توسل در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←منابع) برچسب: واگردانی دستی |
||
(۲۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = توسل | | موضوع مرتبط = توسل | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = توسل | ||
| مداخل مرتبط = [[توسل در قرآن]] - [[توسل در حدیث]] - [[توسل در نهج البلاغه]] - [[توسل در کلام اسلامی]] - [[توسل در معارف و سیره حسینی]] - [[توسل در معارف دعا و زیارات]] - [[توسل در معارف و سیره سجادی]] - [[توسل در حقوق اسلامی]] - [[توسل در فقه اسلامی]] | | مداخل مرتبط = [[توسل در قرآن]] - [[توسل در حدیث]] - [[توسل در نهج البلاغه]] - [[توسل در کلام اسلامی]] - [[توسل در معارف و سیره حسینی]] - [[توسل در معارف دعا و زیارات]] - [[توسل در معارف و سیره سجادی]] - [[توسل در حقوق اسلامی]] - [[توسل در فقه اسلامی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
'''توسل''' به | '''توسل''' به معنای رغبت در نزدیک شدن به کسی یا چیزی عبارت است از رغبت داشتن و طلب [[نزدیکی به خداوند]] که با واسطه قرار دادن برخی از مسائل انجام میشود. این واژه و عمل در [[آیات]] و [[روایات]] مورد اشاره و تاکید واقع شده است. [[شیعه]] [[معتقد]] است بعضی از [[انسانها]] برحسب مقام و منزلتی که نزد [[خداوند]] دارند میتوانند [[واسطۀ فیض]] [[الهی]] شوند و دیگران برای رسیدن به خواستههای مادی و معنویشان به آنها [[متوسل]] شوند مانند [[اهل بیت]] {{ع}}. شبهاتی در این زمینه مطرح شده مخصوصا از سوی [[وهابیت]] که بدانها پاسخ داده شده است. | ||
== | == معناشناسی == | ||
توسل در لغت به معنای رغبت در نزدیک شدن به کسی یا چیزی است<ref>التحقیق، ج ۱۳، ص۱۰۸، «وسل»؛ لسان العرب، ج ۱۱، ص۷۲۴؛ مجمع البحرین، ج ۴، ص۵۰۱.</ref> و در اصطلاح به معنای رغبت داشتن و [[طلب]] نزدیکی به خداست که با واسطه قرار دادن [[اسماء و صفات]] [[الهی]]، [[قرآن]]، [[مقام]] و ذات [[اولیای الهی]] و [[شفیع]] قرار دادن ایشان<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص۵۹۶، «توحید در قرآن».</ref>، [[ایمان به خدا]] و [[رسول]] وی، [[جهاد]] و عباداتی مانند [[نماز]] و [[روزه]]<ref>تفسیر القرآن الکریم، ج ۴، ص۳۷۴.</ref> انجام میشود. البته [[هدف]] از توسل به معنای مزبور معمولاً رسیدن به حاجاتی چون [[آمرزش گناهان]]، کسب [[کمالات معنوی]]، دستیابی به [[امور مادی]] مورد نیاز<ref> تفسیر موضوعی، ج ۸، ص۲۹.</ref> و [[نجات]] از [[شداید]] و گرفتاریهاست<ref>مناظرات فی العقائد والاحکام، ج ۲، ص۲۴، ۳۷ - ۳۸.</ref>.<ref>[[سید رضا اسحاقنیا تربتی|اسحاقنیا تربتی، سید رضا]]، [[توسل - اسحاقنیا تربتی (مقاله)|مقاله «توسل»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص ۱۷۳-۱۷۴؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۸۹. </ref> | |||
==[[ | == وسایط [[الهی]] == | ||
[[شیعه]] [[معتقد]] است بعضی از [[انسانها]] برحسب [[مقام]] و منزلتی که نزد [[خداوند]] دارند میتوانند [[واسطه فیض الهی]] شده و دیگران برای رسیدن به خواستههای مادی و معنویشان به آنها [[متوسل]] شوند. در نگاه [[شیعه]]، [[پیامبر اسلام]] {{صل}} و [[اهل بیت]] مطهرشان از مصادیق اصلی وسایط [[الهی]] هستند<ref>ر.ک: [[سید جمالالدین دینپرور|دینپرور، سیدجمالالدین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص ۲۲۲. </ref>. | |||
واسطههای دیگری که [[شیعه]] برای [[اجابت]] نیازهایش به آنها [[متوسل]] میشود عبارتاند از: [[توسل]] به اسماء و [[صفات خدا]]، [[توسل]] به [[قرآن کریم]]، [[توسل]] به [[اعمال صالح]]، [[توسل]] به [[علما]] و [[شهدا]] و [[مؤمنان]] و [[فرشتگان]]<ref>بحارالأنوار، ج۸، ص۵۸.</ref>. | |||
همچنین [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در سخنانی مصادیق [[توسل]] را این چنین معرفی میکند: «بیشک [[برترین]] وسیله ای که [[پرهیزکاران]] برای نزدیک شدن به [[خداوند]] باید به آن [[متوسل]] شوند عبارت است از: [[ایمان به خداوند]] و [[پیامبر]]؛ [[جهاد]] در [[راه]] [[خداوند]]؛ [[اقرار]] به [[یکتاپرستی]] [[خداوند]]؛ برپا داشتن [[نماز]] که آیینه [[دین]] و نمودار [[مکتب]] است؛ پرداخت [[زکات]] که [[واجب]] [[دینی]] است؛ [[روزه]] [[ماه مبارک رمضان]] که سپر از [[عذاب الهی]] است؛ [[حجّ]] [[خانه خدا]] و [[عمره]] که [[فقر]] را از بین میبرد و [[گناهان]] را میریزد؛ [[ارتباط]] [[خویشاوندان]] که [[مال]] را افزایش میدهد و سبب طولانی شدن عمر میشود؛ [[صدقه]] پنهانی که [[لغزشها]] را جبران میکند؛ [[صدقه]] آشکار که از مرگهای بد جلوگیری میکند و کارهای [[نیکو]] که [[انسان]] را از [[سقوط]] در [[بدبختیها]] نگه میدارد»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَی اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی: الْإِیمَانُ بِهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِهِ فَإِنَّهُ ذِرْوَةُ الْإِسْلَامِ وَ کَلِمَةُ الْإِخْلَاصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَةُ وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا الْمِلَّةُ وَ إِیتَاءُ الزَّکَاةِ فَإِنَّهَا فَرِیضَةٌ وَاجِبَةٌ وَ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ مِنَ الْعِقَابِ وَ حَجُّ الْبَیْتِ وَ اعْتِمَارُهُ فَإِنَّهُمَا یَنْفِیَانِ الْفَقْرَ وَ یَرْحَضَانِ الذَّنْبَ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ فَإِنَّهَا مَثْرَاةٌ فِی الْمَالِ وَ مَنْسَأَةٌ فِی الْأَجَلِ وَ صَدَقَةُ السِّرِّ فَإِنَّهَا تُکَفِّرُ الْخَطِیئَةَ وَ صَدَقَةُ الْعَلَانِیَةِ فَإِنَّهَا تَدْفَعُ مِیتَةَ السُّوءِ وَ صَنَائِعُ الْمَعْرُوفِ فَإِنَّهَا تَقِی مَصَارِعَ الْهَوَانِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۰۹ </ref>.<ref>ر.ک: [[سید جمالالدین دینپرور|دینپرور، سیدجمالالدین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص ۲۲۲.</ref> | |||
#براساس [[آیات قرآنی]] و نگاه [[اندیشمندان اسلامی]] [[روح آدمی]] مرکز شکلگیری [[کمالات]] در وجود انسانهاست، از همین رو با توجه به واقعیت [[حقیقی]] [[روح انسان]]، [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] از گرفته شدن [[روح]] و بازگشت [[انسان]] به سوی خودش سخن میگوید: {{متن قرآن|قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ}}<ref>«بگو: آن فرشته مرگ که بر شما گماردهاند جان شما را میستاند سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده میشوید» سوره سجده، آیه ۱۱.</ref>؛ تمامی این امور بر این مطلب دلالت دارد که [[مرگ]] برای واسطههای [[الهی]] نه تنها موجب [[نقص]] آنان نمیشود، بلکه [[رشد]] و [[تکامل]] آنان را نیز به همراه دارد، این امر سبب میشود توسل به واسطههای [[الهی]] به هیچ وجه با [[مرگ]] آنان در تضاد نباشد<ref>ر.ک: دانشنامه نهج | البته نظریه [[توسل]] مختص به [[شیعه]] نیست و میتوان مدعی شد تمام [[مذاهب اسلامی]] [[توسل]] را با شرایطی پذیرفتهاند اما در مصادیق آن [[اختلاف]] نظر دارند<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه]]، ص ۲۰۹. </ref>. | ||
== غرض از توسل == | |||
[[شیعه]] در [[توسل به اهل بیت]] {{عم}} منظوری جز "ابتغاء وسیله" و "اعتصمام بحبل [[الله]] و العروة الوثقی" ندارد که این امر صریحاً در [[قرآن کریم]] مورد [[ترغیب]] بلکه [[واجب]] شده است (امر شده)، [[شیعه]] نه کسی را جز [[خدا]] میپرستد و نه کسی را شریک [[خدا]] میداند بلکه [[اهل بیت]] را با [[اذن الهی]] اسباب و وسیله [[تقرب]] میداند پس همه به جز [[خداوند]] "ممکن الوجودند" و فقط اوست که [[واجب]] الوجود بالذات است<ref>[[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت]]، ص۱۰۹.</ref>. | |||
== [[شبهه]] [[شرک]] و [[توسل]] == | |||
برخی از [[فرقهها]] از جمله [[وهابیت]]، [[توسل]] به واسطههای [[الهی]]، از جمله [[ائمۀ اطهار]] {{ع}} را [[حرام]] دانسته و معتقدند چنین توسلی مصداق اصلی [[شرک]] به [[خداوند]] است، چراکه [[توسل]] از نگاه آنان به این معناست که واسطهها در [[جایگاه]] [[خداوند]] قرار گرفته و مستقلا میتوانند امور [[بندگان]] را اداره کنند<ref>توسل یا استمداد از ارواح مقدسه، ۸۳- ۸۴. </ref>. | |||
چنین [[فکر]] و بدعتی از سوی ابنتیمیه در [[قرن هشتم هجری]] پایهگذاری شد و سپس [[محمد بن عبدالوهاب]] آن را گسترش داد، این عده معتقدند هرگونه [[توسل]] و کمک گرفتن از غیر [[خداوند]] گناهی نابخشودنی است و مرتکبین این عمل باید از آن [[توبه]] کنند، در غیر این صورت خونشان [[حلال]] و مالشان [[مباح]] شمرده میشود<ref>سبحانی، آیین وهابیت؛ حسینی قزوینی، وهابیت از منظر عقل و شرع، بحث توسل.</ref>.<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۹۰. </ref> | |||
این [[شبهه]] با توجه به [[ادله عقلی]] و [[نقلی]] قابل [[پذیرش]] نیست. | |||
=== ادله عقلی === | |||
# [[خداوند]] [[نظام آفرینش]] را بر اساس قاعده علت و معلول و به عبارتی قاعدۀ اسباب و مسببات اداره میکند تا تمام [[نعمتها]] از مجرای طبیعی به موجودات برسند<ref>ر.ک: [[سید جمالالدین دینپرور|دینپرور، سیدجمالالدین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص ۲۲۰-۲۲۱. </ref>، چنانکه در [[قرآن]] به این موضوع چنین اشاره شده است: {{متن قرآن|أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاءَ صَبًّا ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا فَأَنْبَتْنَا فِيهَا حَبًّا وَعِنَبًا وَقَضْبًا}}<ref>«ما آب را به فراوانی فرو ریختهایم. سپس زمین را به درستی شکافتهایم، و در آن دانهای رویاندهایم، و انگور و سبزی» سوره عبس، آیه ۲۵ ـ ۲۸</ref>. همچنین در عرف [[مردم]] نیز اگر کسی [[تشنه]] باشد ولی برای رفع [[تشنگی]] به سراغ وسیلۀ رفع [[تشنگی]] یعنی آب نرود تشنگیاش برطرف نخواهد شد<ref>ر.ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|وظایف امت نسبت به قرآن و عترت]]، ص ۸۷.</ref>. بدین ترتیب میتوان مدعی شد تمام نعمتهای مادی و [[معنوی]] با توجه با قاعدۀ علت و معلول، باید توسط واسطهها انجام بگیرد و این امر به تصریح [[قرآن کریم]] [[امر تکوینی]] و جزء [[سنتهای الهی]] است. با این بیان میتوان به این [[شبهه]] ([[شرک]] در [[توسل]]) اینگونه پاسخ داد: حوایج و [[اداره امور]] [[بندگان]] از قاعده علت و معلول مستثنی نیست و باید برای رسیدن به حوایج مادی و [[معنوی]] متمسک و متصل به واسطههای [[الهی]] شد<ref>ر.ک: [[سید جمالالدین دینپرور|دینپرور، سیدجمالالدین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص ۲۲۱-۲۲۲. </ref>. | |||
# [[شبهه]] [[شرک]] نسبت به موضوع [[توسل]] زمانی قابل [[پذیرش]] است که [[معتقد]] شویم واسطههای [[الهی]] مستقلا میتوانند حوایج [[بندگان]] را برآورده کنند، در حالی که [[شیعه]] به هیچ عنوان چنین [[اعتقادی]] ندارد، بلکه [[معتقد]] است [[توسل]] به واسطههای [[الهی]] از جمله [[ائمه اطهار]] {{ع}} به معنای برآورده شدن حوایج توسط ایشان، به صورت استقلالی نیست؛ بلکه بدین معناست که عده ای به سبب [[مقام]] و منزلتشان میتوانند واسطۀ بین مخلوق و [[خالق]] برای برآورده شدن [[حاجات]] مادی و معنویشان باشند<ref>الغدیر ج ۵ ص ۱۴۴، و ج ۳ ص ۲۹۳ </ref>.<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۵۶ تا ۱۵۹. </ref> | |||
# در بعضی از مواقع [[توسل]] و [[استمداد]] به [[اولیای الهی]] به سبب [[راهنمایی]] برای [[هدایت]] شدن به هدف خلقت یعنی [[عبودیت]] است و چون واسطههای [[الهی]] از جمله [[اهل بیت]] {{ع}} به سبب [[نزدیکی به خداوند]] چنین مسیری را پیمودهاند میتوانند در مسیر [[عبودیت]] ما را [[یاری]] کنند. بنابراین به هیچ وجه توسلی که به معنای [[راهنمایی]] کردن [[اولیای الهی]] نسبت به [[بندگان]] [[خداوند]] است نمیتواند به معنی [[شرک]] باشد<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۹۰. </ref>. | |||
=== [[ادله نقلی]] === | |||
