اسراف

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۱ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۲۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

معناشناسی

اسراف از ماده «سرف» به معنای تجاوزکردن از اندازه[۱] و ضد آن میانه‌روی است[۲]. اسراف در تجاوز از اندازه، در تمام کارهایی که انسان انجام می‌دهد، به کار می‌رود؛ ولی در معنای عرفی به معنای هزینه کردن مالی، مشهورتر است[۳] و در اصطلاح دینی و اخلاقی عمومیت دارد و در هر آنچه در غیر موضع مناسب خود به کار رود، به کار می‌رود و به مال اختصاص ندارد[۴].

ازجمله واژگان مرتبط با اسراف، «سَرَف» و «تبذیر» است. برخی معتقدند واژه اسراف مفهومی گسترده دارد و هر گونه تجاوز از حد اعتدال و گرایش به افراط یا تفریط را دربر می‌گیرد[۵]. تبذیر به معنای تباه ساختن اموال[۶] و خرج کردن در آن چیزی است که شایسته نیست[۷] و پیوسته با نوعی بی‌نظمی همراه است[۸]. فرق اسراف و تبذیر در این است که اسراف مصرف زیاده از حد بوده و در جایی که شایسته است و تبذیر مصرف در جایی که شایسته نیست، می‌باشد[۹].

پیشینه

انسان بر اساس اصل فطرت خود، به افراط و تفریط گرایش ندارد. از این جهت، اسراف خروج از مسیر فطرت بشری است[۱۰]. در ادیان الهی، اسراف امری ناپسند شمرده شده است[۱۱].

قرآن کریم اسراف و تبذیر را نکوهیده: ﴿وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ[۱۲] و اسراف‌کنندگان را از اصحاب آتش شمرده است: ﴿وَأَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ[۱۳]. مسرفان در طول تاریخ مخالف پیامبران(ع) و جزء ستمگرانی بوده‌اند که قرآن به سرانجام سوء آنان اشاره می‌کند: ﴿ثُمَّ صَدَقْنَاهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَيْنَاهُمْ وَمَنْ نَشَاءُ وَأَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ[۱۴].

در منابع روایی باب‌هایی به تعریف اسراف، حدود آن، نکوهش آن[۱۵] و مصادیقی که در آن حکم اسراف نیست[۱۶] و همچنین تبذیر،[۱۷] اختصاص داده شده است. فقها نیز در آثار خود به حکم اسراف و مصادیق آن پرداخته‌اند[۱۸]. علمای اخلاق با تحلیل مسئله اسراف،[۱۹] به بررسی حقیقت و اقسام آن[۲۰] اشاره کرده‌اند[۲۱].

اسراف در قرآن

واژه اسراف و مشتقات آنکه ۲۳ بار در قرآن به کار رفته[۲۲] و مفهومی گسترده دارد[۲۳] و هرگونه تجاوز از حدّ اعتدال و گرایش به افراط یا تفریط را در برمی‌گیرد[۲۴].[۲۵]

مفهوم اسراف در قرآن مصادیق متعددی دارد که در معنای همه، نوعی تجاوز از حدّ اعتدال وجود دارد:

  1. اسراف عقیدتی: در آیاتی، انکار خداوند و پیامبران، شرک به خدا و بت‌پرستی و ایمان نیاوردن به آیات الهی اسراف معرفی شده، آن را موجب بروز دشواریهای فراوان در زندگی دنیا و عامل نابینایی انسان در آخرت و گرفتاری در عذاب دردناک و ماندگار می‌شمارد: ﴿وَكَذَلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ يُؤْمِنْ بِآيَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَى[۲۶].
  2. اسراف اخلاقی و رفتاری: ارتکاب گناهان و گرایش به مادّیات و قطع علاقه از خداوند، موجب خروج انسان از راه حق شده، او را در یکی از منازل تاریک اسراف قرار می‌دهد.[۲۷] خداوند در آیه ﴿قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ[۲۸] گنهکارانی که جان خویش را در معرض اسراف قرار داده‌اند، به توبه فرا می‌خواند و آنان را از یأس و ناامیدی پرهیز و به ایشان وعده آمرزش می‌دهد.
  3. اسراف اجتماعی: استبداد، خودکامگی، استکبار، استثمار، خونریزی، ستم و هرگونه فساد اجتماعی از مصادیق بارز اسراف به شمار می‌رود[۲۹]. خداوند در سوره مائده، پس از بیان نزاع هابیل و قابیل که سرانجام آن تحقق نخستین فساد بر روی زمین بود، بنی‌اسرائیل را از ریختن خون بی‌گناهان و فساد بر زمین نهی کرده و از فسادهای اجتماعی آنان به اسراف تعبیر می‌کند: ﴿ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ[۳۰].
  4. اسراف قضایی و کیفری: داوری و قضاوت ناعادلانه که گاه بر کذب و دروغ استوار است، از مصادیق اسراف به شمار می‌رود. مؤمن آل‌فرعون در آیه ﴿وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَبِّكُمْ وَإِنْ يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِنْ يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ[۳۱] پیش از بیان اسراف اعتقادی فرعونیان، به اسراف آنان در قضاوت اشاره می‌کند[۳۲].
  5. اسراف اقتصادی: این نوع اسراف، مصادیق گوناگونی دارد:
    1. اسراف در مصرف: ﴿كُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ[۳۳]. اسراف در مصرف، به یکی از این صور است: تضییع و اتلاف هرگونه شی‌ء قابل استفاده[۳۴]؛ بدون استفاده گذاردن هرگونه سرمایه[۳۵]؛ مصرف اشیا به نحوی که فایده مادّی یا معنوی به بار نیاورد؛ مصرف بیش از میزان درآمد به نحوی که در شأن او نباشد؛ مانند خرید وسایل تزیینی برای کسی که توان تأمین معاش خود را ندارد؛ مصرف بیش از حدّ و افزون بر نیاز؛ مانند خرید چند خانه یا پرخوری[۳۶].
    2. اسراف در حقوق دیگران: تجاوز به حقوق دیگران در دو بخش حقوق عمومی و خصوصی، از مصادیق روشن اسراف اقتصادی است.
    3. اسراف در انفاق: ﴿وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا[۳۷] خداوند در وصف بندگان مقرّب خود می‌فرماید: آنان هرگاه انفاق کنند نه اسراف دارند و نه سختگیری، بلکه در میان این دو، حدّ اعتدالی را پیش می‌گیرند. منظور از تقتیر در انفاق، بخل و نپرداختن حقوق واجب الهی به مستحقان است[۳۸].[۳۹]

موارد و مصادیق

دانشمندان با استفاده از آیات الهی، برای اسراف موارد و مصادیق متعددی برشمرده‌اند که برخی از آنها عبارت‌اند از:

  1. اسراف در عقیده: در برخی آیات[۴۰] انکار خداوند و پیامبران(ع)، شرک به خداوند، بت‌پرستی و ایمان‌ نیاوردن به آیات الهی، اسراف معرفی شده است[۴۱].
  2. اسراف در اخلاق و رفتار: در آیاتی دیگر[۴۲] ارتکاب گناهان و گرایش به مادیات و قطع علاقه از خداوند و زیاده‌روی در قصاصِ قاتل با کشتن غیر او[۴۳] و استفاده از قوه شهویه در غیر موضع آن[۴۴] اسراف و سبب خروج انسان از راه حق معرفی شده است[۴۵].
  3. اسراف اجتماعی: استبداد، برتری‌جویی، استکبار و استثمار از مصادیق اسراف به‌شمار می‌رود[۴۶].[۴۷]؛ چنان‌که خداوند متعال در قرآن کریم[۴۸] از فساد اجتماعی بنی‌اسرائیل، به اسراف تعبیر کرده است[۴۹].
  4. اسراف مالی و اقتصادی: در روایات، بخشش مال در غیر حق[۵۰] و در آنچه موجب ضرر در مال یا بدن می‌شود[۵۱] اسراف معرفی شده است؛ اما صرف آن در راه خیر، اسراف شمرده نمی‌شود[۵۲].[۵۳]

