ضرورت عصمت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۵ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۸۵: خط ۸۵:
===== [[برهان لطف]] =====
===== [[برهان لطف]] =====
چنان‌که وجود پیامبران و امام [[لطف]] است، عصمت آنها نیز لطف است. بلکه لطف بودن متحقّق نشود مگر به عصمت؛ زیرا پیامبران و [[امامان]] غیر معصوم، از حیف و میل که موجب وقوع خلل و فتن در امر [[دین]] و [[دنیا]] شود مصون نیستند و این منافی‌ لطف است. همچنین غرض از نصب پیامبران و امامان، حصول [[اطاعت]] و [[انقیاد]] است و هرگاه [[معصوم]] نباشند و [[خطا]] و [[معصیت]] بر آنها روا باشد، اطاعتشان واجب نیست، بلکه مخالفتشان واجب بوده و این مناقض لطف و غرض [[امامت]] است<ref>سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۱۵.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)| ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱]]، ص۱۹۲-۲۰۳.</ref>
چنان‌که وجود پیامبران و امام [[لطف]] است، عصمت آنها نیز لطف است. بلکه لطف بودن متحقّق نشود مگر به عصمت؛ زیرا پیامبران و [[امامان]] غیر معصوم، از حیف و میل که موجب وقوع خلل و فتن در امر [[دین]] و [[دنیا]] شود مصون نیستند و این منافی‌ لطف است. همچنین غرض از نصب پیامبران و امامان، حصول [[اطاعت]] و [[انقیاد]] است و هرگاه [[معصوم]] نباشند و [[خطا]] و [[معصیت]] بر آنها روا باشد، اطاعتشان واجب نیست، بلکه مخالفتشان واجب بوده و این مناقض لطف و غرض [[امامت]] است<ref>سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۱۵.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)| ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱]]، ص۱۹۲-۲۰۳.</ref>
== [[لزوم عصمت]] از دیدگاه [[شیعه]] ==
=== [[کلام]] متکلمین و اندیشمندان شیعه ===
دیدگاه برخی [[فِرَق]] را درباره [[عصمت]] به قدر [[ضرورت]] بیان کردیم و اکنون به بررسی دیدگاه شیعه می‌پردازیم. از نظر شیعه [[حجت خدا]] اعم از [[پیامبر]] و [[امام]] باید [[معصوم]] باشد.
# [[سید مرتضی]] [[حجیت اجماع]] را به بازگشت آن به قول امام{{ع}} مستند می‌کند و در این باره می‌نویسد: {{عربی|إنما قلنا: إن إجماعهم حجة لأن في اجماع الإمامية قول الإمام الذي دلت العقول على أن كل زمان لا يخلو منه، و أنه معصوم لا يجوز عليه الخطأ في قول و لا فعل، فمن هذا الوجه كان إجماعهم حجة و دليلا قاطعا}}<ref>الإنتصار، ص۸۱. همچنین ر.ک: فقه القرآن (قطب الدین راوندی)، ج۲، ص۹۳.</ref>؛ این که ما قائل هستیم که [[اجماع]] [[علماء]] شیعه [[حجت]] است برای این است که در اجماع [[امامیه]] قول امام وجود دارد. امامی که [[ادله عقلی]] دلالت می‌کنند بر این که [[زمین]] هیچ‌گاه از او خالی نیست و او معصوم است و [[خطا]] در گفتار و [[کردار]] او ممکن نیست. از همین جهت است که اجماع عالمان شیعه حجت است و حضور معصوم دلیل قاطعی بر اعتبار اجماع.
# مرحوم [[شیخ طوسی]] نیز درباره [[عصمت رسول خدا]]{{صل}} می‌نویسد: {{عربی|ذلك مما تمنع منه الأدلة القاطعة في أنه لا يجوز عليه السهو و الغلط}}<ref>الاستبصار، ج۱، ص۳۷۱، ذیل حدیث ۱۴۱۱.</ref>؛ [[سهو]] و [[اشتباه]] از اموری است که با دلائل [[قطعی]] و [[یقینی]] از پیامبر ممتنع است.
# مرحوم [[خواجه نصیرالدین طوسی]] علاوه بر یادآوری کمال فهم، هوشمندی و مبرا بودن [[امامان]] از اموری هم چون خطا، سهو و نسیان می‌افزاید: {{عربی|كلما ينفر عنه من دناءة الآباء و عهر الأمهات والفظاظة والغلظة والأبنة و شبهها و الأكل على الطريق و شبهه}}<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۷۲.</ref>؛ پیامبر و امام باید از آن‌چه که نفرت‌آور است [[منزه]] باشد به مانند [[پستی]] و [[فرومایگی]] در نَسَب پدری و مادری، بد [[اخلاقی]]، تندخویی، امراض [[روحی]] و جسمی، [[ابتلاء]] به ابنه و مانند آن، و از [[غذا خوردن]] در مسیر راه و مواردی از این قبیل پرهیز کند.
# [[علامه حلی]] نیز در توصیف [[معصوم]] می‌نویسد: {{عربی|إنه لا يجوز أن يقع منه الصغائر و لا الكبائر، لا عمدا ولا سهوا ولا غلطا في التأويل، و يجب أن يكون منزها عن ذلك من أول عمره إلى آخره}}<ref>إرشاد الطالبین إلی نهج المسترشدین، ص٣٠٣.</ref>؛ سر زدن [[گناهان بزرگ]] و کوچک از معصوم جایز نیست، خواه عمدی باشد و خواه [[سهوی]]. همچنین در بیان [[تأویل]]، معصوم نباید مرتکب غلط و [[اشتباه]] شود و در کارنامه [[زندگی]] معصوم، از ابتدای عمر تا آخر باید از این امور منزّه و [[پاک]] باشد.
# مرحوم [[فاضل مقداد]]<ref>فاضل مقداد دانشمندی فقیه، اصولی و متکلم است. ایشان کتاب‌هایی در اعتقادات تألیف کرده است که هر چند در محافل و حوزه‌های علمی شهرت چندانی ندارند، ولی کتاب‌های بسیار مهم و ارزشمندی است.