آثار ایمان: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
# '''[[روزی نیکو]]:''' [[قرآن]] میفرماید: "آنان که [[ایمان]] آوردند و [[هجرت]] کردند و به [[راه خدا]] به [[جهاد]] برخاستند و... [[روزی نیکو]] از آنِ آنان است"<ref>{{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ}}؛ سوره انفال، آیه ۷۴.</ref>. | # '''[[روزی نیکو]]:''' [[قرآن]] میفرماید: "آنان که [[ایمان]] آوردند و [[هجرت]] کردند و به [[راه خدا]] به [[جهاد]] برخاستند و... [[روزی نیکو]] از آنِ آنان است"<ref>{{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ}}؛ سوره انفال، آیه ۷۴.</ref>. | ||
# '''[[لذت پیوسته]]:''' [[قرآن]] میفرماید: "ای [[پیامبر]] ما! به آنان که [[ایمان]] آورده و [[اعمال شایسته]] انجام دادهاند، [[بشارت]] ده که برایشان باغهایی است که در آنها نهرها جاری است. هر گاه از میوههای آن روزی خورند، گویند: پیش از این در [[دنیا]]، از چنین میوههایی برخوردار شده بودیم، که این میوهها شبیه به یکدیگرند. و نیز در آنجا همسرانی [[پاکیزه]] دارند و در آنجا جاودانه باشند"<ref>{{متن قرآن|وَبَشِّرِ الَّذِين آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُواْ مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقًا قَالُواْ هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ }}؛ سوره بقره، آیه ۲۵.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 34-35.</ref>. | # '''[[لذت پیوسته]]:''' [[قرآن]] میفرماید: "ای [[پیامبر]] ما! به آنان که [[ایمان]] آورده و [[اعمال شایسته]] انجام دادهاند، [[بشارت]] ده که برایشان باغهایی است که در آنها نهرها جاری است. هر گاه از میوههای آن روزی خورند، گویند: پیش از این در [[دنیا]]، از چنین میوههایی برخوردار شده بودیم، که این میوهها شبیه به یکدیگرند. و نیز در آنجا همسرانی [[پاکیزه]] دارند و در آنجا جاودانه باشند"<ref>{{متن قرآن|وَبَشِّرِ الَّذِين آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُواْ مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقًا قَالُواْ هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ }}؛ سوره بقره، آیه ۲۵.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 34-35.</ref>. | ||
==[[آثار ایمان]]== | |||
[[ایمان مذهبی]] آثار [[نیک]] فراوان دارد، چه از نظر [[تولید]] بهجت و انبساط، چه از نظر [[نیکو]] ساختن [[روابط اجتماعی]] و چه از نظر کاهش و رفع ناراحتیهای ضروری که لازمه ساختمان این [[جهان]] است. | |||
===بهجت و انبساط خاطر=== | |||
'''اولین''' اثر ایمان مذهبی، از نظر بهجتزایی و انبساط خاطر آفرینی، [[خوشبینی]] است؛ خوشبینی به جهان و [[خلقت]] و هستی. ایمان مذهبی از آن جهت که تلقی [[انسان]] را نسبت به جهان شکل خاصی میدهد، به این نحو که [[آفرینش]] را هدفدار و [[هدف]] را خیر و [[تکامل]] و [[سعادت]] معرفی میکند، طبعاً دید انسان را نسبت به [[نظام]] کلی هستی و [[قوانین]] [[حاکم]] بر آن خوشبینانه میسازد. | |||
حالت فرد با [[ایمان]] در هستی مانند حالت فردی است که در کشوری [[زندگی]] میکند که قوانین و [[تشکیلات]] و [[نظامات]] آن [[کشور]] را صحیح و عادلانه میداند و به [[حسن نیت]] گردانندگان اصلی کشور نیز ایمان دارد و قهراً زمینه [[ترقی]] و تعالی را برای خودش و همه افراد دیگر فراهم میبیند و [[معتقد]] است که تنها چیزی که ممکن است موجب [[عقبماندگی]] او بشود، [[تنبلی]] و بیتجربگی خود او است. این [[اندیشه]] طبعاً او را به [[غیرت]] میآورد و با خوشبینی و [[امیدواری]] به حرکت و [[جنبش]] وا میدارد. | |||
اما یک فرد [[بیایمان]] در کشور هستی مانند فردی است که در کشوری زندگی میکند که قوانین و تشکیلات و تأسیسات کشور را [[فاسد]] و [[ظالمانه]] میداند و از قبول آنها هم چارهای ندارد. درون چنین فردی، همواره پر از [[عقده]] و [[کینه]] است. او هرگز به [[فکر]] [[اصلاح]] خودش نمیافتد. چنین کسی هرگز از جهان [[لذت]] نمیبرد. جهان برای او همواره مانند یک [[زندان]] هولناک است. این است که [[قرآن کریم]] میفرماید: | |||
{{متن قرآن|وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا}}<ref>«و هر که از یادکرد من روی برتابد بیگمان او را زیستنی تنگ خواهد بود و روز رستخیز وی را نابینا بر خواهیم انگیخت» سوره طه، آیه ۱۲۴.</ref>. | |||
آری [[ایمان]] است که [[زندگی]] را در درون ما بر ما وسعت میبخشد و مانع فشار عوامل [[روحی]] میشود. | |||
'''دومین''' اثر [[ایمان مذهبی]] از نظر بهجتزایی و انبساط خاطرآفرینی، روشندلی است [[انسان]] همین که به [[حکم]] ایمان مذهبی [[جهان]] را به [[نور]] [[حق]] و [[حقیقت]] روشن دید، همین [[روشنبینی]]، فضای [[روح]] او را روشن میکند و در حکم چراغی میشود که در درونش روشن شده باشد، بر خلاف یک فرد [[بیایمان]] که جهان در نظرش پوچ است، تاریک است، خالی از [[درک]] و [[بینش]] و [[روشنایی]] است و به همین سبب [[خانه]] [[دل]] خودش هم در این تاریکخانه تاریک و مظلم است | |||
'''سومین''' اثر ایمان مذهبی از نظر [[تولید]] بهجت و انبساط خاطر، [[امیدواری]] به نتیجه خوب تلاش خوب است. | |||
از نظر [[منطق]] مادی، جهان نسبت به مردمی که در راه صحیح و یا راه [[باطل]]، راه [[عدالت]] یا [[ظلم]]، راه [[درستی]] یا راه نادرستی، میروند بیطرف و بیتفاوت است، نتیجه کارشان تنها به یک چیز وابسته است؛ مقدار تلاش و بس. | |||
ولی در منطق فرد با ایمان، جهان نسبت به تلاش این دو دسته بیطرف و بیتفاوت نیست؛ عکسالعمل جهان در برابر این دو نوع تلاش، یکسان نیست، بلکه دستگاه [[آفرینش]] حامی مردمی است که در راه حق و حقیقت و درستی و عدالت و [[خیرخواهی]] تلاش میکنند: | |||
{{متن قرآن|إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان! اگر (دین) خداوند را یاری کنید او نیز شما را یاری میکند» سوره محمد، آیه ۷.</ref>. | |||
اگر [[خدا]] را [[یاری]] کنید [[خداوند]] شما را یاری میکند. | |||
{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«بیگمان خداوند پاداش نکوکاران را تباه نمیسازد» سوره توبه، آیه ۱۲۰.</ref>. | |||
[[حکمت الهی]] بر اساس [[وجود خدا]]، [[خداشناسی]] و [[جاودانگی]] [[روح انسان]] است. این قهراً یک [[فلسفه]] [[امید]] میشود و آن این است که انسان هیچ چیزی از دست نمیدهد. مسئله [[امیدبخشی]] که در [[مکتب]] [[ادیان]] و در حکمتهای [[الهی]] هست، بر اصل وجود خدا و جاودانگی روح و [[عالم آخرت]] مبتنی است<ref>مجموعه آثار شهید مطهری، ج۱۵، ص۳۳۲.</ref>. | |||
'''چهارمین''' اثر [[ایمان مذهبی]] از نظرگاه بهجت و انبساط، [[آرامش]] خاطر است. [[انسان]] فطرتاً جویای [[سعادت]] خویش است؛ از تصور وصول به سعادت [[غرق]] در مسرت میشود و از [[فکر]] یک [[آینده]] شوم و مقرون به [[محرومیت]]، لرزه بر اندامش میافتد، سخت دچار [[دلهره]] و [[اضطراب]] میشود. | |||
