بحث:شایسته‌سالاری در معارف و سیره علوی

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۴ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۲۷ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

از اصول اساسی در گزینش‌ها مسأله «شایسته‌سالاری» و «لیاقت‌مداری» است. برخورداری از خصال و فضایل برجسته فردی به تنهایی نمی‌تواند محور گزینش باشد، باید در کنار آن توان کاری نیز باشد به دیگر عبارت مجموعه «تعهد» و «تخصص» معیار گزینش است[۱].

شایسته‌سالاری در انتخاب کارگزاران

مهم‎ترین رویکرد حضرت علی(ع) به مدیریت، مدیریت دانش‎محور و شایسته‌سالاری در امور بود. مدیریت نادانان، سبب تضییع اصول و توجه به فروع و مسائل غیر ضروری می‌شود. امام علی(ع) در سیره خویش بر شایسته‌سالاری کارگزاران تأکید می‌ورزیدند. حضرت شرحاً رهبری را توانایی و دانایی دانسته و با اشاره به شایستگی کارگزاران فرمودند: «إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِيهِ»[۲].

در سیره حضرت، توجه و حساسیت در انتخاب کارگزاران با آزمودن آن‎ها صورت میگرفت و به ویژگی‌های ظاهری توجه نمی‌شد: «ثُمَّ انْظُرْ فِي أُمُورِ عُمَّالِكَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً وَ لَا تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً وَ أَثَرَةً»[۳]؛ «ثُمَّ لَا يَكُنِ اخْتِيَارُكَ إِيَّاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِكَ وَ اسْتِنَامَتِكَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْكَ»[۴].

حضرت به صراحت اعلام می‌کند اگر شایسته‌تر از خود، بر امر حکومت سراغ داشتم، هرگز زمامداری را نمی‌پذیرفتم: «لَوْ عَلِمْتُ أَنَّ أَحَداً أَوْلَى بِهِ مِنِّي مَا قَدِمْتُ عَلَيْهِ»[۵].

با توجه به سیره حضرت و خصوصاً دستورالعمل مدیریتی به مالک اشتر، کارگزاران به تناسب حساسیت جایگاه، باید دارای ویژگی‌ها و توانمندی‌‎هایی باشند؛ از جمله: با تجربه باشد، دارای حیا و عفت باشد، از اصالت خانوادگی برخوردار باشند، دیندار و با تقوا باشد، حق‎گو و شجاع باشد. مشاور و وزیر افراد پست و ظالم نبوده باشد؛ در مقابل فساد، نرمی و انعطاف به خرج ندهد، در پی اصلاح امور مردم باشد، نسبت به مردم انعطاف و نسبت به فساد شدت داشته باشد، خودرای و مستبد نباشد، طرفدار مظلوم باشد و مقابل ظلم ظالم بایستند، انصاف داشته باشد، چاپلوسان او را تحت تاثیر قرار ندهند، به حقوق افراد توجه داشته باشد، با دانایان مشاورت داشته باشد، و به طورکلی صفات نیکو و شایسته مدیریت در او جمع باشد تا بتواند در جهت مصالح مردم تلاش کند[۶].

شایسته‌سالاری

امام علی(ع) در سیره حکومتی خویش، افراد شایسته و صالح را برای فرمانداری و حکومت بر ولایات و سایر مسئولیت‌ها بر می‌گزید و هرگز اجازه نمی‌داد والیان ناشایست بر مردم حکومت کنند. او تمام کسانی را که عثمان بر سر کار گمارده بود، از کار و مسئولیتشان برکنار کرد و به جای آنان، کارگزارانی شایسته گمارد.

حضرت در نخستین گام برای اصلاحات اداری، همه عوامل تبهکار را که پست‌هایی را به سبب اشرافیت یا بازی‌های سیاسی به دست آورده بودند، عزل کرد و در صدر همه آنان، معاویه را که رئیس بزرگ‌ترین قبیله نیرومند قریش و از سابقه‌ای طولانی در اسلام برخوردار بود، کنار زد. گروهی از یارانش به او پیشنهاد کردند که برای مخالفانش بنویسد در مقام خویش باقی بمانند، تا پس از قوام یافتن زمامداری‌اش آنان را برکنار کند. حضرت فرمود: «نیرنگ و فریب در آتش است و من چنین نخواهم کرد»[۷].

