قلمرو علم غیب معصوم تا چه حدی است؟ (پرسش)
قلمرو علم غیب معصوم تا چه حدی است؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب |
مدخل اصلی | علم غیب |
قلمرو علم غیب معصوم(ع) تا چه حدی است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
آیتالله فاضل لنکرانی و آیتالله اشراقی در کتاب «پاسداران وحی» در اینباره گفتهاند:
۱ . ﴿إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَلاَ تَكُن لِّلْخَائِنِينَ خَصِيمًا ﴾ [۱]
بنا بر نقل شیخ طوسی، گروهی از انصار، از قبیله بنی اُبَیْرَق، که سه برادر بودند به نامهای "بُشر" که با کُنیه "اباطُعمه" شُهره بود و "بشیر" و "مُبشّره" که از منافقان بودند. این سه برادر دیوار خانه عموی قتاده بن نعمان را، سوراخ کرده و وارد خانه او شدند و مقداری غذا، که برای زن و فرزند خود فراهم آورده بود، همراه با شمشیر و یک زره را، با خود بردند. عموی قتاده ماجرای خانهاش را برای قتاده نقل کرد، تا چاره بیندیشد. قتاده که از رزمندگان جنگ بدر بود، شکوای عمو را نزد رسول خدا(ص) برد و عرض کرد: ای فرستاده خدا، گروهی دیوار خانه عمویم را سوراخ کرده و مقداری غذا را، که برای زن و فرزندانش فراهم آورده بود، با یک شمشیر و یک زره به سرقت با خود بردهاند. و از سویی در میان قبیله بنی اُبَیْرَق، مردی شجاع و مؤمن، امّا فقیر به نام لُبَیْد بن سهل با آنها زندگی میکرد. بنی ابیرق، که مردمانی شرور بودند، در پاسخ قتاده که از نزد رسول خدا(ص) بازگشته بود، گفتند: این سرقت، کار "لُبَیْد" است. لُبَیْد، با شنیدنِ این خبر دست به شمشیر برده، به سوی آنان شتافت و گفت: ای بنی اُبَیْرَق، آیا مرا به دزدی متهم میکنید؟ با این که شما خود، به آن سزاوارترید؟ و با این که منافق هستید و بارها شنیدهام، که رسول خدا(ص) را در اشعارتان هجو میکردید و آن را به قریش نسبت میدادید؟! اکنون یا باید حقیقت آشکار شود و دزد شناخته شود، یا این که شمشیر خود را، از خونِتان سیراب خواهم کرد؟!. بنی اُبَیْرَق چون چنین دیدند، از درِ مدارا و نرمی درآمده، به او گفتند: خدای تو را رحمت کند، تو بازگرد که از این گناه بیگانهای. آن گاه بنی اُبَیْرَق، نزد مردی از قبیله خود به نام "اُسید بن عروه" که مردی زبانآور و سخنپرداز بود، رفته و ماجرا را با او در میان نهادند، و او را همراه با گروهی به دفاع از خویش نزد رسول خدا(ص) فرستادند. اُسید به پیامبر(ص) عرض کرد: ای رسول خدا(ص)! قتاده بن نعمان، جمعی از خاندان ما را، که مردمانی اصیل و شریفاند، به دزدی متهم کرده است؛ با این که آنها این کاره نیستند. پیامبر(ص) از شنیدن این سخن، سخت اندوهگین شد. از این رو، وقتی قتاده نزد آن حضرت آمد به او فرمود: آیا به سوی خاندان شریفی میروی و آنها را به دزدی متهم میکنی؟ قتاده از این گونه برخورد رسول خدا(ص) سخت دل تنگ شده، نزد عمویش بازگشت و به او گفت: ای کاش مرده بودم و با رسول خدا(ص) در این باره سخن نمیگفتم و این چنین، مورد سرزنش آن حضرت قرار نمیگرفتم!! عمویش گفت: تنها خداوند است که باید از او یاری خواست.
مفاد این آیه و مناسبت نزول آن، حاکی از آن است که رسول خدا(ص) با قطع نظر از وحی حقاً در پارهای موضوعات و امور جزیی، متکی به غیب است. با اعتماد به غیب است که حقایقِ پوشیده بر او آشکار میگردد؛ خائن از امین جدا میشود. و به مضمونِ ﴿بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ﴾، خداوند، حقّاً در مقام داوری، دست او را میگیرد. و با یک نگاهِ وسیع و الغاء خصوصیت از مورد آیه، روشن میشود که نه تنها پیامبر(ص)؛ بلکه همه آنهایی که با گزینش خداوند و با ابلاغ پیامبر(ص)، رهبری امت و اداره شئون زندگی آنان را بر عهده دارند جز با اعتماد به غیب نمیتوانند، آن چنان که باید، امور دنیایی و آخرتی مسلمانان را، بسامان کنند.
پیامبران و امامان (ع)، منزلت اجتماعی متضادّ دارند؛ یعنی در جایگاهی قرار گرفتهاند که لازمه آن ایفای نقشی دوگانه است؛ نقشی که حتی تصوّر آن، برای اوهام ضعیف دشوار است. به سخن دیگر، پیامبران و امامان (ع) از سِرّ "قَدَر" آگاهند، و از دانشی موهوبی برخوردارند. باطن جهان و آدمیان و عاقبت امور را میدانند. در جهانی بسی فراختر از این جهان زندگی میکنند؛ جهانی که لایهها و بطون بسیار دارد. با این حال چنان زندگی میکنند که گویی بیخبرانند که در این جهان تنگ به سر میبرند.
با این که مسیر و عاقبت کاروان حیات را میبینند، و امّا هم چون بیخبران با کاروانیان همراهند. علی (ع) درباره آنان فرمود:«إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ هُمُ الَّذِينَ نَظَرُوا إِلَى بَاطِنِ الدُّنْيَا إِذَا نَظَرَ النَّاسُ إِلَى ظَاهِرِهَا، وَ اشْتَغَلُوا بِآجِلِهَا إِذَا اشْتَغَلَ النَّاسُ بِعَاجِلِهَا»[۲]
در جای دیگر فرمود:«صَحِبُوا الدُّنْيَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى»[۳]
۲ . ﴿رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ﴾ [۴].
تأویل، از ریشه «اَوْل» به معنای بازگشت به اصل است. و از همین ریشه است «مَوْیلْ»: جایی که بدان بازگشت شود. و اگر به باب تفعیل برود تأویل به معنای برگرداندن است: مانند برگرداندن متشابه به یک مرجع و مأخذ محکم. و تأویل قرآن، به معنای مأخذی است که معارف قرآن از آنجا مایه میگیرد. به معنای: عاقبت، نتیجه، پایان، انجام نیز، آمده است. اَحادِیثَ جمع حَدِیث است، که گاهی بر "رؤیا" هم گفته میشود؛ چرا که رویا، در حقیقت، حدیث نفس است.
در عالم خواب اموری به صورتهایی در برابر نفس آدمی تجسم پیدا میکند. همان طور که، در بیداری، گوینده مطالب خود را برای شنونده مجسم میکند. از این رو، رؤیا هم مانند بیداری، حدیث است. نکته این که تأویل، از مفاهیمی که معنا و مفهوم لفظی دارند، نیست؛ بلکه اموری خارجی و عینی است. در آغاز داستان حضرت یوسف (ع) آمده است، که به پدرش گفت: ﴿يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ﴾ [۵]. و در پایانِ داستان آمده است، که: ﴿وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ يَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِكُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِّمَا يَشَاء إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ﴾ [۶]. در تأویل احادیث: "تأویل" در پدیدههایی به کار رفته است، که خواب بدان منتهی شده است، و آن چه یوسف در خواب دید صورت و مثالی از آن رخدادها بود. رابطه میان آن رخدادها و خواب، همان رابطه صورت و معناست. و به تعبیر دیگر، رابطه حقیقت تجسم یافته سجده پدر و مادر و برادران با مثال آن حقیقت خورشید و ماه و ستارگان است[۷].
۳ . ﴿وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاء﴾[۸].
۴ . ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ﴾[۹]
نتیجه اینکه، برگزیدگان خداوند؛ پیامبران و اولیای بزرگ خداوند مانند یوسف؛ طالوت؛ ابراهیم؛ اسحق؛ یعقوب و... همه و همه، در اداره شئون جامعه و ساماندهی امور مادی و معنوی انسانها، که مستلزم دانایی وسیع است، از دانش غیب و مددها و راهنماییهای خداوند برخوردارند و این خداوند است که آنها را، در مواضع سرنوشت ساز، رهنمون است، و آنها را از پدیدههایی که در آینده روی میدهد، آگاه میکند و آنچه را که اقتضای زمامداری و تدبیر امور انسانها است و تأمین کننده سعادت دنیا و آخرتِ آنان است، میآموزد؛ یوسف را تأویل احادیث و داود را حکمت و مُلْک داری میآموزد و پیامبرانی را که به پایگاهِ امامت راه یافتهاند تا رهبری معنوی و باطنی را نیز، بر عهده گیرند، به انجام کارهای نیکو وا میدارد.[۱۰]
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. آیتالله مصطفوی؛ |
---|
آیتالله سید حسن مصطفوی و حجت الاسلام و المسلمین مروی در مقاله «دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم» در اینباره گفتهاند:
«دیدگاه متکلمان شیعه در این باره که محدوده علم چه میزان است، یکسان نیست. شاید بتوان دیدگاه کسانی که دایره علم را محدود میدانند، با دیدگاه کسانی که معتقدند علم امام نامحدود است، اینگونه جمع نمود که مقصود از محدود بودن، دانش فعلی است و گرنه اگر امام اراده کند، آنچه میخواهد میتواند بر آن آگاهی یابد. علامه مجلسی در بحارالانوار در باب «الأئمة أنهم يزادون في الليل و النهار و لو لا ذلك لنفد ما عندهم »[۱۱]. از کتاب بصائر الدرجات روایتی نقل میکند، که نشان میدهد علوم ائمه پایانناپذیر است، و آنگاه که بخواهند آگاهی بر اشیا پیدا میکنند[۱۲] در بیانی دیگر از امام کاظم(ع) رسیده است:[۱۳]. روایت یاد شده افزون بر اینکه دایره علم امام را بیان میکند، به مجاری آن نیز اشاره دارد و در همین راستا روایت دیدار حضرت الیاس با امام باقر(ع) جالب توجه است. در این دیدار که موضوعات متنوعی مطرح شده است، امام در ابتدای روایت پس از اشاره به این مطلب که در علم خداوند هیچ ناسازگاری و تناقضی نیست، در پاسخ از این پرسش که چه کسی از این دانش که در آن هیچ تناقضی نیست، آگاهی دارد؟ میفرماید: همه علوم نزد خداوند است، اما آن دسته از علوم که دانستن آن برای بندگان ضروری است، نزد اوصیاست. آنگاه حضرت الیاس میپرسد، اوصیا چگونه این علوم را فرا میگیرند؟ حضرت میفرماید: همانگونه که پیامبر این علوم را فرا میگرفت، با این تفاوت که آنها آنچه را رسول خدا میدید نمیبینند؛ زیرا حضرت محمد پیامبر بود و امامان الهامشدگان هستند، امام در روش آگاهی بر غیب امامان تعبیر به محدثون میکنند. تعابیر محدثون و الهامشدگان و فهمانیدهشدگان که در روایات رسیده است به این معناست که آنان علوم و معارف الهی را از راه الهام دریافت میکنند. از امام صادق روایت شده است که ما خزائن علوم الهی هستیم، بنگرید: [۱۴]»[۱۵]. |
۲. آیتالله مکارم شیرازی؛ |
---|
|
۳. آیتالله امینی؛ |
---|
|
۴. آیتالله جوادی آملی؛ |
---|
آیت الله عبدالله جوادی آملی در کتاب «پیامبر رحمت» در اینباره گفته است:
«رسول خدا(ص) گستره زمان و حرکت تاریخ را در نور دیده است و برای علم او حدی نیست. گذشته را میبیند چنانکه آینده را مینگرد. چیزی در جهان امکان یافت نمیشود، جزآنکه پیامبر بر آن آگاه است؛ او در مرحله عقل بر عالم عقول، در نشئه مثال بر عالم مثال و کتاب محو و اثبات، و در نشئه طبیعت بر جهان طبیعت مسلط است. النفس فی وحدتها کل القوی او که انسان کامل است کل جهان است که در جایی تعبیه شده»[۲۱].
|
۵. آیتالله رمضانی؛ |
---|
آیتالله حسن رمضانی در مقاله «انسان کامل» در اینباره گفته است:
«چون انسان کامل خلیفه خداست و خداوند نیز به همه چیز دانا: ﴿إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾ [۲۲] و بر همه چیز تواناست: ﴿إِنَّ اللَّه عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴾ [۲۳] میتوان انسانِ کامل را مظهر دو اسم علیم و قدیر خدا دانست و بر همین اساس گستره علم او را تا مرز اطّلاع بر غیب: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ﴾[۲۴]، مشاهده ملکوت: ﴿وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ ﴾ [۲۵]، دانستن زبان مرغان: ﴿عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ ﴾ [۲۶]، ﴿فَقَالَ مَا لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ﴾ [۲۷] و مورچگان: ﴿فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِّن قَوْلِهَا﴾ [۲۸]، و اِخبار از امور خصوصی افراد: ﴿وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ﴾ [۲۹] توسعه داد»[۳۰]
|
۶. حجت الاسلام و المسلمین پیشوایی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین مهدی پیشوایی و دیگر نویسندگان، کتاب «مقتل جامع سیدالشهداء» در اینباره گفتهاند:
«در اینکه گستره علم امام(ع) چقدر است، بین علمای شیعه، دو نظر وجود دارد:
|
۷. حجت الاسلام و المسلمین نادم؛ |
---|
قول اول: عدهای میگویند به اذن الهی علم نامحدود و مطلق الهی میتواند در اختیار غیر خداوند هم قرار گیرد. قائلین به این قول چند گروهاند:
قول دوم: بر خلاف قول اول علم غیب پیامبر(ص) و امام(ع) را محدود میداند. قائلین به این قول هم چند گروهاند:
|
۸. حجت الاسلام و المسلمین شیروانی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر علی شیروانی در کتاب «پژوهشی در باب علم امام» در اینباره گفته است:
«برخی از علمای شیعه آگاهی امام(ع) از غیب را محدود به بعضی از موضوعات خارجی و رویدادها میدانند؛ کلمات این گروه نیز مختلف است، برخی از آنان معتقدند که از تتبع در روایات و بررسی و جمعبندی بین آنها، چنین نتیجهای به دست میآید (...) اما برخی دیگر باور به آگاهی امام(ع) از تمام حوادث و موضوعات خارجی را غلوّ در حق آن میدانند و عقلاً چنین عقیدهای را باطل میشمارند. در نظر اینان آگاهی از نهان عالم با این سعه و گسترش مستلزم شرک و موجب خروج از دین میباشد. برخی از علمای شیعه آگاهی امام از غیب را محدود به بعضی از موضوعات خارجی و رویدادها میدانند؛ کلمات این گروه نیز مختلف است، برخی از آنان معتقدند که از تتبع در روایات و بررسی و جمعبندی بین آنها، چنین نتیجهای به دست میآید، سید علی قزوینی یکی از پیروان این نظریه است، او میگوید: آنچه از روایاتی که به آن اشاره شد، به دست میآید، (...) چیزی بیش از علم به پارهای از موضوعات جزئی و حوادث خاص به نحو قضیۀ مهمله نمیباشد... پس سزاوار نیست ترسی به دل راه داد نسبت به اینکه امکان دارد امام(ع) برخی رویدادهای خاصی را که مورد ابتلای سؤال کنندهگان بوده است و خداوند از راههای غیر عادی آن را برای او روشن ننموده است، نداند. اما برخی دیگر باور به آگاهی اما از تمام حوادث و موضوعات خارجی را غلوّ در حق آن میدانند و عقلاً چنین عقیدهای را باطل میشمارند. در نظر اینان آگاهی از نهان عالم با این سعه و گسترش مستلزم شرک و موجب خروج از دین میباشد»[۳۸]
|
۹. حجت الاسلام و المسلمین بهدار؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین محمد رضا بهدار در مقاله «گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه» در اینباره گفته است:
«مشربهای گوناگون علما درباره قلمرو علم امام(ع) در رابطه با محدوده و گستره علم امام و تبیین کیفیت و چگونگی علم غیب امام، تقسیمات متفاوتی را میتوان ارائه داد. اقوال علمای شیعه را در سه دیدگاه عمده جمع کردهایم که عبارتند از: ۱. تردید و سکوت در حدود علم امام(ع): برخی بزرگان معتقدند، در باب نوع، کمیت و کیفیت علم امام، هبه نتیج روشن و صریحی نمیتوان دست یافت و ادله عقلی و نقلی هیچکدام قضاوت صریح و مفید یقین در این باره به دست نمیدهند. (...) چراکه بعضی روایات دلالت دارند بر اینکه امامان(ع) " ما کان و ما یکون" را میدانند[۳۹]، وارثان علم پیامبرانند و کانون و معدن علماند [۴۰] و از سوی دیگر، بعضی دیگر از روایات دلالت میکنند بر اینکه آنان علم غیب ندارند [۴۱]. شیخ انصاری در تأیید این نظریه مینویسد: ما مسئله اندازه دانستههای امام، از جهت فراگیر بودن و فراگیر نبودن و نیز چگونگی علم او به آنها، از جهت متوقف بودن آنها بر خواست امام، یا توقف بر توجه آنها به خود شیء و یا عدم توقف بر آن، (احتمالاتی است) و از روایات گوناگون، چیزی که مورد اطمینان باشد به دست نمیآید؛ پس سزاوارتر آن است که علم آن را به خود ایشان واگذار کنیم.[۴۲] آیتالله محقق مشکینی نیز در حاشیه خود بر کفایة الاصول روایات وارد شده در این باب را مفید قطع نمیداند، زیرا دلالتشان صریح و قطعی نیست؛ از سوی دیگر، ظن و گمان در اصول دین حجیت ندارد و انسان در عقیده خویش باید از یقین پیروی کند[۴۳]. ۲ .محدود بودن قلمرو علم امام: برخی از علمای امامیه، آگاهی امام از غیب را نه تنها شرط برای امامت نمیدانند، بلکه آن را محدود به بعضی از موضوعات خارجی و رویدادها و حوادث میدانند. عبارات این دسته متفاوت است که در ادامه به برخی از این نظریات اشاره میشود:
۳ . تعمیم در قلمرو علم امام: بسیاری از اندیشمندان و صاحبنظران امامیه، هم از جنبه کمیت و هم کیفیت، آگاهی امام را گستردهتر از آنچه تا کنون تبیین شد، دانستهاند. به عقیده این دسته، امام از همه حوادث گذشته، حال و آینده اطلاع دارد و احاطه علمی او به حوادث و مسائل، اعم از امور دینی، و غیر آن بالاتر از آن است که در تصور آید. البته بیشترشان این امر را جزء شروط امام قلمداد نکردهاند، بلکه این صفت یکی از ویژگیهای امامت است. برخی اندیشمندان و حکمای شیعی و به طور کلی، بیشتر بزرگانی که مشرب فلسفی یا عرفانی داشتهاند، چنین رویکردی دارند. نظریات آنان درباره انسان کامل، که مصداق اتم آن معصومان هستند، به خوبی روشنگر مقام علمیِ والای ولی خدا و احاطه علمی او به رویدادهای گذشته و آینده است. بنا بر این نظر، نه تنها ولی خدا از همه حوادث آگاه است، بلکه با متن واقعیت ارتباط و نوعی اتحاد وجودی داشته، همه کائنات در پیشگاه آنان خاضع و خاشعاند؛ چنانکه خداوند میفرماید: ﴿فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ﴾ [۴۸] که این سجده مدبرات امور عالم، حاکی از خضوع همه عالم در برابر آنان است، و قرآن کریم دلیل این برتری را آگاهیِ آنان از "اسماء" میداند[۴۹].
