بحث:رابطه وراثت از پیامبر یا امام پیشین با علم معصوم چیست؟ (پرسش)

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

پاسخ جامع

امام وارث علوم انبیاء

امام از نظر کمالات وجودی، تالی تلو نبی بوده و امامت، با نبوت اتصال و ارتباط بلافصل دارد لذا امام، وارث انبیاست و از منابع علم امامان(ع) وصایت و وراثت انبیاء و پیامبر اکرم(ص) است. در اصل تمام علوم انبیای گذشته به پیامبر اسلام(ص) به ارث رسیده و ایشان هم، همۀ معارف و علوم خود را به اولین وصی خود، امیرالمؤمنین(ع) و امام علی(ع) نیز به فرزندانش تا امام زمان(ع) منتقل کرد.

یکی از دلایل به ارث رسیدن علوم این است که علم از طرف خداوند است و اگر به ارث نرسد مردم جاهل مانده، نظام خلق فاسد می‌گردد و خداوند نیز حجّتی بر مردم نخواهد داشت، بلکه برعکس خواهد بود، بنابراین چون خداوند حکیم است حکمت او اقتضای توارث علم و دوام عالم است تا حجت بر مردم تمام گردد. علم ائمه اطهار(ع) علوم الهی است که نسل به نسل از رسول خدا(ص) به ارث برده‌اند و علوم ایشان اجتهاد و استنباط مصطلح نیست؛ لذا می‌توان کلام یکی از آنها را به دیگری نسبت داد. اصولاً از آنجایی که امامت در راستای خاتمیت پیامبر اکرم(ص) قرار گرفته است، این وراثت معنای خاصی دارد که به معنای شرح آموزه‌های پیامبر در راستای نیاز مردم است[۱].

راه به ارث رسیدن علوم و مصادیق آن

ارث رسیدن دانش پیامبر(ص) به امامان(ع) از دو راه بوده است:

  1. یکی از راه عادی که همان تعلیم و تعلم است: حضرت علی(ع) می‌فرمایند: «کنت ادخل علی رسول الله کُلَّ یَوْمٍ دَخْلَةً وَ کُلَّ لَیْلَةٍ دَخْلَة... إِذَا سَأَلْتُهُ أَجَابَنِی وَ إِذَا سَکَتُّ وَ فَنِیَتْ مَسَائِلِی ابْتَدَأَنِی»[۲].
  2. راه دیگر تعلیم از راه غیر عادی و از راه القاء و عنایت خداوندی است، امام علی(ع) آنگاه که به دستور پیامبر(ص) عازم یمن شد، از ایشان درباره پرسش‌هایی که مردم یمن درباره قضا از او می‌کنند، راهنمایی خواست. پیامبر فرمودند: «ادن، فدنوت فضرب بیده علی صدری ثم قال: "اللهم ثبت لسانه واهد قلبه" فلا والذی فلق الحبة و برء النسمة ما شککت فی قضاء بین اثنین بعد»[۳].[۴].

وراثت امامان(ع) از انبیاء دو صورت دارد:

  1. وراثت اعتباری: یعنی اموری که مربوط به آثار ظاهری نبوت است، مانند پیراهن حضرت یوسف(ع)، عصای موسی(ع) و... که بیشتر برای ابراز حق در مواردی است که مسئله امامت ایشان مشتبه می‌شده و داشتن آثار ظاهری انبیاء نشانه حقانیت ایشان معرفی شده است.
  2. وراثت حقیقی: یعنی علوم و حکمت‌ها و کمالات و سجایای اخلاقی که در هر پیامبری به صورتی ظهور نموده است به ارث برده‌اند و از همین باب است وراثت کتب انبیاء سابق و انتقال برخی کتب مانند جفر و جامعه و... میان ایشان، چنان‌که در روایتی از امام صادق(ع) سؤال می‌شود: آیا تورات و انجیل و کتب انبیاء نزد شما است؟ حضرت فرمود: "آنها در نزد ما به صورت وراثت از ایشان به ما رسیده است و همان‌گونه که آنها قرائت می‌کردند ما نیز آنها را می‌خوانیم و همان‌گونه که آنها از آن کتاب‌ها سخن می‌گفتند ما نیز از آنها سخن می‌گوییم، به راستی خداوند حجتی را در زمینش قرار نمی‌دهد که از او چیزی سؤال شود و او بگوید: نمی‌دانم"[۵].[۶]

روایات

روایات فراوانی که از حد شمارش بیرون است، از شیعه و اهل سنت در این زمینه وارد شده است و مفهوم آنها این است که علم ائمه(ع) بالوراثه از رسول خداست و نیز روایات متعددی[۷] دلالت می‌‌کنند هر امامی از امام پیشین، دانش‌هایی را فرا می‌گرفته است. برخی از این روایات عبارت‌اند از[۸]:

  1. محمد بن فضل هاشمی از امام رضا(ع) روایت کرده، آن جناب نظر کرد به ابن هذاب و سپس فرمود: "اگر به تو خبر دهم در این روزها یکی از بستگان تو کشته خواهد شد آیا گفته مرا تصدیق می‌کنی؟» عرض کرد خیر؛ زیرا جز خداوند متعال کسی علم غیب نمی‌داند. امام رضا(ع) آیۀ: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ[۹] را تلاوت نموده و بعد فرمودند: رسول خدا(ص) مورد رضا و پسند خداست و ما وارثان همین رسول هستیم که خداوند او را بر غیب خود که می‌خواهد آگاه نموده و آن حضرت علم به وقایع گذشته و بعد تا روز قیامت را به ما آموخت"[۱۰].[۱۱]
  2. مفضل بن عمر روایت کرده امام صادق(ع) فرمودند: "سلیمان از داود ارث برد و محمد(ص) از سلیمان ارث برد و ما از محمد(ص) ارث بردیم. علم تورات و انجیل‏ و زبور و تفسیر الواح نزد ماست. مفضل عرض کرد: علم زیادی‌ است! امام فرمودند: این علم چندان مهم نیست بلکه علم مهم، علمی‌ است که در هر روز و در هر ساعت به ما داده می‌‏شود"[۱۲].[۱۳]
  3. زراره از امام باقر(ع) نقل می‌کند: "علمی که همراه حضرت آدم نازل شد، به علی(ع) به ارث رسید و هیچ کدام از ما امامان از دنیا نمی‌رویم مگر اینکه یک نفر از اهل بیت ما، آن علم را یا هر گونه که خدا بخواهد، به ارث می‌بریم"[۱۴].[۱۵]

در نتیجه علوم انبیای گدشته و پیامبر اکرم(ص) و امامان قبلی به امامان(ع) به ارث رسیده است و یکی از راه‌های علم آموزی اهل بیت(ع) از این راه است.

