اذان در معارف و سیره رضوی
مقدمه
تشریع، حکمت و احکام فقهی اذان و اقامه در احادیث رضوی. «اذان» از ریشه «اذن» و در لغت به معنای اعلام کردن، علم و آگاهی آمده است[۱] و در اصطلاح فقه به کلمات مخصوصی که بر رسول خدا(ص) وحی گردیده[۲] و نیز اعلام داخل شدن وقت نماز با کلمات خاص اطلاق میشود[۳]. «اقامه» از ریشه «ق و م» در لغت به معنای برپای داشتن و ادامه دادن و استقرار آمده است[۴] و در اصطلاح فقه به الفاظ مخصوصی که پس از اذان و به عنوان مقدمه برای نماز گفته میشود[۵] یا اعلام قیام برای نماز با ذکر الفاظ مخصوصی که در شرع وارد شده اطلاق میگردد[۶]. به مجموع اذان و اقامه گاه «اذانان» به معنای دو اذان نیز گفته شده است[۷].
اذان به دو قسم اذان نماز و اذان اعلام تقسیم میشود. اذان نماز که به آن «اذان ذکر» و «اذان اعظام»[۸] نیز گفته شده، به اذانی اطلاق میگردد که نمازگزار هنگام اقامه نماز اعم از جماعت یا فرادی میگوید[۹] و مراد از اذان اعلام اذانی است که برای اعلام داخل شدن وقت نماز برای عموم مردم گفته میشود[۱۰]. اذان نماز و اذان اعلام هر چند در اصل کلمات و نوع گفتن اشتراک دارند، تفاوتهایی با یکدیگر دارند. از جمله اینکه در اذان نماز قصد قربت شرط است، اما در اذان اعلام شرط نیست اذان اعلام باید در اول وقت گفته شود، اما اذان نماز هنگام خواندن نماز هر چند در آخر وقت باشد گفته میشود[۱۱]. گرفتن اجرت در اذان نماز جایز نیست، اما برای اذان اعلام به نظر برخی جایز است[۱۲]. در اذان نماز ذکوریت شرط نیست، ولی در اذان اعلام شرط است[۱۳]. در اذان اعلام مستحب است که مؤذن بینا و بصیر و عادل باشد و بر بلندی قرار گیرد و صدایش را به اذان بلند نماید، ولی این امور در اذان نماز استحبابی ندارد[۱۴].
در منابع فقهی اصطلاح «اذان اول» و «اذان دوم» یا «اذان اول» و «اذان سوم» درباره اذان در روز جمعه به کار رفته است. مراد از اذان اول، اذانی است که برای اعلام داخل شدن وقت در روز جمعه گفته میشود و مقصود از اذان دوم، اذانی است که پس از اذان اول و هنگام تمام شدن خطبه امام یا هنگام اقامه نماز عصر گفته میشود[۱۵]. سبب اطلاق اذان دوم بر این اذان، گفتن آن پس از اذان اول و علت اطلاق اذان سوم بر آن، بدان جهت است که پس از اذان اول و اقامه آن گفته میشود که به نظر فقیهان امامیه اذان مذکور حرام و بدعت میباشد[۱۶]. اذان و اقامه در قرآن کریم[۱۷] و روایتهای امامان معصوم(ع)[۱۸] و احادیث و متون متعددی از امام رضا(ع) مطرح شده است. آن حضرت از این موضوع با واژهها و تعبیرات مختلف[۱۹] یاد نموده است. در این روایتها، آن حضرت درباره تشریع اذان، حکمت آن و برخی احکام فقهی اذان و اقامه مطالبی فرموده است. فقیهان نیز بر اساس آیات و روایتهای مذکور، از آغاز تدوین منابع فقهی موضوع اذان و اقامه را در پژوهشهای فقهی خود مطرح کردهاند. در منابع فقه امامی اذان و اقامه تحت عنوان «باب الأذان و الإقامة» در اثنای مباحث مربوط به نماز مطرح شده است.
فقیهان امامیه از همان آغاز تدوین فقه، کتابهای مستقلی را نیز در موضوع اذان و اقامه یا برخی اجزای آن تألیف کردهاند که از جمله میتوان از کتاب الأذان، اثر علی بن ابی سهل قزوینی، کتاب الأذان حی علی خیر العمل، نگاشته محمد بن وهبان هنانی[۲۰]، رسالة فی الأذان، اثر محمد باقر مجلسی[۲۱] و کتاب الاکمال و السلامة فی بابی الأذان و الاقامة تألیف عبدالرحیم بن محمد علی تستری[۲۲] یاد کرد. از جمله تألیفات قسم دوم میتوان از کتابهای الشهادة الثالثة فی الأذان، تألیف جاسم الکلکاوی[۲۳]، الشهادة بالولایة فی الأذان، تألیف سید علی حسینی میلانی و کتاب حی علی خیر العمل بین التشریع و الابتداع، تألیف محمد سالم، از فقیهان و محققان معاصر، نام برد. در زبان فارسی نیز تألیفات متعددی در این موضوع نگاشته شده که از جمله آنها میتوان از کتاب اهمیت اذان و اقامه و سومین شهادت، تألیف محمد مهدی اشتهاردی و پژوهشی در اذان، تألیف سیدعلی شهرستانی، از فقیهان معاصر، یاد کرد.
درباره اینکه اذان و اقامه چگونه و چه زمانی تشریع گردیده آرای متفاوتی در میان عالمان شیعه و اهل سنت مطرح است. برخی عالمان اهل سنت تشریع اذان را به پیشنهاد صحابه و پذیرش آن از سوی پیامبر(ص) دانستهاند[۲۴] و برخی از آنان بر آناند که این کلمات در خواب به تعدادی از صحابه از جمله عبدالله بن زید و عمر بن خطاب القا گردیده است[۲۵].
