رابطه وحی یا الهام با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
رابطه وحی یا الهام با علم معصوم(ع) چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم معصوم مراجعه شود.
رابطه وحی یا الهام با علم معصوم چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ علم معصوم |
مدخل اصلی | علم معصوم |
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
آیتالله ابراهیم امینی، در کتاب «بررسی مسائل کلی امامت» در اینباره گفته است:
به واسطه ارتباط با جهان غیب و الهام نیز علومی به آنان اضافه میشود و افضل علوم آنان از این راه به دست میآید. در اینباره نیز روایات فراوانی وارد شده که به بعض آنها از باب نمونه اشاره میشود:
- امام رضا(ع) فرمود: وقتی خدا بخواهد کسی را برای امور بندگانش انتخاب کند سعه صدری به وی عطا میکند، چشمههای حکمت را در قلبش ودیعه میگذارد و علم و دانش را همواره به او الهام میکند، بعد از آن از پاسخ هیچ مشکلی عاجز نیست و در پیدا کردن راه راست سرگردان نمیشود. پس او معصوم است، واز جانب خدا مؤیّد و موفّق و مسدّد میباشد. از خطا و لغزش مصونیت دارد.
- ضریس کناسی میگوید نزد امام صادق(ع) بودم، ابو بصیر نیز حاضر بود پس امام صادق(ع) فرمود: داود علوم انبیا را ارث برد، و سلیمان علم داود را ارث برد، و محمد از سلیمان ارث برد، و ما از محمد(ص) ارث بردیم. صحف ابراهیم و الواح موسی نزد ما میباشد. ابوبصیر عرض کرد: علم زیادی است! فرمود: ای ابا محمد! این علم چندان مهم نیست، علم مهم علمی است که شب و روز، و ساعت به ساعت به ما الهام میشود.
- ابو بصیر میگوید از امام صادق(ع) شنیدم فرمود: شبانه روز بر علم ما افزوده میشود، اگر غیر از این بود علوم ما تمام میشد. ابوبصیر عرض کرد: فدایت شوم چه شخصی بر شما نازل میشود؟ فرمود: بعضی از ما فرشته را مشاهده میکند، بعضی از ما مطالب در قلبش الهام میشود. بعضی هم با گوش صدای فرشته را مانند صدای طشت میشنود. ابو بصیر گفت: فدایت شوم چه کسی مطالب را برای شما میآورد؟ فرمود: یکی از مخلوقات خدا که از جبرئیل و میکائیل بزرگتر است[۱].
- امام باقر(ع) فرمود: علی(ع) به کتاب خدا و سنت پیغمبر(ص) عمل میکرد. هنگامی که مسئله تازهای پیدا میشد که در کتاب و سنت وجود نداشت، خدا حق را به آن حضرت الهام میکرد. این موضوع به خدا سوگند یکی از مشکلات است.[۲][۳]
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. آیتالله مصباح یزدی؛ |
---|
آیتالله مصباح یزدی، در کتاب «آموزش عقاید» در اینباره گفته است:
«علوم ائمه اهل بیت(ع) منحصر به آنچه از پیامبر اکرم(ص) بیواسطه یا باواسطه شنیده بودند نبوده است بلکه ایشان از نوعی علوم غیرعادی نیز بهرهمند بودهاند که بهصورت الهام و تحدیث[۴] به ایشان افاضه میشده است نظیر الهامی که به خضر و ذوالقرنین[۵] و حضرت مریم(س) و مادر موسی(س) شده[۶] و بعضاً در قرآن کریم، تعبیر به وحی گردیده که البته منظور از آن، وحی نبوت نیست، و با چنین علمی بوده که بعضی از ائمه اطهار(ع) که در سنین طفولیت به مقام امامت میرسیدند از همه چیز آگاه بودند و نیازی به تعلّم و فراگیری از دیگران نداشتند»[۷].
|
۲. حجت الاسلام و المسلمین صدیقی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین کاظم صدیقی در کتاب «سیمای عرشیان در کلام ابن الرضا(ع)» در اینباره گفته است:
«طریق دیگر افاضه علم، وحی است. وحی یعنی گفتن خود خدا. وحی به کسانی اعطا میشود که دیگر اصلا خودی ندارند. در دل چیزی جز خدا ندارند، راهی و مقصدی جز خدا ندارند و مقصدشان خود خداست. وحدت عرفانی، وحدت حقه حقیقیه است. وقتی انسان به آن مقام رسید دیگر برای او خودی وجود ندارد. پیامبر چیزی از خود نمیگوید، بلکه بلندگوی خداوند است. گویا خود خداوند متعال است که حرف میزند. گوینده خود خداست و پیامبر فقط آوای خدا را پخش میکند. وحی و الهام پس از مرحله جوشش درونی است. نتیجه اینکه علمی که نزد بشر است از راهی خارج از این سه راه "تجربه؛ الهام؛ وحی" کسب نشده است. پس منابع علم بشر همه نزد خداست. خداوند منان مجموعه این علوم را در مخازنی جمع کرده است و وجود نازنین حضرات ائمه(ع) خزان علم و مخازن علم پرودگار عالمیانند. اگر کسی به جایی میرسد که خدا با او حرف میزند و به او القا میکند، از طریق حضرات ائمه(ع) است. اگر چشمههای حکمت در دل کسی میجوشد، این جوشش درونی از طریق وجود نازنین حضرات معصومین پیدا میشود»[۸]. |
۳. آیتالله تحریری؛ |
---|
آیتالله محمد باقر تحریری در کتاب «جلوههای لاهوتی» در این باره گفته است:
«با توجه به اینکه قرآن کریم کلیاتی از معارف دین را بیان میکند و نسبت به جزئیات اصول و فروع دین از رسول خدا(ص) بیانات زیادی به ما نرسیده است و آن حضرت موفق به القا بیانات کافی که بشر برای وظایف بیشمارش تا روز قیامت به آن نیاز دارد، نشدند در حالیکه وحی باید پاسخگوی واقعی آن نيازها باشد، لذا آن حضرت امت اسلامی را به امر الهی با بیانات مختلفی به اهل بیت گرامش(ع)، ارجاع دادند تا ایشان مترجمان واقعی وحي الهي باشند که بر قلب مبارک آن حضرت به انواع گوناگون نازل میگردید زیرا تنها ایشان مورد خشنودی کامل خداوند بوده و با حقيقت روح لطیف آن حضرت سنخیت کامل دارند. رسول خدا(ص) علاوه بر اینکه بیانات بیشماری در جهات سنخیت کامل روحی على(ع) با خویش دارند[۹] درباره آن حضرت میفرماید: "على با قرآن است و قرآن با على است، و هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند" [۱۰]. على(ع) در برخورد با خوارج که قرآن را بین ایشان و معاویه حاکم میدانستند و نسبت به لزوم مترجم واقعی برای قرآن فرمود:این قرآن فقط خطی است که بین دو جلد پوشیده شده و با هیچ زبانی سخن نمیگوید[۱۱]. زیرا به گونه کلى القا شده است و باید مترجمی داشته باشد. و از امام علی(ع) نقل شده است که میفرماید: آیهای بر رسول خدا(ص) در شب و روز و درباره آسمان و زمین، دنیا و آخرت، و بهشت و جهنم، و بیابان و کوه، و روشنایی و تاریکی، نازل نمیشد مگر اینکه او بر من میخواند و بر من املاء میکرد و من با دستم آن را مینوشتم، و تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام آن را و اینکه کجا و درباره چه چیزی تا روز قیامت نازل گردیده است، به من تعليم فرمود[۱۲]. شبیه این تعبیرات را نیز اهل سنت از آن حضرت نقل کردهاند[۱۳]. البته ائمه(ع) در این جهت مانند علی(ع) هستند، چنانکه امام صادق(ع) میفرماید: قطعاً خداوند به پیامبرش تنزيل و تأويل قرآن را تعلیم فرمود و رسول خدا(ص) آن را به علی(ع) تعلیم کرد، حضرت فرمود: به خدا سوگند، آن را به ما نیز تعليم فرمود[۱۴]. امام على(ع) میفرماید: هیچکس با این قرآن همنشینی نکرد مگر اینکه با زیادتی یا نقصانی برخیزد، زیادتی در هدایت یا نقصان در کوری. [۱۵]. و آن حضرت نیز نسبت به فهم وحی میفرماید: قرآن نور است برای کسی که روشنایی جوید، و گواهی است برای کسی که با آن بحث کند، و پیروزی است برای کسی که بخواهد با آن غلبه کند، و علم است برای کسی که (آن را در خود) نگاه دارد، و حکم (حکمت) است برای کسی که بخواهد داوری کند[۱۶]. بنابراین چون ائمه(ع) بهطور کامل مورد رضایت الهی قرار دارند، حق تعالی ایشان را مترجم و بازگوکننده دقیق و کامل وحی خود قرار داده است که دیگران در این جهت نیز باید از ایشان تبعیت کرده تا مورد رضایت خداوند و ایشان قرار گیرند»[۱۷]. |
۴. حجج الاسلام و المسلمین غرویان، میرباقری و غلامی؛ |
---|
حجج الاسلام و المسلمین غرویان، میرباقری و غلامی در کتاب «بحثی مبسوط در آموزش عقاید» در اینباره گفتهاند:
آیاتی داریم که در آنها مسئله وحی الهی به عنوان راهی مطرح شده که جز انبیاء، دیگران از آن برخوردار نیستند، لذا میتوان گفت: |
۵. حجت الاسلام و المسلمین نادم؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن نادم، در کتاب «معارف کلامی شیعه» در اینباره گفته است:
راه دستیابی اولیای الهی به علوم غیبی الهام است و الهام غیر از وحی است و چون هیچ کس از ماهیّت وحی خبر ندارد، بنابراین نمیتوان به طور قاطع فرق آن با الهام را بیان کرد، امّا همین قدر مورد قبول همه مسلمانان است که بین آنچه به انبیا وحی میشود با آنچه به دیگران الهام میشود فرق است[۱۹]. شیخ مفید در این زمینه مینویسد: منع نزول وحی به ائمه به خاطر اجماعی است که همه مسلمانان به آن اعتقاد دارند: اگر کسی مدّعی وحی بعد از پیامبر اسلام(ص) باشد کافر است و این اعتقاد از فرمودههای پیامبر اسلام(ص) به دست میآید...، همچنان که عقل امتناعی در بعثت پیامبری بعد از پیامبر اسلام(ص) نمیبیند، امّا اجماع مسلمانان و فرمودههای پیامبر اسلام(ص)، آن را منتفی میدانند[۲۰]. بنابراین: یکی از تفاوتهای وحی و الهام در این است که وحی مختص پیامبران و الهام عمومی است و دیگر اینکه وحی در رابطه با مسائل تشریع و برای ابلاغ به مردم است، ولی الهام این محدودیت را ندارد. سه دیگر اینکه وحی برای پیامبر(ص) و دیگران حجّت است، ولی الهام فقط برای شخص مُلهَم حجّت است. پیامبر باید وحی را به مردم ابلاغ کند، ولی در خصوص الهام چنین الزامی در کار نیست»[۲۱]. |
۶. حجج الاسلام و المسلمین نادم و افتخاری؛ |
---|
حجج الاسلام و المسلمین دکتر نادم و افتخاری در مقاله «منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد» در اینباره گفتهاند:
«الهام و تحدیث، از نظر لغوی، به یک معنا به کار رفته است.، "محدَّث" را "مُلهَم" ترجمه کرده و در توضیح معنای آن میگوید: ملهم کسی است که چیزی در قلبش القا میشود. پس به خاطر قوۀ حدس قوی و فراستی که دارد، به او خبر داده میشود و این روشی است که خداوند آن را به بندگان برگزیدهاش داده است. چیزی به آنها الهام میشود؛ سپس آن را میگویند. مُحَدَّثُون را کسانی میداند که فرشتگان با آنها سخن میگویند. در روایاتی که محدثان قم آوردهاند، افزون بر بیان الهامی بودن علم امام، به این نکته عنایت ویژهای شده که پیامبر اکرم(ص) خاتم پیامبران بوده و پس از ایشان وحی منقطع شده است. آنها فرق میان وحی و الهام را با نقل روایاتی از معصومان(ع) نشان دادهاند. در برخی از روایاتی که صفار نقل کرده، به این تفاوت اشاره شده است. دربارۀ نحوۀ القای علم به امام، روایتی از امام صادق(ع) نقل کرده که در آن آمده است: برخی از ما علم در گوششان قرار میگیرد. برخی از ما در خواب میبینند. برخی از ما صدایی میشنویم و برای بعضی از ما، فرشتهای بزرگتر از جبرئیل و میکائیل میآید و برخی از امامان(ع)، فرشتهها را با چشم میبینند. وی روایت دیگری از امام صادق(ع) نقل میکند که میگوید در شب قدر، فرشتگان همۀ پیشامدهای سال آینده را مانند خیر و شر و مرگ و زندگی و بارندگی که مقدر شده، بر آنها نازل میکنند. امام صادق(ع) همچنین، پنهان داشتن اخبار هر صبح و شام آسمان از ولی واجب الاطاعة خود را دور از کرم و رأفت خدا میداند. پس از نگاه صفار قمی، بخشی از علم امام، با الهام به دست میآید؛ ازاینرو، وی روایتی از امام باقر(ع) نقل میکند که میگوید: علی(ع) به کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) عمل میکرد. هنگامی که با مسئلۀ جدیدی روبهرو میشد که نه در کتاب خدا بود و نه در سنت پیامبر(ص)، خداوند به او الهام میکرد. کلینی نیز، در کافی، روایات متعددی دال بر الهام شدن به امام و سخن گفتن فرشتگان با ایشان نقل کرده است. برخی از روایات هم، به چگونگی دریافت الهامی پرداخته که به صورت القای به دل یا تأثیر در گوش است. برخی دیگر از چگونگی سخن گفتن فرشته با امام میگوید؛ مانند روایتی که کلینی از امام باقر(ع) نقل کرده و طبق آن، اهل بیت(ع) در شب رحلت پیامبر اکرم(ص) که شب سختی بود، صدایی شنیدند؛ اما صاحب آن را با چشم ندیدند. او به آنها سلام کرد و آنها را در این مصیبت تسلی داد و طبق پاسخ امام به راوی، صاحب آن صدا از سوی خداوند متعال برای تسلیت آمده بود. صدوق هم داستان با صفار و کلینی، از محمد بن مهران نقل میکند که از امام جعفر صادق(ع) شنید: ما دوازده محَدَّثیم. وی همچنین حدیثی از امام رضا(ع) نقل میکند که در آن، یکی از علایم امام محَدَّث بودن معرفی شده است. به تصریح شیخ مفید، اینکه امامان صدای فرشتگان را بشنوند (تحدیث)، عقلاً و شرعاً جایز است. وی دراینباره، حتی به مخالفان طعنه زده است. او در اوائل المقالات، در دفاع از تحدیث میگوید: "نظر من این است که شنیدن صدای ملائک، از نظر عقلی جایز است. از راستگویان شیعه که معصوماند، ممتنع نیست. روایاتی در تأیید صحت آن وارد شده است. البته این عمل مخصوص امامان معصوم(ع) است؛ همچنین برای برخی از شیعیان که به صالحین و ابرار و برگزیدگان معروفاند، امکان دارد. این نظر فقهای محدث شیعه است؛ اما نوبختیان و گروهی از امامیه که شناختی از اخبار و روایات ندارند، این عقیده را رد میکنند؛ چون دقت نظر نداشته و راه درستی نرفتهاند".[۲۲] مفید از قول به امکان عقلی شنیدن صدای ملک و ایحاء برای امام فراتر میاندیشد و نزول وحی بر ائمه(ع) را هم، از نظر عقلی جایز و وحی به مادر موسی(ع) را از همین قبیل میداند؛[۲۳] اما در تحقق وحی برای امامان(ع)، به دلیل اجماع امت بر منع، قائل به منع میشود. او برای تقریب به ذهن میگوید این امر مانند بعثت پیامبری پس از پیامبر اکرم(ص) است که از لحاظ عقلی جایز است؛ اما اجماع امت، با توجه به علم به اینکه این کار بر خلاف تعالیم دین اسلام است، قاطعانه و یقینی، آمدن پیامبری پس از پیامبر اکرم(ص) را ممنوع میداند.[۲۴] او همچنین، در تصحیح الاعتقاد، به صراحت میگوید: "ما معتقدیم خداوند متعال بعد از پیامبر(ص)، به اولیای خود کلماتی را القا میکند که به آنها وحی گفته نمیشود".[۲۵] از سخنان مفید به دست میآید که از نگاه او، تحدیث و الهام، دو منبع اساسی علم امام(ع)، عقلاً و نقلاً پذیرفته شده است و جالب اینکه وی قائلان به تحدیث را فقهای محدث میداند همان محدثان قم و منکران آن را نوبختیان متکلمان گذشته بغداد میداند. سید مرتضی، از شاگردان و ناشران آراءِ شیخ مفید، گرچه در مواردی، با استاد خود همراهی میکند، در این باره کمتر سخن گفته است. تنها موردی که میتواند شاهد باور او به الهامی بودن علم امام(ع) باشد، پاسخی دربارۀ علم امام(ع) به اشیا پیش از پیدایی آنهاست: از شروط امامت نیست که امام قبل از ایجاد اشیا، به آنها علم داشته باشد؛ چون اینگونه علمها از قبیل معجزه است. اظهار معجزه هم برای امام گاهی جایز است و گاهی جایز نیست. اما میدانیم که امامان گاهی از اخبار غیبی به ما خبر داده اند. نظر ما این است که خداوند متعال علم به این مسائل غیبی را به آنها اطلاع داده است؛ پس سید مرتضی هم، به الهامی بودن علم امام(ع) توجه داشته است. شیخ طوسی بر خلاف استادش، به تفصیل، به این مبحث وارد شده است. او در برابر این پرسش که اگر از امام چیزی پرسیده شود و امام به آن علم نداشته باشد، چه میکند و چگونه به آن علم پیدا میکند؟ به دو روایت استناد میکند. یک روایت، از قول حارث نصری، القا در قلب و قرار دادن در گوش را راه دسترسی امام به علم به موضوع جدید بیان میکند. روایت دیگر الهام یا شنیدن از فرشته یا هردو را مأخذ علم امام بیان میکند. شیخ طوسی در تبیین تحدیث و الهام، چندین روایت دیگر نقل میکند؛ برای نمونه روایتی از پیامبر اکرم(ص) در وصف امام علی(ع) که میگوید: به من وحی داده شده و به علی(ع) الهام؛ روایتی از امام رضا(ع) هم، امامان(ع) را راستگویان، مفهّم و محدَّث مینامند؛ امام صادق(ع) هم، در روایتی، امام علی(ع) را محدَّث معرفی و در تبیین معنای آن بیان میکند: یعنی فرشته نزد او آمده و علوم و معارف را در قلبش قرار میدهد. شیخ طوسی دربارۀ روشهای گوناگون الهام به امامان(ع)، روایات بسیاری نقل میکند که برپایۀ آنها، علم در قلب برخی از امامان قرار داده میشود. برخی دیگر فرشته را در خواب میبینند و برخی دیگر صدای فرشته را میشنوند. برخی از امامان(ع) نیز، ملک را به چشم میبینند، البته نه به صورت جبرئیل و میکائیل، بلکه به صورت مخلوقی برتر از آنها. حاصل اینکه در نگاه متکلمان بغداد هم، تحدیث و الهام مسلماً منابع علم امام است؛ اما آنها با توجه به رویکرد عقلیشان، کمتر سراغ روایات رفتهاند؛ ولی این به معنای بیعنایتی به روایات نیست؛ زیرا چنان که از گفتۀ شیخ مفید پیداست، او در همداستانی با قمیها دربارۀ الهام و تحدیث، افزون بر استدلال عقلی، بر نقل تکیه میکند و علت مخالفتش با نوبختیان را ناآگاهی آنها از روایات میداند. به چند نمونه از آنها، تحت عناوین خاص اشاره میکنیم»[۲۶]. |
۷. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید علی هاشمی، در کتاب «ویژگیهای علوم ائمه از دیدگاه علمای امامیه» در اینباره گفته است:
«مرحوم محمد علی کراجکی معتقد بود که امام این صلاحیت را دارد که مصالح و احکام فقط به او الهام شود، نه دیگران[۲۷](...) کراجکی در موردی دیگر ضمن اشاره به علم امام جواد(ع) در سن کودکی، آن را از راه الهام و به طور خارق العاده و موهوبی معرفی کرده است؛ نه از طریق اکتساب؛ زیرا سن آن حضرت در آن هنگام ۸ یا ۹ سال بوده که نمیتوانسته چنان علومی را از کسی بیاموزد[۲۸]»[۲۹].
|
۸. حجت الاسلام و المسلمین افتخاری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین سید ابراهیم افتخاری در مقاله «بررسی مقایسهای شئون امامت در مکتب قم و بغداد» در اینباره گفته است:
«تحدیث و الهام: در ابتدا لازم است تحدیث و الهام را معنا کنیم. ظاهراً این دو کلمه مترادف هستند و هر دو به یک معنا به کار میروند. ابن اثیر، مُحَدَّث را به مُلَهم ترجمه کرده و در توضیح معنای مُلهَم میگوید: ملهم کسی است که چیزی در قلبش القاء میشود، پس به خاطر قوه حدس قوی و فراستی که دارد، به او خبر داده میشود، و این روشی است که خداوند آن را به بندگان برگزیدهاش داده است، مثل این است که به آنها چیزی الهام میشود، سپس آن را میگویند[۳۰]. ابن منظور نیز دقیقاً همین عبارت را آورده است[۳۱]. طریحی، "مُحَدَّثُون" را به معنای کسانی میداند که فرشتگان با آنها حرف میزنند، و این روایت: « أَنَ أَوْصِيَاءَ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ مُحَدَّثُونَ»[۳۲]. را اینگونه تبیین کرده است: یعنی ملائکه که جبرئیل هم در بین آنها بود، با آنها حرف میزنند، البته بدون اینکه جبرئیل را ببینند. «وَ فِي الْحَدِيث: "أَنَّ أَوْصِیَاءَ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ مُحَدَّثُونَ"، أي تُحَدِّثُهُمْ الملائكة و فيهم جبرئيل (ع) من غير معاينة»[۳۳] طریحی، "مُحَدَّثُ" را به معنای کسی که ظن استوار دارد نیز میداند.« و الْمُحَدَّثُ أيضا: الصادق الظن»[۳۴]. علامه مجلسی در کتاب روضة المتقین، با نقل روایتی از شیخ کلینی و صفار قمی، به تبیین معنای "محَدَّث" میپردازد: "محَدَّث هستند"، یعنی روح مقدس یا خداوند تبارک و تعالی، مطالب و علوم را به آنها القاء میکند[۳۵] شیخ کلینی و صفار قمی از زراره نقل کردهاند که میگوید: از امام جعفر صادق(ع) در مورد این آیه شریفه: ﴿وَكَانَ رَسُولا نَّبِيًّا ﴾ [۳۶] پرسیدم، رسول کیست و نبی کیست؟ امام(ع) در جواب فرمود: نبی کسی است که در خواب میبیند و صدا را میشنود، اما ملک را نمیبیند؛ اما رسول کسی است که صدا را میشنود و در خواب میبیند و ملک را هم با چشم میبیند. از امام(ع) پرسیدم: جایگاه امام(ع) چیست؟ فرمود: فقط صدا را میشنود و نه در خواب میبیند و نه با چشم میبیند[۳۷]. شیخ صدوق در کتاب خصال نقل میکند که: محمد بن مهران میگوید: از امام جعفر صادق(ع) شنیدم که میفرمود: ما دوازده محَدَّثیم[۳۸]. ایشان همچنین در چند کتاب خود، حدیثی نقل میکند که در آن امام رضا(ع) علاماتی را برای امام بر میشمارد که از جمله آنها "محَدَّث بودن" است[۳۹]. صفار قمی از امام باقر(ع) نقل میکند که ایشان فرمودند: علی(ع) به کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) عمل میکرد، و هنگامی که مسأله جدیدی ایجاد میشد که نه در کتاب خدا بود و نه در سنت پیامبر، آنگاه خداوند به او الهام میکرد[۴۰]. در برخی روایات به این نکته اشاره شده است که برخی از ما امامان، فرشتهها را با چشم میبینیم[۴۱]. در روایت دیگری از امام صادق(ع) نقل شده است که ایشان مأخذ علوم امامان را اینگونه بیان کردهاند:برخی از ما را در گوشش قرار میدهند، برخی را در خوابش میآیند، برخی از ما صدایی میشنوند مانند شنیدن صدای آب در تشت، و برخی از ما هم، فرشتهای بزرگتر از جبرئیل و میکائیل نزد آنها میآید[۴۲]. در روایت دیگری، صفار قمی از امام صادق(ع) نقل میکند که در شب قدر، ملائکه تمام اتفاقات سال آینده را مثل خیر و شر و مرگ و زندگی و بارندگی را که مقدر شده است، به من نازل میکنند. امام صادق(ع)، پوشاندن اخبار هر صبح و شب آسمان را، از ولی واجب الطاعه خودش، دور از کرم و رأفت خدا میداند[۴۳]. کلینی در کتاب شریف کافی، روایات متعددی مبنی بر الهام بر امام و سخن گفتن ملائکه با امام نقل کرده است، اما از این نکته که پیامبر