پاسخ تفصیلی

امام وارث علوم انبیاء

امام از نظر کمالات وجودی، تالی تلو نبی بوده و امامت، با نبوت اتصال و ارتباط بلافصل دارد لذا امام، وارث علوم و کتب همۀ انبیاست و از منابع علم امامان(ع) وصایت و وراثت انبیاء و تعلیم و وصایت پیامبر اکرم(ص) است. در اصل تمام علوم انبیای گذشته به پیامبر اسلام به ارث رسیده و ایشان هم، همۀ معارف و علوم خود را به اولین وصی خود، امیرالمؤمنین(ع) و آن حضرت نیز به فرزندانش تا امام زمان(ع) منتقل کرد. یکی از دلایل به ارث رسیدن علوم، علاوه بر روایات فراوان و تصریح علمای شیعه، این است که علم از طرف خداوند است و اگر به ارث نرسد مردم جاهل مانده، نظامِ خلق فاسد می‌گردد و خداوند نیز حجّتی بر مردم نخواهد داشت، بلکه بر عکس خواهد بود؛ بنابراین چون خداوند حکیم است حکمت او مقتضی توارث علم و دوام عالم است تا حجت بر مردم تمام گردد. علم ائمه اطهار(ع)، علوم الهی است که نسل به نسل از رسول خدا(ص) به ارث برده‌اند و علوم ایشان اجتهاد و استنباط مصطلح نیست[۱۶].

علامۀ محمدحسین کاشف الغطاء می‌گوید: "به اعتقاد امامیه، شریعت اسلامی حکم هیچ واقعه و موضوعی را فروگذار نکرده و هیچ عملی از اعمال مکلفین نیست مگر اینکه یکی از احکام پنج‌گانۀ تکلیفی بر آن منطبق می‌گردد و هیچ معامله‌ای نیست مگر اینکه حکم وضعی آن ـ صحت و بطلان ـ در شرع بیان شده است، خداوند سبحان همۀ این احکام را از طریق وحی یا الهام به پیامبر اکرم(ص) آموخت و آن حضرت، با توجه به وقایع و حوادثی که رخ می‌داد و نیازهایی که برای مسلمانان پیش می‌آمد، آن احکام را بیان می‌کرد و رسول الله(ص) به روایت متواتر و متفق‌علیه نزد عامه و خاصه که عترت خویش را عدل قرآن کریم قرار داده و فرمودند: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی...»[۱۷] بیان و تبیین احکام را به اوصیای خویش سپرد تا هر یک از آنان در وقت و فرصت مناسب آن احکام را بیان کند" و از آنجایی که امامت در راستای خاتمیت پیامبر اکرم(ص) قرار گرفته است لذا این وراثت معنای خاصی دارد که به معنای شرح آموزه‌های پیامبر در راستای نیاز مردم است[۱۸].

راه به ارث رسیدن علوم و مصادیق آن

ارث رسیدن دانش پیامبر(ص) به امامان(ع) از دو راه بوده است:

  1. یکی از راه عادی که همان تعلیم و تعلم است: حضرت علی(ع) می‌فرمایند: «کنت ادخل علی رسول الله کُلَّ یَوْمٍ دَخْلَةً وَ کُلَّ لَیْلَةٍ دَخْلَة... إِذَا سَأَلْتُهُ أَجَابَنِی وَ إِذَا سَکَتُّ وَ فَنِیَتْ مَسَائِلِی ابْتَدَأَنِی»[۱۹].
  2. راه دیگر، تعلیم از راه غیر عادی و از راه القاء و عنایت خداوندی است، امام علی(ع) آنگاه که به دستور پیامبر(ص) عازم یمن شد، از ایشان درباره پرسش‌هایی که مردم یمن درباره قضا از او می‌کنند، راهنمایی خواست. پیامبر فرمودند: «ادن، فدنوت فضرب بیده علی صدری ثم قال: "اللهم ثبت لسانه واهد قلبه" فلا والذی فلق الحبة و برء النسمة ما شککت بعد فی قضاء بین اثنین»[۲۰].[۲۱].

وراثت امامان(ع) دو صورت دارد::

  1. وراثت اعتباری: امامان معصوم(ع) از پیامبران گذشته اموری را که مربوط به آثار ظاهری نبوت است و بیشتر برای ابراز حق در مواردی که مسألۀ امامت ایشان مشتبه می‌شده و داشتن آثار ظاهری انبیاء نشانۀ حقانیت ایشان معرفی شده است، به ارث برده‌اند چنانکه در روایات آمده است، پیراهن حضرت یوسف(ع) و عصای حضرت موسی(ع) و انگشتر حضرت سلیمان(ع) و... نزد امامان(ع) موجود است. در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است: "الواح موسی در نزد ماست و عصای موسی پیش ماست و ما ورثه پیامبران هستیم"[۲۲] در روایتی دیگر آمده است: حضرت علی(ع) شبی از منزل خارج شد و فرمودند: "امامی بر شما خارج شد که بر تن او پیراهن حضرت آدم و در دستش انگشتری سلیمان و عصای موسی است"[۲۳].
  2. وراثت حقیقی: علوم و حکمت‌ها و کمالات و سجایای اخلاقی که در هر پیامبری به صورتی ظهور نموده است. این وراثت شاید به لحاظ نشان دادن خدایی بودن منصب امامت ایشان به دیگران باشد که اساس آن بر کمالات روحی است؛ به عنوان مثال: اگر در یکی از آن حضرات، صفت کلام الهی ظهور نموده است همچون موسای کلیم، در امامان(ع) این صفت به نحو اتم و اکمل ظهور داشته است و اگر در زیارات مختلف به آن حضرات خطاب کرده و می‌گوییم: «السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ نُوحٍ نَبِیِّ اللَّهِ» همگی به این معنا اشاره دارد و از همین باب است وراثت کتب انبیاء سابق و انتقال برخی کتب مانند جفر و جامعه و... میان ایشان، چنانکه در روایتی از امام صادق(ع) سؤال می‌شود: آیا تورات و انجیل و کتب انبیاء نزد شماست؟ حضرت فرمودند: "آنها در نزد ما به صورت وراثت از ایشان به ما رسیده است و همان‌گونه که آنها قرائت می‌کردند ما نیز آنها را می‌خوانیم و همان‌گونه که آنها از آن کتاب‌ها سخن می‌گفتند ما نیز از آنها سخن می‌گوییم، به راستی خداوند حجتی را در زمینش قرار نمی‌دهد که از او چیزی سؤال شود و او بگوید نمی‌دانم"[۲۴].[۲۵]

روایات

روایات فراوانی که از حد شمارش بیرون است، از شیعه و اهل سنت در این زمینه وارد شده است و مفهوم آنها این است که پیامبر اکرم(ص) علم خود را به واسطۀ وحی از پروردگار گرفته و امامان(ع) بالوراثه از رسول خدا(ص) گرفته‌اند. ایشان وارث جمیع کمالات و فضائل انبیاء و فرشتگان الهی هستند و عبارت زیارت وارث اشاره به همین مسأله دارد: «السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ نُوحٍ نَبِیِّ اللَّهِ» و روایات متعددی[۲۶] نیز دلالت می‌‌کنند هر امامی از امام پیشین، دانش‌هایی را فرا می‌گرفته است. روایاتی هم دلالت دارند بر اینکه هر امام علوم خود را به امام پس از خود تحویل می‌‌دهد[۲۷].[۲۸]

