اثبات امامت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - ' آن‌که ' به ' آنکه ')
 
(۱۰۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱۰ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{مدخل مرتبط
{{امامت}}
| موضوع مرتبط = امامت
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل =  
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط = [[اثبات امامت در حدیث]] - [[اثبات امامت در کلام اسلامی]] - [[اثبات امامت در معارف و سیره رضوی]] - [[اثبات امامت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  = امامت (پرسش)
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[اثبات امامت در قرآن]] | [[اثبات امامت در حدیث]] | [[اثبات امامت در کلام اسلامی]] | [[اثبات امامت در تاریخ اسلامی]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[اثبات امامت (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
'''امامت''' به معنای پیشوایی بعض افراد ویژه به دلیل توانمندی‌های خاص، بر دیگران است که با دلایل عقلی و نقلی اثبات می‌شود. از جمله دلایل عقلی [[قاعده لطف]]، حفظ [[شریعت]] و ... همچنین از جمله دلایل نقلی آیات [[اکمال دین]]؛ [[ابلاغ]]؛ [[انذار]]؛ [[آیه تطهیر]]؛ [[خیرالبریه]]؛ [[مودت]]؛ [[مباهله]] و ... و روایات متعددی از جمله [[حدیث یوم الدار]]؛ [[حدیث ثقلین]]؛ [[حدیث سفینه]]؛ [[حدیث منزلت]] و ... بر اثبات امامت دلالت دارند.
*[[متکلمان امامیه]] از راه‌های متعدد، [[لزوم]] [[امامت]] را اثبات می‌کنند. مهم‌ترین راه همان است که از گذر آن [[لزوم]] [[نبوت]] را اثبات می‌کنند بدین گونه که: [[امامت]]، [[لطف]] است و ترک [[لطف]]، نقض غرض است و نقض غرض از [[خدای حکیم]] سر نمی‌زند. غرض [[حکیم]] جز به آنچه راجح است، تعلق نمی‌یابد و راجح این است که [[انسان]] کاملی- با ویژگی‌هایی همانند [[عصمت]]، [[عدالت]]، [[دانایی]] و [[آگاهی]]- میان [[آدمیان]] باشد و آنان را به سوی کمال راه نماید. افزون بر [[دلایل]] [[کلامی]]، [[دلایل]] [[فلسفی]] و [[نقلی]] نیز بر [[ضرورت امامت]] [[گواهی]] می‌دهند؛ چنان که ابن سینا در شفا از راه [[فلسفی]] برای اثبات این مدعا بهره جسته است. در [[قرآن کریم]] نیز آیاتی‌ روشن به چشم می‌آیند که بنابر آنها هر [[قوم]] و امتی را [[راهنما]] و امامی بایسته است{{متن قرآن|اللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَحْمِلُ كُلُّ أُنْثَى وَمَا تَغِيضُ الْأَرْحَامُ وَمَا تَزْدَادُ وَكُلُّ شَيْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدَارٍ}}<ref>«و خداوند می‌داند که هر مادینه چه در شکم دارد و بچّه‌دان‌ها چه می‌کاهند و چه می‌افزایند و هر چیز نزد او اندازه‌ای دارد» سوره رعد، آیه۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ}}<ref>«و زندگان و مردگان برابر نیستند؛ بی‌گمان خداوند به هر که خواهد، می‌شنواند و تو، به آن کسان که در گورهایند نمی‌توانی شنواند» سوره فاطر، آیه ۲۲.</ref>.
*نیز آیاتی از [[قرآن]] درباره ماجرای [[نصب امام علی]]{{ع}} به [[امامت]] نازل شده‌اند{{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیم‌خور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کرده‌اید- و آنچه بر روی سنگ‌های مقدّس (برای بت‌ها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بخت‌آزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بی‌آنکه گراینده به گناه باشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه۳.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر!  آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه۶۷.</ref>.
*[[احادیث]] نیز در این باره فراوان‌اند. از آن جمله است روایتی که [[شیعه]] و [[سنی]] [[نقل]] کرده‌اند: "هر کس بمیرد و [[امام زمان]] خویش را نشناسد، به حال [[جاهلیت]] مرده است"<ref>موسوعة الامام المهدی‌، ۹؛ دلائل الصدق‌، ۲/ ۶؛ الغدیر، ۱۰/ ۳۵۹ و ۳۶۰ به نقل از بدایة المعارف الالهیه‌، ۲/ ۱۷.</ref> همچنین است [[حدیث]] مشهور [[ثقلین]] و نظائر آن<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۳-۹۴.</ref>.


==[[تبیین]] [[دلیل]] [[اثبات امامت]] بر مبنای [[حکمت الهی]]==
== معناشناسی ==
*بر مبنای اقتضاء [[حکمت الهی]]، مفهوم [[قاعده لطف]] به طور کلی این است که [[خداوند حکیم]] که [[بندگان]] را برای [[رسیدن به کمال]] [[دینی]] و [[مقام]] برجسته [[انسانی]] [[خلق]] کرده، بنا بر [[حکمت]] بالغه‌اش، عقلاً می‌باید ابزارکمال را در [[اختیار]] آنان قرار دهد؛ چنان‌که اگر بزرگی، عدّه‌ای را به منزل خود [[دعوت]] کند و بداند تا زمانی که شرایط خاصّی برای آنها مهیّا نشود نمی‌توانند به میهمانی بیایند، پس لازم است ابزار و شرایط آمدن آنان را نیز فراهم کند تا با [[اختیار]] خود به میهمانی بیایند. به این ترتیب، [[نامه]] [[دعوت]] و تعریف و [[تمجید]] آن بزرگ از محبّت‌هایی که راجع به میهمانی به مدعوان [[وعده]] می‌دهد، مصداق [[لطف]] مقرِّب است و [[نوشتن]] آدرس و فرستادن [[غلام]] خود برای آوردن ایشان، مصداق [[لطف]] محصِّل است<ref>عبارت مرحوم سید مرتضی در تبیین برهان لطف چنین است {{عربی|الذی یدل علی ذلک: أن أحدنا لو دعا غیره الی طعامه و تأهب لحضوره ذلک الطعام و غرضه المقصود نفع المدعو- و ان کانت للداعی فی ذلک مسره فعلی سبیل التبع للغرض الأول- و فرضنا أنه یعلم أو یغلب فی ظنه أنه متی تبسم فی وجهه أو کلمه باللطیف من الکلام أو أنفد إلیه ابنه و ما أشبه ذلک - مما لا مشقه علیه فیه و لاشیء من الکلفه - حضر و لم یتأخر، و أنه متی لم یفعل معه ذلک لم یحضر علی وجه من الوجوه، وجبت علیه متی استمر علی ارادته منه الحضور و لم یرجع عنها أن یفعل ذلک الذی علم أن الحضور لایقع الامعه، و متی لم یفعله استحق الذم، کما یستحق الذم لو أغلق الباب دونه (و لهذا قالوا: إن منع اللطف کمنع التمکین فی القبح و استحقاق الذم. و هذه الجمله تقتضی وجوب اللطف] علیه تعالی، لأن العله واحده}}. (الذخیره فی علم الکلام (ط. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۱ ه.ق.)، ص۱۹۱).</ref>.
[[امام]] در لغت به کسی گفته می‌شود که در [[رفتار]] و [[گفتار]] به او [[اقتدا]] می‌شود<ref>کتاب العین ج ۸ ص ۴۲۸؛ معجم المقاییس اللغة، ج‏۱، ص۲۸؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۷.</ref>، کسی که در امور پیشقدم می‌شود<ref>معجم المقاییس اللغة، ج‏۱، ص: ۲۸.</ref>، همچنین به [[الگو]] و نمونه هم امام گفته می‌شود<ref>لسان العرب، ج‏۱۲، ص: ۲۵.</ref>.
*نتیجه آنکه: [[لطف]]، از جمله نمودهای [[رحمت]] و از [[صفات فعل]] [[الهی]] است که [[خداوند]] بر خود [[واجب]] نموده است آن را بر [[بندگان]] مبذول دارد. جریان [[لطف الهی]] به صورت‌های مختلف محقّق می‌گردد. مسئله [[بعثت]] [[انبیاء]]{{عم}} [[ارسال رسل]] و انزال [[کتب آسمانی]] و [[ارائه معجزات]] و [[تشریع]] [[ادیان]] و مقرر داشتن [[تکالیف]] بر مبنای [[مصالح]] [[بندگان]]، از جمله مظاهر [[لطف الهی]] است. بر همین اساس [[نصب]] [[وصیّ]] و [[امام]] بعد از [[پیامبران]]{{عم}}، و همچنین [[ضرورت تشکیل حکومت]] [[دینی]] به [[رهبری امام]] [[معصوم]و نیز فراهم کردن [[اسباب هدایت]] عام برای [[امت]] نیز از دیگر جلوه‌های [[لطف خداوند]] است.
*[[برهان]] در مورد [[قاعده لطف]] به اقتضاء [[حکمت الهی]]، با بیان‌های گوناگونی مطرح شده است. حدّ وسط در همه این [[براهین]]، [[حکمت]] باری [[متعال]] است.
*شکل منطقی [[برهان]] به این صورت است که:
#[[هدف]] از [[خلقت انسان]]، [[عبادت]] [[خداوند]] و [[معرفت]] [[پروردگار]] و رسیدن به مرتبه [[یقین]] در [[ایمان]] است (صغری)؛
#برای تحصیل [[عبادت]] [[پروردگار]] (و آثار آن)، [[نصب]] [[حجج الهی]] (اعم از [[رسولان الهی]] و [[ائمه هدی]]{{عم}}) ضروری است (کبری)؛
*نتیجه حاصله از این [[قیاس]] آنکه: برای رسیدن [[انسان]] به [[هدف]] از خلقتش (که [[ضرورت]] [[حکمت الهی]] است)، [[نصب]] [[حجج الهی]]{{عم}} از سوی [[خداوند]] ضروری است.
*برای تحقّق چنین هدفی که لازمه [[حکمت الهی]] است، وجود دائمی [[حجج الهی]]{{عم}} در همه زمان‌ها و مکان‌ها ضروری است<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۶۱-۱۶۲.</ref>.


