خانه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۴ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۳۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.


اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

به اتاق و جایی که در آن زیست کنند خانه گویند.[۱] معادل‌های عربی آن بیت، دار، مسکن و حجره است.[۲] بیت در اصل به معنای جایگاه و پناهگاه انسان در شب است،[۳] ازاین‌رو خانه و قصر را نیز که بیشتر جای استراحت در شب است بیت گویند.[۴] "دار " را جای فرود آمدن و سکنا گزیدنی خوانده‌اند که دور آن با دیوار احاطه شده باشد.[۵] دار به این معنا به "دور " جمع بسته می‌شود [۶] و "دیار " جمع دیگر این واژه به معنای خیمه‌گاه و لشکرگاه نیز آمده است.[۷]

برخی در فرق دار با بیت گفته‌اند دار، قائم به دیوار و سقف نیست؛ حتی اگر دیوار یا سقف آن ویران شود، دار بر آن اطلاق می‌شود، در حالی که اگر دیوارها یا سقف آن خراب شوند، به آن بیت گفته نمی‌شود.[۸] بر این پایه، به ساختمان، عرصه، محله و مکان استقرار قبیله نیز دار گفته‌اند.[۹] مسکن از "س ـ ک ـ ن " به معنای استقرار در مقابل حرکت است که اعم از استقرار مادی و روحی است و اسم مکان به معنای جای سکونت است.[۱۰]

انسان‌ها همانند بیشتر حیوانات برای حفاظت از خود و خانواده در برابر بلایای طبیعی مانند باد و باران یا دشمنان همواره به دنبال سرپناهی بوده‌اند. بر اساس برخی گزارش‌های باستان‌شناسی، بعضی از ملل نخستین در شکم درختان خانه کرده یا در غارها به سر می‌بردند؛ گروهی نیز با شاخه‌های درختان پناهگاهی در مقابل باد تهیه می‌کردند و با افزودن دیوار به این پناهگاه‌های بادی کوخ‌های اولیه ساخته شده و سیر تکاملی خود را تا کاخ‌ها و خانه‌های مجلل پیموده است. خانه‌سازی در بستر تاریخ شیوه‌های گوناگونی داشته است: شبانان و شکارورزان از چادر به جهت حمل آسان آن در قالب خانه استفاده می‌کرده و طبقات پیشرفته‌تر، چوب و تخته را برای ساختن خانه به کار می‌برده‌اند. فکر تزیین خانه، داشتن ظاهری زیبا و دلپسند سبب پدید آمدن فنّ معماری، این جلوه‌گاه تمدن انسانی، گردید.[۱۱]

خانه در قرآن

قرآن در مناسبت‌های مختلفی از خانه یاد می‌کند؛ مثلاً خانه را نعمتی الهی ﴿وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ بُيُوتِكُمْ سَكَنًا وَجَعَلَ لَكُمْ مِنْ جُلُودِ الْأَنْعَامِ بُيُوتًا تَسْتَخِفُّونَهَا يَوْمَ ظَعْنِكُمْ وَيَوْمَ إِقَامَتِكُمْ وَمِنْ أَصْوَافِهَا وَأَوْبَارِهَا وَأَشْعَارِهَا أَثَاثًا وَمَتَاعًا إِلَى حِينٍ[۱۲] و مکانی امن برای ساکن آن می‌خواند ﴿وَكَانُوا يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا آمِنِينَ[۱۳] و آداب ورود به خانه را یاد ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فِيهَا أَحَدًا فَلا تَدْخُلُوهَا حَتَّى يُؤْذَنَ لَكُمْ وَإِن قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكَى لَكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ لَّيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ مَسْكُونَةٍ فِيهَا مَتَاعٌ لَّكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ[۱۴]، ﴿لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبَائِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوَانِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَوَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمَامِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوَالِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خَالَاتِكُمْ أَوْ مَا مَلَكْتُمْ مَفَاتِحَهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۱۵]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمًا[۱۶]؛ نیز به برخی خانه‌های حیوانات اشاره می‌کند ﴿مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ[۱۷]، ﴿وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ[۱۸]؛ همچنین از قداست و امتیاز دینی برخی خانه‌ها سخن می‌گوید ﴿فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ[۱۹]، ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ[۲۰]، ﴿فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ[۲۱]، ﴿وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَنْ لَا تُشْرِكْ بِي شَيْئًا وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ[۲۲]، ﴿ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ[۲۳]، ﴿وَالْبَيْتِ الْمَعْمُورِ[۲۴] و اشاراتی درباره خانه‌سازی اقوام پیشین ﴿وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَكُمْ فِي الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُيُوتًا فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ[۲۵]، ﴿إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقَالُوا سَلَامًا قَالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ[۲۶]، ﴿وَتَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا فَارِهِينَ[۲۷]، دستور خانه‌سازی به موسی و هارون(ع) برای بنی اسرائیل ﴿ وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى وَأَخِيهِ أَن تَبَوَّءَا لِقَوْمِكُمَا بِمِصْرَ بُيُوتًا وَاجْعَلُواْ بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَأَقِيمُواْ الصَّلاةَ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ [۲۸]، قصد کامجویی زلیخا از یوسف(ع) در خانه خود ﴿وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ[۲۹] و توصیه‌های اخلاقی به مسلمانان درباره خانه‌های پیامبر(ص) دارد ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ[۳۰]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمًا[۳۱]، چنان‌که از جهان آخرت، بهشت و جهنم به دار تعبیر کرده است: ﴿تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ[۳۲]؛ ﴿ذَلِكَ جَزَاءُ أَعْدَاءِ اللَّهِ النَّارُ لَهُمْ فِيهَا دَارُ الْخُلْدِ جَزَاءً بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ[۳۳]؛ ﴿الَّذِي أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لَا يَمَسُّنَا فِيهَا نَصَبٌ وَلَا يَمَسُّنَا فِيهَا لُغُوبٌ[۳۴]، ﴿وَقِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا مَاذَا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قَالُوا خَيْرًا لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ وَلَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِينَ[۳۵]، ﴿لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِيُّهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۳۶]، ﴿يَا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَةَ هِيَ دَارُ الْقَرَارِ[۳۷]، ﴿وَكَتَبْنَا لَهُ فِي الْأَلْوَاحِ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْعِظَةً وَتَفْصِيلًا لِكُلِّ شَيْءٍ فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ وَأْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا سَأُرِيكُمْ دَارَ الْفَاسِقِينَ[۳۸].[۳۹]

خانه‌های پیشینیان

قرآن ضمن یادکردهای تاریخی برخی اقوام هلاک شده برای عبرت‌گیری مؤمنان، اطلاعاتی درباره شیوه خانه‌سازی آنان به دست می‌دهد: در آیه ۵۸ قصص / ۲۸ به شکلی کلی و بی‌اشاره به نام اقوام هلاک شده پیشین، از برجای ماندن خانه‌های آنان سخن می‌راند که خود دلیلی بر وجود تمدن و رونق خانه‌سازی در میان آنان بوده است: "وکَم اَهلَکنا مِن قَریةٍ بَطِرَت مَعیشَتَها فَتِلکَ مَسـکِنُهُم لَم تُسکَن مِن بَعدِهِم اِلاّ قَلیلاً وکُنّا نَحنُ الورِثین ". برخی مراد از "الا قلیلاً " را در جمله "لَم تُسکَن مِن بَعدِهِم اِلاّ قَلیلاً " سکونت یک شب یا نیمه روزی برخی رهگذران در خانه‌های به جای مانده از اقوام نابود شده؛[۴۰] ولی بعضی آن را شمار کمی از خانه‌ها دانسته‌اند که پس از هلاک قوم هنوز بر جای مانده بود. [۴۱] در آیه ۴۵ حجّ / ۲۲ از این خانه‌ها به "فَهِیَ خاوِیةٌ عَلی عُروشِها " یاد می‌شود که برخی "خاویه " را به سلامت ماندن خانه‌ها از ویرانی در حالی که کسی ساکن آنها نیست؛[۴۲] اما بیشتر مفسران آن را به ساقط شدن تفسیر کرده و گفته‌اند دیوارهای این‌گونه خانه‌ها بر سقف آنها فرود آمده و ویران شده‌اند. [۴۳].[۴۴]

خانه نوح

نوح در آیه ۲۸ نوح / ۷۱ برای پدر و مادر خویش و مؤمنانی که به خانه او وارد شوند، به شکلی خاص و برای مردان و زنان مؤمن به گونه‌ای عام، غفران الهی را خواسته است: "رَبِّ اغفِر لی ولِولِدَیَّ ولِمَن دَخَلَ بَیتِیَ مُؤمِنـًا ولِلمُؤمِنینَ والمُؤمِنـتِ. "... مفسران در مراد از "لِمَن دَخَلَ بَیتِی " به اختلاف سخن گفته‌اند: بیشترشان آن را به معنای عمارت و ساختمان دانسته و برخی آن را به خانه و مکان سکونت نوح(ع) معنا کرده [۴۵] و بعضی آن را صومعه،[۴۶] مصلا [۴۷] و مسجد [۴۸] دانسته‌اند؛ در نگاهی دیگر نیز به کشتی نوح [۴۹] تفسیر شده است. در مقابل، برخی آن را دارای معنایی کنایی یعنی دعا برای کسانی دانسته که در زمره مؤمنان و یاوران آن حضرت قرار گرفته‌اند. [۵۰] بر این پایه، "مؤمنا " در آیه را تکرار "لِمَن دَخَلَ بَیتِی " دانسته‌اند؛ با این تفاوت که ورود در دین می‌تواند ظاهری باشد و "مؤمنا " گویاست که نوح(ع) تنها برای کسانی دعا کرده که ورودشان در دین، همراه صداقت بوده است. [۵۱] در تفاسیر مأثور نیز "دَخَلَ بَیتِی " به ولایت معنا شده است. [۵۲].[۵۳]