عوامل و ریشه‌ها

اندیشمندان اسلامی با استفاده از آیات قرآن برای انواع اسراف، مانند اسراف در شهوت و اسراف در مال و اسراف در گناه، عوامل مختلفی برشمرده‌اند؛ ازجمله:

  1. پیروی از هوای نفس و عادت به اسراف: قرآن کریم[۵۴] متابعت از هوای نفس و عادت به اسراف را سبب گرایش قوم لوط به فساد اخلاقی به حساب می‌آورد[۵۵].
  2. غفلت از یاد خدا: قرآن کریم[۵۶] مسرفان و افراط‌گرایان را کسانی معرفی می‌کند که قلبشان از یاد خدا غافل شده است[۵۷].
  3. تکبر و برتری‌جویی: برخی آیات الهی[۵۸] فرعون را که فردی متکبر و گردن‌کش بود، از مسرفان می‌خواند[۵۹].[۶۰]

حکم اسراف

حکم تکلیفی

اسراف حرام است[۶۱]، بلکه برخی حرمت آن را از ضروریات دین دانسته[۶۲] و برخی دیگر آن را در ردیف گناهان کبیره شمرده‌‏اند[۶۳].

حکم وضعی

مهم‏ترین حکم وضعی مترتّب بر اسراف، ضمان است، مانند ضمان ولیّ یتیم در صورت اسراف در هزینه کردن مال وی[۶۴]؛ ضمان حاکم یا اجرا کننده حدّ در صورت تجاوز از اندازه تعیین شده[۶۵]؛ ضمان قصاص کننده در صورت اسراف در قصاص[۶۶]؛ ضمان اسراف کننده در تأدیب کودک، همسر یا برده خویش[۶۷]؛ ضمان خمس مقداری از مئونه که اسراف کرده[۶۸] و ضمان امین، مانند مستأجر، وکیل، مُستَعیر و وَدَعی در صورت اسراف در امانت[۶۹].[۷۰]

پیامدهای منفی اسراف

اسراف دارای پیامدهای منفی متعددی است که به چند نمونه از آنها اشاره می‌کنیم:

  1. فساد و خلاف: اسراف معمولاً با فساد و طغیان همراه است. یکی از مشخصه‌هایی که قرآن برای ثروتمندان بیان کرده، این است که خود را چون بی‌نیاز فرض می‌کنند. دست به طغیان و فساد می‌زنند[۷۱]. فساد در روایات وقتی مربوط به مال باشد[۷۲] یا در برابر اقتصاد و میانه‌روی قرار گیرد[۷۳]، به معنای اسراف است. امیرالمؤمنین(ع) می‌گوید: فساد (و اسراف) مال زیاد را از بین می‌برد و اقتصاد و میانه‌روی باعث رشد و افزایش آن می‌گردد[۷۴].
  2. اجابت‌نشدن دعا: شخص مسرف با اعمال خود و مصرف نابجای مال و هدردادن آن، دچار فقر و نکبت می‌شود و زمانی که نیازمند شد، دیگر دعای او برای داشتن مال اجابت نمی‌شود و به او گفته می‌شود: مگر به تو مال ندادیم چرا دست به فساد و اسراف زدی و آن را از بین بردی؟ بنابراین اجابت‌نشدن دعا یکی از پیامدهای اسراف و بی‌مورد مصرف‌کردن مال است[۷۵].[۷۶]

بر اساس بعضی آیات قرآن کریم[۷۷] اسراف موجب بروز دشواری‌های فراوان در زندگی دنیا و عامل فراموشی آخرت و نابینایی انسان در آنجا و گرفتارشدن در عذاب دردناک می‌شود[۷۸]. در روایات نیز قناعت، دارایی پایان‌ناپذیر[۷۹] و اسراف باعث کم‌شدن برکت،[۸۰] فقر[۸۱] و مستجاب‌نشدن دعا در طلب رزق[۸۲] شمرده شده است. علمای اخلاق نیز اسراف را سبب فقر و تضییع حق دیگران می‌دانند[۸۳]. همچنین اسراف و تکاثر در جامعه و مصرف بیش ازاندازه اسراف‌گران، سبب کمبود منابع و کالاها برای عموم مردم و فقر بسیاری از گروه‌های اجتماعی و در نتیجه سبب تقسیم امت به طبقات متفاوت اجتماعی از جهت فقر و غنا می‌شود[۸۴].[۸۵]

