آداب جهاد

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۳ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۰۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

جهاد پاره‌ای آداب و اصول عمومی دارد که در تمام جنگ‌ها از سوی دو لشکر متخاصم اجرا می‌شود؛ برخی از این اصول عبارت‌اند از:

  1. قصد خلوص: ارزش جهاد در احیای ارزش‌های دینی و انسانی است و رزمنده باید تمام همت خود را برای نیل به هدف مزبور به کار گیرد.
  2. نادیده انگاشتن تعصبات قومی و ملی: رزمنده اسلام باید همه تعصبات جاهلی، قومی، نسبی و ملی را کنار گذاشته، تنها بر محور حق مجاهده کند.
  3. ابتدا به جنگ، ممنوع: مکتب اسلام، مکتب صلح و محبت و هدایت است و تا آنجا که میسور است، جلوی جنگ و خون‌ریزی را می‌گیرد.
  4. خودداری از دشنام: یکی دیگر از آداب جبهه دینی، پرهیز از دشنام به مخالفان است.
  5. دعا و نیایش: دعا و پیوند با خدا موجب تقویت روحی مجاهد شده، وی را در جهاد با کفار استوارتر می‌کند.
  6. شعار و تبلیغات جنگی: از زمان‌های قدیم، دادن شعار و به راه انداختن تبلیغات در جنگ‌ها برای تقویت روحیه سربازان خودی و تضعیف جبهه مقابل، مرسوم و رایج بوده است. پیامبر اسلام (ص) نیز از این اصل جنگی سود می‌برد.
  7. ایثار و فداکاری: از ویژگی‌های رزمنده دینی، داشتن روحیه ایثار و فداکاری و کمک به دیگر رزمندگان است. انسان‌ها از حیث نیروی فیزیکی و بدنی و همچنین از جهت شجاعت و بی‌باکی، متفاوتند. در میدان کارزار، گاهی انسان‌های ناتوان از جهت نیروی فیزیکی یا روحی در برابر دشمن با مشکل مواجه می‌شوند، یا رزمنده‌ای مجروح می‌گردد، یا دشمن می‌خواهد وی را غافل‌گیر کند که در این هنگامه‌ها، رزمنده دیگر که از توان لازم و شجاعت برخوردار است باید به یاری و کمک همرزم خود شتافته، او را از تیررس دشمن خارج کند.
  8. رفتار انسانی با دشمن: در اسلام اصل بر رفتار انسانی با همه انسان‌ها، حتی دشمن است.
  9. غنایم جنگی: غنیمت جنگی از آن مجاهدان حاضر در صحنه‌های نبرد است و کسانی که در جنگ حاضر نباشند سهمی از آن نمی‌برند.
  10. صلح: براساس دیدگاه اسلام جنگ و خونریزی فاقد ارزش بود و عملی جاهلی محسوب می‌شد. امام علی (ع) در روایتی می‌فرماید: «صلح و ترک مخاصمه برای من از جنگ گواراتر است؛ به شرطی که موجب وهن و سستی اسلام نگردد»[۱].[۲]
  11. فرمانبری از امام: مجاهدان باید از امام معصوم و یا نایب او (فقیه جامع الشرایط) اطاعت کنند و رهنمود بگیرند.
  12. متانت و استواری: مجاهد باید نترس، متین، و استوار باشد المؤمن کالجبل الراسخ لا یحرکه العواصف؛ مؤمن باید همچون کوه استوار باشد و طوفان‌ها او را نلرزاند. اگر کسی ایمان، متانت و استواری نداشته باشد شایعات و تبلیغات دشمن، او را شکار خواهد کرد. مانند برخی از افسران و سربازان امام حسن (ع) که خیانت کردند.
  13. در ماه‌های حرام جنگ نکند؛ مگر زمانی که از حمله دشمن در امان نباشد.
  14. حرمت فرار: فرار از میدان و معرکه نبرد، حرام است، مگر آنکه بخواهد در جایی که بیشتر به دشمن مشرف است، قرار گیرد؛ مانند تپه[۳].

نکاتی از آداب جهاد

در سیره معصومان نکات مهمی در آداب جهاد دیده می‌شود که در خور توجه است. قسمتی از این نکات مربوط به قبل از شروع جنگ و قسمتی مربوط به هنگام نبرد و درگیری است. به مواردی اشاره می‌شود:

توصیه‌های پیامبر(ص) در هنگام اعزام نیرو

رسول خدا(ص) در زمان اعزام یک فرمانده برای عملیات در منطقه‌ای خاص، اول توصیه‌های لازم را به وی می‌کرد که مبادا به مردم ستم کند و بی‌جهت افراد را بکشد یا دست به کارهای غیرمنطقی و مخالف با ارزش‌های دینی بزند. ابوحمزه ثمالی از امام صادق(ع) نقل می‌کند که روش رسول خدا(ص) این‌گونه بود که هرگاه تصمیم داشت گروهی را اعزام کند، آنان را می‌خواست و در برابر خود می‌نشاند، سپس این‌گونه به آنان توصیه می‌کرد: «سِيرُوا بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ لَا تَغُلُّوا وَ لَا تُمَثِّلُوا وَ لَا تَغْدِرُوا وَ لَا تَقْتُلُوا شَيْخاً فَانِياً وَ لَا صَبِيّاً وَ لَا امْرَأَةً وَ لَا تَقْطَعُوا شَجَراً إِلَّا أَنْ تُضْطَرُّوا إِلَيْهَا»[۴]: «به نام خدا، برای خدا و در راه خدا و برابر با مذهب رسول خدا(ص) سیر و حرکت کنید. غلول و خیانت نکنید، دشمنانتان را مثله نکنید (اعضای آنان را قطعه‌قطعه ننمایید) و نیرنگ نکنید و مردان پیر و کودک و زنی را نکشید و درختی را قطع نکنید مگر اینکه مجبور شوید». در روایت مسعدة بن صدقه امام صادق(ع) می‌فرماید: وقتی رسول خدا(ص) گروهی را اعزام می‌نمود، اول نکاتی را به فرمانده توصیه می‌کرد و او را نسبت به خودش و جمع همراه وی، به تقوای الهی توصیه می‌کرد[۵]؛ سپس به جمع افراد اعزامی این‌گونه می‌فرمود: جهاد کنید برای خدا و در راه خدا بجنگید با کسی که به خدا کافر است و فریب ندهید، خیانت نکنید، مثله ننمایید و بچه و نه کسی را که در جای بلندی گرفتار شده است نکشید، و نخل‌ها را به آتش نکشید و کسی را در آب غرق نکنید و درخت‌های میوه را قطع نکنید و زراعت‌ها را به آتش نکشید؛ زیرا شما نمی‌‌دانید شاید به آن نیازمند شوید و حیواناتی را که دارای گوشت حلال هستند نکشید، مگر در موردی که چاره‌ای از خوردن آنها نیست[۶].

مشابه این توصیه‌ها در روایتی دیگر که محمد بن حمران و جمیل بن دراج از امام صادق(ع) نقل کرده‌اند، آمده است[۷]. این نکته‌ها دستورهای بسیار مهمی است؛ سفارش‌هایی دربارۀ افراد ضعیف حاضر در جنگ و افرادی که کاری با جنگ ندارند، دقت در تعهدها و اینکه افراد را با فریب از پای در نیاورند، توجه به اینکه درباره غنایم خیانت نکنند و به کشته‌شدگان بی‌‌‌احترامی ننمایند و اعضای آنان را قطع نکنند؛ سفارش‌هایی دربارۀ حیوانات، محیط زیست و حفظ درخت‌ها و زراعت‌ها و اینکه دقت کافی در این مسائل داشته باشند. علامه مجلسی در شرح این حدیث می‌نویسد: بخشی از آنچه نهی شده راجع به درختان، در صورتی است که ضرورتی پیش نیاید و در صورت ضرورت اشکال ندارد، آن گونه که رسول خدا(ص) دربارۀ نخل‌های بنی‌‌‌‌‌‌‌نضیر انجام داد[۸]. این نکته در خبر دیگری از پیامبر(ص) نقل شده است که فرمود: «وَ لَا تَقْطَعُوا شَجَرَةً إِلَّا أَنْ تُضْطَرُّوا إِلَيْهَا»[۹]: و درختی را قطع نکنید مگر اینکه مجبور به قطع آن شوید». امیرالمؤمنین(ع) نیز توصیه‌های مشابهی دارد. در بخشی از آن توصیه‌ها به مجاهدان صحنه نبرد چنین می‌خوانیم: کشته‌ای را مُثله نکنید و هرگاه به اقامتگاه مردان قومی رسیدید، پنهان‌ها را آشکار نکنید و وارد خانه‌ای نشوید و چیزی از اموال آنان را نگیرید، مگر آنچه در میان لشکرشان بیابید و زنان را با آزار تحریک نکنید، گرچه به ناموس شما بی‌حرمتی کنند و فرماندهان و شایستگان شما را فحش دهند؛ زیرا آنان دارای قوا و روح و عقل ضعیفی هستند و ما به‌تحقیق مأمور شده‌ایم از آنان دست بداریم درحالی‌که مشرک بودند[۱۰].

امیرالمؤمنین(ع) به سخنی که می‌گفت عمل می‌کرد. در پایان جنگ جمل هنگامی که حضرت به منزل عایشه می‌رفت، وقتی جمعی از زنان بصره حضرت را دیدند ندا سر دادند: ای کشنده دوستان؛ حضرت به سخن آنان اعتنا نکرد و به جایی رفت که عایشه در آنجا بود[۱۱]. صفیه، دختر حارث ثقفی زن عبدالله بن خلف خزاعی، بعد از جنگ جمل وقتی چشمش به حضرت افتاد فریاد زد: ای کسی که دوستان را می‌کشی و جماعت را متفرق می‌کنی؛ حضرت فرمود: من تو را سرزنش نمی‌‌کنم اگر با من دشمنی کنی؛ زیرا جدت را در روز جنگ بدر کشتم و عمویت را روز احد و الان همسرت را و اگر من کشندۀ دوستان بودم، کسانی را که در این خانه‌ها پناه گرفته‌اند، می‌کشتم. خانه را تفتیش کردند؛ مروان و عبدالله بن زبیر در آن بودند[۱۲].[۱۳].

