علم معصوم در کلام اسلامی

علم معصوم یکی از مهم‌ترین خصوصیات اوست. مهم‌ترین وظیفه معصوم، هدایت مردم به سوی خداست و این، بدون علم الهی دست‌یافتنی نیست. علم معصوم از برخی راه‌ها به دست می‌آید مانند: قرآن؛ علم نبوی؛ محدَّث بودن و.... از دلایل علم داشتن معصوم، حافظ شریعت بودن و سیره عقلاست.

مقدمه

یکی از مهم‌ترین خصوصیات معصوم، علم خاصّ اوست. امام به همه نیازهای امّت در همه زمینه‌ها آگاه است و آنچه را که باعث نیک‌بختی انسان‌ها در دو جهان است می‌داند. علم امام به کلّیه حقایق در زمینه‌های گوناگون معارف اسلامی و در بالاترین درجات از بینش اسلامی و فهم حقایق قرآنی ناشی از جامعیت اوست؛ زیرا شخصیّت امام امتداد شخصیّت پیامبر (ص) است و این ویژگی از الطاف خاصّ الهی است که به کامل‌ترین بندگان ارزانی می‌شود. امام از آنجا که به حقیقت، باطن و ملکوت اشیا رسیده و در متن صراط مستقیم دین قرار دارد، علمش لدنی و یقینی و شهودی است، نه حصولی و اجتهادی و تصوّر راه‌یابی جهل و اشتباه نسبت به معارف اسلامی در وی غیر قابل توجیه است. در طول قرن‌ها (حدود ۲۵۰ سال) دوران امامت شیعه ـ بدون دوران غیبت ـ هیچ‌گاه کسی نشنیده و احدی ادّعا نکرده است که امامی در پرسش از معارف بگوید: نمی‌دانم یا مردّد باشد یا اشتباه کند. در این مدّت به تمام شبهات و افکار کفرآمیز و پرسش‌های فراوان علمی با موضعی قاطع و استوار پاسخ دادند و احکام شرع را تشریح و تبیین نمودند[۱].

لزوم علم داشتن معصوم

مهم‌ترین وظیفه معصوم، هدایت مردم به سوی خداست و این مهم بدون علم الهی دست‌یافتنی نیست؛ از این‌رو، امام باید به ویژگی علم مجهّز باشد تا بتواند مردم را به سعادت و کمال رهنمون شود. از سویی، کسی می‌تواند امام و عهده‌دار رهبری انسان‌ها شود که هم نیاز حقیقی مخاطبان و ظرفیت آنها را بشناسد و هم بتواند نیازهای علمی و معنوی افراد و اقشار گوناگون را برآورده کند[۲].

امام باقر (ع) در تفهیم لزوم علم برای رهبر و امام جامعه علاوه بر تأکید به آگاهی امام، جهل به برخی از امور را با شأن امام منافی می‌داند و می‌فرماید: "نه به خدا عالم هرگز جاهل نباشد (یعنی عالمی‌که خدا اطاعتش را بر مردم واجب کرده و از همان امام است) ممکن نیست چیزی را بداند و چیزی را نداند (او همه چیز می‌داند) سپس فرمود: خدا والاتر از آن است که فرمانبری از بنده‌ای را واجب کند که علم آسمان و زمینش را از او نهان داشته است و باز فرمود: آن را از او نهان نکند"[۳].[۴]

منابع علم معصوم

شیعه معتقد است علم امامان همچون علم پیامبران، از راه‌های عادی حاصل نمی‌گردد بلکه از طُرق ویژه و اختصاصی صورت می‌گیرد. به تعبیر دیگر، علم آنان از نوع علم حضوری است نه علم حصولی. شیخ محمد رضا مظفر در این باره می‌نویسد: "اما علم او، پس او به دست می‌آورد دانش‌ها و احکام الهی و دیگر معلومات را از طریق پیامبر (ص) یا امام قبل از خود و هرگاه با چیز جدید مواجه شود، ناگزیر علم آن را از طریق الهام به وسیله قوۀ حدسیّه‌ای که خداوند در او به ودیعت نهاده کسب می‌کند و نیازمند برهان‌های عقلی یا آموزش معلمان نیست"[۵].