موارد استثنا از اسراف

کمک به دیگران باید در حد معمول باشد و از زیاده‌روی در آن نهی شده است. هنگامی که رسول خدا(ص) پیراهن خود را بخشید، آیه قرآن نازل و از این کار نهی شد. اینکه برخی انفاق در راه خیر را به‌طور مطلق جایز و دور از اسراف دانسته‌اند[۸۶]، درست نیست؛ بلکه در موارد خاصی زیاده‌روی جایز است. زیاده‌روی به معنای هدردادن مال نیست؛ بلکه مصرف زیاد در آن مشکلی ندارد. به دو مورد آن اشاره می‌شود:

  1. بهداشت و سلامتی: روایات متعدد با سندهای مختلف نقل شده است که افراد درباره استفاده از آرد در حمام می‌پرسند و ائمه پاسخ می‌دهند که آنچه برای سلامتی به کار رود، اسراف نیست و در حمام می‌توان از روغن زیتون نیز استفاده کرد، یعنی آنچه برای سلامتی و بهداشت مصرف گردد، اسراف شمرده نمی‌شود.
  2. حج و عمره: امام صادق(ع) بیان می‌کند رسول خدا(ص) فرمود: هیچ بخششی نیست که دوست داشتنی‌تر باشد برای خدا از انفاقی که همراه با میانه‌روی باشد و خداوند اسراف را دشمن دارد، جز در حج و عمره. پس خداوند رحمت کند مؤمنی را که مال حلال به دست آورده و بدون افراط و تفریط بخشیده و آن را برای ذخیره اخروی خود مقدم داشته است[۸۷]. به نظر می‌رسد منظور از اسراف در حج و عمره، هم رفتن به حج و عمره باشد و هم قربانی زیاد در حج و ولیمه دادن در حج و عمره؛ زیرا درباره همه این موارد روایت نقل شده که در سیره عبادی به آنها اشاره شده است[۸۸].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن‌فارس، معجم، ۳/۱۵۳.
  2. فراهیدی، کتاب العین، ۷/۲۴۴؛ جوهری، الصحاح، ۴/۱۳۷۳.
  3. راغب، مفردات، ۴۰۷.
  4. سوره اعراف، آیه ۸۱؛ سوره یونس، آیه ۸۳.
  5. مدنی، ریاض السالکین، ۷/۳۰۶.
  6. فراهیدی، کتاب العین، ۸/۱۸۲.
  7. طریحی، مجمع البحرین، ۳/۲۱۷.
  8. مصطفوی، التحقیق، ۱/۲۳۸.
  9. نصیری، سعید، مقاله «اسراف»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ص ۷۱۵ ـ ۷۱۹.
  10. حکیمی، الحیاة، ۴/۳۳۲–۳۳۴.
  11. کتاب مقدس، متی، ب۲۶، ۸؛ رساله اول پطرس، ب۴، ۴.
  12. «و گزافکاری نکنید که او گزافکاران را دوست نمی‌دارد» سوره انعام، آیه ۱۴۱ و سوره اعراف، آیه ۳۱؛ سوره اسراء، آیه ۲۶ و ۲۷.
  13. «و گزافکاران دمساز آتشند» سوره غافر، آیه ۴۳.
  14. «سپس به وعده خود درباره آنان وفا کردیم و آنان و هر که را می‌خواستیم رهایی بخشیدیم و گزافکاران را نابود کردیم» سوره انبیاء، آیه ۹.
  15. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۲۱/۵۵۸؛ مجلسی، بحار الانوار، ۶۸/۳۴۴ و ۷۲/۳۰۲.
  16. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۱۱/۴۱۷ و ۲۱/۵۵۵.
  17. مجلسی، بحار الانوار، ۷۲/۳۰۲.
  18. طوسی، النهایه، ۳۰۵؛ ابن‌ادریس، السرائر، ۱/۴۴۰؛ نجفی، جواهر الکلام، ۱۳/۳۱۳.
  19. غزالی، احیاء علوم الدین، ۸/۱۰۴؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۱۰۲؛ نراقی، معراج السعاده، ۴۰۵–۴۰۶.
  20. غزالی، احیاء علوم الدین، ۷/۶۵.