برخی از این روایات عبارت‌اند از:

  1. محمد بن فضل هاشمی از امام رضا(ع) روایت کرده، آن جناب نظر کرد به ابن هذاب و سپس فرمود: "اگر به تو خبر دهم در این روزها یکی از بستگان تو کشته خواهد شد آیا گفته مرا تصدیق می‌کنی؟» عرض کرد خیر؛ زیرا جز خداوند متعال کسی علم غیب نمی‌داند. امام رضا(ع) آیۀ: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ[۲۹] را تلاوت نموده و بعد فرمودند: رسول خدا(ص) مورد رضا و پسند خداست و ما وارثان همین رسول هستیم که خداوند او را بر غیب خود که می‌خواهد آگاه نموده و آن حضرت علم به وقایع گذشته و بعد تا روز قیامت را به ما آموخت"[۳۰].[۳۱]
  2. مفضل بن عمر روایت کرده امام صادق(ع) فرمودند: "سلیمان از داود ارث برد و محمد(ص) از سلیمان ارث برد و ما از محمد(ص) ارث بردیم. علم تورات و انجیل‏ و زبور و تفسیر الواح نزد ماست. مفضل عرض کرد: علم زیادی‌ است! امام فرمودند: این علم چندان مهم نیست بلکه علم مهم، علمی‌ است که در هر روز و در هر ساعت به ما داده می‌‏شود"[۳۲].[۳۳]
  3. ضریس کناسی‌ می‌‏گوید نزد حضرت صادق(ع) بودم، ابوبصیر نیز حاضر بود پس حضرت فرمودند: "داوود(ع) علوم انبیا را ارث برد و سلیمان(ع) علم داوود را ارث برد و محمد(ص) از سلیمان(ع) ارث برد و ما از محمد(ص) ارث بردیم. صحف ابراهیم و الواح موسی(ع) نزد ماست. ابوبصیر عرض کرد: علم زیادی‌ است! فرمود: ای‌ ابا محمد! این علم چندان مهم نیست، علم مهم علمی‌ است که شب و روز و ساعت به ساعت به ما الهام می‌‏شود"[۳۴].[۳۵]
  4. زراره از امام باقر(ع) نقل می‌کند: "علمی که همراه حضرت آدم نازل شد، به علی(ع) به ارث رسید و هیچ کدام از ما امامان از دنیا نمی‌رویم مگر اینکه یک نفر از اهل بیت ما، آن علم را یا هر گونه که خدا بخواهد، به ارث می‌بریم"[۳۶].[۳۷]
  5. امام صادق(ع) فرمودند: "اگر ما نیز مانند دیگران با رأی و اجتهادمان فتوا می‌دادیم، هلاک می‌شدیم، آنچه ما می‌گوییم، اجتهاد نیست، بلکه آثاری از رسول خدا(ص) است که ریشه‌ها و پایه‌های علم است و ما نسل به نسل آن را ارث می‌بریم و همان گونه که مردم طلا و نقره خود را برای نسل‌های پس از خود ذخیره و حفظ می‌کنند، ما نیز این علوم و معارف را برای نسل‌های بعد ذخیره و حفظ می‌کنیم".
  6. امام صادق(ع) در جایی دیگر فرمودند: "حدیث من حدیث پدرم و حدیث پدرم حدیث جدم و حدیث جدم حدیث امام حسین(ع) و او از برادرش امام حسن(ع) و او از پدرش امیرالمؤمنین(ع) و حدیث امیرالمؤمنینحدیث رسول خدا(ص) است و احادیث رسول خدا(ص) چیزی جز کلام خدای سبحان نیست"[۳۸].[۳۹]
  7. حارث بن مغیره می‌‏گوید به امام صادق(ع) عرض کردم: علم عالم شما از چه راه حاصل می‌‏شود؟ فرمودند: "از رسول خدا(ص) و علی(ع) به ارث به ما رسیده است"[۴۰].[۴۱]
  8. در روایتی ابوحمزه ثمالی از امام باقر(ع) نقل می‌کند: "هنگامی‌ که دوران نبوت پیامبر اکرم(ص) به پایان رسید، روزگارش به سر آمد، خداوند به او چنین وحی کرد: «ای محمد! پیامبری خود را به انجام رساندی و روزگارت به پایان رسیده است. پس آن علمی‌ که نزد توست و ایمان و اسم اکبر و میراث علم و آثار علم پیامبری را در اهل بیت خودت، نزد علی بن ابیطالب(ع) قرار بده که من علم و ایمان و اسم اکبر و میراث علم و آثار علم پیامبری را از نسل تو قطع نکرده‌ام؛ همچنان که از خاندان سایر انبیای گذشته قطع نکردم"[۴۲].
  9. امیرالمؤمنین(ع) خطاب به اصبغ بن نباته فرمودند: "ای حارث، من برادر، همدم، وصی، ولی، رازدار و صاحب اسرار اویم. پیامبر اکرم(ص) به من فهم کتاب، فصل خطاب داوری به حق، علم گذشته‏، علم سلسلۀ اسباب و مسببات قضا و قدر الهی، و هزار کلید از خزائن الهی سپرده شده است. هر کلید آن، هزار در از مجهولات را می‏‌گشاید و هر دری به هزار در از عهد و پیمان‌ها منتهی می‏‌گردد..."[۴۳].
  10. ذریح بن محمّد بن یزید محاربی نقل می‌کند: شنیدم از امام صادق(ع) می‌فرمود: "ما وارثان انبیاء هستیم، سپس فرمودند: پیامبر خدا(ص) لباسی بر علی(ع) پوشاند و سپس به او هزار کلمه آموخت که از هر کلمۀ آن، هزار کلمه دیگر گشوده می‌‌شود"[۴۴].
  11. زراره از امام باقر(ع) نقل می‌کند: "علمی که همراه حضرت آدم نازل شد، به علی(ع) به ارث رسید، و هیچ کدام از ما امامان از دنیا نمی‌رویم مگر اینکه یک نفر از اهل بیت(ع) ما، آن علم را یا هر گونه که خدا بخواهد، به ارث می‌بریم"[۴۵].[۴۶]
  12. امام صادق(ع) فرمودند: "اگر میان حضرت موسی(ع) و حضرت خضر(ع) بودم، حتما به آنها اطلاع می‌‌دادم از آنان آگاه‌تر و داناترم و چیزهایی را به آن دو می‌گفتم که در حضورشان نبود و از امور اینده بود؛ زیرا به حضرت موسی(ع) و حضرت خضر(ع) تنها علم وقایع گذشته و حال عطا شده بود و دانش اموری که در آینده تا قیامت اتفاق می‌افتاد به آن دو داده نشده است؛ در حالی که دانش گذشته و وقایع آینده تا روز قیامت به رسول الله(ص) عطا شده است و ما نیز آنها را از رسول الله(ص) به ارث برده‌ایم"[۴۷].
  13. امام باقر(ع) در جمع عده‌ای از مردم کوفه که خدمت حضرت رسیده بودند فرمودند: "جای شگفتی است مردم می‌گویند: آنان "منظور علماء اهل سنت‌اند" تمام علم خود را از پیامبر(ص) گرفته‌اند، در نتیجه به آن عمل کردند و هدایت شدند، و در مورد ما اهل بیت این گونه نظر می‌دهند که ما علم خود را از پیامبر نگرفته‌ایم، و به وسیلۀ آن هدایت نیافته‌ایم، در حالی که ما اهل و ذریۀ او هستیم و در خانه‌های ما وحی نازل شده است، و از نزد ما علم به مردم رسیده است. آیا تو این گونه می‌بینی که آنان بدانند و هدایت پیدا کرده باشند و ما جاهل و گمراه باشیم؟ در حالی که این امر محال است"[۴۸].
  14. امام باقر(ع) فرمودند: "علی بن ابیطالب(ع) هبۀ خداوند بود برای حضرت محمد(ص)، او علم اوصیاء، و علم انبیاء، و پیامبران مرسل پیشین را به ارث برده است"[۴۹].
  15. امام رضا(ع) فرمودند: "ما اهل بیتی هستیم که خردسالان ما از بزرگسالان علم را به ارث می‌بریم"[۵۰].
  16. امام باقر(ع) فرمودند: "همانا برای خداوند متعال علمی عام وجود دارد و علمی ویژه و خاص، اما علم خاص علمی است که هیچ فرشتۀ مقربی و هیچ پیامبر فرستاده شده ای نسبت به آن آگاهی ندارند و اما علم عام علمی است که فرشتگان مقرب درگاه الهی و پیامبران فرستاده شده نسبت به آن آگاهی پیدا نموده‌اند و قطعا تمام اینها به ما داده شده است. سپس فرمود آیا نخوانده‌ای "و نزد او علم روز قیامت، و فرود آمدن باران، و آگاهی نسبت به آنچه در رحم‌ها وجود دارد، می‌باشد؛ و هیچ نفس و فردی نمی‌داند که فردا چه به دست خواهد آورد، و هیچ نفسی نمی‌داند در چه سرزمینی خواهد مرد"[۵۱].
  17. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: "بیان همه چیز در قرآن است و نیز علم اولین و آخرین و این علوم در ظاهر قرآن مجید نیست بلکه در باطن آن و تأویل آن است و تأویل آن را غیر خداوند و راسخون در علم نمی‌دانند و راسخون جمع است و یکی از آن جمع پیغمبر اکرم(ص) است. و آن حضرت این علوم را به من یاد داد و همیشه این دانش در میان اولاد معصومین ما موجود است"[۵۲].[۵۳]
  18. امام باقر(ع) فرمودند: "به خدا سوگند، رسول خدا حرفی از آنچه خدای عزوجل به او تعلیم کرده را عالم نیست مگر آنکه آن را به علی تعلیم نمود و سپس این علم به ما می‌رسد و دست خود را بر سینه مبارک خود گذاشت[۵۴]".[۵۵]
  19. رسول اکرم(ص) فرموده‌اند: "چون شب معراج به مقام قرب الهی رسیدم، پروردگارم با من سخن گفت و نجوا کرد؛ پس هیچ چیزی به من آموخته نشد جز اینکه آن را به علی(ع) آموختم پس او دروازۀ علم من است"[۵۶].
  20. امام صادق(ع) فرمودند: "امیرالمؤمنین(ع) عالم بود، و علم به ارث می‌رسید؛ و هرگز عالمی نمی‌میرد، مگر آنکه کسی هست، علمش را یاد می‌گیرد، اگر خدا بخواهد"[۵۷].
  21. امام رضا(ع) به عبدالله بن جندب نوشتند: "اما بعد، به راستی محمد(ص) امین خدا بود در خلقش و چون وفات کرد، ما خانواده وارثانش بودیم و ما امنای خداییم در زمین خدا. نزد ماست علم بلاها و مرگ و میرها و انساب عرب..."[۵۸].[۵۹]