توصیه‌های خاص امیرالمؤمنین(ع) در آستانه جهاد

امیرالمؤمنین(ع) هنگام حضور در نبرد افراد را به نکاتی توصیه می‌کرد. ایشان اول از اهمیت نماز سخن می‌گفت، بعد از اهمیت زکات و سپس از اهمیت جهاد در راه خدا. ایشان دراین‌باره می‌فرمود: متعهد و مقید به نماز باشید و زیاد آن را انجام دهید و به آن تقرب بجویید؛ زیرا آن «بر مؤمنان در وقت خاصی نوشته شده است»[۱۴] و این را کفار می‌دانستند؛ وقتی از آنان پرسیده شد: «چه چیز شما را به جهنم آورده، گفتند: ما از نمازگزاران نبودیم»...[۱۵]. به‌درستی که زکات با نماز هر دو برای تقرب اهل اسلام بر اهل اسلام قرارد داده شده است. هر کس از روی رضایتِ نفس آن را بپردازد و امید پاداش برتر داشته باشد، جاهل به سنت است.... سپس ترس و خوف از جهادی با کسی که شایسته است با او جهاد شود و همراهی با گمراهی، گمراهی در دین و ازدست‌دادن دنیا با ذلت و خواری است و با فرار از جهاد در هنگام نبرد، (شخص) مستوجب آتش می‌شود[۱۶].

دعای امیرالمؤمنین(ع) قبل از نبرد: امام علی(ع) وقتی می‌خواست جنگ کند، دست به دعا می‌شد. به بخشی از آن دعاها اشاره می‌کنیم. این دعای حضرت نشان می‌دهد که ایشان در جهاد خود، جز رضای حق را در نظر نمی‌گرفت و کشتن را برای خداوند انجام می‌داد و آرزوی شهادت داشت: بارالها، تو راهی از راه‌هایت را بیان کردی که در آن رضایت توست و دوستانت را به آن تشویق کردی و آن را شریف‌ترین راهت از جهت ثواب قرار دادی و گرامی‌ترین آنان از جهت فرجام و دوست‌داشتنی‌ترین روش؛ سپس از مؤمنان خریدی جان و مال آنان را به اینکه برای آنان بهشت باشد؛ در راه خدا جهاد کنند؛ پس بکشند و کشته شوند. این وعده‌ای حق از جانب توست؛ پس مرا از جمله کسانی قرار ده که جانش را به تو فروخته، سپس برابر معامله خود عمل کرده است. کسی که بیعت کرده با تو بدون اینکه آن را بشکند یا عهد خود را نقض نماید یا تبدیل کند؛ بلکه پاسخ داده به محبت و دوستی تو و به تو تقرب جسته است؛ پس آن را پایان عمل من قرار ده و نابودی عمرم را در آن قرار ده[۱۷].

شعار در جنگ‌های پیامبر(ص): شعار در جنگ هدف عالی نبرد هر گروه را مشخص می‌کند و نشان می‌دهد چه چیزی برای وی اهمیت دارد و به چه ارزش‌هایی تکیه می‌کند. از روایتی استفاده می‌شود که پیامبر(ص) در هر جنگی شعاری را بر می‌گزیده است. امام صادق(ع) شعارهای پیامبر را در جنگ‌های مختلف چنین بیان می‌فرماید: «شِعَارُنَا يَا مُحَمَّدُ يَا مُحَمَّدُ وَ شِعَارُنَا يَوْمَ بَدْرٍ يَا نَصْرَ اللَّهِ اقْتَرِبْ اقْتَرِبْ»: شعار امروز ما «یا محمد یا محمد» است و شعار ما در هنگام جنگ بدر «ای پیروزی الهی نزدیک شو، نزدیک شو» بود و شعار مسلمانان در جنگ احد نیز مشابه (این) بود و در روز نبرد بنی‌‌‌‌‌‌‌نضیر «يَا رُوحَ الْقُدُسِ أَرِحْ» و در نبرد بنی‌‌‌‌‌‌‌قینقاع «ای پروردگار ما، تو را مغلوب نکنند»، در جنگ طائف «ای رضوان»، در جنگ حنین «یا فرزندان خدا»، در جنگ احزاب «حم لاینصرون»، در نبرد با بنی‌‌‌‌‌‌‌قریظه «ای سلام، آنان را تسلیم نما»، در نبرد مریسیع که همان بنی‌‌‌‌‌‌‌المصطلق است «آگاه باشید که امور به خدا منتهی می‌شود»، در روز حدیبیه «آگاه باشید که لعنت خدا شامل ستمگران می‌شود»، در خیبر در نبرد قموص «ای علی بر آنان از بلندی فرود آی»، در فتح مکه «ما به حقیقیت بندگان خدا هستیم»، روز جنگ تبوک «ای خدای احد یا صمد» و در روز بنی‌‌‌‌‌‌‌ملوح[۱۸] «بمیر بمیر»، روز صفین «یا پیروز الهی» و شعار امام حسین(ع) «یا محمد» و شعار ما نیز «یا محمد» است[۱۹].

