] را به سوی خود فراخواند و برای به دست گرفتن [[حکومت]] ولو آن‌که [[مردم]] نخواهند تکاپو کند، بلکه این امت‌اند که موظف‌اند در پی [[شناخت امام]] حقیقی به سراغ او بروند و از او [[دعوت]] کنند که سایه امامتش را بر سر ایشان بگستراند. این اصل [[اعتقادی]] با [[تشبیه امام به کعبه]] که باید به سراغش رفت و بر او نیست که به سراغ [[مردم]] برود، در [[روایات]] [[دینی]] انعکاس یافته است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 128-129.</ref>.
*2. دومین [[وظیفه مسلمانان]] اقامه [[امام]] و برنشاندن او بر مسند [[حاکمیت]] است. یکی از [[باورهای شیعی]] برگرفته از [[روایات نبوی]] چنین است: [[صاحب]] [[حق]] [[امامت]] موظف نیست [[امت]] را به سوی خود فراخواند و برای به دست گرفتن [[حکومت]] ولو آن‌که [[مردم]] نخواهند تکاپو کند، بلکه این امت‌اند که موظف‌اند در پی [[شناخت امام]] حقیقی به سراغ او بروند و از او [[دعوت]] کنند که سایه امامتش را بر سر ایشان بگستراند. این اصل [[اعتقادی]] با [[تشبیه امام به کعبه]] که باید به سراغش رفت و بر او نیست که به سراغ [[مردم]] برود، در [[روایات]] [[دینی]] انعکاس یافته است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 128-129.</ref>.
*همین مفهوم در چند موضع از [[نهج البلاغه]] نیز بازتاب یافته است. آن [[حضرت]] فرموده‌اند که ما را حقی است که اگر به ما داده شود آن را می‌پذیریم و اگر نه، [[شکیبایی]] پیشه می‌کنیم، هر چند که [[شام]] شکیب به درازا بکشد<ref>نهج البلاغه، حکمت  ۲۱</ref>. آن [[حضرت]] ضمن بیان گزارشی از [[غصب]] [[حق]] ایشان در [[امامت]] و [[شکیبایی]] طولانی‌شان بر دست به دست شدن [[امارت]] در میان کسانی که [[شایسته]] آن نبودند، بیان می‌دارند که اگر امروز نیز حضور مردمی که ایشان را به صدرنشینی در [[حکومت]] فرامی‌خوانند نبود و اگر پیمانی نبود که [[خدا]] از [[عالمان]] گرفته تا در برابر سیری [[ظالمان]] و [[گرسنگی]] [[مظلومان]] [[سکوت]] [[اختیار]] نکنند، به اجتناب از ورود به عرصه [[سیاست]] ادامه می‌دادم<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۳ نهج البلاغه|خطبه ۳]]</ref>. هم‌چنین در چند موضع دیگر به بی‌رغبتی خود در ذات [[دنیا]] و [[حکومت]] دنیوی اشاره و تصریح کرده‌‌اند که [[دعوت]] مصرّانه [[مردم]] از حضرتش بود که ایشان را به بر عهده گرفتن کار [[امامت]] متقاعد ساخت<ref>خطبه‌های ۵۴، ۲۳۹، ۱۳۷ و ۹۲</ref>. این معنا در [[احتجاجات]] [[امام]] با [[طلحه]] و [[زبیر]] نیز انعکاس یافته است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۵ و نامه ۵۴</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 129.</ref>.
*همین مفهوم در چند موضع از [[نهج البلاغه]] نیز بازتاب یافته است. آن [[حضرت]] فرموده‌اند که ما را حقی است که اگر به ما داده شود آن را می‌پذیریم و اگر نه، [[شکیبایی]] پیشه می‌کنیم، هر چند که [[شام]] شکیب به درازا بکشد<ref>نهج البلاغه، حکمت  ۲۱: {{متن حدیث| لَنَا حَقٌّ فَإِنْ أُعْطِينَاهُ وَ إِلَّا رَكِبْنَا أَعْجَازَ الْإِبِلِ وَ إِنْ طَالَ السُّرَى‏}}</ref>. آن [[حضرت]] ضمن بیان گزارشی از [[غصب]] [[حق]] ایشان در [[امامت]] و [[شکیبایی]] طولانی‌شان بر دست به دست شدن [[امارت]] در میان کسانی که [[شایسته]] آن نبودند، بیان می‌دارند که اگر امروز نیز حضور مردمی که ایشان را به صدرنشینی در [[حکومت]] فرامی‌خوانند نبود و اگر پیمانی نبود که [[خدا]] از [[عالمان]] گرفته تا در برابر سیری [[ظالمان]] و [[گرسنگی]] [[مظلومان]] [[سکوت]] [[اختیار]] نکنند، به اجتناب از ورود به عرصه [[سیاست]] ادامه می‌دادم<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۳ نهج البلاغه|خطبه ۳]]</ref>. هم‌چنین در چند موضع دیگر به بی‌رغبتی خود در ذات [[دنیا]] و [[حکومت]] دنیوی اشاره و تصریح کرده‌‌اند که [[دعوت]] مصرّانه [[مردم]] از حضرتش بود که ایشان را به بر عهده گرفتن کار [[امامت]] متقاعد ساخت<ref>خطبه‌های ۵۴، ۲۳۹، ۱۳۷ و ۹۲</ref>. این معنا در [[احتجاجات]] [[امام]] با [[طلحه]] و [[زبیر]] نیز انعکاس یافته است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۵ و نامه ۵۴</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 129.</ref>.
*3. سومین [[وظیفه مسلمانان]] پس از نشاندن [[امام]] بر مسند [[حکومت]]، پای‌مردی در [[یاری]] او برای [[اداره]] [[جامعه]] است. [[مردم]] با [[اطاعت]] و [[حمایت از امام]]، دست او را در مهارکردن [[ظالمان]] و ستاندن [[حق]] [[مظلومان]] از [[ستمگران]] باز می‌گذارند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۶</ref>. [[ضرورت]] [[اطاعت از امام]] و [[خیرخواهی]] خردمندانه برای وی در [[نامه]] کارگزارشان در [[مکه]] بازتاب یافته است<ref>نهج البلاغه، خطبه 33</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 129.</ref>.
*3. سومین [[وظیفه مسلمانان]] پس از نشاندن [[امام]] بر مسند [[حکومت]]، پای‌مردی در [[یاری]] او برای [[اداره]] [[جامعه]] است. [[مردم]] با [[اطاعت]] و [[حمایت از امام]]، دست او را در مهارکردن [[ظالمان]] و ستاندن [[حق]] [[مظلومان]] از [[ستمگران]] باز می‌گذارند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۶</ref>. [[ضرورت]] [[اطاعت از امام]] و [[خیرخواهی]] خردمندانه برای وی در [[نامه]] کارگزارشان در [[مکه]] بازتاب یافته است<ref>نهج البلاغه، خطبه 33</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 129.</ref>.