# در [[قرآن کریم]] موضوع [[توسل]] نه تنها امری مذموم و [[قبیح]] شمرده نشده، بلکه [[خداوند]] [[توسل]] به واسطههای [[الهی]] از جمله [[پیامبر]] را موجب [[بخشش گناهان]] دانسته است، چنانکه آیۀ {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا}}<ref>«و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو میآمدند و از خداوند آمرزش میخواستند و پیامبر برای آنان آمرزش میخواست خداوند را توبهپذیر بخشاینده مییافتند» سوره نساء، آیه ٦٤.</ref> بیانگر همین مطلب است<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۹۱. </ref>. | |||
# آیۀ دیگری که به صراحت [[توسل]] به واسطههای [[الهی]] را [[تأیید]] میکند آیۀ {{متن قرآن|وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به سوی او راه جویید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ٣٥.</ref> است. [[آیه]] به [[مؤمنین]] [[دستور]] میدهد برای نزدیک شدن به [[قرب الهی]] [[متوسل]] به وسیلۀ [[تقرّب]] شوند. | |||
# [[توسل]] [[برادران یوسف]] به [[حضرت یعقوب]] به منظور [[بخشش]] گناهشان از سوی [[خدا]]، نمونه دیگری از [[توسل]] پیدا کردن به واسطههای [[الهی]] است. [[قرآن کریم]] در داستان [[حضرت یوسف]] و برادرانش، از زبان [[برادران یوسف]] میفرماید: {{متن قرآن|يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا}}<ref>«گفتند: ای پدر! برای ما از گناهانمان آمرزش بخواه» سوره یوسف، آیه ۹۷.</ref>، [[حضرت یعقوب]] در پاسخ فرزندانش میگوید: {{متن قرآن|سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ}}<ref>«گفت: به زودی برایتان از پروردگارم آمرزش میخواهم» سوره یوسف، آیه ۹۸.</ref>.<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۹۱.</ref> | |||
# [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمودند: «[[خداوند]] میتوانست بدون حضور واسطه، [[فیض]] خویش را به [[بندگان]] برساند، اما ما ([[اهلبیت]]) را طریق [[معرفت]] و [[شناخت]] خودش قرار داد تا [[انسانها]] فقط از آن طریق برای [[معرفت]] و [[شناخت خداوند]] حرکت کنند. کسانی که این طریق را [[انتخاب]] کنند، به سمت چشمههای زلالی میروند که همیشه جاری است و هرگز خشک و نابود نمیشود»<ref>{{متن حدیث|جَاءَ ابْنُ الْکَوَّاءِ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ {{ع}}فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ- وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلًّا بِسِیماهُمْ فَقَالَ نَحْنُ عَلَی الْأَعْرَافِ نَعْرِفُ أَنْصَارَنَا بِسِیمَاهُمْ وَ نَحْنُ الْأَعْرَافُ الَّذِی لَا یُعْرَفُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا بِسَبِیلِ مَعْرِفَتِنَا وَ نَحْنُ الْأَعْرَافُ یُعَرِّفُنَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَی الصِّرَاطِ فَلَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَنَا وَ عَرَفْنَاهُ وَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْکَرَنَا وَ أَنْکَرْنَاهُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ الْعِبَادَ نَفْسَهُ وَ لَکِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَ صِرَاطَهُ وَ سَبِیلَهُ وَ الْوَجْهَ الَّذِی یُؤْتَی مِنْهُ فَمَنْ عَدَلَ عَنْ وَلَایَتِنَا أَوْ فَضَّلَ عَلَیْنَا غَیْرَنَا فَإِنَّهُمْ عَنِ الصِّراطِ لَناکِبُونَ فَلَا سَوَاءٌ مَنِ اعْتَصَمَ النَّاسُ بِهِ وَ لَا سَوَاءٌ حَیْثُ ذَهَبَ النَّاسُ إِلَی عُیُونٍ کَدِرَةٍ یُفْرَغُ بَعْضُهَا فِی بَعْضٍ وَ ذَهَبَ مَنْ ذَهَبَ إِلَیْنَا إِلَی عُیُونٍ صَافِیَةٍ تَجْرِی بِأَمْرِ رَبِّهَا لَا نَفَادَ لَهَا وَ لَا انْقِطَاعَ}}؛ کافی، ج۱، ص۱۸۴.</ref>.<ref>ر.ک: [[سید جمالالدین دینپرور|دینپرور، سیدجمالالدین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص ۲۲۳. </ref> | |||
# در [[منابع اهل سنت]] نیز نقلهای مختلفی مبنی بر [[آداب زیارت]]، حضور در کنار [[مرقد]] [[پیامبر]] و شفیع قرار دادن وی برای [[آمرزش گناهان]] وجود دارد که تمام این موارد دلالت بر [[توسل]] به آن [[حضرت]] میکند<ref>الغدیر، ج ۵ ص ۱۴۳.</ref>. | |||
# بر اساس [[روایات]]، پیشینۀ [[توسل به اهل بیت]] {{ع}} به آغاز [[خلقت حضرت آدم]] {{ع}} برمی گردد، چنانکه [[حضرت جبرئیل]] برای [[قبول توبه]] [[حضرت آدم]] به ایشان [[آموزش]] داد که [[متوسل]] به [[پنج تن آل عبا]] شوند. [[ابنعباس]] از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} سؤال کرد: کلماتی که [[آدم]] {{ع}} از پروردگارش دریافت کرد چه بود؟ [[حضرت]] فرمودند: «از [[خداوند]] به [[حقّ]] این [[پنج تن]] [[مقدس]]، تقاضا کرد [[توبه]] او را بپذیرد و [[خداوند]] [[توبه]] او را پذیرفت<ref>ر.ک: [[سید جمالالدین دینپرور|دینپرور، سیدجمالالدین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص ۲۲۳-۲۲۴.</ref>. | |||
# یکی از [[دعاها]] در جهت [[اثبات]] [[توسل]] به واسطههای [[الهی]] [[دعای توسّل]] است، در این [[دعا]] علاوه بر [[تأیید]] [[توسل]] به واسطۀ [[الهی]]، نقش واسطه را هم در آن مشخص شده است. چنانکه در این [[دعا]] [[چهارده معصوم]] را در پیشگاه [[خداوند]] وسیله ای برای نزدیکی و [[قرب به خداوند]] نشان میدهد: {{متن حدیث|وَ تَوَسَّلْنَا بِکَ إِلَی اللَّهِ}}؛ این مطلب به صراحت [[شبهه]] [[شرک]] به [[خداوند]] را از بین میبرد زیرا نقش [[اهل بیت]] به عنوان واسطه به هیچ وجه به معنای هم رتبه بودن با [[خداوند]] نیست، بلکه دلالت بر وسیله بودن آنها برای رسیدن به [[خداوند]] دارد<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۶۱. </ref>. | |||
=== پاسخ دیگر به شرک بودن توسل به اهل بیت === | |||
وهابیان ادعا میکنند: [[توسل]] الی [[الله]] تنها با [[اعمال صالحه]] مجاز است، ولی [[شیعیان]] برای حل مشکلات مادی و [[معنوی]] به اشخاص [[متوسل]] میشوند و این همان کاری است که مشرکان مکه بدان مبادرت کرده و [[خداوند]] در [[قرآن]] از آن [[نهی]] کرده است؛ از جمله خداوند از قول [[مشرکان]] [[جاهلیت]] که [[فرشتگان]] یا [[بتها]] را میپرستیدند نقل میکند که آنان میگفتند: {{متن قرآن|مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى}}<ref>«آگاه باش که دین ناب، از آن خداوند است و خداوند میان آنان که به جای او سرورانی گرفتهاند (و میگویند) ما اینان را جز برای آنکه ما را به خداوند، نیک نزدیک گردانند نمیپرستیم، در آنچه اختلاف میورزند داوری خواهد کرد؛ خداوند کسی را که دروغگوی بسیار ناسپاس است راهنمایی نمیکند» سوره زمر، آیه ۳.</ref>. همچنین قرآن میفرماید: {{متن قرآن|وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا}}<ref>«و اینکه سجدهگاهها از آن خداوند است پس با خداوند هیچ کس را (به پرستش) مخوانید» سوره جن، آیه ۱۸.</ref>. | |||
در [[آیه]] دیگر میفرماید: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا يَسْتَجِيبُونَ لَهُمْ بِشَيْءٍ}}<ref>«دعوت راستین، او راست و کسانی که جز او را (به پرستش) میخوانند (آنها) به آنان هیچ پاسخی نمیدهند مگر چونان کسی که دو کف خود را به سوی آب میگشاید تا (آب) به دهانش برسد در حالی که نمیرسد؛ فراخوان کافران جز در گمراهی نیست» سوره رعد، آیه ۱۴.</ref>. کاری که شیعیان کنار [[قبور]] امامانشان انجام میدهند، چیزی جز همین کار مشرکانه [[عصر جاهلی]] نیست. | |||
موضوع [[توسل]] از دامنهدارترین [[شبهات]] [[وهابیت]] است که خود به شبهات کوچکتری تقسیم شده و به هر [[شبهه]] بهصورت جداگانه پاسخ داده میشود. در این بخش با بیان چند نکته، تنها به اصل این شبهه پاسخ داده میشود: | |||
'''نکته نخست''': «توسل» در لغت به معنای «[[انتخاب]] وسیله» است. «وسیله» چیزی است که [[انسان]] با کمک آن به [[هدف]] دیگر یا به چیز دیگر میرسد و نزدیک میگردد. از حیث لغت تفاوتی نمیکند که آن وسیله، از نوع عمل و فعل باشد یا از نوع شخص و ذات. | |||
جوهری در [[صحاح]] در ماده «وسل» مینویسد: {{عربی|توسل إليه بوسيلة، أي تقرب إليه بعمل}}، با وسیلهای به کسی [[متوسل]] شد؛ یعنی با عملی به وی نزدیک گردید». همچنین مینویسد: {{عربی|الوسيلة ما يتقرب به إلى الغیر}}؛ وسیله چیزی است که انسان با آن به شخص دیگری نزدیک میشود»<ref>الصحاح، ج۵، ص۱۸۴۱، «وسل».</ref>. | |||
در [[لسان العرب (کتاب)|لسان العرب]] آمده است: {{عربی|توسل إليه بكذا تقرب إليه بحرمة آصرة تعطفه عليه}}؛ به وسیله چیزی به فلان متوسل شد؛ یعنی به خاطر [[احترام]] و [[منزلت]] کسی که نظر طرف را جلب میکند، به وی نزدیک شد»<ref>لسان العرب، ج۱۱، ص۷۲۴، «وسل».</ref>. از این عبارت استفاده میشود که «وسیله [[تقرب]]» معنای گستردهای دارد، هم میتواند وسیله تقرب، [[اعمال انسان]] باشد و هم میتواند اشخاص و ذوات [[انسانی]] باشد؛ بنابراین از حیث لغت واژه «توسل» منحصر به [[اعمال]] نیست بلکه اشخاص را نیز شامل میشود. | |||
'''نکته دوم''': واژه «وسیله» در [[قرآن]] در دو جا وارد شده است. نخست در [[مائده]] آنجا که میفرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به سوی او راه جویید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۳۵.</ref>. چنانکه ملاحظه میشود لحن [[آیه]]، مطلق است و هر نوع وسیله تقرب را شامل میگردد، خواه تقرب به وسیله [[اعمال شایسته]] باشد و خواه به وسیله ذوات مقدسه انسانی<ref>توضیح بیشتر در ادامه در نکته سوم خواهد آمد.</ref>. | |||
مورد دوم هم در [[سوره اسراء]] است، در این [[سوره]] [[خداوند]] ابتدا میفرماید: {{متن قرآن|قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلَا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَلَا تَحْوِيلًا}}<ref>«(به مشرکان) بگو: کسانی را که به جای او (خدا) میپندارید فرا بخوانید آنگاه (خواهید دید که) توان گرداندن بلا از شما و هیچ دگرگونی (دیگر) را ندارند» سوره اسراء، آیه ۵۶.</ref>. تعبیر به {{متن قرآن|الَّذِينَ}} در جمله {{متن قرآن|قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ}} بیانگر آن است که مقصود از آن معبودهایی است که صاحب [[عقل]] و شعورند؛ زیرا لفظ {{متن قرآن|الَّذِينَ}}، اسم موصولی است که برای صاحبان عقل استعمال میشود؛ بنابراین، منظور از جمله «آنانی که میپرستید»، [[بتها]] و امثال آنها نیست بلکه منظور معبودانی چون [[فرشتگان]] یا [[عیسی مسیح]]{{ع}} و امثال اینها است که دارای عقل و شعورند. از این [[آیه]] استفاده میشود که معبودانی چون فرشتگان یا عیسی مسیح{{ع}} نمیتوانند خودشان مشکل خود را به [[تنهایی]] حل کنند. | |||
سپس در آیه بعد میفرماید: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ}}<ref>«آن کسانی که (مشرکان به پرستش) میخوانند خود به سوی پروردگارشان دستاویز میجویند تا کدام یک (به خداوند) نزدیکتر گردند و به بخشایش او امید میبرند و از عذاب وی میهراسند؛ بیگمان عذاب پروردگارت پرهیختنی است» سوره اسراء، آیه ۵۷.</ref>. | |||
نکته شایان توجه در این آیه، این است که ممکن است معنی آیه چنین باشد: خداوند از فرشتگان و انسانهایی چون عیسی مسیح{{ع}}، [[مالکیت]] بر دفع ضُرّ را سلب کرده است نه [[توانایی]] بر دفع آن را؛ به عبارت دیگر تعبیر به {{متن قرآن|فَلَا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ}}<ref>«(به مشرکان) بگو: کسانی را که به جای او (خدا) میپندارید فرا بخوانید آنگاه (خواهید دید که) توان گرداندن بلا از شما و هیچ دگرگونی (دیگر) را ندارند» سوره اسراء، آیه ۵۶.</ref> میرساند که آنان به طور استقلالی، مالک و [[صاحب اختیار]] دفع [[ضرّ]] نیستند، هر چند ممکن است به [[اذن خدا]] [[قادر]] به انجام اینگونه امور باشند. | |||
