بحث:دوازده امام
دوازده امام یا ائمه اثنی عشر امامان دوازدهگانه از اهل بیت پیامبر خاتم. شیعه اثناعشری معتقد به امامت دوازده امام معصوم است که اولین آنان علی(ع) و آخرینشان امام مهدی(ع) است، شیعه دوازده امامی[۱].
مقدمه
- پیشوایان معصومی که از سوی خداوند، به رهبری امّت اسلامی تعیین شدهاند و پیامبر خدا، نام یکایک آنان را برشمرده و معین کرده است.
- شیعه ناب به امامت دوازده تن پیشوای معصوم و الهی معتقد است و ازاینرو به شیعیان، اثنی عشری گویند. هرچند بعضی از فرقههای شیعه به امامت کمتر از این تعداد، معتقدند. امامان دوازدهگانۀ شیعه از این قرارند:
- امام علی بن ابی طالب، امیر المؤمنین(ع)، تولد مکه، شهادت کوفه سال ۴۰ هجری، ۶۳ سال عمر.
- امام حسن بن علی(ع)، مجتبی، تولد مدینه، سال ۳ هجری، شهادت مدینه، سال ۵۰ هجری، ۴۸ سال.
- امام حسین بن علی(ع)، سیّد الشهدا، تولد مدینه، سال ۴ هجری، شهادت کربلا، سال ۶۱ هجری،۵۷ سال.
- امام علی بن حسین(ع)، زین العابدین، تولد مدینه، سال ۳۸ هجری، شهادت مدینه، سال ۹۵ هجری، ۵۷ سال.
- امام محمّد بن علی(ع) باقر العلوم، تولد مدینه سال ۵۷ هجری، شهادت مدینه سال ۱۱۴ هجری،۵۷ سال.
- امام جعفر بن محمّد(ع) صادق، تولد مدینه سال ۸۳ هجری، شهادت مدینه سال ۱۴۸ هجری، ۶۵ سال.
- امام موسی بن جعفر(ع) کاظم، تولد ابواء (بین مکه و مدینه) سال ۱۲۸ هجری، شهادت بغداد، سال ۱۸۳ هجری، ۵۵ سال.
- امام علی بن موسی الرضا(ع)، تولد مدینه سال ۱۴۸ هجری، شهادت طوس، سال ۲۰۳ هجری، ۵۵ سال.
- امام محمّد بن علی(ع) تقیّ جواد، تولد مدینه، سال ۱۹۵ هجری، شهادت بغداد سال ۲۲۰ هجری، ۲۵ سال.
- امام علی بن محمّد(ع) هادی نقیّ، تولد مدینه سال ۲۱۲ هجری، شهادت سامرا، سال ۲۵۴ هجری، ۴۲ سال.
- امام حسن بن علی(ع) عسکری، تولد مدینه، سال ۲۳۲ هجری، شهادت سامرّا، سال ۲۶۰ هجری، ۲۸ سال.
- امام محمّد بن حسن المهدی(ع)، تولد سامرا، سال ۲۵۵ هجری، تاکنون زنده است[۲].
امامان دوازدهگانه
- عدد دوازده برای ائمه(ع)، از زبان حضرت رسول(ص) بیان شده و اینکه همه از قریش و از عترت پیامبرند.[۳] در این زمینه احادیث متعددی از امامان نیز روایت شده است. حضرت باقر(ع) فرمود: «"الِاثْنَا عَشَرَ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ كُلُّهُمْ مُحَدَّثٌ مِنْ وُلْدِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ وُلْدِ عَلِيٍّ (ع)..."»[۴] جابر بن عبد اللّه انصاری میگوید: خدمت حضرت فاطمه(س) رسیدم، در برابرش لوحی بود که نام اوصیا از فرزندانش در آن بود، شمردم دوازده نفر بودند، آخرینشان "قائم" بود، سه محمّد و سه علی بود.[۵] امام باقر(ع) فرمود: ما دوازده امامیم، حسن و حسین، سپس نُه امام از فرزندان حسین(ع) از آن جملهاند.[۶] هرچند در مذهب شیعه هم فرقههایی بهوجود آمد و شیعه هفت امامی، چهار امامی هم داریم، لکن فرقهای که کاملتر و به هدایت نبوی نزدیکتر است، معتقدان به دوازده اماماند. حضرت رسول(ص) فرمود: "امامان پس از من دوازده نفرند، اولین آنان تویی یا علی، و آخرینشان قائمی است که خدای متعال به دستان او مشرق و مغرب جهان را میگشاید"[۷]. برخی کوشیدهاند سخن پیامبر را که فرمود: ائمه(ع) دوازده نفرند و همه از قریشاند [۸]، بر خلفای حاکم پس از او تطبیق دهند و در حلّ تناقض این عدد با واقعیّت خارجی به تأویلات و تحلیلها و تطبیقهایی بپردازند، ازاینرو اقوال علمای اهل سنت در معنای آن به هشت قول میرسد،[۹] ولی این عدد، نه با خلفای راشدین منطبق است، نه با خلفای بنی امیه و نه با خلفای بنی عباس، تنها مصداق آن ائمه اهل بیتاند. عدد دوازده به این خاطر، رمزی از گرایش شیعی محسوب میشود و قداست دارد و تألیفات متعددی با عنوان "الإثنا عشریه" در موضوعات فقه و اصول، مدایح و مراثی، سنن و فضایل و مواعظ وجود دارد.[۱۰] در سرودن شعر نیز دوازده بند از محتشم کاشانی و دیگران با عنایت به این ویژگی است، دوازده برج، دوازده مقام، دوازده منزل، دوازده فلک و. . . از ترکیبات دیگر این عدد است. در قرآن هم بحث از دوازده برج، دوازده اسباط، دوازده چشمه و دوازده ماه آمده است. این عدد، با تعداد حروف لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه و لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه و مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ و امیر المؤمنین و علی بن ابی طالب و مُحِبَّهُمْ فِي الْجَنَّةِ و عَدُوِّهِمْ فِي النَّارِ هم مطابق است،[۱۱] و این از لطائف است[۱۲].