|
۱۰. حجت الاسلام و المسلمین سبحانی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید محمد جعفر سبحانی در کتاب «منابع علم امامان شیعه» در اینباره گفته است:
«در خور توجه است که اصل آگاهی امام از غیب و ماوراى طبیعت، مورد قبول و اتفاق همه علما و صاحبنظران شیعه اعم از فقیهان، مفسران، فیلسوفان، عارفان و محدثان است. ولى در تفصیل و چگونگى و حدود آن اختلافنظر است؛ بهطورىکه در این زمینه، سه دیدگاه وجود دارد: ١. گستردگى علم امام: شیخ مفید در اوائل المقالات مىنویسد: "نوبختىها[۵۹]به حکم عقل، علم و آگاهى امام را به تمامى لغات و حرفهها و صنعتها لازم دانستهاند".[۶۰] علامه مظفر او در کتاب خود در صدد اثبات این مطلب است که "امام با علم حضورى به همه حوادث گذشته و آینده و به همه موضوعات خارجى، بدون استثنا علم دارد".[۶۱]
آیتالله شهید قاضى بعد از بیان مقدمات اجمالى در تفسیر آیه تطهیر[۶۳] مىنویسد: در آیه تطهیر، برحسب ظاهر، اطلاق رجس اعم است. ولى مصب و جریان آیه شریفه، ارجاس باطنى است و الف و لام "الرجس" یا براى جنس است یا استغراق. در هر صورت، افاده عموم مىکند. ولى آن بزرگواران قطعاً خودشان را از ارجاس ظاهرى پاکیزه نگه مىداشتند و از آنچه در اسلام نجس است، بدون شک اجتناب مىفرمودند. ارجاس باطنى و پلیدىهاى معنوى که خداوند آنها را از آن پاکیزه گردانیده، شامل پلیدىها و قذارتهاى باطنى است و تمامى ارجاس معنوى از اوصاف رذیله و صفات مذمومه از گناه و عصیان و جهل و نادانى و حرص و طمع و حسد و بخل و لئیمى و غباوت و سهو و نسیان و کینهتوزى و بىعدالتى و بىبندوبارى را شامل است و به عبارت دیگر، آیه شریفه دلالت بر کبراى کلیه دارد و آن عبارت از نفى کلى ارجاس و پلیدىهاى معنوى از اهل بیت(ع) است و هریک از افراد ارجاس باطنى که از اهل بیت(ع) دفع شده است، از مصادیق صغریات آن کبراى کلى است و منطبق بر آن شده و نتیجه صحیحه مىدهد و لذا با عبارت عربى شریف که بهتر مطلب ادا مىشود باید چنین گفت: "الذنب و الجهل او الحسد او... رجس وکل رجس فهو منفی عن اهلبیت فالجهل او ... منفی عنهم". آیا کدام رجس باطنى بالاتر از جهل و نادانى است؟! پس به موجب آیه شریفه، امام باید به چیزى جاهل نباشد و الّا با آیه شریفه سازش ندارد و خلاف مدلول مطابقى آیه است؛ زیرا جاهل بودن با عموم "اذهاب رجس" و کبراى کلى منافات دارد. کسانى که امام را فقط عالم به احکام شرعیه مىدانند و جاهل به سایر موجودات مىدانند با مدلول آیه تطهیر مخالفت دارند و علت آن عدم تفکر و دقت در مدلول آیه است.[۶۴] علامه طباطبایی علامه طباطبایی، صاحب تفسیر المیزان، در کتاب "بحث کوتاه درباره علم امام(ع)" مىنویسد: علم امام(ع) به اعیان خارجیه و حوادث و وقایع، طبق آنچه از ادله نقلیه و براهین عقلیه برمىآید، بر دو قسم است و از دو راه است: الف) علم موهبتى و خدادادى؛ ب) علم عادى. قسم اول از علم امام(ع) "علم موهبتى": امام به حقایق جهان هستى در هر شرایطى که وجود داشته باشد، به اذن خدا واقف است؛ اعم از آنهایى که تحت حس قرار دارند و آنهایى که بیرون از دایره حس مىباشند؛ مانند موجودات آسمانى و حوادث گذشته و وقایع آینده. علامه در ادامه بحث، به دلیل اول گفته خود مىپردازد و مىنویسد: الف) از راه نقل: روایات متواترهاى است که در جوامع حدیث شیعه، مانند کتاب کافى و بصائر و کتب صدوق و کتاب بحار و غیر آن ضبط شده، به موجب این روایات که به حد و حصر نمىآید، امام از راه موهبت الهى، نه از راه اکتساب، به همه چیز واقف و از همه چیز آگاه است و هرچه را بخواهد به اذن الهى به ادنى توجهى مىداند. سپس به دلیل دوم مىپردازد و مىنویسد: ب) و از راه عقل: براهینى است که به موجب آنها امام به حسب مقام نورانیت خود، کاملترین انسان عهد خود و مظهر تام اسماء و صفات خدایى و بالفعل به همه چیز عالم و به هر واقعه شخصى آشناست و به حسب وجود عنصرى خود، به هر سوى توجه کند براى وى حقایق روشن است.[۶۵] ٢. محدود بودن علم امام(ع)
شیخ مفید در کتاب اوائل المقالات مىنویسد: ائمه اطهار(ع) از نهان بعضى از انسانها، اطلاع داشتند و در بعضى موارد، قبل از وقوع حادثه از آن آگاه بودند. البته عقل لازم نمىداند که امام(ع) از همه حوادث تکوین، آگاهى داشته باشد؛ هرچند ادله نقلى به این مطلب دلالت دارد. گفتنى است که علم غیب، شایسته خداست؛ زیرا علم و آگاهى خداوند ذاتى است. اما دیگران چون علمشان اکتسابى است، برخوردار از علم غیب نیستند.[۶۷] شیخ طوسى درباره حدود علم امام(ع) مىنویسد: ما علم امام(ع) را در محدودهاى که به او ربط دارد، لازم شمردیم و در نتیجه در مسائلى که به مقام امامت او ربط ندارد، علم او لازم نیست؛ مانند صنایع و چیزهایى مثل آن.[۶۸] کراجکى صاحب کتاب "کنز الفوائد" درباره محدوده علم امام(ع) مىگوید: لازم و ضرورى است که این باور پدید آید که امامان(ع) در نهایت کمال و عصمت هستند. و اينكه خداوند سبحان، معجزات خويش را به دست آنان آشكار ساخت و بسيارى از امور پنهان و رخدادهاى آينده را به آنان تعليم داد، حكمت و مصلحتى است كه خداوند بدان آگاه است. اما آنان پيوسته به تمامى اسرار درونى و امور پنهانى آگاه نيستند. همچنين آنان به تمامى دانش پروردگار، آگاهى ندارند.[۶۹] سید على قزوینى در این زمینه مىنویسد: آنچه از روایات اشاره شده پس از رعایت جمعبندى میان آنها و روایات دیگرى که از جهات مختلف با آنها تعارض دارد، بر اهل تحقیق روشن مىشود، چیزى بیش از علم به بعضى از موضوعات جزئى و حوادث خاص به نحو قضیه مهمله نمىباشد. پس سزاوار نیست ترسى داشت که امام برخى مسائل فرد سؤالکننده را که خداوند از راههاى غیرعادى براى ایشان روشن ننموده است، نداند.[۷۰] ۳. توقف در علم امام
شیخ مرتضى انصارى در کتاب "فرائد الاصول" مىنویسد: و اما مسئله اندازه علوم امام(ع) به لحاظ فراگیر بودن و فراگیر نبودن و نیز چگونگى علم امام به لحاظ متوقف بودن بر خواست آنها یا توقف بر توجه آنها بر خود یا توقف نداشتن بر آن، از روایات گوناگون چیزى که اطمینانبخش باشد، به دست نمىآید. در نتیجه، بهتر است که علم آن را به خودشان واگذار کنیم.«واما مسالة مقدار معلومات الامام(ع) من حیث العموم والخصوص وکیفیة علمه بها من حیث توقفه على مشیتهم اوعلى التفاتهم الى نفس الشىء اوعدم توقفه على ذلک فلا یکاد یظهر من الاخبار المختلفة فی ذلک ما یطمئن به النفس فالاولى وکول علم ذلک الیهم صلوات الله علیهم اجمعین».[۷۱] میرزا ابوالحسن مشکینى در حاشیه خود بر کفایة الاصول آخوند خراسانى، مىگوید که روایات باب علم، مفید قطع نیست؛ چون باید در مسائل اعتقادى به قطع رسید. در ضمن، اعتقاد به چگونگى علم امام واجب نیست. آنگاه مىنویسد: پس باید به آنچه واقعیت دارد، به نحو اجمالى اعتقاد داشت و تفصیل و توضیح آن را به خود ائمه معصوم واگذار نمود؛ مانند شیخ [مرتضى انصارى] که در رسائل این راه را رفته است. [۷۲]»[۷۳]. |
۱۱. حجت الاسلام و المسلمین اوجاقی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین ناصرالدین اوجاقی در کتاب «علم امام از دیدگاه کلام امامیه» در اینباره گفته است:
«یکی از مسائل در مورد علم امام قلمرو علم امام است. به این معنا که وسعت علم امام تا چه اندازه است. آیا تنها شامل امور دینی میشود یا امور دیگری را نیز در برمیگیرد؟ اگر امور دیگر مثل علم به وقایع آینده را شامل میشود آیا همه حوادث را در برمیگیرد یا برخی را؟ در این قسمت قبل از اینکه وارد بحث در اموری شویم که طبق روایات علم ائمه(ع) شامل آنها میشود روایاتی را که نشاندهنده محدودیت علم امام است بررسی میکنیم. این روایات بیان میکند که علم امام برخی امور را شامل نمیشود. از جمله این روایات روایاتی هستند که در باب علم غیب وارد شدهاند؛ بررسی این روایات را در بحث علم غیب خوایم دید. از جمله روایاتی که در اینجا میتوان به آن پرداخت؛ کلامی است از امیرالمؤمنین که میفرمایند: "و بدان راسخین و استواران در علم و دانش کسانی هستند که اقرار و اعتراف به آنچه که پوشیده و در پرده است و تفسیر آن را نمیدانند؛ بینیازشان کرده از داخل شدن به درهایی که جلو پوشیدهها نصب شده، پس خداوند اعتراف ایشان را به عجز و ناتوانی از رسیدن به آنچه که از علم دانش آنها به آن احاطه ندارند مدح کرده و اندیشه نکردن آنان را در چیزی که بحث و گفتگوی از کنه و حقیقت آن را به ایشان امر نکرده است رسوخ نامیده" مطابق این روایت اموری هست که بر راسخان در علم پوشیده است و آنها خودشان نیز به این امر معترف هستند و از سعی بیخوده برای فهم آنها نیز خوداری میکنند. از طرفی دیگر روایاتی وجود دارد که بیان میکند راسخان در علم ائمه هستند و یا حداقل سرآمد آنها ائمه میباشند. بنابراین طبق این روایات علم امام محدود خواهد بود. حدیث دوم باز از امیرالمؤمنین است در این روایت امام مردم را موعظه میکنند و میفرمایند انسان قادر نیست که از مرگ فرار کند و اجل انسان بالاخره فرا خواهد رسید و در همان حال فرار از آن به سراغ انسان خواهد آمد. بعد حضرت میفرمایند من روزهای زیادی را برای درک و فهم سر و راز این مطلب صرف کردم و به تفکر پرداختم ولی خداوند آن را پوشیده داشت. در مورد این روایت و تفسیرهای آن اختلافهایی وجود دارد که در مباحث فصل چهارم همین رساله در بررسی آراء ابن میثم بحرانی مورد بحث قرار گرفته است. مورد سوم روایتی از امام صادق است. ابو بصیر به امام صادق عرض کرد: "آنها میگویند شما بر قطرات باران شمارش ستارگان و برگهای درختان و وزن دریاها و ذرات خاک آگاهید. امام پاسخ دادند که سبحان الله به خدا قسم کسی جز خداوند اینها را نمیداند»[۷۴]. |
۱۲. حجت الاسلام و المسلمین جزایری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین سید محمود جزائری در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان» در اینباره گفته است:
«گستره علم غیب ائمه(ع) بدلیل ناهمسانی ظاهری ادله قرآنی و روایی و نیز وجود مبانی مختلف، دیدگاههای ناهمگونی را به خود معطوف داشته و اظهارنظر در مورد آن را بسیار مشکل نموده است؛ تا آنجا که برخی تصریح نمودهاند که این موضوع از مسائل پیچیدهای است که قدمها در آن لغزیده و زبان بزرگان از بیان آن عاجز شده است.[۷۵] اما به طور کلی در نگاه ابتدایی، دانشمندان امامیه را در این موضوع میتوان به سه گروه تقسیم نمود: گروه اول: صاحبان نظریه علم محدود امام(ع)؛ گروه دوم: معتقدان به علم نامحدود امام(ع)؛ گروه سوم: قائلان به توقف و واگذاری علم آن به خود ائمه(ع).
الف) شیخ صدوق و ابن ولید، علم امام(ع) را محدود به علوم وراثتی از پیامبر(ص) دانسته و امکان و وقوع انساء و اسهاء النبی(ص) را ممتنع نمیدانستند. ب) مدرسه کلامی بغداد، علم امام(ع) را مقید به شریعت و علوم مورد نیاز حوزه ریاست بر انسانها، آن هم در بازه زمانی امامت ایشان میدانستند. اما نسبت سهو و نسیان به امام(ع) و نبی مکرم اسلام(ص) را بر نمیتافتند. ج) صاحب جواهر الکلام شیخ محمد حسن نجفی معروف به صاحب جواهر از فقهای بزرگ قرنهای اخیر بوده و نظرات فقهی وی هنوز هم در حوزه علمیه جایگاه ویژهای دارد. وی در بحث تعیین مقدار آب کرّ وقتی با روایاتی مواجه میشود که ائمه(ع) وزنی را برای کرّ مشخص نمودهاند که با مکیال معروف کرّ تفاوت غیر قابل تسامحی دارد، علم ایشان به وزن کرّ را منکر شده و آنگاه میفرماید: "مشکلی در این حرف نیست؛ زیرا علم ایشان مانند علم خدا نیست"[۷۶]
صفار قمی و شیخ کلینی: محمد صفار قمی، صاحب کتاب منحصر به فرد بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ع) و همچنین ثقه الاسلام محمد کلینی صاحب کتاب الکافی که خود متکلمانی زبردست نیز بودهاند، عقاید امامیه را در قالب احادیث بیان نموده و دیدگاههای خویش را عنوان هر باب قرار دادهاند. ایشان بر اساس آیات و روایات مربوطه، علم امام(ع) به احکام شرعی، وقایع گذشته، امور در حال وقوع و مقدرات آینده، کل "الکتاب" و شرایع آسمانی، زمان مرگ و پیشامدهای ناگوار، اسرار درونی افراد، زبان همه انسانها و حیوانات و اجنه و بهطور خلاصه علم امام(ع) به کل شیء (تمامی مخلوقات) را کامل ارزیابی نمودهاند[۷۸] هر چند بداء را به عنوان استثنایی برای علم امام(ع) به وقایع آینده یادآور شدهاند.[۷۹] محمد حسین مظفر: وی کتابی مستقل و تا حدودی مفصل به نام "علم الإمام" نگاشته و در آن از علم فعلی و مطلق معصومان جانبداری کرده است.[۸۰] هر چند تصریح نموده که "مقصود ما این نیست که هر چه خدا میداند، نزد ائمه(ع) هست" و به عنوان مثال یک حرف از اسم اعظم را مختص خدا میداند که هیچ کس از آن مطلع نیست.[۸۱] سید محمد حسین طباطبایی: علامه طباطبایی در رساله "بحثی کوتاه درباره علم امام(ع)"[۸۲]، از دانش نامحدود پیامبر(ص) و امام(ع) دفاع نموده است، ولی در تفسیر المیزان، بیشتر به محدود بودن علم امام متمایل گشته است.[۸۳] نگاهی به این دیدگاههای متفاوت از علامه طباطبایی، داوری درباره ایشان را مقداری دشوار مینماید. و به نظر میرسد که ایشان آنگاه که با دید قرآنی و تفسیر قرآن به قرآن موضوع را نگریستهاند، علم محدود معصومان را پذیرفتهاند، و چون با دید روایی و فلسفی و عرفانی به موضوع پرداختهاند، به علم نامحدود آنان معتقد گردیده است. عبدالله جوادی آملی: به نظر آیتالله جوادی آملی که از مفسران فیلسوف معاصر هستند، اولیای الهی میتوانند بر اثر درجات گوناگونی که دارند، هر کدام به بعضی از درجات غیب آگاهی پیدا کنند، ولی آن کس که بر همه مخازن و مفاتیح غیب واقف است انسان کامل است (که ولی الله مطلق و مظهر اسم اعظم است)؛ زیرا او صادر اوّل و اوّلین فیض و اوّلین تعین خداست و ممکن نیست چیزی از مخلوقهای امکانی به شمار آید ولی تحت احاطه علمی صادر اوّل قرار نگیرد. زیرا ...اگر مفاتح غیب فوق انسان کامل بود لازم می آمد اولاً مسیر انسان کامل در قوس صعود به ﴿وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنتَهَى﴾[۸۴] و "جَنّة اللقاء" نباشد و میبایست در نهایت به همین مفاتح غیب برسد نه بالاتر از آن، و ثانیاً اگر مفاتح غیب فوق انسان کامل باشند، پس او اولین صادر و نخستین تجلّی نخواهد بود، درحالی که او صادر اول و نخستین تجلّی حق است.[۸۵] حسن حسنزاده آملی: ایشان نیز با استناد به موارد ذیل، گویا قائل به تساوی علم خدا و ائمه(ع) هستند: الف) دعای ماه رجب که در شأن اهل بیت(ع) فرموده «لَا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُك» که شبیه حدیث «نزّلونا عن الرّبوبيّة و قولوا فينا ما شئتم» میباشد. ب) مباحث عرفانی "کون جامع" بودن انسان کامل و اینکه "کون جامع" مظهر اتمّ اسم جلاله خدا بوده و مرتبه انسان کامل عبارت است از جمع جمیع مراتب الهیه و کونیه (اعم از عقول و نفوس کلیه و جزئیه) و مراتب طبیعیه تا آخر تنزلات وجود. ج) انسان کامل، چون معدن کلمات الله است، خلیفة الله بوده و از این رو به صفات مستخلف متصف است. و اعظم شروط خلافت علم به جمیع مراتب و اهل هر مرتبه و علم به حقوق و احکام آنانست. د) معدن کلمات الله بودن ائمه(ع) بالاتر از مقام خلافت و دالّ بر وحدت وجود است.[۸۶]
شیخ انصاری: ایشان که حق استادی بر فقهای معاصر دارد در فرائد الاصول مینویسد: أولى در مسئله مقدار معلومات امام(ع) و کیفیت علم ایشان، واگذاردن علم آن به خود اهل بیت(ع) است.[۸۷] مرحوم تبریزی: وی از شارحان رسائل شیخ انصاری در ذیل عبارات فوق مینویسد:«و لا ریب أنّ التوقّف- کما أفاده المصنّف رحمه اللّه- فی خصوص علم الإمام(ع) سبیل السلامة، لاختلاف الأخبار فی ذلک جدّا»[۸۸]»[۸۹]. |
۱۳. حجت الاسلام و المسلمین جزیری احسائی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین علی جزیری احسائی در کتاب «دفع الریب عن علم الغیب» در اینباره گفته است:
«از روایات متواتر تنها این مسئله بهدست میآید که معصومین علم وسیعی داشتند بدون اینکه به جزئیات مسئله بپردازند. در رابطه با تفصیل و جزئیات علم معصوم روایات متواتر وجود ندارد بلکه روایات در این باره متناقضاند. بعضی از اخبار مثبت علم غیب فعلی هستند و بعضی از روایات علم فعلی را نفی میکنند و علم را متوقف بر ارداده میکنند. با توجه به این تعارضی که در روایات موجود است ما سکوت اختیار میکنیم و این امر را به اهلش که خود اهل بیت (ع) هستند واگذار میکنیم. در ادامه آراء برخی از بزرگان را نیز ذکر میکنیم. شیخ مفید: اجماع شیعه بر این است که امام به احکام همه موجودات علم دارد. اما درباره علم امام به خود اعیان و آنچه که حادث میشود اجماعی وجود ندارد[۹۰]. شیخ محمد حسن نجفی (صاحب جواهر): علم به گذشته و آینده از اول دهر تا انقراضش نزد اهل بیت (ع) است[۹۱]. شیخ مرتضی انصاری: درباره مسئله علم امام از جهت عموم و خصوص و چگونگی علم او از این جهت که متوقف است بر اراده او یا توجه به اشیاء یا عدم توقف آن به این مسائل مطلبی که به وسیله اطمینان حاصل شود در روایات وجود ندارد پس بهتر این است که آن را موکول کنیم به خود اهل بیت (ع)[۹۲]. میرزا محمد آشتیانی: معصوم به جمیع جزئیات افعال و اقوال مکلفین به صورت بالفعل علم ندارد. نهایتا میتوان گفت که اگر اراده کنند قادرند به آن علم پیدا کنند (...)[۹۳]. آیت الله سید ابوالقاسم خویی: (...) بحث از علم امام از مباحث غامضه است و اولی این است که آن را به اهلش واگذار کنیم (...) [۹۴] آیت الله سید محمد رضا گلپایگانی: مثل علم امام مثل دیدن شخص بینا است و در ظرف اراده و خواست خود امام محقق میشود[۹۵]»[۹۶]. |
۱۴. حجت الاسلام و المسلمین واعظی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین حسین واعظی، در مقاله «گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل» در اینباره گفته است:
«شیعه در لزوم وجود عصمت امام و وجود علم ویژه (لدنی) برای او اتفاق نظر دارند؛ اما در کمیت و کیفیت این علم در میان آنها اختلاف است. گروهی معتقدند که علم امام به لحاظ کمیت، عام است و دایره آن بهگونهای گسترده است که افزون بر احکام شرعی، علم به تمام وقایع و حوادث گذشته و حال و آینده را شامل میشود. در حقیقت هیچ چیزی نیست که در محدوده علم امام قرار نگیرد و امام از آن آگاه نباشد. دسته دیگر بر این باورند که علم امام از لحاظ گستره، جزئی است؛ یعنی لزوم آگاهی امام، تنها به احکام شرعی که وی را در امر امامت و رهبری جامعه کمک میکند، به اثبات رسیده است. به بیان دیگر، موضوعات جزئی در دایره علم امام جای نمیگیرند و لزومی نداردکه مثلا امام بداند نام فلان شخص زید است یا عمرو».[۹۷].