آنچه مایه [[سعادت انسان]] میشود دو چیز است: اول تلاش، دوم [[اطمینان]] به شرایط محیط، آنچه که انسان را به اضطراب و [[نگرانی]] میکشاند و [[آدمی]] [[تکلیف]] خویش را درباره او روشن نمیبیند؛ آیا کار خوب فایده دارد؟ آیا [[صداقت]] و [[امانت]] [[بیهوده]] است؟ آیا با همه تلاشها و انجام وظیفهها، پایان کار محرومیت است؟ اینجا است که دلهره و اضطراب در مهیبترین شکلها رخ مینماید. | |||
ایمان مذهبی به [[حکم]] اینکه به انسان که یک طرف [[معامله]] است، نسبت به [[جهان]] که طرف دیگر معامله است، اطمینان و [[اعتماد]] میبخشد، دلهره و نگرانی نسبت به [[رفتار]] جهان را در برابر انسان زایل میسازد و به جای آن به او آرامش خاطر میدهد؛ این است که میگوییم یکی از آثار ایمان مذهبی، آرامش خاطر است. | |||
'''پنجمین''' اثر ایمان مذهبی از نظرگاه بهجت و انبساط، برخورداری از [[لذت]] [[معنوی]] است انسان دو گونه لذت دارد: لذتهای مادی که به یکی از [[حواس]] انسان تعلق دارد و [[لذات]] معنوی که از لذتهای مادی هم قویتر است و هم دیرپاتر. لذت [[عبادت]] و [[پرستش خدا]] برای [[عارف]] [[حقپرست]] از این گونه لذات است. [[عابدان]] عارف بالاترین [[لذتها]] را از عبادت میبرند که به همین رو در [[زبان دین]] از طعم [[ایمان]] و حلاوت ایمان یاد شده است. ایمان حلاوتی دارد فوق همه حلاوتها. لذت معنوی آنگاه مضاعف میشود که کارهایی از قبیل [[کسب علم]]، [[احسان]]، [[خدمت]]، [[موفقیت]] و [[پیروزی]] از [[حس]] [[دینی]] ناشی گردد و برای [[خدا]] انجام شود و در قلمرو عبادت قرار گیرد<ref>مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲، صص ۴۳-۴۷.</ref>.<ref>[[سید محمد علی داعینژاد|داعینژاد، سید محمد علی]]، [[ایمان (کتاب)|ایمان]] ص ۴۳.</ref>. | |||
===نقش ایمان در بهبود [[روابط اجتماعی]]=== | |||
[[انسان]] مانند برخی از جانداران دیگر، [[اجتماعی]] [[آفریده]] شده است. فرد به [[تنهایی]] [[قادر]] نیست نیازهای خویش را برطرف سازد. [[زندگی]] سالم اجتماعی آن است که افراد، [[قوانین]] و حدود و [[حقوق]] یکدیگر را [[محترم]] شمارند، [[عدالت]] را امری [[مقدس]] به حساب آورند، به یکدیگر مهر بورزند، هر یک برای دیگری آن را [[دوست]] بدارد که برای خود دوست میدارد و آن را نپسندد که برای خویش نمیپسندد. | |||
آن چیزی که بیش از هر چیز [[حق]] را محترم، عدالت را مقدس، [[دلها]] را به یکدیگر [[مهربان]] و [[اعتماد]] متقابل را میان افراد برقرار میسازد، [[تقوا]] و [[عفاف]] را تا عمق [[وجدان]] [[آدمی]] [[نفوذ]] میدهد، به [[ارزشهای اخلاقی]] اعتبار میبخشد، [[شجاعت]] [[مقابله با ستم]] ایجاد میکند و همه افراد را مانند اعضای یک پیکر به هم پیوند میدهد و [[متحد]] میکند، [[ایمان مذهبی]] است<ref>مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲، صص ۴۷ و ۴۸.</ref>.<ref>[[سید محمد علی داعینژاد|داعینژاد، سید محمد علی]]، [[ایمان (کتاب)|ایمان]] ص ۴۷.</ref>. | |||
===کاهش [[ناراحتیها]]=== | |||
زندگی [[بشر]] خواه ناخواه همچنان که خوشیها، شیرینیها، به دست آوردنها و کامیابیها دارد، [[رنجها]]، [[مصائب]]، شکستها، از دست دادنها، [[تلخیها]] و ناکامیها دارد. بسیاری از آنها قابل [[پیشگیری]] یا برطرف کردن است هر چند پس از تلاش زیاد. بدیهی است که بشر موظف است یا [[طبیعت]] دست و پنجه نرم کند، تلخیها را به شیرینی تبدیل نماید؛ اما پارهای از حوادث [[جهان]] قابل پیشگیری و یا برطرف ساختن نیست. مثلاً [[پیری]] یا [[مرگ]]. ایمان مذهبی در انسان نیروی [[مقاومت]] میآفریند و تلخیها را شیرین میگرداند. انسان با [[ایمان]] میداند هر چیزی در جهان حساب معینی دارد و اگر عکس العملش در برابر تلخیها به نحو مطلوب باشد، فرضاً خود این غیر قابل جبران باشد، به نحو دیگر از طرف [[خداوند متعال]] جبران میشود. پیری به [[حکم]] اینکه پایان کار نیست و به علاوه یک فرد با ایمان همواره [[فراغت]] خویش را با [[عبادت]] و انس با [[ذکر خدا]] پر میکند، مطبوع و دوست داشتنی میشود به طوری که [[لذت]] [[زندگی]] در دوره [[پیری]] برای [[مردم]] [[خدا]] پرست از [[دوره جوانی]] بیشتر میشود. | |||
قیافه [[مرگ]] در چشم فرد با [[ایمان]] با آنچه در چشم فرد [[بیایمان]] مینماید، عوض میشود. از نظر چنین فردی دیگر مرگ، نیستی و فنا نیست؛ انتقال از [[دنیایی]] فانی و گذرا به دنیایی باقی و [[پایدار]] و از جهانی کوچکتر به جهانی بزرگتر است. | |||
از نظر [[روانشناسان]]، مسلم و [[قطعی]] است که اکثر [[بیماریهای روانی]] که ناشی از [[ناراحتیهای روحی]] و تلخیهای زندگی است، در میان افراد غیر مذهبی دیده میشود. افراد مذهبی به هر نسبت که [[ایمان قوی]] و محکم داشته باشند از این [[بیماریها]] مصونترند<ref>مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲، صص ۴۸ و ۴۹.</ref>.<ref>[[سید محمد علی داعینژاد|داعینژاد، سید محمد علی]]، [[ایمان (کتاب)|ایمان]] ص ۴۸.</ref>. | |||
===پشتوانه [[اخلاق]]=== | |||
یکی دیگر از [[آثار ایمان]] این است که پشتوانه اخلاق میباشد. زیربنای [[اصول اخلاقی]] و [[منطق]] همه آنها بلکه سر سلسله همه معنویتها، [[ایمان مذهبی]] یعنی ایمان و [[اعتقاد]] به خدا است، [[کرامت]]، [[شرافت]]، [[تقوا]]، [[عفت]]، [[امانت]]، [[راستی]]، درستکاری، [[فداکاری]]، [[احسان]]، [[صلح]]، طرفداری از [[عدالت]] و بالاخره همه اموری که [[فضیلت]] بشری نامیده میشود و همه افراد و [[ملتها]] آنها را [[تقدیس]] میکنند بر اصل ایمان مبتنی است؛ زیرا تمام آنها با اصل منفعتپرستی مغایر است و [[التزام]] به هر یک مستلزم [[تحمل]] یک نوع [[محرومیت]] مادی است. [[آدمی]] باید دلیلی داشته باشد که به یک محرومیت [[رضایت]] بدهد. زیر بنای هر [[اندیشه]] [[معنوی]] [[ایمان به خدا]] است. حداقل اثر ایمان به [[خدای عادل]] [[حکیم]] این است که یک [[مؤمن]] عادی مطمئن میشود که کار خوب و صفت خوب در نزد خدا از بین نمیرود؛ | |||
{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«بیگمان خداوند پاداش نکوکاران را تباه نمیسازد» سوره توبه، آیه ۱۲۰.</ref> | |||
هر محرومیتی از این قبیل نوعی بازیافت است. [[انسانیت]] و گذشت و احسان اگر بر پایه [[تقوای الهی]] و [[طلب]] [[رضای الهی]] نباشد بر پرتگاه خطرناکی است. | |||
{{متن قرآن|أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى شَفَا جُرُفٍ هَارٍ}}<ref>«آیا کسی که بنیان خود را بر پروا از خداوند و خشنودی (او) نهاده بهتر است یا آنکه بنیان خود را بر لب پرتگاهی در حال ریزش گذارده است که او را به درون آتش دوزخ فرو میلغزاند؟ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمایی نمیکند» سوره توبه، آیه ۱۰۹.</ref>. | |||
{{متن قرآن|مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ}}<ref>«داستان کسانی که به جای خداوند سرورانی (به پرستش) گزیدند مانند آن عنکبوت است که خانهای بنا کرد و اگر میدانستند بیگمان سستترین خانهها خانه عنکبوت است» سوره عنکبوت، آیه ۴۱.</ref>. | |||