نقل است که شعار مسلمانان در جنگ بدر «یا منصور أمت: ای یاری‌کننده بمیران» بود و در جنگ بدر شعار مهاجران «یا فرزندان عبدالله یا فرزندان عبدالرحمان» و شعار اوس «یا فرزندان عبدالله» بود[۲۰]. در خبری ذکر شده که در جنگ احد شعار «یا بنی‌‌‌‌‌‌‌عبدالله» شعارِ مهاجران بوده و شعار خزرج «یا بنی‌‌‌‌‌‌‌عبدالرحمان» و شعار اوس «یا بنی‌‌‌‌‌‌‌عبیدالله» بوده است[۲۱] که دقیق‌تر به نظر می‌رسد. در سیر الکبیر شیبانی که دربارۀ جهاد است، شعارهای مشابهی برای جنگ‌های پیامبر(ص) نقل شده است که در آن تفاوت‌هایی دیده می‌شود[۲۲].

بازداشتن از مبارزه‌طلبی: از روایات استفاده می‌شود که مبارزه‌طلبیدن و هماوردخواستن در جنگ کار درستی نیست؛ بلکه نوعی بغی و تجاوز محسوب می‌شود؛ امّا در صورتی که با اجازه امام و رهبر مسلمانان باشد اشکال ندارد[۲۳]. در جنگ صفین مردی یکی از افراد بنی‌هاشم را به مبارزه دعوت کرد. مرد هاشمی نپذیرفت. امیرالمؤمنین(ع) به وی فرمود: چه چیزی مانع تو از مبارزه شده است؟ پاسخ داد: او از سواران عرب است و ترسیدم بر من پیروز شود. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: او به تو تجاوز کرده است و اگر با وی مبارزه می‌کردی، بر او پیروز می‌شدی و اگر کوهی بر کوهی دیگر ستم و تجاوز کند، منهدم خواهد شد. امام صادق(ع) افزود: حسین بن علی(ع) مردی را به مبارزه دعوت کرد. امیرالمؤمنین(ع) از آن آگاه شد و فرمود: اگر تکرار شود، تو را مجازات خواهم کرد؛ اما اگر کسی تو را به مانند آن (مبارزه) دعوت کرد و پاسخ ندادی، باز تو را مجازات می‌کنم. آیا نمی‌دانی که به مبارزه‌طلبیدن نوعی تجاوز و ستم است[۲۴].

حیله‌های جنگی: فریب‌دادن افراد و خدعه و نیرنگ‌کردن برای گرفتارکردن دیگران در شرع جایز نیست؛ امّا جنگ از این قانون استثنا شده و خدعه در آن رواست؛ البته خدعه به معنای عمل بر خلاف تعهد پذیرفته‌شده نیست؛ بلکه به این معناست که شخص روشی را به کار گیرد که باعث فریب دشمن شود. این مسئله نکته‌ای است که در اخبار و سیره نبوی و علوی قابل مشاهده است. امروزه این موضوع در جنگ از مسائل بسیار مهم است. نبردهای اطلاعاتی برای فریب دشمن امروزه امری پذیرفته‌شده و مورد اتفاق همه ملل است. امام صادق(ع) از پدرش از علی(ع) نقل می‌کند که حضرت می‌گفت: اگر پرنده‌ای مرا برباید، دوست‌داشتنی‌تر است برای من از اینکه از قول رسول خدا(ص) سخنی را نقل کنم که نفرموده است. در روز جنگ خندق شنیدم پیامبر(ص) می‌فرمود: «الْحَرْبُ خُدْعَةٌ، وَ قَالَ: تَكَلَّمُوا بِمَا أَرَدْتُمْ‌»[۲۵]: «جنگ خدعه و فریب است در هنگام جنگ آن‌گونه که می‌خواهید سخن بگویید». به نظر می‌رسد، این سخن پیامبر(ص) مربوط به زمانی است که نُعیم بن مسعود مسلمان شده بود و کفار قریش و یهود مدینه از اسلام وی آگاه نبودند. نعیم نزد پیامبر(ص) آمد و پیشنهاد کرد اگر اجازه دهد می‌تواند بین کفار قریش و یهود بنی‌‌‌‌‌‌‌قریظه که در آستانه اتحاد با هم و نبرد متحدانه ضد مسلمانان بودند، اختلاف ایجاد کند. پیامبر(ص) پذیرفت. نعیم گفت: ممکن است دروغ بگویم[۲۶]. ظاهراً در چنین موقعیتی پیامبر(ص) فرموده: «جنگ خدعه و فریب است» و دروغ در نبرد برای شکست و فریب دشمن اشکال ندارد. قرب الإسناد سخن حضرت را با اضافاتی نقل کرده و آن را مربوط به همکاری ابو‌سفیان با بنی‌‌‌‌‌‌‌قریظه دانسته است[۲۷] و قاضی نعمان بعد از این، نقل می‌کند: پیامبر(ص) به نعیم بن مسعود که سه روز قبل از نبرد خندق ایمان آورده بود، اجازه داد هرگونه که می‌خواهد سخن بگوید و افراد قبیله‌اش از غطفان را از مسلمانان باز بدارد و افزود: «نبرد فریب است»[۲۸].