</ref> در شرح عبارت «علامه حلی» می‌گوید: {{عربی|أصحابنا حكموا بعصمتهم مطلقا، قبل النبوة و بعدها}}<ref>إرشاد الطالبین إلی نهج المسترشدین، ص۳۰۴.</ref>؛ [[علماء]] [[شیعه]] به [[عصمت امامان]] به طور مطلق، چه قبل و چه پس از [[نبوت]] [[حکم]] کرده‌اند. از نظر ایشان [[پیامبران]] در حوزه‌هایی هم‌چون: [[عقاید]]، [[افعال]]، [[تبلیغ دین]] و امور [[عرفی]] [[عصمت]] دارند. بر این اساس برخی از عالمان شیعه معتقدند که معصوم در موضوعات و مصادیق نیز دچار اشتباه نمی‌شود.
# مرحوم [[شهید ثانی]] نیز در این باره می‌نویسد: {{عربی|و أما علم الحديث: فهو أجل العلوم قدرا و أعلاها رتبة، و أعظمها مثوبة بعد القرآن، وهو ما أضيف إلى النبي{{صل}} أو إلى الائمة المعصومين{{عم}}، قولا أو فعلا أو تقريرا أو صفة، حتى الحركات و السكنات واليقظة والنوم}}<ref>منیة المرید، ص۳۶۹ - ۳۷۰.</ref>؛ علم حدیث پس از [[قرآن]] در بالاترین جایگاه [[ارزش]]، [[منزلت]] و [[ثواب]] قرار دارد. آن [[علم]] برگرفته از [[پیامبر]] و امامانی است که در گفتار، [[کردار]] و تقریر و یا صفتی از صفات هم‌چون حرکات، سکنات و [[خواب]] و [[بیداری]]<ref>به زودی خواهیم گفت که {{عربی|النبي والمعصوم تنام عينه ولا ينام قلبه}}؛ چشم ظاهری معصوم می‌خوابد، ولی قلب او بیدار است نه فقط در احکام و اجتناب از گناهان و انجام اطاعت الهی، بلکه در خواب و هنگام سکوت؛ چراکه وی باید اسوه و الگویی الهی باشد.</ref> [[معصوم]] هستند.
# [[مرحوم مجلسی]] به نقل از کتاب «[[عقائد]] [[شیخ صدوق]]» می‌نویسد: «[[عقیده]] ما درباره [[پیامبران]]، فرستادگان، [[پیشوایان]] و [[ملائکه]] این است که اینان از هر [[پلیدی]]، پاکند و مرتکب [[گناهان]] کوچک و بزرگ نمی‌شوند». در ادامه با [[استدلال]] به [[آیه]] {{متن قرآن|لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ}}<ref>«از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمی‌پیچند و آنچه فرمان یابند بجای می‌آورند» سوره تحریم، آیه ۶.</ref> چنین نقل می‌کند: «کسانی که [[عصمت]] اینان را [[انکار]] می‌کنند، نشانگر بی‌معرفتی آنان است»<ref>بحار الأنوار، ج۱۱، ص۷۲؛ الإعتقادات فی دین الإمامیة، ص۹۶.</ref>.
# [[علامه مجلسی]] تصریح می‌کند که این تعریفی که شیخ صدوق از عصمت به دست داده است، مورد اتفاق تمامی [[علماء]] [[شیعه]] و از [[ضروریات مذهب امامیه]] است. ایشان می‌نویسد: {{عربی|و بعدها قول أئمتنا سلام الله عليهم بذلك المعلوم لنا قطعاً بإجماع أصحابنا رضوان الله عليهم، مع تأيده بالنصوص المتظافرة حتى صار ذلك من قبيل الضروريات في مذهب الامامية. وقد استدل عليه أصحابنا بالدلائل العقلية}}<ref>بحار الأنوار، ج۱۱، ص۹۱.</ref>؛ عصمت به این معنا در شأن اهل بیت{{عم}}، به [[دلیل اجماع]] و [[روایات]] بسیار ثابت شده است، به طوری که این [[اعتقاد]] در زمره ضروریات مذهب امامیه به شمار می‌رود. علماء شیعه برای [[اثبات عصمت]]، به دلیل‌های عقلی نیز استدلال می‌کنند.
# [[شیخ حر عاملی]] نیز تأکید می‌کند که اعتقاد شیعه درباره عصمت با [[ادله نقلی]] و [[عقلی]] [[اثبات]] شده است. ایشان پس از نقل [[حدیثی]] که بیان‌گر سرزدن [[سهو]] از [[رسول خدا]]{{صل}} است، آن را حمل بر [[تقیه]] کرده است. وی در علت حمل این [[روایت]] بر تقیه می‌نویسد: {{عربی|لكثرة الأدلة العقلية والنقلية على استحالة السهو عليه مطلقا}}<ref>وسائل الشیعة، ج۸، ص۱۹۹.</ref>؛ به خاطر دلیل‌های عقلی و [[نقلی]] بسیار بر این که ارتکاب سهو در هر شرایطی از معصوم محال است. وی در کتاب التنبیه بالمعلوم نیز می‌نویسد: [[علماء]] و فقهاء [[شیعه]] در بیشتر کتاب‌های [[فقهی]] و تمام کتاب‌هایی که در اصول [[اعتقادات]] نوشته‌اند به این مطلب تصریح می‌کنند که [[سهو]] در [[عبادات]] و غیر آن به هر کیفیتی مردود است<ref>التنبیه بالمعلوم من البرهان علی تنزیه المعصوم عن السهو والنسیان، ص۱۳ – ۱۴.</ref>.
لازم است بدانیم که این صفات به [[پیشوایان]] [[شیعیان]] اختصاص ندارد، بلکه انبیاء گذشته و [[ملائکه]] نیز این‌گونه‌اند. اگر کسی این کلمات را درباره [[ائمه]]{{عم}} [[غلوّ]] و زیاده‌گویی بپندارد، پس در مورد [[انبیاء]] و ملائکه نیز باید همین پندار را داشته باشد. در حالی که هرگز چنین نیست<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)| جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص ۶۹ ـ ۷۳.</ref>.
=== موافقت جمعی از عامّه با [[امامیه]] ===
