بنی‌مغیره در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسب

بنی‌‌مغیره به تبار مغیرة ‌‌بن عبدالله‌‌ بن عمر‌‌ بن مخزوم گفته می‌‌شد.[۱] شمار فراوان و بزرگی بنی‌‌مغیره، آنان را از خاندان‌های صاحب نام قریش و مخزوم به حساب آورد.[۲] ابوهاشم مغیرة بن عبدالله که در میان قریش جایگاهی بلند داشت،[۳] دارای چندین پسر بود؛ از جمله: هاشم، هشام، مهشّم (ابوحذیفهعمرو (ابوربیعه)، حذیفه (ابوامیه)، خداش، زهیر، تمیم (ابوزهیر)، فاکه، ولید، عبدشمس، حفص و عثمان.[۴]

بنی‌‌مغیره پیش از اسلام در شهر مکه می‌‌زیستند؛[۵] یکی از درهای این مسجد باب بنی‌مخزوم است که آن را باب بنی‌مغیره نیز خوانده‌اند.[۶] اما در دوره اسلامی افزون بر مکه در ‌‌سراسر سرزمین‌های اسلامی پراکنده شدند. شهرهای مدینه،[۷] یمن،[۸] بصره،[۹] کوفه [۱۰] و شام [۱۱] از مکان‌هایی بود که اعضای این قوم در آن سکونت یافته، یا رفت و آمد می‌‌کردند[۱۲].

بنی‌مغیره در دوران جاهلی

بنی‌‌مغیره بیشتر به بازرگانی و سوداگری می‌‌پرداختند. آنان بر اثر در اختیار داشتن کاروانهای ‌‌تجاری و جابه جایی کالاهای رایج آن روزگار، از توانگران قریش به شمار می‌‌آمدند. برخی مفسران، ذیل آیه ﴿وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا[۱۳] گزارش‌هایی آورده‌‌اند که بر پایه آنها ﴿أُولِي النَّعْمَةِ (صاحبان ثروت و رفاه) به بنی‌‌مغیره تأویل شده است.[۱۴] عبدالله ‌‌بن ابی ربیعه از تاجران توانگر بنی‌‌مغیره اموال فراوانی داشت. وی به تنهایی هزینه یک ساله پوشش کعبه را می‌‌پرداخت، در حالی که تمام قریش اموال و دارایی خود را جمع می‌‌کردند تا بتوانند در یک سال خانه کعبه را پرده بپوشانند. عبدالله بن ابی ربیعه را از همین رو "عِدْل" می‌‌گفتند که به تنهایی با قریش برابری می‌‌کرد.[۱۵] بنی‌‌مغیره با برخی تیره‌‌ها از جمله بنی عمرو بن عمیر از دوره جاهلی معاملات ربوی داشتند؛ ولی با ‌‌نزول آیات حرمت ربا ﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِكُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ وَإِن كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ [۱۶][۱۷] ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[۱۸][۱۹] این معاملات نیز برچیده شد.

فرزندان مغیره که با عنوان بنی‌‌مغیره از آنها یاد شده معاصر پیامبر بودند، از این رو از قبیله‌‌های نوظهور قریش به حساب می‌‌آمدند. اینان در بسیاری از آداب و آیین‌های دوره جاهلیت قریش مشارکت داشتند؛ همچنین گفته شده: بعضی اعضای بنی‌‌مغیره به پیروی از نصارای حیره به آیین زندقه گرایش داشتند. ولید بن مغیره از سران بلند پایه این قبیله و از بزرگان قریش به آیین زندقه گروید و در شمار زنادقه قریش درآمد.[۲۰] این گزارش می‌‌تواند بیانگر فاصله گرفتن این قبیله از بت‌‌پرستی‌‌باشد.

منابع از حضور فرزندان مغیره در جنگ‌های قبیله‌‌ای پیش از اسلام خبر می‌‌دهند. آنان در "حرب‌‌الفجار" چهارم معروف به "یوم عکاظ" با مشارکت قریش به جنگ بنی‌‌کنانه برخاستند. بنی‌‌مغیره در این جنگ شجاع و سرسخت ظاهر شده، پایدارتر بودند.[۲۱] هشام‌‌ بن مغیره از سران بنی‌‌مغیره، ریاست و فرماندهی را در این جنگ سخت بر عهده داشت.[۲۲] در درگیری میان بنی‌‌جذیمه از تیره‌‌های کنانی با بنی‌‌مغیره در دوره جاهلی فاکه ‌‌بن مغیره کشته شد. این امر باعث شد دشمنی این دو گروه تا پس از اسلام کشیده شود و خالد ‌‌بن ولید چندین سال بعد در سریه بنی‌‌جذیمه به انگیزه انتقام عمویش فاکه افراد بسیاری از این قبیله را بکشد.[۲۳] بنی‌‌مغیره مدت کوتاهی را با آل صُعِیْر همپیمان بود. آل عمرو‌‌ بن اعظم تیره‌‌ای از قبیله بزرگ خزاعه، از دیگر همپیمان‌های بنی‌‌مغیره بود.[۲۴] یاسر‌‌ و‌‌ پسرش عمار نیز با پیمانی به بنی‌‌مغیره پیوستند. یاسر که از یمن به مکه آمده بود، با ابوحذیفه ‌‌بن‌‌ مغیره همپیمان شد و کنیز او سمیّه را به زنی گرفت. عمار از سمیه زاده شد و ابوحذیفه او را آزاد کرد. به همین سبب در گزارش‌هایی عمار ‌‌بن یاسر از موالیان بنی‌‌مغیره معرفی شده است.[۲۵] بر پایه برخی از این گزارشها پیمان عمار با بنی‌‌مغیره تا دوره اسلامی (عصر عثمان) نیز کشیده شد. مغیری‌ها وقتی شنیدند که عثمان و اطرافیانش عمار یاسر را سخت کتک زده‌‌اند، خشمگین شده، عثمان را تهدید کردند که اگر عمار بمیرد، یکی از بزرگان بنی‌‌امیه را خواهند ‌‌کشت.[۲۶]