ابن عباس می‌گوید: وقتی از مکه به مدینه بازگشتم، زمانی بود که مردم با علی بیعت کرده بودند به منزل علی(ع) رفتم و دیدم مغیرة بن شعبه با حضرت خلوت کرده است؛ صبر کردم تا مغیره از منزل خارج شد. نزد حضرت رفتم و پرسیدم: مغیره چه می‌گفت حضرت فرمود: مغیره دو بار نزد من آمد. یک بار خواست معاویه را ابقا کنم و چون نتیجه‌ای نگرفت، بار دوم آمد و خواست که وی را برکنار کنم. ابن عباس گفت: مغیره بار اول از روی خیرخواهی از تو درخواست ابقای معاویه را کرد و بار دوم به تو خیانت ورزید. حضرت فرمود: حال تو چه نصیحتی داری؟ ابن عباس گفت: من نیز از تو می‌خواهم معاویه را ابقا کنی؛ زیرا اگر چنین نکنی، درباره بیعت بازخواست خواهی شد و قتل عثمان را به گردن تو خواهد گذاشت و شام را بر ضد تو خواهد شوراند و از طرف دیگر من از طلحه و زبیر نیز ایمن نیستم که بر تو نیاشوبند و عراق را بر ضد تو بسیج نکنند. حضرت فرمود: اینکه گفتی صلاح است معاویه را ابقا کنم، به خدا سوگند شک ندارم که خیرخواهی است؛ اما زودگذر است و دینم مرا ملزم می‌سازد که تمام کارگزاران عثمان را بر کنار سازم؛ اگر پذیرفتند که به خیر خودشان است و اگر نپذیرند، سر و کارشان با شمشیر است. بار دیگر ابن عباس حضرت را نصیحت کرد که چند روزی از خلافت کناره‌گیری کند و بعد که اوضاع آرام شد، بازگردد؛ چون مردم کسی بهتر از او را ندارند، باز به سراغ وی خواهند رفت و دوباره با او بیعت خواهند کرد و خود آنان به شورش‌گران امان نخواهند داد؛ یا اینکه معاویه را ابقا کند. حضرت این بار نیز نپذیرفت و فرمود: حتی برای یک ساعت هم معاویه را ابقا نخواهد کرد[۸].

بسیار جای شگفتی است که ابن عباس و مغیرة بن شعبه، در این موضوع، همسو شده‌اند؛ به ویژه ابن عباس که خود از شاگردان علی(ع) بود و به خوبی وی را می‌شناخت؛ البته باید توجه داشت که علی(ع) بهتر از ابن عباس و مغیره از اوضاع شام، معاویه، طلحه و زبیر و سایر حوادث آگاه بود؛ اما حاضر نبود به تعبیر خودش، خیر عاجل را به بدنامی ابدی بخرد. او به وظیفه الهی خویش عمل می‌کند؛ حتی اگر این انجام وظیفه، به قیمت از دست رفتن حکومت و زمامداری‌اش تمام شود. امام نه تنها عدالت را فدای امیال و حکومت خویش نکرد، بلکه خود و حکومتش را فدای حق و عدالت کرد.

امام علی(ع) فقط به برکناری افراد ناشایست و تبه‌کار از مقام‌هایشان بسنده نکرد؛ بلکه کوشید تا شایسته‌ترین افراد را به حکومت ولایات بگمارد. او خود در مورد ویژگی‌های افراد شایسته فرمانداری و حکومت می‌فرماید: ای مردم، سزاوارترین کس به حکومت و خلافت، قوی‌ترین مردم به آن و داناترین آنان به فرمان‌های خداوند در آن است[۹].[۱۰]

شاخص‌های شایسته‌سالاری

شایسته‌سالاری که در اسلام سفارش شده در مواردی عام است و برای تمامی افراد و ارکان و زمامداران حکومت به طور مشترک است، اما هر کدام از بخش‌های مختلف حکومت از کارمندان دولت (قوه مجریه) و قضات (قوه قضاییه) و مشاوران (قوه مققنه) و فرماندهان نظامی باید به تناسب جایگاهی که دارند ویژگی‌های خاص خود را داشته باشند که در اینجا اول به ویژگی‌های عام و بعد خاص می‌پردازیم.