اعتقاد به عصمت اختصاص به [[مکتب تشیع]] ندارد، بلکه عده‌ای از بزرگان [[اهل سنت]] [[اعتقاد]] ما را پذیرفته‌اند<ref>شرح معانی الآثار، ج۴، ص۲۸۹.</ref>؛ هر چند قول این افراد خلاف مشهور اهل سنت است<ref>البته باید توجه داشت که ما در موضوعات اعتقادی توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد به روایت و کلام علماء عامه ولو مختصر نیازی نداریم و این که گاهی به کلمات آنان اشاره می‌کنیم، به خاطر دفع شبهات و اثبات حقانیت مکتب اهل بیت{{عم}} است.</ref>.
عینی [[حنفی]] در عمدة القاری در اعتقادش پیرامون [[عصمت انبیاء]] می‌نویسد: {{عربی|مذهبي ان الأنبياء معصومون من الكبائر والصغائر، قبل النبوة و بعدها}}؛ [[اعتقاد]] من پیرامون [[انبیاء]] این است که آنان از [[گناهان کبیره]] و صغیره معصوم‌اند، چه قبل از [[نبوت]] و چه پس از آن<ref>عمدة القاری، ج۱۸، ص۹.</ref>. در همین راستا، صاحب مرقاة المفاتیح نیز از [[ابن حجر]] می‌نویسد: {{عربی|فإن الأصح المختار عند المحققين أن الأنبياء - صلوات الله و سلامه عليهم - معصومون قبل النبوة و بعدها من كبائر الذنوب و صغائر عمدها و سهوها}}؛ همانا قول صحیح‌تری که توسط محققان و اندیشمندان [[انتخاب]] شده، این است که انبیاء {{عم}} قبل از نبوت و پس از آن از گناهان کبیره و [[گناهان]] صغیره، چه عمدی و چه [[سهوی]] معصوم‌اند<ref>مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، ج۵، ص۱۷۲۰، شرح حدیث ۲۴۸۲.</ref>.
زرقانی، یکی از علماء بزرگ [[فرقه]] مالکیه در شرح خود بر کتاب موطأ مالک می‌نویسد: {{عربی|إنه معصوم من الذنوب بعد النبوة و قبلها و كبيرها و صغيرها و عمدها و سهوها على الأصح، في ظاهره و باطنه، سره وجهره، جده و مزحه و رضاه و غضبه كيف؟ وقد أجمع الصحب على اتباعه والتأسي به في كل ما يفعله}}<ref>شرح الزرقانی، ج۷، ص۳۲۷.</ref>؛ بر اساس قول صحیح، [[پیامبر]]{{صل}} پس از [[نبوت]] و پیش از آن از [[گناهان کبیره]] و صغیره، عمداً و یا سهواً در ظاهر و [[باطن]]، خفا و آشکار، در حالت جدی و شوخی و [[خشنودی]] و [[غضب]]... [[معصوم]] است. چگونه ممکن است او معصوم نباشد در حالی که همه [[صحابه]] بر [[تبعیت]] از او و [[تأسی]] به او در تمام افعالش [[اجماع]] دارند؟
نکاتی که از [[کلام]] زرقانی استفاده می‌شود:
# تعبیر «علی الأصح» نشانگر آن است که بعضی از [[علماء]] [[اهل سنت]] [[معتقد]] به این گفته نیستند؛
# معصوم حتی در [[فکر]] و ذهن خود به فکر خلاف و [[انحراف]] نمی‌افتد؛
# [[صحابه رسول الله]]{{صل}} بر [[وجوب]] تبعیت و تأسی به ایشان به نحو اطلاق اجماع دارند و این اجماع دلیلی [[قطعی]] بر [[عصمت]] آن حضرت است؛ زیرا اگر کم‌ترین احتمال [[اشتباه]] و [[سهو]] در قول یا فعل [[رسول الله]]{{صل}} می‌دادند، ایشان را به صورت مطلق [[قدوه]] و [[اسوه]] خود برنمی‌گزیدند.
وی در ادامه به نقل کلام حافظ سبکی پرداخته و می‌گوید: {{عربی|إجتمعت الأمة على عصمة الانبياء فيما يتعلق بالتبليغ و غيره من الكبائر والصغائر والخسة والمداومة على الصغائر من صغائر لا تحط من رتبتهم، خلاف ذهب المعتزلة و كثير من غيرهم إلى جوازها. والمختار المنع، لأنا أمرنا بالإقتداء بهم فيما يصدر عنهم، فكيف يقع منهم ما لا ينبغي. و من جوزه لم يجوزه بنص و لا دليل}}؛ [[امت اسلامی]] بر [[پاکی]] [[انبیاء]] از [[گناهان بزرگ]] و کوچک و پستی‌ها و در امور [[تبلیغی]] و غیر تبلیغی اجماع دارند، اما در [[ارتکاب گناهان]] کوچکی که موجب وهن و سبکی [[پیامبر]] نشود، [[اختلاف]] نظر وجود دارد. [[معتزله]] و بسیاری از [[اشاعره]] معتقد به جواز ارتکاب آن [[گناهان]] هستند و قولی که ما [[انتخاب]] کردیم ممنوعیت چنین گناهانی است؛ چراکه ما [[مأمور]] به تبعیت از آنها در هر عملی که انجام می‌دهند هستیم و چطور [[اعمال ناشایست]] از آنها سر بزند در حالی که از طرفی ارتکاب آن [[اعمال]] جایز نیست و از طرف دیگر ما نیز [[مأمور]] به [[اقتدا]] باشیم<ref>شرح الزرقانی، ج۷، ص۳۲۸.</ref>. پس حافظ سبکی نیز بر خلاف جمهور [[اهل سنت]] [[پیامبران]] را [[معصوم]] می‌داند و [[معتقد]] است که اگر انجام [[گناهان]] کوچک برای [[پیامبر]] جایز باشد، باید [[ادله]] اقتدا و [[تبعیت]] از ایشان تخصیص بخورد و حال آن‌که هیچ دلیلی بر چنین تخصیصی وجود ندارد.
بر اساس آن‌چه گذشت، [[عصمت پیامبران]] از سه جهت عمومیت و اطلاق دارد:
# [[حجت خدا]] از ابتداء تا انتهای عمر معصوم است؛
# [[عصمت]] به [[گناه]] و [[معصیت]] اختصاص ندارد، بلکه [[خطا]] و [[سهو]] و نسیان را هم دربر می‌گیرد؛
# عصمت، امور [[عرفی]] و [[اجتماعی]] را نیز شامل می‌شود و به [[عقائد]]، تبلیغ احکام [[شریعت]] و انجام واجبات و [[محرمات]] اختصاص ندارد<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)| جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص ۷۳ ـ ۷۵.</ref>.


