قانون اساسی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

معناشناسی

واژه «قانون»، عربی‌ شده واژه «کانون» است و به معنای اصل، دستور، قاعده و امری کلی است که بر همه جزئیات آن انطباق دارد و احکام جزئیات، از آن شناخته می‌شود؛ همچنین به معنای حکم قطعی صادر شده از جانب حکومت است که شامل همه مردم کشور می‌شود و اغراض مستبدانه اشخاص، دخالتی در آن ندارد[۱].

از اهداف مهم وضع قانون، برقراری نظم و عدالت در جامعه است.[۲] قانون اساسی در مفهوم عامش به همه مقررات وضع‌ شده و عرفی، مدون یا پراکنده گفته می‌شود که مربوط به قدرت و انتقال و اجرای آن است.[۳] این قانون دربرگیرنده قواعدی است که تشکیلات، روابط قدرت‌های عمومی و اصول مهم حقوق عمومی یک کشور را تبیین می‌کند[۴].

قانون اساسی به این معنا، شامل تنظیمات و سازوکارهایی است که تبیین‌کننده حقوق و تکالیف متقابل زمامداران و شهروندان است و چگونگی اِعمال قدرت و مدیریت عالی جامعه را مشخص می‌سازد.[۵] قوانین اساسی هم از نظر ماهوی (که شامل اصول مربوط به حکومت و ساختار آن، حقوق و آزادی‌های اساسی است و هیچ‌یک از قوانین و مقررات کشور نباید با آن مغایرت داشته باشد)، و هم از نظر شکلی (مرجع تصویب این قانون و مراحل و تشریفات آن و نیز ضرورت تجدیدنظر و بازنگری در آن)، بر قوانین عادی برتری دارند[۶].[۷]

ویژگی‌ها

ویژگی‌های قانون اساسی در هر نظام سیاسی، عبارت‌اند از:

  1. اتکای به اصول اعتقادی و مبانی فکری جامعه؛
  2. کلیت و جامعیت؛
  3. وضوح و روشنی در تبیین مطالب؛
  4. تعارض‌نداشتن در ضوابط و انطباق با اصول حقوقی[۸].

وجود قانون اساسی در هر دولتی، قطع نظر از اینکه از چه فلسفه سیاسی تبعیت می‌کند و آیا دموکراتیک است یا نه، ضروری است[۹] و معمولاً در همه کشورها وجود دارد، با این فرق که در برخی از کشورها به صورت غیر مدون است. منظور از قانون اساسی مدون مجموعه مقررات و اصولی است که نمایندگان ملت تصویب کرده‌اند و قانون اساسی غیر مدون مجموعه‌ای از عادت‌ها و رسومی است که به‌تدریج در جامعه پا گرفته و به اجرا درآمده است، بدون آنکه قوه مقننه در آن نقشی داشته باشد[۱۰]. در برخی از کشورها مانند انگلستان، قانون اساسی مدون، وجود ندارد و اصول مربوط به آن از لابلای قوانین عادی، عرف و عادات اجتماعی و منابع حقوق اساسیِ دیگر برداشت می‌شود[۱۱]. وضع قوانین اساسی در کشورهای مختلف، بر اساس رژیم سیاسی حاکم بر این کشورها، متفاوت بوده‌است؛ چنان‌که در یک رژیم استبدادی، حاکم یا هیئت حاکم، منشأ وضع قانون اساسی‌اند؛ اما در یک حکومت مبتنی بر آرای مردم و قانون، اراده عمومی و آرای همگانی است که قانون اساسی را ایجاد می‌کند[۱۲].[۱۳]

پیشینه

توجه صرف به مفهوم شکلی، ظهور قانون اساسی را ثمره تحولات قرون جدید می‌داند؛ زیرا نهضت دستورگرایی، در سده‌های اخیر و پس از بروز جنبش‌های اجتماعی ـ سیاسی، رخ داده‌است؛ در حالی‌که ارمغان سده هجدهم میلادی، نه ابداع و خلق این مفهوم، بلکه تغییر در نتایج بروز و ظهور آن است. با مشاهده آثار فلاسفه مشهور دنیا و کارکرد منظم حکومت‌های گذشته، نمی‌توان منکر وجود گونه‌ای از قانون اساسی در این کشورها شد. در واقع در هیچ‌ برهه‌ای از تاریخ نمی‌توان کشور یا حاکمیت سیاسیِ مرزبندی‌ شده‌ای را سراغ گرفت که قانون اساسی (هر چند نانوشته و غیر مدون) نداشته باشد[۱۴]؛ چنان‌که گفته شده قانون اساسی در دولت‌ شهرهای یونان، نه نوشته‌ای حقوقی، بلکه همان شیوه زندگی در دولت‌شهر بود که بر اساس نظمی اخلاقی و حقوقی قرار داشت و ارسطو آشکارا قوانین اساسی را با ارزش‌های اجتماعی مرتبط می‌ساخت[۱۵].

در دین اسلام، افزون بر قرآن کریم که به تعبیری قانون اساسی مسلمانان و زیربنای همه قوانین و برنامه‌هاست[۱۶]، سابقه تدوین قانون، به زمان هجرت رسول خدا(ص) به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی بر می‌گردد. پیش از اسلام مشکلات قبایل، بر اساس سنت‌های قبیله‌ای حل و فصل می‌شد؛ ولی در نظام جدید، دولتی فراتر از خواست‌های گروهی و قبیله‌ای به رهبری رسول خدا(ص) ایجاد شد که طبعاً نمی‌توانست بدون نظام‌نامه باشد؛ اصولی که بر پایه آن درگیری‌ها حل و حقوق عمومی مسلمانان در آن تبیین شود. بر همین اساس، میان رسول خدا(ص) و قبایل مختلف، پیمانی سیاسی‌دینی منعقد شد تا قبایل دریابند در نظام جدید از حقوق مساوی برخوردارند و مجری قانون و مرجع تشخیص این حقوق، خدا و رسول(ص) می‌باشند. در این نظام‌نامه که در حکم قانون اساسی جامعه اسلامی جدید بود[۱۷]، از جمله تصریح شده‌ است که این نوشته محمد(ص) است میان مؤمنان و مسلمانان، از قریش و مردم یثرب و هرکسی که از آنان پیروی کرد و به آنان ملحق شد و به همراه آنان جهاد کرد. آنان همه امت واحده هستند. در این نظام‌نامه تأکید شده‌است که مسلمانان میان خود، یکدیگر را در دادن بدهکاری یاری می‌کنند. هیچ مؤمنی، مؤمن دیگر را به جهت کفر نخواهد کشت و هیچ کافری را بر ضد مؤمنی یاری نخواهد کرد. در زمان جنگ همه گروه‌های مسلمانان در جنگ شرکت خواهند کرد و همه مؤمنان در هر چیزی که اختلاف کردند، باید برای حل آن به خدا و رسول(ص) رجوع کنند[۱۸].

