بحث:ویژگی امام
فهرست صفات
دستهبندی صفات بر اساس سیره امام
صفات در حوزه سیره عرفانی
صفات در حوزه سیره فردی
صفات در حوزه سیره خانوادگی
صفات در حوزه سیره اجتماعی
صفات در حوزه سیره عبادی (سیره معنوی)
صفات در حوزه سیره اقتصادی
صفات در حوزه سیره فرهنگی
صفات در حوزه سیره علمی
صفات در حوزه سیره آموزشی
صفات در حوزه سیره تبلیغی
صفات در حوزه سیره نگارشی
صفات در حوزه سیره تربیتی
صفات در حوزه سیره مدیریتی
صفات در حوزه سیره سیاسی
صفات در حوزه سیره قضایی
صفات در حوزه سیره امنیتی
صفات در حوزه سیره نظامی
برای رسیدن به محتوای اين مدخل، به مصداقهای ذیل مراجعه شود:
زیرشاخه ها
صفات مرتبط با خدا
- اسماء الله
- باب الله
- وجه الله
- نور الله
- جنب الله
- اذن الله
- عین الله
- سر الله
- معدن علم الله (مخزن علم الله و موضع علم الله)
- مهبط وحی (تراجم وحی الله)
- محبت خدا به امام
- مهبط مشیه الله (مهبط ارادة الله)
- محل معرفت الله
- محل برکت الله
صفات مرتبط با پیامبر
- واجد صفات پیامبر
- وصایت از پیامبر
- خلیفه پیامبر
- قضا کننده دیون پیامبر
- باب علم پیامبر
- مشارک علمی پیامبر
- حافظ میراث حدیثی پیامبر
- مبین سنت پیامبر
- ادامه دهنده نسل پیامبر
صفات مرتبط با قرآن
- قرآن ناطق
- مبین قرآن (مفسر قرآن و تأویل کننده قرآن)
- عالم به تمامی کتاب خدا
- حافظ قرآن
- تراجم وحی الهی
- رابطه آیات قرآن و صدر امام
- شب قدر و امام
- امام و نزول تدریجی قرآن بر قلب پیامبر
- گستره و کیفیت اخذ علم از قرآن
- ثقلین
- ثقل اکبر یا اصغر
- قرآن و تبیین امامت
صفات مرتبط با خلایق
- حق حاکمیت بر انسان و جن
- اولیت در تصرفات
- واسطه و حجت بین خدا و انسان و جن
- نجات انسان و جن در دست امام
- یاور پناه و فریاد رس انسان و جن
- پدری برای بشر (محبت به بشر)
- راهنمای زندگی دنیایی بشر
- الگو برای بشر
- آمرزش گناهکاران (پذیرش توبه کننده گان)
- هدایتگر
- حجیت امام برای جنیان
صفات مرتبط با قیامت
- تقسیم کننده بهشت و جهنم
- نجات دهنده از عقاب
- فریاد رس اهوال پس از مرگ (نجات دهنده در مواقف قیامت)
- آرامش دهنده در لحظه مرگ و قبر
- شفاعت
- میزان
صفات مرتبط با فرشتگان
- معلم ملائکه در عوالم پیشین
- نجات ملائکه
- ایمان ملائکه به امام
- محل نزول ملائکه
- پیام آوری برای امام
- نزول ملائکه بر امام
صفات مرتبط با عالم تکوین
- نگهدارنده زمین
- جلوگیری از عذاب
- بارش باران
- سرسبزی و خرمی زمین
- نگهدارنده سیارات
- حجیت امام برای پدیده ها تکوینی
نیازمند تقسیم
- صفات واجبه امام (صفات)
- صفات کمالیه امام (صفات)
- صفات سلبیه امام (صفات)
- اراده امام (اراده)
- زهد امام (زهد)
- ازهد الناس (زهد)
- شجاعت امام (شجاعت)
- اشجع الناس (شجاعت)
- عدالت امام (عدل)
- اعدل الناس (عدل)
- اقضی الناس (قضاوت)
- هدایتگری امام (هدایت، هدایتگری)