ایمان

تقوا

علم

عدالت

راست‌گویی

بصیرت

اخلاق نیکو

رفق و مدارا

قاطعیت

انتقادپذیری

تغافل

ایجاد امیدواری

صبر و استقامت

اصالت خانوادگی

با توجه به اهمیت صلاحیت اخلاقی افراد، نقش خانواده نیز در پرورش خصال نیک و سجایای اخلاقی روشن می‌گردد. اگر صفات اخلاقی و پسندیده در نفس انسان ملکه نشوند هرگز مصدر افعال خوب واقع نمی‌گردند.

روشن است که ملکه شدن یک صفت خوب به مدت زمانی طولانی نیاز دارد، و اگر افراد مورد گزینش از خاندان شریف و با فضیلت باشند، می‌توان تصور کرد که صفات اخلاقی در آنها از سنین کودکی شکل گرفته و با دوام و ریشه‌دار در فرد وجود دارند. علاوه بر آن، صفات خوب و بد از طریق ارث به فرزند منتقل می‌شوند. اخلاق خوب و پسندیده یا زشت و نکوهیده معرف پاکی وراثت یا بدی آن هستند.

بنابراین، اخلاق نقش محوری در اداره امور دارد و اصالت خانوادگی در تأیید صلاحیت اخلاقی افراد نیز نقشی به مراتب مؤثرتر داراست. مولا علی(ع) به مالک اشتر می‌فرماید: «کارگزاران دولتی را از میان مردمی انتخاب کن که... با حیا و از خاندان‌های پاکیزه و با تقوا باشند»[۱۱].

مقدمه

شایستگی در لغت به معنای داشتن توانایی‌، اختیار، مهارت‌، دانش‌، لیاقت و صلاحیت است‌. شایستگی‌ها مجموعه‌ای از دانش، مهارت‌ها، خصوصیات شخصیتی، علایق، تجارب و توانمندی‌ها در یک شغل یا نقش خاص است که موجب می‌شود فرد در سطحی بالاتر از حد متوسط در انجام وظیفه و ایفای مسئولیت خویش به موفقیت دست یابد. در عرف هم داشتن شایستگی و شایسته سالاری بیشتر در انتخاب و انتصاب مدیران عالی و میانی سازمان‌ها به کار می‌رود. البته این مسأله در مورد کارکنان و مدیران عملیاتی نیز مصداق پیدا می‌کند. برای برخورداری از مزایای شایسته‌سالاری (از جمله‌: افزایش اثربخشی فرد و سازمان‌، ارتقای رضایت شغلی‌، روحیه احساس تعلق کارکنان نسبت به سازمان‌، ایجاد انگیزه جهت تلاش‌، بهبود و ارتقای سطح عملکرد و توانایی کارکنان و…) منطقی است که سازمان‌، نظام شایسته‌سالاری را نهادینه کند و در کنار آن و به عنوان جزئی از آن‌، شایسته‌گزینی و شایسته‌سازی را نیز مدنظر قرار دهد.

نظام شایسته‌سالاری عبارتست از نظامی که در آن مزایا و موقعیت‌های شغلی تنها بر اساس شایستگی و نه بر مبنای جنسیت، طبقه اجتماعی، قومیت و یا ثروت به افراد داده می‌شود. شایسته‌سالاری دیدگاهی است که بر اساس آن افراد از طریق نظام آموزشی و با تلاش و کوشش فراوان استعدادهای خود را شکوفا کرده و در نهایت فارغ از جنسیت، طبقه اجتماعی، قومیت و یا ثروت برای تصدی مناسب یک شغل، فقط و فقط بر اساس شایستگی است (دیدگاه بیلتون). شایسته‌سالاری به مفهوم بکارگماری مناسب‌ترین افراد در مناسب‌ترین جایگاه در سازمان است. امروزه در سازمان‌های رشد یافته و یا درحال رشد شایسته‌سالاری از اهمیت خاصی برخوردار است.[۱۲]