برخی دیگر گفتهاند که اذان به تدریج نازل شد و به پیشنهاد عمر برخی فقرات به اذان افزوده شد[۲۶]. فقیهان امامیه بر آناند که اذان و اقامه به وحی الهی و از سوی جبرئیل بر پیامبر اسلام(ص) تشریع شده است[۲۷]. روایتهای متعددی از طریق پیامبر و امامان معصوم(ع)[۲۸]، از جمله احادیث منقول از امام رضا(ع)، این نظر را تأیید میکند. از جمله در روایتی امام رضا(ع) از امیر مؤمنان علی(ع) نقل مینماید که چون تعلیم اذان بر پیامبر(ص) آشکار شد، جبرئیل براق را آورد و پیامبر(ص) بر پشت آن قرار گرفت و به سوی آسمان حرکت کرد تا به جایی رسید که در پی آن عرش خداوند رحمان بود. فرشتهای از پشت حجابی دو بار ندای «الله اکبر» سر داد. پیامبر(ص) از جبرئیل پرسید که این فرشته چه کسی است، جبرئیل اظهار بیاطلاعی نمود. سپس فرشته این کلمه را دوبار دیگر تکرار کرد. پس از آن ندایی از سوی خداوند آمد که: بندهام راست گفت و من بزرگترم، من بزرگترم. سپس آن فرشته «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» را دوبار تکرار نمود و «أَشْهَدُ أَنَ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ» را دوبار و همینگونه جملات «حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ» و «حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ» و «حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ» را نیز دو بار تکرار کرد. پس از گفتن هر یک از این جملات، خداوند این کلمات را تأیید میکرد. پس از گفتن این جملات پیامبر(ص) فرمود: در آن هنگام خداوند متعال شرافتم را بر اولین و آخرین کامل کرد[۲۹]. در نقلی دیگر از آن حضرت آمده است: وقتی پیامبر(ص) به آسمان عروج کرد، جبرئیل اذان و اقامه گفت و هر کدام از جملات اذان و اقامه را دوبار تکرار کرد و سپس از پیامبر این خواست که جلو بایستد. آنگاه جبرئیل و همه پیامبران الهی به آن حضرت اقتدا کردند[۳۰]. این مضمون در روایتی از امام باقر(ع) نیز آمده است که چنین توضیح بیشتری نیز دارد. وقتی پیامبر(ص) در جلوی نمازگزاران قرار گرفت به جبرئیل فرمود: چگونه اذان بگویم؟ جبرئیل هر یک از کلمات اذان و اقامه را از ابتدا تا انتها دوبار تکرار نمود و پیامبر اسلام(ص) آنها را تکرار کرد. حضرت پس از نزول به زمین، بلال را به گفتن این کلمات در اذان فرمان داد و تا زمانی که پیامبر(ص) از دنیا رفت، وی اذان را همینگونه ادا میکرد[۳۱]. پس از پیامبر اسلام، اذان با همین روش گفته میشد تا اینکه عمر با این بهانه که اگر نماز بهترین عمل باشد مردم به جهاد نمیروند، جمله «حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ» را از اذان و اقامه برداشت و به جای آن جمله «الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ» را در اذان صبح قرار داد[۳۲]. در روایتی از امام رضا(ع) سؤال شد که چرا جمله «حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ» را از اذان برداشتند؟ امام در پاسخ فرمود: علت ظاهری حذف این جمله آن بود که مردم جهاد را به دلیل نماز ترک نکنند، اما علت واقعی و اصلی ترک این جمله آن است که بهترین عمل ولایت است و هدف کسانی که امر به حذف این جمله از اذان دادند آن بود که مردم به ولایت ترغیب نگردند و به سوی صاحبان ولایت نروند[۳۳].
نقلی دیگر از امام باقر(ع) یا صادق(ع) آمده است: بلال پس از رسول خدا(ص) اذان را ترک کرد و از آن روز جمله «حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ» ترک شد[۳۴]. از این روایت به دست میآید که تحریف اذان در زمان خلیفه اول انجام گرفته است. از دیگر تحریفات اذان و اقامه آن بود که دوبار گفتن جملات اقامه را نیز ترک کردند و آن را یکبار گفتند. دلیل آنان این بود که باید میان اذان و اقامه تفاوتی وجود داشته باشد[۳۵] و اما اهل بیت(ع) و پیروان آنان اذان و اقامه را همانگونه که از وحی الهی نشأت گرفته و پیامبر(ص) به مسلمانان تعلیم فرموده بود حفظ کردند و در نمازهای واجب خود به این سنت الهی عمل میکردند. از جمله سیره امام رضا(ع) اینگونه بود که هنگام زوال خورشید وضو را تجدید مینمود و پس از خواندن شش رکعت نافله اذان میگفت و سپس دو رکعت نافله میخواند و در پی آن اقامه میگفت و نماز ظهر را میخواند. پس از خواندن تعقیبات و شش رکعت نافله نماز عصر، اذان میگفت و سپس دو رکعت نافله دیگر میخواند و سپس اقامه میگفت و نماز عصر را به جای میآورد. پس از غروب خورشید سه رکعت مغرب را با یک اذان و اقامه میخواند و پس از آن نماز عشا را به جای میآورد. هنگام صبح نیز بعد از آنکه فجر طلوع میکرد اذان و اقامه میگفت و نماز صبح را به جا میآورد[۳۶]. نیز آوردهاند در سفری که امام رضا(ع) به خراسان داشت هنگام غروب خورشید وضو میگرفت و سه رکعت نماز مغرب را با گفتن اذان و اقامه به جای میآورد[۳۷].
تشریع اذان و اقامه و هر یک از کلمات آن حکمتها و اسرار متعددی دارد. برخی از حکمتهای آن در روایتی از امام رضا(ع) آمده است. آن حضرت در این روایت میفرماید: خداوند بدان جهت بندگانش را مأمور به گفتن اذان نمود تا افرادی که نماز و یاد خدا را فراموش کردهاند متذکر شوند و غافلان بیدار گردند و افرادی که وقت نماز را نمیدانند یا بر اثر کثرت اشتغال از نماز غافلاند را متوجه شوند. مؤذن به وسیله اذان مردم را دعوت به عبادت خالق مینماید و آنان را به سوی او ترغیب میکند. گویندگان اذان با گفتن این جملات اقرار به توحید میکنند و ایمان خود را آشکار و علنی بیان مینمایند[۳۸]: ایمان در این فقره از روایت به نظر برخی از محدثان نماز است، چنانکه خداوند در آیهای از نماز تعبیر به ایمان کرده است: ﴿مَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ﴾[۳۹]، یا مراد گفتن خالصانه شهادتین است، زیرا سایر عقائد دینی در شهادتین نهفته است یا اشاره به ولایت دارد که بهترین عمل است[۴۰]. همچنین اذانگو با گفتن اذان، توحید، ایمان، اسلام و نماز را به یاد فراموشکاران میآورد[۴۱]. گوینده اذان را نیز «مؤذن» خواندهاند، زیرا به وسیله اذان نماز را به مردم اعلام مینماید. سبب آنکه خداوند اذان را با ﴿اللَّهِ أَكْبَرُ﴾ آغاز نمود و با ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾[۴۲] ختم نمود آن است که خداوند اراده کرده است اذان را با نام خودش آغاز کند. نام خداوند در ﴿اللَّهِ أَكْبَرُ﴾ در ابتدا آمده و در ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾ در پایان ذکر شده است. سبب اینکه هر یک از جملات اذان دوبار تکرار میگردد نیز آن است که این جملات در گوش شنوندگان تکرار شود و این مفاهیم به آنان تأکید گردد تا اگر کسی از جمله اول غفلت ورزد از جمله دوم سهو نکند و گفتن دوباره آن، او را بیدار نماید. افزون بر این، چون نماز دو رکعت دو رکعت است، خداوند نیز هر یک از جملات اذان را دوبار تشریع کرده است. اما سبب اینکه در ابتدای اذان تکبیر چهار مرتبه تکرار میشود آن است که گفتن اذان به طور ناگهانی و در حالی که دیگران غافلاند آغاز میگردد و قبل از الله اکبر سخن و کلامی نیست تا شنوندگان را بیدار و متوجه سازد. از اینرو، خداوند تکبیر را چهار مرتبه قرار داد تا شنوندگان به آنچه پس از این کلمات بیان میشود توجه کنند. سبب اینکه خداوند پس از تکبیر، شهادت به توحید و نبوت پیامبر اسلام(ص) را قرار داد، آن است که اولین رکن ایمان، توحید و اقرار به وحدانیت خداوند است و رکن دوم آن اقرار به رسالت پیامبر اسلام(ص) نوشته است. اطاعت از ایندو و شناخت آنها قرین هماند و چون اصل ایمان، شهادت و گواهی به توحید و رسالت است، هرگاه فرد به این دو امر اقرار کند، در واقع به همه ایمان اقرار کرده است، زیرا اقرار به این دو، اصل و ریشه اقرار به همه امور دیگر است. علت اینکه گویندگان اذان دوبار مأمور به ادای شهادت شدهاند آن است که در اثبات همه حقوق (اعم از حقوق الهی و مردم) دوبار گواهی لازم شمرده شده است.
