جهاد علمی و فرهنگی در معارف و سیره امام صادق

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

جهاد علمی، جهاد کبیر امام و امت

از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، جهاد به سه دسته جهاد صغیر و کبیر و اکبر بخش می‌‌شود. جهاد صغیر همان جهاد با جان و مال است که در جبهه‌های حق علیه باطل صورت می‌‌گیرد و پیروزی در قتال و یا شهادت از پیامدهای آن است.[۱]

اما جهاد اکبر همان جهاد با نفس و هواها و خواهش‌های نفسانی است. امام صادق(ع) می‌‌فرمایند: «أَنَّ النَّبِيَّ(ص) بَعَثَ بِسَرِيَّةٍ فَلَمَّا رَجَعُوا قَالَ: مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِيَ الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ. قِيلَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! وَ مَا الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ؟ قَالَ: جِهَادُ النَّفْسِ»؛ پیامبر(ص) گروهی از اصحاب را برای عملیات نظامی به جایی فرستاد و زمانی که از مأموریت برگشتند به آنان فرمود، آفرین بر گروهی که جهاد اصغر را به نحو احسن بجای آوردند اما جهاد اکبر را باقی گذاشتند و حقّش را اداء نکردند. در این هنگام عدّه ای از ایشان پرسیدند که ای رسول خدا! جهاد اکبر چیست؟ حضرت فرمودند: جهاد با نفس جهاد اکبر است.[۲]

اما غیر از جهاد اصغر و اکبر یک جهاد دیگری است که در قرآن از آن به جهاد کبیر یاد شده است. جهاد کبیر جهاد علمی است؛ خداوند در آیه ۵۲ سوره فرقان می‌‌فرماید: فَلا تُطِع الْکفِرِینَ وَ جَهِدْهُم بِهِ جِهَاداً کبِیراً؛ از کافران اطاعت مکن و با قرآن با آنان به جهاد کبیر برخیز. این که خداوند از پیامبر(ص) خواسته است تا با بهره‌گیری از آموزه‌های وحیانی قرآن در برابر کافران بیایستد و جهاد کند، بیانگر آن است که این جهاد عملی است؛ زیرا اگر پشتوانه‌های علمی قوی در برابر دشمنان نداشته باشیم نمی‌توانیم حقانیت دعوت اسلام را بشناسیم و دیگران را بدان دعوت کنیم. جهاد فکری و تبلیغاتی در برابر وسوسه‌های گمراهان و دشمنان حق از بزرگترین جهادها است؛ زیرا آن چه نگرش انسان و سبک زندگی او را تحت تاثیر مستقیم قرار می‌‌دهد، معرفت‌های یقینی و هستی شناختی و انسان شناختی اوست. هر گونه انحراف و سستی در معارف علمی و بینش‌ها موجب تغییر و انحراف در نگرش‌ها و رفتارها خواهد شد.[۳] دشمنان حقیقت و حقانیت اسلام، شمشیر شبهات خود را تیز کرده‌اند تا با تردید افکنی و تشکیک در افکار و عقاید مسلمانان و مؤمنان آنان را از حرکت در مسیر اسلام و سبک زیست اسلامی دور کنند و افکار التقاطی و یا باطل خود را تبلیغ و ترویج داده و سبک زیست خود را نهادینه سازند. بنابراین، نمی‌توان در جهاد علمی و ارزش و اهمیت آن، هیچ شک و تردیدی روا داشت؛ زیرا اگر در این جهاد موفق نشویم به طور طبیعی پیرو افکار و عقاید باطل و یا التقاطی و انحرافی دیگران شده و به اطاعت از فکر و عمل آنان می‌‌پردازیم.[۴]

پس وظیفه پیامبر(ص) به عنوان رهبر و پیشوای امت آن است که با بهره‌گیری از آموزه‌های وحیانی قرآن و دیگر منابع حق و حقیقت، جهاد علمی و کبیری را آغاز کند و امت را بدان دعوت و تشویق کند. نقش رهبری در جهاد علمی و کبیر تا آن جاست که گام نخست علمی و عملی را می‌‌بایست او بردارد و با عدم اطاعت از افکار و عقاید و رفتار کافران، و بهره‌گیری از آموزه‌های علمی و قطعی قرآن، هر گونه پرسش‌های احتمالی و شبهات تردید افکن را پاسخ دهد تا امت از او چگونگی جهاد علمی را بیاموزد؛ چراکه جهاد عملی و کبیر بر خلاف جهاد اصغر دارای ریزکاریی‌ها و ظرافت‌هایی است که نمی‌توان بدون رهبری و آموزش‌های رهبران الهی انجام داد.[۵]

امام صادق(ع) پیشوا و پرچمدار جهاد کبیر علمی

پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) هر کدام در زمان حضور خویش با توجه به شرایط پرچم جهاد علمی و کبیر را برافراشتند؛ اما در زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) شرایط به گونه ای بود که هم خطر جدی تحریف معنوی قرآن افزایش یافته و هم شرایط برای بیان حقایق آماده شده بود.

هر چند که قرآن از هر گونه تحریف لفظی مصون است و خداوند وعده داده تا آن را از هر گونه خطر تحریف لفظی حفظ کند[۶] اما خطر تحریف معنوی همواره وجود داشته و دارد. البته دشمنان اسلام از کافران و منافقان کوشیدند تا به هر شکلی شده در لفظ قرآن نیز تحریف کنند و اگر مبارزه‌های افراد مؤمنونی چون امامان معصوم(ع) و ابوذرها نبود این اتفاق می‌‌افتاد. تاریخ گزارش می‌‌کند که برخی از کاتبان وحی در زمان عثمان و نیز معاویه کوشید تا برای زراندوزی و مجاز دانستن آن در اسلام با تغییر لفظی در قرآن، حکم و حقیقت قرآنی را وارونه و واژگونه جلوه دهند. در آن زمان برخی شمشیر کشیدند تا این واو به جا خود ثبت و ضبط شود. این همان مصداق جهاد علمی و کبیر است که در برابر تحریف لفظی و معنایی قرآن انجام شد.

در تاریخ آمده که ابوذر غفاری یار پیامبر(ص) روزی در شام راه می‌‌رفت، در حالی که شمشیر بر دوش گرفته بود و می‌‌گفت: شمشیر را بر زمین نمی‌گذارم تا "واو" را در جای خود قرار دهید!! مردم پرسیدند: چه اتفاقی افتاده؟ ابوذر گفت: معاویه واو "و الذین یکنزون" را از آیه ۳۴ سوره توبه برداشته است. خداوند در این آیه می‌‌فرماید: «یا ایها الذین آمنوا ان کثیرا من الاحبار و الرهبان لیاکلون اموال الناس بالباطل و یصدون عن سبیل الله و الذین یکنزون الذهب و الفضة و لاینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم؛ ای کسانی که ایمان آورده‏اید متوجه باشید که بسیاری از احبار و رهبان اموال مردم را بباطل می‏خورند و از راه خدا جلوگیری می‏کنند و کسانی که طلا و نقره گنجینه می‏کنند و آن را در راه خدا انفاق نمی‏کنند به عذاب دردناکی بشارتشان ده.[۷]. شاید گمان کنید یک "واو" این قدر اهمیت ندارد که ابوذر را مجبور اعتراض و برداشتن شمشیر کند ولی جریان به این سادگی نیست. معاویه با برداشتن واو اقدام به تحریف لفظی و معنوی قرآن کرد؛ زیرا معنای آیه بدون واو این گونه می‌‌شود که عده ای از خاخام‌های یهود و کشیشان مسیحی طلا و جواهر جمع کرده و آنها را انفاق نمی‌کنند، از این رو خداوند آنان را به عذاب درد آوری بشارتشان ده.

در نتیجه تنها این یهودیان و مسیحیان هستند که اگر ثروت کلان و بی‌حد و مرز جمع کنند و انفاق نکنند مورد خشم و عذاب الهی قرار می‌‌گیرند؛ اما اگر این کار را یک مسلمان انجام دهد کار اشتباهی نکرده است. معاویه با برداشتن یک "واو" می‌‌خواست از قرآن اینگونه سو ء استفاده کند؛ اما ابوذر در برابر این تحریف لفظی و معنوی قرآن غرید و در مقابل چنین خیانتی ایستاد؛ چون معنای درست آیه با واو اینگونه می‌‌شود که دو دسته جهنمی هستند؛ دسته اول: احبار یهودی و رهبان مسیحی با آن خصوصیاتی که در آیه ذکر شده است (مثل خوردن مال مردم) و دسته دوم: مسلمانان و غیر مسلمانانی که ثروت کلان به دست آورده‌اند و از انفاق آن خود داری می‌‌کنند. در دوره‌های پس از رحلت پیامبر(ص) هر چند به سبب مخالفت و مقاومت برخی از اصحاب اجازه تحریف لفظی قرآن داده نشده و برخی از روایات که در کتب اهل سنت یا حتی شیعه درباره تحریف آمده، یا اصولا غیر قابل پذیرش است یا مراد از آن تحریف معنویی است. البته در صحیح مسلم و بخاری روایاتی از عمر خطاب و دیگران نقل شده که در آیات قرآن تحریف لفظی انجام شده و مثلا آیه «الشیخ و الشیخة فارجموهما إذا زنیا؛ اگر پیرمرد و پیرزن زنا کردند، او را سنگسار کنید». در قرآن بوده و تحریف و حذف لفظی شده است. یا این که در قرآن آیه «أن لا ترغبوا عن آبائکم فأنه کفر بکم أن ترغبوا عن آبائکم؛ مسلمانان از پدرانتان بیزاری نجوئید و این کفر است دوری از پدرانتان» بوده که حذف شده است.[۸]

همین مشکل در صحیح مسلم است که معتقد است که تحریف لفظی در قرآن انجام گرفته است که خلاف اتفاق مسلمین است.[۹] ام المؤمنین عایشه روایت می‌‌کند که: قد نزلت آیة الرجم و رضاعة الکبیرة عشرا و لقد کان فی صحیفة تحت سریرتی، فلما مات رسول الله تشاغلنا بموته، دخل داجن فأکلها؛ در زمان رسول اکرم نازل شد آیه رجم و رضاعه کبیر، و این را نوشته بودیم در برگه ای و من زیر تختم گذاشته بودم، وقتی رسول اکرم از دنیا رفت، ما مشغول دفن او بودیم که یک بزی آمد و آن آیه را خورد.[۱۰]

البته در برخی از کتب شیعی نیز برخی از روایات درباره تحریف آمده است که یا از نظر رجالی دارای اشکال است یا این که مراد از آن تحریف معنوی است؛ چراکه تحریف معنوی همواره امکان پذیر است؛ زیرا می‌‌توان معانی الفاظ را تغییر داد، چنان که در طول تاریخ این اتفاق افتاده است. بسیاری از کلمات و الفاظ در عربی امروز معانی دیگری دارند؛ زیرا شرایط زمان و متقضیات عصر موجب می‌‌شود تا تغییرات معنایی در الفاظ انجام گیرد. مثلا کلماتی چون تجدیف یا انسحاب و مانند آن معنایی دیگری یافته است که در گذشته مراد و مقصود وضع و یا استعمالی لفظ نبوده است. از این روست که گفته می‌‌شود برای فهم معنای لفظ می‌‌بایست به کتب معتبر لغوی قدماء رجوع کرد. بر همین اساس نمی‌توان به کتاب لغت المنجد برای فهم الفاظ قرآن مراجعه کرد.[۱۱]

جهاد علمی علیه تحریف معنوی قرآن

شکی نیست که افکار و عقاید مسلمانان بر گرفته از قرآن است، اما مشکل جدی که وجود دارد آن است که همواره دست تحریف معنوی در کار بوده است تا الفاظ قرآن و ایات آن بر معنایی باشد که بتواند اصحاب زر و زور و تزویر را خشنود سازد. پیامبر(ص) می‌‌فرماید که همه آیات قرآنی که درباره یهود وارد شده طابق النعل بالنعل در حق امت اسلام نیز تحقق می‌‌یابد و همان‌گونه که آنان دست به تحریف کتب آسمانی خود از تورات و انجیل زدند،[۱۲] مسلمانان نیز این گونه عمل می‌‌کنند و با کتمان حق از طریق جزء جزء قراردادن قرآن[۱۳] و روش‌های دیگر مقاصد پلید خود را عملی می‌‌سازند. تحریف معنوی قرآن همواره در دستور کار منافقان بوده است.

امامان معصوم(ع) از همان آغاز یعنی پس از رحلت پیامبر(ص) کوشیدند تا با بیان حقایق قرآنی جلوی کتمان حق و تحریف معنوی را بگیرند. این در حالی بود که منافقان قدیم و جدید، با بهره‌گیری از جهالت مردم و تفسیر به رای قرآن، آموزه‌های باطل خود را در جامعه نهادینه سازند. معاویه در طول خلافت خویش بر آن بود تا یک دیدگاه کلامی مبتنی بر مشروعیت قدرت سیاسی ظالمانه و جائرانه خود به نام جبر را در جامعه اسلامی نهادینه کند. این گونه است که با تحریفات معنوی آیات قرآن، مردم را به پذیرش جبری حکومت ظالم و جائر خود وادار کرد.

دیگر خلفای پس از پیامبر(ص) نیز بر آن بودند تا برای مقاصد دنیوی خویش از طریق تحریف معنوی قرآن و ایجاد شبهات در حقایق و محکمات، فتنه‌گیری کرده و اجازه ندهند تا حقیقت آشکار و ایشان رسوا شوند. اینان بر خلاف دستور آیه ۷ سوره آل عمران و آیه ۴۳ سوره نحل و آیات دیگر به جای مراجعه به «راسخون فی العلم» و «اهل الذکر» با کنار گذاشتن محکمات و مراجعه به متشابهات قرآنی، مسیر فکری و رفتاری مردم را تغییر داده و چیزی دیگر را به نام آموزه‌های قرانی اسلام به مردم بیاموزند. امام صادق(ع) با ایجاد دانشگاه علمی کوشید ضمن نقد تفکرات ضد قرآنی، آموزه‌های قرآنی را تبیین کرده و حقایق آن را به گوش مردمان برساند. از این روست که گاه به صراحت بیان می‌‌کرد که در این ایه تحریف معنوی رخ داده است و مراد از آیه معنایی که گفته شد نیست بلکه معنای حقیقی آن ایه این است. از این روست که بخشی از روایات تفسیری ایشان به شکل مزجی بیان می‌‌شود تا نشان دهد که مراد از معنای آیه حقیقتی است که با تغییرات در معنای لفظ دگرگون شده است. این بخش همان روایاتی است که برخی از مخالفان تشیع و امام صادق(ع) از آن به تفکر تحریف لفظی قرآن در مذهب تشیع یاد می‌‌شود؛ در حالی که آن چه در شکل مزجی از امام(ع) نقل می‌‌شود، تبیین تحریف معنایی است که از سوی مخالفان و منافقان انجام گرفته است و امام(ع) می‌‌کوشد تا حقیقت آموزه‌های قرآنی را این گونه بیان و آشکار سازد.

از آن جایی که بیش‌ترین تحریف نخست در حوزه کلامی و عقاید انجام گرفته و موجبات تغییر نگرش و رفتار در حوزه فقه و عملی را فراهم آورده است، امام بیش‌ترین توجه را به این حوزه دارد و بسیاری از سخنان و آموزه‌هایی ایشان در این حوزه است؛ چراکه مردم سبک زندگی و فقه عملی خود را بر اساس افکار و عقاید کلامی خود سامان می‌‌دهند و اگر به تصحیح و اصلاح عقاید اقدام نشود نمی‌توان امید داشت که در حوزه عمل و فقه مسیر درستی را انتخاب کرده و بپیمایند. جهاد عملی که امام(ع) به عنوان جهاد کبیر با بهره‌گیری از آموزه‌های قرآنی در پیش گرفته بود، زمینه و بستری را فراهم آورد که حتی برخی از اهل سنت نیز در برابر عقاید کلامی خلفا و علمای وابسته به دربار ایستادند و نهضت‌های علمی چون اعتزالی را ساماندهی کردند. امام صادق(ع) در زمانی می‌‌زیست که هر کسی بی‌آنکه از قرآن آموخته باشند، از قرآن و افکار واحکام قرآنی می‌‌گفت؛ چنان که امام صادق(ع) به ابوحنیفه اعتراض کرد که با آنکه ناسخ و منسوخ و مطلق و مقید قرآن را نمی‌داند، به چه مجوزی به تفسیر قرآن و بیان عقاید و احکام آن می‌‌پردازد.

در روایات است که روزی ابوحنیفه رییس مذهب اهل سنت (حنفیه) به حضور امام صادق(ع) رسید. امام صادق از ابوحنیفه پرسید: تو بر چه مدرک و اساسی بر پیروانت فتوا می‌‌دهی؟

ابوحنیفه گفت: به کتاب خدا (قرآن) فتوا می‌‌دهم. امام: آیا از کتاب خدا آگاهی داری؟ ناسخ و منسوخ و آیات محکم و متشابه را تشخیص می‌‌دهی؟

ابوحنیفه: آری. امام: از این آیه خبر بده که منظور چیست؟ ﴿وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ[۱۴] «و مقرر نمودیم در آن راه مسافت‌های معینی را ٬ سیر کنید در آن ٬ تمام شب و روز را با اطمینان خاطر» آیا این مسیر ٬ در آیه کدام مسیر است؟

ابوحنیفه: مراد ٬ مسافت بین مکه و مدینه است. روزی ابوحنیفه برای ملاقات با امام صادق(ع) در خانه امام آمد و اجازه ملاقات خواست، امام اجازه نداد.

ابوحنیفه گوید: دم در، مقداری توقف کردم تا اینکه عده ای از مردم کوفه آمدند، و اجازه ملاقات خواستند، به آنها اجازه داد، من هم با آنها داخل خانه شدم، وقتی به حضورش رسیدم گفتم: شایسته است که شما نماینده‌ای به کوفه بفرستید و مردم آن سامان را از ناسزا گفتن به اصحاب محمد نهی کنی، بیش از ده هزار نفر در این شهر به یاران پیامبر ناسزا می‌‌گویند. امام: مردم از من نمی‌پذیرند.

چگونه ممکن است سخن شما را نپذیرند در صورتیکه شما فرزند پیامبر خدا هستید؟ امام: تو خودت یکی از همانائی هستی که گوش به حرف من نمی‌دهند مگر بدون اجازه من داخل خانه نشدی، و بدون اینکه بگویم نه نشستی، و بی‌اجازه شروع به سخن گفتن ننمودی؟ شنیده‌ام که تو بر اساس قیاس فتوا می‌‌دهی؟ آری.

امام: وای بر تو اولین کسی که بر این اساس نظر داد شیطان بود، وقتی که خداوند به او دستور داد که بر آدم سجده کند، گفت: من سجده نمی‌کنم زیرا که مرا از آتش آفریدی، و او را از خاک «و آتش گرامی‌تر از خاک است». «سپس امام برای اثبات بطلان(قیاس) مواردی از قوانین اسلام را که برخلاف این اصل است ذکر نمود و فرمود»:

بنظر تو کشتن کسی به ناحق مهمتر است یا زنا؟

ابوحنیفه: کشتن کسی به ناحق.

امام: «بنابراین اگر عمل کردن به قیاس صحیح باشد» پس چرا برای اثبات قتل، دو شاهد کافی است، ولی برای ثابت نمودن زنا چهار گواه لازم است؟ آیا این قانون اسلام با قیاس توافق دارد؟ نه.

امام: بول کثیف‌تر است یا منی؟ بول. امام: پس چرا خداوند در مورد اول مردم را به وضو امر کرده ولی در مورد دوم دستور داده غسل کنند؟ آیا این حکم با قیاس توافق دارد؟ نه.

امام: نماز مهمتر است یا روزه؟ نماز. امام: پس چرا بر زن حائض قضای روزه واجب است ولی قضای نماز واجب نیست؟ آیا این حکم با قیاس توافق دارد؟ نه.

امام: شنیده‌ام که این آیه را[۱۵] چنین تفسیر می‌‌کنی که: خداوند مردم را از غذاهای لذیذ و آبهای خنک که در فصل تابستان می‌‌خورند مؤاخذه می‌‌کند؟ درست است من این آیه را اینطور معنا کرده‌ام.

امام:اگر مردی ترا به خانه‌اش دعوت کند و با غذای لذیذ و آب خنکی از تو پذیرائی کند و بعد برای این پذیرائی به تو منت گذارد،‌درباره چنین کسی چگونه قضاوت می‌‌کنی؟ می‌‌گویم آدم بخیلی است. امام: آیا خداوند بخیل است «تا اینکه روز قیامت در مورد غذاهایی که به ما داده، ما را مورد مؤاخذه قرار دهد؟» پس مقصود از نعمت‌هایی که قرآن می‌‌گوید انسان مؤاخذه می‌‌شود چیست؟

امام: مقصود نعمت دوستی ما خاندان رسالت است.[۱۶]

امام به حاضران رو کرد و فرمود: شما را به خدا سوگند می‌‌دهم ٬ آیا شده که شما در راه مکه و مدینه بروید و از قتل و دزدی اموال ایمن نباشید؟ گفتند: آری. فرمود: وای بر تو ای ابوحنیفه، خداوند جز حق نمی‌گوید ٬ اگر منظور راه مکه و مدینه است می‌‌بایست طبق آیه (آمنین) ایمن باشد ٬ پس منظور بین مکه و مدینه نیست ٬ بلکه منظور ولایت ما است. ای ابوحنیفه! بگو بدانم منظور از آیه «و من دخله کان آمنا. هر که داخل این محل شد ٬ ایمن و محفوظ خواهد بود» آل عمران ۹۷ کدام محل است؟

ابوحنیفه: منظور خانه خدا کعبه و مکه است. امام متوجه حاضران شد و فرمود: شما را به خدا ٬ آیا می‌‌دانید که عبدالله بن زبیر و سعید بن جبیر وارد مکه شدند ولی از قتل ایمن نبودند. گفتند: آری می‌‌دانیم. امام فرمود: ای ابوحنیفه! وای بر تو ٬ خداوند دروغ نمی‌گوید ٬ منظور مکه نیست، بلکه ولایت ما است.

ابو حنیفه گفت: من به کتاب خداوند علمی ندارم٬ بلکه من به قیاس عمل می‌‌کنم. این در حالی است که ایشان علم خویش را منسوب به پیامبر(ص)‌ و قرآن دانسته و بارها به اشکال گوناگون بر آن اذعان می‌‌کند. قتیبه گوید مردی از امام صادق(ع) مسأله ای را پرسید، حضرت فرمودند: طبق فرمایش جدم رسول خدا(ص) حکمش چنان است. آن مرد گفت: طبق نظر خود شما اگر چنین و چنان باشد حکمش چیست؟ فرمودند: خاموش باش! هر جوابی که من به تو می‌‌گویم از قول رسول خدا(ص) است. ما از خود رایی نداریم.[۱۷]

این در حالی است که امام صادق(ع) به اصحاب و یاران خویش می‌‌آموخت که می‌‌بایست در عقاید و احکام دینی از منبع قطعی و یقینی برخوردار باشید و با فکر و رای و قیاس و مانند آن نمی‌توان به ویژه احکام دینی را دانست. ابوبصیر گوید: به امام(ع) عرض کردم مطالبی برای ما پیش می‌‌آید که حکمش را از قرآن نمی‌فهمیم حدیثی هم فعلا از شما درباره آن مطلب به ما نرسیده که در آن نظر کنیم آیا می‌‌توانیم به رای و نظر خود در آن مطلب اجتهاد نمائیم و عمل کنیم فرمود: نه زیرا اگر درست رفتی پاداشی نداری و اگر خطا کنی بر خدا دروغ بسته‌ای.[۱۸] اینها تنها گوشه ای از جهاد علمی و کبیر امام صادق(ع) در برابر تحریفات معنوی است که نسبت به قرآن از سوی مخالفان انجام گرفته است. بیان همه ابعاد جهاد علمی و کبیر آن حضرت(ع) در این مقام ناشدنی است و به همین مقدار بسنده می‌‌شود.[۱۹]

منابع

پانویس

  1. ﴿قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَنْ يُصِيبَكُمُ اللَّهُ بِعَذَابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَيْدِينَا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ «بگو آیا برای ما جز یکی از دو نکویی را انتظار دارید؟ و ما برای شما انتظار داریم که خداوند شما را از سوی خویش یا به دست ما به عذابی دچار فرماید پس چشم به راه باشید که ما نیز با شما چشم به راهیم» سوره توبه، آیه ۵۲.
  2. الکافی، ج ۵، باب وجوه الجهاد، ص۹
  3. نگاه کنید: مجمع البیان، ذیل آیه
  4. ﴿فَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَجَاهِدْهُمْ بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا «پس، از کافران فرمان نبر و به (حکم) آن (قرآن) با آنان به جهادی بزرگ برخیز» سوره فرقان، آیه ۵۲.
  5. منصوری، خلیل، جهاد کبیر امام صادق.
  6. ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ «بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.
  7. تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر دمشقی، ج ۲، ص۳۵۳؛ العمدة عیون صحاح الاخبار فی مناقب امام الابرار، حافظ یحیی بن الحسن، ص۴۵۷؛ تاریخ الامم والملوک، ج ۳، ص۳۳۵
  8. صحیح بخاری،ج۸، ص۲۶، ح۶۹۱۸، کتاب المحاربین، باب رجم الحبلی
  9. نگاه کنید: صحیح مسلم،ج۴،ص۱۶۷، ح۳۴۸۷، کتاب الرضاع، ‌باب تحریم بخمس رضعات؛ و نیز صحیح مسلم،ج۳، ص۱۰۰، ح۲۴۶۶، کتاب الزکاة، ‌باب لو أن لإبن آدم وادیین
  10. سنن دار قطنی، ج۴، ص۱۰۵، کتاب الرضاع – سنن ابن ماجه، ج۱، ص۶۲۶ – المحلی ابن حزم، ج۱۱، ص۲۳۶ – معجم أوسط طبرانی، ج۸، ص۱۲ – درالمنثور سیوطی، ج۲، ص۱۳۵ – مسندأبی یعلی، ج۴، ص۳۲۳
  11. منصوری، خلیل، جهاد کبیر امام صادق.
  12. بقره، آیات ۷۵؛ نساء، ۴۶؛ مائده، آیات ۱۳و ۴۱
  13. ﴿الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ «آنان که قرآن را چند پاره کردند» سوره حجر، آیه ۹۱.
  14. «و میان آنان و شهرهایی که در آنها خجستگی نهاده بودیم شهرهایی به هم پیوسته پدید آوردیم و در آنها راه رفت و آمد را به اندازه (برقرار) کردیم (و گفتیم) شب‌ها و روزها در آنها با ایمنی سفر کنید» سوره سبأ، آیه ۱۸.
  15. در روز قیامت به طور حتم از نعمت‌ها سئوال می‌‌شوید. سوره تکاثر آیه ۸
  16. بحارالانوار، ج ۱۰، ص۲۲۰
  17. اصول کافی، ج۱، ص۷۴
  18. اصول کافی، ج۱، ص۷۶
  19. منصوری، خلیل، جهاد کبیر امام صادق.