- اهدی الناس (هدایت، هدایتگری)
- عبادت امام (عبادت)
- اعبد الناس (عبادت)
- علم امام (علم)
- اعلم الناس (اعلمیت)
- خزانهداری علم الهی (مخزن علم الهی، خزنة علم الله)
- عیبة علم الله (علم)
- حبیب الله (حب الهی)
- حجه الله (حجت الهی)
- ولی الله (ولایت الهی)
- امین الله (امانت الهی)
- وارث تورات (وراثت موسی)
- انجیل (وراثت عیسی)
- زبور (وراثت داوود)
- شریک القرآن (معیت با قرآن)
- عمودالدین (عمود دین)
- موضع سر الله (رازداری خدا)
- باب حطة الله (بابیت)
- راسخ در علم (رسوخ در علم)
- معدن العلم (معدن علم)
- عیش العلم (علم)
- افضلیت امام (افضلیت)
- افضل اهل زمان خود (افضلیت)
- ایثار امام (ایثار)
- تبشیر امام (تبشیر)
- بشیر (تبشیر)
- تحمل امام (تحمل)
- تحمل متاعب (تحمل)
- تنزه امام از منفرات (تنزه)
- تنزه امام از عیوب (تنزه)
- حسن سیرت (سیرت)
- حسن تدبیر (تدبیر)
- خلق امام (خلق)
- خلق کریم (خلق، کرامت)
- ذکاوت امام (ذکاوت)
- رأفت امام (رأفت)
- رحمت امام (رحمت)
- سلامت خلقت امام (سلامت خلقت، سلامت، خلقت)
- حدس امام (حدس)
- شدید الحدس (حدس)
- شرافت امام (شرافت)
- شرافت قبیله (شرافت)
- صفای نفس امام (صفای نفس)
- صافی النفس (صفای نفس)
- صحت فطرت امام (فطرت)
- صحیح الفطرة (فطرت)
- صدق امام (صدق)
- عزم امام (عزم)
- عزم راسخ (عزم)
- عصمت امام (عصمت)
- عفت امام (عفت)
- قاطعیت امام (قاطعیت)
- قدرت امام (قدرت)
- کرم امام (کرم)
- کمال امام (کمال)
- کمال خلق امام (کمال خلق، کمال، اخلاق)
- کمال ذکاء امام (کمال ذکاء، کمال، ذکاوت)
- کمال عقل امام (کمال عقل، کمال، عقل)
- کمال فطنت امام (کمال فطنت، کمال، فطنت)
- مبلغ شرع (تبلیغ، شریعت)
- مبلغ وحی (تبلیغ، وحی)
- حافظ کتاب (حفظ کتاب)
- حافظ شریعت (حفظ شریعت)
- مذکر (تذکیر)
- مصدق یکدیگر (تصدیق شرایع)
- اعتدال امام (اعتدال)
- معتدل المزاج (اعتدال)
- تنزیه امام (تنزیه)
- منزه از معصیت (تنزه، عصمت)
- نذیر (انذار)
مقدمه
جانشین پیامبر (ص) که ضامن تداوم حیات دین و نیز پاسخگویی نیازهای بشر است، تناسب جایگاه والای پیشوایی و رهبری، ویژگیهای دارد که مهمترین آنها عبارتند از:
- تقوا و پرهیزکاری و برخورداری از ملکه عصمت به گونهای که کوچکترین گناهی از او سر نمیزند.
- علم و دانش که از علم پیامبر (ص) سرچشمه گرفته و متصل به علم الهی است؛ بنابراین پاسخگوی همه نیازها در همۀ زمینههای مادی و معنوی، دینی و دنیایی است.
- آراستگی به فضائل و سجایای اخلاقی در بالاترین درجات؛
- توان اداره جامعه بشری و مدیریت صحیح آن بر اساس آموزههای دینی.
با توجه به صفات یادشده برای امام، بدیهی است که انتخاب چنین فردی از توان و دانش مردم، بیرون است و تنها خداوند است که به سبب علم بینهایت خود میتواند پیشوایان و جانشینان پیامبر (ص) را برگزیند.
