اخوان (قبایل عربی)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

اخوان؛ مجموعه‌ای از قبایل بدوی عرب، پیرو سرسخت وهابیت و بازوی نظامی آل سعود. در دوره سوم به قدرت رسیدن آل سعود که به تشکیل حکومت سعودی و نابودی حکومت‌های محلی آل رَشید و هاشمیان در جزیره عربی و یکپارچگی حکومت آن انجامید، افرادی از قبایل بدوی عرب که با دل و جان به مذهب وهابیت گرویده بودند، به حمایت و پشتیبانی از آل سعود و گسترش این مذهب پرداختند که به "اخوان" به معنای برادران یا "اخوان التوحید" شناخته شدند. اوج فعالیت آنان میان سال‌های ۱۳۳۰ـ۱۳۴۸ق. /۱۹۱۲ـ۱۹۳۰م. بوده است.[۱] این گروه ارتباطی با جنبش اخوان المسلمین در مصر و دیگر کشورهای عربی ندارد. سیر تاریخی اخوان از پیدایش و همراهی با آل سعود تا درگیری با آنان که به انقراض ایشان انجامید، بخشی مهم از تاریخ معاصر جزیره عربی به شمار می‌رود. این گروه نیروی خود را از ساختار استوار قبیله‌ای و نگرش بنیادگرایانه وهابی برگرفت و بی‌هیچ دریغی در راه هدف خود جانفشانی ‌کرد[۲].

پیدایش و پیشرفت

حرکت اخوان هنگامی آغاز شد که عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود کوشید تا قبایل بدوی گرونده به مذهب وهابیت را یکجانشین سازد. این کار با هدف نظم‌دهی بیشتر به این قبایل و تبلیغ وهابیت در میان ایشان و به‌کارگیری‌ آنان در نبرد‌های مذهبی آل سعود با عنوان جهاد، صورت پذیرفت.[۳]آل سعود پیشتر در نبرد‌های خود بیشتر از شهرنشینان بهره می‌گرفتند که از مردم صحرانشین ثابت‌ قدم‌تر بودند. اما عبدالعزیز که مدتی با صحرانشینان زیسته بود، به این اندیشه افتاد که از نیروی بادیه‌نشینان استفاده کند که جنگجوتر از شهرنشینان بودند.[۴] از این رو، ابتدا ایشان را در آبادی‌هایی ساکن کرد و تعالیم مذهب وهابیت را به آنان آموخت. این آبادی‌ها را "هَجر" و نیز "هجره" از ریشه هجرت نامیدند. شمار این مناطق را تا ۲۰۰ آبادی ‌گزارش کرده‌اند که در سراسر جزیره عربی از شمال تا جنوب و به طور مشخص در ایالت شرقی عربستان، از مرزهای بادیه شام تا ربع الخالی، و از غرب تا نزدیک کوه‌های حجاز و عسیر گسترده شده بود.[۵] برخی از آنها چندان بزرگ بودند که تا ۱۰۰۰۰ تَن را در خود جای می‌دادند و برخی نیز چندان کوچک که تنها ۱۰ تن را در بر می‌گرفتند. شناخته شده‌ترین قبایل در این میان عبارتند از: حَرب (۲۷ آبادی)، عُتَیبه (۱۹)، مُطَیرْ (۱۶)، عُجْمان (۱۴)، شَمَر (۹) و قَحْطان (۸)[۶][۷]

نخستین هجرت

نخستین هجرت از این‌گونه در سال ۱۹۱۲م. در ارطاویه در شمال ریاض و شمال شرقی زُِلفی، بر سر راه کویت رخ داد که قبایل مُطَیر و حرب را در خود جای داده و مرکز اصلی فعالیت‌های اخوان بود.[۸] بزرگ‌ترین آنها غَطْغَط در دامنه کوه طُوَیق در جنوب غربی ریاض و ۷۵ کیلومتری جنوب غربی جاده اصلی مکه بود[۹] که افراد آن از قبیله عُتَیبه و فرمانده آنان سلطان بن بجاد بن حُمَید، شیخ تیره برقی، بود. او نقشی مهم در پیشبرد نبرد‌های آل سعود و تأسیس دولت سعودی داشت.[۱۰] تعداد جنگجویان اخوان به سرعت رو به فزونی بود و در سال ۱۹۲۶م. به ۷۶۵۰۰ تن رسید.[۱۱] راونکیر، جهانگرد دانمارکی که در مارس ۱۹۱۲م. از ارطاویه گذر کرده، هیچ تأسیسات شهری مهمی در آن ندیده و زندگی ساده و ابتدایی آنان را ‌گزارش کرده است. او گزارش نموده که آنان فرماندهی هولناک به نام فیصل بن سلطان دُویش داشته‌اند [۱۲][۱۳]