|
۱۵. حجت الاسلام و المسلمین نصیری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین محمد حسین نصیری در پایاننامه کارشناسیارشد خود با عنوان«گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات» در اینباره گفته است:
«بررسی دیدگاه سید مرتضی نشان میدهد که او درباره گستره دانش امام نسبت به امور غیبی همان دیدگاهی را ارائه کرده که استاد وی شیخ مفید ارائه کرده است. سید مرتضی بسان استاد خود امکان چنین گستردگی را انکار نمیکند و آن را از نوع علم مستفاد میداند. برای آگاهی دقیق از دیدگاه او بخشی از گفتار ایشان را نقل میکنیم. سید مرتضی در بررسی این نکته که آیا امام از زمان وفات یا شهادت خود آگاهی دارد، تأکید میکند که امام باید علوم دینی و شرعی را بداند، اما ضرورتی ندارد که مدعی باشیم که او از امور غیبی، اسرار هستی و همه گذشته و آینده آگاهی دارد. باری، اگر با تعلیم الهی از آنها آگاهی یابد، مانعی ندارد، اما بدون تعلیم الهی نمیتوان مدعی چنین شمولی شد:«من المعلومات، وذلک محال. وبینا أن الذی یجب أن یعلمه علوم الدین والشریعة. فأما الغائبات ، أو الکائنات الماضیات والمستقبلات ، فإن علم بإعلام الله تعالی شیئا " فجائز ، وإلا فذلک غیر واجب».[۹۸] سید مرتضی بر اساس چنین تحلیلی معتقد است که لازم نیست که به لزوم عقلی یا نقلی معتقد باشیم که امام از هنگام مرگ یا شهادت خود باخبر است: «وعلی هذا الأصل لیس من الواجب علم الإمام بوقت وفاته ، أو قتله علی التعیین».[۹۹] سید مرتضی در بررسی این نکته که آیا پیامبر و امام خواندن و نوشتن میداند یا نه، با آوردن عبارت «علم النبی(ص) بالکتابة والقراءة، ما الذی یجب أن یعتقد فی النبی (ص)، هل کان یحسن الکتابة وقراءة الکتب أم لا؟»[۱۰۰]. بر این نکته تأکید میکند که آنچه بر پیامبر(ص) و امام(ع) لازم است، علم و آگاهی به آموزههای دینی است، اما دانستن مسائلی فراتر از آنها بر پیامبر(ص) و امام(ع) لازم نیست: «لأن العلم بالکتابة لیس من العلوم التی یقطع علی أن النبی والإمام علیهما السلام لا بد من أن یکون عالما بها وحائزا لها. لأنا إنما نقطع فی النبی والإمام علی أنهما لا بد أن یکون کل واحد عالما بالله تعالی وأحواله وصفاته، وما یجوز علیه وما لا یجوز، وبجمیع أحوال الدیانات وبسائر أحکام الشریعة التی یؤدیها النبی (ص) أن یحفظها الإمام (ع) ویتقدمها، حتی لا یشذ علی کل واحد منهما من ذلک الشئ یحتاج فیه إلی استفتاء غیره ، کما یذهب المخالفون لنا. أما ما عدی ذلک من الصناعات والحرف ، فلا یجب أن یعلم نبی أو إمام شیئا من ذلک . والکتابة صنعة کالنساجة والصیاغة ، فکما لا یجب أن یعلم ضروب الصناعات ، فکذلک الکتابة»[۱۰۱]. آنگاه سید مرتضی چنین ادامه داده است: «وقلنا: أن إیجاب ذلک یؤدی إلی إیجاب العلم بسائر المعلومات الغائبات والحاضرات، وأن یکون کل واحد من النبی والإمام محیطا بمعلومات الله تعالی کلها. وبینا أن ذلک یؤدی إلی أن یکون المحدث عالما لنفسه کالقدیم تعالی، لأن العلم الواحد لا یجوز أن یتعلق بمعلوم علی جهة التفصیل، وکل معلوم مفصل لابد له من علم مفرد یتعلق به، وأن المحدث لا یجوز أن یکون عالما لنفسه، ولا یجوز أن یکون أیضا وجود ما لا نهایة له من المعلوم، ویبطل قول من ادعی أن الإمام محیط بالمعلومات»[۱۰۲]. شیخ ابوالفتوح رازی درباره گستره علم امام چنین آورده است: «از جمله معجزات پیامبر اسلام نوعی اخبار غیب بود باعلام الله تعالی ایاه؛ به آن که خدای تعالی او را به وحی خبر داد تا دلیل و علامت نبوت او بود»
|
۱۶. حجت الاسلام و المسلمین خوشباور؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین داوود خوشباور، در پایاننامه در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم غیب از دیدگاه فریقین» در اینباره گفته است:
«در این باره اقوال مختلفی وجود دارد که میتوان آن ها را در دو قول خلاصه کرد: قول اول: طرفداران این قول معتقدند که به اذن الهی، علم نامحدود و مطلق الهی میتواند در اختیار غیرخداوند قرار گیرد. این عده به چند گروه تقسیم میشوند: الف) کسانی که به روایات فراوانی برای اثبات نامحدود بودن علم انبیاء و ائمه(ع) به اذن خداوند استناد میکنند. البته این قبیل روایات در مجامع روایی و در ابواب مختلف، فراوان ذکر شدهاند که در اینجا به ذکر مضامینی از آن روایات اشاره میکنیم. «إنّ الإمام خلیفۀ ومرجع النّاس فی کلّ الأمور»[۱۰۴]؛ «الإمام وارث النّبی و جمیع الأنبیاء و الائمۀ من قبله»[۱۰۵]؛ «الإمام خزان علم االله و غیبۀ علمه»[۱۰۶]؛ «الإمام عالم بالقرآن کلّه و سنۀ نبیه»[۱۰۷]؛ «الإمام عالم بجمیع مایحتاج الیه النّاس کلّه»[۱۰۸]؛ «عندالإمام الإسم الأعظم»[۱۰۹]؛ «الإمام عالم لباقی السماوات و الأرض و ما فیهما من رطب و یابس»[۱۱۰] و «الإمام عالم بما کان و ما یکون و ما هو کائن»[۱۱۱]. ب) کسانی که با نگرش عرفانی و تبیین جایگاه انسان کامل، او را خلیفه و جانشین خداوند میدانند؛ خلیفهای که مظهر تام و تمام همۀ اوصاف الهی است؛ تمام صفات و اسمای ربوبی اعم از اسمای مستأثر و غیر مستأثر در او تجلی پیدا میکنند. از جملۀ آن صفات، علم خداوند است که نامحدود و نامتناهی است. ج) فلاسفهای که مباحث فلسفی، عرفانی، کلامی و نقلی را در هم آمیختهاند و فلسفه آنها به نام مکتب متعالیه معروف شده است؛ مولود این مکتب در مسألۀ علم امام همان است که عرفا میگویند. قول دوم: عدهای دیگر بر خلاف قول اول، علم غیب پیامبر و امام را محدود میدانند. قائلین به این قول هم چند گروهاند: الف) عدهای از متکلمان با استناد به دلایل عقلی و نقلی، بر محدود بودن علم غیب برای غیر خداوند استدلال ارائه کردهاند. ب) عدهای از مفسران، محدثان و فقیهانی که به ظواهر آن دسته از روایات استناد میکنند که محدود بودن علم غیب برای غیر خداوند را نشان میدهند. این روایات به چند دسته تقسیم میشوند: دسته اول: روایاتی که ذیل آیات مربوط به اختصاصی بودن علم غیب به خداوند آمدهاند. مانند «ان من العلم ما استاثراالله به ولم یطلع علیه أحد»"برخی از علم امام(ع) آن علمیاست که خداوند متعال هیچ فردی را نسبت به آن آگاه نساخته و آن را مخصوص و ویژه خود قرار داده است.</ref>؛ «ان الله علمین علماً عاماً خاصاً لم یطلع علیه أحد»[۱۱۲]؛ «ان الله علم لم یقضیه إلی الملائکۀ و کان فی عالم القدر» [۱۱۳] و «ان الله علم مکفوف و علم مبذول»[۱۱۴]. دسته دوم: روایات مربوط به تفاوت علمی انبیا و ائمه(ع) مانند: «الأئمة بعضهم أفضل من بعض إلاّ فی علم الحلال والحرام»[۱۱۵]؛ «إن الإمام أعلم من سلیمان» [۱۱۶] و «إن موسی أعلم من الخضر و إن الامام افضل منهما»[۱۱۷]. دسته سوم: روایاتی که مربوط به سهو الامام هستند؛ مانند «إن النبی صلی بالناس ثم سهی»[۱۱۸]؛ «إن علی صلی و بالناس بدون الطهاره» [۱۱۹] و «إمام الباقر نسی فی الغسل»[۱۲۰]. دستۀ چهارم: روایاتی که پیامبر(ص) و ائمه(ع) از خود نفی غیبدانی میکنند؛ دستۀ پنجم: روایاتی که در ابواب فقهی آمده، مبنی بر این که امام(ع) از بعضی مسائل فقهی آگاهی ندارد و یا این که خودشان به عدم آگاهی خود اعتراف کردهاند؛ مانند جریان فرستادن پیامبر(ص)، امام علی(ع) را به یمن و سخن امام که فرمود: «لیس لی علم بالقضاء»[۱۲۱]»[۱۲۲]. |
۱۷. حجت الاسلام و المسلمین مشکی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین محمد مشکی در مقاله «بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید» در اینباره گفته است:
«شکی نیست که قلمرو علم ائمه(ع) قابل مقایسه با علم افراد فرهیخته و حتی نوابغ بشـر نیست، چرا که دانش امامان منشأ الهی دارد نه اکتسابی، و طبیعی است که علم غیر امامان به لحاظ اکتسابی بودن دایره محدودی دارد. لکن در مورد امام این محدودیت نمی تواند وجود داشته باشد. بنابراین، قلمرو و دایره علوم امامان نسبت به همه انسانها حتّی انبیاء و اوصیاء الهی نامحدود است؛ چنانکه این جهت را میشود از روایاتی که در ابواب مختلف کتبروایی رسیده است استفاده کرد؛ از جمله:
در خصوص دایره علم امامان و قلمرو آن باید به این نکات توجه داشت:
|
۱۸. آقای موسوی (پژوهشگر دانشگاه قم)؛ |
---|
آقای سید عبدالرحیم موسوی حصینی، در کتاب «آگاهی امامان از غیب» در اینباره گفته است:
«برخی اعتراف میکنند که پیامبران معجزه داشتهاند و خداوند به آنها علم غیب داده تا درستی رسالت خویش را اثبات نمایند اما معتقدند این علم به صورت اتفاقی و محدود و در هنگام مصلحت پدید میآمده است نه برای همیشه. بعضی از آنها این علم را به شیر آب تشبیه کردهاند که هنگام نیاز و مصلحت باز میگردد و سپس بسته میشود. پس درست است که پیامبر قدرت غیبی دارد و میتواند معجزه انجام دهد اما این امر فقط به موقعیتهای مشخص اختصاص دارد و در غیر آنها این توانایی وجود ندارد. اما درست آن است که توانایی پیامبران و علم غیب خدادادی آنها همیشگی و مستمر است، چند آیه از قرآن این مطلب را اثبات میکند از جمله: ۱. ﴿أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَی بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ﴾[۱۲۶] این آیه ثابت میکند که توانایی حضرت عیسی بر انجام معجزات، مخصوص یک واقعه معین نبوده است، زیرا ایشان نفرمود: "پرندهای برای شما ساختم و نابینای مادرزاد و پیس را بهبود بخشیدم و مردهای را زنده گردانیدم". تا از این سخن بفهمیم که منظور ایشان یک اتفاق معین بوده که در گذشته رخ داده است. نفرمود: "پرندهای برای شما خواهم ساخت و نابینای مادرزاد و پیس را بهبود خواهم بخشید و مردهای را زنده خواهم کرد"، تا دریابیم که این کارها را در زمان مشخصی در آینده و به طور اتفاقی انجام خواهد داد. بلکه کلام خویش را به زمان حال بیان کرد و درباره نوع پرنده و نابینا و پیس سخن گفت (نه چند مورد خاص). فرمود: "از گل پرنده میسازم و نابینا و پیس را بهبود میبخشم و مرده را زنده میکنم"، که از آن چنین بر میآید که ایشان همواره این توانایی را داراست. و هر زمان که اراده کند میتواند این کارها را انجام دهد.[۱۲۷]
|
۱۹. آقای مطهری (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ |
---|
آقای منصف علی مطهری در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم ائمه از نظر عقل و نقل» در اینباره گفته است:
«در اینکه انبیا و امامان معصوم از علم غیب به تعلیم الهی آگاهاند نزد امامیه حرفی نیست ولی خود این آگاهی و ارتباط به این معنی نیست که بالذات به آن عالم وسیع و نادیدنی کاملا احاطه داشته باشند و بدون استمداد از خداوند متعال آن جهان را مشاهده کنند. زیرا آنان نیز از حیث وجود و علم محدودیت دارند و در کسب علم محتاج به خداوند متعالاند. امتیاز آنان در این است که میتوانند از نیروی باطن استفاده نمایند و گوهر صیقلی و نورانی وجودشان را به سوی جهان غیب متوجه سازند. در آن هنگام روزنهای از غیب بر رویشان باز میشود و خداوند که مالک غیب و شهود است بدون واسطه یا به وسیله فرشته برخی از مطالب غیبی را بر دلشان القا میکند. بعضی از خبرهای غیبی را هم از رسول خدا(ص) شنیده بودند. البته شواهدی هم در این زمینه داریم که به عنوان نمونه میآوریم: حمران بن خلاد میگوید مردی از اهل فارس از حضرت ابوالحسن (ع) پرسید که آیا شما علم غیب دارید؟ حضرت امام باقر (ع) پاسخ داد: گاهی علم به ما عطا میشود میدانیم و گاهی داده نمیشود نمیدانیم و فرمود: خدا بعضی از اسرار را به جبرئیل خبر داد او هم به حضرت محمد(ص) و پیامبر هم به هرکس خواست[۱۳۳]. از این احادیث به خوبی استفاده میشود که امام به غیب مطلق و نامحدود احاطه ندارد و چنان نیست که بالذات و بالاستقلال به عالم غیب مرتبط باشد ولی یکی از امتیازات بزرگی که بر سایر بشر دارند این است که در مواقع ضروری و لازم با جهان غیب ارتباط پیدا میکنند. درباره محدودیت علم غیب ائمه(ع) چند احتمال اساسی وجود دارد:
|
۲۰. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ |
---|
آقای محمد صادق عظیمی در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی» در اینباره گفته است:
«از مجموع فرمایشات علامه مجلسی استفاده میشود که وی بر اساس روایات، علم ائمه(ع) را بسیار گسترده میداند و تفاوتی از جهت قلمرو، میان علم الهی و علم آنان قایل نیست، هرچند تفاوتهای دیگری بین علم خداوند و علم امام هست از جمله حتمی بودن علم الهی و حتمی نبودن قابل بداء علم امام، ذاتی بودن علم باری تعالی، و عرضی بودن علم امام، قدیم بودن علم خداوند و حادث بودن علم امام و غیر اینها»[۱۳۶]. آیتالله نجفی لاری از گستردگی و عمومیت علم امام، سخت دفاع میکند و آن را با ادله نقلی و عقلی برهانی میسازد. به اعتقاد او، علم امام شامل همه امور گذشته و آینده تا روز قیامت میشود و هیچ چیزی از تحت سیطره علمی و معرفتی آنان خارج نیست. حتی اموری که بر اساس برخی آیات علم به آنها مختص به خدای تعالی دانسته شده و در آیه شریفه ﴿إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ﴾ [۱۳۷] جمع شدهاند، از قلمرو علم امامان(ع) خارج نیست. وی این آیه و نیز آیات مشابه را توجیه میکند و در جمع بین نصوص نافیه که بر محدودیت آگاهی امام دلالت میکند و نصوص مثبته که عمومیت علم امام را میرسانند میکوشد و چندین راه جمع بیان میکند[۱۳۸]»[۱۳۹]. آیت الله محمد حسین مظفر از طرفداران احاطه علمی امامان(ع) به همه معلومات است و در این رابطه مینویسد: «مراد از علم امام در این مقام، آگاهی از موضوعات خارجی جزئی محض است، نه آگاهی از موضوعات احکام کلی، زیرا جهل امام به آنها موجب نقص در رتبه امامت و تنزّل از آن مقام میباشد، افزون بر آنکه بیان آنها از ویژگیهای امام و وظایف اوست. همچنین مراد از علم امام در این بحث اطلاع وی از احکام نیست، زیرا علم امام به آنها باید حضوری باشد، چرا که روا نیست حکمی ازاو بپرسند و امام آن را نداند که در این صورت حجت بربندگان نبوده بلکه امامتش باطل میشود. علم امام شامل اطلاع از زمان رستاخیز و اجلها و مرگها و دیگر اموری که به ظاهر اختصاص به خداوند متعال دارد، نیز میگردد، حتی مواردی که آیه ذیل بیان کرده است ﴿إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ﴾ [۱۴۰] زیرا روایات خاص، با صراحت بیان میکنند که خداوند امامان ما را بر اموری از این قبیل نیز آگاه کرده است، بلکه برخی از آیات شریفه قرآن نیز بر این مطلب دلالت دارند، به طور نمونه آیات ۲۶ و ۲۷ سوره جن. ما با توجه به این آیات و احادیث از ظاهرآن دسته از آیات و روایات که بر اختصاص این علوم به خداوند دلالت دارند، دست برمیداریم و یا آنها را برعلم ذاتی حمل میکنیم نه عرضی[۱۴۱]»[۱۴۲]. علامه طباطبایی مفسر بزرگ قرآن کریم، در رابطه با علم امام و قلمرو آن نکات برجسته و اشارات راهگشایی دارد. وی در کتاب شریف المیزان اعتقاد خود را به علم غیب پیامبر و امام مطرح کرده و اشکالات منکران علم غیب پیامبر و امام را پاسخ داده است. و در تفسیر آیاتی که علم غیب را از غیر خدا نفی میکند، چنین گفته است: «خداوند ذاتاً از غیب آگاه است و هرکس جز او از غیب آگاه باشد به تعلیم او خواهد بود و هرجا پیامبر آگاهی خود از غیب را انکار میکند و میگوید: علم غیب ندارم به این معنا است که مستقلاً و ذاتاً عالم به غیب نیستم و هرچه را میدانم از جانب خدا به من آموخته شده است[۱۴۳]»[۱۴۴]. ایشان درباره احاطه و سیطره علم امامان(ع) بر همه عوالم هستی، بیان زیبایی دارد که در ذیل میخوانیم: «ائمه(ع) که کون جامع و دارای همه نشأت وجودی هستند، در مرتبه نورانیت و ولایت کلیه، یعنی مرحله تام که حقیقت امامت آنهاست به عنایت الهی مسلط بر همه عوالم هستی هستند و چیزی از احاطه علمی آنان مخفی نمیماند. به بیان دیگر، تمام حوادث بزرگ و کوچک نظام هستی، حتی پلک زدن انسانها، قیام و قعودشان، افتادن برگی از درخت و... در معرض دید آنهاست و چیزی به نام زمان گذشته، حال و آینده برای آنان معنا ندارد، لکن به مرحله ماده و عالم طبیعت که میرسند، یعنی مرحله ناقص، مانند دیگران هستند، بدین معنا، شاید چیزی را نخواهند بدانند و از سیطره علم کنونی آنها خارج باشد. تفاوتشان با دیگران این است که دیگران به آن خزانه بیپایان راهی ندارند. لذا ممکن است دلشان بخواهد چیزی را بدانند ولی نتوانند، اما امامان معصوم(ع) که کلیددار و خازن آن خزانه بیپایانند، هرچه را که بخواهند میتوانند بدانند. از اینرو، در روایات آمده است «إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ يَعْلَمَ عَلِم»[۱۴۵]. بدین ترتیب آنها مظهر علم الهی هستند، یعنی همان طور که که چیزی از حیطه علم بیپایان خدا مخفی نمیماند ﴿وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴾ [۱۴۶]؛ ﴿وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾ [۱۴۷]؛ ﴿إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُّحِيطٌ ﴾ [۱۴۸]؛ گستره علم ائمه اطهار(ع) نیز همه موجودات نظام هستی را دربر میگیرد. لکن باید توجه داشت که علم الهی استقلالی بوده، مرتبط با جای دیگری نیست، اما علم ائمه اطهار(ع) تبعی و عرضی است و به منبع لایزال علم الهی مرتبط است و اساساً اگر تعلیم الهی و اتصال به علم بیپایان او نباشد، ائمه(ع) نیز مساوی دیگران خواهند بود». ایشان در ادامه این نکته مهم را میافزاید: «گرچه علم امام به اراده و خواست او بستگی دارد و هرچه را بخواهد بداند، خواهد دانست، لکن اراده و مشیت آنها تابع مشیت و اراده خداست و تا خدا اراده نکند، آنان نیز اراده نخواهند کرد[۱۴۹]»[۱۵۰]. استاد سبحانی از طرفداران احاطه علمی اهل بیت(ع) است، اما با توجه به برخی آیات و روایات و نیز شواهدی که در زندگی عادی پیشوایان دینی هست، میگوید: هرچند امام به همه چیز و حقایق نهان و آشکار آگاهی دارد، اما برخی امور بر او پوشیده میماند و علم آنها فقط مخصوص خداست. وی درباره علم الساعه و روز قیامت مینویسد: «آگاهی از وقت قیامت، از مسائلی است که خداوند، احدی از بندگان خود را بر آن مطلع نساخته است، و آیات قرآن در این مسئله بهاندازهای صریح است که نمیتوان خلاف آن را احتمال داد و هیچ مانعی ندارد که خداوند پیامبرخودرا از حوادث گذشته و آینده مطلع سازد، اما آگاهی از وقت برپا شدن رستاخیز را به خود اختصاص دهد».