در مکه رقابت‌هایی هم میان قبایل منشعب از قُصَیّ‌‌ بن کلاب و بنی‌‌مغیره به چشم می‌‌خورد. جمعی از ایشان با آل‌‌قُصَیّ در افراد و انساب خود فخر می‌‌کردند و هریک می‌‌کوشید با معرفی افراد صاحب نام قبیله خود بر دیگری‌‌ ببالد.[۲۷] از ویژگی‌های بنی‌‌مغیره در دوره جاهلیت و حتی دوره اسلامی، گشاده دستی، اطعام و مهمان ‌‌نوازی بود. بسیاری از مغیریها به بخشندگی، اطعام دیگران، مهمان نوازی، شجاعت، پایداری و... شهرت داشتند؛ از جمله: مغیرة ‌‌بن عبدالله (سر ‌‌قبیله)،[۲۸] هشام‌‌ بن مغیره،[۲۹] مغیرة بن عبدالرحمن ‌‌بن حارث بن هشام،[۳۰] ابوامیه حذیفه ‌‌بن مغیره،[۳۱] عبدالله بن عبدالرحمن بن ولید بن عبدشمس [۳۲] و حفص‌‌ بن مغیره[۳۳]پیامبر اسلام (ص) در سخنانی دو خصوصیت نیک بنی مغیره را چنین برشمرد: خورانیدن غذا به دیگران و شجاعت و‌‌شدت در سختی‌ها.[۳۴] بنی‌‌مغیره از دوران جاهلیت تا عصر خلفای عباسی چهره‌‌هایی بنام را در خود پروراند. بسیاری از اینها در میان قریش و مردمان زمانه خویش جایگاهی بلند کسب کردند و از بزرگان و سران قریش و قبیله خود بودند. شعر،[۳۵] خطابه،[۳۶]حدیث،[۳۷] فقه،[۳۸] قضا [۳۹] و حکومت و ریاست [۴۰] از منصب‌هایی بود که بسیاری از بنی‌‌مغیره در طول دوران جاهلی و اسلامی بدانها دست یا زیده، از افراد برجسته این عرصه شدند. شماری از مشاهیر بنی‌‌مغیره عبارت‌‌اند از: مغیرة بن عبدالله،[۴۱] هشام ‌‌بن ‌‌مغیره،[۴۲] حارث ‌‌بن‌‌ هشام،[۴۳] عبدالرحمن بن حارث بن هشام،[۴۴] ابوبکر عبدالرحمن ‌‌بن حارث بن هشام،[۴۵] عکرمة بن خالد بن عاص بن هشام،[۴۶] ابوامیة بن مغیره،[۴۷] زهیر بن ابی امیه،[۴۸] عبدالله بن ابوربیعه (بحیرا یا بجیرا)،[۴۹] عبدالرحمن بن عبدالله‌‌ بن ابی ربیعه،[۵۰] حارث بن عبدالله بن ابی ربیعه،[۵۱] ولید ‌‌بن ‌‌مغیره،[۵۲] خالد بن ولید،[۵۳] هشا م‌‌بن اسماعیل بن هشام بن ولید،[۵۴] ایوب بن سلمة ‌‌بن عبدالله بن ولید بن ولید [۵۵] و حفص بن مغیره.[۵۶][۵۷].

بنی مغیره و اسلام

سلمة بن هشام،[۵۸] عیاش‌‌ بن‌‌ابی ربیعه[۵۹] و ام‌‌سلمه بنت ابی امیه[۶۰] از نخستین گرویدگان به اسلام در مکه بودند؛ اما اسلام عمده ایشان تا فتح مکه در سال هشتم به تأخیر افتاد. این‌‌عده در حوادث زمان پیامبر و جنگ‌های فتح مکه،[۶۱]حنین [۶۲] و طائف [۶۳] همچنین فتوحات دوره خلفا مانند جنگ یمامه[۶۴] و یوم أجنادین [۶۵] (یرموک) شرکت داشتند. جمعی از بنی‌‌مغیره در این درگیری‌ها به شهادت رسیدند.[۶۶] از جمله کسانی که در مکه به پیامبر ایمان آورد، یکی از غلامان بنی مغیره بود. برابر گزارشی که ذیل آیه ﴿وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ[۶۷] آمده است، پیامبر در مکه آیه‌‌های قرآن را به غلامی از بنی مغیره به نام "یعیش" که زبان عربی نمی‌‌دانست، می‌‌آموخت. مشرکان قریش و از جمله بنی‌‌مغیره، پیامبر را متهم کردند که قرآن را از این فرد می‌‌آموزد. خداوند با ردّ این اتهام، آیه یاد شده را فرو فرستاد [۶۸]."بغنس"،[۶۹] "جبر[۷۰] "مقیس"[۷۱]از دیگر نامهایی است که برای این غلام، برده شده است.

گزارشهایی در دست است که پیامبر بعضی از مسلمانان بنی‌‌مغیره را در سرزمینهای اسلامی می‌‌گمارده است. ایشان عبدالله بن ابی ربیعه را که پیش از مسلمان شدن از سران قریش و ثروتمندان بنی مغیره بود، بر منطقه "جَنَد" و توابع آن گمارد. وی تا پایان عمر خلیفه دوم بر این ناحیه منصوب بود.[۷۲][۷۳].

مشرکان بنی مغیره

بیشتر اعضای بنی‌‌مغیره، به ویژه سران آنان، در آغاز با پیامبر و پیروان ایشان‌‌ مخالفت ورزیده، همپای مشرکان قریش به رویارویی و ستیز با اسلام برخاستند. آنها شیوه‌‌ها و شگردهای گوناگونی را برای پیشگیری از نفوذ بیشتر اسلام به کار می‌‌گرفتند که حبس، قتل و شکنجه مسلمانان، استهزا، اقتسام، تکذیب و درگیری‌های نظامی از جمله آنها ‌‌بود.

خاندان یاسر از نخستین مسلمانان مکه بودند که سران بنی‌‌مغیره آنان را به جرم اسلام خواهی سخت شکنجه کردند. عمار، جان دادن پدرش یاسر و مادرش سمیه را در زیر شکنجه‌‌های بی‌‌امان مشرکان بنی‌‌مغیره می‌‌دید و خود نیز به بدترین شکل شکنجه می‌‌شد. مشرکان عمار را در چاهی افکندند و تهدید کردند که اگر از آیین اسلام دست برنداشته، زبان به کفر نگشاید، او را همانند پدر و مادرش خواهند کشت. قتل پدر و مادر و سرسختی و قساوت مشرکان سرانجام عمار را وادار کرد تا به ظاهر و از سر اکراه کفر بگوید و از اذیت و آزار کشنده آنان برهد.[۷۴] در این باره آیه‌‌ ﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۷۵] فرود آمد و خشم و عذاب الهی را متوجه کافران دانست.