  21. نصیری، سعید، مقاله «اسراف»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ص ۷۱۵ ـ ۷۱۹.
  22. المعجم‌الاحصائی، ج ۱، ص۴۵۴، «سرف».
  23. لسان‌العرب، ج ۶، ص۲۴۳ ـ ۲۴۵، «سرف».
  24. مجمع‌البیان، ج ۵، ص۱۹۲؛ روح‌المعانی، مج ۴، ج ۶، ص۱۷۴؛ التحقیق، ج ۵، ص۱۱۰، «سرف».
  25. معموری، علی، مقاله «اسراف»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۳، ص ۲۰۰ ـ ۲۰۲.
  26. «و این‌چنین ما آن کس را که گزافکاری کند و به نشانه‌های پروردگارش ایمان نیاورد کیفر می‌دهیم و بی‌گمان عذاب جهان واپسین سخت‌تر و پایدارتر است» سوره طه، آیه ۱۲۷.
  27. التحقیق، ج ۵، ص۱۱۱، «سرف»؛ الوجوه والنظائر، ج ۱، ص۶۳.
  28. «بگو: ای بندگان من که با خویش گزافکاری کرده‌اید! از بخشایش خداوند ناامید نباشید» سوره زمر، آیه ۵۳.
  29. نمونه، ج ۱۵، ص۳۰۷.
  30. «آنگاه بسیاری از ایشان از آن پس، در زمین گزافکارند» سوره مائده، آیه ۳۲.
  31. «و مردی مؤمن از فرعونیان که ایمانش را پنهان می‌داشت گفت: آیا مردی را می‌کشید که می‌گوید: پروردگار من، خداوند است و برهان‌ها (ی روشن) برایتان از پروردگارتان آورده است؟ و اگر دروغگو باشد، دروغش به زیان خود اوست و اگر راستگو باشد برخی از آنچه به شما وعده می‌دهد بر سرتان خواهد آمد؛ بی‌گمان خداوند کسی را که گزافکاری بسیار دروغگوست راهنمایی نمی‌کند» سوره غافر، آیه ۲۸.
  32. نمونه، ج ۱۵، ص۳۰۷.
  33. «بخورید و بیاشامید و گزافکاری نکنید که او گزافکاران را دوست نمی‌دارد» سوره اعراف، آیه ۳۱.
  34. الدرالمنثور، ج۳، ص۴۴۴.
  35. عوائدالایام، ص۶۳۳ ـ ۶۳۵.
  36. عوائدالایام، ص۶۳۳ ـ ۶۳۵؛ الدرالمنثور، ج ۳، ص۴۴۴.
  37. «و آنان که چون بخشش کنند نه گزافکاری می‌کنند و نه تنگ می‌گیرند و (بخشش آنها) میانگینی میان این دو، است» سوره فرقان، آیه ۶۷.
  38. جامع‌البیان، مج ۱۱، ج ۱۹، ص۴۸؛ الدرالمنثور، ج ۶، ص۲۷۵.
  39. معموری، علی، مقاله «اسراف»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۳، ص ۲۰۲ - ۲۰۹.
  40. سوره طه، آیه ۱۲۴ ـ ۱۲۷.
  41. طبری، جامع البیان، ۲۴/۳۹؛ طبرسی، مجمع البیان، ۳/۲۹۰.
  42. سوره یونس، آیه ۱۲.
  43. سوره اسراء، آیه ۳۳.
  44. سوره اعراف، آیه ۸۱.
  45. طبری، جامع البیان، ۱۵/۵۹–۶۰؛ طبرسی، مجمع البیان، ۸/۶۵۵؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۵/۳۳۳–۳۳۴.
  46. سوره دخان، آیه ۳۱.
  47. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۵/۳۳۳–۳۳۴.
  48. سوره مائده، آیه ۳۲.
  49. طبرسی، مجمع البیان، ۳/۲۹۰ و ۵/۱۹۲.
  50. نهج البلاغه، خ۱۲۶، ۱۷۸؛ مفید، الامالی، ۱۷۶.
  51. کلینی، الکافی، ۴/۵۴.
  52. احسائی، عوالی اللئالی، ۱/۲۹۱.
  53. نصیری، سعید، مقاله «اسراف»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ص ۷۱۵ ـ ۷۱۹.
  54. سوره اعراف، آیه ۸۱ و سوره نمل، آیه ۵۵.
  55. نخجوانی، الفواتح الالهیة، ۱/۲۵۶–۲۵۷؛ کاشانی، ۲/۵۵۵؛ حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۳/۱۹۷.