در کشورهای غربی رواج مکتب حقوق طبیعی و نظریه‌های جدید دربارهٔ آزادی‌های عمومی و جلوگیری از تعدی و تجاوز دولت‌ها موجب تدوین اعلامیه‌های حقوق در سده هفده و هجده میلادی شد و این اعلامیه‌ها در صدر قوانین اساسی این کشورها قرار گرفت[۱۹]. قدیمی‌ترین قانون اساسی مکتوب، قانون اساسی ایالت ویرجینیای آمریکا در سال ۱۷۷۶م/ ۱۱۵۵ش است. پس از آن قانون اساسی ایالات متحده آمریکا در سال ۱۷۸۷م/ ۱۱۶۶ش در کنگره فیلادلفیا و قانون اساسی فرانسه در سال ۱۷۹۱م/ ۱۱۷۰ش وضع شد که در پی آن، موج قانون اساسی مکتوب در اروپا و دیگر کشورهای جهان گسترش یافت[۲۰].[۲۱]

قانون اساسی مشروطه

پس از پیروزی نهضت مشروطیت و تشکیل مجلس شورای ملی با موافقت مظفرالدین‌ شاه قاجار، به تقلید از قوانین اساسی کشورهای اروپایی و بااندکی رنگ و بوی اسلامی، نخستین قانون اساسی ایران در ۵۱ اصل تدوین شد و پس از کشمکش‌های فراوان،[۲۲] سرانجام در سال ۱۲۸۵ش/ ۱۳۲۴ق/ ۱۹۰۶م به امضای مظفرالدین‌شاه رسید.[۲۳] این قانون پس از گذشت کمتر از یک سال، بازنگری شد و ۱۰۷ اصل دیگر به عنوان متمم قانون اساسی به آن اضافه شد که علی‌رغم مخالفت محمد علی‌ شاه، سرانجام در ۱۵ مهر ۱۲۸۶ به امضای وی رسید.[۲۴] لفظ قانون اساسی پس از کشمکش میان مجلس و محمد علی‌ شاه، در جامعه رواج یافت و پیش از آن اصطلاحاتی مانند نظام‌نامه، نظام‌نامه سیاسی، کتاب‌نامه یا واژه کنستیتوسیون، به جای مشروطه و قانون اساسی به کار می‌رفت.[۲۵]

پس از قدرت‌ گرفتن رضاخان پهلوی و در رژیم پهلوی، قانون اساسی مشروطه چند بار برای مشروعیت‌ بخشیدن به خاندان پهلوی و استمرار سلطنت در این خاندانتغییر کرد. مهم‌ترینِ این تغییرات عبارت بودند از:

  1. در سال ۱۳۰۴ پهلوی با تشکیل مجلس مؤسسان و تغییر اصول ۳۶، ۳۷ و ۳۸ قانون اساسی، سلطنت را که مربوط به پادشاهان قاجار بود، به خود و فرزندانش به صورت موروثی واگذار کرد و سن قانونی ولی‌عهد را نیز تغییر داد؛[۲۶]
  2. در سال ۱۳۱۰ به دستور پهلوی، اصول ۸۱ و ۸۲ متمم قانون اساسی که دربارهٔ محل مأموریت قضات بود، تغییر کرد و استقلال قاضی تحت‌الشعاع فرمان شاه قرار گرفت؛[۲۷]
  3. در سال ۱۳۱۷، اصل ۳۷ متمم قانون اساسی دربارهٔ شرط ایرانی‌الاصل بودن مادر ولی‌عهد تغییر کرد؛[۲۸]
  4. در سال ۱۳۲۸، با تغییر اصل ۴۸ قانون اساسی و صدور مجوز به شاه برای تعطیل‌کردن مجلس، مهم‌ترین رکن مشروطیت یعنی دو مجلس شورا و سنا به دست شاه قابل انحلال اعلام شد؛[۲۹]
  5. در سال ۱۳۴۶ هم‌زمان با جشن‌های تاجگذاری، بار دیگر اصل ۳۸، ۴۱ و ۴۲ متمم قانون اساسی تغییر کرد و بر اساس آن اختیارات مادر ولی‌عهد به عنوان نایب‌السلطنه، تصویب شد.[۳۰]

امام‌ خمینی که قانون اساسی مشروطیت را به دلیل رونویسی از قوانین اساسی چند کشور اروپایی نقد می‌کرد، مواد مربوط به سلطنت و ولایتعهدی را از اساس مغایر اسلام می‌دانست و گنجاندن برخی از احکام اسلام در این قانون را فریبکاری می‌شمرد.[۳۱] ایشان با تقسیم این قانون به دو مرحله (پیش و پس از حکومت پهلوی) معتقد بود پیش از کودتای رضاخان، در حالی‌که هنوز امکان ارائه طرح حکومت اسلامی مقدور نبود، این قانون، راه مناسبی برای ایجاد سلطنت مشروطه و پیشگیری از استبداد شاه بود و متمم این قانون پیش‌بینی درستی دربارهٔ امور مختلف کرده بود و می‌شد به آن استناد کرد؛ اما در مرحله دوم (پس از کودتای رضاخان)، اصولاً سلطنت، مجلس و اصول تغییر کرده در قانون اساسی، غیر قانونی بود و به‌زور بر ملت تحمیل شد.[۳۲] ایشان با استناد به قانون مشروطیت (مرحله پیش از کودتا)، مشروعیت‌ نداشتنِ رژیم پهلوی[۳۳] و غیر قانونی‌ بودن مجلس و وکلای آن را[۳۴] اثبات می‌کرد و آن را مغایر با متمم قانون اساسی می‌دانست.[۳۵]