مشرکان بنی‌‌مغیره با حبس مسلمانان نخستین در مکه، آنان را از پیوستن به پیامبر (ص) و مهاجرت به مدینه باز می‌‌داشتند. بنی‌‌مغیره ام سلمه را که می‌‌خواست همراه ابوسلمه همسرش و پسر خرد‌‌سالش سلمه به مدینه هجرت کند، دستگیر و بیش از یک سال زندانی کردند.[۷۶] ابوجهل از مشرکان سرسخت بنی‌‌مغیره با همدستی دیگر همکیشان خود برادرانش سلمة بن هشام و عیاش ‌‌بن ابی ربیعه (برادر مادریش) را پس از ضرب و شتم به زندان انداخته، از پیوستن آن دو به‌‌پیامبر در مدینه جلوگیری کردند.[۷۷] یکی از شیوه‌‌هایی که مشرکان برای مبارزه با پیامبر و پیروانش به کار می‌‌بستند، استهزا و تمسخر آیات قرآن و مسلمانان بود. ولید بن مغیره، از سرکرده‌‌های بنی مغیره، یکی از استهزا کنندگانی به شمار می‌‌رفت [۷۸]که خداوند شرّ ایشان را از پیامبر بازداشت. ﴿إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ[۷۹] شماری از بنی مغیره همانند ابوجهل، عاص ‌‌بن هشام، ابوقیس بن ولید، قیس بن فاکه و زهیر بن ابوامیه برای به انزوا کشاندن پیامبر و دور ساختن مردم از او، از روش "اقتسام" استفاده می‌‌کردند. "مقتسمون" مشرکانی بودند که در موسم حج راههای ورودی مکه را میان خود تقسیم کرده، هریک بر سر راهی، از رفتن مردم نزد پیامبر جلوگیری می‌‌کردند.[۸۰] و با سحر و افسانه خواندن قرآن... سعی داشتند مردم را از نزدیک شدن به قرآن و ایمان به آن برحذر بدارند؛ قرآن کریم در آیه ‌‌﴿كَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى الْمُقْتَسِمِينَ[۸۱] صریحاً از این روش دشمنان اسلام نام برده است. و در آیه ﴿فَوَرَبِّكَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ[۸۲] آنان را تهدید می‌‌کند که‌‌از‌‌همگی‌‌ایشان بازخواست خواهد شد.

گزارش‌هایی در ذیل آیه ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ[۸۳] دیده می‌‌شود که از کفرورزی بنی‌‌مغیره خبر می‌‌دهد. بنی‌‌مغیره با تبدیل نعمت‌های خداوند از جمله نعمت رسالت به کفر و عناد، به رویارویی با پیامبر برمی‌‌خاستند. مفسران در ذیل این آیه روایات متعددی آورده‌‌اند که این آیه درباره دو گروه فاجر قریشی یعنی بنی‌‌امیه و بنی‌‌مغیره فرود آمده است.[۸۴] برابر گزارشی که ذیل آیه ﴿أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً أُولَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَنْ يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ[۸۵] آمده، "احزاب" به کار رفته‌‌ در این آیه به کافران و مشرکان بنی‌‌مغیره تأویل و تفسیر شده است.[۸۶] گزارش دیگری در دست است که آیه ﴿فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ[۸۷] به طوایف بنی امیه و بنی‌‌مغیره تأویل شده است.[۸۸] خداوند در این آیه کسانی را که به فساد و نافرمانی و قطع رحم می‌‌پردازند، اهل نجات نمی‌‌داند.

تکذیب و انکار آیات خداوند از دیگر روشهایی بود که مشرکان بنی‌‌مغیره در مبارزه خود بر ضد پیامبر برگزیده بودند. در خبری که ذیل آیه ﴿وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا[۸۹] آمده است، بنی‌‌مغیره از تکذیب کنندگان مغرور و متنعمی بودند که پیامبر را دروغگو می‌‌خواندند.[۹۰] مفسران، واژه "احزاب" را در آیه ﴿وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَفْرَحُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمِنَ الْأَحْزَابِ مَنْ يُنْكِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَلَا أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُو وَإِلَيْهِ مَآبِ[۹۱] به کافران بنی‌‌مغیره معنا و تفسیر کرده‌‌اند.[۹۲] با توجه به این آیه، بنی‌‌مغیره برخی آیه‌‌های خداوند را انکار می‌‌کردند.

مهم‌‌ترین و شاید آخرین شیوه مبارزاتی بنی‌‌مغیره با پیامبر و پیروانش بهره‌‌گیری از توان نظامی خود بود. نخستین درگیری مشرکان قریش با مسلمانان در سال دوم هجری و در نخیله، ناحیه‌‌ای میان مکه و طائف، رخ داد. در این جنگ، گروهی از مسلمانان به رهبری عبدالله بن جحش که برای اطلاع از وضعیت مشرکان قریش مأموریت یافته بودند، با کاروان تجاری بنی‌‌مغیره درگیر شدند. در این زد و خورد یک تن از مشرکان کشته و دو نفر اسیر شد و کاروان به غنیمت مسلمانان درآمد. عثمان بن عبدالله بن مغیره و حکم بن کیسان از موالیان بنی مغیره به اسارت در آمدند و نوفل بن عبدالله بن مغیره از دست مسلمانان گریخت. این جنگ که در ماه حرام (رجب) رخ داده بود، بهانه‌‌ای شد تا مشرکان و دشمنان پیامبر، اعم از قریش و بنی مغیره تبلیغات منفی خود را بر ضد پیامبر و مسلمانان شدت بخشند و پیوسته این سؤال را پیش کشند که چرا در ماه حرام جنگیدند. خداوند با فرود آوردن آیه ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۹۳] پاسخ محکمی به اینان داد و این دسیسه را خنثا کرد و تردید مسلمانان را نیز زدود.[۹۴]