ائمه اثنی عشر(ع) (۱) در معارف و عقاید
اهمیت روایات ائمه اثنیعشر
در مباحث دیگر گفتیم یکی از اوصاف و ویژگیهای امام نصب الهی است و تنها راه شناخت امام منصوب و واجد شرائط، نص است و پیامبر اکرم(ص) باید امامان یعنی جانشینان بعد از خود را معرفی کند. از این پس در صدد بیان نصوص امامت هستیم و این که رسول خدا(ص) به این ضرورت و لابدیت جامه عمل پوشانده و جانشینان خود را به امت اسلامی معرفی کرده و در انجام رسالت الهی و اتمام حجت هرگونه بهانه و عذری را از امت خود سلب کرده است.
رسول خدا(ص) در اماکن و مناسبتهای متعددی جانشینان دوازدهگانه خود را معرفی کرده که به چند مورد اشاره میشود: در عشیه روز جمعهای که اسلمی در آن جم شد[۱۳]. در حجه الوداع در ضمن خطابه به رسول خدا(ص) که در صحرای عرفات روز عرفه ایراد فرمود[۱۴]. و در خطبهای که رسول خدا(ص) در منا ایراد فرمود[۱۵][۱۶].
اهتمام به روایات جانشینان دوازدهگانه
دانشمندان فریقین به روایات و نصوص مربوط به جانشینی پیامبر اکرم اهتمام ویژهای را مبذول داشتهاند. در موضوع معرفی امامان دوازدهگانه در سخنان نبی اکرم(ص) علاوه بر مطالب فراوانی که در ضمن منابع تفسیری و حدیثی فریقین و در کتابهای کلامی نوشته شده، آثار مستقلی نیز تالیف شده است. بنابراین اعتبار و صحت و تواتر روایات ائمه اثنیعشر به وضوح و روشنی قابل اثبات است. در اینجا برای رعایت اختصار به بیان چند مورد از این آثار بسنده میشود: الامامه و التبصره من الحیره، ابن بابویه والد صدوق (م ۳۲۹) اثبات النص علی الائمه، شیخ صدوق (م ۳۸۱) کفایه الاثر فی النص علی الائمه الاثنی عشر، خزار قمی رازی (م ۴۰۰) مقتضب الاثر فی النص علی الائمه الاثنی عشر، ابن عیاش جوهری (م۴۰۱) الاستنصار فی النص علی الائمه الاطهار، کراجکی (م۴۴۹) اتفاق صحاح الاثر فی امامه الائمه الاثنی عشر، ابن بطریق (م ۶۰۰) استقصاء النظر فی امامه الائمه الاثنی عشر، ابن میثم بحرانی (م ۶۷۹) اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، شیخ حر عاملی صاحب وسائل الشیعه (م ۱۱۰۴) الإنصاف فی النص علی الائمه الإثنی عشر من آل محمد الأشرف، سید هاشم بحرانی (م ۱۱۰۷) وی تالیفات دیگری نیز در این موضوع دارد مانند: بهجه الناظر فی اثبات الوصایه و الامامه للائمه الاثنی عشر و عمده النظر فی بیان عصمه الائمه الاثنی عشر. و اما از نویسندگان عامه آثاری مانند: تذکره الخواص من الائمه فی ذکر خصائص الائمه، سبط ابن جوزی (۶۵۴) و الفصول المهمه فی معرفه الائمه الاثنی عشر و فضلهم و معرفه اولادهم و نسلهم، ابن صباغ مالکی (م ۸۵۵) و مواهب سیّد البشر فی حدیث خلفاء اثنی عشر، محمد معین السندی (م ۱۱۶۱)[۱۷][۱۸].
اعتبار روایات امامان دوازدهگانه
دانشمندان امامیه بر تواتر و صحت روایات امامان دوازدهگانه تصریح کردهاند: خواجه (م ۶۷۲) در تجرید الاعتقاد بعد از بیان ادله امامت امیرالمؤمنین علی(ع) میگوید: و النقل المتواتر دلَّ علی الاحد عشر[۱۹]. و محدث شهیر سید هاشم بحرانی (م ۱۱۰۷) در کتاب الإنصاف فی النص علی الائمه الإثنی عشر(ع)[۲۰] و کتاب بهجه النظر فی اثبات الوصایه و الامامه للائمه الإنثی عشر[۲۱] صحت و تواتر احادیث ائمه اثنا عشر را به وضوح و روشنی تبیین کرده است. شیخ حر عاملی (م ۱۱۰۴) صاحب کتاب وسائل الشیعه نیز نصوص امامان دوازدهگانه را فوق حد تواتر میداند وی در کتاب اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات و به اثبات ادعای خود همت گماشته است[۲۲]. اعتبار روایات ائمه اثنا عشر نزد عامه نیز مسلم و غیرقابل تردید است روایات جانشینان دوازدهگانه از طریق بیش از سی نفر اصحاب پیامبر اکرم(ص) به صورت متواتر و با اسناد فراوان و قابل قبول و موجب علم و یقین به ما رسیده است لذا هر گونه تردید در صدور این روایات خلاف روش عقلا در اعتماد و یقین به خبر متواتر است[۲۳][۲۴].
دستهبندی روایات
روایات ائمه اثنی عشر به یک ملاحظه بر دو دسته قابل تقسیم است، یعنی در بعضی از روایات تنها به ذکر عدد و بدون ذکر نام اشخاص اکتفا شده و در بعضی دیگر از روایات اسامی اشخاص نیز ذکر شده است.
دسته اول: روایاتی که به ذکر عدد اکتفا کرده
از میان طرق متعدد و فراوان به جهت رعایت اختصار فقط به یک طریق اشاره میشود: حدیث جَابِرَ بْنَ سَمُرَةَ السُّوَائِيَّ (م۷۴)[۲۵] منابع معتبر اهل سنت حدیث جابر را با الفاظ مختلف و اسانید صحیح به وفور نقل کردهاند مانند: سلیمان بن داود بن الجارود الطیالسی (م ۲۰۴) که در مسند مینویسد: «عَنْ سِمَاكٍ قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ سَمُرَةَ يَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) یَخْطُبُ وَ هُوَ يَقُولُ: إِنَّ الْإِسْلَامَ لَا يَزَالُ عَزِيزاً إِلَى اثْنَيْ عَشْرَ خَلِيفَةً ثُمَ قَالَ كَلِمَةً لَمْ أَفْهَمْهَا فَقُلْتُ لِأَبِي مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) فَقَالَ كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ»[۲۶].