دانش و علم امام از راه‌های ذیل تحصیل می‌شود:

  1. قرآن: آیات و روایات فراوانی بر استنباط احکام و معارف الهی توسط امامان (ع) از قرآن دلالت دارند و امام به فضل الهی از محکم و متشابه، عام و خاص، مطلق و مقید، ناسخ و منسوخ، اسباب نزول آیات و... آگاه است. روایات متعددی بر این مطلب دلالت دارند که مصداق  وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ [۶] ائمه اطهار (ع) هستند.
  2. علم نبوی: در حدیث آمده: پیامبر (ص) هزار باب علم را به علی (ع) آموخت که از هر بابی، هزار باب دیگر گشوده شد و همینطور حضرت علی (ع) این را به امام بعدی منتقل کرد تا یکی پس از دیگری به امام حجت (ع) رسید. استفاده از صحیفه‌ها و کتاب‌هایی که از پیغمبر اکرم (ص) به صورت ارث به دستشان رسیده است. در زمان حیات پیامبر اکرم (ص)، افکار مسلمانان آماده تعلم و یاد گرفتن احکام و قوانین دین و معارف اسلام نبود، زیرا گرفتاری‌های پی‌درپی از یک طرف و عدم استعداد و قابلیت از طرف دیگر، غفلت مردم از سوی دیگر، اینها و مانند اینها عواملی بود که به پیغمبر اکرم (ص) اجازه نمی‌داد احکام و قوانین جامع و مفصّل اسلام را به مسلمانان تعلیم نماید. اما رسول خدا (ص) می‌دانست مسلمانان بعد از رحلت ایشان، از خواب غفلت بیدار می‌شوند و احساس می‌کنند که به قوانین و دستورهای اسلام نیازمندند ولی به پیغمبر دسترسی ندارند. بدین منظور، به اذن الهی تمام علوم و معارف خویش را به حضرت علی (ع) منتقل کردند و ایشان نیز آنها را در کتاب‌هایی به نام‌های جفر و جامعه نوشتند. آن کتاب‌ها به طور ارث به ائمه اطهار (ع) انتقال یافت که همواره در محضر اصحاب خویش به آن اشاره می‌کردند[۷].
  3. کتاب یا جامعه امام علی (ع) که به املای پیامبر (ص) نگاشت.
  4. منبع جفر: جفر به معنای مخزنی از چرم است که حاوی علم انبیاء و اوصیاء و گذشتگاه از بنی اسرائیل است. روایات فراوانی از وجود جفر و قرار گرفتن آن در اختیار ائمه (ع) خبر داده‌اند.
  5. مصحف فاطمه (س): در بردارنده اخبار غیبی و وقایع نسبت به زمان آینده است و توسط جبرئیل امین، بعد از رحلت پیامبر اسلام (ص) به حضرت زهرا (س) عرضه و توسط امیر المؤمنین (ع) نگاشته شده است.
  6. محدَّث بودن: محدث، کسی است که فرشته با او سخن بگوید بدون اینکه فرشته دیده شود و آن شخص پیامبر (ص) باشد. امام صادق (ع) «إِنَّهُ‏ يَسْمَعُ‏ الصَّوْتَ‏ وَ لَا يَرَى‏ الشَّخْصَ‏»[۸]. یا کسی که در او دانشی به طریق الهام و مکاشفه ایجاد گردد و یا آنکه در قلب او حقایقی پدید آید که از دیگران مخفی است. آیات متعددی از قرآن، سخن گفتن خداوند و فرشتگان را با غیر پیامبران تأیید می‌کند. افضل علم امام، به واسطه ارتباط با جهان غیب و الهام حاصل می‌شود[۹]. امام دارای نیروی الهام است که از آن تعبیر به "قوّه قدسیه" نیز می‌شود. امام از آنجا که از معنویت و صفای باطن در حدّ تمام و کمال برخوردار است، قدرت و توانایی دارد که با الهام، کسب معلومات نماید و این مربوط به زمانی خاص نیست بلکه هرگاه اراده نماید، حقایقی که به حسبِ عادت بر دیگران پوشیده است، برای او مشخص و معلوم است[۱۰]. شایان ذکر است که سخن از علم الهامی، مخصوص شیعه نیست، بلکه بسیاری از اندیشوران مسلمان به رغم انکار نظریه امامت شیعه، بر امکان و تحقق چنین دانشی تأکید دارند. "توفیق الطّویل"، نویسنده معاصر عرب، در تلخیص دیدگاه امام محمد غزالی در این باره می‌نویسد: "به نظر غزالی، الهامی که علم لدّنی از آن می‌جوشد، بی‌هیچ واسطه‌ای از خداوند صادر می‌شود و بازگشت آن به فطرت نفس و آمادگی آن برای دریافت چنین علمی بدون هیچ معلمی است، زیرا نفس بنا به طبیعت خود، مُستعدِ استقبال وحی و الهام الهی است. هرگاه با مجاهده و محوکردن، صفات مذموم از علائق حسی به کلّی جدا و مجرد شود و چنان از اعماق جان به خدا روی کند که هرگونه حجاب حس که بین دل و لوح (حقایق) فاصله انداخته مرتفع گردد، جواهر ملکوت در نفس می‌تابد و اسرار غیب بر او عیان می‌شود"[۱۱]. در تفکر شیعی، تحقق چنین الهام قدسی، تنها مخصوص و مختص امامان دوازده‌گانه از خاندان پیامبر (ص) است.
  7. منابع دیگری از جمله: روح القدس، اسم اعظم، رؤیای صادقه، کتاب‌های پیامبران، عالم ملکوت و عقل نیز وجود دارد[۱۲].