قوم عاد

قرآن از خانه‌های قوم عاد و مهارت آنان در خانه‌سازی یاد می‌کند و بناهای آنان را از جهت ساخت بی‌نظیر می‌داند: "اَلَم تَرَ کَیفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعاد * اِرَمَ ذاتِ العِماد * اَلَّتی لَم یخلَق مِثلُها فِی البِلـد ". (فجر / ۸۹، ۶ - ۸) [۵۴] برخی "ذات العماد " را سازه‌های بلند و دارای ستون‌های فراوان دانسته‌اند. [۵۵] داستان افسانه‌ای بهشت شداد، درباره ساخت و سازهای این قوم است. براساس نقل افسانه‌گونه ابن‌منبه، عربی که در بادیه شترش را می‌کاوید، به شکلی اتفاقی به آن بهشت رسید. [۵۶].[۵۷]

قوم ثمود

قرآن از خانه‌سازی قوم ثمود نیز یاد می‌کند و براین پایه، منطقه جغرافیایی جای زندگی قوم ثمود دارای دو بخش دشت و کوهستان بوده و آنان که مردمی متمدن و آگاه به فنون خانه‌سازی و قصرسازی بودند،[۵۸] در دشت‌ها قصرسازی می‌کرده؛ نیز با تراشیدن سنگ‌ها در دل کوه‌ها خانه می‌ساخته‌اند: "تَتَّخِذونَ مِن سُهولِها قُصورًا وتَنحِتونَ الجِبالَ بُیوتـًا ". (اعراف / ۷، ۷۴) مفسران، قصور را به معنای خانه‌های بلند و باشکوه دانسته‌اند و بر اساس این آیه و آیه ۳۲ اعراف / ۷ ساختن خانه‌های مرتفع را روا دانسته [۵۹] و در سبب روی آوردن قوم ثمود به کوه‌ها برای خانه‌سازی گفته‌اند: چون خانه‌های آنان در دشت برای طول عمرشان کافی نبود،[۶۰]

با مهارتی که داشتند به کوه‌ها رو آورده:  "وتَنحِتونَ مِنَ الجِبالِ بُیوتـًا فـرِهین " و با تراش سنگ‌ها (فجر / ۸۹، ۹) خانه‌هایی با دوام بیشتر می‌ساختند. برخی نیز راز خانه‌سازی آنان در کوه را در امان بودن از باد و باران و سرمای زمستان دانسته‌اند. [۶۱] از آنجا که قرآن خانه‌های خالی این نابود شدگان را برای عبرت دیگران نشانه نهاده است:  "فَتِلکَ بُیوتُهُم خاویةً بِما ظَـلَموا اِنَّ فی ذلِکَ لَأیةً لِقَومٍ یعلَمون " (نمل / ۲۷، ۵۲) می‌توان گفت گمان آنان از خانه‌سازی در کوه در امان ماندن از بلایا و عذاب به جهت استحکام بیشتر کوه‌ها بوده است. [۶۲].[۶۳]

قوم شعیب

خدا از هلاک قوم شعیب با دو تعبیر یاد می‌کند: "... فَاَصبَحوا فی دارِهِم جـثِمین " (عنکبوت / ۲۹، ۳۷)؛ "فَاَصبَحوا فی دِیـرِهِم جـثِمین ". (هود / ۱۱، ۹۴) گرچه برخی دیار را به لشکرگاه یا خیمه‌گاه معنا کرده‌اند،[۶۴] بعضی از مفسران به قرینه "دار " در آیه ۳۷ عنکبوت / ۲۹ نیز آیه ۹۱ اعراف / ۷ دیار را جمع دار دانسته و معتقدند قوم شعیب در خانه‌های خود گرفتار عذاب الهی و خاکستر شدند. [۶۵].[۶۶]

دوران یوسف(ع)

صنعت خانه‌سازی در روزگار یوسف(ع) فراوان رونق داشته و به نظر می‌رسد صاحب منصبان در آن دوران برای خانه‌های خویش درهای متعدد می‌ساختند. بر اساس گفته مفسران، وقتی زلیخا از یوسف(ع) قصد کامجویی داشت، حضرت را به درون خانه خواند و درها را بست: "ورودَتهُ الَّتی هُوَ فی بَیتِها عَن نَفسِهِ وغَلَّقَتِ الاَبوب ". (یوسف / ۱۲، ۲۳) [۶۷] مفسران، خانه زلیخا را دارای ۷ دَرِ تو در تو دانسته [۶۸] و گفته‌اند راز ساختن درهای متعدد برای خانه، سختی دسترسی غیر اهل خانه به آن بوده است. [۶۹] بر اساس برداشت برخی از آیه ۳۴ زخرف / ۴۳ که ساختن درهای گوناگون برای یک خانه را نشانه جلال و شکوه آن خانه دانسته‌اند [۷۰] به نظر می‌رسد درخواست نامشروع زلیخا از یوسف(ع) در درون قصر خود بوده است که درهای متعددی [۷۱] در جوانب آن پدید آمده بودند. به احتمال، روند خانه‌سازی پس از دوران یوسف(ع) به اوج خود رسید، از این رو قرآن از خانه‌های فرعونیان [۷۲] به مقام کریم یاد می‌کند: "کَم تَرَکوا... *... مَقامٍ کَریم ". (دخان / ۴۴، ۲۵ - ۲۶).[۷۳]

قوم بنی اسراییل

قرآن در بخشی از حوادث قوم بنی‌اسرائیل، از وحی به موسی و هارون(ع) برای ساخت خانه‌هایی برای بنی‌اسرائیل خبر می‌دهد: "واَوحَینا اِلی موسی واَخیهِ اَن تَبَوَّءا لِقَومِکُما بِمِصرَ بُیوتـًا واجعَلوا بُیوتَکُم قِبلَةً ". (یونس / ۱۰، ۸۷) مفسران، جمله "واجعَلوا بُیوتَکُم قِبلَةً " را به دستور فرعون برای ویرانی کنائس مرتبط می‌دانند که سبب ترس بنی‌اسرائیل شد و متعاقب آن، خدا به عبادت در خانه‌ها فرمان داد. [۷۴] مفسران در معنای قبله متفاوت سخن گفته‌اند: گرچه دستور به برپایی عبادت رو به سوی بیت‌المقدس[۷۵] و عبادت رو به کعبه از دیدگاه‌های مهم در تفسیر این جمله‌اند،[۷۶] بعضی آن را به معنای ساختن خانه‌ها روبه‌روی هم دانسته‌اند [۷۷] که این کار احتمالاً به جهت نزدیک بودن قوم بنی اسرائیل به یکدیگر و یاری به یکدیگر بوده است.

قرآن کریم ضمن بیان سرگذشت یکی از ثروتمندان متکبر قوم بنی‌اسرائیل به نام قارون به فرجام وی اشاره می‌کند که خدا او و خانه‌اش را در زمین فرو برد: "فَخَسَفنا بِهِ وبِدارِهِ الاَرضَ ".[۷۸]

خانه‌های اعراب بادیه نشین

قرآن از انواع خانه‌ها مانند خانه‌هایی که از پوست حیوانات یا پشم *، مو و کرک آنان بافته و قابلیت جابه‌جایی داشته، سخن می‌راند: "وجَعَلَ لَکُم مِن جُلودِ الاَنعـمِ بُیوتـًا تَستَخِفّونَها یومَ ظَعنِکُم ویومَ اِقامَتِکُم ومِن اَصوافِها واَوبارِها واَشعارِها اَثـثـًا ومَتـعـًا اِلی حین ". (نحل / ۱۶، ۸۰) [۷۹] بر اساس گفته‌های تاریخی، خانه‌های اعراب بادیه از پشم شتر، مو و کرک حیوانات بودند که از آنها پارچه‌های ضخیمی درست و با نهادن ستون‌هایی برای آنها خیمه‌ای برپا می‌کردند، تا آنها را از گرما و سرما نگه دارد. [۸۰] مهم‌ترین ویژگی این‌گونه خانه‌ها سبک بودنشان هنگام حمل و نقل بوده که قرآن کریم به آن اشاره دارد. [۸۱].[۸۲]

خانه پیامبر(ص)