اصلیترین وصف امام در برهان لطف، علم لدنّی و عصمت اوست که هر دو میباید به ضمانت و تأیید الهی باشد؛ و الا در میان انسانهای عادّی، افرادی یافت میشوند که به دلیل وارستگی روحی، صاحب کرامات و مکاشفات و یا علوم غیر اکتسابی میشوند، ولی کلام آنها برای دیگران حجت نیست؛ زیرا عصمت آنان از خطا و یا اطلاع آنان از عالم غیب، به تأیید و تضمین الهی نیست. بنابراین امام باید:
- مستقیماً مهتدی به هدایت الهی باشد و محتاج هدایت هیچ مخلوقی نباشد؛ چنانکه خداوند در این باره میفرماید: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴾[۱]
- معصوم به عصمت الهی باشد؛ تا بتواند مقتدای مطلق امّت در قول و فعل و تقریر قرار گیرد.
- در علم و معارف توحیدی، در مقام حقّالیقین، مطّلع از ملکوت عالم و مشرِف بر کتاب خدا و احکام الهی باشد و در همه فضائل اخلاقی و کمالات توحیدی، افضل خلایق محسوب گردد. او در یک کلام، باید مصداق تامّ انسان کامل و در مقام مخلَصین قرار داشته باشد[۲].
با توجه به اهمیت این ویژگیها، به اختصار درباره هر یک توضیح میدهیم:
- علم: امام که سِمت پیشوایی و رهبری مردم را بر عهده دارد، لازم است دین را در تمام زوایای خود بشناسد و به قوانین آن آگاهی کامل داشته باشد. نیز با دانستن تفسیر آیات قرآن و احاطه کامل به سنّت پیامبر (ص) به تبیین معارف دین پرداخته، به همه سؤالات مردم در موضوعات مختلف پاسخ دهد و آنها را به بهترین شیوه، راهنمایی کند. بدیهی است که چنین مرجع علمیای میتواند مورد اعتماد و تکیهگاه تودهها قرار گیرد. چنین پشتوانه علمیای تنها به واسطه اتّصال به علم الهی میتواند وجود داشته باشد؛ به همین دلیل، شیعه معتقد است علم امامان و جانشینان واقعی پیامبر (ص) برگرفته از علم بیکران خدایی است. امیر المؤمنین (ع) درباره علامتهای امام بر حق میفرماید: "امام، آگاهترین فرد است به حلال و حرام خدا، و احکام گوناگون، و اوامر و نواهی او و هر چه مردم نیازمند آن هستند.[۳]
- عصمت: یکی از صفات مهم امام و شرایط اساسی امامت، "عصمت" است و آن، ملکهای است که از علم به حقایق و ارادهای قوی به وجود میآید. امام به سبب برخورداری از این دو، از ارتکاب هر گناه و خطایی خودداری میکند. هم در شناخت و تبیین معارف دینی و هم در عمل به آنها و هم در تشخیص مصالح و مفاسد جامعه اسلامی، معصوم از لغزش است. برای عصمت امام، دلائل عقلی و نقلی از قرآن و روایات، وجود دارد. مهمترین دلیلهای عقلی عبارتند از:
- حفظ دین و راه و رسم دینداری، در گروه عصمت امام است؛ چون امام مسئولیت حفظ دین از تحریف و هدایت دینی مردم را بر عهده دارد و نه تنها سخن او، که رفتاراو و تأیید و عدم تأییدش نسبت به عمل دیگران، در رفتار جامعه تأثیر میگذارد؛ پس باید در فهم دین و عمل به آن از هر لغزشی محفوظ باشد تا پیروان خود را به گونه صحیح، هدایت کند.