این [[آیه]] ناظر به این است که غیر [[خدا]] را نمیتوان تکیهگاه عمل قرار داد؛ غیر خدا تکیهگاه قرار میگیرد اما [[سست]] و بیپایه است. [[معرفت]] و [[ایمان به خدا]] هم سر سلسله همه معنویتها و [[فضایل اخلاقی]] و [[معنوی]] است<ref>مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۳، صص ۷۶۱-۷۶۳.</ref>. | |||
{{متن قرآن|ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً...}}<ref>«آیا درنیافتهای که خداوند چگونه به کلمهای پاک مثل میزند که همگون درختی پاک است، ریشهاش پابرجاست و شاخهاش سر بر آسمان دارد» سوره ابراهیم، آیه ۲۴.</ref> | |||
این مثل برای این است که درخت [[انسانیت]] اگر بخواهد به [[راستی]] بارور و میوهده باشد باید ریشه [[توحیدی]] و [[ایمانی]] داشته باشد. | |||
[[قرآن]] درباره [[بیایمانی]] میگوید: | |||
{{متن قرآن|أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ * فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ * وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ}}<ref>«آیا آن کس را که (روز) پاداش و کیفر را دروغ میشمارد دیدهای؟ * او همان کسی است که یتیم را میراند * و کسی را بر خوراک دادن به یتیمان برنمیانگیخت» سوره ماعون، آیه ۱-۳.</ref>. | |||
میخواهد بفرماید آنکه پشت به [[دین]] کرده به همه [[فضیلتها]] پشت کرده است<ref>مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۳، صص ۷۶۳ و ۷۶۴.</ref>. | |||
[[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} میفرماید<ref>کافی، ج۱، ص۲۷.</ref>: اگر کسی یک [[خصلت]] از [[خصال]] خیر در او باشد کافی است که سایر صفتها و خصلتهای او را [[تحمل]] کنم و ببخشم مگر دو چیز را: یکی بیعقلی و یکی [[بیایمانی]]. آنجا که [[دین]] و [[ایمان]] نیست [[امنیت]] نیست. به [[آدم]] [[بیایمان]] در هیچ چیز نمیشود [[اعتماد]] و [[اطمینان]] کرد. آنجا که امنیت و اعتماد و اطمینان نیست، [[زندگی گوارا]] نیست؛ دائماً [[نگرانی]] است، [[خوف]] است، [[اضطراب]] و [[دلهره]] است؛ [[آدمی]] همیشه باید مواظب خود باشد که از ناحیه همان [[دوستان]] خود [[خیانت]] نبیند. اما آنجا که [[عقل]] نیست، [[حیات]] و [[زندگی]] نیست، مردگی است؛ باید فاقد عقل را در شمار [[مردگان]] به حساب آورد<ref>مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۳، ص۷۶۶.</ref>. | |||
اگر ایمان پیدا شد، [[اخلاق]] و [[عدالت]] پابرجا میشود. اخلاق و عدالت بدون [[ایمان مذهبی]] مثل نشر اسکناس بدون پشتوانه است. مشکل عصر ما همین است. [[خیال]] میکردند که [[علم]] کافی است؛ اگر ما عدالت و اخلاق را بشناسیم و به آنها عالم باشیم کافی است برای اینکه [[اخلاقی]] و [[عادل]] باشیم. ولی عمل نشان داد که اگر علم از ایمان منفک بشود، نه تنها برای اخلاق و عدالت مفید نیست بلکه [[مضر]] هم هست. مصداق قول [[سنایی]] میشود که چو [[دزدی]] با چراغ آید گزیدهتر برد کالا<ref>مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۳، صص ۵۱۶ و ۵۱۷.</ref>. | |||
بنابراین [[مکتب الهی]] میتواند برای اخلاق فلسفهای داشته باشد. در حالی که دیگر مکتبها فاقد این [[فلسفه]] هستند؛ زیرا فلسفه اخلاق آن وقت میتواند فلسفه اخلاق باشد که به [[انسان]] [[غایت]] اخلاقی بدهد<ref>مجموعه آثار شهید مطهری، ج۱۵، ص۲۸۹.</ref>. | |||
[[مذهب]]، خود فلسفهای دارد برای اخلاق، نه خود مذهب به آن معنایی که اغلب اینها میگویند که مثلاً [[امید]] به [[ثواب]] و [[ترس]] از [[عقاب]]، فلسفه اخلاق است. امید به ثواب و ترس از عقاب فلسفه اخلاق نیست بلکه اساساً [[اعتقاد]] به وجود متعالی [[خداوند]] و اعتقاد به وجود متعالی انسان {{متن قرآن|وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي}}<ref>«پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۹.</ref> ملاک فلسفه اخلاق است<ref>مجموعه آثار شهید مطهری، ج۱۵، ص۳۳۲.</ref>. | |||
یکی از آن نقاط ضعفی که همیشه به [[ماتریالیسم]] گرفته شده، این است که ماتریالیسم در نهایت امر به بیهودهگرایی و پوچیگرایی منتهی میشود اما در [[مکتب الهی]] هیچ چیزی بدون [[غایت]] نیست و [[جهان]] غایت دارد، غایت [[جاودانه]] دارد. نهایت درجه ماتریالیسم نیستی است، چون اگر هستیها همه به نیستی مطلق منتهی شود، آخرش [[پوچی]] است. | |||
فلسفههای مادی به [[یأس]] [[فلسفی]] و [[پوچگرایی]] منجر میشوند و در نهایت به یأس و خودکشی و [[بدبینی]] منجر میشود<ref>مجموعه آثار شهید مطهری، ج۱۵، ص۳۳۰.</ref>.<ref>[[سید محمد علی داعینژاد|داعینژاد، سید محمد علی]]، [[ایمان (کتاب)|ایمان]] ص ۴۹.</ref>. | |||
===[[سلامت جسم]] و [[جان]]=== | |||
اثر دیگر [[ایمان]]، سلامت جسم و جان است. علی{{ع}} درباره [[تقوا]] میفرماید: | |||
دوای [[بیماری]] [[روحی]] و شفای امراض [[جسمانی]] شما است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۶.</ref>. | |||
البته معلوم است که ایمان، گرد و قرص و کپسول نیست. اثرش در سلامت جسم و جان وقتی فهمیده میشود که [[انسان]] بداند که [[آدم]] با ایمان، روحی مطمئنتر و اعصابی آرامتر و [[قلبی]] سالمتر دارد؛ دائما در [[فکر]] نیست کجا ببرد و چی بخورد؟ اگر دیگران به نوایی رسیدند از [[حسادت]] [[آتش]] نمیگیرد و [[حرص]] و [[بخل]] و [[طمع]] آتش به جانش نمیافکند، ناراحتیهای عصبی او را به زخم معده و روده [[مبتلا]] نمیسازد، [[افراط]] در [[شهوت]] او را [[ضعیف]] و [[ناتوان]] نمیکند عمرش طولانیتر میشود. | |||
[[بیماران]] روانی بیمارستانها را پر کردهاند و دائماً رو به افزایش است! آمار نشان میدهد که این بیماری بیشتر در میان طبقهای است که از [[موهبت]] [[ایمان به خدا]] و [[اعتقاد]] [[خالص]] به [[مبدأ متعال]] بیبهرهاند. ایمان، [[حکم]] [[پیشگیری]] را دارد. | |||
البته مقصود این نیست که [[لازمه ایمان]] این است که باید به همه محرومیتها تن داد و [[تسلیم]] شد؛ مقصود این است که با وجود ایمان، محرومیتها انسان را از پا در نمیآورد، [[تعادل]] او را محفوظ نگه میدارد<ref>مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۳، صص ۷۶۶ و ۷۶۷.</ref>.<ref>[[سید محمد علی داعینژاد|داعینژاد، سید محمد علی]]، [[ایمان (کتاب)|ایمان]] ص ۵۳.</ref>. | |||
===انطباق با محیط=== | |||
اثر دیگر ایمان، ایجاد تعادل و [[هماهنگی]] بین فرد و [[جامعه]] است. انسان علاوه بر محیط طبیعی، محیط [[اجتماعی]] هم دارد. با این محیط باید منطبق باشد. انطباق [[اجتماع]] به این است که اجتماع، [[عادل]] و [[حافظ]] [[منافع]] جمع باشد. بر محور [[مصالح]] جمع بگردد نه بر محور منافع فرد. انطباق فرد عبارت است از [[رضا]] و [[تسلیم]] به مصالح جمع و گذشت از میلها و هوسهای شخصی. [[دین]] عامل اصلی این تطابق است؛ زیرا دین است که به [[جامعه]] میدهد و به فرد رضا و تسلیم<ref>مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۳، صص ۷۶۷ و ۷۶۸.</ref>.<ref>[[سید محمد علی داعینژاد|داعینژاد، سید محمد علی]]، [[ایمان (کتاب)|ایمان]] ص ۵۴.</ref>. | |||
===[[تسلط بر نفس]]=== | |||