اما علت اینکه بعد از گفتن شهادتین، دعوت به سوی نماز آمده است آن است که اساساً اذان برای نماز است و جمله «حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ» ندایی است که در وسط نماز آمده و مردم را دعوت به نماز میکند و موذن قبل از این جمله چهار بار تکبیر و شهادتین را بر زبان جاری کرده و پس از آن نیز چهاربار مردم را دعوت به رستگاری کرده است: مراد از چهاربار دعوت به رستگاری در جمله مذکور، دوبار گفتن جمله «حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ» و دوبار گفتن جمله «حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ» است[۴۳]. مراد از «فلاح» در جمله مذکور نیز هر کار نیک و نماز است. سپس مردم را دعوت به بهترین عمل کرده: «حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ»، در حالی که مردم را به اصل آن و عمل و ادای آن ترغیب نموده است. اما سبب آنکه خداوند پس از «حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ» ندای تکبیر و تهلیل را قرار داد آن است که پس از ترغیب به بهترین عمل نیز چهارمرتبه ذکر الهی همانند قبل آن تکمیل گردد. اما سبب اینکه خداوند اذان را با ذکر ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾ ختم نمود و آن را با ذکر ﴿اللَّهِ أَكْبَرُ﴾ خاتمه نداد آن است که نام خداوند در ذکر مذکور در پایان قرار گرفته است و خداوند دوست داشت که اذان را با نام خود به پایان رساند، چنان که اذان را با نام خود آغاز کرد و ذکر ﴿اللَّهِ أَكْبَرُ﴾ را در ابتدا قرار داد. حکمت ذکر ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾ به جای ذکرهای ﴿سُبْحَانَ اللَّهِ﴾ یا ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ﴾ چیست، با وجود اینکه در این دو ذکر نیز نام خداوند در پایان قرار گرفته است؟ در پاسخ گفته میشود که علت این امر آن است که تهلیل اقرار به توحید خدا و نفی هر نوع شرک از اوست و چنین اقراری اول و اصل ایمان به شمار میرود و از اینرو از تسبیح و تحمید عظیمتر و بالاتر است[۴۴].
اذان و اقامه در شریعت اسلام اهمیت و جایگاه والایی دارد. از جمله ادله اهمیت این امر آن است که بر اساس روایتهای متعدد، از جمله احادیثی از امام رضا(ع)، همه جملات و کلمات اذان و اقامه، وحی الهی است که از سوی خداوند تشریع گردیده است[۴۵]. پیامرسان این کلمات نیز ملائکه الهی و جبرئیل امین(ع) بوده و دریافت کننده این جملات نیز رسول اعظم اسلام(ص) است که آنها را برای بشریت آورده است[۴۶]. جملات اذان و اقامه چنان اهمیتی دارد که رسول خدا(ص) پس از تعلم آنها از خداوند تعالی فرمود: در آن روز خداوند اشرفبودن مرا بر همه اعم از اولین و آخرین، تکمیل نمود[۴۷]. در روایتی دیگر از امام رضا(ع) آمده است: کسی که نماز را با اذان و اقامه به جای آورد، دو صف از ملائکه الهی به او اقتدا میکنند و اگر نماز را تنها با اقامه به جا آورد، از جانب راست یکی و از جانب چپ یکی به او اقتدا مینمایند. سپس حضرت فرمود: دو صف را مغتنم شمار[۴۸].
درباره مراد از قرار گرفتن یکی از چپ و یکی از راست چیست، دو احتمال وجود دارد. احتمال نخست آن است که مراد یک فرشته باشد که یکی در جانب راست و دیگری در جانب چپ نمازگزار میایستد. احتمال دوم این است که مراد یک صف از ملائکه باشد که از جانب چپ و راست پشتسر نمازگزار اقامه میبندند. این احتمال در روایتی از امام باقر(ع) و صادق(ع) نیز آمده است[۴۹]. همچنین اذان و اقامه گفتن آثار و برکات دنیوی و اخروی متعددی برای فرد در پی دارد. در نقلی از امام رضا(ع) آمده است: خداوند تبارک و تعالی میفرماید کسی که مواظبت بر اذان و اقامه کند رستگار میگردد[۵۰]. رستگاری در این روایت عام است و شامل دنیا و آخرت میگردد. از جمله برکات اذان در دنیا آن است که سبب از میانرفتن فقر میگردد. در حدیثی آمده است: مردی از فقر در نزد امام رضا(ع) شکایت نمود و آن حضرت او را به گفتن اذان هنگام شنیدن صدای مؤذن فرمان داد[۵۱]. همچنین این عمل سبب شفای بیماری و فرزنددار شدن انسان میگردد. در حدیثی محمد بن راشد از هشام بن ابراهیم نقل میکند که وی از بیماری خود و بچهدار نشدن همسرش در نزد امام رضا(ع) شکایت نمود. آن حضرت او را به بلند کردن صدا به اذان در منزل خود توصیه نمود. او به این توصیه امام رضا(ع) عمل کرد که در پی آن خدا هم بیماری او را شفا داد و هم فرزندان زیادی به او عطا فرمود. محمد بن راشد، راوی این حدیث، میگوید: من هم گرفتار مشکلات و بیماری در میان خود، خانواده و خدمتگزارانم بودم تا اینکه این روایت را از هشام بن ابراهیم شنیدم و به آن عمل کردم و در نتیجه مشکلات و بیماری از من و خانوادهام برطرف گردید[۵۲]. همچنین اذان سبب حفظ انسان در برابر وسوسه و آزار شیاطین میگردد[۵۳]. بر همین اساس در روایتهایی از امام رضا(ع) آمده است: هنگامیکه فرزندتان متولد میشود، در روز هفتم در گوش راست او اذان بگویید و در گوش چپش اقامه[۵۴]. بر اساس روایتهایی دیگر از امام رضا(ع)، این عمل از سوی رسول خدا(ص) درباره امام حسن و امام حسین(ع)[۵۵] و نیز از سوی موسی بن جعفر(ع) هنگام ولادت امام رضا(ع) انجام گرفت[۵۶].
