انفاق در معارف و سیره معصوم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

انفاق معصومان بر فقیران و درماندگان از جمله راهکارهای اعمال‌شدۀ آن حضرات در فقرزدایی بوده است که در گونه‌های مختلفی از حیث کمّی و کیفی تجلی کرده است. گاهی کم و اندک بوده است، گاهی کلان و بسیار، گاهی به صورت نقدینگی و گاهی غیرنقدی و در مواردی هم ترکیبی از نقدی و غیر آن بوده است که هم‌اکنون در این مقام از مقال به بیان و بررسی نمونه‌هایی چند از هر کدام آنها می‌پردازیم. البته نمونه‌های فراوانی از کم و کلان آن به نام هر کدام از حضرات معصومان(ع) در صفحات تاریخ ثبت شده است؛ ولی در این مقام تنها بر مواردی چند از نمونه‌های آن نگاهی می‌افکنیم که از آن شمار است:

انفاق چهار درهم توسط امیر مؤمنان علی(ع) در شرایط سخت اقتصادی آن حضرت که قرآن از آن خبر داده و فرموده است[۱]: «کسانی که اموال خود را شب یا روز پنهان یا آشکار انفاق می‌کنند، مزدشان نزد پروردگارشان محفوظ است، نه ترسی بر آنها است و نه اندوهگین می‌شوند»[۲]. این انفاق به ظاهر کم و اندک بوده است، اما به لحاظ شرایط مالی آن حضرت از چنان ارزشی برخوردار بوده است که صاحب آن شایستۀ نزول آیۀ قرآن در شأن خودش می‌گردد؛ چنان‌که بسیاری از مفسران بزرگ فریقین، اعم از شیعه و اهل سنت همچون عیاشی، ابن‌فرات کوفی، سیوطی و طبرسی، آیۀ شریفه را نازل در شأن امیر مؤمنان علی(ع) دانسته‌اند و چنین گفته‌اند که آن حضرت تنها مالک چهار درهم بوده است که یکی از آنها را شب صدقه داد و دیگری را روز، سومین آنها را پنهانی به فقیر عطا کرد و درهم چهارم آن را علنی و آشکار بر فقیر انفاق فرمود و بر موقعیت و مرتبه‌ای در پیشگاه الهی دست یافت که از پس این انفاق ایثارگونه، آیۀ مزبور در شأن آن حضرت نازل گردید[۳]؛ زیرا هر آنچه در اختیار بود و توان بر انفاق آن را داشت، انفاق می‌کرد. البته چنین هم نبوده است که برای انفاق به انتظار نقد آن بنشیند؛ بلکه اگر نقدینه‌ای برای انفاق در اختیار نداشت، ملک و باغی را می‌فروخت و نقد آن را انفاق می‌کرد.

امام باقر(ع) نیز به لحاظ اینکه از نظر مالی در وضعیت سختی قرار داشته است، انفاق آن حضرت کم و متناسب با شرایط مالی آن حضرت بوده است؛ چنان‌که بر پایۀ گزارش امام صادق(ع)، پدر بزرگوارش امام باقر(ع) از کمترین ثروت دنیا برخوردار بوده است و درعین‌حال سنگین‌ترین مئونه را بر دوش داشته است؛ ازاین‌رو هر جمعه فقط دیناری را صدقه می‌داد و می‌فرمود: «فضیلت صدقه روز جمعه به لحاظ برتری این روز بر دیگر ایام، چند برابر است»[۴].

امام در خطبه‌ای خطاب به مردم می‌فرماید: پسر برادر شما، حسن بن علی، مالی جمع کرده است و می‌خواهد آن را بین شما تقسیم کند. همه مردم حاضر می‌شوند تا از کرم و انفاقش بهره‌مند گردند؛ اما حضرت بلند شد و فرمود: تنها این اموال را برای فقرا جمع کرده‌ام. آن‌گاه نیمی از مردم برخاستند و راه خود گرفتند و از فقیران اول شخصی که از آن حضرت مالی دریافت کرد، اشعث بن قیس بود[۵].

انفاق امام سجاد(ع) نیز از نمونه‌های دیگر این دست از انفاق‌ها بوده است که به گواهی تاریخ، دو بار تمام اموال خود را در راه خدا انفاق کرده است[۶].

علی بن موسی‌الرضا(ع) زمانی که در خراسان بود، تمام اموال خود را میان مستمندان تقسیم کرد؛ درحالی‌که میان مردم چنین انفاق و بخششی متداول نبود؛ ازاین‌رو فضل بن سهل به امام عرض کرد این کار شما زیان‌آور است، اما آن حضرت در پاسخ او فرمود: خیر چنین نیست، بلکه این عمل غنیمت است. آن‌گاه فرمود: هر آنچه را که برای اکرام بندگان خدا می‌دهی، هرگز آن را ضرر نشمار[۷].

پس هر کدام از حضرات معصومان بر اساس تمکن و شرایط مالی خود انفاق‌هایی به میزان کم یا بیش آن همواره داشته‌اند و به خاندان سخاوت و کرم مشهور شدند؛ به‌گونه‌ای‌که وقتی در مدینه سراغ شخص کریمی را می‌گرفتند، کسی غیر از این خانواده معرفی نمی‌شد.

فقیری کنار مسجد پیامبر(ص) نشسته بود و از عثمان بن عفان تقاضای کمک کرد. او دستور پرداخت پنج درهم را به او داد؛ اما فقیر که گویا بیش از این را می‌طلبید از عثمان خواست که سخی‌ترین مردم را معرفی کند، او با انگشت خود به حسنین(ع) و عبدالله بن جعفر که در گوشه‌ای از مسجد نشسته بودند، اشاره نمود؛ سپس فقیر به سوی آنان رفت و درخواست کمک کرد. امام حسن(ع) مبلغ پنجاه دینار، امام حسین(ع) مبلغ ۴۹ و عبدالله بن جعفر ۴۸ دینار به او عطا کردند. وقتی فقیر در بازگشت ماجرا به عثمان گزارش داد، پس از شنیدن سخن وی گفت: این خاندان کانون علم و حکمت و سرچشمۀ نیکی و فضیلت‌اند. نظیرآنها را کَی می‌توان یافت[۸].

پس سرآمدی خاندان عصمت و طهارت در انفاق، همچون دیگر خصال و فضایل آنان، مشهور و زبانزد خاص‌و‌عام بوده است که از انفاق مستمر و فراگیر همۀ مقاطع و شرایط زندگی آنان بر می‌خیزد و افزون بر اینکه خود همواره عامل به آن بودند و این سنت حسنه را بنیان نهادند، آن را به نسل‌های بعدی خود نیز انتقال می‌دادند و در مواردی برخی از آنان، فرزندان خود را بر آن سفارش می‌کرده‌اند؛ چنان‌که برخی از گزاره‌های روایی و تاریخی از این حکایت می‌کند که علی بن موسی الرضا(ع) در نامه‌ای به فرزندش امام جواد(ع) نوشته است: شنیده‌ام هرگاه می‌خواهی از خانه‌ات بیرون بروی، غلامان ترا از در کوچک بیرون می‌برند؛ ولی بدان این کار را برای خیرخواهی انجام نمی‌دهند؛ بلکه از اینکه کسی از تو بهره‌مند شود بخل می‌ورزند؛ ازاین‌رو به حقی که بر تو دارم پس از وصول این نامه، ورود و خروج خود را از در بزرگ تنظیم کن و هرگاه تصمیم داری از خانه بیرون بروی، زر و سیم همراه خود بردار و هر کس از تو درخواست کمک کرد، او را از کرم خود بهره‌مند ساز... انفاق کن و از تنگدستی نترس[۹].

این‌گونه از توصیه‌ها و سفارش‌ها تنها به فرزندان آن حضرات محدود نمی‌شد، بلکه دیگران را نیز به آن فرا می‌خواندند و سفارش می‌کردند تا با انفاق کم‌وبیش آنان به مستمندان، فقر و محرومیت را کاهش دهند و حضور همواره انفاق‌گران را در عرصۀ انفاق نهادینه سازند؛ ازاین‌رو همگان را بر انجام و استمرار آن ترغیب می‌کردند؛ چنان‌که بر پایه برخی از روایات همچون روایت جامع الاخبار از پیامبر خدا(ص) پاداش آن را برابر با آمرزش گناهان شمرده‌اند. خدا در پاسخ ابراهیم که به درگاهش عرضه داشت: «پاداش کسی که برگرسنه‌ای اطعام کند، چیست؟ فرمود: جزای وی آمرزش او است»[۱۰].