- یکی از دلایل نیاز جامعه به امام، این است که مردم در شناخت دین و اجرای آن، ### 313### نیستند. حال اگر پیشوای مردم نیز چنین باشد، چگونه میتواند مورد اعتماد کامل آنها قرار گیرد؟ به بیان دیگر، اگر امام نباشد، مردم در پیروی از او و انجام همه دستوراتش، دچار تردید خواهند شد.[۴] آیاتی از قرآن نیز بر لزوم عصمت امام دلالت دارد که یکی از آنها آیۀ ۱۲۴ سوره بقره است. در این آیه شریف آمده است که پس از مقام نبوت، خداوند مقام والای امامت را نیز به حضرت ابراهیم (ع) عطا فرمود. آنگاه حضرت ابراهیم از خداوند درخواست کرد که مقام امامت را در نسل او نیز قرار دهد. خداوند فرمود: "عهد من امامت به ستمکاران و ظالمان نمیرسد"؛ یعنی منصب امامت، مخصوص آن دسته از ذرّیه حضرت ابراهیم (ع) است که ظالم نباشند. حال با توجه به اینکه قرآن کریم، شرک به خدا را ظلم بزرگ دانسته است و هرگونه تجاوز از دستورات الهی را ظلم به نفس برشمرده است، هر کس در برههای از زندگی خود، مرتکب گناهی شده، مصداق ظالم است و شایسته مقام امامت نخواهد بود. به بیان دیگر، بدون شک حضرت ابراهیم (ع) "امامت" را برای آن دسته از ذریّه خود که در تمام عمر گناه کار بوده و یا در آغاز، نیکوکار بوده و سپس بدکار شدهاند، درخواست نکرده است. بنابراین دو دسته باقی میماند:
- مدیریتِ اجتماعی: از آنجا که انسان، موجودی اجتماعی است و اجتماع بر روح و روان و رفتار او تأثیر فراوانی دارد، لازم است برای تربیت صحیح و رشد او به سوی قرب الهی، زمینههای اجتماعی مناسب پدید آید و این در سایه تشکیل یک حکومت الهی، ممکن خواهد بود. بنابراین امام و پیشوای مردم باید توان اداره امور جامعه را دارا باشد و با استفاده از تعالیم قرآن و سنّت نبوی (ص) و بهرهگیری از عناصر کار آمد، حکومتی اسلامی را پیریزی کند.
مقدمه
گرچه صفات چهارگانه علم خدادادی، عصمت، نصب الهی و افضلیت مطلق متضمن تمام کمالات لازم برای امام و پیشوای مسلمانان به عنوان جانشین رسول خدا (ص) میباشد اما متکلمان برخی از اوصاف را جداگانه مورد توجه قرار دادهاند که در اینجا به مواردی اشاره میشود:
عفت
از آنجا که عفت از سجایا و کمالات انسانی است که بین خمود شهوت و زیاده روی در آن قرار دارد امام باید واجد صفت عفت باشد زیرا هم خمود شهوت نقص محسوب میشود و هم افراط در آن موجب فجور و منافی با عصمت است[۶][۷].
عدالت
اشتراط عدالت در امام به چند بیان قابل اثبات است زیرا اگر عادل نباشد در رفتار با دیگران یا به ظلم آنان گردن مینهد و یا به آنها ظلم خواهد کرد و هر دو با عصمت ناسازگار است[۸]. بلکه میتوان گفت عدالت به یک معنی شامل همه کمالات نفسانی میشود همان گونه که فاضل مقداد بعد از اشتراط افضلیت به این نکته تذکر داده است[۹][۱۰].
شجاعت
شجاعت یکی از ملکات و فضائل انسانی است که حد وسط بین دو رذیله تهور و جبن قرار دارد. از آنجا که عدم شجاعت یعنی تهور و جبن خروج از اعتدال است و عیب شمرده میشود، با عصمت سازگار نیست. امام باید از جبن مبرا باشد تا بتواند به وظائف امامت از جمله مقاومت و ایستادگی در برابر دشمنان دین به خوبی اقدام نماید. از سوی دیگر امام باید از تهور هم مبرا باشد تا اینکه خود و جامعه اسلامی را به سوی نابودی سوق ندهد[۱۱]. سید مرتضی اشجع بودن امام را از شرائط و ویژگیهای امام دانسته و آن را به حکم شرعی وجوب جهاد مستند میسازد و این که امام در امر جنگ و جهاد هم زعیم و پیشوای امت است[۱۲].