در نقل دیگری از امام رضا(ع) به نقل از رسول خدا(ص) آمده است: گویندگان اذان دارای طولانیترین گردن در روز قیامت هستند[۵۷]. این مضمون در روایتی از امام صادق(ع) نیز آمده است[۵۸]. برخی روایت را حمل بر معنای حقیقی کرده و گفتهاند چون مردم در آن روز در شدت و فشار هستند همه برای ورود به بهشت گردنکشی میکنند و در میان آنها مؤذنان دارای گردنی طولانیتر هستند[۵۹]. اما برخی دیگر معنای روایت را مجازی دانسته و گفتهاند مراد از طولانیبودن گردن، زیادی عمل است، چنانکه عرب برای کسی که اهل کار خیر باشد میگوید[۶۰]: له عنق فی الخیر. برخی مراد پیامبر(ص) را آن دانستهاند که گویندگان اذان در قیامت جزو بزرگان و رؤسای قوم هستند، زیرا عرب از رؤسا به افراد دارای گردن طویل تعبیر میکند. برخی نیز کلمه «اعناق» در این روایتها را به کسر همزه که به معنای سرعت گرفتن است قرائت کردهاند که در این صورت معنای روایت آن است که مؤذنان به طرف بهشت سرعت میگیرند و از دیگران زودتر وارد بهشت میگردند. عدهای نیز اذانگویان را دارای امید بیشتری دانستهاند زیرا کسیکه امید به چیزی داشته باشد گردنش را به سوی آن دراز میکند. برخی نیز اعناق را به معنای جماعت دانستهاند که بر این اساس معنای روایت آن است که جماعت اذانگویان از دیگران بیشتر است. برخی نیز طولانیبودن گردن را کنایه از شرمندهنبودن اذانگویان دانستهاند، زیرا کسی که بر اثر اعمال خود شرمنده و خجالتزده است سرش را به پایین میافکند، اما اذانگویان به جهت عمل خود در دنیا سرافرازند و گردنشان را بالا نگه میدارند[۶۱].
در اسلام برای اذان و اقامه احکام متعددی تشریع شده است که عمدهترین آنها در روایتها و متون منسوب به امام رضا(ع) آمده است. به نظر مشهور فقهای شیعه که برخی بر آن ادعای اجماع کردهاند جملات اذان هجده فقره است[۶۲] که بر اساس نقل منسوب به امام رضا(ع) این جملات عبارت است از: «اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»[۶۳]. فقرات اقامه به نظر فقهای امامیه هفده فقره است[۶۴] که بر اساس نقل منسوب به امام رضا(ع) این فقرات عبارت است از: «اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»[۶۵]. اما در مقابل، برخی فقرات اذان را بیست فقره[۶۶] و برخی فصول اذان و اقامه را همانند هم یا زیادی دوبار «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» در اقامه دانستهاند و برخی نیز در آخر هر یک از اذان و اقامه چهار بار «اللَّهُ أَكْبَرُ » را لازم شمردهاند[۶۷]. جمله «أَشْهَدُ أَنَ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ» به نظر فقیهان شیعه جزء اذان نیست. از این رو، اگر کسی آن را به قصد جزئیت در اذان و اقامه بگوید مشروع نیست[۶۸]، اما بدون قصد جزئیت مباح و بلکه به نظر بسیاری از فقیهان مستحب است[۶۹].
در اینباره که آیا اذان و اقامه واجب است یا مستحب، دیدگاههای متفاوتی در میان فقهای امامیه وجود دارد. مشهور فقها بر آناند که اذان و اقامه مستحب مؤکّد است[۷۰]. نقلی منسوب به امام رضا(ع) نیز همین دیدگاه را تأیید میکند. در این نقل آمده است که اذان و اقامه از سنتهای لازم و مؤکّد بوده و واجب نیست[۷۱]. این مضمون در روایتهای دیگر معصومان(ع) از جمله حدیثی از امام صادق(ع) نیز آمده است[۷۲]. در مقابل، آرای دیگری از جمله وجوب مطلق اذان و اقامه، وجوب اذان و اقامه در نماز جماعت، وجوب اذان و اقامه در نماز صبح و مغرب و عشا و نماز جمعه و... بیان گردیده است[۷۳].مستند این آرا روایتهای متعددی از امامان معصوم(ع) از جمله احادیثی از امام رضا(ع) است که ظهور در وجوب اذان و اقامه به طور مطلق یا در برخی نمازها دارد. این روایتها را پیروان نظریه نخست توجیه یا حمل بر استحباب مؤکد کردهاند[۷۴].
وقت اذان همه نمازها به جز نماز صبح باید پس از داخل شدن وقت باشد[۷۵]، اما در مورد اذان صبح دیدگاههای متفاوتی بین فقها وجود دارد. برخی از فقیهان گفتن اذان قبل از طلوع فجر را همانند دیگر اوقات نماز جایز ندانستهاند[۷۶]. روایتهای منقول از امام رضا(ع) نیز همین دیدگاه را تأیید میکند. در حدیثی از امام رضا(ع) آمده است: هرگاه فجر طلوع نمود اذان بگو[۷۷]. در نقل دیگری از آن حضرت درباره اذان قبل از طلوع فجر سؤال شد که آن حضرت آن را جایز ندانست و به گفتن اذان هنگام طلوع فجر فرمان داد، اما فرمود که اگر خواسته باشند دیگران را برای مهیا شدن برای نماز آماده نمایند میتوانند با گفتن جملاتی مانند «نماز از خواب بهتر است» و تکرار آن، دیگران را متوجه نزدیک شدن وقت نماز نمایند[۷۸]. در نقل دیگری آمده است که آن حضرت وقتی صدای مؤذنی را قبل از طلوع فجر شنید آن را ندای شیطانی شمرد، اما آنگاه که این صدا را بعد از طلوع فجر شنید آن را اذان حقیقی دانست[۷۹]. اما در مقابل، مشهور فقیهان امامیه با استناد به روایتهایی دیگر، گفتن اذان قبل از طلوع فجر را به جهت آمادگی افراد برای نماز یا لزوم تطهیر یا امتناع از خوردن طعام در ماه رضمان جایز دانستهاند، مشروط به اینکه پس از طلوع فجر نیز اذان را اعاده نماید[۸۰]. پیروان دیدگاه مشهور در پاسخ به روایتهای منقول از امام رضا(ع) گفتهاند سند و منبع این روایتها ضعیف است و بر فرض صحت سند نمیتواند با روایتهایی معارضه کند که آنان را قبل از طلوع فجر جایز دانسته و فقیهان بر اساس این روایتها فتوا دادهاند. ضمن اینکه ممکن است روایتهای منقول از امام رضا(ع) از روی تقیه صادر شده باشد، زیرا مضمون این روایتها موافق مذهب ابوحنیفه و پیروان اوست[۸۱].
گفتن اذان و اقامه برای زنان مشروع و بلکه مستحب است[۸۲]، اما در برخی روایتها نهی شده است که زنان اذان و اقامه بگویند. از جمله در نقلی منسوب به امام رضا(ع) آمده است که بر زنان گفتن اذان و اقامه واجب نیست و شایسته است هرگاه به نماز میایستند رو به قبله کنند و شهادتین را بر زبان جاری نمایند[۸۳]. این مضمون در روایتهایی از امیر مؤمنان[۸۴]، امام باقر[۸۵] و امام صادق(ع)[۸۶] نیز آمده است. فقیهان و دیدگاه مشهور، این روایتها را بر عدم وجوب اذان و اقامه بر زنان[۸۷] یا مؤکد نبودن استحباب این امر بر آنان حمل کردهاند[۸۸]، اما گفتهاند اگر زنی میخواهد اذان و اقامه بگوید نباید صدایش را بلند کند تا مردان صدای او را بشنوند[۸۹].