در نتیجه علوم انبیای گذشته و پیامبر اکرم(ص) و امامان قبلی به امامان(ع) به ارث رسیده است و یکی از راه‌های علوم آموزی اهل بیت از این راه است.

پانویس

  1. ر.ک: مظفر، محمد حسین، پژوهشی در باب علم امام۲، ص۷۲؛ مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، ص۲۹؛ جوادی آملی، عبدالله، علم موروثی، علم لدنی، پیشگویی‌های امام علی(ع)؛ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی ج۲، ج ۲، ص۳۹۱ و ۳۹۲؛ یوسفیان، حسن، علم غیب امام، ص۳۴۸.
  2. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۶۴.
  3. ابن حیون، نعمان بن محمد، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار(علیهم السلام)، ج٢، ص٣٠١.
  4. ر.ک: مروی، احمد، مصطفوی، حسن، دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ص۳۰.
  5. ابن بابویه، محمد بن علی، توحید، ص۲۷۵.
  6. ر.ک: تحریری، محمد باقر، جلوه‌های لاهوتی، ج۱، ص۳۶۳ ـ ۳۶۵؛ حسینی میلانی، سید علی، با پیشوایان هدایتگر، ج۲، ص۲۶۰؛ هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص۱۸۰.
  7. مانند: محمد بن حسن صفار؛ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ع)؛ ص۲۹۰ ـ ۲۹۶.
  8. ر.ک: طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۹۱؛ لنکرانی، محمد فاضل و اشراقی، شهاب‌الدین، پاسداران وحی، ص۱۹۳؛ جوادی آملی، عبدالله، علم موروثی، علم لدنی، پیشگویی‌های امام علی(ع)؛ امینی، ابراهیم، بررسی مسائل کلی امامت، ص۲۴۷؛ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی ج۲، ج ۲، ص۳۹۱ و ۳۹۲؛ نادم، محمد حسن و افتخاری، سید ابراهیم، منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد، ص۶۲؛ افتخاری، سید ابراهیم، بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد، ص۶۵ ـ ۷۰ و....
  9. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۶ ـ ۲۷.
  10. «ثُمَّ نَظَرَ الرِّضَا(ع)إِلَی ابْنِ هَذَّابٍ فَقَالَ إِنْ أَنَا أَخْبَرْتُکَ أَنَّکَ سَتُبْتَلَی فِی هَذِهِ الْأَیَّامِ بِدَمِ ذِی رَحِمٍ لَکَ أَ کُنْتَ مُصَدِّقاً لِی قَالَ لَا فَإِنَّ الْغَیْبَ لَا یَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ تَعَالَی قَالَ(ع)أَ وَ لَیْسَ اللَّهُ یَقُولُ عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی‏ غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضی‏ مِنْ رَسُولٍ «۵» فَرَسُولُ اللَّهِ عِنْدَ اللَّهِ مُرْتَضَی وَ نَحْنُ وَرَثَةُ ذَلِکَ الرَّسُولِ الَّذِی أَطْلَعَهُ اللَّهُ عَلَی مَا شَاءَ مِنْ غَیْبِهِ فَعَلِمْنَا مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ»؛ راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج ۱، ص۳۴۳.
  11. ر.ک: طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۹۱.
  12. «إِنَّ سُلَیْمَانَ وَرِثَ‏ دَاوُدَ وَ إِنَّ مُحَمَّداً وَرِثَ سُلَیْمَانَ وَ إِنَّا وَرِثْنَا مُحَمَّداً وَ إِنَّ عِنْدَنَا عِلْمَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الزَّبُورِ وَ تِبْیَانَ مَا فِی الْأَلْوَاحِ قَالَ قُلْتُ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْعِلْمُ قَالَ لَیْسَ هَذَا هُوَ الْعِلْمَ إِنَّ الْعِلْمَ الَّذِی یَحْدُثُ یَوْماً بَعْدَ یَوْمٍ وَ سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب الکافی، ج۱، ص۲۲۴.
  13. ر.ک: امینی، ابراهیم، بررسی مسائل کلی امامت، ص۲۴۷.
  14. «إِنَّ الْعِلْمَ الَّذِی نَزَلَ مَعَ آدَمَ(ع)لَمْ یُرْفَعْ وَ الْعِلْمُ یُتَوَارَثُ وَ کَانَ عَلِیٌّ(ع)عَالِمَ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ إِنَّهُ لَمْ یَهْلِکْ مِنَّا عَالِمٌ قَطُّ إِلَّا خَلَفَهُ مِنْ أَهْلِهِ مَنْ عَلِمَ مِثْلَ عِلْمِهِ أَوْ مَا شَاءَ اللَّهُ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۲۲.
  15. ر.ک: افتخاری، سید ابراهیم، بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد، ص۶۵ ـ ۷۰.
  16. ر.ک: مظفر، محمد حسین، پژوهشی در باب علم امام۲، ص۷۲؛ مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، ص۲۹؛ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی ج۲، ج ۲، ص۳۹۱ و ۳۹۲؛ یوسفیان، حسن، علم غیب امام، ص۳۴۸.
  17. ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین، ج ۱، ص۶۴.
  18. ر.ک: حجامی، حسین، علم امام وحی و خاتمیت، پایگاه اطلاع رسانی مؤسسۀ آینده روشن.
  19. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۶۴.
  20. ابن حیون، نعمان بن محمد، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار(ع)، ج ۲، ص۳۰۱.
  21. ر.ک: مروی، احمد، مصطفوی، حسن، دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ص۳۰.
  22. «أَلْوَاحُ مُوسَی(ع)عِنْدَنَا وَ عَصَا مُوسَی عِنْدَنَا وَ نَحْنُ وَرَثَةُ النَّبِیِّینَ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۳۱، روایت ۲.
  23. «خَرَجَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع)ذَاتَ لَیْلَةٍ بَعْدَ عَتَمَةٍ وَ هُوَ یَقُولُ هَمْهَمَةً هَمْهَمَةً وَ لَیْلَةً مُظْلِمَةً خَرَجَ عَلَیْکُمُ الْإِمَامُ عَلَیْهِ قَمِیصُ‏ آدَمَ وَ فِی یَدِهِ خَاتَمُ سُلَیْمَانَ وَ عَصَا مُوسَی ع»؛ الکافی، ج۱، ص۲۳۱، روایت ۴.
  24. ابن بابویه، محمد بن علی، توحید، ص۲۷۵.