شایان ذکر است که انفاق کم‌وبیش و هموارۀ معصومان(ع) روشمند و بر قواعد و اصولی استوار بوده است که در این مقام با نمونه‌هایی چند از آنها آشنا می‌شویم[۱۱].

اصول حاکم بر انفاق

اصول و قواعد حاکم بر انفاق حضرات معصومان(ع) اشکال مختلفی داشته است که از جمله نمونه‌های بارز آن است:

۱. اخلاص: انفاق معصومان بر خلاف انفاق‌ها و صدقه‌های برخی از مردم، با انگیزه‌های دیگری همچون خودنمایی و رسیدن به اهداف خاصی همچون اغراض سیاسی - اقتصادی و غیر اینها نبوده است؛ بلکه همواره همراه با اخلاص و تنها برای خدا و بر اساس مسئولیت آنان در برابر نیازمندان انجام می‌گرفته است؛ چنان‌که قرآن بر آن‌گواهی داده است و می‌گوید: «آنها غذای خود را درحالی‌که به آن نیازمندند و دوست می‌دارند، به مسکین و یتیم و اسیر می‌دهند و می‌گویند ما شما را به خاطر خدا اطعام می‌کنیم و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی‌خواهیم»[۱۲].

ازاین‌رو است که جز در مواردی که به دلایلی مأمور بر انفاق و صدقه آشکار بوده‌اند یا مصلحتی آن را ایجاب می‌کرد، عطایا و انفاق آن حضرات پنهانی یا در تاریکی شب انجام می‌شد تا بیگانه‌ای حتی انفاق‌بگیران هم صاحب انفاق را نشناسند مانند انفاق‌های شبانه امام صادق(ع) که وقتی تاریکی شب فرا می‌رسید و پاسی از شب می‌گذشت، انبانی از نان و گوشت و درهم‌هایی بر دوش می‌گرفت و نزد نیازمندان می‌برد و میان آنان تقسیم می‌کرد؛ به‌گونه‌ای‌که او را نمی‌شناختند و پس از در گذشت و نبود آن حضرت دریافتند که نان‌آور آنان امام صادق(ع) بوده است[۱۳].

۲. ارشاد: ازآنجاکه انفاق بایسته و بجای درآمد، می‌تواند نقش بسزایی در کاهش و حذف درخواست‌ها و نیاز‌های کاذب داشته باشد و بر شتاب کاهش و علاج فقر بیفزاید، حضرات معصومان نخست خواسته‌های بایستۀ درخواست و ضروری را معرفی و سپس به فقیر انفاق می‌فرمودند. حسنین(ع) به سائلی که عثمان نزد آنان فرستاده بود، نخست موارد در خور عرض حاجت را بیان کردند و فرمودند: درخواست حاجت جز در یکی از سه مورد روا نباشد: ۱. قتل ناشی از حادثه، ۲. بدهکاری بزرگ، ۳. فقر شدید و زمینگیرکننده. سپس درهم‌هایی به وی عطا کردند[۱۴].

آن حضرات در انفاق‌های خود، افزون بر این گاهی به نیازی‌های بایسته‌تری همچون نیاز‌های معنوی ارشاد می‌نموده‌اند و بر پی‌کردن آن ترغیب می‌کرده‌اند[۱۵]. از این دست روایات نیز معلوم می‌شود که انسان تنها در نیاز‌های واقعی و ضروری خود مجاز بر سؤال از دیگران است. البته معنا و مفهوم این سخن این نیست که انفاق و حمایت مالی آن بزرگواران غیر از چنین موارد را شامل نبوده است، بلکه مفهوم آن این است که حد و مرز ورود و اقدام بر عرض حاجت و درخواست از دیگران این است و در چنین موارد و شرایطی است که کرامت انسانی خویش را پاس داشته است و با درخواست خود از دیگران موجب خواری و خفت خویش نگردیده است؛ به همین دلیل معصومان از شنیدن درخواست سائل اکراه داشته‌اند و در مواردی اهل سؤال را بر کتابت درخواست آنان امر می‌کرده‌اند.

۳. عدم تحقیر: از جمله اصول ارزشی حاکم بر انفاق حضرات معصومان(ع)، تحقیرنشدن فقیر در عطای به آنان بوده است. در گزارشی از برقی، علی بن موسی الرضا(ع) هرگاه غذایی را میل می‌کرد، کاسه بزرگی کنار سفره‌اش می‌گذاشت و از هر غذایی که در سفره بود، مقداری از بهترین جای آن را بر می‌داشت و در آن کاسه می‌ریخت و برای فقیران می‌فرستاد[۱۶] و با این رفتار خویش، آنان را همچون دیگر مهمانان خود محترم و عزیز می‌شمرد.

آن حضرات همواره خواهان عزت و سربلندی مردم از جمله فقیران بوده‌اند و هرگز انفاق همراه با خفت و ذلت برای آنان قابل تحمل نبوده است؛ از همین رو با تسریع در انفاق یا مخفیانه و شبانه‌بودن آن و نیز عطا و انفاق قبل از درخواست سائل، از خجالت و ذلت فقیران پیشگیری می‌کرده‌اند. ابی‌مقدام عجلی می‌گوید: مردی نزد امیر مؤمنان علی(ع) آمد و عرض حاجت کرد. آن حضرت فرمود: چون من شاهد واقع و حقیقت بدحالی تو هستم، حاجتت را روی زمین بنویس، او هم بر زمین نوشت: من فقیری محتاجم. آن‌گاه امیر مؤمنان(ع) به غلام خود قنبر فرمود: دو حلّه بر او بپوشان[۱۷].

اصل رعایت شخصیت فقیر و پرهیز از تحقیر او، بر انفاق معصومان(ع) نیز حاکم بوده است. از محمد بن عبدالله بکری چنین روایت شده است: برای مطالبۀ طلبکاری‌ام وارد مدینه شدم. خستگی بر من چیره شد؛ ولی بر چیزی از مطالبات خود دست نیافتم. با خود گفتم شکایتم را به موسی بن جعفر(ع) ببرم؛ ازاین‌رو در باغی که آن حضرت در نَقمی داشت، نزد آن بزرگوار رسیدم. آن حضرت پس از خوشامدگویی و پذیرایی از من پرسید چه می‌خواهی؟ داستانم را برای آن بزرگوار نقل کردم. حضرت بی‌درنگ به اندرونی وارد شد و اندکی پس از آن خارج شد و خادمش را به ترک محل امر کرد؛ سپس کیسه‌ای را که در آن سیصد دینار بود به من عطا فرمود[۱۸].

البته بر اساس این گزارش بکری فقیر بالفعل نبوده و درخواستی هم نداشته است؛ اما چون به امید وصول طلبکاری‌های خود آمده بود و ظاهراً هزینۀ برگشت خود را نداشته و نیازمند شده بود، امام مبلغ مزبور را عطا فرمود و برای حفظ آبرو و عزت او غلام خود را از محل دور کرد.

در انفاق امام رضا(ع) نیز اصل عدم تحقیر حاکم بوده و رعایت شده است؛ چنان‌که بر اساس گزارشی یسع بن حمزه می‌گوید: روزی در محضر علی بن موسی الرضا(ع) بودم و با آن حضرت سخنی داشتم. گروهی از مردم هم اجتماع کرده بودند و از حلال و حرام خدا سؤال داشتند که مردی وارد شد و پس از عرض سلام به محضر امام(ع) گفت: من از دوستان شما و دوستان خاندانتان هستم؛ از مکه آمده‌ام و توشه راهم گم شده است؛ اگرصلاح بدانید مبلغی که مرا به وطنم برساند، عطایم کنید تا وقتی به منزل رسیدم، آن را از جانب شما صدقه بدهم؛ زیرا مستحق آن نیستم. آن حضرت فرمود: بنشین. سپس رو به مردم کرد و برای آنها سخن گفت. وقتی متفرق شدند و کسی غیر از من و سلیمان جعفری و خثیمه نماند، حضرت وارد اتاق شد و پس از ساعتی از بالای در، دست مبارکش را بیرون آورد و فرمود: خراسانی کجاست؟ گفتم: اینجاست. فرمود: این دویست دینار را بگیر و در مخارجت خرج کن و لازم نیست آن را از طرف من صدقه بدهی؛ ولی از اینجا بیرون برو که نه من تو را ببینم و نه تو مرا. وقتی آن مرد بیرون رفت، سلیمان جعفری عرض کرد فدایت شوم! ترحم کردی و بخشش نمودی، چرا خودت را از او پنهان داشتی؟ فرمود از ترس اینکه مبادا از من خجالت بکشد[۱۹] و احساس حقارت کند.

