خلافت امام علی (ع) پس از کشته شدن عثمان و با اصرار مردم روی داد و حدود پنج سال ادامه داشت. هم نحوه به خلافت رسیدن و هم میزان پایگاه مردمی امام علی (ع)، با دیگر خلفا متفاوت بود چراکه بیعت با امام بیعتی پر شور و بی‌سابقه بود که برخاسته از نیاز عمومی به عصمت، عدالت و امانت بود، خلافت امام علی (ع)، مردمی‌ترین حکومت است که در تاریخ خلافت اسلامی، شکل گرفت لذاست که حضرت پذیرش حکومت را اقامه حق دانسته و آمادگی مردم را دلیل بر پذیرش این مسئولیت خطیر شمرد.

مقدمه

پس از کشته شدن عثمان، باقی مانده صحابه پیامبر در مدینه و نیز مسلمانانی که علیه عثمان دست به قیام زده بودند، یکپارچه در امر خلافت، به علی ابن ابی‌طالب (ع) روی آوردند.

هم نحوه به خلافت رسیدن و هم میزان پایگاه مردمی امام علی (ع)، با دیگر خلفا متفاوت بود. چنانچه خلیفه اول با تبانی جمعی اندک در سقیفه به خلافت رسید. مورخان گفته اند: بیعت با ابوبکر در آغاز، ناگهانی و دو نفری انجام گرفت؛ یعنی عمر و ابوعبیده جراح با وی به عنوان خلیفه بیعت کردند و در همان سقیفه و جمع اندک مهاجر و انصار، او را معرفی کرده، خواستار بیعت شدند؛ عمر شمشیر خود را از نیام بیرون کشیده و در راه بازگشت از سقیفه، به هر کس می‌رسید از او می‌خواست که با ابوبکر به عنوان خلیفه پیامبر بیعت کند؛ در غیر این صورت، او را تهدید نموده و بدین گونه عده‌ای با رغبت و بسیاری از روی اکراه به بیعت با او تن دادند. عمر نیز با وصیت و نصب خلیفه اول در موقعیت خلافت قرار گرفت و همچنین عثمان با انتخاب شورای شش نفری خلافت، که نتیجه آن از قبل مشخص به نظر می‌رسید، بر مسند خلافت تکیه زد.

اما پس از عثمان، جریان تعیین امر خلافت، شکل دیگری به خود گرفت. عموم مردم و صحابه، با روی‌گردانی از روند سابق، به شخصی روی آوردند که بیست و پنج سال از حق امامت مسلمین و خلافت رسول خدا محروم گردید؛ بیعتی پر شور و بی‌سابقه که برخاسته از نیاز عمومی به عصمت، عدالت و امانت بود، خلافت امام علی (ع)، مردمی‌ترین حکومت است که در تاریخ خلافت اسلامی، شکل گرفت[۱].

درخواست پذیرش خلافت از امام علی

پس از کشته شدن عثمان، مردم سراغ امام علی رفته و با اصرار، ایشان به عنوان خلیفه مسلمانان انتخاب شدند. البته در این دوران که فقط حدود پنج سال ادامه یافت، جنگ‌های مهمی در تاریخ اسلام رخ داد که به نام‌های ناکثین، قاسطین و مارقین معروف شدند. رسول خدا (ص) در زمان حیات خود شهادت امام علی (ع) را به دست شقی‌ترین مردم یعنی ابن ملجم مرادی پیش‌بینی فرمودند که این مسئله جزء اخبار غیبی پیامبر به حساب می‌آید. رسول خدا (ص) در روایتی خطاب به امام علی (ع) فرمودند: "اولین شقی امت چه کسی است؟" امام علی (ع) گفت: "کسی که ناقه صالح را پی کرد ای رسول خدا". رسول خدا (ص) فرمود: "درست گفتی؛ پس آخرین شقی امت چه کسی است؟" فرمود: "نمی‌دانم ای رسول خدا". حضرت فرمودند: "شقی‌ترین آخرین کسی است که بر اینجای تو ضربه می‌زند و به فرق سر امام علی (ع) اشاره فرمودند"[۲].[۳]