خانه آن حضرت دارای حجره‌های فراوانی بوده است: "اِنَّ الَّذینَ ینادونَکَ مِن وراءِ الحُجُرتِ ". (حجرات / ۴۹، ۴) حجرات، جمع حجره به معنای قطعه‌ای از زمین است که با دیوار و مانند آن محدود شده باشد. [۸۳] در این آیه به حجره‌های زنان پیامبر(ص) اشاره می‌شود که هر کدام دارای حجره‌ای ویژه خود بود. [۸۴] از دیگر ویژگی‌های خانه پیامبر(ص) حجاب و پرده داشتن بوده است: "واِذا سَاَلتُموهُنَّ مَتـعـًا فَسـ ٔ لوهُنَّ مِن وراءِ حِجابٍ ". (احزاب / ۳۳، ۵۳) به دیده برخی مفسران، در آن زمان خانه‌ها پوششی نداشتند و بعضی اصحاب هرگاه به خانه رسول خدا(ص) می‌آمدند، روبه‌روی در می‌ایستادند که نزول این آیه دستوری بود به الزام پوشش داشتن در خانه‌ها و حفظ حریم زنان پیامبر(ص). [۸۵].[۸۶]

خانه کافران در تمثیل قرآنی

در پی برخی پرسش‌ها درباره علل بهره‌مندی کافران، خدا در تمثیلی گویا به بی‌ارزشی دنیا نزد خود و عدم دلالت فراوانی نعمت‌های آنان، بر ارزشمندی‌شان نزد خدا اشاره و در آن تصویری از خانه‌ای اشرافی به دست داده است. در سوره زخرف به خانه‌هایی اشاره می‌شود که پلکان‌هایی داشته و سقف آنها از نقره خام و دارای تخت‌ها و درهای فراوانی است که همگی گویای شکوه این خانه‌هایند. برخی دلیل عدم اعطای آن به کافران را عدم اتفاق مردم بر کفر یاد می‌کنند: "ولَولا اَن یکونَ النّاسُ اُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلنا لِمَن یکفُرُ بِالرَّحمـنِ لِبُیوتِهِم سُقُفـًا مِن فِضَّةٍ ومَعارِجَعَلَیها یظهَرون * ولِبُیوتِهِم اَبوبـًا وسُرُرًا عَلَیها یتَّکِـ ٔ ن ". (زخرف / ۴۳، ۳۳ ـ ۳۴ [۸۷] برخی نیز احتمال داده‌اند عدم اعطای خانه‌های باشکوه به کافران به جهت سنت الهی در تساوی مؤمن و کافر در اسباب و مسببات است. [۸۸].[۸۹]

امنیت و آرامش در خانه

امنیت و آرامش از ویژگی‌های مهم خانه است و قرآن آن را از نعمت‌های الهی به شمار می‌آورد: "واللّهُ جَعَلَ لَکُم مِن بُیوتِکُم سَکَنـًا ". (نحل / ۱۶، ۸۰) احساس امنیت در خانه، ویژه انسان‌ها نبوده و حیوانات نیز در خانه‌های خود آرامش حس می‌کنند، چنان‌که قرآن از مورچه‌ای که بر سر راه سلیمان و لشکریانش قرار گرفت، حکایت می‌کند [۹۰] که از همنوعان خود می‌خواهد برای در امان بودن از پایمال شدن زیر پای سلیمان و لشکریان او به خانه‌های خود روند. (نمل / ۲۷، ۱۸) بشر نیز برای امنیت و راحتی خود با بهره‌گیری از خلاقیت خدادادی‌اش همواره در پی ساختن خانه با نگاه به نیازش بوده است. برخی کاربرد "مِنْ " در آیه ۸۰ نحل / ۱۶: "مِن بُیوتِکُم " را برای تبعیض و آن را دلیل این دانسته‌اند که خانه‌ها دارای قسمت‌های مختلفی مانند انباری، محل عبادت، جای نگهداری حیوانات و مکان سکونت، یکی از بخش‌های آنها بوده است. [۹۱] همچنین بشر برای آرامش خویش در پی استحکام بیشتر خانه و جای سکونت خود است، تا او را از آسیب‌های طبیعی و غیر طبیعی نگه دارد: "وکانوا ینحِتونَ مِنَ الجِبالِ بُیوتـًا ءامِنین ". (حجر / ۱۵، ۸۲) مفسران در تفسیر "آمنین " نظر یکسان ندارند: برخی آن را با توجه به استحکام خانه‌های قوم ثمود، در امان بودن آنان از ویرانی خانه‌ها و شر دزدان [۹۲] و بعضی امنیت را احساس درونی آنان دانسته و گفته‌اند قوم ثمود با ساخت خانه‌های مستحکم خود را از عذاب الهی در امان می‌دانستند و گمان می‌کردند خانه‌هایی که در دل کوه‌ها ساخته‌اند، آنها را در برابر عذاب الهی محافظت می‌کند. [۹۳] قرآن این نوع نگاه را به کلی ردّ می‌کند (احزاب / ۳۳، ۱۶) و به شکل خاص، خانه‌ها را هرچند محکم و با شکوه باشند، مانع از مرگ و عذاب الهی نمی‌داند: "اَینَما تَکونوا یدرِککُمُ المَوتُ ولَو کُنتُم فی بُروجٍ مُشَیدَةٍ " (نساء / ۴، ۷۸؛ نیز ر. ک: آل عمران / ۳، ۱۵۴؛ اعراف / ۷، ۹۱) [۹۴]. به خانه‌های بالای قلعه‌ها [۹۵] یا گرداگرد قصرها [۹۶] بروج گفته شده است. بر این اساس، انسان در خانه‌هایی با امنیت بیشتر نیز از مرگ و عذاب الهی در امان نیست.[۹۷]

خانه‌های مقدس

خانه خدا در آیات متعددی با اوصافی چون "البَیتِ العَتیق " (حجّ / ۲۲، ۲۹)، "البَیتِ المَعمور " (طور / ۵۲، ۴)، "بَیتِی " (حجّ / ۲۲، ۲۶) و "بَیتِکَ المُحَرَّم " (ابراهیم / ۱۴، ۳۷) یاد شده است؛ همچنین این خانه که نخستین سازه برای عبادت انسان است، برکت فراوان داشته و مایه هدایت جهانیان است: "اِنَّ اَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکـًا وهُدًی لِلعــلَمین ". (آل‌عمران / ۳، ۹۶ - ۹۷) [۹۸] به گفته برخی یادکرد این آیه از کعبه به "بیت " به جهت شب زنده‌داری و عبادت در آن است. [۹۹] قرآن برخی خانه‌ها را به جهت ویژگی خاصشان، مانند ذکر نام خدا در آنها و تسبیح صاحبانش، می‌ستاید: "فی بُیوتٍ اَذِنَ اللّهُ اَن تُرفَعَ ویذکَرَ فیهَا اسمُهُ ". (نور / ۲۴، ۳۶) برخی مفسران این خانه‌ها را به معنای مساجد دانسته [۱۰۰] و ۴ مسجد را مصداق این خانه‌ها ذکر کرده‌اند: مسجدالحرام؛ بیت‌المقدس؛ مسجد النبی؛ مسجد قبا. [۱۰۱] بعضی نیز آن را خانه‌های انبیاء و ائمه دانسته‌اند [۱۰۲]. برپایه روایتی، خانه فاطمه و علی(ع) بافضیلت‌ترین آن خانه‌هاست. [۱۰۳] این خانه‌ها مکان‌هایی هستند که خدا اجازه داده که رفیع شوند، تا همگان آنها را عظیم و بلند مرتبه بدانند و از ناپاکی‌ها به دور باشند و دعایشان در آنها مستجاب گردد. [۱۰۴] در این خانه‌ها کتاب خدا خوانده و نام‌های نیکوی او یاد می‌شوند و مردمی در آن به سر می‌برند که تجارت و داد و ستد، آنها را از یاد خدا و اقامه نماز و دادن زکات باز نمی‌دارد و صبح و شام خدا را تسبیح می‌کنند: "... یسَبِّحُ لَهُ فیها بِالغُدُوِّ والاصال * رِجالٌ لا تُلهیهِم تِجـرَةٌ ولا بَیعٌ عَن ذِکرِ اللّهِ واِقامِ الصَّلوةِ وایتاءِ الزَّکوةِ یخافونَ یومـًا تَتَقَلَّبُ فیهِ القُلوبُ والاَبصـر ". (نور / ۲۴، ۳۶ ـ ۳۷).[۱۰۵]