در رابطه با محدوده و گستره علم ائمه(ع)، دیدگاه دیگری، غیر از محدود بودن علم آنان و محدود نبودن علم ایشان، نیز وجود دارد و آن این است که درباره گستره علم امامان به نتیجه روشن نمیتوان دست یافت و ادله قضاوت صریح و مفید یقین در این باره به دست نمیدهد، و از طرفی اعتقاد تفصیلی به حدود و خصوصیات علم آنان لازم نیست. بنابراین، باید به اعتقاد اجمالی بسنده کرد و حقیقت امر را به خود امامان(ع) ارجاع داد. اما ادله مفید قطع و یقین نیست، زیرا روایاتی که درباره حدود علم امام(ع) به دست ما رسیدهاند، مختلف است و مضامین گوناگون و بعضاً متضاد دارند، برخی دلالت میکنند بر این که امامان معصوم(ع) گذشته و آینده را میدانند، وارثان علم پیامبرانند و برخی دلالت میکنند بر اینکه هرگاه بخواهند و یا توجه به چیزی کنند از آن آگاه میشود و بعضی دیگر صریحاً آگاهی آنان از امور غیبی را انکار میکنند و کسی که چنین باوری درباره آنان دارد را مورد لعن و نفرین قرار میدهند. شیخ انصاری از کسانی است که چنین دیدگاهی دارد، وی میگوید: «و اما مسئله اندازه و مقدار دانستههای امام(ع) از جهت فراگیر بودن و فرا گیر نبودن، و نیز چگونگی علم او به آنها، از حیث توقف برخواست و اراده آنها یا توقف بر توجه آنها به خود شیء و یا توقف نداشتن بر آن، (وجوه و احتمالاتی است) و از روایات گوناگون چیزی که مورد وثوق و اطمینان باشد، به دست نمیآید، پس شایستهتر آن است که علم آن را به خود ایشان – صلوات الله علیهم اجمعین – واگذار کنیم[۱۵۳]»[۱۵۴]. |
۲۱. آقای هاشمی (پژوهشگر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)؛ |
---|
آقای سید علی هاشمی نشلجی، در کتاب «پرسمان قرآنی نبوت» در اینباره گفته است:
«درباره حدود علم پیامبران گفته شده که آنها باید آگاهی کامل و جامع به اصول و فروع تشریع الهی و ملاکات تشریع داشته باشند، ولی باید دانست که:
|
۲۲. آقای رهبری (پژوهشگر دانشگاه علمی کاربردی تبریز)؛ |
---|
آقای حسن رهبری در مقاله «علم پیامبر و امام در تفسیر "من وحی القرآن"» در اینباره گفته است:
«حقیقت علم که همان غیب است، جز در نزد خداوند متعال پیدا نمیشود[۱۵۸]. :پیامبران هم به لحاظ طبیعت بشری، امکان دسترسی به آن را ندارند، مگر آن مقداری که خداوند در اختیار آنان قرار میدهد [۱۵۹] بنابراین نمیدانند، مگر آنچه را خدا به آنان تعلیم میدهد، و از غیب سخن نمیگویند، مگر آن کسی را که به پیامبری پسندیده و برگزیده است: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ﴾ [۱۶۰] پس دانستههای غیبی آنان از طرف صاحب علمی است که به صورت محدود در اختیارشان قرار داده است. [۱۶۱]. تفسیر "من وحی القرآن" علاوه بر مستندات قرآنی و اجتهادی که بر محدودیت علم غیب در پیامبران و اکتسابی بودن آن میآورد، به سخن صاحب تفسیر "مجمع البیان" هم استناد دارد که میگوید: «برخی از مفسران، شیعه را متهم میکنند بر اینکه آنان معتقدند امامان: علم غیب میدانند، در حالی که بنا به اعتقاد شیعه، کسی را میتوان دارای صفت علم غیب دانست که به تمامی علوم به طور ذاتی آگاه باشد؛ نه اینکه از دیگری فراگرفته باشد... ما کسی از مسلمانان را نمیشناسیم که یکی از انسانها را دارای صفت علم غیب بداند؛ و هر کس در مخلوقی به این صفت باور داشته باشد، از دین جدا شده است؛ و شیعه امامیه از این عقیده مبر است فضل بن حسن طبرسی؛ [۱۶۲]» [۱۶۳][۱۶۴].
|
۲۳. آقای دکتر پاشایی (پژوهشگر مرکز فقهی ائمه اطهار)؛ |
---|
آقای دکتر وحید پاشایی در مقاله «پاسخ به شبهات ناصر القفاری دربارۀ بدا» در اینباره گفته است:
«اندیشمندان شیعه دو نگرش اساسی درباره گستره علم غیب امامان شیعه و پیامبر مطرح کردهاند: الف): علم غیب نامحدود و نامتناهی پیامبر و امامان: برپایه این دیدگاه پیامبر و امامان بدون هیچ محدودیتی از علم غیب برخوردارند و هر آنچه خداوند کمّاَ و کیفاً از علوم غیبی آگاه است، ایشان نیز میدانند و تنها تفاوتی که علمشان با علم خداوند دارد، این است که علم خداوند ذاتی و بالاصاله است و علم پیامبر و امام غیر ذاتی و بالعرض؛ زیرا خداوند واجب الوجود است و پیامبر و امام ممکن الوجودند. البته باورمندان به این نظر نمیخواهند بین خدا و خلق او وحدتی قایل شوند و شریکی برای خداوند قرار دهند؛ بلکه به جنبه وجوبی ذات حق و امکانی بودن ماسوای حق (حتی پیامبران و امامان) توجه داشتهاند و ذات واجب را وجود محض میدانند. این دیدگاه به نقل از شیخ مفید مورد قبول نوبختیان، فیلسوفان صدرایی، عارفان و متکلمان متأخر قرار گرفته است. مستندات این نگرش بدین قرارند:
ب): علم غیب محدود و متناهی پیامبر و امامان: شمار فراوانی از متکلمان امامیه به ویژه در قرون متقدم به محدود بودن علم غیب امامان و پیامبر معتقد شدهاند. مستندات این نگرش بدین قرارند:
|
۲۴. آقای نقوی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ |
---|
آقای نقوی در پایاننامه کارشناسی خود با عنوان «علم غیب ائمه معصومین(ع)» در پاسخ به این پرسش گفته است:
«برخی قائلاند که بعضی از موضوعات خارجی و رویدادهای مخصوص علم را دارند و بیش از این حد از اخبار و روایات که از طریق امامان رسیده است را ثابت نمیکند. بسیاری از علماء شیعه گسترده علم امام را وسیعتر از آن چه گفته شد میدانند به عقیده ایشان حجت خدا از همه حوادث گذشته و آینده اطلاع داشته باشد. یعنی علم بالفعل و انکشاف بالفعل به تمام حقایق بدین معنی که امام(ع) در هر زمان همه چیز را میداند و از همه امور مربوط به گذشته و حال و آینده آگاه است. در این محل اقوال طرفین را بیان و ادله آنان را بررسی میکنیم. الف) کسانی که قایل به محدودیتی هستند: یکی از پیروان این نظریه سید علی قزوینی او میگوید: آن چه از روایاتی که به آن اشاره شد به دست می آید پس از رعایت جمعبندی بیان آنها و روایات دیگری که از جهت گوناگون با آنها تعارض دارد. همان طور که تتبع کنندة در روایات بر آن واقف می گردد چیزی پیش از علم به پاره ای از موضوعات جزیی و حوادث خاص به نحو قضبه مهمله نمیباشد. پس سزاوار نیست ترسی به دل راه داد نسبت به این که امکان دارد امام(ع) برخی رویدادها خاص را مورد ابتلای سؤالکنندگان بوده است و خداوند از راههای غیر عادی آن را برای او روشن ننموده است، نداند. ادله قائلین تحدید علم امامان(ع) در ذیل میباشد:
ب) قائلین به تعمیم آگاهی امامان: مضمون این روایات آن است که آگاه شدن ائمه(ع) متوقف بر خواستشان میباشد ولی دلالتی بر آن ندارد که آنها فقط در بعضی از زمانها میخواهند بدانند بنابراین مضمون آنها با روایاتی که دلالت دارد بر این که آنان همیشه میخواهند بدانند منافات و تعارضی ندارد بلکه با توجه به این بیان این روایات به نوبه خود گواهی هستند بر تعمیم و فعلی بودن علم امامان. علاوه بر این در فصل گذشته ذکر کردهایم که علم به غیب امامان موقوف بر مشیت الهی و خواسته الهی است و علمشان استقلالی نیست بر آگاهی به غیب مشیت الهی تعلق دارد و در فصل دوم هم ذکر شد که مشیت الهی برای ائمه معصومین اجرا شده است. نظر علامه طباطبایی صاحب تفسیر میزان: امام(ع) به حقایق جهان هستی در هر گونه شرایطی وجود داشته باشند به اذن خدا واقف است اعم از آنها که تحت حس قرار دارند و آنها که بیرون از دایره حس می باشند مانند موجودات آسمانی و حوادث گذشته و وقایع آینده. پس بنابراین علم امامان(ع) محدودیتی ندارد و بالفعل آگاهاند نه این که محدود، مشروط به اراده خود و مقید یا تدریجی باشد اگر چه معلوم تدریجی باشد. احادیث که بر تعمیم آگاهی امامان(ع) دلالت میکند:
|
۲۵. آقای شیخزاده (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ |
---|
آقای شیخزاده در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا» در پاسخ به این پرسش گفته است:
«این بحث پس از دلایل علم غیب از مهمترین مباحث این موضوع است زیرا میخواهیم بدانیم که حالا که ائمه غیب میدانند چه اندازه میدانند آیا همه چیز را میدانند یا علمشان محدود است. بنا بر این لازم است علوم ائمه را به صورت زیر دستهبندی نماییم:
علم فعلی: منظوراز علم فعلی در این جا مقابل علم ارادی است یعنی معصوم از همان آغاز با افاضه خداوند به همه چیز عالم است. از میان طرفداران علم فعلی ائمه میتوان علامه طباطبایی را نام برد که میفرماید: "امام به حسب مقام نورانیت کاملترین انسان عهد خود و مظهر تمام اسماء و صفات خدایی و بالفعل به همه چیز عالم و به هر واقعه شخصی آشنا است»[۱۸۱]. |
۲۶. آقای موسوی؛ |
---|
آقای سید علی موسوی در پایاننامه کارشناسیارشد خود با عنوان«تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی» در اینباره گفته است:
«اگرچه امام خمینی به صورت واضح گستره علم امام(ع) را مشخص ننمودهاند؛ برای مثال بیان ننمودهاند که آیا علم امام(ع) محدود به امور دینی میشود و یا غیر آن را نیز شامل میشود؟ اما گستره وسیع آن در اندیشه امام خمینی به خوبی قابل مشاهده میباشد و با تأمل در آثار ایشان میتوان این نکته را استنباط نمود که امام خمینی نیز مانند علامه طباطبایی بر این اعتقاد میباشند که امام به همه چیز علم دارد و چیزی نیست که بر او پوشیده باشد. از روشهای مختلفی میتوان علم امام به همه چیز را از دیدگاه امام خمینی استنباط نمود که به برخی از آنها اشاره میشود:
|
۲۷. آقای رنجبر (پژوهشگر وبگاه راسخون)؛ |
---|
آقای رنجبر، در مقاله «کنکاشی در کیفیت و سرچشمههای علم امام» در اینباره گفته است:
«۱. علامه طباطبائی علم پیامبر و امام به اعیان خارجی و حوادث و وقایع را به دو نوع تقسیم میکند: الف) علم الهی: که نبی و امام به اذن خداوند به همه چیز و همه حوادث دانا و آگاه میباشند: چه حسی باشند و چه از محدوده حس خارج باشند؛ بنابر آن چه از احادیث فراوان استنباط میشود. ب) علم عادی: که پیامبر و امام مانند: سایر افراد بشر زندگی عادی داشتند، و علومی را از طریق حواس پنجگانه خود مانند سایر مردم کسب میکردند. و طبق بیانات ایشان "علامه طباطبائی" معصومین در زندگی معمولی خود، در مواجه با اعیان خارجی و حوادث روزمره؛ مانند: سایر مردم از علوم عادی خود استفاده میکردند؛ و علم الهی ایشان تأثیر و ارتباطی در عمل و تکلیف آنها ندارد؛ و آنان مأمور نیستند در این زمینه به علوم الهی خود عمل نمایند. این مفسر و دانشمند بزرگ شیعی، با بیان این نظر خواستهاند به بعضی شبهات در ارتباط با مبتلا شدن پیامبران و ائمه به مصائب و حوادث تلخ پاسخ گفته باشند. با اینکه آنان به عمل و زمان و چگونگی شهادت و حتی نام و شخص قائل خویش، علم داشتند. ۲. هر علمی که برای یکی از ائمه ثابت شود، برای دیگران هم ثابت و صادق است؛ چون آنها علومشان را در آخرین لحظه عمر شریفشان در اختیار امام بعدی و جانشین خود –بهدستور خداوند- قرار میدادند، پیامبر، نیز علوم خویش را بهدستور الهی در اختیار امیرالمؤمنین (ع) قرار دادند. روایتی در این زمینه، داود نهدی از علی بن جعفر از ابی الحسن (ع) روایت میکنند: "قَالَ لِي نَحْنُ فِي الْعِلْمِ وَ الشَّجَاعَةِ سَوَاءٌ وَ فِي الْعَطَايَا عَلَى قَدْرِ مَا نُؤْمَر"؛ یعنی ما در علم و شجاعت مساوی هستیم و در بخششها طبق امر عمل میکنیم. ۳. روایتی از مغیره از ابی عبدالله (ع) در افضلیت پیامبر و امیرالمؤمنین (ع): "عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) نَحْنُ فِي الْأَمْرِ وَ الْفَهْمِ وَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ نَجْرِي مَجْرًى وَاحِداً فَأَمَّا رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ عَلِيٌّ (ع) فَلَهُمَا فَضْلُهُمَا"؛ یعنی ما در امر و فهم و حلال و حرام یکی هستیم ولی پیامبر (ص) و علی (ع) از بقیه برترند. ۴. در مورد جنس این علوم دانشمند معاصر آیت الله مروارید فرمودهاند: علم نور است به معنی حقیقی آن، نه نور مادی؛ بلکه منزلت اختلاف نور علم با نور مادی مانند منزلت اختلاف نور مادی با سایر محسوسات است؛ چون، نور علم بذاته ظاهر است؛ ولی نور مادی به وسیله نور علم ظاهر و مرئی است؛ دیگر آن که نور مادی در عرض سایر جواهر و اعراض است؛ اما نور علم مافوق آنهاست؛ بلکه علم نوری است که خداوند در دل هر کس بخواهد وارد میکند. "الْعِلْمُ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللَّهُ فِي قَلْبِ مَنْ يَشَاء". و بنا بر تعریف مفسر عالی قدر، فیض کاشانی، در تفسیر صافی میفرماید: علم ائمه و پیامبران از نوع به مبادی و اسباب و غایات اشیاء است که یک نوع علم کلی، ثابت و غیر قابل تغییر و تجدید و تکثیر است؛ و هر کسی که این علم را دارد، معنی قول خداوند متعال ﴿وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ﴾ را میفهمد؛ و تصدیق میکند که جمیع علوم و معادن در قرآن کریم معارف حقیقی است؛ تصدیقی برگرفته از بصیرت و شناخت درونی، نه از روی تقلید و سماع؛ چون هیچ امری نیست؛ مگر اینکه در قرآن مذکور است، عین همان امر یا مقوّمات و سبب آن و مبادی و انجام آن امر؛ و کسی آیات قرآن و عجایب و اسرار آن را میفهمد که علمش از این نوع علم باشد. آنان حقیقتاً کسانی نیستند مگر ائمه و اوصیای پیامبر گرامی اسلام که احادیث فراوانی در ارتباط با معیّت ایشان با قرآن وارد شده است؛ از جمله: حدیث متواتر ثقلین و... که گواه روشن بر مطلب است. اینک به طایفههای از احادیث مربوط به دامنه و گستره علم این ستارگان آسمان علم اشاره میکنیم: طایفه ۱) آنان خزینههای علم و حجت بالغهاند. در دعاهای ائمه، نیز به این مطلب اشاره شده است؛ از جمله: در مناجات شعبانیه داریم: "... وَ مُخْتَلَفِ الْمَلَائِكَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ وَ أَهْلِ بَيْتِ الْوَحْي..."