مستحب است انسان در صورت امکان در هر پنج نماز واجب در صورتی که آنها را جداگانه به جا میآورد اذان و اقامه را بگوید[۹۰]، اما در مواردی گفتن اذان یا اذان و اقامه ساقط میگردد. از جمله موارد سقوط اذان، نماز عصر و عشا در صورت جمعخواندن آنها با نماز ظهر و مغرب است[۹۱]. در نقلی منسوب به امام رضا(ع) آمده است که اذان و اقامه در سه نماز است: در نماز صبح و ظهر و مغرب، و دو نماز با اقامه به جای آورده میشود و آن دو نمازهای عصر و عشاست، زیرا روایت شده است که پنج نماز در سه وقت خوانده میشود[۹۲]. در سیره امام رضا(ع) نیز نقل شده که هرگاه حضرت این نمازها را به جمع میخواند دو نماز را با یک اذان و دو اقامه به جای میآورد[۹۳]. مورد دیگر سقوط اذان در نماز عصر روز عرفه و نماز عشای شب مزدلفه است[۹۴]. در نقلی منسوب به امام رضا(ع) درباره نماز عشای مزدلفه آمده است: هرگاه به مزدلفه که «جُمَع» نیز نامیده میشود رسیدی، نماز مغرب و عشا را با یک اذان و دو اقامه به جای آور. به این مکان بدان جهت «جمع» گفته شده که نمازگزاران در آن نماز مغرب و عشا را با یک اذان و دو اقامه جمع مینمایند[۹۵]. در روایتی دیگر از آن حضرت، از سقوط اذان نماز عشای مزدلفه، چه به صورت جماعت و چه به صورت فرادی، یاد شده است[۹۶]. برخی از فقها سقوط اذان در موارد مذکور را واجب و برخی جایز و برخی اقامه آن را مکروه شمردهاند[۹۷].
مورد دیگر سقوط اذان، نماز قضا به جز در اولین این نمازهاست. به این معنا که اگر فردی قصد اقامه نماز قضا دارد، برای نماز اول اذان بگوید و در دیگر نمازهایی که در پی آن میخواند گفتن اذان لازم نیست[۹۸]. در نقلی از امام رضا(ع) در اینباره آمده است: اگر فرد جنب فراموش کرد که غسل کند و در آن حالت چندین نماز را با حالت جنابت به جای آورد، باید نماز را اعاده کند و ابتدا اذان بگوید و سپس بین هر نماز با یک اقامه جدایی افکند[۹۹]. این مضمون در روایتی از امام صادق(ع) نیز آمده است[۱۰۰]. افزون بر این، فقیهان امامیه با استناد به احادیثی از دیگر معصومان(ع) اذان را در مواردی دیگر از جمله نماز عصر روز جمعه در صورت فرادی یا جماعت خواندن[۱۰۱]، در صورتیکه نمازگزار اذان و اقامه کسی دیگر را میشنود، در صورتیکه صفوف نماز جماعت هنوز برهم نخورده است[۱۰۲] و هنگام نماز خواندن در سفر ساقط دانستهاند.
در نقلی منسوب به امام رضا(ع) از ترجیع و تردد در اذان نهی شده است[۱۰۳]. درباره مراد از ترجیع و تردد چیست و حکم فقهی آن چگونه است، فقیهان آرای متفاوتی مطرح کردهاند. برخی مراد از ترجیع را تکرار دوباره تکبیر و شهادتین در اول اذان دانستهاند و برخی آن را تکرار فقرات اذان اضافه بر مقدار واجب شمردهاند. برخی گفتهاند مراد تکرار شهادتین با صدای بلند، پس از آنکه آهسته گفته، میباشد. عدهای هم احتمال دادهاند که مقصود از آن تردد صدای مؤذن و غنای در آن است[۱۰۴] و مراد از «تردد» در روایت نیز همان ترجیع بوده و عطف آن بر «ترجیع» عطف تفسیری است[۱۰۵]. درباره حکم ترجیع نیز برخی فقیهان آن را حرام و عدهای آن را مکروه شمردهاند[۱۰۶]. برخی این دو دیدگاه را جمع کرده و گفتهاند اگر مکلف آن را به اعتقاد جزئیت در اذان بگوید حرام است، زیرا اذان عبادتی شرعی است که از شرع گرفته شده و زیادی در آن تشریعی حرام خواهد بود، اما اگر با اعتقاد جزئیت نباشد مکروه خواهد بود[۱۰۷]. در مقابل، برخی از فقیهان با استناد به روایتی از امام صادق(ع) که در آن پیامبر اکرم(ص) بلال را امر به ترجیع و اعاده برخی فقرات اذان نمود و حدیثی دیگر از آن حضرت که تکرار شهادتین در آن برای توجه و آگاه نمودن مردم برای نماز جایز شمرده شده، این عمل را به قصد آگاه نمودن دیگران مباح شمردهاند و در غیر این صورت تنها مکروه دانستهاند[۱۰۸].
در روایتهای منقول از امام رضا(ع) از تثویب در اذان و اقامه نهی شده است. مراد از تثویب در اذان به نظر مشهور فقیهان آن است که گوینده اذان در وسط اذان یا پس از پایان آن، جمله «الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ» را بگوید[۱۰۹]. مشهور فقیهان امامیه این عمل را غیر مشروع و حرام دانستهاند[۱۱۰]. در نقلی منسوب به امام رضا(ع) آن حضرت میفرماید: داخل کردن جمله «الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ » در اذان بدعت بنیامیه است و جزء اذان نیست، اما اگر کسی به قصد آگاه کردن مردم برای نماز بگوید ایرادی ندارد، ولی نباید آن را جزو اذان به شمار آورد، زیرا ما آن را جزو اذان نمیدانیم[۱۱۱]. در نقلی دیگر از آن حضرت نیز آمده است که جمله «الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ » جزو اذان نیست[۱۱۲]. در نقلی دیگر آن حضرت میفرماید: جهت آگاه کردن مردم، قبل از نماز صبح، گفتن جملات «الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ » و «بِالصَّلَاةِ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ » جایز است، اما بعد از داخل شدن وقت، باید اذان گفته شود[۱۱۳]. برخی از فقهای امامیه آن را مکروه شمرده[۱۱۴] و معدودی نیز آن را مباح دانستهاند[۱۱۵]، ولی بیشتر فقیهان اهل سنت گفتن آن را مستحب میدانند[۱۱۶].
به نظر فقهای امامیه، اذانگفتن در حالت نشسته و در حال حرکت و سوار بر مرکب جایز است[۱۱۷]. در روایتی از امام رضا(ع) آمده است که مکلف میتواند اذان را در حالت نشسته و سوار بر مرکب بگوید. این امر در روایتهای متعدد دیگری از آن حضرت[۱۱۸] و دیگر امامان معصوم(ع)[۱۱۹] نیز آمده است. فقیهان گفتهاند مستحب است که مؤذن اذان را در حالت ایستاده بگوید[۱۲۰]. و به هنگام اقامه واجب است نمازگزار ایستاده و رو به قبله باشد[۱۲۱]. در روایتی از امام رضا(ع) آمده است: اقامه را نگو جز در حالت ایستاده و در حالیکه در روی زمین هستی[۱۲۲]. این مضمون در روایتهایی از دیگر معصومان(ع) نیز نقل شده است[۱۲۳]. برخی فقیهان امر در این روایتها را بر استحباب مؤکد حمل کردهاند[۱۲۴].