امام‌ خمینی در سال‌های آغازین نهضت اسلامی، با استناد به اصول قانون اساسی در رعایت حقوق مردم، عمل به قانون اساسی کشور را از رژیم پهلوی می‌خواست[۳۶] و در عین حال تصریح می‌کرد استناد به قانون اساسی به معنای کامل‌ بودن و مورد تأیید بودن آن نیست؛ بلکه برای الزام حکومت به چیزی است که خود را به آن ملزم می‌شمارد وگرنه از نظر علما، تنها مواردی از قانون اساسی قابل پذیرش است که موافق با شرع باشد.[۳۷] ایشان معتقد بود آن بخش از قانون اساسی مشروطیت که مطابق با قانون مترقی اسلام نیست، به حکم خود قانون اساسی، قانونیت ندارد؛[۳۸] بنابراین این قانون تنها به شرط اصلاح می‌تواند مبنای حکومت اسلامی قرار گیرد.[۳۹] ایشان با تأکید بر مخالفت عمومی مردم با رژیم سلطنتی و قانون اساسی‌ای که این رژیم را به رسمیت می‌شناخت،[۴۰] همچنین مخالفت برخی از اصول این قانون با اسلام و لزوم مطابقت قانون اساسی با زندگی مردم، تدوین قانون اساسی جدید را در دستور کار خود قرار داد.[۴۱].[۴۲]

تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

اندیشه تدوین قانون اساسی، پیش از پیروزی انقلاب و در ماه‌های اقامت امام‌ خمینی در پاریس مطرح و پیش‌نویس نخستین در همان‌جا تهیه شد.[۴۳] این پیش‌نویس را حسن حبیبی نوشت. وی در این کار از دیدگاه‌های سید محمد باقر سلطانی طباطبایی و سید صادق طباطبایی نیز بهره گرفت.[۴۴] همچنین در ایران برخی از اعضای نهضت آزادی، متن دیگری به‌صورت پیش‌نویس قانون تدوین کردند.[۴۵]

راهکار امام‌ خمینی در خصوص تدوین قانون اساسی، در آغاز تشکیل مجلس مؤسسان بود[۴۶] که ایشان در نخستین سخنرانی خود پس از بازگشت به ایران در بهشت زهرا(س) بر آن تأکید کرد.[۴۷] پس از تعیین دولت موقت، وظیفه تشکیل این مجلس به دولت واگذار[۴۸] و کار تدوین پیش‌نویس قانون اساسی به‌طور جدی پیگیری شد و کمیسیونی متشکل از حسن حبیبی، محمد جعفر جعفری لنگرودی، عبدالکریم لاهیجی، ناصر میناچی، سید ابوالحسن بنی‌صدر و ناصر کاتوزیان مأمور تهیه طرح تدوین قانون اساسی شد.

توصیه‌های چندباره امام‌ خمینی و شرایط حساس انقلاب موجب شد پیش‌نویس نخستین در مدت یک‌ماه آماده شود.[۴۹] این متن که حاوی ۱۶۰ اصل بود، در اسفندماه ۱۳۵۷، به امام‌ خمینی تقدیم شد و به سفارش ایشان، برای جمعی از مراجع تقلید ازجمله سید محمد رضا گلپایگانی، سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی و سید کاظم شریعتمداری فرستاده شد. گروهی از مدرسان حوزه هم در چند جلسه دربارهٔ پیش‌نویس بحث و تبادل نظر کردند. همچنین یک نسخه از پیش‌نویس در ۲۷/۱۲/۱۳۵۷ در اختیار هیئت دولت و شورای انقلاب قرار گرفت.[۵۰]

پیش از انتشار رسمی پیش‌نویس، گلپایگانی با پیشنهاد دادنِ ولایت فقهای جامع شرایط، اتکای حکومت به نظام امامت و ولایت فقیه را شرط اسلامی بودن آن دانست.[۵۱] با انتشار پیش‌نویس قانون اساسی،[۵۲] و تأکید و درخواست امام‌ خمینی از همه اقشار مردم به‌ویژه متفکران و اسلام‌شناسان برای بررسی آن،[۵۳] صاحب‌نظران، متخصصان، گروه‌ها و احزاب نظرات بسیاری مطرح کردند[۵۴] که در جلسات مجلس خبرگان قانون اساسی به آنها توجه شد. در این مدت رسانه‌های گروهی و روزنامه‌ها نیز به بحث و تبادل نظر دربارهٔ ابعاد مختلف این قانون پرداختند و مفاد آن در چند برنامه زنده تلویزیون برای مردم شرح داده شد.[۵۵]

بسیاری از علمای حوزه، مانند حسین وحید خراسانی، ناصر مکارم شیرازی، سیدمرتضی حاجتی، سید محمد صادق روحانی و محمد حسین حسینی تهرانی معتقد بودند قرار دادن رأی اکثریت و آرای عمومی به عنوان مبنای حکومت، از اصول غربی و خلاف قواعد اسلامی است؛ همچنین از پیش‌بینی‌نکردن نقش روحانیت در پیش‌نویس انتقاد کردند و نبود مسئله نظارتِ فقیه بر مسایل اجرایی را از کاستی‌های این قانون شمردند.[۵۶] حسین علی منتظری نیز با انتشار بیانیه مفصلی به بررسی پیش‌نویس پرداخت و مسئله ولایت فقیه و انتساب قوای سه‌گانه به فقیه جامع شرایط را گوشزد کرد.[۵۷] برخی از فعالان سیاسی این قانون را رونویسی از قانون گذشته و عاری از خلاقیت اسلامی دانستند و با تأکید بر پرهیز از عجله در تدوین قانون اساسی، موارد اصلاحی را پیشنهاد کردند.[۵۸] در عین حال موضع گروه‌های ملی‌ مذهبی و حزب توده، در برابر این پیش‌نویس، موضعی مثبت همراه با پیشنهادهایی بود.[۵۹]