شبیه این تعبیر در ارتباط با [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز آمده است، آنجا که میفرماید: {{متن قرآن|قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا}}<ref>«بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم» سوره اعراف، آیه ۱۸۸.</ref>، سپس به دنبال آن میافزاید: {{متن قرآن|إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ}}<ref>«جز آنچه خداوند بخواهد» سوره اعراف، آیه ۱۸۸.</ref>. در این [[آیه]] ملاحظه میشود آنچه [[پیامبر]]{{صل}} آن را از خود سلب کرد [[توانایی]] بر نفع و ضرر نیست، بلکه [[مالکیت]] بر نفع و ضرر است. قید {{متن قرآن|إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ}} نیز همین مطلب را [[تأیید]] میکند. | |||
با این بیان روشن میشود آنچه در آیه مورد بحث [[نفی]] شده، نفیِ مالکیت بر دفع ضُرّ است. کوتاه سخن آنکه از اینگونه تعابیر استفاده میشود [[اولیای الهی]] هرچند [[قادر]] به انجام کارهایی [[خارقالعاده]] هستند، ولی هیچ یک از آنان بهصورت استقلالی قادر به انجام کاری نیستند؛ بنابراین، آنچه در این [[آیات]] سلب میگردد «نفی [[استقلال]]» است نه نفیِ مطلق [[کارها]] حتی در چارچوب [[مشیت]] و خواست [[خدا]]. | |||
سخن دیگر آنکه در آیه ۵۷ [[سوره اسراء]] آمده است: [[فرشتگان]] و [[عیسی مسیح]]{{ع}}، خودشان هم به «وسیلهای» [[متوسل]] میشوند آن هم وسیلهای نزدیکتر به خدا. نکته جالب توجه، در این آیه آن است که از وسیله نزدیکتر با ضمیر جمع [[عاقل]]، یعنی به لفظ {{متن قرآن|أَيُّهُمْ أَقْرَبُ}} تعبیر شده است. از این تعبیر به روشنی استفاده میشود فرشتگان و عیسی مسیح{{ع}}، خود به اولیای والاتر و مقربتری، متوسل میشوند؛ به عبارت دیگر، اگر مراد از وسیله نزدیکتر، اَعمال بود، میبایست به {{عربی|أيّها أقرب}} تعبیر میشد، نه {{متن قرآن|أَيُّهُمْ أَقْرَبُ}}؛ بنابراین میتوان ادعا کرد که از تعبیر {{متن قرآن|أَيُّهُمْ}} به جای {{عربی|أيّها}}، استفاده میشود که مراد از [[توسل]] به وسیلهای [[اقرب]]، توسل به اشخاص و ذوات ذی [[عقل]] است یا لااقل این مورد را هم میگیرد. | |||
'''نکته سوم''': آنچه در آیه ۳۵ [[مائده]] درباره توسل آمده عبارت است از جمله: {{متن قرآن|ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به سوی او راه جویید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۳۵.</ref> برای رسیدن به او ([[خدا]]) به وسیلهای [[متوسل]] شوید. چنانچه ملاحظه میشود این عبارت به طور مطلق به تحصیل وسیله امر نموده است که به اطلاقش تمام اقسام [[توسل]] را شامل میشود. روشن است محدود کردن یا [[مقید]] کردن آن به موردی خاص، به دلیل خاص نیاز دارد و چون چنین دلیلی در [[اختیار]] نیست و هیچ قید و شرطی هم وارد نشده است، [[آیه]] با اطلاقش هر نوع تحصیل وسیله را دربرمیگیرد. با جستوجو در [[منابع دینی]] به دست میآید که اسباب [[تقرب به خدا]] بسیار گسترده و گوناگون است؛ از جمله مواردی که این آیه به اطلاقشان آنها را میگیرند عبارتاند از: | |||
۱. '''توسل به [[اعمال شایسته]]''': توسل به اعمال شایسته [[مورد اتفاق]] همه [[مسلمانان]] است؛ حتی [[وهابیان]] نیز این نوع از توسل را پذیرفتهاند؛ مثلاً کسی [[نماز]] بگزارد، [[روزه]] بگیرد و در [[راه خدا]] [[کارهای نیک]] و خیر انجام دهد و به وسیله انجام این [[عبادات]] و اعمال شایسته به [[خداوند]] [[تقرب]] جوید. | |||
[[جلال الدین سیوطی]] ذیل آیه {{متن قرآن|وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ}} از [[قتاده]] نقل میکند که گفته است: {{عربی|قوله تعالى {{متن قرآن|وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ}} قال: تقربوا إلى [[الله]] بطاعة و العمل بما يرضيه}}؛ مراد از قول خداوند که فرمود: با وسیلهای به خدا تقرب جویید، این است که با [[اطاعت خدا]] و عملی که مورد [[خشنودی]] او است، به خدا تقرب جویید»<ref>الدر المنثور، ج۲، ص۲۸۰.</ref>. | |||
[[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} [[ایمان به خدا]] و [[پیامبر]]{{صل}}، [[جهاد در راه خدا]]، [[اقامه نماز]] و پرداختن [[زکات]] و اعمالی از این دست را از بهترین اسباب تقرب به [[درگاه الهی]] دانسته است. آن حضرت میفرماید: {{متن حدیث|إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى الْإِيمَانُ بِهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِهِ فَإِنَّهُ ذِرْوَةُ الْإِسْلَامِ وَ كَلِمَةُ الْإِخْلَاصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَةُ وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا الْمِلَّةُ وَ إِيتَاءُ الزَّكَاةِ...}}؛ [[برترین]] چیزی که [[توسل]] جویندگان به وسیله آن به [[خدا]] [[تقرب]] میجویند عبارتاند از: [[ایمان به خدا]]، [[ایمان به رسول]] خدا، [[جهاد در راه خدا]] که باعث [[عزت اسلام]] است، کلمه [[توحید]] {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}} که [[فطری]] است و به پا داشتن [[نماز]] که [[آیین]] است و پرداختن [[زکات]]...<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۱۰.</ref>. | |||
نکته جالب توجه در این عبارت آن است که [[امیرمؤمنان]] موارد فوق را از بهترین چیزهایی میداند که متوسلان به آنها توسل میجویند نه آنکه توسل تنها منحصر به اینها باشد؛ به عبارت دیگر، تعبیر به {{متن حدیث|إِنَّ أَفْضَلَ مَا يَتَوَسَّلُ}} نشان میدهد غیر از این موارد چیزهای دیگری نیز وجود دارد که میتوان برای [[تقرب به خدا]]، به آنها توسل جست. | |||
البته مراد از {{متن قرآن|وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ}} نمیتواند تنها به معنی [[اعمال صالحه]] باشد؛ زیرا پیش از آن، جمله {{متن قرآن|اتَّقُوا اللَّهَ}} آمده که به معنای انجام اعمال صالحه است؛ بنابراین، جمله {{متن قرآن|وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ}} باید حاوی مطلب جدیدی باشد. گذشته از آنکه در ادامه [[آیه]] میخوانیم {{متن قرآن|وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ}} که این خود قرینهای است بر این که {{متن قرآن|وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ}} نمیتواند تنها به معنای اعمال صالحه باشد؛ زیرا یکی از اعمال صالحه، همین [[جهاد]] در راه خداست؛ بنابراین برای آنکه از تکرار و لغویت در [[کلام]] [[پرهیز]] شود، لازم است {{متن قرآن|وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ}} توسل به ذات شخص [[انسانی]] را نیز شامل شود. | |||
۲. '''توسل به دعای دیگران''': یکی دیگر از انواع توسل، آن است که [[انسان]] از دیگران بخواهد در [[حق]] وی [[دعا]] کنند و از [[گناهان]] وی نزد [[پروردگار]] [[طلب مغفرت]] نمایند. [[قرآن کریم]] از زبان [[برادران یوسف]] نقل میکند که آنان از پدرشان [[یعقوب]] نبیه{{ع}} تقاضا کردند تا برایشان نزد [[خداوند]] طلب مغفرت نماید: [[قرآن]] میفرماید: {{متن قرآن|قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ * قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ}}<ref>«گفتند: ای پدر! برای ما از گناهانمان آمرزش بخواه که ما بیگمان گنهکار بودهایم * گفت: به زودی برایتان از پروردگارم آمرزش میخواهم که اوست که آمرزنده بخشاینده است» سوره یوسف، آیه ۹۷-۹۸.</ref>. | |||
از این [[آیه]] بهخوبی استفاده میشود که [[فرزندان]] [[یعقوب]]{{ع}} برای [[توبه]] و [[انابه]] به درگاه [[خدا]]، به پدرشان [[متوسل]] شده و از وی تقاضای [[دعا]] کردهاند. [[یعقوب پیامبر]]{{ع}} هم، نه تنها به تقاضای آنان اعتراضی نکرد بلکه تقاضای آنها را پذیرفت و به آنان [[وعده]] [[استغفار]] داد. | |||
بنابراین، [[توسل]] به این معنی نیز نمیتواند مشکلی داشته باشد. با آنکه راه توبه برای هرکس جداگانه باز است و [[انسان]] [[خطاکار]] میتواند خود به درگاه خدا رفته، از آستان قدسیاش تقاضای [[عفو]] و [[بخشش]] کند؛ ولی راه دیگری نیز وجود دارد و آن اینکه دست به دامن [[اولیای الهی]] بزند تا آنان واسطه شوند و از خدا برایش تقاضای بخشش کنند؛ کاری که یعقوب{{ع}} برای فرزندانش انجام داد. | |||
در [[قرآن]]، به وساطت اولیای الهی برای بخشش [[گناهکاران]] در ارتباط با [[امت اسلامی]] نیز تصریح شده است. قرآن میفرماید: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا}}<ref>«و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو میآمدند و از خداوند آمرزش میخواستند و پیامبر برای آنان آمرزش میخواست خداوند را توبهپذیر بخشاینده مییافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.</ref>. | |||
چنانچه ملاحظه میشود در این آیه، هر دو راه برای تقاضای بخشش از خدا آمده است: هم اینکه شخص [[گناهکار]] خودش استغفار کند (توسل به [[عمل صالح]]) و هم اینکه با آمدن نزد [[پیامبر]]{{صل}} و متوسل شدن به دامن پرمهر آن حضرت، مشمول [[استغفار پیامبر]]{{صل}} قرار گیرد (توسل به [[دعای پیامبر]]). | |||
شاید به همین دلیل، آیه را با تعبیر به {{متن قرآن|لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا}}<ref>«و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو میآمدند و از خداوند آمرزش میخواستند و پیامبر برای آنان آمرزش میخواست خداوند را توبهپذیر بخشاینده مییافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.</ref> ختم کرده است؛ تعبیری که در هیچ جای [[قرآن]] نیامده است، گویا ضمیمه شدن [[استغفار]] شخص [[گناهکار]]، با [[طلب]] [[بخشش]] توسط [[پیامبر]]{{صل}}، موجب میشود حتماً نتیجه [[قطعی]] آن را دریابد؛ از این رو با تعبیر به {{متن قرآن|لَوَجَدُوا}} حتماً خواهند یافت» مطلب را به پایان رسانده و این نشان میدهد [[منزلت]] و [[کرامت]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} چنان نزد [[خدا]] بلند و والا است که با وساطت آن حضرت، [[دعا]] به [[اجابت]] قطعی میرسد. | |||
۳. '''[[توسل]] به ذات [[اولیای الهی]]''': آنچه بیشتر مورد [[انکار]] [[وهابیان]] قرار گرفته، همین قسم سوم است؛ یعنی توسل به [[شخصیت]] ارزنده و منزلت بلند اولیای الهی نزد [[پروردگار]]؛ مثلاً بگوید: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ}}؛ خدایا! من [[متوسل]] میشوم به تو به وسیله پیامبرت» یا بگوید: {{متن حدیث|إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ}}؛ من به وسیله پیامبرت به تو [[تقرب]] میجویم». | |||
وهابیان به شدت این نوع از توسل را انکار مینمایند و به همین دلیل، دیگر [[مسلمانان]] را به [[شرک]] و [[کفر]] متهم میکنند، درحالیکه اطلاق آیاتی چون {{متن قرآن|وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ}} این مورد را همانند دو مورد قبل زیر شامل میشود هیچ قید و حصری در [[آیه]] نیامده است. جالب توجه آنکه [[خداوند]] در قرآن برای دفع [[عذاب]] از [[مشرکان]]، دو چیز را به عنوان وسیله معرفی میکند؛ یکی ذات پیامبر{{صل}} و دیگری [[عمل صالح]]، یعنی استغفار. | |||
قرآن در این باره میفرماید: {{متن قرآن|مَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ}}<ref>«و خداوند بر آن نیست تا تو در میان آنان هستی آنان را عذاب کند و تا آمرزش میخواهند خداوند بر آن نیست که عذاب کننده آنها باشد» سوره انفال، آیه ۳۳.</ref>. این آیه نشان میدهد برای دفع [[عذاب]] همانگونه که [[استغفار]] به عنوان یک [[عمل صالح]] مؤثر است، ذات [[پیامبر]]{{صل}} نیز در دفع آن تأثیرگذار است. | |||
