سجود در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

شبهه وهابیان در سجود

وهابیان ادعا می‌کنند: چرا شیعیان بر خلاف سایر مسلمانان بر خاک (مهر) سجده می‌کنند؟ چرا آنان همانند بقیه مسلمانان بر فرش سجده نمی‌کنند؟ سجده بر مهر کربلا عملی مشرکانه است و به نوعی عبادت امام حسین (ع) شمرده می‌شود.

پاسخ

در پاسخ، توجه به چند نکته لازم و ضروری است:

نکته نخست: سجده بر خاک یک مسئله فقهی است و عمل به آن بر اساس مبانی پذیرفته شده شیعیان به پیروی از پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) است. افزون بر آن‌که بر اساس تمام مذاهب اسلامی سجده بر خاک صحیح است؛ زیرا سجده در اصطلاح شرعی به معنای نهادن پیشانی بر زمین است[۱]؛ ولی از آنجا که زمین دارای مصادیق مختلفی است، لازم است به قدر متیقن آن اکتفا شود. بر اساس همه مذاهب، قدر متیقن آن «خاک» است؛ از این رو همه مسلمانان با تمام اختلافاتی که دارند در این نکته هیچ اختلافی ندارند که سجده بر خاک صحیح است.

بنابراین کاری که شیعه انجام می‌دهد عمل بر قدر متیقن است که بر اساس فتاوای همه مذاهب اسلامی صحیح است. ناگفته پیدا است اعتراض بر کسی که بر قدر متیقن عمل می‌کند در هیچ مذهبی پذیرفتنی نیست.

البته برابر فقه شیعه، سجده تنها بر خاک یا روییدنی‌هایی مانند حصیر جایز است و بر فرش و کتان و امثال اینها جایز نیست. در برخی از روایات با اشاره به حکمت آن آمده است که ساییدن پیشانی بر خاک، بر تواضع و خضوع در برابر خدا، بیشتر دلالت دارد. در روایتی از امام صادق(ع) وارد شده است: «السُّجُودُ عَلَى الْأَرْضِ أَفْضَلُ لِأَنَّهُ أَبْلَغُ فِي التَّوَاضُعِ وَ الْخُضُوعِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ «سجده بر زمین افضل است؛ زیرا بیشتر بر فروتنی و خضوع در برابر خدا دلالت دارد»[۲].

در روایتی دیگر هشام از امام صادق(ع) حکمت سجده بر خاک را پرسید، امام فرمود: «لِأَنَّ السُّجُودَ هُوَ الْخُضُوعُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَا يَنْبَغِي أَنْ يَكُونَ عَلَى مَا يُؤْكَلُ وَ يُلْبَسُ لِأَنَّ أَبْنَاءَ الدُّنْيَا عَبِيدُ مَا يَأْكُلُونَ وَ يَلْبَسُونَ وَ السَّاجِدُ فِي سُجُودِهِ فِي عِبَادَةِ اللَّهِ تَعَالَى فَلَا يَنْبَغِي أَنْ يَضَعَ جَبْهَتَهُ فِي سُجُودِهِ عَلَى مَعْبُودِ أَبْنَاءِ الدُّنْيَا الَّذِينَ اغْتَرُّوا بِغُرُورِهَا»؛ «زیرا سجده خضوع بر خداست و سزاوار نیست برخوردنی‌ها و پوشیدنی‌ها سجده کرد؛ زیرا دنیاپرستان بنده خوردنی‌ها و پوشیدنی‌ها هستند و کسی که سجده می‌کند در حال سجده، به عبادت خدا اشتغال دارد از این‌رو سزاوار نیست پیشانی را در سجده بر چیزی بگذارد که معبود دنیاپرستانی است که زرق و برق دنیا آنها را فریفته است»[۳].

نکته دوم: در منابع مهم اهل سنت به صورت گسترده وارد شده است که پیامبر اکرم(ص) زمین را به عنوان سجده‌گاه خود معرفی کرده است.

بخاری از جابر بن عبدالله انصاری نقل می‌کند که پیامبر(ص) فرموده‌اند: «جُعِلَتْ لِيَ الْأَرْضُ مَسْجِداً وَ طَهُوراً»؛ «زمین برای من سجده‌گاه و پاک کننده قرار داده شد»[۴].

دو نکته در مورد این روایت قابل توجه است:

نخست: واژه «جعل» بیانگر آن است که این یک حکم الهی است که با تشریع خداوند جعل و ابلاغ شده است، لازمه آن این است که سجده بر چیزهای دیگری که از اجزای زمین شمرده نمی‌شود، جایز نیست.

دوم: از کنار هم قرار گرفتن واژه «طهور» و «مسجد» استفاده می‌شود همان‌گونه که فرش، پارچه و امثال اینها طهور نیستند، یعنی نمی‌توان روی آنها تیمم کرد، همین‌طور اینها نمی‌توانند سجده‌گاه باشند؛ بنابراین منظور از «ارض» در این حدیث همان خاک سنگ و دیگر اجزای تشکیل دهنده سطح زمین است و شامل چیزهای دیگر چون فرش و پارچه نمی‌شود. به عبارتی دیگر بر اساس کلام پیامبر(ص) زمین دارای دو ویژگی است ۱. سجده‌گاه، ۲. تطهیرکننده.

درباره ویژگی دوم (تطهیرکنندگی زمین) در آیه ۶ سوره مائده آمده است: وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا[۵].

این آیه بیانگر آن است که تیمم بر خاک به جای وضو باعث طهارت است. بدیهی است که چنین حکمی مربوط به زمین طبیعی است که دارای خاک، سنگ، ریگ و امثال آن است و شامل زمینی که با فرش و سجاده پوشیده است، نمی‌شود.

حال با توجه به این که زمین طبیعی (نه مفروش به فرش) دارای ویژگی تطهیر کنندگی است، قهرا همین زمین طبیعی باید سجده گاه باشد؛ زیرا هر دو کنار هم در حدیث پیش گفته پیامبر وارد شده‌اند.

جصاص - از دانشمندان اهل سنت - با توجه به این حقیقت می‌‌نویسد: إنّ ما جعله من الأرض مسجداً هو الذي جعله طهوراً؛ آن ویژگی که زمین را سجده گاه قرار داده همان ویژگی آن را مایه تطهیر و پاکیزگی قرار داده است.[۶].

در نقل دیگر حذیفه از پیامبر اکرم روایت کرده است: جعلت الأرض كلها لنا مسجداً و جعلت تربتها لنا طهوراً؛ تمام قسمت‌های زمین برای ما سجده گاه و تربت آن پاک کننده قرار داده شد.[۷]. در روایتی دیگر تنها قبر و حمام از زمین استثنا شده است. ابوسعید خدری از پیامبر نقل می‌کند که فرمود: «الأرض كلها مسجد إلا المقبرة والحمّام»؛ تمام روی زمین جز مقبره و حمام، سجده گاه است».[۸]. این حدیث نیز به خوبی بیانگر آن است که منظور از زمین نمی‌تواند فرش و حصیر و امثال آن باشد، بلکه باید چیزی باشد که از جنس زمین باشد تا با استثنای خاک قبر و سنگ حمام تناسب داشته باشد. برابر روایات پیامبر اکرم آن چنان بر سجده بر زمین اصرار داشت که حتی به شکایت اصحاب از گرمی سجده گاه ترتیب اثر نمی‌داد.

بیهقی از خباب بن ارت نقل می‌کند شكونا إلى رسول الله سجدة الرمضاء في جباهنا واكفنا فلم یشکنا؛ ما از شدت گرمای سجده‌گاه و زیر دست‌ها به پیامبر شکایت نمودیم؛ ولی او به آن ترتیب اثر نداد[۹]. ابن اثیر در ماده «شکی» از النهایه می‌‌نویسد: «هنگامی که اصحاب پیامبر از گرمای زیر دست و سجده‌گاه نزد پیامبره شکایت کردند، آن حضرت اجازه نداد بر گوشه لباس خود سجده کنند. بنابراین آنچه از این روایات استفاده می‌‌شود این است که باید بر چیزی سجده کرد که از جنس زمین شمرده شود و از آنجا که مساجد فعلی در این زمان دارای فرش است شیعیان از «مهر» به عنوان قطعه‌ای از زمین جهت سجده استفاده می‌کنند تا به این احادیث عمل کنند؛ به همین دلیل براساس فتاوای فقهای شیعه سجده بر فرش و امثال آن سجده بر زمین محسوب نمی‌شود در واقع این وهابیان هستند که باید پاسخگوی این سؤال باشند که چرا به این احادیث عمل نمی‌کنند و به جای زمین بر فرش سجده می‌نمایند؟

نکته سوم: سیره رفتاری پیامبر و اصحاب و تابعان نیز بیانگر آن است که آنان بر چیزی که از جنس زمین شمرده می‌‌شد سجده می‌کردند و از سجده بر چیزهای دیگر چون فرش، لباس و غیره پرهیز می‌‌نمودند وائل بن حجر می‌گوید من پیامبرت را دیدم که در سجده، پیشانی و بینی خود را بر زمین نهاده است.[۱۰].

انس بن مالک، ابن عباس، عائشه و گروهی دیگر روایت کرده‌اند که پیامبر بر خمره (نوعی حصیر که از لیف خرما ساخته میشد) سجده می‌‌کرد.[۱۱]. ابوسعید خدری نقل می‌کند هرگاه پیامبر با مردم نماز می‌‌خواند آثار خاک و غبار زمین بر پیشانی و بینی شان آشکارا دیده می‌شد.[۱۲]. نسائی از جابر بن عبدالله نقل می‌کند: كنا نصلي مع رسول الله له الظهر فأخذت قبضة من حصى في كفي أبرده ثم أحوله في كفي الآخر فإذا سجدت وضعته لجبهتي؛ ما با پیامبر(ص) نماز ظهر را به جا می‌آوردیم پس مشتی از سنگریزه را در کف دستم قرار دادم تا آن را سرد کنم، از این رو آن را از این دستم به آن دستم می‌گردانم تا سرد شد و چون به سجده رفتم پیشانی‌ام را بر آن نهادم[۱۳].

بیهقی پس از نقل این روایت می‌نویسد: قال الشيخ: و لو جاز السجود على ثوب متصل به لكان ذلك أسهل من تبريد الحصى في الكف و وضعها للسجود عليها؛ اگر سجده کردن روی لباس و پارچه صحیح بود این کار آسان‌تر از خنک کردن سنگریزه برای سجده بود[۱۴]. در روایتی دیگر از جابر بن عبدالله آمده است: كنا نصلي مع النبي(ص) في شدة الحر فيعمد أحدنا إلى قبضة من الحصى فيجعلها في كفه هذه ثم في كفه هذه فإذا بردت سجد عليها؛ «ما در گرمای سخت با پیامبر(ص) نماز می‌خواندیم پس یکی از ما مشتی از سنگریزه را بین دستانش دست به دست می‌کرد تا سرد شود و آن‌گاه بر آن سجده کند»[۱۵]. شاید روشن‌تر از اینها، حدیث تتریب باشد، برابر نقل عبدالرزاق از خالد حذّاء، پیامبر گرامی(ص) صهیب را در حال سجده دید که پیشانی‌اش را به خاک نمی‌ساید، پس پیامبر(ص) به وی فرمود: «ترب وجهك يا صهيب»؛ «پیشانی‌ات را به خاک بمال»[۱۶]. همچنین از امّ‌سلمه نقل شده است که پیامبر(ص) فرمود: «رخسارت را برای خدا بر خاک بگذار»[۱۷]. این روایات به روشنی دلالت می‌کند بر اینکه سجده بر فرش و امثال آن صحیح نیست. سجده، گذاشتن سر است بر خاک و آنچه از جنس خاک است.

نکته چهارم: در دسته‌ای دیگر از روایات به صورت صریح از سجده بر لباس و پارچه نهی شده است. از جمله در روایتی آمده است که پیامبر اکرم(ص) مردی را در کنار خود مشاهده کرد که عمامه‌اش پیشانی‌اش را پوشانده است، پیامبر(ص) خود شخصاً عمامه او را از پیشانی او بالا زد[۱۸]. همچنین در روایت دیگر آمده است که پیامبر(ص) مردی را دید که بر گوشه‌های عمامه‌اش سجده می‌کند، حضرت با دست به وی اشاره کرد که عمامه‌ات را بالا ببر و پیشانی را بر زمین بگذار[۱۹]. ابن سعد نقل می‌کند: إن النبي(ص) كان إذا سجد رفع العمامة عن جبهته؛ پیامبر(ص) وقتی سجده می‌کرد عمامه را از جلوی پیشانی‌اش کنار می‌زد[۲۰].

در روایتی دیگر به نقل از امیرمؤمنان(ع) آمده است که فرمود: «إذا كان أحدكم يصلي فليحسر العمامة عن وجهه، يعني لا يسجد على كور العمامة»؛ هنگامی که یکی از شما نماز می‌گزارد پس عمامه را از پیشانی‌اش کنار بزند، یعنی بر پارچه عمامه سجده نکند[۲۱]. احمد نیز در حدیثی از ابوسعید خدری نقل می‌کند: «إنه رأى طين في أنف رسول الله(ص) و أرنبته من أثر السجود و كانوا مطروا من الليل»؛ وی بینی پیامبر اکرم نه را مشاهده کرد که در اثر برخورد با زمین در حال سجده، گِلی شده بود؛ زیرا در شب قبلش بارندگی شده بود و زمین مسجد گلی بود[۲۲]. برابر روایت عمر بن الخطاب دستور داد تا کف مسجد النبی(ص) را با ریگ بپوشاند تا نمازگزاران بر آن سجده کنند[۲۳]. این احادیث و نمونه‌هایی دیگر از آنها به روشنی نشان می‌دهد که نمی‌توان بر پارچه، فرش و امثال اینها سجده کرد. بنابراین آنچه شیعه انجام می‌دهد برابر با روایاتی است که حتی در منابع اهل سنت نیز وارد شده است. هر چند شیعیان به پیروی از اهل بیت عصمت و طهارت(ع) به این عمل مبادرت می‌کنند، کم نیست روایاتی که در منابع اهل سنت وارد شده است و به روشنی بر حق بودن عمل شیعه در این مسئله دلالت دارد. از این گذشته، در اقوال تابعان نیز مطالبی به چشم می‌خورد که نشان می‌دهد سجده همان ساییدن پیشانی بر خاک است به گونه‌ای که اگر بین پیشانی و سجده مانعی قرار گیرد سجده بر آن صحیح نیست.

از جمله برابر نقل عبد الرزاق، ابن جریج از عطا - نام یکی از تابعان – پرسید: آیا می‌توانم بر کوه صفا نماز به جا آورم و سجده کنم، در حالی که در نزدیکی من گودی است که در آن سنگریزه وجود دارد؟ عطا پاسخ داد: خیر! ابن جریج پرسید: آیا می‌توانم در جایی که خاک ندارد نماز بگزارم در حالی که نزدیک من محلی است که خاک دارد؟ عطا پاسخ داد: إن كان التراب فحسبك؛ «اگر خاک باشد، کافی است»[۲۴]. در روایتی دیگر آمده است که شخصی دچار بیماری شد و سرش را با پارچه‌ای بست، آن‌گاه از ابوعبیده پرسید: أسجد عليها؟ قال: لا؛ «آیا می‌توانم روی همان پارچه سجده کنم؟ پاسخ داد: خیر»![۲۵]

نووی، با تصریح به این مطلب می‌نویسد: أعضاء السجود سبعة و ينبغي للساجد أن يسجد عليها كلها و أن يسجد على الجبهة و الأنف جميعاً و أما الجبهة فيجب وضعها مكشوفة على الأرض؛ «اعضای سجود هفت تاست و سزاوار است که با همه آنها سجده کرد و بر پیشانی و بینی سجده کرد؛ اما پیشانی واجب است که باز باشد و بر زمین نهاده شود (هیچ مانعی بر آن نباشد)»[۲۶]. علاوه بر این روایات، در منابع اهل سنت روایاتی وارد شده است که بیانگر آن است جدا کردن قطعه‌ای از زمین به صورت مهر، حداقل از زمان تابعان مرسوم بوده است؛ از جمله در روایتی از ابن سیرین رسیده است: إن مسروقا كان إذا سافر حمل معه في السفينة لبنة يسجد عليها؛ «مسروق وقتی که به سفر می‌رفت با خود در کشتی قطعه آجر گِلی به همراه داشت تا بر آن سجده کند»[۲۷].

روشن است اگر سجده کردن بر هر چیز روا بود دیگر چه نیازی به حمل تکه آجر بوده است؟! این نشان می‌دهد که افرادی چون مسروق این عمل را از صحابه پیامبر(ص) آموخته بودند.

نکته پنجم: از روایات استفاده می‌شود سجده بر روییدنی‌هایی که پوشیدنی و خوردنی نباشد مثل حصیر و بوریا، در حکم سجده بر خاک است. از ابن عباس روایت شده است: كان رسول الله(ص) يصلي على الخمرة؛ «پیامبر(ص) بر حصیر سجده می‌کرد»[۲۸]. از امّ‌سلمه نیز همین مضمون نقل شده است[۲۹]. «خمره» حصیر کوچکی است که بین صورت و زمین حائل می‌گردد[۳۰]. همچنین وارد شده است که ابن مسعود - از صحابه پیامبر(ص) - روی حصیر نماز می‌خواند. برابر نقل طبرانی در این مورد آمده است: إنه كان يقوم على البردي و يسجد على الأرض فقلنا: ما البردي؟ قال: الحصير؛ «وی (ابن مسعود) بر بُردی می‌ایستاد و نماز می‌خواند، پس پرسیدیم: بُردی چیست؟ پاسخ داد: حصیر»[۳۱]. ترمذی از ابوسعید نقل می‌کند: إن النبي صلي على الحصير؛ «پیامبر بر حصیر نماز خواند»[۳۲]. آن‌گاه ترمذی می‌افزاید: «اکثر اهل علم نیز به همین روش پیامبر(ص) عمل می‌کردند؛ ولی برخی اقامه نماز بر زمین را به عنوان استحباب انتخاب کرده‌اند».

ابن حجر در شرح صحیح بخاری می‌نویسد: كان عمر بن عبد العزيز - الخليفة الأموي - لا يكتفي بالخمرة، بل كان يضع عليها التراب و يسجد عليه؛ «عمر بن عبدالعزیز بر حصیر تنها اکتفا نمی‌کرد، بلکه مقداری خاک بر حصیر می‌ریخت و بر آن سجده می‌نمود»[۳۳]. ابن ابی‌شیبه - یکی از اساتید بخاری - می‌نویسد: «نماز بر طنفسة - نوعی فرش کرک‌دار - امری جدید است و از رسول خدا(ص) به سند صحیح روایت شده است که بدترین امور، امر بی‌سابقه است و هر امر بی‌سابقه‌ای بدعت است»[۳۴].

نکته ششم: برخی از علمای اهل سنت در اثبات جواز سجده بر فرش به روایاتی تمسک کرده‌اند که ادعای آنها را ثابت نمی‌کند؛ از جمله ابن ماجه از عبدالرحمان بن ثابت بن صامت از پدرش از جدش روایت می‌کند: إن رسول الله(ص) صلي في بني عبد الأشهل و عليه كساء متلفف به، يضع يديه عليه يقيه برد الحصى؛ «پیامبر(ص) در قبیله بنی عبدالأشهل نماز خواند، در حالی که کسائی پوشیده بود و در نماز دستانش را روی کسا می‌گذاشت تا از سرمای سنگ در امان باشد»[۳۵]. چنانچه ملاحظه می‌شود، صرف نظر از ضعف سندی این روایت، در این نقل نیامده است که پیامبر(ص) بر پارچه سجده کرده باشد، بلکه تنها می‌گوید پیامبر دستش را روی کسا می‌گذاشت. روشن است هیچ اختلافی در صحت گذاشتن دست روی زمین یا روی فرش و لباس و غیره بین دانشمندان اسلام نیست.

البته برابر روایات تنها در حال اضطرار اجازه داده شد که نمازگزار پیشانی‌اش را در سجده بر گوشه لباس بگذارد. بخاری در روایتی از انس بن مالک نقل می‌کند: كنا نصلي مع النبي(ص) فيضع أحدنا طرف الثوب من شدة الحر فإذا لم يستطع أحدنا أن يمكن جبهته بسط ثوبه؛ «ما با پیامبر(ص) نماز می‌گزاردیم، پس برخی از ما از شدت گرما گوشه لباسمان را پهن می‌کردیم و اگر تحمل گرما را نداشت پیشانی‌اش را بر پیراهنش می‌گذاشت»[۳۶]. این روایت و امثال آن، ضمن بیان حکم سجده در حال اضطرار، بر اصل مسئله نیز به روشنی دلالت می‌کند؛ یعنی می‌رساند که تجویز این موارد تنها هنگام ضرورت است و در غیر ضرورت نمی‌توان بر چیزی جز زمین یا از جنس آن، سجده کرد.

نکته هفتم: در ارتباط با سجده بر خاک کربلا گفتنی است که هیچ الزامی نزد شیعیان در این مسئله وجود ندارد، بلکه مهم این است که محل سجده باید از جنس زمین باشد و از هر آلودگی و نجاست پاک باشد. جدا کردن قطعه‌ای از زمین به عنوان مُهر بدان جهت است که امروزه با توجه به پوشیده بودن همه مساجد، اماکن و منازل از فرش‌ها، امکان سجده بر زمین عملاً مشکل است از این‌رو بخشی از خاک پاک را جدا کرده به صورت مُهر درآورده‌اند.

اما اینکه خاک کربلا را انتخاب کرده‌اند بیشتر بدین جهت است که این خاک، از مقدس‌ترین خاک‌های عالم است؛ زیرا در آن محل، نواده پاک رسول خدا(ص) و جگر گوشه آن حضرت، در اوج خلوص و ایثار؛ بندگی و سرساییدن به پیشگاه خدا را به نمایش گذاشته است. در روایت می‌خوانیم علی بن عبدالله بن عباس- از تابعان - به زرین نوشت: ابعث إلى بلوح من أحجار المروة أسجد عليه؛ «قطعه سنگی از سنگ‌های مروه را برای من بفرست تا بر آن سجده کنم»[۳۷]. کوه مروه یادآور فداکاری‌های هاجر مادر اسماعیل است که برای تهیه آب، هفت بار بین دو کوه مروه و صفا دوید و آن فداکاری را در راه خدا به جان خرید. شکی نیست برخی از زمین‌ها مبارک هستند و بر سایر زمین‌ها برتری دارند؛ از جمله درباره طور سینا آمده است: إِذْ نَادَاهُ رَبُّهُ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى[۳۸]. در قصه سلیمان آمده است: وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا[۳۹].

درباره اطراف مسجد الأقصی آمده است: سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ[۴۰]. این آیات و امثال آنها به خوبی دلالت می‌کند که برخی از قطعه‌های زمین به دلیل تعلق آنها به پیامبران و اولیای الهی، از آنان کسب قداست کرده و از شرافت ویژه‌ای برخوردار می‌شوند. همچنین در روایات زیادی آمده است که زمین‌ها به لحاظ اتفاقاتی که در آنها می‌افتد کسب شرافت یا قذارت می‌کنند. بخاری از عبدالله بن عمر نقل می‌کند که پیامبر اکرم(ص) هنگامی که از سرزمین ثمود می‌گذشت می‌فرمود: «در سرزمین‌هایی که صاحبان آنها به خود ستم کرده‌اند داخل نشوید تا همانند آنان به مصیبت گرفتار نشوید، مگر در حالی که گریانید. آن‌گاه رسول خدا(ص) سر مبارکش را پوشاند و به سرعت از آن وادی گذر کرد»[۴۱]. بخاری در روایتی دیگر نقل می‌کند: «علی(ع) کراهت داشت در سرزمین فرورفته (بابل) نماز بخواند»[۴۲]. همچنین روایات بسیاری در شرافت و برتری سرزمین کعبه، مدینه و حرم آمده است که بر کسی پوشیده نیست. اما در ارتباط با قداست تربت سید الشهداء، کافی است به ده‌ها روایت از پیامبر اسلام(ص) اشاره شود. برابر آن روایات، جبرئیل نزدیک به پنجاه سال قبل از شهادت ابا عبد الله الحسین(ع) تربت کربلا را به پیامبر اکرم(ص) تقدیم کرد و آن حضرت هم، آن را به امّ‌سلمه سپرد[۴۳].

بی‌تردید سرزمینی که پیکر مقدس سید جوانان اهل بهشت را دربر داشته باشد از بهترین قطعه‌های خاک خواهد بود. علامه امینی در بیان راز سجده بر تربت کربلا با اشاره به این نکته می‌نویسد: «سجده بر تربت کربلا بر دو اصل اساسی استوار است

  1. آنکه شیعیان در صددند برای خود تربت و مهری پاک به همراه داشته باشند تا بر آن سجده کنند.
  2. به این جهت که برخی از قطعه‌های زمین بر بعضی دیگر برتری دارد و آثار و برکاتی بر آن مترتب است؛ به همین دلیل کعبه و حرم، احکام خاصی دارند؛ از جمله سرزمین‌هایی که بر سایر بقاع برتری پیدا کرده و دارای آثار و برکاتی خاص است، محلی است که بدن شریف سید الشهدا را در خود جای داده است؛ همان بقعه‌ای است که امام علی(ع) پیش از شهادت امام حسین(ع) مشتی از خاک آن را برداشت و استشمام کرد و گریست که زمین از اشک‌هایش خیس شد، آن‌گاه فرمود: از این سرزمین هفتاد هزار نفر محشور شده و بدون حساب وارد بهشت می‌گردند[۴۴]. آیا سجده بر چنین تربتی مطلوبیت و قداست ندارد و سبب تقرب به خداوند متعال نمی‌شود[۴۵]؟!

معاویه بن عمار روایت کرده است: «كَانَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) خَرِيطَةُ دِيبَاجٍ صَفْرَاءُ فِيهَا تُرْبَةُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)فَكَانَ إِذَا حَضَرَتْهُ الصَّلَاةُ صَبَّهُ عَلَى سَجَّادَتِهِ وَ سَجَدَ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ(ع): إِنَّ السُّجُودَ عَلَى تُرْبَةِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَخْرِقُ الْحُجُبَ السَّبْعَ»[۴۶]؛ «برای امام صادق بقچه‌ای از دیباج بود که در آن تربت امام حسین(ع) بود و چون هنگام نماز می‌رسید آن را روی سجاده‌اش قرار می‌داد و بر آن سجده می‌کرد. همچنین فرمود: سجده بر تربتِ امام حسین(ع)، حجاب‌های هفت‌گانه را درمی‌نوردد». در روایتی دیگر آمده است که امام صادق(ع) از باب تواضع بیشتر در برابر خدا تنها بر تربت امام حسین(ع) سجده می‌کرد: «كان الصادق(ع) لا يسجد إلا على تربة الحسين(ع) تذللا الله و استكانة إليه»[۴۷]. البته باید توجه داشت که سجده بر تربت یا هر خاک دیگر به معنی سجده برای تربت نیست بلکه سجده بر روی تربت است. برخی بین این دو یعنی بین (مسجود له =سجده بر او) و بین (مسجود علیه =سجده برای او) خلط کرده‌اند. آنان چنین پنداشته‌اند که اگر پیشانی بر خاک کربلا بگذاریم این یعنی سجده برای آن خاک شده است.

از روایات بسیاری استفاده شد که پیامبر(ص) تنها زمین را سجده‌گاه و پاک کننده دانسته است؛ از این رو سجده بر قالی و فرش، سجده بر زمین محسوب نمی‌شود. برابر روایات، سیره پیامبر(ص)، صحابه و تابعان نیز همین را نشان می‌دهد. آنان روی زمین سجده می‌کردند، در برخی از روایات آمده است که پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) از سجده کردن به غیر از زمین نهی کرده‌اند؛ بنابراین، کاری که شیعه در سجده بر زمین انجام می‌دهد، برابر روایاتی است که هم از اهل بیت(ع) و هم از اهل سنت نقل شده است. پس این دیگران هستند که باید به این سؤال پاسخ دهند: چرا با وجود این همه روایت که خود نقل کرده‌اند، بر خاک سجده نمی‌کنند؟! سجده بر خاک کربلا، هیچ الزامی ندارد، ولی از آنجا که زمین می‌تواند از قداست اولیای الهی کسب قداست کند، خاک کربلا از همنشینی با پیکر پاک سید الشهدا کسب طهارت و قداست کرد؛ از این رو این خاک، خاک مقدسی است که برابر روایات، جبرییل آن را برای پیامبر(ص) به ارمغان آورده است.[۴۸].

منابع

پانویس

  1. المجموع محیی الدین النووی، ج۳، ص۴۲۴؛ الخلاف، ج۱، ص۳۵۵، مسأله ۱۰۹.
  2. من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۷۲، ح۸۴۳.
  3. علل الشرائع، ج۲، ص۳۴۱.
  4. صحیح البخاری، ۱، ص۱۱۳؛ السنن الکبری، بیهقی، ج۱، ص۲۱۲، ح۹۵۸؛ المعجم الاوسط، ج۷، ص۲۵۷.
  5. «و اگر جنب بودید غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا از جای قضای حاجت آمدید یا با زنان آمیزش کردید و آبی نیافتید به خاکی پاک تیمّم کنید» سوره مائده، آیه ۶.
  6. احكام القرآن، ج ۴، ص۳۰
  7. سنن النسائی، ج ۵، ص۱۵، ح ۸۰۲۲
  8. سنن الترمذى، ج ۱، ص۱۹۹، ح۳۱۶
  9. السنن الكبرى، بیهقی، ج ۲، ص۱۰۵
  10. احکام القرآن، ج ۳، ص۲۰۹
  11. السنن الكبرى، ج ۲، ص۴۲۱
  12. سنن ابی داود، ج ۱، ص۳۳۸، ح ۸۹۴
  13. سنن النسائی، ج۲، ص۲۳۶، ح۱۰۷۱.
  14. السنن الکبری، ج۲، ص۱۰۵.
  15. صحیح ابن حبان، ج۶، ص۵۲، ح۲۲۷۶.
  16. المصنف، صنعانی، ج۱، ص۳۹۱، ح۱۵۲۸.
  17. کنز العمال، ج۷، ح۱۹۸۰۹.
  18. السنن الکبری، بیهقی، ج۲، ص۱۰۴، ح۲۴۹۱.
  19. السنن الکبری، بیهقی، ج۲، ص۱۰۵.
  20. الطبقات الکبری، ج۱، ص۲، ح۱۵۱.
  21. کنز العمال، ج۴، ص۲۱۲.
  22. مسند احمد، ج۳، ص۹۴.
  23. الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۸۴.
  24. المصنف، صنعانی، ج۱، ص۳۹۱.
  25. المصنف، صنعانی، ج۱، ص۱۸۰.
  26. عمدة القاری، ج۹، ص۳۱۹.
  27. المصنف، ج۲، ص۸.
  28. مسند احمد، ج۱، ص۲۶۹.
  29. مسند احمد، ج۶، ص۳۰۲.
  30. لسان العرب، ماده خمر.
  31. المعجم الکبیر، ج۹، ص۲۵۵.
  32. سنن الترمذی، ج۱، ص۲۰۸.
  33. فتح الباری، ج۱، ص۴۱۰.
  34. المصنف، ابن ابی‌شیبه، ج۱، ص۴۳۸.
  35. سنن ابن ماجه، ج۱، ص۳۲۹، ح۱۰۳۲.
  36. صحیح البخاری، ج۱، ص۱۰۱؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۱۰۵.
  37. اخبار مکه، ج۲، ص۱۵۱.
  38. «آنگاه که پروردگارش او را در سرزمین پاک «طوی» فرا خواند،» سوره نازعات، آیه ۱۶.
  39. «و برای سلیمان، باد تیزپا را (رام کردیم) که به فرمان وی به سرزمینی که ما در آن خجستگی نهاده بودیم می‌وزید و ما به هر چیزی داناییم» سوره انبیاء، آیه ۸۱.
  40. «پاکا آن (خداوند) که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی - که پیرامون آن را خجسته گردانده‌ایم- برد تا از نشانه‌هایمان بدو نشان دهیم، بی‌گمان اوست که شنوای بیناست» سوره اسراء، آیه ۱.
  41. صحیح البخاری، ج۴، ص۱۲۱.
  42. صحیح البخاری، ج۱، ص۱۱۲.
  43. این روایات را علامه امینی از منابع اهل سنت در کتاب سیرتنا و سنتنا گردآوری کرده است.
  44. المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۱۱، ح۲۸۲۵.
  45. السجود علی التربة الحسینیة عند الشیعة، ص۶۹ – ۸۷.
  46. مصباح المتهجد، ص۷۳۳.
  47. وسائل الشیعه، ج۳، ص۶۰۸.
  48. رستم‌نژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه ص ۶۰۹-۶۲۳.