درباره کسی که نماز را بدون اذان و اقامه شروع کرده است، دیدگاههای مختلفی وجود دارد. بیشتر فقیهان با استناد به روایتها گفتهاند اگر به عمد اذان و اقامه را ترک نموده به نماز ادامه دهد، اما اگر اذان و اقامه را فراموش کرده، مادامی که به رکوع نرفته میتواند نماز را رها کند و آن را دوباره با اذان و اقامه آغاز نماید. برخی نیز برعکس این حکم فتوا دادهاند[۱۲۵]. این حکم در روایتی از امام رضا(ع) آمده است. آن حضرت میفرماید: اگر مردی فراموش نماید که اقامه را بگوید و نماز را آغاز کند، اگر پس از فارغ شدن از نماز به یاد آورد، نمازش تمام شده و نیازی به گفتن اقامه نیست، اما اگر هنوز از نماز فارغ نشده است باید نماز را اعاده نماید[۱۲۶]. البته فقیهانی امر به اعاده نماز در این روایت «فَلیَعِد» را بر استحباب اعاده حمل کردهاند[۱۲۷].
همچنین برخی گفتهاند اگر نمازگزار قبل از اتمام سوره در رکعت اول به یاد آورد که اذان و اقامه را ترک کرده میتواند در همانجا بر پیامبر صلوات بفرستد و دوبار جمله «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» را تکرار نماید و سپس به نماز ادامه دهد[۱۲۸]. این حکم نیز در روایتهایی از امام رضا(ع) تأیید شده است. در نقلی از آن حضرت آمده است: اگر فردی یقین نماید که اذان و اقامه را ترک کرده و سپس به یاد آورد، ترک اذان ایرادی ندارد و میتواند بر پیامبر(ص) و آل او صلوات بفرستد و دوبار «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ»را بر زبان جاری نماید[۱۲۹]. در روایتی دیگر نیز کسی از آن حضرت پرسید: من در نماز بودم و در رکعت دوم هنگام قرائت سوره به یاد آوردم که اقامه را نگفتهام. حال وظیفهام چیست؟ امام فرمود: در همان موضع قرائت سکوت کن و جمله «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» را بر زبان جاری کن سپس به قرائت و نمازت ادامه بده[۱۳۰]. برخی در این روایتها اشکال کرده و گفتهاند: گفتن جمله «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» در نماز سخن اضافی است که موجب بطلان نماز میگردد. از اینرو، گفتن آن جایز نیست[۱۳۱]. اما به این ایراد پاسخ گفتهاند که نمازگزار میتواند این جمله را آهسته و در نفس خود بگوید و آن را بر زبان جاری نکند تا موجب اضافه کردن کلام زائد نشود[۱۳۲]. برخی نیز گفتهاند وقتی نص و خبری از معصومان(ع) بر جواز این امر دلالت داشته باشد دلیلی بر استعباد یا ردّ آن وجود ندارد؛ به ویژه اینکه در احادیث دیگر، اعمال فراوان دیگری که با نماز منافات دارد همچون شستن موضع نجاست از بدن، کشتن مار و شیر دادن فرزند جایز دانسته شده است[۱۳۳]. اما در صورت شک در گفتن اذان و اقامه، اعاده لازم نیست. در نقل منسوب به امام رضا(ع) آمده است: اگر پس از ورود در نماز در اذان یا اقامه شک نمودی، به نماز ادامه بده و به شک خود اعتنا نکن[۱۳۴].
نمازگزاران میتوانند اذان و اقامه را به همدیگر متصل نمایند. در نقل منسوب به امام رضا(ع) آمده است: اگر تمایل داشتی میتوانی میان اذان و اقامه جمع نمایی[۱۳۵]. اما مستحب است که نمازگزار میان اذان و اقامه با دو رکعت نماز، یا سجده یا یک گام به جلو نهادن یا سکوت یا تسبیح یا گفتن کلامی جدایی افکند[۱۳۶]. بیشتر این امور در احادیث و سخنان منسوب به امام رضا(ع) آمده است. از جمله در نقلی آن حضرت فرمود: اگر خواستی میتوانی میان اذان و اقامه با دو رکعت نماز جدایی افکنی[۱۳۷]. در نقلی دیگر از آن حضرت آمده است: میان اذان و اقامه با نشستن کوتاهی به اندازه گفتن شهادتین یا کوتاهتر از آن جدایی افکن[۱۳۸]. در حدیثی دیگر از آن حضرت این امر مشروط به آن دانسته شده است که نمازگزار میان اذان و اقامه نافله نخواند[۱۳۹]. حضرت در نقل دیگری در اینباره فرمود: اگر دوست داشتی میتوانی میان اذان و اقامه بنشینی، زیرا این عمل دارای پاداش فراوانی است. اما این کار اختصاص به امام دارد، ولی در نماز فرادی بهتر است نمازگزار پس از اذان با پای راست یک گام به جلو گذارد[۱۴۰]. البته در این روایت گام نهادن به جلو بین اذان و اقامه به نماز فرادی اختصاص یافته است، در حالیکه فقیهان آن را برای همه نمازگزاران، اعم از جماعت و فرادی، مستحب دانستهاند[۱۴۱]. در نقلی دیگر از امام رضا(ع) آمده است که نمازگزار میتواند در همه نمازها میان اذان و اقامه دعای «اللَّهُمَّ رَبَّ هَذِهِ الدَّعْوَةِ التَّامَّةِ وَ الصَّلَاةِ الْقَائِمَةِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ...» را بخواند[۱۴۲].
مستحب است که پس از تولد فرزند در روز هفتم در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگویند[۱۴۳]. این حکم در احادیث متعددی از امام رضا(ع) به صراحت آمده است. در نقلی منسوب به آن حضرت آمده است: هرگاه فرزندی برای تو متولد شد، در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگو[۱۴۴]. در احادیثی دیگر از آن حضرت انجام این عمل از سوی رسول خدا(ص) هنگام ولادت امام حسن و امام حسین(ع)[۱۴۵] و اذان و اقامه گفتن موسی بن جعفر(ع) هنگام ولادت خود آن حضرت[۱۴۶] گزارش شده است. در نمازهای مستحبی همچون نماز استسقا، گفتن اذان و اقامه مشروع نیست، بلکه مستحب است مؤذن سه بار لفظ «الصَّلَاةُ» را تکرار نماید[۱۴۷]. در نقل منسوب به امام رضا(ع) آمده است که نماز استسقا، دو رکعت است که بدون اذان و اقامه خوانده میشود. امام باید به مکانی برود که آسمان بر وی سایه افکند، در حالیکه مؤذنان در جلوی او قرار دارند. سپس دو رکعت با آنان اقامه میکند و سپس سلام میدهد[۱۴۸].[۱۴۹]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۷۷؛ لسان العرب، ج۱۳، ص۱۲۲.
- ↑ فرهنگ فقه، ج۱، ص۳۲۷؛ معجم ألفاظ الفقه الجعفری، ص۳۸.