حدیث جابر را دیگر منابع اهل سنت با اسناد معتبر و قابل قبول نقل کردهاند مانند: خزاعی مروزی (م ۲۲۸) در کتاب الفتن[۲۷] و احمد بن حنبل (م ۲۴۱) در مسند بیش از سی مرتبه حدیث جابر را با الفاظ و طرق مختلف نقل کرده است[۲۸] و بخاری (م ۲۵۶) در صحیح[۲۹] و مسلم نیشابوری (م ۲۶۱) در صحیح[۳۰] و ابوداوود سجستانی (م ۲۷۵)[۳۱] و ابن حبان بستی (م ۳۵۴)[۳۲] و طبرانی (م ۳۶۰) در کتب متعدد از جمله در المعجم الکبیر[۳۳] و حاکم نیشابوری (م۴۰۵) در مستدرک[۳۴]. در تمام ادوار نقل و تصحیح حدیث جابر مورد عنایت ویژه بوده و البانی (م ۱۴۲۰) نویسنده حدیث شناس معاصر اهل سنت در آثار متعدد از جمله در سلسله صحیحه به صحت حدیث جابر تصریح کرده است[۳۵].
در این دسته از روایات هرچند تنها عدد جانشینان بیان شده و تصریح به اسم افراد نشده اما مشتمل بر توصیفاتی است که موجب میشود مدعیان دروغین نتوانند به آسانی خود را بر امت تحمیل کنند زیرا توجه به انطباق بر مصادیق آن اوصاف، اشخاص و مصادیق را بدون هیچگونه شک و تردیدی تعیین میکند و ما را از فرو رفتن در گرداب تفاسیر مخدوش بعضی از شارحان حدیث در میان اهل سنت مصون میدارد[۳۶].
اوصاف امامان در روایات ائمه اثنی عشر
برای تببین و رفع ابهام از مصادیق و افراد امامان دوازدهگانه، برخی از توصیفاتی که در روایات ائمه اثنیعشر آمده را مورد دقت و تامل قرار میدهیم:
۱) دوازده نفر، به تعداد نقباء بنیاسرائیل عبدالله بن مسعود در پاسخ به سوال از نظر پیامبر اکرم(ص) درباره تعداد جانشینان آن حضرت میگوید: «وَ لَقَدْ سَأَلْنَا رَسُولَ اللَّهِ(ص) فَقَالَ: اثْنَا عَشَرَ كَعِدَّةِ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ» [۳۷]. نقبای[۳۸] بنی اسرائیل بنا بر کلام خداوند دوازده نفر بودند: ﴿وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا﴾[۳۹]. قابل تذکر است که عدد در روایات ائمه اثنی عشر با ملاحظه بیان جانشینان آن حضرت تا قیامت، دارای مفهوم میباشد زیرا در مقام بیان حد اعلاست یعنی جانشینی و خلافت رسول اکرم(ص) تا قیامت، مختص به دوازده نفر است و نه بیش از آن بنا بر این ادعای امامت و جانشینی برای بیش از دوازده نفر قابل قبول نیست.
۲)کلهم من قریش قرشی بودن در اکثر روایات ائمه اثنیعشر و سایر روایات مرتبط با امامت در منابع اهل سنت آمده است و بر این مطلب ادعای تواتر هم شده است[۴۰]. بدیهی است همه طوایف قریش نمیتوانند مقصود و مراد از این کلام باشند زیرا پیشوای امت اسلامی باید از نظر فضائل انسانی دارای برتری و امتیاز ویژه در بین امت باشد و این ویژگی و امتیاز در بین قریش مختص خاندان بنیهاشم است زیرا، اوّلاً درباره جایگاه ویژه و منزلت خاص بنیهاشم از پیامبر اعظم(ص) روایات بسیاری رسیده است که جائی برای تردید باقی نمیماند و در اینجا به یک مورد اکتفا میشود: مسلم نیشابوری (م ۲۶۱) از وَاثِلَةَ بْنِ الْأَسْقَع نقل میکند: «سَمِعْتُ رَسُولُ اللَّهِ(ص): إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى كِنَانَةَ مِنْ وَلَدِ إِسْمَاعِيلَ وَ اصْطَفَى قُرَيْشاً مِنْ كِنَانَةَ وَ اصْطَفَى مِنْ قُرَيْشٍ بَنِي هَاشِمٍ وَ اصْطَفَانِى مِنْ بَنِي هَاشِمٍ»[۴۱].
و ثانیاً: مذمت حاکمان ستمگر بدون تردید به معنای سلب صلاحیت آنان از منصب امامت و جانشینی پیامبر اکرم(ص) است. توصیف پیامبر اکرم(ص) از بنی امیه و بنیمروان و مذمت شدید آنان و سلب صلاحیت از امری امت اسلامی که از احکام جور بودند، از مسلمات است[۴۲]. بنابراین زمامداران ستمکار نمیتوانند مصداق روایات ائمه اثنی عشر باشند حتی اگر ادعای خلافت و جانشینی رسول اکرم(ص) را داشته باشند.
ایجاد اختلال در سخنرانی رسول خدا(ص): نکته مهم و مشترکی که در حدیث جابر و حدیث ابی جحیفه نیاز به توجه و تامل دارد این است که روای حدیث به خاطر اختلال و ایجاد سروصدای برخی از احضار، نتوانسته تمام سخن پیامبر اکرم را بشنود و فقط تعداد جانشینان را از لسان پیامبر(ص) شنید و توصیف به قرشیت را با واسطه نقل کرده نه به صورت مستقیم. علاوه بر این که آن حضرت اسامی تک تک افراد جاشینان را نفرمودند.
جابر بن سمره بعد از نقل سخن رسول خدا(ص) در توصیف امامان دوازدهگانه میگوید: رسول خدا(ص) مطلبی گفت که من نشنیدم و از پدرم پرسیدم و او گفت: فَقال: «كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ»[۴۳]. و ابوجحیفه نیز به خاطر سرو صدا قسمت آخر کلام رسول خدا(ص) را نمیفهمد و از عمویش که جلوی او بوده سوال میکند، وی میگوید: فرزندم، گفت: «كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ»[۴۴]. ابن حجر عسقلانی در این مورد میگوید: سبب اینکه روای کلام پیامبر اکرم(ص) را متوجه نشده است همان است که در روایات «فَكَبَّرَ النَّاسُ وَ ضَجُّوا» آمده است[۴۵]. حاصل کلام این است که هر چند از کلمه «كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ» به ضمیمه توصیفات پیامبر(ص) در همین احادیث فقط بنیهاشم میتواند مراد و مقصود باشد نه دیگر خاندانهای قریش، اما با توجه به سروصدا و ایجاد اغتشاش در سخنرانی رسول خدا(ص) و شنیده نشدن این کلمه از لسان آن حضرت احتمال «كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ»، تضعیف شده و باعث ترجیح كُلُّهُمْ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ است زیرا این کلمه است که موجب عکسالعمل و واکنشهای منفی برخی از حضار گردیده است[۴۶].