؛ یعنی آنها محل رفت و آمد ملائکه و اهل خانهای که وحی بر آن فرود میآید هستند. در زیارت جامعه کبیره داریم: "... وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْيِ وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ وَ خُزَّانَ الْعِلْم... وَ مَعَادِنِ الحِكْمَةِ و... "؛ یعنی، محل رفت و آمد ملائکه و محل نزول وحی و معدنهای رحمت و خزانههای علم و معدنهای حکمتند. و در صحیفه سجادیه داریم: "رَبِّ صَلِّ عَلَى أَطَايِبِ أَهْلِ بَيْتِهِ الَّذِينَ اخْتَرْتَهُمْ لِأَمْرِكَ، وَ جَعَلْتَهُمْ خَزَنَةَ عِلْمِك..."؛ یعنی، خداوندا! صلوات فرست بر پاکان و اهل بیتشان، کسانی که آنها را برای امرت انتخاب کردی و آنها را مخزن علمت قرار دادی. و در حدیثی امام باقر (ع) میفرماید: "وَ اللَّهِ إِنَّا لَخُزَّانُ اللَّهِ فِي سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ لَا عَلَى ذَهَبٍ وَ لَا عَلَى فِضَّةٍ إِلَّا عَلَى عِلْمِه"؛ یعنی به خداوند قسم! ما مخزنها و خزانه داران خدا در آسمان و زمین هستیم نه بر طلا و نقره بلکه بر علمش. طایفه ۲) "امام بر آن چه در آسمانها و زمین است علم دارد": اخبار و احادیث در این زمینه نیز فراوانند که ما به اندکی از آنان اشاره میکنیم: حدیث ۱) حدیث معروفی که امیرالمؤمنین (ع) بارها و بارها فرمود: "سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْض..."؛ یعنی، از من سؤال کنید قبل از آن که مرا نیابید؛ همان من به راههای آسمان از راههای زمین داناترم. حدیث ۲) در کافی از امام صادق (ع) نقل شده است: "يَقُولُ إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ قَالَ ثُمَّ مَكَثَ هُنَيْئَةً فَرَأَى أَنَّ ذَلِكَ كَبُرَ عَلَى مَنْ سَمِعَهُ مِنْهُ فَقَالَ عَلِمْتُ ذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْءٍ". امام صادق (ع) میفرمایند: همانا من آن چه در آسمان و زمین، بهشت و جهنم و آن چه بوده و خواهد بود را می دانم، بعد از مدتی مکث؛ چون احساس کردند مطلب بر شنوندگان سنگین آمده، فرمودند: اینها را من از قرآن فهمیدم، خداوند فرمودند: در قرآن بیان هرچیزی است. طایفه ۳) "ائمه بر تمامی کتابهای آسمانی با اختلاف زبانهایشان علم داشتند": در این باره، نیز روایات فراوان است که محدّث گرانقدر کلینی، بابی مستقل در اصول کافی به همین نام آورده است؛ به بخشی از احادیث آن اشاره میکنیم: حدیث ۱) در حدیثی طولانی شخصی به نام "بَریّة" از معصوم سؤال میکند: "فَقَالَ بُرَيْهٌ: أَنّى لَكُمُ التَّوْرَاةُ وَ الْإِنْجِيلُ وَ كُتُبُ الْأَنْبِيَاءِ؟ قَالَ: هِيَ عِنْدَنَا وِرَاثَةً مِنْ عِنْدِهِمْ، نَقْرَؤُهَا كَمَا قَرَؤُوهَا، وَ نَقُولُهَا كَمَا قَالُوا؛ إِنَّ اللَّهَ لَا يَجْعَلُ حُجَّةً فِي أَرْضِهِ يُسْأَلُ عَنْ شَيْءٍ، فَيَقُولُ: لَاأَدْرِي". امام میفرماید: علم تورات و انجیل و کتابهای انبیا نزد ما از آنها به ارث رسیده؛ مانند آنها میخوانیم؛ و مانند آنها سخن میگوییم؛ و خداوند حجت خود را به گونهای بر روی زمین قرار نمیدهد که اگر از او سؤال نمودند بگوید: نمیدانم. حدیث ۲) از امام صادق (ع) روایت شده است: "... وَ إِنَّ عِنْدَنَا عِلْمَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُور..."؛ یعنی، نزد ماست علم تورات و انجیل و زبور. حدیث ۳) از امام باقر (ع) روایت شده است: "إِنَّ لِلَّهِ عِلْماً لَا يَعْلَمُهُ غَيْرُهُ وَ عِلْماً يَعْلَمُهُ الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَ أَنْبِيَاؤُهُ الْمُرْسَلُونَ وَ نَحْنُ نَعْلَمُه..."؛ یعنی خداوند علومی دارد که غیر از او کسی نمیداند؛ و علومی دارد که فقط ملائکه مقرب او و پیامبران صاحب کتابش میدانند؛ و ما نیز به آن علوم آگاهی داریم. طایفه ۴) "ائمه عالم به گذشته، حال، آینده، علم مرگ و بلاها و زبانهای مختلف میباشند": حدیث ۱) عبدالله بن جندب از مکاتبه خود از امام رضا (ع) نقل میکند: "أَنَّهُ كَتَبَ إِلَيْهِ الرِّضَا (ع) أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مُحَمَّداً (ص) كَانَ أَمِينَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ فَلَمَّا قُبِضَ (ص) كُنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ وَرَثَتَهُ فَنَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ عِنْدَنَا عِلْمُ الْبَلَايَا وَ الْمَنَايَا وَ أَنْسَابُ الْعَرَبِ وَ مَوْلِدُ الْإِسْلَامِ وَ إِنَّا لَنَعْرِفُ الرَّجُلَ إِذَا رَأَيْنَاهُ بِحَقِيقَةِ الْإِيمَانِ وَ حَقِيقَةِ النِّفَاق... ". امام مینویسند: اما بعد: پس همانا حضرت محمد (ص) امین خداوند در خلقش بود؛ پس هنگامی که رحلت کردند، ما اهل بیت وارثان اوییم، پس ما امین خدا در زمین هستیم. ما به علم بلاها و مرگها و انساب عرب و فرزندان مسلمان آگاهیم؛ و هنگامی که به شخصی نگاه کنیم، به حقیقت ایمان و نفاق او پی میبریم. حدیث ۲) امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه میفرماید: "مَا أَنْطِقُ إِلَّا صَادِقاً وَ قَدْ عَهِدَ إِلَيَّ بِذَلِكَ كُلِّهِ وَ بِمَهْلِكِ مَنْ يَهْلِكُ وَ مَنْجَى مَنْ يَنْجُو وَ مَآلِ هَذَا الْأَمْرِ وَ مَا أَبْقَى شَيْئاً يَمُرُّ عَلَى رَأْسِي إِلَّا أَفْرَغَهُ فِي أُذُنَيَّ وَ أَفْضَى بِهِ إِلَيّ". جز به راستی سخن نگوییم؛ پیامبر اسلام همه اطلاعات را به من سپرده است؛ و از محل هلاکت آن کسی که هلاک میشود؛ و جای نجات کسی که نجات مییابد؛ و پایان این حکومت، همه را به من خبر داده و مرا آگاه نموده است. هیچ حادثهای بر من نگذشت جز آن که در گوشم نجوا کرد و مرا مطلع ساخت. طایفه ۵) "ائمه به اسماء شیعیان و نام پدران آنها و بهشتیان و جهنّمیان و اعمال ما آگاهند": روایات بسیار زیادی وجود دارد که ائمه هُدی فرمودند: کتابی یا صحیفهای نزد ماست که اسماء شیعیان و نام پدرانشان و بهشتیان و جهنمیان در آن نوشته شده است. روایت ۱) عبدالله بن جندب از امام رضا (ع) روایت میکند: "... إِنَّ شِيعَتَنَا لَمَكْتُوبُونَ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِم..."؛ یعنی، اسم شیعیان و نام پدرانشان نزد ما مکتوب است. حدیث ۲) مَقرن از امام صادق (ع) نقل میکند: "... فَلَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَنَا وَ عَرَفْنَاهُ وَ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَنَا وَ أَنْكَرْنَاهُ... ". امام فرمود: کسی وارد بهشت نمیشود؛ مگر اینکه ما را به امامت بشناسد، و ما نیز او را بشناسیم؛ و کسی وارد جهنم نمیشود؛ مگر کسی که امامت ما را انکار کند و ما نیز او را انکار کنیم. حدیث ۳) یعقوب بن شعیب از امام صادق (ع) روایت میکند: "سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ﴾ قَالَ هُمُ الْأَئِمَّة (ع)". از امام صادق (ع) درباره آیه صد و پنجم سوره توبه سؤال کردند؛ امام فرمودند: مؤمنون ائمه (ع) هستند. طایفه ۶) "ائمه اعطا شدگان و راسخون در علمند": حدیث ۱) ابی بصیر از امام باقر (ع) نقل میکند: "سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) يَقُولُ فِي هَذِهِ الْآيَةِ ﴿بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ فَأَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِه". امام باقر (ع) در مورد این بخش از آیه چهل و نهم سوره عنکبوت اشاره به سینه مبارکشان نمودند؛ به این معنا که "اوتوا العلم" ماییم. حدیث ۲) جابر از امام باقر (ع) نقل روایت میکند: "عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ﴾ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) إِنَّمَا نَحْنُ ﴿الَّذِينَ يَعْلَمُونَ﴾ وَ ﴿الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ﴾ عَدُوُّنَا وَ شِيعَتُنَا ﴿أُولُوا الْأَلْبابِ﴾". امام باقر (ع) درباره آیه نه سوره زُمَر میفرمایند: ما کسانی هستیم که میدانند، و دشمنان ما کسانی هستند که نمیدانند و صاحبان عقل شیعیان ما میباشند. حدیث ۳) ابوبصیر از امام صادق (ع) روایت میکند: "قَالَ: نَحْنُ ﴿الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ﴾ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ تَأْوِيلَه". امام صادق (ع) درباره آیه هفتم سوره آل عمران میفرماید: ما راسخان در علم هستیم و ما هستیم که به تأویل قرآن آگاهیم. طایفه ۷) "ائمه مانند انبیا، دارای علم غیب هستند": همان طوری که در احادیث فراوان بیان شد، ائمه به اذن خداوند دارای علم غیب بودند که خداوند به پیامبر گرامی اسلام، و سپس به اوصیای گرانقدرش عنایت فرموده است؛ البته پیامبر و انبیاء گذشته از طریق وحی رسالی آگاه به این علوم بوند؛ ولی ائمه از طرق دیگری غیر از وحی رسالی؛ بلکه از راههای دیگری از جمله: تحدیث و الهام این علم را دریافت میکنند. البته آیاتی در قرآن کریم و روایاتی میباشند که نفی علم غیب از غیرخدا میکنند که در مقابل آیاتی دیگر میباشند که خداوند فرموده است: علم غیب را به کسی که بخواهد اعطا میکند؛ از جمعبندی این دو طایفه از آیات، نتیجه گرفته میشود که: آیات نافی علم غیب از غیر خداوند، منحصر در علم غیب ذاتی و مخصوص خداوند است. اما آیات مثبت علم غیب برای غیر خداوند، مختص علم غیب عرضی و اعطایی است که خداوند به آنان که بخواهد عنایت میکند؛ بنابراین، این دو طایفه از آیات با هم تنافی و تعارضی ندارند. و از جمله احادیث معروف، میتوان به حدیث "سَدیر" اشاره نمود. سدیر میگوید: "من و ابوبصیر و یحیای بزّاز و داود بن کثیر در مجلس "بیرونی" امام صادق (ع) بودیم که آن حضرت با حالت غضب وارد شدند، و پس از نشستن فرمودند: تعجب است از مردمی که گمان میکنند ما علم غیب داریم! در صورتی که خدای متعال میفرماید: کسی علم غیب ندارد و من خواستم کنیز را تنبیه کنم، او فرار کرد، و ندانستم در کدام اطاق رفته است. سَدیر گوید: هنگامی که حضرت برخاستند که به منزلشان "اندرونی" بروند، من و ابوبصیر و میسر همراه آن حضرت رفتیم، و عرض کردیم: فدایت شوم، ما سخنانی که درباره کنیز گفتید، شنیدیم و ما معتقدیم که شما علوم فراوانی دارید ولی ادعای علم غیب درباره شما نمیکنیم. حضرت فرمود: ای سَدیر مگر قرآن نخواندهای؟ عرض کردم: چرا! فرمود: این آیه را خواندهای؟ ﴿قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ﴾ [۱۸۹] گفتم: فدایت شوم خواندهام. فرمود: میدانی که این شخص چه اندازه از علم کتاب داشت؟ عرض کردم: شما بفرمایید: فرمود: به اندازه قطرهای از دریای پهناور! سپس فرمود: آیا این آیه را خواندهای؟ ﴿قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ﴾ [۱۹۰] گفتم: آری! فرمود: آن کسی که علم همه کتاب را دارد، داناتر است، یا کسی که بهره اندکی از علم کتاب را دارد؟ عرض کردم: آن کسی که علم همه کتاب را دارد. پس با اشاره به سینه مبارکش فرمود: به خدا قسم، علم همه کتاب نزد ماست. به خدا علم همه کتاب نزد ماست". امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه میفرماید: "الْغَيْبِ عِلْمُ السَّاعَةِ فَيَعْلَمُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مَا فِي الْأَرْحَامِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ قَبِيحٍ أَوْ جَمِيلٍ وَ سَخِيٍّ أَوْ بَخِيلٍ وَ شَقِيٍّ أَوْ سَعِيدٍ وَ مَنْ يَكُونُ فِي النَّارِ حَطَباً أَوْ فِي الْجِنَانِ لِلنَّبِيِّينَ مُرَافِقاً فَهَذَا عِلْمُ الْغَيْبِ الَّذِي لَا يَعْلَمُهُ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ وَ مَا سِوَى ذَلِكَ فَعِلْمٌ عَلَّمَهُ اللَّهُ نَبِيَّهُ (ص) فَعَلَّمَنِيهِ وَ دَعَا لِي بِأَنْ يَعِيَهُ صَدْرِي وَ تَضْطَمَّ عَلَيْهِ جَوَانِحِي". "همانا علم غیب علم قیامت است... پس خداوند سبحان، از آن چه در رحم مادران است: از پسر و دختر، زشت یا زیبا، سخاوتمند یا بخیل، سعادتمند یا شقی آگاه است و از آن کسی که آتشگیره آتش جهنم است، یا در بهشت همسایه و دوست پیامبران (ع) است، از همه اینها آگاهی دارد؛ این است آن علم غیبی "ذاتی" که غیر از خدا کسی نمیداند. جز اینها، علومی است که خداوند به پیامبرش تعلیم داده "علم غیب اکتسابی" و او به من آموخته است، پیامبر (ص) برای من دعا کرد که خدا این دسته از علوم و اخبار را در سینهام جای دهد، و اعضا و جوارح بدن من از آن پُر گردد"»[۱۹۱]. |
۲۸. پژوهشگران وبگاه پرسمان؛ |
---|
پژوهشگران «وبگاه پرسمان» وابسته به «نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها» در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
بنابراین نباید از آن علم استفاده کنند یا مأمور به استفاده نبودند. البته گاه از غیب براى یارى دین کمک مىگرفتند؛ ولى اساس بر این است که در جریان امور عادى از علم غیب بهره نبرند»[۱۹۲].
خداوند متعال در مورد حضرت عیسی (ع) فرمود: ﴿وَرَسُولاً إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ﴾[۱۹۴]»[۱۹۵].