افزون بر اینکه ملاک [[توسل]] به [[اعمال صالح]]، بهصورت غلیظتر و پررنگتر، در توسل به ذات [[انبیا]] و [[اولیا]] وجود دارد؛ زیرا ملاک توسل به اعمال صالح عبارت از این است که آن [[اعمال]]، [[محبوب]] خداست و چون محبوب خداست توسل به آن صحیح است. اگر دقت شود، همین ملاک در توسل به ذات اولیا بهصورت قویتر و عالیتر وجود دارد. روشن است هیچکس و هیچ عملی نزد [[خدا]] محبوبتر از شخص پیامبر{{صل}} نیست. او [[حبیب]] خداست که در [[قرب]] به حضرت [[باریتعالی]] به نهایت قرب رسیده است. | |||
اگر توسل به عمل صالح به دلیل [[محبوبیت]] آن نزد [[خداوند]]، صحیح است، پس چرا توسل به ذات پیامبر{{صل}} - که محبوبتر از او نزد خدا وجود ندارد - صحیح نباشد؟! | |||
افزون بر آنکه توسل به ذات پیامبر{{صل}} و [[معصومان]] در واقع همان توسل به اعمال صالح است؛ زیرا هرکس به پیامبر{{صل}} [[متوسل]] میشود به دو دلیل است: | |||
#[[اعتقاد]] به اینکه پیامبر{{صل}} به دلیل اعمالش، [[محبوب خدا]] شده است؛ | |||
#چون پیامبر{{صل}} محبوب خداست به او متوسل میشود و این توسل از باب {{متن حدیث|حُبٌّ فِي اللَّهِ}} است که یکی از بهترین [[اعمال صالحه]] است. | |||
پس «توسل به ذات»، در واقع به «توسل به عمل» بازمیگردد. گذشته از اینها، در [[آیه]] ۵۷ [[سوره اسراء]] آمده است: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ}}<ref>«آن کسانی که (مشرکان به پرستش) میخوانند خود به سوی پروردگارشان دستاویز میجویند تا کدام یک (به خداوند) نزدیکتر گردند و به بخشایش او امید میبرند و از عذاب وی میهراسند؛ بیگمان عذاب پروردگارت پرهیختنی است» سوره اسراء، آیه ۵۷.</ref>. | |||
چنانکه اشاره شد، اگر در اینجا مراد از وسیله نزدیکتر، تنها اعمال صالحه یا توسل به دعای [[صالحان]] بود، لازم بود با لفظ {{عربی|أيّها أقرب}} تعبیر میشد، درحالیکه در این جا به {{متن قرآن|أَيُّهُمْ أَقْرَبُ}} تعبیر شده که با [[توسل]] به ذات و شخص سازگار است؛ زیرا ضمیر «هم»، برای جمع [[عاقل]] استعمال میشود؛ بنابراین از این [[آیه]] استفاده میشود که توسل به ذات، امری [[پسندیده]] و مقبول است. | |||
'''نکته چهارم''': از [[آیات قرآن]] استفاده میشود که [[مرز]] اصلی [[شرک]] و [[توحید]] تنها در مستقل و غیرمستقل دانستن اسباب و وسائط نهفته است. توضیح آنکه در [[جهانبینی الهی]]، هیچ سببی، اعم از اسباب طبیعی یا ماورای طبیعی، در عرض [[خدای متعال]] نیست و تمام اسباب سببیّت خویش را از [[خدا]] کسب میکنند و همه تأثیرها و تأثرها به او ختم میشود. حال اگر کسی با نگاه استقلالی به این اسباب (واسطهها) [[تمسک]] جوید، بیتردید دچار شرک میگردد؛ ولی اگر با نگاه غیراستقلالی (واسطهای) به آنها بنگرد، عین توحید است. | |||
تفاوت [[جهانبینی مادی]] و [[الهی]] در همین نکته نهفته است. شخص [[خداپرست]] هیچ استقلالی برای هیچ سببی - چه مادی و چه ماوراء مادی - قائل نیست؛ ولی شخص مادی، برای علل مادی اصالت و [[استقلال]] قائل است و به همین دلیل دچار شرک میشود. روشن است که هیچ [[مسلمانی]] با توسل به [[پیامبر]]{{صل}} یا [[اولیای الهی]]، آنان را مستقل در تأثیر نمیداند بلکه چون آنان را بهترین [[بنده خدا]] میداند، آنها را واسطه نزد خدا قرار داده، خواستهاش را در اصل از خدا میخواهد و هیچ استقلالی برای واسطه قائل نیست. این معنی در هر سه نوع از توسل - که یادآوری شد - جریان دارد. | |||
[[اشتباه]] بزرگ وهابیان این است که [[گمان]] میکنند مفهوم توسل به پیامبر{{صل}} یا [[امامان معصوم]]{{عم}} نزد [[مسلمانان]] این است که آنها را مستقلاً دارای تأثیر میدانند؛ درحالیکه چنین معنایی در مخیله هیچ مسلمانی خطور نمیکند. هر مسلمانی در [[توسل به اولیای خدا]]، آنان را از [[مقام]] وساطت فراتر فرض نمیکند. | |||
همین اشتباه [[وهابیان]] موجب شده است پیوسته در مقام [[انکار]] توسل به آیاتی تمسک کنند که درباره [[مشرکان]] است. مشرکان که [[بتها]] را [[معبود]] خود میدانستند، آنان را مستقل در تأثیر میدانستند، درحالیکه وقتی یک [[مسلمان]] به [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} [[متوسل]] میشود، هرگز او را [[معبود]] خود ندانسته، مستقل در تأثیر نمیشناسد. | |||
بنابراین [[تمسک]] به آیاتی چون {{متن قرآن|مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى}}<ref>«ما اینان را جز برای آنکه ما را به خداوند، نیک نزدیک گردانند نمیپرستیم» سوره زمر، آیه ۳.</ref>، که درباره [[مشرکان]] است، هیچ ربطی به [[توسل]] - که [[مسلمانان]] بدان معتقدند - ندارد. مشرکان تنها متوسل به [[بتها]] نبودند بلکه آنان را میپرستیدند و برای آنان [[استقلال]] در تأثیرگذاری قائل بودهاند. | |||
'''نکته پنجم''': از عمومات و اطلاقات [[قرآن]] در باب توسل که بگذریم، [[روایات]] بسیاری در منابع [[فریقین]] آمده است که نشان میدهد این [[آیات]] در عموم خود باقیاند و هیچ نوع از انواع توسل از عموم این آیات یا اطلاق آنها خارج نشده است. در این جا به دو نمونه از روایات اشاره میشود: | |||
۱. [[احمد بن حنبل]] - [[امام]] [[حنابله]] - در [[مسند]] و [[ابن ماجه]] در [[سنن]]، از [[عثمان بن حنیف]] نقل میکند: {{عربی|إن رجلا ضرير البصر أتى النبي فقال: ادع الله أن يعافينی! قال: إن شئت دعوت لك وإن شئت أخرت ذاك، فهو خير. فقال: ادعه، فأمره أن يتوضأ فيحسن وضوءه فصلى ركعتين و يدعو بهذا الدعاء: اللهم إني أسألك و أتوجه إليك بنبيك محمد نبي الرحمة يا محمد إني توجهت بك إلى ربي في حاجتي هذه فتقضي لي اللهم شفعه في}}؛ مردی [[نابینا]] حضور [[پیامبر]]{{صل}} شرفیاب شده، عرض کرد: از [[خدا]] بخواه تا مرا [[عافیت]] بخشد، پیامبر{{صل}} فرمود: اگر میخواهی برایت [[دعا]] کنم و اگر مایل هستی آن را برای تو [[ذخیره]] سازم که این بهتر است. آن مرد گفت: دعایم نما. پیامبر{{صل}} به وی دستور داد [[وضو]] بگیرد و در وضویش دقت کند، آنگاه دو رکعت [[نماز]] بگزارد پس از آن این دعا را بخواند: پروردگارا! من از تو میخواهم و به وسیله محمد، پیامبر رحمتت به تو روی میآوریم، ای محمد! من برای حاجتم به وسیله تو به پروردگارم روی میآورم. خدایا! او را [[شفیع]] من گردان»<ref>مسند احمد، ج۴، ص۱۳۸؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۴۱، ح۱۳۸۵.</ref>. | |||
گفتنی است بسیاری از بزرگان [[اهل سنت]] این [[حدیث]] را [[حدیث صحیح]] شمردهاند. [[ترمذی]]<ref>سنن الترمذی، ج۵، ص۲۲۳.</ref> و [[ابن ماجه]]<ref>سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۴۱ و ۴۴۲.</ref> آن را صحیح دانستهاند. | |||
جالب آنکه [[ابن تیمیه]] درباره این حدیث نوشته است: {{عربی|و أما حديث الأعمى.... فالذي في الحديث متفق على جوازه}}؛ آنچه در این حدیث وارد شده بر جواز آن [[اتفاق نظر]] است»<ref>مجموعه الرسائل والمسائل، ج۱، ص۱۹.</ref>. | |||
وی در جایی دیگر مینویسد: {{عربی|و قد روى الترمذي حديثا صحيحا عن النبي أنه علم رجلا أن يدعو فيقول: «اللهم إني أسألك و أتوسل إليك بنبيك نبي الرحمة يا محمد يا رسول الله إني أتوسل بك إلى ربي في حاجتي لتقضي لي، اللهم فشفعه في؛ روى النسائي نحو هذا الدعاء}}؛ ترمذی حدیث صحیحی را از [[پیامبر]]{{صل}} [[روایت]] کرده است که آن حضرت به [[مرد]] [[نابینایی]] این [[دعا]] را [[تعلیم]] داد که بگوید: خدایا! من از تو میخواهم و به درگاه تو [[متوسل]] به پیامبرت، پیامبر [[رحمت]] میشوم: یا محمد! ای [[رسول خدا]]! من در پیشگاه [[خدا]] به تو متوسل میشوم تا حاجتم را برآورده کند، ای خدا! [[شفاعت]] او (پیامبر) را درباره من بپذیر»<ref>مجموعه الرسائل والمسائل، ج۱، ص۱۲ و ۱۳.</ref>. محمد نسیب [[رفاعی]]- یکی از [[وهابیان]] معاصر - در کتاب التوصّل الی الحقیقة التوسل درباره این حدیث مینویسد: {{عربی|لا شك أن هذا الحديث صحيح و مشهور}}؛ تردیدی نیست که این حدیث، صحیح و مشهور است. | |||
سپس میافزاید: «در این روایت ثابت شده است که با دعای رسول خدا{{صل}} [[بینایی]] آن مرد [[نابینا]]، به وی برگشت»<ref>التوصل الی حقیقه التوسل، ج۱، ص۱۶۶.</ref>. نکته قابل توجه آنکه براساس این حدیث، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به شخص نابینا میآموزد که با گفتن تعابیری چون {{عربی|أسألك بنبيّك}}، {{عربی|أتوجه إليك بنبيّك}} و تعبیر به {{عربی|محمد نبي الرحمة}} به ذات پیامبر{{صل}} و اوصاف حمیدهاش [[توسل]] جوید. دقیقاً این نوع از توسل همان نوع سومی است که [[وهابیان]] آن را [[شرک]] میدانند. شگفتآور است آنان در حالی آن را شرک میدانند که خودشان بر صحّت [[حدیث]] ضریر [[اذعان]] دارند!! | |||
جالب آنکه [[عثمان بن حنیف]] ـ [[راوی حدیث]] فوق ـ این نوع از توسل را به مثابه یک نسخه راهگشا به دیگران [[آموزش]] میداد. [[طبرانی]] ـ از [[دانشمندان]] بزرگ [[اهل سنت]] ـ نقل میکند: در [[زمان]] [[حکومت]] [[عثمان]]، مردی چند بار برای انجام کاری نزد عثمان رفت؛ ولی گره کارش باز نشد. روزی عثمان بن حنیف را دید و ماجرا را برایش نقل کرد، عثمان بن حنیف به وی دستور داد [[وضو]] بگیرد و دو رکعت [[نماز]] بخواند و بعد از نماز این [[دعا]] را بخواند: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ وَ أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ{{صل}} يَا مُحَمَّدُ إِنِّي أَتَوَجَّهُ بِكَ إِلَى رَبِّكَ لِتَقْضِيَ حَاجَتِي}}؛ پروردگارا! من از تو مسألت میکنم و به وسیله [[پیامبر]] [[رحمت]] محمد به سوی تو روی میآوریم، ای پیامبر رحمت، یا محمد! من به وسیله تو به [[خدا]] روی میآورم تا حاجتم را برآورده کنی. | |||
پس آن مرد این دستور را انجام داد و نزد [[خلیفه]] رفت و حاجتش برآورده شد. آنگاه با عثمان بن حنیف [[ملاقات]] کرد و سند دعا را خواست، عثمان بن حنیف داستان مرد ضریر ([[نابینا]]) را برای وی بازگو کرد<ref>ر.ک: مسند احمد، د، ج۴، ص۱۳۸؛ المعجم الکبیر، ج۹، ص۳۰ و ۳۱، ح۸۳۱۱؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۵۱۹.</ref>. | |||
۲. [[محمد بن اسماعیل بخاری]] در صحیح خود [[روایت]] میکند که [[عمر بن خطاب]] در وقت [[خشکسالی]] به [[عباس بن عبدالمطلب]]، [[عموی پیامبر]] [[متوسل]] میشد و میگفت: {{عربی|اللهم إنا كنا نتوسل إليك بنبينا فتسقينا و إنا نتوسل إليك بعم نبينا فاسقنا فيسقون}}؛ خدایا! ما در [[زمان حیات پیامبر]]{{صل}} برای [[تقرب]] به تو، به پیامبرت متوسل میشدیم و تو [[باران]] رحمت خود را بر ما نازل میفرمودی، اینک برای تقرب به تو به عموی پیامبرت [[متوسل]] میشویم، پس ما را [[سیراب]] کن و سیراب میشدند»<ref>صحیح البخاری، ج۲، ص۱۶.</ref>. | |||
چنانکه ملاحظه میشود این نوع از [[توسل]]، از قسم سوم، یعنی توسل به ذات شخص است که [[وهابیان]] آن را [[انکار]] میکنند. روشن است توسل به [[عموی پیامبر]] هم به دلیل پیوند عباس به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} صورت میپذیرفته است که از نوع توسل به ذات محسوب میشود. اگر توسل به غیر [[خدا]] [[شرک]] بود، پس چرا [[عمر]] به غیرخدا متوسل میشد؟ | |||
توسل به [[اولیای الهی]] نه تنها منع [[عقلی]] و [[شرعی]] ندارد، بلکه [[قرآن]] و [[سنت]] بر [[صحت]] و جواز آن تصریح کردهاند. دلایلی که وهابیان بر شرک بودن آن اقامه کردهاند؛ هیچ دلالتی بر ادعای آنان ندارد<ref>[[مهدی رستمنژاد|رستمنژاد، مهدی]]، [[پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه (کتاب)|پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه]]، ص ۱۱۹-۱۳۳</ref>. | |||
== [[شبهه]] [[توسل]] به اولیای [[خداوند]] بعد از [[مرگ]] == | |||
برخی معتقدند توسل به واسطههای [[الهی]] بعد از [[حیات]] دنیویشان، امری محال و ناممکن است. در پاسخ به این [[شبهه]] پاسخهایی داده شده است مانند: | |||