تغییر سبک زندگی

دولت بیشتر می‌کوشید که قبایل گوناگون را در این آبادی‌ها کنار یکدیگر گرد آورد تا از تعصب قبیله‌ای آنان کاسته، کشمکش‌های تاریخی میان ایشان را از میان ببرد، هر چند در بسیاری از آنها همگونی قبیله‌ای دیده می‌شد.[۱۴] بدین‌سان، اعراب بدوی زندگی در چادرها را رها ساخته، در خانه‌های گلین زندگی گزیدند و به تدریج به اقتضای تغییر شیوه زندگی، از دامداری به کشاورزی یا بازرگانی روی ‌آوردند. دولت برای کمک به آنان، زمین در اختیارشان نهاد و مسجد و مدرسه و خانه برایشان ‌ساخت و در تهیه ادوات کشاورزی و بذر و سلاح یاریشان ‌کرد و برای هر مجموعه معلمی به نام مطوّع تعیین نمود تا اصول وهابیت را به آنان بیاموزد[۱۵][۱۶]

تعلیمات دینی

تعلیمات دینی اخوان زیر نظر شیخ عبدالله بن محمد بن عبداللطیف از آل شیخ نوادگان محمد بن عبدالوهاب) اداره می‌شد. او رساله‌ای کوچک بر پایه فقه حنبلی ترتیب داد که تعلیم دینی بر مبنای آن صورت می‌گرفت. نیز کتاب‌هایی از ابن تیمیه و ابن قیم جوزیه، از پیشگامان تفکر سلفی وهابی، در هجره‌ها قرار دادند[۱۷]

این تعلیمات و شیوه زندگی از آنان افرادی تندرو و سختگیر و متعصب ‌ساخت و البته زندگی بی‌قاعده و قانون‌گریز آنان را کنترل کرد و نظم و فرهنگ فرمانبرداری از قانون را به ایشان الهام کرد. قدرت اعتقادات سخت و بنیادگرایانه وهابی به آنها نیروی جانفشانی و شجاعت بی‌نظیری ‌بخشید تا آنجا که سوار بر شتر و با شمشیر و دیگر سلاح‌های سنتی و نیز تفنگ‌های ساده، صدها کیلومتر را پیموده، در برابر تسلیحات سنگین مانند هواپیما و تانک و نفربر مقاومت می‌کردند. از این جهت، قبایل میان راه از ایشان می‌هراسیدند و خود را از آنها دور می‌ساختند؛ زیرا بر پایه اعتقاد سختگیرانه درباره توحید، به کوچک‌ترین بهانه افراد را کافر شمرده، می‌کشتند[۱۸][۱۹]

جای‌گیری در نظام سیاسی

اخوان به تدریج نظام سازمانی بیشتری یافتند و در سال ۱۹۱۸م. به جای سربازان شهرنشین نجدی پیشین، سپاهیان ویژه آل سعود را تشکیل ‌دادند. آنان در همین سال به "حایل" پایتخت ابن رشید و در سال بعد به حجاز که در تصرف شریف حسین بن علی هاشمی بود، حمله‌ور شدند. در سال ۱۹۲۰م. فتوحات آل سعود به دست اخوان تا منطقه "أبها" و پایتخت کوهستانی عسیر گسترش یافت و در سال ۱۹۲۱م. همه مناطق زیر نفوذ آل رشید در اختیار عبدالعزیز قرار گرفت. در اجتماعی در ریاض با حضور اخوان، به جای عنوان تاریخی امام که برای پیشینیانش به کار می‌رفت، نخستین بار در تاریخ آل سعود، او را سلطان نجد خواندند.[۲۰]