نسخهٔ ‏۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۲۷

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
مدخل‌های وابسته به این بحث:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امامت عامه (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • امامت در لغت به معنای پیشوایی، رهبری و مرجعیت جامعه است. واژه امّت را به معنای هر جماعتی گرفته‌اند که موضوع و منافع مشترکی آن‌ها را گرد هم جمع کرده است. این موضوع می‌تواند دین واحد یا زمان و مکان واحد باشد. با توجه به آنچه لغت‌دانان در معنای امّ و امّت گفته‌اند[۱]، می‌توان امام را شخصی دانست که اجتماع امت بر محور اوست و اساس تجمع و دوری از تشتّت است. در مورد امام دو نکته اقتدا به او و مقدم داشته شدن او توسط امت باید لحاظ شود. هر کس که به او اقتدا شود و در کارها مقدم داشته شود، امام نامیده خواهد شد. از این بابت پیامبر، امام امت و خلیفه، امام رعیت خواهد بود. در مجموع می‌توان نتیجه گرفت که از لحاظ لغوی، امامِ یک گروه کسی است که آنان او را مقتدای خود می‌دانند و بر خود مقدم می‌دارند و بر گرد او تجمع می‌کنند. امام علی (ع) مفهوم امامت و جایگاه خود را به عنوان امام امت با تشبیه خود به محور آسیا که آسیاسنگ بر گرد آن می‌چرخد، تبیین کرده است[۲]. این تمثیل فهم ما را از معنای امامت روشن‌تر می‌سازد[۳].

بازتاب امامت در نهج البلاغه

مباحث امامت عامه در چهل موضع از نهج البلاغه مورد توجه قرار گرفته است. در ادامه، گزارشی از گفته‌ها و نوشته‌های امام علی در حوزه کلیات امامت ارائه می‌شود[۵].