علاوه بر اینکه در روایت دیگری از جابر «كُلُّهُمْ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ» نقل شده است: «عن عبد الملك بن عمير عن جابر بن سمرة قال: كنت مع أبي عند النبي(ص) فسمعته يقول: بعدي اثنا عشر خليفة ثم أخفى صوته، فقلت لأبي: ما الذي [قال فی] أخفى صوته؟ قال: قال: كلهم من بني هاشم»[۴۷]. بر همین اساس قندوزی حنفی میگوید: «لأن النبي(ص) قال: كلهم من بني هاشم في رواية عبد الملك عن جابر و إخفاء صوته في هذا القول يرجح هذه الرواية، لأنهم لا يحسنون خلافة بني هاشم»[۴۸].
۳) عدم اختصاص به زمان خاص: این دوازده نفر از بعد وفات پیامبر اکرم(ص) تا قیام قیامت، ریاست و رهبری امت اسلامی را بر عهده دارند و مختص به زمان و دوره خاص نیستند. در حدیث عبدالله بن مسعود کلمه «هَذِهِ الْأُمَّةَ» با توجه به استمرار امت اسلام تا آخر الزمان عدم اختصاص جانشینان دوازدهگانه به دوره زمان خاص را میرساند. «فَقَالَ لَهُ یَا أَبَا عَبْدِ الرّحْمَنِ هَلْ سَأَلْتُمْ رَسُولَ اللهِ(ص) كَمْ تَمْلِكُ هَذِهِ الأُمَّةُ مِنْ خَلِيفَةٍ َقَالَ نَعَمْ و لَقَدْ سَأَلْنَا رَسُولَ اللهِ(ص) فَقَالَ اثْنَا عَشَرَ كَعِدَّةِ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ»[۴۹]. و در حدیث ابوجحیفه دو کلمه "لایزال" و "امتی" عموم و شمول نسبت به همه زمانها و استمرار دوازده جانشین پیامبر اکرم(ص) را تا قیامت برای همه امت میرساند. «سَمِعْتُ النَّبِيَّ(ص) یَقُولُ: لَا يَزَالُ أَمْرُ أُمَّتِي صَالِحاً حَتَّى يَمْضِي اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ»[۵۰]. علاوه بر این در حدیث جابر بن سمره از کلماتی مانند: "لایزال" و «حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ» استمرار و عدم اختصاص به وضوح استفاده میشود[۵۱].
۴) موجب دوام عزت و سرافرازی اسلام: یکی از اوصاف جانشینان دوازدهگانه رسول خدا آن است که همواره موجب سرافرازی و دوام عزت دین اسلام تا قیامت هستند این صفت و نشانه مهم و با عظمت به صورت مکرر و با الفاظ مختلف در روایات امامان دوازدهگانه آمده است: «لَا يَزَالُ الْإِسْلَامُ عَزِيزاً إِلَى اثْنَتَيْ عَشْرَةَ خَلِيفَةً»[۵۲] و «لَا يَزَالُ هَذَا الدِّينُ عَزِيزاً مَنِيعاً إِلَى اثْنَيْ عَشَرَ»[۵۳].
و آنان همان کسانی هستند که مشعل هدایتشان- با وجود تلاش دشمنان برای خاموش کردن- همچنان دارای فروغ روشنایی تا قیامت باقی میماند و آنان هستند که نبیاکرم(ص) در وصفشان فرموده: «لَا يَضُرُّهُمْ مَنْ خَذَلَهُمْ وَ لَا مَنْ خَالَفَهُمْ حَتَّی یَأْتِیَهُمْ أَمْرُالله»[۵۴] «وَ لَا يَضُرُّهُمْ مَنْ خَذَلَهُمْ حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ»[۵۵]. با نگاه به اینگونه توصیفات در احادیث ائمه اثنی عشر و سایر توصیفاتی که پیامبر اکرم(ص) در مواضع متعدد درباره اهل بیت خود داشتهاند نظیر حدیث ثقلین[۵۶] و حدیث سفینه[۵۷] و حدیث امان[۵۸] دوازده جانشین بر غیر امامان از اهل بیت عصمت(ع) قابل انطباق نیست. بر همین اساس است که خواجه طوسی در تجرید الاعتقاد بعد از استناد به حدیث ائمه اثنی عشر میگوید: و لوجوب العصمه و انتقائها عن غیرهم و وجود الکمالات فیهم[۵۹].
قندوزی حنفی در نقد برخی از تفاسیر اهل سنت نسبت به احادیث خلفای دوازدهگانه میگوید: از محققین گفتهاند: با گذشت زمان دانسته میشود مقصود رسول خدا(ص) از این حدیث، امامان دوازدهگانه از اهل بیت و عترت او هستند؛ زیرا این حدیث را نمیتوان بر خلفای نخستین بعد از او تطبیق نمود؛ زیرا عددشان کمتر از دوازده نفر میباشد و نیز نمیتوان آن را منطبق بر پادشاهان بنیامیه دانست زیرا از یک سو بیش از دوازده نفرند و از سوی دیگر همه آنها مرتکب ظلم و ستمهای آشکار شدند، جز عمر بن عبدالعزیز و از سوی سوم آنها از بنیهاشم نیستند بنابراین راهی جز این نمیماند که این حدیث را بر امامان دوازدهگانه اهلبیت پیامبر(ص) و عترتش منطبق بدانیم؛ زیرا آنها آگاهترین مردم زمان خود و بزرگوارترین و باتقواترین آنها بودند و حسب و نسب آنها از همه برتر است[۶۰][۶۱][۶۲].