ضرورت علم معصوم

یکی از شرایط معصوم این است که به آنچه در ایفای وظایف و اهداف امامت لازم است، علم کافی و کامل داشته باشد که مهم‌ترین آنها دو چیز است:

  1. علم به معارف و احکام شریعت؛
  2. علم به مصالح و مفاسد امور مربوط به امت اسلامی.

خواجه نصیرالدین طوسی آنجا که صفات امام را بیان کرده گفته است: “دومین صفت از صفات لازم برای امام، عالم بودن به اموری است که به آگاهی از آنها در امر امامت نیاز دارد، مانند علم به احکام شرعی، آداب سیاست و مدیریت، مبارزه با دشمنان و امور دیگر، زیرا بدون برخورداری از چنین علومی نمی‌تواند حق امامت را ادا کند”[۱۳]. عموم متکلمان امامیه چه قبل و چه بعد از وی نیز علم کامل امام را در دو قلمرو یاد شده لازم دانسته‌اند.

از جمله دلایل متکلمان امامیه بر اینکه امام باید به جمیع احکام شریعت عالم باشد آن است که او حافظ شریعت است و حفظ شریعت بدون آگاهی جامع و کامل از آن ممکن نخواهد بود.

استدلال دیگر آنان استناد به سیره عقلای بشر است زیرا از نظر عقلای بشر روا نیست که زمامدار، افرادی را به وزارت و سرپرستی امور مملکت برگزیند که به امور مربوط به وزارت و منصب خود؛ علم کافی ندارند. هرگاه این شرط را رعایت نکند مورد نکوهش عقلا واقع خواهد شد. همین گونه است اگر فردی، اداره امور مربوط به فرزندان یا اموال و شئون دیگرش را به فرد ناآگاه بسپارد[۱۴]. این سیره عقلایی، اولاً: ریشه در عقل دارد و ثانیاً: از سوی شرع رد نشده است، پس اعتبار عقلی و شرعی دارد. مضافا بر اینکه آیات و روایات نیز مؤید آن است. قرآن کریم یادآور شده است که قومی از بنی‌اسرائیل از پیامبرشان خواستند فرماندهی برای آنان تعیین کند تا تحت امر او با دشمنان خویش جهاد کنند. آن پیامبر به دستور خدا طالوت را به فرماندهی آنان تعیین کرد. از آنجا که طالوت از مال و منال بهره‌ای نداشت و از اشراف‌زادگان نبود، مورد اعتراض آنان واقع شد. پیامبر خدا در پاسخ آنان گفت: رهبری طالوت از سوی خدا تعیین شده است و ملاک گزینش الهی نیز این است که او از نظر علم و توانایی بر شما برتری دارد:  إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ [۱۵]. این آیه کریمه بیانگر این قاعده است که اگر فردی می‌خواهد رهبری عده‌ای را بر عهده بگیرد، باید برای انجام آن مسئولیت، آگاهی و توانایی کافی داشته باشد، و در این باره بر دیگران برتر باشد.