خاصیت دیگر [[ایمان]]، [[تسلط]] کامل بر نفس است. نباید چنین تصور کرد که مسئله تسلط بر نفس یک مفهوم مذهبی است و فرع بر [[مذهب]] است. تسلط بر نفس مثل مفاهیم [[اخلاقی]] از قبیل [[استقامت]] [[عدالت]] است که فرضاً کسی به مذهب [[معتقد]] نباشد نمیتواند منکر آنها بشود. اینها فرع بر دین و مذهب نمیباشند و مذهب اینها را به وجود نیاورده، بلکه مذهب اجرای اینها را بهتر تأمین کرده است<ref>مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۳، ص۷۶۹.</ref>.<ref>[[سید محمد علی داعینژاد|داعینژاد، سید محمد علی]]، [[ایمان (کتاب)|ایمان]] ص ۵۴.</ref>. | |||
===خودیابی=== | |||
[[انسان]] در پرتو یافتن [[خدا]] است که خود را مییابد؛ یعنی اگر انسان خدا را بیابد خود را مییابد و خود [[واقعی]] را مییابد؛ این دو لازم و ملزوم یکدیگر هستند خدا را یافتن مساوی است با خود را یافتن، خدا را از دست دادن مساوی است با خود را باختن و خود را از دست دادن؛ | |||
{{متن قرآن|وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«و چون کسانی نباشید که خداوند را فراموش کردند پس (خداوند نیز) آنان را از یاد خودشان برد؛ آنانند که نافرمانند» سوره حشر، آیه ۱۹.</ref>. | |||
همیشه خود را گم کردن عکسالعمل قهری و طبیعی [[الهی]] خدا را گم کردن است. این برای این است که اولاً رابطه خدا با انسان با رابطه هر موجود دیگری با انسان متفاوت است؛ همان طور که [[بندگی]] [[اسارت]] است جز [[بندگی خدا]] برای اینکه بندگی دو موجودی که در عرض یکدیگر قرار گرفتهاند. معنایش این است که اگر زید [[بنده]] [[عمرو]] باشد عمرو برای خودش یک موجودی است، یکمداری دارد یک حرکتی دارد و یک مطلوبهایی دارد یک نقصهایی دارد که میخواهد آنها را مرتفع کند؛ زید برای خودش مسیری دارد،مداری دارد، نقصهایی دارد که میخواهد در مسیر خودش آنها را رفع کند. حالا اگر زید بنده عمرو باشد، باید از مدار خودش خارج بشود بیاید به مدار عمرو، در او جذب بشودۀ یعنی به جای اینکه در راه خودش گام بردارد باید در عمرو هضم بشود. [[اسیر]] عمرو میشود؛ یعنی قهراً او برای حرکت تکاملی خودش [[آزاد]] نیست. اما [[خداوند]] مدار ندارد، حرکت ندارد، نیاز ندارد. [[خدا]] آن حقیقتی است که بر همه این مدارها احاطه دارد. بنده او شدن یعنی در مدار [[واقعی]] حرکت کردن. او که بنده نمیخواهد که بنده بیاید خدمتش را بکند، بنده او را میخواهد که از او نیرو بگیرد. اصلاً [[بندگی]] او {{متن قرآن|إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ}}<ref>«تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم» سوره فاتحه، آیه ۵.</ref> است. [[مدد گرفتن]] از او است برای اینکه در [[سیر]] تکاملی خودمان برویم. به علاوه گذشته از اینکه خداوند منشأ و مبدأ هر نیرویی است و باید از او [[استمداد]] کرد، خداوند [[غایت]] همه [[کمالات]] است. یعنی این سیر تکاملی که از نظر دیگران یک امر [[بیهدف]] و بیمبنا و بیمقصد و فقط راه است و مقصد نیست، از نظر ما با اینکه راه است و راه غیر متناهی است، ولی راهی است که مقصد دارد و در عین حال غیرمتناهی است و خدا مقصد کل است. در بند بودن یک شیء متکامل، در بند آن مقصد کمالی خودش بودن، این در بند خود بودن است نه در بند ناخود بودن، یعنی یک شیئی که از [[نقص]] به کمال حرکت میکند، از خود به ناخود حرکت نمیکند، از خود به خود حرکت میکند. یک بذر که در زیرزمین قرار میگیرد و آن وضع موجود خودش را رها میکند و بعد به سوی بوته شدن حرکت میکند، آیا این از خودش به سوی ناخود رفته است؟ یعنی مثل این است که این بذر در یک موجود دیگر جذب شده باشد؟ یا نه، به سوی کمال خودش حرکت کرده است؟ یعنی در عین اینکه از خودی رفته است، به خودی رسیده که از خود ناقصتر به خود کاملتر حرکت کرده است؟ لهذا مسیر الی [[الله]] عبارت است از حرکت از خود به سوی خود؛ | |||
{{متن قرآن|وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ}}<ref>«و ما به او از شما نزدیکتریم اما شما نمیبینید،» سوره واقعه، آیه ۸۵.</ref> | |||
آن [[روح]] معنایش این است که از شما خودتر هستیم برای شما خود [[واقعی]] شما ما هستیم. | |||
رابطه [[خدا]] با [[انسان]] رابطه خود عالیتر با خود دانیتر است. یعنی رابطه انسان است با [[غایت]] خودش، نه رابطه یک موجود مباین با یک موجود مباین؛ این است که انسان هر چه بیشتر در بند او باشد بیشتر به خود رسیده است؛ یعنی بیشتر به خود واقعی رسیده است و خود واقعی را دریافته است. او را از یاد بردن و او را گم کردن مساوی است با در دیگران جذب شدن و خود را از دست دادن که در این زمینه مطالب زیادی در [[معارف اسلامی]] هست<ref>ر.ک: مجموعه آثار شهید مطهری، ج۱۵، صص ۳۶۶ و ۳۶۷.</ref>.<ref>[[سید محمد علی داعینژاد|داعینژاد، سید محمد علی]]، [[ایمان (کتاب)|ایمان]] ص ۵۵.</ref>. | |||
===[[ایمان]] و [[پیروزی]]=== | |||
با توجه به [[آیه شریفه]]؛ | |||
{{متن قرآن|وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین میگرداند -چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بیگمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار میدارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر میگرداند؛ (آنان) مرا میپرستند و چیزی را شریک من نمیگردانند و کسانی که پس از این کفر ورزند نافرمانند» سوره نور، آیه ۵۵.</ref>. | |||
آنان که به [[خدا]] و به [[دین خدا]] [[ایمان]] دارند و به این مکتبشان [[دلبستگی]] دارند و اعمالشان مطابق مکتبشان است، خدا به اینها [[وعده]] [[استخلاف]] و [[پیروزی]] داده است. در این زمینه [[آیات]] زیاد دیگری داریم. این نیروی ایمان و [[مکتب]] است که [[فرعون]] را [[شکست]] میدهد. [[اساس اسلام]] بر [[جنگ]] [[عقاید]] و پیروزی [[ایدئولوژی]] و پیروزی ایمان و [[عمل صالح]] است<ref>مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۴، صص ۱۶۰-۱۶۲.</ref>.<ref>[[سید محمد علی داعینژاد|داعینژاد، سید محمد علی]]، [[ایمان (کتاب)|ایمان]] ص ۵۷.</ref>. | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۲۶ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۳۹
مقدمه
- از قرآن و سنت و نیز تجربه انسانی دریافته میشود که ایمان دینی دستاوردهایی دارد.
- میتوان این دستاوردها را در نگاهی کلی به دو گروه تقسیم کرد:
دستاوردهای دنیوی و فردی
- آرامش و طمأنینه: در اینکه ایمان مایه آرامش آدمی است، آیات و روایاتی فراوان در دست است؛ از جمله: "او است همان که بر دلهای مؤمنان آرامش را فرو فرستاد..."[۱].
- امیدواری: "چشم داشتن به رحمت پروردگار، مایه امیدواری و دوری از یأس است"[۲]. در دانش روز نیز به اثبات رسیده است که اهل ایمان کمتر به یأس و افسردگی دچار میشوند.
- جلب عنایت الهی: خداوند به مؤمنان عنایتی ویژه دارد و دعای آنان را اجابت میکند. این حقیقت هم در روایات و هم در آیات قرآن کریم بارها به اشارت و صراحت آمده است[۳].
- رشد و بالندگی معنوی: پایداری بر ایمان معنویت را در انسان رشد میدهد و ایمان را ریشهدارتر میسازد[۴] تا آنجا که ظرفیت و شایستگی میزبانی ملائک را مییابد[۵].