ائمه اثنی عشر(ع) (۲) در معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)
قبل از توضیح و تبیین روایات مفصله یادآوری این نکته لازم است که بیان اجمالی همراه با ابهام از نبی مکرم(ص) درباره جانشینان خودش خلاف حکمت و تدبیر است یعنی اگر معرفی امامان به قدری مبهم و مجمل و بدون ذکر اسامی و خصوصیات فردی آنان انجام شده باشد ممکن است- برای افرادی که توجه کافی به اوصاف و تطبیق آن با مصادیق نداشته باشند- به نوعی اغراء به جهل و کوتاهی در امر هدایت و رسالت الهی باشد. آن هم در مسألهای مهم و سرنوشتساز برای مسلمانان تا قیام قیامت و مسألهای که سعادت و یا شقاوت امت اسلامی به آن گره خورده است. بنابراین عقل حکم میکند که نبی اکرم(ص) در همان خطابه و سخنرانی ویژگیهایی را برشمارند که موجب رفع ابهام از امت اسلامی گردد. بلکه لازم است در همان مجلس و مجالس دیگر اسامی و خصوصیات فردی جانشینان خود را هم به روشنی و وضوح بیان کنند تا مسلمانان در آینده گرفتار حیرت و سرگردانی نشوند؛ به طوریکه هیچ بهانهای برای جویندگان چراغ هدایت باقی نماند[۶۳].
دسته دوم: روایات بیانگر اسامی امامان
مراد از این دسته روایات مفصله است که به ذکر عدد اکتفا نشده و اسامی جانشینان پیامبر اکرم(ص) در آن ذکر شده است. این روایات نیز قابل تقسیم به دو قسم میباشند زیرا در برخی از آنها اسامی همه جانشینان پیامبر اکرم یک به یک و به تفصیل ذکر شده و در برخی دیگر نام همه به تفصیل ذکر نشده است.
الف) روایاتی با نام همه امامان دوازدهگانه منابع اصیل امامیه با اسناد معتبر و قابل قبول از پیامبر اکرم(ص) اسامی امامان دوازدهگانه را به تفصیل نقل کردهاند نمونهای از روایات متعدد را ذکر میکنیم. جابر بن عبدالله انصاری میگوید: {{متن حدیث|لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى نَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ(ص) ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۶۴] «قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ أُولُو الْأَمْرِ الَّذِينَ قَرَنَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِكَ فَقَالَ(ع) هُمْ خُلَفَائِي يَا جَابِرُ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفُ فِي التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ سَمِيِّي وَ كَنِيِّي حُجَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ بَقِيَّتُهُ فِي عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ذَاكَ الَّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ عَلَى يَدَيْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا ذَاكَ الَّذِي يَغِيبُ عَنْ شِيعَتِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ غَيْبَةً لَا يَثْبُتُ فِيهَا عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ»[۶۵] ما برای رعایت اختصار به روایت صدوق اکتفا کردیم اما روایاتی که به تفصیل اسامی ائمه اثنیعشر را ذکر کرده فراوان است و در منابع اصیل مانند کفایهالاثر فی النص علی الائمه الاثنی عشر، خزاز قمی (م ۴۰۰) آمده است[۶۶].
ب) روایات بیانگر نام بعضی از امامان: این دسته از روایات خود قابل تقسیم به سه دسته است زیرا در یک قسم نام اولین و آخرین امام ذکر شده و در قسم دوم نام یک امام ذکر شده و به ذکر تعداد امامان بعدی از فرزندان او – بدون نام تکتک- اکتفا شده است و در قسم سوم اسامی مشترک ذکر شده است.
قسم اول که در آن دوازده جانشین تنها به نام اولین و آخرین امام بسنده شده مانند روایتی است که خزاز در کفایه الاثر به سند خود از یحیی بن ابی القاسم اینگونه نقل کرده است: «عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيٍّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) الْأَئِمَّةُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ هُمْ خُلَفَائِي وَ أَوْصِيَائِي وَ أَوْلِيَائِي وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى أُمَّتِي بَعْدِي»[۶۷].
قسم دوم که در آن علاوه بر یاد کردن از آخرین امام، تنها نام یک امام و عدد فرزندان او- از ائمه اثنیعشر- بیان شده است. در این قسم روایات فراوانی است[۶۸] که به یک روایت بسنده میشود در مناقب ابن شهر آشوب از ابوذر آمده است: «قَالَ النَّبِيُّ(ص) الْأَئِمَّةُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ ثُمَّ قَالَ أَلَا إِنَّ مَثَلَهُمْ فِيكُمْ كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا هَلَكَ وَ مَثَلِ بَابِ حِطَّةٍ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ»[۶۹].
قسم سوم که در آن اسامی مشترک ائمه اثنیعشر ذکر شده است: ابن خزاز قمی در کفایه الاثر مسندا از پیامبر اکرم(ص) اسامی مشترک "محمد" را نقل میکند: «إِنَّ الْأَئِمَّةَ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي عَلِيٌّ أَوَّلُهُمْ وَ أَوْسَطُهُمْ مُحَمَّدٌ وَ آخِرُهُمْ مُحَمَّدٌ وَ مَهْدِيُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ الَّذِي عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ خَلْفَهُ»[۷۰].
و اسامی مشترک "علی" نیز در روایت از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: «وَ قَالَ(ص) الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ عَلِيٌّ وَ رَابِعُهُمْ وَ ثَامِنُهُمْ عَلِيٌّ وَ عَاشِرُهُمْ عَلِيٌّ وَ آخِرُهُمْ مَهْدِيٌّ»[۷۱].
لازم به ذکر است که با مراجعه به کتاب منتخب الاثر فی الاحوال الامام الثانی عشر بعد از ملاحظه نبویت روایات و فراوانی روایات هر باب میتوان به تواتر و یا اعتماد به صدور این روایات دست یافت[۷۲]. در پایان به چند سوال پیرامون احادیث جانشینان دوازدهگانه پاسخ میدهیم:
تردید در اعتبار
برخی از نویسندگان معاصر در اصالت روایات ائمه اثنیعشر ابراز تردید کردهاند آنان به گمان خود با این روایات مانند اخبار آحاد برخورد کرده و ریشه پیدایش اندیشه حصر عدد امامان را، قرنهای بعد و در کلمات برخی از اصحاب امامان و مولفان قرن چهارم پند داشتهاند.