== پرسش مستقیم ==
== پرسش مستقیم ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۲۵

بحث از ضرورت عصمت پس از بحث امکان عصمت مطرح می‌گردد. در آثار کلامی پیشینیان بحثی تحت عنوان "امکان عصمت برای عموم بشر" نیامده؛ اما اخیراً در پاره‌ای از کتب کلامی و اعتقادی، این مسأله مورد توجه قرار گرفته و عموماً از سوی منکران عصمت ـ ولو منکران بعضی از ابعاد آن ـ مسأله عدم امکان عصمت مطرح شده و از آنجا که قوام انسانیت به اختیار و اراده آزاد است برخی چنین نتیجه گرفته‌اند که عصمت با انسان بودن سازگار نیست.

از این رو برخی معاصرین دستیابی به برخی درجات عصمت را برای عموم افراد بشر ممکن دانسته و به ادله‌ای همچون امکان ذاتی و برخی عمومات قرآنی دال بر این موضوع، استناد کرده‌اند. از طرفی باید گفت: عصمت نه تنها برای حجت‌های الهی ممکن است، بلکه بهره‌مندی از کامل‌ترین و عالی‌ترین درجات عصمت برای ایشان امری لازم و ضروری است که براهین عقلی بی‌شماری توسط متکلمان امامیه در بحث اثبات عصمت در کتب کلامی بر آن اقامه شده است.

معناشناسی عصمت

معنای لغوی

عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند[۴].[۵]

در اصطلاح متکلمان

در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:

  1. عصمت به معنای لطف: مرحوم شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶]. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون سیدمرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی[۷] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
  2. عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود و این بنا بر اندیشه حکماست[۸]. پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند[۹].[۱۰]

ضرورت عصمت

هر چند بهره‌مندی از برخی اقسام و درجات مختلف عصمت به تناسب جایگاه هر فرد و تقوای او امری ممکن است اما برخورداری از درجات عالیه آن که شامل عصمت عملی و علمی می‌شود، تنها برای حجت‌های الهی اعم از انبیا و امامان معصوم(ع) ممکن، بلکه امری لازم و ضروری است.

ضرورت عصمت پیامبران

هدف از بعثت پیامبران هدایت نوع بشر در سایه دستورات الهی است و مقتضای این هدف، آن است که پیام‌های خداوند از مرحله صدور تا مرحله وصول به مردم، از هرگونه تحریف و دستبرد عمدی و سهوی مصون باشد و سالم و دست نخورده به دست مردم برسد تا هیچ گونه شک و تردیدی برای مردم نسبت به سخنان و تعلیمات پیامبران نباشد، به گونه ای که سخن آنها را سخن خدا، و تعلیمات آنها را تعلیمات الهی بدانند، تا از جان و دل آنها را بپذیرند و صد درصد در برابر آن تسلیم باشند، و به آن اعتماد کنند.

به همین دلیل است که مفسران بزرگ هنگامی که به آیه‏ ۵۹ سوره نساء؛ ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ[۱۱] می‌‌‏رسند می‏ گویند دستور اطاعت مطلق دلیل بر این است که پیامبران باید معصوم باشند، وگرنه خداوند هرگز دستور اطاعت بی‌‏قید و شرط از آنها را نمی‌‏داد[۱۲].

اگر پیامبران از گناه و خطا معصوم نباشند احتمال دروغ و تحریف حقایق و خطا و اشتباه در کلمات آنها راه پیدا می‌‌کند و سخنان آنها قابل اعتماد نخواهد بود؛ حتّی اگر آنها آدم‌های خوبی باشند؛ زیرا منهای مقام عصمت، باز این احتمال وجود دارد که روزی پای آنها در برابر مظاهر فریبنده مادّی بلغزد و یا بدون قصد و غرضی گرفتار خطا و اشتباه شوند[۱۳].

به علاوه در صورت معصوم نبودن پیامبران، مسأله اتمام حجّت نیز حاصل نمی‌شود؛ زیرا همیشه بهانه‌ای در دست مخالفان خواهد بود که عدم پیروی از تعلیمات پیامبر به خاطر احتمال دروغ و کذب و یا خطا و اشتباه بوده است؛ لذا در حدیثی از امام علی بن موسی الرضا(ع) می‌‌خوانیم: «او معصوم است و مویّد و موفّق و مستقیم و آگاه از حق، و ایمن از خطاها و لغزش‌ها و انحراف‌ها؛ خداوند او را به این صفت مخصوص کرده تا حجّتش بر بندگان و شاهدش بر خلق باشد»[۱۴]

اضافه بر این، برنامه‌های عملی انبیاء نقش اصلی در تربیت مردم دارد؛ زیرا همیشه طرز عمل و رفتار مربیان و حالات و صفات آنهاست که برای کسانی که تحت تربیت آنها قرار دارند معیار و الگو محسوب می‌‌شود. بر حسب این بیان، نبی نه تنها با راه آشنا و راهنماست، بلکه به انسان کمک می‌‌کند و او را به مقصد می‌‌رساند. پیامبران آمده‌اند تا انسان‌ها را پرورش دهند و روشن است که در بُعد تربیتی، بیش از هر چیز، عملکرد و منش مربی مورد توجه است. پس نبی باید معصوم باشد تا هدف تربیت، تزکیه و انسان‌سازی محقق شود؛ لذا هرگونه خطایی از او می‌‌تواند به همان اندازه در این هدف، خلل ایجاد کند و اگر تضادّی در میان سخن و عمل، گفتار و رفتار آنها ظاهر گردد به کلّی اعتبار خود را از دست می‌‌دهند و هدف بعثت آنان عقیم خواهد ماند[۱۵].