جنگ‌های بدر و احد اوج حضور و تلاش مشرکان بنی‌‌مغیره در ضدیت و خصومت با پیامبر بود. شمار کشتگان و اسیران بنی مغیره در این دو نبرد، به ویژه غزوه بدر، گواه روشنی بر این مدعاست. در بدر بیش از ۸ تن از سران و اعضای بنی مغیره و همپیمانهای آنان کشته شدند و شماری نیز به اسارت درآمدند.[۹۵] میزان کشته‌‌های بنی‌‌مغیره در این جنگ و تأثیر آن بر دیگر اعضای این قبیله، ‌‌احساسات شاعران این قوم را بر انگیخت و در این باره اشعاری سرودند.[۹۶] بر اساس گزارشی، ابوجهل از سران بنی مغیره که در بدر حضور فعال داشت و سرانجام نیز در این جنگ کشته شد، شتران فراوانی را برای تغذیه و اطعام سپاه مشرکان ذبح کرد.[۹۷] در جنگ احد نیز چندین نفر از مغیری‌ها کشته شدند.[۹۸] اعضایی از بنی‌‌مغیره در جنگ خندق نیز همراه دیگر احزاب و گروه‌های مخالف پیامبر حضور داشتند و برخی از آنها کشته شدند.[۹۹]

مفسران، واژه "احزاب" را که در آیه ﴿جُنْدٌ مَا هُنَالِكَ مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزَابِ[۱۰۰] به کار رفته است، به کافران و مشرکان از جمله بنی‌‌مغیره تأویل کرده‌‌اند.[۱۰۱] این آیه از شکست احزاب در جنگ خندق خبر داده است.[۱۰۲].

بنی‌مغیره در دوران خلفای سه‌گانه

بنی‌مغیره در دوران خلیفه اول

با روی کار آمدن خلیفه اول به سال یازدهم ق. برخی مسلمانان بنی‌مغیره با وی همکاری کردند و در رویدادهای دوره خلافت او حاضر بودند.[۱۰۳] در گزارشی آمده است که بنی‌مغیره از انتخاب ابوبکر به خلافت رضایت داشتند.[۱۰۴] در این دوره، برخی مغیری‌ها در نبرد یمامه[۱۰۵] و یوم اجنادین[۱۰۶] شرکت داشتند و شماری هم در این دو نبرد کشته شدند.[۱۰۷]

عبدالله بن ابی‌ربیعه معروف به بحیرایا بجیرا که با فرمان پیامبر بر ناحیه‌ای از یمن گمارده شده بود، در دوره ابوبکر نیز در این سمت ابقا شد.[۱۰۸] مهاجر بن ابی‌امیة بن مغیره نیز از سفیران خلیفه اول به‌شمار می‌آمد.[۱۰۹] خالد بن ولید از دیگر مغیریانی بود که نزد ابوبکر جایگاهی والا داشت و از والیان و کارگزاران او به‌شمار می‌آمد.[۱۱۰] وی با برادرزاده‌اش ولید بن عبدشمس بن ولید در نبرد یمامه حضور داشت. ولید در این درگیری کشته شد.[۱۱۱] خالد به فرمان خلیفه اول راهی شام شد و تا پایان دوره خلافت ابوبکر در آنجا ماند.[۱۱۲] او و دیگر برادرزاده‌اش اباعبیدة بن عمارة بن ولید در نبرد یرموک (اجنادین) شرکت کردند. اباعبیده در این نبرد کشته شد[۱۱۳][۱۱۴]

بنی‌مغیره در دوران خلیفه دوم

با آغاز حکومت خلیفه دوم به سال سیزدهم ق. برخی موضع‌گیری‌های عمر در برابر بنی‌مغیره آغاز شد. این خلیفه از ناحیه مادرش حَنتمه یا جنتمه تنها فرزند‌ هاشم بن مغیره،[۱۱۵] پیوند خویشاوندی با مغیریان داشت و آنان از دایی‌های وی بودند. اما در برابر کژی‌ها و ناروایی‌های آنها می‌ایستاد. وی در دوره خلافتش برخی دایی‌هایش را به دلیل پوشیدن لباس حریر با تازیانه تنبیه کرد.[۱۱۶] نیز دلیل پیری و سفیدی موی خود را مرارت‌هایی می‌دانست که از جانب دایی‌هایش می‌کشید.[۱۱۷] خلیفه دوم بر خلاف ابوبکر از عملکرد خالد بن ولید رضایت نداشت و رفتارهای او را از دیرباز برنمی‌تافت. از این‌رو، با آغاز خلافت خود، بی‌درنگ او را از حکومت شام برکنار کرد.[۱۱۸]

در کنار موضع‌گیری‌های یاد شده، گزارش‌هایی حکایت دارند که برخی مغیریان با خلیفه دوم همکاری داشتند و عمر نیز از آنها در پیشبرد مقاصد خود بهره می‌گرفت. عبدالله بن ابی‌ربیعة بن مغیره از جمله کارگزاران خلیفه دوم بود که از هنگام رسول خدا بر ناحیه‌ای از یمن حکومت می‌کرد. وی در دوره عمر نیز بر این منصب باقی ماند.[۱۱۹]

هشام بن ولید، برادر خالد بن ولید، از دیگر مغیریانی بود که با حکومت عمر همکاری داشت. وی از فرستادگان عمر نزد سعد بن ابی‌وقاص در کوفه بود.[۱۲۰] حارث بن هشام بن مغیره در روزگار خلیفه دوم با همه مال و عیال خود به شام کوچید و به سال ۱۸ ق. همان جا درگذشت.[۱۲۱] گزارشی از کشته شدن او در نبرد اُجنادین به سال ۱۳ ق. گزارش داده است.[۱۲۲] عمر بن خطاب پس از مرگ حارث با زن وی ازدواج کرد و پسرش عبدالرحمن را در پناه و سرپرستی خود گرفت.[۱۲۳] او پس از بازگشت عبدالرحمن از شام، در مدینه قطعه‌ای زمین به او داد[۱۲۴][۱۲۵]