- رحمت ویژه الهی: رحمت خداوند همه آفریدگان را میپوشاند؛ اما برای مؤمنان گستردهتر و عمیقتر است[۶].
- پشتیبانی الهی: از بشارتهای آشکار الهی آن است که اهل ایمان در حمایت و پشتیبانی الهیاند و خداوند آنان را در سختیها و دشواریها یاری میدهد[۷].
- شکیبایی و پایداری: به تجربه ثابت شده است و نیز در گفتار بزرگان دین آمده است که میوه ایمان، استواری و پایداری است[۸].
- امان از ترس و اندوه: بنابر آیات قرآنی یکی از پیامدهای ایمان آن است که انسان نه بر گذشته خویش اندوه میکشد و نه از آینده میهراسد[۹].
- عزت: هر چند دریافتن این حقیقت بر بیایمانان دشوار است، اما عزت و سربلندی راستین از آن خداوند و رسول و مؤمنان است[۱۰].
- غیرت و جوانمردی: قرآن کریم درباره اهل ایمان میفرماید، آنان کسانیاند که به زنا و هرزگی تن نمیآلایند[۱۱]. از پارهای روایات نیز بر میآید که غیرتمندی و دوری از بیبند و باری، از ایمان سرچشمه میگیرد[۱۲].
- فضیلت و برتری: قرآن کریم درباره مؤمنان میفرماید: "آنان که ایمان آورده و کارهای نیک انجام میدهند، بهترین انسانهایند"[۱۳].
- هدایت و فراست: از نشانههای آشکار ایمان، هدایت و فراست است که خداوند ارزانی میکند[۱۴]. در روایت آمده است: "از فراست مؤمن بپرهیزید که او به نور خدا مینگرد"[۱۵].
- افزون بر آنچه گذشت، دیگر نشانهها و پیامدهای ایمان عبارتاند از: مسئولیت پذیری، دل نبستن به دنیا، سلامت جسم و جان، خوشبینی به جهان هستی، هدفداری و....[۱۶].
دستاوردهای دنیوی و اجتماعی
- آرامش اجتماعی: ایمان، مایه پای بندی انسان به ضوابط اخلاقی و احکام عملی است و مسلمانان از تعدی به حقوق یکدیگر میپرهیزند و بدینسان، جامعه اسلامی پیوسته در آرامش و آسایش است. مؤمن در رفتار و کردار و گفتار خویش، میکوشد تا به دیگران آسیب نرساند و بر کسی ستم نکند. رفتار او به گونهای است که در برخی روایات آمده است: "مؤمن گویی لجام بر دهان دارد"[۱۷]. نیز در روایتی آمده است: "مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبانش ایمناند"[۱۸].
- برکت الهی: قرآن آشکارا میفرماید: اگر مردم ایمان آورند و پرهیزگاری کنند، برکات آسمان و زمین بر آنان گشوده میشود[۱۹].
- همیاری و همدردی: از وظایف دینی مؤمنان است که به یاری یکدیگر بشتابند و به آنچه در جامعه اسلامی میگذرد، حساسیت نشان دهند؛ چنان که در روایتی از پیامبر اسلام (ص) پرداختن به امور مسلمانان، شرط مسلمانی دانسته شده است. همچنین در برخی روایات آمده است که آن مسلمانی بهتر است که نفع او برای مردم بیشتر است[۲۰].
- برادری و محبت: ایمان مایه برادری و محبت مؤمنان است. این حقیقت را قرآن آشکار بیان میفرماید: "مؤمنان، برادر یکدیگرند"[۲۱].
- خلافت و حکومت الهی: از وعدههای الهی به مؤمنان، حکومت یافتن در زمین است و شایسته گشتن برای خلافت الهی[۲۲][۲۳].
دستاوردهای اخروی
- آمرزش: آیاتی پرشمار از قرآن کریم بیان میفرمایند که خداوند گناهان مؤمنان را میآمرزد[۲۴].
- پاداش الهی: ایمان، انسان را شایسته پاداش الهی میکند و او را از نعمتهای اخروی بهرهمند میسازد[۲۵].
- جاودانگی در بهشت: آرزوی انسان جاودانگی است؛ اما آن جاودانگی که همراه سعادت و آسایش و راحتی باشد. قرآن کریم بارها فرموده است که ایمان مایه جاودانگی در بهشت است[۲۶].
- روزی نیکو: قرآن میفرماید: "آنان که ایمان آوردند و هجرت کردند و به راه خدا به جهاد برخاستند و... روزی نیکو از آنِ آنان است"[۲۷].
- لذت پیوسته: قرآن میفرماید: "ای پیامبر ما! به آنان که ایمان آورده و اعمال شایسته انجام دادهاند، بشارت ده که برایشان باغهایی است که در آنها نهرها جاری است. هر گاه از میوههای آن روزی خورند، گویند: پیش از این در دنیا، از چنین میوههایی برخوردار شده بودیم، که این میوهها شبیه به یکدیگرند. و نیز در آنجا همسرانی پاکیزه دارند و در آنجا جاودانه باشند"[۲۸][۲۹].
آثار ایمان
ایمان مذهبی آثار نیک فراوان دارد، چه از نظر تولید بهجت و انبساط، چه از نظر نیکو ساختن روابط اجتماعی و چه از نظر کاهش و رفع ناراحتیهای ضروری که لازمه ساختمان این جهان است.
بهجت و انبساط خاطر
اولین اثر ایمان مذهبی، از نظر بهجتزایی و انبساط خاطر آفرینی، خوشبینی است؛ خوشبینی به جهان و خلقت و هستی. ایمان مذهبی از آن جهت که تلقی انسان را نسبت به جهان شکل خاصی میدهد، به این نحو که آفرینش را هدفدار و هدف را خیر و تکامل و سعادت معرفی میکند، طبعاً دید انسان را نسبت به نظام کلی هستی و قوانین حاکم بر آن خوشبینانه میسازد. حالت فرد با ایمان در هستی مانند حالت فردی است که در کشوری زندگی میکند که قوانین و تشکیلات و نظامات آن کشور را صحیح و عادلانه میداند و به حسن نیت گردانندگان اصلی کشور نیز ایمان دارد و قهراً زمینه ترقی و تعالی را برای خودش و همه افراد دیگر فراهم میبیند و معتقد است که تنها چیزی که ممکن است موجب عقبماندگی او بشود، تنبلی و بیتجربگی خود او است. این اندیشه طبعاً او را به غیرت میآورد و با خوشبینی و امیدواری به حرکت و جنبش وا میدارد. اما یک فرد بیایمان در کشور هستی مانند فردی است که در کشوری زندگی میکند که قوانین و تشکیلات و تأسیسات کشور را فاسد و ظالمانه میداند و از قبول آنها هم چارهای ندارد. درون چنین فردی، همواره پر از عقده و کینه است. او هرگز به فکر اصلاح خودش نمیافتد. چنین کسی هرگز از جهان لذت نمیبرد. جهان برای او همواره مانند یک زندان هولناک است. این است که قرآن کریم میفرماید: ﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا﴾[۳۰]. آری ایمان است که زندگی را در درون ما بر ما وسعت میبخشد و مانع فشار عوامل روحی میشود.
دومین اثر ایمان مذهبی از نظر بهجتزایی و انبساط خاطرآفرینی، روشندلی است انسان همین که به حکم ایمان مذهبی جهان را به نور حق و حقیقت روشن دید، همین روشنبینی، فضای روح او را روشن میکند و در حکم چراغی میشود که در درونش روشن شده باشد، بر خلاف یک فرد بیایمان که جهان در نظرش پوچ است، تاریک است، خالی از درک و بینش و روشنایی است و به همین سبب خانه دل خودش هم در این تاریکخانه تاریک و مظلم است
سومین اثر ایمان مذهبی از نظر تولید بهجت و انبساط خاطر، امیدواری به نتیجه خوب تلاش خوب است. از نظر منطق مادی، جهان نسبت به مردمی که در راه صحیح و یا راه باطل، راه عدالت یا ظلم، راه درستی یا راه نادرستی، میروند بیطرف و بیتفاوت است، نتیجه کارشان تنها به یک چیز وابسته است؛ مقدار تلاش و بس. ولی در منطق فرد با ایمان، جهان نسبت به تلاش این دو دسته بیطرف و بیتفاوت نیست؛ عکسالعمل جهان در برابر این دو نوع تلاش، یکسان نیست، بلکه دستگاه آفرینش حامی مردمی است که در راه حق و حقیقت و درستی و عدالت و خیرخواهی تلاش میکنند: ﴿إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ﴾[۳۱]. اگر خدا را یاری کنید خداوند شما را یاری میکند. ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ﴾[۳۲]. حکمت الهی بر اساس وجود خدا، خداشناسی و جاودانگی روح انسان است. این قهراً یک فلسفه امید میشود و آن این است که انسان هیچ چیزی از دست نمیدهد. مسئله امیدبخشی که در مکتب ادیان و در حکمتهای الهی هست، بر اصل وجود خدا و جاودانگی روح و عالم آخرت مبتنی است[۳۳].
