انتظار یک دورۀ آمادهسازی و زمینهسازی است و هر انقلاب و حرکتی که این دوره را پشت سر نگذاشته باشد، ناقص و بی ثمر است. این خاصیت انتظار است که منتظر را وادار میکند تا کمبودها را حدس بزند و مانعها را بشناسد و برای زدودن آنها، برنامه بریزد. بنابراین، برای هر انقلابی گذر از دورۀ انتظارضرورت است و هر قدر اهداف انقلابی بزرگتر باشد، دورۀ انتظار آن هم گستردهتر خواهد بود[۳].
بشریت امروزه به هر محوری که در زندگی پیش روی دارد نظر میافکند، خود را در حصار ناکامی و سرخوردگی میبیند و برای نجات از این گرفتاری به هر سوی سر میکشد و به فکر چارهای میافتد. چون این راه چارهها و تدابیر به منبع فیض الهی متّصل نیستند نه تنها عطش روحی او را برطرف نمیسازند. بنبستهایی که بشریت را مضطر میکند تا به ظهور یک منجی و مصلح جهانیدل ببندد بدین قرار است:
بنبست علم و صنعت: بشر با انقلاب صنعتی در این خیال بود که بر همۀ مشکلات و معضلات فائق خواهد آمد و رفاه و آسایش خود را فراهم خواهد ساخت، اما واقعیت این است که حاصل رشد علم و صنعت بدون توجه به ارزشهای انسانی، تولید سلاحهای کشتار جمعی و مخرّبی است که سردمداران قلدر جهان آن را به دست گرفتند و در این بین آنچه شکست میخورد انسانیت است.
بنبست سیاسی: بشر برای اصلاححاکمیت سیاسی و نجات از گرفتاری حکومتهای ملوک الطوایفی به حکومتهای پادشاهی و سلطنتی روی آورد ولی در عمل دید که این نوع حکومتها به دیکتاتورهای خون آشامی تبدیل شدهاند که حق آزادی و حیات را از انسانها سلب میکنند و برای رهایی از این مشکل به چارهاندیشی افتاد تا اینکه بعد از رنسانس ره آورد اندیشه بشری حکومتهای مبتنی بر دموکراسی بود که در تجربه ثابت گشت مردم از این نوع مترقی حکومت نیز سرخورده و دل سرد شدهاند[۹].
مطلب دیگری که ظهور منجی و لزوم انتظار آن را ثابت میکند این است که انسان با هستی ارتباطی عمیق و پیچیده دارد حتی کوچکترین حرکتهایش بزرگترین رابطه را با عالم برقرار میکند. چنین دنیای پر از رابطه و ارتباطی؛ انسان را به جستجوی ضابطهای میکشاند و در این مسیر آشکار میشود نه علم و نه غریزه کفایت لازم را ندارند و فاقد کارایی هستند و از طرفی دیگر، حرکت آدمی با آن بلند پروازیهای بیحسابش بدون عکسالعمل نمیماند. اکنون با این پیوند مستمر و ارتباط پیچیده انسان با جهان و هستی ناچار باید انتظار طلایهداری الهی را کشید تا بیاید و مسیر این حرکت را رهبری کند[۱۰].
توجه به معنا و حقیقت انتظار: انتظار یک دورۀ آمادهسازی و زمینهسازی است و هر انقلاب و حرکتی که این دوره را پشت سر نگذاشته باشد، ناقص و بی ثمر است. کسانی را میبینیم که به پا ایستادهاند و راه افتادهاند، ولی دورۀ انتظاری نداشتهاند، گویا چیزی نمیخواستهاند و تنها بر اساس جو محیط و جریان حاکم به رفتن وادار شدهاند. اینها بدون انتظار و بدون آماده باش در گامهای نخست گرفتار شدهاند و به خودخوری و فرار از خویشتن رسیدهاند و سرانجام زیر فشار ابهامها و اشکالها، در مرحلۀ فکر و اعتقاد، ظرفیت و تحمل، طرح و برنامه، اجرا و عمل، از کمبود امکانات گرفته تا نیازهای اقتصادی و نیازهای تخصصی و علمی، حتی آمادگی بدنی و توانایی جسمی، به انزوا و فرار از کار و جدایی از عمل روی آوردهاند. طبیعی است آنها که عمل زده بودند، بعدها با نفرت، عرفان زده، فلسفه زده و علم زده و کلاس زده هم بشوند و به دنبال پناه گاهی بگردند. باز هم طبیعی است که به پناهی نرسند و سرگردان بمانند[۲۰].