چرا امیرالمؤمنین علی(ع) خلافت را پذیرفت؟

امام علی(ع) پذیرش حکومت را اقامه حق دانسته و آمادگی مردم را دلیل بر پذیرش این مسئولیت خطیر شمرده و می‌فرماید: اگر حضور افراد و اتمام حجت به وجود یاوران نبود و اگر نبود که خدای تبارک و تعالی از علما تعهد گرفته و آنان را موظف کرده است که بر پرخوری ستم‌گران و گرسنگی ستمدیدگان سکوت ننمایند؛ ریسمان خلافت را رها کرده و آن را نمی‌پذیرفتم[۴].

امیر مؤمنان(ع) در موارد متعدد به علت پذیرش حکومت اشاره کرده و اساساً حکومت را از آن جهت با اهمیت می‌داند که حق را اجرا کند و از باطل جلوگیری نماید و در گفت‌و‌گویی که با ابن عباس دارد چنین می‌فرماید: به خدا سوگند این کفش‌های بی‌ارزش برای من، از حکومت بر شما محبوب‌تر است؛ مگر این که حقی را به پا دارم یا جلو باطلی را بگیرم[۵].[۶]

مشکلات حکومت علی(ع)

در فاصله رحلت پیامبر و آغاز خلافت امیرالمؤمنین بدعت‌ها و سنت‌های غلطی در جامعه ایجاد شد. و مردم از سنت رسول گرامی اسلام(ص) و برخی دستورهای اسلام بیگانه شدند و زمینه مناسب اجرای کامل قوانین اسلام از بین رفت، از این روی حضرت سعی می‌کرد به قدر امکان در اجرای دستورهای اسلام و احیای سنت پیامبر بکوشد ولی این کوشش‌ها در برخی موارد به نتیجه مطلوب نرسید، جنگ‌های مختلف حضرت در دوران کوتاه خلافتش نشان عدم تحمل عدالت از جانب گروهی از مسلمانان است.

حضرت در خطبه‌ای یاران خود را از مشکلاتی که با آن روبه‌روست آگاه می‌سازد و به طور رسمی به آنها اعلام می‌کند که مردم آمادگی پذیرش برخی از احکام اسلامی را ندارند و وی نتوانسته بدعت‌هایی را که در طول دوران بیست و پنج سال بعد از رحلت پیامبر(ص) ایجاد شده از بین ببرد.

حضرت در این خطبه بعد از حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبر گرامی اسلام(ص) سخنانی درباره فتنه و التقاط و پیروی از هوا و آرزوهای بی‌جا دارد و در ادامه می‌فرماید: از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: چگونه خواهید بود، زمانی که فتنه‌ای شما را دربرگیرد که کوچک در آن بزرگ و بزرگ در آن پیر گردد، مردم طبق آن عمل کنند و آن را به عنوان سنت (پسندیده) بپذیرد به گونه‌ای که هرگاه اندکی از آن (فتنه‌ها و بدعت‌ها) تغییر کند گفته شود، سنت تغییر یافته و مردم منکر انجام می‌دهند[۷].

سپس حضرت به اطراف خود که عده‌ای از خاندان و خواص و پیروانش حضور داشتند نگاه کرده و فرمود: حاکمان قبل از من اعمالی را انجام داده‌اند که در آن با رسول خدا(ص) مخالفت کرده‌اند... و چنان‌چه مردم را وادار کنم بر ترک آنها (بدعت‌ها) و باز گرداندن اعمال به جایگاه اصلی خود و برابر آن‌چه در زمان پیامبر بوده. هر آینه لشکرم از اطرافم پراکنده شود، به گونه‌ای که تنها باقی بمانم، یا تنها گروه اندکی از شیعیانم که فضل و برتری مرا شناخته و طبق کتاب خدا و سنت پیامبر، امامت من را واجب می‌دانند باقی خواهند ماند[۸].