علم الکتاب: در آیهای از قرآن کریم، سخن از شخصی به میان آمده است که دارای علم الکتاب است و بر حقانیت رسول خدا(ص) گواهی میدهد. ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ﴾ [۱۹۹] روایات فراوانی از شیعه و سنی، مصداق این تعبیر قرآنی را امام علی بن ابی طالب(ع) دانستهاند[۲۰۰]چنانکه خود آن حضرت میفرماید: «منم آن کس که دارنده علم الکتاب است»[۲۰۱] از سوی دیگر، درباره مقصود از علم الکتاب، نظریههایی گوناگون مطرح است .[۲۰۲] که در این نوشتار نمیتوان بدان پرداخت؛ اما از مقایسه این عبارت با تعبیر دیگر قرآنی که میفرماید: ﴿عِلْمُ الْكِتَابِ﴾ میتوان به این نتیجه رسید که دارنده علم الکتاب به درجاتی بالا از عمل علم و معرفت دست یافته است و از حقایق آگاهی دارد که انسانهای عادی از آن بهرهاند. آصف بن برخیا، یکی از کارگزاران سلیمان نبی(ع)، به دلیل برخورداری از دانش اندکی از کتاب ﴿عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ﴾ توانست ملکه سبا را در یک چشم بر هم زدن، نزد سلیمان حاضر سازد؛ در حالی که امیرمؤمنان(ع) دانش همه کتاب را یکجا در اختیار دارد[۲۰۳] و به فرموده خود، همه علومش را نزد فرزندان معصوم خویش میراث گذشته است [۲۰۴]. امام علی(ع) در گفتاری دیگر، برخورداری از علم الکتاب را به آگاهی از اسم اعظم خدا پیوند زده، میفرماید: آصف بن برخیا، تنها یک حرف از اسم اعظم را میدانست ... در حالی که ما هفتاد دو حرف را میدانیم و البته یک حرف در علم غیب خدا باقی مانده و برای کسی آشکار نگشته است[۲۰۵]. شرایع آسمانی:امیرمؤمنان(ع) که نمونه والای دارندگان علوم غیبی است، نه تنها تفسیر و تأویل قرآن و شأن نزول آیات قرآنی را میداند و ناسخ و منسوخ، محکم و نتشابه و خاص و عامش را از یکدیگر باز میشناسد[۲۰۶] بلکه به فرموده خود، آگاهی اش به تورات و انجیل از خود یهودیان و مسیحیان بیشتر است و میتواند در میان هر گروه، بر اساس کتاب آسمانی شان داوری کند.[۲۰۷] این دانش گسترده، برگرفته از مکتب پیامبری است که با اتصال به خزانه غیب الهی، مسئله آموز صد مدرس بود. گذشته و آینده:امام علی(ع) با اشاره به اینکه دانش پیامبران پیشین در پیامبر اسلام(ص) گرد آمده و ایشان از وقایع گذشته و حوادث آینده آگاه است، خود را وارث علم او میخواند و میفرماید: «سوگند به کسی که جانم به دست او است، من نیز از آنچه پیامبر میدانست، آگاهم و از حوادثی که تا کنون روی داده است، یا تا قیامت روی میدهد، خبر دارم»[۲۰۸]. امام(ع) در گفتاری دیگر، گستره دانش خود را چنین شرح میدهد: «به خدا، اگر خواهم هر یک از شما را خبر دهم که از کجا آمده و به کجا رود و سرانجام کارهای او چه بُوَد، توانم، لکن ترسم که درباره من به راه غلو روید و مرا بر رسول خدا(ص) تفضیل نهید[۲۰۹]. پیش گوییهای شگفتانگیز امیرمؤمنان(ع) زبانزد همگان است و کتابهای فراوانی در این باره نگاشتهاند. [۲۱۰]این پیشگوییها چونانند که راه هر گونه توجیهی را میبندند و تردیدی در آگاهی امام از غیب باقی نمیگذارند؛ چنانکه پیش از آغاز جنگ نهروان فرمود: «به خدا که ۱۰ کس از آنان نرهد و از شما ۱۰ تن کشته نشود»[۲۱۱] ابن ابی الحدید در شرح این خطبه سخنانی دارد که گزیده آن چنین است: این خبر غیبی از اخبار متواتر سات و یکی از معجزات آن حضرت به شما میرود زیرا پیشگویی حوداث آینده به دو گونه میتواند بود: یکی اجمالی و سربسته؛ برای مثال، کسی میگوید: «شما بر این گروه پیروز خواهید شد» این پیش بینی اگر هم درست از کار درآید، دلیلی بر آگاهی غیبی گوینده آن نخواهد بود. دیگر، تفصیلی؛ چنانکه امام در این روایت، از شمار دقیق کسانی که از دو طرف کشته میشوند، خبر میدهد و ارتباط خود را با عالَمی دیگر به خوبی مینمایاند. این گونه پیش گویی، فراتر از توان بشری است و جز معجزه و خبر غیبی، نامِ دیگری نمیتوان بر آن نهاد[۲۱۲]. زمان مرگ و پیشامدهای ناگوار:آگاهی از زمان فرا رسیدن مرگ و رویدادهای ناخوشایند، که در اصطلاح عربی، «علم المنایا و البلایا» خوانده میشود، در روایات علوی بسیار به چشم میآید و از دانشهای غیبی آن حضرت به شمار است؛ چنانکه امام صادق(ع) میفرماید: «امیرمؤمنان(ع) بارها میفرمود: «... زمان فرا رسیدن مرگ و پیشامدهای ناگوار را میدانم و از اصل و نسب آدمیان و چگونگی داوری است و نه امور نهان از دیده، برایم مستور ... اینها همه، دانشی است که خدا مرا از آن آگاه ساخته است» [۲۱۳] امام علی(ع) این بُعد از علوم غیبی را- همچون ابعاد دیگر- ویژه خود نمیشمارد، بلکه دیگر اعضای اهل بیت(ع) را در آن شریک میداند.«انا اهل البیت علمنا علم المنایا و البلایا و الانساب»[۲۱۴] حتی آن حضرت دریچههایی از این دانش را به روی برخی یاران خویش، همچون رُشید هجری، نیز گشوده است و رشید نه تنها از چگونگی شهادت خود و ناگواریهایی که دامنگیرش خواهد شد، آگاهی داشت، بلکه بارها از زمان مرگ دیگران نیز رازگشایی میکرد و حوادث آینده نیز چنان روی میداد که او گفته بود[۲۱۵] اسرار درونی:رازهای پنهان و اسرار درونی آدمیان، دستهای دیگر از امور غیبیاند که خداوند برای پیامبران و امامان آشکار میسازد[۲۱۶] چنانکه امام علی(ع) به یکی از جاسوسان معاویه، که خود را هوادار آن حضرت مینمایاند، فرمود: «تو را معاویه به سوی من فرستاده، تا از پاسخ مسائلی که در حل آنها درمانده است، آگاه گردد»[۲۱۷] همچنین، یکی از خوارج به قصد آنکه امیرمؤمنان(ع) را بیازماید و آگاهیاش را از امور غیبی پنداری باطل نمایاند، نزد امام آمد و از ارادت و دوستی خود به او سخن راند. امام در پاسخ فرمود: «دروغ میگویی. به خدا سوگند که مرا دوست نداری و هرگز نداشتهای ... گویی زمانی را میبینم که در حال گمراهی کشته میشوی و مَرکبهای عراقیان چنان چهرهات را لگدکوب میسازند که بستگانت از بازشناختنت در میمانند[۲۱۸]. زبان همه آدمیان:در تاریخ زندگانی پیشوایان معصوم(ع) به حکایاتی بسیار برمیخوریم که بر اساس آنها، اهل بیت پیامبر(ص) به زبانهای گوناگونی همچون سریانی، عبری، ترکی، روسی و فارسی سخن گفتهاند[۲۱۹] چنانکه امیرمؤمنان(ع) به شکایت گروهی نبطی زبان که از سنگینی خراج گلهمند بودند، با زبان خودشان پاسخ گفت[۲۲۰] و امام صادق(ع) در ملاقات با گروهی از ایرانیان که با زبان عربی ناآشنا بودند به فارسی فرمود: «هر که دِرَم اندوزد، جزایش دوزخ باشد» [۲۲۱] در این باره، اباصلت هروی از امام رضا(ع) روایت می کند: «خداوند هیچ کس را بر گروهی حجت نمیکند، جز آنکه زبان آنان را به او میآموزد. آیا این سخن امیرمؤمنان(ع) را نشنیدهای که فرمود: «به ما فصل الخطاب دادهاند؟» آیا فصل الخطاب چیزی جز دانستن زبانها است؟[۲۲۲] زبان حیوانات:در روایتی، امام علی(ع) با سلیمان پیامبر، که به فرموده قرآن، زبان پرندگان را میدانست، هم نوا میگردد و میفرماید: «ما را زبان مرغان آموختند و از هر نعمت عطا کردند»[۲۲۳] و این البته به زبان پرندگان اختصاص ندارد، بلکه به گواهی روایات، حیوانات دیگر را نیز دربر میگیرد[۲۲۴]»[۲۲۵]. «هر چند امامان معصوم(ع) از علم غیب برخوردارند و به وقایع گذشته و حوادث حال و آینده آگاهی دارند؛ اما تکلیف آنان مانند سایر افراد بشر، بر اساس علم عادی است و علم غیب برای آنان تکلیفی به دنبال نمیآورد. به عنوان مثال، امام براساس علم عادی خود، میوهای را پیش روی خود میبیند که مانعی از خوردن آن نیست و تناول آن جایز است؛ اگر چه بر اساس علم غیب، از مسموم بودن آن آگاهی دارد. هر چند بر طبق روایات فراوان، امامان(ع) نسبت به حوادث گذشته، آینده و حال علم و آگاهی دارند؛[۲۲۶] اما از روایاتی دیگر استفاده میشود که این علم به صورت بالفعل نیست بلکه شأنی است؛ یعنی، هرگاه اراده کنند و بخواهند که چیزی را بدانند، خداوند سبحان آنان را عالم و آگاه خواهد کرد. پس علم غیب امام(ع) شأنی است؛ نه فعلی و بر اساس همین نکته، ممکن است نسبت به نحوه شهادت خود با همه جزئیات آن، علم نداشته باشد؛ چون اراده نکرده که بداند[۲۲۷] پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) تکالیف و وظایفی مخصوص به خود دارند و به همین جهت، آنان در عین اینکه میدانستند دشمن در فلان جنگ غلبه خواهد کرد، وظیفه داشتند اقدام کنند و یا با اینکه میدانستند کاری که انجام میدهند، منجر به شهادتشان خواهد شد مثل خوردن میوه مسموم و یا رفتن حضرت علی(ع) به مسجد کوفه در شب نوزدهم رمضان، این کارها را انجام میدادند. این اعمال برای آنان، وظیفهای مخصوص بود؛ مثل نماز شب که برای رسول اکرم(ص) واجب و برای سایر مسلمانها، مستحب است. امام(ع) علاوه بر علم عادی که برای نوع بشر قابل تحصیل است؛ از علم لدنی و خدادادی علم غیب نیز بهرهمند است. امام(ع) به حسب علو رتبه وجودیاش، با لطف و اذن الهی به سرچشمه علم الهی متصل است و از حقایق حوادث عالم آگاه میباشد؛ یعنی، علم غیب امام(ع)، از سنخ علم الهی و متصل به آن منبع است. این دانش، علم به واقع عینی است و معنا ندارد که منشأ تغییر در حوادث عالم باشد. بر اساس علم غیب، حقایق حوادث عالم، از جمله افعال اختیاری خود امام(ع)، همراه با علت تامهاش که علم عادی و اراده از اجزای این علت است نزد او حاضر است و این حضور، حضور بیواسطه عین معلوم و واقع عینی نزد امام(ع) است. بر این اساس، امام(ع) حقیقت افعال اختیاری خود را مانند خوردن میوه مسموم و یا ضربت خوردن به دنبال حرکت به مسجد کوفه از منظری بالاتر "منظر علم الهی" مینگرد. به همین جهت از آنجا که علم غیب امام(ع)، تأثیری در حوادث عالم ندارد چون به معنای حضور عین وقایع نزد عالم است امام(ع) عکسالعملی نشان نمیدهد و بر اساس علم عادی خود عمل میکند و به همین علت، این علم برای امام تکلیفآور نیست؛ چون علمی موجب تکلیف است که مکلّف بتواند براساس آن علم، منشأ تغییر و تأثیر باشد»[۲۲۸]. |
۲۹. پژوهشگران وبگاه رهروان ولایت؛ |
---|
پژوهشگران «وبگاه رهروان ولایت» در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
در روایتی از امام صادق(ع) آمده است امامی که نداند چه مصیبتی به او میرسد و کار او به کجا میانجا مد حجت خدا بر بندگانش نخواهد بود[۲۳۰]. بنابراین ائمه (ع) علاوه بر علم معمولی به اذن پروردگار از علم غیب نیز برخوردارند و از همه چیز آگاهی دارند و گذشته و آینده را میدانند و در روایتی از امام صادق(ع) آمده است که فرمود: علم گذ شته و آینده تا روز قیامت نزد ماست،[۲۳۱] با این بیان هرگز نمیتوان گفت امام حسین(ع) از فرجام کارش آگاه نبود بلکه به یقین امام حسین (ع) بیشتر از هرکس از فرجام کارش آگاه بوده و اخبار فراوانی بر آگاهی داشتن امام حسین(ع) از شهادتش در کربلا دلالت میکند. استاد جعفریان در این باره مینویسد: از مسائلی که در بعد تاریخی حماسه عقیدتی کربلا سهم به سزایی دارد، مسأله غیب است. ... در این زمینه روایات بسیاری وجود دارد که در بیشتر آنها آمده است که رسول خدا (ص) از شهادت امام حسین(ع) خبر داده بودند. علامه امینی بخشی از این نقلها را در کتاب سیرتنا و سنتنا فراهم آوردهاند. کتابهای اهل سنت مملو از این اخبار و آثار است [۲۳۲]. علاوه بر این روایات که خود جنبه تاریخی دارد، اخباری نقل شده است که به صراحت یا اشارت، از علم امام حسین (ع) به وقوع حادثه کربلا قبل از اتفاق افتادن آن، خبر داده است. این اخبار در کتب تاریخی نقل شده که در ذیل به برخی از آنها اشاره میکنیم: در روایتی آمده است که امام(ع) در شبی قبل از آن که از مدینه به سوی مکه هجرت کند، بر سر قبر رسول الله (ص) آمد پس از آن که کنار قبر خوابش برد، در خواب پیامبر(ص) و جمعی از ملائکه را دید پیامبر او را در آغوش گرفته و بدو فرمود: ای حسین! میبینیم که به زودی به د ست گروهی از امّت من در کربلا تشنه کشته خواهی شد. در خبر دیگری آمده است که امام حسین(ع) در مکه فرمودند: من جدّم را در خواب دیدم، به من دستوری داد که برای اجرای آن میروم. امام(ع) در نامهای برای سعید بن عاص، با استناد به همین خواب ، نوشت: تو را از نکتهای آگاه کنم که من جد خود را در خواب دیدهام. او به من خبری داده که من به دنبال آن هستم[۲۳۳] در روایت دیگری آمده است که چون امام به کربلا رسید فرمود پدرم در حین رفتن به صفین از این جا عبور کرد که من با او بودم. اسم این محل را پرسید و به او گفتند، فرمود: این جا محل فرود آنها و ریختن خونشان است. در این باره از او پرسش کردند، گفت: جمعی از اهل بیت در این جا فرود خواهند آمد. بر این اساس، امام حقیقت افعال اختیاری خود را مانند خوردن میوه مسموم، ضربت خوردن در محراب و یا شهادت خود و یا رانش را از منظر بالاتری که همان منظر علم الهی است مینگرد و سرانجام کارها را میداند. اما چون علم غیب امام(ع) همانند علم الهی تأثیری در حوادث عالم ندارد چون به معنای حضور عین وقایع نزد عالم است، امام(ع) بر اساس آن عکسالعملی نشان نمیدهد و بر طبق علم بشری خود عمل میکند و به همین جهت این علم برای امام تکلیفآور نیست چون علمی موجب تکلیف است که مکلف بتواند بر اساس آن علم منشأ تغییر و تأثیر باشد[۲۳۴]. علاوه بر این وقتی امام با لطف و اذن الهی به مرتبه اعلای کمال و علو وجودی میرسد و با منبع علم الهی تماس پیدا میکند، در اوج مقام فناء در ذات الهی است. او در این مقام فقط خدا را میبیند و تنها مشیت الهی را میپسندد و چون مشیت الهی را بر اساس نظام علت و معلولی و قضا و قدر در تحقق حوادث هستی و پدیدههای آن، به د نبال علت تامه شان مییابد، خواستهای بر خلاف آن ندارد و به همین علت تلاش برای تغییر این حوادث از جمله شهادت خود را با قطع نظر از این که تأثیری ندارد صورت نمیدهد. خداوند متعال در سوره جن میفرماید: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ﴾ [۲۳۵] وقتی این آیات را در کنار آیاتی که علم غیب را مختص خداوند متعال میداند، قرار میدهیم، چنین نتیجه میدهد که خداوند متعال، غیب را ذاتاً و استقلالاً میداند و غیر خداوند، غیب را به تعلیم الهی میدانند. طبق آیه، رسول اکرم، پسندیده نزد خداوند است، پس غیب را به تعلیم الهی میداند. و ائمه(ع) نیز وارثان پیامبر اکرم(ص) هستند پس آنان نیز علم غیب یاد میگیرند. چنانچه امام رضا (ع) د ر تفسیر این آیه فرمودند: «فَرَسُولُ اللَّهِ عِنْدَ اللَّهِ مُرْتَضَى وَ نَحْنُ وَرَثَةُ ذَلِكَ الرَّسُولِ الَّذِي أَطْلَعَهُ اللَّهُ عَلَى مَا شَاءَ مِنْ غَيْبِهِ فَعَلِمْنَا مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة» [۲۳۶] امام باقر (ع) در تفسیر این آیه ﴿إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا ﴾ [۲۳۷]فرمودند: ﴿رَصَدًا﴾ یعنی یا دگیری از نبی و قول خداوند ﴿مِن بَيْنِ يَدَيْهِ﴾ یعنی در قلب پیامبر، الهام را القاء میکند تا این که نبی بداند رسالتهای پروردگارش را ابلاغ کرده و علی(ع) احاطه دارد بر آن چه از علم نزد پیامبر، موجود است. امام باقر(ع) در توضیح ﴿وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا ﴾ [۲۳۸] فرمودند: علم گذشته و آینده تا روز قیامت نزد معصوم میباشد حتی هر انسانی را با اسم و نسب میشناسد و این که چه کسی به مرگ طبیعی میمیرد و چه کسی کشته میشود و این که چه کسی اهل بهشت و چه کسی اهل آتش میباشد [۲۳۹]. پس معصومین(ع) ، دایره علم شان از ابتدا تا انتهای خلقت میباشد[۲۴۰]. |
۳۰. پژوهشگران مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات؛ |
---|
پژوهشگران مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«آن چه مورد نزاع و مناقشه واقع شده، تعیین دامنه و گستره دانش غیبی فراتر از بعد تشریع است، در این زمینه دو نظر عمده وجود دارد:
|
۳۱. پژوهشگران وبگاه اسلام کوئست. |
---|
پژوهشگران «وبگاه اسلام کوئست» در اینباره گفتهاند:
«در اینکه آیا امامان معصوم، علم غیب مطلق و تمام به امور داشتهاند؛ یعنی به تمام وقایع و حوادث گذشته و آینده از جمله زمان و مکان شهادت خود علم داشتند، محل بحث و اختلاف است. عدهای منکر علم ائمه(ع) به صورت وسیع و گسترده؛ مانند علم به زمان و مکان شهادتشان هستند. اما اکثر علمای شیعه، با استفاده از برخی آیات قرآن که میفرماید: ﴿مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء﴾[۲۴۲] و ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ﴾[۲۴۳]، معتقدند که اولیای الهی، نیز در مواردی که لازم باشد از غیب آگاه میشوند. این معنا همچنین از روایات ائمه استفاده میشود. امام صادق(ع) در این باره میفرماید: "هنگامی که امام اراده میکند، چیزی را بداند، خدا به او تعلیم میدهد"»[۲۴۴].
|
پرسشهای وابسته
- مهمترین مصادیق علم غیب کداماند؟ (پرسش)
- علم به چه مواردی تنها نزد خداست؟ (پرسش)
- آیا علم غیب معصوم قابلیت افزایش دارد؟ (پرسش)
- آیا معصوم عالم به ملکوت است؟ (پرسش)
- آیا معصوم آگاهی از اسم اعظم الهی دارد؟ (پرسش)
- آیا معصوم از خطورات قلبی اطلاع دارد؟ (پرسش)
- آیا معصوم از اعمال و احوال خلق اطلاع دارد؟ (پرسش)
- آیا علم به ما کان و ما یکون و ماهو کائن علم غیب است؟ (پرسش)
- آیا علم به بلایا و منایا علم غیب است؟ (پرسش)
- آیا علم به گذشته و حال و آینده علم غیب است؟ (پرسش)
- آیا علم به ایمان یا عدم ایمان افراد علم غیب است؟ (پرسش)
- آیا معصوم به زمان و کیفیت مرگش علم دارد؟ (پرسش)
- آیا معصوم به زمان قیامت علم دارد؟ (پرسش)
- رابطه علم غیب با معجزه و کرامت چیست؟ (پرسش)
- آیا معجزه به واسطه علم غیب است؟ (پرسش)
- رابطه علم غیب با رویدادهای فراحسی چیست؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع علم غیب معصوم
پانویس
- ↑ ما این کتاب (آسمانی) را بر تو، به حق فرو فرستادهایم تا در میان مردم بدانچه خداوند به تو نمایانده است داوری کنی و طرفدار خائنان مباش؛ سوره نساء، آیه ۱۰۵.