خراسانی نیز همچون بکری به اعتراف خودش فقیر نبود؛ اما درراه‌مانده و محتاج هزینۀ راه خود بود که امام به منظور حفظ آبرو و عزت و کرامت او پس از متفرق‌شدن جمعیت و خلوت‌شدن محل، عطای خویش را بر او مبذول داشت و افزون بر این برای اینکه خجل نگردد، خود را از او پنهان داشت.

امام جواد(ع) نیز با التفات به این اصل چنین بوده است؛ زیرا محمد بن سهل بن یسع می‌گوید: «به مدینه رفتم و بر امام جواد(ع) وارد شدم. خواستم از او تقاضای پوشاکی کنم که مرا بپوشاند. در همان حال به من گفت: این را مولایت برایت فرستاده است[۲۰]. مبادا با عرض حاجت عزت و کرامت انسانی او مخدوش گردد».

۴. گشاده‌رویی: گشاده‌رویی نیز از جمله اصول و قواعد جاری در حمایت ائمه از نیازمندان بوده است که از مصادیق و نمونه‌های دست‌نیافته بسیار آن گشاده‌رویی موسی بن جعفر در مقابل فقیری است که علاج نداری خود را صد درهم می‌دانست و از آن حضرت کمک خواست آن حضرت با چهره‌ای باز به رویش خندید و به جای درهم‌های درخواستی اندک وی، دستور پرداخت دو هزار درهم را برایش صادر فرمود[۲۱]. آن امام همام بر اساس روایت گفته‌آمدۀ در دو صفحۀ پیش[۲۲] با عبدالله بکری در نَقمی نیز چنین رفتاری داشته است.

۵. تسریع در انفاق: حضرات معصومان به لحاظ حرص بر عمل خیر و رعایت آبرو و حیثیت نیازمندان، بی‌درنگ و به دور از هر گونه تأخیری انفاق می‌کردند. پیامبر خدا هرگز بی‌دلیل درهمی را در خانه نگه نمی‌داشت، بلکه آنچه را از انفاق و هزینه‌های روزانه‌اش باقی می‌ماند به مستحق آن می‌رساند و اگر درهمی باقی می‌ماند و تا شب آن را به نیازمند آن نمی‌رساند، به خانه بر نمی‌گشت[۲۳].

امیر مؤمنان علی(ع) نیز وقتی سائلی دست نیاز خود را دراز می‌کرد، بی‌درنگ و بدون هر گونه تأخیری از او دستگیری می‌کرد؛ چنان‌که در اعطای انگشترش در حال نماز، تأخیر آن را حتی تا پایان نمازش روا ندانست؛ ازاین‌رو به اجماعی مؤکّد به اجماع اهل بیت(ع)، بلکه به اتفاق و حتی به ادعای عدم خلافِ علما و مفسران شیعه و سنی، آیه شریفه معروف به «آیۀ ولایت» در شأن آن حضرت نازل شد[۲۴]: «همانا ولیّ و سرپرست شما تنها خدا و رسول و مؤمنانی هستند که نماز به پا داشته‌اند و در حال رکوع زکات می‌پردازند»[۲۵]؛ همچنین بسیاری از روایات معتبر هم از این رخداد بزرگ و تاریخی حکایت کرده است که برخی تعداد آنها را از طرق اهل سنت۲۴ حدیث و از طرق شیعه ۱۹روایت بر شمرده‌اند[۲۶]. و بزرگان اهل حدیث بر صحت و اعتماد به همۀ این روایت‌ها تصریح کرده‌اند و افزون بر اثبات ولایت امیر مؤمنان علی(ع)، از صدقه بدون تأخیر و در حال رکوع آن حضرت نیز گزارش کرده‌اند[۲۷]. از جمله روایت عبدالله بن عباس که در ذیل آیۀ شریفه می‌گوید: روزی ابوذر غفاری را کنار چاه زمزم دیدم که همراه من از پیامبر خدا حدیث نقل می‌کند و رو به مردم چنین می‌گوید: ای مردم! روزی از روزها با رسول خدا در مسجد نماز می‌خواندم که سائلی وارد مسجد شد و از مردم تقاضای کمک کرد؛ اما کسی چیزی به او نداد. او دستش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم، ولی کسی جوابی به من نداد. در همان لحظات علی(ع) که در حال رکوع نمازش بود، با انگشت کوچک دست راست خود اشاره‌ای کرد که سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت در آورد[۲۸].

البته این روایت با تفاوت در جزئیات و خصوصیات وحدت در اساس و عصاره چنان‌که در سطور پیشین به آن اشاره گردید در کتب شیعی و بسیاری از منابع معتبر و کهن اهل سنت از طرق مختلفی ثبت شده است[۲۹]. در بعضی از آنها افزون بر امر ولایت، به مسئلۀ اعطای انگشتر در رکوع هم اشاره شده است و در بعضی تنها به نزول آیه در شأن امیر مؤمنان علی(ع) قناعت گردیده است. از حیث سند و راوی هم افزون بر ابن‌عباس، راویان دیگری مانند عمار یاسر، عبدالله بن سلام، سلمه بن کهیل، انس بن مالک، عتبه بن ابی‌الحکیم، غالب بن عبدالله بن جابر بن عبدالله انصاری، ابوذر غفاری، عمر بن علی، و امام باقر(ع) این روایت را گزارش کرده‌اند[۳۰]. امیر مؤمنان علی(ع) نیز از وقوع چنین رخدادی خبر داده است[۳۱].

عدم تحمل تأخیر در انفاق همواره از جمله آداب و اصول مورد اهتمام آن بزرگوار در دستگیری از نیازمندان بوده است؛ ازاین‌رو گاهی خود را بر فروش ابزار مورد نیازش ناگزیر می‌دید و با فروش متاع و کالایی از تأخیر در انفاق پرهیز می‌کرد؛ چنان‌که به گزارش ابن‌عباس روزی مقداد به امیر مؤمنان علی(ع) گفت: سه روز است که غذا و طعامی نخورده‌ام. آن حضرت بلافاصله از منزل خارج شد و زره خود را به پانصد درهم فروخت و مبلغی از پول آن را به مقداد داد[۳۲].

تسریع در انفاق تنها راه و رسم پیامبر خدا و امیر مؤمنان علی(ع) نبوده است، بلکه سیره همه ائمه بوده است و کوچک‌ترین درنگی در حمایت و دستگیری از مستمندان بر خود روا نداشته‌اند. ابوهشام می‌گوید: «من از بصره برای حسن بن علی(ع) کالا می‌بردم. هنگام خرید با من چانه می‌زد و سپس متاع را از من می‌خرید؛ اما گاهی هنوز نشسته بودم که تمام آن را در راه خدا می‌بخشید»[۳۳] و نیازمندان را در انتظار کمک و شرم سؤال آنان نمی‌گذارد؛ همچنین بر پایه گزارشی آن حضرت در مسجدالحرام نشسته بود و از مردی که در کنارش بود، شنید مبلغ ده میلیون درهم از خدا طلب می‌کند؛ ازاین‌رو به دور از هر گونه تأخیری راهی منزل شد و همان مبلغ را برایش فرستاد[۳۴].