بعد از آن حضرت ۳۱ مورد از مواردی را که بر خلاف دستور پیامبر عمل شده بر می‌شمرد از جمله: مسئله فدک، قطائعی که رسول خدا(ص) به گروهی داد و با آن مخالفت شد، به زور گرفتن منزل جعفر و اضافه نمودن آن به مسجد، امتیازاتی که در تقسیم بیت‌المال به وجود آمده بود، تحریم حج نساء و متعه، عدم جهر به ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ در نماز و بدعت‌هایی که درباره وضو، غسل، نماز و گرفتن زکات ایجاد شده و... .

و می‌فرماید: اگر من این موارد را اصلاح می‌کردم «مردم از اطراف من پراکنده می‌شدند»[۹]. سپس حضرت نمونه‌ای از مخالفت مردم را ذکر می‌کند و می‌فرماید: من در ماه رمضان دستور دادم که تنها نمازهای واجب خود را به جماعت بخوانند و آنها را آگاه نمودم که: «نمازهای مستحبی را به جماعت خواندن بدعت است»[۱۰]. اما بلافاصله گروهی از نیروهای نظامی لشکرم فریاد برآوردند. ای اهل اسلام سنت عمر تغییر پیدا کرده ما را از خواندن نماز در ماه رمضان نهی می‌کند[۱۱] ترسیدم که عده‌ای از لشکرم شورش کنند و با من به مخالفت برخیزند[۱۲].

سپس حضرت از رفتار مردم و عصیان آنان اظهار نگرانی کرده می‌فرماید: آن‌چه من از این امت دیده‌ام عبارت است از: جدایی و پیروی از رهبران باطل و گمراه کننده و دعوت به آتش[۱۳].

در آخر حضرت به خمس اشاره می‌کند و می‌فرماید: من نتوانستم حق ذی القربی را از خمس به خاندان عصمت و طهارت بازگردانم با این که آنها از زکات محروم شده و خمس برای آنان تعیین گردیده است[۱۴].

در ارتباط با سهم ذی القربی از ابن عباس نقل شده که خمس در زمان رسول خدا(ص) به پنج قسمت تقسیم می‌‌شد اما ابوبکر، عمر و عثمان سهم رسول و ذی القربی را ساقط کرده و خمس را به سه سهم تقسیم میکردند. امام علی(ع) نیز برابر این نظر و روش عمل کرد و خمس را به سه قسمت تقسیم می‌نمود[۱۵].

از سخن ابن عباس استفاده می‌شود که حضرت نتوانسته در باب خمس سنت پیامبر(ص) را عمل کند. از این روی طبق نظر خلفای سابق عمل کرده است.

از سخنان حضرت در این خطبه به دست می‌آید که مردم آگاهی لازم را برای اجرای تمام احکام اسلامی نداشته و با انگیزه‌های دیگری باعث شده است که به نظریات آن حضرت بی‌توجه باشند؛ اجرا نشدن برخی قوانین دلیل بر فساد حکومت نیست بلکه عدم تحمل افراد جامعه و مشکلات موجود در اجتماع اجرای بعضی از قوانین را به تأخیر می‌اندازد. حضرت در سخنی در نهج البلاغه می‌فرماید: اگر دو گامم از این لغزش‌ها استوار ماند چیزهایی را دگرگون خواهم کرد[۱۶]. در نقلی دیگر فرمود: به خدا سوگند اگر دو گامم ثابت بماند کارهای زیادی را دگرگون خواهم کرد[۱۷].