# [[انسانها]] به طور کلی با [[مرگ]]، زندگیشان خاتمه پیدا نمیکند، بلکه در [[فرهنگ اسلامی]] [[مرگ]] پلی برای حضور [[انسانها]] در سرای دیگر است. چنانکه [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به [[حیات]] پس از [[مرگ]] اینچنین اشاره میکند: «میان شما تا [[بهشت]] یا [[دوزخ]] (فاصله اندکی است) که به غیر از گذر از [[مرگ]]، به آن مقصود نخواهید رسید»<ref>{{متن حدیث|وَ مَا بَیْنَ أَحَدِکُمْ وَ بَیْنَ الْجَنَّةِ أَوِ النَّارِ إِلَّا الْمَوْتُ أَنْ یَنْزِلَ بِهِ وَ إِنَّ غَایَةً تَنْقُصُهَا اللَّحْظَةُ وَ تَهْدِمُهَا السَّاعَةُ لَجَدِیرَةٌ بِقِصَرِ الْمُدَّةِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۶۴.</ref> | |||
# [[شیعه]] [[معتقد]] است واسطههای [[الهی]] از جمله [[ائمه]] {{ع}} پس از مرگشان نیز مانند زمان حضورشان دارای اثر و در واقع همچنان زندهاند، چنانکه [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در روزهای واپسین [[حیات]] خود، [[پیامبر]] {{صل}} را در [[خواب]] دیده و از [[امّت]] [[پیامبر]] [[شکایت]] میکند. [[پیامبر]] {{صل}} نیز به او [[وعده]] [[دیدار]] میدهد<ref>{{متن حدیث|مَلَکَتْنِی عَیْنِی وَ أَنَا جَالِسٌ فَسَنَحَ لِی رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}، فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَاذَا لَقِیتُ مِنْ أُمَّتِکَ مِنَ الْأَوَدِ وَ اللَّدَدِ! فَقَالَ ادْعُ عَلَیْهِمْ. فَقُلْتُ أَبْدَلَنِی اللَّهُ بِهِمْ خَیْراً مِنْهُمْ وَ أَبْدَلَهُمْ بِی شَرّاً لَهُمْ مِنِّی}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۷۰.</ref>. در واقع [[وعده]] [[پیامبر]] مبنی بر [[دیدار امام]] با ایشان دلالت بر اثر بخشی واسطههای [[الهی]] در غیر از زمان حیاتشان میکند. | |||
# براساس [[آیات قرآنی]] و نگاه [[اندیشمندان اسلامی]] [[روح آدمی]] مرکز شکلگیری [[کمالات]] در وجود انسانهاست، از همین رو با توجه به واقعیت [[حقیقی]] [[روح انسان]]، [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] از گرفته شدن [[روح]] و بازگشت [[انسان]] به سوی خودش سخن میگوید: {{متن قرآن|قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ}}<ref>«بگو: آن فرشته مرگ که بر شما گماردهاند جان شما را میستاند سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده میشوید» سوره سجده، آیه ۱۱.</ref>؛ تمامی این امور بر این مطلب دلالت دارد که [[مرگ]] برای واسطههای [[الهی]] نه تنها موجب [[نقص]] آنان نمیشود، بلکه [[رشد]] و [[تکامل]] آنان را نیز به همراه دارد، این امر سبب میشود توسل به واسطههای [[الهی]] به هیچ وجه با [[مرگ]] آنان در تضاد نباشد<ref>ر.ک: [[سید جمالالدین دینپرور|دینپرور، سیدجمالالدین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص۲۲۴ ـ ۲۲۵.</ref>. | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:000060.jpg|22px]] [[سید رضا اسحاقنیا تربتی|اسحاقنیا تربتی، سید رضا]]، [[توسل - اسحاقنیا تربتی (مقاله)|مقاله «توسل»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۹''']] | |||
# [[پرونده:IM010259.jpg|22px]] [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[وظایف امت نسبت به قرآن و عترت (کتاب)|'''وظایف امت نسبت به قرآن و عترت''']] | |||
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']] | # [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']] | ||
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|'''فرهنگنامه دینی''']] | # [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|'''فرهنگنامه دینی''']] | ||
خط ۴۶: | خط ۱۵۷: | ||
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، '''فرهنگ شیعه''']] | # [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، '''فرهنگ شیعه''']] | ||
# [[پرونده:10119661.jpg|22px]] [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات علم کلام''']] | # [[پرونده:10119661.jpg|22px]] [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات علم کلام''']] | ||
# [[پرونده:1379781.jpg|22px]] [[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|'''حقوق اهل بیت''']] | |||
# [[پرونده:IM010573.jpg|22px]] [[مهدی رستمنژاد|رستمنژاد، مهدی]]، [[پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه (کتاب)|'''پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۳۵
توسل به معنای رغبت در نزدیک شدن به کسی یا چیزی عبارت است از رغبت داشتن و طلب نزدیکی به خداوند که با واسطه قرار دادن برخی از مسائل انجام میشود. این واژه و عمل در آیات و روایات مورد اشاره و تاکید واقع شده است. شیعه معتقد است بعضی از انسانها برحسب مقام و منزلتی که نزد خداوند دارند میتوانند واسطۀ فیض الهی شوند و دیگران برای رسیدن به خواستههای مادی و معنویشان به آنها متوسل شوند مانند اهل بیت (ع). شبهاتی در این زمینه مطرح شده مخصوصا از سوی وهابیت که بدانها پاسخ داده شده است.
معناشناسی
توسل در لغت به معنای رغبت در نزدیک شدن به کسی یا چیزی است[۱] و در اصطلاح به معنای رغبت داشتن و طلب نزدیکی به خداست که با واسطه قرار دادن اسماء و صفات الهی، قرآن، مقام و ذات اولیای الهی و شفیع قرار دادن ایشان[۲]، ایمان به خدا و رسول وی، جهاد و عباداتی مانند نماز و روزه[۳] انجام میشود. البته هدف از توسل به معنای مزبور معمولاً رسیدن به حاجاتی چون آمرزش گناهان، کسب کمالات معنوی، دستیابی به امور مادی مورد نیاز[۴] و نجات از شداید و گرفتاریهاست[۵].[۶]
وسایط الهی
شیعه معتقد است بعضی از انسانها برحسب مقام و منزلتی که نزد خداوند دارند میتوانند واسطه فیض الهی شده و دیگران برای رسیدن به خواستههای مادی و معنویشان به آنها متوسل شوند. در نگاه شیعه، پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت مطهرشان از مصادیق اصلی وسایط الهی هستند[۷].
واسطههای دیگری که شیعه برای اجابت نیازهایش به آنها متوسل میشود عبارتاند از: توسل به اسماء و صفات خدا، توسل به قرآن کریم، توسل به اعمال صالح، توسل به علما و شهدا و مؤمنان و فرشتگان[۸].
همچنین امیرالمؤمنین (ع) در سخنانی مصادیق توسل را این چنین معرفی میکند: «بیشک برترین وسیله ای که پرهیزکاران برای نزدیک شدن به خداوند باید به آن متوسل شوند عبارت است از: ایمان به خداوند و پیامبر؛ جهاد در راه خداوند؛ اقرار به یکتاپرستی خداوند؛ برپا داشتن نماز که آیینه دین و نمودار مکتب است؛ پرداخت زکات که واجب دینی است؛ روزه ماه مبارک رمضان که سپر از عذاب الهی است؛ حجّ خانه خدا و عمره که فقر را از بین میبرد و گناهان را میریزد؛ ارتباط خویشاوندان که مال را افزایش میدهد و سبب طولانی شدن عمر میشود؛ صدقه پنهانی که لغزشها را جبران میکند؛ صدقه آشکار که از مرگهای بد جلوگیری میکند و کارهای نیکو که انسان را از سقوط در بدبختیها نگه میدارد»[۹].[۱۰]
البته نظریه توسل مختص به شیعه نیست و میتوان مدعی شد تمام مذاهب اسلامی توسل را با شرایطی پذیرفتهاند اما در مصادیق آن اختلاف نظر دارند[۱۱].
غرض از توسل
شیعه در توسل به اهل بیت (ع) منظوری جز "ابتغاء وسیله" و "اعتصمام بحبل الله و العروة الوثقی" ندارد که این امر صریحاً در قرآن کریم مورد ترغیب بلکه واجب شده است (امر شده)، شیعه نه کسی را جز خدا میپرستد و نه کسی را شریک خدا میداند بلکه اهل بیت را با اذن الهی اسباب و وسیله تقرب میداند پس همه به جز خداوند "ممکن الوجودند" و فقط اوست که واجب الوجود بالذات است[۱۲].
شبهه شرک و توسل
برخی از فرقهها از جمله وهابیت، توسل به واسطههای الهی، از جمله ائمۀ اطهار (ع) را حرام دانسته و معتقدند چنین توسلی مصداق اصلی شرک به خداوند است، چراکه توسل از نگاه آنان به این معناست که واسطهها در جایگاه خداوند قرار گرفته و مستقلا میتوانند امور بندگان را اداره کنند[۱۳].
چنین فکر و بدعتی از سوی ابنتیمیه در قرن هشتم هجری پایهگذاری شد و سپس محمد بن عبدالوهاب آن را گسترش داد، این عده معتقدند هرگونه توسل و کمک گرفتن از غیر خداوند گناهی نابخشودنی است و مرتکبین این عمل باید از آن توبه کنند، در غیر این صورت خونشان حلال و مالشان مباح شمرده میشود[۱۴].[۱۵]
این شبهه با توجه به ادله عقلی و نقلی قابل پذیرش نیست.
ادله عقلی
- خداوند نظام آفرینش را بر اساس قاعده علت و معلول و به عبارتی قاعدۀ اسباب و مسببات اداره میکند تا تمام نعمتها از مجرای طبیعی به موجودات برسند[۱۶]، چنانکه در قرآن به این موضوع چنین اشاره شده است: ﴿أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاءَ صَبًّا ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا فَأَنْبَتْنَا فِيهَا حَبًّا وَعِنَبًا وَقَضْبًا﴾[۱۷]. همچنین در عرف مردم نیز اگر کسی تشنه باشد ولی برای رفع تشنگی به سراغ وسیلۀ رفع تشنگی یعنی آب نرود تشنگیاش برطرف نخواهد شد[۱۸]. بدین ترتیب میتوان مدعی شد تمام نعمتهای مادی و معنوی با توجه با قاعدۀ علت و معلول، باید توسط واسطهها انجام بگیرد و این امر به تصریح قرآن کریم امر تکوینی و جزء سنتهای الهی است. با این بیان میتوان به این شبهه (شرک در توسل) اینگونه پاسخ داد: حوایج و اداره امور بندگان از قاعده علت و معلول مستثنی نیست و باید برای رسیدن به حوایج مادی و معنوی متمسک و متصل به واسطههای الهی شد[۱۹].
- شبهه شرک نسبت به موضوع توسل زمانی قابل پذیرش است که معتقد شویم واسطههای الهی مستقلا میتوانند حوایج بندگان را برآورده کنند، در حالی که شیعه به هیچ عنوان چنین اعتقادی ندارد، بلکه معتقد است توسل به واسطههای الهی از جمله ائمه اطهار (ع) به معنای برآورده شدن حوایج توسط ایشان، به صورت استقلالی نیست؛ بلکه بدین معناست که عده ای به سبب مقام و منزلتشان میتوانند واسطۀ بین مخلوق و خالق برای برآورده شدن حاجات مادی و معنویشان باشند[۲۰].[۲۱]
- در بعضی از مواقع توسل و استمداد به اولیای الهی به سبب راهنمایی برای هدایت شدن به هدف خلقت یعنی عبودیت است و چون واسطههای الهی از جمله اهل بیت (ع) به سبب نزدیکی به خداوند چنین مسیری را پیمودهاند میتوانند در مسیر عبودیت ما را یاری کنند. بنابراین به هیچ وجه توسلی که به معنای راهنمایی کردن اولیای الهی نسبت به بندگان خداوند است نمیتواند به معنی شرک باشد[۲۲].
ادله نقلی
- در قرآن کریم موضوع توسل نه تنها امری مذموم و قبیح شمرده نشده، بلکه خداوند توسل به واسطههای الهی از جمله پیامبر را موجب بخشش گناهان دانسته است، چنانکه آیۀ ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا﴾[۲۳] بیانگر همین مطلب است[۲۴].
- آیۀ دیگری که به صراحت توسل به واسطههای الهی را تأیید میکند آیۀ ﴿وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ﴾[۲۵] است. آیه به مؤمنین دستور میدهد برای نزدیک شدن به قرب الهی متوسل به وسیلۀ تقرّب شوند.
- توسل برادران یوسف به حضرت یعقوب به منظور بخشش گناهشان از سوی خدا، نمونه دیگری از توسل پیدا کردن به واسطههای الهی است. قرآن کریم در داستان حضرت یوسف و برادرانش، از زبان برادران یوسف میفرماید: ﴿يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا﴾[۲۶]، حضرت یعقوب در پاسخ فرزندانش میگوید: ﴿سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ﴾[۲۷].[۲۸]
- امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «خداوند میتوانست بدون حضور واسطه، فیض خویش را به بندگان برساند، اما ما (اهلبیت) را طریق معرفت و شناخت خودش قرار داد تا انسانها فقط از آن طریق برای معرفت و شناخت خداوند حرکت کنند. کسانی که این طریق را انتخاب کنند، به سمت چشمههای زلالی میروند که همیشه جاری است و هرگز خشک و نابود نمیشود»[۲۹].[۳۰]
- در منابع اهل سنت نیز نقلهای مختلفی مبنی بر آداب زیارت، حضور در کنار مرقد پیامبر و شفیع قرار دادن وی برای آمرزش گناهان وجود دارد که تمام این موارد دلالت بر توسل به آن حضرت میکند[۳۱].