پذیرش تعهد کوچک‌ترین افراد: ازآنجاکه هدف اسلام دعوت افراد به اسلام و حق و رهایی از شرک و بت‌پرستی است نه کشتن مردم، اگر برده‌ای به یکی از کافران یا جنگجویانِ دشمن پناه دهد، اسلام و مسلمانان احترام به تعهد وی را لازم دانسته‌اند و لازم است حاکم و فرمانده جنگ این تعهد را بپذیرد و چنین فردی کشته نمی‌شود. سکونی از امام صادق(ع) می‌پرسد: معنای سخن پیامبر(ص) چیست که فرمود: «سعی در انجام تعهد کمترین آنان می‌شود»؟ فرمود: اگر سپاهی از مسلمانان گروهی از مشرکان را محاصره نمایند و مردی اعلام کند به من امان دهید تا با رئیس شما دیدار کنم و با او مناظره نمایم، پس یکی از افراد مسلمان که دارای کمترین موقعیت اجتماعی است. به وی امان بدهد، بر مهم‌ترین مقام نظامی است که امان وی را بپذیرد[۲۹]. این خبر اهتمام به امان‌دادن به افراد را می‌رساند و کشتن کسی که به او امان داده شده، در شرع نیرنگ و زشت شمرده شده است. در این حدیث از معنای خبر مشهور نبوی می‌پرسد که در کافی به عنوان بخشی از خطبه رسول خدا(ص) در مسجد خیف نقل شده که فرمود: «‌الْمُؤْمِنُونَ [الْمُسْلِمُونَ‌][۳۰] إِخْوَةٌ تَتَكَافَأُ دِمَاؤُهُمْ وَ هُمْ يَدٌ عَلَى مَنْ سِوَاهُمْ يَسْعَى بِذِمَّتِهِمْ أَدْنَاهُمْ»[۳۱]: «مؤمنان [[[مسلمانان]]] برادر هستند؛ خون آنان مانند هم است و آنان یک دست بر ضد دیگران هستند. سعی در انجام تعهد کمترین آنان می‌شود».

مقام شهادت و شیهد: مردانی که در جهاد بر ضد دشمن شرکت می‌کردند می‌دانستند با خطر مواجه می‌شوند، ولی از نبرد نمی‌هراسیدند. آنان آرزوی شهادت داشتند و از رسول خدا(ص) می‌خواستند در حق آنان دعا کند تا توفیق شهادت بیابند. یکی از این نیکمردان حارثة بن مالک بن نعمان انصاری بود. او روزی گفتگویی با پیامبر(ص) داشت و به پیامبر گفت: یا رسول الله(ص)، از خدا بخواه به من شهادت در راه تو را عنایت فرماید. پیامبر دعا کرد و فرمود: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ حَارِثَةَ الشَّهَادَةَ: بار الها، حارثه را شهادت روزی فرما». چند روزی نگذشت که پیامبر(ص) گروهی را اعزام کرد و حارثه با آنها بود. او به نبرد با دشمن پرداخت و هفت یا هشت نفر را کشت، سپس به شهادت رسید[۳۲]. در کتب اربعه از شهیدان یاد شده و بر ارزش کار آنان تأکید گردیده است. شهیدان بعد از اوصیای پیامبران، برترین خلق معرفی شده‌اند که این مقامی بسیار بزرگ است. اصبغ بن نباته گوید: روزی که بصره گشوده شد، امیرالمؤمنین(ع) را دیدم که بر مرکب رسول خدا(ص) سوار شد، سپس فرمود: ای مردم، آیا شما را خبر دهم از بهترین مردم وقتی که خداوند همه را جمع کند؟ ابو‌ایوب انصاری حرکت کرد و گفت: آری ای امیر مؤمنان، به ما خبر بده؛ زیرا تو حاضر بودی (در محضر پیامبر) و ما غایب بودیم. فرمود: برترین خلق روزی که خداوند همه را جمع می‌کند، هفت نفر از فرزندان عبدالمطلب هستند که جز کافر منکر فضل آنان نیست و (آن را) انکار نمی‌کند جز افرادی که انکارکننده هستند و دنبال حق نیستند. عمار یاسر رحمه الله بلند شد و گفت: ای امیر مؤمنان(ع)، آنان را برای ما نام ببر تا ایشان را بشناسیم. حضرت فرمود: برترین خلق خدا در روز قیامت که همه، جمع‌اند پیامبران‌اند و برترین فرستاده الهی محمد(ص) است و برترین هر امتی بعد از پیامبر آنان، وصی پیامبرشان است تا پیامبر دیگری برسد. آگاه باشید برترین وصی‌ها، وصی محمد(ص) است و افزود: «أَلَا وَ إِنَّ أَفْضَلَ الْخَلْقِ بَعْدَ الْأَوْصِيَاءِ الشَّهَدَاءُ، أَلَا وَ إِنَّ أَفْضَلَ الشُّهَدَاءِ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، وَ جَعْفَرُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ لَهُ جَنَاحَانِ خَضِيبَانِ يَطِيرُ بِهِمَا فِي الْجَنَّةِ، لَمْ يُنْحَلْ أَحَدٌ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ جَنَاحَانِ غَيْرُهُ، شَيْ‌ءٌ كَرَّمَ اللَّهُ بِهِ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ شَرَّفَهُ وَ السِّبْطَانِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْمَهْدِيُّ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ، يَجْعَلُهُ اللَّهُ مَنْ شَاءَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ(ع)...»؛ «آگاه باشید برترین خلق پس از اوصیای الهی شهدا هستند و برترین شهداء؛ حمزة بن عبدالمطلب و جعفر بن ابی‌طالب هستند. برای او (جعفر) دو بال آغشته به خون است که در بهشت با آنها پرواز می‌کند. به هیچ‌کس از امت اسلامی دو بال داده نشده است جز جعفر، این چیزی است که خداوند به آن محمد(ص) را کرامت و شرافت بخشیده است و دوسبط، حسن و حسین و مهدی: که خداوند او را هر کس که از اهل‌بیت(ع) ما بخواهد، قرار می‌دهد.