- ↑ دوستان خداوند آنانند که به درون دنیا نگریستند، هنگامی که مردم برون آن را دیدند، و به فردای آن پرداختند آنگاه که مردم خود را سرگرم امروز آن ساختند؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۳۲.
- ↑ اولیای خداوند هم نشین دنیایند با بدنهاشان، و جانهاشان به جایگاهِ برتری ملأ اعلی وابسته است»}}نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷.
- ↑ پروردگارا! به من از فرمانروایی پارهای دادهای و از خوابگزاری بخشی آموختی؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۱.
- ↑ ای پدر! من در خواب یازده ستاره و خورشید و ماه را دیدم که برای من فروتن بودند؛ سوره یوسف، آیه ۴.
- ↑ و پدر و مادر خود را بر اورنگ خویش فرا برد و همه برای او به فروتنی در افتادند و گفت: پدر جان! این تعبیر خواب پیشین من است که خداوند آن را درست گردانید و بیگمان به من نیکی فرمود هنگامی که مرا از زندان بیرون آورد و شما را پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم را خراب کرده بود از بیابان نزد من آورد؛ به راستی پروردگارم در آنچه بخواهد، نازکبین است؛ همانا اوست که دانای فرزانه است؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۰.
- ↑ برای توضیح بیشتر به تفسیر المیزان، ج۳، ذیل آیه ۷ رجوع شود.
- ↑ داود جالوت را کشت و خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت و آنچه خود میخواست بدو آموخت؛ سوره بقره، آیه ۲۵۱.
- ↑ و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند؛ سوره انبیاء، آیه ۷۳.
- ↑ پاسداران وحی
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ج۲۶، ص۸۶.
- ↑ «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ سَمِعْتُكَ وَ أَنْتَ تَقُولُ غَيْرَ مَرَّةٍ لَوْ لَا أَنَّا نُزَادُ لَأَنْفَدْنَا قَالَ أَمَّا الْحَلَالُ وَ الْحَرَامُ فَقَدْ وَ اللَّهِ أَنْزَلَهُ اللَّهُ عَلَى نَبِيِّهِ (ص) بِكَمَالِهِ وَ مَا يُزَادُ الْإِمَامُ فِي حَلَالٍ وَ لَا حَرَامٍ قَالَ فَقُلْتُ فَمَا هَذِهِ الزِّيَادَةُ قَالَ فِي سَائِرِ الْأَشْيَاءِ سِوَى الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ قَالَ قُلْتُ فَتُزَادُونَ شَيْئاً يَخْفَى عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَقَالَ لَا إِنَّمَا يَخْرُجُ الْأَمْرُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَيَأْتِي بِهِ الْمَلَكُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) فَيَقُولُ يَا مُحَمَّدُ رَبُّكَ يَأْمُرُكَ بِكَذَا وَ كَذَا فَيَقُولُ انْطَلِقْ بِهِ إِلَى عَلِيٍّ (ع) فَيَأْتِي عَلِيّاً فَيَقُولُ انْطَلِقْ بِهِ إِلَى الْحَسَنِ فَيَقُولُ انْطَلِقْ بِهِ إِلَى الْحُسَيْنِ فَلَمْ يَزَلْ هَكَذَا يَنْطَلِقُ إِلَى وَاحِدٍ بَعْدَ وَاحِدٍ حَتَّى يَخْرُجَ إِلَيْنَا قُلْتُ فَتُزَادُونَ شَيْئاً لَا يَعْلَمُهُ رَسُولُ اللَّهِ فَقَالَ وَيْحَكَ يَجُوزُ أَنْ يَعْلَمَ الْإِمَامُ شَيْئاً لَمْ يَعْلَمْهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ الْإِمَامُ مِنْ قِبَلِه»؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۴
- ↑ «عَنْ عَلِيٍّ السَّائِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ مُوسَى(ع) قَالَ قَالَ: مَبْلَغُ عِلْمِنَا عَلَى ثَلَاثَةِ وُجُوهٍ مَاضٍ وَ غَابِرٍ وَ حَادِثٍ فَأَمَّا الْمَاضِي فَمُفَسَّرٌ وَ أَمَّا الْغَابِرُ فَمَزْبُورٌ وَ أَمَّا الْحَادِثُ فَقَذْفٌ فِي الْقُلُوبِ وَ نَقْرٌ فِي الْأَسْمَاعِ وَ هُوَ أَفْضَلُ عِلْمِنَا وَ لَا نَبِيَّ بَعْدَ نَبِيِّنَا»؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۴
- ↑ «أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَا ابْنَ أَبِي يَعْفُورٍ إِنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ مُتَوَحِّدٌ بِالْوَحْدَانِيَّةِ مُتَفَرِّدٌ بِأَمْرِهِ فَخَلَقَ خَلْقاً فَقَدَّرَهُمْ لِذَلِكَ الْأَمْرِ فَنَحْنُ هُمْ يَا ابْنَ أَبِي يَعْفُورٍ فَنَحْنُ حُجَجُ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ وَ خُزَّانُهُ عَلَى عِلْمِهِ وَ الْقَائِمُونَ بِذَلِكَ»کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۳
- ↑ دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ص ۲۵ و ۲۶
- ↑ امامان(ع) علم به آنچه بوده و خواهد بود تا روز قیامت را دارا هستند؛ کافی، جلد ۱، صفحه ۳۸۸ .
- ↑ کسی که گمان میکند خداوند بندهای را حجت خود در سرزمینهای خویش (و میان بندگان) قرار میدهد سپس تمام آنچه را که نیاز به آن دارد از او مکتوم میدارد دروغ بر خدا بسته است!؛ بحارالنوار، جلد ۲۶، صفحه ۱۳۸.
- ↑ رسول خدا هزار باب از حلال و حرام و از آنچه در گذشته واقع شده، و یا در آینده تا روز قیامت واقع میشود به من تعلیم داد که هر بابی هزار باب را میگشاید، و آن هزار هزار باب است؛ بحارالانوار، جلد ۴۰، صفحه ۱۳۰.
- ↑ پیام قرآن، ج۷، ص۲۴۲
- ↑ بررسی مسائل کلی امامت، ص ۲۹۲.
- ↑ پیامبر رحمت، ص ۱۳۴
- ↑ بیگمان خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره عنکبوت، آیه: ۶۲.
- ↑ بیگمان خداوند بر هر کاری تواناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۰.
- ↑ او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ - ۲۷.
- ↑ و اینگونه ما گستره آسمانها و زمین را به ابراهیم مینمایانیم؛ سوره انعام، آیه: ۷۵.
- ↑ ما زبان مرغان آموختهاند؛ سوره نمل، آیه: ۱۶.
- ↑ گفت: مرا چه میشود که هدهد را نمیبینم یا او از غایبان است؟او را سخت عذاب خواهم کرد یا سرش را خواهم برید مگر آنکه حجّتی آشکار برای من بیاورد.آنگاه (هدهد) درنگی کوتاه کرد و گفت: من به چیزی دست یافتم که تو نیافتهای و برای تو از (سرزمین) سبا خبر بیگمانی آوردهام؛ سوره نمل، آیه: ۲۰ - ۲۲.
- ↑ سلیمان از گفتار آن (مور) خندان لب گشود؛ سوره نمل، آیه: ۱۹.
- ↑ شما را از آنچه میخورید یا در خانه میانبارید آگاه خواهم ساخت؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۹.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص ۵۰۹
- ↑ مقتل جامع سیدالشهداء؛ ج۱.
- ↑ نک: بحارالانوار، ج٢٦؛ اصول کافی، ج١، ١٢٧-١٥١؛ بصائر الدرجات؛ علم غیب، نمازی شاهرودی؛ علم الغیب، از سلسله مقالات شیخ مفید، ج١؛ محمد علی کاظمینی بروجردی، جواهر الولایه در خلافت و ولایت تشریعی و تکوینی چهارده معصوم (ع)، مسجد میدان خراسان، تهران، ١٣٥٠هـ ، ص٣٢١؛ مجموعه مقالات علم امام، ص ٧٥٧-٧٥٨.
- ↑ نک: رویکرد عرفانی و فلسفی به علم امام، مجله هفت آسمان، ش ۴۴، س١٣٨٨.
- ↑ همان.
- ↑ کتاب القضا، میرزا حسن آشتیانی، ص۵۱؛ بحارالانوار، ج۲۶، ج۵۲، ص بجزای۲۵۷؛ تلخیص الشافی، ج۱، ص۲۵۲.
- ↑ علم غیب از نگاه عقل و وحی، ص۳۱۰-۳۱۱.
- ↑ منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد، ص ۶۶
- ↑ پژوهشی در باب علم امام، ص ۲۱ - ۲۲.
- ↑ کلینی، کافی، ج۱، ص۲۶۱ و ۲۶۲.
- ↑ فروخ صفار، بصائرالدرجات، ج۱، ص۵۶ و ۱۱۸.
- ↑ مفید، الارشاد، ج۱، ص ۲۵۷.
- ↑ شیخ انصاری، ج۱، ص۳۷۴.
- ↑ محقق مشکینی، حاشیه کفایة الاصول، ج۱، ص۴۶۲ و ۴۶۳.
- ↑ مفید، امالی، ص۳.
- ↑ بگو: جز خداوند کسی در آسمانها و زمین غیب را نمیداند؛ سوره نمل، آیه: ۶۵.
- ↑ مفید، امالی، ص۷۰.
- ↑ بحرانی، شرح نهج البلاغه، ص ۶۷.
- ↑ آنگاه همه فرشتگان، همگان فروتنی کردند؛ سوره حجر، آیه: ۳۰.
- ↑ علی شیروانی، پژوهشی در علم امام، ص۲۲.
- ↑ خراسانی، کفایة الاصول، ص۲۷۹.
- ↑ غروی اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج۱، ص۶۶۳.
- ↑ محمد حسین مظفر، علم الإمام، ص۱۲ و ۱۳.
- ↑ امام خمینی، شرح دعای سحر، ترجمه: سيد احمد فهری، ص۱۶ و ۱۷.
- ↑ و بدانید که خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۳۱.
- ↑ جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۱، ص۱۷۸.
- ↑ لواسانی، نور الافهام فی علم الکلام، ج۲، ص۹۷.
- ↑ گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، شماره ۳، ص۴۱ - ۵۳.
- ↑ بعضى از علماى علم اصول نیز گستردگى علم امام را در کتابهاى خود ثابت کردهاند؛ مانند کفایة الاصول، محمد کاظم خراسانی، ج١، ص٣٧۴؛ نهایة الدرایة فى شرح الکفایة، محمد حسین اصفهانى، ج٢، ص۴٨٨؛ بحرالفوائد فى شرح الفرائد، محمد حسین آشتیانى، ج٢ ص۶٠.
- ↑ «بنو نوبخت بیت معروف من الشیعة منسوبون إلى نوبخت الفارسی المنجم نبغ منهم کثیر من أهل العلم والمعرفة بالکلام والفقه والأخبار والآداب واشتهر منهم بعلم الکلام جماعة أشهرهم أبوسهل إسماعیل بن علی النوبختی وأبو محمد الحسن بن موسى النوبختی». أوائل المقالات، الشیخ المفید، ص١۴۵.
- ↑ «وقد خالف فیه بنو نوبخت - رحمهم الله - وأوجبوا ذلک عقلا وقیاسا». أوائل المقالات، الشیخ المفید، ص۶٧.
- ↑ براى اطلاع بیشتر، ر.ک: علم امام، محمدحسین مظفر
- ↑ سرگذشت کتاب شهید جاوید، رضا استادی، ص١٩٢.
- ↑ سوره احزاب، آیه ٣٣.
- ↑ سرگذشت کتاب شهید جاوید، رضا استادی، ص۵٧٣.
- ↑ بحث کوتاه درباره علم امام، سید محمد حسین طباطبایی، ص٢۵.
- ↑ «النبی والامام یجب ان یعلما علوم الدین و الشریعة ولایجب ان یعلما الغیب وما کان وما یکون لان ذلک یؤدی الى انهما مشارکان للقدیم تعالى فی جمیع معلوماته، ومعلوماته لاتتناهی وانما یجب ان یکونا عالمین لانفسهما وقد ثبت انهما عالمان بعلم محدث، والعلم لایتعلق على التفصیل الا بمعلوم واحد ولو علما ما لایتناهی لوجب ان یعلما وجود ما لایتناهی من المعلومات وذلک محال. ویجوز أن یعلما الغایبات والکاینات الماضیات او المستقبلات بأعلام الله تعالى لهما شیئا منها». متشابهات القرآن و مختلفه، محمد ابنشهرآشوب، ج١، ص٢١١.
- ↑ «إن الائمه من آل محمد(ص) قد کانوا یعرفون ضمائر بعض العباد ویعرفون ما یکون قبل کونه ولیس ذلک بواجب فی صفاتهم ولا شرطا فی إمامتهم وإنما أکرمهم الله تعالى به وأعلمهم إیاه للطف فی طاعتهم و التمسک بإمامتهم ولیس ذلک بواجب عقلا ولکنه وجب لهم من جهة السماع...»؛ اوائل المقالات، ص۶٧.
- ↑ «ولا یلزم اذا قلنا انه یجب أن یکون عالما بما أسند الیه، أن یکون عالما بما لیس هو اماما فیه کالصنائع وغیر ذلک...»؛ الاقتصاد الهادى إلى طریق الرشاد، الشیخ الطوسى، ص١٩٢.
- ↑ «...و أنهم في كمال العلم و العصمة من الآثام نظير الأنبياء ...و أنه سبحانه أظهر على أيديهم الآيات و أعلمهم كثيرا من الغائبات و الأمور المستقبلات و لم يعطهم من ذلك إلا ما قارن وجها يعمله من اللطف و الصلاح و ليسوا عارفين بجميع الضمائر و الغائبات على الدوام و لا يحيطون بالعلم بكل ما علمه الله تعالى...»، كنزالفوائد، ابن الفتح محمد بن على الكراجكى، ص١١٢.
- ↑ «...والمستفاد من الروایات المشار الیها بعد مراعاة الجمع بینها وبین معارضاتها من جهات شتى کما یقف علیه المتتبع لیس بازید من العلم بالموضوعات الجزئیة و الوقایع الشخصیة فی الجملة على طریقة القضیة المهملة... فلاینبغی لتوحش فی جواز خفاه مالم یظهره الله علیه بالاسباب الغیر العادیة من الوقایع الشخصیة المبتلى بها السائلون من اصحابه». حاشیه قوانین الاصول میرزا ابوالقاسم القمى، سید على قزوینى، ص٢٢٧.
- ↑ فرائد الاصول، مرتضى انصارى، ج١، ص٣٧۴.
- ↑ فالمتیقن هو الاعتقاد الاجمالی بما هو الواقع وایکال التفصیل الیهم علیهم السلام کما سلکه الشیخ فی الرسالة.کفایة الاصول با حاشیه مرحوم مشکینى، محمد کاظم خراسانى، ج١، ص٣٧۴.
- ↑ منابع علم امامان شیعه، ص ۴۳-۵۱.
- ↑ علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص ۴۴ و ۴۵.
- ↑ یوسف مدنی تبریزی، درر الفوائد فی شرح الفرائد، مکتبه بصیرتی، ج۳، ص ۲۷۲.
- ↑ محمد حسن نجفى، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج ۱ ص ۱۸۲.
- ↑ خاندان نوبخت از مبرّزترین متکلمان شیعه در قرن سه و چهار بوده و گرایش فلسفی داشتند. محمد طوسی، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد ، ص ۱۲، مقدمه محقق.
- ↑ صفار، محمد، بصائر الدرجات، ج۱، جزء اول، باب ۲۰ تا ۲۳؛ جزء دوم، باب ۱۳ تا ۲۱؛ جزء سوم تا هفتم؛ جزء نهم؛ جزء دهم، باب ۱، ۲، ۳، ۵تا ۹، ۱۶ و ۱۷؛ کلینی، محمد، الکافی، ج۱، کتاب الحجه، باب عرض الأعمال على النبی و الأئمة (ع)، جهت توضیح بیشتر ر.ک: عبدالرضا حمادی، گستره علم امام از منظر کلینی و صفار، فصلنامه امامت پژوهی.
- ↑ همو، الکافی، ج۱، ص ۱۴۷و ۱۴۸؛ همو، بصائر الدرجات، ج۱ ص۱۰۹، باب ۲۱.
- ↑ محمد حسین مظفر، علم الإمام، (چاپ شده در محمد حسن نادم، علم امام) ص۱۲.
- ↑ همو، علم الإمام، ص ۶۰.
- ↑ سید محمد حسین طباطبایی، رساله بحثی کوتاه درباره علم امام(ع)، چاپ شده در مجله نور علم، بهمن و اسفند ۱۳۷۱، شماره ۴۹ (از صفحه ۱۸ تا ۴۵).
- ↑ همو، طباطبایی، المیزان، ج۱۶، ص۲۹۴
- ↑ سوره نجم، آیه ۴۲.
- ↑ همو، سیره پیامبران در قرآن، ج ۶ ص ۱۵۹ و ۱۶۰.
- ↑ شیخ بهایى، محمد، منهاج النجاح فی ترجمة مفتاح الفلاح، مقدمه حسن حسنزاده آملی ص ۳۲تا ۳۴.
- ↑ انصاری، مرتضی، ۱۴۲۸ ق، فرائد الأصول، ج۲ ص۱۳۴.
- ↑ موسى بن جعفر تبریزى، فرائد الأصول (مع حواشى أوثق الوسائل) ج۳، ص۲۲۰.
- ↑ کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان، ص۴۷ الی ۵۳.
- ↑ المسائل الاکبریه، ص٦٩
- ↑ جواهر الکلام، ج١٣، ص٧٢-٧٦
- ↑ قرائد الاصول، ج٢، ص٣٤
- ↑ کتاب القضا، ص٥١
- ↑ مصباح الفقاهه، ج١، ص٥٨٣
- ↑ کتاب القضا، ج١، ص٧٤
- ↑ دفع الریب عن علم الغیب، ص٣٢٢
- ↑ گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل؛ ص۱۹۱.
- ↑ «از معلومات، و این امر محال است. و چندی قبل تبیین نمودیم که علوم دین و شریعت همان علومی هستند که او باید نسبت به آنها آگاهی داشته باشد. و اما آگاهی نسبت به امور غیبی و یا موجودات گذشته و آینده، در صورتی که خداوند متعال به ایشان نسبت به آنها آگاهی دهد امری ممکن و بلا مانع است، ولی در غیر اینصورت این امری لازم و ضروری نیست».
- ↑ «بنا براین اساس ضرورتی ندارد که امام نسبت به زمان وفات و یا کشته شدن خود به صورت دقیق آگاهی داشته باشد».