ضرورت عصمت امامان

اگر بگوییم عصمت برای امامان ممکن است؛ معنایش این است که عصمت، ذاتاً برای امامان امتناع ندارد و با فرض وقوع عصمت، هیچ محالی لازم نمی‌آید. برای روشن شدن این ادعا باید در دو مقام بحث شود: اقتضای عصمت و موانع عصمت.

اقتضای عصمت

آنچه که در باب عصمت انبیاء به عنوان مقتضی عصمت گفته شد، در باب عصمت امامان نیز همان موارد اقتضا دارد، زیرا امامت، دنباله نبوت و به قول قرآن، افضل از نبوت است؛ چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۱۶].

از این آیه فهمیده می‌شود:

  1. منصب امامت در اواخر عمر و بعد از نبوت به حضرت ابراهیم (ع) عطا گردید
  2. این منصب را همه انبیاء نداشتند، بلکه خداوند متعال امامت را به بعضی از انبیا عطا کرده است. انبیا مؤسس دین بودند و امامان حافظ شریعت از تأویلات و انحرافات؛ یعنی مفسر دین بودند. بنابراین هر آنچه در باب اقتضای عصمت انبیاء گفته‌اند ـ از حکمت تشریع و هدفمند بودن خلقت بشریت و تنزه ذات احدی از کار عبث و اغرای به جهل و به کمال رسیدن انسان‌ها و هدایت بشر ـ مقتضی عصمت امامان نیز هست. البته این موارد به صورت مبسوط در قالب استدلال‌های عقلی خواهد آمد، ولی به اختصار باید گفت که خداوند متعال حکیم است و کار قبیح و عبث از او سر نمی‌زند. از طرفی هدف از خلقت انسان رسیدن او به عالی‌ترین مرحله کمال از جمله خلافت الهی است؛ برای به انجام رساندن این هدف، خداوند متعال شریعت خود را در قالب کتاب‌های آسمانی و وحیانی نازل کرده است. همچنین برای رسیدن این پیام‌ها، انبیا و امامان را به عنوان اولیای دین و مربیان شریعت به مردم معرفی کرده و دستور داده است تا مردم به صورت مطلق و بی قید و شرط از آنها اطاعت کنند. اگر این پیام‌آوران و حافظان دین، معصوم نباشند و احیاناً دچار خطا، گناه و نسیان گردند، چون خداوند به اطاعت مطلق از آنها امر کرده است، نوعی اغرای به جهل و خطاست که با حکمت خداوند متعال سازگار نیست.
  3. از سوی دیگر اگر امام، معصوم نباشد اعتماد ملت از او سلب خواهد شد و لذا از فرمان‌هایش اطاعت نخواهند کرد. با این فرض، کار خداوند عبث و لغو می‌گردد، چون غرضش محقق نمی‌گردد و این عدم اطاعت با غرض خداوند از آفرینش و نصب امامان و حکمت تشریع ناسازگار است؛ با اینکه می‌دانیم خداوند، حکیم است و کار قبیح و عبث انجام نمی‌دهد و سیر تکاملی انسان را نامحدود قرار داده و به انسان امر کرده تا رسیدن به عالی‌ترین مرحله تکامل انسانی، یعنی خلافت الهی سعی و تلاش کند و لحظه‌ای از مجاهدت نفس و طهارت روح و کسب کمالات معنوی باز نماند.

همه این دلایل و امثال آن، عصمت را برای امامان لازم و ضروری می‌کند و روشن است که عصمت برای امام، هم‌سنگ امامت برای هدایت بشر است و امامت، دنباله نبوت در ابلاغ دین و حفظ شریعت از انحرافات و هدایت امت به سوی رستگاری است.

موانع عصمت

این پرسش مهم وجود دارد که آیا عصمت برای امامان، موانعی دارد یا خیر. اهل سنت در طول تاریخ درباره عصمت امامان با شیعه اختلاف داشته‌اند و یکی از ریشه‌دارترین مسئله‌های اختلافی بین شیعه و اهل سنت همین مسئله عصمت امامان است، اما اصل امامت را تمام مسلمین پذیرفته‌اند. تنها چیزی که اهل سنت مطرح کرده‌اند مسئله معصوم نبودن خلفای بنی‌عباس و بنی‌امیه است که آن هم مربوط به عدم لزوم عصمت است. آنان گفته‌اند آنهایی که در طول تاریخ، حاکمان و امامان جامعه بوده‌اند، مثل خلفای بنی‌عباس و بنی‌امیه، زندگی و حکومت آنها مشحون از ظلم و فساد بوده است، لذا عملاً امامان، معصوم نبوده‌اند. ولی در باب امتناع ذاتی عصمت برای امامان، سخنی نگفته‌اند. گرچه اهل سنت هم به عصمت انبیاء اعتقاد دارند و هم برای عصمت آنان دلایل عقلی ذکر کرده‌اند.

در پاسخ به این اشکال می‌گوییم:

  1. دلائل زیادی از نظر عقلی وجود دارد که به مسئله اقتضا و امکان ذاتی عصمت امامان می‌پردازد. این دلایل متنوع عقلی، نه تنها امکان و اقتضا، بلکه ضرورت عصمت امامان در حکمت الهی را ثابت می‌کند
  2. در باب موانع احتمالی، تنها مانعی که اهل سنت به آن اشاره کرده‌اند ـ به استثنای اشاعره ـ مسئلۀ عدم وقوع عصمت برای خلفا است که ربطی به امتناع ذاتی ندارد و شیعه هم به صورت اصولی با کلام اهل سنت مخالف است، زیرا: اساساً شیعه خلفای بنی‌عباس و بنی‌امیه را امام نمی‌داند، چرا که آنان ظالم و غاصب بوده‌اند. امامان دوازده نفرند که اولین آنها حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) و آخرینشان حضرت ولی‌عصر (ع) است که معصوم و مطهرند. به علاوه شیعیان معتقد به امامانی هستند که منصوب الهی‌اند و از جانب خداوند و نبی مکرم اسلام (ص) به مردم معرفی شده‌اند و در روایات شیعه و اهل سنت اسمای آنها آمده است، لذا هیچ دلیلی که امتناع ذاتی عصمت یا امتناع وقوعی عصمت را ثابت کند وجود ندارد، بنابراین عصمت برای امامان امکان دارد.
  3. اگر عصمت برای امامان امتناع ذاتی داشته باشد، نباید هیچ انسانی به عصمت دست یابد؛ حال آنکه قرآن کریم در موارد مختلف انبیاء را معصوم می‌داند؛ از جمله در آیه شریفه: ﴿وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ * إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ * وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ * وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِنَ الْأَخْيَارِ[۱۷]. آیات دیگری از قرآن نیز به صراحت یا به دلالت التزامی، بر عصمت امامان شهادت می‌دهند، همچنان که آیه تطهیر و آیات دیگر بر این مطلب دلالت دارند. از این‌رو به صراحت ادعا می‌شود که در باب امکان عصمت برای امامان، مقتضی عصمت برای آن بزرگواران وجود دارد و موانع احتمالی عصمت، مفقود است و یا اینکه دلالتی بر این موضوع ندارند، بنابراین عصمت برای امامان، امری ممکن است[۱۸].