==[[اثبات امامت]] بر مبنای [[قاعده لطف]]، با تقریر [[علامه حلی]]==
در تعریف اصطلاحی امام بین [[شیعه]] و [[اهل سنت]] [[اختلاف]] وجود دارد، اهل سنت [[امامت]] را [[ریاست]] همگانی در [[امور دینی]] و [[دنیایی]] می‌دانند که همان [[خلافت ظاهری]] است، ولی در نظر شیعه امام [[جانشین پیامبر]] در [[تبلیغ]] [[احکام]]، برپا داشتن [[حدود الهی]]، [[پاسداری از دین]] خداوند و تربیت نفوس [[بشر]] است؛ در واقع امامت علاوه بر [[شأن]] دنیایی، مقامی [[الهی]] و معنوی است. چنانچه [[علامه طباطبائی]] در ذیل آیه شریفه ۱۲۴ سوره بقره [[امامت]] را هدایتگری باطنی و از مقوله رسانیدن به مقصود و مطلوب تفسیر کرده است<ref>الميزان في تفسير القرآن، ج ۱، ص ۲۷۲-۲۷۳.</ref>.
*مرحوم [[علامه حلی]] در بیان [[ضرورت]] و حُسن [[بعثت]] [[نبی]]، دلائلی را بنا بر [[قاعده لطف]] ذکر کرده است که هریک از آنها می‌تواند در عین حال، دلیلی مستقل برضرورت [[نصب امام]] بعد از [[نبی]] به شمار آید. نوبت آن است که برگزیده‌ای از شرح ایشان بر کتاب تجرید الاعتقاد [[تبیین]] گردد: "مسئله نخست در موضوع [[حسن]] بودنِ همگی [[نصب]] ائمّه{{عم}} آن است که [[مردم]] در بحث [[نصب امام]] دچار اختلاف‌اند و البته همگی [[مسلمانان]] و [[فرمانروایان]] [[جوامع]] و برخی [[فیلسوفان]]، در این [[ضرورت]] [[اتفاق نظر]] دارند و تنها براهمه این امر را نپذیرفته‌اند. [[دلیل]] مطلوبیت و [[پسندیده]] بودن [[نصب]] [[ائمه]]{{عم}} آن است که این [[نصب]] فایده‌های فراوان دارد و هیچ ضرری ندارد و از این رو قطعا امری [[پسندیده]] است. [[صاحب]] کتاب تجریدالاعتقاد نیز فواید فراوانی برای [[نصب]] [[امامان]] برشمرده است"<ref>{{عربی|المسأله الأولی فی حسن البعثه: اختلف الناس فی ذلک فذهب المسلمون کافه و جمیع أرباب الملل و جماعه من الفلاسفه إلی ذلک و منعت البراهمه منه و الدلیل علی حسن البعثه أنها قد اشتملت علی فوائد و خلت عن المفاسد فکانت حسنه قطعا و قد ذکر المصنف - رحمه الله - جمله من فوائد البعثه}}</ref>.
*ایشان سپس به توضیح بیانات استاد خود، [[محقق طوسی]]، در فوائد [[بعثت]] [[نبوی]]{{صل}} پرداخته که همگی به عنوان [[دلیل]] در [[اثبات امامت عامه]] نیز قابل استناد است. در ادامه، به طور اختصار این [[دلایل]] بررسی می‌گردد<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۶۷-۱۶۸.</ref>
===معاضدت [[عقل]] به [[وسیله]] [[نقل]] یا [[هدایت]] [[عقول]]===
*اولین [[دلیل]] [[علامه]]، کمک [[معارف دینی]] به [[عقل]] در احکامی است که [[عقل]] مستقلاً می‌تواند آنها را ثابت نماید و یا اموری که اصولاً راهی به [[ادراک]] آنها ندارد:"مساعدت [[عقول]] [[انسانی]] در [[درک]] عمیق‌تر اموری که [[عقل]] مستقلاً آنها را [[درک]] می‌کند و نیز [[هدایت]] به [[استنباط]] اموری که [[عقل]] به طور مستقل [[قادر]] به [[ادراک]] آنها نیست؛ مانند [[احکام شرعی]] و امور دیگری از اصول عملی [[شریعت]]"<ref>{{عربی|منها، أن یعتضد العقل بالنقل فیما یدل العقل علیه من الأحکام کوحده الصانع و غیرها و أن یستفاد الحکم من البعثه فیما لا یدلّ العقل علیه کالشرائع و غیرها من مسائل الأصول}}.</ref>
*توضیح: از آنجا که کمال [[انسان]] در گرو [[رشد]] قوّه عاقله او در [[معرفت]] به [[توحید]] و [[معارف]] [[توحیدی]] است، در برخی [[احکام]]، [[عقل]] بشری مستقل و توانا در [[درک]] است و در [[فهم]] آنها نیازی به [[شرایع الهی]] ندارد؛ مانند [[اثبات وجود خدا]] و [[صفات باری]]، رابطه آن با [[ذات اقدس خداوند]]، [[اثبات]] اصل [[معاد]]، [[حسن]] [[بعثت]] [[انبیاء الهی]]{{عم}} و امور کلّی [[عقلی]] دیگری که در کتب [[عقلی]] طرح می‌گردد.
*[[تعالیم]] [[شرع]] [[مقدّس]] نقش به‌سزایی در [[بالندگی]] امور مستقلّ [[عقلی]] دارد و احکامی را که [[عقل]] به [[تنهایی]] و با زحمت و آن هم به طور ناقص [[قادر]] به [[درک]] آن است، کامل‌تر و روشن‌تر ارائه می‌نماید و بدین ترتیب، [[سیر کمال]] [[انسان]] را سرعت می‌بخشد. [[براهین]] دقیقه [[فلسفی]] بر [[توحید]]، از قبیل [[برهان فرجه]]<ref>اشاره دارد به آیه:{{متن قرآن|لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ}} «اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی می‌بودند، هر دو تباه می‌شدند پس پاکا که خداوند است- پروردگار اورنگ (فرمانفرمایی جهان)- از آنچه وصف می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۲.</ref> بر [[وحدت]] ذات، و نیز [[برهان]] صدّیقین در [[تفکّر]] مشّائی، و یا [[حکمت]] متعالیه<ref>هر دو فیلسوف بزرگ اسلام، ابن‌سینا و ملاصدرا، در برهان صدّیقین خود به این آیه استشهاد کرده‌اند: {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}} «به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref> در [[شناخت]] [[واجب]] و [[توحید ذات]]، همچنین [[اثبات]] [[وحدت]] ذات با [[صفات الهی]]<ref>اشاره به کلام امیرالمؤمنین علی{{ع}} در معرفی خداوند دارد که فرمود: {{متن حدیث|أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِيقُ بِهِ وَ كَمَالُ التَّصْدِيقِ بِهِ تَوْحِيدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ}}. (التوحید (للصدوق) (ط. جامعه مدرسین، ۱۳۹۸ ه.ق.)، ص۵۷، باب التوحید و نفی التشبیه).</ref> و مباحث [[عقلی]] بلند معنا و ژرف دیگر، برگرفته از [[تعالیم]] ارجمند [[قرآن]] و کلمات [[اهل‌بیت]]{{عم}} است و [[بشر]] هرگز [[قادر]] نیست که صرفاً با [[تفکّر]] [[عقلانی]] به چنان قلّه‌های والای [[علمی]] دست بیاید.
*به همین [[دلیل]] است که در میان متکلّمان [[اسلامی]]، هر آن کس که بیشتر از [[قرآن]] و [[روایات]] بهره‌مند شده، [[بالندگی]] بیشتری در [[فهم]] و [[تبیین]] موضوعات [[عقلی]] داشته است<ref>در این زمینه کافی است به عبارتی از اسفار، اثر حکیم و مفسر بزرگ شیعه، ملاصدرای شیرازی اشاره کنیم: {{عربی|أن الشرع و العقل متطابقان فی هذه المسأله کما فی سائر الحکمیات و حاشی الشریعه الحقه الإلهیه البیضاء أن تکون أحکامها مصادمه للمعارف الیقینیه الضروریه و تبا لفلسفه تکون قوانینها غیر مطابقه للکتاب و السنه}} (الحکمه المتعالیه فی الأسفار العقلیه الاربعه (ط. دار احیاء التراث، ۱۹۸۱ م، ج۸، ص۳۰۳).</ref>. چنان‌که کتب [[روایی]] و [[عقلی]] از قبیل "[[توحید]]" [[صدوق]] و شروح مختلف [[فلسفی]] و [[عرفانی]] بر [[کتاب]] "[[الکافی]]"<ref>مراجعه شود به شرح میرداماد و ملاصدرا و ملاصالح مازندرانی.</ref> و یا موسوعه [[روایی]] "[[الوافی]]" از [[فیض کاشانی|ملا محسن فیض کاشانی]]، [[شاهد]] صدقی بر این مدعا است.
*به همین ترتیب، [[عقل انسان]] در [[مسیر کمال]] خود ناچار است که از موضوعاتی [[آگاهی]] یابد که به غیر از طریق [[ارتباط با عالم غیب]]، از راه دیگری حاصل نمی‌شود؛ مثلاً وضعیت [[عالم برزخ]] و [[قیامت]]، سؤال در [[قبر]]، [[میزان]] و [[صراط]] و یا مسائل و [[اعتقادات]] [[کلامی]] پیرامون [[اشقیاء]] و [[سعداء]] و احوال آنان در [[عوالم]] بعد از [[مرگ]]، همگی مطالبی است که پی بردن به آن متوقّف بر [[ارسال رسل]] و بیان [[شرایع الهی]] توسط [[انبیا]]{{عم}} است. به همین [[دلیل]]، [[خداوند]] خطاب به [[امّت اسلام]] می‌فرماید: {{متن قرآن|كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ}}<ref>«چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیه‌های ما را بر شما می‌خواند و (جان) شما را پاکیزه می‌گرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی می‌آموزد و آنچه را نمی‌دانستید به شما یاد می‌دهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.</ref>
*با توجه به ذیل [[آیه]]، روشن می‌شود که [[عقل انسان]] ممکن است به مراتب نازله ای از [[کتاب الهی]] و یا [[حکمت]] دست یابد و بتواند بر اساس [[حسن و قبح عقلی]]، برخی [[محاسن]] و معایب را بشناسد و خود را تا حدّ محدودی [[تزکیه]] کند، اما هرگز [[قادر]] نیست که بدون [[استمداد]] از [[وحی]]، بر ظرایف [[حکمت]] و دقایق [[کتاب الهی]] و راه و روش عمیق و کامل [[تهذیب نفس]] [[دست]] یازد. سیاق ادبی ذیل [[آیه]] ۱۵۱ [[سوره بقره]] نیز [[شاهد]] بر همین [[حقیقت]] است: {{متن قرآن|يُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ}}<ref>«آنچه را نمی‌دانستید به شما یاد می‌دهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.</ref>. یعنی سنخ [[معارف]] [[انبیاء]]{{عم}} به گونه‌ای است که هرگز حتّی در گذر زمان و با [[پیشرفت]] [[علوم]] بشری نیز در دسترس قرار نمی‌گیرد<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۶۸-۱۷۰.</ref>.
===رفع [[خوف]] از [[بندگان]] و [[حجیّت]] در [[افعال عباد]]===
*[[دلیل]] دوم [[علامه]]، با حدّ وسط قرار دادن [[بندگی]] عباد حاصل می‌شود و اینکه [[عبد]] باید بداند که [[تصرف]] او در [[ملک]] مولای خود غاصبانه نیست و او تحصیل [[رضایت]] مولا را می‌نماید. [[علامه]] می‌فرمایند: "برداشته شدن [[خوف]] از مکلّفین در تصرّفاتی که می‌نمایند؛ زیرا با [[دلیل عقلی]] [[ثابت]] شده که همگی، [[بندگان]] [[پروردگار]] هستیم و عقلاً [[تصرف]] در [[ملک]] غیر، بدون [[اذن]] او [[قبیح]] است. و اگر بعثتی در کار نباشد، راه تشخیص [[حسن]] [[تصرف]] در [[ملک]] غیر روشن نیست. در نتیجه، در چگونگی تصرّف، برای مکلّف [[ترس]] پدید می‌آید؛ زیرا [[عقل]] [[حکم]] به امری می‌کند که راهی در تشخیص آن، جز با [[بعثت]] وجود ندارد و در نتیجه، در صورت عدم [[بعثت]]، [[خوف]] همیشه برای [[بندگان]] باقی می‌ماند"<ref>{{عربی|إزاله الخوف الحاصل للمکلف عند تصرفاته: إذ قد علم بالدلیل العقلیّ أنه مملوک لغیره و أن التصرف فی ملک الغیر بغیر إذنه قبیح فلولا البعثه لما علم حسن التصرفات فیحصل الخوف بالتصرف و بعدمه إذ یجوز العقل طلب المالک من العبد فعلا لاسبیل إلی فعله إلا بالبعثه فیحصل الخوف}}</ref>
*توضیح: [[خداوند]] در [[سوره بقره]]، ذیل داستان [[حضرت آدم]]{{ع}}، بعد از ذکر ماجرای [[هبوط]] ایشان به [[زمین]] و پذیرفته شدن [[توبه]] او و همسرش، در قالب یک قاعده کلّی، خطاب به همه [[بنی‌آدم]] بیان می‌فرماید:{{متن قرآن|قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«گفتیم: همه از آن (بهشت فرازین) فرود آیید، آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۳۸.</ref>.
*این خطاب، به یک [[تبیین]] [[عقلی]] اشاره دارد. بدین ترتیب که بعد از آنکه [[امّت]] از راه [[عقل]] به [[توحید]] و [[نبوّت]] و [[معاد]] [[معتقد]] شدند و بنا را بر رعایت [[آداب]] [[بندگی]] گذاشتند، باید این [[معرفت]] را نیز کسب کنند که در قلمرو [[ملک]] [[مولی]] [[زندگی]] می‌کند، اما نمی‌دانند چه باید بکنند تا مولایشان از ایشان [[راضی]] باشد و تصرّفاتشان در [[ملک]] [[مولی]] غاصبانه محسوب نگردد. در نتیجه، [[بنده]] دائماً در [[خوف]] از [[خشم]] [[مولی]] و [[حزن]] از [[عذاب اخروی]] قرار می‌گیرد. لذا [[عقل]] [[حکم]] می‌کند که باید هدایت‌گران و حججی از سوی [[خداوند]] فرستاده شوند تا راه تحصیل [[رضایت]] و دفع [[غضب]] [[پروردگار]] را به [[انسان]] ارائه نمایند.
*در [[امّت اسلام]]، [[حجّت الهی]]، [[قرآن]] و [[سنّت نبوی]]{{صل}} است. بعد از [[رحلت]] [[پیامبر خاتم|نبیّ مکرّم]]{{صل}} نیز [[امّت]] [[یقین]] دارند که [[خداوند]] تکالیفی برایشان مقرر داشته است. این در حالی است که [[ظاهر قرآن]]، ظنّی الدلاله است و [[سنّت نبوی]]{{صل}} علاوه بر قبلی، ظنّی الصدور نیز هست. در نتیجه، [[حجّت]] قطعی در [[اختیار]] [[مسلمین]] نیست تا مطمئن باشند که آیا آنچه انجام می‌دهند قطعاً [[امتثال]] [[وظیفه]] [[بندگی]] محسوب می‌شود و مولا از ایشان [[راضی]] است، یا آنکه مورد [[خشم خداوند]] واقع خواهند شد. لذا [[خوف]] و [[حزن]] به طور کلّی از [[مؤمنان]] برداشته نمی‌شود؛ چون آنچه در دست ایشان است، [[حجّت]] قطعی نیست. این در حالی است که [[خداوند]] صریحاً از متابعت [[ظن]] در [[شریعت]] [[نهی]] نموده و فرموده است: {{متن قرآن|وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا}}<ref>«و آنان را بدان دانشی نیست؛ جز از گمان پیروی نمی‌کنند و گمان برای (رسیدن به) حق، بسنده نیست» سوره نجم، آیه ۲۸.</ref>.
*بنابراین و براساس [[برهان لطف]]، [[عقل]] [[حکم]] می‌کند که بعد از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} همواره باید [[مقام]] معصومی مانند [[رسول خدا]]{{صل}} در [[علم]] و [[عصمت]] در میان [[مردم]] باشد تا [[کلام]] و [[سیره]] او [[حجّت]] قطعی در [[امتثال امر]] [[مولی]] در میان [[مردم]] دانسته شود و [[خوف]] و [[حزن]] در خصوص صحّت انجام [[تکلیف]] از [[مردم]] برداشته شود<ref>این بیان عقلی همانند قاعده اشتغال در علم اصول است که بر اساس آن، اشتغال یقینی، برائت یقینی را می‌طلبد. ماحصل آنکه، عبد وقتی یقین کرد که تکلیفی برعهده او آمده، باید طوری عمل کند که یقین به امتثال امرو اتیان تکلیف بنماید؛ مثل آنکه کسی می‌داند وقت نماز شده، ولی شک دارد نماز خوانده است یا خیر. در بحث حاضر نیز، عبد یقین دارد که در ملک مولی است و خداوند بر او تکالیفی را مقرّر نموده است، ولی تفصیل آنها را نمی‌داند؛ لذا باید به هر ترتیب که شده راه یقین به امتثال تکلیف را کشف کند و عمل را به‌گونه‌ای انجام دهد که اطمینان قلبی بر امتثال امر مولی برای او حاصل شود.</ref>.
*اهمیت این [[برهان]] به حدّی است که در کلمات دیگر متکلّمان، به عنوان برهانی مستقلّ بر [[امامت عامّه]] به کار رفته است. چنان‌که [[شیخ طوسی]] آن را به عنوان [[برهان]] دومی، جدا از [[قاعده لطف]]، مورد اشاره قرار می‌دهد؛ از جمله این عبارت شیخ:{{عربی|الذي يدل على ذلك: ما قد ثبت أنه ليس كل ما تمس الحاجه إليه من الشريعة عليه حجه قاطعه: من تواتر أو اجماع، أو ما جری مجراهما بل الأدله في كثير من ذلك - كال متكافئه. و لولا ما ذکرناه ما فزع خصومنا الى غلبه الظن و الاستحسان، و اجتهاد الرأي. و اذا ثبت ذلك – و كنا مكلّفين بعلم الشريعه و العمل بها، وجب أن يكون لنا مفزع نصل من جهته الى ما اختلف أقوال فیه، و هو الامام الذي نقوله}}<ref>تلخیص الشافی (ط. المحبین، ۱۳۸۲ ه.ش.)، ج۱، ص۱۱۸.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۷۰-۱۷۲.</ref>.


===بیان [[حسن و قبح شرعی]]، یا [[هدایت]] به جزئیّات امور ارزشی===
== اثبات امامت عامه ==
*مسلّم است که برخی [[افعال]] [[حسن]] و برخی دیگر [[قبیح]] است؛ وانگهی در [[افعال]] [[حسن]] نیز، برخی را [[عقل]] به [[تنهایی]] [[درک]] می‌کند و برخی دیگر را نمی‌تواند به [[تنهایی]] [[درک]] کند؛ و با [[بعثت]] [[انبیاء]]{{عم}}، [[عقل]] به امور دوم راه پیدا کرده است<ref>{{عربی|أن بعض الأفعال حسنة و بعضها قبيحه؛ ثم الحسنه منها ما يستقلّ العقل بمعرفه حسنه و منها ما لا يستقل و كذا القبيحه و مع البعثه يحصل معرفه الحسن و القبح الذين لا يستقلّ العقل بمعرفتهما}}</ref>
==اثبات امامت خاصه==
*توضیح آنکه، در [[اعتقادات]] [[امامیه]]، هرچند [[عقل]] در تشخیص [[حسن و قبح]] مستقل است، ولی همان‌طور که در [[احکام اعتقادی]] اشاره شد، [[عقل]] تنها در حیطه کلیّات [[قادر]] به [[قضاوت]] است؛ و چون به مناطات [[احکام جزئی]] در [[فقه]] راه ندارد، در تشخیص مسائل فرعی ارزشی در اخلاقیّات و بسیاری از [[حقوق فردی]] و [[اجتماعی]] ساکت است. مثلاً [[عقل]] می‌داند که [[ظلم]] [[قبیح]] است، ولی آیا اجرای [[قصاص]] یا حدّ [[شرعی]] درباره [[مجرمان]] مستحق این کیفرهای [[شرعی]] نیز مصداق [[ظلم]] است؟ [[خداوند]] در این باره می‌فرماید که این کار نه تنها [[ظلم]] نیست، بلکه [[حیات اجتماعی]] درگرو آن است و لذا مصداق "عمل [[حسن]]" است: {{متن قرآن|وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ}}<ref>«و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است؛ باشد که شما پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۷۹.</ref>
===اثبات امامت پیامبر خاتم===
*بنابراین، از آنجا که [[عقل]] [[قادر]] به [[استنباط]] همه امور جزئی [[حسن و قبح]] نیست، در نتیجه برای تشخیص آنها محتاج [[امام]] است<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۷۲-۱۷۳.</ref>.
===اثبات امامت امام علی===
{{اصلی|اثبات امامت امام علی}}
===اثبات امامت امامان دوازده‌گانه===
{{اصلی|اثبات امامت امامان دوازده‌گانه}}
متکلمان امامیه برای [[اثبات امامت ائمه]] {{عم}} به دو دسته [[دلایل]] تمسک کرده‌اند: دلایل عقلی و دلایل نقلی.