فرآیند شایسته‌سالاری

شایستگی به منزله موضوعی بدیع و مجموعه‌ای پیچیده از سازوکارهایی است که باید طی فرآیندی بلند مدت، علمی و سنجیده در سازمان‌ها استقرار یابد. لازمه شایسته‌سالاری فراهم آوردن زیر بناهای مربوطه از نظر ساختاری، نگرشی، قانونی و سازمانی است. استقرار شایسته‌سالاری در یک سازمان با شایستهدوستی شروع و با شایسته گزینی و شایسته‌پروری تکامل و با شایسته‌داری تداوم مییابد. در واقع اجرای شایسته به کوششی دراز مدت، پیگیر و مستمر برای دگرگونی اجتماعی و فرهنگی دارد. فرآیند شایسته‌سالاری را می‌‌توان بعنوان یک فرآیند تلفیقی از زیر فرآیندهای شایسته‌خواهی، شایسته‌سنجی، شایسته‌گزینی، شایسته‌گری، شایسته‌گماری، شایسته‌داری، شایسته‌پروری ترسیم کرد.

  1. شایسته‌خواهی: شایسته‌خواهی بعنوان یک ارزش اجتماعی به‌صورت فرهنگ جامعه بروز می‌کند. در فرهنگ اسلامی بعنوان یک ارزش (تقدم افاضل و تاخر پست‌تران) مورد توجه بسیار قرار دارد.
  2. شایسته‌شناسی: شایسته‌شناسی نیازمند تمهیدات مناسب و مخصوص بخود می‌باشد. امروزه با توسعه نرم‌افزارها و ایجاد بانک اطلاعاتی، اطلاعات شایستگان بر حسب توانمندی‌های روحیذهنی، عمومی – تخصصی و بر اساس بررسی‌های دقیق علمی و آزمون‌ها و مصاحبه‌های ساختمند شناخته می‌شوند.
  3. شایسته‌سنجی: لازم است افرادی که فکر می‌کنند توانمندی شایستگان را دارند مورد سنجش قرار گیرند. این امر نیازمند بازخوانی دقیق آموزه‌های دینی، اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی برای تعریف معیارهای سنجش می‌باشد.
  4. مورد نظر به شایستگان. وضعیت ایده‌آل نیز باید مشخص شود.
  5. شایسته‌گری: به معنای جلب توجه و جذب مدیران شایسته است. برای این منظور نیازمند فضای رقابتی برای فعالیت‌ها می‌باشیم.
  6. شایسته‌گماری: شایسته‌گماری یعنی گماردن شایستگان در جایگاه درست خود. این امر نیازمند وجود زمینه‌های فرهنگی برای جلوگیری از هرگونه اقدام نسنجیده است.
  7. شایسته‌داری: به حفظ و نگهداری افراد شایسته، شایسته‌داری می‌گویند. این امر دارای اهمیت فراوانی نسبت به جذب دارد؛ لذا باید تمهیدات لازم فراهم شود تا افراد احساس عدالت کنند و باعث عدم خروج این افراد از سازمان بشود.
  8. شایسته‌پروری: نظام شایسته‌سالار در نهایت با رعایت موارد بالا و با فراهم آوردن زمینه‌های پرورش افراد آنان را به مراتب بالاتر بینش و آگاهی و توانمندی سوق می‌دهد. در شکل یک فرآیند شایسته‌سالاری نشان داده شده است[۱۳].