پاسخ: با توجه به صحت وتواتر روایات در منابع فریقین و کثرت روایان از اصحاب پیامبر اکرم(ص) که عدد آنان متجاوز از سی نفر است و با ملاحظه قدمت منابع و مصادر، اینگونه تردیدها جای تعجب دارد. بنابراین فردی که اندک آشنایی با تاریخ و حدیث داشته باشد میداند که تردید در تواتر احادیث ائمه اثنیعشر مستلزم انکار هر خبر متواتر دیگری است و باید گفت هیچ خبر متواتری وجود ندارد[۷۳]. استمرار اعتقاد و باور به جانشینان دوازدهگانه برای نبی اکرم از عصر صحابه و تابعان و در سخنان امامان شیعه و محدثان و حافظان اهل سنت و همچنین در تالیفات اصیل اولیه دانشمندان اسلامی[۷۴]، هرگونه تردید در اصالت این باور قول به انتساب آن به مؤلفان قرون بعد را برطرف میسازد[۷۵][۷۶].
تعارض با روایت دیگر
ممکن است گفته شود روایات خلفای اثنیعشر با روایتی که در برخی منابع اهل سنت آمده است تعارض دارد زیرا از پیامبر اکرم(ص) نقل شده: «الْخِلَافَةُ بَعْدِي ثَلَاثُونَ ثُمَ تَصِيرُ مُلْكاً»[۷۷]. در صورتی که در درس اول دانستیم روایات جانشینان دوازدهگانه مشتمل بر قیودی بود که استمرار خلافت و جانشینی نبی اکرم(ص) را تا آخرالزمان ثابت میکند.
پاسخ: اوّلاً خبر الخلافه بعدی ثلاثون را برخی از منابع اهل سنت فقط به واسطه سفینه[۷۸] نقل کردهاند درحالی که سفینه نزد گروهی غیر معتبر است[۷۹] علاوه بر این که راوی از سفینه یعنی سعید بن جُهْمان نیز در منابع رجالی عامه تضعیف شده است[۸۰]. ثانیا خبر واحد الخلافه بعدی ثلاثون- بعد از اغماض و چشمپوشی از سند- نمیتواند با روایات متواتر در استمرار جانشینی دوازده نفر تا آخر الزمان معارضه کند. ثالثا دلالت بر تبدیل خلافت به پادشاهی و سلطنت دارد و معلوم میگردد پیامبر اکرم(ص) حقیقتاً از مدعیان خلافت بعد از سی سال سلب صلاحیت کرده است لذا با روایات امامان دوازدهگانه منافاتی ندارد. بنابراین یافتن مصداق و تطبیق احادیث ائمه اثنیعشر را بر حاکمان و زمامداران بعد از سی سال، برای اهل سنت مشکلتر میسازد چه اینکه با تمام شدن خلافت پنج خلیفه (یعنی دوران چهار خلیفه اول و مدت زمان خلافت امام حسن مجتبی(ع)) سی سال به پایان رسیده و اهل سنت چگونه میتوانند مشکل هفت نفر دیگر از خلفای دوازدهگانه را حل کنند؟[۸۱][۸۲].
عدم انطباق با امامان شیعه
نداشتن حکومت و خلافت ظاهری و امامان شیعه موجب سؤال شده است چه اینکه به غیر از امیرمؤمنان علی(ع) و امام مجتبی(ع) آن هم در مدت زمان اندک، سایر امامان شیعه دارای حکومت و خلافت ظاهری و تسلط بر امور جامعه اسلامی نبودند پس چگونه میتوانند مصداق روایت ائمه اثنیعشر باشند که پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «لَا يَزَالُ هَذَا الدِّينُ عَزِيزاً مَنِيعاً إِلَى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً»[۸۳].
پاسخ: اوّلاً بعد از آن که در مباحث امامت عامه اوصاف و ویژگیها و شئون و جایگاه خاص امامان را مورد توجه قرار دادیم و گفتیم که امامت یک منصب الهی و استمرار هدایت پیامبران است، دیگر جایی برای انحصار معنی خلافت و جانشینی به خلافت و حکومت ظاهری باقی نمیماند زیرا وظیفه و شأن هادیان الهی نمیتواند منحصر به حکومت و زمامداری باشد.
ثانیاً سخن نبی گرامی اسلام در معرفی و بیان جانشینان خود در "مقام انشاء" است و آنچه که باید واقع شود نه "مقام اخبار" از آنچه صاحبان شوکت ظاهری بعد از آن حضرت بر سر امت اسلامی خواهند آورد. بدیهی است همانگونه که در مباحث دیگر گفته شد حفظ و بقای دین و روشن نگه داشتن چراغ هدایت تنها با هادیان الهی قابل تحقق است نه با سلطه هر حاکم و زمامداری حتی اگر فاقد صلاحیتهای لازم برای زعامت و رهبری امت اسلامی باشد[۸۴].
این ابن تیمیه است که عزت و سرافرازی امت اسلامی را در سایه حکومتهای جایر مانند بنیامیه میبیند و حتی اقتدار ظاهری حکومت جباران اموی را بر شکوه و عظمت خلافت عادلانه امیرالمؤمنین(ع) ترجیح میدهد[۸۵]. اما تعالیم حیاتبخش قرآن و سنت روحبخش نبوی(ص) عزت و سربلندی را در اعلاء کلمه الله تعالی میبیند نه در کاخهای سر به فلک کشیده صاحبان قدرت و مکنت هر چند با تزویر خود را به پیامبر اکرم(ص) منتسب کرده باشند.
قرآن کریم چه زیبا و رسا این حقیقت را بیان میکند که: ﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۸۶].
حاصل سخن این که از مجموع مطالبی که در روایات ائمه اثنیعشر از جمله توصیفاتی که درباره جانشینان پیامبر اکرم(ص) آمده بود و به خصوص زمانی که معرفیهای دیگر پیامبر درباره جانشینان و امامان بر حق را در روایات قطعی الصدور مانند حدیث ثقلین و حدیث سفینه را میبینیم، دیگر جای شک و تردیدی برای جویندگان هدایت در شناخت مصادیق جانشینان پیامبر(ص) باقی نمیماند[۸۷].
پانویس
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۱.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۸۷.