===تشخیص مضرّات امور به طور جامع===
==== دلایل عقلی ====
*با توجه به اینکه [[نفس انسانی]] [[ارتباط]] تنگاتنگی با [[جسم]] او دارد، امورنافع و یا [[مضر]] نسبت به هریک، به سرعت بر دیگری مؤثر است و [[عقل]] تنها می‌تواند [[نافع]] و [[مضر]] را در محدوده تجربیات برای [[جسم]] تشخیص دهد. لذا حدّ وسط در این [[برهان]]، تشخیص امور [[مضر]] و [[نافع]] به معنای واقعی کلمه از طرف [[شارع مقدس]] است: "مسلّم است که بعضی مواد برای [[بدن]] [[نافع]] و برخی دیگر مضراند و [[عقل]] نمی‌تواند همه آنها را [[درک]] کند و با [[بعثت]] [[نبوی]]{{صل}}، این مجهولات معلوم می‌گردد"<ref>{{عربی|أن بعض الأشياء نافعه لنا، مثل كثير من الأغذيه و الأدويه و بعضها ضار النا، مثل كثير من السموم و الحشائش و العقل لايدرك ذلك كلّه و في البعثه تحصل هذه الفائده العظيمه}}</ref>
# [[برهان لطف]]: [[لطف الهی]] اقتضا می‌کند راه [[پیامبر]] {{صل}} ادامه یابد و [[امامان معصوم]] {{عم}} ادامه دهنده راه ایشان هستند که مردم را به راه مستقیم و کمال انسانی [[هدایت]] می‌کنند<ref>مجموعه آثار شهید مطهری‌، ۴/ ۸۷۱؛ کشف المراد، ۳۸۸؛ کلم الطیب، ۳۲۹؛ الالهیات‌، ۱/ ۵۲۹.</ref>. در واقع [[امامت]]، [[لطف]] و ترک آن، نقض غرض و نقض غرض از [[خدای حکیم]] سر نمی‌زند. از این رو خداوند، برای هدایت مردم، [[انسان]] کاملی را برمی‌گزیند که آنها را به سوی کمال نهایی راهنمایی نماید<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۴۲؛ [[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص۱۶۱-۱۷۸؛ [[علی رضا اژدر|اژدر]] و [[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری]]، [[امامت - اژدر و احمدی امیری (مقاله)| مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۲، ص ۲۴۰.</ref>.
*توضیح: [[بشر]] ممکن است به مدد [[علم]] و تجربه، امور [[نافع]] و [[مضر]] در [[غذا]] و دارو را تشخیص دهد؛ ولی گستره نفع و ضرر جسمی و [[روحی]] برای [[انسان]] به حدّی است که [[عقل]] هرگز احاطه به همه آنها ندارد و ناچار است تابع [[شرع]] [[مقدّس]] و [[فرمان]] [[نبی]] و یا [[امام]] باشد؛ چنان‌که [[خداوند]] درباره [[محرّمات]] [[شرعی]] می‌فرماید که آنها اموری خبیث و منفورند؛ حتی اگر [[عقل]]، [[ادراک]] روشنی از این امر نداشته باشد: {{متن قرآن|الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ... وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ...}}<ref>«همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند... چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref>
# [[امام]] حافظ و نگاهبان‌ [[شریعت]] و [[مرجع]] [[مردم]] برای [[هدایت]] به [[دین]] است. اگر امام به اشتباه بیافتد، افراد دیگر باید او را از اشتباه آگاهش سازند و آنان نیز نیازمند کسانی خواهند بود تا آگاهشان سازند و این همچنان ادامه پیدا می‌کند مگر به کسی برسد که از [[خطا]] و اشتباه مصون و [[معصوم]] است. علاوه براینکه اگر [[خطا]] و اشتباه بر [[امام]] روا باشد، [[مردم]] باید او را راهنمایی کنند؛ حال آنکه [[وظیفه]] [[مردم]] [[پیروی]] از اوست نه [[راهنمایی]]. از آن رو که [[عصمت]]، حالتی [[باطنی]] است و جز [[خدا]] و [[رسول]] {{صل}} کسی از آن [[آگاه]] نیست، بازشناختن شخص [[معصوم]] از [[طاقت]] [[بشر]] بیرون است. پس تنها [[خداوند]] می‌تواند [[معصوم]] را به [[مردم]] نشان دهد و [[رسالت]] خویش را به او بسپارد<ref>{{متن قرآن|اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ}}؛ سوره انعام، آیه ۱۲۴.</ref>. [[مردم]] [[توانایی]] و شایستگی این امر خطیر را ندارند<ref>کشف المراد، ۳۹۰؛ راهبرد اهل سنت به مسألة امامت، ۱۸۵؛ مجموعه آثار، ۴/ ۸۶۴؛ الالهیات، ۱/ ۵۳۷.</ref>.<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۴۳.</ref>. همچنین در این زمینه گفته شده است: نیاز شریعت به حافظ و نگهبان: [[امامت]] تداوم [[نبوت]] برای [[اجرای احکام الهی]] است و نبود [[امام]] سبب کهنگی و فرسودگی [[دین]] و از بین رفتن آن و [[تغییر]] و دگرگونی در [[آیین اسلام]] و شیوع [[بدعت‌گذاری]] در آن می‌شود؛ چنان که در بعضی [[روایات]]<ref>صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، ۲۵۳-۲۵۴.</ref> نیز به این [[دلیل عقلی]] [[تمسک]] شده است<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۲۰ - ۲۲ و۴۰.</ref> و از آنجا که [[نظام اجتماعی]] مهم‌ترین راه تأمین [[سعادت]] انسان‌هاست، [[رهبری]] و [[هدایت]] این [[جامعه]] باید در دست [[انسان‌های برگزیده]] [[خداوند]] باشد. این افراد همان [[حجت خدا]] و امام هستند که در کمال و [[معرفت]] از دیگران برترند و بهتر از دیگران می‌توانند رهبری و هدایت [[دنیایی]] و [[آخرتی]] [[مردم]] را در دست داشته باشند<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۲۲- ۶۲۶.</ref>. چگونگی و ماهیت [[قوانین اسلامی]] که برای تدوین یک [[دولت]] و اداره جامعه [[تشریع]] شده، نشان دهنده [[ضرورت]] وجود [[حاکم]] است<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۱۷ -۶۱۹؛ همو، ولایت فقیه، ص۲۶ -۲۷.</ref>.<ref> [[علی رضا اژدر|اژدر]] و [[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری]]، [[امامت - اژدر و احمدی امیری (مقاله)| مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۲، ص ۲۴۰.</ref>
*بنابراین، هرچند با [[پیشرفت‌های علمی]]، [[انسان]] [[قادر]] به تشخیص [[منافع]] مادی گردد، ولی در هر حال در تشخیص [[منافع]] [[معنوی]] قاصر است.
# [[امام]] باید در همه فضیلت‌های انسانی از [[مردم]] برتر باشد؛ زیرا برابری امام با دیگران مستلزم ترجیح بدون دلیل و [[باطل]] است و اگر پایین‌تر از دیگران باشد، از نظر [[عقل]] مقدم کردن انسان پایین‌تر قبیح است و [[قرآن]] آن را نکوهیده است<ref>{{متن قرآن|أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى}}؛ سوره یونس، آیه ۳۵.</ref>.<ref>کشف المراد، ۳۹۲؛ الفوائد البهیه فی شرح عقائد الامامیة، ۲/ ۷۴؛ انیس الموحدین، ۱۱۵.</ref>.<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۴۳.</ref>.  
*برای نمونه می‌توان به [[حرمت]] شراب و قمار اشاره نمود که هرچند ممکن است [[عقل]] بشری منافعی در آنها ببیند و [[حکم]] به جواز آنها بدهد، ولی [[خداوند]] فراتر از [[عقل]] ظاهربین، به مضرّات مادّی و [[معنوی]] آنان اشاره نموده و [[حکم]] به [[حرمت]] آنها می‌دهد: {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا...}}<ref>«از تو درباره شراب و قمار می‌پرسند، بگو در این دو، گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم (نهفته) است. امّا گناه آنها از سود آنها بزرگ‌تر است.».. سوره بقره، آیه ۲۱۹.</ref>
# [[مردم]] به جهت محدودیت‌هایی که دارند، [[توان]] و صلاحیت کافی برای انتخاب و شناخت [[امام]] را ندارند و تنها [[خداوند]] باید امام را معرفی کند. تفاوت تعیین [[پیامبر]] و [[امام]] در این است که [[پیامبر]] برای اثبات مدعای خویش باید [[معجزه]] داشته باشد؛ ولی [[امام]] از راه نص پیامبر به [[مردم]] معرفی می‌شود<ref>کشف المراد، ۳۹۱؛ مجموعه آثار، ۴/ ۸۷۵؛ الفوائد البهیة، ۲/ ۷۶.</ref>.<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۴۴.</ref>.
*و یا هنگامی که [[قرآن کریم]] [[حکم]] تیمّم، یعنی [[طهارت]] با [[خاک]] را ذکر می‌نماید، هرچند این عمل به حسب ظاهر خاک‌اندود کردن برخی از اندام و برای [[انسان]] ناخوشایند است، ولی در [[حقیقت]] عملی [[پسندیده]] و پاک‌کننده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ... فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! چون برای نماز برخاستید.... و آبی نیافتید به خاکی پاک تیمّم کنید، با آن بخشی از چهره و دست‌های خود را مسح نمایید، خداوند نمی‌خواهد شما را در تنگنا افکند ولی می‌خواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۶.</ref>
# محال بودن تکلیف بما لایطاق: [[شناخت]] و وصول [[احکام شرعی]] که بندگان به آن [[مکلف]] هستند، بدون [[وجود امام]] امکان‌پذیر نیست<ref>مفید، محمد بن محمد، الافصاح، ص۲۷ - ۲۹.</ref>.<ref> [[علی رضا اژدر|اژدر]] و [[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری]]، [[امامت - اژدر و احمدی امیری (مقاله)| مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۲، ص ۲۴۰.</ref>
*همچنین درباره [[حکم]] [[ربا]]، [[عقل]] [[فتوا]] به تجویز آن می‌دهد، ولی [[خداوند]] [[ربا]] را [[تحریم]] نموده و به [[سختی]] با آن برخورد می‌نماید و می‌فرماید: {{متن قرآن|الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«آنان که ربا می‌خورند جز به گونه کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد (به انجام کارها) بر نمی‌خیزند؛ این (آشفته سری) از آن روست که آنان می‌گویند خرید و فروش هم مانند رباست در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است پس کسانی که اندرزی از پروردگارشان به آنان برسد و (از رباخواری) باز ایستند، آنچه گذشته، از آن آنهاست و کارشان با خداوند است و کسانی که (بدین کار) باز گردند دمساز آتشند و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۷۵.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۷۳-۱۷۵.</ref>.
===[[تعیین]] و تفصیل [[مکارم اخلاق]]===
*[[اخلاق]] در نظامات فردی و [[اجتماعی]] [[انسان]] [[جایگاه]] ویژه‌ای دارد. هرچند [[عقل]] می‌تواند کلیات امور [[اخلاقی]] را تشخیص دهد، اما ممکن است که در مصادیق دچار [[خطا]] شود. حدّ وسط در این [[برهان]]، تشخیص [[مکارم اخلاق]] و مراتب آنها در [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] است.
*مراتب [[اخلاق]] و تفاوت امور [[اخلاقی]] برای [[بشر]] روشن است؛ اما او [[نیازمند]] [[آگاهی]] از [[مکارم اخلاق]] است تا بتواند به واسطه آنها، رؤوس اخلاقیّات در امور فردی و [[اجتماعی]] را [[درک]] کند و با آن به [[زندگی]] خود سامان دهد. در نتیجه، [[انسان]] به [[بعثت]] [[انبیاء]]{{عم}} محتاج است<ref>{{عربی|أن مراتب الأخلاق و تفاوتها معلوم یفتقر فیه إلی مکمل بتعلیم الأخلاق و السیاسات بحیث تنتظم أمور الإنسان بحسب بلده و منزله}}.</ref>
*توضیح: [[جایگاه]] [[اخلاق]] در [[دین اسلام]] به حدّی برجسته است که [[خداوند]]، [[رسول]] خود{{صل}} را به صفت " [[خُلق عظیم]]" ستوده و فرموده است: {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>.
*[[امام باقر]]{{ع}} در توضیح این [[آیه شریفه]] فرموده‌اند: {{متن حدیث|وَ هُوَ الْإِسْلَامُ‌}}<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}} قَالَ هُوَ الْإِسْلَامُ‌}} (ط. مؤسسه البعثه، قسم الدراسات الإسلامیه، ۱۴۱۵ ه.ق) ج۵، ص۴۵۵).</ref>. ایشان در بیانی دیگر، آن را به "[[دین]] [[عظیم]]" [[تفسیر]] کرده‌اند<ref>تفسیر القمی (ط. دارالکتاب، ۱۳۶۳ ه.ش)، ج۲، ص۳۸۲: سوره القلم، آیات ۱۷ تا ۳۰.</ref>.
*بنا بر [[حسن و قبح عقلی]]، [[بشر]] با [[عقل]] خود [[قادر]] به [[درک]] کلیات و اصول [[اخلاق]] و فعل حَسن و [[قبیح]] است. همچنین از آنجا که [[فطرت انسان]] مطابق با [[توحید]] قرار داده شده، به هر [[میزان]] که [[فطرت انسان‌ها]] [[آلوده]] به [[گناه]] نباشد، [[معارف دینی]] را [[درک]] می‌کنند. اما [[بشر]]، در هر مرتبه از [[طهارت]] و [[علم]] که باشد، هرگز نمی‌تواند با [[عقل]] خود جزئیات [[امور دینی]] را [[درک]] نماید و لذا همیشه محتاج [[اولیاء الهی]]{{عم}} است تا به واسطه آنها، بتواند از [[عالم غیب]] بهره‌مند شود؛ خصوصاً آنکه [[رسول خدا]]{{صل}}[[اخلاق]] را جوهره [[دین]] و [[هدف]] نهایی از [[بعثت]] خود بیان کرده و فرمودند: {{متن حدیث|بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ‌}}<ref>بحار الأنوار (ط. ۱۴۰۳ ه.ق.)، ج۱۶، ص۲۱۰.</ref>.
*نظر به آنکه [[هدف]] همه [[ادیان]]، معرفی [[توحید]] و [[معارف الهی]] است، معلوم می‌شود که مراد [[رسول خدا]]{{صل}} از این [[روایت]]، "[[اخلاق]] عملی" است که رابطه تنگاتنگی با [[شناخت]] [[توحید]] دارد. چنین علومی در اصطلاح [[قرآن]] "[[حکمت]]" نام دارد و تنها [[اولیاء الهی]]، اعم از [[انبیاء]] و اوصیای آنان{{عم}}، واجد چنین علومی هستند. در عین حال، [[روابط]] [[انسانی]]، در مسائل شخصی و [[اجتماعی]]، دائماً بر محور اخلاقیّات می‌گردد و [[بشر]] بدون [[اخلاق]] نمی‌تواند [[زندگی]] سالمی داشته باشد.[[انسان]] همیشه [[نیازمند]] [[وارستگان]] و پرهیزکارانی است که راه و رسم اخلاقیّات را در سطح فردی و [[خانوادگی]] و [[اجتماعی]] به او [[تعلیم]] نمایند؛ چنان‌که [[خداوند]] درباره [[هدف]] از [[بعثت]] [[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref>.
*در میان امور [[اخلاقی]]، خواه فردی و یا [[اجتماعی]]، برخی بر بعض دیگر تقدّم دارند. همان‌طور که اشاره شد، [[امّت]] با [[عقل]] خود نمی‌تواند به طور دقیقه و کامل به مراتب [[اخلاق]] و جزئیات آن و تفکیک مکارم از غیر آن پی ببرد؛ از همین رو، [[مقام]] شامخ حضرات [[ائمه]]{{عم}} به خوبی در بیانات ایشان در [[تبیین]] این قبیل امور روشن می‌گردد<ref>برای مثال به بیانی از امام صادق{{ع}} در تبیین مکارم اخلاق اشاره می‌کنیم: {{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَصَّ رُسُلَهُ بِمَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَامْتَحِنُوا أَنْفُسَكُمْ فَإِنْ كَانَتْ فِيكُمْ فَاحْمَدُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ ذَلِكَ مِنْ خَيْرٍ وَ إِنْ لَا تَكُنْ فِيكُمْ فَاسْأَلُوا اللَّهَ وَ ارْغَبُوا إِلَيْهِ فِيهَا قَالَ فَذَكَرَهَا عَشَرَةً الْيَقِينَ وَ الْقَنَاعَةَ وَ الصَّبْرَ وَ الشُّكْرَ وَ الْحِلْمَ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ وَ السَّخَاءَ وَ الْغَيْرَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمُرُوءَةَ قَالَ وَ رَوَى بَعْضُهُمْ بَعْدَ هَذِهِ الْخِصَالِ الْعَشَرَةِ وَ زَادَ فِيهَا الصِّدْقَ وَ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ}} (الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۲، ص۵۶: باب المکارم).</ref>. پیچیدگی‌ها و چالش‌های این امر، در قلمرو مسائل بغرنج و چند وجهی [[اجتماعی]] به مراتب بیشتر است و در نتیجه، [[بشر]] همواره محتاج اوصیای [[رسول خدا]]{{صل}} در [[تبیین]] آنها در هر دو بخش است<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۷۵-۱۷۷.</ref>.


===[[تبیین]] آثار [[اعمال]]===
==== دلایل نقلی ====
*[[انبیاء]]{{عم}} به [[مردم]] [[ثواب]] [[اعمال]] را می‌آموزند؛ به‌گونه‌ای که افرادی غیر از آنها نمی‌توانند خبر از آن دهند و در نتیجه، با [[بعثت]] ایشان، آثار [[افعال]] مکلّفان برای آنها روشن می‌شود<ref>{{عربی|أن الأنبیاء{{عم}} یعرفون الثواب و العقاب [[علی]] الطاعه و ترکها فیحصل للمکلّف اللطف ببعثتهم فتجب بعثتهم لهذه الفوائد}} کشف المراد فی تجرید الاعتقاد (ط. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۳ ه.ق.)، ص۳۴۷.</ref>.
===== آیات قرآن =====
*توضیح: این قسمت از بیان [[علامه]] حلّی، اشاره به [[برهان لطف]] [[مقرّب]] دارد؛ بدین معنا که بسیاری از توده [[امّت]]، [[امتثال]] [[تکلیف]] را نه از سر [[محبّت]] و یا [[شکر منعم]]، بلکه یا به خاطر [[شوق]] به [[ثواب]] [[اعمال]] و یا [[خوف]] از [[عقاب]] ترک [[واجبات]] و ارتکاب [[محرمات]] به جا می‌آورند. لذا بیان آثار [[اخروی]] عمل و یا [[ظهور]] [[حقیقت]] آنها، فقط از عهده کسانی بر می‌آید که خبر از [[عالم غیب]] داشته باشند و آنان [[انبیاء]] و [[ائمه]]{{عم}} هستند. لذا اخلال در [[لطف]] [[مقرّب]]، اخلال در [[لطف]] محصّل را به همراه دارد و همیشه باید کسانی باشند تا زمینه افزایش رغبت [[مردم]] به [[امتثال]] [[فرامین الهی]] را فراهم آورند.
در آیات [[قرآن کریم]] به موضوع امامت پرداخته شده است؛ از جمله آیات [[آیه اکمال الدین|اکمال دین]]؛ [[آیه ابلاغ|ابلاغ]]؛ [[آیه انذار|انذار]]؛ [[آیه تطهیر|تطهیر]]؛ [[خیرالبریه]]؛ [[آیه مودت|مودت]]؛ [[آیه مباهله|مباهله]] و ...<ref>کلم الطیب‌، ۴۷۱؛ پیام قرآن، ۹/ ۳۹۳- ۱۷۶.</ref>.  
[[علامه حلی]] ادلّه دیگری نیز طرح نموده که در سایر [[براهین عقلی]]، به مناسبت اشاره و مورد بحث قرار خواهد گرفت. آن‌چه بیان شد، وجوه مختلف [[برهان لطف]] بود که هم در [[اثبات]] [[ضرورت بعثت]] [[انبیاء]]{{عم}} به کار می‌رود و هم عیناً در [[اثبات]] [[امامت عامّه]] مورد استفاده قرار می‌گیرد<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۷۷-۱۷۸.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
====== [[آیه اکمال دین]] ======
{{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>. آیه اکمال دین در [[روز عید غدیر]] و پس از آنکه [[پیامبر]]{{صل}} [[امام علی]]{{ع}} را به عنوان [[خلیفه]] و [[جانشین]] خود [[منصوب]] کرد، نازل شد<ref>مکارم، تفسیر نمونه، ج۴، ص۲۶۳.</ref> و دلالت بر امامت و [[خلافت]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} دارد.
 