- بر اساس روایات، پیشینۀ توسل به اهل بیت (ع) به آغاز خلقت حضرت آدم (ع) برمی گردد، چنانکه حضرت جبرئیل برای قبول توبه حضرت آدم به ایشان آموزش داد که متوسل به پنج تن آل عبا شوند. ابنعباس از پیامبر اکرم (ص) سؤال کرد: کلماتی که آدم (ع) از پروردگارش دریافت کرد چه بود؟ حضرت فرمودند: «از خداوند به حقّ این پنج تن مقدس، تقاضا کرد توبه او را بپذیرد و خداوند توبه او را پذیرفت[۳۲].
- یکی از دعاها در جهت اثبات توسل به واسطههای الهی دعای توسّل است، در این دعا علاوه بر تأیید توسل به واسطۀ الهی، نقش واسطه را هم در آن مشخص شده است. چنانکه در این دعا چهارده معصوم را در پیشگاه خداوند وسیله ای برای نزدیکی و قرب به خداوند نشان میدهد: «وَ تَوَسَّلْنَا بِکَ إِلَی اللَّهِ»؛ این مطلب به صراحت شبهه شرک به خداوند را از بین میبرد زیرا نقش اهل بیت به عنوان واسطه به هیچ وجه به معنای هم رتبه بودن با خداوند نیست، بلکه دلالت بر وسیله بودن آنها برای رسیدن به خداوند دارد[۳۳].
پاسخ دیگر به شرک بودن توسل به اهل بیت
وهابیان ادعا میکنند: توسل الی الله تنها با اعمال صالحه مجاز است، ولی شیعیان برای حل مشکلات مادی و معنوی به اشخاص متوسل میشوند و این همان کاری است که مشرکان مکه بدان مبادرت کرده و خداوند در قرآن از آن نهی کرده است؛ از جمله خداوند از قول مشرکان جاهلیت که فرشتگان یا بتها را میپرستیدند نقل میکند که آنان میگفتند: ﴿مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى﴾[۳۴]. همچنین قرآن میفرماید: ﴿وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا﴾[۳۵].
در آیه دیگر میفرماید: ﴿وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا يَسْتَجِيبُونَ لَهُمْ بِشَيْءٍ﴾[۳۶]. کاری که شیعیان کنار قبور امامانشان انجام میدهند، چیزی جز همین کار مشرکانه عصر جاهلی نیست.
موضوع توسل از دامنهدارترین شبهات وهابیت است که خود به شبهات کوچکتری تقسیم شده و به هر شبهه بهصورت جداگانه پاسخ داده میشود. در این بخش با بیان چند نکته، تنها به اصل این شبهه پاسخ داده میشود:
نکته نخست: «توسل» در لغت به معنای «انتخاب وسیله» است. «وسیله» چیزی است که انسان با کمک آن به هدف دیگر یا به چیز دیگر میرسد و نزدیک میگردد. از حیث لغت تفاوتی نمیکند که آن وسیله، از نوع عمل و فعل باشد یا از نوع شخص و ذات.
جوهری در صحاح در ماده «وسل» مینویسد: توسل إليه بوسيلة، أي تقرب إليه بعمل، با وسیلهای به کسی متوسل شد؛ یعنی با عملی به وی نزدیک گردید». همچنین مینویسد: الوسيلة ما يتقرب به إلى الغیر؛ وسیله چیزی است که انسان با آن به شخص دیگری نزدیک میشود»[۳۷].
در لسان العرب آمده است: توسل إليه بكذا تقرب إليه بحرمة آصرة تعطفه عليه؛ به وسیله چیزی به فلان متوسل شد؛ یعنی به خاطر احترام و منزلت کسی که نظر طرف را جلب میکند، به وی نزدیک شد»[۳۸]. از این عبارت استفاده میشود که «وسیله تقرب» معنای گستردهای دارد، هم میتواند وسیله تقرب، اعمال انسان باشد و هم میتواند اشخاص و ذوات انسانی باشد؛ بنابراین از حیث لغت واژه «توسل» منحصر به اعمال نیست بلکه اشخاص را نیز شامل میشود.
نکته دوم: واژه «وسیله» در قرآن در دو جا وارد شده است. نخست در مائده آنجا که میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ﴾[۳۹]. چنانکه ملاحظه میشود لحن آیه، مطلق است و هر نوع وسیله تقرب را شامل میگردد، خواه تقرب به وسیله اعمال شایسته باشد و خواه به وسیله ذوات مقدسه انسانی[۴۰].
مورد دوم هم در سوره اسراء است، در این سوره خداوند ابتدا میفرماید: ﴿قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلَا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَلَا تَحْوِيلًا﴾[۴۱]. تعبیر به ﴿الَّذِينَ﴾ در جمله ﴿قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ﴾ بیانگر آن است که مقصود از آن معبودهایی است که صاحب عقل و شعورند؛ زیرا لفظ ﴿الَّذِينَ﴾، اسم موصولی است که برای صاحبان عقل استعمال میشود؛ بنابراین، منظور از جمله «آنانی که میپرستید»، بتها و امثال آنها نیست بلکه منظور معبودانی چون فرشتگان یا عیسی مسیح(ع) و امثال اینها است که دارای عقل و شعورند. از این آیه استفاده میشود که معبودانی چون فرشتگان یا عیسی مسیح(ع) نمیتوانند خودشان مشکل خود را به تنهایی حل کنند.
سپس در آیه بعد میفرماید: ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ﴾[۴۲].
نکته شایان توجه در این آیه، این است که ممکن است معنی آیه چنین باشد: خداوند از فرشتگان و انسانهایی چون عیسی مسیح(ع)، مالکیت بر دفع ضُرّ را سلب کرده است نه توانایی بر دفع آن را؛ به عبارت دیگر تعبیر به ﴿فَلَا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ﴾[۴۳] میرساند که آنان به طور استقلالی، مالک و صاحب اختیار دفع ضرّ نیستند، هر چند ممکن است به اذن خدا قادر به انجام اینگونه امور باشند.
شبیه این تعبیر در ارتباط با پیامبر اکرم(ص) نیز آمده است، آنجا که میفرماید: ﴿قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا﴾[۴۴]، سپس به دنبال آن میافزاید: ﴿إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ﴾[۴۵]. در این آیه ملاحظه میشود آنچه پیامبر(ص) آن را از خود سلب کرد توانایی بر نفع و ضرر نیست، بلکه مالکیت بر نفع و ضرر است. قید ﴿إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ﴾ نیز همین مطلب را تأیید میکند.
با این بیان روشن میشود آنچه در آیه مورد بحث نفی شده، نفیِ مالکیت بر دفع ضُرّ است. کوتاه سخن آنکه از اینگونه تعابیر استفاده میشود اولیای الهی هرچند قادر به انجام کارهایی خارقالعاده هستند، ولی هیچ یک از آنان بهصورت استقلالی قادر به انجام کاری نیستند؛ بنابراین، آنچه در این آیات سلب میگردد «نفی استقلال» است نه نفیِ مطلق کارها حتی در چارچوب مشیت و خواست خدا.
سخن دیگر آنکه در آیه ۵۷ سوره اسراء آمده است: فرشتگان و عیسی مسیح(ع)، خودشان هم به «وسیلهای» متوسل میشوند آن هم وسیلهای نزدیکتر به خدا. نکته جالب توجه، در این آیه آن است که از وسیله نزدیکتر با ضمیر جمع عاقل، یعنی به لفظ ﴿أَيُّهُمْ أَقْرَبُ﴾ تعبیر شده است. از این تعبیر به روشنی استفاده میشود فرشتگان و عیسی مسیح(ع)، خود به اولیای والاتر و مقربتری، متوسل میشوند؛ به عبارت دیگر، اگر مراد از وسیله نزدیکتر، اَعمال بود، میبایست به أيّها أقرب تعبیر میشد، نه ﴿أَيُّهُمْ أَقْرَبُ﴾؛ بنابراین میتوان ادعا کرد که از تعبیر ﴿أَيُّهُمْ﴾ به جای أيّها، استفاده میشود که مراد از توسل به وسیلهای اقرب، توسل به اشخاص و ذوات ذی عقل است یا لااقل این مورد را هم میگیرد.
نکته سوم: آنچه در آیه ۳۵ مائده درباره توسل آمده عبارت است از جمله: ﴿ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ﴾[۴۶] برای رسیدن به او (خدا) به وسیلهای متوسل شوید. چنانچه ملاحظه میشود این عبارت به طور مطلق به تحصیل وسیله امر نموده است که به اطلاقش تمام اقسام توسل را شامل میشود. روشن است محدود کردن یا مقید کردن آن به موردی خاص، به دلیل خاص نیاز دارد و چون چنین دلیلی در اختیار نیست و هیچ قید و شرطی هم وارد نشده است، آیه با اطلاقش هر نوع تحصیل وسیله را دربرمیگیرد. با جستوجو در منابع دینی به دست میآید که اسباب تقرب به خدا بسیار گسترده و گوناگون است؛ از جمله مواردی که این آیه به اطلاقشان آنها را میگیرند عبارتاند از:
۱. توسل به اعمال شایسته: توسل به اعمال شایسته مورد اتفاق همه مسلمانان است؛ حتی وهابیان نیز این نوع از توسل را پذیرفتهاند؛ مثلاً کسی نماز بگزارد، روزه بگیرد و در راه خدا کارهای نیک و خیر انجام دهد و به وسیله انجام این عبادات و اعمال شایسته به خداوند تقرب جوید.
جلال الدین سیوطی ذیل آیه ﴿وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ﴾ از قتاده نقل میکند که گفته است: قوله تعالى ﴿وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ﴾ قال: تقربوا إلى الله بطاعة و العمل بما يرضيه؛ مراد از قول خداوند که فرمود: با وسیلهای به خدا تقرب جویید، این است که با اطاعت خدا و عملی که مورد خشنودی او است، به خدا تقرب جویید»[۴۷].
امیرمؤمنان علی(ع) ایمان به خدا و پیامبر(ص)، جهاد در راه خدا، اقامه نماز و پرداختن زکات و اعمالی از این دست را از بهترین اسباب تقرب به درگاه الهی دانسته است. آن حضرت میفرماید: «إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى الْإِيمَانُ بِهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِهِ فَإِنَّهُ ذِرْوَةُ الْإِسْلَامِ وَ كَلِمَةُ الْإِخْلَاصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَةُ وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا الْمِلَّةُ وَ إِيتَاءُ الزَّكَاةِ...»؛ برترین چیزی که توسل جویندگان به وسیله آن به خدا تقرب میجویند عبارتاند از: ایمان به خدا، ایمان به رسول خدا، جهاد در راه خدا که باعث عزت اسلام است، کلمه توحید ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾ که فطری است و به پا داشتن نماز که آیین است و پرداختن زکات...[۴۸].
نکته جالب توجه در این عبارت آن است که امیرمؤمنان موارد فوق را از بهترین چیزهایی میداند که متوسلان به آنها توسل میجویند نه آنکه توسل تنها منحصر به اینها باشد؛ به عبارت دیگر، تعبیر به «إِنَّ أَفْضَلَ مَا يَتَوَسَّلُ» نشان میدهد غیر از این موارد چیزهای دیگری نیز وجود دارد که میتوان برای تقرب به خدا، به آنها توسل جست. البته مراد از ﴿وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ﴾ نمیتواند تنها به معنی اعمال صالحه باشد؛ زیرا پیش از آن، جمله ﴿اتَّقُوا اللَّهَ﴾ آمده که به معنای انجام اعمال صالحه است؛ بنابراین، جمله ﴿وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ﴾ باید حاوی مطلب جدیدی باشد. گذشته از آنکه در ادامه آیه میخوانیم ﴿وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ﴾ که این خود قرینهای است بر این که ﴿وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ﴾ نمیتواند تنها به معنای اعمال صالحه باشد؛ زیرا یکی از اعمال صالحه، همین جهاد در راه خداست؛ بنابراین برای آنکه از تکرار و لغویت در کلام پرهیز شود، لازم است ﴿وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ﴾ توسل به ذات شخص انسانی را نیز شامل شود.
۲. توسل به دعای دیگران: یکی دیگر از انواع توسل، آن است که انسان از دیگران بخواهد در حق وی دعا کنند و از گناهان وی نزد پروردگار طلب مغفرت نمایند. قرآن کریم از زبان برادران یوسف نقل میکند که آنان از پدرشان یعقوب نبیه(ع) تقاضا کردند تا برایشان نزد خداوند طلب مغفرت نماید: قرآن میفرماید: ﴿قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ * قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ﴾[۴۹].
از این آیه بهخوبی استفاده میشود که فرزندان یعقوب(ع) برای توبه و انابه به درگاه خدا، به پدرشان متوسل شده و از وی تقاضای دعا کردهاند. یعقوب پیامبر(ع) هم، نه تنها به تقاضای آنان اعتراضی نکرد بلکه تقاضای آنها را پذیرفت و به آنان وعده استغفار داد.
بنابراین، توسل به این معنی نیز نمیتواند مشکلی داشته باشد. با آنکه راه توبه برای هرکس جداگانه باز است و انسان خطاکار میتواند خود به درگاه خدا رفته، از آستان قدسیاش تقاضای عفو و بخشش کند؛ ولی راه دیگری نیز وجود دارد و آن اینکه دست به دامن اولیای الهی بزند تا آنان واسطه شوند و از خدا برایش تقاضای بخشش کنند؛ کاری که یعقوب(ع) برای فرزندانش انجام داد.
در قرآن، به وساطت اولیای الهی برای بخشش گناهکاران در ارتباط با امت اسلامی نیز تصریح شده است. قرآن میفرماید: ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا﴾[۵۰].
چنانچه ملاحظه میشود در این آیه، هر دو راه برای تقاضای بخشش از خدا آمده است: هم اینکه شخص گناهکار خودش استغفار کند (توسل به عمل صالح) و هم اینکه با آمدن نزد پیامبر(ص) و متوسل شدن به دامن پرمهر آن حضرت، مشمول استغفار پیامبر(ص) قرار گیرد (توسل به دعای پیامبر).
