دنیاداری
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
دنیاداری دینی
انسان تربیت یافته دین، چگونه در دنیا زندگی میکند؟ آیا دنیاداری او با دنیاداری انسانهای بیدین متفاوت است؟ الگوی دنیاداری دینی چیست؟ چنانکه در پیش گفته آمد، دین میتواند در همه حوزههای دنیایی زندگی انسان سخن بگوید، و در بسیاری از این حوزهها نیز به ویژه در گفتار و رفتار علوی شواهدی است. اینکبرای شناخت دنیاداری خاصی که دینآموزشداده، میتوان از سه روش ذیلبهره جست:
- امور دنیایی را مانند حقوق فردی و اجتماعی، اخلاق و فرهنگ تفکیک کرده، از سخنان حضرت امیر(ع) دنیاداری دینی و غیردینی را در هر حوزه بررسی کرد.
- دنیاداری دینی و غیردینی را در یک حوزه خاص از امور دنیایی ارائه داد؛ اما حوزهای را برگزید که اولاً با زندگی فردی و اجتماعی همه انسانها ارتباط داشته باشد؛ ثانیاً با دیگر حوزههای دنیایی مرتبط باشد؛ به گونهای که بتوان دیدگاه دین را در آن حوزهها نیز استشمام کرد.
- از همه امور دنیایی، یک جنبه مشترک را که اساسی و ریشهای نیز باشد برگزید و ملاک دینی و غیردینی آن جنبه را از سخنان حضرت امیر(ع) یافت. از این طریق میتوان دنیاداری دینی را از غیردینی در همه آن امور بازشناخت.
روش نخست کاملترین روش به نظر میرسد؛ اما اولاً از گنجایش مقاله خارج است و ثانیاً در بسیاری از این حوزهها مقالههای مستقلی در همین دانشنامه تهیه شده؛ از این رو، نویسنده از دو روش دیگر بهره میجوید.
در روش دوم با بررسی الگوی معیشتی اسلام از دیدگاه امام، دنیاداری خاصی که اسلام در این حوزه ارائه داده است، بیان میشود. این روش در ظاهر به معیشت اختصاص دارد؛ اما از آنجا که الگوی معیشتی با اخلاق، فرهنگ و حقوق فردی و اجتماعی ارتباط تنگاتنگی دارد، میتوان دیدگاه اسلام را در آن حوزهها نیز احساس کرد. در روش سوم (با عنوان نگاهی دیگر به دنیاداری دینی) هدف انسان که محوریترین جنبه از همه امور دنیایی است، بدون اختصاص به امری خاص از امور دنیایی، از سخنان حضرت بررسی و از این طریق، ملاک اصلی تمییز دنیاداری دینی از غیردینی روشن میشود. با پیمودن دو روش اخیر، گرچه دنیاداری غیردینی را نیز میتوان شناخت، بررسی سخنان حضرت در شناساندن دنیاداری غیردینی به صورت عام و بدون اختصاص به حوزهای خاص از امور دنیایی، میتواند در تکمیل شاخصهای تمییز دنیاداری دینی از غیر دینی در همه حوزههای دنیایی مفید باشد. روش مأنوس در طرح این مسئله، تقسیم الگوهای دنیاداری به سه قسم فقر، غنا و کفاف است[۱]. در این روش، نخست ارزشهای مثبت و منفی هر یک از این سه الگو، از دیدگاه دین بررسی، و الگوی دینی دنیاداری تعیین میشود. این روش دو ضعف دارد: ضعف نخست اینکه دنیاداری را فقط از زاویه اقتصادی لحاظ کرده و زوایای دیگر آن مانند فرهنگ، اخلاق و حقوق اجتماعی و فردی نادیده گرفته شده است[۲]. ضعف دوم اینکه از زاویه اقتصادی نیز بین دو حوزه متفاوت دنیاداری، یعنی مصرف و بهرهمندی از دنیا و کار (و به تبع آن، ثروت) خلط میشود.
در این نوشتار، نخست به دلیل اهمیت حوزهٔ اقتصاد و نیز به دلیل توسعهای که میتوان از عناوین این بحث برای دیگر حوزهها استنباط کرد[۳]، از همین روش مأنوس پیروی، و ضعف دوم را با جدایی دو حوزهٔ مصرف، و کار و ثروت جبران میکنیم. برای مصرف، سه الگوی رفاه، قتر و کفاف وجود دارد. کفاف، بهرهمندی شخص از دنیا به اندازه نیاز متعارف خود است. مقصود از نیاز متعارف، شأن و موقعیت اجتماعی فرد است. در موقعیت اجتماعی هر فرد، هم ویژگیهای شخصی او و هم ویژگیهای معیشتی جامعهاش (سطح معیشت عموم مردم) لحاظ میشود[۴]. گذران زندگی هر کس متناسب با شأناو، به اندازه «کفاف» خواهد بود. آن کس که گذرانِ زندگیاش بیشتر از کفاف او است، در حد «رفاه»، و آنکه کمتر از کفاف است، زندگی را در حد «قتر» و سختی میگذراند.
برای کار و ثروت نیز سه الگو بیان میشود: «غنا» که صاحب آن، بیش از حد کفاف خود دارد و میتواند مرفه زندگی کند؛ «فقر» که کمتر از کفاف دارد و زندگیاش در حد قتر و سختی است؛ و «کفاف» که داراییاش به اندازه نیاز متعارف او است. شاید گمان شود. که جدایی حوزه کار و ثروت از مصرف، بیثمر است؛ زیرا الگوی کار و ثروت بر اساس الگوی مصرف تعیین میشود؛ اما خواهیم گفت که ملاک تعیین این دو الگو از دیدگاه اسلام متفاوت است.[۵]
الگوی دینی مصرف و بهرهمندی از دنیا
قتر و ترک دنیا: چشمپوشی از دنیا همواره در جوامع بشری، از نشانههای بارز پارسایی، خداخواهی و آخرتگرایی بوده است. هرگاه انسانها دنیا خواهی و دنیاگرایی را مایه تباهی خود دیدهاند، به عزلت رو آورده و دنیا را ترک کردهاند در منابع دینی اسلام نیز آیات و روایاتی وجود دارد که گویی انسان را به ترک دنیا میخواند. این آیات و روایات را میتوان در عناوین ذیل یافت.
۱. آنچه از بیارزشی دنیا نشان دارد: در سخنان حضرت علی(ع) دنیا نزد خداوند[۶]، پیامبر[۷]، و خود او[۸] بیارزش و بیمقدار است. افزون بر آن، تشبیههایی که دربارۀ دنیا به کار برده است، به روشنی بر بیارزشی دنیا دلالت دارد؛ مانند تشبیه دنیا به لقمۀ نیم خورده[۹]، برگ خشکیدۀ و باخیز[۱۰]، لاشه گندیده[۱۱]، کوچکتر از پر کاه خشکیده و تفالههای قیچی شده دامداران[۱۲]، برگ نیمجویده در دهان ملخ[۱۳]، بیارزشتر از آب بینی بزغاله[۱۴] و پستتر از استخوان خوکی در دست بیماری جذامی[۱۵].از این گونه روایات چنین برداشت میشود که انسان نباید از دنیای بیارزش بهره جوید. مطالعه جامع سخنان امام علی(ع) درباره دنیا به دست میدهد که بیارزشی دنیا از دیدگاه وی بیارزشی نسبی است، نه بیارزشی مطلق. مواهب دنیا در مقایسه با نعمتهای آخرت[۱۶]، و در برابر ارزشهای دینی، چون عدالت[۱۷]، و در ازای کرامت انسان[۱۸]، بیارزش است. نکوهش دنیا نیز فقط در دنیای بازدارنده از آخرت است؛ یعنی دنیایی که هدف نهایی انسان قرار گیرد[۱۹]، او را به خود مشغول و از آخرت و هر چیز دیگر رویگردان کند[۲۰]، انسان را اسیر خود سازد و خدا، آخرت، دین و حتی خود انسان را آن قدر کوچک کند که به دنیایش بفروشد[۲۱]. بیارزشی نسبی دنیا به هیچ وجه ترک دنیا را نتیجه نمیدهد.
۲. روایاتی که ترک دنیا را نمونه زهد میداند: در برخی از سخنان حضرت امیر(ع) نمونههایی برای الگوی زهد شناسانده شده است که به ترک دنیا و دوری از نعمتهای دنیا دعوت میکند[۲۲] و ترک دنیا را سیره انبیا به ویژه نبی اسلام(ص) معرفی کرده و آن را شایستۀ تأسی دانسته است[۲۳]. زهد از دیدگاه حضرت علی(ع) به معنای حسرت نخوردن بر از دست رفتهها و شادمان نشدن به رسیدهها است[۲۴] و بیشتر، نوعی نگرش به دنیا به شمار میآید تا روش زندگی؛ البته نگرش زاهدانه، بدون تردید در گزینش روش زندگی مؤثر است؛ اما الزاماً روش عزلت نشینی و فقرپیشگی و ترک دنیا را در پی ندارد. شاید نمونه آوردن زندگی پیامبران، و نیز طرز زندگی خود حضرت در جایگاه الگوی زهد، به دلیل ویژگی خاصرهبران دینی باشد؛ یعنی رهبران دینی جامعه که گاه رهبری سیاسی را نیز به دست میگیرند باید از چنین الگویی پیروی کنند.
حضرت امیر(ع) عاصم[۲۵] را از ترک دنیا نهی کرد. او پرسید: ای امیرمؤمنان! پس تو چرا با این لباس خشن و آن غذای ناگوار به سر میبری؟ امام فرمود: وای بر تو! من همانند تو نیستم. خداوند بر پیشوایانِ حق واجب کرده که خود را با مردم ناتوان همسو کنند تا فقر و نداری، تنگدست را به هیجان نیاورد و به طغیان نکشاند[۲۶].
۳. آنچه بر تنافی دنیا و آخرت دلالت دارد؛ دین انسان را به تأمین سعادت آخرتی دعوت میکند و اگر بهرهمندی از دنیا با سعادت آخرت منافات داشته باشد و جمع میان این دو ممکن نباشد، بهرهمندی از دنیا مورد تأیید دین نخواهد بود. حضرت امیر(ع) دنیا و آخرت را دو دشمن متعاند میشناساند که دوستی یکی باعث دشمنی دیگری، و نزدیک شدن به هر یک، سبب دور شدن از دیگری میشود[۲۷]. امام سجاد(ع) نیز دنیا و آخرت را به دو کفه ترازو تشبیه نمودهاند که چون یکی پایین، آید دیگری را بالا میبرد[۲۸].
اولاً دنیا و آخرت، در سخنان حضرت امیر(ع) همواره در برابر یکدیگر قرار ندارند؛ بلکه گاه دنیا در کنار آخرت، و گاه در مسیر آخرت قرار گرفته است. در این دو صورت، دنیا و آخرت با یکدیگر جمع شدهاند. دنیا در کنار آخرت، دنیایی است که دستکم مانع آخرت نباشد. اگر خداوند به مسلمان روزی فراوان دهد و او به خیانت و کارهای پست آلوده نشود و آخرت را نیز فراموش نکند، چنین دنیایی از دیدگاه حضرت نکوهیده نیست[۲۹]. دنیایی که در مسیر آخرت قرار دارد، موجبِ اعمال نیک میشود. چنین دنیایی نه تنها نکوهیده نیست، بلکه به جهت گرایش آخرتیاش پسندیده است[۳۰] و در روایات نیز به آن آخرت گفته میشود نه دنیا[۳۱].
ثانیاً مراد از دنیا در مقابل آخرت، دنیای بازدارنده از آخرت است که پیش از این توضیح داده شد. پس، از دیدگاه حضرت امیر(ع) دنیا یا از آخرت باز میدارد که در مقابل آن قرار دارد و نکوهیده است؛ یا بازدارنده نیست که در این صورت، یا مددکار آخرت است که پسندیده است و به آن آخرت میگویند؛ یا نه بازدارنده است و نه مددکار (در حد مباحات به معنای اخص) که در کنار دنیا، است نه مقابل آن؛ نه نکوهیده است و نه ستایش شده.
۴. آنچه بر ستایش فقر دلالت دارد: فقر در برخی روایات، خوب یا نشانه امری پسندیده شناسانده شده است؛ مانند سخن امام صادق(ع) که افزایش ایمانِ بنده را موجب بیشتر شدن تنگ دستیاش در معاش معرفی کرده[۳۲]، یا گفتار حضرت رسول(ص) در نکوهش انسان که چرا فقر را دوست ندارد؛ در حالی که باعث آسان شدن حساب در آخرت است[۳۳]. پیامبر فقر را فخر خود دانسته است.[۳۴] افزون بر این، پاداشی که به صبر و رضا و شکر در برابر فقر داده میشود[۳۵]، برای غیر فقیر قابل دستیابی نیست.
حضرت علی(ع) در برخورد با علاء بن زیاد حارثی که خانه بسیار مجلل و بزرگی داشت فرمود: اولاً فقری که در سخن امام صادق(ع) با افزایش ایمان بنده فزونی مییابد، و نیز فقری که به صبر و رضا و شکر در برابر آن، پاداش تعلق میگیرد، فقر غیر اختیاری است؛ یعنی فقری که بنده، خود را به آن دچار نکرده باشد، و از آنجا که این نوشتار در صدد شناخت اندیشه امام علی(ع) برای توصیه الگوی دینی بهرهمندی از دنیا است، هرگز فقر اختیاری را الگوی بهرهمندی از دنیا نخواهد دانست. آسان شدن حساب فقیر در آخرت نیز به فقر غیر اختیاری مربوط است.
ثانیاً فقری که رسول خدا آن را فخر خود شناسانده است، فقر مادی نیست؛ بلکه احساس فقر و نیاز به خداوند است. مجلسی فقر در این روایت را به همین معنا گرفته، میافزاید: نبی اکرم(ص) از میان پیامبران، فقر را افتخار خود دانست؛ با اینکه آنان نیز در این فقر با او شریک بودند؛ به این دلیل که توحید او و اتصال او به حضرت حق و انقطاعش به سوی او از دیگر پیامبران بالاتر بود؛ پس فقر او نیز به خداوند از فقر دیگر پیامبران کاملتر و تمامتر است[۳۶].
ثالثاً فقر در سخنان حضرت امیر(ع) همواره نکوهش شده است. او فقر را مرگ بزرگتر دانسته[۳۷]، آن را مایه نقصان دین و سرگردانی عقل و باعث دشمنی میداند[۳۸] و از خداوند میخواهد که آبرویش را با فقر نریزد[۳۹].
رابعاً سرزنش فقر، زمانی است که الگوی ثروت قرار گیرد، نه الگوی مصرف، و به دلیل مفاسدی است که در پی دارد؛ از این رو نکوهش آن شامل الگوی زاهدانه بهرهمندی از دنیا که برای رهبران دینی و سیاسی ارائه شد، نمیشود.
رفاه: بیگمان آن اندازه که در پندها سخن از ترک دنیا رفته، به رفاه، گشایش رزق و آسایش ترغیب نشده است. این بدان سبب است که جاذبههای رنگارنگ دنیا، انسان را بیش از حد به سوی خود میخواند و پند دهندگان را بر آن میدارد که برای تعدیل انسان، از دنیا بد بگویند و او را به ترک دنیا دعوت کنند؛ با وجود این، در منابع دینی به بهرهمندی از مواهب دنیا ترغیب شده است که گاه از آن، الگوی رفاه برداشت میشود. این ترغیبها را میتوان در عناوین ذیل یافت:
۱. کسب مواهب دنیا مطلوب است: خداوند زمین را به گونهای آفرید که انسان بتواند روزی خود را از آن بردارد، و در قرآن، او را به کسب روزی ترغیب کرده است: «او کسی است که زمین را برای شما رام کرد. بر شانههای آن راه بروید و از روزیهای خدا بخورید»[۴۰]. حضرت امیر(ع) نیز فرموده است: «از رحمت خدا به دور باد کسی که آب و خاک بیابد و باز فقیر و مستمند بماند»[۴۱]. در این روایت سستی و کوتاهی در کسب روزی نکوهش شده است. حضرت امیر(ع) در جای دیگر این نکته را با استناد به آیه قرآن نیز بیان کرده است. خداوند متعال میفرماید: ﴿هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا﴾[۴۲]. خداوند سبحان ما را با این آیه آگاه میسازد که به مردم فرمان آبادی داده است تا این کار، وسیلهای برای معیشتشان باشد و با حبوبات و محصولات و نظایر آنکه از زمین بیرون میآید و خدا آن را معاش خلایق قرار داده، زندگی کنند[۴۳].
این آیات و روایات، طلب دنیا در حد کفاف را نیکو میداند؛ اما مطلوب بودن آن بیش از حد کفاف را اثبات نمیکند. روایاتی وجود دارد که از آنها مطلوب بودن دنیا بیش از حد کفاف استفاده شده است. این روایات که از امام صادق(ع) و امام باقر(ع) رسیده، به دو دسته قابل تقسیم است: دسته نخست، طلب دنیا را به انگیزه احسان به همسایگان[۴۴]، انجام کارهای نیک[۴۵]، آینده نگری برای خانواده[۴۶]، و ترک بیکاری و پرهیز از معایب بیکاری[۴۷]، سفارش کرده است. در این روایات، اولاً طلب دنیا به انگیزه کارهای دیگری مطلوب شمرده شده و مطلوبیت آن، غیری است و ثانیاً در هیچ یک از این روایات، مصرف به اندازه رفاه سفارش نشده؛ بلکه دارایی بیش از حد کفاف به دلیل مصرف در امور دیگر یا مصرف در آینده توصیه شده است. دسته دوم، نفس طلب دنیا بیش از کفاف را مطلوب دانسته است. محمد بن عذافر میگوید: امام صادق(ع) هزار و هفتصد دینار به پدرم داد و فرمود: با آن برای من تجارت کن و من به سود آن رغبتی ندارم با آنکه سود، خواستنی و مرغوب است؛ اما دوست دارم خدای عزیز و جلیل مرا ببیند در پی فوایدی میروم که او قرار داده است[۴۸].
در این روایت، طلب دنیا مطلوب نفسی شناسانده شده است[۴۹]؛ اما باز مانند روایات دیگر بر مصرف به حد رفاه دلالتی ندارد. چنان که در توضیح این روایات گفته شد، هیچ یک از آنها مطلوبیت مصرف بیش از کفاف را ثابت نمیکند، و فقط مطلوبیت طلب دنیا برای کفاف و در برخی موارد بیش از آن را به اثبات میرساند. اینکه با ثروت بیش از کفاف چه باید کرد و آیا زندگی را به حد رفاه میتوان رساند یا به مصارف دیگر روی آورد، در بحث الگوی کار و ثروت (عنوان ۱-۲) مطرح خواهد شد.
۲. مواهب دنیا، پاداش دینداری است: حضرت امیر(ع) میفرماید: و همانا خدا، آمرزش خواستن را وسیله همیشگی فرو ریختن روزی، و موجب رحمت آفریدگان قرار داد و فرمود: «از پروردگار خود آمرزش بخواهید؛ چراکه آمرزنده است. برکات خود را از آسمان بر شما فرو میبارد، و با بخشش داراییهای فراوان و فرزندان، شما را یاری میدهد و باغستانها و نهرهای پر آب را در اختیارتان مینهد»[۵۰]. رسول خدا نیز صله رحم را مایه گشایش در روزی شناسانده است[۵۱]. از این آیات و روایات به دست میآید که فراوانی روزی چنانکه از دید مردم مطلوب است، از دید خداوند نیز پسندیده است و دینداری نه تنها با گشایش روزی منافات ندارد، بلکه با آن ملازم است. از سوی دیگر، گاه محرومیت از مواهب دنیایی کیفر اعمال زشت و بیدینی معرفی شده است. حضرت امیر(ع) فرمود: خدا بندگان خود را هنگام گناه، با کمبود میوهها و جلوگیری از نزول برکات، و بستن در گنجهای خیرات آزمایش میکند؛ برای آنکه توبه کنندهای باز گردد، و گنهکاری، دل از گناه بکَند، و پند گیرندهای پند گیرد، و بازدارنده، راه نافرمانی را بر بندگان خدا ببندد[۵۲].
اولاً در برابر این آیات و روایات، ادلهای وجود دارد که پاداش بودن نعمتهای دنیا برای مؤمنان و نیز کیفر بودن محرومیت از آن را برای کافران انکار میکند. حضرت امیر(ع) میفرماید: «خداوند متعال دنیا را پاداش دوستان خود نپسندید و آن را جایگاه کیفر دشمنان قرار نداد»[۵۳]. در اندیشه حضرت علی(ع)، گاه نعمتهای دنیا نه به دلیل پاداش، بلکه برای آزمایش یا استدراج و امهال به بندگان داده میشود[۵۴]. آری، آیات مذکور به صورت موجبه جزئیه بر این نکته دلالت میکند که پاداشهای دنیایی (نعمتهای دنیا) گاه پاداش دینداری بندگان به شمار میرود و محرومیت از آنها به دلیل کفران آنها است. ثانیاً آیات مذکور گرچه به صورت موجبه جزئیه بر مطلوب بودن وسعت رزق دلالت میکند، این وسعت رزق که در آیات و روایات مذکور آمده است، به هیچ وجه انسان را به سوی توسعه در رزق دعوت نکرده و حتی انجام اعمال نیک و دینداری را نیز به انگیزه وسعت رزق سفارش نفرموده است؛ لذا نمیتوان به اینگونه آیات به صورت الگوی مصرف استشهاد کرد. ثالثاً حتی اگر از ادله مذکور مطلوب بودن ثروت بیشتر برای رفاه را استفاده کنیم، این مطلوب بودن مطلق نبوده، به قیودی محدود است که در بحث الگوی ثروت ذکر خواهد شد.
۳. حکومت، مأمور تأمین رفاه جامعه است: حضرت امیر(ع) یکی از وظایف حکومت را تأمین رفاه جامعه دانسته و در فرمان خود به مالک اشتر فرموده است: پس، روزی فراوان بر آنان کارگزاران ارزانی دار که با گرفتن حقوق کافی، در اصلاح خود بیشتر میکوشند و با بینیازی، دست به بیت المال نمیزنند، و اتمام حجتی بر آنان است، اگر فرمانت را نپذیرفتند یا در امانت تو خیانت کنند[۵۵].
از این روایت، دو نکته برای پسندیدگی رفاه به دست میآید: نکته نخست: رفاه در اصلاح نفس مؤثر است و باعث دوری از سوء استفادههای مالی میشود. این نکته گرچه در فرمان حضرت علی(ع) درباره رفاه کارگزاران است، فرقی بین آنان و دیگران در این زمینه وجود ندارد.
نکته دوم: حکومت باید رفاه کارگزاران خود را تأمین کند تا اولاً کارایی آنان افزایش یابد و ثانیاً احساس مسئولیت شدیدتری دربارهٔ وظایف خود کنند. این نکته نیز قابل سرایت به دیگر افراد جامعه است، و به کارگزاران حکومت اختصاص ندارد.
اولاً در هیچ یک از این دو نکته، مطلوبیت رفاه، مطلوبیت نفسی نیست و برای مطلوبیت امور دیگری، به آن امر شده است.
ثانیاً تأثیری که رفاه در اصلاح نفس و دوری از سوء استفادههای مالی دارد، در کفاف نیز موجود است.
ثالثاً اگر حکومت، وظیفه تأمین رفاه افراد جامعه را به عهده دارد، بدان معنا است که باید زمینه رفاه، یعنی غنا را برای افراد جامعه فراهم سازد؛ اما آیا به افراد جامعه نیز سفارش میشود که در حد رفاه زندگی کنند؟ گویا تمام فوایدی که در این سخن برای فراوانی روزی گفته شده، در دارایی بیش از کفاف تأمین میشود؛ اما توصیه مصرف شخصی تمام این دارایی، نکته دیگری است که از آن استفاده نمیشود.
رابعاً انسانها از جهت زمینههای تربیتی و تکامل روحی، در یک مرتبه نیستند. چه بسا انسانهایی که جز با رفاه به اصلاح نفس نمیرسند، و انسانهایی که رفاه، آنان را به فراموشی خدا و آخرت میکشاند. دین، رفاه را تجویز کرده؛ اما انسانها را در انتخاب آن آزاد گذاشته است (آن را حرام نکرده است) اگر ثروتمندان اصلاح نفس خود را فقط در مصرف ثروت در حد رفاه میبینند، دین، آن را اجازه داده است، وگرنه سفارش دین به مصرف بیش از کفاف نیست. اگر در سرزنشهای امام علی(ع) برای رفاهزدگی کارگزارانش دقت کنیم[۵۶]، این نکته به دست میآید که مصرف شخصی ثروت بیش از کفاف، از دیدگاه وی ناپسند است؛ گرچه آن را عمل حرامی نداند یا حکومت را به ایجاد زمینه رفاه آنان موظف کند. وظیفه حکومت بر اساس مصالح کلان جمعی و اجتماعی، و وظیفه فرد، تابع مصالح خود او است[۵۷].
کفاف: آنچه در نکوهش فقر یا مطلوب بودن بهرهمندی از نعمتهای دنیا گفته شد، نیکویی کفاف در بهرهمندی را اثبات میکند. حضرت امیر(ع) درباره دنیا میفرماید: و به قدر ضرورت از دنیا برداشتن، از جمعآوری سرمایه فراوان بهتر است. آنکه از دنیا فراوان بردارد، به فقر محکوم است، و آن کس که خود را از آن بینیاز انگارد، در آسایش است[۵۸]. خوشا به حال کسی که به یاد معاد باشد، برای حسابرسی قیامت کار کند، با قناعت زندگی کند و از خدا راضی باشد[۵۹]. از سوی دیگر، گردآوری مال بیش از حد کفاف را نکوهش فرموده، آن را انبارداری دیگران خوانده است[۶۰]. از آنچه گفته شد، میتوان نتیجه گرفت که از دیدگاه حضرت امیر(ع) بهترین الگوی مصرف برای مردم، زندگی در حد کفاف است. آری، رهبران دینی و سیاسی بهتر است در حد پایینترین مردم زندگی کنند[۶۱].[۶۲]
الگوی دینی کار و ثروت
حال که بهرهمندی از دنیا به اندازه کفاف، الگوی مصرف در اسلام شناسانده شد، این پرسش مطرح میشود که کار و در پی آن ثروت در اسلام به چه مقدار مطلوب است؟ انسان تربیت یافته دین، چه مقدار در کسب و کار و تحصیل ثروت میکوشد؟[۶۳] در اینجا سه الگوی فقر، غنا و کفاف مطرح میشود. در بحث پیشین، دیدگاه حضرت امیر(ع) در نکوهش فقر اختیاری بیان شد، و به این نتیجه رسیدیم که فقر، هرگز به صورت الگوی ثروت توصیه نمیشود. اکنون به بررسی دیدگاه امام علی(ع) در غنا و کفاف به صورت الگوی کار و ثروت میپردازیم.
کفاف: از آنچه در باب کفاف به صورت الگوی مصرف ذکر شده، مطلوبیت کار و ثروت به اندازه کفاف نیز ثابت میشود؛ اما برای این که کفاف به صورت الگوی ثروت نیز شناسانده شود، باید افزون بر آن، ناپسند بودن کار و ثروت بیش از حد کفاف نیز که به آن غنا گفته میشود، اثبات گردد. از برخی سخنان امام علی(ع) به دست میآید که کار و ثروت بیش از حد کفاف مطلوب نیست. این سخنان را میتوان در عناوین ذیل دستهبندی کرد.
۱. کار و ثروت بیش از کفاف، کوششی بیهوده است: ای فرزند آدم! روزی دو گونه است: آنچه تو آن را میجویی و آنچه تو را میجوید که اگر به سراغش نروی، به سوی تو میآید؛ پس، اندوه سال خود را بر اندوه امروزت منه که برطرف کردن اندوه هر روز از عمر تو را کافی است. اگر سال آینده در شمار عمر تو باشد، همانا خدای بزرگ، در هر روز سهم تو را خواهد داد، و اگر از شمار عمر تو نباشد، تو را با اندوه آنچه کار است؟[۶۴]. ای فرزند آدم! آنچه را بیش از نیاز خود فراهم کنی، برای دیگران اندوختهای[۶۵]. اولاً این روایات به کار و ثروت برای مصرف ناظر است، و ثروت اندوزی برای مصرف بیشتر از کفاف و پسانداز را نکوهش کرده؛ اما در کار و ثروت برای امور دیگر سکوت میکند. ثانیاً سیره عملی خود حضرت در الگوی کار، با آن مخالف است. کاشت صد هزار نخل و حفر چندین حلقه چاه[۶۶]، به قطع، بیش از کفاف وی بوده است؛ در حالی که مصرف او همواره پایینتر از حد کفاف بود.
۲. ثروت بیش از کفاف فساد آور است: کار و ثروت به اندازه کفاف، انسان را از مفاسد فقر رهایی میبخشد، و ثروت بیش از کفاف، او را به فساد میکشاند. گرچه خود ثروت، هرگز مصداق فساد خوانده نشده، باعث آن شناسانده شده است. قرآن، فراوانی نعمت را باعث رویگردانی از خدا[۶۷] و عصیان[۶۸] میداند. حضرت علی(ع) نیز میفرماید: «کسی که به نوایی رسید، تجاوز کار شد»[۶۹]. حال که دارایی بیش از کفاف انسان را به طغیان میکشد، بهتر است ثروت نیز به اندازه کفاف باشد هم معایب فقر گریبانگیر او نشود و هم از مفاسد غنا به دور ماند.
ثروت، نه خود نکوهیده است و نه الزاماً فسادی به دنبال میآورد. آنچه باعث فساد میشود، نفس آدمی است. ثروت، مانند هر وسیله دیگر میتواند در جهت خیر یا شر به کار گرفته شود؛ از این رو، قرآن احساس بینیازی موجود در نفس انسان را علت طغیان میداند: «به یقین انسان طغیان میکند، از اینکه خود را بینیاز ببیند»[۷۰]. حضرت امیر(ع) نیز مستی ثروت را خطرناک دیده، مردم را از آن برحذر میدارد: «از مستی ثروت به خدا پناه برید که به زودی نمیپرد»[۷۱]. این آیه و روایت میتواند مقصود از آیات و روایاتی را که مال را سبب فساد شناسانده است، روشن سازد؛ پس، راه پرهیز از این مفاسد، ترک غنا نیست؛ چراکه غنا علت این مفاسد به شمار نمیرود؛ بلکه راه نجات در اصلاح نفس است؛ زیرا مستی غنا و احساس بینیازی از خداوند، از بیماریهای نفس است؛ لذا حضرت امیر(ع) مال را «ماده» ی شهوات نامید[۷۲]، نه خود شهوت. شهوت انسان را به طغیان میکشد. اگر از مال، درست بهرهبرداری شود، هرگز شهوات را برنمیانگیزد، آری، طی مسیر اعتدال در حالت غنا، دشوار است و پویندگان آن اندکند[۷۳]. ثروتی که حضرت علی(ع) با آن هزار بنده را آزاد کرد[۷۴]، و موقوفاتی[۷۵] که محل آن هم اکنون نیز به نام او باقی است، ثروتی اندک نبوده و برکات آن فراوان بوده است؛ با وجود این، معیشت شخصی حضرت، نه تنها از حد کفاف تجاوز نکرد، بلکه در سطح فقیران زمان خود بود.
آنچه گفته شد، به دست میدهد که کار و ثروت، اگر برای مصرف بیشتر از کفاف (رفاه) باشد، گرچه در مواردی جایز است، مطلوب نیست؛ اما به هیچ وجه ناپسند بودن ثروت بیش از کفاف را ثابت نمیکند؛ حتی از آنچه در باب رفاه (بند ۱-۱-۲) گفته شد، مطلوبیت غیری ثروت بیش از کفاف ثابت میشود؛ از این رو، در باب غنا به این مسئله خواهیم پرداخت که با ثروت بیش از کفاف چه باید کرد.
غنا: چنانکه در پیش گفته آمد، اندیشه حضرت علی(ع) در مطلوب بودن غنا ثابت شد؛ اما با توجه به اینکه الگوی مصرف از دیدگاه حضرت، کفاف است، ثروت زاید بر آن را چه باید کرد؟ شناخت انگیزههایی که حضرت علی(ع) برای کار و ثروت بیش از کفاف سفارش میکند، با اهداف اقتصادی اسلام ارتباط مستقیم دارد. اینک به آن بخش از اهداف اقتصادی اسلام که روشنگر این انگیزهها هستند، اشاره میکنیم:
۱. فقرزدایی: از آنجا که اسلام، فقر را نکوهیده و مایه تباهی میداند، برنامه فقرزدایی و رساندن جامعه به کفاف عمومی را در دستور کار خود قرار داده است. برای این منظور، دستگاه حکومتی اسلام و هم یکایک افراد جامعه مسئول خواهند بود. امام، هم نمایندگان خود را به هزینه کردن بخشی از بیت المال برای فقرزدایی فرمان میدهد و هم ثروتمندان را به احسان به دیگران دعوت میکند. حضرت در فرمان خود به مالک اشتر میفرماید: ای مالک! بدان که مردم از گروههای گوناگونند... قشر دیگر، طبقه پایین از نیازمندان و مستمندانند که باید به آنها بخشش و یاری کرد. برای تمام این قشرها [= نظامیان، کاتبان عمومی و خصوصی، قاضیان، کارگزاران، جزیه دهندگان و مالیات دهندگان، تاجران و بازرگانان، صاحبان صنایع و پیشهوران و نیازمندان] در پیشگاه خدا گشایشی است، و همه آنان به مقداری که امورشان اصلاح شود بر زمامدار حقی مشخص دارند[۷۶]. او درباره مسئولیت ثروتمندان میفرماید: خدا را بندگانی است که برای سود رساندن به دیگران؛ نعمتهای خاصی به آنان بخشیده تا آنگاه که دست بخشنده دارند، نعمتها را در دستشان باقی میگذارد، و هر گاه از بخشش دریغ کنند، نعمتها را از دستشان گرفته، به دیگران خواهد داد[۷۷]. اشکال: شاید اشکال شود که در این سخن و مانند آن، حضرت ثروتمندان را به کمک مستمندان دعوت میکند؛ اما غیر ثروتمندان را به ثروتمندی، سپس احسان آن دعوت نکرده است و آنچه ما در پی آنیم، دومی است، نه اولی.
پاسخ: اولاً سیره عملی حضرت که خود برای احسان به دیگران و فقرزدایی کار میکرد، در اثبات این مطلب کافی است. ثانیاً تأکید بر مسئولیت همگانی در برابر همه بندگان میرساند که از دیدگاه حضرت امیر(ع) هر کس توانایی کسب ثروت و رفع حوایج نیازمندان را داشته باشد و در این مورد کوتاهی کند، مسئول خواهد بود. امام فرمود: درباره بندگان خدا و سرزمینهای آنان تقوا پیشه کنید؛ زیرا شما در پیشگاه خدا حتی در برابر خانهها و حیوانات مسئول هستید. از خدا پیروی کنید و از فرمان خدا سر باز مدارید. اگر خیری دیدید، برگزینید، و اگر شر و بدی دیدید، از آن دوری کنید[۷۸]. پیش از این به روایاتی نیز از صادق و امام باقر(ع) اشاره کردیم که در آن، به طور صریح، به کار بیش از کفاف برای احسان به دیگران ترغیب شده بود.
۲. کار برای استقلال و قدرت اقتصادی حکومت: از آیات قرآن به دست میآید که حکومت اسلامی در تمام زمینهها، نه تنها باید مستقل و غیر وابسته به بیگانگان باشد[۷۹]، بلکه باید با تجهیز همه توان خود، قدرتی به دست آورد که دشمنانش را به هراس اندازد تا مبادا به سرزمین اسلامی چشم طمع دوزند[۸۰].
انجام این مهم به کار و کوشش همه افراد جامعه نیاز دارد. تأمین این هدف اقتضا میکند که هر فرد مسلمان، تمام کوشش خود را در جهت رشد اقتصادی، بلکه همه جانبه جامعه به کار گیرد؛ گرچه ثروت حاصل از آن به مراتب بیش از حد کفاف او باشد. این هدف حتی زمانی که جامعه اسلامی به کلی از مشکل فقر رها شده نیز به قوت خود باقی است. در چنین جامعهای، ارتقای سطح کفاف در جامعه اسلامی[۸۱] و مصارف بشر دوستانه اسلام برای ممالک غیر اسلامی به منظور تقویت الفت قلوب آنان با اسلام و مسلمانان[۸۲]، مصارف مطلوب ثروت خواهد بود.
محدودیتهای الگوی دینی کار: اهدافی که برای کار در جامعه اسلامی ذکر شد، شاید موهم این باشد که مسلمان باید تمام کوشش خود را معطوف کار و فعالیت اقتصادی کند؛ از این رو، توجه به محدودیتهای الگوی دینی کار ضرورت دارد. این محدودیتها عبارتند از:
۱. کار برای مصرف نباید چنان شتابزده و حرصآلوده باشد که شبیه دنیاپرستان شود. امام صادق(ع) فرمود: باید کوشش تو برای معاش، برتر از کسب کسی باشد که ضایع و تباه میسازد، و کمتر از کوشش آزمندی باشد که به دنیایش خشنود و دلبسته است[۸۳]. این روایت میفهماند کسی که میخواهد حاصل کار خود را فقط خود مصرف کند، باید به اندازه کفاف خود، کار کند؛ اما درباره کسی که میخواهد از حاصل کار خود در مصارف خیر نیز هزینه کند، سخنی نمیگوید.
۲. کار نباید مانع عبادت شود؛ چراکه هدف اصلی از آفرینش انسان عبادت[۸۴]، و هدف اصلی از معاش نیز تحصیل نیروی عبادت و بندگی است و حتی تأمین کفاف عمومی و تعدیل ثروت (عدالت اقتصادی) و قدرت حکومت اسلامی - گرچه هدفند- در مقایسه با هدف اصلی دین که عبادت و بندگی خدا به شمار میرود، مقدمه و زمینه سازند[۸۵]؛ پس کوشیدن برای معاش و حتی برای برقراری عدالت اقتصادی هرگز نباید مانع از پرستش خداوند شود[۸۶].
۳. کار و عبادت نباید تمام وقت انسان را به خود اختصاص دهد؛ چراکه خستگی و افسردگی وجود انسان ضعیف را فرا میگیرد و او را هم از کار و هم از عبادت باز میدارد؛ از این رو، حضرت علی(ع) سفارش میکند که برای نشاط و آمادگی بیشتر برای کار و عبادت، انسان بخشی از وقت خود را به تفریح و بهرهوری از حلال بپردازد. حضرت امیر(ع) فرمود: مؤمن باید شبانه روز خود را به سه قسم تقسیم کند: زمانی برای نیایش و عبادت پروردگار، زمانی برای تأمین هزینه زندگی، و زمانی برای واداشتن نفس به لذتهایی که حلال و مایه زیبایی است. خردمند را نشاید جز آنکه در پی سه چیز حرکت کند: کسب حلال برای تأمین زندگی، یا گام نهادن در راه آخرت، یا به دست آوردن لذتهای حلال[۸۷].[۸۸]
نگاهی دیگر به دنیاداری دینی
آنچه تا به حال درباره دنیاداری دینی گفته شد، به روش مأنوس طرح این مسئله، از زاویه اقتصادی و تحلیل دینی الگوهای مصرف و کار بود. حضرت امیر(ع) با روشی دیگر، دنیاداری دینی و غیر دینی را از یکدیگر جدا کرده است. این روش از معایب روش نخست، پاک است و همه شئون زندگی دنیایی را در بر میگیرد. حضرت فرمود: پس و مردم در دنیا دو گونه کار میکنند: یکی آنکه در دنیا برای دنیا کار میکند، دنیایش او را از آخرتش باز میدارد. او از تهیدستی بازماندگان خویش هراس دارد؛ اما از تهیدستی خویش در [آخرت] احساس خطر نمیکند؛ زندگانی خود را در راه سود دیگران از دست میدهد. و دیگری آنکه در دنیا برای آخرت کار میکند، و سهم او از نعمتهای دنیا بدون کوشش به او روی میآورد؛ پس بهره هر دو جهان را چشیده، مالک هر دو سرا میشود و چنان آبرویی در پیشگاه خدا مییابد که هر نیازی را از او بخواهد برآورده میسازد[۸۹].
آگاه باشید! دنیا خانهای است که ایمنی در آن، جز با زهد به دست نمیآید و هرگز آنچه برای خود دنیا باشد، رهایی بخش نخواهد بود. مردم به وسیله دنیا آزمایش میشوند؛ پس هر چیزی از دنیا را برای دنیا به دست آورند، از کفشان بیرون میرود و بر آن محاسبه خواهند شد، و آنچه را در دنیا برای آخرت تهیه کنند، به آن خواهند رسید، و با آن خواهند ماند[۹۰]. در این بیان، آنچه دنیاداری دینی را از غیر دینی جدا میکند، هدف دنیاداری است. اگر دنیا برای دنیا طلب شود، ناپسند، و اگر برای آخرت باشد، پسندیده است. آری، طلب دنیا برای آخرت به طور قطع در شیوههایی خاص و الگوهایی معین تجلی مییابد و طلب دنیا برای دنیاً حتما به گونهای مشخص ظهور مییابد. این نگاه، ملاک جدایی دنیاداری دینی را از دنیاداری غیر دینی در هدف دنیاداری میداند، و روش نخست، آن را در شکل دنیاداری که تجلی هدف است.[۹۱]
دنیاداری غیر دینی
پس از بیان دنیاداری دینی، خود به خودف دنیا داری غیر دینی روشن میشود؛ با وجود این، معیارهایی برای دنیاداری غیر دینی در سخنان حضرت امیر(ع) وجود دارد که از دو جهت مکمل این بحث است: جهت نخست اینکه برخی از معیارهای دنیاداری دینی را که در بحث پیش ذکر نشد[۹۲]، تکمیل میکند. جهت دوم اینکه بر معیارهای دنیاداری غیر دینی به طور مستقیم تصریح مینماید. این معیارها گاه در دنیاداری فرد و گاه در دنیاداری جامعه است. در اینجا بدون جدایی میان این دو، مؤلفههای مذکور را در عناوین ذیل بررسی میکنیم.
مشغول شدن به دنیا و غفلت از آخرت
امام در تقسیم مردم در دنیا فرمود: «یکی آن کس است که در دنیا برای دنیا کار میکند و دنیایش او را از آخرتش باز میدارد»[۹۳] و در نصیحت به عمروعاص فرمود: اما بعد، بیگمان دنیا انسان را از توجه به سرای آخرت باز میدارد و برای دنیا خواه با دست یافتن به هر چیز از دنیا، دری تازه از آزمندی و وابستگی به دنیا گشوده میشود[۹۴]. روشن است که دنیا انسان را به خود مشغول نمیکند و از آخرت باز نمیدارد؛ بلکه این انسانها هستند که خود را به دنیا مشغول میکنند و از غیر آن باز میمانند.[۹۵]
ترجیح دنیا بر آخرت
ترجیح دنیا بر آخرت از معیارهای دنیاداری غیر دینی است، و به صورتهای گوناگون تجلی مییابد. این تجلیات در سخنان حضرت امیر(ع) چنین آمده است: الف. انگیزههای دنیایی برای آنان محرکیت بیشتری در مقایسه با انگیزههای آخرتی دارد. امام در نکوهش دنیاگرایان غافل از مرگ میفرماید: «دنیا بیش از آخرت شما را تصاحب کرده و متاع زودرس دنیا بیش از متاع جاویدان آخرت شما را به حرکت واداشته است»[۹۶]. ب. در آباد کردن دنیا با نشاط، و در ساختن آخرت کسلند. در شناساندن مبغوضترین مردم نزد خدا فرمود: «اگر به آبادانی دنیا دعوت شود، با نشاط کار میکند و آنگاه که به ساختن آخرت خوانده میشود، کسل است»[۹۷]. ج دین و آخرت را به دنیا میفروشد. امام پس از خیانت یکی از فرمانداران[۹۸] خود به او فرمود: «دنیایت را به بهای ویرانی آخرتت آبادان میکنی و با گسستن از دین، فقط به خویشاوندان خویش میرسی»[۹۹]. او در حالی که فروش آخرت به دنیا را از صفات دنیا پرستان میداند، خرید آخرت به دنیا را از اوصاف یاران خود میخواند و در ستایش شهیدان جنگ صفین و توبیخ اطرافیانش میگوید: ... و بندگان نیکوکار خدا آماده کوچ کردن شدند، و دنیای اندک و فانی را با آخرت جاویدان تعویض کردند.... کجایند برادران من که بر راه حق رفتند و با حق درگذشتند؟ کجا است عمار....؟[۱۰۰].[۱۰۱]
استفاده از دین برای رسیدن به دنیا
دنیاداران غیر دینی، اگر از دین سخن میگویند یا به مظاهر دینی تظاهر میکنند، برای کسب دنیا و توجیه دنیاگراییشان است؛ چراکه غرض اصلی آنان دنیا است و دین را راه رسیدن به آن میدانند. حضرت علی(ع) هنگامی که عمار یاسر با مغیره بحث میکرد، به عمار فرمود: ای عمار! مغیره را رها کن؛ زیرا او از دین به مقداری که به دنیا نزدیکش کند، برگرفته و به عمد حقایق را بر خود پوشیده داشته تا شبهات را بهانه لغزشهای خود قرار دهد[۱۰۲]. او در شمارش چهار گروه منحرف دنیاگرا پس از رحلت حضرت رسول(ص) فرمود: گروهی دیگر، با اعمال آخرت، دنیا را میطلبند، و با اعمال دنیا، در پی کسب آخرت نیستند. خود را کوچک و متواضع جلوه میدهند. گامها را ریاکارانه و کوتاه بر میدارند. دامن خود را جمع کرده، خود را همانند مؤمنان واقعی میآرایند، و پوشش الهی را وسیله دو رویی و دنیاطلبی خود قرار میدهند و برخی دیگر، با پستی و ذلت و فقدان امکانات، از به دست آوردن قدرت دنیایی محروم ماندهاند که خود را به زیور قناعت آراسته و لباس زاهدان را پوشیدهاند. اینان هرگز در هیچ زمانی از شب و روز، از زاهدان راستین نبودهاند[۱۰۳]. از مجموع این چهار گروه که دو گروه آن در اینجا ذکر شد، به دست میآید که انحراف حقیقی آنان در تصاحب دنیا نیست؛ بلکه در میل و گرایش به تصاحب آن است؛ زیرا گروه آخر که به دلیل بیلیاقتی خود در مسابقه تصاحب دنیا، عقب و محروم ماندهاند- گرچه دنیا را ندارند - میل و گرایش به آن را دارند.[۱۰۴]
جدال برای تصاحب دنیا
در دنیاداری غیر دینی، طلب دنیا برای خود دنیا است[۱۰۵]. از سوی دیگر، دنیا ظرف تزاحم است؛ لذا در دنیاداری غیر دینی که دنیا مطلوب بالذات است، و دنیا برای دنیا طلب میشود، مسابقهای جدی برای تصاحب آن در میگیرد؛ مسابقهای که هر کس در آن پیروز شود، بهرهمند، و آنکه عقب ماند، محروم خواهد شد. در این مسابقه، قدرتمندان، ضعیفان را نابود میکنند یا از آنان بهره میکشند. حضرت امیر(ع) در وصف اهل دنیا فرمود: مبادا دل بستگی فراوان دنیاپرستان و تهاجم حریصانه آنان بر سر دنیا، تو را بفریبد.... همانا اهل دنیا چونان سگهای درنده، برای دریدن صید در شتابند. برخی به برخی دیگر هجوم میآورند، و نیرومندشان ناتوان را و بزرگترها کوچکترها را میخورند[۱۰۶].
وی در نکوهش دنیاگرایی اطرافیانش فرمود: آنان در به دست آوردن دنیای پست بر هم سبقت میگیرند، و چونان سگهای گرسنه، این مردار گندیده را از دست یکدیگر میربایند[۱۰۷].[۱۰۸]
حاکم نبودن فداکاری و عشق و خیراندیشی در روابط
گفته شد که در دنیاداری غیر دینی، طلب دنیا برای خود دنیا است و دنیا نیز ظرف تزاحم است؛ یعنی بهرههای دنیایی به گونهای است که نمیتواند از آن دو نفر باشد. اگر یکی از آن بهرهمند شود، دیگری از آن محروم میماند؛ پس، کوشش دنیادار غیر دینی، همواره در جهت جلب منافع مادی است. در چنین اندیشهای، فداکاری، خیر اندیشی و عشق به دیگران واژههایی بیمعنا خواهند بود. حضرت امیر(ع) پس از اینکه دنیاگرایی اطرافیانش را نکوهش میکند، در وصف آنان میفرماید: نه به یکدیگر یاری میدهید، نه خیرخواه یکدیگرید، و نه چیزی به یکدیگر میبخشید، و نه با یکدیگر دوستی میکنید و عشق میورزید[۱۰۹]. اگر در بین دنیاداران غیر دینی، نوعی دوستی و الفت برقرار شود، بر اساس سود دنیایی آنها است. حضرت در ادامه همین سخن میفرماید: «بر محور دنیادوستی و آخرت گریزی یکدل و همدل شدهاید»[۱۱۰].[۱۱۱]
خشنودی و اندوه از دنیا
دنیاداری دینی، دنیاداری زاهدانه است[۱۱۲] و حضرت علی(ع) زهد را در این میداند که آدمی به آنچه به دست میآید، خشنود نشود و بر آنچه از دست میرود، اندوه نخورد[۱۱۳]. در مقابل آن، دنیاداری غیر دینی است که به اندکی از دنیا شاد، و با محرومیتی ناچیز غمگین میشود؛ اما درباره آخرت، هرگز برای از دست دادن آن اندوهی او را فرا نمیگیرد.
حضرت امیر(ع) در ادامه سخن فرمود: شما را چه شده است که با به دست آوردن متاعی اندک از دنیا شادمان میگردید و از متاع بسیار آخرت که از دست میدهید، اندوهگین نمیشوید؛ در حالی که با از دست دادن چیزی اندک از دنیا چنان مضطرب شده، از درون بر میآشوبید که آثار پریشانی در چهرههایتان و بیتابیتان آشکار میشود که گویا این دنیا محل زندگی جاودان شما و وسایل آن برای همیشه از آن شما است[۱۱۴]. آگاه باشید، همانا این دنیا که آرزوی آن را میکنید و بدان روی میآورید، و شما را به خشم میآورد یا خشنود میسازد خانه ماندگار شما نیست[۱۱۵].[۱۱۶]
غفلت و سرگردانی
از آنجا که دنیا داری غیر دینی، با گم کردن هدف از آفرینش انسان در دنیا همراه است[۱۱۷]، سرگردانی را در این دنیا به دنبال دارد یا آدمی مانند چارپایان به آغل بسته، به دنیا مشغول یا سرگردان میشود. حضرت امیر(ع) در وصف دنیاپرستان میفرماید: اهل دنیا چونان چارپایانی هستند که برخی از آنها پای بسته، و برخی دیگر در بیابان رها شده که راه گم کرده و در جادههای تاریکی در حرکتند و در وادی پر از آفتها، و در شنزاری که حرکت در آن با کندی صورت میگیرد گرفتارند؛ نه چوپانی دارند که به کارشان برسد، و نه چرانندهای که به چراگاهشان ببرد. دنیا آنها را به راه کوری کشاند، و دیدگانشان را از چراغ هدایت بپوشاند. در بیراهه سرگردان و در نعمتها غرق شدند[۱۱۸]. دنیاطلبان در این سخن، به چارپایان تشبیه شدهاند و چارپا استعاره از غفلت درباره مقصود است[۱۱۹]. و این چارپایان به دو دسته تقسیم شدهاند: چارپایان بسته، و رها. برخی چارپایان بسته را کنایه از ضعیفان[۱۲۰] و برخی آن را کنایه از کسانی دانستهاند که به ظاهر شریعت تمسک کرده، و امام عادلی را نیز قبول دارند؛ اما از حقیقت شریعت غافل ماندهاند[۱۲۱]. چارپایان رها کسانیاند که به شریعت و امام عادل پایبند نیستند[۱۲۲]. اینان بدون دین و رهبر در دنیا سرگردانند.[۱۲۳]
ضعف در برخورد با مشکلات و ناگواریهای دنیا
در دنیاداری دینی، دنیا وسیله آزمایش است[۱۲۴] و متدین هر لحظه آماده است تا با برخورد درست با دنیا و اتخاذ بهترین موضعها در برابر خوشیها و ناخوشیهای دنیا، راه رشد و تکامل را بپوید. شکست و پیروزی در نظر او، به موضعی مربوط است که در برابر این خوشی و ناخوشی میگیرد؛ اما در دنیاداری غیر دینی، هدف اصلی از دنیا، بهرهمندی از آن است؛ پس هرگاه آدمی از دنیا بهرهمند شود، پیروز است و هرگاه از آن محروم ماند، شکست خورده است؛ لذا موضعی که در برابر ناگواریها اتخاذ میکند، موضع شکست خورده عقب مانده است. چنین کسی همواره میکوشد تا تحمل ناراحتیهای ناشی از محرومیت مادی را با امور مادی دیگر برخود آسان کند یا به مواد مخدر روی میآورد و یا خود را با خوشی مادی دیگری سرگرم میکند تا درد محرومیت را نچشد. حضرت علی(ع) در مرگ دنیاگرایان میفرماید: زمین چه اجساد عزیز و خوش سیمایی را که با غذاهای لذیذ و رنگین زندگی میکردند، و در آغوش نعمتها پرورانده شده بودند، به کام خویش فرو برد؛ آنان که لحظههای اندوه را با تفریح و شادی درمان میکردند و در بارش مصیبت، به آنچه سرگرمشان میکرد و غمشان را میزدود پناه میبردند[۱۲۵]. این بدان معنا نیست که ناگواریها و مصیبتها فقط بر اینان میبارد. مؤمنان نیز در ناگواریهای مادی با آنان شریکند[۱۲۶]. این سخن، نوع نگرش آنان را به ناگواریها بیان میکند که چگونه از آن در راه تکامل خویش بهره نمیبرند و با آرزوی خوشی مادی جاودان از آن گریزانند.[۱۲۷]
منابع
پانویس
- ↑ برای نمونه: ر.ک: مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۷۱، ص۳۰-۳۵؛ گروهی از فضلا و استادان، موازنه اسلامی بین دنیا و آخرت.
- ↑ این ضعف، افزون بر توجیهی که هماکنون برای آن گفته میشود، در دو بخش «نگاهی دیگر به دنیاداری دینی» و «دنیاداری غیر دینی» جبران خواهد شد.
- ↑ به طور مثال، الگویغنا و رفاه، افزون بر اینکه دنیاداری خاصی را در حوزه اقتصاد فردی و اجتماعی ارائه میدهد، فرهنگ و اخلاق و حقوق فردی و اجتماعی خاصی را نیز به دنبال میآورد.
- ↑ در معیار کفاف سه مبنا قابل تصور است: ۱. توجه به ویژگیهای شخصی فرد بدون لحاظ سطح معیشت جامعه؛ ۲. توجه به سطح معیشت جامعه بدون لحاظ ویژگیهای شخصی فرد؛ ۳. توجه به هر دو. پذیرش مبنای نخست، مستلزم تفاوت فاحش سطح کفاف در جامعه است؛ یعنی امکان دارد شخصی که از امکانات قابل توجهی برخوردار است، به دلیل ویژگیهای شأن فردیاش فقیر به شمار آید و شخص دیگری که امکانات بسیار کمتری دارد، به دلیل نداشتن آن ویژگیهای فردی، فقیر شمرده نشود. تفاوت فاحش در معیشت، از سوی اسلام پذیرفته نیست. مبنای دوم از این نکته مبرا است؛ اما روایاتی را که شأن شخصی افراد را در ملاک فقر دخیل دانستهاند، نادیده میگیرد یا تأویل میبرد. مبنای سوم با پذیرش تفاوتهای شخصی افراد، و توجه به سطح معیشت جامعه، از هر دو عیب مبرا است. بنابر این مبنا، کفاف شخص در جامعهٔ فقیر میتواند با کفاف همان شخص، با همان ویژگیهای فردی و شغلی در جامعه غنی متفاوت باشد.
- ↑ علی اکبریان، حسنعلی، مقاله «دین و دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۴۳۵.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۱۳، ص۲۱۶، و حکمت ۳۸۵، ص۷۲۲؛ غررالحکم، ج۲، ص۶۵۰، ح۳۶۸۷، و ص۶۲۵، ح۳۶۶۲، و ج۶، ص۳۲، ح۹۳۶۷.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۰۹، ص۲۰۸ و خطبه ۱۶۰، ص۲۹۸؛ محمودی، محمد باقر، نهجالسعاده، ج۲، ص۶۵۷.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۷۷، ص۶۳۷؛ نهجالسعاده، ج۳، ص۳۲۸ و ۱۹۹؛ مسعودی، علی بن حسین، مروجالذهب، ج۲، ص۴۲۱؛ قندوزی حنفی، ینابیعالموده، ص۲۱۶.
- ↑ نهجالبلاغه، حکمت ۴۵۶، ص۷۳۸؛ غررالحکم، ج۲، ص۲۳۱، ح۲۷۶۳.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت، ۳۶۷، ص۷۱۶؛ غررالحکم، ج۶، ص۱۴۴، ح۹۸۵۱.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۱، ص۲۷۸.
- ↑ «فَلْتَكُنِ الدُّنْيَا فِي أَعْيُنِكُمْ أَصْغَرَ مِنْ حُثَالَةِ الْقَرَظِ وَ قُرَاضَةِ الْجَلَمِ»؛ (نهج البلاغه، خطبه ۳۲، ص۸۴)
- ↑ «وَ إِنَّ دُنْيَاكُمْ عِنْدِي لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِي فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا مَا لِعَلِيٍّ وَ لِنَعِيمٍ يَفْنَى»؛ (نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴، ص۴۶۰).
- ↑ «وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ»؛ (نهج البلاغه، خطبه ۳، ص۴۸)
- ↑ «وَ اللَّهِ لَدُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِي عَيْنِي مِنْ عِرَاقِ خِنْزِيرٍ فِي يَدِ مَجْذُومٍ»؛ (نهج البلاغه، حکمت ۲۳۶، ص۶۷۸)
- ↑ ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۱۱۴، ص۲۲۰.
- ↑ ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴، ص۴۶۰.
- ↑ ر.ک: نهج البلاغه، نامه ۳۱، ص۵۳۰.
- ↑ ر.ک: یونس، آیه ۷؛ توبه، آیه ۳۸.
- ↑ ر.ک: نهج البلاغه، حکمت ۲۶۹، ص۶۹۴؛ نامه ۴۹، ص۵۶۰.
- ↑ ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۱۶۰، ص۲۹۸.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۱۰۴، ص۶۴۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۰، ص۳۰۰ و ۲۹۹.
- ↑ ر.ک: نهج البلاغه، حکمت ۴۳۹، ص۷۳۴.
- ↑ عاصم بن زیاد حارثی، برادر علاء، از اهالی بصره و از یاران حضرت بود. علاء بر خلاف برادرش، زندگی مرفهی داشت. برخورد امام علی(ع) با او نیز در همین خطبه آمده است.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹، ص۴۳۰؛ الاصول منالکافی، ج۱، ص۴۱۰.
- ↑ «إِنَّ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ عَدُوَّانِ مُتَفَاوِتَانِ وَ سَبِيلَانِ مُخْتَلِفَانِ فَمَنْ أَحَبَّ الدُّنْيَا وَ تَوَلَّاهَا أَبْغَضَ الْآخِرَةَ وَ عَادَاهَا وَ هُمَا بِمَنْزِلَةِ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ مَاشٍ بَيْنَهُمَا كُلَّمَا قَرُبَ مِنْ وَاحِدٍ بَعُدَ مِنَ الْآخَرِ وَ هُمَا بَعْدُ ضَرَّتَانِ»؛ (نهج البلاغه، حکمت ۱۰۳، ص۶۴۶) در روایت دیگری میفرماید: «مَرَارَةُ الدُّنْيَا حَلَاوَةُ الْآخِرَةِ وَ حَلَاوَةُ الدُّنْيَا مَرَارَةُ الْآخِرَةِ». (نهج البلاغه، حکمت ۲۵۱، ص۶۸۰)
- ↑ ر.ک: بحارالانوار، ج۷۰، ص۹۲، به نقل از شیخ صدوق، الخصال.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه، ۲۳، ص۶۸؛ تحف العقول، ص۱۵۵.
- ↑ با این خانه بزرگ در دنیا چه میکنی در حالی که در آخرت به آن نیازمندتری؟آری، اگر بخواهی میتوانی با همین خانه به آخرت برسی. در این خانه وسیع میهمانان را پذیرایی کنی. به خویشاوندان با نیکوکاری بپیوندی، و حقوقی را که بر گردن تو است، به صاحبان حق برسانی؛ آنگاه تو با همین خانه وسیع به آخرت نیز میتوانی رسید. (نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹، ص۴۳۰).
- ↑ ر.ک: بحار الانوار، ج۷۰، ص۶۲؛ علی اکبریان، حسن علی، ارزش دنیا، ص۶۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۶۹ ص۹، به نقل از اصول کافی؛ البته امام علی(ع) میفرماید: «الْمَصَائِبُ بِالسَّوِيَّةِ مَقْسُومَةٌ بَيْنَ الْبَرِيَّةِ»؛ (تحف العقول، ص۱۵۳) و این بدان معنا است که هر کس به نوعی مصیبت دارد یکی در فقر و دیگری در چیز دیگر.
- ↑ بحار الانوار، ج۶۹، ص۳۹، به نقل از الخصال.
- ↑ بحار الانوار، ج۷۰، ص۱۰۷، به نقل از المجالس.
- ↑ خود فقر ثواب ندارد؛ بلکه ثوابهای مذکور، از آن صبر و رضا و شکر است؛ زیرا ثواب به فعل اختیاری تعلق میگیرد؛ با وجود این، شاید بتوان گفت: گرچه فقر موجب ثواب نیست، سبب کاهش عذاب میشود؛ چنان که حضرت امیر(ع) درباره مرض و بیماری فرمود: «خدا آنچه را از آن شکایت داری، موجب کاستن گناهانت قرار داد؛ چه در بیماری پاداشی نیست؛ لکن گناهان را میبرد و آنها را چونان برگ پاییزی میریزد. همانا پاداش در گفتار به زبان، و کردار با گامها و دستان است». (نهج البلاغه، حکمت ۴۲، ص۶۳۲) نیز ر.ک: بحار الانوار، ج۶۹، ص۳۴ و ۱۹.
- ↑ بحارالانوار، ج۶۹، ص۳۲؛ نیز ر.ک: راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ص۳۸۳.
- ↑ «الْفَقْرُ الْمَوْتُ الْأَكْبَرُ»؛ (نهج البلاغه، حکمت ۱۶۳، ص۶۶۴؛ تحف العقول، ص۱۵۳).
- ↑ «فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّينِ مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ دَاعِيَةٌ لِلْمَقْتِ»؛ (نهج البلاغه، حکمت ۳۱۹، ص۷۰۶).
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۲۷، ص۴۶۰.
- ↑ ملک، آیه ۱۵.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۴، ج۱۳، به نقل از قرب الاسناد.
- ↑ «او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد» سوره هود، آیه ۶۱.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۱۵۹، ح۱۰، به نقل از المحکم و المتشابه.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۱۱، ح۵، به نقل از الکافی فی الفروع و التهذیب.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۷، به نقل از الکافی فی الفروع و التهذیب.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۷، ص۶، ح۴، به نقل از الکافی فی الفروع و التهذیب.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۷، ص۶، ح۴، به نقل از الکافی فی الفروع و التهذیب.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۷، ص۲۶، ح۱، به نقل از الکافی فی الفروع و التهذیب.
- ↑ دقت عمیقتر در این روایت میگوید: اولاً: مطلوبیت طلب دنیا در این سخن نیز مطلوبیت غیری است؛ زیرا امام صادق(ع) دنیا را نه برای دنیا، بلکه برای این میخواهد که خدا او را در این حال ببیند. اما در این نوشتار، مطلوبیت آن نفسی نامیده شد؛ زیرا همین که در طلب دنیا، نوعی از خشنودی خدا هست، مطلوبیت نفسی آن ثابت میشود. ثانیاً امام صادق(ع) ابراز میدارد که هیچ رغبتی به سود آن ندارد. این دو نکته شاید در وهله نخست متناقض بنماید؛ اما وجه جمع آنها این است که اولاً بیرغبتی امام به آن چه مایه خشنودی خدا میشود، بیرغبتی برای مصرف شخصی است و ثانیاً رغبت امام به آن، به دلیل رغبت به آثار خداوند است. به جهان خرم از آنم که جهان خرم از او است عاشقم برد همه عالم که همه عالم از او است
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۳، ص۲۶۳؛ خداوند متعال فرمود: ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ﴾ «و اگر آنان تورات و انجیل و آنچه را از پروردگارشان به سوی آنها فرو فرستاده شده است، بر پا میداشتند از نعمتهای آسمانی و زمینی برخوردار میشدند؛ برخی از ایشان امتی میانهرو هستند و بسیاری از آنان آنچه انجام میدهند زشت است» سوره مائده، آیه ۶۶.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۲، ص۱۵۶، ح۲۹.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۳، ص۲۶۳. خداوند فرمود: ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ﴾ «و خداوند شهری را مثل آورد که در امن و آرامش بود، روزی (مردم)اش از همه جا فراوان میرسید آنگاه به نعمتهای خداوند ناسپاسی کرد و خداوند به کیفر آنچه (مردم آن) انجام میدادند گرسنگی و هراس فراگیر را به (مردم) آن چشانید» سوره نحل، آیه ۱۱۲ دلالت این آیه بر مطلوب بودن وسعت رزق نیز مانند آیه پیشین است. صدر آیه گشایش روزی را از آثار ایمان میداند و ذیل آن، کمی رزق را از آثار کفران نعمتهای الهی میشمرد.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۴۱۵، ص۷۲۸.
- ↑ ر.ک: انبیاء، آیه ۳۵؛ زخرف، آیه ۳۳؛ نهج البلاغه، خطبه ۸۸، ص۱۵۰؛ غررالحکم، ج۳، ص۱۳۲، ح۴۰۴۷؛ شیخ مفید، الارشاد، ص۱۵۵؛ و نیز زخرف، آیه ۳۵ - ۳۳؛ اعراف، آیه ۱۸۳ و ۱۸۲ و ۹۵؛ رعد، آیه ۳۲؛ قلم، آیه ۴۵ - ۴۴.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳، ص۵۷۸؛ تحف العقول، ص۹۷.
- ↑ برای نمونه، وقتی یکی از کارگزاران امام، خانه باشکوهی ساخت. (نهج البلاغه، حکمت ۳۵۵، ص۷۱۲).
- ↑ به این پرسش که فرد با ثروت بیش از کفاف خود چه کند، در بحث الگوی کار و ثروت پاسخ داده میشود.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۳۶۷، ص۷۱۶؛ غررالحکم، ج۶، ص۱۴۴، ح۹۸۵۱.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۴۴ ص، ۶۳۴؛ نیز ر.ک: نهج البلاغه، حکمت ۴۳، ص۶۳۴.
- ↑ «يَا ابْنَ آدَمَ مَا كَسَبْتَ فَوْقَ قُوتِكَ فَأَنْتَ فِيهِ خَازِنٌ لِغَيْرِكَ»؛ (نهج البلاغه، حکمت ۱۹۲، ص۶۷۰).
- ↑ پیشتر توضیح داده شد که با بهتر شدن سطح عمومی معاش یک جامعه، حد کفاف نیز بالاتر میرود؛ لذا چنین نیست که سخن مذکور فقط در جامعه فقر زده جاری باشد.
- ↑ علی اکبریان، حسنعلی، مقاله «دین و دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۴۳۸-۴۴۸.
- ↑ در این بحث، قرار دادن سرمایه در جریان تولید نیز کار به شمار میآید و از آنجا که کار، مولد ثروت است، در طرح الگو برای یک مالک مطرح میشود.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۳۷۹، ص۷۲۲ و ۷۲۱؛ غررالحکم، ج۶، ص۳۲۹، ح۱۰۳۹۶. نیز ر.ک: غررالحکم، ج۶، ص۳۲۳، ح۱۰۳۸۲.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۱۹۲، ص۶۷۰؛ نهج السعاده، ج۸، ص۲۳۵. «وَ اعْلَمْ أَنَّكَ لَنْ تَكْتَسِبَ شَيْئاً فَوْقَ قُوتِكَ إِلَّا كُنْتَ فِيهِ خَازِناً لِغَيْرِكَ».
- ↑ ر.ک: بحار الانوار، ج۴۱، ص۳۲، به نقل از مناقب آل ابی طالب.
- ↑ ﴿وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ﴾ «و چون به آدمی نعمت دهیم روی برمیتابد و با تکبّر کناره میجوید و چون بدی بدو رسد ناامید میگردد» سوره اسراء، آیه ۸۳.
- ↑ ﴿وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ﴾ «و اگر خداوند روزی را برای (همه) بندگانش فراخ میداشت در زمین سرکشی میورزیدند اما هر چه را بخواهد به اندازهای فرو میفرستد که او به بندگانش آگاهی بیناست» سوره شوری، آیه ۲۷.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۱۶، ص۶۷۴؛ غررالحکم، ج۵، ص۱۴۰، ح۷۶۶۸.
- ↑ علق، آیه ۷-۶.
- ↑ غررالحکم، ج۲، ص۲۶۲، ج۲۵۵۵، نیز فرمود: «... ذَاكَ حَيْثُ تَسْكَرُونَ مِنْ غَيْرِ شَرَابٍ بَلْ مِنَ النِّعْمَةِ وَ النَّعِيمِ... مَا أَطْوَلَ هَذَا الْعَنَاءَ وَ أَبْعَدَ هَذَا الرَّجَاءَ»؛ (نهج البلاغه، خطبه ۱۸۷، ص۳۶۸).
- ↑ «الْمَالُ مَادَّةُ الشَّهَوَاتِ»؛ (نهج البلاغه حکمت ۵۸، ص۶۳۶) به عبارت دقیقتر، حتی خود شهوت نیز نه فساد است و نه الزاماً فساد آور؛ بلکه طغیان یا رکود شهوت و خروج آن از اعتدال، فسادآور است و شاید مقصود از شهوت، حالت طغیان این خواست باشد.
- ↑ «قَلِيلٌ مِنَ الْأَغْنِيَاءِ مَنْ يُوَاسِي وَ يُسْعِفُ»؛ (غرر الحکم، ج۴، ص۴۹۹، ح۶۷۳۹).
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۲، ج۱، به نقل از الکافی فی الفروع و التهذیب.
- ↑ بحار الانوار، ج۴۱، ص۳۲ به نقل از مناقب آل ابی طالب.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳، ص۵۷۴ - ۵۷۲؛ تحف العقول، ص۹۳. «وَ فِي اللَّهِ لِكُلٍّ سَعَةٌ وَ لِكُلٍّ عَلَى الْوَالِي حَقٌّ بِقَدْرِ مَا يُصْلِحُهُ»؛
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۴۲۵، ص۷۳۲؛ غررالحکم، ج۲، ص۵۱۰، ج۳۴۶۹. «ثُمَّ حَوَّلَهَا إِلَى غَيْرِهِمْ». نیز فرمود: «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ فَمَا جَاعَ فَقِيرٌ إِلَّا بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِيٌّ وَ اللَّهُ تَعَالَى سَائِلُهُمْ عَنْ ذَلِكَ»؛ (نهج البلاغه، حکمت ۳۲۸، ص۷۰۸).
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۷، ص۳۲۰. حضرت رسول(ص) فرمود: «كُلُّكُمْ رَاعٍ و كُلَّكُمْ مَسْؤُولٌ عَنْ رَعِيَّتِه». (بحار الانوار، ج۷۲، ص۳۸) نیز ر.ک: علی اکبریان، حسن علی، ارزش دنیا، ص۵۲.
- ↑ ﴿لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا﴾ «آنان که چشم بر شما دارند، اگر از سوی خداوند پیروزییی بهره شما گردد، میگویند: آیا با شما نبودیم؟ و اگر کافران را بهرهای باشد، میگویند آیا ما بر شما دست نیافتهایم و شما را از (گزند) مؤمنان باز نداشتهایم؟ آری، خداوند در روز رستخیز میان شما داوری خواهد کرد و هرگز خداوند برای کافران به زیان مؤمنان راهی نمیگشاید» سوره نساء، آیه ۱۴۱.
- ↑ ﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ﴾ «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس میافکنید؛ و نیز جز آنها کسانی دیگر را که شما نمیشناسید (اما) خداوند آنان را میشناسد؛ و آنچه در راه خداوند ببخشید، به شما تمام باز خواهند داد و بر شما ستم نخواهد رفت» سوره انفال، آیه ۶۰.
- ↑ باید توجه داشت که وقتی سطح کفاف در جامعه اسلامی به دلیل رشد اقتصادی جامعه و سطح معیشت عموم مردم ارتقا مییابد، عنوان رفاه بر آن صدق نمیکند و هنوز در سطح کفاف است.
- ↑ ﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ «زکات، تنها از آن تهیدستان و بیچارگان و مأموران (دریافت) آنها و دلجوییشدگان و در راه (آزادی) بردگان و از آن وامداران و (هزینه) در راه خداوند و از آن در راهماندگان است که از سوی خداوند واجب گردیده است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۶۰.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۳۰، ج۲، به نقل از الکافی فی الفروع.
- ↑ ﴿مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾ «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
- ↑ ر.ک: همین نوشتار، بند ۱-۲-۳.
- ↑ ﴿رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ﴾ «مردانی که هیچ داد و ستد و خرید و فروشی آنان را از یاد خداوند و برپا داشتن نماز و دادن زکات (به خود) سرگرم نمیدارد؛ از روزی میهراسند که دلها و دیدهها در آن زیرورو میشوند» سوره نور، آیه ۳۷.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۳۹۰، ص۷۲۴؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۱۴۶. «يَا بُنَيَّ، لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ: سَاعَةٌ يُنَاجِي فِيهَا رَبَّهُ، وَ سَاعَةٌ يُحَاسِبُ فِيهَا نَفْسَهُ، وَ سَاعَةٌ يَخْلُو فِيهَا بَيْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّتِهَا...».
- ↑ علی اکبریان، حسنعلی، مقاله «دین و دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۴۴۸-۴۵۵.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۷۰، ص۶۹۴.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۶۴، ص۱۱۲. در نسخه نهج البلاغه، «أَلَا وَ إِنَّ الدُّنْيَا دَارٌ لَا يُسْلَمُ مِنْهَا إِلَّا فِيهَا»؛ بدون «بالزهد» آمده؛ ولی در غرر الحکم، ج۲، ص۲۳، ۲۷۶۲، «أَلَا وَ إِنَّ الدُّنْيَا دَارٌ لَا يُسَلَّمُ مِنْهَا إِلَّا بِالزُّهْدِ فِيهَا»؛ و غرر الحکم، ج۲، ص۶۶۱، ۳۶۹۸، «إِنَّ الدُّنْيَا لَا يُسْلَمُ مِنْهَا إِلَّا بِالزُّهْدِ فِيهَا...» بیان شده است.
- ↑ علی اکبریان، حسنعلی، مقاله «دین و دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۴۵۵.
- ↑ به ویژه در روش اول که دنیاداری دینی بیشتر از زاویه اقتصادی مطرح شده بود.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۶۹، ص۶۹۴.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۴۹ ص۵۶۰. سید رضی این نامه را در نهج البلاغه خطاب به معاویه دانسته است؛ در حالی که محمدباقر محمودی در نهج السعاده، ج۴، ص۲۵۱ آن را برای عمرو عاص میداند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الدُّنْيَا مَشْغَلَةٌ عَنْ غَيْرِهَا وَ صَاحِبُهَا مَقْهُورٌ فِيهَا لَمْ يُصِبْ...» انتهای این نامه در نهج البلاغه، یعنی عبارت «وَ لَوِ اعْتَبَرْتَ بِمَا مَضَى حَفِظْتَ مَا بَقِيَ» نیز در نامه دیگری به عمرو عاص آمده است. (همان، ۲۵۴) در غررالحکم، ج۲، ص۶۵۸، ح۳۶۹۵ آمده است: «إِنَّ الدُّنْيَا لَمَشْغَلَةٌ عَنِ الْآخِرَةِ...» که کلمه «الآخرة» عبارت «غیرها» در نهج البلاغه را تفسیر میکند.
- ↑ علی اکبریان، حسنعلی، مقاله «دین و دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۴۵۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۱۳، ص۲۱۸.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۰۳، ص۱۹۰؛ غرر الحکم، ج۳، ص۱۳، ح۳۷۳۱.
- ↑ منذر بن جارود عبدی.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۷۱، ص۶۱۴؛ نهج السعاده، ج۵، ص۲۴.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۲، ص۳۵۰.
- ↑ علی اکبریان، حسنعلی، مقاله «دین و دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۴۵۷.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۴۰۵، ص۷۲۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۳۲، ص۸۲.
- ↑ علی اکبریان، حسنعلی، مقاله «دین و دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۴۵۸.
- ↑ ر.ک: نهج البلاغه، حکمت ۲۷۰، ص۶۹۴؛ نامه ۴۹، ص۵۶۰.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۳۱، ص۵۳۰؛ تحف العقول، ص۵۷. «فَإِيَّاكَ أَنْ تَغْتَرَّ بِمَا تَرَى مِنْ إِخْلَادِ أَهْلِهَا إِلَيْهَا... وَ إِنَّمَا أَهْلُهَا كِلَابٌ».
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۱، ص۲۷۸.
- ↑ علی اکبریان، حسنعلی، مقاله «دین و دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۴۵۹.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۱۳، ص۲۱۸.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۱۳، ص۲۱۸.
- ↑ علی اکبریان، حسنعلی، مقاله «دین و دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۴۵۹.
- ↑ «انْظُرُوا إِلَى الدُّنْيَا نَظَرَ الزَّاهِدِينَ فِيهَا»؛ (نهج البلاغه، خطبه ۱۰۳، ص۱۹۰؛ الفروع من الکافی، ج۸، ص۱۷؛ نهج السعاده، ج۷، ص۵۳).
- ↑ «الزُّهْدُ كُلُّهُ بَيْنَ كَلِمَتَيْنِ مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ: ﴿لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ﴾ «تا بر آنچه از دست شما رفت دریغ نخورید و بر آنچه به شما دهد شادی نکنید و خداوند هیچ خود پسند خویشتن ستایی را دوست نمیدارد» سوره حدید، آیه ۲۳»؛ (نهج البلاغه، حکمت ۴۳۹، ص۷۳۴).
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۱۳، ص۲۱۸.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳، ص۳۲۸.
- ↑ علی اکبریان، حسنعلی، مقاله «دین و دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۴۶۰.
- ↑ حضرت علی(ع) پیش از آنکه اهل دنیا را غافل و سرگردان بشناساند، هدف از آفرینش انسان در دنیا را بیان میکند: «وَ اعْلَمْ أَنَّكَ إِنَّمَا خُلِقْتَ لِلْآخِرَةِ لَا لِلدُّنْيَا...»؛ (نهج البلاغه، نامه ۳۱، ص۵۳۰).
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۳۱، ص۵۳۰؛ تحف العقول، ص۵۸ – ۵۷.... «لَيْسَ لَهَا رَاعٍ يُقِيمُهَا، رُوَيْداً حَتَّى يُسْفِرَ الظَّلَامُ، كَأَنْ قَدْ وَرَدَتِ الظَّعِينَةُ يُوشِكُ مَنْ أَسْرَعَ أَنْ يَئُوبَ».
- ↑ ر.ک: بحرانی، ابن میثم، شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۴۰.
- ↑ ر.ک: مغنیه، محمد جواد، فی ظلال نهج البلاغه، ج۳، ص۵۱۱.
- ↑ ر.ک: بحرانی، ابن میثم، شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۴۰.
- ↑ ر.ک: بحرانی، ابن میثم، شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۴۰.
- ↑ علی اکبریان، حسنعلی، مقاله «دین و دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۴۶۱.
- ↑ «ابْتُلِيَ النَّاسُ بِهَا فِتْنَةً»؛ نهج البلاغه، خطبه ۶۳ ص۱۱۲) نیز فرمود: «ابْتَلَى فِيهَا أَهْلَهَا لِيَعْلَمَ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»؛ (نهج البلاغه، نامه ۵۵، ص۵۹۲؛ غرر الحکم، ج۲، ص۶۵۹، ح۳۶۹۶).
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۲۱، ص۴۵۲.
- ↑ ر.ک: بحار الانوار، ج۶۹، ص۹.
- ↑ علی اکبریان، حسنعلی، مقاله «دین و دنیا»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۴۶۱.