[[آیه شریفه]] دلالت بر [[اکمال دین]] دارد. اکمال دین از طریق [[ولایت]] و [[تفویض]] [[دین]] به [[ائمه]]{{عم}} مراد است؛ نه اکمال [[احکام شرعی]] و [[حلال‌ها]] و [[حرام‌ها]]. اگر این‌گونه باشد، باید پرسید که در آن [[روز]] چه [[احکام]] اساسی و مهمی نازل شد که به وسیله آن [[دین کامل]] و [[نعمت‌های خدا]] تمام شد، [[دشمنان]] [[مأیوس]] شدند و [[خداوند]] به [[دین اسلام]] [[رضایت]] داد؟ آیا منظور احکام درباره گوشت‌های [[حلال و حرام]] است؟ قطعاً چنین نیست؛ زیرا نزول این احکام نه واجد این همه اهمیت است و نه باعث تکمیل دین؛ زیرا این احکام آخرین احکامی نبود که بر پیامبر{{صل}} نازل شد. افزون بر اینکه نزول این احکام سبب [[یأس]] [[کفار]] نمی‌شود. چیزی که سبب یأس کفار می‌شود، فراهم ساختن پشتوانه محکمی برای [[آینده]] [[اسلام]] است؛ به عبارت دیگر نزول این احکام و مانند آن تأثیر چندانی در روحیه [[کافران]] ندارد و اینکه گوشت‌هایی [[حلال]] یا [[حرام]] باشند، آنها حساسیتی روی آن ندارند؛ بلکه نکته مهم که موجب تکمیل دین و [[یأس]] [[کفار]] می‌شود، همان [[ولایت]] و [[امامت]] است<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}} «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷؛ آیه شریفه هر چند همانند آیه اکمال دین مربوط به روز غدیر است؛ اما به تنهایی قادر به اثبات مطلب مورد نظر است. از این رو آن را به صورت مستقل ذکر کرده‌ایم. همچنین است حدیث غدیر که در بخش روایات خواهد آمد. از آنجا که هر یک از این دو آیه مبارکه و این روایت شریف مستقلاً دلالت بر جزئیت امامت نسبت به {{متن حدیث|مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّ{{صل}}}} دارند از این رو آنها را به صورت مستقل ذکر کردیم.</ref>. بنابراین [[آیه شریفه]] بر امامت و ولایت دلالت دارد و [[گواه]] روشن و قاطعی است که امامت جزء [[دین اسلام]] و {{متن حدیث|مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّ{{صل}}}} و [[ایمان]] به آن ضروری است. چگونه امامت جزء {{متن حدیث|مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّ{{صل}}}} نباشد، در حالی که اکمال دین اسلام، که همان {{متن حدیث|مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّ{{صل}}}} است از طریق امامت بوده است؟!<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[ضرورت ایمان به ائمه (مقاله)|مقاله «ضرورت ایمان به ائمه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]] ص ۶۰.</ref>
 
====== [[آیه تبلیغ]] ======
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>.
 
آیه شریفه به [[اذعان]] بسیاری از [[علما]] و [[مفسران شیعه]] و [[سنی]]، در [[روز عید غدیر]] و درباره [[امامت]] نازل شده است و مراد از {{متن قرآن|مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ}} [[ولایت]] و [[امامت امیر مؤمنان]] علی{{ع}} است<ref>برای نمونه ر.ک: قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۷۱؛ عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۳۲۸، ۳۳۱ - ۳۳۴؛ بحرانی، البرهان، ج۲، ص۲۲۹ - ۲۳۱؛ طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۴۸؛ واحدی، اسباب نزول القرآن، ص۲۰۴؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۴۹ - ۲۵۹؛ ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۲۳۷؛ ابن ابی‌حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۱۷۲؛ ابن مردویه، مناقب علی بن أبی‌طالب{{ع}}، ص۲۳۹ و ۲۴۰؛ فخررازی، التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۴۰۱؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۸؛ آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۳۵۹. روایات فراوانی نیز در این‌باره نقل شده است (ر.ک: طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۵۳ - ۶۰؛ امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۲۳ – ۴۳۸). علامه امینی در کتاب الغدیر حدود سی حدیث از منابع مختلف اهل سنت در این‌باره نقل کرده است.</ref>. از این رو طبق این [[آیه]]، ولایت و [[امامت امام علی]]{{ع}} از سوی [[خداوند]] بر [[پیامبر]] نازل شده است و پیامبر [[وظیفه]] [[ابلاغ]] آن را بر عهده داشته است. بنابراین طبق [[آیه شریفه]]، امامت قطعاً جزء [[دین اسلام]] و {{متن حدیث|مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّ{{صل}}}} و [[ایمان]] به آن ضروری است. در غیر این صورت معنا نداشت که [[رسالت پیامبر]]{{صل}} بر ابلاغ امامت متوقف شده باشد! آیا جز این است که بر اساس آیه شریفه امامت و [[ولایت امیرمؤمنان]] از ارکان و اصول اساسی رسالت پیامبر{{صل}} شمرده شده که بدون آن [[رسالت]] ایشان ناقص می‌ماند؟! پس ایمان به امامت، در [[حقیقت ایمان]] به رکن اساسی رسالت و {{متن حدیث|مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّ{{صل}}}} بوده و ضروری است<ref>برای [[اثبات]] ایمان به [[ائمه]]{{عم}} به [[آیه ولایت]] ([[مائده]]/ ۵۵) نیز می‌توان استناد کرد. به [[اجماع]] [[شیعه]] و [[اهل سنت]]، [[تصدق]] در حالت [[رکوع]] از غیر [[امام علی]]{{ع}} صادر نشده است. (کاشانی، منهج الصادقین، ج۳، ص۲۶۵؛ [[قمی]]، کنز الدقائق و [[بحر]] الغرائب، ج۴، ص۱۵۱) لذا مصداق {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا...}} به اتفاق و [[اجماع]] [[شیعه]] ([[ابن شهر آشوب]]، [[مناقب]] [[آل]] أبی‌طالب، ج۳، ص۲؛ [[بحرانی]]، [[البرهان]]، ج۲، ص۳۲۶) و نظر اغلب [[مفسران]] [[اهل تسنن]]، [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} است (ر.ک: بحرانی، البرهان، ج۲، ص۳۱۵ - ۳۲۶؛ [[طوسی]]، التبیان، ج۳، ص۵۵۹؛ [[فیض]]، [[تفسیر]] الصافی، ج۲، ص۴۴ - ۴۶؛ [[جصاص]]، [[احکام]] القرآن، ج۴، ص۱۰۲؛ [[ابن کثیر]]، [[تفسیر القرآن]] [[العظیم]]، ج۳، ص۱۲۶؛ حویزی [[نور الثقلین]]، ج۱، ص۶۴۳ - ۶۴۷؛ [[سیوطی]]، [[الدر المنثور]]، ج۲، ص۲۹۳ و ۲۹۴؛ [[آلوسی]]، [[روح المعانی]]، ج۳، ص۳۳۴؛ [[زمخشری]]، [[الکشاف]]، ج۱، ص۶۴۹). [[ولایت]] سایر [[ائمه]]{{عم}} نیز از طریق [[روایات]] مذکور در ذیل [[آیه شریفه]] [[اثبات]] می‌شود (نور الثقلین ج۱، ص۶۴۳ - ۶۴۷؛ کنز الدقائق و [[بحر]] الغرائب، ج۴، ص۱۴۶ - ۱۵۱). {{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ و جَلَّ: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا}} قَالَ: «إِنَّمَا يَعْنِي أَوْلى بِكُمْ، أَيْ أَحَقُّ بِكُمْ و بِأُمُورِكُمْ و أَنْفُسِكُمْ و أَمْوَالِكُمُ {{متن قرآن|وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا}}: يَعْنِي عَلِيّاً و أَوْلَادَهُ الْأَئِمَّةَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ إِلى يَوْمِ الْقِيَامَةِ}} ([[کلینی]]، کافی، ج۲، ص۱۱، ۳۵۵، ۴۵۷ و ۴۶۵). در این [[آیه]] [[ولایت حضرت علی]]{{ع}} در کنار [[ولایت خداوند]] و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} قرار گرفته است. روشن است که [[تصدیق]] ولایت خداوند و [[پیامبر]]{{صل}} جزء ارکان [[ایمان]] است؛ پس ولایت حضرت علی{{ع}} نیز که در کنار آنها آمده، از ارکان اصلی ایمان محسوب می‌شود.</ref>.<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[ضرورت ایمان به ائمه (مقاله)|مقاله «ضرورت ایمان به ائمه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]] ص ۶۱.</ref>
 
===== روایات =====
روایات فراوانی به موضوع امامت اختصاص دارد، از جمله: [[حدیث غدیر]] <ref>احمد بن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۱۸-۱۱۹ و ص۱۵۲؛ نسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبری، ص۱۳۲- ۱۳۶؛ تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۳؛ امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱، ص۵۰-۵۱، ۵۸، ۶۴ و ۱۵۳.</ref>، [[حدیث یوم الدار]]؛ [[حدیث ثقلین]]<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۰۸.</ref>؛ [[حدیث سفینه]]<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۰۵.</ref>؛ [[حدیث منزلت]]<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۳۸، ص۱۵۴.</ref> و ...<ref>اسرار الامامه، ۲۵۰؛ پیام قرآن‌، ۹/ ۱۰۵- ۶.</ref>.<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۴۴؛ [[علی رضا اژدر|اژدر]] و [[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری]]، [[امامت - اژدر و احمدی امیری (مقاله)| مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۲، ص ۲۴۰.</ref>
 
====== [[حدیث غدیر]] ======
[[رسول خدا]]{{صل}} در راه بازگشت از [[حجة الوداع]]، در منطقه [[غدیر خم]]، دست امیر مؤمنان علی{{ع}} را بالا برد و فرمود: {{متن حدیث|... مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ...}}، «هر کس که من مولای اویم، پس علی مولای اوست. خدایا [[دوست]] بدار هر که علی را دوست بدارد و [[دشمن]] بدار هر که او را دشمن می‌دارد<ref>در منابع شیعه ر.ک: حمیری، قرب الإسناد، ص۵۷؛ عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۴، ۳۳۲ و ۳۳۳ و ج۲، ص۹۷ و ۹۸؛ کلینی، کافی، ج۱، ص۲۹۳ - ۲۹۶ و ج۸، ص۲۷؛ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۳، ص۱۴۴ و ۲۶۳؛ صدوق، الأمالی، ص۲، ۳۴۷ و ۵۷۴؛ صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۴۷ و ۵۹. در [[منابع اهل سنت]] ر.ک: [[نسائی]]، السنن الکبری، ج۷، ص۳۱۰ و ۴۳۷ – ۴۳۹ و ۴۴۲ - ۴۴۴؛ [[ابن حنبل]]، [[مسند احمد]]، ج۲، ص۲۶۲ و ۲۶۹ - ۲۷۱ و ج۳۰، ص۴۳۰ و ج۳۲، ص۲۹، ۵۶، ۷۳، ۷۴ و ۷۶ و ج۳۸، ص۲۱۹؛ نسائی، خصائص [[أمیر المؤمنین]]، ص۹۳ - ۹۷ و ۱۰۰ - ۱۰۴؛ [[ابن ماجه]]، [[سنن ابن ماجه]]، ج۱، ص۴۳؛ [[حاکم نیشابوری]]، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۸، ۱۱۹، ۱۲۶ و ۶۱۳؛ [[حاکم حسکانی]]، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۲ - ۲۵۹ و ج۲، ص۳۸۱ - ۳۸۵ و ۳۹۰ - ۳۹۲؛ [[قندوزی]]، [[ینابیع المودة]] لذوی القربی، ج۱، ص۹۷ - ۱۲۰ و ج۲، ص۱۵۷ - ۱۵۹ و ۲۴۹؛ [[ابن مغازلی]]، [[مناقب]] الامام [[علی بن أبی‌طالب]]{{ع}}، ص۶۷ - ۷۸؛ [[ابن کثیر]]، البدایة والنهایة، ج۱۱، ص۶۶ – ۷۴. شایان توجه است که [[حدیث]] و [[خطبه غدیر]]، با عبارات و طرق مختلف، در [[منابع حدیثی]] و [[تاریخی]] [[شیعی]] و [[سنی]] نقل شده است؛ اما وجه اشتراک تمام آنها [[اعلان]] [[ولایت حضرت علی]]{{ع}} و عبارت {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}} است.</ref>. [[حدیث غدیر]] نزد [[فریقین]] معتبر و متواتر<ref>تواتر این قطعه از حدیث و خطبه غدیر {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}} از بسیاری از علمای شیعه و اهل تسنن نقل شده است (ر.ک: ابن کثیر، السیرة النبویة، ج۴، ص۴۲۶؛ آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۳۶۱؛ المناوی، التیسیر بشرح الجامع الصغیر، ج۲، ص۴۴۲؛ العجلونی، کشف الخفاء، ج۲، ص۲۷۴؛ آلبانی، سلسلة الأحادیث الصحیحة، ج۴، ص۳۴۳؛ علامه حلی، کشف المراد، ص۱۹۱؛ میر حامد حسین، عبقات الأنوار، ج۱، ص۲۱ - ۲۵۰ و ج۲، ص۶ و ۷؛ شبّر، حق الیقین، ص۲۰۴؛ بحرانی، البرهان، ج۲، ص۲۴۴؛ میلانی، الإمامة فی أهم الکتب الکلامیة، ص۲۰۵، ۲۰۷ و ۲۱۴). ذهبی این قطعه از حدیث غدیر را متواتر شمرده و نسبت به صدور آن از پیامبر اظهار یقین کرده است و عبارت {{متن حدیث|اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ}} را افزوده‌ای قوی‌السند دانسته است. (ابن کثیر، السیرة النبویة، ج۴، ص۴۲۶؛ ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۷، ص۶۸۱؛ آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۳۶۱). با توجه به نقل متعدد و صحیح این قطعه از حدیث و خطبه {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}}، متواتر لفظی است.</ref> است و از طرق متعدد و مختلف نقل شده است<ref>ر.ک: ابن المغازلی، مناقب الامام علی بن أبی‌طالب، ص۶۷ - ۷۹؛ سلسلة الأحادیث الصحیحة، ج۴، ص۳۳۰ - ۳۴۳؛ عبقات الأنوار، ج۱، ص۲۱ - ۲۵۰ و ج۷؛ حق الیقین، ص۲۰۴.</ref>. بسیاری از [[علما]] نیز آن را صحیح السند دانسته‌اند<ref>ترمذی، سنن ترمذی، ج۵، ص۶۳۳؛ ابن حنبل، مسند احمد، ج۳۲، ص۵۶؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۸ و ۶۱۳؛ الذهبی، تاریخ الإسلام، ج۲، ص۳۵۰؛ ابن المغازلی، مناقب الامام علی بن ابی‌طالب{{ع}}، ص۷۸؛ السیرة النبویة، ج۴، ص۴۲۴؛ البدایة والنهایة، ج۷، ص۶۶۸ و ۶۷۸؛ آلوسی، تفسیر روح المعانی، ج۳، ص۳۶۰؛ المناوی، التیسیر بشرح الجامع الصغیر، ج۲، ص۴۴۲؛ آلبانی، سلسلة الأحادیث الصحیحة، ج۴، ص۳۳۰ - ۳۴۴؛ عبقات الأنوار، ج۱، ص۲۲ و ۲۳؛ الإمامة فی أهم الکتب الکلامیة، ص۲۰۵ و ۲۰۶؛ حق الیقین، ص۲۰۳.</ref>.
 