چهارمین اثر ایمان مذهبی از نظرگاه بهجت و انبساط، آرامش خاطر است. انسان فطرتاً جویای سعادت خویش است؛ از تصور وصول به سعادت غرق در مسرت میشود و از فکر یک آینده شوم و مقرون به محرومیت، لرزه بر اندامش میافتد، سخت دچار دلهره و اضطراب میشود. آنچه مایه سعادت انسان میشود دو چیز است: اول تلاش، دوم اطمینان به شرایط محیط، آنچه که انسان را به اضطراب و نگرانی میکشاند و آدمی تکلیف خویش را درباره او روشن نمیبیند؛ آیا کار خوب فایده دارد؟ آیا صداقت و امانت بیهوده است؟ آیا با همه تلاشها و انجام وظیفهها، پایان کار محرومیت است؟ اینجا است که دلهره و اضطراب در مهیبترین شکلها رخ مینماید. ایمان مذهبی به حکم اینکه به انسان که یک طرف معامله است، نسبت به جهان که طرف دیگر معامله است، اطمینان و اعتماد میبخشد، دلهره و نگرانی نسبت به رفتار جهان را در برابر انسان زایل میسازد و به جای آن به او آرامش خاطر میدهد؛ این است که میگوییم یکی از آثار ایمان مذهبی، آرامش خاطر است.
پنجمین اثر ایمان مذهبی از نظرگاه بهجت و انبساط، برخورداری از لذت معنوی است انسان دو گونه لذت دارد: لذتهای مادی که به یکی از حواس انسان تعلق دارد و لذات معنوی که از لذتهای مادی هم قویتر است و هم دیرپاتر. لذت عبادت و پرستش خدا برای عارف حقپرست از این گونه لذات است. عابدان عارف بالاترین لذتها را از عبادت میبرند که به همین رو در زبان دین از طعم ایمان و حلاوت ایمان یاد شده است. ایمان حلاوتی دارد فوق همه حلاوتها. لذت معنوی آنگاه مضاعف میشود که کارهایی از قبیل کسب علم، احسان، خدمت، موفقیت و پیروزی از حس دینی ناشی گردد و برای خدا انجام شود و در قلمرو عبادت قرار گیرد[۳۴].[۳۵].
نقش ایمان در بهبود روابط اجتماعی
انسان مانند برخی از جانداران دیگر، اجتماعی آفریده شده است. فرد به تنهایی قادر نیست نیازهای خویش را برطرف سازد. زندگی سالم اجتماعی آن است که افراد، قوانین و حدود و حقوق یکدیگر را محترم شمارند، عدالت را امری مقدس به حساب آورند، به یکدیگر مهر بورزند، هر یک برای دیگری آن را دوست بدارد که برای خود دوست میدارد و آن را نپسندد که برای خویش نمیپسندد.
آن چیزی که بیش از هر چیز حق را محترم، عدالت را مقدس، دلها را به یکدیگر مهربان و اعتماد متقابل را میان افراد برقرار میسازد، تقوا و عفاف را تا عمق وجدان آدمی نفوذ میدهد، به ارزشهای اخلاقی اعتبار میبخشد، شجاعت مقابله با ستم ایجاد میکند و همه افراد را مانند اعضای یک پیکر به هم پیوند میدهد و متحد میکند، ایمان مذهبی است[۳۶].[۳۷].
کاهش ناراحتیها
زندگی بشر خواه ناخواه همچنان که خوشیها، شیرینیها، به دست آوردنها و کامیابیها دارد، رنجها، مصائب، شکستها، از دست دادنها، تلخیها و ناکامیها دارد. بسیاری از آنها قابل پیشگیری یا برطرف کردن است هر چند پس از تلاش زیاد. بدیهی است که بشر موظف است یا طبیعت دست و پنجه نرم کند، تلخیها را به شیرینی تبدیل نماید؛ اما پارهای از حوادث جهان قابل پیشگیری و یا برطرف ساختن نیست. مثلاً پیری یا مرگ. ایمان مذهبی در انسان نیروی مقاومت میآفریند و تلخیها را شیرین میگرداند. انسان با ایمان میداند هر چیزی در جهان حساب معینی دارد و اگر عکس العملش در برابر تلخیها به نحو مطلوب باشد، فرضاً خود این غیر قابل جبران باشد، به نحو دیگر از طرف خداوند متعال جبران میشود. پیری به حکم اینکه پایان کار نیست و به علاوه یک فرد با ایمان همواره فراغت خویش را با عبادت و انس با ذکر خدا پر میکند، مطبوع و دوست داشتنی میشود به طوری که لذت زندگی در دوره پیری برای مردم خدا پرست از دوره جوانی بیشتر میشود.
قیافه مرگ در چشم فرد با ایمان با آنچه در چشم فرد بیایمان مینماید، عوض میشود. از نظر چنین فردی دیگر مرگ، نیستی و فنا نیست؛ انتقال از دنیایی فانی و گذرا به دنیایی باقی و پایدار و از جهانی کوچکتر به جهانی بزرگتر است. از نظر روانشناسان، مسلم و قطعی است که اکثر بیماریهای روانی که ناشی از ناراحتیهای روحی و تلخیهای زندگی است، در میان افراد غیر مذهبی دیده میشود. افراد مذهبی به هر نسبت که ایمان قوی و محکم داشته باشند از این بیماریها مصونترند[۳۸].[۳۹].
پشتوانه اخلاق
یکی دیگر از آثار ایمان این است که پشتوانه اخلاق میباشد. زیربنای اصول اخلاقی و منطق همه آنها بلکه سر سلسله همه معنویتها، ایمان مذهبی یعنی ایمان و اعتقاد به خدا است، کرامت، شرافت، تقوا، عفت، امانت، راستی، درستکاری، فداکاری، احسان، صلح، طرفداری از عدالت و بالاخره همه اموری که فضیلت بشری نامیده میشود و همه افراد و ملتها آنها را تقدیس میکنند بر اصل ایمان مبتنی است؛ زیرا تمام آنها با اصل منفعتپرستی مغایر است و التزام به هر یک مستلزم تحمل یک نوع محرومیت مادی است. آدمی باید دلیلی داشته باشد که به یک محرومیت رضایت بدهد. زیر بنای هر اندیشه معنوی ایمان به خدا است. حداقل اثر ایمان به خدای عادل حکیم این است که یک مؤمن عادی مطمئن میشود که کار خوب و صفت خوب در نزد خدا از بین نمیرود؛ ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ﴾[۴۰] هر محرومیتی از این قبیل نوعی بازیافت است. انسانیت و گذشت و احسان اگر بر پایه تقوای الهی و طلب رضای الهی نباشد بر پرتگاه خطرناکی است. ﴿أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى شَفَا جُرُفٍ هَارٍ﴾[۴۱].
﴿مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ﴾[۴۲]. این آیه ناظر به این است که غیر خدا را نمیتوان تکیهگاه عمل قرار داد؛ غیر خدا تکیهگاه قرار میگیرد اما سست و بیپایه است. معرفت و ایمان به خدا هم سر سلسله همه معنویتها و فضایل اخلاقی و معنوی است[۴۳]. ﴿ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً...﴾[۴۴] این مثل برای این است که درخت انسانیت اگر بخواهد به راستی بارور و میوهده باشد باید ریشه توحیدی و ایمانی داشته باشد. قرآن درباره بیایمانی میگوید: ﴿أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ * فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ * وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ﴾[۴۵].
میخواهد بفرماید آنکه پشت به دین کرده به همه فضیلتها پشت کرده است[۴۶]. امیرمؤمنان علی(ع) میفرماید[۴۷]: اگر کسی یک خصلت از خصال خیر در او باشد کافی است که سایر صفتها و خصلتهای او را تحمل کنم و ببخشم مگر دو چیز را: یکی بیعقلی و یکی بیایمانی. آنجا که دین و ایمان نیست امنیت نیست. به آدم بیایمان در هیچ چیز نمیشود اعتماد و اطمینان کرد. آنجا که امنیت و اعتماد و اطمینان نیست، زندگی گوارا نیست؛ دائماً نگرانی است، خوف است، اضطراب و دلهره است؛ آدمی همیشه باید مواظب خود باشد که از ناحیه همان دوستان خود خیانت نبیند. اما آنجا که عقل نیست، حیات و زندگی نیست، مردگی است؛ باید فاقد عقل را در شمار مردگان به حساب آورد[۴۸]. اگر ایمان پیدا شد، اخلاق و عدالت پابرجا میشود. اخلاق و عدالت بدون ایمان مذهبی مثل نشر اسکناس بدون پشتوانه است. مشکل عصر ما همین است. خیال میکردند که علم کافی است؛ اگر ما عدالت و اخلاق را بشناسیم و به آنها عالم باشیم کافی است برای اینکه اخلاقی و عادل باشیم. ولی عمل نشان داد که اگر علم از ایمان منفک بشود، نه تنها برای اخلاق و عدالت مفید نیست بلکه مضر هم هست. مصداق قول سنایی میشود که چو دزدی با چراغ آید گزیدهتر برد کالا[۴۹]. بنابراین مکتب الهی میتواند برای اخلاق فلسفهای داشته باشد. در حالی که دیگر مکتبها فاقد این فلسفه هستند؛ زیرا فلسفه اخلاق آن وقت میتواند فلسفه اخلاق باشد که به انسان غایت اخلاقی بدهد[۵۰].