بنابراین، برای هر انقلابی گذر از دورۀ انتظارضرورت است و هر قدر اهداف انقلابی بزرگتر باشد، دورۀ انتظار آن هم گستردهتر خواهد بود. سنت تغییرناپذیر الاهی، بر این است که ایجاد تغییرات اصلاح گرایانه در گرو سلسله شرایط و زمینههای خارجی است و تا همۀ آن شرایط کاملاً تحقق نیابد، امکان رسیدن به هدف وجود ندارد[۲۱].
این خاصیت انتظار است که تو را وادار میکند تا کمبودها را حدس بزنی و برای فراهم آوردن آن بکوشی. این خاصیت انتظار است که تو را به آمادگی و حضوری میرساند که مانعها را بشناسی و برای زدودن آنها، برنامه بریزی. آنجا که انسان افراد استخوانداری را میبیند که پس از سالها تحصیل چگونه سر در گم هستند و نمیدانند چه کنند و خسته و رنجور و آزرده شدهاند، به این نتیجه میرسد که علتانزوا و خستگی اینها نداشتن دورۀ انتظار است. اینها ندیده آمدهاند و طبیعی است با دیدن مشکلات، سرگردان شوند یا اینکه تجدید نظر دوباره داشته باشند و از اساس، کارشان را درست کنند و بنیادی پیش بیایند[۲۳].
بررسی اوراق زرین تاریخ: همۀ ادیان و اکثر ملل در انتظار شخصی به سر میبرند که با قیام خود جهان را از ظلم و فساد و گناهپاک، و عدالتی همه جانبه و فراگیر را در زمینحاکم خواهد کرد. تحقق چنین اتفاق نظری میان پیروان ادیان گذشته و اکثر ملتها و اقوام و نیز نوابغ و فلاسفهغرب ـ با وجود تعدد ادیان و فاصله بسیار میان باورها و اختلافافکار آنان ـ بر اصل ایدۀ منجی باوری و انتظارمنجی هیچگاه ممکن نیست بدون مدرک و پشتوانهای استوار و اصیل باشد؛ زیرا نظایر چنین وحدت نظر جهان شمولی عادة بدون وجود سند و دلیل عقلپسند و معتبر صورت نمیپذیرد[۲۴]. همچنین ضرورت و اهمیت دورۀ انتظار را از لابه لای صفحات تاریخ نیز میتوان به دست آورد. پس از رحلترسول اکرم(ص) و شهادتامیرالمؤمنین(ع) و سیدالشهداء(ع) تا امروز، ریشۀ تمام حرکتها و نهضتهای شیعی علیه باطل و استثمارگران، همین فلسفۀ اجتماعیانتظار و عقیده به ادامۀ مبارزه تا پیروزیحق بوده است. این امر چنان مورد توجه بزرگان دین قرار گرفته تا آنجا که یکی از معیارهای پذیرش اعمال نامیده شده است[۲۵]. «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَنَّهُ قَالَ: «أَ لَا أُخْبِرُکُمْ بِمَا لَا یَقْبَلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِهِ فَقُلْتُ بَلَی فَقَالَ:... وَ الِانْتِظَارُ لِلْقَائِمِ(ع)»[۲۶]
از مهمترین رازهای نهفتۀ بقای تشیع همین روح انتظاری است که کالبد هر شیعه را آکنده ساخته، پیوسته او را به کوشش و جنبش وامیدارد و از نومیدی و بیتابی و افسردگی و درماندگی او را باز میدارد. این تأثیر چنان ملموس و کارساز بوده که اسلام پژوهان غربی نیز از آن گفتوگو کردهاند[۲۷]. "هانری کربن" اسلام شناس شهیر فرانسوی میگوید: «...مفهوم غیبت، اصل و حقیقتغیبت هرگز در چارچوب درخواستهای دنیای امروز در معرض تفکر عمیق قرار نگرفته است... معنای این امر به عقیدۀ این جانب، چشمهای بینهایت و ابدی از معانی و حقایق است... معنویتاسلام تنها با تشیع، امکان حیات و دوام و تقویت دارد و این معنا در برابر هرگونه تحول و تغییری که جوامع اسلامی دستخوش آن باشند، پایداری خواهد کرد. امام زمان، مفهوم اعلایی است که مکمل مفهوم غیبت است، ولی کاملا به شخصیت امامغایب، مرتبط است. این جانب، مفهوم امام غایب را با روح غربی خودم به گونهای نو و بکر، احساس و درک میکنم و چنین به تفکر و دلم الهام میشود که رابطه حقیقی آن را با حیات معنویبشر، وابسته میدانم»[۲۸].