  25. ر.ک: تحریری، محمد باقر، جلوه‌های لاهوتی، ج ۱، ص۳۶۳ ـ ۳۶۵؛ حسینی میلانی، سید علی، با پیشوایان هدایتگر، ج ۲، ص۲۶۰؛ هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص۱۸۰.
  26. مانند: محمد بن حسن صفار؛ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد؛ ص۲۹۰ ـ ۲۹۶.
  27. محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج۱، ص۶۸۸.
  28. ر.ک: طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۹۱؛ لنکرانی، محمد فاضل و اشراقی، شهاب‌الدین، پاسداران وحی، ص۱۹۳؛ جوادی آملی، عبدالله، علم موروثی، علم لدنی، پیشگویی‌های امام علی(ع)؛ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی ج۲، ج ۲، ص۳۹۱ و ۳۹۲؛ نادم، محمد حسن و افتخاری، سید ابراهیم، منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد، ص۶۲.
  29. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۶ ـ ۲۷.
  30. «ثُمَّ نَظَرَ الرِّضَا(ع)إِلَی ابْنِ هَذَّابٍ فَقَالَ إِنْ أَنَا أَخْبَرْتُکَ أَنَّکَ سَتُبْتَلَی فِی هَذِهِ الْأَیَّامِ بِدَمِ ذِی رَحِمٍ لَکَ أَ کُنْتَ مُصَدِّقاً لِی قَالَ لَا فَإِنَّ الْغَیْبَ لَا یَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ تَعَالَی قَالَ(ع)أَ وَ لَیْسَ اللَّهُ یَقُولُ عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی‏ غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضی‏ مِنْ رَسُولٍ فَرَسُولُ اللَّهِ عِنْدَ اللَّهِ مُرْتَضَی وَ نَحْنُ وَرَثَةُ ذَلِکَ الرَّسُولِ الَّذِی أَطْلَعَهُ اللَّهُ عَلَی مَا شَاءَ مِنْ غَیْبِهِ فَعَلِمْنَا مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ»؛ راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج ۱، ص۳۴۳.
  31. ر.ک: طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۹۱.
  32. «إِنَّ سُلَیْمَانَ وَرِثَ‏ دَاوُدَ وَ إِنَّ مُحَمَّداً وَرِثَ سُلَیْمَانَ وَ إِنَّا وَرِثْنَا مُحَمَّداً وَ إِنَّ عِنْدَنَا عِلْمَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الزَّبُورِ وَ تِبْیَانَ مَا فِی الْأَلْوَاحِ قَالَ قُلْتُ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْعِلْمُ قَالَ لَیْسَ هَذَا هُوَ الْعِلْمَ إِنَّ الْعِلْمَ الَّذِی یَحْدُثُ یَوْماً بَعْدَ یَوْمٍ وَ سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب الکافی، ج۱، ص۲۲۴.
  33. ر.ک: امینی، ابراهیم، بررسی مسائل کلی امامت، ص۲۴۷.
  34. «کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع)وَ عِنْدَهُ أَبُو بَصِیرٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع)إِنَّ دَاوُدَ وَرِثَ عِلْمَ الْأَنْبِیَاءِ وَ إِنَّ سُلَیْمَانَ وَرِثَ دَاوُدَ وَ إِنَّ مُحَمَّداً صوَرِثَ سُلَیْمَانَ وَ إِنَّا وَرِثْنَا مُحَمَّداً صوَ إِنَّ عِنْدَنَا صُحُفَ إِبْرَاهِیمَ وَ أَلْوَاحَ مُوسَی فَقَالَ أَبُو بَصِیرٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْعِلْمُ فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَیْسَ هَذَا هُوَ الْعِلْمَ إِنَّمَا الْعِلْمُ مَا یَحْدُثُ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَوْماً بِیَوْمٍ وَ سَاعَةً بِسَاعَة»؛ کلینی، محمد بن یعقوب الکافی، ج۱، ص۲۲۵.
  35. ر.ک: امینی، ابراهیم، بررسی مسائل کلی امامت، ص۲۴۷؛ نصیری، محمد حسین، گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات.
  36. «إِنَّ الْعِلْمَ الَّذِی نَزَلَ مَعَ آدَمَ(ع)لَمْ یُرْفَعْ وَ الْعِلْمُ یُتَوَارَثُ وَ کَانَ عَلِیٌّ(ع)عَالِمَ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ إِنَّهُ لَمْ یَهْلِکْ مِنَّا عَالِمٌ قَطُّ إِلَّا خَلَفَهُ مِنْ أَهْلِهِ مَنْ عَلِمَ مِثْلَ عِلْمِهِ أَوْ مَا شَاءَ اللَّهُ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۲۲.
  37. ر.ک: افتخاری، سید ابراهیم، بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد، ص۶۵ ـ ۷۰.
  38. «حَدِیثِی حَدِیثُ أَبِی وَ حَدِیثُ أَبِی حَدِیثُ جَدِّی وَ حَدِیثُ جَدِّی حَدِیثُ الْحُسَیْنِ وَ حَدِیثُ الْحُسَیْنِ حَدِیثُ الْحَسَنِ وَ حَدِیثُ الْحَسَنِ حَدِیثُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع)وَ حَدِیثُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَدِیثُ رَسُولِ اللَّهِ صوَ حَدِیثُ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۵۳.
  39. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، علم موروثی، علم لدنی، پیشگویی‌های امام علی(ع).
  40. «قُلْتُ أَخْبِرْنِی عَنْ عِلْمِ عَالِمِکُمْ قَالَ وِرَاثَةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صوَ مِنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع‏»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۳۲۸.
  41. ر.ک: امینی، ابراهیم، بررسی مسائل کلی امامت، ص۲۴۷.
  42. ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص۲۱۸.
  43. ابن بابویه، محمد بن علی، خصال، ج ۲، ص۶۴۳ ـ ۶۴۹.
  44. «نَحْنُ وَرَثَةُ الْأَنْبِیَاءِ ثُمَّ قَالَ جَلَّلَ رَسُولُ اللَّهِ صعَلَی عَلِیٍّ(ع)ثَوْباً ثُمَّ عَلَّمَهُ أَلْفَ کَلِمَةٍ کُلُّ کَلِمَةٍ یَفْتَحُ أَلْفَ کَلِمَةٍ»؛ ابن بابویه، محمد بن علی، خصال، ج ۲، ص۶۵۱.