اکرم(ص) خاتم پیامبران بوده و بعد از ایشان وحی منقطع میشود، غافل نبوده و فرق میان وحی نبوی و الهام به امام را با نقل روایاتی از امامان معصوم، روشن میکند. ایشان در ابتدا با نقل حدیثی از امام صادق(ع) درباره مأخذ علم امام، اینگونه بیان میکند که امام(ع) هر گاه بخواهد چیزی را بداند، خداوند به او میآموزد. امامان علمای راستگویی هستند که الهامگیرنده بوده و دریافت کننده حدیث هستند. و این حدیث و الهام را به صورت الهام به دل، تأثیر در گوش به امر فرشته [۴۴]. دریافت می کنند. البته این الهام و دریافت از فرشته، یک تفاوت جدی با وحی نبوی دارد و آن این است که در این دریافت از فرشته، امام(ع) فقط صدای فرشته را شنیده و نه او را در خواب میبیند و نه او را در بیداری با چشم مشاهده میکند[۴۵]. شیخ کلینی روایتی را از امام باقر(ع) نقل میکند که در همان شبی که پیامبر اکرم(ص) از دنیا رفت، شب سختی بر اهل بیت پیامبر(ص) گذشت، در همین هنگام صدای شخصی را شنیدند، اما او را با چشم نمیدیدند، او به آنها سلام کرده و آنها را در این مصیبت تسلی میداد. راوی میگوید از امام(ع) پرسیدم که آن شخص از طرف چه کسی برای تسلیت آمده بود، ایشان فرمودند: از طرف خداوند متعال. [۴۶]. شیخ طوسی برای پاسخ به این پرسش که اگر سؤالی از امام پرسیده شود که علم آن در نزد امام نباشد، امام چگونه جواب آن را میفهمد و به آن علم پیدا میکند، به دو روایت استناد میکند. در یک روایت از قول حارث نصری، نکت در قلب و قرار دادن در گوش را، راه دسترسی امام به علم به آن موضوع جدید بیان میکند[۴۷]. و در روایت دیگری، الهام یا شنیدن از ملائک و یا هر دو با هم، را مأخذ علم امام بیان میکند[۴۸]. شیخ طوسی، در تبیین مسأله تحدیث و الهام، این روایت را نیز نقل کرده است: پیامبر اکرم(ص) در وصف امام علی(ع) میگوید: به من وحی داده شد و به علی الهام[۴۹]. امام رضا(ع)، امامان را، راستگویان، مفهّم و محدَّث مینامد[۵۰]. امام صادق(ع)، علی(ع) را محدَّث معرفی میکند. و در تبیین معنای محدث هم میفرماید: یعنی فرشته نزد او آمده و علوم و معارف را در قلبش قرار میدهد[۵۱]. شیخ طوسی در روایات دیگری، روشهای مختلف الهام به امامان را بیان میکند: برخی از امامان در قلبشان قرار داده میشود، برخی دیگر فرشته را در خواب می بینند، برخی دیگر صدایش را می شنوند، مانند شنیدن صدای آب در تشت، و برخی از امامان فرشته را به چشم می بینند، البته نه جبرئیل و میکائیل را، بلکه یک مخلوقی بزرگتر از جبرئیل و میکائیل[۵۲]. ابوالفتح کراجکی در جایی که به اوصاف و ویژگیهای امامان میپردازد، یکی از ویژگیهای امام را "محدَّث بودن" ذکر میکند[۵۳]. در بخشهای گذشته، با تکیه بر روایات، محدَّث بودن را تعریف کرده و گفتیم که به معنای سخن گفتن ملائک با امام و یکی از راههای کسب علم امام است. شیخ مفید از نظر عقلی، تحدیث و شنیدن صدای ملائک را جایز دانسته و حتی مخالفین آن را طعن میکند. ایشان در کتاب اوائل المقالات، از این نکته که امامان صدای فرشتگان را بشنوند اینگونه دفاع میکند: نظر من این است که این کار شنیدن صدای ملائک از نظر عقلی جایز است و این کار از راستگویان شیعه که معصوم هستند، ممتنع نیست. و روایاتی در تأیید صحت آن وارد شده و این عمل هم مخصوص امامان(ع) و کسانی از شیعیانشان است که به صالحین و ابرار و برگزیدگان معروفاند و این نظر فقهای محدث شیعه است، اما نوبختیان و گروهی از امامیه که شناختی از اخبار و روایات ندارند، این عقیده را ردّ می کنند، چون دقت نظر نداشته و راه درستی را نرفتهاند[۵۴]. اما در مورد وحی و ایحاء[۵۵]. به امام، نزول وحی بر ائمه را از نظر عقلی جایز میداند، و وحی به مادر موسی را از همین قبیل میداند، اما وقوع وحی و ایحاء را برای آنها به خاطر اجماع و اتفاق امت بر منع، ممنوع می داند، و برای تقریب به ذهن، این مسأله را مطرح میکند که بعثت پیامبری جدید بعد از پیامبر اکرم(ص) از لحاظی عقلی جایز است، اما اجماع امت و علم به اینکه این کار بر خلاف تعالیم دین اسلام است، به طور قطع و یقین، ارسال رسول دیگری بعد از پیامبر اکرم(ص) را ممنوع و باطل میکند[۵۶]»[۵۷]. |
۹. حجت الاسلام و المسلمین اوجاقی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین ناصرالدین اوجاقی در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم امام از دیدگاه کلام امامیه» در اینباره گفته است:
|
۱۰. حجت الاسلام و المسلمین باقری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین سید محمد فائز باقری در پایاننامه کارشناسیارشد خود با عنوان «وحی آسمانی که خود پدیدهای غیبی و فراتر از تجربه عادی است، دریچههای جهان غیب را به روی پیامبران الهی میگشاید و آنان را به حقایقی آشنا میسازد که ابزار ادراکی انسان، به خودی خود، توان دستیابی آنها را ندارد. چنانکه پیشتر گذشت،انبیاء نه تنها در امور مربوط به شریعت، بلکه در قلمروی موضوعات فردی و اجتماعی نیز از این سرچشمه دانش بهره میبرند و ارتباط خود را با جهان دیگر بیشتر آشکار میسازنند. برای نمونه، در جنگ تبوک، گم شدن شتر پیامبر بهانهای به دست منافقان داد تا علم غیب آن حضرت را زیر سؤال برند. در این هنگام فرشته الهی فرود آمد و با راز گشایی از محل استقرار شتر، به طعنه دشمنان پایان داد. از سوی دیگر، هرچند با رحلت پیامبر اکرم(ص) باب وحی بسته شد، راه الهام برای اولیای الهی همچنان باز است. امام علی(ع) در نهج البلاغه میفرمایند: همواره خدا را –که بخششهای او بیشمار است و نعمتهایش بسیار- در پارهای از روزگار پس از پارهای دیگر و در زمانی میان آمدن دو پیامبر، بندگانی است که از راه اندیشه با آنان در راز است و از طریق خرد دمساز. چگونگی بهرهمندی امامان معصوم(ع) از این خزانه غیبی، تفاوتی چندان با بهرهمندی پیامبران از آن ندارد، چنان که رسول خدا(ص) خطاب به امیرمؤمنان(ع) میفرمایند: «إِنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَی مَا أَرَی إِلَّا أَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ»[۵۹] بر این اساس، امام علی(ع) در برخی روایات، خود را مانند ذوالقرنین میداند که هر چند نبی نبود، خداوند با او رازگویی میکرد. همچنین آن حضرت در جای دیگر، با اشاره به لوح محفوظ الهی میفرماید: «الهمني الله عزّ وجلّ علم ما فيه».[۶۰] تعبیری دیگر که در این باره به کار رفته، برقراری ارتباط با "روح الهی" است، چنانکه امام علی(ع) میفرماید: کسی که روح الهی را در مییابد... از رویدادهای گذشته و آینده و... آنچه در دل مردمان و زمین و آسمان است،آگاه میگردد. از امام موسی کاظم(ع) نقل میشود که فرمود:دانش ما از سه وجه است: گذشته، آینده و آنچه باید میشود؛ اما گذشته برای ما تفسیر شده و آینده نوشته شده است و هر آنچه حادث میگردد گاهی در دل افتد و گاهی در گوش اثر کند. مرحوم مجلسی در شرح این حدیث مینویسد: تفسیر امور گذشته برای ائمه(ع) از سوی رسول خدا(ص) بوده است و امور آینده در جامعه و مصحف فاطمه(س) و دیگر مدارک نوشته شده است. و اما علوم تازه و حادث به وسیله الهام از طرف خدا و بیواسطه فرشته ویا به وسیله حدیث فرشته است»[۶۱].
|
۱۱. حجج الاسلام و المسلمین برنجکار و شاکر؛ |
---|
حجج الاسلام و المسلمین دکتر رضا برنجکار و محمد تقی شاکر در مقاله «حقيقت تحديث و رابطه آن با نبوت» در اینباره گفتهاند:
«در مورد ارتباط الهام و تحدیث باید گفت بر اساس روایات شیخ مفید علم و آگاهیی که توسط قلب انسان درک میگردد الهام و تأثیر پذیری و معرفتی که توسط دستگاه شنیداری محقق میگردد تحدیث دانسته شده است. با این بیان هم پوشی و تساوی مفاهیم "نکت فی القلب" و الهام که در برخی دیگر از روایات بیان شده است روشن میشود. مطلبی که در قلب امام آشکار و درک میگردد از آن به الهام نامبرده میشود یا آنچه امام توسط گوش خود درک میکند و میشنود که حدیث ملائکه نامیده شده نیز به واسطه فرشته انجام میگیرد[۶۲] بر این اساس میتوان گفت در دستگاه معرفتی شیعه آموزه الهام "یا نکت فی القلب" و تحدیث "یا نقر فی السماع" دو مجرای تحقق آگاهی و دو شیوه برای رهیافت امام به حقیقت است که گاه از مجموعه این دو به تحدیث یاد شده است»[۶۳].
|
۱۲. حجت الاسلام و المسلمین مشکی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین محمد مشکی در مقاله «بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید» در اینباره گفته است:
«امامان از طریق الهام و وحی نیز به حقایق علمی میرسند، البته منظور از وحی، وحی اصطلاحی که در مورد پیامبر است، نسیت. چرا که وحی به آن معنا با رحلت پیامبر قطع شده است، بلکه از قبیل وحیای است که قرآن در مورد مادر حضرت موسی(ع) به کار برده است. در این زمینه نیز روایات زیادی ذکر شده که از باب استشهاد، چند مورد را نقل میکنیم:
|
۱۳. حجت الاسلام و المسلمین بیابانی اسکوئی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین محمد بیابانی اسکوئی در کتاب «امامت» در اینباره گفته است:
«امامان(ع): چون از ناحیه خداوند سبحانه انتخاب و به مقام امامت منصوب شدهاند، همیشه مورد توجه خاصّ الهی قرار میگیرند. و چنان که گفتیم خداوند متعال چشمههای حکمت را در دل آنها میجوشاند و علم و احاطه شهودی را با الهام به آنان القا میکند. همان طور که در کتاب "نبوت و رسالت" گذشت، وحی انواع و اقسام فراوانی دارد. یک نوع از آن، وحی رسالت و نبوّت است که اختصاص به پیامبران و رسولان دارد. بنابراین منافات ندارد که الهام نسبت به امامان: و مؤمنان محدّث، هم نوعی از وحی به معنای لغوی آن باشد. چون [امام]] از ناحیه خداوند سبحانه دارای روح القدس شده است به واسطه آن تشخیص میدهد که آنچه به او القا شده، از سوی خداوند سبحانه است و هیچ گونه شک و تردیدی در این امر به خود راه نمیدهد. از امام صادق(ع) سؤال شد که وقتی امام مورد سؤال قرار میگیرد چگونه به سرعت جواب آن را میدهد؛ حضرت فرمود: به قلب او انداخته میشود یا به گوش او خوانده میشود و در برخی موارد هر دو جمع میشود[۶۷]. پس معلوم میشود "اسماع" در روایت غیر از الهام است. توضیح این دو واژه در روایت دیگر بیان شده است. امام صادق(ع) میفرماید :اما "غابر" علم گذشته ما است و مزبور علمی است که میآید امّا انداختن در قلب الهام است، اما کوبیدن در پرده گوش امر فرشته است[۶۸]. ماضی و غابر در لغت هر دو به معنای گذشتهاند. ولی غابر علاوه بر معنای گذشته به معنای باقی هم آمده است. ابن منظور میگوید[۶۹]»[۷۰].
|
۱۴. حجت الاسلام و المسلمین نیرومند، آقای مرتضوی و خانم نقاشان؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین رضا نیرومند، آقای مرتضوی و خانم الهام محمدزاده نقاشان در مقاله «رابطه الهام و تحدیث در علم امامان شیعه» در اینباره گفتهاند:
«الهام در روایات: الهام یکی از منابع مهم علوم اهل بیت میباشد که در روایات مطالبی در مورد آن ذکر شده است. میتوان احادیث در این موضوع را به دو دسته تقسیم نمود که ائمه(ع) در برخی موارد به صراحت و در بعضی دیگر به تلویح درباره الهام سخن گفتهاند. در دسته اول از این احادیث لفظ الهام به صراحت ذکر گردیده است. امام رضا(ع) در حدیث مفصلی درباره فضایل امام فرموده است: همانا چون خدای عزوجل بندهای را برای اصلاح امور بندگانش انتخاب فرماید سینهاش را برای آن کار گشوده کند و چشمههای حکمت در دلش گذارد و علمی به او الهام کند که از آن پس از پاسخی در نماند و از درستی منحرف نشود. پس چنین فردی معصوم بوده و از قوت و توفیق و استواری برخوردار است و از هر گونه خطا و لغزشی در امان میباشد[۷۱]. در روایتی دیگر حضرت کاظم(ع) در تبیین این سخن از امام صادق(ع) که همانا علم ما از چهار حالت خارج نیست یا مربوط به گذشته است و یا نوشته شده و یا در دل وارد میشود و یا در گوش تأثیر میگذارد فرموده است: مراد از علم گذشته مربوط به امور پیشین است که میدانیم و اما نوشته شده مربوط به آینده است و وارد شدن علم به دل همان الهام میباشد، نیز علم تأثیرگذار در گوش امر فرشته است[۷۲]. در هر دو روایتی که گذشت الهام به عنوان شاخهای از علم ائمه(ع) معرفی گردید. اما در حدیث دیگری که ابن عباس از رسول خدا(ص) نقل میکند الهام در رقابت و در ذیل وحی قرار گرفته است. او میگوید شنیدم که آن حضرت فرمود: خداوند پنج چیز به من بخشیده و به علی هم پنج چیز عطا کرد. به من جوامع الکلم "اسمهای اعظم" خود را عنایت فرمود و به علی جوامع دانش را، مرا پیامبر و علی را جانشین و وصی من قرار داد، به من کوثر و به علی سلسبیل عطا کرد، به من وحی و به علی الهام بخشید، من را به سوی آسمان به پیشگاه خود سیر داد و برای علی درهای آسمان را گشود تا آنچه که من دیدم او نیز ببیند و به آنچه من نگاه کردم نگاه کند[۷۳]. دسته دوم احادیثی هستند که تلویحاً و نه به صراحت به الهام اشاره کردهاند به این نحو که به افزایش علوم اهل بیت(ع) اشاره دارند و قطعا فیضان این علوم از طریق الهامات غیبی بوده است. این فزونی علم در هر شب و روز، در شبهای جمعه و در شب قدر هر سال واقع میگردد که شریف ترین علوم ایشان میباشد. امام کاظم(ع) در روایتی که علم امامان شیعه عالی را به سه متعلق گذشته، آینده و پدیدشونده تقسیم میکند در توضیح علم پدیدشونده اشاره میفرماید که این علم از راه الهام به دل و تأثیر در گوش حاصل میشود و آن بهترین دانش ماست[۷۴]. در روایت دیگری نقل شده که ابو بصیر از امام صادق درباره بابی از علم پرسید که پیامبر اکرم(ص) به علی آموخت که به واسطه آن هزار باب علم گشوده گشت. سپس درباره جفر، جامعه و مصحف فاطمه علی از امام پرسید و ابو بصیر در انتهای توضیحات امام میگوید به خدا سوگند که این همان علم کامل است. اما امام البارد اندیشه او میفرماید: اینها نوعی از علم است ولی علم کامل نیست. علم کامل علمیاست که در هر شب و هر روز راجع به موضوعی پس از موضوع دیگر و چیزی پس از چیز دیگر تا روز قیامت پدید آید[۷۵]. در شرح عبارت " قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ لَيْسَ بِذَلِكَ " گفته شده علم خاصی که اشرف علوم اهل بیت(ع) است از راه حواس ظاهری و خواندن کتاب و تحصیل تقلیدی علم اکتسابی حاصل نمیشود. آن علم شریف علم لدنی علمی است که از جانب خداوند متعال بر قلب امام(ع) هر ساعت و هر روز افاضه گشته و حقایق ربانی بر قلب ایشان منکشف میگرد[۷۶]. در منابع روایی بایی از قول ائمه(ع) نقل شده که علوم ایشان در شبهای جمعه افزوده میشود[۷۷]. در باب دیگری آمده علوم ایشان در شبهای قدر فزونی مییابد [۷۸].. بنابراین این علومی که به تعبیر روایات در برخی اوقات خاص یا هر شب و روز و به وجهی دقیق تر میتوان گفت که در هر لحظه از جانب خداوند بر ائمه(ع) افاضه میگردد از طریق الهام بر قلب ایشان تحقق مییابد»[۷۹]. |
۱۵. حجت الاسلام و المسلمین امامخان؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین عسکری امامخان در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «منشأ و قلمرو علم امام» در اینباره گفته است:
«یکی دیگر از منابع مهم علم امام (ع) الهام است که بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) با بسته شدن باب وحی برای اولیای الهی دریچههای غیب از راه الهام باز بود. چنانکه روایات آن خواهد آمد. الهام همان ارتباط با فرشتگان است یعنی ائمه (ع) با فرشتگان در ارتباط بودند و این مقام را مقام تحدیث میخوانند. و این ارتباط با فرشتگان به این معنی نیست که آنها در زمره انبیا و پیامبران (ع) بودند، چرا که می دانیم پیامبر اسلام (ص) آخرین پیامبران و رسولان الهی بود و با وفات او وحی الهی پایان یافت، بلکه آنان همچون "خضر" و "ذوالقرنین" و "مریم" بودند که مطابق ظاهر آیات قرآن با فرشتگان الهی ارتباط داشتند. و حقایقی از عالم غیب به قلب آنان الهام میشد. بر این اساس امام علی (ع) در برخی روایات، خود را مانند ذوالقرنین میداند که هرچند پیامبر نبود، خداوند با او رازگوئی میکرد.[۸۰] همچنین در جای دیگر آن حضرت با اشاره به لوح محفوظ الهی، میفرماید: "أَلْهَمَنِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَ مَا فِيهِ".[۸۱] "خداوند از راه الهام مرا از آنچه در لوح محفوظ است، آگاه ساخته است". در حدیثی از امام باقر (ع) میخوانیم که فرمود: "أَنَّ عَلِيّاً كَانَ مُحَدَّثاً" علی (ع) محدث بود "سخنان به او گفته میشد" و هنگامی که از آن حضرت توضیح خواستند که چه کسی با او سخن میگفت، فرمود: "يُحَدِّثُهُ مَلَك": فرشته با او سخن میگفت، هنگامی که سؤال کردند آیا او پیامبر بود، دست خود را به علامت نفی و انکار تکان داد. سپس افزود: "كَصَاحِبِ سُلَيْمَانَ أَوْ كَصَاحِبِ مُوسَى أَوْ كَذِي الْقَرْنَيْن" او همانند دوست سلیمان "آصف بن برخیا" یا دوست موسی "یوشع یا خضر" یا ذی القرنین" بود".[۸۲] اسماعیل بن مرّار میگوید: حسن بن عباس معروف نامهای به امام رضا (ع) نوشت که: "قربانت گردم بمن خبر بده که چه فرقی میان رسول و نبی و امام است؟ امام در جوابش نوشت یا گفت: رسول کسی است که جبرئیل بر او نازل میشود، و او را میبیند، و کلامش را میشنود و بر او وحی نازل میشود، و چه بسا در خواب میبیند همانند رؤیای حضرت ابراهیم (ع). نبی کسی است که گاهی کلام را میشنود و گاهی هم شخص را میبیند و کلام را نمیشنود، و امام کسی است که کلام را میشنود و شخص را نمیبیند"[۸۳]. چنانکه رسول خدا (ص) خطاب به امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: "إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيّ" [۸۴]. “تو میشنوی آنچه را من میشنوم و میبینی آنچه را من میبینم، جز آنکه تو پیامبر نیستی". امامان معصوم در روایات بسیاری محدث خوانده شدهاند. و بنابر برخی از آن احادیث، محدّث کسی است که صدای فرشته را میشنود، هرچند او را نمیبیند، و در اینجا یک تعبیر دیگری بهکار رفته است، برقراری ارتباط با "روح الهی" چنانکه امام علی (ع) میفرماید: کسی که روح الهی را دریابد... از رویداد گذشته و آینده... آنچه در دل مردمان و زمین و آسمان است، آگاه میگردد"[۸۵]. از روایاتی که در منابع اهل بیت (ع) وارد شده، بخوبی برمیآید که روح القدس، روح مقدسی بوده که با همه پیامبران و انبیا و معصومین (ع) بوده است، و امدادهای الهی را در موارد مختلف به آنها منتقل میساخته. چنانکه در حدیثی از امام صادق (ع) میخوانیم که در تفسیر آیه: ﴿وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ﴾ [۸۶] میفرماید: "فَالسَّابِقُونَ هُمْ رُسُلُ اللَّهِ (ع) وَ خَاصَّةُ اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ جَعَلَ فِيهِمْ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الْقُدُسِ فَبِهِ عَرَفُوا الْأَشْيَاء" [۸۷]. "پیشگامان همان رسولان الهی(ع) و خاصّان خداوند از خلقند، در آنها پنج روح قرار داده "از جمله اینکه" آنها را با روح القدس تقویت نموده که به وسیله آن اشیاء را میشناسند". در حدیث دیگری در همین رابطه از امام باقر (ع) آمده است که بعد از برشمردن ارواح پنجگانه که در انبیا و اوصیاء وجود دارد میفرماید: "فَبِرُوحِ الْقُدُسِ... عَرَفُوا مَا تَحْتَ الْعَرْشِ إِلَى مَا تَحْتَ الثَّرَى"[۸۸]. "به وسیله روح القدس آنچه را در زیر عرش تا آنچه را در زیر زمین است میدانند". خوب تا اینجا روشن شد که یکی از مناشی مهم علم امام (ع) همان الهام است که بطرق مختلف از آن امام (ع) تغذّی علم میکردند. چه بهوسیله روح القدس و چه بهوسیله تحدیث به علوم ائمه (ع) افزوده میشد. ابوبصیر در ضمن روایت مفصلی میگوید: از حضرت صادق (ع) پرسیدم از علمی که رسول خدا (ص)تعلیم فرمود به امیرالمؤمنین (ع) که از او هزار در علم گشوده شد. امام (ع) جواب فرمود، پس از جواب امام (ع) گفتم: به خدا سوگند این علمی است که مخصوص امامان (ع) است، امام (ع) لحظهای سکوت کرد بعد فرمود: آری این علم است و مخصوص امامان است، ولی این تمام علم نیست، سپس فرمود: نزد ماست "جامعه" و شرحی درباره آن فرمود، و من عرض کردم: این همان علمی است که مخصوص امامان است، فرمود: آری این علم است و مخصوص امامان است، ولی این تمام نیست، سپس فرمود: نزد ماست "جفر" و شرحی درباره آن فرمود، و من عرض کردم: این است علم امامت. فرمود: این یکی از علوم امام (ع) است، نه همه علم امام، تا آنکه فرمود: نزد ما هست علم آنچه بوده و خواهد بود، تا روز قیامت. گفتم: بخدا سوگند این است علم امامت، فرمود: این از علم امامت است، ولی همه آن نیست عرض کردم: فدایت شوم پس چیست علم امامت؟ فرمود: علمهایی است که بر ما عنایت میشود هر روز و شب از علوم الهی" [۸۹]. خلاصه اینکه الهام و تحدیث و القای قلبی به وسیله روح القدس اینها منابعی است که امام (ع) علمشان از آن سرچشمه میگیرد، و در این رابطه روایات به کثرت در کتب حدیثی و روائی وجود دارد که مجال ذکر همه آنها در اینجا نیست، لذا بر همین چند روایت که ذکر شده اکتفا میکنیم، البته امیدواریم که برای اثبات مطلب و استحکام مدعی اکتفا کردن بر همین مقدار ذکر شده کافی باشد»[۹۰]. |
۱۶. آقاى دكتر يوسفيان (هیئت علمی مؤسسه امام خمينى)؛ |
---|
آقای دکتر حسن یوسفیان، در مقاله «علم غیب امام» در اینباره گفته است:
«وحی آسمانی که خود پدیدهای غیبی و فراتر از تجربه عادی است دریچههای جهان غیب را به روی پیامبران الهی میگشاید و آنان را با حقایقی آشنا میسازد که ابزار ادراکی انسان، به خودی خود، توان دستیابی به آنها را ندارد. چنانکه پیشتر گذشت، انبيا نه تنها در امور مربوط به شریعت، بلکه در قلمرو موضوعات فردی و اجتماعی نیز از این سرچشمه دانش بهره میبرند و ارتباط خود را با جهان دیگر بیشتر آشکار میسازند. برای نمونه، در جنگ تبوک، گم شدن شتر پیامبر بهانهای بهدست منافقان داد تا علم غیب آن حضرت را به زیر سؤال برند. در این هنگام فرشته الهی فرود آمد و با رازگشایی از محل استقرار شتر، به طعنههای دشمنان پایان داد[۹۱]. از سوی دیگر، هر چند با رحلت پیامبر اکرم(ص) باب وحی بسته شد[۹۲]. راه الهام برای اولیای الهی همچنان باز است: همواره خدا را که بخششهای او بیشمار است و نعمتهایش بسیار در پارهای از روزگار پس از پارهای دیگر و در زمانی میان آمدن دو پیامبر، بندگانی است که از راه اندیشه با آنان در راز است و از طریق خرد دمساز[۹۳]. چگونگی بهرهمندی امامان(ع) از این خزانه غیبی، تفاوتی چندان با بهرهمندی پیامبران(ع) از آن ندارد؛ چنانکه رسول خدا(ص) خطاب به امیرمؤمنان(ع) میفرماید: تو میشنوی آنچه را من میشنوم، و میبینی آنچه را من میبینم، جز اینکه تو پیامبر نیستی[۹۴]. بر این اساس، امام علی(ع) در برخی روایات، خود را مانند ذوالقرنین میداند که هرچند پیامبر نبود، خداوند با او رازگویی میکرد[۹۵]. همچنین آن حضرت در جایی دیگر، با اشاره به لوح محفوظ الهی، میفرماید: خداوند از راه الهام مرا از آنچه در لوح محفوظ است، آگاه ساخته است[۹۶]. امامان(ع) در روایاتی فراوان، مُحدث خوانده شدهاند[۹۷]؛ چنانکه امیرمؤمنان(ع) میفرماید: من و جانشینانم... محدث هستیم"[۹۸] بنابر برخی از این احادیث، محدث کسی است که صدای فرشته را میشنود، هر چند او را نمیبیند[۹۹] تعبیری دیگر که در اینباره به کار رفته، برقراری ارتباط با "روح الهی"[۱۰۰] است؛ چنان که امام علی(ع) میفرماید: کسی که روح الهی را در مییابد... از رویدادهای گذشته و آینده و... آنچه در دل مردمان و زمین و آسمان است، آگاه میگردد[۱۰۱]»[۱۰۲].
|
۱۷. آقای دکتر غلامی (پژوهشگر دانشگاه تهران)؛ |
---|
آقای دکتر اصغر غلامی در مقاله «آفاق علم امام در الکافی» در اینباره گفته است:
«امام موسی کاظم(ع)، در کیفیت عالم شدن ائمه(ع) میفرماید:« مَبْلَغُ عِلْمِنَا عَلَى ثَلَاثَةِ وُجُوهٍ مَاضٍ وَ غَابِرٍ وَ حَادِثٍ فَأَمَّا الْمَاضِي فَمُفَسَّرٌ وَ أَمَّا الْغَابِرُ فَمَزْبُورٌ وَ أَمَّا الْحَادِثُ فَقَذْفٌ فِي الْقُلُوبِ وَ نَقْرٌ فِي الْأَسْمَاعِ وَ هُوَ أَفْضَلُ عِلْمِنَا وَ لَا نَبِيَّ بَعْدَ نَبِيِّنَا»[۱۰۳]. نکت [۱۰۴]. و نقر [۱۰۵]، از خصوصیات ائمه(ع) است. ابو الخیر میگوید:«قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) إِنِّي سَأَلْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الْحَسَنِ فَزَعَمَ أَنْ لَيْسَ فِيكُمْ إِمَامٌ قَالَ بَلَى وَ اللَّهِ يَا ابْنَ النَّجَاشِيِّ إِنَّ فِينَا لَمَنْ يُنْكَتُ فِي قَلْبِهِ وَ يُنْقَرُ فِي أُذُنِهِ وَ تُصَافِحُهُ الْمَلَائِكَة»[۱۰۶] امام رضا(ع) نیز روایت امام صادق(ع) را بدین صورت تفسیر میکند:«أَمَّا الْغَابِرُ فَمَا تَقَدَّمَ مِنْ عِلْمِنَا وَ أَمَّا الْمَزْبُورُ فَمَا يَأْتِينَا وَ أَمَّا النَّكْتُ فِي الْقُلُوبِ فَإِلْهَامٌ وَ أَمَّا النَّقْرُ فِي الْأَسْمَاعِ فَأَمْرُ الْمَلَك»[۱۰۷]. با توجه به روایات فوق که میفرماید «نقر» از سوی ملک صورت میگیرد، میتوان نتیجه گرفت که «نقر» معادل تحدیث است. در روایات دیگر، تصریح شده علم برتر ائمه(ع)، علمی است که هر صبح و شام و هر ساعت به ائمه(ع) تحدیث میشود. لذا امام کاظم(ع) در مورد «نقر» میفرماید: «وَ هُوَ أَفْضَلُ عِلْمِنَا» و بعد از اشاره به این که «نقر» از سوی ملک است، تأکید میفرمایند: «لَا نَبِيَّ بَعْدَ نَبِيِّنَا». این تأکید، به لحاظ آن است که تحدیث به معنای وحی شریعت نیست. مرحوم علامه مجلسی مینویسد: اگر چنانچه از قول امام(ع)، توهم ادعای نبوت توسط ائمه(ع) ایجاد شود چرا که مردم خیال میکنند اِخبار از ملک، مخصوص انبیا است امام(ع) این توهم را نفی کرده به واسطه این که فرموده: «پیامبری بعد از پیامبر ما نیست». و آن به خاطر فرق بین نبیّ و محدّث است که نبیّ، ملک را هنگام القای حکم میبیند و محدّث به واسطه اسماع، از مسئله آگاه میشود و ملک را نمیبیند و حکم شرع به او القاء میشود.»[۱۰۸].
|
۱۸. آقای شیخزاده (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ |
---|
آقای قاسم علی شیخزاده در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا» در پاسخ به این پرسش گفته است:
«یکی دیگر از راههای دستیابی معصومین به دانش غیبی مسئله الهام و مسائل مربوط به آنست که در روایات به آن پرداخته شده است که دو نمونه زیر بیانگر آن است. الف:امام صادق(ع) فرمود: علم ما یا راجع به گذشته است و یا ثبت شده همچنین یا انداختن در دل و اثر کردن در گوش است و فرمود: راجع به گذشته یعنی آنچه در امور پیشین میدانیم، و ثبت شده یعنی آنچه بیاید اما انداختن در دل الهام بوده و اثر کردن در گوش از امر فرشته است. ب)حارث نصری میگوید: به امام صادق(ع) عرض کردم از چیزی که امام مورد پرسش قرار میگیرد ولی جوابش نزد امام نیست از کجا امام میداند فرمود: در قلب ما انداخته میشود یا در گوش اثر حتمی دارد از امام پرسیدند وقتی مورد سؤال قرار میگیرید چگونه جواب میدهید فرمود: الهام و شنیدن است و چه بسا که هر دو مورد باشد. معنای الهام: بر اساس بررسیهای انجام شده عناوین زیر در روایات به چشم میخوردکه همه مربوط به بحث تحدیث و الهام میباشد. الف) معاینه: که منظور از آن مشاهده با چشم است ولی بر اساس بعضی روایات همان ارتباط با روح القدس است.
ج) نقر فی الاسماع والاذن والقلب: که نقر به معنای کوبیدن چیزی است که سوراخ گردد. یا به معنای زدن خفیفی با عصو مخصوص است مانند منقار پرنده یا انگـشـت انسان. به معنای نواختن، و نوشتن بر سنگ هم آمده و به هر حال منظو از نقر در گوش در روایات رساندن و خواندن مطلب به گونهای است که امکان خطا و نابودی نداشته باشد.
|
۱۹. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ |
---|
آقای عظیمی در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی» در اینباره گفته است:
«الهام از ماده لَهَمَ در اصل به معنای بلعیدن و نوشیدن است. و در اصطلاح علما عبارت است از القا مطلبی از سوی پروردگار در روح و جان آدمی، چنان که فخر رازی میگوید: الهام آن است که خداوند در دل بندهاش مطلبی بیافکند. علامه طباطبایی نیز مینویسد: الهام آن است که خداوند سبحان، صور علمی تصوری یا تصدیقی را در نفس و جان آدمی افاضه کند. تحدیث از ماده حدث و حدوث است که در لغت به معنای ایجاد چیزی جدید است که بیشتر نبوده و در اصطلاح عالمان و متکلمان اسلامی، محدث کسی است که فرشتگان با او سخن میگوید بدون اینکه پیامبر باشد و فرشته را ببیند. یا آنکه حقایقی علمی در جان و دل او الهام میشود. یا آنکه حقیقت بدون توجه بر زبان او جاری میشود.
|
۲۰. آقای مطهری (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ |
---|
آقای مطهری در پایاننامه «علم ائمه از نظر عقل و نقل» در اینباره گفته است:
«الهام منبع و منشأ برای علوم ائمه میباشد. که امام از طریق آن با ملکوت ارتباط برقرار میکند و یک راه شهودی و حضوری و وجودی است. الهام مستقیما به ائمه میشود. امام رضا(ع) میفرماید: هر گاه خداوند بنده ای را برای امور بندگانش برگزیند برای این کار سینهاش را گشاده گرداند و چشمههای حکمت به دل او سپارد و علم را به کمال بر او الهام کند و از این پس دیگر در پاسخی درمانده نگردد در صواب سرگشته نشود و از خطا و لغزش و افتادن در امان است»[۱۱۲].
|
۲۱. آقای رنجبر (پژوهشگر وبگاه راسخون)؛ |
---|
آقای رنجبر، در مقاله «کنکاشی در کیفیت و سرچشمههای علم امام» در اینباره گفته است:
«علومی که بواسطه فرشتگان الهی یا روح مقدسی به نام "روح القدس" به امام(ع) انتقال مییابد: البته این الهامات با وحی که بر پیامبران فرود میآید، تفاوت دارد. در شماری از روایات به این حقیقت اشاره شده است که امامان محدّثاند؛ و طبق فرمایش امام جعفر صادق(ع): محدث کسی است که صدای فرشته را میشنود، ولی او را نمیبیند.[۱۱۳] یعنی، "تحدیث" یا "الهام"؛ مانند، الهاماتی بوده که به حضرت خضر(ع) و ذوالقرنین میشده است. حدیث ۱. از امام صادق(ع) در مورد تفاوت رسول و نبی و محدث، روایت شده است: رسول کسی است که ملائکه را میبیند و پیام را از او و از جانب خدا دریافت میکند؛ و نبی پیام را در خواب به طور بسیار روشن و قطعی دریافت میکند؛ و محدث صدای ملائکه را به صورت القاء در گوش یا قلب دریافت میکند.[۱۱۴]
|
۲۲. آقای افقی (هیئت علمی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان)؛ |
---|
آقای داوود افقی در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات» در اینباره گفته است:
«یکی از مبادی علوم اهل بیت(ع) الهامات الهی و ارتباط با فرشتگان است. در مورد نبی مکرم(ص) جای بحث و سخن نیست که او خاتم پیامبران و رسولان و افضل اولین و آخرین بوده و فرشتۀ الهی مدام بر او فرود میآمد و دریچههای جهان غیب همواره بر او گشوده بود و با وحی آسمانی، از خزانه غیبی الهی بهرهمند بود. اگرچه با رحلت پیامبر اکرم(ص) ،راه وحی خاص "وحی رسالی"[۱۱۸]. بسته شد، اما برای دیگر افراد اهل بیت(ع) همچنان راه الهام و ارتباط با فرشتگان بازماند که در احادیث و روایات منقول از ائمه هدی(ع) به اینگونه الهامات و تأییدات الهی اشاره شده است. مرحوم صفّار در بصائر الدرجات در بیش از ۱۰ باب و حدود ۱۵۰ روایت به این موضوع پرداخته است. این روایات را میتوان در چند گروه دسته بندی کرد:
|
۲۳. خانم میرترابی حسینی (پژوهشگر دانشكده اصول دين)؛ |
---|
خانم زهرةالسادات میرترابی حسینی در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با موضوع «علم لدنی در قرآن و حدیث» در اینباره گفته است:
«وحی راه درونی انبیاء و راه بیرونی مردم عادی برای شناخت حقیقت است. در جهان بینی الهی وحی، خورشید عالمتابی است که با قلمرو وسیع و گستردۀ خود، هدایت انسان در سیر تکامل و نیل به سعادت واقعی را بر عهده دارد. لغت پژوهان در تعریف وحی، تعابیر گوناگونی دارند مثلاً راغب، اصلِ وحی را "اشارۀ سریع" میداند [۱۲۴]. ولی خلیل بن احمد، اصلِ لغوی آن را "نوشتن" و "کتابت" ذکر کرده است[۱۲۵]. و صاحب "قاموس قرآن" وحی و ایحاء را به معنیِ "تفهیم خفی و کلام خفی" دانسته است. به زعم ایشان این معنی، جامع تمام معانی وارده در این واژه میباشد[۱۲۶]. شیخ مفید در این باره میگوید: "معنای اصل وحی، کلام خفی است ولی به هر چیزی که مقصود از آن، فهماندن مطلبی به دیگران بهطور پنهانی باشد، وحی اطلاق شده است و اگر آن را به خداوند نسبت دهیم، به معنیِ پیامهایی است که مخصوص انبیاء و رسولان است" [۱۲۷]. برای وحی اقسامی ذکر شده از جمله: وحی نبوت و رسالت، وحیِ الهام، وحیِ اشاره، وحی تقدیر، وحیِ امر، وحیِ کذب و وحی خبر[۱۲۸] قرآن کریم در آیۀ ۵۱ سورۀ مبارکۀ شوری. به ۳ نوع وحی اشاره دارد: ﴿وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ ﴾ [۱۲۹]. پیامبران الهی در تلقّی، اخذ و ابلاغ وحی از هرگونه خطا و اشتباه مبرّا هستند. مصونیت وحی، حجیّت آن را به دنبال دارد و راه هرگونه عذر و بهانه را برای بشر در انحراف از صراط مستقیم، مسدود نموده است. موضِع انسان در قبال این راهِ معصومِ شناخت، متفاوت بوده است. برخی به انکار آن مبادرت، و برخی دیگر آن را تاحدّ "غریزه" تنزّل دادهاند[۱۳۰]. شهید مطهری در کتاب "وحی" و "غریزه" اشاره نموده و غریزه را خاصیتی صد در صد طبیعی، غیر اکتسابی، ناآگاهانه و نازلتر از حسّ و عقل میداند در حالی که وحی، هدایتی مافوق حس و عقل بوده، در اعلا درجه، "آگاهانه" است و نبی تا حدود زیادی شرایط و مقدمات پذیرش وحی را کسب کرده است[۱۳۱]. از آنچه تاکنون گفتیم چنین برمیآید که وحی، مطمئنترین راه بشر برای شناخت و معرفت است امّا این سخن به معنیِ چشمپوشی از راههای دیگر شناخت نیست بلکه چنانکه در آغاز اشاره شد هر یک از راههای شناخت، با بهکارگیری ابزارهای خاص خود، بخشی از معارف و علوم را در اختیار ما قرار میدهند.
وحی و الهام هر دو از اسباب معارف قلبیاند امّا میان آنها فرقهایی وجود دارد. گرچه در قرآن و روایات به صراحت تفاوت میان آن دو مشخص نشده اما برخی خصوصاً عرفا و صوفیه با توجه به اصطلاحات خاصّ خود به بیان وجوه تمایز بین وحی و الهام پرداختهاند. در دائرة المعارف شیعه آمده است: "وحی، بر عقل کلّ و الهام، بر نفس کل وارد میشود" وضوحِ وحی بیش از الهام است. الهام، بیواسطۀ مَلک و وحی، با واسطۀ مَلک است. وحی، از خواصّ نبوت، و الهام، از خواصِّ ولایت است. وحی، مشروط به تبلیع است[۱۳۳]. از آنجا که مطالب فوق، عمدتاً از منابع عرفانی اخذ شده، باید پذیرفت که فروق ذکر شده نیز منبعث از طرز تفکر خاصّ آنهاست و ریشه در اصطلاحات ویژۀ آنان دارد و شاید در نزد دیگران صرفاً به عنوان بازی با الفاظ تلقی گردد. اما آنچه مسلّم است قرآن کریم واژۀ وحی را هرگز منحصر به وحی نبوت ندانسته و چنانچه قبلاً اشاره شد، آن را در مصادیق متنوعتری بهکار برده تا آنجاکه حتی از این واژه در مورد شیاطین استفاده کرده است ﴿وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ ﴾ [۱۳۴] هر چند در حال حاضر، آنچه از کلمۀ "وحی" به ذهن متبادر میشود فقط وحیِ نبوت است یعنی میتوان گفت: به مرور زمان معنیِ این واژه به "ارتباط خاص خداوند با فرستادگانش" انصراف پیدا کرده است. از مبادی الهام میتوان به؛ ایمان، اخلاص، حبّ اهل بیت(ع)، تقوای الهی و ترس از خدا، عمل، نماز، روزه، زهد، حلالخوری و کم خوری، دعا و... اشاره نمود. البته مبادی الهام بیش از اینهاست که ما به حول و قوّۀ الهی، در بخش "شرایط و مقدمات حصول علم لدنی" با تفصیل بیشتری به آن خواهیم پرداخت»[۱۳۵] |
۲۴. آقای دکتر تورانی و خانم خطیبی؛ |
---|
آقای دکتر اعلا تورانی و خانم زهرا خطیبی در مقاله «علم امام در آینه حکمت متعالیه» در اینباره گفتهاند:
«یكی دیگر از منابع علوم ائمه (ع) الهام و وحی است كه از این طریق با عالم غیب ارتباط برقرار میكنند [۱۳۶]. "الهام" در لغت به معنای القای شیء در روح انسان و "وحی" به معنای اشاره سریع است [۱۳۷]. هر دو از طرق كشف و شهود علم غیبی است كه ملاصدرا از آنها با عنوان "اعلام ربانی" یاد كرده است [۱۳۸] او درباره وحی مینویسد: "چون نفس از پلیدی طبیعت و زنگار گناهان منزه شود، روی خود را به طرف پروردگار خود كرده، كار خود را به او وا میگذارد. خداوند متعال به حسن عنایت خود بر او نگریسته، از جانب خود تمامی علوم را در لوح نفس او مینگارد. نفس قدسی از عقل كل به صور تمام حقایق، مصور و نقشپذیر میگردد"[۱۳۹] [۱۴۰]. ملاصدرا تفاوت بین وحی و الهام را این گونه بیان میكند:
|
۲۵. پژوهشگران وبگاه بیان معرفت؛ |
---|
پژوهشگران وبگاه بیان معرفت، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«امام رضا(ع) در ضمن حدیثی مفصل درباره امامت فرمود: هنگامی که خداوند متعال کسی را به عنوان امام برای مردم برمی گزیند به او سعه صدر، عطا میکند چشمههای حکمت را در دلش قرار میدهد و علم را به وی الهام میکند تا برای جواب از هیچ سؤالی در نماند و در تشخیص حق، سرگردان نشود پس او معصوم و مورد تأیید و توفیق الهی بوده از خطاها و لغزشها در امان خواهد بود و خدای متعال، این خصلتها را به او میدهد تا حجت بر بندگان و شاهد بر آفریدگانش باشد و این بخشش الهی است که به هر کس بخواهد میدهد. از حسین بن یحیی مدائنی نقل شده که از امام صادق پرسیدم: هنگامی که سؤالی از امام میشود چگونه و (با چه علمی) جواب میدهد؟ فرمود: گاهی به او الهام میشود و گاهی از فرشته میشنود و گاهی هر دو»[۱۴۴].
|
۲۶. پژوهشگران پایگاه تخصصی مرسلون؛ |
---|
پژوهشگران پایگاه تخصصی مرسلون، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«یکی از راههای تحصیل علم برای انبیاء «وحی» است. ایشان از طریق وحی که نوعی ارتباط خاص با عالم الوهیت است به بسیاری از حقایق عالم میشوند. در سوره مبارکه هود پس از اینکه داستان برخی از انبیاء برای پیامبر اسلام(ص) نقل میشود میفرماید: ﴿تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ﴾ [۱۴۵]. هر چند امام، وحی اختصاصی به انبیاء را که از آن به وحی تشریعی یاد نمودیم ندارد، اما وحی دیگری به او میشود به نام وحی تسدیدی که به مراتب برتر از وحی فرو آمده بر انبیاء است. به همین روی آیه ۷۳ انبیاء میفرماید: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ﴾ [۱۴۶]. حال که وحی تشریعی به انبیاء، موجب عالم شدن ایشان میگردد، وحی تسدیدی به امام نیز موجب عالم شدن او خواهد بود چرا که وحی تسدیدی به امام مرتبه عالیتری از ارتباط با عالم غیب است و هنگامی که وحی تشریعی میتواند موجبات عالم شدن را فراهم آورد وحی تسدیدی به طریق اولی چنین خواهد نمود»[۱۴۷]. |
۲۷. پژوهشگران مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر(ع). |
---|
پژوهشگران «مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر» در اینباره گفتهاند:
«در برخی از روایات، القاب "محدَّث" یا "محدَّثون" به ائمه(ع)، نسبت داده شده است. مرحوم کلینی در کتاب الکافی، بابی به "ان الائمه (ع) مفهمون محدثون" نامگذاری کرده است که برخی از روایات باب ارائه خواهد شد:
|
پرسشهای وابسته
- منابع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- آیا شیوه دستیابی معصوم به علم با دیگران مشترک است یا متفاوت؟ (پرسش)
- رابطه قرآن با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه علم لدنی با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه روح یا روح القدس با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- آیا ارتباط با ارواح میتواند یکی از منابع علم معصوم باشد؟ (پرسش)
- رابطه تحدیث با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه نقر در گوش و نکت در دل با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه رؤیای صادق با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه کشف یا شهود با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه امام مبین یا کتاب مبین با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه ام الکتاب با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه کتاب اعمال با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه علمالکتاب با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه لوح یا لوح محفوظ با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه عرش با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه مصحف فاطمه یا کتابهایی مثل جفر با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه مقام راسخان در علم با علوم معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه عمود نور با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه اسم اعظم با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه وراثت از پیامبر یا امام پیشین با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه الف باب با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- علم معصوم امام به طور مستقیم از جانب خدا به او داده میشود یا با وساطت پیامبر خاتم؟ (پرسش)
- آیا تعلیم اسماء با علم معصوم ارتباط دارد؟ (پرسش)
- آیا علم ویژه معصوم قابل تعلیم و انتقال به دیگران است؟ (پرسش)
- دیدگاههای دانشمندان مسلمان در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- دیدگاههای دانشمندان عرفان اسلامی در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- دیدگاههای دانشمندان فلسفه و حکمت اسلامی در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- دیدگاههای دانشمندان تفسیر در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- دیدگاههای دانشمندان حدیث در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب امامیه در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب معتزله در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب اشعریه در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب اباضیه در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- دیدگاه فرقه وهابیت در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع علم معصوم
پانویس
- ↑ بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۵۴
- ↑ بررسی مسائل کلی امامت، ص ۲۹۸
- ↑ بررسی مسائل کلی امامت، ص ۲۴۷ الی ۲۵۵.
- ↑ اصول کافی، کتاب الحجة، ص ۲۶۴ و ص ۲۷۰.
- ↑ اصول کافی، کتاب الحجة، ص ۲۶۸.
- ↑ ر. ک: سوره کهف: آیه ۶۵-۹۸، سوره آل عمران: آیه ۱۷-۲۱، سوره طه: آیه ۳۸، سوره قصص: آیه ۷.
- ↑ آموزش عقاید
- ↑ سیمای عرشیان در کلام ابن الرضا(ع)؛ ص۱۴۷.
- ↑ موسوعة امام علی بن ابیطالب(ع)، ج۲ و ۸.
- ↑ "عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض"؛ موسوعة امام علی بن ابی طالب(ع)، ج۲، فصل۹.
- ↑ "هَذَا الْقُرْآنُ إِنَّمَا هُوَ خَطٌّ مَسْطُورٌ بَيْنَ اَلدَّفَّتَيْنِ لاَ يَنْطِقُ بِلِسَانٍ وَ لاَ بُدَّ لَهُ مِنْ تَرْجُمَان"؛ نهجالبلاغه، خطبه ۱۲۵.
- ↑ "مَا نَزَلَتْ عَلَيْهِ آيَةٌ فِي لَيْلٍ وَ لاَ نَهَارٍ وَ لاَ سَمَاءٍ وَ لاَ أَرْضٍ وَ لاَ دُنْيَا وَ آخِرَةٍ وَ لاَ جَنَّةٍ وَ لاَ نَارٍ وَ لاَ سَهْلٍ وَ لاَ جَبَلٍ وَ لاَ ضِيَاءٍ وَ لاَ ظُلْمَةٍ إِلاَّ أَقْرَأَنِيهَا وَ أَمْلاَهَا عَلَيَّ فَكَتَبْتُهَا بِيَدِي وَ عَلَّمَنِي تَأْوِيلَهَا وَ تَفْسِيرَهَا وَ نَاسِخَهَا وَ مَنْسُوخَهَا وَ مُحْكَمَهَا وَ مُتَشَابِهَهَا وَ خَاصَّهَا وَ عَامَّهَا وَ أَيْنَ نَزَلَتْ وَ فِيمَ نَزَلَتْ إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ"؛ تحفالعقول، ص۱۹۶.
- ↑ طبقات کبری، ج۲، ص۳۳۸؛ شواهد التنزيل، ج۱، ص۴۵، روایت ۳۸؛ مناقب خوارزمی، ص۹۰، روایت۸۲ و ص۹۴، روایت۹۲؛ صواعق محرقه، ص۱۲۷ و ۱۲۸.
- ↑ "إِنَّ اَللَّهَ عَلَّمَ نَبِيَّهُ اَلتَّنْزِيلَ وَ التَّأْوِيلَ فَعَلَّمَهُ رَسُولُ اَللَّهِ(ص) عَلِيّاً(ع) قَالَ: وَ عَلَّمَنَا وَ اَللَّهِ"؛ اصول کافی، ج۱، ص۴۴۲، روایت ۱۵.
- ↑ "مَا جَالَسَ أَحَدٌ هَذَا الْقُرْآنَ إِلاَّ قَامَ بِزِيَادَةٍ أَوْ نُقْصانٍ زِيادَةٍ فِي هُدًى أَوْ نُقْصانٍ فِي عَمى"؛ فهرست موضوعی غررالحکم، باب القرآن.
- ↑ "نُورٌ لِمَنِ اسْتَضَاءَ بِهِ وَ شَاهِدٌ لِمَنْ خَاصَمَ بِهِ وَ فَلَجٌ لِمَنْ حَاجَ بِهِ وَ عِلْمٌ لِمَنْ وَعِىَ وَ حُكْمٌ لِمَنْ قَضَى"؛ فهرست موضوعی غررالحکم، باب القرآن.
- ↑ جلوههای لاهوتی، ج ۱، ص ۲۶۴-۲۶۷.
- ↑ بحثی مبسوط در آموزش عقائد، ج٢، ص۲۶
- ↑ رشید رضا، وحی محمّدی، ص ۲۰.
- ↑ شیخ مفید، اوائل الماقالات، ص ۲ و ۲۳.
- ↑ معارف کلامی شیعه، ص۲۸۷
- ↑ اوائل المقالات، شیخ مفید، ص ۶۹ و ۷۰.
- ↑ همان، ۶۸.
- ↑ همان.
- ↑ تصحیح الإعتقاد، شیخ مفید، ص ۹۹.
- ↑ منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد، ص ۵۹
- ↑ محمد بن علی کراجکی، کنز الفوائد، ج۱، ص۳۷۰.
- ↑ محمد بن علی کراجکی، کنز الفوائد، ج۱، ص۲۷۴ ـ۴۷۵.
- ↑ ویژگیهای علوم ائمه از دیدگاه علمای امامیه
- ↑ فیه «قد کان فی الأمم مُحَدَّثُونَ»، جاء فی الحدیث تفسیره: أنهم الملهمون. و الملهم هو الذی یلقی فی نفسه الشیء فیخبر به حدسا و فراسة، و هو نوع یختصّ به اللّه عز و جل من یشاء من عِبادِهِ الَّذِینَ اصْطَفی، کأنّهم حدّثوا بشیء فقالوه، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج۱، ص۳۵۰.
- ↑ فی الحدیث: قد کان فی الأُمم مُحَدَّثون، جاءَ فی الحدیث: تفسیره أَنهم المُلْهَمُون؛ و المُلْهَم: هو الذی یُلْقَی فی نفسه الشیءُ، فیُخْبِرُ به حَدْساً و فِراسةً، و هو نوعٌ یَخُصُّ اللهُ به مَن یشاءُ من عباده الذین اصْطَفی، کأَنهم حُدِّثوا بشیءٍ فقالوه؛ لسان العرب، ج۲، ص۱۳۴.
- ↑ شیخ کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۷.
- ↑ فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، ج۲، ص۲۴۵.
- ↑ مجمع البحرین، ج۲، ص۲۴۵.
- ↑ و یکون «مُحَدَّثاً» أی یلقی إلیهم الروح المقدسة (أو) الله تبارک و تعالی؛ علامه مجلسی، روضة المتقین، ج۱۳، ص۲۳۹.
- ↑ فرستادهای پیامبر بود؛ سوره مریم، آیه: ۵۱.
- ↑ « سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿وَكَانَ رَسُولا نَّبِيًّا ﴾ : مَا الرَّسُولُ؟ وَ مَا النَّبِيُّ؟ قَالَ: النَّبِيُ: الَّذِي يَرى فِي مَنَامِهِ، وَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ، وَ لَايُعَايِنُ الْمَلَكَ. وَ الرَّسُولُ: الَّذِي يَسْمَعُ الصَّوْتَ، وَ يَرى فِي الْمَنَامِ، وَ يُعَايِنُ الْمَلَكَ. قُلْتُ: الْإِمَامُ مَا مَنْزِلَتُهُ؟ قَالَ: يَسْمَعُ الصَّوْتَ، وَ لَايَرى، وَ لَايُعَايِنُ الْمَلَكَ»؛ علامه مجلسی، روضة المتقین، ج۳، ص ۲۳۹ و ۲۴۰.
- ↑ « فَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عِمْرَانَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ نَحْنُ اثْنَا عَشَرَ مُحَدَّثا»؛ شیخ صدوق، الخصال، ج۲ ، ص :۴۷۸؛ ابن بابویه، عیون أخبار الرضا، ج۱، ص ۵۶.
- ↑ صدوق، الخصال، ج۲، ص ۵۲۸؛ عیون أخبار الرضا، ج۱، ص ۵۶؛ معانی الأخبار: ص ۱۰۲.
- ↑ « عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: كَانَ عَلِيٌّ (ع) يَعْمَلُ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ فَإِذَا وَرَدَ عَلَيْهِ الشَّيْءُ الْحَادِثُ الَّذِي لَيْسَ فِي الْكِتَابِ وَ لَا فِي السُّنَّةِ أَلْهَمَهُ اللَّهُ تَعَالَى إِلْهَاماً وَ ذَلِكَ وَ اللَّهِ مِنَ الْمُعْضِلَات»؛ صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۲۳۵.
- ↑ صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۲۳۲.
- ↑ «عَنْ ابْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ إِنَ مِنَّا لَمَنْ يُنْكَتُ فِي أُذُنِهِ وَ إِنَ مِنَّا لَمَنْ يُؤْتَى فِي مَنَامِهِ وَ إِنَّ مِنَّا لَمَنْ يَسْمَعُ الصَّوْتَ مِثْلَ صَوْتِ السِّلْسِلَةِ يَقَعُ عَلَى الطَّسْتِ وَ إِنَّ مِنَّا لَمَنْ يَأْتِيهِ صُورَةٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ»؛ صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۲۳۲.
- ↑ « عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ سَعْدٍ الْخَثْعَمِيِ أَنَّهُ كَانَ مَعَ الْمُفَضَّلِ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَقَالَ لَهُ الْمُفَضَّلُ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَفْرِضُ اللَّهُ طَاعَةَ عَبْدٍ عَلَى الْعِبَادِ ثُمَ يَحْجُبُ عَنْهُ خَبَرَ السَّمَاءِ قَالَ لَا اللَّهُ أَكْرَمُ وَ أَرْأَفُ بِالْعِبَادِ مِنْ أَنْ يَفْرِضْ عَلَيْهِ طَاعَةَ عَبْدٍ يَحْجُبُ عَنْهُ خَبَرَ السَّمَاءِ صَبَاحاً وَ مَسَاءً»؛ صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۱۲۴.
- ↑ « أَمَّا النَّقْرُ فِي الْأَسْمَاعِ فَأَمْرُ الْمَلَكِ»؛ شیخ کلینی، الکافی، ج۱، ص ۲۶۴، ح ۳.
- ↑ « قُلْتُ الْإِمَامُ مَا مَنْزِلَتُهُ قَالَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ لَا يَرَى وَ لَا يُعَايِنُ الْمَلَك»؛ شیخ کلینی، الکافی، ج۱، ص ۱۷۶، ح ۱.
- ↑ « عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)... إِذْ أَتَاهُمْ آتٍ لَا يَرَوْنَهُ وَ يَسْمَعُونَ كَلَامَهُ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ إِنَّ فِي اللَّهِ عَزَاءً مِنْ كُلِّ مُصِيبَةٍ وَ نَجَاةً مِنْ كُلِّ هَلَكَةٍ وَ دَرَكاً لِمَا فَات... فَسَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) مِمَّنْ أَتَاهُمُ التَّعْزِيَةُ فَقَالَ مِنَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى»؛ الکافی (ط - الإسلامیة)، ج۱، ص ۴۴۵، ح۱۹؛ از مضمون روایت روشن است که او یکی از فرشتگان الهی بوده است.
- ↑ «عَنِ الْحَارِثِ النَّصْرِيِّ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع): الَّذِي يُسْأَلُ عَنْهُ الْإِمَامُ، وَ لَيْسَ عِنْدَهُ فِيهِ شَيْءٌ، مِنْ أَيْنَ يَعْلَمُهُ قَالَ: يُنْكَتُ فِي الْقَلْبِ نَكْتاً، أَوْ يُنْقَرُ فِي الْأُذُنِ نَقْراً»؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص ۴۰۸.
- ↑ «وَ قِيلَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع): إِذَا سُئِلْتَ كَيْفَ تُجِيبُ قَالَ: إِلْهَامٌ وَ سَمَاعٌ، وَ رُبَّمَا كَانَا جَمِيعا»؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص ۴۰۸.
- ↑ «وَ أَعْطَانِي الْوَحْيَ، وَ أَعْطَاهُ الْإِلْهَام»؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص ۴۰۸.
- ↑ «سَمِعْتُ الرِّضَا (ع) يَقُولُ: الْأَئِمَّةُ عُلَمَاءُ حُلَمَاءُ صَادِقُونَ مُفَهَّمُونَ مُحَدَّثُونَ»؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص ۴۰۸.
- ↑ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)، قَالَ: كَانَ عَلِيٌّ (ع) مُحَدَّثاً، وَ كَانَ سَلْمَانُ مُحَدَّثاً. قَالَ: قُلْتُ: فَمَا آيَةُ الْمُحَدَّثِ قَالَ: يَأْتِيهِ مَلَكٌ فَيَنْكُتُ فِي قَلْبِهِ كَيْتَ وَ كَيْتَ»؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص ۴۰۷.
- ↑ « قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) مِنَّا مَنْ يُنْكَتُ فِي قَلْبِهِ وَ مِنَّا مَنْ يُقْذَفُ فِي قَلْبِهِ وَ مِنَّا مَنْ يُخَاطَبُ وَ قَالَ(ع) إِنَّ مِنَّا لَمَنْ يُعَايِنُ مُعَايَنَةً وَ إِنَّ مِنَّا لَمَنْ يُنْقَرُ فِي قَلْبِهِ كَيْتَ كَيْتَ وَ إِنَّ مِنَّا لَمَنْ يَسْمَعُ كَمَا يَقَعُ السِّلْسِلَةُ فِي الطَّشْتِ قَالَ قُلْتُ وَ الَّذِي يُعَايِنُونَ مَا هُوَ قَالَ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ»؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص ۴۰۸.
- ↑ و أنهم بشر محدثون. ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ج۱،ص:۲۴۵.
- ↑ و أقول بجواز هذا من جهة العقل و أنه لیس بممتنع فی الصدیقین من الشیعة المعصومین من الضلال و قد جاءت بصحته و کونه للأئمة و من سمیت من شیعتهم الصالحین الأبرار الأخیار واضحة الحجة و البرهان و هو مذهب فقهاء الإمامیة و أصحاب الآثار منهم و قد أباه بنو نوبخت و جماعة من أهل الإمامة لا معرفة لهم بالأخبار و لم یمعنوا النظر و لا سلکوا طریق الصواب؛ مفید، أوائل المقالات، ص ۶۹ و ۷۰.
- ↑ ایحاء القاء معنی است بهطور مخفی و نیز بمعنی الهام و اشاره است؛ قاموس، ج۷،ص:۱۹۰.
- ↑ و إنما منعت من نزول الوحی علیهم و الإیحاء بالأشیاء إلیهم للإجماع علی المنع من ذلک و الاتفاق علی أنه من یزعم أن أحدا بعد نبینا(ص) یوحی إلیه فقد أخطأ و کفر و لحصول العلم بذلک من دین النبی (ص) کما أن العقل لم یمنع من بعثة نبی بعد نبینا(ص) و نسخ شرعه کما نسخ ما قبله من شرائع الأنبیاء و إنما منع ذلک الإجماع و العلم بأنه خلاف دین النبی(ص) من جهة الیقین؛ مفید، أوائل المقالات، ص۶۸.
- ↑ بررسی مقایسهای شئون امامت در مکتب قم و بغداد، ص ۷۴، ۷۶
- ↑ علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص۶۴-۶۸.
- ↑ «تو میشنوی آنچه را من میشنوم، و میبینی آنچه را من میبینم، جز این که تو پیامبر نیستی».
- ↑ «"خداوند از راه الهام مرا از آنچه در لوح محفوظ است، آگاه ساخته است».
- ↑ بررسی علم اولیای الهی، ص۱۱۴.
- ↑ شیخ مفید جلد ۲، ص ۱۸۶؛ کلینی ج ۱ ص ۳۱۸ و ۳۹۸؛ شیخ مفید ص ۲۳۸؛ مجلسی ج ۲۶ ص ۱۸۶.
- ↑ حقيقت تحديث و رابطه آن با نبوت، فصلنامه آینه معرفت، شماره ۳۷، زمستان ۱۳۹۲، ص ۱۵۳.
- ↑ مفید، الاختصاص، ص۲۸۶.
- ↑ مفید، الاختصاص، ص۲۸۶.
- ↑ بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید، فصلنامه فلسفی کلامی، پاییز ۱۳۸۹ (شماره ۴۵) ص ۳۰۵.
- ↑ « إِلْهَامٌ أَوْ إِسْمَاعٌ وَ رُبَّمَا كَانَا جَمِيعاً»؛ بحار الانوار، ج۲۶، ص ۱۸.
- ↑ « أَمَّا الْغَابِرُ فَمَا تَقَدَّمَ مِنْ عِلْمِنَا وَ أَمَّا الْمَزْبُورُ فَمَا يَأْتِينَا وَ أَمَّا النَّكْتُ فِي الْقُلُوبِ فَإِلْهَامٌ وَ أَمَّا النَّقْرُ فِي الْأَسْمَاعِ فَأَمْرُ الْمَلَكِ»؛ بحار الانوار، ج۲۶، ص ۶۰.
- ↑ الغابر: الباقی، و الغابر: الماضی و هو من الأضداد؛ لسان العرب: ج۳، ص۵.
- ↑ امامت، ص ۱۲۵.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۲۹۰.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۲۹۰.
- ↑ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۸، ص۲۸.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۳۹۳.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۳۴۶.
- ↑ مدنی شیرازی، ریاض السالکین فی شرح الصحیفه السجادیه، ص۱۱۱.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۳۷۲-۳۷۵؛ صفار، بصائر الدرجات، ج۱، ص۴۸۵ -۴۹۲.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۳۵۰-۳۷۲؛ صفار، بصائر الدرجات، ج۱، ص۷۷۸.
- ↑ رابطه الهام و تحدیث در علم امامان شیعه، ص۵۷
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۱۸۰.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۴.
- ↑ امینی، علامه، الغدیر، ج ۵، ص ۴۸۰.
- ↑ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۱۷۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲، ص ۲۲۲.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۲۶ ص ۴.
- ↑ سوره واقعه، آیه: ۱۰ و ۱۱.
- ↑ کلینی، اصول الکافی، ج ۱، ص ۲۷۱.
- ↑ کلینی، اصول الکافی، ج ۱، ص ۲۷۱.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۲۴۰.