بنی‌مغیره در دوران خلیفه سوم

مغیریان در دوران خلافت عثمان موضع‌گیری دوگانه‌ای را در برابر وی برگزیدند. گروهی در دربار عثمان دارای جایگاه بودند و از عوامل و کارگزاران او به‌شمار می‌آمدند. عبدالرحمن بن حارث بن هشام، داماد عثمان، با دستور وی همراه چهار تن دیگر به تدوین و گردآوری قرآن در یک مصحف و به لغت قریش پرداخت.[۱۲۶] بحیرا یا بجیرا فرزند ابوربیعة بن مغیره که با فرمان رسول خدا و در روزگار خلیفه اول و دوم بر ناحیه‌ای از یمن حکومت می‌کرد، در دوره عثمان نیز بر همین سِمَت بود. وی سرانجام در روزگار خلافت عثمان درگذشت.[۱۲۷]

در اواخر حکومت عثمان که اعتراض‌ها ضد وی شدت گرفت، عمار یاسر از هم‌پیمانان بنی‌مغیره به دلیل مخالفت با خلیفه دستگیر و به دست عثمان و پیرامونیانش شکنجه شد و سخت کتک خورد. مغیری‌ها به دفاع از عمار برخاستند و بنی‌امیه را به مرگ تهدید کردند[۱۲۸][۱۲۹]

بنی‌مغیره در دوران امویان تا عباسیان

پس از دوره خلفای سه‌گانه، برخی مغیری‌ها با بعضی از خلفای اموی، مروانی، زبیری و عباسی نیز همکاری داشتند. این عده عبارت بودند از:

  1. عبدالرحمن بن خالد همراه معاویه در صفین[۱۳۰]؛
  2. حارث بن خالد بن عاصی از کارگزاران یزید بن معاویه و عبدالملک بن مروان در مکه[۱۳۱]؛
  3. عمرو بن عبدالله بن ابی‌ربیعه که رابطه خوبی با عبدالملک بن مروان داشت[۱۳۲]؛
  4. هشام بن اسماعیل مخزومی، داماد عبدالملک بن مروان و حکمران وی در مدینه[۱۳۳]؛ فرزندان وی ابراهیم و محمد از کارگزاران هشام بن عبدالملک بر حرمین[۱۳۴]؛
  5. ابابکر بن عبدالرحمن که نزد عبدالملک بن مروان دارای منزلت و جایگاه بود[۱۳۵]؛
  6. حارث بن عبدالله ابی‌ربیعه حکمران زبیریان در مدینه[۱۳۶] یا بصره[۱۳۷]؛
  7. خالد بن مهاجر بن خالد، همراه عبدالله بن زبیر و از مخالفان بنی‌امیه[۱۳۸]؛
  8. عبدالله بن عبدالرحمن بن ولید معروف به هِبرزی، از کارگزاران آل زبیر در یمن[۱۳۹]؛
  9. محمد بن عبدالرحمن بن هشام، قاضی مکه در روزگار مهدی عباسی[۱۴۰]؛
  10. هشام بن عبدالملک بن عکرمه، قاضی مدینه در حکومت هارون الرشید[۱۴۱]

.[۱۴۲]

بنی‌مغیره و اهل‌بیت

مغیریان موضع‌گیری روشنی در برابر اهل‌بیت نداشتند. هیچ گزارشی درباره پشتیبانی اعضای این قبیله از امام علی (ع) به‌ویژه در دوره خلفای سه گانه، دیده نمی‌شود، جز گزارشی که از مشارکت شماری‌ اندک از بنی‌مغیره در برخی رخدادهای دوره خلافت او حکایت دارد. شهادت مهاجر بن خالد در نبرد صفین از آن جمله است.[۱۴۳] رسول خدا نیز از رویارویی سخت برخی اعضای امت خود با اهل بیتش در آینده گزارش داده و قبایلی چون بنی‌مغیره، بنی‌امیه و بنی‌مخزوم را پر کینه‌ترین گروه‌ها در برابر اهل‌بیت خود معرفی کرده است.[۱۴۴]

حضور برخی اعضای بنی‌مغیره در سپاه جمل مانند معبد بن زهیر بن ابی‌امیه[۱۴۵] و عبدالرحمن بن حارث بن هشام[۱۴۶] و نیز در جنگ صفین مانند عبدالرحمن بن خالد بن ولید[۱۴۷] مؤید همین سخن پیامبر است؛ موضع منفی بنی‌مغیره در برابر امامان باعث شد که علی (ع) بر فراز منبر مسجد کوفه، دو قبیله بنی‌امیه و بنی‌مغیره را لعن کند و هلاکت سران آنها را در نبرد بدر در همین جهت بداند.[۱۴۸] بعدها همانند این تعبیر بر زبان دیگر امامان نیز جاری شد. برخی مفسران به نقل از حضرت علی (ع) و امام صادق (ع) و حتی خلیفه دوم آیه ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ[۱۴۹] را درباره دو گروه فاجر از قریش یعنی بنی‌امیه و بنی‌مغیره تفسیر کرده‌اند.[۱۵۰]

بر پایه این آیه، سران کافران از جمله بنی‌مغیره، نعمت خدا را کفران نمودند و مایه هلاکت خود و قوم خویش شدند؛ بر پایه حدیثی در برخی منابع اهل‌سنت، حضرت علی (ع) از دختر ابوجهل، شخصیت معروف بنی‌مغیره، خواستگاری کرد. آن‌گاه که این گزارش به پیامبر رسید، فرمود: فاطمه پاره تن من است. هرکه او را بیازارد، مرا آزرده است.[۱۵۱] دانشوران شیعه این گزارش را ساختگی و دروغین دانسته‌اند که مخالفان امام در نکوهش او جعل کرده‌اند.[۱۵۲] به باور آنان، آل زبیر که در دشمنی با اهل بیت شهره بودند، چنین گزارشی را در نکوهش و قدح حضرت علی (ع) ساختند و انتشار دادند.[۱۵۳]

گزارشی از همراهی و مشارکت بنی‌مغیره با دیگر اهل بیت در دست نیست. در برابر، شماری فراوان از مغیری‌ها با خلفای اموی، زبیری و عباسی همراه و هم‌فکر بودند و از کارگزاران آنها به شمار می‌آمدند. همین واقعیت، فاصله فراوان بنی‌مغیره را با اهل‌بیت نشان می‌دهد.[۱۵۴]