آداب ورود به خانه

از آداب ورود به خانه‌ها که قرآن بر آن تأکید دارد و آن را نیک می‌شمرد، ورود از درهای خانه‌ها و پرهیز از ورود از راه‌های نامتعارف است: "... ولَیسَ البِرُّ بِاَن تَأتوا البُیوتَ مِن ظُهورِها... وَأتواالبُیوتَ مِن اَبوبِها ". (بقره / ۲، ۱۸۹) بر اساس آیه ۶۱ نور / ۲۴ ورود به هر خانه‌ای باید همراه با سلام به اهل آن باشد: "... فَاِذادَخَلتُم بُیوتـًا فَسَلِّموا عَلی اَنفُسِکُم تَحِیةً مِن عِندِ اللّهِ ". به دیده مفسران، مراد از "سلام به نفس " در این آیه سلام به اهل خانه است و از آن رو تعبیر به سلام بر خود شده، که وقتی وارد شونده سلام می‌کند اهل خانه را به پاسخ آن وا می‌دارد، پس در حقیقت او سلام را به خودش برگردانده است.[۱۰۶] اجازه گرفتن و معرفی خود هنگام ورود به خانه‌ها، به شکلی که اهل خانه آگاه شوند، از دیگر دستورات مؤکد قرآن است: "یـاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَدخُلوا بُیوتـًا غَیرَ بُیوتِکُم حَتّی تَستَأنِسوا وتُسَلِّموا عَلی اَهلِها ". (نور / ۲۴، ۲۷) مفسران "تَستَأنِسوا " را با اختلاف، "تَستَأذنوا " (اجازه گرفتن) یا ایجاد صدا برای آگاهاندن صاحب خانه و آگاه شدن از وجود شخص یا اشخاصی در خانه دانسته‌اند.[۱۰۷] بر اساس برخی روایات، اجازه گرفتن برای ورود به خانه، ویژه خانه‌های دربسته نیست.[۱۰۸] برخی اجازه گرفتن هنگام ورود به خانه‌ها را برای توجه دادن اهل خانه دانسته و گفته‌اند این کار می‌تواند با ذکر حمد، تسبیح و سلام کردن انجام گیرد [۱۰۹] و چون آیه غایت اجازه را استیناس به معنای استئذان می‌داند، برخی گفته‌اند به صرف اجازه خواستن می‌توان درون خانه رفت و ورود به اجازه نیاز ندارد.[۱۱۰] در همین جهت، برخی "تستأنسوا " را به تنحنح (ایجاد صدا) معنا کرده‌اند؛[۱۱۱] ولی این سخن افزون بر تضاد با ظاهر آیه پسین که ورود به خانه‌هایی را که صاحب آنها حضور ندارد [۱۱۲] پیش از اجازه ورود ممنوع دانسته: "فَاِن لَم تَجِدوا فیها اَحَدًا فَلا تَدخُلوها حَتّی یؤذَنَ لَکُم " (نور / ۲۴، ۲۸) با حکمت اجازه که در برخی روایات به آن اشاره شده [۱۱۳] و برخی مفسران نیز به آن تصریح کرده‌اند، که اجازه برای پنهان ماندن امور صاحب خانه از دیگران [۱۱۴] و ندیدن درون خانه بی‌اجازه صاحب خانه است،[۱۱۵] منافات دارد. به هرروی، از ادله اجازه خواستن برای ورود به خانه‌های دیگران، احتمال تمایل نداشتن صاحب خانه برای پذیرش مهمان یا بودن او در حالتی است که کراهت دارد دیگران او را با آن حالت ببینند.[۱۱۶] برخی لزوم اجازه خواستن برای ورود به خانه‌های دیگران را برای مکلّف و غیرمکلّف یکسان دانسته و به رغم تکلیف نداشتن نابالغ، دلیل آن را عمل اصحاب دانسته‌اند.[۱۱۷] بر این اساس، در صورت قبول نکردن اجازه و منع از ورود، اجازه گیرنده نباید پای فشرد و باید از ایستادن بر در خانه بپرهیزد که این برای پاکی و اصلاح وی بهتر است: "واِن قیلَ لَکُمُ ارجِعوا فَارجِعوا هُوَ اَزکی لَکُم واللّهُ بِما تَعمَلُونَ عَلیم "[۱۱۸]، زیرا نه خدا نافرمانی شده و نه حق الناس به گردن اجازه گیرنده آمده است.[۱۱۹] قرآن به گونه‌ای خاص بر لزوم دعوت و اجازه پیامبر(ص) برای ورود به خانه ایشان تأکید می‌کند: "یـاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَدخُلوا بُیوتَ النَّبیِّ اِلاّ اَن یؤذَنَ لَکُم اِلی طَعام " (احزاب / ۳۳، ۵۳) و افزون بر آن، رعایت آداب دیگری را در خانه آن حضرت ضروری می‌داند؛ مثلاً به میهمانان پیامبر(ص) دستور می‌دهد وقتی غذا آماده شد به خانه حضرت بروند؛ نه پیش از آن: "غَیرَ نـظِرینَ اِنـهُ ولـکِن اِذا دُعیتُم فَادخُلوا "[۱۲۰]؛ نیز پس از خوردن غذا پراکنده شوند، زیرا درنگ در خانه پیامبر(ص) و سرگرم شدن به گفت‌وگو در آنجا مایه آزار او خواهد شد: "فَاِذا طَعِمتُم فَانتَشِروا ولا مُستَـ ٔ ِسینَ لِحَدیثٍ اِنَّ ذلِکُم کانَ یؤذِی النَّبیَّ " و هرگاه خواستند وسیله‌ای از یکی از زنان حضرت بگیرند، از پشت پرده بخواهند و این را برای پاکی قلوب آنان بهتر می‌خواند: "واِذا سَاَلتُموهُنَّ مَتـعـًا فَسـ ٔ لوهُنَّ مِن وراءِ حِجابٍ ذلِکُم اَطهَرُ لِقُلوبِکُم وقُلوبِهِنَّ ". مؤمنان نباید پیامبر(ص) را آزار دهند، زیرا او فرستاده خداست: "وما کانَ لَکُم اَن تُؤذوا رَسولَ اللّهِ ". خوردن از خانه دیگران، جز خانه پدر، مادر، برادر، خواهر، عمو، عمه، دایی، خاله، دوست و خانه‌ای که کلید آن در دست انسان است، بی‌اجازه صاحب خانه ممنوع است و تنها شماری استثنا شده‌اند؛ مانند صاحب خانه و خانواده او، نابینایان، معلولان حرکتی و بیماران نیازمند: "لَیسَ عَلَی الاَعمی حَرَجٌ ولا عَلَی الاَعرَجِ حَرَجٌ ولا عَلَی المَریضِ حَرَجٌ ولا عَلی اَنفُسِکُم اَن تَأکُلوا مِن بُیوتِکُم اَو بُیوتِ ءاباکُم اَو بُیوتِ اُمَّهـتِکُم اَو بُیوتِ اِخونِکُم اَو بُیوتِ اَخَوتِکُم اَو بُیوتِ اَعمـمِکُم اَو بُیوتِ عَمّـتِکُم اَو بُیوتِ اَخولِکُم اَو بُیوتِ خــلـتِکُم اَو ما مَلَکتُم مَفاتِحَهُ اَو صَدیقِکُم لَیسَ عَلَیکُم جُناحٌ اَن تَأکُلوا جَمیعـًا اَو اَشتاتـًا ". (نور / ۲۴، ۶۱) شأن نزول این آیه، ممانعت مردم از میزبانی برای نابینایان، لنگ‌ها و بیماران در خانه‌هایشان و مخالفت یاد شده قرآن است و بعضی نیز اظهار داشته‌اند که اصحاب، کلیدهای خانه‌های خود را هنگام جنگ به کسانی مانند نابینایان که نمی‌توانستند در نبرد شرکت کنند می‌دادند و کلیدداران چون صاحب‌خانه در خانه نبود، به خانه نمی‌شدند که این آیه نازل شد و این عمل را مباح خواند.[۱۲۱] دوستان صمیمی مجازند بی‌اجازه خانه یکدیگر روند؛[۱۲۲] همچنین برخی خانه بردگان را از مصادیق "ما مَلَکتُم مَفاتِحَهُ " دانسته که تصرف در آن مجاز است؛[۱۲۳] نیز ورود بی‌اجازه به خانه‌های غیر مسکونی به قصد بهره‌برداری رواست: "لَیسَ عَلَیکُم جُناحٌ اَن تَدخُلوا بُیوتـًا غَیرَ مَسکونَةٍ فیها مَتـعٌ لَکُم ". (نور / ۲۴، ۲۹) درباره مصادیق خانه‌های غیر مسکونی اقوال مختلفی هست: ۱. سراها، حمام‌ها و آسیاب‌هایی که انسان در آنجا کار و گرفتاری دارند. ۲. خرابه‌هایی که برای قضای حاجت وارد آنها می‌شوند. ۳. دکان‌ها و تجارت خانه‌هایی که کالای مردم در آنجاست و همین‌که مالکان دَرِ آنها را گشوده و اسباب خود را برای فروش در آنجا قرار داده‌اند، شاهد اذن و اجازه آنهاست. ۴. کاروانسراهایی که در راه‌ها برای مسافران ساخته‌اند.[۱۲۴].[۱۲۵]

احکام خانه

قرآن احکامی برای خانه برمی‌شمرد.