ابن ابی الحدید در شرح سخن حضرت در نهج البلاغه می‌نویسد: ما شکی نداریم که او در احکام شرعی و قضایا به گونه‌ای عمل میکرد که مخالف نظر صحابه بود مانند قطع دست دزد از سر انگشتان، فروش مادران فرزندان و مانند آن. آنچه مانع شد، اشتغال حضرت به جنگ با بغات و خوارج بود که از آن تعبیر به مداحض کرده است...[۱۸].

مردم به گونه‌ای اطاعت علی(ع) را رها کرده و آن حضرت را تنها گذاشتند که آرزو می‌کند خداوند او را از شر آنان نجات دهد[۱۹]. و به خاطر این که به نظریات و افکار وی بی‌توجه هستند می‌فرماید: رهبری که اطاعت نشود نظری ندارد[۲۰].

وقتی که معمر بن یحیی از امام باقر(ع) می‌پرسد که چرا علی(ع) در اموری از نکاح امر و نهی نمی‌کرد و فقط خود و فرزندانش به آن عمل می‌کردند؟ پاسخ می‌دهد: ترسید که از او پیروی نشود و چنانچه امیرالمؤمنین(ع) دو گامش ثابت می‌ماند تمام دستورهای قرآن و حق را بر پا می‌داشت[۲۱].

در صحیحه علی بن جعفر پس از نقل این سخن می‌افزاید: حسن و حسین پشت سر مروان نماز می‌خواندند و ما هم نماز می‌خوانیم[۲۲].

مشکلات و موانع سیاسی ـ اجتماعی باعث شد که حضرت فرصت نیابد. آن گونه که بایسته است و خود بارها اعلام کرده بود بدعت‌ها را از بین برده و به دستورهای اسلام جامه عمل بپوشاند[۲۳].

اشتیاق مردم برای بیعت با علی(ع)

بعد از این که عثمان کشته شد، مردم برای بیعت با امیر مؤمنان، با شور فراوان، نزد آن حضرت آمدند، اما حضرت در ابتدا از پذیرش خلافت خودداری کرده و فرمود: اگر من وزیر باشم، بهتر از آن است که امیر باشم.

از گزارش‌های تاریخی استفاده می‌شود که مردم مسلمان و اصحاب رسول خدا(ص) پس از کشتن عثمان در روز جمعه هجدهم ذیحجه سال سی و پنج هجری[۲۴] برای بیعت نزد علی رفتند و در همان روز در مسجد با علی بیعت کردند.

اشتیاق فراوان مردم برای بیعت با حضرت هر گونه تأخیری را در انتخاب خلیفه ناممکن می‌ساخت. در نهج البلاغه، در موارد متعدد، اشتیاق فراوان مردم برای بیعت با حضرت، نقل شده است که مواردی را ذکر می‌کنیم.

  1. حضرت در خطبه شقشقیه می‌فرماید: پس از (کشته شدن عثمان) هیچ چیزی مرا به دهشت نینداخت، مگر این که مردم مانند موی گردن کفتار، در اطرافم حلقه زده، از هر طرف به سوی من هجوم می‌آوردند، به طوری که از ازدحام ایشان و بسیاری جمعیت، حسن و حسین، زیر دست و پا رفتند (و یا دو طرف جامعه و ردای من پاره شد). در اطراف من مانند گله گوسفند حلقه زدند[۲۵].
  2. حضرت در خطبه‌ای دیگر علاقه مردم را برای بیعت این گونه بیان می‌کند: همچون آهوان و گوسفندان که به فرزندان خود، روی آورند، به سوی من روی آوردید. می‌‌گفتید: بیعت، بیعت. من دستم را می‌بستم و شما آن را می‌گشودید من آن را از شما بر میگرفتم شما به سوی خود می‌کشیدید[۲۶].[۲۷]