مشاهیر بنی‌مغیره

از میان آنان، افزون بر عصر جاهلی، در سده‌های اول قمری. نیز چهره‌هایی برجسته پدید آمدند. برخی از آنها در شعر،[۱۵۵] خطابه، [۱۵۶] حدیث،[۱۵۷] فقه،[۱۵۸] و قضا[۱۵۹] سرآمد بودند. نیز برخی از آنها از صاحبان مناصب در دستگاه خلفا بودند.[۱۶۰][۱۶۱]

منابع

پانویس

  1. النسب، ص ۲۰۹ ـ ۲۱۰؛ نسب قریش، ص ۲۹۹؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۴۴.
  2. نسب قریش، ص ۲۹۹؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۶۹؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۴۴.
  3. انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۷۰.
  4. النسب، ص ۲۰۹ ـ ۲۱۰؛ نسب قریش، ص ۲۹۹، ۳۰۱؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۷۰.
  5. اخبار مکه، ج ۲، ص ۲۱۸، ۲۲۳ ـ ۲۲۴، ۲۴۲، ۲۵۷، ۲۵۹، ۲۹۰، ۲۹۲.
  6. المناسک، ص۴۷۸.
  7. النسب، ص ۲۱۰؛ نسب قریش، ص ۳۲۸ ـ ۳۲۹؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۰۷
  8. نسب قریش، ص ۳۱۷؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۸۶؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۴۶.
  9. النسب، ص ۲۱۰؛ نسب قریش، ص ۳۱۸؛ انساب الاشراف، ج‌‌۱۰، ص ۱۷۹ ـ ۱۸۰.
  10. نسب قریش، ص ۳۰۵، ۳۲۹؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۷۹، ۱۸۵.
  11. نسب قریش، ص ۳۰۲، ۳۲۱، ۳۲۵؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۷۵، ۱۸۳، ۲۰۹؛ جمهرة انساب العرب، ص‌‌۱۴۸.
  12. محمدی یدک، علی، مقاله «بنی مغیره»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
  13. «و مرا با این دروغ‌انگاران شاد خوار وا بگذار و به آنان اندکی مهلت بخش» سوره مزمل، آیه ۱۱.
  14. زادالمسیر، ج ۸، ص ۳۹۲؛ التکمیل والاتمام، ص ۴۵۲؛ تفسیر‌‌قرطبی، ج ۱۹، ص ۳۱.
  15. نسب قریش، ص ۳۱۷؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۸۶؛ الاغانی، ج ۱، ص ۷۳، ۷۵.
  16. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و اگر مؤمنید آنچه از ربا که باز مانده است رها کنید و اگر (رها) نکردید پس، از پیکاری از سوی خداوند و فرستاده وی (با خویش) آگاه باشید و اگر توبه کنید سرمایه‌هایتان از آن شماست، نه ستم می‌ورزید و نه بر شما ستم می‌رود و اگر تنگدست باشد، مهلتی باید تا گشایشی یابد و اگر بدانید صدقه دادن برای شما بهتر است» سوره بقره، آیه ۲۷۸-۲۸۰.
  17. جامع‌‌البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۱۴۶؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۲، ص ۵۴۸ ـ ۵۴۹ مجمع‌‌البیان، ج ۲، ص ۶۷۳ ـ ۶۷۴.
  18. «ای مؤمنان! ربا را که (سودی) بسیار در بسیار است مخورید و از خداوند پروا کنید باشد که رستگار گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۳۰.
  19. جامع البیان، مج ۳، ج ۴، ص ۱۱۹؛ الدرالمنثور، ج ۲، ص ۳۱۴.
  20. المحبر، ص ۱۳۲، ۱۶۱؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۷۰، ۲۰۳.
  21. الاغانی، ج ۲۲، ص ۷۱.
  22. المحبر، ص ۱۷۰.
  23. المنمق، ص ۲۰۷، ۲۰۹؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۱؛ الارشاد، ج ۱، ص ۱۳۹.
  24. المنمق، ص ۲۴۶ ـ ۲۴۷.
  25. اختیار معرفة الرجال، ص ۳۴.
  26. الامامة و السیاسه، ج ۱، ص ۵۱.
  27. المنمق، ص ۱۰۶.
  28. انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۷۰.
  29. المحبر، ص ۱۳۹؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۷۲.
  30. نسب قریش، ص ۳۰۵؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۸۰.
  31. انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۹۹.
  32. المحبر، ص ۱۵۲.
  33. انساب الاشراف، ج ۱۰،ص ۲۰۲.
  34. الاغانی، ج ۱، ص ۷۴ ـ ۷۵؛ الکامل، ج ۵، ص ۳۸۴.
  35. النسب، ص ۲۰۹ ـ ۲۱۰؛ نسب قریش، ص ۳۱۳، ۳۱۹، ۳۲۲، ۳۲۷؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۸۴، ۲۰۱.
  36. البیان و التبـیـین، ج ۱، ص ۱۹۶.
  37. نسب قریش، ص ۳۰۳.
  38. نسب قریش، ص ۳۱۹؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۸۵؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۴۵.
  39. نسب قریش، ص ۳۱۵؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۸۵.
  40. النسب، ص ۲۰۹ ـ ۲۱۰؛ نسب قریش، ص ۳۱۳، ۳۱۸، ۳۲۰، ۳۲۸ ـ ۳۲۹، ۳۳۲؛ المحبر، ص ۱۵۲.
  41. انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۷۰.
  42. نسب قریش، ص ۳۰۱؛ المحبر، ص ۱۳۹؛ المعارف، ص ۷۰.
  43. نسب قریش، ص ۳۰۱ ـ ۳۰۲؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۷۴ ـ ۱۷۵.
  44. انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۷۵.
  45. نسب قریش، ص ۳۰۳؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۷۸ ـ ۱۷۹.
  46. نسب قریش، ص ۳۱۵.
  47. انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۹۹.
  48. نسب قریش، ص ۳۱۶.
  49. انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۸۶.
  50. نسب قریش، ص ۳۱۸.
  51. البیان و التبـیـین، ج ۱، ص ۱۹۶؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۸۶، ۱۸۸.