ممنوعیت اخراج زنان شوهرمرده و مطلقه از خانه

ممنوعیت اخراج زنان شوهر مرده یا مطلقه از سکونتگاهشان پیش از انقضای عدّه آنان از آیات ۲۴۰ بقره / ۲ و ۱ طلاق / ۶۵ برداشت می‌شود؛ با این توضیح که آیه ۲۴۰ بقره / ۲ ممنوعیت اخراج از مکان سکونت (خانه) را برای زنان شوهر مرده یک سال: "والَّذینَ یتَوَفَّونَ مِنکُم ویذَرونَ اَزوجـًا وصِیةً لاَِزوجِهِم مَتـعـًا اِلَی الحَولِ غَیرَ اِخراجٍ فَاِن خَرَجنَ فَلا جُناحَ عَلَیکُم فی ما فَعَلنَ فی اَنفُسِهِنَّ مِن مَعروفٍ واللّهُ عَزیزٌ حَکیم " و در آیه ۲۳۴ بقره / ۲ عدّه این‌گونه زنان را ۴ ماه و ۱۰ روز می‌داند: "والَّذینَ یتَوفَّونَ مِنکُم ویذَرونَ اَزوجـًا یتَرَبَّصنَ بِاَنفُسِهِنَّ اَربَعَةَ اَشهُرٍ وعَشرًا "، از این‌رو به دیده بسیاری از فقها [۱۲۶] و مفسران،[۱۲۷] آیه ۲۴۰ بقره / ۲ با آیه ۲۳۴ همین سوره نسخ شده و آیه ناسخ تنها در تألیف (گردآوری قرآن در روزگار صحابه) بر منسوخ مقدّم شده و در مقابل، برخی معتقدند ممنوعیت اخراج این‌گونه زنان از خانه‌شان در ۴ ماه و ۱۰ روز بر اساس حکم است و باقی مدت تا یک سال با وصیت انجام می‌شود. [۱۲۸] بر اساس آیه ۱و۴ طلاق / ۶۵ ممنوعیت اخراج از خانه سکونتگاه پیش از طلاق، برای زنان مطلّقه در زمان عدّه آنان است.[۱۲۹]

حبس خانگی

خدا در آیه ۱۵ نساء / ۴ به حبس خانگی زنانی که مرتکب فاحشه شده و ۴ شاهد بر آن گواهی داده‌اند، دستور می‌دهد و پایان آن را مرگ در حبس یا رسیدن فرمانی نو [۱۳۰] از خدا یاد می‌کند: "والّـتی یأتینَ الفـحِشَةَ مِن نِساکُم فَاستَشهِدوا عَلَیهِنَّ اَربَعَةً مِنکُم فَاِن شَهِدوا فَاَمسِکوهُنَّ فِی البُیوتِ حَتّی یتَوَفّهُنَّ المَوتُ اَو یجعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبیلا ". بیشتر مفسران، این فاحشه را زنا [۱۳۱] و حبس خانگی تا زمان مرگ را حدّ آن در صدر اسلام دانسته‌اند،[۱۳۲] که با آیه ۲ نور / ۲۴ یا سخن پیامبر(ص) ـ که حکم زنا را برای زنان بی‌همسر، تازیانه و برای زنان شوهردار، سنگسار اعلام کرد ـ نسخ شده است.[۱۳۳] در چرایی حبس خانگی به جای زندان گفته شده که شمار زنان جانی در صدر اسلام چندان نبوده که به تأسیس زندان نیاز باشد.[۱۳۴] برخی نیز آن را تسهیل در حکم و اغماض از سختگیری دانسته‌اند.[۱۳۵] در مقابل، برخی به استناد خلاف اصل بودن نسخ آیه را نسخ نشده و حامل حکمی خاص دانسته‌اند؛ بعضی نیز حبس را مجازاتی افزون بر تازیانه و دلیل آن را عدم رودر رو شدن با مردان دانسته [۱۳۶] و برخی نیز فاحشه را به مساحقه معنا کرده‌اند.[۱۳۷].[۱۳۸]

خانه نشینی

خدا در آیه۳۳ احزاب / ۳۳ به زنان پیامبر(ص) دستور می‌دهد که در خانه‌های خود بمانند و مانند دوران جاهلیت زینت خود را آشکار نسازند: "وقَرنَ فی بُیوتِکُنَّ ولا تَبَرَّجنَ تَبَرُّجَ الجـهِلیةِ الاولی ". در این باره که آیا حکم آیه چنان‌که منطوق آن گویاست، ویژه زنان پیامبر(ص) است، یا خطاب به زنان حضرت برای تأکید بیشتر در مورد آنان است، وگرنه حکم عام است و شامل همه زنان،[۱۳۹] نیز اینکه آیا حکم به خانه‌نشینی مطلق و دلیل بر عدم جواز هرگونه خروجی است،[۱۴۰] یا حرمت خروج در مسائل سیاسی مراد است،[۱۴۱] به تفصیل سخن گفته شده است. دانشمندان شیعه، ضمن اینکه حکم این آیه را فراگیر دانسته، بر لزوم خانه‌نشینی همه زنان به ویژه زنان پیامبر(ص) جز در موارد ضروری تأکید کرده‌اند.[۱۴۲] بر این اساس، کردار عایشه را که بی‌اعتنا به این آیه خانه‌نشینی را رها و سوار بر شتر اصحاب فتنه را در جنگ جمل هدایت کرد، نقد کرده و آن را عملی بر خلاف دستور کتاب الهی دانسته [۱۴۳] و گریه عایشه به هنگام قرائت این آیه را دلیل این خطا و یادآوری آن یاد کرده‌اند.[۱۴۴] در مقابل، اهل سنت، ضمن حکم به حرمت خروج غیر اضطراری زنان پیامبر(ص) خروج عایشه در جنگ جمل را با اجتهاد عایشه و برای اصلاح میان امت اسلامی دانسته؛[۱۴۵] لیکن دانشمندان شیعه آن را اجتهادی در مقابل نص قرآن دانسته‌اند.[۱۴۶].[۱۴۷]

اجاره و فروش خانه‌های مکه

دانشمندان اسلامی درباره فروش یا اجاره خانه‌های مکه متفاوت سخن گفته‌اند: بسیاری فروش و نیز اجاره خانه‌های مکه را جایز ندانسته و برخی از فقهاء [۱۴۸] و مفسران [۱۴۹] این حکم را از آیه ۲۵ حجّ / ۲۲ دریافته‌اند. بر این اساس، مسجدالحرام در آیه عام و شامل همه منطقه حرم می‌شود [۱۵۰] و با توجه به جمله "سَواءً العـکِفُ فیهِ والبادِ " همه مؤمنان ساکن و زائر در بهره‌برداری از سرزمین مکه مساوی بوده و فروش و اجاره خانه‌های آن به زائران و مجاوران جایز نیست: "... والمَسجِدِ الحَرامِ الَّذی جَعَلنـهُ لِلنّاسِ سَواءً العـکِفُ فیهِ والبادِ. "... آنان آیه یکم از سوره اسراء / ۱۷ را شاهد ادعای خود در توسعه مفهوم مسجدالحرام دانسته و گفته‌اند: این آیه، اسراء پیامبر(ص) را از مسجدالحرام دانسته، در حالی که سیر ایشان نه از مسجد، از محدوده آن، خانه خدیجه،[۱۵۱] خانه ام‌هانی [۱۵۲] یا شعب ابی‌طالب [۱۵۳] بوده است.

برخی، نزول آیه را در سال ۶ بعثت و به هنگامی دانسته‌اند که مشرکان پیامبر(ص) را از ورود به مکه بازداشتند.[۱۵۴] روایاتی این برداشت را تأیید می‌کنند.[۱۵۵] در روایات، از گذاشتن در برای خانه‌های مکه منع شده و بر همین اساس امام صادق(ع) معاویه را نخستین کسی می‌داند که برای خانه خودش در مکه در قرار داد.[۱۵۶] سیره عملی مسلمانان صدر اسلام نیز شاهد دیگری بر این مدعا دانسته شده است.[۱۵۷] در مقابل، برخی آیه یاد شده را برای استدلال بر عدم جواز فروش یا اجاره خانه‌های مکه بس ندانسته [۱۵۸] و با استدلال به روایات [۱۵۹] و اجماع این ادعا را ثابت کرده‌اند.[۱۶۰] برخی، دلیل دیگر این حکم را مفتوحه‌العنوة بودن مکه (تصرف آن با جنگ) دانسته‌اند.[۱۶۱] در این باره، حمل آیه بر کراهت فروش و اجاره خانه‌های مکه در موسم حج نیز یکی از اقوال است.[۱۶۲].[۱۶۳]

خانه‌سازی حیوانات

قرآن به مناسبت‌های گوناگون از خانه‌های حیوانات یاد می‌کند؛ گاه در ضمن بیان واقعه‌ای تاریخی، مانند گذشتن سلیمان(ع) از دشت مورچگان (نمل / ۲۷، ۱۸) و گاه در مقام تمثیل و تشبیه: زنبور عسل خانه خود را در کوه‌ها و درختان و جاهای بلند می‌سازد: "واَوحی رَبُّکَ اِلَی النَّحلِ اَنِ اتَّخِذی مِنَ الجِبالِ بُیوتـًا ومِنَ الشَّجَرِ ومِمّا یعرِشون ". (نحل / ۱۶، ۶۸) "اوحی " در این آیه به معنای الهام به زنبور برای ساختن خانه‌اش در کوه‌ها و بالای درختان و مکان‌های بلند است.[۱۶۴]شیوه خانه‌سازی زنبور عسل از دقیق‌ترین سبک‌های خانه‌سازی حیوانات است که در تقسیم‌بندی سوراخ‌های کندو و ظرافت آنها بسیار به مهارت انسان‌ها در خانه‌سازی می‌ماند، از این جهت از آن به "بیت " تعبیر شده است.[۱۶۵] "مِمّا یعرِشون "، سنگ و چوب و مانند آن در بلندی‌ها و سقف‌های خانه‌ها دانسته شده که زنبور عسل خانه‌اش را با تکیه به آنها می‌سازد.[۱۶۶] سست بنیانی خانه عنکبوت در مقابل حوادث و نداشتن هیچ عامل نگهدارنده‌ای، ضمن تشبیهی ذکر شده است: "واِنَّ اَوهَنَ البُیوتِ لَبَیتُ العَنکَبوتِ ". (عنکبوت / ۲۹، ۴۱) ویژگی‌هایی مانند دیوار، سقف و در برای خانه‌ها منافعی مانند جلوگیری از ورود سرما و گرما در پی دارند و نبودشان مایه بیهوده بودن موجودیت آن است؛ مانند خانه عنکبوت که کار کافران از جهت بی‌فایدگی و سستی به آن مانند شده است. کافران با عبادت بت‌ها و خدایان دروغینی که برای آنها هیچ سودی در بر ندارند و نیازی را از آنها برنمی‌آورند، در حقیقت به پناهگاه سست و بی‌پایه‌ای مانند خانه عنکبوت پناه برده‌اند.[۱۶۷].[۱۶۸]