۶. میانه‌روی: اصل میانه‌روی در انفاق، اصلی قرآنی است که خداوند در قرآن رعایت و التزام به آن را از پیامبرش خواسته و فرموده است: «هرگز دستت را بر گردنت بسته مگذار و بیش از حد دست خود را مگشای که مورد سرزنش قرار‌گیری و از کار فرو مانی»[۳۵]. در این آیۀ شریفه افزون بر اینکه از رسول خدا عمل به اصل اعتدال خواسته شده است، بر آثار سوء بخل و خست - که بازماندن انسان از کار و حرکت روبه‌رشد و سرزنش و ملامت است - تصریح شده است؛ از همین رو به منظور ادامه حرکت رو به رشد همگان و مصونیت آنان از هجمۀ ملامت‌ها و سرزنش‌ها، التزام به این اصل را تنها از پیامبرش نخواسته است، بلکه عمل به آن را از دیگران هم مطالبه کرده است و رعایت آن را از جمله صفات و نشانه‌های بندگان خاص خود دانسته و فرموده است: «بندگان خاص خدای رحمان کسانی هستند که با آرامش و بی‌تکبر بر زمین راه می‌روند[۳۶] و کسانی هستند که هرگاه انفاق کنند نه اسراف می‌نمایند و نه سختگیری، بلکه در میان این دو حدِّ اعتدالی دارند»[۳۷] که آن را همواره رعایت می‌کنند؛ چنان‌که رسول خدا درحالی‌که با سخاوتمندترین مردم بود[۳۸] و به اقتضای سخاوتش هرگز چیزی را نزد خودش نگاه نمی‌داشت؛ بلکه شبانه آن را به مستحق آن می‌رساند، اضافه‌ای از هزینه زندگی خود را انفاق می‌کرد[۳۹] و همواره در کمک به مستمندان اصل میانه‌روی را رعایت می‌نمود و اضافه مصرف اهل و عیال خود از خالصه‌جات خیبر را بین فقرای مهاجرین توزیع می‌کرد[۴۰].

آن حضرت افزون بر اینکه خودش عامل به این اصل از اصول بود، دیگران را بر رعایت آن سفارش و ترغیب می‌فرمود؛ ازاین‌رو پیامبر خدا همواره در بخش پایانی از خطبۀ خودش، مردم را به چنین انفاقی ترغیب می‌کرد و خطاب به آنان می‌فرمود: «خوشا به حال کسی که اخلاقش را نیکو کند و مازاد از اموالش را بر نیازمندان انفاق کند»[۴۱]. همچنین امیر مؤمنان علی(ع) در بخشی از سخنانش همچون رسول خدا مردم را بر حسن اخلاق و رعایت اعتدال و پرهیز از افراط ترغیب کرده و فرموده است: «خوشا به حال کسی که در نزد خود کوچک و در نزد مردم عزیز است و کسب و درآمد او پاک و حلال و اخلاق او نیک است و اضافه مال خود را در راه خدا انفاق می‌کند»[۴۲]. امام صادق(ع) نیز رعایت اعتدال را از جمله نشانه‌ها و صفات مؤمن بر شمرده و فرموده است: «مؤمن آن کسی است که راه درآمدش پاک و حلال و خلقش نیکو باشد و اضافه از مال خودش را در راه خدا انفاق کند»[۴۳]. بر اساس روایت دیگر، آن حضرت این اصل را از جمله خصال کمال ایمان برشمرده است[۴۴].

ولید بن صبیح می‌گوید: همراه امام صادق(ع) در راه مکه و مدینه بودم که سائلی آمد و حضرت دستور انفاق بر او را صادر کرد. پس از او حاجت‌خواه دیگری آمد و امام بر عطای به او نیز سفارش فرمود؛ سپس سومین آنان آمد و حضرت همچون دفعات پیشین بر عطا و انفاق به او فرمان داد؛ اما وقتی فقیر چهارم آمد، آن حضرت بر خلاف رفتار قبلی خود از عطای به او خودداری کرد و فرمود: خدا تو را سیر و بی‌نیاز گرداند؛ سپس رو به ما کرد و به بیان حکمت و دلیل رفتار دوگانه خود با سائلان پرداخت و فرمود: بدانید که عطایش نزد من بود، ولی از این خوف داشتم مبادا همچون سه نفری باشم که هیچ دعایی از آنان به اجابت نمی‌رسد که یکی از آنها کسی است که خدا مالی عطایش کند، اما آن را در غیر موردش انفاق کند و آن‌گاه به خدا عرضه بدارد خدایا رزق و روزی‌ام ده، ولی دعایش مستجاب نگردد[۴۵].

پس به استناد قرآن و روایات و همچنین سیره حضرات معصومان، اعتدال در انفاق از اصول حاکم بر انفاق معصومان بوده است و عبور از آن برابر با اسرافی است که خداوند از آن نهی کرده است و موجب ازدست‌رفتن محبوبیت در پیشگاه حق می‌شود؛ چنان‌که خدای متعال فرموده است: «اسراف نکنید که به یقین خدا مسرفان را دوست ندارد»[۴۶]؛ همچنین اسراف سبب محرومیت از هدایت الهی می‌شود؛ چنان‌که خدا فرموده است: «خداوند تعالی کسی را که اسرافکار است هدایت نمی‌کند»[۴۷]؛ اما انفاق تمام اموال به وسیلۀ برخی از معصومان خارج از این حدومرز و بر خلاف این اصل نبوده است؛ زیرا در انفاق اموال امام حسن و امام سجاد(ع) چنان‌که گفته آمد[۴۸] تعبیر به «قَاسَمَ اللَّهَ» شده است که با چنین تعبیری نیمی از اموال برای آن حضرات باقی مانده است و در انفاق اموال علی بن موسی الرضا(ع) اولاً خود حضرت در پاسخ فضل بن سهل فرمود: «این خسارت نیست، بلکه غنیمت است» و ثانیاً همۀ اموال آن حضرت در خراسان نبوده است، بلکه عمده آن در مدینه بوده است.

۷. نیازمحوری: از دیگر اصول حاکم بر انفاق معصومان، نیازمحوری بوده است؛ زیرا هر گونه از انفاق حضرات آنان، اعم از کم و کلان آن در بر آوردن نیازهای واقعی فقیران بوده است؛ چنان‌که بر اساس روایت یونس بن عبدالرحمن[۴۹] و روایت ولید بن صبیح[۵۰]، درخواست‌های مجاز؛ تنها نیازهای واقعی و راستین معرفی شده است؛ پس به لحاظ حاکمیت اصول گفته‌آمده در انفاق حضرات معصومان(ع)، حمایت و دستگیری آنان از نیازمندان در محدوده نیاز‌های واقعی و نیازمندان راستینی بوده است که راه و چاره‌ای برای تأمین نیاز آنان، جز انفاق و عطای بر آنان نبوده است؛ ازاین‌رو برخی از گروه‌های نیازمند مشمول کمک‌های مالی آن حضرات بوده‌اند که در ذیل آنها را معرفی می‌کنیم[۵۱].

شایستگان انفاق در سیرۀ معصومان(ع)

بر اساس اصول حاکم بر انفاق معصومان(ع) و روایت‌ها و گزاره‌های تاریخی، از میان همۀ نیازمندان اعم از نیازمندان راستین و غیرواقعی، تنها گروه‌های خاصی مشمول و شایسته انفاق و حمایت مالی آن حضرات بوده‌اند که عبارت‌اند از:

۱. ناتوانان: ناتوانان از فقرا و نیازمندانی که عاجز از کار بوده‌اند یا شرایط کاری برای آنان فراهم نبوده است از جمله گروه‌های مشمول انفاق و عطای بی‌درنگ حضرات معصومان(ع) بوده‌اند و چنان‌که گفته آمد[۵۲]، این گروه اغلب از خرابه‌نشینان و ناتوانانی بوده‌اند که شبانه و گاهی روزانه از انبان‌های پر از خوراک و طعام بر دوش حضرات معصومان برخوردار بوده‌اند.

۲. بردگان: افزون بر گروه فقیران ناتوان از کار و تلاش و عاجز از تأمین نیاز‌های زندگی، بردگانِ ناتوان‌تر از آنان که نه‌تنها مالک مِلک و مالی برای تأمین زندگی خود نبوده‌اند، بلکه مالک خود هم نبوده‌اند و با انفاق‌های بی‌درنگ حضرات معصومان خریداری و آزاد می‌شده‌اند که از نمونه‌ها و مصادیق آن، آزادی سلمان به دست پیامبر خدا(ص) و برخی از مسلمانان است که با پرداخت چهل اَوقِیَّۀ طلا از سوی پیامبر(ص) و غرس سیصد نخل توسط برادران دینی او به بردگی او پایان داده شد[۵۳].