پس از برگزاری همه‌پرسی جمهوری اسلامی در فروردین ۱۳۵۸ و دعوت امام‌ خمینی از مردم و مسئولان برای انتخاب اشخاص فاضل و امین و تشکیل مجلس مؤسسان و تدوین قانون اساسی،[۶۰] اظهارنظرهای متفاوت دربارهٔ چگونگی تأیید پیش‌نویس قانون (مراجعه مستقیم به آرای عمومی یا لزوم تشکیل مجلسی برای تدوین قانون اساسی)، موجب تشکیل جلسه مشترک دولت و شورای انقلاب در حضور امام‌ خمینی در قم شد. پس از آنکه ایشان تشکیل مجلس را تأیید کرد، به پیشنهاد سید محمود طالقانی نام مجلس خبرگان برای این مجلس تعیین شد.[۶۱] دربارهٔ چرایی انتخاب مجلس خبرگان به جای مجلس مؤسسان گفته شده‌است مجلس مؤسسان وضع و تأسیس قوانین اساسی را بر عهده دارد؛ اما وظیفه خبرگان در جمهوری اسلامی، نه خلق یا ابداع اصول قانونی، بلکه تشخیص و بررسی انطباق یا عدم انطباق اصول با اسلام بود. علاوه بر این، اعضای مجلس خبرگان باید در شناخت احکام اسلام خبره و متخصص می‌بودند؛ اما اعضای مجلس مؤسسان باید از همه گروه‌ها انتخاب می‌شدند؛[۶۲] اما سخنان امام‌ خمینی نشان می‌دهد که دلیل اصلی، لزوم تسریع در تدوین قانون و به جریان‌افتادن کار دستگاه‌های نظام اسلامی بوده‌است و در نگاه ایشان فرقی میان این دو جز در تعداد افراد نماینده نبوده‌است.

امام‌ خمینی در ۴/۳/۱۳۵۸ در نامه‌ای به دولت موقت با ابلاغ تصمیماتِ جلسه یاد شده، ضمن سفارش به سرعت‌ بخشیدن به امور، تأکید کرد پس از اظهار نظر مردم و صاحب‌نظران دربارهٔ قانون اساسی، با تصویب شورای انقلاب و دولت موقت ترتیبی در پیش گرفته شود تا مردم هر استان و هر یک از اقلیت‌های مذهبی، نمایندگان خود را به تعدادی که تعیین می‌شود، برای شرکت در مجلس خبرگان قانون اساسی، انتخاب کنند و پس از تدوین قانون اساسی همه آحاد ملت مستقیماً قبول یا رد خود را دربارهٔ آن ابراز کنند.[۶۳] پس از بروز برخی مخالفت‌ها در جامعه و اصرار برخی بر تشکیل مجلس مؤسسان که اعضای آن بیش از سیصد تن از اهل فن باشند،[۶۴] امام‌ خمینی هدف این مخالفت‌ها را عقب‌ انداختن تصویب قانون اساسی دانست و با هشدار به این افراد، تأکید کرد میان مجلس مؤسسان و خبرگان، فرقی جز در تعداد افراد نیست و تشکیل مجلس بزرگ مؤسسان در شرایط حساس انقلاب، تنها موجب تعویق و فساد است و اصرار بر آن توطئه‌ای برای جلوگیری از استقرار حکومت اسلامی است.[۶۵]

امام‌ خمینی در مدت‌زمانِ استقرار جمهوری اسلامی تا آغاز به کار مجلس خبرگان، بدون اشاره به هیچ‌یک از اصول مندرج در پیش‌نویس، ضمن توجه‌دادن به جایگاه قانون یک کشور به عنوان پایه و اساس آن کشور و رأس همه امور، [۶۶] صرفاً بر ضرورت اسلامی بودن تمام اصول تأکید کرد و با توجه به احتمال الگوبرداری از دموکراسی‌های غربی در مقام نقد آنها نیز برآمد و با صراحت بیان کرد که حتی آزادی و استقلال هم بدون اسلام به کار مردم نمی‌آید.[۶۷] بر همین اساس ایشان صلاحیت حقوقدانان غربی و روشنفکران بی‌اطلاع از اسلام را برای اظهار نظر در مورد قانون اساسیِ مبتنی بر اسلام، صراحتاً نفی کرد و با نام‌بردن از خبرگان اسلامی، این امر را در صلاحیت آنان دانست.[۶۸]

لایحه انتخابات مجلسِ بررسی نهایی قانون اساسی ایران در ۱۴ تیر ۱۳۵۸ به تصویب شورای انقلاب رسید و بر مبنای هر پانصد هزار نفر و احتساب نمایندگان اقلیت‌های دینی، در مجموع ۷۳ عضو برای آن در نظر گرفته شد. این مجلس با انتخابات ۲۹ تیر ۱۳۵۸ و پیام امام‌ خمینی در ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ آغاز به کار کرد.[۶۹] ایشان در این پیام، تصویب حتی یک ماده قانونی برخلاف اسلام را تخلف از جمهوری و رأی اکثریت قریب به اتفاق مردم دانست.[۷۰]

ایشان مهم‌ترین ویژگی‌های قانون اساسی مصوب در آینده را:

  1. حفظ و حمایت حقوق و مصالح تمام قشرهای ملت دور از تبعیض‌های ناروا؛
  2. پیش‌بینی نیازها و منافع نسل‌های آینده مطابق با احکام اسلام؛
  3. صراحت و روشنی به گونه‌ای که امکان تفسیر و تأویل غلط وجود نداشته باشد
  4. شایسته الگو قرارگرفتن برای ملت‌های اسلامی دیگر شمرد.[۷۱]

مجلس خبرگان قانون اساسی، با در نظر گرفتن پیش‌نویس قانون مشتمل بر ۱۵۱ اصل و اظهارنظرهای مفصل و جامع دربارهٔ همه اصول و رسیدگی دقیق و مذاکرات طولانی دربارهٔ هر اصل، در کمتر از سه‌ماه با برگزاری ۶۷ جلسه، کار بررسی پیش‌نویس و دیگر پیشنهادهای ارائه‌ شده را تمام کرد.[۷۲]

قانون اساسی در این دوره در ۱۲ فصل و ۱۷۵ اصل تنظیم شد. این فصل‌ها عبارت بودند از:

  1. اصول کلی؛
  2. زبان، خط، تاریخ و پرچم رسمی کشور؛
  3. حقوق ملت؛
  4. اقتصاد و امور مالی؛
  5. حق حاکمیت ملت و قوای ناشی از آن؛
  6. قوه مقننه؛
  7. شوراها؛
  8. رهبر یا شورای رهبری؛
  9. قوه مجریه؛
  10. سیاست خارجی؛
  11. قوه قضاییه؛
  12. رسانه‌های گروهی.