شاید به همین دلیل، آیه را با تعبیر به ﴿لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا﴾[۵۱] ختم کرده است؛ تعبیری که در هیچ جای قرآن نیامده است، گویا ضمیمه شدن استغفار شخص گناهکار، با طلب بخشش توسط پیامبر(ص)، موجب میشود حتماً نتیجه قطعی آن را دریابد؛ از این رو با تعبیر به ﴿لَوَجَدُوا﴾ حتماً خواهند یافت» مطلب را به پایان رسانده و این نشان میدهد منزلت و کرامت پیامبر اکرم(ص) چنان نزد خدا بلند و والا است که با وساطت آن حضرت، دعا به اجابت قطعی میرسد.
۳. توسل به ذات اولیای الهی: آنچه بیشتر مورد انکار وهابیان قرار گرفته، همین قسم سوم است؛ یعنی توسل به شخصیت ارزنده و منزلت بلند اولیای الهی نزد پروردگار؛ مثلاً بگوید: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ»؛ خدایا! من متوسل میشوم به تو به وسیله پیامبرت» یا بگوید: «إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ»؛ من به وسیله پیامبرت به تو تقرب میجویم».
وهابیان به شدت این نوع از توسل را انکار مینمایند و به همین دلیل، دیگر مسلمانان را به شرک و کفر متهم میکنند، درحالیکه اطلاق آیاتی چون ﴿وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ﴾ این مورد را همانند دو مورد قبل زیر شامل میشود هیچ قید و حصری در آیه نیامده است. جالب توجه آنکه خداوند در قرآن برای دفع عذاب از مشرکان، دو چیز را به عنوان وسیله معرفی میکند؛ یکی ذات پیامبر(ص) و دیگری عمل صالح، یعنی استغفار.
قرآن در این باره میفرماید: ﴿مَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ﴾[۵۲]. این آیه نشان میدهد برای دفع عذاب همانگونه که استغفار به عنوان یک عمل صالح مؤثر است، ذات پیامبر(ص) نیز در دفع آن تأثیرگذار است. افزون بر اینکه ملاک توسل به اعمال صالح، بهصورت غلیظتر و پررنگتر، در توسل به ذات انبیا و اولیا وجود دارد؛ زیرا ملاک توسل به اعمال صالح عبارت از این است که آن اعمال، محبوب خداست و چون محبوب خداست توسل به آن صحیح است. اگر دقت شود، همین ملاک در توسل به ذات اولیا بهصورت قویتر و عالیتر وجود دارد. روشن است هیچکس و هیچ عملی نزد خدا محبوبتر از شخص پیامبر(ص) نیست. او حبیب خداست که در قرب به حضرت باریتعالی به نهایت قرب رسیده است.
اگر توسل به عمل صالح به دلیل محبوبیت آن نزد خداوند، صحیح است، پس چرا توسل به ذات پیامبر(ص) - که محبوبتر از او نزد خدا وجود ندارد - صحیح نباشد؟!
افزون بر آنکه توسل به ذات پیامبر(ص) و معصومان در واقع همان توسل به اعمال صالح است؛ زیرا هرکس به پیامبر(ص) متوسل میشود به دو دلیل است:
- اعتقاد به اینکه پیامبر(ص) به دلیل اعمالش، محبوب خدا شده است؛
- چون پیامبر(ص) محبوب خداست به او متوسل میشود و این توسل از باب «حُبٌّ فِي اللَّهِ» است که یکی از بهترین اعمال صالحه است.
پس «توسل به ذات»، در واقع به «توسل به عمل» بازمیگردد. گذشته از اینها، در آیه ۵۷ سوره اسراء آمده است: ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ﴾[۵۳].
چنانکه اشاره شد، اگر در اینجا مراد از وسیله نزدیکتر، تنها اعمال صالحه یا توسل به دعای صالحان بود، لازم بود با لفظ أيّها أقرب تعبیر میشد، درحالیکه در این جا به ﴿أَيُّهُمْ أَقْرَبُ﴾ تعبیر شده که با توسل به ذات و شخص سازگار است؛ زیرا ضمیر «هم»، برای جمع عاقل استعمال میشود؛ بنابراین از این آیه استفاده میشود که توسل به ذات، امری پسندیده و مقبول است.
نکته چهارم: از آیات قرآن استفاده میشود که مرز اصلی شرک و توحید تنها در مستقل و غیرمستقل دانستن اسباب و وسائط نهفته است. توضیح آنکه در جهانبینی الهی، هیچ سببی، اعم از اسباب طبیعی یا ماورای طبیعی، در عرض خدای متعال نیست و تمام اسباب سببیّت خویش را از خدا کسب میکنند و همه تأثیرها و تأثرها به او ختم میشود. حال اگر کسی با نگاه استقلالی به این اسباب (واسطهها) تمسک جوید، بیتردید دچار شرک میگردد؛ ولی اگر با نگاه غیراستقلالی (واسطهای) به آنها بنگرد، عین توحید است.
تفاوت جهانبینی مادی و الهی در همین نکته نهفته است. شخص خداپرست هیچ استقلالی برای هیچ سببی - چه مادی و چه ماوراء مادی - قائل نیست؛ ولی شخص مادی، برای علل مادی اصالت و استقلال قائل است و به همین دلیل دچار شرک میشود. روشن است که هیچ مسلمانی با توسل به پیامبر(ص) یا اولیای الهی، آنان را مستقل در تأثیر نمیداند بلکه چون آنان را بهترین بنده خدا میداند، آنها را واسطه نزد خدا قرار داده، خواستهاش را در اصل از خدا میخواهد و هیچ استقلالی برای واسطه قائل نیست. این معنی در هر سه نوع از توسل - که یادآوری شد - جریان دارد.
اشتباه بزرگ وهابیان این است که گمان میکنند مفهوم توسل به پیامبر(ص) یا امامان معصوم(ع) نزد مسلمانان این است که آنها را مستقلاً دارای تأثیر میدانند؛ درحالیکه چنین معنایی در مخیله هیچ مسلمانی خطور نمیکند. هر مسلمانی در توسل به اولیای خدا، آنان را از مقام وساطت فراتر فرض نمیکند.
همین اشتباه وهابیان موجب شده است پیوسته در مقام انکار توسل به آیاتی تمسک کنند که درباره مشرکان است. مشرکان که بتها را معبود خود میدانستند، آنان را مستقل در تأثیر میدانستند، درحالیکه وقتی یک مسلمان به پیغمبر اکرم(ص) متوسل میشود، هرگز او را معبود خود ندانسته، مستقل در تأثیر نمیشناسد.
بنابراین تمسک به آیاتی چون ﴿مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى﴾[۵۴]، که درباره مشرکان است، هیچ ربطی به توسل - که مسلمانان بدان معتقدند - ندارد. مشرکان تنها متوسل به بتها نبودند بلکه آنان را میپرستیدند و برای آنان استقلال در تأثیرگذاری قائل بودهاند.
نکته پنجم: از عمومات و اطلاقات قرآن در باب توسل که بگذریم، روایات بسیاری در منابع فریقین آمده است که نشان میدهد این آیات در عموم خود باقیاند و هیچ نوع از انواع توسل از عموم این آیات یا اطلاق آنها خارج نشده است. در این جا به دو نمونه از روایات اشاره میشود:
۱. احمد بن حنبل - امام حنابله - در مسند و ابن ماجه در سنن، از عثمان بن حنیف نقل میکند: إن رجلا ضرير البصر أتى النبي فقال: ادع الله أن يعافينی! قال: إن شئت دعوت لك وإن شئت أخرت ذاك، فهو خير. فقال: ادعه، فأمره أن يتوضأ فيحسن وضوءه فصلى ركعتين و يدعو بهذا الدعاء: اللهم إني أسألك و أتوجه إليك بنبيك محمد نبي الرحمة يا محمد إني توجهت بك إلى ربي في حاجتي هذه فتقضي لي اللهم شفعه في؛ مردی نابینا حضور پیامبر(ص) شرفیاب شده، عرض کرد: از خدا بخواه تا مرا عافیت بخشد، پیامبر(ص) فرمود: اگر میخواهی برایت دعا کنم و اگر مایل هستی آن را برای تو ذخیره سازم که این بهتر است. آن مرد گفت: دعایم نما. پیامبر(ص) به وی دستور داد وضو بگیرد و در وضویش دقت کند، آنگاه دو رکعت نماز بگزارد پس از آن این دعا را بخواند: پروردگارا! من از تو میخواهم و به وسیله محمد، پیامبر رحمتت به تو روی میآوریم، ای محمد! من برای حاجتم به وسیله تو به پروردگارم روی میآورم. خدایا! او را شفیع من گردان»[۵۵].
گفتنی است بسیاری از بزرگان اهل سنت این حدیث را حدیث صحیح شمردهاند. ترمذی[۵۶] و ابن ماجه[۵۷] آن را صحیح دانستهاند. جالب آنکه ابن تیمیه درباره این حدیث نوشته است: و أما حديث الأعمى.... فالذي في الحديث متفق على جوازه؛ آنچه در این حدیث وارد شده بر جواز آن اتفاق نظر است»[۵۸].
وی در جایی دیگر مینویسد: و قد روى الترمذي حديثا صحيحا عن النبي أنه علم رجلا أن يدعو فيقول: «اللهم إني أسألك و أتوسل إليك بنبيك نبي الرحمة يا محمد يا رسول الله إني أتوسل بك إلى ربي في حاجتي لتقضي لي، اللهم فشفعه في؛ روى النسائي نحو هذا الدعاء؛ ترمذی حدیث صحیحی را از پیامبر(ص) روایت کرده است که آن حضرت به مرد نابینایی این دعا را تعلیم داد که بگوید: خدایا! من از تو میخواهم و به درگاه تو متوسل به پیامبرت، پیامبر رحمت میشوم: یا محمد! ای رسول خدا! من در پیشگاه خدا به تو متوسل میشوم تا حاجتم را برآورده کند، ای خدا! شفاعت او (پیامبر) را درباره من بپذیر»[۵۹]. محمد نسیب رفاعی- یکی از وهابیان معاصر - در کتاب التوصّل الی الحقیقة التوسل درباره این حدیث مینویسد: لا شك أن هذا الحديث صحيح و مشهور؛ تردیدی نیست که این حدیث، صحیح و مشهور است.
سپس میافزاید: «در این روایت ثابت شده است که با دعای رسول خدا(ص) بینایی آن مرد نابینا، به وی برگشت»[۶۰]. نکته قابل توجه آنکه براساس این حدیث، پیامبر اکرم(ص) به شخص نابینا میآموزد که با گفتن تعابیری چون أسألك بنبيّك، أتوجه إليك بنبيّك و تعبیر به محمد نبي الرحمة به ذات پیامبر(ص) و اوصاف حمیدهاش توسل جوید. دقیقاً این نوع از توسل همان نوع سومی است که وهابیان آن را شرک میدانند. شگفتآور است آنان در حالی آن را شرک میدانند که خودشان بر صحّت حدیث ضریر اذعان دارند!!
جالب آنکه عثمان بن حنیف ـ راوی حدیث فوق ـ این نوع از توسل را به مثابه یک نسخه راهگشا به دیگران آموزش میداد. طبرانی ـ از دانشمندان بزرگ اهل سنت ـ نقل میکند: در زمان حکومت عثمان، مردی چند بار برای انجام کاری نزد عثمان رفت؛ ولی گره کارش باز نشد. روزی عثمان بن حنیف را دید و ماجرا را برایش نقل کرد، عثمان بن حنیف به وی دستور داد وضو بگیرد و دو رکعت نماز بخواند و بعد از نماز این دعا را بخواند: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ وَ أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ(ص) يَا مُحَمَّدُ إِنِّي أَتَوَجَّهُ بِكَ إِلَى رَبِّكَ لِتَقْضِيَ حَاجَتِي»؛ پروردگارا! من از تو مسألت میکنم و به وسیله پیامبر رحمت محمد به سوی تو روی میآوریم، ای پیامبر رحمت، یا محمد! من به وسیله تو به خدا روی میآورم تا حاجتم را برآورده کنی.
پس آن مرد این دستور را انجام داد و نزد خلیفه رفت و حاجتش برآورده شد. آنگاه با عثمان بن حنیف ملاقات کرد و سند دعا را خواست، عثمان بن حنیف داستان مرد ضریر (نابینا) را برای وی بازگو کرد[۶۱].
۲. محمد بن اسماعیل بخاری در صحیح خود روایت میکند که عمر بن خطاب در وقت خشکسالی به عباس بن عبدالمطلب، عموی پیامبر متوسل میشد و میگفت: اللهم إنا كنا نتوسل إليك بنبينا فتسقينا و إنا نتوسل إليك بعم نبينا فاسقنا فيسقون؛ خدایا! ما در زمان حیات پیامبر(ص) برای تقرب به تو، به پیامبرت متوسل میشدیم و تو باران رحمت خود را بر ما نازل میفرمودی، اینک برای تقرب به تو به عموی پیامبرت متوسل میشویم، پس ما را سیراب کن و سیراب میشدند»[۶۲].
چنانکه ملاحظه میشود این نوع از توسل، از قسم سوم، یعنی توسل به ذات شخص است که وهابیان آن را انکار میکنند. روشن است توسل به عموی پیامبر هم به دلیل پیوند عباس به پیامبر اکرم(ص) صورت میپذیرفته است که از نوع توسل به ذات محسوب میشود. اگر توسل به غیر خدا شرک بود، پس چرا عمر به غیرخدا متوسل میشد؟
توسل به اولیای الهی نه تنها منع عقلی و شرعی ندارد، بلکه قرآن و سنت بر صحت و جواز آن تصریح کردهاند. دلایلی که وهابیان بر شرک بودن آن اقامه کردهاند؛ هیچ دلالتی بر ادعای آنان ندارد[۶۳].