امیر مؤمنان(ع) نیز چنان‌که گفته آمد[۵۴]، آزادی هزار برده را فراهم کرد. امام حسن(ع) نیز در کمک به این قشر از ناتوانان به پدر بزرگوارش امیر مؤمنان(ع) تأسی کرده است. وقتی غلام سیاهی را دید که قرص نانی در دست دارد و یک لقمۀ آن را خود می‌خورد و لقمۀ دیگر آن را به سگی می‌دهد، از او پرسید: تو را چه چیزی به چنین کاری وا داشته است؟ غلام گفت: از اینکه خودم چیزی بخورم و به او ندهم، حیا می‌کنم. امام(ع) نزد ارباب غلام رفت و افزون بر خرید شخص او، باغ محل کارش را خرید و به او عطا فرمود[۵۵] و بستر تلاش و کارش در تأمین نیاز‌های زندگی فردی و اجتماعی او فراهم گردید و در پرتو آزادی، فرصت رهایی از فقر فردی، بلکه اثرگذاری در زدودن فقر از چهره زندگی اجتماعی برایش میسر گردید.

امام حسین(ع) نیز به بهانۀ دسته گلی که یکی از کنیزانش برایش هدیه آورد، او را آزاد کرد و به ناتوانی وی از کار و تلاش و تأمین زندگی پایان داد[۵۶].

امام باقر(ع) نیز به آزادساختن و رهایی بردگان از قید بندگی علاقه‌مند بود؛ از همین رو بردگان بسیاری را می‌خرید و آزاد می‌کرد؛ چنان‌که شصت برده بر جای گذاشت که ثلث آنان را هنگام رحلتش آزاد کرد[۵۷].

اما فقیران و نیازمندان توانمند و برخوردار از قدرت بر کار و شرایط کاری، بهره‌ای از انفاق معصومان نداشته‌اند؛ چنان‌که بر پایه گزارشی پیامبر(ص) که رحمة‌للعالمین و سخاوتمندترین مردم بود[۵۸]، از انفاق بر درخواست‌کنندگان توانمند دریغ می‌ورزید؛ ازاین‌رو وقتی سائلی برخوردار از توان بر کار نزد آن حضرت آمد و ابراز داشت که دو روز است چیزی نخورده‌ام، پیامبر(ص) به جای اطعام و انفاق به او فرمود: بر تو باد به بازار. فردای آن روز نیز وقتی به محضر رسول خدا(ص) آمد و گفت: یا رسول‌الله دیروز بازار رفتم و چیزی به دست نیامد و شب را بدون شام به خواب رفتم، باز هم حضرت همان جمله را تکرار کرد. برای بار سوم هم که خدمت پیامبر خدا آمد، حضرت بدون اینکه چیزی عطایش کند او را بر رفتن به بازار سفارش فرمود تا سرانجام کاروانی از راه رسید و کالایی از آن دریافت داشت و با فروش آن دیناری عایدش شد. آن‌گاه رسول خدا به او فرمود: «هر کس در پی غنا و بی‌نیازی از دیگران باشد، خدا بی‌نیازش کند و هر کس دری از سؤال به روی خود گشاید، خدا هفتاد درِ فقر را به روی او بگشاید که کوچک‌ترین آن را هیچ چیزی نبندد»[۵۹]. با این کلام خود به او تفهیم کرد که راه مقابله با فقر و تأمین نیازهای زندگی برای افراد همچون تو که عاجز از کار و کسب درآمد هستی، همواره همین است، نه دست نیاز نزد دیگران داشتن. در ادامه روایت فرمود: «صدقه بر غنی و کسی که از توان کسب غنای از دیگران برخوردار است، حلال و روا نیست». حضرت با این سخن هم بر بیان پیشین خود تأکید فرمود و هم دلیل امتناع خود از عطای به او را تبیین کرد.

امام صادق(ع) نیز با چنین برخوردی با شخصی نیازمند و محتاج، به رسول خدا تأسی کرده است. عبدالرحمان بن حجاج می‌گوید: یکی از دوستان ما در مدینه در تنگنای شدید مالی قرار گرفت و در پی چاره‌ای بود که امام صادق(ع) به او فرمود: برو و در بازار مغازه‌ای بگیر و بساطی پهن کن و آنجا را ترک نکن. او اجابت کرد تا اینکه از مصر کاروانی آمد و هر کدام از افراد آن، کالای خود را در مغازۀ دوستش گذارد و جایی جز مغازۀ دوست ما باقی نماند که فردی بی‌جاماندۀ از کاروان متاع خود را در آن به معرض فروش گذارد؛ اما هنوز کالای تجاری‌اش به فروش نرسیده بود که کاروان آهنگ مصر کرد و صاحب متاع همراه دیگر افراد کاروان عازم مصرشد و سفارش فروش باقیمانده کالا و فرستادن سود آن را به مغازه‌دار کرد و از آن پس هم تبادل کالا و سود آن ادامه یافت و سرانجام وضعیت مالی مرد مدنی بهبود یافت و صاحب مال و ثروتی شد و از فقر و فلاکت نجات یافت[۶۰].

۳. بدهکاران: از دیگر گروه‌های شایسته و مشمول انفاق معصومان(ع) بدهکاران بوده‌اند که به لحاظ ناتوانی از پرداخت بدهی خود از حمایت مالی و انفاق ائمه برخوردار گشته‌اند که از نمونه‌های آن است:

  1. امام سجاد(ع) بر محمد بن اسامه وارد شد و او در بستر بیماری افتاده بود و گریه می‌کرد. حضرت فرمود: چرا گریه می‌کنی؟ عرض کرد: برای دینی که بر عهده دارم. فرمود: بدهی تو چقدر است؟ در پاسخ گفت: پانزده هزار دینار. حضرت فرمود: نگران نباش دین تو بر عهدۀ من[۶۱].
  2. پرداخت دین غفاری به وسیلۀ امام رضا(ع) مردی از آل‌ابی‌رافع - به نام طیس - بر غفاری حقی داشت و در مطالبۀ آن اصرار می‌ورزید تا اینکه ناگزیر در ماه رمضان به محضر علی بن موسی‌الرضا(ع) شرفیاب شد و بدون اینکه از مقدار حق او بر خود سخنی بگوید، کلّی جریان را به عرض آن حضرت رساند و گمان و انتظارش این بود که آن بزرگوار او را بر ترک اصرار امر فرماید و برایش مهلتی بخواهد؛ اما پس از آنکه افطار کرد، فرمود: متکا را بلند کن و هر آنچه زیر آن است، بردار؛ پس از آنکه به امر آن حضرت آنچه بود، برداشتم، چهار نفر از غلامانش را مأمور فرمود تا منزل مرا همراهی کنند. وقتی به منزل رسیدم، نگاه کردم دیدم آنچه برگرفته‌ام ۴۸ دینار است؛ درحالی‌که حق بر عهده من ۲۸ دینار بوده است و دینار زیبا و درخشنده‌ای از میان همۀ دینارها نظرم را جلب کرد وقتی آن را برداشتم، دیدم بر آن نوشته است: ۲۸ دینار آن را بابت بدهی و باقیمانده آن را برای خود بردار[۶۲].
  3. عربی از اعراب کوفه برای ادای دین خود در روستایی از سامرا خدمت امام هادی(ع) رسید و عرض کرد من از اعراب کوفه و از ولایتمداران جد شما علی بن أبی‌طالب(ع) هستم و دینی کمرشکن بر عهده دارم که بر دوشم سنگینی می‌کند و کسی را جز شما برای ادای آن نیافتم. آن حضرت که گویا در آن زمان مالی در اختیار نداشت مکتوبی را که در آن با خط مبارک خود نوشته بود مالی به این مقدار از اعرابی بر عهدۀ من است، به او داد و فرمود: وقتی به سُرّ مَن رَای رسیدی، نزد من آی و مال را در حضور جمع حاضر از من مطالبه کن و بر عدم ادای به موقع آن درشتی نمای. وقتی امام به سامرا رسید و جمعی از یاران خلیفه و غیر آنان در محضرش بودند، اعرابی وارد شد و مکتوب را ارائه کرد و چنان‌که آن بزرگوار سفارش کرده بود، بر مطالبۀ خود تأکید می‌ورزید و امام عذر می‌خواست و به او وعده ادای آن می‌داد. وقتی خبر به متوکل رسید، دستور داد مبلغ سی هزار درهم را برای آن حضرت فرستادند. امام آن را نگهداشت تا اعرابی آمد و به او فرمود: این مال را بگیر و دین خود را ادا کن و باقیمانده را بر اهل و عیالت انفاق نما و عذر ما بپذیر». اعرابی گفت: «یابن رسول‌الله به خدا انتظارم کمتر از ثلث این مال بود»[۶۳].
  4. پرداخت دین عثمان بن سعید به وسیلۀ امام عسکری(ع) که با احمد بن اسحق اشعری و علی بن جعفر همدانی بر آن حضرت وارد شد و از دین خود شکوه کرد. حضرت به او فرمود: سی هزار دینار به ایشان (احمد بن اسحق اشعری) بده، سی هزار دینار به علی بن جعفر همدانی و سی هزار دینار را تو خود بردار[۶۴].