قرآن کریم با بشارتهای متعددی که دربارۀ آیندۀ جهان داده است همۀ تشنگان فضیلت را به آمادگی برای رسیدن به وضعیت ایدهآل جهان که از آن بندگان صالح خداست دعوت مینماید و به این وسیله روح حرکت و پویایی را در رگهای بشریت به جریان انداخته است و انسانها را از رکود و یأس و ناامیدی در آورده و به حرکت و تلاش و امیدواری سوق داده است. در قرآن کریم وعدۀ روزی داده شده است که حق پرستان و صالحانجهان، وارثان زمین خواهند شد. قدرت و حکومتجهان را به دست خواهند گرفت و اسلام بر همۀ ادیان چیره خواهد شد. این وعده در آیاتی چند از جمله در آیات زیر به چشم میخورد: ﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ﴾[۳۰]. با این بیان نورانیقرآن کریم به همۀ صالحانبشارت میدهد از وجود فساد و تباهی در عالم مأیوس نگردید و منتظر باشید عاقبت این دنیا از آن پاکان و صالحان است و با آمدن منجیالهی، زمین گلستان خواهد شد. ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا﴾[۳۱]. خداوند در این آیۀ شریفه به طور صریح وعده داده که مؤمنانصالح را که تحت انواع ظلمها و شکنجهها در طول تاریخ بوده و از خود فداکاریهای زیادی داشتهاند در روی کرۀ زمینحاکم گرداند[۳۲].
بحرانها و بنبستها
بشریت امروزه به هر محوری که در زندگی پیش روی دارد نظر میافکند، خود را در حصار ناکامی و سرخوردگی میبیند و برای نجات از این گرفتاری به هر سوی سر میکشد و به فکر چارهای میافتد. چون این راه چارهها و تدابیر به منبع فیض الهی متّصل نیستند نه تنها عطش روحی او را برطرف نمیسازند. بنبستهایی که بشریت را مضطر میکند تا به ظهور یک منجی و مصلح جهانیدل ببندد بدین قرار است:
بنبست علم و صنعت: بشر با انقلاب صنعتی در این خیال بود که بر همۀ مشکلات و معضلات فائق خواهد آمد و رفاه و آسایش خود را فراهم خواهد ساخت، اما واقعیت این است که حاصل رشد علم و صنعت بدون توجه به ارزشهای انسانی، تولید سلاحهای کشتار جمعی و مخرّبی است که سردمداران قلدر جهان آن را به دست گرفتند و در این بین آنچه شکست میخورد انسانیت است.
بنبست سیاسی: بشر برای اصلاححاکمیت سیاسی و نجات از گرفتاری حکومتهای ملوک الطوایفی به حکومتهای پادشاهی و سلطنتی روی آورد ولی در عمل دید که این نوع حکومتها به دیکتاتورهای خون آشامی تبدیل شدهاند که حق آزادی و حیات را از انسانها سلب میکنند و برای رهایی از این مشکل به چارهاندیشی افتاد تا اینکه بعد از رنسانس ره آورد اندیشه بشری حکومتهای مبتنی بر دموکراسی بود که در تجربه ثابت گشت مردم از این نوع مترقی حکومت نیز سرخورده و دل سرد شدهاند[۳۳].
مطلب دیگری که ظهور منجی و لزوم انتظار آن را ثابت میکند این است که انسان با هستی ارتباطی عمیق و پیچیده دارد حتی کوچکترین حرکتهایش بزرگترین رابطه را با عالم برقرار میکند. چنین دنیای پر از رابطه و ارتباطی؛ انسان را به جستجوی ضابطهای میکشاند و در این مسیر آشکار میشود نه علم و نه غریزه کفایت لازم را ندارند و فاقد کارایی هستند و از طرفی دیگر، حرکت آدمی با آن بلند پروازیهای بیحسابش بدون عکسالعمل نمیماند و هستی نظاممند به وسیلۀ انعکاس رفتارها انسان را تنبیه میکند چه بسا در لحظاتی کوتاهمدت، ضربهای را تجربه نکنیم ولی انحراف از نظام هستی در نهایت و درازمدت صدمهاش را خواهد زد آن هم صدمهای نه در محدودۀ زندگیدنیا بلکه با نگاهی دینی بر تمام زندگیانسان استمرار دارد. حتی بعد از مرگ نیز این ضرر و زیان دامنگیر انسان خواهد بود. اکنون با این پیوند مستمر و ارتباط پیچیده انسان با جهان و هستی ناچار باید انتظار طلایهداری الهی را کشید تا بیاید و مسیر این حرکت را رهبری کند[۳۴].