- ↑ عسکری امامخان، منشأ و قلمرو علم امام، فصل پنجم.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۲۱؛ بحارالانوار، ج۱۸، ص۱۰۹؛ ابن هشام، السيرة النبويه، ج۴، ص۱۶۶؛ ابن کثیر، اسماعیل، السيرة النبويه، ج۴، ص۱۶؛ ابن اثیر، عزالدین، اسد الغابه، ج۲، ص۱۴۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه۲۳۵، ص۲۶۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۲۲، ص۲۵۵.
- ↑ " إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِي "؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲، ص۲۲۳- ۲۲۲.
- ↑ ابن عياش، محمد، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۳۶۵؛ بحارالانوار، ج۱۲، ص۱۸۰ و ج۲۶، ص۷۳.
- ↑ " أَلْهَمَنِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَ مَا فِيه "؛ بحارالانوار، ج۲۶، ص۴.
- ↑ برای نمونه، ر.ک: صفار قمی، محمد، بصائر الدرجات، ص۱۳۹؛ بحارالانوار، ج۲۶، ص۶۶- ۸۵.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۶، ص۷۹.
- ↑ شیخ مفید، محمد، الاختصاص، ص۳۲۹.
- ↑ برخی از روایات، روح را موجودی دانستهاند که برتر از جبرئیل و میکائیل است. ر.ک: کلینی، الكافی، ج۱، ص۲۷۴- ۲۷۳.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۶، ص۵.
- ↑ علم غیب امام، ص۳۴۶.
- ↑ علم، به سه وجه به ما میرسد: گذشته، آینده و حادث. امّا علم گذشته، علمی است که تفسیر شده و علم آینده، علم مزبور و مکتوب است و امّا علم حادث، چیزی است که در قلب انداخته و در گوش خوانده میشود. و بهترین علم ما همین است و پیامبری بعد از پیامبر ما وجود ندارد.
- ↑ افتادن در قلب
- ↑ خواندن در گوش
- ↑ به امام صادق(ع) عرض کردم: من از عبد اللّه بن حسن سؤال کردم. او گمان میکند امام، در بین شما اهل بیت(ع) نیست. فرمود: قسم به خدا ای پسر نجاشی! به درستی که از ماست آن که علم به قلب او انداخته میشود و به گوش او خوانده میشود و ملائکه با او مصافحه میکنند.
- ↑ غابر، علمی است که از سابق بوده و مزبور، علمی است که در آینده به ما میرسد و افتادن در قلب، الهام است و کوبیدن در گوش، از سوی ملک است.
- ↑ آفاق علم امام در الکافی.
- ↑ رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا؛ ص ۵۸ - ۶۰.
- ↑ «از فرزندان من دوازده تن پیشوای اصیل و نیک نژاد و محدث و مفهّم است و آخرین آنها کسی است که به حق قیام کرده و زمین را پر از عدالت کند چنان که از ستم پر شده باشد».
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۱۷۶.
- ↑ علم ائمه از نظر عقل و نقل،ص۷۰
- ↑ "انّه یسمع الصوت و لا یَری الشخص".
- ↑ "سَئَلتُ ابا عبدالله عن الرسول و النبی و المحدّث؟ قال: الرسول الّذی تاتیهما الملائکة و تبلغه [فی نسخة: تاتیه الملائکة و یعانیهم و تبلّغه] عن الله تبارک و تعالی، و النبی الذی یری فی منامه فما رأی فهو کما رأی و المحدث الذی یسمع کلام الملائکة و ینقر فی اذنه و ینکث فی قلبه".
- ↑ "خلقٌ مِن خَلق الله عزوجل اعظم من جبرئیل و میکائیل، کان مع رسول الله(ص) یخبره و سدده وَ هو مع الئمة مِن بعده".
- ↑ "قال: سئلتُه [ع] عن علم الامام بما فی اقطار الارض و هو فی بیته مرخًّی علیه ستره فقال: مفضّل، انّ الله تبارک و تعالی جعل فی النبی خمسة ارواح: روح الحیاة فیه دبَّ و دَرَجَ، و روح القوّه فیه نهض و جاهد، و روح الشهوة ... و روح القدس فیه حمل النبوّة فاذا قبض النبی – ص – افتقل روح القدس فصّار الی الامام، و روح القدس لا ینام و لا یغفل و لا یلهو و لا یزهو و ...".
- ↑ کنکاشی در کیفیت و سرچشمههای علم امام.
- ↑ این نوع وحی که کاملترین نوع ارتباط بین خداوند و انسان است، اختصاص به انبیاء الهی دارد و میتوان از آن به وحی تشریعی تعبیر کرد. با ختم نبوت راه اینگونه وحی نیز بسته شد؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۳۵.
- ↑ فرشتگان بر آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند، فرود میآیند که نهراسید و اندوهناک نباشید و شما را به بهشتی که وعده میدادند مژده باد!؛ سوره فصلت، آیه: ۳۰.
- ↑ بصائر الدرجات، ص ٩٠، ح ١.
- ↑ بصائر الدرجات، ص ۲۲۰، ح ١.
- ↑ بصائر الدرجات، ص ۳۱۹، ح ١.
- ↑ بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات، ص ۵۰-۵۲.
- ↑ «أصل الوحی الإشارة السریعة»راغب اصفهانی، مفردات راغب، ص ۸۵۸.
- ↑ «وَحَی یَحیِ وَحیاً، کَتَبَ یَکتُبُ کَتباً»؛ ابو عبدالرحمن الخلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج ۳، ص ۳۲۰.
- ↑ سید علی اکبر قرشی، قاموس قرآن، ج۷، ص ۱۸۹ الی ۱۹۲.
- ↑ شیخ مفید، تصحیحُ اعتقادات الإمامیه، ص۱۲۰. و شیخ عباس قمی، سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، ج۲، ص۶۳۸.
- ↑ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۹۰، «کتاب القرآن» ص ۱۶؛ سید عبدالحسین طیّب، کلم الطیب در تقرر عقاید اسلام، ص ۱۴۳ الی ۱۴۶؛ جمعی از نویسندگان، دائرة المعارف تشیع، ج ۱۸، ص ۲۸۹.
- ↑ و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پردهای یا فرستادهای فرستد که به اذن او آنچه میخواهد وحی کند؛ بیگمان او فرازمندی فرزانه است؛ سوره شوری، آیه: ۵۱.
- ↑ اقبال لاهوری، احیاء فکر دینی در اسلام، ترجمۀ احمد آرام، ص ۱۴۴، ۱۴۵ و ۱۶۸.
- ↑ مرتضی مطهری، مقدمهای بر جهان بینی اسلامی، ج ۳ "وحی و نبوت"، ص ۵۳.
- ↑ مفردات راغب، مادۀ لَهَم، ص۷۴۸.
- ↑ جمعی از نویسندگان، دایرة المعارف تشیع، ج ۲، ص ۳۲۲. نیز، سید جلالالدین آشتیانی، شرح مقدمۀ قیصری در تصوف اسلامی، ج ۱، ص۳۸۳.
- ↑ و شیطانها بیگمان در یاران خویش میدمند که با شما چالش ورزند؛ سوره انعام، آیه: ۱۶۱.
- ↑ علم لدنی در قرآن و حدیث؛ ص ۴۰.
- ↑ صدرالمتألهین، ایقاظ النائمین، ص۴۷۷ و ۴۷۸.
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۵۱۵.
- ↑ صدرالمتألهین ایقاظ النائمین، ص۲۳۷ و ۲۳۸.
- ↑ عقل کل همان صادر اول است
- ↑ صدرالمتألهین، ایقاظ النائمین، ص۷۲۲ و ۷۲۳.
- ↑ سوره شوری، آیه: ۵۱.
- ↑ صدرالمتألهین، ایقاظ النائمین، ۲۳۸-۲۴۰.
- ↑ علم امام در آینه حکمت متعالیه، ص ۶۰.
- ↑ وبگاه بیان معرفت
- ↑ این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی میکنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمیدانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است؛ سوره هود، آیه: ۴۹.
- ↑ و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.
- ↑ پایگاه تخصصی مرسلون
- ↑ کسی که فرشتگان با او سخن میگویند
- ↑ «أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ (ع) یَقُولُ: الْأَئِمَّةُ عُلَمَاءُ صَادِقُونَ مُفَهَّمُونَ مُحَدَّثُونَ».الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق، الأصول من الکافی، ج ۱، ص ۲۷۱.
- ↑ «الحدیث الثالث: صحیح. "مفهمون" من جهة النبی (ص) فهمهم القرآن و تفسیره و تأویله و غیر ذلک من العلوم و المعارف "محدثون" من الملک». محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، ، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج ۳، ص ۱۶۴.
- ↑ و در روایت صحیحه یعقوب بن یزید، از محمد ابن اسماعیل ابن بزیع روایت نموده است که گفت: شنیدم ابا الحسن(ع) میفرماید: امامان معصوم(ع) عالمان، راستگویان و افرادی هستند که آموزش داده شدهاند و افرادی هستند که با آنها سخن گفته میشود "به آنها الهام میشود"؛ الشیخ جلال الصغیر، الولایة التکوینیة، الحق الطبیعی للمعصوم (ع)، ص ۲۶۱، بر اساس نرم افزار مکتبة اهل البیت (ع).
- ↑ «ثم إنا بینا أن الأئمة (ع) لیسوا بأنبیاء مرسلین، بل إن القول بنبوة واحد منهم کفر بلا إشکال، و إنما هم علماء صادقون محدثون ملهمون، وبهذا نطقت الأخبار الثابتة، کصحیحة محمد بن إسماعیل، قال: سمعت أبا الحسن (ع) یقول: الأئمة علماء صادقون مفهمون محدثون». الشیخ علی آل محسن، کشف الحقائق، ص ۱۵۳.
- ↑ «مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ قَالَ: سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنِ الْجَفْرِ فَقَالَ: هُوَ جِلْدُ ثَوْرٍ مَمْلُوءٌ عِلْماً. قَالَ لَهُ فَالْجَامِعَةُ؟. قَالَ: تِلْکَ صَحِیفَةٌ طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فِی عَرْضِ الْأَدِیمِ مِثْلُ فَخِذِ الْفَالِجِ فِیهَا کُلُّ مَا یَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَیْهِ وَ لَیْسَ مِنْ قَضِیَّةٍ إِلَّا وَ هِیَ فِیهَا حَتَّی أَرْشُ الْخَدْشِ قَالَ فَمُصْحَفُ فَاطِمَةَ (س). قَالَ: فَسَکَتَ طَوِیلًا ثُمَّ قَالَ إِنَّکُمْ لَتَبْحَثُونَعَمَّا تُرِیدُونَ وَ عَمَّا لَا تُرِیدُونَ إِنَّ فَاطِمَةَ مَکَثَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) خَمْسَةً وَ سَبْعِینَ یَوْماً وَ کَانَ دَخَلَهَا حُزْنٌ شَدِیدٌ عَلَی أَبِیهَا وَ کَانَ جَبْرَئِیلُ (ع) یَأْتِیهَا فَیُحْسِنُ عَزَاءَهَا عَلَی أَبِیهَا وَ یُطَیِّبُ نَفْسَهَا وَ یُخْبِرُهَا عَنْ أَبِیهَا وَ مَکَانِهِ وَ یُخْبِرُهَا بِمَا یَکُونُ بَعْدَهَا فِی ذُرِّیَّتِهَا وَ کَانَ عَلِیٌّ (ع) یَکْتُبُ ذَلِکَ فَهَذَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ (س)». محمد بن یعقوب کلینی، الکافی (طبعة الإسلامیة)، ج ۱، ص ۲۴۱.
- ↑ محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج ۳، ص ۵۹.
- ↑ «وکانت فاطمة (س) فی بطن أمها محدثة، وکانت تنزل علیها الملائکة بعد وفاة الرسول (ص)و یشهد بذلک الروایات المتعددة، منها صحیحة أبی عبیدة عن أبی عبد الله (ع) قال: إن فاطمة (س) مکثت بعد رسول الله (ص)خمسة وسبعین یوما ، وکان دخلها حزن شدید علی أبیها وکان یأتیها جبرئیل (ع) فیحسن عزاءها علی أبیها و یطیب نفسها و یخبرها عن أبیها و مکانه، ویخبرها بما یکون بعدها فی ذریتها و کان علی (ع) یکتب ذلک».المیرزا جواد التبریزی، صراط النجاة، ج ۳، ص ۴۴۰.
- ↑ «مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَجَّالِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: أَرْسَلَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) إِلَی زُرَارَةَ أَنْ یُعْلِمَ الْحَکَمَ بْنَ عُتَیْبَةَ أَنَّ أَوْصِیَاءَ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ وَ (ع) مُحَدَّثُونَ». الشیخ الکلینی، الکافی، ج ۱، ص ۲۷۰.
- ↑ قول ایشان(ع) که فرمود: اینها مُحدَّث هستند یعنی به آنها الهام میشود؛ السید بدر الدین بن أحمد الحسینی العاملی، الحاشیة علی أصول الکافی، ص ۱۶۶.
- ↑ «وأنا صاحب اللوح المحفوظ ألهمنی الله عز وجل علم ما فیه». محمد باقر المجلسی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج ۲۶، ص ۴.»
- ↑ اثبات علم غیب امامان از قرآن کریم