علاوه بر همه اینها مقتضای رحمت الهی نیز عصمت کامل انبیاء(ع) است؛ چراکه عصمت انبیاء(ع) لطف است؛ یعنی موجب نزدیکی مردم به طاعات و پرهیز از محرمات می‌‌شود و پیامبر معصوم بسی بهتر و بیشتر از پیامبر غیرمعصوم موجب هدایت مردم می‌‌شود و لطف بر خداوند واجب است؛ یعنی فراهم کردن هر چه بیشتر زمینه‌های هدایت مردم به سوی حق بر او لازم است. پس عصمت در انبیاء(ع) ضروری است و البته هر قدر دایره عصمت گسترده‌تر باشد، لطف نیز بیشتر خواهد بود[۱۹].

چرایی ضرورت عصمت معصومان

توجه به این نکته حائز اهمیت است که بحث ضرورت عصمت، ارتباط بسیار نزدیکی با بحث اثبات عصمت به واسطه براهین عقلی داشته و به نوعی به آن گره خورده است؛ چراکه در ضرورت عصمت امام به دنبال پاسخ به سوال چرایی عصمت در انبیا و امامان هستیم بدین معنا که چرا حجت‌های الهی باید معصوم باشند؛ از طرفی در پاسخ به این سوال به این مهم خواهیم پرداخت که اگر حجج الهی معصوم نباشند، محذوراتی پیش خواهد آمد که به واسطه آنها می‌توان در قالب براهینی عقلی، عصمت حجت‌های الهی را ثابت نمود. از این رو در توضیح ضرورت یا چرایی عصمت پیامبران و امامان باید گفت: پیامبران از جهت واسطه بودن بین خدا و خلق، برای تضمین درستی پیام الهی باید معصوم باشند: ﴿وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ[۲۰].[۲۱]

براهین عقلی ضرورت عصمت معصومان

با توجه به آنچه گفته شد براهین عقلی اثبات عصمت معصومان که همان براهین اثبات لزوم یا ضرورت عصمت معصومان هستند، عبارت‌اند از:

برهان لزوم هدایت بشر

ارتباط تنگاتنگ بین هدایت و عصمت باعث شده است تا عصمت برای هادی لازم و واجب باشد تا جایی که هادی اگر معصوم نباشد امر هدایت او مختل خواهد شد[۲۲].

از طرفی هدایت، امری است که در امام و نبی مشترک است یعنی همان وظیفه هدایت پیامبر به همان دقت و ظرافت و اهمیت، برای جانشین او (امام) هم متعین است؛ لذا شاید بتوان گفت یکی از فلسفه‌های عصمت در امام هم همان ایجاد اعتماد مردم به الگو و هادی است و اگر امام و هادی معصوم نباشد تضمین عمل به معارف دین از بین می‌رود[۲۳].

اگر بنا باشد جانشین رسول خدا(ص) که جایگزین او در هدایت امت بر صراط مستقیم است، معصوم نباشد، سه محذور پیش می‌آید: اوّل آنکه امّت محتاج امامی دیگر برای اصلاح خطای امام می‌شود تا درست از نادرست تفکیک گردد؛ دوم، ضرورت برخورد امّت با امام از باب امر به معروف و نهی از منکر است که در این صورت، او دیگر جایگاهی برای ارشاد و اصلاح در میان مردم ندارد و سوم، از بین رفتن اصل قاعده لطف در ضرورت امامت است؛ از آن جهت که امام باید حافظ شریعت الهی باشد و با عدم عصمت، وی قادر نیست این مسئولیت را انجام دهد[۲۴].

برهان وجوب اطاعت از معصوم

اگر از پیامبرخاتم خطا سرزند، مخالفت و انکار او واجب خواهد بود و این با دستور خداوند بر اطاعت از او مغایرت دارد: ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ[۲۵].[۲۶].[۲۷]

برهان حفظ شریعت

پیامبران و امامان، حافظ شریعتند، (حافظ شریعت باید معصوم باشد)، پس واجب است پیامبران و امامان، معصوم باشند[۲۸].[۲۹]

برهان لزوم اطمینان

پیامبران و امامان می‌خواهند رضا و سخط ـ شریعت ـ را به ما برسانند لذا اگر خطاکار باشند ما اطمینان به این مورد نداریم، پس باید معصوم باشند[۳۰] به عبارت دیگر بدون شک پیامبران قبل از هر چیز باید اعتماد عموم را جلب کنند، به‌طوری‌که در گفته آنها احتمال دروغ و اشتباه داده نشود؛ در غیر این صورت، مقامِ رهبری آنها متزلزل خواهد شد. چرا که اگر پیامبران معصوم نباشند، بهانه‌جویان به عذر اینکه آنها اشتباه می‌کنند، از آنان روی برمی‌تابند و حقیقت‌طلبان نیز به خاطر تزلزل نسبت به محتوای دعوت آنها، از پذیرفتن دعوتشان خودداری خواهند کرد و یا لااقل نمی‌توانند با دلگرمی آن را پذیرا شوند. این دلیل که می‌توان آن را "دلیل اعتماد" نیز نام نهاد، یکی از مهم‌ترین دلایل عقلی ضرورت عصمت انبیاست. چگونه ممکن است خداوند فرمان دهد که از انسانی بی‌قید و شرط اطاعت شود، در حالی که این انسان ممکن است خطا کند و یا مرتکب گناهی گردد. اگر مردم از او اطاعت کنند که پیروی از خطا و گناه است و اگر نکنند، جایگاه رهبری او متزلزل می‌گردد، به‌ویژه آن‌که مقام رهبری پیامبران با دیگران کاملاً متفاوت است؛ زیرا مردم تمام اعتقاد و برنامه خود را از آنها می‌گیرند[۳۱].