  45. «إِنَّ الْعِلْمَ الَّذِی نَزَلَ مَعَ آدَمَ(ع)لَمْ یُرْفَعْ وَ الْعِلْمُ یُتَوَارَثُ وَ کَانَ عَلِیٌّ(ع)عَالِمَ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ إِنَّهُ لَمْ یَهْلِکْ مِنَّا عَالِمٌ قَطُّ إِلَّا خَلَفَهُ مِنْ أَهْلِهِ مَنْ عَلِمَ مِثْلَ عِلْمِهِ أَوْ مَا شَاءَ اللَّهُ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۲۲.
  46. ر.ک: نادم، محمد حسن و افتخاری، سید ابراهیم، منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد، ص۶۲؛ افتخاری، سید ابراهیم، بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغدادد، ص۶۵ ـ ۷۰.
  47. «کُنَّا مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع)فِی الْحِجْرِ فَقَالَ عَلَیْنَا عَیْنٌ فَالْتَفَتْنَا یَمْنَةً وَ یَسْرَةً وَ قُلْنَا لَیْسَ عَلَیْنَا عَیْنٌ فَقَالَ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ أَنْ لَوْ کُنْتُ بَیْنَ مُوسَی وَ الْخَضِرِ لَأَخْبَرْتُهُمَا أَنِّی أَعْلَمُ مِنْهَا وَ لَأَنْبَأْتُهُمَا بِمَا لَیْسَ فِی أَیْدِیهِمَا»؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار ج ۲۶ ص۱۹۶.
  48. «سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(ع)یَقُولُ وَ عِنْدَهُ نَاسٌ مِنْ أَهْلِ کُوفَةَ عَجَباً لِلنَّاسِ یَقُولُونَ أَخَذُوا عِلْمَهُمْ کُلَّهُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صفَعَمِلُوا بِهِ وَ اهْتَدَوْا وَ یَرَوْنَ أَنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ لَمْ نَأْخُذْ عِلْمَهُ وَ لَمْ نَهْتَدِ بِهِ وَ نَحْنُ‏ أَهْلُهُ وَ ذُرِّیَّتُهُ فِی مَنَازِلِنَا أُنْزِلَ الْوَحْیُ وَ مِنْ عِنْدِنَا خَرَجَ إِلَی النَّاسِ الْعِلْمُ أَ فَتَرَاهُمْ عَلِمُوا وَ اهْتَدَوْا وَ جَهِلْنَا وَ ضَلَلْنَا إِنَّ هَذَا مُحَال»؛ ‏شیخ مفید، الامالی، ص۱۲۲.
  49. «إِنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ کَانَ هِبَةَ اللَّهِ لِمُحَمَّدٍ وَ وَرِثَ عِلْمَ الْأَوْصِیَاءِ وَ عِلْمَ مَنْ کَانَ قَبْلَه‏»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۲۴.
  50. «إِنَّا أَهْلُ بَیْتٍ یَتَوَارَثُ أَصَاغِرُنَا عَنْ أَکَابِرِنَا حَذْوَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ»؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج ۲۶، ص۱۷۹.
  51. «إِنَّ لِلَّهِ عِلْماً عَامّاً وَ عِلْماً خَاصّاً فَأَمَّا الْخَاصُّ فَالَّذِی لَمْ یَطَّلِعْ عَلَیْهِ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ وَ أَمَّا عِلْمُهُ الْعَامُّ الَّذِی اطلعت [أَطْلَعَ‏] عَلَیْهِ الْمَلَائِکَةَ الْمُقَرَّبِینَ وَ الْأَنْبِیَاءَ الْمُرْسَلِینَ قَدْ رُفِعَ ذَلِکَ کُلُّهُ إِلَیْنَا ثُمَّ قَالَ أَ مَا تَقْرَأُ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ ما ذا تَکْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ج ۱، ص۱۰۹.
  52. «فَإِنَّ فِی الْقُرْآنِ بَیَانَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ فِیهِ عِلْمُ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ إِنَّ الْقُرْآنَ لَمْ یَدَعْ لِقَائِلٍ مَقَالًا وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ لَیْسَ بِوَاحِدٍ رَسُولُ اللَّهِ مِنْهُمْ أَعْلَمَهُ اللَّهُ إِیَّاهُ فَعَلَّمَنِیهِ رَسُولُ اللَّهِ صثُمَّ لَا تَزَالُ فِی عَقِبِنَا إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَة»؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۲۶، ص۶۳.
  53. ر.ک: امام‌خان، عسکری، منشأ و قلمرو علم امام، فصل چهارم.
  54. «نَزَلَ جَبْرَئِیلُ عَلَی مُحَمَّدٍ صبِرُمَّانَتَیْنِ مِنَ الْجَنَّةِ فَلَقِیَهُ عَلِیٌّ(ع)فَقَالَ لَهُ مَا هَاتَانِ الرُّمَّانَتَانِ فِی یَدَیْکَ قَالَ أَمَّا هَذِهِ فَالنُّبُوَّةُ لَیْسَ لَکَ فِیهَا نَصِیبٌ وَ أَمَّا هَذِهِ فَالْعِلْمُ ثُمَّ فَلَقَهَا رَسُولُ اللَّهِ صفَأَعْطَاهُ نِصْفَهَا وَ أَخَذَ نِصْفَهَا رَسُولُ اللَّهِ صثُمَّ قَالَ أَنْتَ شَرِیکِی فِیهِ وَ أَنَا شَرِیکُکَ فِیهِ قَالَ فَلَمْ یَعْلَمْ وَ اللَّهِ رَسُولُ اللَّهِ صحَرْفاً مِمَّا عَلَّمَهُ اللَّهُ إِلَّا عَلَّمَهُ عَلِیّاً(ع)ثُمَّ انْتَهَی ذَلِکَ الْعِلْمُ إِلَیْنَا ثُمَّ وَضَعَ یَدَهُ عَلَی صَدْرِهِ»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۲۹۵.
  55. ر.ک: غلامی، اصغر، آفاق علم امام در الکافی؛ شیخ‌زاده، قاسم علی، رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا، ص۷۱ ـ ۷۳.
  56. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۳۸، ص۱۴۹.
  57. «إِنَّ عَلِیّاً(ع)کَانَ عَالِماً وَ الْعِلْمُ یُتَوَارَثُ وَ لَنْ یَهْلِکَ عَالِمٌ إِلَّا بَقِیَ مِنْ بَعْدِهِ مَنْ یَعْلَمُ عِلْمَهُ أَوْ مَا شَاءَ اللَّهُ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، ص۲۲۱.
  58. «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ أَنَّهُ کَتَبَ إِلَیْهِ الرِّضَا(ع)أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مُحَمَّداً صکَانَ أَمِینَ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ فَلَمَّا قُبِضَ صکُنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ وَرَثَتَهُ فَنَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ عِنْدَنَا عِلْمُ الْبَلَایَا وَ الْمَنَایَا وَ أَنْسَابُ الْعَرَب»؛‏ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، ص۲۲۴.
  59. ر.ک: صادقی، حسن، مقایسه پیامبر و امام از دیدگاه امام رضا، ص۸۳.