- ↑ بحار الأنوار، ج ۳۶ ص ۲۴۱، اثبات الهداة، ج ۲ ص ۵۱۰،۵۱۱،۵۵۵
- ↑ اصول کافی، ج ۱ ص ۵۳۱ ح ۷
- ↑ اصول کافی، ج ۱ ص ۵۳۲ ح ۱۰
- ↑ اصول کافی، ج ۱ ص ۵۳۳ ح ۱۶
- ↑ «"الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ أَنْتَ يَا عَلِيُّ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ الَّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ عَلَى يَدَيْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا"»؛ بحار الأنوار، ج ۳۶ ص ۲۲۶
- ↑ احقاق الحق، ج ۷ ص ۴۷۷
- ↑ مسائل خلافیه و الرأی الحقّ فیها، علی آل محسن، ص ۱۱
- ↑ در الذریعه، حدود ۳۰ کتاب با همین نام معرفی شده است، ج ۱ ص ۱۱۳
- ↑ منتخب التواریخ، محمّد هاشم خراسانی، ص ۱۱۲
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۱.
- ↑ مسند احمد، ج۵، ص ۸۹.
- ↑ مسند احمد، ج۵، ص ۹۶ و ۹۹.
- ↑ مسند احمد، ج۵، ص ۹۹.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص
- ↑ از نویسندگان معاصر هم آثاری ارزشمند مانند: جلد اول منتخب الاثر فی احوال الامام الثانی عشر، لطف الله صافی. امامة الائمه فی الکتاب والسنه، سید علی میلانی، دوازده جانشین پژوهشی در باب خلفای اثنی عشر، غلامحسین زینلی.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص
- ↑ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد قسم الالهیات، ص ۲۳۹.
- ↑ ر.ک: الإنصاف فی النصّ علی الائمة الإنثی عشر(ع)، ص ۲۶.
- ↑ ر.ک: بهجة النظر فی إثبات الوصایة و الإمامة لائمه الإنثی عشر، ص ۱۶.
- ↑ ر.ک: اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۱، ص۴۱.
- ↑ در ادامه درس به بعضی از طرق و منابع اشاره میشود.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص
- ↑ در معرفی و بیان جایگاه جابر بن سمره ر.ک: بخاری (م ۲۵۶) التاریخ الکبیر، ج۲، ص ۲۰۵. و ابن حجر عسقلانی (م ۸۵۲) الإصابة فی تمییز الصحابة، ج۱، ص ۵۴۳.
- ↑ مسند أبی داود الطیاسی، ص ۶۰۷.
- ↑ کتاب الفتن، ص ۵۲.
- ↑ مسند احمد، ج۵، ص ۸۵ حدیث جابر بن سمره.
- ↑ ر.ک: صحیح بخاری، کتاب الاحکام، ج۸، ص ۱۲۷.
- ↑ ر.ک: صحیح مسلم، ج۶، ص۳.
- ↑ سنن ابی داوود، ج۲، ص ۳۰۹.
- ↑ ر.ک: صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، ج۱۵، ص ۴۳.
- ↑ ر.ک: معجم کبیر طبرانی، ج۲، ص ۱۹۵.
- ↑ ر.ک: المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص ۶۱۷.
- ↑ ر.ک: سلسلة الأحادیث الصحیحة وشیء من فقهها و فوائدها، ج۱، ص ۷۱۶.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص ۳۹۸.
- ↑ نقیب به معنای پیشوا و رئیس است. نقیب در اصل از ماده "نقب" (بر وزن نقد) گرفته شده که به معنی روزنههای وسیع، مخصوصاً راههای زیرزمینی میباشد. و به رئیس و رهبر یک جمعیت از آن جهت نقیب میگویند که از اسرار جمعیت آگاه است، گویی در میان آنها نقبی ایجاد کرده و از وضع آنها آگاه شده، و گاهی "نقیب" به کسی گفته میشود که رئیس جمعیت نیست و تنها معرف و وسیله شناسایی آنها است، و اگر به فضائل اشخاص عنوان "مناقب" اطلاق میشود، به خاطر آن است که با فحص و کنجکاوی باید از آنها آگاه گشت. تفسیر نمونه، ج۴، ص ۳۰۸.
- ↑ «و به راستی خداوند از بنی اسرائیل پیمان گرفت و از ایشان دوازده سرپرست را برانگیختیم» سوره مائده، آیه ۱۲.
- ↑ نظم المتناثر من الحدیث المتواتر، ص ۱۸ و، ص ۱۸۵.
- ↑ صحیح مسلم، ج۷، ص ۵۸ باب فضل نسب النبی(ص) و سایر منابع معتبر اهل سنت.
- ↑ ر.ک: تفتازانی (م ۷۹۳) دانشمندان شهیر اهل سنت- بعد از ادعای ضرورت تأویل و چشمپوشی از خطاها و اشتباهات صحابه- درباره ظلم و ستم حاکمان در دوره بعد از صحابه میگوید: و أما ما جری بعدهم من الظلم علی أهل بیت النبی(ع) فمن الظهور بحیث لا مجال للإخفاء و من الشناعة بحیث لااشتباه علی الاَراء. إذ تکاد تشهد به الجماد و العجماء و یبکی له من فی الأرض و السماء و تنهد منه الجبال و تنشق الصخور و بیقی سوء عمله علی کر الشهور و مرالدهور فلعنة الله علی من باشر أو رضی أو سعی و العذاب الأخرة أشد و أبقی. شرح المقاصد، ج۵، ص ۳۱۱ و داوزده جانشین پژوهشی در باب احادیث خلفای اثنی عشر، ص ۸۲.
- ↑ مسند أبی داود الطیالسی، ص ۶۰۷.
- ↑ المعجم الکبیر، ج۳۳، ص ۱۲۰.
- ↑ فتح الباری بشرح صحیح بخاری، ج۱۳، ص ۱۸۱ و عون المعبود شرح سنن أبی داوود، ج۱۱، ص ۲۴۸. و نیز ر.ک: صحیح مسلم، ج۶، ص ۴ و شرح صحیح مسلم، ج ۱۲، ص ۲۰۳.
- ↑ ر.ک: آیات الغدیر، ص ۳۱ و دوازده جانشین، ص ۱۱۲ و موسوعه الامام علی بن ابیطالب فی الکتاب والسنه، ج۲، ص ۵۳.
- ↑ ینابیع المودة، القندوزی ج۲، ص ۳۱۵ (المودة العاشرة) فی عدد الأئمه و أن المهدی منهم(ع).