برهان لطف

چنان‌که وجود پیامبران و امام لطف است، عصمت آنها نیز لطف است. بلکه لطف بودن متحقّق نشود مگر به عصمت؛ زیرا پیامبران و امامان غیر معصوم، از حیف و میل که موجب وقوع خلل و فتن در امر دین و دنیا شود مصون نیستند و این منافی‌ لطف است. همچنین غرض از نصب پیامبران و امامان، حصول اطاعت و انقیاد است و هرگاه معصوم نباشند و خطا و معصیت بر آنها روا باشد، اطاعتشان واجب نیست، بلکه مخالفتشان واجب بوده و این مناقض لطف و غرض امامت است[۳۲].[۳۳]

لزوم عصمت از دیدگاه شیعه

کلام متکلمین و اندیشمندان شیعه

دیدگاه برخی فِرَق را درباره عصمت به قدر ضرورت بیان کردیم و اکنون به بررسی دیدگاه شیعه می‌پردازیم. از نظر شیعه حجت خدا اعم از پیامبر و امام باید معصوم باشد.

  1. سید مرتضی حجیت اجماع را به بازگشت آن به قول امام(ع) مستند می‌کند و در این باره می‌نویسد: إنما قلنا: إن إجماعهم حجة لأن في اجماع الإمامية قول الإمام الذي دلت العقول على أن كل زمان لا يخلو منه، و أنه معصوم لا يجوز عليه الخطأ في قول و لا فعل، فمن هذا الوجه كان إجماعهم حجة و دليلا قاطعا[۳۴]؛ این که ما قائل هستیم که اجماع علماء شیعه حجت است برای این است که در اجماع امامیه قول امام وجود دارد. امامی که ادله عقلی دلالت می‌کنند بر این که زمین هیچ‌گاه از او خالی نیست و او معصوم است و خطا در گفتار و کردار او ممکن نیست. از همین جهت است که اجماع عالمان شیعه حجت است و حضور معصوم دلیل قاطعی بر اعتبار اجماع.
  2. مرحوم شیخ طوسی نیز درباره عصمت رسول خدا(ص) می‌نویسد: ذلك مما تمنع منه الأدلة القاطعة في أنه لا يجوز عليه السهو و الغلط[۳۵]؛ سهو و اشتباه از اموری است که با دلائل قطعی و یقینی از پیامبر ممتنع است.
  3. مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی علاوه بر یادآوری کمال فهم، هوشمندی و مبرا بودن امامان از اموری هم چون خطا، سهو و نسیان می‌افزاید: كلما ينفر عنه من دناءة الآباء و عهر الأمهات والفظاظة والغلظة والأبنة و شبهها و الأكل على الطريق و شبهه[۳۶]؛ پیامبر و امام باید از آن‌چه که نفرت‌آور است منزه باشد به مانند پستی و فرومایگی در نَسَب پدری و مادری، بد اخلاقی، تندخویی، امراض روحی و جسمی، ابتلاء به ابنه و مانند آن، و از غذا خوردن در مسیر راه و مواردی از این قبیل پرهیز کند.
  4. علامه حلی نیز در توصیف معصوم می‌نویسد: إنه لا يجوز أن يقع منه الصغائر و لا الكبائر، لا عمدا ولا سهوا ولا غلطا في التأويل، و يجب أن يكون منزها عن ذلك من أول عمره إلى آخره[۳۷]؛ سر زدن گناهان بزرگ و کوچک از معصوم جایز نیست، خواه عمدی باشد و خواه سهوی. همچنین در بیان تأویل، معصوم نباید مرتکب غلط و اشتباه شود و در کارنامه زندگی معصوم، از ابتدای عمر تا آخر باید از این امور منزّه و پاک باشد.
  5. مرحوم فاضل مقداد[۳۸] در شرح عبارت «علامه حلی» می‌گوید: أصحابنا حكموا بعصمتهم مطلقا، قبل النبوة و بعدها[۳۹]؛ علماء شیعه به عصمت امامان به طور مطلق، چه قبل و چه پس از نبوت حکم کرده‌اند. از نظر ایشان پیامبران در حوزه‌هایی هم‌چون: عقاید، افعال، تبلیغ دین و امور عرفی عصمت دارند. بر این اساس برخی از عالمان شیعه معتقدند که معصوم در موضوعات و مصادیق نیز دچار اشتباه نمی‌شود.
  6. مرحوم شهید ثانی نیز در این باره می‌نویسد: و أما علم الحديث: فهو أجل العلوم قدرا و أعلاها رتبة، و أعظمها مثوبة بعد القرآن، وهو ما أضيف إلى النبي(ص) أو إلى الائمة المعصومين(ع)، قولا أو فعلا أو تقريرا أو صفة، حتى الحركات و السكنات واليقظة والنوم[۴۰]؛ علم حدیث پس از قرآن در بالاترین جایگاه ارزش، منزلت و ثواب قرار دارد. آن علم برگرفته از پیامبر و امامانی است که در گفتار، کردار و تقریر و یا صفتی از صفات هم‌چون حرکات، سکنات و خواب و بیداری[۴۱] معصوم هستند.
  7. مرحوم مجلسی به نقل از کتاب «عقائد شیخ صدوق» می‌نویسد: «عقیده ما درباره پیامبران، فرستادگان، پیشوایان و ملائکه این است که اینان از هر پلیدی، پاکند و مرتکب گناهان کوچک و بزرگ نمی‌شوند». در ادامه با استدلال به آیه ﴿لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ[۴۲] چنین نقل می‌کند: «کسانی که عصمت اینان را انکار می‌کنند، نشانگر بی‌معرفتی آنان است»[۴۳].
  8. علامه مجلسی تصریح می‌کند که این تعریفی که شیخ صدوق از عصمت به دست داده است، مورد اتفاق تمامی علماء شیعه و از ضروریات مذهب امامیه است. ایشان می‌نویسد: و بعدها قول أئمتنا سلام الله عليهم بذلك المعلوم لنا قطعاً بإجماع أصحابنا رضوان الله عليهم، مع تأيده بالنصوص المتظافرة حتى صار ذلك من قبيل الضروريات في مذهب الامامية. وقد استدل عليه أصحابنا بالدلائل العقلية[۴۴]؛ عصمت به این معنا در شأن اهل بیت(ع)، به دلیل اجماع و روایات بسیار ثابت شده است، به طوری که این اعتقاد در زمره ضروریات مذهب امامیه به شمار می‌رود. علماء شیعه برای اثبات عصمت، به دلیل‌های عقلی نیز استدلال می‌کنند.
  9. شیخ حر عاملی نیز تأکید می‌کند که اعتقاد شیعه درباره عصمت با ادله نقلی و عقلی اثبات شده است. ایشان پس از نقل حدیثی که بیان‌گر سرزدن سهو از رسول خدا(ص) است، آن را حمل بر تقیه کرده است. وی در علت حمل این روایت بر تقیه می‌نویسد: لكثرة الأدلة العقلية والنقلية على استحالة السهو عليه مطلقا[۴۵]؛ به خاطر دلیل‌های عقلی و نقلی بسیار بر این که ارتکاب سهو در هر شرایطی از معصوم محال است. وی در کتاب التنبیه بالمعلوم نیز می‌نویسد: علماء و فقهاء شیعه در بیشتر کتاب‌های فقهی و تمام کتاب‌هایی که در اصول اعتقادات نوشته‌اند به این مطلب تصریح می‌کنند که سهو در عبادات و غیر آن به هر کیفیتی مردود است[۴۶].