شبهه توسل به اولیای خداوند بعد از مرگ
برخی معتقدند توسل به واسطههای الهی بعد از حیات دنیویشان، امری محال و ناممکن است. در پاسخ به این شبهه پاسخهایی داده شده است مانند:
- انسانها به طور کلی با مرگ، زندگیشان خاتمه پیدا نمیکند، بلکه در فرهنگ اسلامی مرگ پلی برای حضور انسانها در سرای دیگر است. چنانکه امیرالمؤمنین (ع) به حیات پس از مرگ اینچنین اشاره میکند: «میان شما تا بهشت یا دوزخ (فاصله اندکی است) که به غیر از گذر از مرگ، به آن مقصود نخواهید رسید»[۶۴]
- شیعه معتقد است واسطههای الهی از جمله ائمه (ع) پس از مرگشان نیز مانند زمان حضورشان دارای اثر و در واقع همچنان زندهاند، چنانکه امیرالمؤمنین (ع) در روزهای واپسین حیات خود، پیامبر (ص) را در خواب دیده و از امّت پیامبر شکایت میکند. پیامبر (ص) نیز به او وعده دیدار میدهد[۶۵]. در واقع وعده پیامبر مبنی بر دیدار امام با ایشان دلالت بر اثر بخشی واسطههای الهی در غیر از زمان حیاتشان میکند.
- براساس آیات قرآنی و نگاه اندیشمندان اسلامی روح آدمی مرکز شکلگیری کمالات در وجود انسانهاست، از همین رو با توجه به واقعیت حقیقی روح انسان، خداوند در قرآن کریم از گرفته شدن روح و بازگشت انسان به سوی خودش سخن میگوید: ﴿قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ﴾[۶۶]؛ تمامی این امور بر این مطلب دلالت دارد که مرگ برای واسطههای الهی نه تنها موجب نقص آنان نمیشود، بلکه رشد و تکامل آنان را نیز به همراه دارد، این امر سبب میشود توسل به واسطههای الهی به هیچ وجه با مرگ آنان در تضاد نباشد[۶۷].
منابع
- اسحاقنیا تربتی، سید رضا، مقاله «توسل»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۹
- مقامی، مهدی، وظایف امت نسبت به قرآن و عترت
- محدثی، جواد، فرهنگ غدیر
- محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی
- دینپرور، سیدجمالالدین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱
- پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه
- محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام
- شکری، آرزو، حقوق اهل بیت
- رستمنژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه
پانویس
- ↑ التحقیق، ج ۱۳، ص۱۰۸، «وسل»؛ لسان العرب، ج ۱۱، ص۷۲۴؛ مجمع البحرین، ج ۴، ص۵۰۱.
- ↑ تفسیر موضوعی، ج ۲، ص۵۹۶، «توحید در قرآن».
- ↑ تفسیر القرآن الکریم، ج ۴، ص۳۷۴.
- ↑ تفسیر موضوعی، ج ۸، ص۲۹.
- ↑ مناظرات فی العقائد والاحکام، ج ۲، ص۲۴، ۳۷ - ۳۸.
- ↑ اسحاقنیا تربتی، سید رضا، مقاله «توسل»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹، ص ۱۷۳-۱۷۴؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۸۹.
- ↑ ر.ک: دینپرور، سیدجمالالدین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۲۲۲.
- ↑ بحارالأنوار، ج۸، ص۵۸.
- ↑ «إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَی اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی: الْإِیمَانُ بِهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِهِ فَإِنَّهُ ذِرْوَةُ الْإِسْلَامِ وَ کَلِمَةُ الْإِخْلَاصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَةُ وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا الْمِلَّةُ وَ إِیتَاءُ الزَّکَاةِ فَإِنَّهَا فَرِیضَةٌ وَاجِبَةٌ وَ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ مِنَ الْعِقَابِ وَ حَجُّ الْبَیْتِ وَ اعْتِمَارُهُ فَإِنَّهُمَا یَنْفِیَانِ الْفَقْرَ وَ یَرْحَضَانِ الذَّنْبَ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ فَإِنَّهَا مَثْرَاةٌ فِی الْمَالِ وَ مَنْسَأَةٌ فِی الْأَجَلِ وَ صَدَقَةُ السِّرِّ فَإِنَّهَا تُکَفِّرُ الْخَطِیئَةَ وَ صَدَقَةُ الْعَلَانِیَةِ فَإِنَّهَا تَدْفَعُ مِیتَةَ السُّوءِ وَ صَنَائِعُ الْمَعْرُوفِ فَإِنَّهَا تَقِی مَصَارِعَ الْهَوَانِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۰۹
- ↑ ر.ک: دینپرور، سیدجمالالدین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۲۲۲.
- ↑ ر.ک: پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه، ص ۲۰۹.
- ↑ شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۰۹.
- ↑ توسل یا استمداد از ارواح مقدسه، ۸۳- ۸۴.
- ↑ سبحانی، آیین وهابیت؛ حسینی قزوینی، وهابیت از منظر عقل و شرع، بحث توسل.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۹۰.
- ↑ ر.ک: دینپرور، سیدجمالالدین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۲۲۰-۲۲۱.
- ↑ «ما آب را به فراوانی فرو ریختهایم. سپس زمین را به درستی شکافتهایم، و در آن دانهای رویاندهایم، و انگور و سبزی» سوره عبس، آیه ۲۵ ـ ۲۸
- ↑ ر.ک: مقامی، مهدی، وظایف امت نسبت به قرآن و عترت، ص ۸۷.
- ↑ ر.ک: دینپرور، سیدجمالالدین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۲۲۱-۲۲۲.
- ↑ الغدیر ج ۵ ص ۱۴۴، و ج ۳ ص ۲۹۳
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۵۶ تا ۱۵۹.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۹۰.
- ↑ «و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو میآمدند و از خداوند آمرزش میخواستند و پیامبر برای آنان آمرزش میخواست خداوند را توبهپذیر بخشاینده مییافتند» سوره نساء، آیه ٦٤.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۹۱.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به سوی او راه جویید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ٣٥.
- ↑ «گفتند: ای پدر! برای ما از گناهانمان آمرزش بخواه» سوره یوسف، آیه ۹۷.
- ↑ «گفت: به زودی برایتان از پروردگارم آمرزش میخواهم» سوره یوسف، آیه ۹۸.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۹۱.
- ↑ «جَاءَ ابْنُ الْکَوَّاءِ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع)فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ- وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلًّا بِسِیماهُمْ فَقَالَ نَحْنُ عَلَی الْأَعْرَافِ نَعْرِفُ أَنْصَارَنَا بِسِیمَاهُمْ وَ نَحْنُ الْأَعْرَافُ الَّذِی لَا یُعْرَفُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا بِسَبِیلِ مَعْرِفَتِنَا وَ نَحْنُ الْأَعْرَافُ یُعَرِّفُنَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَی الصِّرَاطِ فَلَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَنَا وَ عَرَفْنَاهُ وَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْکَرَنَا وَ أَنْکَرْنَاهُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ الْعِبَادَ نَفْسَهُ وَ لَکِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَ صِرَاطَهُ وَ سَبِیلَهُ وَ الْوَجْهَ الَّذِی یُؤْتَی مِنْهُ فَمَنْ عَدَلَ عَنْ وَلَایَتِنَا أَوْ فَضَّلَ عَلَیْنَا غَیْرَنَا فَإِنَّهُمْ عَنِ الصِّراطِ لَناکِبُونَ فَلَا سَوَاءٌ مَنِ اعْتَصَمَ النَّاسُ بِهِ وَ لَا سَوَاءٌ حَیْثُ ذَهَبَ النَّاسُ إِلَی عُیُونٍ کَدِرَةٍ یُفْرَغُ بَعْضُهَا فِی بَعْضٍ وَ ذَهَبَ مَنْ ذَهَبَ إِلَیْنَا إِلَی عُیُونٍ صَافِیَةٍ تَجْرِی بِأَمْرِ رَبِّهَا لَا نَفَادَ لَهَا وَ لَا انْقِطَاعَ»؛ کافی، ج۱، ص۱۸۴.
- ↑ ر.ک: دینپرور، سیدجمالالدین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۲۲۳.
- ↑ الغدیر، ج ۵ ص ۱۴۳.
- ↑ ر.ک: دینپرور، سیدجمالالدین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۲۲۳-۲۲۴.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۶۱.
- ↑ «آگاه باش که دین ناب، از آن خداوند است و خداوند میان آنان که به جای او سرورانی گرفتهاند (و میگویند) ما اینان را جز برای آنکه ما را به خداوند، نیک نزدیک گردانند نمیپرستیم، در آنچه اختلاف میورزند داوری خواهد کرد؛ خداوند کسی را که دروغگوی بسیار ناسپاس است راهنمایی نمیکند» سوره زمر، آیه ۳.
- ↑ «و اینکه سجدهگاهها از آن خداوند است پس با خداوند هیچ کس را (به پرستش) مخوانید» سوره جن، آیه ۱۸.
- ↑ «دعوت راستین، او راست و کسانی که جز او را (به پرستش) میخوانند (آنها) به آنان هیچ پاسخی نمیدهند مگر چونان کسی که دو کف خود را به سوی آب میگشاید تا (آب) به دهانش برسد در حالی که نمیرسد؛ فراخوان کافران جز در گمراهی نیست» سوره رعد، آیه ۱۴.
- ↑ الصحاح، ج۵، ص۱۸۴۱، «وسل».
- ↑ لسان العرب، ج۱۱، ص۷۲۴، «وسل».
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به سوی او راه جویید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۳۵.
- ↑ توضیح بیشتر در ادامه در نکته سوم خواهد آمد.
- ↑ «(به مشرکان) بگو: کسانی را که به جای او (خدا) میپندارید فرا بخوانید آنگاه (خواهید دید که) توان گرداندن بلا از شما و هیچ دگرگونی (دیگر) را ندارند» سوره اسراء، آیه ۵۶.
- ↑ «آن کسانی که (مشرکان به پرستش) میخوانند خود به سوی پروردگارشان دستاویز میجویند تا کدام یک (به خداوند) نزدیکتر گردند و به بخشایش او امید میبرند و از عذاب وی میهراسند؛ بیگمان عذاب پروردگارت پرهیختنی است» سوره اسراء، آیه ۵۷.
- ↑ «(به مشرکان) بگو: کسانی را که به جای او (خدا) میپندارید فرا بخوانید آنگاه (خواهید دید که) توان گرداندن بلا از شما و هیچ دگرگونی (دیگر) را ندارند» سوره اسراء، آیه ۵۶.
- ↑ «بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم» سوره اعراف، آیه ۱۸۸.
- ↑ «جز آنچه خداوند بخواهد» سوره اعراف، آیه ۱۸۸.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به سوی او راه جویید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۳۵.
- ↑ الدر المنثور، ج۲، ص۲۸۰.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۱۰.
- ↑ «گفتند: ای پدر! برای ما از گناهانمان آمرزش بخواه که ما بیگمان گنهکار بودهایم * گفت: به زودی برایتان از پروردگارم آمرزش میخواهم که اوست که آمرزنده بخشاینده است» سوره یوسف، آیه ۹۷-۹۸.
- ↑ «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو میآمدند و از خداوند آمرزش میخواستند و پیامبر برای آنان آمرزش میخواست خداوند را توبهپذیر بخشاینده مییافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.
- ↑ «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو میآمدند و از خداوند آمرزش میخواستند و پیامبر برای آنان آمرزش میخواست خداوند را توبهپذیر بخشاینده مییافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.
- ↑ «و خداوند بر آن نیست تا تو در میان آنان هستی آنان را عذاب کند و تا آمرزش میخواهند خداوند بر آن نیست که عذاب کننده آنها باشد» سوره انفال، آیه ۳۳.
- ↑ «آن کسانی که (مشرکان به پرستش) میخوانند خود به سوی پروردگارشان دستاویز میجویند تا کدام یک (به خداوند) نزدیکتر گردند و به بخشایش او امید میبرند و از عذاب وی میهراسند؛ بیگمان عذاب پروردگارت پرهیختنی است» سوره اسراء، آیه ۵۷.
- ↑ «ما اینان را جز برای آنکه ما را به خداوند، نیک نزدیک گردانند نمیپرستیم» سوره زمر، آیه ۳.
- ↑ مسند احمد، ج۴، ص۱۳۸؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۴۱، ح۱۳۸۵.
- ↑ سنن الترمذی، ج۵، ص۲۲۳.
- ↑ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۴۱ و ۴۴۲.
- ↑ مجموعه الرسائل والمسائل، ج۱، ص۱۹.
- ↑ مجموعه الرسائل والمسائل، ج۱، ص۱۲ و ۱۳.
- ↑ التوصل الی حقیقه التوسل، ج۱، ص۱۶۶.
- ↑ ر.ک: مسند احمد، د، ج۴، ص۱۳۸؛ المعجم الکبیر، ج۹، ص۳۰ و ۳۱، ح۸۳۱۱؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۵۱۹.
- ↑ صحیح البخاری، ج۲، ص۱۶.
- ↑ رستمنژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه، ص ۱۱۹-۱۳۳
- ↑ «وَ مَا بَیْنَ أَحَدِکُمْ وَ بَیْنَ الْجَنَّةِ أَوِ النَّارِ إِلَّا الْمَوْتُ أَنْ یَنْزِلَ بِهِ وَ إِنَّ غَایَةً تَنْقُصُهَا اللَّحْظَةُ وَ تَهْدِمُهَا السَّاعَةُ لَجَدِیرَةٌ بِقِصَرِ الْمُدَّةِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۶۴.
- ↑ «مَلَکَتْنِی عَیْنِی وَ أَنَا جَالِسٌ فَسَنَحَ لِی رَسُولُ اللَّهِ (ص)، فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَاذَا لَقِیتُ مِنْ أُمَّتِکَ مِنَ الْأَوَدِ وَ اللَّدَدِ! فَقَالَ ادْعُ عَلَیْهِمْ. فَقُلْتُ أَبْدَلَنِی اللَّهُ بِهِمْ خَیْراً مِنْهُمْ وَ أَبْدَلَهُمْ بِی شَرّاً لَهُمْ مِنِّی»؛ نهج البلاغه، خطبه ۷۰.
- ↑ «بگو: آن فرشته مرگ که بر شما گماردهاند جان شما را میستاند سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده میشوید» سوره سجده، آیه ۱۱.
- ↑ ر.ک: دینپرور، سیدجمالالدین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص۲۲۴ ـ ۲۲۵.