نیاز ضروری به امام

شئون و وظایف امام

صفات امام

در روایات اسلامی، محبت دنیا سرچشمه تمام خطاها دانسته شده است. امام در نامه‌ای به کارگزار خویش در بصره که در معرض گرایش به مجالس دنیادوستان قرار گرفته بود، او را زنهار می‌دهد و بیان می‌دارد که خود به عنوان امام از هرگونه مال‌اندوزی و رغبت به مشتبهات دنیوی بر کنار هستند و شایسته است که یاران ایشان نیز با خویشتن‌داری، تلاشگری، پارسایی و درست‌کاری در این راه ایشان را یاور باشند. آن حضرت بیان می‌دارند که سزاست امام مردم با امت خویش در ناگواری‌های زندگی مشارکت کند و اسوه آن‌ها در صبر بر ناملایمات باشد[۳۱][۳۲].

امامت و وصایت

وظیفه امت در قبال امام

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. عرب هر چیزی را که وابستگانش به آن ضمیمه می‌شوند، امّ می‌نامد... هر شهری امّ آبادی‌های اطراف آن است.
  2. نهج البلاغه، خطبه ۳
  3. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 122-123.
  4. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 123.
  5. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 123.
  6. نهج البلاغه، خطبه ۴۰
  7. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 123.
  8. نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰
  9. نهج البلاغه، حکمت ۳۳۲
  10. نهج البلاغه، خطبه ۱۶۸
  11. نهج البلاغه، خطبه ۱۶۴
  12. نهج البلاغه، خطبه ۱۰۳
  13. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 123-124.
  14. نهج البلاغه، خطبه ۱۸۰
  15. نهج البلاغه، خطبه ۳۴
  16. نهج البلاغه، خطبه ۱۶۴
  17. نهج البلاغه، خطبه ۳۴
  18. نهج البلاغه، خطبه ۲۷
  19. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 124-125.
  20. نهج البلاغه، خطبه ۱۶۴
  21. نهج البلاغه، خطبه ۱۶۴
  22. نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷
  23. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 125.
  24. نهج البلاغه، خطبه ۱۴۵
  25. نهج البلاغه، خطبه ۱۸
  26. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 125.
  27. نهج البلاغه، خطبه ۲۰۵
  28. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 125-126.
  29. نهج البلاغه، خطبه ۱۲۹
  30. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 126.
  31. نهج البلاغه، نامه ۴۵
  32. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 126.
  33. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 126.
  34. نهج البلاغه، خطبه ۸۶
  35. نهج البلاغه، خطبه ۲
  36. نهج البلاغه، خطبه ۱۴۲
  37. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 127.
  38. نهج البلاغه، خطبه ۱۴۲
  39. نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷
  40. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 127.
  41. ﴿ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ ؛ سوره انبیا، آیه ۷۳.
  42. ﴿وَإِن نَّكَثُواْ أَيْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُواْ فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنتَهُونَ؛ سوره توبه، آیه ۱۲
  43. ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لا يُنصَرُونَ ؛سوره قصص، ۴۱
  44. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 127-128.
  45. نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷
  46. نهج البلاغه، خطبه ۱۸۷
  47. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 128.
  48. نهج البلاغه، خطبه ۱۵۰
  49. نهج البلاغه، حکمت ۱۵۶: « عَلَيْكُمْ بِطَاعَةِ مَنْ لَا تُعْذَرُونَ [فِي جَهَالَتِهِ‏] بِجَهَالَتِه‏»
  50. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 128.
  51. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 128-129.
  52. نهج البلاغه، حکمت ۲۱: « لَنَا حَقٌّ فَإِنْ أُعْطِينَاهُ وَ إِلَّا رَكِبْنَا أَعْجَازَ الْإِبِلِ وَ إِنْ طَالَ السُّرَى‏»
  53. نهج البلاغه، خطبه ۳
  54. خطبه‌های ۵۴، ۲۳۹، ۱۳۷ و ۹۲
  55. نهج البلاغه، خطبه ۲۰۵ و نامه ۵۴
  56. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 129.
  57. نهج البلاغه، خطبه ۱۳۶
  58. نهج البلاغه، خطبه 33
  59. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 129.