حسینعلی منتظری رئیس مجلس خبرگان در ۴/۹/۱۳۵۸، قانون اساسی مصوب مجلس خبرگان را برای اظهار نظر برای امام‌ خمینی و تنی چند از مراجع فرستاد. امام‌ خمینی اشکال مشخصی به آن نگرفت و اصلاح اشکال‌های احتمالی را به زمان تدوین متمم قانون اساسی که در نظر گرفته شده بود، واگذار کرد.[۷۳] مراجع مختلف هم با اظهار نظر دربارهٔ قانون اساسی، به نکات مثبت و منفی آن پرداختند. گلپایگانی ضمن خودداری از انتشار علنی نظر خود، با فرستادن نامه‌ای به امام‌ خمینی، در عین اشاره به برخی نارسایی‌ها در برخی اصول، وجود اصول ۴، ۷۲ و ۱۱۰ را در صورت اجرای درست، رفع‌ کننده اشکال‌ها خواند. شریعتمداری نیز ضمن ایراد به برخی اصول، مانند تضاد دو اصل ۶ و ۵۶ که تضمین‌ کننده حاکمیت ملی است با اصل ۱۱۰، دیگر مواد قانون اساسی را بدون اشکال دانست.[۷۴]

از موضوعات مهم مطرح‌شده در مجلس خبرگان قانون اساسی، طرح اصل ولایت فقیه[۷۵] و اختصاص اصل پنجم قانون اساسی به آن بود که با ارائه این طرح، مخالفت‌های زیادی علیه مجلس خبرگان و این اصل شکل گرفت و تا پیشنهاد طرحِ انحلال مجلس نیز پیش رفت.[۷۶] در این شرایط امام‌ خمینی با دفاع کامل از مجلس خبرگان و اصل ولایت فقیه،[۷۷] طراحان انحلال مجلس خبرگان را منحرف و مخالف اسلام معرفی کرد.[۷۸] ایشان تأکید کرد ولایت فقیه چیزی نیست که خبرگان آن را ایجاد کرده باشد، بلکه این ولایت همان ولایت رسول‌الله(ص) است که از جانب خدا آمده‌است.[۷۹] ایشان با استناد به حکومت امیرالمؤمنین علی(ع)، ولایت فقیه را عاملی برای جلوگیری از دیکتاتوری دانست.[۸۰] ایشان پس از تصویب قانون اساسی، دربارهٔ ولایت فقیه موضع صریح‌تری گرفت و ضمن اینکه این اصل را بهترین اصل قانون اساسی معرفی کرد، اختیارات ولی فقیه در قانون اساسی را تنها بعضی از شئون ولی فقیه دانست. از نظر ایشان بسنده‌کردن به این مقدار به دلیل مخالفت شدید نکردن با روشنفکران بوده‌است.[۸۱]

پس از تصویب قانون اساسی، حزب جمهوری اسلامی این قانون را مترقی‌ترین قانون اسلامی و بالاترین نمونه برای ملت‌های جهان دانست که در آن اصول متعالی عدالت، آزادی، معنویت و کرامت انسانی تثبیت شده‌است.[۸۲] نهضت آزادی نیز اعلام کرد اگرچه این قانون را خالی از اشکال و نقص و بی‌نیاز از اصلاح نمی‌داند، ولی با توجه به اینکه بر اساس آرای عمومی قوت قانونی پیدا کرده، تضعیف و تردید در آن را بر خلاف مصلحت نظام دانست و خود را طرفدار و مدافع آن خواند.[۸۳]

پس از استعفای دولت موقت در ۱۴ آبان ۱۳۵۸، امام‌ خمینی ضمن پشتیبانی جدی از خبرگان و قانون اساسی مصوب،[۸۴] وظیفه اجرای همه‌پرسی قانون اساسی را به شورای انقلاب سپرد.[۸۵] ایشان با هشدار به معترضان دربارهٔ دلسردکردن مردم از شرکت در همه‌پرسی،[۸۶] اظهار امیدواری کرد که قانون اساسی با اکثریت بالا به تصویب برسد.[۸۷] ایشان همچنین بنا به ضرورتی که در انجام هرچه سریع‌تر همه‌پرسی قانون اساسی می‌دید[۸۸] و خطری که در صورت تأخیر در آن برای کشور و اسلام قائل بود،[۸۹] در آن زمان نگرانی دربارهٔ نقص قانون اساسی را بی‌وجه و قابل رفع در آینده خواند.[۹۰] سرانجام همه‌پرسی قانون اساسی در ۱۱ و ۱۲ آذر ۱۳۵۸ برگزار و با ۹۹/۵ درصد آرا به تأیید مردم رسید. مجموع آرای گرفته‌شده در این انتخابات ۱۵٬۷۵۸٬۹۵۶ نفر بود.[۹۱]

از سوی دیگر، امام‌ خمینی خطاب به کسانی که نظام را به دیکتاتوری متهم می‌کردند، شیوه تصویب قانون اساسی را در بالاترین سطح دموکراسی و بی‌سابقه در دنیا ارزیابی کرد؛[۹۲] زیرا در این شیوه مردم علاوه بر انتخاب نمایندگان مجلس خبرگان قانون اساسی، به قانون مصوب این مجلس نیز مستقیماً رای دادند.[۹۳] ایشان مخالفت با قانون اساسی را مخالفت با اسلام خواند[۹۴] و با شکل‌گیری تدریجی ارکان جمهوری اسلامی، در قبال برخی اقدام‌های بعضی از مسئولان که خلاف قانون اساسی بود، به‌تندی موضع‌گیری کرد و اجرای کامل قانون اساسی را خواستِ مردم انقلابی دانست.[۹۵] افزون بر این، ایشان بعضی از اقدامات خارج از چارچوب قانون اساسی، مانند اختیارات شورای تشخیص مصلحت نظام در تصویب قوانین مستقل را تنها در شرایط جنگی کشور و لزوم گره‌گشایی سریع از برخی مشکلات قانونی به نفع مردم و اسلام، قابل قبول دانست و بر ضرورت بازگشت به قانون تأکید کرد.[۹۶].[۹۷]

