رفق و مدارا

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۶ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۳۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

در قرآن آمده است: ﴿فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا[۱]

همچنین می‌فرماید: ﴿لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ[۲][۳].

پیامبر (ص) می‌فرمایند: "اگر رفق چیزی بود که دیده می‌شد، می‌دیدی که هیچ مخلوقی از آن نیکوتر نیست"[۴].

امام موسی کاظم (ع) می‌فرمایند: "مدارا کردن با دیگران نیمی از وسیله زندگی است و کسی که میانه‌روی کند فقیر نمی‌شود"[۵].

مدارا مترادف رفق، سازگاری، سهولت، مسالمت و نرم‌خویی است[۶].

رفق و مدارا به معنای نرمی و سازش است. به بیان دیگر مهربانی نسبت به دیگران است و در لغت عرب: به معنای ملاطفت و ملایمت است[۷].

مدارا از حیث معنی نزدیک به رفق است، زیرا مدارا نرمی و ملایمت و حسن معاشرت با مردم و تحمل ناگواری و آزار آنهاست و گاهی بین رفق و مدارا می‌توان تفاوتی قائل شد به این اعتبار که در مدارا تحمل آزار مردم هست و در رفق نیست[۸].

مدارا نیز نزدیک به رفق است و مدارا عبارت از آن است که ناگواری از کسی به تو رسد متحمل شوی و به روی خود نیاوری[۹][۱۰].

مدارا عبارت است از آنکه به خاطر دفع مفسده، یا کم کردن آن، و یا اجتناب از بالا گرفتن آن، از انکار و ممانعت از آن خودداری کنی... مدارا گاهی برای رفع شر کسی است که با او سازگاری می‌کنی، و گاهی برای آن است که او را به سوی نیکی جلب کنی؛ و تمام اینها در جایی است که محلی برای بازداشتن و ممانعت نباشد؛ و یا اینکه ترس در بین باشد یا امکان تأثیر وجود نداشته باشد، که در این صورت نرمی و خوشرویی و تحمل آزار طرف مقابل و پاسخ گفتن بدی‌ها با اعمال نیک، مدارا خواهد بود [۱۱].

رازداری آن‌گونه که ما تفسیر نمودیم، یک نوع سازگاری و مدارا با مردم است[۱۲].

مهربانی از اصولی است که در سیرت هر شخص وجود دارد؛ اما گاهی کسی را مستحق مهربانی و نرمی نمی‌یابیم و در این زمان هرچه کوتاه بیاییم و یا به نرمی رفتار کنیم، مطابق کتب لغت "مدارا" کرده‌ایم.

دین اسلام به هیچ عنوان، مروج هیچ نوع سهل‌انگاری نیست؛ اما سهل‌انگاری (مدارا) با هر کسی حتی با دشمنان را مفید می‌داند. رفتار امام علی (ع) نمونه والای قاطعیت و مدارا بود. از دیدگاه امام، کارگزاران باید در عین قاطعیت، از مدارا برخوردار باشند. ایشان خشونت مطلق را آفت مدیریت می‌دانند. همان‌گونه که نرمش بی‌حساب را در اداره امور زیان‌بار تلقی می‌کنند.

به نظر می‌رسد که رفق و مدارا بیشتر شایسته مدیران و دولت‌مردان جامعه اسلامی است تا افراد عادی جامعه اسلامی. پیامبر (ص) در جریان فتح مکه تا آخرین حد ممکن با اهل مکه مدارا کرد و هرکس را که به مسجد الحرام پناهنده شد و یا سلاح به زمین گذارد و در خانه خود ماند، در امان دانست و بعد از فتح هم با کسانی همچون هند جگرخوار و عکرمه بن ابی جهل که آتش افروز جنگ‌های پس از بدر بودند، با گذشت و مدارا برخورد نمود[۱۳]، این برخورد نه تنها به عظمت اسلام افزود بلکه درسی بزرگ به همه مسلمانان داد؛ گذشت در عین قدرت و مدارا در عین قاطعیت[۱۴].

شهید مطهری می‌نویسد: پیامبر (ص) در مسایل فردی و شخصی و آنچه مربوط به شخص خودش بود نرم و ملایم بود. گذشت‌های بزرگ تاریخی‌اش یکی از علل پیشرفتش بود؛ اما در مسایل اصولی و عمومی، آنجا که حریم قانون بود، سختی و صلابت نشان می‌داد و دیگر جای گذشت نمی‌دانست، پس از فتح مکه و پیروزی بر قریش، آنان را بخشید و توبه قاتل عموی محبوبش حمزه را پذیرفت ولی زنی که از اشراف هم بود و سرقت کرده بود را گذشت نکرد و قانون الهی را اجرا نمود[۱۵].

دو مفهوم تساهل و تسامح در اسلام با رفق و مدارا ارتباط بسیار نزدیکی دارد.