  52. المحبر، ص ۱۳۲؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۰۳.
  53. نسب قریش، ص ۳۲۰؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۰۷، ۲۰۹.
  54. نسب قریش، ص ۳۲۸ ـ ۳۲۹؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۰۶ ـ ۲۰۷.
  55. نسب قریش، ص ۳۳۰.
  56. انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۰۲.
  57. محمدی یدک، علی، مقاله «بنی مغیره»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
  58. نسب قریش، ص ۳۰۲ ـ ۳۰۳؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۷۴، ۱۸۳.
  59. نسب قریش، ص ۳۱۷ ـ ۳۱۸؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۹۷ ـ ۱۹۸.
  60. السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۶۸؛المحبر، ص ۸۳، ۸۵؛ انساب‌‌الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۰۰، ۲۲۱ ـ ۲۲۲.
  61. نسب قریش، ص ۳۱۵ ـ ۳۱۶؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۰۰ ـ ۲۰۱.
  62. نسب قریش، ص ۳۱۵ ـ ۳۱۶؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۰۰ ـ ۲۰۱.
  63. المغازی، ج ۳، ص ۹۳۸؛ تاریخ ابن خیاط، ص ۵۵؛ العلل و معرفة الرجال، ج ۳، ص ۴۲۰.
  64. نسب قریش، ص ۳۳۰؛ تاریخ ابن خیاط، ص ۷۳.
  65. النسب، ص ۲۰۹؛ نسب قریش، ص ۳۰۳، ۳۱۰ ـ ۳۱۱؛ انساب‌‌الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۷۴ ـ ۱۷۵.
  66. المغازی، ج ۳، ص ۹۳۸؛ النسب، ص ۲۰۹ ـ ۲۱۰؛ المنتظم، ج۳، ص ۵۹.
  67. «و خوب می‌دانیم که آنان می‌گویند: جز این نیست که بشری به او آموزش می‌دهد؛ (چنین نیست، زیرا) زبان آن کس که (قرآن را) به او می‌بندند غیر عربی است و این (قرآن به) زبان عربی روشنی است» سوره نحل، آیه ۱۰۳.
  68. جامع‌‌البیان، مج ۸، ج ۱۴، ص ۲۳۲.
  69. روض الجنان، ج ۱۲، ص ۹۸.
  70. غرر التبیان، ص ۳۰۵.
  71. الدرالمنثور، ج ۵، ص ۱۶۷.
  72. الاغانی، ج ۱، ص ۷۵.
  73. محمدی یدک، علی، مقاله «بنی مغیره»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
  74. جامع البیان، مج ۸، ج ۱۴، ص ۲۳۷؛ روض الجنان، ج ۱۲، ص ۱۰۲؛ اسد الغابه، ج ۴، ص ۱۲۲ ـ ۱۲۳.
  75. «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.
  76. السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۶۸ ـ ۴۶۹؛ المحبر، ص ۸۳، ۸۵؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۲۱ ـ ۲۲۲.
  77. نسب قریش، ص ۳۰۲ ـ ۳۰۳، ۳۱۷ ـ ۳۱۸؛ انساب الاشراف، ج‌‌۱۰، ص ۱۷۴، ۱۸۳، ۱۹۷ ـ ۱۹۸.
  78. المحبر، ص ۱۶۰.
  79. «ما تو را در برابر ریشخندکنندگان بسنده‌ایم» سوره حجر، آیه ۹۵.
  80. مجمع البیان، ج ۵، ص ۵۳۱؛ المیزان، ج ۱۲، ص ۱۹۳، ۱۹۸.
  81. «همچنان که (عذاب را) بر بخش‌کنندگان فرو فرستادیم» سوره حجر، آیه ۹۰.
  82. «پس به پروردگارت سوگند که از همه آنان خواهیم پرسید» سوره حجر، آیه ۹۲.
  83. «آیا در (کار) کسانی که ناسپاسی را جایگزین نعمت خداوند کردند و قوم خود را به «سرای نابودی» درآوردند ننگریسته‌ای؟» سوره ابراهیم، آیه ۲۸.
  84. تفسیر فرات الکوفی، ص ۲۲۱؛ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۳۷۳؛ جامع البیان، مج ۸، ج ۱۳، ص ۲۸۷.
  85. «پس آیا کسی که از سوی پروردگارش برهانی دارد و گواهی از (خویشان) وی پیرو اوست؛ و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است، (مانند کسی است که چنین نیست)؟ آنان (که اهل بینش‌اند) به آن ایمان دارند و از دسته‌ها (ی مشرکان) هر کس بدان کفر ورزد آتش (دوزخ) وعده‌گاه اوست پس نسبت به آن در تردید مباش که آن (کتاب) از سوی پروردگار تو راستین است اما بیشتر (این) مردم ایمان نمی‌آورند» سوره هود، آیه ۱۷.
  86. الوجوه و النظائر، ج ۱، ص ۹۵؛ روح المعانی، مج ۷، ج ۱۲، ص ۴۳.
  87. «آیا جز این امید دارید که چون (از کتاب خداوند) رو بگردانید، در زمین تباهی انگیزید و پیوندتان را با خویشاوندان بگسلید؟» سوره محمد، آیه ۲۲.
  88. نمونه بینات، ص ۷۱۹ ـ ۷۲۰.
  89. «و مرا با این دروغ‌انگاران شاد خوار وا بگذار و به آنان اندکی مهلت بخش» سوره مزمل، آیه ۱۱.
  90. زادالمسیر، ج ۸، ص ۳۹۲؛ التکمیل و الاتمام، ص ۴۵۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۹، ص ۳۱.
  91. «و کسانی که به آنان کتاب (آسمانی) داده‌ایم از آنچه بر تو فرو فرستاده شده است، شادی می‌کنند؛ و از گروه‌ها (ی کافر) کسی است که دیگری را انکار می‌کند؛ بگو: من فرمان یافته‌ام که خداوند را بپرستم و با او شریک قرار ندهم؛ (مردم را) به سوی او فرا می‌خوانم و بازگشت من به سوی اوست» سوره رعد، آیه ۳۶.
  92. الوجوه و النظائر، ج ۱، ص ۹۵؛ زادالمسیر، ج ۴، ص ۳۳۵؛ التکمیل و الاتمام، ص ۲۱۰.
  93. «از تو درباره جنگ در ماه حرام می‌پرسند، بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است و (گناه) باز داشتن (مردم) از راه خداوند و ناسپاسی به او و (باز داشتن مردم از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهل آن از آن، در نظر خداوند بزرگ‌تر است و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگ‌تر است» سوره بقره، آیه ۲۱۷.
  94. تفسیر قرطبی، ج ۳، ص ۲۹؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۰.