در اهمیت دوران انتظار همین بس که دشمنان، آن را مانع تسلط خود بر مسلمانان برشمردهاند: "میشل فوکو، کلر بریر" در بحث مبارزه با تفکرمهدی باوری، نخست امام حسین(ع)، سپس امام زمان(ع) را مطرح میکند و دو نکته را عامل پایداریشیعه میدانند: نگاه سرخ و نگاه سبز. در کنفرانس "تل آویو" هم افرادی مانند «برنارد لوییس، مایکلام جی، جنشر، برونبرگ و مارتین کرامر» بر این بحث خیلی تکیه میکنند. آنها در تحلیل انقلاب اسلامی، به "نگاه سرخ" شیعیان، یعنی عاشورا و "نگاه سبز" شان یعنی انتظار میرسند. جملۀ مشهوری دارند: "اینها به اسم امام حسینقیام میکنند و به اسم امام زمان(ع)، قیام شان را حفظ میکنند"[۳۵]. دشمن به اهمیت مدیریتشیعه، آن هم زمانی که رهبر آن غایب و از نظرها پنهان است پی برده، و به همین منظور اقداماتی در این زمینه انجام داده و سناریوهای متعددی را جهت تضعیف و نابودی این اندیشهمقدس طراحی کرده، متناوباً عملی ساخته است[۳۶].
با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل میشوید:
↑ر.ک. صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر، ص ۲۲۳؛ طاووسی، سکینه، انتظار از دیدگاه اهل بیت، ص ۱۲؛ نصرآبادی، علی باقی، نفش فرهنگ انتظار در پویایی جامعه مطلوب، ص ۱۲۱.
↑ر.ک. پژوهشگران مسجد مقدس جمکران، انتظار چیست منتظر کیست؟، ص ۱۶ ـ ۱۸.
↑ر.ک. حیدرینیک، مجید، نگاهی دوباره به انتظار، ص ۲۳ ـ ۲۷.
↑ر.ک: مهدوی فرد، میرزاعباس، فلسفه انتظار، ص ۶۴ ـ ۸۲.
↑ر.ک. صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر، ص ۲۲۳؛ طاووسی، سکینه، انتظار از دیدگاه اهل بیت، ص ۱۲؛ نصرآبادی، علی باقی، نفش فرهنگ انتظار در پویایی جامعه مطلوب، ص ۱۲۱.
↑ر.ک. پژوهشگران مسجد مقدس جمکران، انتظار چیست منتظر کیست؟، ص ۱۶ ـ ۱۸.
↑ر.ک. حیدرینیک، مجید، نگاهی دوباره به انتظار، ص ۲۳-۲۷.
↑ر.ک. حیدرینیک، مجید، نگاهی دوباره به انتظار، ص ۲۳-۲۷.
↑ر.ک. حیدرینیک، مجید، نگاهی دوباره به انتظار، ص ۲۳-۲۷.
↑ر.ک. حیدرینیک، مجید، نگاهی دوباره به انتظار، ص ۲۳-۲۷.
↑ر.ک: مهدوی فرد، میرزاعباس، فلسفه انتظار، ص ۶۴ ـ ۸۲.
↑امام صادق (ع) به راوی فرمود: آیا ملاک قبولی اعمال بندگان را به شما خبر دهم؟ راوی گفت: آری. امام فرمود: آنها عبارت است از... و انتظار مهدی قائم آل محمد (ع)» (الغیبه، نعمانی، ص ۲۰۰).
↑ر.ک. حیدرینیک، مجید، نگاهی دوباره به انتظار، ص ۲۳-۲۷.
↑ر.ک: مهدوی فرد، میرزاعباس، فلسفه انتظار، ص ۶۴ ـ ۸۲.
↑«و در زبور پس از تورات نگاشتهایم که بیگمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.
↑«خدا به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده داد که در روی زمین جانشین دیگرانشان کند، هم چنان که مردمی را که پیش از آنها بودند جانشین دیگران کرد. و دینشان را- که خود برایشان پسندیده است- استوار سازد. و وحشتشان را به ایمنی بدل کند. مرا میپرستند و هیچ چیزی را با من شریک نمیکنند. و آنها که از این پس ناسپاسی کنند، نافرمانند» سوره نور، آیه ۵۵.
↑ر.ک: مهدوی فرد، میرزاعباس، فلسفه انتظار، ص ۶۴ ـ ۸۲.
↑ر.ک: مهدوی فرد، میرزاعباس، فلسفه انتظار، ص ۶۴ ـ ۸۲.
↑ر.ک: مهدوی فرد، میرزاعباس، فلسفه انتظار، ص ۶۴ ـ ۸۲.
↑به نقل از: مجله بازتاب اندیشه، خرداد ۸۰، ص ۱۹۳ (مجله موعود، ش ۲۵ و ۲۶).
↑ر.ک. حیدرینیک، مجید، نگاهی دوباره به انتظار، ص ۲۳-۲۷.