برقراری امنیت در عربستان و نابودی بخشی از دشمنان داخلی و انتقال برخی از آنها به کشورهای همسایه مانند گروهی از قبیله شَمَر از هواداران آل رشید و به ویژه تشکیل دو حکومت همسایه عربستان به دست خاندان هاشمی یعنی دو تن از فرزندان ملک حسین، عبدالله در اردن و فیصل در عراق، اخوان را به سمت کشورهای همسایه کشاند.[۲۱] افزون بر این، وجود شیعیان در عراق که اخوان با آنان سرسختانه دشمنی داشتند و ایشان را کافر و بدعت‌گذار می‌شمردند، آنها را واداشت تا به کشورهای همسایه تجاوز کنند.[۲۲] مهم‌ترین این تجاوزها، قتل ‌عام مردم کربلا در سال ‏۱۲۱۶ق. و سپس حمله به نجف اشرف و محاصره آن بود که به سبب وجود دیوارهای بلند شهر و مقاومت مردم ناکام ماند.[۲۳]

آنان در سال ۱۹۲۲م. به شمال غربی حایل در مناطق زیر نفوذ اردن یورش بردند و تا وادی صخر در نزدیکی عمان پیش رفتند.[۲۴] نیز به مناطق تحت نفوذ عراق هجوم بردند و پیشتر به زمین‌های کویت تجاوز کردند.[۲۵] در همه این هجوم‌ها، انگلیسی‌ها که با هر سه کشور عراق، اردن و کویت پیمان نظامی و سیاسی داشتند و به حمایت از آنها متعهد بودند، به رویارویی با اخوان پرداختند و به تعیین مرزهای سعودی با سه کشور و بستن قراردادهایی میان آنها همت گماشتند[۲۶][۲۷]

یورش به شهرهای عربستان و پایان دادن به حاکمیت هاشمیان

اعلام خلافت از سوی ملک حسین در حجاز به سال ۱۹۲۴م. حساسیت اخوان را برانگیخت و آن را نوعی بدعت‌گذاری شمردند. نیز در پی انتقاد به شیوه اداره امور حج و حرمین، سرانجام اخوان در اوت ۱۹۲۴م. /صفر ۱۳۴۳ق. پس از آنکه نتوانستند در حج شرکت کنند، به فرماندهی ابن لُؤی و ابن حُمید، به طائف از شهرهای زیر نفوذ هاشمیان یورش بردند. آنان پس از شکست دادن علی فرزند ملک حسین، به شهر وارد شدند و قتل عام گسترده‌ای را سبب شدند که ترس مردم را برانگیخت. آن‌گاه امیر علی از شهر مکه گریخت و آن را در اختیار اخوان نهاد.[۲۸] آنان در ربیع الاول ۱۳۴۳ق. / اکتبر ۱۹۲۴م. با لباس احرام به مکه وارد شدند و دو ماه بعد عبدالعزیز از ریاض به مکه پای نهاد. مدینه نیز حدود یک سال بعد در جمادی الثانی ۱۳۴۴ق. /دسامبر ۱۹۲۵م. تصرف شد. به این ترتیب، حاکمیت تقریبا ۱۰۰۰ساله هاشمیان بر حجاز به دست اخوان پایان یافت.[۲۹]

اخوان با ورود به مکه و مدینه، تحت تأثیر نگرش وهابی، به تخریب زیارتگاه‌ها و مراقد و بسیاری از نشانه‌های تاریخی آغاز اسلام از جمله مزار حضرت خدیجه (س) و حضرت آمنه، زیارتگاه محل تولد پیامبر (ص) و مکان تولد ابوبکر پرداخته، اموال و گنجینه‌های فراوان را از درون مزارها و نیز خانه‌های مردم غارت کردند. آنان در همین حال، با نواختن طبل و خواندن سرودهای مذهبی، جشن گرفتند و مردم را از زیارت قبرها نهی کردند. ایشان به برخی از این مزارها بی‌حرمتی نیز نمودند.[۳۰] این کارها واکنشی تند و گسترده بر ضد آل سعود در جهان اسلام پدید آورد.[۳۱] بدرفتاری اخوان در مکه با حاجیان دیگر کشورها، زمینه درگیری آل سعود را با دیگر کشورهای اسلامی فراهم ‌آورد. برای مثال سنگباران کردن محمل مصری در حج به سال ۱۳۴۴ق. /۱۹۲۶م. به سردی روابط میان سعودی و مصر تا حدود ۱۰ سال انجامید.[۳۲] نیز سختگیری‌ها و قرار دادن شروطی برای حاجیان بر اساس مذهب وهابیت، سبب منع یا بازگشت بسیاری از کاروان‌های حج کشورهای اسلامی شد.[۳۳]