این مطلب از آیه کریمه  قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ [۱۶] نیز به دست می‌آید، زیرا دانایی به عنوان یک فضیلت و ملاک برتری افراد بر یکدیگر به شمار آمده است. بنابراین، کسی که از مسائل مربوط به امامت، آگاه است، با ناآگاهان یکسان نیست، و او شایسته احراز مقام امامت است[۱۷].

دلیل دیگر آنکه پیشوا و جلودار باید از راه و پیچ و خم‌ها‌یش کاملاً آگاه باشد و علمش از تمامی پیروانش بیشتر باشد؛ در غیر این صورت تقدّم مفضول بر فاضل و مرجوح با راجح است و این هم قبیح خواهد بود. در مورد امام که از سوی خدا برای هدایت بندگانش منصوب می‌شود و عهد الهی (امامت) که بر عهده‌اش گذاشته می‌شود باید با علمی خاص ـ که از سوی پروردگار به او افاضه می‌شود ـ از همه حقایق دین آگاه باشد تا بتواند مردم را به حقّ رهنمون گردد. قرآن کریم می‌فرماید:  قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ [۱۸].[۱۹]

کیفیت و وسعت علم معصوم

علم امام، حضوری و بلا واسطه است؛ بنابراین امکان راه یافتن خطا و فراموشی و تردید در آن وجود ندارد. این علم بلا واسطه از سوی حق تعالی به امام افاضه می‌شود. در متون اسلامی آمده است آنچه به انبیاء پیشین داده شده در دسترس امام نیز قرار گرفته است. امام باقر (ع) فرمود: "همانا برای خداوند علم خاصّی است و علم عام؛ امّا علم خاصّ، نه انبیا به آن دسترسی دارند و نه ملائکه مقربین؛ ولی علم عامّ در دسترس انبیا و فرشتگان مقرّب قرار گرفته و از سوی رسول خدا (ص) به ما هم رسیده است"[۲۰].

امام صادق (ع) فرمود: "آنکه دارای علم کتاب است، امیرالمؤمنین علی (ع) است و خود فرموده است: آگاه باشید! دانشی که از آسمان به وسیله آدم به زمین آمده و همه آنچه انبیا تا خاتم پیامبران بدان فضیلت داده شده‌اند در عترت خاتم النّبیین وجود دارد"[۲۱]. وسعت علم امام طوری است که هر چه از او بپرسند فوراً جواب می‌دهد. از سعید بن مسیب نقل شده است که گفت: "هیچ‌کس جز علی بن ابی طالب نگفته است: از من بپرسید پیش از آنکه مرا از دست بدهید"[۲۲].