ویژگی‌ها

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با توجه به اینکه بر اساس افکار و اندیشه‌های نوگرایانه امام‌ خمینی و از سوی اسلام‌شناسان و حقوقدانان برجسته در شرایط مساعد انقلابی اولیه انقلاب اسلامی تدوین شده‌است، از ویژگی‌ها و امتیازات قابل توجهی برخوردار است. از فرق‌های بنیادین قانون اساسی ایران با قوانین دیگر کشورهای دنیا، فلسفه سیاسی حکومت در ایران است که قانون و عمل را به موازات مشارکت مردمی، به رعایت موازین شرعی هدایت می‌کند و با تعیین زیربنای اعتقادی اصول اسلام، به عنوان مبانی و پایه‌های حکومت، جلوه‌ای نو از حکومت را پدیدآورده[۹۸] و آن را جمهوری اسلامی نامیده‌است.[۹۹] اعتقادی بودن نظام، بر پایه اصول دین و مذهب و همچنین کرامت و ارزش والای انسانی، مبنای اعمال و حرکات سیاسی جامعه است که از طریق اجتهاد مستمر فقهای جامع شرایط، استفاده از علوم و فنون و صنایع پیشرفته بشری و نفی ستم و سلطه، قسط و عدل و استقلال و همبستگی ملی تأمین می‌گردد.[۱۰۰]

رسمیت دین اسلام و مذهب شیعه، مبنای دیگری است که در آن فقه شیعه که مذهب اکثر ایرانیان است بر کلیه امور و شئون، مناسبات و روابط و اعمال حقوقی، اجتماعی و سیاسی جامعه باید حاکمیت داشته باشد، بدون آنکه حقوق اولیه و انسانی سایر مذاهب و اقلیت‌های دینی در تنگنا و فشار قرار گیرد.[۱۰۱]

بر اساس ولایت امر و امامت مستمر، قانون اساسی زمینه تحقق رهبری را که از طرف مردم بدین عنوان پذیرفته شده یا انتخاب شده باشد، آماده کرده‌است، تا ضامن عدم انحراف سازمان‌های مختلف از وظایف اصیل اسلامی باشد.[۱۰۲] بدین منظور، در زمان غیبت حضرت ولی عصر(ع) ولایت فقیه را به عنوان یکی از اصول محوری نظام مقرر داشته[۱۰۳] و زمامداری اصلی را از راه نظارت[۱۰۴] یا مباشرت مستقیم در امور[۱۰۵] در اختیار رهبری در چارچوب اوصاف و شرایطی که برای رهبری در نظر گرفته[۱۰۶] و روشی که برای انتخاب آن از طریق خبرگان و نمایندگان مردم معرفی کرده،[۱۰۷] قرار داده‌است.

از سوی دیگر، قانون اساسی حاکمیت ملی را مبنا قرار داده و آن را ودیعه الهی می‌داند[۱۰۸] که از طریق انتخابات و همه‌پرسی محقق می‌شود.[۱۰۹] مشارکت متنوع حقوقی،[۱۱۰] سیاسی،[۱۱۱] اجتماعی،[۱۱۲] مجموعه اعمال و افعال قانونی ممکن است که زمامداری کشور را مردم‌سالارانه می‌کند.

از نکات برجسته زمامداری در جمهوری اسلامی ایران، تلفیق ماهرانه‌ای است که در قانون اساسی میان حاکمیت دینی و حاکمیت ملی صورت گرفته‌است، بدین معنا که قانون‌گذار از یک سو، حق مردم در تعیین سرنوشت خود را امری خدادادی می‌داند و تعیین نظام اسلامی و انتخاب حاکم اسلامی را متکی به رأی ملت می‌کند و بدین ترتیب، دموکراسی اسلامی را تأسیس می‌کند و از سوی دیگر، اعمال حاکمیت ملی را در انتخاب رئیس‌جمهور موکول به تنفیذ مقام رهبری می‌کند و انتخاب مجلس و امر قانون‌گذاری را تحت نظارت فقهای شورای نگهبان منتخب رهبر قرار می‌دهد.[۱۱۳] از سوی دیگر، آزادی در حوزه‌های مختلف، برابری، امنیت و سایر حقوق فردی و اجتماعی، مجموعه مفصلی است که قانون‌گذار، زیر عنوان «حقوق ملت» (فصل سوم قانون اساسی) آن را به نحو مبسوط مقرر داشته و تضمین‌های لازم را برای آن موارد پیش‌بینی کرده‌است.

استقلال قوای سه‌گانه تحت اشراف رهبری،[۱۱۴] لزوم ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی و بالابردن آگاهی‌های عمومی،[۱۱۵] تفکیک‌ناپذیری اصول آزادی و استقلال،[۱۱۶] ایجاد نظام اداری صحیح و محو استبداد، خودکامگی و انحصارطلبی،[۱۱۷] توجه به فریضه امر به معروف و نهی از منکر،[۱۱۸] توجه ویژه به خانواده،[۱۱۹] طراحی اقتصاد اسلامی بر اساس بخش‌های سه‌گانه دولتی، تعاونی و خصوصی،[۱۲۰] و سیاست خارجی بر مبنای نفی سلطه، حفظ استقلال، عدم وابستگی و تأمین روابط متعادل و صلح‌آمیز بین‌المللی،[۱۲۱] از دیگر ویژگی‌های قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می‌باشد.[۱۲۲]

بازنگری قانون اساسی

پس از تجربه اجرایی قانون اساسی و مشخص‌شدن ایرادها و کاستی‌های آن، امام‌ خمینی که از آغاز تصویب قانون اساسی، رفع اشکال‌های احتمالی را در متمم قانون اساسی میسر می‌دید،[۱۲۳] در ۴/۲/۱۳۶۸ با معرفی بیست نفر از مسئولان کشور و پنج نماینده مجلس به انتخاب نمایندگان، فرمان بازنگری در قانون اساسی را صادر کرد و از آنان خواست تا مدت دو ماه، اصلاحات قانون اساسی را در خصوص هشت موضوع ذکرشده در نامه ایشان انجام دهند.[۱۲۴]