مذهب، خود فلسفهای دارد برای اخلاق، نه خود مذهب به آن معنایی که اغلب اینها میگویند که مثلاً امید به ثواب و ترس از عقاب، فلسفه اخلاق است. امید به ثواب و ترس از عقاب فلسفه اخلاق نیست بلکه اساساً اعتقاد به وجود متعالی خداوند و اعتقاد به وجود متعالی انسان ﴿وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي﴾[۵۱] ملاک فلسفه اخلاق است[۵۲]. یکی از آن نقاط ضعفی که همیشه به ماتریالیسم گرفته شده، این است که ماتریالیسم در نهایت امر به بیهودهگرایی و پوچیگرایی منتهی میشود اما در مکتب الهی هیچ چیزی بدون غایت نیست و جهان غایت دارد، غایت جاودانه دارد. نهایت درجه ماتریالیسم نیستی است، چون اگر هستیها همه به نیستی مطلق منتهی شود، آخرش پوچی است. فلسفههای مادی به یأس فلسفی و پوچگرایی منجر میشوند و در نهایت به یأس و خودکشی و بدبینی منجر میشود[۵۳].[۵۴].
سلامت جسم و جان
اثر دیگر ایمان، سلامت جسم و جان است. علی(ع) درباره تقوا میفرماید: دوای بیماری روحی و شفای امراض جسمانی شما است[۵۵]. البته معلوم است که ایمان، گرد و قرص و کپسول نیست. اثرش در سلامت جسم و جان وقتی فهمیده میشود که انسان بداند که آدم با ایمان، روحی مطمئنتر و اعصابی آرامتر و قلبی سالمتر دارد؛ دائما در فکر نیست کجا ببرد و چی بخورد؟ اگر دیگران به نوایی رسیدند از حسادت آتش نمیگیرد و حرص و بخل و طمع آتش به جانش نمیافکند، ناراحتیهای عصبی او را به زخم معده و روده مبتلا نمیسازد، افراط در شهوت او را ضعیف و ناتوان نمیکند عمرش طولانیتر میشود. بیماران روانی بیمارستانها را پر کردهاند و دائماً رو به افزایش است! آمار نشان میدهد که این بیماری بیشتر در میان طبقهای است که از موهبت ایمان به خدا و اعتقاد خالص به مبدأ متعال بیبهرهاند. ایمان، حکم پیشگیری را دارد. البته مقصود این نیست که لازمه ایمان این است که باید به همه محرومیتها تن داد و تسلیم شد؛ مقصود این است که با وجود ایمان، محرومیتها انسان را از پا در نمیآورد، تعادل او را محفوظ نگه میدارد[۵۶].[۵۷].
انطباق با محیط
اثر دیگر ایمان، ایجاد تعادل و هماهنگی بین فرد و جامعه است. انسان علاوه بر محیط طبیعی، محیط اجتماعی هم دارد. با این محیط باید منطبق باشد. انطباق اجتماع به این است که اجتماع، عادل و حافظ منافع جمع باشد. بر محور مصالح جمع بگردد نه بر محور منافع فرد. انطباق فرد عبارت است از رضا و تسلیم به مصالح جمع و گذشت از میلها و هوسهای شخصی. دین عامل اصلی این تطابق است؛ زیرا دین است که به جامعه میدهد و به فرد رضا و تسلیم[۵۸].[۵۹].
تسلط بر نفس
خاصیت دیگر ایمان، تسلط کامل بر نفس است. نباید چنین تصور کرد که مسئله تسلط بر نفس یک مفهوم مذهبی است و فرع بر مذهب است. تسلط بر نفس مثل مفاهیم اخلاقی از قبیل استقامت عدالت است که فرضاً کسی به مذهب معتقد نباشد نمیتواند منکر آنها بشود. اینها فرع بر دین و مذهب نمیباشند و مذهب اینها را به وجود نیاورده، بلکه مذهب اجرای اینها را بهتر تأمین کرده است[۶۰].[۶۱].
خودیابی
انسان در پرتو یافتن خدا است که خود را مییابد؛ یعنی اگر انسان خدا را بیابد خود را مییابد و خود واقعی را مییابد؛ این دو لازم و ملزوم یکدیگر هستند خدا را یافتن مساوی است با خود را یافتن، خدا را از دست دادن مساوی است با خود را باختن و خود را از دست دادن؛ ﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾[۶۲]. همیشه خود را گم کردن عکسالعمل قهری و طبیعی الهی خدا را گم کردن است. این برای این است که اولاً رابطه خدا با انسان با رابطه هر موجود دیگری با انسان متفاوت است؛ همان طور که بندگی اسارت است جز بندگی خدا برای اینکه بندگی دو موجودی که در عرض یکدیگر قرار گرفتهاند. معنایش این است که اگر زید بنده عمرو باشد عمرو برای خودش یک موجودی است، یکمداری دارد یک حرکتی دارد و یک مطلوبهایی دارد یک نقصهایی دارد که میخواهد آنها را مرتفع کند؛ زید برای خودش مسیری دارد،مداری دارد، نقصهایی دارد که میخواهد در مسیر خودش آنها را رفع کند. حالا اگر زید بنده عمرو باشد، باید از مدار خودش خارج بشود بیاید به مدار عمرو، در او جذب بشودۀ یعنی به جای اینکه در راه خودش گام بردارد باید در عمرو هضم بشود. اسیر عمرو میشود؛ یعنی قهراً او برای حرکت تکاملی خودش آزاد نیست. اما خداوند مدار ندارد، حرکت ندارد، نیاز ندارد. خدا آن حقیقتی است که بر همه این مدارها احاطه دارد. بنده او شدن یعنی در مدار واقعی حرکت کردن. او که بنده نمیخواهد که بنده بیاید خدمتش را بکند، بنده او را میخواهد که از او نیرو بگیرد. اصلاً بندگی او ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾[۶۳] است. مدد گرفتن از او است برای اینکه در سیر تکاملی خودمان برویم. به علاوه گذشته از اینکه خداوند منشأ و مبدأ هر نیرویی است و باید از او استمداد کرد، خداوند غایت همه کمالات است. یعنی این سیر تکاملی که از نظر دیگران یک امر بیهدف و بیمبنا و بیمقصد و فقط راه است و مقصد نیست، از نظر ما با اینکه راه است و راه غیر متناهی است، ولی راهی است که مقصد دارد و در عین حال غیرمتناهی است و خدا مقصد کل است. در بند بودن یک شیء متکامل، در بند آن مقصد کمالی خودش بودن، این در بند خود بودن است نه در بند ناخود بودن، یعنی یک شیئی که از نقص به کمال حرکت میکند، از خود به ناخود حرکت نمیکند، از خود به خود حرکت میکند. یک بذر که در زیرزمین قرار میگیرد و آن وضع موجود خودش را رها میکند و بعد به سوی بوته شدن حرکت میکند، آیا این از خودش به سوی ناخود رفته است؟ یعنی مثل این است که این بذر در یک موجود دیگر جذب شده باشد؟ یا نه، به سوی کمال خودش حرکت کرده است؟ یعنی در عین اینکه از خودی رفته است، به خودی رسیده که از خود ناقصتر به خود کاملتر حرکت کرده است؟ لهذا مسیر الی الله عبارت است از حرکت از خود به سوی خود؛ ﴿وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ﴾[۶۴]
آن روح معنایش این است که از شما خودتر هستیم برای شما خود واقعی شما ما هستیم. رابطه خدا با انسان رابطه خود عالیتر با خود دانیتر است. یعنی رابطه انسان است با غایت خودش، نه رابطه یک موجود مباین با یک موجود مباین؛ این است که انسان هر چه بیشتر در بند او باشد بیشتر به خود رسیده است؛ یعنی بیشتر به خود واقعی رسیده است و خود واقعی را دریافته است. او را از یاد بردن و او را گم کردن مساوی است با در دیگران جذب شدن و خود را از دست دادن که در این زمینه مطالب زیادی در معارف اسلامی هست[۶۵].[۶۶].