۴. بی‌سرپناهان: از دیرباز تاکنون هزینه مسکن بیش از دیگر هزینه‌های زندگی بر دوش مردم سنگینی می‌کرد و اغلب سبب فقر و تهیدستی مردم می‌شود؛ ازاین‌رو حضرات معصومین(ع) حمایت از بی‌خانمانان را نیز از نظر به دور نداشته‌اند، بلکه آن را از جمله وظایف خود در فقرزدایی می‌دانسته‌اند و در مواردی بر تهیه مسکن بی‌سر پناهان اقدامات بایسته‌ای کرده‌اند که از نمونه‌های آن است:

  1. اقدام پیامبر خدا برای تأمین مسکن مهاجران در آغاز هجرت که در بحث «فقرزدایی حکومتی» گفته خواهد آمد.
  2. از جمله اقدامات حضرت علی(ع) در تأمین سرپناهی برای فقیران و نیازمندان اعم از فقیر خویشاوند و غیر آنان از مسلمانان، وقف و واگذاردن خانه شخصی خود - در محلۀ بنی‌زریق مدینه - به خاله‌ها و فرزندان از نسل آنها و محتاجان مسلمان پس از مرگ آنان بود[۶۵].
  3. وقف خانه‌ای به دست امام حسین(ع) نیز بر اساس گزارش امام باقر(ع)[۶۶]؛ این‌گونه از وقف‌ها از دیگر اولویت‌های حضرات معصومان در انفاق و حمایت از نیازمندان بوده است که در منابع معتبر روایی ثبت‌شده، می‌تواند نقش بسزایی در کاهش فقر ایفا کند.

۵. درراه‌ماندگان: درراه‌ماندگان از جمله فقیرانی هستند که در سفر تهیدستی بر آنان تحمیل شده است و محتاج حمایت دیگران برای رسیدن به مقصد خود گشته‌اند. قرآن چنین فقیرانی را «ابن‌السبیل» خوانده و سهمی از غنایم را به گروهی از آنان اختصاص داده است[۶۷]. حضرات معصومان هم که در این عرصه نیز سرآمد و الگوی دیگران در حمایت از واماندگان در سفر بوده‌اند، آن را از اولویت‌های خود در انفاق قرار داده‌اند؛ چنان‌که گزارش‌های معتبر روایی و تاریخی بر نمونه‌هایی از آن گواهی داده است؛ از جمله:

  1. اختصاص سهمی از غنایم به درراه‌ماندگان _ به فرمان الهی _ از سوی پیامبر خدا که در سطور پیشین به آن اشاره گردید؛ همچنین اهتمام امیر مؤمنان(ع) به این نوع از انفاق که خود را موظف به حمایت از درراه‌ماندگان دانسته است، سهمی از درآمد و دسترنج خود را به آنان اختصاص داده است. به روایت ایوّب بن عطیَۀ حذَا از امام صادق(ع)، هنگام فوران چشمۀ ینبع که بشیر بشارتش می‌داد، فرمود: «همۀ این ملک وقف حاجیان و زایران بیت‌الله‌الحرام و درراه‌ماندگان است»[۶۸].
  2. انفاق امام کاظم(ع) بر محمد بن عبدالله بکری و انفاق امام رضا(ع) به یسع بن حمزه که در بحث عدم تحقیر گذشت.

۶. فقیران قانع: قانع‌بودن فقیر از دیگر اولویت‌های اثرگذار در انفاق حضرات معصومان بوده است. مسمع بن عبدالملک می‌گوید: درحالی‌که در سرزمین منا مشغول خوردن انگور بودیم، سائلی آمد و از امام صادق(ع) درخواست کمک کرد. آن حضرت فرمود: خوشۀ انگوری به او بدهید. چنین کردند و او نپذیرفت و گفت: محتاج چنین کمکی نیستم. اگر درهمی موجود است، عطا کنید. حضرت فرمود: خدا به تو وسعت در رزق دهد. رفت و برگشت و با همان پاسخ پیشین مواجه شد و امام(ع) چیزی به او عطا نفرمود. پس از لحظاتی سائلی دیگر آمد و کمک خواست. حضرت سه دانۀ انگور برداشت و به او داد. سائل گرفت و حمد خدایش کرد. امام دست‌های مبارک خود را پر از انگور کرد و عطایش فرمود و فقیر آن را گرفت و باز هم به حمد و ثنای خدا پرداخت. آن‌گاه امام رو به غلام خود کرد و فرمود: آیا چیزی از درهم‌ها پیش تو هست؟ غلام پاسخ داد حدود بیست درهم موجود است. حضرت آن درهم‌ها را به او عطا کرد و سائل آنها را از دست مبارک امام دریافت کرد و حمد خدا گفت. سپس هنگام رفتن هم پیراهن از تن در آورد و عطایش کرد و فرمود: بپوش. سائل آن را پوشید و حمد و ثنا کرد و رفت. مسمع می‌گوید: گمان ما بر این بود که اگر سائل نرفته بود، کمک ادامه می‌داشت؛ چون پس از هر عطایی حمد و ثنای خدا داشت[۶۹].

۷. دیه‌داران: از جمله هزینه‌های ناخواسته‌ای که بر اثر برخی از حوادث و رخدادها بر زندگی تحمیل می‌شود، دیه است که به لحاظ ورود ناگهانی آن به عرصۀ زندگی و عجز غالب مردم از پرداخت آن، همواره بایستۀ جبران و حمایتی فوق‌العاده برای پیشگیری از فقر و مسکنتی سنگین و شکننده بوده است. حضرات معصومان حمایت از مبتلایان در چنین حوادث و رخدادهایی را در اولویت از انفاق‌ها و عطایای خود قرار داده‌اند که مواردی از آن به ثبت تاریخ رسیده است که از جملۀ آنهاست دیه مردی که بر عهده شخصی آمده بود و امام حسن(ع) آن را پرداخت فرمود[۷۰].