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

  1. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۹۹.
  2. مجمع الزوائد، هیثمی، ج۹، ص۱۳۶؛ مسند أبی یعلی، ابویعلی موصلی، ج۱، ص۳۷۷؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۱، ص۱۲۱؛ السیرة الحلبیه، حلبی، ج۲، ص۳۵۰.
  3. عباسی، حبیب، مقاله «علی بن ابی‌طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص۲۰۹.
  4. « لَوْ لاَ حُضُورُ اَلْحَاضِرِ وَ قِيَامُ اَلْحُجَّةِ بِوُجُودِ اَلنَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اَللَّهُ عَلَى اَلْعُلَمَاءِ أَلاَّ يُقِرُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لاَ سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا »؛ نهج البلاغه (صبحی صالح)، خطبه ۳، ص۵۰.
  5. «وَ اَللَّهِ لَهِيَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ إِمْرَتِكُمْ إِلاَّ أَنْ أُقِيمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلاً »؛ نهج البلاغه (صبحی صالح)، خطبه ۳۳، ص۷۶.
  6. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۱، ص ۱۵ ـ ۱۶.
  7. «إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) يَقُولُ كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا لَبَسَتْكُمْ فِتْنَةٌ يَرْبُو فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ يَجْرِي النَّاسُ عَلَيْهَا وَ يَتَّخِذُونَهَا سُنَّةً فَإِذَا غُيِّرَ مِنْهَا شَيْءٌ قِيلَ قَدْ غُيِّرَتِ السُّنَّةُ وَ قَدْ أَتَى النَّاسُ مُنْكَراً».
  8. «قَدْ عَمِلَتِ الْوُلَاةُ قَبْلِي أَعْمَالًا خَالَفُوا فِيهَا رَسُولَ اللَّهِ(ص) مُتَعَمِّدِينَ لِخِلَافِهِ نَاقِضِينَ لِعَهْدِهِ مُغَيِّرِينِ لِسُنَّتِهِ وَ لَوْ حَمَلْتُ النَّاسَ عَلَى تَرْكِهَا وَ حَوَّلْتُهَا إِلَى مَوَاضِعِهَا وَ إِلَى مَا كَانَتْ فِي عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) لَتَفَرَّقَ عَنِّي جُنْدِي حَتَّى أَبْقَى وَحْدِي أَوْ قَلِيلٌ مِنْ شِيعَتِيَ الَّذِينَ عَرَفُوا فَضْلِي وَ فَرْضَ إِمَامَتِي مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ (ص)».
  9. «إِذاً لَتَفَرَّقُوا عَنِّي».
  10. «أَنَّ اجْتِمَاعَهُمْ فِي النَّوَافِلِ بِدْعَةٌ».
  11. شیخ طوسی در کتاب تهذیب الاحکام، ج۳، ص۷۰، ح۳۰؛ با سندی دیگر از امام صادق(ع) نقل کرده: زمانی که امام حسن(ع) دستور امیر المؤمنین(ع) را در مسجد کوفه به مردم ابلاغ کرد که نمازی در ماه رمضان به جماعت نیست. فریاد آنها به واعمراه واعمراه بلند شد و هنگامی که حضرت صدای آنها را شنید به فرزندش فرمود: «قُلْ لَهُمْ صَلُّوا»؛ «به آنها بگو نماز را به جماعت بخوانند». روایت دیگری نیز نقل شده که آنها درخواست امام جماعت برای نماز تراویح داشتند که حضرت مخالفت کرد و فریاد آنها به اعتراض بلند شد و حضرت ایشان را به حال خود رها کرد (بحارالأنوار، ج۳، ص۳۸۵).