منابع

پانویس

  1. لغت نامه، ج ۶، ص ۹۴۴۵ - ۹۴۴۶، "خانه ".
  2. فرهنگ فرزان، ص ۳۵۹، "خانه ".
  3. مفردات، ص ۱۵۱، "بیت ".
  4. لسان‌العرب، ج ۲، ص ۱۴ - ۱۵؛ تهذیب اللغه، ج ۱۴، ص ۲۳۸، "بیت ".
  5. مفردات، ص ۳۲۱، "دار "؛ النهایه، ج ۲، ص ۱۳۹، "دور ".
  6. لسان العرب، ج ۴، ص ۲۹۸، "دور ".
  7. خزانة الادب، ج ۴، ص ۲۱۳.
  8. روح‌البیان، ج ۹، ص ۴۱۸.
  9. العین، ج ۸، ص ۵۸، "دور ".
  10. لسان‌العرب، ج ۱۳، ص ۲۱۱ - ۲۱۲؛ التحقیق، ج ۵، ص ۱۶۳، "سکن ".
  11. رک: تاریخ تمدن، ج ۱، ص ۱۹، ۱۰۶.
  12. «و خداوند از خانه‌هایتان برای شما جای آرامش پدید آورد و از پوست چارپایان برایتان خانه‌هایی برآورد که در روز جابه‌جایی و روز ماندنتان آن را سبک می‌یابید و از پشم و کرک و موی آنها وسایل (خانه) و کالایی (پدید آورد) تا هنگامی (که بپاید)» سوره نحل، آیه ۸۰.
  13. «و آنان در (دل) کوه‌ها خانه‌هایی (استوار) با (گمان) ایمنی می‌تراشیدند» سوره حجر، آیه ۸۲.
  14. «ای مؤمنان! به خانه‌هایی جز خانه خودتان درنیایید تا آنکه آشنایی دهید و بر اهل آن (خانه) ها سلام کنید؛ این برای شما بهتر است، باشد که پند گیرید پس اگر در آن (خانه) ها کسی را نیابید درون آنها در نیایید تا به شما اجازه داده شود و اگر به شما گویند: باز گردید! باز گردید، این برایتان پاکیزه‌تر است و خداوند به آنچه انجام می‌دهید داناست. بر شما گناهی نیست که درون خانه‌هایی غیر مسکون که در آن کالایی دارید درآیید و خداوند آنچه پنهان می‌دارید و آنچه آشکار می‌کنید می‌داند» سوره نور، آیه ۲۷-۲۹.
  15. «بر نابینا و بر لنگ و بر بیمار و بر شما گناهی نیست که از (خوراک و آذوقه) خانه‌های خویش بخورید یا از خانه‌های پدرانتان یا خانه‌های مادرانتان یا خانه‌های برادرانتان یا خانه‌های خواهرانتان یا خانه‌های عموهایتان یا خانه‌های عمّه‌هایتان یا خانه‌های دایی‌هایتان یا خانه‌های خاله‌هایتان یا آن خانه‌ای که کلیدش را در اختیار دارید یا (خانه) دوستتان؛ نیز (بر شما گناهی نیست) در اینکه با هم یا پراکنده غذا بخورید پس چون به هر خانه‌ای در آمدید به همدیگر درود گویید، درودی خجسته پاکیزه از نزد خداوند؛ بدین گونه خداوند آیات را برای شما روشن می‌دارد باشد که خرد ورزید» سوره نور، آیه ۶۱.
  16. «ای مؤمنان! به خانه‌های پیامبر وارد نشوید مگر به شما برای (خوردن) خوراک، اجازه دهند- بی‌آنکه چشم به راه آماده شدن آن (خوراک) باشید- ولی چون فرا خوانده شدید درون روید و چون خوراک خوردید پراکنده شوید و دل به گفت و گو نسپارید که این (کار) پیامبر را آزار می‌دهد و از شما شرم می‌دارد ولی خداوند از (گفتن) حقیقت شرم نمی‌کند و چون از آنان چیزی خواستید از پشت پرده‌ای بخواهید، این برای دل‌های شما و دل‌های آنان پاکیزه‌تر است و شما حقّ ندارید که پیامبر را بیازارید و نه هرگز پس از او همسرانش را به همسری گیرید که آن نزد خداوند، سترگ است» سوره احزاب، آیه ۵۳.
  17. «داستان کسانی که به جای خداوند سرورانی (به پرستش) گزیدند مانند آن عنکبوت است که خانه‌ای بنا کرد و اگر می‌دانستند بی‌گمان سست‌ترین خانه‌ها خانه عنکبوت است» سوره عنکبوت، آیه ۴۱.
  18. «و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که بر کوه‌ها و بر درخت و بر داربست‌هایی که (مردم) می‌سازند لانه گزین!» سوره نحل، آیه ۶۸.
  19. «(این چراغ) در خانه‌هایی (است) که خداوند رخصت داده است تا والایی یابند و نامش در آنها برده شود؛ سپیده‌دمان و دیرگاه عصرها در آنها او را به پاکی می‌ستایند» سوره نور، آیه ۳۶.
  20. «بی‌گمان نخستین خانه‌ای که برای (عبادت) مردم (بنا) نهاده شد همان است که در مکّه است، خجسته و رهنمون برای جهانیان» سوره آل عمران، آیه ۹۶.
  21. «در آن نشانه‌هایی روشن (چون) مقام ابراهیم وجود دارد و هر که در آن در آید در امان است و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بی‌گمان خداوند از جهانیان بی‌نیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.
  22. «و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم را در خانه (کعبه) مستقر ساختیم (و گفتیم) که هیچ چیز را شریک من قرار مده و خانه مرا برای طواف‌کنندگان و قیام‌کنندگان و رکوع‌کنندگان سجده‌گزار پاکیزه بدار!» سوره حج، آیه ۲۶.
  23. «سپس باید آلایش‌های خود را بپیرایند و نذرهاشان را بجای آورند و خانه دیرین (کعبه) را طواف کنند» سوره حج، آیه ۲۹.
  24. «و سوگند به آن خانه آبادان» سوره طور، آیه ۴.
  25. «و یاد کنید آنگاه را که شما را جانشینانی پس از (قوم) عاد قرار داد و در این سرزمین جای داد که در هامون آن کاخ‌ها می‌سازید و کوه‌ها را برای خانه‌سازی می‌تراشید پس نعمت‌های خداوند را به یاد آورید و در این سرزمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره اعراف، آیه ۷۴.
  26. «هنگامی که بر او وارد شدند و درودی گفتند (ابراهیم) گفت: ما از شما هراسانیم» سوره حجر، آیه ۵۲.
  27. «و از (دل) کوه‌ها استادانه خانه‌هایی می‌تراشید» سوره شعراء، آیه ۱۴۹.
  28. «و به موسی و برادرش وحی کردیم که برای قومتان در مصر خانه‌هایی برگزینید و خانه‌هایتان را رویاروی قرار دهید و نماز را بر پا دارید و به مؤمنان نوید دهید» سوره یونس، آیه ۸۷.
  29. «و آن زن که یوسف در خانه‌اش بود از او، کام خواست و درها را بست و گفت: پیش آی که از آن توام ! (یوسف) گفت: پناه بر خداوند! او پرورنده من است، جایگاه مرا نیکو داشته است، بی‌گمان ستمکاران رستگار نمی‌گردند» سوره یوسف، آیه ۲۳.
  30. «به راستی آنان که تو را از پشت (در) اتاق‌ها صدا می‌زنند، بیشترشان خرد نمی‌ورزند» سوره حجرات، آیه ۴.
  31. «ای مؤمنان! به خانه‌های پیامبر وارد نشوید مگر به شما برای (خوردن) خوراک، اجازه دهند- بی‌آنکه چشم به راه آماده شدن آن (خوراک) باشید- ولی چون فرا خوانده شدید درون روید و چون خوراک خوردید پراکنده شوید و دل به گفت و گو نسپارید که این (کار) پیامبر را آزار می‌دهد و از شما شرم می‌دارد ولی خداوند از (گفتن) حقیقت شرم نمی‌کند و چون از آنان چیزی خواستید از پشت پرده‌ای بخواهید، این برای دل‌های شما و دل‌های آنان پاکیزه‌تر است و شما حقّ ندارید که پیامبر را بیازارید و نه هرگز پس از او همسرانش را به همسری گیرید که آن نزد خداوند، سترگ است» سوره احزاب، آیه ۵۳.
  32. «آنک سرای واپسین! آن را برای کسانی می‌نهیم که بر آنند تا در روی زمین، نه گردنکشی کنند و نه تباهی؛ و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره قصص، آیه ۸۳.