واژه «[[مولی]]» در این [[حدیث شریف]] به [[دلایل]] و قرائن مختلف، از جمله برخی از عبارات [[روایت]] و [[خطبه]]، مانند {{متن حدیث|أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ‌}}<ref>پیامبر{{صل}} در روز غدیر پس از آنکه از حاضران در غدیر خم نسبت به اولویت داشتن خدا و رسولش بر آنها اعتراف و اقرار گرفت، سپس فرمود: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}} (ر.ک: کلینی، کافی ج۱، ص۲۹۵؛ حمیری، قرب الإسناد، ص۵۷؛ عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۴ و ۳۳۲ و ج۲، ص۹۸؛ مسند أحمد، ج۲، ص۲۶۲ و ۲۶۹ و ج۳۰، ص۴۳۰ و ج۳۲، ص۲۹). البته برخی عبارات مختلف است؛ برخی به صورت سؤال و برخی اخباری است؛ ولی محتوا و مضمون یکی است. با توجه به عبارت نخست {{متن حدیث|أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ}}، که به معنای اولویت در تصرف و تدبیر در همه امور دین و دنیاست (ر.ک: طوسی، التبیان، ج۸، ص۳۱۷؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۸، ص۵۳۰؛ جصاص أحکام القرآن، ج۲، ص۱۰۳ و ج۵، ص۲۲۳؛ زمخشری، الکشاف، ج۳، ص۵۲۳). روشن است که مولا در جمله بعدی نیز به معنای اولویت در تصرف است (ر.ک: میلانی، الإمامة فی أهم الکتب الکلامیة، ص۲۰۹). جمله {{متن حدیث|أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ}} قرینه‌ای است بر تعیین معنای مولا در {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}}.</ref>، [[آیات]] نازل شده در [[روز غدیر]] و مرتبط با آن (مانند [[آیه]] ۳ و ۶۷ [[سوره مائده]]<ref>چگونگی دلالت این دو آیه شریفه بر امامت امام علی{{ع}} در بخش «آیات قرآن» بیان شد. استناد به این دو آیه در خطبه و حدیث غدیر و نزول آنها در روز غدیر- با توضیحی که گذشت- نیز قرینه‌ای است بر اینکه مراد از مولا در {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}} اولویت در تصرف و تدبیر بوده و دال بر امامت امیرمؤمنین{{ع}} است.</ref> و آیه ۱-۲ [[سوره معارج]])<ref>آیه شریفه {{متن قرآن|سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ * لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ}} [«خواهنده‌ای عذابی رخ‌دهنده را خواست * که از آن کافران است، بی‌آنکه بازدارنده‌ای داشته باشد» سوره معارج، آیه ۱-۲]، بنا بر برخی تفاسیر، در غدیر خم و پس از خطبه و نصب امام علی{{ع}} به عنوان خلیفه و امام نازل شد. در روایت آمده که چون پیغمبر{{صل}} علی{{ع}} را در روز غدیر خم به خلافت منصوب کرد و فرمود: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}} مردی نزد رسول خدا{{صل}} آمد و گفت «ما را امر نمودی که شهادت بر توحید و یکتایی خدا داده و بگوییم {{متن حدیث|لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ}} و اینکه تو پیامبری؛ ما هم قبول و اطاعت کردیم. پس ما را فرمان نماز و روزه و زکاة و حج دادی؛ ما هم پذیرفتیم. آن‌گاه راضی نشدی تا دست پسر عمویت را بالا بردی و گفتی {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}} پس بگو آیا این کار از ناحیه توست یا از طرف خداست؟ پیامبر{{صل}} فرمود: قسم به خدایی که جز او خدایی نیست، این کار از طرف خدا و امر اوست». پس آن مرد پشت بر پیامبر{{صل}} کرد و گفت: «بار خدایا اگر این کار حق و از طرف تو است پس بر ما سنگی از آسمان ببار یا عذابی دردناک بفرست». پس خداوند سنگی بر سر او نازل کرد و او را کشت. سپس آیه فوق نازل شد. (ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱۰، ص۳۵؛ فخررازی، التفسیر الکبیر، ج۳۰، ص۶۳۷؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل ج۲، ص۳۸۱ - ۳۸۵؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۳۰؛ بحرانی، البرهان ج۵، ص۴۸۴ - ۴۸۶؛ الإمامة فی أهم الکتب الکلامیة، ص۲۱۰). این آیه شریفه هم قرینه‌ای است که مراد از مولا دوستی و نصرت نیست؛ بلکه مراد امامت امام علی{{ع}} و جانشینی پیامبر{{صل}} است.</ref>، کلمات لغویون<ref>لغویون یکی از معانی ولایت را امارت و زمامداری و تدبیر امور معنا کرده‌اند؛ (ر.ک: ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۷؛ ازهری، تهذیب اللغة، ج۱۵، ص۳۲۳؛ راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۸۵) بلکه به باور برخی از آنها ولایت (به فتح و کسره) مفید معنای امارت و تدبیر امور است و به معنای نصرت و یاری نیست. (ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۷؛ جوهری، الصحاح، ج۶، ص۲۵۳۰؛ طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۴۵۵).</ref>، [[شهادت]] و استناد [[صحابه]]<ref>ابن حنبل، مسند احمد، ج۳۸، ص۵۴۱ و ۵۴۲؛ میلانی، الإمامة فی أهم الکتب الکلامیة، ص٢١٢.</ref>، تبریک و تهنیت [[عمر]] و [[ابوبکر]] به [[حضرت علی]]{{ع}}<ref>در روز غدیر عمر و ابوبکر پس از خطبه پیامبر{{صل}} به امیر مؤمنان علی{{ع}}، به عنوان مولای هر زن و مرد مؤمن، تبریک گفتند. (ر.ک: مسند احمد، ج۳۰، ص۴۳۰؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، ج۲، ص۳۵۰؛ ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۲۲۱ و ۲۲۲؛ آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۳۶۰).</ref> و...، به معنای اولویت در تصرف و [[تدبیر]] بوده است. از این رو دلالت دارد که [[امام علی]]{{ع}} [[امام]] و [[جانشین رسول خدا]]{{صل}} است. بنابراین با توجه به قرائن مذکور و همچنین با توجه به اهمیت مطلب که به خاطر آن [[پیامبر]]{{صل}} در گرمای آن [[روز]] دستور به تجمع همه [[حاجیان]] و پس از ایراد [[خطبه]] نیز دستور به تبلیغ ولایت و بیان آن برای غایبان داد و نیز قرائن دیگر<ref>الإمامة فی أهم الکتب الکلامیة، ص۲۰۹ - ۲۱۲. علاوه بر موارد مذکور، از جمله شواهد و قرائن اینکه مولا در حدیث غدیر به معنای اولویت در تصرف است، این است که در برخی از روایات به جای واژه مولا، {{متن حدیث|أَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ‌}} آمده است: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ أَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِيٌّ وَلِيُّهُ‌}} (ر.ک: میر حامد حسین، عبقات الأنوار، ج۸، ص۲۲۵ - ۲۲۷).</ref>، روشن است که عقلاً و عادتاً مولا نمی‌تواند به معنای [[محبت]] و [[نصرت]] باشد؛ بلکه به معنای اولویت در تصرف و تدبیر بوده و مراد از آن، همان [[امامت]] و [[جانشینی پیامبر]]{{صل}} بوده است<ref>شبّر، حق الیقین، ص۲۰۴؛ الإمامة فی أهم الکتب الکلامیة، ص٢١٢.</ref>.
 
با توجه به سند و دلالت محکم [[حدیث]] و [[خطبه غدیر]]، امامت قطعاً جزء {{متن حدیث|مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّ{{صل}}}} بوده و پیامبر{{صل}} به آن تصریح کرده است. از این رو [[ایمان]] به آن ضروری است<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[ضرورت ایمان به ائمه (مقاله)|مقاله «ضرورت ایمان به ائمه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]] ص ۶۴.</ref>.
 
====== تصریح به نام و [[ویژگی ائمه]]{{عم}} ======
از [[جابر بن عبدالله انصاری]] نقل شده است که وقتی [[خدای عزوجل]] [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> را بر پیامبر گرامی‌اش محمد{{صل}} نازل کرد، من به آن جناب عرضه داشتم: «یا [[رسول الله]] [[خدا]] و رسولش را شناختیم؛ [[اولی الامر]] کیست که [[خدای تعالی]] [[طاعت]] آنان را دوشادوش طاعت تو قرار داده است؟» فرمود: ای جابر آنان [[جانشینان]] من و [[امامان]] [[مسلمین]] بعد از من هستند. اولشان [[علی بن ابی‌طالب]] و پس از او به ترتیب حسن، حسین، [[علی بن الحسین]]، [[محمد بن علی]] - که در [[تورات]] معروف به [[باقر]] است و تو به زودی او را [[درک]] خواهی کرد؛ چون او را دیدار کردی از طرف من سلامش برسان - صادق [[جعفر بن محمد]]، [[موسی بن جعفر]]، [[علی بن موسی]]، محمد بن علی، علی بن محمد، [[حسن بن علی]] و در آخر همنام من، محمد است که هم نامش نام من است و هم کنیه‌اش کنیه من است... او پسر حسن بن علی است...<ref>صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۵۳؛ خزاز، رازی کفایة الأثر، ص۵۳ و ۵۴؛، بحرانی البرهان، ج۲، ص۱۰۳. روایات دیگری مشابه همین روایت و با ذکر اسامی ائمه{{عم}} یا صفات و تعداد آنها از پیامبر اسلام{{صل}} نقل شده است (ر.ک: خزاز رازی، کفایة الأثر، ص۵۷ - ۵۹، ۸۶ و ۸۷؛ کلینی، کافی، ج۲، ص۷ - ۱۹؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی‌طالب، ج۱، ص۲۹۳ - ۳۱۰؛ القندوزی، ینابیع المودة، ج۲، ص۳۱۴ - ۳۱۹).</ref>.
 
علاوه بر این، [[روایات]] مختلفی از [[اهل سنت]] نقل شده است که تعداد [[خلفا]] و برخی از ویژگی‌های آنها، مانند [[قریشی بودن]] همه ایشان بیان شده است؛ از جمله از [[جابر بن سمره]] نقل شده است که از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که فرمود: «این [[دین]] همیشه تا [[قیام قیامت]] و تا هنگامی که دوازده نفر [[خلیفه]] بر سر شما باشند، [[استوار]] و پابرجاست. این خلفا همگی از [[قریش]] هستند»<ref>مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۶، ص۳ و ۴. روایات مشابه دیگری نیز در این باره نقل شده است (ر.ک: بخاری، صحیح البخاری، ج۸، ص۱۲۷؛ ابن حنبل، مسند احمد، ج۵، ص۹۰، ۹۳، ۹۸ - ۱۰۰، ۱۰۶؛ ترمذی، سنن ترمذی، ج۴، ص۵۰۱؛ ابوداود سجستانی، سنن ابی‌داود، ج۲، ص۳۰۹؛ طیالسی، مسند أبی‌داود الطیالسی، ص۱۰۵ و ۱۸۰). ابن شهر آشوب این روایات را یکجا گرد آورده است (ر.ک: ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی‌طالب، ج۱، ص۲۸۹ - ۲۹۳).</ref>.
 
از آنجا که اسامی این [[دوازده خلیفه]] و [[جانشین پیامبر]]{{صل}} در این [[روایات]] ذکر نشده است، از این‌رو شارحان [[اهل تسنن]]، در اینکه این دوازده خلیفه چه کسانی هستند، دچار [[حیرت]] و [[اختلاف]] شده و دیدگاه‌های متفاوتی ارائه کرده‌اند<ref>ر.ک: عسکری، ولایت علی در قرآن و سنت، ص۸۷ – ۹۹.</ref> که هیچ یک از آنها قانع‌کننده نیست؛ مگر آنچه [[قندوزی]] از برخی محققان نقل کرده است که خلاصه آن از این قرار است: مراد از احادیث نبوی مربوط به دوازده خلیفه، که از راه‌های فراوان نقل شده و مشهور است، [[ائمه دوازده‌گانه]] از [[اهل بیت]] و [[عترت]] [[رسول خدا]]{{صل}} است؛ زیرا این [[احادیث]] بر کسانی دیگر قابل حمل نیست؛ نه بر خلفای بعد از [[پیامبر]]{{صل}}، چون تعداد آنان کمتر از دوازده نفر بود و نه بر [[حاکمان]] [[بنی‌امیه]]، چون تعداد آنان بیشتر از دوازده نفر بود. علاوه بر اینکه آنان به جز [[عمر بن عبدالعزیز]]، [[اهل]] [[ظلم و ستم]] بودند و نیز از [[بنی‌هاشم]] نبودند؛ در حالی که پیامبر{{صل}} - در [[روایت]] [[جابر بن سمره]]<ref>{{متن حدیث|عن جابر بن سمرة قال: كنت مع أبي عند النبي{{صل}} فسمعته يقول: بعدي اثنا عشر خليفة، ثم أخفى صوته، فقلت لأبي: ما الذي أخفى صوته؟ قال: قال: كلّهم من بني هاشم. و عن سماك بن حرب مثل ذلك}} (قندوزی، ینابیع المودة، ج۲، ص۳۱۵ و ج۳، ص۲۹۰).</ref> - فرمود: «همه آنها از بنی‌هاشم‌اند». همچنین خلفای دوازده‌گانه بر خلفای [[بنی‌عباس]] هم قابل حمل نیست؛ چون هم تعدادشان بیش از دوازده نفر است و هم به جهت اینکه مفاد [[آیه مودت]]<ref>{{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}} «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref> و [[حدیث کسا]] را کمتر مراعات کردند. بنابراین ناگزیر این احادیث نبوی باید بر [[ائمه دوازده‌گانه]] از [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} حمل و تطبیق شوند؛ زیرا آنان از نظر [[علم]] و جلالت و ورع و [[تقوا]] و [[علو]] نسب و علم، [[برتر]] از همگان بوده‌اند. [[حدیث ثقلین]] و [[احادیث]] فراوان دیگر نیز مؤید و [[شاهد]] این مدعاست که مراد [[پیامبر]]{{صل}} از خلفای دوازده‌گانه، [[امامان دوازده‌گانه]] از [[اهل بیت]] اویند<ref>قندوزی، ینابیع المودة، ج۳، ص۲۹۲ و ۲۹۳.</ref>.
 
بنابراین هر چند اسامی ائمه{{عم}} در روایات اهل تسنن ذکر نشده است، اما روایاتی از [[رسول خدا]]{{صل}} نقل شده که جز بر ایشان قابل تطبیق و [[تفسیر]] نیست. بر این اساس از طریق [[سنت رسول خدا]]{{صل}} می‌توان [[ولایت]] و امامت ائمه اثناعشر{{عم}} را [[اثبات]] کرد. بنابراین [[امامت]] و ولایت ائمه اثناعشر{{عم}} جزء {{متن حدیث|مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّ{{صل}}}} بوده و [[ایمان]] به آن ضروری و لازم است<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[ضرورت ایمان به ائمه (مقاله)|مقاله «ضرورت ایمان به ائمه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]] ص ۶۸.</ref>.
 
====== [[ویژگی‌های امام علی]]{{ع}} ======
در روایتی از [[جابر بن عبدالله انصاری]]، ویژگی‌های [[امیر مؤمنان]]{{ع}} از زبان رسول خدا{{صل}} بیان شده است که هر یک از آنها برای اثبات اینکه امامت و [[ولایت امام علی]]{{ع}} جزء «ما جاء به النبی{{صل}}» است، کفایت می‌کند.
 
جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید که شنیدم رسول خدا{{صل}} می‌فرمود: به [[راستی]] در علی{{ع}} چند خصلت است که اگر یکی از آنها در همه [[مردم]] بود، در فضل آنها بس بود. این خصلت‌ها از این قرارند: گفتار پیامبر{{صل}} «هر که من مولای اویم علی مولای او است»، «علی نسبت به من چون [[هارون]] است نسبت به [[موسی]]»، «علی از من است و من از او»، «علی نسبت به من چون خود من است؛ طاعتش [[طاعت]] من و نافرمانی‌اش [[نافرمانی]] من است»، «جنگ با علی [[جنگ]] با خداست و [[سازش]] با علی سازش با خداست»، «[[دوستدار]] علی دوستدار خداست و [[دشمن]] او دشمن خدا»، «علی [[حجت خدا]] و [[خلیفه]] او بر بندگانش است»، «دوستی علی ایمان است و [[بغض]] او [[کفر]] است»، «[[حزب علی]] [[حزب]] خداست و حزب دشمنانش حزب شیطان»، «علی با [[حق]] است و حق با اوست؛ از هم جدا نشوند تا سر حوض بر من در آیند»، «علی قسیم [[بهشت و دوزخ]] است»، «هر که از علی جدا شود از من جدا شده و هر که از من جدا شود، از [[خدای عزوجل]] جداست» و «شیعیان علی همان [[رستگاران]] [[روز]] قیامت‌اند»<ref>{{متن حدیث|عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ أَنَّهُ قَالَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} يَقُولُ إِنَّ فِي عَلِيٍّ خِصَالًا لَوْ كَانَتْ وَاحِدَةٌ مِنْهَا فِي جَمِيعِ النَّاسِ لَاكْتَفَوْا بِهَا فَضْلًا قَوْلُهُ{{صل}} مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ قَوْلُهُ{{صل}} عَلِيٌّ مِنِّي كَهَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ قَوْلُهُ{{صل}} عَلِيٌّ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ قَوْلُهُ{{صل}} عَلِيٌّ مِنِّي كَنَفْسِي طَاعَتُهُ طَاعَتِي وَ مَعْصِيَتُهُ مَعْصِيَتِي وَ قَوْلُهُ{{صل}} حَرْبُ عَلِيٍّ حَرْبُ اللَّهِ وَ سِلْمُ عَلِيٍّ سِلْمُ اللَّهِ وَ قَوْلُهُ{{صل}} وَلِيُّ عَلِيٍّ وَلِيُّ اللَّهِ وَ عَدُوُّ عَلِيٍّ عَدُوُّ اللَّهِ وَ قَوْلُهُ{{صل}} عَلِيٌّ حُجَّةُ اللَّهِ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ قَوْلُهُ{{صل}} حُبُّ عَلِيٍّ إِيمَانٌ وَ بُغْضُهُ كُفْرٌ وَ قَوْلُهُ{{صل}} حِزْبُ عَلِيٍّ حِزْبُ اللَّهِ وَ حِزْبُ أَعْدَائِهِ حِزْبُ الشَّيْطَانِ وَ قَوْلُهُ{{صل}} عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُ لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ وَ قَوْلُهُ{{صل}} عَلِيٌّ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ قَوْلُهُ صمَنْ فَارَقَ عَلِيّاً فَقَدْ فَارَقَنِي وَ مَنْ فَارَقَنِي فَقَدْ فَارَقَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَوْلُهُ{{صل}} شِيعَةُ عَلِيٍّ هُمُ الْفَائِزُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}} (شیخ صدوق، الأمالی، ص۸۹؛ صدوق، الخصال، ج۲، ص۴۹۶؛ عماد الدین طبری آملی، بشارة المصطفی، ج۲، ص۱۹ و ۲۰؛ شعیری، جامع الأخبار، ص۱۲ و ۱۳؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج۳۸، ص۹۵ و ج۴۰، ص۲۵؛ قندوزی، ینابیع المودة، ج۱، ص۱۷۲).</ref>.
 