سپس این آیه را خواند: ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا * ذَلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ عَلِيمًا[۳۳][۳۴]؛ در نتیجه هفت نفر برترین خلق عبارت‌اند از: محمد رسول خدا(ص)، علی(ع) وصی پیامبر، حمزۀ سیدالشهداء، جعفر طیار، حسن و حسین و مهدی(ع). برتری پنج تن از آنان به جهت موقعیتی است که نزد خداوند داشتند؛ ولی موقعیت حمزه و جعفر به جهت نبرد و شهادت آن دو می‌باشد. در روایات از این دو نیز و تلاششان به بزرگی یاد شده است. امام صادق(ع) درباره جعفر می‌فرماید: در روز جنگ مؤته جعفر سوار اسب بود. در هنگام روبروشدن با دشمن از اسب پایین آمد و آن را با شمشیر پی کرد و به نبرد ادامه داد[۳۵]. گویا وی مهارت لازم را در نبرد سواره نداشته یا به علت اشتیاق به شهادت این‌گونه عمل کرده است. جعفر جنگید و بعد نفر به نفر به شهادت رسیدند؛ او نفر دهم بود[۳۶]. موقعیت و مقام شهید نزد خداوند آن‌قدر بالاست که شهید نیاز به غسل و کفن ندارد و با همان لباسی که در معرکه نبرد به شهادت رسیده، دفن می‌شود. درباره عمار یاسر و هاشم بن عتبۀ مرقال، در چندین روایت بیان شده که امام علی(ع) آنان را غسل نداده و با همان لباس‌های خونین دفنشان کرده است[۳۷]. ارزش شهید آن‌قدر بالاست که بدن ظاهری آنان از روح و روان بلندشان کسب طهارت می‌کند و خونی که نجس است، نیاز به تطهیر ندارد؛ البته در این اخبار ذکر شده که حضرت بر آن دو نماز هم نخواند؛ امّا شیخ صدوق و شیخ طوسی این قسمت را سخن راوی می‌دانند نه از اصل خبر[۳۸]. بر این نظر، خبر قرب الإسناد دلالت دارد که ذکر شده: «وَ صَلَّى عَلَيْهِمَا»[۳۹]: «و بر آن دو نماز خواند».

بزرگداشت شهدا: روایات فراوانی در بزرگداشت شهید و تجلیل و یادکردن از شهیدان نقل شده که از میان آنها دو روایت را ذکر می‌کنیم: ۱. در بزرگداشت حمزه نقل شده که وقتی پیامبر(ص) بعد از جنگ احد به مدینه آمد و شنید از هر منزلی که کشته‌ای دارند، صدایی به گریه بلند است و از منزل حمزه صدایی نمی‌آید فرمود: «لَکِنَّ حَمْزَةَ لَا بَوَاکِیَ لَهُ: ولی حمزه گریه‌کننده‌ای ندارد». این کلام حضرت باعث شد که مردم مدینه بر مرده‌ای نوحه و گریه نکنند مگر بعد از اینکه برای حمزه نوحه و گریه نمایند و این سنت امروز (زمان شیخ صدوق) نیز ادامه دارد[۴۰]؛ البته اکنون وهابیت هرگونه عزاداری را در حجاز منع کرده است. ۲. در روایتی امام صادق(ع) به زیارت شهدای احد توصیه می‌کند. عقبة بن خالد از امام صادق(ع) می‌پرسد: ما به مساجد اطراف مدینه می‌رویم؛ دیدارهای خود را از کدام مسجد آغاز کنیم؟ حضرت فرمود: اول از قبا شروع کن و در آن زیاد نماز بخوان؛ زیرا مسجدی است که رسول خدا(ص) در آنجا نماز خوانده است؛ سپس به مشربه ام‌ابراهیم برو و در آن نماز بخوان؛ زیرا مسکن و محل نماز پیامبر(ص) بوده؛ آن‌گاه به مسجد فضیخ برو و در آن نماز بخوان؛ چون پیامبر(ص) در آن نماز خوانده است. وقتی این منطقه را به پایان رساندی، به سوی احد برو و در مسجد آن نماز بخوان؛ سپس بر سر قبر حمزة بن عبدالمطلب برو و بر او سلام بده، آن‌گاه نزد دیگر قبور شهداء برو و بگو: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ الدِّيَارِ أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ وَ إِنَّا بِكُمْ لَاحِقُونَ...»[۴۱]. در این روایت پرسش از دیدار از مساجد مدینه بود، ولی امام صادق(ع) به زیارت حمزه و شهدای احد هم توصیه می‌کند. این واقعه نشان می‌دهد که همیشه باید به یاد شهیدان بود و به آنان احترام گذاشت و یاد آنان را گرامی داشت.[۴۲].