روح الله شهیدی و محمد کاظم ستایش

در مقاله: باز شناخت نظام اندیشگی نص گرایان و محدثان متقدم

بخشی از علم امام از رهگذر میراث های پیشینیان به کف می آید. این میراث ها را می توان در علوم انبیا»، «علم به ظاهر و باطن قرآن»، «اسم اعظم» و «کتاب ها» خلاصه کرد.

الف) علوم انبیای پیشین:

صفاردر خلال احادیث، به وضوح نشان می دهد که توارث علم سنتی همیشگی و جاری در تاریخ بوده و در میان تمامی انبيا واصفیا از آدم تا خاتم جریان داشته است. برآیند این سنت، گرد آمدن تمامی علوم پیشینیان در پیامبر خاتم است و تمامی این علوم هم براساس روند پیش گفته به جانشینان پیامبر خاتم انتقال می یابد.(بصائر الدرجات، ص۱۳۴ - ۱۴۰)

ب) علم به ظاهر و باطن قرآن:

بنا بر احادیث بصائر الدرجات تمامی قرآن فرو فرستاده بر رسول خدا، یعنی ظاهر و باطن | آن، تنها نزد اوصیای او - ائمه (علل) - وجود دارد وشؤون مرتبط بدان چون علم تفسیر (ظهر / تنزيل وتأويل (بطن) قرآن به ایشان داده شده است . صفاربا نقل نصوص پیامدهایی را براین علم مترتب دانسته است. موجه ساختن دامنه گسترده علوم اهل بیت یکی از این ها است؛ برای نمونه، آگاهی ائمه از آنچه در آسمان و زمین و بهشت و دوزخ است و همچنین علم به وقایع گذشته و آینده از جمله این پیامدها است؛ چه قرآن «تبیان کل شئ» بوده، آغاز آفرینش، خبر آسمان و زمین، بهشت و دوزخ و آنچه به وقوع پیوسته (ماکان) و تا قیامت خواهد پیوست (ما هو كائن/ ما يكون) را در بردارد.(بصائر الدرجات، ص۱۴۷ - ۱۴۸، ح۲ - ۶)

جلوه دیگر این علم در تبیین جایگاه و مرتبت ائمه نقش آفرین است. توضیح، آن که ائمه با تفصیلی که گذشت، وارثان تام و تمام کتاب الهی به شمار می روند.(همان، ص ۶۴ - ۶۷، ح۱ - ۱۵) همین وجه یکی از وجوه اعلمیت ایشان نسبت به تمامی انبيا، (همان، ص۶۷ - ۶۸) حتى انبیای اولی العزم است؛ چه برای نمونه، خداوند درباره موسی ع چنین می فرماید: وكتبنا له في الألواح من كل شيء موعظة».(سوره اعراف، آیه ۱۴۵)

یا از زبان عیسی آورده است: وبيت لكم بغض الذي تختلفون فيه».(سوره زخرف، آیه ۶۳.)