سایر متکلمان مانند شیخ طوسی[۱۳] و حمصی[۱۴] نیز حکم جهاد و دفاع از کیان امت اسلامی را دلیل بر لزوم اتصاف امام به شجاعت و اشجع بودن میدانند زیرا امام پیشوای امت اسلامی است لذا در دفاع از امت اسلامی هم باید در خط مقدم جبهه باشد و در غیر این صورت امامت و جلوداری او معنای خود را از دست میدهد. امیرالمؤمنین (ع) که به اتفاق کل در شجاعت بی نظیر است در باب شجاعت و پایداری نبی گرامی اسلام (ص) میفرماید: «كُنَّا إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ اتَّقَيْنَا بِرَسُولِ اللَّهِ (ص) فَلَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنَّا أَقْرَبَ إِلَى الْعَدُوِّ مِنْهُ»[۱۵]. وقتی که آتش جنگ شعله ور میشد به رسول خدا (ص) پناه میبردیم او از همه ما به دشمن نزدیکتر بود. از امام رضا (ع) نقل شده که فرمود: «لِلْإِمَامِ عَلَامَاتٌ يَكُونُ أَعْلَمَ النَّاسِ وَ أَحْكَمَ النَّاسِ وَ أَتْقَى النَّاسِ وَ أَحْلَمَ النَّاسِ وَ أَشْجَعَ النَّاسِ وَ أَسْخَى النَّاسِ وَ أَعْبَدَ النَّاسِ»[۱۶]. امام دارای نشانههایی است دانشمندترین و عادلترین و باتقواترین و شجاعترین و سخاوتمندترین و عابدترین مردم است[۱۷].
قدرت بر اعجاز
از آنجا که امامت را همانند نبوت یک منصب و جایگاه ویژه و الهی میدانیم امام باید برای اثبات آن برای مردم بتواند همراه با ادعای امامت کار خارق العادهای انجام دهد تا دلیل بر صدق و راستگویی او در ادعای امامت باشد و معلوم شود که او منصوب از سوی خدای تعالی است[۱۸].
امام صادق (ع) در پاسخ ابوبصیر درباره علت نیاز پیامبر و امام به معجزه میفرماید: «لِيَكُونَ دَلِيلًا عَلَى صِدْقِ مَنْ أَتَى بِهِ وَ الْمُعْجِزَةُ عَلَامَةٌ لِلَّهِ لَا يُعْطِيهَا إِلَّا أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ وَ حُجَجَهُ لِيُعْرَفَ بِهِ صِدْقُ الصَّادِقِ مِنْ كَذِبِ الْكَاذِبِ»[۱۹] معجزه داده تا دلیل بر راست گویی کسی باشد که معجزه میآورد معجزه علامتی برای خداست آن را به هیچ کس جز پیامبران، رسولان و حجت هایش نمیدهد تا با آن صدق راستگو و کذب دروغ گو شناخته شود. امام صادق (ع) در ضمن بیان صفات امام میفرماید: «وَ يَكُونَ لَهُ الْمُعْجِزُ وَ الدَّلِيلُ»[۲۰][۲۱].
تدبیر
یکی از وظائف و مسؤولیتهای امام اداره امور اجتماعی مسلمانان است بنابراین باید دارای تدبیر و دانش و مهارت مدیریت باشد؛ زیرا بدون آگاهی و توان لازم برای اتخاذ تصمیم مناسب با شرائط گوناگون، جامعه اسلامی به سوی هلاکت و نابودی سوق داده میشود[۲۲]. در روایت از تدبیر به حُسنُ الوِلَایةِ تعبیر شده است: امام باقر (ع) از رسول خدا (ص) نقل میکند: « لَا تَصْلُحُ الْإِمَامَةُ إِلَّا لِرَجُلٍ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ وَ حِلْمٌ يَمْلِكُ بِهِ غَضَبَهُ وَ حُسْنُ الْوِلَايَةِ عَلَى مَنْ يَلِي حَتَّى يَكُونَ لَهُمْ كَالْوَالِدِ الرَّحِيمِ وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى حَتَّى يَكُونَ لِلرَّعِيَّةِ كَالْأَبِ الرَّحِيمِ»[۲۳][۲۴].