- ↑ باید نسبت به آگاهی پیامبر(ص) نسبت به خواندن و نوشتن چه اعتقادی داشته باشیم؟ آیا ایشان خواندن و نوشتن را خوب میدانست یا خیر؟.
- ↑ زیرا علم به نوشتن از علومی نیست که یقین بر ضرورت دانستن آنها توسط پیامبر و امام(ع) وجود داشته باشد. زیرا ما درباره پیامبر و امام یقین داریم که لازم است نسبت به خداوند متعال و حالات و صفات او، و نیز امور جائز و غیر جائز در نزد او، و هم چنین نسبت به احکام دیگر شریعت و احوال شرایع که پیامبر(ص) باید آنها را اعلام نماید و امام(ع) اقدام به محافظت از آنها نماید آگاهی و علم داشته باشند. تا دیگر کسی از آنها دیگری را مخالفت ننماید و دیگر نیازی به پرسش از شخص سومی نباشد، همانطور که مخالفین ما به آن معتقدند. و اما نسبت به مسائل و علوم دیگر همانند صنایع و سایر فنون، دیگر ضرورتی بر لزوم آگاهی پیامبر یا امام نسبت به آنها نیست. و نوشتن همانند حرفه نساجی و زرگری است، همانطور که ضرورتی ندارد که ایشان حرفه های مختلف را بدانند، ضرورتی بر آگاهی نسبت به نوشتن نیز وجود ندارد.
- ↑ و گفتیم: که ضرورت داشتن این مسأله باعث ضرورت داشتن آگاهی نسبت به سایر علوم غیبی و آشکار می گردد، و اینکه دیگر باید هر پیامبر و امامی نسبت به تمامی علوم خداوند متعال آگاهی داشته باشند. و گفتیم که این امر باعث می گردد که محدث همانند قدیم متعال نسبت به خود علم داشته باشد، زیرا امکان ندارد علم واحد به صورت تفصیلی به معلوم تعلق یابد، و هر معلوم مفصلی باید علم مفردی داشته باشد که به او تعلق یابد، و اینکه ممکن نیست محدث نسبت به خود علم و آگاهی داشته باشد، و هم چنین ممکن نیست که وجود بی نهایت از معلوم ناشی گردد. در نتیجه بطلان معتقدان به احاطه امام نسبت به تمامی امور آگاهی دارد، ثابت گردید.
- ↑ گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات.
- ↑ بیشک امام جانشین و محل رجوع مردم در تمامی مسائل و امور میباشد.
- ↑ امام وارث پیامبر اکرم(ص) و تمامی پیامبران و امامان(ع) قبل از خود میباشد.
- ↑ امام محل نگهداری علم خداوند متعال و گنجینههای علم او میباشند.
- ↑ امام(ع) عالم به تمامی قرآن کریم و سنت و روش پیامبر خود میباشد.
- ↑ امام(ع) نسبت به تمام آنچه که مردم بدان نیازمندند آگاه میباشد.
- ↑ نزد امام(ع) اسم اعظم میباشد.
- ↑ امام(ع) عالم به دیگر آسمانها و زمین و هر آنچه که میان آن دو از تر و خشک وجود دارد، میباشد.
- ↑ امام(ع) نسبت به آنچه که وجود داشته و آنچه که به وجود خواهد آمد و آنچه که وجود دارد آگاه است.
- ↑ برای خداوند متعال دو علم وجود دارد؛ علمیعام، و علمیخاص و ویژه که هیچ کس را نسبت به آن آگاه نساخته است.
- ↑ برای خداوند متعال علمیاست که آن را در اختیار فرشتگان قرار نداده، و در عالم تقدیر میباشد.
- ↑ همانا خداوند متعال دارای علم مکفوف و علم مبذول میباشد.
- ↑ برخی از امامان معصوم(ع) از دیگر امامان(ع) برتر میباشند، ولی همگی در آگاهی نسبت به حلال و حرام در یک سطح میباشند.
- ↑ بی شک امام(ع) داناتر از سلیمان میباشد.
- ↑ قطعا جناب موسی(ع) از جناب خضر داناتر میباشد، و قطعا امام(ع) از هر دو برتر میباشد.
- ↑ جناب پیامبر اکرم(ص) با مردم به نماز ایستاد و مرتک سهو گردیدند.
- ↑ جناب امیرالمؤمنین علی(ع) با مردم به نماز ایستاد در حالی که طهارت نداشتند.
- ↑ امام باقر(ع) در عمل غسل دچار فراموشی گردید.
- ↑ من علمینسبت به قضاوت نمودن ندارم.
- ↑ علم غیب از دیدگاه فریقین؛ ص ۲۸-۳۰.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۲۶۰.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۲۵۸.
- ↑ بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید، فصلنامه فلسفی کلامی، پاییز ۱۳۸۹ (شماره ۴۵) ص ۳۱۴ - ۳۱۵.
- ↑ «که من برای شما نشانهای از پروردگارتان آوردهام؛ من برای شما از گل، (انداموارهای) به گونه پرنده میسازم و در آن میدمم، به اذن خداوند پرندهای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد»؛ سوره آل عمران، آیه ۴۹.
- ↑ الولایة التکوینیة بین الکتاب و السنة، هشام شرى العاملی، ص ۱۰۷
- ↑ «گفت: پروردگارا! مرا بیامرز و مرا آن پادشاهی ده که پس از من هیچ کس را نسزد؛ بیگمان این تویی که بسیار بخشندهای. * پس ما باد را رام او کردیم که به فرمان او هر جا میخواست به نرمی روان میشد»؛ سوره ص، آیه ۳۵ و ۳۶.
- ↑ «این بخشش ماست، پس بیشمار ببخش یا (برای خود) نگهدار!»؛ سوره ص، آیه ۳۹.
- ↑ «و آهن را برای او نرم کردیم»؛ سوره سبأ، آیه ۱۰.
- ↑ «ای کوهها و پرندگان با وی همنوا شوید! و آهن را برای او نرم کردیم»؛ همان.
- ↑ آگاهی امامان از غیب، ص ۴۸-۵۱.
- ↑ اصول کافی، ج۱، ص۳۷۷.
- ↑ اگر کسی گمان برد که خداوند متعال بندهای را در سرزمین های خود حجت قرار دهد، سپس تمام آنچه که به آن نیازمند است را از او پوشیده گرداند، با این گمان خود به خداوند متعال افترا و تهمت بسته است؛ بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۳۹.
- ↑ پایاننامه علم ائمه از نظر عقل و نقل، ص ۸۷-۸۹.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۱۳۱.
- ↑ بیگمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو میفرستد و از آنچه در زهدانهاست آگاه است و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمیداند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ سوره لقمان، آیه: ۳۴.
- ↑ نجفی لاری، عبدالحسین، معارف السلمانی، چاپ شده در کتاب «علم امام» محمد حسن نادم، ص ۲۰.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۱۳۲.
- ↑ بیگمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو میفرستد و از آنچه در زهدانهاست آگاه است و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمیداند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ سوره لقمان، آیه: ۳۴.
- ↑ مظفر، محمدحسین، علم الامام، ص ۱۲ - ۱۳.شیروانی، علی، ترجمه این کتاب، ص ۲۸ - ۲۹.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۱۳۳.
- ↑ المیزان، ج ۱۸، ص۱۹۰ - ۱۹۴؛ ج ۲۰، ص ۵۳- ۵۹.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۱۳۵.
- ↑ قطعا اگر بخواهد بداند، خواهد دانست؛الکافی (ط - الإسلامیة)، ج۱، ص ۲۵۸.
- ↑ بدانید که خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۳۱.
- ↑ خداوند آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است میداند و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره حجرات، آیه: ۱۶.
- ↑ آگاه باش که او به هر چیزی چیره است؛ سوره فصلت، آیه: ۵۴.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان، ج ۱، ص ۱۷۶ - ۱۷۷.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۱۳۹.
- ↑ سبحانی، جعفر، آگاهی سوم یا علم غیب، ص ۱۶۷.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۱۴۰.
- ↑ شیخ انصاری، فرائد الاصول، ج ۱، ص ۳۷۴.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۱۴۱.
- ↑ «و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمیداند». سوره انعام، آیه ۵۹.
- ↑ «از تو از برپا شدن رستخیز میپرسند که چه هنگام است؟ بگو: دانش آن، تنها نزد پروردگار من است؛ هیچ کس جز او در زمان آن از آن پرده بر نمیدارد؛ (بار آن) در آسمانها و زمین، سنگین است، جز ناگهان به سراغتان نمیآید؛ از تو میپرسند گویی تو از آن نیک آگاهی بگو: دانش آن، تنها نزد خداوند است اما بیشتر مردم نمیدانند». سوره اعراف، آیه ۱۸۷.
- ↑ پرسمان قرآنی نبوت.
- ↑ سید محمد حسین طباطبایی؛ المیزان: ج۶، ص۲۱۰؛ سید محمد حسین فضل الله؛ من وحی القرآن: ج۲۳، ص ۱۶۷.
- ↑ سید محمد حسین فضل الله؛ من وحی القرآن: ج۸، ص ۳۸۵ و ج۹، ص ۱۳۸.
- ↑ او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ - ۲۷.
- ↑ سید محمد حسین فضل الله؛ من وحی القرآن: ج۲۳، ص ۱۶۷.
- ↑ مجمع البیان: ج۳، ص۳۲۶
- ↑ سید محمد حسین فضل الله؛ من وحی القرآن: ج۸، ص ۳۸۳.
- ↑ علم پیامبر و امام در تفسیر "من وحی القرآن"
- ↑ سوره جن، آیه ۲۶و۲۷.
- ↑ بی شک امام جانشین و محل رجوع مردم در تمامی مسائل و امور می باشد.
- ↑ امام وارث پیامبر اکرم(ص) و تمامی پیامبران و امامان(ع) قبل از خود می باشد.
- ↑ امام محل نگهداری علم خداوند متعال و گنجینه های علم او می باشند.
- ↑ امام(ع) عالم به تمامی قرآن کریم و سنت و روش پیامبر خود می باشد.
- ↑ برخی از علم امام(ع) آن علمی است که خداوند متعال هیچ فردی را نسبت به آن آگاه نساخته و آن را مخصوص و ویژه خود قرار داده است.
- ↑ برای خداوند متعال دو علم وجود دارد؛ علمی عام، و علمی خاص و ویژه که هیچ کس را نسبت به آن آگاه نساخته است.
- ↑ برای خداوند متعال علمی است که آن را در اختیار فرشتگان قرار نداده، و در عالم تقدیر می باشد.
- ↑ برخی از امامان معصوم(ع) از دیگر امامان(ع) برتر می باشند، ولی همگی در آگاهی نسبت به حلال و حرام در یک سطح می باشند.
- ↑ بی شک امام(ع) داناتر از سلیمان می باشد.
- ↑ قطعا جناب موسی(ع) از جناب خضر داناتر می باشد، و قطعا امام(ع) از هر دو برتر می باشد.
- ↑ من آگاهی و علمی نسبت به علم قضاوت نمودن ندارم.
- ↑ پایگاه تخصصی نقد وهابیت.
- ↑ هر گاه امام بخواهد چیزی را بداند خداوند به او میآموزد.
- ↑ بساط علم و دانش برای ما گسترده میشود آن گاه می دانیم و (بساط آن) برچیده میشود پس نمیدانیم.
- ↑ علم غیب ائمه معصومین(ع)؛ ص۵۲-۵۵.
- ↑ رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا؛ ص ۸۸.
- ↑ امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة،، ص۲۱۲.
- ↑ امام خمینی، شرح دعای سحر، ص۱۱۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج:۸، ص۲۲۱.
- ↑ امام خمینی، شرح دعای سحر، صص. ۱۱۱ -۱۱۲.
- ↑ امام خمینی، تفسیر سوره حمد، ص۱۱.
- ↑ تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی، ص۱۲۸.
- ↑ سوره نمل، آیه: ۴۰.
- ↑ سوره رعد، آیه: ۴۳.
- ↑ کنکاشی در کیفیت و سرچشمههای علم امام.
- ↑ وبگاه پرسمان.
- ↑ سوره طه، آیه ۶۷و۶۸.
- ↑ «و(او را به عنوان) رسول به سوی بنی اسرائیل(قرار داده، که به آنها میگوید:) من نشانهای از طرف پروردگار شما، برایتان آوردهام؛ من از گِل، چیزی به شکل پرنده میسازم؛ سپس در آن میدمم و به فرمان خدا، پرندهای میگردد. و به اذن خدا، کورِ مادرزاد و مبتلایان به برص (پیسی) را بهبودی میبخشم؛ و مردگان را به اذن خدا زنده میکنم؛ و از آنچه میخورید، و در خانههای خود ذخیره میکنید، به شما خبر میدهم؛ مسلماً در اینها، نشانهای برای شماست، اگر ایمان داشته باشید» سوره آل عمران، آیه ۴۹.
- ↑ وبگاه پرسمان
- ↑ سید مرتضی، علی، الشافی فی الامامه، ج۲، ص۲۶، شیخ طوسی، محمد، تخلیص الشافی، ج۱، ص۲۵۲.
- ↑ قاری، ملاعلی، شرح الشفاء، ج۲، ص۲۰۹.
- ↑ ابن حنبل، احمدف المسند، ج۴، ص۵۰۶، ۳۵۴، ۲۱۴؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۳ - ۴.
- ↑ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس؛ سوره رعد، آیه: ۴۳.
- ↑ ابن مغازلی، علی، مناقب علی بن ابی طالب، ص۳۱۴؛ قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۵، ص۲۳۶؛ حاکم حسکانی، عبیدالله، شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۰۷ - ۳۱۰.
- ↑ طبرسی، احمد، الاحتجاج، ج۱، ص۳۶۸؛ کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۴۲۳؛ صفار قمی، محمد، بصائرالدرجات، ص۲۱۶.
- ↑ المیزان، ج۱۱، ص۳۸۷-۳۸۴.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۵۷، ۲۲۹؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۱، ص۳۶۷؛ ابن عبدالوهاب، حسین، عیون المعجزات، ص۳۹؛ بحرانی، سیدهاشم، ینابیع المعاجز، ص۱۳ - ۲۲
- ↑ بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۷۹
- ↑ بحارالانوار، ج۲۷، ص۳۷، بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القران، ج۵، ص۵۸، همو، ینابیع المعاجز، ص۳۴
- ↑ حاکم کسانی، عبیدالله، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۹ - ۳۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۳۸؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۵۱؛ بخاری، اسماعیل، التاریخ الکبیر، ج۸، ص۱۶۵
- ↑ کتاب سلیم بن قیس، ص۴۳۳، ۴۶۳، تفسیر فرات الکوفی، ص۶۸، ۱۸۸؛ شیخ طوسی، محمد، الامالی، ص۵۲۳
- ↑ صفار قمی، محمد، بصائرالدرجات، ص۱۲۷؛ بحرانی، سیدهاشم، ینابیع المعاجز، ص۳۷؛ بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۱۰
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵، ص۱۸۱
- ↑ ری شهری، محمد، موسوعه الامام علی بن ابی طالب(ع)، ج۱۱، ص۱۰۷-۱۶۴
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۵۹، ص۴۸
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۳ - ۴
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۶ - ۱۹۷، صفار قمی، محمد، بصائر الدرجات، ص۲۰۱.
- ↑ «بی شک ما اهل بیت نسبت به علم منایا و علم بلایا و علم انساب آگاهی داریم»؛ صفار قمی، محمد، بصائر الدرجات، ص۲۶۸
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۸۴؛ مجلسی، محمدباقر، مراه العقول، ج۶، ص۶۷؛ شیخ طوسی، محمد، اختیار معرفه الرجال، ص۷۶.
- ↑ مصنفات الشیخ الفید(اوائل المقالات)، ج۴، ص۶۷
- ↑ حر عاملی، محمد، اثبات الهداه، ج۲، ص۴۶۰
- ↑ حر عاملی، محمد، اثبات الهداه، ج۲، ص۴۶۱، کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۳۸، صفار قمی، محمد، بصائرالدرجات، ص۸۹-۸۷
- ↑ صفار قمی، محمد، بصائرالدرجات، ص۳۳۳-۳۴۰؛ ری شهری، محمد، اهل البیت فی الکتاب و السنه، ص۲۰۲-۱۹۹
- ↑ ابن شهرآشوب، محمد، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۳۳۲؛ صفار قمی، محمد، بصائرالدرجات، ص۳۳۵
- ↑ راوندی، قطب الدین،الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۷۵۳؛ بحارالانوار، ج۴۷، ص۱۱۹
- ↑ شیخ صدوق، محمد، عیون اخبارالرضا، ص۶۵۰ -۶۵۱
- ↑ ری شهری، محمد، اهل البیت، فی الکتاب و السنه، ص۲۰۲، به نقل از اثبات الوصیه
- ↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۳۳۱، صفار قمی، محمد، بصائرالدرجات، ص۳۴۳-۳۴۴، ۳۵۳-۳۴۷
- ↑ پژوهشگران وبگاه پرسمان دانشجویی
- ↑ صول کافی، ج۱، «باب ان الائمه (ع) یعلمون علم ماکان و ما یکون و بحارالانوار، ج۱۶ ،باب ۱۴.
- ↑ مظفر، محمد رضا، علم امام، ترجمه و مقدمه علی شیروانی، ص۷۳؛ قابل ذکر است مظفر این پاسخ را به عنوان یک احتمال ذکر میکند، ولی آن را نمیپذیرد.
- ↑ پژوهشگران وبگاه پرسمان
- ↑ اصول کافی، جلد ۱، صفحه ۲۰۳ - ۱۹۸.
- ↑ اصول کافی، جلد ۱، صفحه ۲۵۸.
- ↑ خصیبی، ابی عبدالله، الهدایه الکبری، صفحه ۲۳۸.
- ↑ جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان(ع) شیعه، صفحه ۲۱۸. به نقل از عبرات المصطفین، محمودی، محمد باقر، جلد ۱.
- ↑ تاریخ طبری، جلد ۴، صفحه ۲۹۱ و ترجمه الامام حسین (ع) صفحه ۲۰۲.
- ↑ گرفته شده از:علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، جلد ۱۸، صفحه ۱۹۲، جلد ۱۳، صفحه ۷۲ - ۷۴، جلد ۱۹، صفحه ۹۲. جلد ۱۲، صفحه ۱۴۴.
- ↑ او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه ۲۶ - ۲۷.
- ↑ پس رسول الله(ص) نزد خداوند برگزیده است و ما اهل البیت، وارثان همان رسولی هستیم که خداوند او را ا ز آن چه از غیبش بخواهد، آگاه می گرداند. پس آن چه گذشته و آن چه تا قیا مت اتفا ق خواهد افتا د را می دا نیم». پس پیامبر اکرم (ص) ، آن را به وسیله وحی از خداوند دریافت میکند و ائمه(ع) بواسطه وراثت از پیا مبر اکرم (ص)؛ طباطبائی، المیزان، ج۲۰، ص ۵۳ و ۵۹ (با تصرف).
- ↑ جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد؛ سوره جن، آیه ۲۷.
- ↑ و شمار هر چیز را دارد؛ سوره جن، آیه ۲۷.
- ↑ رجب برسی، حافظ، مشارق انودر القین، ص ۲۶۷، ج ۱.
- ↑ وبگاه رهروان ولایت
- ↑ نرم افزار مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات، وبگاه رهروان ولایت
- ↑ «خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمیگزیند». سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.
- ↑ «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد». سوره جن؛ آیه ۲۶ و ۲۷
- ↑ وبگاه اسلام کوئست