منابع

پانویس

  1. غررالحکم، ح۱۰۱۳۸.
  2. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۴۳۵.
  3. شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۳۷۹.
  4. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۲۷؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۳۸.
  5. «أَمَرَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي خَاصَّةِ نَفْسِهِ ثُمَّ فِي أَصْحَابِهِ عَامَّةً».
  6. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۲۹؛ ج۹، ص۴۱۳ (چ دارالحدیث)؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۳۸: «اغْزُ بِسْمِ اللَّهِ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَاتِلُوا مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ وَ لَا تَغْدِرُوا وَ لَا تَغُلُّوا وَ تُمَثِّلُوا وَ لَا تَقْتُلُوا وَلِيداً وَ لَا مُتَبَتِّلًا فِي شَاهِقٍ وَ لَا تُحْرِقُوا النَّخْلَ وَ لَا تُغْرِقُوهُ بِالْمَاءِ وَ لَا تَقْطَعُوا شَجَرَةً مُثْمِرَةً وَ لَا تُحْرِقُوا زَرْعاً لِأَنَّكُمْ لَا تَدْرُونَ لَعَلَّكُمْ تَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ وَ لَا تَعْقِرُوا مِنَ الْبَهَائِمِ مِمَّا يُؤْكَلُ لَحْمُهُ إِلَّا مَا لَا بُدَّ لَكُمْ مِنْ أَكْلِهِ».
  7. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۰؛ احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج۲، ص۳۵۵؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۳۹.
  8. محمدباقر مجلسی، ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، ج‌۹، ص‌۳۶۶.
  9. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۳۰.
  10. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۳۹: «وَ لَا تُمَثِّلُوا بِقَتِيلٍ وَ إِذَا وَصَلْتُمْ إِلَى رِجَالِ الْقَوْمِ فَلَا تَهْتِكُوا سِتْراً وَ لَا تَدْخُلُوا دَاراً وَ لَا تَأْخُذُوا شَيْئاً مِنْ أَمْوَالِهِمْ إِلَّا مَا وَجَدْتُمْ فِي عَسْكَرِهِمْ وَ لَا تُهَيِّجُوا امْرَأَةً بِأَذًى وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَكُمْ وَ سَبَبْنَ أُمَرَاءَكُمْ وَ صُلَحَاءَكُمْ فَإِنَّهُنَّ ضِعَافُ الْقُوَى وَ الْأَنْفُسِ وَ الْعُقُولِ وَ قَدْ كُنَّا نُؤْمَرُ بِالْكَفِّ عَنْهُنَّ وَ هُنَّ مُشْرِكَاتٌ».
  11. فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ص۱۱۱؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۳۲، ص۲۷۲.
  12. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل أبی‌طالب(ع)، ج۲، ص۲۶۲؛ ابن‌أبی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۱۰۵؛ شیخ مفید، الإختصاص، ص۳۶۷؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۱، ص۳۱۰.
  13. ذاکری، علی اکبر، سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۵۲
  14. ﴿فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلَاةَ فَاذْكُرُوا اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِكُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَوْقُوتًا «و چون نماز را به پایان بردید خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد کنید و چون آرام یافتید نماز را برپا دارید که نماز بر مؤمنان فریضه‌ای است که زمان معیّن دارد» سوره نساء، آیه ۱۰۳.
  15. ﴿مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ «چه شما را به دوزخ درآورد؟ * گویند: ما از نمازگزاران نبودیم» سوره مدثر، آیه ۴۲-۴۳.
  16. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۳۶: «تَعَاهَدُوا الصَّلَاةَ وَ حَافِظُوا عَلَيْهَا وَ اسْتَكْثِرُوا مِنْهَا وَ تَقَرَّبُوا بِهَا فَإِنَّهَا كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتاباً مَوْقُوتاً وَ قَدْ عَلِمَ ذَلِكَ الْكُفَّارُ حِينَ سُئِلُوا ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ ثُمَّ إِنَّ الزَّكَاةَ جُعِلَتْ مَعَ الصَّلَاةِ قُرْبَاناً لِأَهْلِ الْإِسْلَامِ عَلَى أَهْلِ الْإِسْلَامِ وَ مَنْ لَمْ يُعْطِهَا طَيِّبَ النَّفْسِ بِهَا يَرْجُو بِهَا مِنَ الثَّمَنِ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْهَا فَإِنَّهُ جَاهِلٌ بِالسُّنَّةِ مَغْبُونُ الْأَجْرِ ضَالُّ الْعُمُرِ طَوِيلُ النَّدَمِ بِتَرْكِ أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الرَّغْبَةِ عَمَّا عَلَيْهِ صَالِحُو عِبَادِ اللَّهِ... ثُمَّ إِنَّ الرُّعْبَ وَ الْخَوْفَ مِنْ جِهَادِ الْمُسْتَحِقِ لِلْجِهَادِ وَ الْمُتَوَازِرِينَ عَلَى الضَّلَالِ ضَلَالٌ فِي الدِّينِ وَ سَلْبٌ لِلدُّنْيَا مَعَ الذُّلِّ وَ الصَّغَارِ وَ فِيهِ اسْتِيجَابُ النَّارِ بِالْفِرَارِ مِنَ الزَّحْفِ عِنْدَ حَضْرَةِ الْقِتَالِ...».