اخوان از لحاظ باورها و پوشش و عادات زندگی، شیوه متفاوت داشتند. آنان با نگرش افراطی به تعالیم وهابیت، در صدد بازگشت همه جانبه به شیوه زندگی آغاز اسلام بودند و هر‌گونه تغییر برخاسته از مناسبات دنیای جدید را مصداق بدعت می‌شمردند. آنها مانند پیامبر اکرم (ص) سبیل خود را تراشیده، ریش را بلند می‌کردند و استفاده از عقال را بدعت شمرده، به جای آن عمامه‌ای سفید بر روی چفیه می‌بستند.[۳۴] روشنایی برق را به جهت نداشتن روغن یا شمع حرام می‌شمردند و آینه را به سبب بازتاب تصویر آدمی می‌شکستند. مفتی سعودی، شیخ عبدالله بن محمد، و دانشوران دیگر وهابی در بیانیه‌هایی آنان را به میانه‌روی فراخواندند و تأکید کردند که میان عقال و عمامه فرقی نیست و چهار مذهب اهل سنت معتبرند، هر چند مذهب رسمی سعودی حنبلی است. نیز آنان را به پرهیز از تندروی فراخواندند که معمولاً در ایشان اثر نداشت.[۳۵]

در هجوم‌های اخوان به حجاز، شماری فراوان از دانشوران مذاهب گوناگون اسلامی از جمله سید عبدالله زُواوی مفتی شافعیان در مکه، شیخ عبدالله أبوالخیر قاضی مکه، شیخ سلیمان بن مراد قاضی طائف، سید یوسف زواوی در سن ۸۰ سالگی، شیخ حسن شَیبی، شیخ جعفر شیبی و بسیاری دیگر کشته شدند [۳۶][۳۷]

شورش و سرانجام

پس از پایان نبرد‌های حجاز و پیروزی بر رقبای آل سعود از خاندان آل رشید و هاشمی، اخوان از یک ‌سو در اندیشه گسترش جهاد به سرزمین‌های دیگر اسلامی به ویژه عراق بودند و از سوی دیگر به رفتارهای بدعت‌آمیز آل سعود مانند استفاده از ماشین و تلفن و تلگراف و نیز پیمان‌هایشان با کافران انگلیسی انتقاد داشتند. نیز شیوه رفتار آل سعود را با مردم حجاز تسامح‌آمیز شمرده، خواهان تندروی بیشتر در گسترش توحید بر پایه نگرش وهابی بودند.[۳۸] این عوامل سبب اختلاف ایشان با آل سعود شد و آنها را از دوستان و یارانی قدیمی به دشمنانی خونین بدل ساخت. نخستین نشانه‌های اختلاف در همایش سران اخوان در ارطاویه به سال ۱۹۲۶م. /۱۳۴۵ق. آشکار شد که در آن ملک عبدالعزیز به ادله پیش‌گفته محکوم شد و مورد انتقاد قرار گرفت.[۳۹] آن‌گاه بیشتر سران اخوان در همایش ریاض به دعوت عبدالعزیز در رجب ۱۳۴۵ق. / ژانویه ۱۹۲۷م. حضور نیافتند. در پی این اختلاف‌ها، دانشوران وهابی، به ویژه افرادی از آل شیخ، برای سازگار ساختن دو طرف کوشیدند و در بیانیه‌ای به لزوم اطاعت و فرمانبرداری از پادشاه سعودی به منزله امام تصریح کردند و در عین حال، بر پاره‌ای کارهای اخوان مانند سختگیری و پیشگیری از ورود محمل به مکه و ضرورت تلاش سختگیرانه جهت سنی کردن شیعیان احساء و قطیف، صحه گذاشتند.[۴۰] دو ماه بعد، در همایشی دیگر در ریاض، حدود ۳۰۰۰ تن از بزرگان اخوان حضور یافتند و اطاعت خود را از عبدالعزیز اعلام کردند، هر چند هنوز انتقاداتشان پابرجا بود. سیر این روابط و نیز اختلاف‌ها از مکاتبات میان سلطان بن بجاد از سوی اخوان و ملک عبدالعزیز قابل پیگیری است.[۴۱]