۸. خسارت‌دیدگان: به لحاظ اینکه خسارت‌های وارده بر انسان در زندگی فردی و اجتماعی و ابتلای فرد و جامعه به فقر و درماندگی تأثیرگذار است؛ پرداخت خسارت به آسیب‌دیدگان از آن نیز از جمله رفتارهای حضرات معصومان در اولویت مقابلۀ با فقر قرار گرفته است. مواردی از خیل فراوان آن در تاریخ ثبت شده است که از نمونه‌های آن است:

  1. پرداخت خسارت شخصی به نام «غاضری» به دست امام مجتبی(ع) که بر آن حضرت وارد شد و گفت: من رسول خدا را معصیت کرده‌ام. حضرت فرمود: بد کاری کردی. چگونه؟ عرض کرد: رسول خدا فرمود: قومی‌که زنی بر آنان حکومت کند، رستگار نخواهد شد. زنم بر من حاکم شد و به من دستور داد برده‌ای بخرم. من هم بنده‌ای خریدم؛ ولی فرار کرد و دچار خسران گشتم حضرت فرمود: یکی از سه چیز را انتخاب کن: قیمت برده، ولی هنوز دو گزینۀ دیگر بیان نشده بود که غاضری گفت: همین را انتخاب کردم و حضرت همان را (قیمت برده را) به او عطا کرد[۷۱].
  2. پرداخت خسارت عیسی بن محمد قرطی به دست موسی بن جعفر(ع)؛ چنان‌که خود می‌گوید: خیار و خربزه و کدو کشت کردم که شبانه هجمه ملخ همه زراعت را فرا گرفت و از آن چیزی باقی نماند و مرا دچار خسارت کرد؛ خسارتی به قیمت دو شتر نر و صد و بیست دینار. درحالی‌که در اندیشۀ خسارت وارده بر خود نشسته بودم، ناگهان موسی بن جعفر(ع) رسید و بر من سلام کرد و جویای حالم شد. جریان را به عرض حضرت رساندم که پرسید: چقدر خسارت دیده‌ای؟ گفتم صد و بیست دینار و قیمت دو شتر نر. فرمود: این صد و پنجاه دینار، پس سودت سی دینار شد و دو شتر نر؛ آن‌گاه تقاضای دعای برکت از او کردم و دعا فرمود. آن دو شتر را در زمین به کار بستم و آبیاری‌اش کردم، زکات آن را پرداخت نمودم و خدا چنان برکتی در آن قرار داد که ده‌ها برابر آن را فروختم[۷۲].

۹. بی‌سرمایگان توانمند: انفاق حضرات معصومان به فقرا همواره سطحی و روبنایی نبوده است، بلکه در بسیاری از موارد ریشه‌ای و زیربنایی بوده است؛ چنان‌که در دسته‌ای از روایت‌ها و گزارش‌های تاریخی به آن اشاره شده است:

  1. خرید باغی به وسیلۀ امیرالمؤمنین(ع) از مردی ثروتمند و انفاق آن به فقیر بی‌سرمایۀ توانمند که در کنار باغ می‌زیست و از رفتار خشن صاحب باغ به کودکانش، شکایت خود را به پیامبر خدا برده بود و این انفاق شأن نزول آیات سورۀ لیل[۷۳] و وصف انفاق آن حضرت قرار گرفت[۷۴]؛ پس آن حضرت افزون بر اینکه با انفاق خود کارآفرینی می‌کرد، با بیل‌زدن خود در مزارع، حفر چاه‌ها و احداث باغ‌ها، فرصت‌های شغلی فراوانی را برای بسیاری از بیکاران و فقیران فراهم می‌کرد و به بیکاری و فقر آنان پایان می‌داد.
  2. عطای امام کاظم(ع) به فقیر مؤمن بی‌سرمایه‌ای که خدمت آن حضرت آمد و خواستار علاج فقر خود شد و عرضه داشت: اگر صد درهم داشتم آن را به کسب‌وکاری می‌زدم و تأمین معیشت می‌کردم. امام(ع) تبسمی‌کرد و فرمود: از تو مسئله‌ای می‌پرسم، اگر پاسخ گفتی ده برابر خواسته‌ات عطا کنم، و الا به میزان درخواست خودت. فقیر پذیرفت. امام مسئله را طرح فرمود و پاسخ آن را دریافت کرد و به او تحسین گفت؛ سپس دستور داد مبلغ دو هزار درهم به او عطا کردند. آن‌گاه فرمود: این پول را در خریدوفروش «عفص»[۷۵] به کار بزن که خشک است و کمتر آسیب می‌بیند. فقیر ارشاد امام را به کار بست و پس از گذشت یک سال، سرمایه‌اش پانزده برابر شد و آنچه را به دو هزار درهم خرید به سی هزار درهم فروخت[۷۶].[۷۷]

