تحریفهای عاشورا در معارف و سیره حسینی
مقدمه
نهضت عاشورایی امام حسین (ع)، با انگیزه امر به معروف و نهی از منکر و برای نجات اسلام و مبارزه با طغیان بود. اهداف و آرمانهای مقدّس، چهرههای متعالی و درخشان و انگیزههایی اجتماعی و سیاسی داشت. آن همه تشویق برای گریه بر سید الشهدا و عزاداری برای سیّد مظلومان نیز، برای زنده نگهداشتن این مکتب جهاد و شهادت و حفظ ارزشها بود. متأسّفانه در طول تاریخ، تحریفهایی چه در انگیزهها و اهداف، چه در چهرههای حماسه ساز و چه در برنامههای مربوط به عاشورا انجام شد. تحریفهای عاشورا، برخی به "محتوا" برمیگردد، برخی به "شکل" و برخی به "افراد".
کتابهایی که به عنوان مقتل نوشته شد و روضههایی که برای عاشورا گفته و خوانده شد، گاهی چون با انگیزه گریاندن مستمعین بود، آمیخته به مطالب ضعیف، غیر مستند و احیانا دروغ گشت. علاقهای که به چهرههای عاشورایی وجود داشت، سبب شد در حوادث آن حماسه، غلوّها و مبالغههایی نقل شود که غیر عقلی و باور نکردنی است. آمار و ارقام کشتهها و برخی حوادثی که بظاهر غم انگیز و سوزناک بود، بر اصل واقعه افزوده شد. انگیزه آن حماسه اجتماعی و خونین نیز، گاهی تا حدّ "کشته شدن برای شفاعت از گنهکاران امّت" تنزّل یافت. نوع برخوردهای امام حسین (ع)، زینب و امام سجاد (ع) و کودکان و اهل بیت، گاهی به صورت عجز و لابه و ذلّت و حقارت در برابر فاسقانی چون یزید و عمر سعد و ابن زیاد و شمر و... در آمد و خواسته بزرگ امام در این میدان حماسه، که ردّ بیعت با حکومت جور بود، به درخواست جرعهای آب برای لب عطشان خویش یا گلوی خشک علی اصغر در آمد. در روضههایی که خوانده میشد و تعزیههایی که برپا میگشت و شعرها و نوحههایی که سروده و اجرا میشد، از زینب و امام سجاد و مسلم بن عقیل و سکینه و... چهرههایی ارائه گشت که با روح بلند و عزّتمند و بزرگوار آن خاندان شرف و کرامت، ناسازگار بود.
حتی خصومت دیرین امویان با اساس دین و وحی و نبوّت، به دشمنی شخصی حسین (ع) و یزید تبدیل شد. رسالت یاری رساندن به جبهه گسترده حسینی در طول تاریخ، تنها به سطح گریستن بر تشنگی و مظلومیّت آل عبا پایین آمد و بیش از روضه فکر امام حسین (ع)، روضه جسم پاره پاره او و بیش از پیام خونین سید الشهدا، حلقوم بریده ابا عبد الله مطرح شد. حتّی مبارزه دشمنان با اصل اقامه عزا برای سالار شهیدان (که بی ثمر بود) تبدیل شد به آزادی مراسم و ترویج شعائر، ولی همراه با مسخ حقیقت عاشورا و فلسفه قیام کربلا، که اینگونه برنامهها، هیچ تعارضی با سلطه ستم و فسق نداشته باشد و این بزرگترین تحریف محتوایی عاشورا بود. در حالی که در تاریخ شیعه، قیام توّابین، پس از گریه بر مزار شهدای کربلا و یاد مظلومیّت امام حسین (ع) شکل گرفت و شیعیان در سرزمین کربلا و با الهام از عاشورا، به رهبری سلیمان بن صرد، قیامی را شکل و سازماندهی دادند. و عاشورا، تکلیف آور برای هر مسلمان بود، نه آنکه امام، یک وظیفه خاص و دستور خصوصی داشته باشد.
اعتقاد به شفاعت سید الشهدا و نیز ثوابهای فراوان برای اشک ریختن بر آن حضرت و همچنین نتایج ارزشمند محبّت و ولایت اهل بیت (ع)، همه صحیح است؛ امّا این مسائل بگونهای یکجانبه طرح شد که بسیاری از علاقهمندان اهل بیت، تعارضی میان گریستن بر حسین (ع) و ارتکاب فسق و فجور و زیر پا نهادن حقّ الناس و ترک وظایف ندانند و امیدشان به حسین (ع) باشد، هر چند که غرق گناه باشند! امام سجاد (ع) که همان روح حسینی و شجاعت علوی را داشت و در عاشورا به مصلحت الهی بیمار بود و توان جنگیدن نداشت، در پی همین تلقینات تحریف شده، به "امام بیمار" شهرت یافت و در اذهان عموم، به صورت مردی لاغر، رنگ پریده، بیحال و زرد چهره و عصابه دست جلوه کرد. حتی قضایایی بیاساس، همچون حجله عروسی قاسم نوجوان در شب عاشورا، به عنوان دستمایه اشک گرفتن از اهل عزا، به مرثیهها و مقتلها راه یافت و قضایایی به نام رؤیا و خواب (راست یا دروغ) باب شد و دهان به دهان و سینه به سینه نقل گشت و به تدریج، حالت یک امر مسلّم و قطعی یافت. آنچه وظیفه آگاهان و دستاندرکاران است، هم تبیین صحیح قیام حسینی، هم ارائه مقتل و روضه صحیح و مستند، هم جلوگیری از خواندن مرثیههای دروغ و مرثیه خوانان ناصالح و مدّاحان کاسب و واعظان بیسواد و بی مطالعه است. در یکی دو دهه اخیر، هم کتابهای ارزشمندی در تحلیل ماهیّت و اهداف قیام حسینی تألیف شده، هم اشعار بامحتوا و منطبق با روح عاشورا سروده شده است و هم برخی از این تحریفهای لفظی و محتوایی بازگو و معرفی شده است[۱]. الهامی که در انقلاب اسلامی ایران و در جبهههای دفاع مقدس، از عاشورا و کربلا گرفته شد، بهترین استفاده از چهره تحریف نشده عاشوراست. و اگر شیعه بتواند "مکتب عاشورا" را آنگونه که هست و بوده، به جهانیان معرفی کند، بیشک منبع الهام همه آزادیخواهان مبارزی خواهد شد که در پی الگوی راستین برای انقلاب و مبارزه با ستماند[۲].
تحریفهای عاشورا
معنای تحریف
تحریف نوعی تغییر، تبدیل و منحرف کردن چیزی از مسیر و وضع اصلی خود است. شما اگر کاری کنید که جملهای، نامهای، شعر و عبارتی آن مقصودی را که باید بفهماند، نفهماند و مقصود دیگری را بفهماند، میگویند شما این عبارت را تحریف کردهاید. تحریف انواعی دارد: لفظی و معنوی. تحریف لفظی این است که ظاهر یک چیزی را عوض کنند، اما تحریف معنوی این است که شما در لفظ تصرف نمیکنید، ولی آن را طوری معنا میکنید که مطابق مقصود شما باشد نه مطابق مقصود و مقصد اصلی گوینده. تحریف از نظر موضوع هم فرق میکند؛ گاه تحریف در یک سخن عادی است و گاهی تحریف در یک موضوع بزرگ اجتماعی است؛ مثل تحریف در شخصیتها. شخصیتهایی هستند که قول و عملشان برای مردم حجت است، این مورد خیلی خطرناک است.
با کمال تأسف حادثه عاشورا، دچار تحریفهای لفظی و معنوی شده است. تحریفهایی که همه در جهت پایین آوردن، مسخ کردن، بیخاصیت کردن و بیاثر نمودن این قضیه بوده است. مرحوم حاج میرزا حسین نوری، کتابی به نام لولو و مرجان نوشته است؛ این مرد بزرگ در همین کتاب نمونههایی از دروغهایی را که معمول است و به حادثه تاریخی کربلا نسبت میدهند، ذکر میکند و میگوید: امروز باید عزای حسین(ع) را گرفت اما برای حسین(ع) در عصر ما یک عزای جدیدی است که در گذشته نبوده است و آن این همه دروغهایی است که درباره حادثه کربلا گفته میشود و هیچ کس جلوی این دروغها را نمیگیرد![۳].[۴].
عوامل تحریف
- اغراض دشمنان: دشمن برای اینکه به هدف و غرض خود برسد، تغییر و تبدیلهایی در متن تاریخ ایجاد و یا توجیه و تفسیرهای ناروایی از تاریخ میکند. همان طوری که در دنیا معمول است که دشمنان، نهضتهای مقدس را به افساد، اخلال، تفریق کلمه و ایجاد اختلاف متهم کنند، حکومت اموی نیز خیلی کوشش کرد تا چنین رنگی به نهضت حسینی بدهد.
- تمایل بشر به اسطورهسازی و افسانهسازی: در بشر، یک حس قهرمان پرستی هست که در اثر آن درباره قهرمانهای ملی و قهرمانهای دینی افسانه میسازد. بهترین دلیلش این است که مردم برای نوابغی مثل بوعلی سینا و شیخ بهایی چقدر افسانه جعل کردند!
- عامل خصوصی: در خصوص حادثه عاشورا یک جریان و عامل ویژهای هست که سبب شده است در این داستان، جعل واقع شود. پیشوایان دین از زمان پیغمبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) دستور اکید دادهاند که باید نام حسین بن علی(ع) زنده بماند، باید مصیبت حسین بن علی(ع) هر سال تجدید شود. حسین(ع) مکتب عملی اسلام را تأسیس کرد. خواستند مکتب حسین(ع) زنده بماند، خواستند سالی یکبار حسین(ع) با آن نداهای شیرین و عالی و حماسه انگیزش ظهور کند، ترغیب کردند که مجلس عزای حسینی را زنده نگهدارید. عزاداری حسین بن علی(ع) فلسفه صحیح و عالی دارد. هر چه ما در این راه کوشش کنیم، به شرط اینکه هدف این کار را تشخیص دهیم، بجا است. اما متأسفانه عدهای این را نشناختند، خیال کردند بدون اینکه مردم را به مکتب حسین(ع) آشنا کنند، به فلسفه قیام حسینی آشنا کنند، مردم را عارف به مقامات حسینی کنند، همین قدر که آمدند و نشستند و نفهمیده و ندانسته گریهای کردند، کفاره گناهان است[۵].[۶].
نقدی بر دو کتاب
۱. روضة الشهداء؛ از ملا حسین کاشفی (متوفی ۹۱۰) کتاب معروفی است.
ملا حسین مرد واعظ و با سوادی بوده است. معلوم نیست شیعه بوده یا سنی! و اساساً مرد بوقلمون صفتی بوده است. اولین کتابی که در مرثیه به فارسی نوشته شده، روضة الشهداء است. در این کتاب حتی اسمها جعلی است، داستانها به شکل افسانه آورده شده است. وقتی این کتاب مطرح شد، دیگر کسی تاریخ واقعی امام را مطالعه نکرد و افسانهسازی و خواندن روضة الشهداء محور گردید و ما شدیم روضه خوان؛ یعنی روضة الشهداء خوان! یعنی افسانهها را نقل کردن و به تاریخ امام توجه نکردن!
۲. اسرار الشهاده؛ در سده اخیر مرحوم ملا آقای دربندی تمام حرفهای روضة الشهداء را به اضافه چیزهای دیگری پیدا کرد و همه را یک جا جمع کرد و کتابی بنام اسرارالشهاده را نوشت؛ مطالب این کتاب انسان را وادار میکند که به اسلام بگرید. حاجی نوری مینویسد:
ما در درس حاج شیخ عبدالحسین تهرانی بودیم که سید روضه خوانی اهل حله آمد و کتاب مقتلی به ایشان نشان داد که ایشان ببینند معتبر هست یا نیست؟ این کتاب نه اول داشت و نه آخر، فقط در جایی از آن نوشته بود که فلان ملای جبل عاملی از شاگردان صاحب معالم است. مرحوم حاج شیخ عبدالحسین کتاب را گرفت که مطالعه کند. اولاً در احوال آن عالم مطالعه کرد، دید چنین کتابی به نام او ننوشتهاند و ثانیاً خود کتاب را مطالعه کرد، دید مملو از اکاذیب است. به آن سید گفت این کتاب همهاش دروغ است. مبادا این کتاب را بیرون بیاوری و یا از آن چیزی نقل کنی که جایز نیست، و اساساً این کتاب نوشته آن عالم نیست و مطالبش دروغ است.
حاجی نوری مینویسد: همین کتاب دست صاحب اسرارالشهاده افتاد و تمام مطالبش را از اول تا آخر نقل کرد[۷].[۸].
تحریفهای معنوی حادثه کربلا
تحریف معنوی از تحریف لفظی بسیار خطرناکتر است و اثر سوء آن، از تحریفهای لفظی بیشتر است. در یک جمله ممکن است ما از لفظ، نه کم کنیم و نه زیاد، ولی وقتی که میخواهیم آن را توجیه و تفسیر کنیم، طوری توجیه و تفسیر کنیم که درست برخلاف و بر ضد معنای واقعی آن جمله باشد. این تحریف معنوی است و متأسفانه این حادثه تاریخی در دست ما تحریف معنوی شده است. حسین(ع) در نهضت خود انگیزهای داشت، اما چیز دیگری برای آن تراشیدند! حسین(ع) یک هدف و منظور خاصی داشت، اما یک هدف و منظور دیگری برای او تراشیدند! دو تحریف معنوی در هدف امام حسین(ع) بیان شده است:
- یک جا گفتند حسین بن علی(ع) قیام کرد تا کشته شود، برای اینکه کفاره گناهان امت باشد! کشته شد برای اینکه گناهان بخشیده شود! ملت مسلمان ندانسته خیلی چیزها را از دنیای مسیحیت بر ضد اسلام گرفته است. یکی از اصول معتقدات مسیحیت مسئله به صلیب کشیدن مسیح(ع) است، برای اینکه فادی باشد. از نظر مسیحیت این جزء متن مسیحیت است که عیسی(ع) به دار رفت تا کفاره گناهان امت باشد! یعنی گناهان خودشان را به حساب عیسی(ع) میگذارند! گفتند حسین(ع) یک شرکت بیمه تأسیس کرد، بیمه گناه! گفت شما را از نظر گناه بیمه کردم تا در عوض اشک بگیرم! شما برای من اشک بریزید، من در عوض، گناهان شما را جبران میکنم.
- میگویند: علت نهضت و کشته شدن امام حسین(ع) وجود دستور خصوصی برای او بود. به او گفتند برو و خودت را بکشتن بده. پس به ما و شما ارتباط پیدا نمیکند، یعنی قابل پیروی نیست!
امام حسین(ع) فریاد کشیده که علل و انگیزه قیام من مسائلی است که منطبق بر اصول کلی اسلام است. احتیاجی به دستور خصوصی نیست. دستور خصوصی را در جایی میگویند که دستورهای عمومی وافی نباشد. امام حسین(ع) در کمال صراحت فرمود: اسلام دینی است که به هیچ مؤمنی - حتی نفرمود به امام - اجازه نمیدهد که در مقابل ظلم، ستم، مفاسد و گناه بیتفاوت بماند. امام حسین(ع) مکتب به وجود آورد. اما این حادثه را از مکتب بودن خارج کردند، وقتی از مکتب بودن خارج شد، دیگر قابل پیروی نیست[۹].[۱۰].
خطر تحریف
خطر تحریف فوق العاده زیاد است. تحریف ضربت غیر مستقیم ا که از ضربت مستقیم کاریتر است. یک کتاب که تحریف میشود، چه تحریف لفظی و چه تحریف معنوی، اگر کتاب هدایت باشد، به کتاب ضلالت تبدیل میشود، اگر کتاب سعادت باشد به کتاب شقاوت تبدیل میشود. اگر کتابی باشد که انسان را رو به بالا میبرد، در اثر تحریف رو به پایین میآورد. اساساً آن حقیقت را به کلی عوض میکند. نه تنها بدون خاصیت میکند، بلکه اثر معکوس میبخشد، تحریف، دین را از بین میبرد. چون موضوع را عوض میکند، مردم آن را به عنوان حقیقت میپذیرند، اما نتیجه معکوس میگیرند. مطلب دیگری که مخصوص ما ایرانیها است این است که به امام چهارم(ع) میگوییم امام زین العابدین بیمار! غیر از زبان فارسی در هیچ زبان دیگری کلمه بیمار را دنبال اسم امام زین العابدین(ع) نمیبینیم. در زبان عربی چنین کلمهای نیست. ایشان القاب زیادی دارند، السجاد یکی از القابشان است، امام زین العابدین(ع) تنها در ایام حادثه عاشورا بیمار بودند و این بیماری شاید تقدیر الهی بود تا اینکه امام زنده بماند و نسل امام حسین(ع) از این طریق محفوظ بشود. همان بیماری سبب نجات ایشان شد زیرا چند بار تصمیم گرفتند امام(ع) را بکشند، اما چون بیماری او شدید بود، گفتند «أَنَّهُ لِمَا بِهِ»؛ «چرا او را بکشیم؟ او دارد میمیرد». در دنیا چه کسی هست که در عمرش بیمار نشده باشد؟ در غیر این چند روز ببینید آیا یکجا نوشتهاند که امام زین العابدین(ع) بیمار بود؟ ولی ما امام زین العابدین(ع) را به صورت یک بیمار مریض زرد رنگ تبداری که همیشه عصا به دستش است و کمر خم کرده و راه میرود و آه میکشد، ترسیم کردهایم! همین دروغ و تحریف سبب شده است که بسیاری از اشخاص آه بکشند، ناله بکنند و خودشان را به موش مردگی بزنند تا مردم آنها را احترام کنند و بگویند آقا را ببینید درست مانند امام زین العابدین(ع) بیمار است! این یک تحریف است[۱۱].[۱۲].
استفاده از جهالت مردم
آیا از خواب مردم، برای حق میشود استفاده کرد یا نه؟ به نظر میرسد کمتر کسی بگوید این کار مانعی دارد. میگویند این بیچاره آدم جاهلی است، آدم نادانی است، آدم بیخبری است، در همان عالم بیخبری و جهالت و نادانی خودش یک اعتقادهایی پیدا کرده است. فلان کس از راه بیبی شهربانو مثلاً یک عقیده و ایمانی پیدا کرده است. حالا ما چکار داریم که او را از خوابش بیدار کنیم، او بالاخره از همین راه اعتقاد پیدا کرده که واقعاً شهربانو مادر حضرت سجاد(ع) در کربلا بوده است و بعد که امام حسین(ع) شهید شده است، یک مرتبه سوار اسبی که در آنجا بسته بوده شده و شلاق زده به این اسب و بعد هم سربازان عمر سعد او را تعقیب کردهاند، او فرار کرده و آنها آمدهاند. حالا اگر بگوییم اسب بیبی شهربانو نظر کرده بوده، ناچار باید بگوییم اسبهای لشکر عمر سعد هم نظر کرده بودهاند که صد و پنجاه فرسخ یک نفس آمدند، و تازه آنها نظر کردهتر بودهاند چون بیبی شهربانو به آن کوه که رسید دیگر اسبش داشت از راه میماند، آنها داشتند میرسیدند[۱۳].[۱۴].
وسیله نامقدس برای هدف مقدس
این نکته را مرحوم حاجی نوری ذکر کرده است که عدهای گفتند موضوع امام حسین(ع) و گریه بر او، ثوابش آنقدر زیاد است که از هر وسیلهای برای این کار میشود استفاده کرد. ما یک هدف مقدس و منزه داریم و آن گریستن بر امام حسین(ع) است به هر وسیلهای که شد باید گریست و باید بگریانیم! اگر این حرف درست باشد که هدف وسیله را مباح میکند، پس اساساً چیزی در دنیا باقی نمیماند؛ من این جور میگویم: یکی از هدفهای اسلامی، ادخال سرور در قلب مؤمن است، یعنی انسان کاری کند که مؤمنی خوشحال شود. من برای اینکه مؤمنی را خوشحال کنم، در حضور او غیبت میکنم چون از غیبت خیلی خوشش میآید! اگر بگویند: مرتکب گناه میشوی، میگویم: خیر، هدفم مقدس است، من که غیبت میکنم، میخواهم او را خوشحال کنم! این حرف شریعت خرابکنی است! اینکه برای گریاندن مردم در سو سوگ امام حسین(ع)، استفاده کردن از هر وسیلهای جایز است! امام حسین(ع) شهید شد که اسلام بالا برود، سنن اسلامی، مقررات اسلامی، قوانین اسلامی زنده شود، نه اینکه بهانهای شود که پا روی سنن اسلامی بگذارند. به گفته حاج میرزا حسین نوری، بعضی از اهل منبر دو چیز را رعایت نمیکنند: راستگویی و اخلاص. بعضیها راستگویی را رعایت نمیکنند آن هم به بهانه اینکه هدف ما مقدس است و برای هدف مقدس این امر اهمیتی ندارد. ایشان نیمی از کتابش را به بحث راست و دروغ اختصاص داده است و اینکه به هیچ وجه اسلام اجازه نمیدهد ما برای تبلیغ دین حتی به روایتهای ضعیف متوسل بشویم تا چه رسد به چیزی که میدانیم دروغ است. نیم دیگر کتاب خودش را اختصاص داده است به مسئله اخلاص که در تبلیغ دین و در ابکاء و گریاندن برای امام حسین(ع) خلوص نیت شرط است[۱۵].
در باب تبلیغ و رساندن پیام اسلام، یک ذره نباید انسان از حق و حقیقت تجاوز کند. ما در استخدام وسیله در راه دعوت مردم به دین و ایمان مجاز نیستیم از هر وسیلهای استفاده کنیم. اتفاقاً اشتباه میکنیم، نتیجه معکوس میدهد. ما که از نظر منابع فقیر نیستیم، صحنه عاشورا آن قدر حماسه، عاطفه، رقت و صحنههای باشکوه و جذاب و دلسوز دارد که اگر در قلب ما ذرهای از ایمان باشد کافی است که نام حسین(ع) را بشنویم و اشک ما جاری بشود. «إِنَّ لِلْحُسَيْنِ مَحَبَّةً مَكْنُونَةً فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينِ»[۱۶]؛ یک محبت مخفی در عمق دل هر مؤمن نسبت به امام حسین(ع) هست. «أَنَا قَتِيلُ الْعَبْرَةِ»[۱۷]؛ من کشته اشکها هستم[۱۸].[۱۹].
غنای تاریخ منقول کربلا
آن چیزی که بیشتر دل انسان را به درد میآورد این است که اتفاقاً در میان وقایع تاریخی کمتر واقعهای است که از نظر نقلهای معتبر به اندازه حادثه کربلا غنی باشد. هیچ حادثهای در تاریخ به اندازه حادثه کربلا تاریخ معتبر ندارد. مورخین معتبر اسلامی از همان قرون اول و دوم قضایا را با سندهای معتبر نقل کردند و این نقلها با یکدیگر انطباق دارد و به یکدیگر نزدیک هستند؛ قضایایی سبب شده است جزئیات این تاریخ زنده بماند. اگر کسی تاریخ عاشورا را بخواند میبیند از زندهترین، مستندترین و پر منبعترین تاریخها است. مرحوم آخوند خراسانی فرموده بود آنها که به دنبال روضه نشنیده میروند، بروند روضههای راست را پیدا کنند که آنها را احدی نشنیده است. خطبههایی که امام حسین(ع) در مکه و به طور کلی در حجاز، در کربلا، در بین راه خوانده، خطابههایی که اصحابش خواندهاند، سؤال و جوابهایی که با حضرت شده، نامههایی که میان ایشان و دیگران مبادله شده، نامههایی که میان خود دشمنان مبادله شده است، به علاوه اظهارات کسانی که در واقعه عاشورا حاضر بودهاند، چه از دشمنان و چه از دوستان که این حادثه را نقل کردهاند، آنها را مطالعه کنند. سه چهار نفر از دوستان امام حسین(ع) بودند که جان به سلامت بردند. از جمله، غلامی است به نام عقبة بن سمعان که از مکه همراه امام بود و وقایع نگار لشکر ابا عبدالله بوده است. او در روز عاشورا گرفتار شد و چون گفت غلامم، آزادش کردند. مرد دیگری است به نام حمید بن مسلم که از وقایع نگارهای لشکر عمرسعد بوده است. یکی از حاضرین واقعه، شخص امام زین العابدین(ع) است که همه قضایا را نقل کردهاند. از این رو، نقطه ابهامی در تاریخ امام حسین(ع) وجود ندارد[۲۰].
شعری است به عربی از یکی از اصحاب امام صادق(ع)، به نام ابوهارون مکفوف که ظاهراً نابینا بوده است که به او میگفتهاند مکفوف؛ شاعری توانا بوده و گاهی مرثیه اباعبدالله(ع) میگفته است. او میگوید روزی خدمت امام صادق(ع) رفتم، فرمود: از آن شعرهایی که در مرثیه جدم گفتهای برای ما بخوان: گفتم: اطاعت میکنم. فرمود: زنها را هم بگویید بیایند پشت پرده تا آنها هم استفاده بکنند. زنها هم از اندرون آمدند نزدیک، پشت پرده آن اتاق. شروع کرد به خواندن شعرهایی که ظاهراً تازه هم گفته بود. ولی مضمون را شما ببینید، و اصلاً درس را ببینید. وقتی این شعرها را خواند ولولهای در خانه امام صادق(ع) بلند شد. امام همین جور اشک از چشمهایش میریخت و شانههای مبارکش حرکت میکرد. صدای ناله و گریه از خانه امام بلند شد که بعد ظاهراً خود امام گفتند دیگر کافی است. این همه مرثیههایی که گفته شده است من نظیر این را یا ندیدهام و یا کم دیدهام. میگوید: امْرُرْ عَلَى جَدَثِ الْحُسَيْنِ فَقُلْ لِأَعْظُمِهِ الزَّكِيَّةِ أ اعْظُماً لازِلْتَ مِنْ وَطْفاءَ ساكبَةٍ رَوِية وَ اذا مَرَرْتَ بِقَبْرِهِ فَاطِلْ بِهِ وَقْفَ الْمَطِية وَابْك الْمُطَهَّرَ لِلْمُطَهَّرِ وَالْمُطَهَّرَةِ النَّقِية كبُكاءِ مُعْوِلَةٍ اتَتْ يوْماً لِواحِدِهَا الْمَنِية[۲۱]؛
مضمون شعرش این است که میگوید: ای رهگذر، ای باد صبا، گذر کن به قبر حسین بن علی(ع)، پیام دوستانش را به او برسان، پیام عاشقانش را به او برسان. ای باد صبا پیام ما را به استخوانهای مقدس حسین(ع) برسان، بگو ای استخوانها دائماً شما با اشک دوستان حسین(ع) سیراب هستید. این اشکها میریزند و شما را سیراب میکنند. اگر روزی شما را از آب منع کردند و اگر حسین(ع) را با لب تشنه شهید کردند، این شیعیان و دوستان دائماً اشک خودشان را نثار شما میکنند. ای باد صبا آنجا مرکبت را نگه دار، خیلی هم نگهدار، بایست و مصائب حسین(ع) را یاد کن؛ اشک بریز، نه مثل یک آدم عادی بلکه مثل آن زنی که یک فرزند بیشتر ندارد، چگونه در مرگ یک فرزند خودش اشک میریزد، این جور اشک بریز، گریه کن برای آن پاک، فرزند پدر پاک، فرزند مادر پاک[۲۲].[۲۳].
مسئولیت و وظیفه ما
مسئول تحریفها چه کسانی هستند؟ آیا خواص مسئول این تحریفاتاند و یا عوام؟ امروزه وظیفه چیست و وظیفه کیست؟ حقیقت این است که در این تقصیر و در این مسئولیت، هم خواص مسئولاند و هم عوام. توده مردم در این مسائل شریکاند. مردم هستند که حقایق کشی میکنند و خرافات را اشاعه میدهند. بعضی از مسائل هست که بشر با فطرت سلیم، آنها را درک میکند و دیگر مدرسه و کتاب و معلم نمیخواهد، بلکه عقل داشتن کافی است، سلامت عقل کافی است. فطرت سلیم را هم همه دارند. اگر کسی آمد خواب یا داستانی را نقل کرد، گفت: فلان کس در یک جریان اضطراری، در یک عالم بیخبری، در یک کاری که کوچکترین قصدی در آن نداشته است، بلکه قصد خلاف داشته است، در عین حال همین کار بدون قصد، او را به اعلی علیین بالا برد و تمام گناهانش را محو کرد، آیا باید قبول کنیم؟ گناهان انسان را فقط توبه پاک میکند، بازگشت به حق پاک میکند. ﴿إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ﴾[۲۴]. کار نیک است که اثر کار بد را میبرد. اما کار بدون اختیار اینچنین نیست. ما از همین فطرت خدادادی خودمان هرگز استفاده نمیکنیم. ما و شما بزرگترین وظیفهای که داریم این است که ببینیم چه تحریفهایی در تاریخ ما شده است، چه تحریفاتی در نقاشی شخصیتها و بزرگان ما شده است، در تاریخهای ما، آن تاریخهایی که باید برای ما درس بزر آموزنده باشد و سند اخلاقی ما است، سند تربیت اجتماعی ما است، مانند حادثه تاریخی عاشورا، چه تحریفهایی شده است؟ باید با این تحریفها مبارزه کنیم[۲۵].[۲۶].
وظیفه مردم در برابر تحریفها
بدون شک باید با این تحریفها مبارزه کرد، و نسل ما رسالتی برای مبارزه با این تحریفها دارد. عامه مردم دو نقطه ضعف در موضوع عزاداری امام حسین(ع) دارند:
- معمولاً مؤسس یا مؤسسین و صاحبان مجالس، آن چیزی را که میخواهند ازدحام جمعیت است! اگر جمعیت ازدحام کند راضی هستند اگر ازدحام نکند راضی نیستند! این نقطه ضعف است. این جلسات برای این نیست که جمعیت ازدحام کند.مگر ما میخواهیم سان ببینیم؟ مگر ما میخواهیم رژه برویم؟ هدف، آشنا شدن با حقایق است، مبارزه کردن با تحریفات است.
- مسئله «شور و واویلا» بپا شدن است. حتماً باید در ذکر مصیبت نه تنها مردم اشک بریزند، بلکه باید مجلس از جا کنده شود و شور و واویلا بپا شود. وقتی که حقیقت و صداقت نبود، آیا باید با امام حسین(ع) بجنگیم، دشمنی کنیم، دروغ ببندیم، دروغ بگوییم؟
مردم دو مسئولیت بزرگ دارند:
- نهی از منکر بر همه واجب است. وقتی میفهمند و میدانند که اغلب هم میدانند که دروغ است، نباید در آن مجلس بنشینند که حرام است و باید مبارزه کنند.
- از بین بردن تمایلی است که صاحب مجلسها و مستمعین به گرم بودن مجلس دارند و به اصطلاح مجلس باید بگیرد، باید کربلا شود. روضهخوان بیچاره میبیند که اگر هر چه میگوید راست و درست باشد آن طور که شاید و باید مجلس نمیگیرد و همین مردم هم دعوتش نمیکنند، ناچار یک چیزی اضافه میکند[۲۷].[۲۸].
وظایف علما در برابر تحریفها
عالم که در مقابل نقاط ضعف اجتماع قرار میگیرد، دو حالت دارد:
- با نقاط ضعف مردم مبارزه میکند. این را مصلح میگویند؛ مصلح یعنی کسی که با نقاط ضعف مردم مبارزه میکند. غالباً مردم از او خوششان نمیآید!
- در حالت دوم میبیند مبارزه کردن با نقاط ضعف مردم کار سخت و مشکلی است و نه تنها برای او منفعت ندارد بلکه ضرر هم دارد، از نقاط ضعف مردم استفاده میکند! اینجا است که مصداق «فقیه فاجر» میشود که به فرموده پیامبر اکرم(ص) یکی از آفات سه گانه دین است.
وظیفه علما در دوره ختم نبوت، مبارزه با تحریف است و خوشبختانه ابزار این مبارزه یعنی حقیقت حادثه کربلا در دست است. در میان علما، بوده و هستند افرادی که با این نقاط ضعف مبارزه کرده و میکنند. کتاب لؤلؤ و مرجان که درباره حادثه عاشورا نوشته شده درست همان قیام و وظیفه بسیار بسیار مقدسی است که این مرد بزرگ انجام داده است و مصداق قسمت اول آن حدیث است؛ «إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِي أُمَّتِي، فَلْيُظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ»[۲۹]؛ وظیفه علما است که در این موارد حقایق را بدون پرده به مردم بگویند ولو مردم خوششان نیاید. وظیفه علما است که با اکاذیب مبارزه کنند، وظیفه علما است که مشت دروغگویان را باز کنند.
یکی از موارد استثنای غیبت که همه علمای بزرگ مرتکب این غیبت شدهاند و آن را لازم و بلکه احیاناً واجب میدانند، «جرح راوی» است. یعنی شخصی حدیث روایت میکند، باید تحقیق کنید که او چگونه آدمی است، آیا راستگو است یا دروغگو؟ اگر در زندگی این آدم نقطه ضعفی را کشف کردید، اگر عیبی، نقصی، دروغی، فسقی را کشف کردید، اینجا بر شما نه تنها جایز است، بلکه لازم است که در متن کتابها، این آدم را رسوا کنید؛ این اسمش جرح است، یک عالم ممکن است در یک زمینه، بزرگ هم باشد، مانند ملا حسین کاشفی که خیلی مرد ملایی بوده است! اما روضة الشهدایش پر از دروغ است. در مورد ملا آقای دربندی اتفاق نظر است که آدم خوبی بوده است و نوشتهاند هر وقت نام امام حسین(ع) را میشنید اشکش جاری میشد، ولی اسرارالشهادتش حادثه کربلا را به کلی تحریف، قلب، بیخاصیت و بیاثر کرده است، کتابش مملو از دروغ است! حال به خاطر اینکه او عالم بوده، ما باید دربارهاش سکوت کنیم؟ باید جرح بشود و این وظیفه عالم است[۳۰].[۳۱].
منابع
پانویس
- ↑ مطالعه کتاب سودمند حماسه حسینی (۳ جلد) از شهید مطهری در این زمینهها توصیه میشود. همچنین موارد متعددی از نقلهای دروغ و حوادث بی اساس را که در زبان مرثیه خوانان و در شعر و نثر مرثیه درباره حوادث کربلاست، در کتاب «لؤلؤ و مرجان» و در فصل لزوم پرهیز از دروغ و رعایت صدق در سخن، تألیف «محدث نوری» میتوان خواند. همچنین کتاب «ستودگان و ستایشگران» که مجموعهای از ارشادهای آیت الله خامنهای درباره بایدها و نبایدها در امر مداحان و مرثیه خوانان است، خواندنی است؛ نشر «حوزه هنری». نیز، ر. ک: «التنزیه لأعمال الشیعه»، سید محسن امین؛ (خلاصهای از آن در «اعیان الشیعه»، ج۱۰، ص۳۷۳ به بعد آمده است)، «اکسیر السعاده فی اسرار الشهاده»، سید عبد الحسین لاری؛ «الآیات البیّنات فی قمع البدع و الضلالات»، کاشف الغطاء؛ مقاله«امام خمینی، احیاء و اصلاح شعائر حسینی»، سید جواد ورعی، (ویژهنامه روزنامه جمهوری اسلامی با نام«عاشورا و امام خمینی»، خرداد ۷۴).
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۱۱۳.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۷۱.
- ↑ پورامینی، محمد باقر، حماسه عاشورا ص ۷۷.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۶۵-۷۰.
- ↑ پورامینی، محمد باقر، حماسه عاشورا ص ۷۸.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۷۱.
- ↑ پورامینی، محمد باقر، حماسه عاشورا ص ۷۹.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۱۰۲.
- ↑ پورامینی، محمد باقر، حماسه عاشورا ص ۸۱.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۱۲۳ و ۱۲۴.
- ↑ پورامینی، محمد باقر، حماسه عاشورا ص ۸۲.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۱۰۷ و ۱۰۸.
- ↑ پورامینی، محمد باقر، حماسه عاشورا ص ۸۴.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۱۳۰-۱۳۲.
- ↑ لؤلؤ و مرجان، ص۳۷.
- ↑ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۷۹.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۱۳۰.
- ↑ پورامینی، محمد باقر، حماسه عاشورا ص ۸۵.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۷۹.
- ↑ نفثة المصدور، ص۴۶؛ اصفهانی، الاغانی، ج۱، جزء هفتم.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۱۳۳.
- ↑ پورامینی، محمد باقر، حماسه عاشورا ص ۸۷.
- ↑ «بیگمان نیکیها بدیها را میزدایند» سوره هود، آیه ۱۱۴.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۱۲۰-۱۲۲.
- ↑ پورامینی، محمد باقر، حماسه عاشورا ص ۹۰.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۱۲۰-۱۲۲.
- ↑ پورامینی، محمد باقر، حماسه عاشورا ص ۹۱.
- ↑ کلینی، کافی، ج۱، ص۵۴.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۱۳۰ و ۱۳۱.
- ↑ پورامینی، محمد باقر، حماسه عاشورا ص ۹۲.