پس از ورود امام رضا (ع) به مرو، مأمون عباسی مجلسی ترتیب داد که در آن علمای معروف تمام مکاتب شرکت داشتند؛ از جمله رئیس مسیحیان، رئیس علمای یهود، بزرگ ستاره‌پرستان و کسانی که به شریعتی ایمان نداشتند، قاضی آیین زرتشت، طبیب رومی و متکلّمان از فرق مختلف اسلامی، آن‌گاه از امام خواست که در صورت تمایل در این مجلس شرکت نماید. امام (ع) پذیرفت... ، در جلسه مناظره رئیس علمای یهود گفت: ما جز از تورات و انجیل و زبور داوود و صحف ابراهیم، دلیلی از شما نمی‌پذیریم. حضرت قبول کرد و با وضوح تمام به کتب انبیای گذشته برای اثبات خاتمیت پیامبر اسلام (ص) استدلال نمود. برهان‌های آن جناب آن‌چنان استوار و عمیق بود که جای هیچ اشکالی برای آنان باقی نگذاشت و رئیس علمای یهود، تسلیم حقّ گردید، آن‌گاه امام با دیگران به بحث و گفتگو پرداخت و چون همه خاموش ماندند، فرمود: اگر میان شما کسی پرسشی دارد، بی‌هیچ ملاحظه‌ای بگوید. عمران صابی ـ که در علم کلام بی‌نظیر بود ـ گفت: من در نقاط مختلف با متکلمان گفتگو کرده‌ام؛ امّا کسی نتوانسته خدای یگانه را بر من ثابت کند. امام (ع) برهان اثبات خدای واحد را بیان فرمود طوری که "عمران" قانع و متحوّل گردید و همان جا به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر (ص) گواهی داد و رو به قبله به سجده افتاد و به آیین اسلام گروید[۲۳].[۲۴]

علم معصوم به مسائل دیگر

آیا امام غیر از آنچه مربوط به احکام شریعت و مصالح و مفاسد مسلمانان است، به مسائل دیگر نیز باید آگاه باشد، یا اینکه آگاهی از آنها، اگر چه از صفات کمال انسانی به شمار می‌رود، شرط امامت نیست؟ برای روشن شدن پاسخ این پرسش می‌توان مسائل و امور را به سه دسته تقسیم کرد:

  1. مسائل و اموری که در حوزه امامت قرار دارد؛ یعنی از اهداف و وظایف امامت است.
  2. مسائل و اموری که در حوزه امامت امام قرار ندارد، ولی در ایفای نقش امامت مؤثر است.
  3. مسائل و اموری که فاقد دو ویژگی یاد شده است.

دسته اول یعنی معارف الهی و احکام شرعی و مصالح و مفاسد فرد و جامعه بشری. درباره لزوم علم کافی و جامع امام درباره این گونه مسائل در میان متکلمان امامیه، اختلافی وجود ندارد.

دسته دوم مانند آگاهی امام از زبان‌های مختلف، یا صنایع و حرفه‌های گوناگون. امام پیشوای مردم در زبان‌شناسی و صنایع و حرفه‌ها نیست، ولی آگاهی از این امور می‌تواند در حل منازعاتی که احیاناً در این باره در میان افراد رخ می‌دهد، یا در پیشبرد اهداف و مقاصد امامت در حوزه مصالح و مفاسد مردم، مؤثر باشد. دیدگاه مشهور متکلمان امامیه این است که داشتن چنین علومی برای امام لازم نیست و می‌تواند در موارد لزوم از متخصصان و آگاهان به آنها استفاده کند، همان‌گونه که در حل و فصل منازعات و در مقام قضاوت به شهادت افراد عادل استناد می‌کند. البته عده‌ای از عالمان شیعه با استناد به برخی روایات معتقدند امام به همه یا برخی از این مسائل نیز باید علم افاضی داشته باشد[۲۵].[۲۶]

از آنچه درباره مسائل دسته دوم بیان شد، حکم مسائل دسته سوم نیز روشن می‌شود، یعنی مسائلی که دانستن آنها ـ به خودی خود ـ کمال به شمار می‌رود، ولی به صورت مستقیم یا غیر مستقیم با انجام وظایف امامت ارتباطی ندارد، مانند آگاهی از برخی حوادث تاریخی یا پاره‌ای از اسرار و رموز عالم خلقت. آگاهی از این امور از شرایط امامت نخواهد بود، اما اگر احیاناً اثبات حقانیت امام، یا ایفای مسئولیت امامت به دانستن این‌گونه مسائل متوقف شود، دانستن آنها برای امام لازم است، همان‌گونه که توانایی امام بر انجام معجزه از شرایط امام به شمار آمده است، زیرا چه بسا اثبات حقانیت خود در امامت یا حقانیت آیین و مذهب حق، و دفع خطر عظیم از امت و آیین حق، به آن بستگی داشته باشد[۲۷].