- ↑ القاموس الفقهی، ص۱۸؛ معجم ألفاظ الفقه الجعفری، ص۳۸.
- ↑ صحاح اللغة، ج۵، ص۲۰۱۷؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۴۹۶ – ۵۰۱.
- ↑ معجم ألفاظ الفقه الجعفری، ص۶۵؛ فرهنگ فقه، ج۱، ص۶۰۱.
- ↑ القاموس الفقهی، ص۳۱۰؛ معجم لغة الفقهاء، ص۸۱؛ معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهیة، ج۱، ص۲۵۷.
- ↑ معجم ألفاظ الفقه الجعفری، ص۳۸.
- ↑ روض الجنان فی شرح إرشاد الأذهان، ص۲۴۰؛ الحدائق الناضرة، ج۷، ص۳۷۶.
- ↑ العروة الوثقی، ج۲، ص۴۱۱؛ کلمة التقوی، ج۱، ص۳۶۶.
- ↑ معجم ألفاظ الفقه الجعفری، ص۳۸.
- ↑ العروة الوثقی، ج۲، ص۴۱۱؛ فرهنگ فقه، ج۱، ص۳۳۰.
- ↑ العروة الوثقی، ج۲، ص۴۳۱؛ کتاب الصلاة، خویی، ج۲، ص۴۱۴.
- ↑ العروة الوثقی، ج۱، ص۴۸۳؛ کتاب الصلاة، خویی، ج۲، ص۳۶۵.
- ↑ جواهر الکلام، ج۹، ص۵۶ – ۶۳.
- ↑ کشف اللثام، ج۴، ص۲۸۸.
- ↑ المعتبر فی شرح المختصر، ج۲، ص۲۹۶؛ الحدائق الناضرة، ج۱۰، ص۱۷۹.
- ↑ ﴿وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ﴾ «و چون به نماز بانگ برآورید آن را به ریشخند و بازی میگیرند؛ این از آن روست که آنان گروهی هستند که خرد نمیورزند» سوره مائده، آیه ۵۸؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾ «ای مؤمنان! چون روز آدینه گلبانگ نماز در دهند به یادکرد خدا بشتابید و خرید و فروش را وانهید! این برای شما اگر بدانید، بهتر است» سوره جمعه، آیه ۹.
- ↑ الکافی، ج۳، ص۳۰۲؛ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۸۱.
- ↑ فقه الرضا(ع)، ص۹۶؛ مستدرک الوسائل، ج۴، ص۲۴.
- ↑ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۱، ص۴۰۵.
- ↑ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۱۱، ص۴۸.
- ↑ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۲۶، ص۵۴.
- ↑ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۱۴، ص۲۵۷.
- ↑ صحیح البخاری، ج۱، ص۱۵۰؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۲.
- ↑ المسند، ابن حنبل، ج۴، ص۴۳؛ سنن أبی داود، ج۱، ص۱۲۱.
- ↑ صحیح ابن خزیمة، ج۱، ص۱۸۹؛ کنز العمال، ج۸، ص۳۳۴.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۳، ص۳۷؛ المبسوط، طوسی، ج۱، ص۹۵.
- ↑ الکافی، ج۳، ص۳۰۲؛ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۸۱.
- ↑ صحیفة الإمام الرضا(ع)، ص۲۲۷.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۳۸.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۲، ص۶۰.
- ↑ بحار الأنوار، ج۳۰، ص۳۵۷.
- ↑ علل الشرایع، ج۲، ص۳۶۸.
- ↑ وسائل الشیعة، ج۵، ص۴۱۸.
- ↑ بحار الأنوار، ج۳۰، ص۳۵۸.
- ↑ وسائل الشیعة، ج۴، ص۵۶.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۱۹۴.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۱۱۲؛ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۹۹.
- ↑ «خداوند بر آن نیست که ایمانتان را تباه گرداند» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
- ↑ بحار الأنوار، ج۸۹، ص۱۴۵.
- ↑ بحار الأنوار، ج۸۹، ص۱۴۵.
- ↑ «هیچ خدایی جز خداوند نیست» سوره صافات، آیه ۳۵.
- ↑ بحار الأنوار، ج۸۹، ص۱۴۴.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۱۱۲؛ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۹۹.
- ↑ بحار الأنوار، ج۱۸، ص۳۷۷؛ مستدرک الوسائل، ج۴، ص۷۲.
- ↑ بحار الأنوار، ج۱۸، ص۳۷۷.
- ↑ بحار الأنوار، ج۱۸، ص۳۷۷.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۸۷؛ مسند الإمام الرضا(ع)، ج۲، ص۱۵۸.
- ↑ وسائل الشیعة، ج۵، ص۳۸۷؛ بحار الأنوار، ج۸۱، ص۱۱۶.
- ↑ بحار الأنوار، ج۱۸، ص۳۷۸؛ مستدرک الوسائل، ج۴، ص۷۳.
- ↑ مکارم الأخلاق، ص۳۴۸؛ مستدرک الوسائل، ج۴، ص۵۷.
- ↑ الکافی، ج۳، ص۳۰۸؛ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۹۲.
- ↑ الکافی، ج۶، ص۲۴؛ تهذیب الأحکام، ج۷، ص۴۳۷.
- ↑ فقه الرضا(ع)، ص۲۳۹؛ مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۳۸.
- ↑ الأمالی، طوسی، ص۳۶۷؛ وسائل الشیعة، ج۲۱، ص۴۱۱.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۳۱؛ وسائل الشیعة، ج۲۱، ص۴۰۸.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۶۷؛ وسائل الشیعة، ج۵، ص۳۷۶.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۲، ص۲۸۴؛ وسائل الشیعة، ج۵، ص۳۷۳.
- ↑ فیض القدیر، ج۱، ص۶۹۷؛ بحار الأنوار، ج۸۱، ص۱۰۶.
- ↑ بحار الأنوار، ج۸۱، ص۱۰۷؛ ملاذ الأخبار، ج۴، ص۳۹۱.
- ↑ بحار الأنوار، ج۱، ص۱۰۷؛ فیض القدیر، ج۲، ص۳۲۵.
- ↑ النهایة، طوسی، ص۶۸؛ الحدائق الناضرة، ج۷، ص۳۹۸؛ مستند الشیعة، ج۴، ص۴۸۰.
- ↑ فقه الرضا(ع)، ص۹۶.
- ↑ النهایة، طوسی، ص۶۸؛ الحدائق الناضرة، ج۷، ص۳۹۸.
- ↑ فقه الرضا(ع)، ص۹۶.
- ↑ کتاب الخلاف، ج۱، ص۲۷۸.
- ↑ مختلف الشیعة، ج۲، ص۱۳۵؛ الحدائق الناضرة. ج۷، ص۳۹۸.
- ↑ بحار الأنوار، ج۸۹، ص۱۷۲؛ مستدرک الوسائل، ج۴، ص۴۴.
- ↑ الحدائق الناضرة، ج۷، ص۴۰۳ - ۴۰۴؛ جواهر الکلام، ج۹، ص۸۷
- ↑ مسائل الناصریات، ص۱۷۷؛ مستند الشیعة، ج۴، ص۵۱۶.
- ↑ فقه الرضا(ع)، ص۹۸؛ مستدرک الوسائل، ج۴، ص۴۷.