  17. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۴۶: «اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَعْلَمْتَ سَبِيلًا مِنْ سُبُلِكَ جَعَلْتَ فِيهِ رِضَاكَ وَ نَدَبْتَ إِلَيْهِ أَوْلِيَاءَكَ وَ جَعَلْتَهُ أَشْرَفَ سُبُلِكَ عِنْدَكَ ثَوَاباً وَ أَكْرَمَهَا لَدَيْكَ مَآباً وَ أَحَبَّهَا إِلَيْكَ مَسْلَكاً ثُمَّ اشْتَرَيْتَ فِيهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْكَ حَقّاً فَاجْعَلْنِي مِمَّنْ اشْتَرَى فِيهِ مِنْكَ نَفْسَهُ ثُمَّ وَفَى لَكَ بِبَيْعِهِ الَّذِي بَايَعَكَ عَلَيْهِ غَيْرَ نَاكِثٍ وَ لَا نَاقِضٍ عَهْداً وَ لَا مُبَدِّلًا تَبْدِيلًا بَلِ اسْتِيجَاباً لِمَحَبَّتِكَ وَ تَقَرُّباً بِهِ إِلَيْكَ فَاجْعَلْهُ خَاتِمَةَ عَمَلِي وَ صَيِّرْ فِيهِ فَنَاءَ عُمُرِي...».
  18. سریه‌ای به دستور پیامبر(ص) به فرماندهی عبدالله بن غالب لیثی برای نبرد با بنی‌ملوح در کدید انجام گرفت که ممکن است شعار در این نبرد مراد باشد. (ابوداود سلیمان بن اشعث سجستانی ازدی، سنن أبی‌داوود، ج۳، ص‌۵۶؛ ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص‌۱۲۴)
  19. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۴۷.
  20. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۴۷.
  21. ابن‌اشعث، الجعفریات، ص۸۴؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۷۰.
  22. شمس‌الدین سرخسی، شرح کتاب السیر الکبیر، ج۱، ص۷۳۷۴.
  23. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۳۴: «أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: سُئِلَ عَنِ الْمُبَارَزَةِ بَيْنَ الصَّفَّيْنِ بَعْدَ إِذْنِ الْإِمَامِ(ع) قَالَ لَا بَأْسَ وَ لَكِنْ لَا يُطْلَبُ إِلَّا بِإِذْنِ الْإِمَامِ‌».
  24. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۳۴.
  25. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۶۲.
  26. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۲، ص‌۱۸۱.
  27. ابوالعباس عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص۱۳۳.
  28. قاضی نعمان، شرح الأخبار، ج۱، ص۲۹۷: و لكن انصرف إلى قومك و اخذلهم عنّا ما استطعت فإنّ الحربَ خُدعة.
  29. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۰؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۴۰.
  30. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۰۳؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۷۸ و ج۲، ص۴۰۴؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۳۱: «الْمُسْلِمُونَ إِخْوَةٌ تَتَكَافَأُ دِمَاؤُهُمْ وَ يَسْعَى بِذِمَّتِهِمْ أَدْنَاهُمْ‌».
  31. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۰۴؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۷۳.
  32. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۲، ص‌۵۴‌.
  33. «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند * این بخشش از سوی خداوند است و خداوند به دانایی بسنده است» سوره نساء، آیه ۶۹-۷۰.
  34. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۱، ص‌۴۵۰‌.
  35. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۴۹.
  36. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۲، ص‌۵۴‌.
  37. شیخ صدوق، من لا‌یحضره الفقیه، ج‌۱، ص‌۱۵۸؛ شیخ طوسی، الإستبصار، ج‌۱، صص‌۲۱۴ و ۴۶۹؛ همو، تهذیب الأحکام، ج‌۱، ص‌۳۳۱؛ ج‌۳، ص‌۳۳۲؛ ج‌۶، ص‌۱۶۸: «إِنَّ عَلِيّاً(ع) لَمْ يُغَسِّلْ- عَمَّارَ بْنَ يَاسِرٍ وَ لَا هَاشِمَ بْنَ عُتْبَةَ وَ هُوَ الْمِرْقَالُ وَ دَفَنَهُمَا فِي ثِيَابِهِمَا بِدِمَائِهِمَا».
  38. شیخ صدوق، من لا‌یحضره الفقیه، ج‌۱، ص‌۱۵۸؛ شیخ طوسی، الإستبصار، ج‌۱، صص‌۲۱۴ و ۴۶۹.
  39. ابوالعباس عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص‌۱۳۸. برابر این عبارت حدیث تصحیف شده است.
  40. شیخ صدوق، من لا‌یحضره الفقیه، ج‌۱، ص‌۱۸۳.
  41. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۴، ص‌۵۶۰؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۶، ص‌۱۷.
  42. ذاکری، علی اکبر، سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۵۶-۶۶