هاشمیت
امامیه به اتفاق یکی از مشخصات امام را هاشمی بودن میدانند بر خلاف اهل سنت که در اشتراط قرشیت اتفاق نظر دارند[۲۵] اما هاشمیت را برای امام لازم نمیدانند. آنان میگویند: از آنجا که ابوبکر امام بود و هاشمی نبود معلوم میشود که هاشمیت شرط امامت نیست[۲۶].
در نقد سخن اهل سنت میگوییم: اولاً میزان در شرائط امامت دلیل کتاب و سنت است نه آنچه بعد از پیامبر (ص) اتفاق افتاده است یعنی "ما وقع" را باید با ضابطه و ملاکی که از قرآن و سخنان رسول خدا (ص) به دست میآید بررسی کرد نه این که از "ما وقع" ملاک اخذ کنیم.
ثانیاً: دلیلی که متکلمان اهل سنت برای اشتراط قرشیت ذکر کردهاند – سخن رسول خدا (ص): الائمه من قریش - به عینه دلیل بر اشتراط هاشمیت است زیرا به اتفاق مسلمانان، هاشم اشرف قریش است[۲۷].
در پایان از بین روایاتی که مجموعهای از ویژگیها و صفات امام را بیان کرده[۲۸] به یک روایت اشاره میکنیم: «عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ عَنِ الصَّادِقِ (ع) قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) وَ الْإِمَامُ الْمُسْتَحِقُّ لِلْإِمَامَةِ لَهُ عَلَامَاتٌ: فَمِنْهَا أَنْ يُعْلَمَ أَنَّهُ مَعْصُومٌ مِنَ الذُّنُوبِ كُلِّهَا صَغِيرِهَا وَ كَبِيرِهَا لَا يَزِلُّ فِي الْفُتْيَا وَ لَا يُخْطِئُ فِي الْجَوَابِ وَ لَا يَسْهُو وَ لَا يَنْسَى وَ لَا يَلْهُو بِشَيْ ءٍ مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا وَ الثَّانِي أَنْ يَكُونَ أَعْلَمَ النَّاسِ بِحَلَالِ اللَّهِ وَ حَرَامِهِ وَ ضُرُوبِ أَحْكَامِهِ وَ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ جَمِيعِ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ النَّاسُ فَيَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ وَ يَسْتَغْنِي عَنْهُمْ وَ الثَّالِثُ يَجِبُ أَنْ يَكُونَ أَشْجَعَ النَّاسِ لِأَنَّهُ فِئَةُ الْمُؤْمِنِينَ الَّتِي يَرْجِعُونَ إِلَيْهَا إِنِ انْهَزَمَ مِنَ الزَّحْفِ انْهَزَمَ النَّاسُ لِانْهِزَامِهِ وَ الرَّابِعُ يَجِبُ أَنْ يَكُونَ أَسْخَى النَّاسِ وَ إِنْ بَخِلَ أَهْلُ الْأَرْضِ كُلُّهُمْ لِأَنَّهُ إِنِ اسْتَوْلَى الشُّحُّ عَلَيْهِ شَحَّ بِمَا فِي يَدَيْهِ مِنْ أَمْوَالِ الْمُسْلِمِينَ الْخَامِسُ الْعِصْمَةُ مِنْ جَمِيعِ الذُّنُوبِ وَ بِذَلِكَ يَتَمَيَّزُ عَنِ الْمَأْمُومِينَ الَّذِينَ هُمْ غَيْرُ مَعْصُومِينَ لِأَنَّهُ لَوْ لَمْ يَكُنْ مَعْصُوماً لَمْ يُؤْمَنْ عَلَيْهِ أَنْ يَدْخُلَ فِيمَا يَدْخُلُ النَّاسُ فِيهِ مِنْ مُوبِقَاتِ الذُّنُوبِ الْمُهْلِكَاتِ وَ الشَّهَوَاتِ وَ اللَّذَّاتِ وَ لَوْ دَخَلَ فِي هَذِهِ الْأَشْيَاءِ لَاحْتَاجَ إِلَى مَنْ يُقِيمُ عَلَيْهِ الْحُدُودَ فَيَكُونُ حِينَئِذٍ إِمَاماً