شورای بازنگری در ۲۰ تیر ۱۳۶۸ پس از تشکیل ۴۱ جلسه به کار خود پایان داد. این اصلاحیه در ۲۸ تیر ۱۳۶۸ امضا و برای همه‌پرسی آماده شد. در این همه‌پرسی که در ۶ مرداد ۱۳۶۸ برگزار گردید، قانون اساسی اصلاح‌ شده با ۳۸/۹۷ درصد از مجموع آرای ۱۶۴۵۶۷۷۱ به تأیید ملت رسید.[۱۲۵] در قانون اساسی جدید که در ۱۴ فصل و ۱۷۷ اصل، تنظیم شد، ضمن اضافه‌ شدن دو فصل به آن، اصول مربوط به رهبری، تمرکز در قوای مختلف ازجمله قوه مجریه و قضاییه، صدا و سیما، تعداد نمایندگان، راه بازنگری در قانون اساسی، مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای عالی امنیت ملی اصلاح شد و نام «مجلس شورای ملی»، در تمام قسمت‌های قانون، به «مجلس شورای اسلامی» تغییر کرد.

از آنجاکه احترام به قانون اساسی، به معنای ضمانت ثبات، تداوم و استحکام چارچوب‌های حکومت، دولت، نظام سیاسی و حاکمیت مستقر در هر کشور است، در همه کشورها، نهادی نظارتی برای تطبیق قوانین عادی با قانون اساسی و جلوگیری از تصویب و اجرای قانون برخلاف قانون اساسی تشکیل شده‌است. این نهاد در آمریکا و هند، دیوان عالی کشور، در فرانسه، شورای قانون اساسی، در آلمان، ایتالیا و ترکیه دادگاه قانون اساسی و در جمهوری اسلامی ایران شورای نگهبان قانون اساسی است.[۱۲۶].[۱۲۷]