ایمان و پیروزی
با توجه به آیه شریفه؛ ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾[۶۷]. آنان که به خدا و به دین خدا ایمان دارند و به این مکتبشان دلبستگی دارند و اعمالشان مطابق مکتبشان است، خدا به اینها وعده استخلاف و پیروزی داده است. در این زمینه آیات زیاد دیگری داریم. این نیروی ایمان و مکتب است که فرعون را شکست میدهد. اساس اسلام بر جنگ عقاید و پیروزی ایدئولوژی و پیروزی ایمان و عمل صالح است[۶۸].[۶۹].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ﴿هُوَ الَّذِي أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا ﴾؛ سوره فتح، آیه: 4.
- ↑ ﴿يَا بَنِيَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلاَ تَيْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لاَ يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ﴾؛ سوره یوسف، آیه ۸۷.
- ↑ ﴿وَيَسْتَجِيبُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَيَزِيدُهُم مِّن فَضْلِهِ وَالْكَافِرُونَ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ﴾؛ سوره شوری، آیه ۲۶.
- ↑ ﴿وَإِذَا مَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُم مَّن يَقُولُ أَيُّكُمْ زَادَتْهُ هَذِهِ إِيمَانًا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ فَزَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَهُمْ يَسْتَبْشِرُونَ﴾؛ سوره توبه، آیه ۱۲۴.
- ↑ ﴿ إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ ﴾؛ سوره فصلت؛ آیه ۳۰.
- ↑ ﴿فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ بِاللَّهِ وَاعْتَصَمُواْ بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِّنْهُ وَفَضْلٍ وَيَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا ﴾؛ سوره نساء؛ آیه ۱۷۵.
- ↑ ﴿ إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الأَشْهَادُ ﴾؛ سوره غافر؛ آیه ۵۱.
- ↑ غرر الحکم و درر الکلم، ۱/ ۱۷۸.
- ↑ ﴿ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالصَّابِؤُونَ وَالنَّصَارَى مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ﴾؛ سوره مائده؛ آیه ۶۹؛ ﴿ أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ﴾؛ سوره یونس؛ آیه ۶۲.
- ↑ ﴿يَقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الأَعَزُّ مِنْهَا الأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لا يَعْلَمُونَ ﴾؛ سوره منافقون؛ آیه ۸.
- ↑ ﴿وَالَّذِينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ وَلا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَلا يَزْنُونَ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ يَلْقَ أَثَامًا﴾؛ سوره فرقان، آیه ۶۸.
- ↑ نهج الفصاحة، ۴۳۳.
- ↑ ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ ﴾؛ سوره بینه؛ آیه ۷.
- ↑ ﴿ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمَانِهِمْ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الأَنْهَارُ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ﴾؛ سوره یونس، آیه ۹.
- ↑ بصائر الدرجات، ۳۵۷؛ عیون اخبار الرضا، ۲/ ۲۰۰.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 33-34.
- ↑ شیخ صدوق، الخصال، ۱/ ۲۲۹.
- ↑ مستدرک الوسائل، ۲/ ۴۰۳.
- ↑ ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ﴾؛ سوره اعراف، آیه ۹۶.
- ↑ مستدرک الوسائل، ۲/ ۴۰۳؛ غرر الحکم و درر الکلم، ۱/ ۳۹۰.
- ↑ ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾؛ سوره حجرات، آیه ۱۰.
- ↑ ﴿ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مُعْجِزِينَ فِي الأَرْضِ وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَلَبِئْسَ الْمَصِيرُ﴾؛ سوره نور، آیه ۵۷.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 34-35.
- ↑ از جمله: ﴿وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ﴾؛ سوره انفال، آیه ۷۴.
- ↑ ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُواْ الصَّلاةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ﴾؛ سوره بقره، آیه ۲۷۷.
- ↑ به عنوان نمونه: ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ آمَنُواْ وَاتَّقَوْا لَكَفَّرْنَا عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلأدْخَلْنَاهُمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ ﴾؛ سوره مائده، آیه ۶۵.
- ↑ ﴿وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ﴾؛ سوره انفال، آیه ۷۴.
- ↑ ﴿وَبَشِّرِ الَّذِين آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُواْ مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقًا قَالُواْ هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴾؛ سوره بقره، آیه ۲۵.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 34-35.
- ↑ «و هر که از یادکرد من روی برتابد بیگمان او را زیستنی تنگ خواهد بود و روز رستخیز وی را نابینا بر خواهیم انگیخت» سوره طه، آیه ۱۲۴.
- ↑ «ای مؤمنان! اگر (دین) خداوند را یاری کنید او نیز شما را یاری میکند» سوره محمد، آیه ۷.
- ↑ «بیگمان خداوند پاداش نکوکاران را تباه نمیسازد» سوره توبه، آیه ۱۲۰.
- ↑ مجموعه آثار شهید مطهری، ج۱۵، ص۳۳۲.
- ↑ مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲، صص ۴۳-۴۷.
- ↑ داعینژاد، سید محمد علی، ایمان ص ۴۳.
- ↑ مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲، صص ۴۷ و ۴۸.
- ↑ داعینژاد، سید محمد علی، ایمان ص ۴۷.
- ↑ مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲، صص ۴۸ و ۴۹.
- ↑ داعینژاد، سید محمد علی، ایمان ص ۴۸.
- ↑ «بیگمان خداوند پاداش نکوکاران را تباه نمیسازد» سوره توبه، آیه ۱۲۰.
- ↑ «آیا کسی که بنیان خود را بر پروا از خداوند و خشنودی (او) نهاده بهتر است یا آنکه بنیان خود را بر لب پرتگاهی در حال ریزش گذارده است که او را به درون آتش دوزخ فرو میلغزاند؟ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمایی نمیکند» سوره توبه، آیه ۱۰۹.
- ↑ «داستان کسانی که به جای خداوند سرورانی (به پرستش) گزیدند مانند آن عنکبوت است که خانهای بنا کرد و اگر میدانستند بیگمان سستترین خانهها خانه عنکبوت است» سوره عنکبوت، آیه ۴۱.
- ↑ مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۳، صص ۷۶۱-۷۶۳.
- ↑ «آیا درنیافتهای که خداوند چگونه به کلمهای پاک مثل میزند که همگون درختی پاک است، ریشهاش پابرجاست و شاخهاش سر بر آسمان دارد» سوره ابراهیم، آیه ۲۴.
- ↑ «آیا آن کس را که (روز) پاداش و کیفر را دروغ میشمارد دیدهای؟ * او همان کسی است که یتیم را میراند * و کسی را بر خوراک دادن به یتیمان برنمیانگیخت» سوره ماعون، آیه ۱-۳.
- ↑ مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۳، صص ۷۶۳ و ۷۶۴.
- ↑ کافی، ج۱، ص۲۷.
- ↑ مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۳، ص۷۶۶.
- ↑ مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۳، صص ۵۱۶ و ۵۱۷.
- ↑ مجموعه آثار شهید مطهری، ج۱۵، ص۲۸۹.
- ↑ «پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۹.
- ↑ مجموعه آثار شهید مطهری، ج۱۵، ص۳۳۲.
- ↑ مجموعه آثار شهید مطهری، ج۱۵، ص۳۳۰.
- ↑ داعینژاد، سید محمد علی، ایمان ص ۴۹.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۶.
- ↑ مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۳، صص ۷۶۶ و ۷۶۷.
- ↑ داعینژاد، سید محمد علی، ایمان ص ۵۳.
- ↑ مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۳، صص ۷۶۷ و ۷۶۸.
- ↑ داعینژاد، سید محمد علی، ایمان ص ۵۴.
- ↑ مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۳، ص۷۶۹.
- ↑ داعینژاد، سید محمد علی، ایمان ص ۵۴.
- ↑ «و چون کسانی نباشید که خداوند را فراموش کردند پس (خداوند نیز) آنان را از یاد خودشان برد؛ آنانند که نافرمانند» سوره حشر، آیه ۱۹.
- ↑ «تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم» سوره فاتحه، آیه ۵.
- ↑ «و ما به او از شما نزدیکتریم اما شما نمیبینید،» سوره واقعه، آیه ۸۵.
- ↑ ر.ک: مجموعه آثار شهید مطهری، ج۱۵، صص ۳۶۶ و ۳۶۷.
- ↑ داعینژاد، سید محمد علی، ایمان ص ۵۵.
- ↑ «خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین میگرداند -چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بیگمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار میدارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر میگرداند؛ (آنان) مرا میپرستند و چیزی را شریک من نمیگردانند و کسانی که پس از این کفر ورزند نافرمانند» سوره نور، آیه ۵۵.
- ↑ مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۴، صص ۱۶۰-۱۶۲.
- ↑ داعینژاد، سید محمد علی، ایمان ص ۵۷.