پایه و اساس شایسته‌سالاری

موقعیت اجتماعی افراد ترکیبی از بهره هوشی، تلاش و کوشش است. نظام اجتماعی در حال حرکت بسوی جریانی است که در آن توده‌های افراد حاکمان و نخبگانی را از قدرت خلع می‌کنند که از احساسات و نیازهای عامه مردم فاصله گرفته‌اند. شایسته‌سالاری سیستمی است که مدیر و کارکنان بواسطه شایسته بودن انتخاب می‌شوند. شایسته‌سالاری بهره‌گیری از انرژی خلاق افراد نخبه و برگزیده اجتماع است.از آنجا که مقوله شایسته‌سالاری با مفهوم نخبه‌گرایی ارتباط نزدیکی دارد می‌‌توان گفت که نخبه‌گرایی و شایسته‌سالاری هر دو در پی واگذاری امور به افراد نخبه و سرآمد هستند. مبانی و اساس شایسته‌سالاری و مدنیت در جامعه مشترک است و سه ویژگی مشترک معرفت جویی، عدالت‌خواهی، عبودیت و محبت بعنوان مشترکات زیر بنایی برای ساماندهی نظام شایسته‌سالاری است. از ویژگی‌های شایسته‌سالاری در سطح ملی، برخورداری از ذهنیت راهبردی و دوری گزیدن از تفکر مقطعی و جزیره‌ای اندیشیدن و جاری ساختن فضای فکری در سطوح تصمیم‌گیری می‌باشد. برای شایستگی دو بال وجود دارد: یک بال آن دانش و بال دیگر بینش و نحوه برخورد با مسائل و مشکلات است. در حقیقت داشتن دانش و بصیرت در هر سطحی لازمه کار در یک سیستم شایستگی است.[۱۴]

معیارهای شایسته‌سالاری از دیدگاه حضرت علی(ع)

به عقیده حضرت علی(ع) مسأله توان، لیاقت و شایستگی افراد جزیی از بحث عدالت است و این اصل مهمترین اصل اداره جوامع (سازمان‌ها) می‌باشد. آن حضرت معتقداند که هر پستی به تناسب، نیاز به توان، خلاقیت، شایستگی و تخصص خاصی دارد و جایز نیست افراد هر کدام به جای دیگری قرار بگیرند، در غیر این صورت جامعه مسیر رشد، توسعه و کمال را نخواهد پیمود. حضرت علی(ع) مدیریت و اداره جامعه را به سنگ آسیاب و محور آن تشبیه می‌کنند و معتقداند همچنان که سنگ آسیاب فقط حول محور خود به گردش در می‌آید و در صورت بزرگ‌تر بودن سنگ یا کج بودن محور، سنگ نمی‌چرخد و در صورت ضعیف بودن میشکند. مدیران جامعه و نخبگان سیاسی نیز محورهای جامعه هستند که باید هر کدام برای آن کار مناسب بوده و از توان، خلاقیت و شایستگی لازم برخوردار باشند. حضرت علی(ع) در خطبه معروف شقشقیه ضمن بیان لیاقت و شایستگی خود برای حکومت، لزوم توجه به این معیار را یادآور شده و می‌فرمایند: «هان به خدا سوگند جامه خلافت را در پوشید و می‌دانست خلافت جز مرا نشاید، که آسیاب سنگ، تنها گرد استوانه به گردش درآید. کوه بلند را مانم که سیلاب از ستیغ من ریزان است و مرغ از پریدن به قلعه گریزان»[۱۵].

در واقع برتری امام برای رهبری و اداره جامعه به خاطر یک اصل بود و آن «توان ایشان در اداره جامعه و رساندن آن به قلل رفیع کمال بود». آن حضرت بر این اعتقاد است که وقتی در مدیریت و اداره جامعه روابط دوستانه و خویشاوندی و دیگر معیارهای غیر واقعی ملاک واقع نشود تنها یک اصل باقی میماند و آن «توان و شایستگی» است. ایشان در خطبه ۲۱۶ نهج البلاغه می‌فرمایند: «کار مردم جز به شایستگی زمامداران سامان نمی‌یابد». این دیدگاه با قید انحصاری که دارد موفقیت تمام برنامه‌های رشد، توسعه و کمال را وابسته به میزان توان و لیاقت رهبران جامعه می‌دانند. این مفهوم در خطبه ۱۷۴ به وضوح نمایان است: «مردم، سزاوار به خلافت کسی است که بدان تواناتر باشد و در آن به فرمان خدا داناتر». چون هر پست و ریاستی برای صاحب منصب خاصی مناسب‌تر است این امانتی است که باید به او برسد. در سیستم مدیریت اگر هر کس در همان جایی که متناسب با اوست، قرار گیرد مدیریت سالم میماند و امانت به اهلش رسیده است. قرآن کریم در این باره می‌گوید: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ[۱۶]. بنابراین هر امانتی باید به فرد لایقش واگذار گردد، در غیر این صورت امانت به اهلش نرسیده است. از بعد دیگر هر کارگزار و مدیری باید دارای خصوصیاتی متناسب با نوع کار، محدوده کاری و میزان مسئولیت‌اش داشته باشد. هرچه میزان شایستگی یک مدیر در کار خاص خود بالاتر باشد تخصص او در آن کار بیشتر است. شایستگی هر کاری مخصوص به خود آن کار است. به‌طور مثال یک مدرس خوب لزوماً نمی‌تواند یک وزیر خوب باشد. همانطور که یک استاندار خوب نمی‌تواند یک استاد خوب باشد. چون هر کدام از اینها فقط در حیطه تخصصی خود خوب عمل می‌کنند.