بنابراین، اگر چه علم بالفعل به این‌گونه مسائل از شرایط امام نیست، ولی توانایی امام بر آگاهی از این‌گونه امور از شرایط امام است و از طرفی تحصیل این معرفت‌ها از طریق عادی، به زمان و اسباب ویژه‌ای نیاز دارد که نمی‌تواند برآورنده اهداف و نیازهای عاجل و فوری در مسائل مزبور باشد. پس امام باید از توانمندی خارق‌العاده‌ای برخوردار باشد که بتواند با استمداد از عنایت ویژه الهی به چنین علومی دست یابد. گزارش‌های تاریخی متعدد و معتبر از زندگی امامان اهل‌بیت (ع) بیانگر این است که آنان از این توانمندی و آگاهی برخوردار بودند[۲۸].

اهل سنت و علم معصوم

آنچه گفته شده دیدگاه عالمان و متکلمان امامیه درباره علم امام بود. عالمان و متکلمان دیگر مذاهب اسلامی، علم بالفعل و جامع و خطاناپذیر به احکام دین را از شرایط امامت ندانسته‌اند. آنان غالباً علم اجتهادی به احکام شریعت را از شرایط امام دانسته‌اند. برخی از آنان، حتی علم اجتهادی را نیز لازم ندانسته و علم تقلیدی را نیز کافی شمرده‌اند[۲۹].[۳۰]

از دلایل و مباحث پیشین می‌توان به نادرستی این دیدگاه پی برد. حفظ شریعت از هرگونه افزایش یا کاهش و تحریف و تغییری توسط امام، بدون آگاهی کامل و جامع و خطاناپذیر او از معارف و احکام دینی ممکن نخواهد بود. بنابراین، فرضیه علم اجتهادی در باب امامت مردود است. از سوی دیگر، دلایل عقلی و نقلی علم امام، ناظر به علم غیر تقلیدی است. مضافا بر اینکه کسی که امام علم به احکام دین را از او فرا می‌گیرد به امر امامت سزاوارتر است و از نظر عقل و نقل، امامت حق اوست، نه کسی که علمش تقلیدی است، یا در اجتهادش مرتکب خطاهای بسیاری می‌شود[۳۱].