  33. «این است کیفر دشمنان خداوند: آتش (دوزخ) که در آن، سرایی جاودانه خواهند داشت به کیفر آنکه آیات ما را انکار می‌کردند» سوره فصلت، آیه ۲۸.
  34. «همان که ما را از بخشش خود در سرای ماندگار جای داد که در آن نه رنجی به ما می‌رسد و نه ماندگی» سوره فاطر، آیه ۳۵.
  35. «و به پرهیزگاران می‌گویند: پروردگارتان چه فرو فرستاده است؟ می‌گویند نکویی را؛ برای آنان که در این جهان نیکی ورزیده‌اند (پاداش)، نیکی است و به یقین سرای واپسین بهتر است و سرای پرهیزگاران نیکوست!» سوره نحل، آیه ۳۰.
  36. «سرای آرامش نزد پروردگارشان از آن آنهاست و او برای کارهایی که می‌کردند یار آنان است» سوره انعام، آیه ۱۲۷.
  37. «ای قوم من! زندگی این جهان، تنها بهره‌ای (اندک) است و جهان واپسین است که سرای ماندگاری است» سوره غافر، آیه ۳۹.
  38. «و برای او در «الواح» (تورات) در هر زمینه پندی و برای هر چیز تفصیلی نوشتیم؛ پس (گفتیم) آن را با توانمندی بستان و به قوم خود فرمان ده تا نیکوترین آن را برگزینند؛ به زودی سرای نافرمانان را به شما نشان خواهم داد» سوره اعراف، آیه ۱۴۵.
  39. یوسف‌زاده و قدمی، مقاله "خانه "، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  40. تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص ۶۱۴؛ البحر المحیط، ج ۸، ص ۳۱۶.
  41. تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص ۳۰۱؛ البحرالمحیط، ج ۸، ص ۳۱۶.
  42. تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۷۴.
  43. تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص ۴۶۳؛ الکشاف، ج ۳، ص ۱۶۱؛ کشف الاسرار، ج ۶، ص ۳۸۳.
  44. یوسف‌زاده و قدمی، مقاله "خانه "، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  45. مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۵۴۹؛ تفسیر ثعلبی، ج ۱۰، ص ۴۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۳۱۴.
  46. تفسیر سمعانی، ج ۶، ص ۶۱.
  47. نک: جامع البیان، ج ۲۹، ص ۶۴.
  48. التبیان، ج۱۰، ص۱۴۲؛ کنز الدقائق، ج۱۳، ص۴۶۴.
  49. تفسیر ثعلبی، ج ۱۰، ص ۴۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۰، ص ۱۴۷؛ الکشاف، ج ۴، ص ۶۲۱.
  50. البحر المحیط، ج ۱۰، ص ۲۸۹؛ تقریب‌القرآن، ج ۵، ص ۵۲۴.
  51. التفسیر الکبیر، ج ۳۰، ص ۶۶۰.
  52. تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۸۸؛ البرهان، ج ۵، ص ۵۰۲ - ۵۰۳؛ نور الثقلین، ج ۵، ص ۴۲۹.
  53. یوسف‌زاده و قدمی، مقاله "خانه "، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  54. مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۷۳۷ - ۷۳۸؛ الجدید، ج ۷، ص ۳۶۴.
  55. مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۷۳۷؛ المحرر الوجیز، ج ۵، ص ۴۷۸؛ تفسیر بغوی، ج ۵، ص ۲۴۹.
  56. مجمع‌البیان، ج ۱۰، ص ۷۳۷ - ۷۳۸؛ بیان المعانی، ج ۱، ص ۱۴۵.
  57. یوسف‌زاده و قدمی، مقاله "خانه "، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  58. مجمع‌البیان، ج۴، ص۶۷۹؛ تفسیر نور، ج۴، ص ۱۰۳.
  59. التبیان، ج ۴، ص ۴۵۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۲۳۹؛ المنیر، ج ۸، ص ۲۷۷.
  60. تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۲۳۹؛ ارشاد الاذهان، ص ۱۶۵؛ الاصفی، ج ۱، ص ۳۸۱.
  61. مجمع‌البیان، ج ۴، ص ۶۷۹؛ المنیر، ج ۸، ص ۲۶۹، ۲۷۴.
  62. جامع البیان، ج ۱۴، ص ۳۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۹، ص ۱۵۷.
  63. یوسف‌زاده و قدمی، مقاله "خانه "، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  64. خزانة الادب، ج ۴، ص ۲۱۳.
  65. تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص ۶۳۲ - ۶۳۳؛ تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۱۹۴.
  66. یوسف‌زاده و قدمی، مقاله "خانه "، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  67. بیان المعانی، ج ۳، ص ۱۸۹ - ۱۹۰؛ اطیب‌البیان، ج ۷، ص ۱۷۶ - ۱۷۷.
  68. الکشاف، ج ۲، ص ۴۵۵؛ لباب‌التأویل، ج ۲، ص ۵۲۰؛ بیان‌المعانی، ج ۳، ص ۳۵۲.
  69. نک: تفسیر خسروی، ج ۴، ص ۳۷۶؛ نیز رک: تفسیر آسان، ج ۸، ص ۹۰.
  70. نمونه، ج ۲۱، ص ۵۶ - ۵۷.
  71. نک: الفرقان، ج ۱۵، ص ۵۹.
  72. تفسیر بیضاوی، ج ۵، ص ۱۰۱؛ المیزان، ج ۱۸، ص ۱۴۰.
  73. یوسف‌زاده و قدمی، مقاله "خانه "، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  74. معانی‌القرآن، ج ۱، ص ۴۴۷؛ تفسیر ثعلبی، ج ۵، ص ۱۴۴؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۴۳۱.
  75. احکام القرآن، ابن عربی، ج ۳، ص ۱۰۵۵.
  76. التبیان، ج ۵، ص ۴۲۲.
  77. جامع‌البیان، ج ۱۱، ص ۱۰۷؛ جوامع‌الجامع، ج ۲، ص ۱۲۵؛ غرائب القرآن، ج ۳، ص ۶۰۶.
  78. یوسف‌زاده و قدمی، مقاله "خانه "، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  79. البحر المحیط، ج ۶، ص ۵۷۶ - ۵۷۷؛ روح‌البیان، ج۵، ص۶۵ - ۶۶؛ التحریر والتنویر، ج۱۳، ص ۱۹۲.
  80. بلوغ الارب، ج ۳، ص ۳۹۳؛ نیز رک: البحر المحیط، ج۶، ص۵۷۶؛ تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۱۵۲ - ۱۵۳.
  81. جامع‌البیان، ج ۱۴، ص ۱۰۳؛ التبیان، ج ۶، ص ۴۱۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۱۵۳.
  82. یوسف‌زاده و قدمی، مقاله "خانه "، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  83. الکشاف، ج۴، ص۳۵۷؛ اعراب‌القرآن، ج۹، ص۲۵۷.
  84. الکشاف، ج۴، ص۳۵۷؛ زبده‌التفاسیر، ج۶، ص۴۱۴.
  85. التفسیر الکبیر، ج ۲۵، ص ۱۷۸.
  86. یوسف‌زاده و قدمی، مقاله "خانه "، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  87. مجمع البیان، ج ۹، ص ۷۲.
  88. المیزان، ج ۱۸، ص ۱۰۰.
  89. یوسف‌زاده و قدمی، مقاله "خانه "، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  90. رسائل المرتضی، ج ۱، ص ۳۵۵ - ۳۵۶.
  91. المیزان، ج ۱۲، ص ۳۱۴؛ احسن الحدیث، ج ۵، ص ۴۸۰.
  92. تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص ۲۱۶؛ بیان المعانی، ج ۳، ص ۳۱۱.
  93. جامع‌البیان، ج ۱۴، ص ۳۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۹، ص ۱۵۷.
  94. تفسیر ثعلبی، ج ۳، ص ۳۴۶؛ الکشاف، ج ۳، ص ۲۰۳؛ المیزان، ج ۵، ص ۷.
  95. التبیان، ج ۳، ص ۲۶۳؛ البحر المحیط، ج ۳، ص ۷۱۶.