امام علی(ع) حاضر نشد حتی یک لحظه بر خلاف اصل شایسته‌سالاری گام بردارد و همواره به استانداران و کارگزاران خود دستور می‌داد این اصل را رعایت کنند. آن حضرت می‌فرمایند: «کسی که بهترین کفایت را داشته باشد مستحق ولایت است»[۱۷]. به عبارت دیگر شخصی مستحق ریاست و مدیریت است که بهترین کفایت را در انجام امور از خود نشان دهد. در جای دیگر می‌فرمایند: «کارها به‌وسیله کارگزاران راست و درست می‌شود»[۱۸]. «آفت کارها، ناتوانی کارگزاران است»[۱۹]. اگر کارگزاران دارای عجز و ناتوانی بوده و از عهده امور آن طور که شایسته است برنیاید کارها رو به فساد و تباهی رفته و امور به جای اصلاح و پیشرفت سیر قهقرایی میپیماید که این همان پیامدهای عدم رعایت اصل لیاقت و شایستگی است. در جای دیگری امام اصل تخصص‌گرایی را اینطور بیان میدارند: «کارها را به‌دست افراد متخصص و خبره بسپار»[۲۰]. امام علی(ع) خطاب به مالک اشتر استاندار خود در مصر مینویسند: «سپس در کار عاملان خود بیندیش و پس از آزمودن، به کارشان بگمار و عاملانی را جستجو کن که دلبستگی بیشتر اخلاق آنان گرامی‌تر است و آبرویشان محفوظ‌تر و طمع‌شان کمتر و عاقبت‌نگری آنها فزون‌تر. پس درباره کاتبان خود بنگر و بهترین‌شان را بر سر کار بیاور و افرادی را برگزین که کارها بر او دشوار نباشد، در خطا پایدار نباشد. آنکس که ستایش فراوان وی را به خودبینی نکشاند و خوش‌آمدگویی او را برنیانگیزاند و اینان اندک‌اند»[۲۱].

در تمام دستورات فوق سخن از فضل و کمالات انسانی و شایستگی‌های افراد برای تصدی پست‌های سازمانی است. در بسیاری از این دستورات نکات بسیار دقیق متدلوژیک (روش‌شناسی) فکری وجود دارد که دارا بودن آنها برای نخبگان هر جامعه وسازمانی ضروری است. امام علی(ع) برای بنیان یک نظام کارآمد و مطلوب تمام این اصول را تا حد ممکن بکار می‌بستند. محمد بن ابوبکر حکومت مصر را بر عهده داشت حضرت به این نتیجه رسیدند که با توجه به موقعیت حساس و استراتژیک مصر، مالک اشتر برای آن منطقه مناسب‌تر، و از شایستگی بالاتری برخوردار است. به همین دلیل محمد را عزل و مالک را به جای وی منصوب کردند. امام شنیدند که محمد از عزل خود دلتنگ شده پس خطاب به وی نوشتند: «اما بعد، خبر یافتم که از فرستادن اشتر برای تصدی کاری که عهده داری دلتنگ شده‌ای، آنچه که کردم نه برای آن است که تو را کند کار شمردم و یا انتظار کوشش بیشتری داشتم، بلکه تو را بر جایی حکومت دادم که سر و سامان دادن آن بر تو آسان‌تر است و حکمرانی بر آن تو را خوش‌تر»[۲۲].