منابع

پانویس

  1. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۵۹-۶۰.
  2. آیات الولایة فی القرآن، ص۳۵۸؛ الشافی فی الإمامة، ج۲، ص۱۵؛ علم الإمام، ص۵؛ آگاهی سوم یا علم غیب.
  3. «لَا وَ اللَّهِ لَا يَكُونُ عَالِمٌ جَاهِلًا أَبَداً عَالِماً بِشَيْ‌ءٍ جَاهِلًا بِشَيْ‌ءٍ ثُمَّ قَالَ اللَّهُ أَجَلُّ وَ أَعَزُّ وَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يَفْرِضَ طَاعَةَ عَبْدٍ يَحْجُبُ عَنْهُ عِلْمَ سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ ثُمَّ قَالَ لَا يَحْجُبُ ذَلِكَ عَنْهُ»؛ کافی، ج۱، ص۲۶۲.
  4. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۷۰-۷۱.
  5. محمدرضا مظفر، عقاید الامامیه، ص۳۱۴.
  6. و کسی که دانش کتاب نزد اوست؛ سوره رعد، آیه۴۳.
  7. ابراهیم امینی، بررسی مسائل کلی امامت، ص۲۴۱- ۲۵۴.
  8. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج١، ص۲۷۱.
  9. ابراهیم امینی، بررسی مسائل کلی امامت، ص۲۹۰ به بعد.
  10. محمدحسین مختاری مازندرانی، امامت و رهبری، ص۷۵- ۷۶.
  11. توفیق الطّویل، التنبؤ بالغیب عند مفکری الاسلام، ص۱۵؛ به نقل از: داوود فیرحی، نظام سیاسی و دولت در اسلام، ص۱۹۶.
  12. ر.ک: عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی ج۲، ص۳۸۸ ـ ۳۹۶؛ محمد سعیدی مهر، همکار، معارف اسلامی، ج۲، ص ۱۴۸ ـ ۱۴۸؛ اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۸۵-۸۸.
  13. رسالة الامامة، ضمیمه تلخیص المحصل، ص۴۳۰.
  14. الشافی فی الامامة، ج۱، ص۱۹۳-۱۶۵؛ الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۳۳-۴۳۴؛ الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص۳۱۰؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۹۰-۲۹۵؛ تلخیص الشافی، ج۱، ص۲۴۵-۲۶۶.
  15. «خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
  16. «بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند» سوره زمر، آیه ۹.
  17. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۶۷-۷۸.
  18. «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی "حق" رهنمون باشد؟ بگو خداوند به "حق" رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
  19. محمدی، رضا، امام‌شناسی ۵، ص۶۰؛ جمعی از نویسندگان، امامت‌پژوهی، ص۱۶۷؛ عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی ج۲، ص ۳۷۵ - ۳۷۷.
  20. «إِنَّ لِلَّهِ عِلْماً خَاصّاً وَ عِلْماً عَامّاً فَأَمَّا الْعِلْمُ الْخَاصُّ فَالْعِلْمُ الَّذِي لَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ وَ أَمَّا عِلْمُهُ الْعَامُّ فَإِنَّهُ عِلْمُهُ الَّذِي أَطْلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ وَ قَدْ وَقَعَ إِلَيْنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص»؛ ‏بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۶۰.
  21. «الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ هُوَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ سُئِلَ عَنِ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَعْلَمُ أَمِ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ فَقَالَ مَا كَانَ عِلْمُ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ عِنْدَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ إِلَّا بِقَدْرِ مَا تَأْخُذُ الْبَعُوضَةُ بِجَنَاحِهَا مِنْ مَاءِ الْبَحْرِ وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ أَلَا إِنَّ الْعِلْمَ الَّذِي هَبَطَ بِهِ آدَمُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ جَمِيعَ مَا فُضِّلَتْ بِهِ النَّبِيُّونَ إِلَى خَاتَمِ النَّبِيِّينَ فِي عِتْرَةِ خَاتَمِ النَّبِيِّين»؛ ‏بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۶۰.
  22. کنز العمال، ج۱۵، ص۱۱۳.
  23. حرعاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداة، ج۶، ص۴۵-۴۹.
  24. محمدی، رضا، امام‌شناسی ۵، ص۶۰-۶۱.
  25. تلخیص الشافی، ج۱، ص۲۵۲-۲۵۳؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۹۳. از هشام بن حکم روایت شده است که گفت: پانصد مسئله از علم کلام را در یک جلسه از امام صادق (ع) پرسیدم، و پاسخ آنها را دریافت کردم. از کمال حیرتی که به من دست داد به امام گفتم: “فدایت شوم بر امام علم به کتاب و سنت و شرایع واجب است، ولی علم به امثال این مسائل چه لزومی دارد؟ ” امام فرمود: “تو گمان داری که خدای تعالی شخصی را بر مردم حجت گرداند و چیزهایی را که مردم به آنها احتیاج دارند، نداند”. گوهر مراد، ص۵۹۱.
  26. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۶۷-۷۸.
  27. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۶۷-۷۸؛ جمعی از نویسندگان، امامت‌پژوهی، ص۱۶۷ ـ ۱۶۸.
  28. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۶۷-۷۸.
  29. برای آگاهی از اقوال متکلمان دیگر مذاهب اسلامی، ر.ک: امامت در بینش اسلامی، ص۱۷۹-۱۸۵.
  30. عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی ج۲، ج۲، ص ۳۷۲ ـ ۳۷۳؛ ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۶۷-۷۸.
  31. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۶۷-۷۸.