یعنی این دو پیامبر بزرگ الهی را عالم به پاره هایی از کتاب دانسته است؛ حال آن که در باره صدر اهل بیت، حضرت محمد (بصائر الدرجات، ص۲۴۷ ح 1و ص۲۴۹ - ۲۴۸، ح ۴ و۶) چنین می آورد: ونزلنا علیک الكتاب بيان كل شيء».(سوره نحل، آیه ۸۹) گفتنی است که توصیف قرآن - یکی از سرچشمه های علم ائمه - در روایات به «دور بودن از عقول مردمان، «در برداشتن علم ما كان وما يكون» و... نشان میدهد که متعلق این علم باید چیزی ورای قرآن نازل شده و ظاهری باشد؛ چنان که برخی با نظر به این توصیفات، احتمال داده اند که تبیان بودن قرآن فراترازدلالت های واژگانی باشد و از دلالت هایی غیر لفظی وکاشف از اسرار و رموزی ناشی شود که فهم های متعارف را بدان راهی نیست. (المیزان، ج ۱۲، ص۳۲۵)

ج) اسم اعظم:

از دیگر منابع علم امام اسم اعظم است (بصائر الدرجات، ص۲۲۸ - ۲۳۰، ح 1 -۹ و ص۲۳۲ - ۲۳۶، ح۱ - ۲۱). صفار در نصوص اندکی مفهوم این اسم را بسط داده است. به باور او اسم اعظم یا اسم اكبر، کتابی است که با آن علم انبیا به کف می آید و تورات ، انجیل، فرقان ، کتاب های نوح، صالح، شعیب و صحف ابراهیم در واقع اسم اكبرند (بصائر الدرجات، ص ۴۸۹ - ۴۹۰، ح ۴). در پاره ای از روایات بصائر، این اسم متشکل از هفتاد و سه حرف دانسته شده است که هریک از انبیا و اولیا بهره ای از آن داشته اند. براساس سنت توراث این اسم نیز ازهر پیامبر به جانشین او منتقل شده و بدین سان، به رسول خدا و جانشینان اورسیده است. خداوند نه تنها بهره تمامی پیشینیان بلکه هفتاد و دو حرف از اسم اعظم را به حضرت محمد دین و اهل بیتش (علل) بخشید و یک حرف را در غیب مکنون به ذات خود ویژه ساخت.(همان، ص۲۲۸، ح۲ و ص۲۲۹، ح ۷)

باید یاد آور شد که اسم اعظم یا اکبر، از سنخ الفاظ ظاهری یا مفهوم ذهنی نیست؛ زیرا اسم از جهت وجود لفظی خود، مجموعه ای از صداهای شنیدنی وازکیفیات عرضی و به لحاظ معنا و مفهوم، وجود و صورتی ذهنی است که هیچ یک، في نفسه در هیچ چیز اثری ندارند. محال است صوت پدیدار در حنجره یا تصویر نقش بسته در ذهن، بتواند وجود هر چیز


را مقهور خود سازد و راه تصرف دلخواه در آنها فراهم آورد؛ حال آن که بی شک اسمای الهی، به ویژه اسم اعظم برهستی اثر می گذارند. از این رو، می توان گفت که در واقع، اسم اعظم حقیقت خارجی این الفاظ ظاهری است که مفهوم لفظ به گونه ای بر آن منطبق می شود. این حقیقت ، اسم حقیقی است و لفظ، دال اسم اسم است. از این رو، روایاتی که بیان می کنند اسم اعظم از حروفی تشکیل شده، بیاناتی رمزگونه و مثال هایی برای تفهیم حقایق است.(ر.ک: الميزان، ج ۶، ص ۲۵۴؛ ج۸، ص۳۵۳ - ۳۵۴، ۳۵۶، ج۱۵، ص ۳۶۳) جلوۂ آگاهی از این اسم در قدرت های ائمه جلوه گر است؛ برای نمونه، صفار اجابت هر گونه دعای امام (بصائر الدرجات، ص۲۳۹ - ۲۳۷.) یا رد الشمس را به صراحت بدین علم پیوند زده است.

د: کتابها:

صفار مواردی را در عداد منابع علم امام می آورد که در روایات، عنوان کتاب، صحیفه، مصحف یا دیوان را بر خود دارد و از پیشینیان به میراث رسیده است؛ مانند:

1) کتاب های انبیای پیشین:

این کتاب ها تحت سنت کلی توارث علم به رسول خدا و ائمه رسیده است.(همان، ص ۱۵۵ - ۱۵۹، ص۵۳۱، ح ۱۹) صفار به تورات (الواح يا صحف موسی)، انجیل، زبور وصحف ابراهيم را به عنوان نمونه هایی از این کتاب ها نام برده است. کتاب های پیش گفته به همراه برخی دیگر از کتاب های ائمه در جفر ابیض، نهاده شده اند.

۲) صحیفه جامعه:

احادیث بصائر الدرجات این کتاب را صحیفه ای به املای رسول خدا خط على و به طول هفتاد ذراع در چرمی بسان ران شتر (همان، ص ۱۶۲، ح۲) می داند. درون مایه این صحیفه، آن سان که در این روایات متجلی است، عبارت است از: تمامی آنچه مردمان بدان نیاز دارند؛ همه حلال ها و حرامهای الهی، فرایض، قضا، ارث، حدود حتی دیه خراش درآن نهفته است." این کتاب، بسان کتاب های انبیای سلف ، در «جفر أبيض» قرار دارد.۳

۳) مصحف فاطمه:

مصحف فاطمه از دیگر میراث های علمی ائمه است. صقار فضای پیدایی این اثر را این گونه ترسیم می کند که فاطمه را از فقدان پدر، حزنی شدید فرا گرفت و فرستاده الهى،" جبرئیل، بر او نازل می شد و مطالبی را بر او القا می کرد که علی آنها را می نگاشت. بنا بر گزارش های کتاب ، این مصحف حجمی سه برابر قرآن دارد؛ اما در آن هیچ آیه ای از قرآن وجود ندارد." وقایعی که در آینده برای ذریه فاطمی پیش می آید، اسامی پادشاهانی که بر تخت خواهند نشست " وعلم ما یکون * درون‌مایه‌های اصلی این کتاب از دیدگاه محمد بن حسن صقاراست. این کتاب، به همراه کتاب های انبیای سلف وصحيفه جامعه، در جفر أبيض» قرار دارد.

۴) دیوان شیعه:

احادیثی که صفار آورده است، این دیوان را صحیفه ای بزرگ توصیف کرده که در آن اسامی شیعیان و پدرانشان نگاشته شده است و حتی ائمه آن را در مواردی به برخی از شیعیان خویش نشان داده اند تا اسم خود را در آن بیابند.


۵) صحیفه اهل بهشت و دوزخ:

داده هایی که صفار از این دو صحیفه در دست می نهد، بدین شرح است: این دو صحیفه - که در آن نام، نام پدروقبایل بهشتیان ودوزخیان وجود دارد - از رهاوردهای معراج پیامبرند که آنها را به علی سپرده است. (همان، ص ۲۱۰ - ۲۱۱، ح۱ و ۳، ص۲۱۲، ح ۶)

۶) صحیفه کوچک:

این صحيفه خرد در روند آموزش های پیامبر به حضرت على شکل گرفته است؛ بدین سان که پیامبر پیش از وفات، على را فرا خواند و به او هزارباب، حرف، کلمه یا حديث از علم آموخت که از هریک آنها هزار باب، حرف یا کلمه دیگرگشوده می شد. ابواب پیش گفته در صحیفهای کوچک در قبضه شمشیر علی قرار داشتند.(بصائرالدرجات، ص۳۲۷، ح ۱، ص۳۲۸، ح ۴) این صحیفه در روند انتقال خویش به حضرت مهدی رسیده است. "صفار آگاهی از منایا، وصايا وفصل الخطاب را حاصل این ابواب می شمارد.


ص111الی116




ص110 الی