پس از شدت یافتن اختلاف‌ها، سه تن از رهبران اخوان، فیصل بن سلطان دویش، سلطان بن بجاد و ضیدان بن حثلین عجمانی درشهر ارطاویه در سال ۱۹۲۶م. گرد هم آمدند و پیمان بستند که نبرد با کافران و مشرکان را ادامه دهند.[۴۲]اختلاف مرزی میان عراق و عربستان در سال ۱۹۲۷م. /۱۳۴۶ق. سبب یورش اخوان به پاسگاه‌های عراقی و قتل‌عام سربازان شد که واکنش انگلیسی‌ها را در پی داشت. آنان مناطقی از نجد را بمباران کردند و سپس گروهی از اخوان به رهبری ابن حمید بر آن شدند که، به تعبیر خود، به کافران عراق هجومی سخت برند. ابن سعود آنان را از این کار بازداشت و بزرگان اخوان را به همایشی در ریاض دعوت نمود؛ اما ابن حمید، دویش و عجمانی در آن شرکت نکردند.[۴۳]

ادامه یورش‌ها از سوی ابن حمید در داخل و بیرون مرزهای عربستان، به ویژه حمله به بازرگانان نجدی در مسیر مصر و کشتن برخی از آنها، پادشاه سعودی را به ریشه‌کن کردن فتنه اخوان واداشت. سرانجام در نبردی میان اخوان به رهبری فیصل بن سلطان الدویش و سلطان بن بجاد و نیروهای سعودی به رهبری ملک عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود در روضة السَبله در شمال شرقی شهر زلفی به تاریخ ۲۹ مارس ۱۹۲۹م. اخوان شکستی سخت خوردند و شماری بسیار از آنها کشته و بازماندگان فراری شدند. دویش نیز زخمی سنگین برداشت و به ارطاویه منتقل گشت.[۴۴] عبدالعزیز به سوی ارطاویه حرکت کرد و در راه به بدن نیمه جان دویش برخورد کرد و از وی درگذشت. سلطان بن بجاد نیز در شَقراء خود را به عبدالعزیز تسلیم کرد و به ریاض انتقال یافت و زندانی شد. اما شورش اخوان همچنان ادامه یافت و دویش پس از بهبودی در کنار پسرش عزیز و نیز عجمانی و دیگر سران اخوان، به هجوم‌های پراکنده در راه‌های منتهی به ریاض دست زدند و افرادی از خاندان سعودی را کشتند و حکومت و قبایل مخالف خود را دچار زیان‌های مالی ساختند. سرانجام با تسلیم شورشیان اخوان از قبیله عتیبه به فرماندهی عمر بن ربیعان به آل سعود، بخش بزرگ نیروی اخوان از دست رفت و شکست نهایی آنان نزدیک شد. نیز فشار انگلیسی‌ها بر نیروهای بازمانده اخوان، به دستگیری سران آنها در کویت انجامید. انگلیسی‌ها آنان را به سعودی‌ها تسلیم کردند و ابن سعود آنان را به زندان افکند.[۴۵]

در پی شکست شورشیان اخوان، بسیاری از هجره‌ها مهجور شدند و برخی از آنها که با آل سعود هم‌پیمان گشتند، همچنان پا بر جا ماندند. نیز گروهی از سران موالی اخوان به مناصبی در حکومت رسیدند و نیروهای نظامی اخوان در گارد ملی عربستان با نام مجاهدان در هم آمیختند.[۴۶] اما نگرش اخوانی در عربستان از میان نرفت و همچنان تندروی مذهبی در میان طبقه‌ای از وهابیان سلفی، به ویژه در نهادهایی چون «هیئت امر به معروف و نهی از منکر» استمرار یافت. این جریان انتقاد طیف‌های میانه‌رو را در پی داشته و دارد. ظهور جریان‌هایی چون القاعده را نمی‌توان از همین پیوندهای تاریخی و پیشینه‌های آن جدا دانست. همچنین شکل‌گیری «اخوان» در شمال غربی چین در سده ۱۳ق. به رهبری دانشوری وهابی، تحت تأثیر مستقیم اخوان در عربستان بوده است[۴۷][۴۸]