منابع

پانویس

  1. دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱۰/۱۵۳۴۱.
  2. انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۶/۵۴۶۷.
  3. قاضی، بایسته‌های حقوق اساسی، ۲۶.
  4. جعفری لنگرودی، ترمینولوژی حقوق، ۵۱۸.
  5. مطلبی، پاسداری از قوانین اساسی در نظام‌های سیاسی غرب و جمهوری اسلامی ایران، ۲۵–۲۶.
  6. شیحا، کلیاتی دربارهٔ قانون اساسی، ۱۶۷؛ مطلبی، پاسداری از قوانین اساسی در نظام‌های سیاسی غرب و جمهوری اسلامی ایران، ۴۷–۵۳.
  7. مکتبی و قوامی، مقاله «قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران»، دانشنامه امام خمینی، ج۸، ص۱۲۱ - ۱۳۰.
  8. نجفی اسفاد و محسنی، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران (حقوق اساسی۲)، ۱۹.
  9. شیحا، کلیاتی دربارهٔ قانون اساسی، ۴۶.
  10. عمید زنجانی، فقه سیاسی، ۱/۵۱.
  11. نجفی اسفاد و محسنی، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران (حقوق اساسی۲)، ۲۰.
  12. معین‌فرد، سیر تدوین و تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۳۱–۳۵؛ شیحا، کلیاتی دربارهٔ قانون اساسی، ۵۱.
  13. مکتبی و قوامی، مقاله «قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران»، دانشنامه امام خمینی، ج۸، ص۱۲۱ - ۱۳۰.
  14. قاضی، قانون اساسی، ۲۶–۲۹ و ۳۵؛ نواح، نگرشی تطبیقی تدوین قانون اساسی مشروطه، ۵۲۳.
  15. وینسنت، نظریه‌های دولت، ۳۲.
  16. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱/۳۳.
  17. جعفریان، تاریخ ایران اسلامی، ۱/۷۹–۸۰ و ۸۲.
  18. احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ۳/۶–۷، ۲۳–۲۴ و ۳۲–۳۳.
  19. شریعتی، حقوق ملت و دولت در قانون اساسی، ۷۲.
  20. شیحا، کلیاتی دربارهٔ قانون اساسی، ۹۰؛ قاضی، قانون اساسی، ۳۹.
  21. مکتبی و قوامی، مقاله «قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران»، دانشنامه امام خمینی، ج۸، ص۱۲۱ - ۱۳۰.
  22. شعبانی، حقوق اساسی و ساختار حکومت جمهوری اسلامی، ۴۲؛ معین‌فرد، سیر تدوین و تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۴۷–۴۸.
  23. شریعتی، حقوق ملت و دولت در قانون اساسی، ۷۷.
  24. هاشمی باجگانی، بررسی تطبیقی اصول محاکمات مدنی در قوانین اساسی مشروطیت و جمهوری اسلامی ایران، ۷۴–۷۷؛ شریعتی، حقوق ملت و دولت در قانون اساسی، ۷۷–۷۸.
  25. نواح، نگرشی تطبیقی تدوین قانون اساسی مشروطه، ۵۲۹.
  26. ورعی، مبانی و مستندات قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۳۲–۳۳؛ عمید زنجانی، فقه سیاسی، ۱/۱۶۴–۱۶۵.
  27. نظرپور، آشنایی با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۳۸.
  28. نظرپور، آشنایی با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۳۸.
  29. عمید زنجانی، فقه سیاسی، ۱/۱۶۵–۱۶۶؛ نظرپور، آشنایی با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۳۹.
  30. ورعی، مبانی و مستندات قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۳۳.
  31. امام‌ خمینی، ولایت فقیه، ۱۳.
  32. امام‌ خمینی، صحیفه، ۴/۴۲۹.
  33. امام‌ خمینی، صحیفه، ۴/۲۸۷–۲۸۸.
  34. امام‌ خمینی، صحیفه، ۵/۳۱۶، ۳۸۱ و ۶/۱۱، ۶۵–۶۶.
  35. امام‌ خمینی، صحیفه، ۳/۲۴۲.
  36. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱/۸۹، ۲۸۸؛ ۲/۱۳۰ و ۳/۷۴.
  37. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱/۱۱۶.
  38. امام‌ خمینی، صحیفه، ۳/۵۱۵.
  39. امام‌ خمینی، صحیفه، ۳/۳۷۳، ۴۱۸ و ۵/۱۷۰.
  40. امام‌ خمینی، صحیفه، ۵/۳۰۴.
  41. امام‌ خمینی، صحیفه، ۵/۴۰۰.
  42. مکتبی و قوامی، مقاله «قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران»، دانشنامه امام خمینی، ج۸، ص۱۲۱ - ۱۳۰.
  43. هاشمی، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۱/۲۷.
  44. طباطبایی، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، ۳/۱۳۱–۱۳۲.
  45. معین‌فرد، سیر تدوین و تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۹۸؛ کیهان، ۱۳/۱۲/۱۳۵۷، ۳.
  46. امام‌ خمینی، صحیفه، ۵/۳۳۹.
  47. امام‌ خمینی، صحیفه، ۶/۱۷.
  48. امام‌ خمینی، صحیفه، ۶/۵۴.
  49. معین‌فرد، سیر تدوین و تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۹۹؛ ورعی، مبانی و مستندات قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۵۴.
  50. ورعی، مبانی و مستندات قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۵۴–۵۵.
  51. ورعی، مبانی و مستندات قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۷۳.
  52. کیهان، ۲۴/۳/۱۳۵۸، ۱ و ۶.
  53. امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۲۱۹ و ۹/۹۳.
  54. معین‌فرد، سیر تدوین و تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۱۰۲.
  55. طباطبایی، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، ۳/۲۹۴–۲۹۷؛ نجفی اسفاد و محسنی، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران (حقوق اساسی۲)، ۱۱.
  56. ورعی، مبانی و مستندات قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۷۴–۷۷و
  57. ورعی، مبانی و مستندات قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۸۴.
  58. جمهوری اسلامی، ۱/۵/۱۳۵۸، ۵.
  59. معین‌فرد، سیر تدوین و تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۱۴۴–۱۴۵ و ۱۴۷–۱۵۰.
  60. امام‌ خمینی، صحیفه، ۶/۴۷۱–۴۷۲ و ۴۸۱.
  61. هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، ۲۹۴–۲۹۵.
  62. مدنی، حقوق اساسی در جمهوری اسلامی ایران، ۱/۹۵–۹۶.
  63. امام‌ خمینی، صحیفه، ۷/۴۸۲–۴۸۳.
  64. مدنی، حقوق اساسی در جمهوری اسلامی ایران، ۱/۶۲.
  65. امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۱۵۹–۱۶۳ و ۲۰۰.
  66. امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۱۸۱ و ۲۲۷.
  67. امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۸۸–۸۹ و ۱۸۸–۱۹۱.
  68. امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۱۷۱–۱۷۲، ۱۹۱ و ۲۲۰.
  69. هاشمی، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۱/۲۹.
  70. امام‌ خمینی، صحیفه، ۹/۳۰۸.
  71. امام‌ خمینی، صحیفه، ۹/۳۱۰.
  72. هاشمی، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۱/۳۱–۳۲؛ معین‌فرد، سیر تدوین و تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۱۰۲؛ نجفی اسفاد و محسنی، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران (حقوق اساسی۲)، ۱۱.
  73. ورعی، مبانی و مستندات قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۱۲۹.
  74. ورعی، مبانی و مستندات قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۱۲۸–۱۲۹.
  75. اداره کل، صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۱/۳۷۳.
  76. سلطانی، خط سازش، ۱/۱۹۸–۲۰۲.
  77. هاشمی رفسنجانی، ۳۵۷–۳۵۸.
  78. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۰۷، ۳۰۹ و ۳۱۷.
  79. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۰۸.
  80. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۱۰–۴۱۱.
  81. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۶۴.
  82. جمهوری اسلامی، ۲۶/۸/۱۳۵۸، ۱.
  83. معین‌فرد، سیر تدوین و تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۱۷۶.
  84. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۰/۵۰۰ و ۱۱/۱۰۲.
  85. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۰/۵۰۰.
  86. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۳.
  87. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۹ و ۱۳۷–۱۳۸.
  88. امام‌ خمینی، صحیفه، ۹/۸–۹.
  89. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۶۷.
  90. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۷۵.
  91. نجفی اسفاد و محسنی، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران (حقوق اساسی۲)، ۱۱؛ ورعی، مبانی و مستندات قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۳.
  92. امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۲۳۹–۲۴۰ و ۱۱/۳۰۷.
  93. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۱/۳۰۷–۳۰۸ و ۳۷۱–۳۷۳.
  94. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۹۱–۱۹۲.
  95. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۷۸.
  96. امام‌ خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۰۲–۲۰۳.
  97. مکتبی و قوامی، مقاله «قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران»، دانشنامه امام خمینی، ج۸، ص۱۲۱ - ۱۳۰.
  98. مطلبی، پاسداری از قوانین اساسی در نظام‌های سیاسی غرب و جمهوری اسلامی ایران، ۳۰۹؛ نجفی اسفاد و محسنی، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران (حقوق اساسی۲)، ۲.
  99. قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصل ۱.
  100. قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصل ۲.
  101. قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصول ۱۲ تا ۱۴.
  102. مقدمه قانون اساسی.
  103. قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصل ۵.
  104. قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصل ۵۷.
  105. قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصل ۱۱۰.
  106. قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصل ۱۰۹.
  107. قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصل ۱۰۷.
  108. قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصل ۵۶.
  109. قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصل ۶.
  110. قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصول ۶ و ۷ و ۶۹ و ….
  111. قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصول ۲۶ و ۲۷.
  112. قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصل ۸.
  113. هاشمی، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۱/۴۵.
  114. قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصل ۵۷.
  115. قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصل ۳.
  116. قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصل ۹.
  117. قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصل ۳.
  118. قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصل ۸.
  119. قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصل ۱۰.
  120. قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصل ۴۴.
  121. قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصل ۱۵۲.
  122. مکتبی و قوامی، مقاله «قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران»، دانشنامه امام خمینی، ج۸، ص۱۲۱ - ۱۳۰.
  123. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۳۷.
  124. امام‌ خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۶۳–۳۶۴.
  125. نجفی اسفاد و محسنی، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران (حقوق اساسی۲)، ۱۲.
  126. نظرپور، آشنایی با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ۳۲.
  127. مکتبی و قوامی، مقاله «قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران»، دانشنامه امام خمینی، ج۸، ص۱۲۱ - ۱۳۰.