منابع

پانویس

  1. ﴿الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ «آنان که دارایی‌های خود را در شب و روز پنهان و آشکار می‌بخشند پاداششان نزد خداوند است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۲۷۴.
  2. ترجمۀ آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی.
  3. ابراهیم بن فرات کوفی، تفسیرفرات الکوفی، ص۷۰-۷۲؛ محمد بن مسعود عیاشی، کتاب التفسیر، ج۱، ص۱۵۱؛ عبیدالله بن احمد حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۴۰؛ جلال‌الدین سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۱، ص۳۶۳؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۶۶۷.
  4. شیخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الاعمال، ص۱۸۵؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸۶، ص۳۵۰.
  5. ابن‌سعد زهری، ترجمه الامام الحسن(ع) من کتاب الطبقات الکبیر لابن سعد، ص۵۸.
  6. «قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) إِنَّ أَبَاهُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(ع) قَاسَمَ اللَّهَ مَالَهُ مَرَّتَيْنِ» (ابن‌شهرآشوب، مناقب آل أبی‌طالب، ج۴، ص۵۵؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴۶، ص۹۱۱).
  7. «فَرَّقَ بِخُرَاسَانَ مَالَهُ كُلَّهُ فِي يَوْمِ عَرَفَةَ» (ابن‌شهرآشوب، مناقب آل أبی‌طالب، ج۴، ص۳۶۱).
  8. شیخ صدوق، الخصال، ج۱، ص۱۳۵.
  9. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۸؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۵۰، ص۱۰۲.
  10. محمد بن محمد شعیری، جامع الاخبار، ص۱۱۰.
  11. علی اکبری، محمد حسین، سیره معصومان در فقرزدایی، ص ۱۸۶.
  12. ﴿وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا «و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند * (با خود می‌گویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک می‌دهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی» سوره انسان، آیه ۸-۹.
  13. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۴، ص۸؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۹، ص۳۹۹.
  14. شیخ صدوق، الخصال، ج۱، ص۱۳۵؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۹، ص۴۴۷.
  15. ر.ک: تفسیر الامام العسکری، ص۳۲۲.
  16. احمد بن محمد برقی، محاسن برقی، ص۳۹۲.
  17. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۷، ص۱۷۶.
  18. «قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْبَكْرِيُّ قَدِمْتُ الْمَدِينَةَ أَطْلُبُ دَيْناً فَأَعْيَانِي فَقُلْتُ لَوْ ذَهَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى(ع) فَشَكَوْتُ إِلَيْهِ فَأَتَيْتُهُ بِنَقَمَى فِي ضَيْعَتِهِ فَخَرَجَ إِلَيَّ وَ مَعَهُ غُلَامٌ وَ مَعَهُ نَسَفٌ فِيهِ قَدِيدٌ مُجَزَّعٌ لَيْسَ مَعَهُ غَيْرُهُ فَأَكَلَ وَ أَكَلْتُ مَعَهُ وَ سَأَلَنِي عَنْ حَاجَتِي فَذَكَرْتُ لَهُ قِصَّتِي فَدَخَلَ وَ لَمْ يَقُمْ إِلَّا يَسِيراً حَتَّى خَرَجَ إِلَيَّ فَقَالَ لِغُلَامِهِ اذْهَبْ ثُمَّ مَدَّ يَدَهُ إِلَيَّ فَدَفَعَ إِلَيَّ صُرَّةً فِيهَا ثَلَاثُمِائَةِ دِينَارٍ ثُمَّ قَامَ فَوَلَّى فَقُمْتُ فَرَكِبْتُ دَابَّتِي فَانْصَرَفْتُ» (شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۲؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۲۲۸).
  19. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۲۵.
  20. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۶۸.
  21. «قَدْ حَضَرَهُ فَقِيرٌ مُؤْمِنٌ يَسْأَلُهُ سَدَّ فَاقَتِهِ فَضَحِكَ فِي وَجْهِهِ... فَقَالَ: أَعْطُوهُ أَلْفَيْ دِرْهَمٍ» (تفسیر الامام العسکری، ص۳۲۳).
  22. صفحه ۱۷۰ همین کتاب بحث «عدم تحقیر».
  23. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل أبی‌طالب، ج۱، صص۱۴۵ و ۱۴۷.
  24. احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۴۵۰؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل أبی‌طالب، ج۳، ص۳؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمّه، ج۱، ص۳۱۱؛ قطب‌الدین راوندی، فقه القرآن، ج۱، ص۱۱۶؛ احمد بن علی جصاص، احکام القرآن، ج۴، ص۱۰۲.
  25. ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵؛ علامه امینی در کتاب الغدیر بیست منبع از منابع اهل سنت را می‌شمارد که همه آنان شأن نزول را بر حضرت علی(ع) تطبیق کرده‌اند.
  26. حبیب‌الله هاشمی خویی، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۳۵۰.
  27. نورالله شوشتری، احقاق الحق، ج۲، ص۴۰۸-۳۹۹؛ عبدالحسین امینی، الغدیر، ج۲، ص۷۱.
  28. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۸۹؛ حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۴۵۸؛ شیخ صدوق، الأمالی، ص۱۲۴؛ عبیدالله بن احمد حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۲۹-۲۳؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل أبی‌طالب، ج۳، ص۳.
  29. احمد بن عبدالله طبری، ذخائر العقبی، ص۸۸؛ محمد بن علی شوکانی، فتح القدیر، ج۲، ص۵۰؛ علی بن احمد واحدی، اسباب النزول، ص۱۴۸؛ ابن‌جوزی، تذکره الاریب فی تفسیر الغریب، ص۱۸؛ مؤمن شبلنجی، نور الابصار، ص۱۰۵؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۸۹و۲۸۸؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب تفسیر الرازی، ج۳، ص۴۳؛ عبدالرحمن سیوطی، تفسیر درالمنثور، ج۲، ص۳۹۳؛ علاءالدین علی متقی هندی، کنز العمال، ج۶، ص۳۹.
  30. نورالله شوشتری، احقاق الحق، ج۲، ص۴۱۰-۳۳۹.
  31. عبدالحسین شرف‎ الدین، المراجعات، ص۱۵۵.
  32. محمد بن علی ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی‌طالب، ج۲، ص۷۸.
  33. علی بن حسن بن‌عساکر، تاریخ ابن‌عساکر، ترجمة الامام الحسن(ع)، ج۱، ص۱۴۶، ح۲۴۵.
  34. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل أبی‌طالب، ج۴، ص۱۷.
  35. ﴿وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا «و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی» سوره اسراء، آیه ۲۹.
  36. ﴿وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا «و بندگان (خداوند) بخشنده آنانند که بر زمین فروتنانه گام برمی‌دارند و هرگاه نادانان با آنان سخن سر کنند پاسخی نرم گویند» سوره فرقان، آیه ۶۳.
  37. ﴿وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا «و آنان که چون بخشش کنند نه گزافکاری می‌کنند و نه تنگ می‌گیرند و (بخشش آنها) میانگینی میان این دو، است» سوره فرقان، آیه ۶۷.
  38. کان النبی(ص) أَسْخَی النَّاسِ (ابن‌شهرآشوب، مناقب آل أبی‌طالب، ج۱، صص۱۴۶ و۱۴۷).
  39. «لَا يَثْبُتُ عِنْدَهُ دِينَارٌ وَ لَا دِرْهَمٌ» (ابن‌شهرآشوب، مناقب آل أبی‌طالب، ج۱، صص۱۴۶ و۱۴۷).
  40. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۷۷.
  41. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۴۴؛ شیخ مفید، الاختصاص، ص۲۲۸.
  42. محمد دشتی، نهج‌البلاغه، حکمت ۱۲۳.
  43. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۳۵.
  44. «عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ الْجُعْفِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(ع) يَقُولُ لَا يَكْمُلُ إِيمَانُ الْعَبْدِ حَتَّى يَكُونَ فِيهِ أَرْبَعُ خِصَالٍ: يُحْسِنُ خُلُقَهُ... وَ يُخْرِجُ الْفَضْلَ مِنْ مَالِهِ» (شیخ مفید، الأمالی، ص۳۵۵).
  45. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۵۱۰؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۷، ص۱۲۳. روایت حسن و موثق است. محمدتقی مجلسی، مرآه العقول، ج۱۲، ص۱۷۴.
  46. ﴿وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ «و گزافکاری نکنید که او گزافکاران را دوست نمی‌دارد» سوره انعام، آیه ۱۴۱.
  47. ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ «بی‌گمان خداوند کسی را که گزافکاری بسیار دروغگوست راهنمایی نمی‌کند» سوره غافر، آیه ۲۸.
  48. «أَنَّ الْحَسَنَ(ع) قَاسَمَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مَالَهُ»؛ «إِنَّ أَبَاهُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ قَاسَمَ اللَّهَ مَالَهُ مَرَّتَيْنِ» (ر.ک: همین نوشتار، «انفاق»).
  49. ر.ک: همین نوشتار «اصول حاکم بر انفاق (اصل ارشاد)».
  50. ر.ک: همین کتاب، بحث میانه‌روی، ص۱۷۸.
  51. علی اکبری، محمد حسین، سیره معصومان در فقرزدایی، ص ۱۹۱.
  52. ر.ک: همین نوشتار، «اصول حاکم بر انفاق (اخلاص)».
  53. عبدالملک ابن‌هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۲۳۴ و۲۳۵؛ الراوندی، قصص الأنبیاء، ص۳۰۱-۳۰۲؛ محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۶، ص۲۳، با اندکی اختلاف در عبارت.
  54. ر.ک: همین نوشتار، «اوضاع و شرایط مالی امیر مؤمنان(ع)».
  55. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۶، ص۳۴؛ ابن‌عساکر، تاریخ مدینۀ دمشق، ج۱۳، ص۲۴۳؛ ابن‌اثیر، البدایه والنهایه، ج۸، ص۴۲.
  56. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۳۱؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل أبی‌طالب، ج۴، ص۱۸.
  57. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع): أَنَّ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) مَاتَ وَ تَرَكَ سِتِّينَ مَمْلُوكاً فَأَعْتَقَ ثُلُثَهُمْ عِنْدَ مَوْتِهِ» (احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج۲، ص۶۲۴).
  58. «كَانَ النَّبِيُّ(ص) أَسْخَى النَّاسِ» (ابن‌شهرآشوب، مناقب آل أبی‌طالب، ج۱، ص۱۴۶-۱۴۷).
  59. قطب‌الدین راوندی، الخرائج والجرائح، ج۱، ص۹۰.
  60. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۰۹-۳۱۰.
  61. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۸۱. این روایت را -با اندکی اختلاف در عبارت- ابن‌شهرآشوب و محدث نوری از امام حسین(ع) نیز گزارش کرده‌اند. (ر.ک: ابن‌شهرآشوب، المناقب، ج۴، ص۶۵؛ محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۴۳۶).
  62. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۸۸ و ۴۸۷؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۵۶ و ۲۵۷.
  63. علی بن عیسی اربلی،کشف الغمه، ج۲، ص۳۷۴-۳۷۵؛ ابن صباغ، الفصول المهمه، ج۲، ص۱۰۶۶.
  64. ابن‌شهرآشوب، المناقب، ج۴، ص۴۰۹.
  65. نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۳۴۳؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۲۴۸؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۹، ص۱۳۱-۱۳۲؛ شیخ طوسی، الاستبصار، ج۴، ص۹۸.
  66. نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۳۴۴.
  67. ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.
  68. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۵۴-۵۵؛ شیخ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۹، ص۱۴۸-۱۴۹.
  69. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۴۶.
  70. «وَهَبَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(ع) لِرَجُلٍ دِيَتَهُ» (ابن‌شهرآشوب، مناقب آل‌أبی‌طالب، ج۴، ص۱۷؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴۳، ص۳۴۲).
  71. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل أبی‌طالب، ج۴، ص۱۷.
  72. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۲۱۷.
  73. وَ ﴿... وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَا... * وَسَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى * الَّذِي يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَكَّى... «... و به شب چون آن را فرا پوشاند... * و پرهیزگارتر، از آن برکنار داشته خواهد شد * همان کس که داراییش را می‌بخشد تا خود پاک و پیراسته شود.».. سوره لیل، آیه ۱-۲۱.
  74. فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ص۵۶۵.
  75. (عَفص) بار درختی است که با آن دباغی می‌کنند و از آن جوهر گرفته می‌شود (فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۴، ص۱۷۵؛ ابن‌منظور، لسان‌العرب، ج۷، ص۵۴).
  76. تفسیر الامام العسکری، ص۳۲۲-۳۲۳.
  77. علی اکبری، محمد حسین، سیره معصومان در فقرزدایی، ص ۲۰۳.