برخی سند این [[روایت]] را صحیح دانسته‌اند<ref>جامع الأخبار، ص۱۲.</ref>. تمام خصلت‌ها و ویژگی‌های مذکور در روایت، از طریق عامه به صورت مستند و مستفیض نقل شده و قابل [[اثبات]] است<ref>ر.ک: فیروزآبادی، فضائل الخمسة من الصحاح الستة (این کتاب توسط ساعدی خراسانی ترجمه نیز شده است).</ref>.
 
علاوه بر [[روایات]] فوق، صاحب [[غایة المرام]] بیش از دویست [[روایت]] از [[شیعه]] و [[سنی]] درباره تصریح [[پیامبر]]{{صل}} به [[خلافت]] و [[وصایت]] و [[امامت ائمه اطهار]]{{عم}} گرد آورده است<ref>بحرانی، غایة المرام، ج۱، ص۱۱۸ - ۲۶۶ و ج۲، ص۱۴۴ - ۲۸۶؛ همچنین می‌توان به [[حدیث معتبر]] و [[متواتر]] [[منزلت]] استناد کرد (ر.ک: [[علامه حلی]]، [[کشف]] المراد، ص۱۹۲؛ [[میر حامد حسین]]، [[عبقات الأنوار]]، ج۱۱، ص۶۲-۶۵). {{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}: أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‌}}؛ «تو نسبت به من به منزله [[هارون]] نسبت به [[موسی]] هستی الا اینکه پس از من [[پیامبری]] نیست» (ر.ک: [[کلینی]]، کافی، ج۱۵، ص۲۶۲؛ خزاز رازی، کفایة الأثر، ص۱۳۵؛ [[مسلم بن حجاج]]، [[صحیح مسلم]]، ج۷، ص۱۲۰؛ [[ابن مغازلی]]، [[مناقب]] [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}}، ص۴۴ – ۵۵. برای [[آگاهی]] تفصیلی از سند و دلالت این روایت ر.ک: عبقات الأنوار، ج۱۱). [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} به منزله [[رسول خدا]]{{صل}} در غیر از [[مقام نبوت]] قرار داده شده است. (میلانی، [[اثبات]] الولایة العامة، ص۳۱۵؛ مناقب علی بن ابی‌طالب{{ع}}، ص۲۱۸) از این رو تمام [[مقامات]] و [[فضائل پیامبر]]{{صل}}، غیر از مقام نبوت، برای [[امامت]] نیز ثابت است (ر.ک: مظفر، [[دلائل الصدق]]، ج۶، ص۸۳ – ۸۸؛ کشف المراد، ص۱۹۲). پس امامت و [[ولایت ائمه]]{{عم}} قطعاً جزء اساسی «ما جاء به النبی{{صل}}» است و لذا [[ایمان]] به آن ضروری است. همچنین برای اثبات مطلب مورد نظر:رک کلینی، کافی، ج۲، ص۱۸-۲۴. [[علامه مجلسی]] سند روایات دوم، ششم، نهم و چهاردهم را صحیح دانسته است. ([[مجلسی]]، [[مرآة العقول]]، ج۷، ص۱۰۱ - ۱۱۷) برخی از این روایات به طور مستقیم دلالت دارند که [[اعتقاد به امامت]] و ولایت ائمه{{عم}} جزء ایمان و [[اسلام]] است.</ref>.
 
با توجه به کثرت روایات و تواتر برخی ([[حدیث غدیر]]) و صحت بسیاری از آنها تردیدی باقی نمی‌ماند که امامت و خلافت [[ائمه دوازده‌گانه]] قطعاً جزء {{متن حدیث|مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّ{{صل}}}} و در واقع جزء مهم‌ترین و اساسی‌ترین آنهاست. بر این اساس [[ایمان]] به آن لازم و ضروری است.
 
پس از آنکه [[ضرورت]] ایمان به [[امامت ائمه اطهار]]{{عم}} [[اثبات]] شد، در این مسئله [[اختلاف]] است که در ایمان به [[ائمه]]{{عم}}، [[تصدیق]] [[امامت]] آنها و [[وجوب اطاعت]] و انقیاد نسبت به آنها کفایت می‌کند یا اینکه علاوه بر آن باید امور دیگری مانند [[ویژگی‌های ائمه]]{{عم}}، همچون [[عصمت]]، [[منصوص بودن امامت]]، [[علم]] و... را هم تصدیق کرد<ref>شهید ثانی حقائق الإیمان، ص۱۵۰ و ۱۵۱.</ref>.
 
به نظر می‌رسد در این مورد باید قائل به تفصیل شد. آن دسته از [[صفات ائمه]]{{عم}} مانند عصمت و [[منصوص بودن]] که به حد ضرورت رسیده و جزء ضروریات [[مکتب]] [[شیعه امامیه]] شده است، [[انکار]] آنها مستلزم انکار امامت ائمه{{عم}} است و [[آدمی]] را از [[تشیع]] بیرون می‌برد؛ چنان‌که [[انکار ضروری دین]] [[اسلام]] متضمن [[تکذیب]] [[رسول خدا]]{{صل}} است و آدمی را از اسلام بیرون می‌برد. اما آن دسته از صفاتی که به حد ضرورت نرسیده و انکار آنها مستلزم انکار امامت نیست، مانند [[محدث]] بودن و [[سخن گفتن]] ایشان با [[ملائکه]]، تصدیق این موارد لازم نیست<ref>مجلسی، حق الیقین، ص۵۴۵؛ شبّر، حق الیقین، ص۵۶۵.</ref>.<ref>[[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[ضرورت ایمان به ائمه (مقاله)|مقاله «ضرورت ایمان به ائمه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|موسوعه رد شبهات ج۱۶]] ص ۷۰.</ref>


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های مستقیم ==
{{پرسش وابسته}}
# [[دلایل اثبات امامت امامان دوازده‌گانه چیست؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش وابسته}}


==منابع==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[ضرورت امامت]]
* [[معجزه]]
* [[نصوص امامت]]
{{پایان مدخل وابسته}}


==پانویس==
== منابع ==
{{یادآوری پانویس}}
{{منابع}}
{{پانویس2}}
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، '''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:1379151.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج١''']]
# [[پرونده:IM009895.jpg|22px]] [[رضا باذلی|باذلی، رضا]]، [[ضرورت ایمان به ائمه (مقاله)|مقاله «ضرورت ایمان به ائمه»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۶ (کتاب)|'''موسوعه رد شبهات ج۱۶''']]
# [[پرونده:IM009734.jpg|22px]] [[علی رضا اژدر|اژدر]] و [[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری]]، [[امامت - اژدر و احمدی امیری (مقاله)| مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه امام خمینی ج۲''']]
{{پایان منابع}}


== پانویس ==
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:تعیین امام]]
[[رده:اثبات امامت امامان معصوم]]
[[رده:مقاله‌های اولویت سه]]
[[رده:مقاله‌های بنیادین امامت‌پدیا]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۱۹

امامت به معنای پیشوایی بعض افراد ویژه به دلیل توانمندی‌های خاص، بر دیگران است که با دلایل عقلی و نقلی اثبات می‌شود. از جمله دلایل عقلی قاعده لطف، حفظ شریعت و ... همچنین از جمله دلایل نقلی آیات اکمال دین؛ ابلاغ؛ انذار؛ آیه تطهیر؛ خیرالبریه؛ مودت؛ مباهله و ... و روایات متعددی از جمله حدیث یوم الدار؛ حدیث ثقلین؛ حدیث سفینه؛ حدیث منزلت و ... بر اثبات امامت دلالت دارند.

معناشناسی

امام در لغت به کسی گفته می‌شود که در رفتار و گفتار به او اقتدا می‌شود[۱]، کسی که در امور پیشقدم می‌شود[۲]، همچنین به الگو و نمونه هم امام گفته می‌شود[۳].

در تعریف اصطلاحی امام بین شیعه و اهل سنت اختلاف وجود دارد، اهل سنت امامت را ریاست همگانی در امور دینی و دنیایی می‌دانند که همان خلافت ظاهری است، ولی در نظر شیعه امام جانشین پیامبر در تبلیغ احکام، برپا داشتن حدود الهی، پاسداری از دین خداوند و تربیت نفوس بشر است؛ در واقع امامت علاوه بر شأن دنیایی، مقامی الهی و معنوی است. چنانچه علامه طباطبائی در ذیل آیه شریفه ۱۲۴ سوره بقره امامت را هدایتگری باطنی و از مقوله رسانیدن به مقصود و مطلوب تفسیر کرده است[۴].

اثبات امامت عامه

اثبات امامت خاصه

اثبات امامت پیامبر خاتم

اثبات امامت امام علی

اثبات امامت امامان دوازده‌گانه

متکلمان امامیه برای اثبات امامت ائمه (ع) به دو دسته دلایل تمسک کرده‌اند: دلایل عقلی و دلایل نقلی.

دلایل عقلی

  1. برهان لطف: لطف الهی اقتضا می‌کند راه پیامبر (ص) ادامه یابد و امامان معصوم (ع) ادامه دهنده راه ایشان هستند که مردم را به راه مستقیم و کمال انسانی هدایت می‌کنند[۵]. در واقع امامت، لطف و ترک آن، نقض غرض و نقض غرض از خدای حکیم سر نمی‌زند. از این رو خداوند، برای هدایت مردم، انسان کاملی را برمی‌گزیند که آنها را به سوی کمال نهایی راهنمایی نماید[۶].
  2. امام حافظ و نگاهبان‌ شریعت و مرجع مردم برای هدایت به دین است. اگر امام به اشتباه بیافتد، افراد دیگر باید او را از اشتباه آگاهش سازند و آنان نیز نیازمند کسانی خواهند بود تا آگاهشان سازند و این همچنان ادامه پیدا می‌کند مگر به کسی برسد که از خطا و اشتباه مصون و معصوم است. علاوه براینکه اگر خطا و اشتباه بر امام روا باشد، مردم باید او را راهنمایی کنند؛ حال آنکه وظیفه مردم پیروی از اوست نه راهنمایی. از آن رو که عصمت، حالتی باطنی است و جز خدا و رسول (ص) کسی از آن آگاه نیست، بازشناختن شخص معصوم از طاقت بشر بیرون است. پس تنها خداوند می‌تواند معصوم را به مردم نشان دهد و رسالت خویش را به او بسپارد[۷]. مردم توانایی و شایستگی این امر خطیر را ندارند[۸].[۹]. همچنین در این زمینه گفته شده است: نیاز شریعت به حافظ و نگهبان: امامت تداوم نبوت برای اجرای احکام الهی است و نبود امام سبب کهنگی و فرسودگی دین و از بین رفتن آن و تغییر و دگرگونی در آیین اسلام و شیوع بدعت‌گذاری در آن می‌شود؛ چنان که در بعضی روایات[۱۰] نیز به این دلیل عقلی تمسک شده است[۱۱] و از آنجا که نظام اجتماعی مهم‌ترین راه تأمین سعادت انسان‌هاست، رهبری و هدایت این جامعه باید در دست انسان‌های برگزیده خداوند باشد. این افراد همان حجت خدا و امام هستند که در کمال و معرفت از دیگران برترند و بهتر از دیگران می‌توانند رهبری و هدایت دنیایی و آخرتی مردم را در دست داشته باشند[۱۲]. چگونگی و ماهیت قوانین اسلامی که برای تدوین یک دولت و اداره جامعه تشریع شده، نشان دهنده ضرورت وجود حاکم است[۱۳].[۱۴]
  3. امام باید در همه فضیلت‌های انسانی از مردم برتر باشد؛ زیرا برابری امام با دیگران مستلزم ترجیح بدون دلیل و باطل است و اگر پایین‌تر از دیگران باشد، از نظر عقل مقدم کردن انسان پایین‌تر قبیح است و قرآن آن را نکوهیده است[۱۵].[۱۶].[۱۷].
  4. مردم به جهت محدودیت‌هایی که دارند، توان و صلاحیت کافی برای انتخاب و شناخت امام را ندارند و تنها خداوند باید امام را معرفی کند. تفاوت تعیین پیامبر و امام در این است که پیامبر برای اثبات مدعای خویش باید معجزه داشته باشد؛ ولی امام از راه نص پیامبر به مردم معرفی می‌شود[۱۸].[۱۹].
  5. محال بودن تکلیف بما لایطاق: شناخت و وصول احکام شرعی که بندگان به آن مکلف هستند، بدون وجود امام امکان‌پذیر نیست[۲۰].[۲۱]

دلایل نقلی

آیات قرآن

در آیات قرآن کریم به موضوع امامت پرداخته شده است؛ از جمله آیات اکمال دین؛ ابلاغ؛ انذار؛ تطهیر؛ خیرالبریه؛ مودت؛ مباهله و ...[۲۲].

آیه اکمال دین

الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۲۳]. آیه اکمال دین در روز عید غدیر و پس از آنکه پیامبر(ص) امام علی(ع) را به عنوان خلیفه و جانشین خود منصوب کرد، نازل شد[۲۴] و دلالت بر امامت و خلافت امیر مؤمنان(ع) دارد.

آیه شریفه دلالت بر اکمال دین دارد. اکمال دین از طریق ولایت و تفویض دین به ائمه(ع) مراد است؛ نه اکمال احکام شرعی و حلال‌ها و حرام‌ها. اگر این‌گونه باشد، باید پرسید که در آن روز چه احکام اساسی و مهمی نازل شد که به وسیله آن دین کامل و نعمت‌های خدا تمام شد، دشمنان مأیوس شدند و خداوند به دین اسلام رضایت داد؟ آیا منظور احکام درباره گوشت‌های حلال و حرام است؟ قطعاً چنین نیست؛ زیرا نزول این احکام نه واجد این همه اهمیت است و نه باعث تکمیل دین؛ زیرا این احکام آخرین احکامی نبود که بر پیامبر(ص) نازل شد. افزون بر اینکه نزول این احکام سبب یأس کفار نمی‌شود. چیزی که سبب یأس کفار می‌شود، فراهم ساختن پشتوانه محکمی برای آینده اسلام است؛ به عبارت دیگر نزول این احکام و مانند آن تأثیر چندانی در روحیه کافران ندارد و اینکه گوشت‌هایی حلال یا حرام باشند، آنها حساسیتی روی آن ندارند؛ بلکه نکته مهم که موجب تکمیل دین و یأس کفار می‌شود، همان ولایت و امامت است[۲۵]. بنابراین آیه شریفه بر امامت و ولایت دلالت دارد و گواه روشن و قاطعی است که امامت جزء دین اسلام و «مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّ(ص)» و ایمان به آن ضروری است. چگونه امامت جزء «مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّ(ص)» نباشد، در حالی که اکمال دین اسلام، که همان «مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّ(ص)» است از طریق امامت بوده است؟![۲۶]

آیه تبلیغ

يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۲۷].

آیه شریفه به اذعان بسیاری از علما و مفسران شیعه و سنی، در روز عید غدیر و درباره امامت نازل شده است و مراد از مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ولایت و امامت امیر مؤمنان علی(ع) است[۲۸]. از این رو طبق این آیه، ولایت و امامت امام علی(ع) از سوی خداوند بر پیامبر نازل شده است و پیامبر وظیفه ابلاغ آن را بر عهده داشته است. بنابراین طبق آیه شریفه، امامت قطعاً جزء دین اسلام و «مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّ(ص)» و ایمان به آن ضروری است. در غیر این صورت معنا نداشت که رسالت پیامبر(ص) بر ابلاغ امامت متوقف شده باشد! آیا جز این است که بر اساس آیه شریفه امامت و ولایت امیرمؤمنان از ارکان و اصول اساسی رسالت پیامبر(ص) شمرده شده که بدون آن رسالت ایشان ناقص می‌ماند؟! پس ایمان به امامت، در حقیقت ایمان به رکن اساسی رسالت و «مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّ(ص)» بوده و ضروری است[۲۹].[۳۰]

روایات

روایات فراوانی به موضوع امامت اختصاص دارد، از جمله: حدیث غدیر [۳۱]، حدیث یوم الدار؛ حدیث ثقلین[۳۲]؛ حدیث سفینه[۳۳]؛ حدیث منزلت[۳۴] و ...[۳۵].[۳۶]

حدیث غدیر

رسول خدا(ص) در راه بازگشت از حجة الوداع، در منطقه غدیر خم، دست امیر مؤمنان علی(ع) را بالا برد و فرمود: «... مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ...»، «هر کس که من مولای اویم، پس علی مولای اوست. خدایا دوست بدار هر که علی را دوست بدارد و دشمن بدار هر که او را دشمن می‌دارد[۳۷]. حدیث غدیر نزد فریقین معتبر و متواتر[۳۸] است و از طرق متعدد و مختلف نقل شده است[۳۹]. بسیاری از علما نیز آن را صحیح السند دانسته‌اند[۴۰].