- ↑ همان، ج۳، ص ۲۹۰.
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص ۳۹۸.
- ↑ التاریخ الکبیر، ج۸، ص ۴۱۱ و سایر منابع.
- ↑ صحیح مسلم، ج۶، ص ۴ باب الناس تبع لقریش و ص ۵۶ ر.ک: مسند احمد، ج۵، ص ۸۹ و ص ۱۰۳ و ص ۱۰۵ و صحیح بخاری، ج۸، ص ۱۴۹ کتاب الاعتصام بالکتاب و السنه و سایر منابع.
- ↑ صحیح مسلم، ج۶، کتاب الإماره، باب الناس تبع لقریش، ص ۳ و مسند احمد، ج۵، ص ۹۰ و ۹۸.
- ↑ همان.
- ↑ صحیح بخاری، ج۴، ص ۱۸۷ و صحیح مسلم، ج۶، ص ۵۳.
- ↑ مسند احمد، ج۳، ص ۴۳۶.
- ↑ دلالت این حدیث متواتر در بحث نصوص عصمت امیرالمؤمنین(ع) میآید.
- ↑ در مباحث دیگر به تفصیل پیرامون این حدیث سخن خواهد آمد.
- ↑ «عَنْ سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) يَقُولُ أَهْلُ بَيْتِي أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ كَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ»، کفایة الأثر فی النص علی الائمه الإثنی عشر، ص ۲۹.
- ↑ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد الالهیات، ص ۲۳۹.
- ↑ ر.ک: ینابع الموده، ج ۳، ص ۲۹۲؛ آیات الغدیر، ص۵۲؛ پیام قرآن، ج۹، ص ۹۷؛ منتخب الاثر، ج۱، ص؛ دوازده جانشین، ص ۴۵.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص
- ↑ ر.ک: آیات الغدیر، ص ۳۶.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۲۵۳.
- ↑ ر.ک: کفایة الاثر، ص ۵۴ و همچنین محدث بحرانی در سه اثر خود: الإنصاف فی النص علی الائمة الأثنی عشر من آل محمد الأشرف و بهجه الناظر فی اثبات الوصایه و الامامه للائمه الأثنی عشر و عمده النظر فی بیان عصمه الائمه الاثنی عشر و شیخ حر عاملی در اثباه الهداه به تفصیل این روایات را جمعآوری کردهاند است.
- ↑ کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الإنثی عشر، ص ۱۴۵.
- ↑ ر.ک: کفایه الاثر و منتخب الاثر جلد اول:
- ↑ مناقب آل ابی طالب(ع) (لابنشهرآشوب)، ج۱، ص ۲۹۵.
- ↑ کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الإنثی عشر، ص ۸۰.
- ↑ جامع الأخبار (للشعیری)، ص ۱۷.
- ↑ ر.ک: منتخب الاثر، ج۱، و نیز دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۳۰.
- ↑ شیخ حر (م ۱۱۰۴) در کتاب إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات این نکته را به خوبی تبیین کرده است: إذا عرفت هذا ظهر لك تواتر النصوص و المعجزات الآتية إن شاء اللّه تعالى، بل تجاوزها حد التواتر بمراتب فإنها أكثر بكثير من كل ما اتفقوا على تواتره لفظا أو معنى، مثل وجوب الصلاة و الزكاة و تحريم الخمر و أخبار المعاد، و كرم حاتم و غزاة بدر و أحد و حنين، و خبر الخضر و موسى و ذي القرنين و أمثال ذلك، و كثرة النقلة من الشيعة و غيرهم بحيث لا يحصى لهم عدد ظاهر، و اجتماع الشرائط المذكورة واضح لا ريب فيه، و من خلا ذهنه من شبهة أو تقليد حصل له العلم من هذه الأخبار بحيث لا يحتمل النقيض عنده أصلا، إثبات الهداة بالنصوص والمعجزات، ج۱، ص ۴۱.
- ↑ مانند: کتاب الفتن نعیم بن حماد مروزی (م ۲۲۹)، ص ۵۲ و مسند احمد بن حنبل شیبانی (م ۲۴۱).
- ↑ ر.ک: دوازده جانشین، ص ۱۱۸ تا ۱۴۳ و امامشناسی، ج۲، ص ۲۳۸.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص
- ↑ مسند احمد، ج۵، ص ۲۲۱.
- ↑ ابن اثیر درباره سفینه مینویسد: {{عربی|سفینة مولی رسول الله(ص) و قیل: مولی أم سلمة زوج النبی(ص) و هی أعتقته و اختلف فی اسمه فقیل: مهران و قیل: رومان: و قیل: عبس کنیته ابوعبدالرحمن وقیل: أبو البختری و الأول أکثر. اسد الغابه ج۲، ص ۳۲۴.
- ↑ ر.ک: منهاج السنه، ج۲، ص ۲۳۲.
- ↑ ر.ک: تهذیب التهذیب، ج۴، ص ۱۳.
- ↑ یادآور میشود که تفاوت دو تعبیر الخلافه و خلفائی و اینکه نبی اکرم(ص) خلفا و زمامداران در این ۳۰ سال را به خود نسبت ندادهاند، میتواند متضمن این پیام باشد که همه آنها را نمیتوان به آن حضرت منتسب کرد. ر.ک: امامشناسی، ج۲، ص ۲۹۵.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص
- ↑ صحیح مسلم، ج۶، کتاب الإمارة، باب الناس تبع القریش، ص ۳. و مسند احمد، ج۵، ص ۹۰ و ۹۸.
- ↑ برای مطالعه بیشتر ر.ک: منتخب الاثر ج۱، ص ۲۶۰ و دوازده جانشین، ص ۱۴۶.
- ↑ ر.ک: منهاج السنه، ج ۸، ص ۲۳۸ و در نهایت میگوید: فان بنی امیه تولوا علی جمیع ارض الاسلام و کانت الدوله فی زمنهم عزیزه. و ر.ک: دراسات فی منهاج السنه المعرفه ابن تیمیه، ص ۳۱۴.
- ↑ «میگویند: چون به مدینه باز گردیم، فراپایهتر، فرومایهتر را از آنجا بیرون خواهد راند؛ با آنکه فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است امّا منافقان نمیدانند» سوره منافقون، آیه ۸.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص