سیره اهل بیت در تأیید نهضت‌ها و قیام‌های مکتبی چه بوده است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
سیره اهل بیت در تأیید نهضت‌ها و قیام‌های مکتبی چه بوده است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ سیره سیاسی معصومان
مدخل بالاترقیام
مدخل اصلیتأیید قیام‌های حق
تعداد پاسخ۱ پاسخ

سیره اهل بیت در تأیید نهضت‌ها و قیام‌های مکتبی چه بوده است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث سیره سیاسی معصومان است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی سیره سیاسی معصومان مراجعه شود.

پاسخ نخست

محمد ملک‌زاده

حجت الاسلام و المسلمین محمد ملک‌زاده در کتاب «سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور» در این‌باره گفته‌ است:

«سیره سیاسی اهل‌بیت (ع) مواجهه ایشان با نهضت‌ها و قیام‌های بسیاری از سوی مخالفان نظام سیاسی حاکم را نشان می‌دهد که در طول بیش از دو قرن در سراسر شهرهای سرزمین اسلامی جریان داشت. در برخورد پیشوایان معصوم با این قیام‌ها و نهضت‌ها و صداهای مخالف با حاکمیت جور آنان، تنها قیام‌ها و اعتراض‌هایی را که رهبران آن، مردم را به سوی خود دعوت می‌کردند و در راستای منافع دنیوی خویش گام برمی‌داشتند، مورد تأیید قرار نمی‌دادند، زیرا ائمه اطهار (ع) چنین انگیزه‌هایی را قبول نداشتند. ولی قیام و نهضت‌های مکتبی و صداهای مخالفی که در چارچوب دفاع از خاندان اهل‌بیت (ع) و مخالفت با حاکمیت جائران شنیده می‌شد را قبول داشته و تأیید می‌کردند. در این بخش با شرح مختصری از مهم‌ترین این قیام‌ها و اعتراض‌ها، نوع برخورد خاندان اهل‌بیت (ع) با آنها را مورد توجه قرار می‌دهیم.

چون نظر امام (ع) به کوفیان رسید، در پیوستن خود به مختار تردید نکردند و بدین ترتیب یاران مختار افزایش یافت. مختار و یارانش در ربیع‌الاول سال ۶۶ هجری قیام خود را آغاز کردند و در گام نخست بر کوفه و اطراف آن مسلط شدند. طولی نکشید که سپاه شام به فرماندهی عبیدالله بن زیاد به سمت کوفه آمد. جنگ سختی میان سپاه مختار و نیروهای عبیدالله بن زیاد در گرفت. در این میان اشراف کوفه که بیشترشان در شهادت امام حسین (ع) شریک بودند و روش حکومتی مختار را -که معتقد به سیره علی بن ابی‌طالب (ع) و لغو امتیازات موهوم بود[۴]- نمی‌پذیرفتند، برضد مختار شوریدند. مختار در حالی‌که ابراهیم بن اشتر را به جنگ سپاه شام فرستاده بود، خود به سرکوب شورش اشراف کوفه برخاست و دستور داد در شهر اعلام کنند هرکس به خانه رود و درب خانه را به روی خود ببندد، در امان است جز کسانی که در خون آل‌محمد (ص) دست دارند[۵]. منابع می‌نویسند: یاران مختار در جست‌وجوی قاتلان امام حسین (ع) خانه به خانه به دنبال آنان می‌گشتند و پس از دستگیری نزد مختار آورده و به قتل می‌رساندند. از جمله افرادی که در این ماجرا به قتل رسیدند عبارتند از: شمر بن ذی‌الجوشن، خولی بن یزید حامل سر امام حسین (ع)، عمر بن سعد فرمانده سپاه یزید در کربلا، حکیم بن طفیل قاتل حضرت عباس، مرة بن منقذ عبدی قاتل حضرت علی‌اکبر، حرمله قاتل علی‌اصغر، مجدل بن سلیم قطع‌کننده انگشت امام حسین (ع)[۶] پس از کشته شدن قاتلان امام حسین (ع) و یارانش در کوفه، سپاه مختار با همت مضاعف به جنگ سپاه شام رفتند و با شجاعت تمام سپاه عظیم شام را شکست دادند. در این جنگ عبیدالله بن زیاد، حسین بن نمیر و جمعی دیگر از فرماندهان سپاه شام به قتل رسیدند. ابراهیم، فرمانده سپاه مختار سر عبید الله بن زیاد و دیگر فرماندهان سپاه شام را نزد مختار فرستاد و او نیز آنها را نزد امام سجاد (ع) و محمد بن حنفیه ارسال کرد[۷]. منابع تاریخی می‌نویسند: مختار قصد داشت خلافت را به آل‌رسول (ص) واگذار کند که در جنگ با عبدالله بن زبیر - که در صدد تحکیم خلافت خود و بیعت مردم با وی بود -شکست خورد و کشته شد[۸].

زمانی که سر عبیداللّه و دیگر قاتلان امام حسین (ع) را برای امام سجاد (ع) آوردند، آن حضرت سجده شکر به‌جا آورد و برای مختار دعا و طلب خیر کرد. امام باقر (ع) نیز در ملاقات با پسر مختار، سه‌بار برای مختار طلب رحمت کردند و در جواب پسر وی که می‌گفت مردم از پدرم بدگویی می‌کنند، فرمود: خدا منزه است، پدرم خبر داد که مهریه مادرم از پولی بوده که مختار فرستاده است. آیا مختار نبود که خانه‌های ما را آباد کرد؟ و قاتلان ما را کشت؟ و برای ما خون‌خواهی کرد؟ خدا او را رحمت کند! پدرم به من خبر داد که مختار، شب‌ها در خانه فاطمه (س)، دختر علی بن ابی‌طالب (ع) می‌رفت و او برایش زیرانداز می‌گذاشت و تکیه‌گاه می‌نهاد و آن‌گاه مختار از او حدیث می‌شنید...؛ هیچ حقی از مانزد کسی نبود مگر اینکه مختار آن را طلب کرد و قاتلان ما را کُشت و خون‌خواه ما شد. امام باقر (ع) همچنین در روایتی دیگر فرمود: از مختار بدگویی نکنید که قاتلین ما را کُشت و انتقام خون ما را گرفت و بیوه‌های ما را شوهر داد و در زمان تنگدستی به ما کمک کرد[۹].

امام باقر (ع) در عصر قیام زید نبود؛ وی شش سال قبل از شهادت زید یعنی در سال ۱۱۴ هجری شهید شده بود، اما در عباراتی قیام وی را پیش‌بینی و تأیید می‌کرد: سدیر صیرفی می‌گوید: در محضر امام باقر (ع) بودم. زید فرزند امام سجاد (ع) [و برادر امام باقر (ع)] وارد شد. امام باقر (ع) دست بر روی شانه زید گذاشت و فرمود: این، سرور خاندان هاشم است، هرگاه شما را دعوت کرد، او را اجابت کنید و هرگاه از شما یاری خواست، او را یاری نمایید[۱۳]. در روایتی دیگر آن حضرت به نقل از پیامبر اکرم (ص) می‌فرمود: روزی رسول خدا (ص) به حسین (ع) فرمود: ای حسین! از صلب تو مردی به نام زید خارج می‌شود. او و یارانش در روز قیامت، بر فراز گردن‌های مردم با کمال نورانیت و شکوه گام می‌نهند و بدون حساب وارد بهشت می‌شوند[۱۴]. زمانی که خبر شهادت زید به امام صادق (ع) رسید، گریست و فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»؛ عمویم زید را به حساب خدا می‌آورم. او نیکو عمویی بود؛ همانا عمویم زید هم برای دنیای ما بود و هم برای آخرت ما. سوگند به خدا او شهید از دنیا رفت. همچون شهیدانی که همراه رسول خدا (ص) و علی و حسن و حسین به شهادت رسیدند[۱۵]. در روایت دیگر از آن حضرت آمده است: زید مردی عالم و راستگو بود. شما را به‌سوی خودش دعوت نمی‌کرد؛ بلکه شما را به راهی که مورد رضایت آل محمد (ص) است فرا می‌خواند، و اگر او پیروز می‌شد، به وعده خود وفا می‌کرد[۱۶].

امام جواد (ع) نیز در مورد وی فرموده است: پس از ماجرای عاشورای حسینی، هیچ حادثه‌ای برای ما بزرگ‌تر از حادثه قتل شهید فخ و یارانش نبود[۲۶]. اینها نمونه‌ای از نهضت‌ها و قیام‌های مکتبی و اعتراضات برضد حاکمان طاغوت در عصر ائمه اطهار (ع) بود که مورد تأیید ایشان قرار داشت. از این‌همه روشن می‌شود که خاندان اهل‌بیت (ع) در مبارزه‌ای بی‌امان با حاکمان جور قرار داشتند و همواره افرادی را که در این راه گام می‌نهادند و ادعایی جز حمایت از خاندان پیامبر (ص) و اقامه امر به معروف و نهی از منکر نداشتند، مورد تأیید قرار می‌دادند. گرچه خود بنا به مصالحی رهبری مستقیم و آشکار این قیام‌ها را عهده‌دار نمی‌شدند»[۲۷]

منبع‌شناسی جامع

پانویس

  1. نهج‌البلاغه، ترجمه کاظم عابدینی مطلق، خطبه ۱۳۰، ص۲۵۵-۲۵۷.
  2. ر.ک: ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک (تاریخ طبری)، ج۴، ص۳۶۷ به بعد؛ ابوالحسن احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۷۶؛ احمد بن ابی‌یعقوب بن جعفر یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۸ به بعد.
  3. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۵، ص۳۶۵.
  4. احمد ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۶، ص۲۲۶؛ ابو الحسن احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ص۳۸۳.
  5. ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک (تاریخ طبری)، ص۵۲۴.
  6. ابوالحسن احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ص۴۰۶-۴۱۰؛ ابن‌اعثم کوفی، الفتوح، ص۲۴۴؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۵، ص۳۷۴.
  7. ابوالحسن احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ص۴۲۴-۴۲۶؛ احمد بن ابی یعقوب بن جعفر یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۹.
  8. ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک (تاریخ طبری)، ج۴، ص۵۶۰ به بعد؛ احمد بن ابی‌یعقوب بن جعفر یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۶۳-۲۶۴. درباره مختار نظریه‌های متفاوتی ارائه شده است و روایات وارده نیز دو گونه است. اما مشهور علمای شیعه او را تأیید و از او ستایش کرده‌اند (ر.ک: اسدالله مامقانی، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج۳، ص۲۰۵). علامه مامقانی در کتاب تنقیح المقال خود با جمع‌آوری روایات مدح و ذم، شیعه‌بودن مختار و مورد تأییدبودن عملکرد وی را نزد ائمه‌اطهار (ع) ثابت کرده است. وی می‌نویسد: بدون تردید مختار مسلمان و بلکه شیعه و معتقد به امامت امام سجاد (ع) بود. دلیل شیعه‌بودن او این است که وی، از امام علی (ع) شنیده بود که چند هزار نفر از بنی‌امیه به دست وی کشته می‌شوند و او این مطلب را به‌طور یقینی پذیرفت. در حالی‌که اهل‌سنت امام علی (ع) را عالم به امور پنهانی نمی‌دانند و اعتقاد به علم امامان از عقاید شیعه است. (اسدالله مامقانی، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج۳، ص۲۰۵). و اما دلایل اعتقاد او به امامت امام سجاد (ع): ۱. روایتی وجود دارد که می‌گوید: امام حسین (ع) او را از آتش نجات می‌دهد. (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۵، ص۳۳۹). در حالی‌که به اعتقاد شیعه منکر امامت، در آتش است؛ ۲. او هدایایی با ارزش را خدمت امام سجاد (ع) می‌فرستاد و این مطلب، دلیل است که او به امامت امام سجاد (ع) معتقد بود نه محمد بن حنفیه؛ ۳. امام سجاد و امام باقر (ع) درباره مختار دعا کردند. (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۵، ص۳۴۳-۳۴۴). در حالی‌که دعا و طلب رحمت از سوی امام معصوم برای منحرف از امامت مقبول نیست. (اسدالله مامقانی، تنقیح‌المقال فی احوال‌الرجال، ج۳، ص۲۰۳-۲۰۵).
  9. ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، اختیار معرفة الرجال (رجال کشی)، ج۱، ص۳۴۰-۳۴۱.
  10. محمد بن نعمان بغدادی، ترجمة‌الارشاد، ج۲، ص۱۶۷-۱۷۰.
  11. زید از مادری ام‌ولد زاده شد که گویا مختار به امام سجاد (ع) بخشیده بود (ر.ک: علی بن الحسین بن محمد ابوالفرج اصفهانی، مقاتل‌الطالبین، ص۸۶).
  12. علی بن الحسین بن محمد ابوالفرج اصفهانی، مقاتل‌الطالبین، ص۱۰۲. پس از شهادت و دفن وی توسط یارانش، مأموران هشام جسد مطهر او را از قبر خارج کردند سر از بدنش جدا ساخته و پیکرش را به مدت بیش از یک‌سال در مقابل بازار کوفه آویختند، پس از این مدت، به فرمان هشام یا ولید استخوان‌های او را آتش زدند. قاموس الرجال، ج۴، ص۲۷۴.
  13. قاموس‌الرجال، ج۴، ص۲۶۱؛ اسدالله مامقانی، تنقیح‌المقال فی احوال‌الرجال، ج۱، ص۴۷۱.
  14. ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۵۰؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۶، ص۲۰۹.
  15. ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۵۲.
  16. عبدالحسین احمد امینی، الغدیر، ج۳، ص۷۰.
  17. عبدالحسین احمد امینی، الغدیر، ج۲، ص۲۱۱.
  18. عبدالحسین احمد امینی، الغدیر، ج۲، ص۱۸۷؛ امین‌الاسلام بن علی فضل بن حسن طبرسی، اعلام‌الوری، ص۲۶۵.
  19. عبدالحسین احمد امینی، الغدیر، ج۲، ص۲۰۲؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۶، ص۳۳۲.
  20. زیرا در آن زمان برخی محمد بن عبدالله را همان مهدی موعود (ع) می‌خواندند و به تصور این امر، با او بیعت می‌کردند.
  21. محمد بن نعمان بغدادی، ترجمه الارشاد، ج۲، ص۱۸۶.
  22. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۸، ص۱۶۱.
  23. علی بن الحسین بن محمد ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص۳۲۵-۳۳۳.
  24. ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۶۶.
  25. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۸، ص۱۶۵؛ علی بن الحسین بن محمد ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص‌۳۲۵-۳۳۳.
  26. ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۶۶. نکته جالب توجه در این قیام این است که وقتی اسیران قیام فخ را نزد هادی عباسی آوردند و او فرمان قتل همگی آنها را صادر کرد، خودش نیز در همان روز مرد.
  27. ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۳۱۳-۳۲۳.