حضرت علی‌(ع) در فرمان معروف خود به مالک اشتر فرمانروای مصر، که در واقع زیربنای مدیریت اسلامی می‌باشد. معیارهایی برای انتخاب و انتصاب مدیران و کارگزاران نظام برمی‌شمارد. به عبارت دیگر ملاک‌های شایستگی افراد را تعیین می‌کنند که این ملاک‌ها می‌‌توانند برای انتصاب مدیران خیریه‌ها مورد استفاده قرار گیرد:

  1. تقوا: آنچه در سر لوحه روحیات و منش یک مدیر اسلامی قرار دارد، متقی بودن وی است.
  2. حسن سابقه‌: حضرت‌امیر(ع) در این مورد می‌فرماید: «پس خوشسابقه‌ترین آنها را در نزد عموم برگزین و آن کسی که از همه بیشتر، چهره‌اش به امانت‌داری شناخته شده است‌، انتخاب کن». داشتن سابقه خوب نزد مردم از دیگر ویژگی‌هایی است که برای انتخاب افراد شایسته باید مورد توجه قرار گیرد.
  3. دانایی و توانایی‌: حضرت علی‌(ع) می‌فرماید: «آن کسی که توانایی و عملکرد بهتری را به کار گرفت استحقاق حکمرانی دارد». بنابراین داناترین و تواناترین افراد شایسته‌ترند.
  4. صلاحیت اخلاقی‌: حضرت علی‌(ع) در مورد داشتن صلاحیت اخلاقی به مالک اشتر می‌فرماید: «پس هر آینه تو بالاتر از آنهایی و ولی امر تو بالاتر از توست و خدا بالاتر از کسی است که تو را به مدیریت و فرماندهی گمارده است»‌.
  5. داشتن ظرفیت روحی و کاری‌: حضرت امیر(ع) به مالک اشتر می‌فرماید: «از کسانی انتخاب کن که بزرگداشت و احترام او را سرکش نسازد» و همچنین می‌فرماید: «کسی را انتخاب کن که نه بزرگی کار، او را از پا در آورد و نه فراوانی آن او را دچار پریشانی و سردرگمی نماید». مسلّماً افراد کم‌ظرفیت وقتی به پستی و قدرتی می‌رسند خود را گم می‌کنند و فکر می‌کنند که آنها این شایستگی را داشته‌اند که با این مقام رسیده‌اند[۲۳].
  6. ضابطه‌گرایی به جای رابطه‌گرایی‌: حضرت امیر(ع) به مالک اشتر می‌فرماید: «فرمانداری برای تو وسیله آب و نان نیست بلکه امانتی در گردن توست‌». در جامعه ما هم اگر با هر مسئولیتی که به انسان‌ها داده می‌شود به عنوان یک امانت با آن برخورد شود، هیچ‌گاه در امانت خیانت نمی‌شود.
  7. پرهیزگاری و صداقت‌: حضرت علی‌(ع) در این مورد به مالک اشتر می‌فرماید: «ملازم راستگویی و امانت‌داری باشید که این دو رویه‌، از رویه نیکان است‌».
  8. بزرگ‌منشی و بزرگواری در برابر مخالفان‌: حضرت امیر(ع) می‌فرماید: «ابزار حکومت و مدیریت‌، داشتن سینه‌ای گشاده و به اصطلاح دریادلی است‌».
  9. دوراندیشی و آینده‌نگری‌: حضرت می‌فرماید: «احتیاط را پیشه خود ساز و از علم و دانش جدا مشو، که سرانجام کار تو ستوده خواهد بود». نه تنها مدیر باید از وضع جاری سازمان خود آگاه باشد بلکه باید بتواند آینده را نیز پیش‌بینی کند؛ زیرا بسیاری از تصمیماتی که او امروز می‌گیرد در آینده نتیجه خواهد داد بنابراین باید بتواند آن روز را ارزیابی کند. ویژگی‌هایی که به آنها اشاره شد، از متن نامه حضرت امیر(ع) به مالک اشتر استخراج شده است‌. از مجموع نظریات حضرت علی(ع) در این مورد، چنین استنباط می‌شود که امام به تعبیر امروزی معتقد به «تخصص‌گرایی کارکردی»[۲۴] بوده و این روش را در حکومت خود بکار میبستند[۲۵]. در شکل دو معیارهای شایسته‌سالاری از دیدگاه حضرت علی(ع) با اندیشمندان مدیریت مقایسه شده است[۲۶].