  12. «وَ لَقَدْ خِفْتُ أَنْ يَثُورُوا فِي نَاحِيَةِ جَانِبِ عَسْكَرِي».
  13. «مَا لَقِيتُ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ مِنَ الْفُرْقَةِ وَ طَاعَةِ أَئِمَّةِ الضَّلَالَةِ وَ الدُّعَاةِ إِلَى النَّارِ».
  14. کلینی، کافی، ج۸، ص۶۰، ح۲۱؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج۳۴، ص۱۷۲.
  15. ابو یوسف، الخراج، ص۱۹.
  16. «لَوْ قَدِ اسْتَوَتْ قَدَمَايَ مِنْ هَذِهِ الْمَدَاحِضِ لَغَيَّرْتُ أَشْيَاءَ»؛ نهج البلاغه (صبحی صالح)، حکمت ۲۷۲، ص۵۲۳.
  17. «أَمَا وَ اَللَّهِ لَوْ ثَبَتَتْ قَدَمَايَ لَغَيَّرْتُ أُمُوراً كَثِيرَةً»؛ کراجکی، التعجب، ص۲۴.
  18. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۹، ص۱۶۱.
  19. نهج البلاغه (صبحی صالح)، خطبه ۲۵، ص۶۷.
  20. «لَا رَأْيَ لِمَنْ لَا يُطَاعُ»، نهج البلاغه (صبحی صالح)، خطبه ۲۷، ص۷۱، امام خمینی به مشکلات پیامبر و علی(ع) اشاره دارند و در وصیت‌نامه الهی - سیاسی خود می‌فرمایند: «اهل عراق و کوفه با امیرالمؤمنین آن قدر بد رفتاری کردند و از اطاعتش سر باز زدند که شکایات آن حضرت از آنان در کتب نقل و تاریخ معروف است»، صحیفه انقلاب، ص۱۲.
  21. «خَشِيَ أَنْ لَا يُطَاعَ وَ لَوْ أَنَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) ثَبَتَتْ قَدَمَاهُ أَقَامَ كِتَابَ اللَّهِ كُلَّهُ وَ الْحَقَّ كُلَّهُ»؛ شیخ طوسی، استبصار، ج۳، ص۱۷۳؛ تهذیب الاحکام، ج۷، ص۴۶۳؛ کافی، ج۵، ص۵۵۶؛ وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۳۰۱؛ بحارالأنوار، ج۲، ص۲۵۲ و ج۱۰، ص۲۶۵.
  22. مسائل علی بن جعفر، ص۱۴۴؛ وسائل الشیعه، ج۵، ص۳۸۳؛ بحارالأنوار، ج۸۵، ص۷۳؛ امام خمینی، الخلل فی الصلاة، ص۸.
  23. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۱، ص ۱۶ - ۲۱.
  24. ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۷، ص۲۱۲؛ ذهبی، تاریخ الاسلام (عهد الخلفاء)، ص۴۸۱؛ ابن قتیبه، المعارف، ص۱۹۷؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۴۵۱؛ این منابع کشته شدن عثمان را در روز هجدهم ذی‌حجه دانسته‌اند.
  25. «فَمَا رَاعَنِي إِلَّا وَ النَّاسُ كَعُرْفِ الضَّبُعِ إِلَيَّ يَنْثَالُونَ عَلَيَّ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عِطْفَايَ مُجْتَمِعِينَ حَوْلِي كَرَبِيضَةِ الْغَنَمِ»؛ نهج البلاغه (صبحی صالح)، خطبه ۳، ص۴۹؛ نهج البلاغه (فیض الاسلام)، ص۵۱.
  26. «فَأَقْبَلْتُمْ إِلَيَ إِقْبَالَ الْعُوذِ الْمَطَافِيلِ عَلَى أَوْلَادِهَا تَقُولُونَ الْبَيْعَةَ الْبَيْعَةَ قَبَضْتُ كَفِّي فَبَسَطْتُمُوهَا وَ [نَازَعْتُكُمْ] نَازَعَتْكُمْ يَدِي فَجَاذَبْتُمُوهَا»؛ نهج البلاغه (صبحی صالح)، خطبه ۱۳۷، ص۱۹۵؛ نهج البلاغه (فیض الاسلام)، ص۴۲۰.
  27. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۱، ص ۷۲ ـ ۷۴.