  95. المغازی، ج ۱، ص ۸۷، ۱۴۰، ۱۴۹ ـ ۱۵۰؛ النسب، ص ۲۰۹ ـ ۲۱۰؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۵۷ ـ ۳۵۹.
  96. السیرة‌‌النبویه، ج ۳، ص ۲۸، ۵۲.
  97. المحبر، ص ۱۶۱.
  98. المغازی، ج ۱، ص ۳۰۸؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۰۷ ـ ۴۰۸؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۴۶.
  99. المغازی، ج ۲، ص ۴۹۶؛ النسب، ص ۲۱۰.
  100. «اینان در آنجا سپاهی اندک از دسته‌های شکست خورده‌اند» سوره ص، آیه ۱۱.
  101. الوجوه و النظائر، ج ۱، ص ۹۵؛ التکمیل و الاتمام، ص ۳۴۲.
  102. محمدی یدک، علی، مقاله «بنی مغیره»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
  103. نسب قریش، ص۳۱۶-۳۲۰؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۶.
  104. الطبقات، ج۳، ص۱۳۷.
  105. نسب قریش، ص۳۳۰؛ تاریخ خلیفه، ص۷۳.
  106. النسب، ص۲۰۹؛ نسب قریش، ص۳۱۰-۳۱۱؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۴-۱۷۵.
  107. تاریخ طبری، ج۳، ص۴۱۸؛ النسب، ص۲۰۹-۲۱۰؛ فتوح البلدان، ص۱۱۷، ۱۴۱؛ جمهرة انساب العرب، ص۱۴۵.
  108. نسب قریش، ص۳۱۷؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۶.
  109. نسب قریش، ص۳۱۶.
  110. نسب قریش، ص۳۲۰-۳۲۱.
  111. نسب قریش، ص۳۳۰.
  112. نسب قریش، ص۳۲۱؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۰۸.
  113. نسب قریش، ص۳۳۰.
  114. محمدی یدک، علی، مقاله «بنی مغیره، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۵۶۹-۵۷۰.
  115. نسب قریش، ص۳۰۱؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۵.
  116. الحیوان، ج۵، ص۳۷۲.
  117. المعجم الکبیر، ج۱، ص۶۹؛ تاریخ دمشق، ج۴۴، ص۴۶۸.
  118. نسب قریش، ص۳۲۱.
  119. نسب قریش، ص۳۱۷؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۶.
  120. انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۰۶.
  121. نسب قریش، ص۳۰۲.
  122. انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۵؛ فتوح البلدان، ص۱۱۷.
  123. انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۸.
  124. نسب قریش، ص۳۰۳.
  125. محمدی یدک، علی، مقاله «بنی مغیره، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۵۷۰.
  126. انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۵-۱۷۶.
  127. نسب قریش، ص۳۱۷؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۶.
  128. الامامة و السیاسه، ج۱، ص۵۱.
  129. محمدی یدک، علی، مقاله «بنی مغیره، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۵۷۰-۵۷۱.
  130. نسب قریش، ص۳۲۴-۳۲۶؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۰۹-۲۱۲.
  131. نسب قریش، ص۳۱۳؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۵.
  132. انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۹.
  133. انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۰۶-۲۰۷؛ نسب قریش، ص۳۲۹.
  134. انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۰۶-۲۰۷؛ نسب قریش، ص۳۲۹.
  135. نسب قریش، ص۳۰۳؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۷.
  136. النسب، ص۲۰۹-۲۱۰.
  137. نسب قریش، ص۳۱۸؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۶-۱۸۸.
  138. نسب قریش، ص۳۲۷.
  139. نسب قریش، ص۳۳۱-۳۳۲؛ المحبر، ص۱۵۲.
  140. نسب قریش، ص۳۱۵؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۳.
  141. جمهرة انساب العرب، ص۱۴۵.
  142. محمدی یدک، علی، مقاله «بنی مغیره، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۵۷۱.
  143. النسب، ص۲۱۰؛ المنمق، ص۳۶۰؛ الاصابه، ج۵، ص۲۷.
  144. معالم الفتن، ج۲، ص۴۲۷.
  145. نسب قریش، ص۳۱۷.
  146. انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۵-۱۷۶.
  147. انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۰۹-۲۱۲؛ نسب قریش، ص۳۲۴-۳۲۶.
  148. تاریخ دمشق، ج۵۲، ص۳۱۴.
  149. «آیا در (کار) کسانی که ناسپاسی را جایگزین نعمت خداوند کردند و قوم خود را به «سرای نابودی» درآوردند ننگریسته‌ای؟» سوره ابراهیم، آیه ۲۸.
  150. تفسیر فرات کوفی، ص۲۲۱؛ جامع البیان، ج۱۳، ص۱۴۶.
  151. مسند احمد، ج۴، ص۳۲۶؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۷۳.
  152. الصحیح من سیرة النبی، ج۵، ص۳۱۵-۳۲۸.
  153. رسالة فی حدیث خطبة علی بنت ابی جهل، ص۴۵.
  154. محمدی یدک، علی، مقاله «بنی مغیره، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۵۷۱-۵۷۲.
  155. النسب، ص۲۰۹-۲۱۰؛ نسب قریش، ص۳۱۳، ۳۱۹، ۳۲۲، ۳۲۷؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۴، ۲۰۱.
  156. البیان و التبیین، ج۱، ص۱۹۶.
  157. نسب قریش، ص۳۰۳.
  158. نسب قریش، ص۳۱۹؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۵؛ جمهرة انساب العرب، ص۱۴۵.
  159. انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۸۵.
  160. نسب قریش، ص۳۱۳، ۳۱۸، ۳۲۰، ۳۲۸، ۳۳۲؛ المحبر، ص۱۵۲.
  161. محمدی یدک، علی، مقاله «بنی مغیره، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۵۷۳.