فلسفه اصلی تساهل و تسامح در اسلام، تربیت مؤمنان و نزدیک ساختن دل‌های آنان به یکدیگر است؛ به عبارت روشن‌تر، قلمرو مدارا در درون نظام دینی است و قلمرو صلابت و اقتدار در بیرون نظام دینی، صلابت برای حفظ دین، جلوگیری از تهاجم بیگانگان، پیشرفت اسلام و نفوذناپذیر بودن رهبران دینی در برابر معاندان است. از نظر لغت تساهل و تسامح اگر با هم بیایند به معنای آسان گرفتن و گذشت است ولی اگر یکی بدون دیگری به کار رود، معنایشان متفاوت می‌شود. چون تساهل نوعی بی‌تفاوتی و اباحه‌گری در پی دارد، به خلاف تسامح که در آن مدارا و گذشت با اقتدار و بزرگواری نهفته است[۱۶].

چنان‌چه در قرآن نیز آمده است تسامح در اجرای حدود الهی با روح ایمان به خدا و آخرت ناسازگار است. مسلمانان طی ده سال در بیش از ۷۰ جنگ شرکت کردند. واقعه مسجد ضرار نمونه‌ای از نحوه برخورد پیامبر (ص) با موردی بود که کانون دین مورد تهاجم قرار گرفته بود.

یکی از اصول اولیه پیامبر (ص) در دعوت به دین، مدارا است.

مدارا کردن یکی از مصادیق بارز حسن خلق است.

نهادینه کردن عقاید و به خصوص عواطف و ملکه شدن منش‌های پسندیده در جان، هم زمان می‌طلبد و هم ظرافت، به عبارت دیگر "مدارا" می‌طلبد. مدارا در تربیت و اصلاح دیگران نقش غیر قابل انکاری دارد.

مدارا در امور مستحب و نوافل است و کارهای واجب در هیچ شرایطی جز حالت ضرورت، قابل چشم‌پوشی و اغماض نیست.

به همان اندازه که به مدارا، حسن خلق‌، حلم و معاشرت شایسته مأموریم، به تولی و تبری، مرزبندی مکتبی در دوستی‌ها، صف‌آرایی در برابر دشمن، مقاومت بر سر "مواضع" و بی‌تفاوت نبودن در مقابل بدی‌ها و بدان موظف هستیم.

از مضمون برخی روایات استفاده می‌شود که اساساً ایمان در پرتو مدارا کردن با مردم، محفوظ می‌ماند... شاید کلی‌ترین ویژگی فرد مداراگر آن است که نسبت به خود، واقع‌بین است... مدارا در ایجاد روابط اجتماعی سالم و خوب، نقشی اساسی ایفا می‌کند. شخص مداراگر نه تنها افراد را بر اشتباهات و ضعف‌های خویش آگاه می‌سازد، بلکه خود، عامل اصلی در تقویت و رشد روابط اجتماعی خواهد بود.

در نتیجه مدارا با مردم اگر به منظور احترام و تکریم به شخصیت آنان باشد بسیار ارزنده است، چنین مدارایی نشانه عقل بیدار و فکر روشن‌بین است، چنین مدارایی مایه محبوبیت و راه نفوذ در افکار دیگران است. اولیای الهی به چنین مدارایی توجه داشتند[۱۷].[۱۸]

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

  1. «پس کافران را فرصتی ده و اندکک به خود واگذار» سوره طارق، آیه ۱۷.
  2. «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطه‌ای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونه‌ای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا می‌دهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
  3. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۲۴۴.
  4. احمد نراقی، معراج السعاده، ص۱۸۷.
  5. شیخ حُر عاملی، آداب معاشرت، ترجمه محمد علی فارابی، یعسوب عباسی علی کمر، ص۵۰.
  6. فرهنگ اصطلاحات اخلاقی، ص۲۰۳.
  7. معصومه شرف الدین الموسوی. اصول تربیتی و اخلاقی در صحیفه کامله سجادیه (پایان‌نامه کارشناسی ارشد رشته فلسفه و کلام اسلامی، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه قم، ۱۳۸۶)، ص۲۴۰.
  8. شیخ حر عاملی، آداب معاشرت، ترجمه محمد علی فارابی، یعسوب عباسی علی کمر، ص۵۰.
  9. احمد نراقی، معراج السعاده، ص۱۸۸.
  10. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۲۴۵.
  11. حسین بحرانی، سلوک عرفانی در سیره اهل البیت (ع)، ترجمه علی شیروانی، ص۱۰۱ - ۱۰۲.
  12. حسین بحرانی، سلوک عرفانی در سیره اهل البیت (ع)، ترجمه علی شیروانی، ص۹۸.
  13. جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج۲، ص۳۴۴ - ۳۴۶.
  14. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۲۴۶-۲۴۷.
  15. مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲، ص۲۵۷.
  16. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۲۴۷.
  17. معصومه شرف الدین الموسوی، اصول تربیتی و اخلاقی در صحیفه کامله سجادیه (پایان‌نامه کارشناسی ارشد رشته فلسفه و کلام اسلامی، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه قم، ۱۳۸۶)، ص۲۴۳.
  18. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۲۴۸-۲۴۹.