  56. سوره کهف، آیه ۲۸.
  57. نخجوانی، الفواتح الالهیة، ۱/۲۹۱.
  58. سوره یونس، آیه ۸۳ و سوره دخان، آیه ۳۱
  59. حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۴/۷۱–۷۲؛ مصطفوی، التحقیق، ۵/۱۱۱.
  60. نصیری، سعید، مقاله «اسراف»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ص ۷۱۵ ـ ۷۱۹.
  61. کتاب السرائر، ج ۱، ص۴۴۰.
  62. عوائد الایّام، ص۶۱۵.
  63. جواهر الکلام، ج ۱۳، ص۳۱۳ و ۳۲۰.
  64. جامع المقاصد، ج ۱۱، ص۲۸۸.
  65. جواهرالکلام، ج۴۱، ص۴۷۳.
  66. جواهرالکلام، ج ۳۰، ۴۲.
  67. تذکرة الفقهاء (ق)، ج ۲، ص۳۱۸.
  68. العروة الوثقی، ج ۲، ص۳۹۴.
  69. جواهر الکلام، ج ۲۷، ص۱۸۳ و ۲۱۵.
  70. هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، ص ۵۰۷-۵۰۹.
  71. ﴿كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى «حاشا؛ انسان سرکشی می‌ورزد * چون خود را بی‌نیاز بیند» سوره علق، آیه ۶-۷.
  72. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج‌۳، ص‌۱۶۷: «مِنَ الْفَسَادِ قَطْعُ الدِّرْهَمِ وَ الدِّينَارِ وَ طَرْحُ النَّوَى».
  73. محمدتقی مجلسی، روضة المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، ج‌۱۳، ص‌۶۸‌.
  74. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج‌۴، ص‌۳۹۱: «الْفَسَادُ يُبِيرُ الْكَثِيرَ وَ الِاقْتِصَادُ يُنْمِي الْيَسِيرَ».
  75. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۲، ص‌۵۱۰.
  76. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۵۴.
  77. سوره انبیاء، آیه ۹ و سوره یونس، آیه ۱۱ ـ ۱۲.
  78. طبری، جامع البیان، ۱۷/۶؛ طباطبایی، سیدمحمدحسین، ۱۰/۲۳؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۵/۳۳۳–۳۳۵.
  79. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۱۵/۲۷۸.
  80. کلینی، الکافی، ۴/۵۵.
  81. آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۳۵۹.
  82. کلینی، الکافی، ۴/۵۶.
  83. مدنی، ریاض السالکین، ۲/۳۸۷.
  84. حکیمی، الحیاة، ۳/۴۲۹–۴۳۱.
  85. نصیری، سعید، مقاله «اسراف»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ص ۷۱۵ ـ ۷۱۹.
  86. محمدتقی مجلسی، روضة المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۳۱۵: و صرف المال في وجوه الخير ليس بإسراف و إن بالغ فيه على المشهور.
  87. احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج۲، ص۳۵۹؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۱۶۷: متن از من لایحضره الفقیه: «مَا مِنْ نَفَقَةٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ نَفَقَةِ قَصْدٍ وَ يُبْغِضُ الْإِسْرَافَ إِلَّا فِي الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ فَرَحِمَ اللَّهُ مُؤْمِناً كَسَبَ طَيِّباً وَ أَنْفَقَ مِنْ قَصْدٍ أَوْ قَدَّمَ فَضْلًا».
  88. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۵۶.