- ↑ وسائل الشیعة، ج۵، ص۳۸۶؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۴، ص۶۴۲.
- ↑ مسائل الناصریات، ص۱۷۷؛ مستند الشیعة، ج۴، ص۵۱۹.
- ↑ مستند الشیعة، ج۴، ص۵۲۰.
- ↑ المقنعة، ص۹۸؛ الحدائق الناضرة، ج۷، ص۳۹۴.
- ↑ مسائل الناصریات، ص۱۸۲؛ الحدائق الناضرة، ج۷، ص۳۹۴
- ↑ بحار الأنوار، ج۸۱، ص۱۷۲.
- ↑ بحار الأنوار، ج۸۱، ص۱۷۲.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۴، ص۲۵.
- ↑ مختلف الشیعة، ج۲، ص۱۳۳؛ الحدائق الناضرة، ج۷، ص۳۹۵.
- ↑ الحدائق الناضرة، ج۷، ص۳۹۷.
- ↑ الحدائق الناضرة، ج۷، ص۳۶۱؛ جواهر الکلام، ج۹، ص۲۱.
- ↑ فقه الرضا(ع)، ص۹۸؛ مستدرک الوسائل، ج۴، ص۳۴.
- ↑ بحار الأنوار، ج۸۱، ص۱۶۱.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۹۸.
- ↑ وسائل الشیعة، ج۴، ص۳۸۰.
- ↑ مستند الشیعة، ج۴، ص۵۱۵؛ الحدائق الناضرة، ج۷، ص۳۶۱.
- ↑ بحار الأنوار، ج۸۱، ص۱۱۵.
- ↑ المبسوط، طوسی، ج۱، ص۹۶؛ النهایة، طوسی، ص۶۵.
- ↑ جواهر الکلام، ج۹، ص۶.
- ↑ مستند الشیعة، ج۴، ص۵۲۱.
- ↑ فقه الرضا(ع)، ص۹۶.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۱۹۴.
- ↑ حدائق الناضرة، ج۷، ص۳۸۱؛ مستند الشیعة، ج۴، ص۵۲۱.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۴، ص۵۲۱؛ ج۱۰، ص۵۰.
- ↑ جامع أحادیث الشیعة، ج۱۱، ص۵۱۷.
- ↑ الحدائق الناضرة، ج۷، ص۳۸۱
- ↑ مستند الشیعة، ج۴، ص۵۲۲؛ الحدائق الناضرة، ج۷، ص۳۷۶.
- ↑ فقه الرضا(ع)، ص۱۲۶؛ مستدرک الوسائل، ج۱، ص۴۸۰.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۳، ص۱۶۰.
- ↑ مستند الشیعة، ج۴، ص۵۲۱.
- ↑ مستند الشیعة، ج۴، ص۵۲۶ - ۵۳۳؛ الحدائق الناضرة، ج۷، ص۳۷۶ – ۳۸۷.
- ↑ فقه الرضا(ع)، ص۹۶.
- ↑ الحدائق الناضرة، ج۷، ص۴۱۷؛ مستند الشیعة، ج۴، ص۵۰۸.
- ↑ الحدائق الناضرة، ج۷، ص۴۱۸.
- ↑ الحدائق الناضرة، ج۷، ص۴۱۸؛ مستمسک العروة. ج۵، ص۵۵۰.
- ↑ الحدائق الناضرة، ج۷، ص۴۱۷؛ مستمسک العروة، ج۵، ص۵۵۰.
- ↑ مستند الشیعة، ج۵، ص۵۵۰.
- ↑ کتاب الخلاف، ج۱، ص۲۸۶؛ الحدائق الناضرة، ج۷، ص۴۱۹.
- ↑ الحدائق الناضرة، ج۷، ص۴۱۹؛ مسائل الناصریات، ص۱۸۴؛ مختلف الشیعة، ج۲، ص۱۳۰.
- ↑ بحار الأنوار، ج۸۱، ص۱۷۲.
- ↑ فقه الرضا(ع)، ص۹۶؛ مستدرک الوسائل، ج۴، ص۴۴.
- ↑ بحار الأنوار، ج۸۱، ص۱۷۲.
- ↑ جواهر الکلام، ج۹، ص۱۱۲؛ الحدائق الناضرة، ج۷، ص۴۱۹.
- ↑ الحدائق الناضرة، ج۷، ص۴۱۹.
- ↑ المغنی، ابن قدامه، ج۱، ص۴۱۹.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۳، ص۷۱؛ جواهر الکلام، ج۹، ص۶۰.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۸۲.
- ↑ الکافی، ج۳، ص۳۰۵؛ تهذیب الأحکام، ج۲، ص۵۶.
- ↑ جواهر الکلام، ج۹، ص۶۰؛ الحدائق الناضرة، ج۷، ص۳۴۰.
- ↑ الحدائق الناضرة، ج۷، ص۳۴۱.
- ↑ الکافی، ج۳، ص۳۰۵.
- ↑ الکافی، ج۳، ص۳۰۴؛ تهذیب الأحکام، ج۲، ص۵۳.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۳، ص۷۱؛ منتهی المطلب، ج۴، ص۴۰۳.
- ↑ الحدائق الناضرة، ج۷، ص۳۷.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۲، ص۲۷۹.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۲، ص۲۷۹.
- ↑ مختلف الشیعة، ج۲، ص۴۱۰.
- ↑ فقه الرضا(ع)، ص۱۱۶.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۲، ص۲۷۸؛ وسائل الشیعة، ج۵، ص۴۳۵.
- ↑ مختلف الشیعة، ج۲، ص۴۱۰؛ الحدائق الناضرة، ج۷، ص۳۷۱.
- ↑ الحدائق الناضرة، ج۷، ص۳۷۱.
- ↑ الحدائق الناضرة، ج۷، ص۳۷۱.
- ↑ فقه الرضا(ع)، ص۴.
- ↑ فقه الرضا(ع)، ص۱۰۴.
- ↑ الحدائق الناضرة، ج۷، ص۴۱۱؛ مستند الشیعة، ج۴، ص۴۹۳.
- ↑ فقه الرضا(ع)، ص۱۰۴.
- ↑ فقه الرضا(ع)، ص۹۷؛ مستدرک الوسائل، ج۴، ص۳۰.
- ↑ قرب الإسناد، ص۳۶۰؛ وسائل الشیعة، ج۵، ص۳۹۹.
- ↑ فقه الرضا(ع)، ص۹۷؛ مستدرک الوسائل، ج۴، ص۳۰.
- ↑ الحدائق الناضرة، ج۷، ص۴۱۵.
- ↑ فقه الرضا(ع)، ص۹۷.
- ↑ الحدائق الناضرة، ج۷، ص۳۶۶؛ جواهر الکلام، ج۹، ص۱۴۸.
- ↑ فقه الرضا(ع)، ص۲۳۹.
- ↑ الأمالی، طوسی، ص۳۶۷.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۳۱.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۳، ص۵۷؛ الحدائق الناضرة، ج۷، ص۳۵۲.
- ↑ جامع أحادیث الشیعة، ج۶، ص۳۵۵.
- ↑ صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «اذان و اقامه»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۴۸-۶۳.