مَأْمُوماً وَ لَا يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ إِمَامٌ بِهَذِهِ الصِّفَةِ وَ أَمَّا وُجُوبُ كَوْنِهِ أَعْلَمَ النَّاسِ فَإِنَّهُ لَوْ لَمْ يَكُنْ عَالِماً لَمْ يُؤْمَنْ أَنْ يَقْلِبَ الْأَحْكَامَ وَ الْحُدُودَ وَ تَخْتَلِفَ عَلَيْهِ الْقَضَايَا الْمُشْكِلَةُ فَلَا يُجِيبُ عَنْهَا أَوْ يُجِيبُ عَنْهَا ثُمَّ يُجِيبُ بِخِلَافِهَا وَ أَمَّا وُجُوبُ كَوْنِهِ أَشْجَعَ النَّاسِ فَبِمَا قَدَّمْنَاهُ لِأَنَّهُ لَا يَصِحُّ أَنْ يَنْهَزِمَ فَيَبُوءُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى وَ هَذِهِ لَا يَصِحُّ أَنْ تَكُونَ صِفَةَ الْإِمَامِ وَ أَمَّا وُجُوبُ كَوْنِهِ أَسْخَى النَّاسِ فَبِمَا قَدَّمْنَاهُ وَ ذَلِكَ لَا يَلِيقُ بِالْإِمَامِ»[۲۹].
پانویس
- ↑ «آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱، ص۱۹۱-۱۹۲.
- ↑ بحار الانوار، ج ۲۵، ح ۳۲، ص ۱۶۵.
- ↑ به علاوه اگر امام مصون از خطا نباشد، باید به دنبال امام دیگری بود تا نیاز مردم را پاسخ دهد و اگر او نیز محفوظ از خطا نباشد، امام دیگری لازم است و این رشته همچنان تا بینهایت ادامه خواهد یافت و چنین امری از نظر فلسفی، باطل است.
- ↑ عیون اخبار الرضا، ج ۲، باب فی علامات الامام، ح ۱، ص ۱۹۲.
- ↑ قواعد المرام فی علم الکلام، ص ۱۷۹.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۴۳-۱۴۷
- ↑ قواعد المرام فی علم الکلام، ص ۱۸۰.
- ↑ اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، ص۳۳۳.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۴۳-۱۴۷
- ↑ ر. ک: قواعد المرام فی علم الکلام، ص ۱۸۰.
- ↑ الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۳۰.
- ↑ الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص۳۱۲.
- ↑ المنقذ من التقلید، ج ۲، ص۲۹۰.
- ↑ نهج البلاغة، غریب کلامه، شماره ۹.
- ↑ الإحتجاج، ج ۲، ص ۴۳۶.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۴۳-۱۴۷
- ↑ تلخیص المحصل المعروف بنقد المحصل، ص ۴۳۰.
- ↑ إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج ۱، ص ۱۴۷.
- ↑ الخصال، ج ۲، ص ۴۲۸.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۴۳-۱۴۷
- ↑ ر. ک: الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص ۳۱۲. برای مطالعه بیشتر ر. ک: امامت پژوهی، ص ۱۵۱؛ امامت در بینش اسلامی، ص ۱۵۵.
- ↑ کافی، ج ۱، ص ۴۰۷.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۴۳-۱۴۷
- ↑ ر. ک: شرح المواقف، ج ۸، ص ۳۵۰.
- ↑ ر. ک: شرح المواقف، ج ۸، ص۳۵۰.
- ↑ گوهر مراد ص۴۷۰ و ر. ک: صحیح مسلم، ج ۷، ص ۵۷ باب فضل نسب النبی (ص).
- ↑ ر. ک: بحار الانوار، ج ۲۵، ص ۱۶۴.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۴۳-۱۴۷