پانویس

  1. خاتمی، احمد، مقاله «شایسته‌سالاری در سیره امام علی»
  2. سزاوار به خلافت کسی است که بدان تواناتر باشد، و در آن به فرمان خدا داناتر. (نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳).
  3. سپس در کار عاملان خود بیندیش، و پس آزمودن به کارشان بگمار، و به میل خود و بی‌مشورت دیگران به کاری مخصوصشان مدار. (نهج البلاغه، نامه ۵۳).
  4. در گزیدن این کاتبان تنها به فراست و اطمینان، و خوش گمانی خود اعتماد مکن که مردم برای جلب نظر والیان به آراستن ظاهر میپردازند، و خوش خدمتی را پیشه میسازند. (نهج البلاغه، نامه ۵۳).
  5. اگر فردی را شایسته‌تر از خودم را بر زمامداری می‎شناختم، هرگز قدمی پیش نمی‌گذاشتم. (مفید، محمد بن محمد، الجمل، ص۲۵۹).
  6. حاجیان حسین آبادی، رضا، مقاله «روش‌های مبارزه با فساد اقتصادی در حکومت علوی».
  7. شیخ مفید، الاختصاص، ص۱۵۰.
  8. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۴۳۹؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۰۶؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۷، ص۲۲۹.
  9. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳.
  10. رفیعی، علی، مقاله «سیره امام علی»، دانشنامه امام علی ج۱۰، ص ۵۹.
  11. چناری، امید، وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی ص ۱۶۳.
  12. نصراصفهانی، مهدی، مقاله «شایسته‌سالاری در انتخاب کارکنان و مدیران حوزه امور خیر بر مبنای نهج البلاغه امام علی».
  13. نصراصفهانی، مهدی، مقاله «شایسته‌سالاری در انتخاب کارکنان و مدیران حوزه امور خیر بر مبنای نهج البلاغه امام علی».
  14. نصراصفهانی، مهدی، مقاله «شایسته‌سالاری در انتخاب کارکنان و مدیران حوزه امور خیر بر مبنای نهج البلاغه امام علی».
  15. شهیدی، سید جعفر، نهج البلاغه، ص۹.
  16. «خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری می‌کنید با دادگری داوری کنید» سوره نساء، آیه ۵۸.
  17. قزوینی، عبدالکریم بن محمد یحیی، بقا و زوال دولت در کلمات امیر المؤمنان(ع)، ص۶۷.
  18. «الْأَعْمَالُ تَسْتَقِيمُ بِالْعُمَّالِ». قزوینی، عبدالکریم بن محمد یحیی، بقا و زوال دولت در کلمات امیر المؤمنان(ع)، ص۸۴.
  19. «آفَةُ الْأَعْمَالِ عَجْزُ الْعُمَّالِ». قزوینی، عبدالکریم بن محمد یحیی، بقا و زوال دولت در کلمات امیر المؤمنان(ع)، ص۷۰.
  20. «الْأَعْمَالُ بِالْخُبْرَةِ». خوانساری، جمال الدین محمد، شرح غررالحکم و دررالکلم، ص۱۸.
  21. شهیدی، سید جعفر، نهج البلاغه، صص۳۳۲-۳۳۴.
  22. شهیدی، سید جعفر، نهج البلاغه، ص۳۰۹.
  23. شهیدی، سید جعفر، نهج البلاغه، ص۵۸۷.
  24. Factional Proficiency.
  25. شهیدی، سید جعفر، نهج البلاغه، ص۵۸۹.
  26. نصراصفهانی، مهدی، مقاله «شایسته‌سالاری در انتخاب کارکنان و مدیران حوزه امور خیر بر مبنای نهج البلاغه امام علی».