واژه «مولی» در این حدیث شریف به دلایل و قرائن مختلف، از جمله برخی از عبارات روایت و خطبه، مانند «أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ‌»[۴۱]، آیات نازل شده در روز غدیر و مرتبط با آن (مانند آیه ۳ و ۶۷ سوره مائده[۴۲] و آیه ۱-۲ سوره معارج)[۴۳]، کلمات لغویون[۴۴]، شهادت و استناد صحابه[۴۵]، تبریک و تهنیت عمر و ابوبکر به حضرت علی(ع)[۴۶] و...، به معنای اولویت در تصرف و تدبیر بوده است. از این رو دلالت دارد که امام علی(ع) امام و جانشین رسول خدا(ص) است. بنابراین با توجه به قرائن مذکور و همچنین با توجه به اهمیت مطلب که به خاطر آن پیامبر(ص) در گرمای آن روز دستور به تجمع همه حاجیان و پس از ایراد خطبه نیز دستور به تبلیغ ولایت و بیان آن برای غایبان داد و نیز قرائن دیگر[۴۷]، روشن است که عقلاً و عادتاً مولا نمی‌تواند به معنای محبت و نصرت باشد؛ بلکه به معنای اولویت در تصرف و تدبیر بوده و مراد از آن، همان امامت و جانشینی پیامبر(ص) بوده است[۴۸].

با توجه به سند و دلالت محکم حدیث و خطبه غدیر، امامت قطعاً جزء «مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّ(ص)» بوده و پیامبر(ص) به آن تصریح کرده است. از این رو ایمان به آن ضروری است[۴۹].

تصریح به نام و ویژگی ائمه(ع)

از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده است که وقتی خدای عزوجل آیه شریفه: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۵۰] را بر پیامبر گرامی‌اش محمد(ص) نازل کرد، من به آن جناب عرضه داشتم: «یا رسول الله خدا و رسولش را شناختیم؛ اولی الامر کیست که خدای تعالی طاعت آنان را دوشادوش طاعت تو قرار داده است؟» فرمود: ای جابر آنان جانشینان من و امامان مسلمین بعد از من هستند. اولشان علی بن ابی‌طالب و پس از او به ترتیب حسن، حسین، علی بن الحسین، محمد بن علی - که در تورات معروف به باقر است و تو به زودی او را درک خواهی کرد؛ چون او را دیدار کردی از طرف من سلامش برسان - صادق جعفر بن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد، حسن بن علی و در آخر همنام من، محمد است که هم نامش نام من است و هم کنیه‌اش کنیه من است... او پسر حسن بن علی است...[۵۱].

علاوه بر این، روایات مختلفی از اهل سنت نقل شده است که تعداد خلفا و برخی از ویژگی‌های آنها، مانند قریشی بودن همه ایشان بیان شده است؛ از جمله از جابر بن سمره نقل شده است که از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: «این دین همیشه تا قیام قیامت و تا هنگامی که دوازده نفر خلیفه بر سر شما باشند، استوار و پابرجاست. این خلفا همگی از قریش هستند»[۵۲].

از آنجا که اسامی این دوازده خلیفه و جانشین پیامبر(ص) در این روایات ذکر نشده است، از این‌رو شارحان اهل تسنن، در اینکه این دوازده خلیفه چه کسانی هستند، دچار حیرت و اختلاف شده و دیدگاه‌های متفاوتی ارائه کرده‌اند[۵۳] که هیچ یک از آنها قانع‌کننده نیست؛ مگر آنچه قندوزی از برخی محققان نقل کرده است که خلاصه آن از این قرار است: مراد از احادیث نبوی مربوط به دوازده خلیفه، که از راه‌های فراوان نقل شده و مشهور است، ائمه دوازده‌گانه از اهل بیت و عترت رسول خدا(ص) است؛ زیرا این احادیث بر کسانی دیگر قابل حمل نیست؛ نه بر خلفای بعد از پیامبر(ص)، چون تعداد آنان کمتر از دوازده نفر بود و نه بر حاکمان بنی‌امیه، چون تعداد آنان بیشتر از دوازده نفر بود. علاوه بر اینکه آنان به جز عمر بن عبدالعزیز، اهل ظلم و ستم بودند و نیز از بنی‌هاشم نبودند؛ در حالی که پیامبر(ص) - در روایت جابر بن سمره[۵۴] - فرمود: «همه آنها از بنی‌هاشم‌اند». همچنین خلفای دوازده‌گانه بر خلفای بنی‌عباس هم قابل حمل نیست؛ چون هم تعدادشان بیش از دوازده نفر است و هم به جهت اینکه مفاد آیه مودت[۵۵] و حدیث کسا را کمتر مراعات کردند. بنابراین ناگزیر این احادیث نبوی باید بر ائمه دوازده‌گانه از اهل بیت پیامبر(ص) حمل و تطبیق شوند؛ زیرا آنان از نظر علم و جلالت و ورع و تقوا و علو نسب و علم، برتر از همگان بوده‌اند. حدیث ثقلین و احادیث فراوان دیگر نیز مؤید و شاهد این مدعاست که مراد پیامبر(ص) از خلفای دوازده‌گانه، امامان دوازده‌گانه از اهل بیت اویند[۵۶].

بنابراین هر چند اسامی ائمه(ع) در روایات اهل تسنن ذکر نشده است، اما روایاتی از رسول خدا(ص) نقل شده که جز بر ایشان قابل تطبیق و تفسیر نیست. بر این اساس از طریق سنت رسول خدا(ص) می‌توان ولایت و امامت ائمه اثناعشر(ع) را اثبات کرد. بنابراین امامت و ولایت ائمه اثناعشر(ع) جزء «مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّ(ص)» بوده و ایمان به آن ضروری و لازم است[۵۷].

ویژگی‌های امام علی(ع)

در روایتی از جابر بن عبدالله انصاری، ویژگی‌های امیر مؤمنان(ع) از زبان رسول خدا(ص) بیان شده است که هر یک از آنها برای اثبات اینکه امامت و ولایت امام علی(ع) جزء «ما جاء به النبی(ص)» است، کفایت می‌کند.

جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید که شنیدم رسول خدا(ص) می‌فرمود: به راستی در علی(ع) چند خصلت است که اگر یکی از آنها در همه مردم بود، در فضل آنها بس بود. این خصلت‌ها از این قرارند: گفتار پیامبر(ص) «هر که من مولای اویم علی مولای او است»، «علی نسبت به من چون هارون است نسبت به موسی»، «علی از من است و من از او»، «علی نسبت به من چون خود من است؛ طاعتش طاعت من و نافرمانی‌اش نافرمانی من است»، «جنگ با علی جنگ با خداست و سازش با علی سازش با خداست»، «دوستدار علی دوستدار خداست و دشمن او دشمن خدا»، «علی حجت خدا و خلیفه او بر بندگانش است»، «دوستی علی ایمان است و بغض او کفر است»، «حزب علی حزب خداست و حزب دشمنانش حزب شیطان»، «علی با حق است و حق با اوست؛ از هم جدا نشوند تا سر حوض بر من در آیند»، «علی قسیم بهشت و دوزخ است»، «هر که از علی جدا شود از من جدا شده و هر که از من جدا شود، از خدای عزوجل جداست» و «شیعیان علی همان رستگاران روز قیامت‌اند»[۵۸].

برخی سند این روایت را صحیح دانسته‌اند[۵۹]. تمام خصلت‌ها و ویژگی‌های مذکور در روایت، از طریق عامه به صورت مستند و مستفیض نقل شده و قابل اثبات است[۶۰].

علاوه بر روایات فوق، صاحب غایة المرام بیش از دویست روایت از شیعه و سنی درباره تصریح پیامبر(ص) به خلافت و وصایت و امامت ائمه اطهار(ع) گرد آورده است[۶۱].

با توجه به کثرت روایات و تواتر برخی (حدیث غدیر) و صحت بسیاری از آنها تردیدی باقی نمی‌ماند که امامت و خلافت ائمه دوازده‌گانه قطعاً جزء «مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّ(ص)» و در واقع جزء مهم‌ترین و اساسی‌ترین آنهاست. بر این اساس ایمان به آن لازم و ضروری است.

پس از آنکه ضرورت ایمان به امامت ائمه اطهار(ع) اثبات شد، در این مسئله اختلاف است که در ایمان به ائمه(ع)، تصدیق امامت آنها و وجوب اطاعت و انقیاد نسبت به آنها کفایت می‌کند یا اینکه علاوه بر آن باید امور دیگری مانند ویژگی‌های ائمه(ع)، همچون عصمت، منصوص بودن امامت، علم و... را هم تصدیق کرد[۶۲].

به نظر می‌رسد در این مورد باید قائل به تفصیل شد. آن دسته از صفات ائمه(ع) مانند عصمت و منصوص بودن که به حد ضرورت رسیده و جزء ضروریات مکتب شیعه امامیه شده است، انکار آنها مستلزم انکار امامت ائمه(ع) است و آدمی را از تشیع بیرون می‌برد؛ چنان‌که انکار ضروری دین اسلام متضمن تکذیب رسول خدا(ص) است و آدمی را از اسلام بیرون می‌برد. اما آن دسته از صفاتی که به حد ضرورت نرسیده و انکار آنها مستلزم انکار امامت نیست، مانند محدث بودن و سخن گفتن ایشان با ملائکه، تصدیق این موارد لازم نیست[۶۳].[۶۴]