  96. تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۸۵؛ زبده‌التفاسیر، ج ۲، ص ۱۰۸.
  97. یوسف‌زاده و قدمی، مقاله "خانه "، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  98. جامع البیان، ج ۴، ص ۶؛ الکشاف، ج ۱، ص ۳۸۶ - ۳۸۷؛ التحریر والتنویر، ج ۳، ص ۱۵۸.
  99. تفسیر ثعلبی، ج ۳، ص ۱۱۵؛ التفسیر الکبیر، ج ۸، ص ۲۹۵؛ التحقیق، ج ۱، ص ۳۵۹، "بیت ".
  100. زادالمسیر، ج ۳، ص ۲۹۷ - ۲۹۸؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۲۷.
  101. مجمع‌البیان، ج۷، ص۲۲۷؛ روح‌المعانی، ج۹،ص۳۶۶.
  102. تفسیرثعلبی، ج۷، ص۱۰۷؛ مجمع‌البیان، ج۷، ص۲۲۷.
  103. تفسیر ثعلبی، ج ۷، ص ۱۰۷؛ الدرالمنثور، ج ۵، ص ۵۰؛ البرهان، ج ۴، ص ۷۶.
  104. روح‌المعانی، ج ۹، ص ۳۶۸؛ منهج‌الصادقین، ج ۶، ص ۲۹۷.
  105. یوسف‌زاده و قدمی، مقاله "خانه "، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  106. المیزان، ج ۱۵، ص ۱۶۶؛ مخزن‌العرفان، ج ۹، ص ۱۵۴ - ۱۵۵.
  107. احکام القرآن، ابن عربی، ج ۳، ص ۱۳۵۸ - ۱۳۵۹؛ احکام القرآن، جصاص، ج ۵، ص ۱۶۵.
  108. احکام القرآن، ابن عربی، ج ۳، ص ۱۳۵۸.
  109. زادالمسیر، ج ۳، ص ۲۸۸؛ الکشاف، ج ۳، ص ۲۲۶؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۱۳.
  110. احکام القرآن، جصاص، ج ۵، ص ۱۶۷.
  111. احکام القرآن، جصاص، ج ۵، ص ۱۶۷.
  112. احکام القرآن، ابن عربی، ج ۳، ص ۱۳۶۲.
  113. مسند احمد، ج ۵، ص ۳۳۰؛ السنن الکبری، ج ۷، ص ۹۷.
  114. نک: الکشاف، ج ۳، ص ۲۲۷ - ۲۲۸؛ روح المعانی، ج ۹، ص ۳۳۰.
  115. احکام‌القرآن، ابن عربی، ج ۳، ص ۱۳۵۸، ۱۳۶۲.
  116. زادالمسیر، ج ۳، ص ۲۸۸؛ بیان المعانی، ج ۶، ص ۱۲۵.
  117. احکام القرآن، ابن عربی، ج ۳، ص ۱۳۶۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص ۲۲۰.
  118. تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۳۹۹؛ التفسیرالکبیر، ج ۲۳، ص ۳۵۹؛ مراح لبید، ج ۲، ص ۱۰۸.
  119. اطیب‌البیان، ج ۹، ص ۵۱۸.
  120. المیزان، ج ۱۶، ص ۳۳۷.
  121. تفسیر قمی، ج ۲، ص ۱۰۸ - ۱۰۹؛ لباب التأویل، ج ۳، ص ۳۰۵؛ تفسیر قاسمی، ج ۷، ص ۴۰۸.
  122. تفسیر ثعلبی، ج ۷، ص ۱۱۹؛ مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۲۴۶.
  123. تفسیر مقاتل، ج ۳، ص ۲۰۹؛ تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۱۱۵.
  124. تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص ۵۰۷؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۱۴؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۱۱۰.
  125. یوسف‌زاده و قدمی، مقاله "خانه "، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  126. مسالک الافهام، ج ۴، ص ۷۳؛ العره‌الوثقی، ج ۶، ص ۹۷؛ جامع‌المدارک، ج ۴، ص ۵۵۸.
  127. تفسیر قمی، ج ۱، ص ۶،۷۷؛ التبیان، ج ۲، ص ۲۶۱ - ۲۶۲؛ تفسیر بغوی، ج ۱، ص ۳۱۴.
  128. نک: فقه القرآن، ج ۲، ص ۱۷۱.
  129. یوسف‌زاده و قدمی، مقاله "خانه "، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  130. نک: آلاء الرحمن، ج ۲، ص ۵۶ - ۵۷؛ تفسیر شاهی، ج ۲، ص ۶۵۳.
  131. تفسیر ثعلبی، ج ۳، ص ۲۷۱؛ تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۶۵؛ زادالمسیر، ج ۱، ص ۳۸۱.
  132. احکام القرآن، ابن عربی، ج ۱، ص ۳۵۷ - ۳۵۸؛ احکام القرآن، جصاص، ج ۳، ص ۴۲.
  133. احکام القرآن، جصاص، ج ۳، ص ۴۲ - ۴۴؛ تفسیر شاهی، ج ۲، ص ۶۵۳؛ احکام القرآن، کیاهراسی، ج ۲، ص ۳۷۴، ۳۷۷.
  134. احکام القرآن، ابن عربی، ج ۱، ص ۳۵۷.
  135. المیزان، ج ۴، ص ۲۳۴.
  136. مسالک الافهام، ج ۴، ص ۱۸۹ - ۱۹۰.
  137. نک: مسالک الافهام، ج ۴، ص ۱۹۰؛ کنزالعرفان، ج ۲، ص ۳۳۹.
  138. یوسف‌زاده و قدمی، مقاله "خانه "، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  139. تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۷۹؛ المنیر، ج۲۲، ص۱۳.
  140. نک: تفسیر ثعلبی، ج ۸، ص ۳۴؛ احکام القرآن، ابن عربی، ج ۳، ص ۱۵۳۵؛ الدر المنثور،ج ۵، ص ۱۹۶-۱۹۷.
  141. تفصیل الشریعه، ج ۱، ص ۵۷۹، "کتاب الصلاة ".
  142. نک: کتاب القضا، ج ۱، ص ۴۷؛ الفرقان، ج ۲۴، ص ۱۰۵.
  143. . نک: الفرقان، ج ۲۴، ص ۱۰۰؛ مخزن العرفان، ج ۱۰، ص ۲۲۳.
  144. البحرالمحیط، ج۸، ص۴۷۷؛ الفرقان، ج۲۴، ص۱۰۶.
  145. احکام القرآن، ابن عربی، ج ۳، ص ۱۵۳۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص ۱۸۱.
  146. النص والاجتهاد، ص ۴۲۴.
  147. یوسف‌زاده و قدمی، مقاله "خانه "، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  148. الخلاف، ج ۳، ص ۱۸۸ - ۱۹۰؛ بدائع الصنائع، ج ۵، ص ۱۴۶؛ المغنی، ج ۴، ص ۳۳۰.
  149. نک: التفسیر الکبیر، ج ۲۳، ص ۲۱۷؛ التبیان، ج ۷، ص ۳۰۶؛ الصافی، ج ۳، ص ۳۷۱ - ۳۷۲.
  150. نک: الخلاف، ج ۳، ص ۱۸۸.
  151. مناقب، ج۱، ص۱۵۳؛ بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۸۰.
  152. الطبقات، ج۱، ص۲۱۴؛ الدرالمنثور، ج۴، ص۱۴۹.
  153. الطبقات، ج۱، ص ۲۱۴؛ البحر المحیط، ج ۷، ص ۹.
  154. کشف الاسرار، ج ۶، ص ۳۵۳؛ الاصفی، ج ۲، ص ۸۰۲؛ نورالثقلین، ج ۳، ص ۴۸۰.
  155. نهج‌البلاغه، ج ۳، ص ۱۲۸؛ نیز نک: الصافی، ج ۳، ص ۳۷۱.
  156. الکافی، ج ۱، ص ۲۴۳ - ۲۴۴.
  157. البحرالمحیط، ج ۷، ص ۴۹۹ - ۵۰۰؛ نیز نک: جامع البیان، ج ۱۷، ص ۱۰۲ - ۱۰۳؛ مدارک الاحکام، ج ۸، ص ۲۵۶.
  158. السرائر، ج ۱، ص ۶۴۴ - ۶۴۵.
  159. وسائل الشیعه، ج ۱۳، ص ۲۶۷ - ۲۷۰؛ جواهرالکلام، ج ۲۰، ص ۴۸ - ۴۹.
  160. السرائر، ج ۱، ص ۶۴۴ - ۶۴۵؛ مختلف الشیعه، ج ۴، ص ۳۶۶ - ۳۶۸.
  161. المغنی، ج ۴، ص ۳۰۵؛ تذکرة الفقهاء، ج ۱۰، ص ۳۹ - ۴۱.
  162. بدائع الصنائع، ج۵، ص۴۶؛ الحدائق، ج۱۷، ص۳۵۰؛ حاشیة رد المحتار، ج۶، ص۵۲۴ - ۵۲۵.
  163. یوسف‌زاده و قدمی، مقاله "خانه "، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  164. غریب القرآن، ص ۲۴۵؛ التبیان، ج ۶، ص ۴۰۳؛ المحرر الوجیز، ج ۳، ص ۴۰۶.
  165. تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص ۲۳۳؛ البحرالمدید، ج ۳، ص ۱۴۴.
  166. معانی القرآن، ج ۲، ص ۱۰۹؛ تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص ۲۸۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۱۳۳.
  167. تفسیر مقاتل، ج ۳، ص ۳۸۵؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۵، ص ۵۷ - ۵۸؛ منهج‌الصادقین، ج ۷، ص ۱۳۶ - ۱۳۷.
  168. یوسف‌زاده و قدمی، مقاله "خانه "، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.