منابع

پانویس

  1. الاعلام، ج۴، ص۲۰؛ دانشنامه ایران و اسلام، ج۱۰، ص۱۳۴۷.
  2. راعی، لیلی، مقاله «اخوان»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۲، ص:۱۰۷.
  3. The heart of Arabia, p ۱۳۱.
  4. دانشنامه ایران و اسلام، ج۱۰، ص۱۳۴۷-۱۳۴۸.
  5. السلفیه، ص۳۹۶؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۷، ص۲۳۸.
  6. تتمة تاریخ نجد، ص۱۷۳-۱۷۹؛ تاریخ نجد و ملحقاته، ص۴۵۶.
  7. راعی، لیلی، مقاله «اخوان»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۲، ص:۱۰۸.
  8. الاعلام، ج۵، ص۱۶۶؛ سرزمین سلاطین، ج۱، ص۲۰۲.
  9. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۷، ص۲۳۸.
  10. السلفیه، ص۳۹۶؛ الاعلام، ج۳، ص۱۰۹.
  11. تاریخ نجد و ملحقاته، ص۴۵۶.
  12. GennemWahhabiternes Land paaKamelryg, p ۹۶.
  13. راعی، لیلی، مقاله «اخوان»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۲، ص:۱۰۸-۱۰۹.
  14. جزیرة العرب، ص۲۸۵.
  15. The Arab of the desert, p ۴۵.
  16. راعی، لیلی، مقاله «اخوان»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۲، ص:۱۰۹.
  17. تاریخ العربیة السعودیه، ص۲۹۵؛ الاعلام، ج۴، ص۹۹؛ تاریخ حرم ائمه بقیع، ص۴۱.
  18. دانشنامه ایران و اسلام، ج۱۰، ص۱۳۴۷-۱۳۴۸، «اخوان».
  19. راعی، لیلی، مقاله «اخوان»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۲، ص:۱۰۹-۱۱۰.
  20. الاعلام، ج۲، ص۳۰۰؛ میقات حج، ش۴۹، ص۱۵۳، «مناسک سفرنامه فرامرزی».
  21. A history of Jordan and its tribes, p ۶۵-۶۸.
  22. Arabia of the Wahhabis, p ۱۵۸.
  23. ماضی النجف و حاضرها، ص‏۳۲۴-۳۲۶.
  24. A history of Jordan and its tribes, p ۸۷.
  25. تاریخ الکویت، ص۲۴۸؛ معرکة الجهراء، ص۸۳.
  26. دانشنامه ایران و اسلام، ج۱۰، ص۱۳۵۲.
  27. راعی، لیلی، مقاله «اخوان»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۲، ص:۱۱۰-۱۱۱.
  28. تاریخ نجد و ملحقاته، ص۳۳۱-۳۳۲؛ سرزمین سلاطین، ص۲۶۹؛ تاریخ مکه، ص۷۲۴.
  29. شفاء الغرام، ج۲، ص۳۹۰؛ ج۱، ص۱۸۷؛ تاریخ مکه، ص۷۵۲-۷۵۳.
  30. زعماء الاصلاح، ص۲۰؛ خلاصة الکلام، ص۲۷۸؛ کشف الارتیاب، ص۵۵.
  31. تاریخ مکه، ص۵۷۵-۵۷۶.
  32. تاریخ العربیة السعودیه، ص۳۵۴.
  33. خلاصة الکلام، ص۲۹۴؛ کشف الارتیاب، ص۳۶.
  34. تاریخ العربیة السعودیه، ص۳۵۵؛ سرزمین سلاطین، ج۱، ص۲۰۳.
  35. الاعلام، ج۳، ص۱۰۹؛ تاریخ نجد و ملحقاته، ص۲۶۵، ۴۳۳-۴۳۶.
  36. کشف الارتیاب، ص۵۱؛ ملحق البراهین الجلیه، ص۳۴.
  37. راعی، لیلی، مقاله «اخوان»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۲، ص:۱۱۱-۱۱۲.
  38. تاریخ العربیة السعودیه، ص۳۵۸-۳۵۹.
  39. السلفیه، ص۴۰۱-۴۰۲.
  40. جزیرة العرب، ص۲۹۲.
  41. تاریخ العربیة السعودیه، ص۳۵۹-۳۶۰؛ جزیرة العرب، ص۲۹۲.
  42. جزیرة العرب، ص۲۹۴-۲۹۵.
  43. تاریخ المملکة العربیة السعودیه، ج۲، ص۴۳۶-۴۳۹؛ معرکة الجهراء، ص۸۳-۸۴؛ جزیرة العرب، ص۲۹۳.
  44. الاعلام، ج۵، ص۱۶۶؛ Through Wahhabiland on camelback, p ۱۸۷.
  45. معرکة الجهراء، ص۸۹-۹۲؛ الاعلام، ج۸، ص۶؛ ج۵، ص۱۶۶.
  46. جزیرة العرب، ص۳۰۱؛ میقات حج، ش۴۹، ص۱۵۳، «سفرنامه فرامرزی».
  47. القومیات المسلمة فی الصین، ص۱۶.
  48. راعی، لیلی، مقاله «اخوان»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۲، ص:۱۱۱-۱۱۴.