پرسش‌های مستقیم

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. کتاب العین ج ۸ ص ۴۲۸؛ معجم المقاییس اللغة، ج‏۱، ص۲۸؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۷.
  2. معجم المقاییس اللغة، ج‏۱، ص: ۲۸.
  3. لسان العرب، ج‏۱۲، ص: ۲۵.
  4. الميزان في تفسير القرآن، ج ۱، ص ۲۷۲-۲۷۳.
  5. مجموعه آثار شهید مطهری‌، ۴/ ۸۷۱؛ کشف المراد، ۳۸۸؛ کلم الطیب، ۳۲۹؛ الالهیات‌، ۱/ ۵۲۹.
  6. فرهنگ شیعه، ص ۲۴۲؛ فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص۱۶۱-۱۷۸؛ اژدر و احمدی امیری، مقاله «امامت»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۲۴۰.
  7. اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ؛ سوره انعام، آیه ۱۲۴.
  8. کشف المراد، ۳۹۰؛ راهبرد اهل سنت به مسألة امامت، ۱۸۵؛ مجموعه آثار، ۴/ ۸۶۴؛ الالهیات، ۱/ ۵۳۷.
  9. فرهنگ شیعه، ص ۲۴۳.
  10. صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، ۲۵۳-۲۵۴.
  11. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۲۰ - ۲۲ و۴۰.
  12. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۲۲- ۶۲۶.
  13. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۱۷ -۶۱۹؛ همو، ولایت فقیه، ص۲۶ -۲۷.
  14. اژدر و احمدی امیری، مقاله «امامت»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۲۴۰.
  15. أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى؛ سوره یونس، آیه ۳۵.
  16. کشف المراد، ۳۹۲؛ الفوائد البهیه فی شرح عقائد الامامیة، ۲/ ۷۴؛ انیس الموحدین، ۱۱۵.
  17. فرهنگ شیعه، ص ۲۴۳.
  18. کشف المراد، ۳۹۱؛ مجموعه آثار، ۴/ ۸۷۵؛ الفوائد البهیة، ۲/ ۷۶.
  19. فرهنگ شیعه، ص ۲۴۴.
  20. مفید، محمد بن محمد، الافصاح، ص۲۷ - ۲۹.
  21. اژدر و احمدی امیری، مقاله «امامت»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۲۴۰.
  22. کلم الطیب‌، ۴۷۱؛ پیام قرآن، ۹/ ۳۹۳- ۱۷۶.
  23. «امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  24. مکارم، تفسیر نمونه، ج۴، ص۲۶۳.
  25. يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷؛ آیه شریفه هر چند همانند آیه اکمال دین مربوط به روز غدیر است؛ اما به تنهایی قادر به اثبات مطلب مورد نظر است. از این رو آن را به صورت مستقل ذکر کرده‌ایم. همچنین است حدیث غدیر که در بخش روایات خواهد آمد. از آنجا که هر یک از این دو آیه مبارکه و این روایت شریف مستقلاً دلالت بر جزئیت امامت نسبت به «مَا جَاءَ بِهِ النَّبِيّ(ص)» دارند از این رو آنها را به صورت مستقل ذکر کردیم.
  26. باذلی، رضا، مقاله «ضرورت ایمان به ائمه»، موسوعه رد شبهات ج۱۶ ص ۶۰.
  27. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  28. برای نمونه ر.ک: قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۷۱؛ عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۳۲۸، ۳۳۱ - ۳۳۴؛ بحرانی، البرهان، ج۲، ص۲۲۹ - ۲۳۱؛ طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۴۸؛ واحدی، اسباب نزول القرآن، ص۲۰۴؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۴۹ - ۲۵۹؛ ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۲۳۷؛ ابن ابی‌حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۱۷۲؛ ابن مردویه، مناقب علی بن أبی‌طالب(ع)، ص۲۳۹ و ۲۴۰؛ فخررازی، التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۴۰۱؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۸؛ آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۳۵۹. روایات فراوانی نیز در این‌باره نقل شده است (ر.ک: طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۵۳ - ۶۰؛ امینی، الغدیر، ج۱، ص۴۲۳ – ۴۳۸). علامه امینی در کتاب الغدیر حدود سی حدیث از منابع مختلف اهل سنت در این‌باره نقل کرده است.
  29. برای اثبات ایمان به ائمه(ع) به آیه ولایت (مائده/ ۵۵) نیز می‌توان استناد کرد. به اجماع شیعه و اهل سنت، تصدق در حالت رکوع از غیر امام علی(ع) صادر نشده است. (کاشانی، منهج الصادقین، ج۳، ص۲۶۵؛ قمی، کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج۴، ص۱۵۱) لذا مصداق الَّذِينَ آمَنُوا... به اتفاق و اجماع شیعه (ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی‌طالب، ج۳، ص۲؛ بحرانی، البرهان، ج۲، ص۳۲۶) و نظر اغلب مفسران اهل تسنن، امیر مؤمنان علی(ع) است (ر.ک: بحرانی، البرهان، ج۲، ص۳۱۵ - ۳۲۶؛ طوسی، التبیان، ج۳، ص۵۵۹؛ فیض، تفسیر الصافی، ج۲، ص۴۴ - ۴۶؛ جصاص، احکام القرآن، ج۴، ص۱۰۲؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۱۲۶؛ حویزی نور الثقلین، ج۱، ص۶۴۳ - ۶۴۷؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۳ و ۲۹۴؛ آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۳۳۴؛ زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۶۴۹). ولایت سایر ائمه(ع) نیز از طریق روایات مذکور در ذیل آیه شریفه اثبات می‌شود (نور الثقلین ج۱، ص۶۴۳ - ۶۴۷؛ کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج۴، ص۱۴۶ - ۱۵۱). «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ و جَلَّ: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا قَالَ: «إِنَّمَا يَعْنِي أَوْلى بِكُمْ، أَيْ أَحَقُّ بِكُمْ و بِأُمُورِكُمْ و أَنْفُسِكُمْ و أَمْوَالِكُمُ وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا: يَعْنِي عَلِيّاً و أَوْلَادَهُ الْأَئِمَّةَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ إِلى يَوْمِ الْقِيَامَةِ» (کلینی، کافی، ج۲، ص۱۱، ۳۵۵، ۴۵۷ و ۴۶۵). در این آیه ولایت حضرت علی(ع) در کنار ولایت خداوند و پیامبر اکرم(ص) قرار گرفته است. روشن است که تصدیق ولایت خداوند و پیامبر(ص) جزء ارکان ایمان است؛ پس ولایت حضرت علی(ع) نیز که در کنار آنها آمده، از ارکان اصلی ایمان محسوب می‌شود.
  30. باذلی، رضا، مقاله «ضرورت ایمان به ائمه»، موسوعه رد شبهات ج۱۶ ص ۶۱.
  31. احمد بن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۱۸-۱۱۹ و ص۱۵۲؛ نسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبری، ص۱۳۲- ۱۳۶؛ تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۳؛ امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱، ص۵۰-۵۱، ۵۸، ۶۴ و ۱۵۳.
  32. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۰۸.
  33. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۰۵.
  34. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۳۸، ص۱۵۴.
  35. اسرار الامامه، ۲۵۰؛ پیام قرآن‌، ۹/ ۱۰۵- ۶.
  36. فرهنگ شیعه، ص ۲۴۴؛ اژدر و احمدی امیری، مقاله «امامت»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۲۴۰.
  37. در منابع شیعه ر.ک: حمیری، قرب الإسناد، ص۵۷؛ عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۴، ۳۳۲ و ۳۳۳ و ج۲، ص۹۷ و ۹۸؛ کلینی، کافی، ج۱، ص۲۹۳ - ۲۹۶ و ج۸، ص۲۷؛ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۳، ص۱۴۴ و ۲۶۳؛ صدوق، الأمالی، ص۲، ۳۴۷ و ۵۷۴؛ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۴۷ و ۵۹. در منابع اهل سنت ر.ک: نسائی، السنن الکبری، ج۷، ص۳۱۰ و ۴۳۷ – ۴۳۹ و ۴۴۲ - ۴۴۴؛ ابن حنبل، مسند احمد، ج۲، ص۲۶۲ و ۲۶۹ - ۲۷۱ و ج۳۰، ص۴۳۰ و ج۳۲، ص۲۹، ۵۶، ۷۳، ۷۴ و ۷۶ و ج۳۸، ص۲۱۹؛ نسائی، خصائص أمیر المؤمنین، ص۹۳ - ۹۷ و ۱۰۰ - ۱۰۴؛ ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۳؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۸، ۱۱۹، ۱۲۶ و ۶۱۳؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۲ - ۲۵۹ و ج۲، ص۳۸۱ - ۳۸۵ و ۳۹۰ - ۳۹۲؛ قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ج۱، ص۹۷ - ۱۲۰ و ج۲، ص۱۵۷ - ۱۵۹ و ۲۴۹؛ ابن مغازلی، مناقب الامام علی بن أبی‌طالب(ع)، ص۶۷ - ۷۸؛ ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۱۱، ص۶۶ – ۷۴. شایان توجه است که حدیث و خطبه غدیر، با عبارات و طرق مختلف، در منابع حدیثی و تاریخی شیعی و سنی نقل شده است؛ اما وجه اشتراک تمام آنها اعلان ولایت حضرت علی(ع) و عبارت «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» است.
  38. تواتر این قطعه از حدیث و خطبه غدیر «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» از بسیاری از علمای شیعه و اهل تسنن نقل شده است (ر.ک: ابن کثیر، السیرة النبویة، ج۴، ص۴۲۶؛ آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۳۶۱؛ المناوی، التیسیر بشرح الجامع الصغیر، ج۲، ص۴۴۲؛ العجلونی، کشف الخفاء، ج۲، ص۲۷۴؛ آلبانی، سلسلة الأحادیث الصحیحة، ج۴، ص۳۴۳؛ علامه حلی، کشف المراد، ص۱۹۱؛ میر حامد حسین، عبقات الأنوار، ج۱، ص۲۱ - ۲۵۰ و ج۲، ص۶ و ۷؛ شبّر، حق الیقین، ص۲۰۴؛ بحرانی، البرهان، ج۲، ص۲۴۴؛ میلانی، الإمامة فی أهم الکتب الکلامیة، ص۲۰۵، ۲۰۷ و ۲۱۴). ذهبی این قطعه از حدیث غدیر را متواتر شمرده و نسبت به صدور آن از پیامبر اظهار یقین کرده است و عبارت «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ» را افزوده‌ای قوی‌السند دانسته است. (ابن کثیر، السیرة النبویة، ج۴، ص۴۲۶؛ ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۷، ص۶۸۱؛ آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۳۶۱). با توجه به نقل متعدد و صحیح این قطعه از حدیث و خطبه «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ»، متواتر لفظی است.
  39. ر.ک: ابن المغازلی، مناقب الامام علی بن أبی‌طالب، ص۶۷ - ۷۹؛ سلسلة الأحادیث الصحیحة، ج۴، ص۳۳۰ - ۳۴۳؛ عبقات الأنوار، ج۱، ص۲۱ - ۲۵۰ و ج۷؛ حق الیقین، ص۲۰۴.
  40. ترمذی، سنن ترمذی، ج۵، ص۶۳۳؛ ابن حنبل، مسند احمد، ج۳۲، ص۵۶؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۸ و ۶۱۳؛ الذهبی، تاریخ الإسلام، ج۲، ص۳۵۰؛ ابن المغازلی، مناقب الامام علی بن ابی‌طالب(ع)، ص۷۸؛ السیرة النبویة، ج۴، ص۴۲۴؛ البدایة والنهایة، ج۷، ص۶۶۸ و ۶۷۸؛ آلوسی، تفسیر روح المعانی، ج۳، ص۳۶۰؛ المناوی، التیسیر بشرح الجامع الصغیر، ج۲، ص۴۴۲؛ آلبانی، سلسلة الأحادیث الصحیحة، ج۴، ص۳۳۰ - ۳۴۴؛ عبقات الأنوار، ج۱، ص۲۲ و ۲۳؛ الإمامة فی أهم الکتب الکلامیة، ص۲۰۵ و ۲۰۶؛ حق الیقین، ص۲۰۳.
  41. پیامبر(ص) در روز غدیر پس از آنکه از حاضران در غدیر خم نسبت به اولویت داشتن خدا و رسولش بر آنها اعتراف و اقرار گرفت، سپس فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» (ر.ک: کلینی، کافی ج۱، ص۲۹۵؛ حمیری، قرب الإسناد، ص۵۷؛ عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۴ و ۳۳۲ و ج۲، ص۹۸؛ مسند أحمد، ج۲، ص۲۶۲ و ۲۶۹ و ج۳۰، ص۴۳۰ و ج۳۲، ص۲۹). البته برخی عبارات مختلف است؛ برخی به صورت سؤال و برخی اخباری است؛ ولی محتوا و مضمون یکی است. با توجه به عبارت نخست «أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ»، که به معنای اولویت در تصرف و تدبیر در همه امور دین و دنیاست (ر.ک: طوسی، التبیان، ج۸، ص۳۱۷؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۸، ص۵۳۰؛ جصاص أحکام القرآن، ج۲، ص۱۰۳ و ج۵، ص۲۲۳؛ زمخشری، الکشاف، ج۳، ص۵۲۳). روشن است که مولا در جمله بعدی نیز به معنای اولویت در تصرف است (ر.ک: میلانی، الإمامة فی أهم الکتب الکلامیة، ص۲۰۹). جمله «أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ» قرینه‌ای است بر تعیین معنای مولا در «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ».
  42. چگونگی دلالت این دو آیه شریفه بر امامت امام علی(ع) در بخش «آیات قرآن» بیان شد. استناد به این دو آیه در خطبه و حدیث غدیر و نزول آنها در روز غدیر- با توضیحی که گذشت- نیز قرینه‌ای است بر اینکه مراد از مولا در «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» اولویت در تصرف و تدبیر بوده و دال بر امامت امیرمؤمنین(ع) است.
  43. آیه شریفه سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ * لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ [«خواهنده‌ای عذابی رخ‌دهنده را خواست * که از آن کافران است، بی‌آنکه بازدارنده‌ای داشته باشد» سوره معارج، آیه ۱-۲]، بنا بر برخی تفاسیر، در غدیر خم و پس از خطبه و نصب امام علی(ع) به عنوان خلیفه و امام نازل شد. در روایت آمده که چون پیغمبر(ص) علی(ع) را در روز غدیر خم به خلافت منصوب کرد و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» مردی نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت «ما را امر نمودی که شهادت بر توحید و یکتایی خدا داده و بگوییم «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» و اینکه تو پیامبری؛ ما هم قبول و اطاعت کردیم. پس ما را فرمان نماز و روزه و زکاة و حج دادی؛ ما هم پذیرفتیم. آن‌گاه راضی نشدی تا دست پسر عمویت را بالا بردی و گفتی «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» پس بگو آیا این کار از ناحیه توست یا از طرف خداست؟ پیامبر(ص) فرمود: قسم به خدایی که جز او خدایی نیست، این کار از طرف خدا و امر اوست». پس آن مرد پشت بر پیامبر(ص) کرد و گفت: «بار خدایا اگر این کار حق و از طرف تو است پس بر ما سنگی از آسمان ببار یا عذابی دردناک بفرست». پس خداوند سنگی بر سر او نازل کرد و او را کشت. سپس آیه فوق نازل شد. (ثعلبی، الکشف و البیان، ج۱۰، ص۳۵؛ فخررازی، التفسیر الکبیر، ج۳۰، ص۶۳۷؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل ج۲، ص۳۸۱ - ۳۸۵؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۳۰؛ بحرانی، البرهان ج۵، ص۴۸۴ - ۴۸۶؛ الإمامة فی أهم الکتب الکلامیة، ص۲۱۰). این آیه شریفه هم قرینه‌ای است که مراد از مولا دوستی و نصرت نیست؛ بلکه مراد امامت امام علی(ع) و جانشینی پیامبر(ص) است.
  44. لغویون یکی از معانی ولایت را امارت و زمامداری و تدبیر امور معنا کرده‌اند؛ (ر.ک: ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۷؛ ازهری، تهذیب اللغة، ج۱۵، ص۳۲۳؛ راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۸۵) بلکه به باور برخی از آنها ولایت (به فتح و کسره) مفید معنای امارت و تدبیر امور است و به معنای نصرت و یاری نیست. (ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۷؛ جوهری، الصحاح، ج۶، ص۲۵۳۰؛ طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۴۵۵).
  45. ابن حنبل، مسند احمد، ج۳۸، ص۵۴۱ و ۵۴۲؛ میلانی، الإمامة فی أهم الکتب الکلامیة، ص٢١٢.
  46. در روز غدیر عمر و ابوبکر پس از خطبه پیامبر(ص) به امیر مؤمنان علی(ع)، به عنوان مولای هر زن و مرد مؤمن، تبریک گفتند. (ر.ک: مسند احمد، ج۳۰، ص۴۳۰؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، ج۲، ص۳۵۰؛ ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۲۲۱ و ۲۲۲؛ آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۳۶۰).
  47. الإمامة فی أهم الکتب الکلامیة، ص۲۰۹ - ۲۱۲. علاوه بر موارد مذکور، از جمله شواهد و قرائن اینکه مولا در حدیث غدیر به معنای اولویت در تصرف است، این است که در برخی از روایات به جای واژه مولا، «أَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ‌» آمده است: «مَنْ كُنْتُ أَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِيٌّ وَلِيُّهُ‌» (ر.ک: میر حامد حسین، عبقات الأنوار، ج۸، ص۲۲۵ - ۲۲۷).
  48. شبّر، حق الیقین، ص۲۰۴؛ الإمامة فی أهم الکتب الکلامیة، ص٢١٢.
  49. باذلی، رضا، مقاله «ضرورت ایمان به ائمه»، موسوعه رد شبهات ج۱۶ ص ۶۴.
  50. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  51. صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۵۳؛ خزاز، رازی کفایة الأثر، ص۵۳ و ۵۴؛، بحرانی البرهان، ج۲، ص۱۰۳. روایات دیگری مشابه همین روایت و با ذکر اسامی ائمه(ع) یا صفات و تعداد آنها از پیامبر اسلام(ص) نقل شده است (ر.ک: خزاز رازی، کفایة الأثر، ص۵۷ - ۵۹، ۸۶ و ۸۷؛ کلینی، کافی، ج۲، ص۷ - ۱۹؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی‌طالب، ج۱، ص۲۹۳ - ۳۱۰؛ القندوزی، ینابیع المودة، ج۲، ص۳۱۴ - ۳۱۹).
  52. مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۶، ص۳ و ۴. روایات مشابه دیگری نیز در این باره نقل شده است (ر.ک: بخاری، صحیح البخاری، ج۸، ص۱۲۷؛ ابن حنبل، مسند احمد، ج۵، ص۹۰، ۹۳، ۹۸ - ۱۰۰، ۱۰۶؛ ترمذی، سنن ترمذی، ج۴، ص۵۰۱؛ ابوداود سجستانی، سنن ابی‌داود، ج۲، ص۳۰۹؛ طیالسی، مسند أبی‌داود الطیالسی، ص۱۰۵ و ۱۸۰). ابن شهر آشوب این روایات را یکجا گرد آورده است (ر.ک: ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی‌طالب، ج۱، ص۲۸۹ - ۲۹۳).
  53. ر.ک: عسکری، ولایت علی در قرآن و سنت، ص۸۷ – ۹۹.
  54. «عن جابر بن سمرة قال: كنت مع أبي عند النبي(ص) فسمعته يقول: بعدي اثنا عشر خليفة، ثم أخفى صوته، فقلت لأبي: ما الذي أخفى صوته؟ قال: قال: كلّهم من بني هاشم. و عن سماك بن حرب مثل ذلك» (قندوزی، ینابیع المودة، ج۲، ص۳۱۵ و ج۳، ص۲۹۰).
  55. قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.
  56. قندوزی، ینابیع المودة، ج۳، ص۲۹۲ و ۲۹۳.
  57. باذلی، رضا، مقاله «ضرورت ایمان به ائمه»، موسوعه رد شبهات ج۱۶ ص ۶۸.
  58. «عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ أَنَّهُ قَالَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) يَقُولُ إِنَّ فِي عَلِيٍّ خِصَالًا لَوْ كَانَتْ وَاحِدَةٌ مِنْهَا فِي جَمِيعِ النَّاسِ لَاكْتَفَوْا بِهَا فَضْلًا قَوْلُهُ(ص) مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ قَوْلُهُ(ص) عَلِيٌّ مِنِّي كَهَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ قَوْلُهُ(ص) عَلِيٌّ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ قَوْلُهُ(ص) عَلِيٌّ مِنِّي كَنَفْسِي طَاعَتُهُ طَاعَتِي وَ مَعْصِيَتُهُ مَعْصِيَتِي وَ قَوْلُهُ(ص) حَرْبُ عَلِيٍّ حَرْبُ اللَّهِ وَ سِلْمُ عَلِيٍّ سِلْمُ اللَّهِ وَ قَوْلُهُ(ص) وَلِيُّ عَلِيٍّ وَلِيُّ اللَّهِ وَ عَدُوُّ عَلِيٍّ عَدُوُّ اللَّهِ وَ قَوْلُهُ(ص) عَلِيٌّ حُجَّةُ اللَّهِ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ قَوْلُهُ(ص) حُبُّ عَلِيٍّ إِيمَانٌ وَ بُغْضُهُ كُفْرٌ وَ قَوْلُهُ(ص) حِزْبُ عَلِيٍّ حِزْبُ اللَّهِ وَ حِزْبُ أَعْدَائِهِ حِزْبُ الشَّيْطَانِ وَ قَوْلُهُ(ص) عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُ لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ وَ قَوْلُهُ(ص) عَلِيٌّ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ قَوْلُهُ صمَنْ فَارَقَ عَلِيّاً فَقَدْ فَارَقَنِي وَ مَنْ فَارَقَنِي فَقَدْ فَارَقَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَوْلُهُ(ص) شِيعَةُ عَلِيٍّ هُمُ الْفَائِزُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» (شیخ صدوق، الأمالی، ص۸۹؛ صدوق، الخصال، ج۲، ص۴۹۶؛ عماد الدین طبری آملی، بشارة المصطفی، ج۲، ص۱۹ و ۲۰؛ شعیری، جامع الأخبار، ص۱۲ و ۱۳؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج۳۸، ص۹۵ و ج۴۰، ص۲۵؛ قندوزی، ینابیع المودة، ج۱، ص۱۷۲).
  59. جامع الأخبار، ص۱۲.
  60. ر.ک: فیروزآبادی، فضائل الخمسة من الصحاح الستة (این کتاب توسط ساعدی خراسانی ترجمه نیز شده است).
  61. بحرانی، غایة المرام، ج۱، ص۱۱۸ - ۲۶۶ و ج۲، ص۱۴۴ - ۲۸۶؛ همچنین می‌توان به حدیث معتبر و متواتر منزلت استناد کرد (ر.ک: علامه حلی، کشف المراد، ص۱۹۲؛ میر حامد حسین، عبقات الأنوار، ج۱۱، ص۶۲-۶۵). «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‌»؛ «تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی الا اینکه پس از من پیامبری نیست» (ر.ک: کلینی، کافی، ج۱۵، ص۲۶۲؛ خزاز رازی، کفایة الأثر، ص۱۳۵؛ مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۰؛ ابن مغازلی، مناقب علی بن ابی‌طالب(ع)، ص۴۴ – ۵۵. برای آگاهی تفصیلی از سند و دلالت این روایت ر.ک: عبقات الأنوار، ج۱۱). امیر مؤمنان علی(ع) به منزله رسول خدا(ص) در غیر از مقام نبوت قرار داده شده است. (میلانی، اثبات الولایة العامة، ص۳۱۵؛ مناقب علی بن ابی‌طالب(ع)، ص۲۱۸) از این رو تمام مقامات و فضائل پیامبر(ص)، غیر از مقام نبوت، برای امامت نیز ثابت است (ر.ک: مظفر، دلائل الصدق، ج۶، ص۸۳ – ۸۸؛ کشف المراد، ص۱۹۲). پس امامت و ولایت ائمه(ع) قطعاً جزء اساسی «ما جاء به النبی(ص)» است و لذا ایمان به آن ضروری است. همچنین برای اثبات مطلب مورد نظر:رک کلینی، کافی، ج۲، ص۱۸-۲۴. علامه مجلسی سند روایات دوم، ششم، نهم و چهاردهم را صحیح دانسته است. (مجلسی، مرآة العقول، ج۷، ص۱۰۱ - ۱۱۷) برخی از این روایات به طور مستقیم دلالت دارند که اعتقاد به امامت و ولایت ائمه(ع) جزء ایمان و اسلام است.
  62. شهید ثانی حقائق الإیمان، ص۱۵۰ و ۱۵۱.
  63. مجلسی، حق الیقین، ص۵۴۵؛ شبّر، حق الیقین، ص۵۶۵.
  64. باذلی، رضا، مقاله «ضرورت ایمان به ائمه»، موسوعه رد شبهات ج۱۶ ص ۷۰.