لازم است بدانیم که این صفات به پیشوایان شیعیان اختصاص ندارد، بلکه انبیاء گذشته و ملائکه نیز این‌گونه‌اند. اگر کسی این کلمات را درباره ائمه(ع) غلوّ و زیاده‌گویی بپندارد، پس در مورد انبیاء و ملائکه نیز باید همین پندار را داشته باشد. در حالی که هرگز چنین نیست[۴۷].

موافقت جمعی از عامّه با امامیه

اعتقاد به عصمت اختصاص به مکتب تشیع ندارد، بلکه عده‌ای از بزرگان اهل سنت اعتقاد ما را پذیرفته‌اند[۴۸]؛ هر چند قول این افراد خلاف مشهور اهل سنت است[۴۹].

عینی حنفی در عمدة القاری در اعتقادش پیرامون عصمت انبیاء می‌نویسد: مذهبي ان الأنبياء معصومون من الكبائر والصغائر، قبل النبوة و بعدها؛ اعتقاد من پیرامون انبیاء این است که آنان از گناهان کبیره و صغیره معصوم‌اند، چه قبل از نبوت و چه پس از آن[۵۰]. در همین راستا، صاحب مرقاة المفاتیح نیز از ابن حجر می‌نویسد: فإن الأصح المختار عند المحققين أن الأنبياء - صلوات الله و سلامه عليهم - معصومون قبل النبوة و بعدها من كبائر الذنوب و صغائر عمدها و سهوها؛ همانا قول صحیح‌تری که توسط محققان و اندیشمندان انتخاب شده، این است که انبیاء (ع) قبل از نبوت و پس از آن از گناهان کبیره و گناهان صغیره، چه عمدی و چه سهوی معصوم‌اند[۵۱].

زرقانی، یکی از علماء بزرگ فرقه مالکیه در شرح خود بر کتاب موطأ مالک می‌نویسد: إنه معصوم من الذنوب بعد النبوة و قبلها و كبيرها و صغيرها و عمدها و سهوها على الأصح، في ظاهره و باطنه، سره وجهره، جده و مزحه و رضاه و غضبه كيف؟ وقد أجمع الصحب على اتباعه والتأسي به في كل ما يفعله[۵۲]؛ بر اساس قول صحیح، پیامبر(ص) پس از نبوت و پیش از آن از گناهان کبیره و صغیره، عمداً و یا سهواً در ظاهر و باطن، خفا و آشکار، در حالت جدی و شوخی و خشنودی و غضب... معصوم است. چگونه ممکن است او معصوم نباشد در حالی که همه صحابه بر تبعیت از او و تأسی به او در تمام افعالش اجماع دارند؟

نکاتی که از کلام زرقانی استفاده می‌شود:

  1. تعبیر «علی الأصح» نشانگر آن است که بعضی از علماء اهل سنت معتقد به این گفته نیستند؛
  2. معصوم حتی در فکر و ذهن خود به فکر خلاف و انحراف نمی‌افتد؛
  3. صحابه رسول الله(ص) بر وجوب تبعیت و تأسی به ایشان به نحو اطلاق اجماع دارند و این اجماع دلیلی قطعی بر عصمت آن حضرت است؛ زیرا اگر کم‌ترین احتمال اشتباه و سهو در قول یا فعل رسول الله(ص) می‌دادند، ایشان را به صورت مطلق قدوه و اسوه خود برنمی‌گزیدند.

وی در ادامه به نقل کلام حافظ سبکی پرداخته و می‌گوید: إجتمعت الأمة على عصمة الانبياء فيما يتعلق بالتبليغ و غيره من الكبائر والصغائر والخسة والمداومة على الصغائر من صغائر لا تحط من رتبتهم، خلاف ذهب المعتزلة و كثير من غيرهم إلى جوازها. والمختار المنع، لأنا أمرنا بالإقتداء بهم فيما يصدر عنهم، فكيف يقع منهم ما لا ينبغي. و من جوزه لم يجوزه بنص و لا دليل؛ امت اسلامی بر پاکی انبیاء از گناهان بزرگ و کوچک و پستی‌ها و در امور تبلیغی و غیر تبلیغی اجماع دارند، اما در ارتکاب گناهان کوچکی که موجب وهن و سبکی پیامبر نشود، اختلاف نظر وجود دارد. معتزله و بسیاری از اشاعره معتقد به جواز ارتکاب آن گناهان هستند و قولی که ما انتخاب کردیم ممنوعیت چنین گناهانی است؛ چراکه ما مأمور به تبعیت از آنها در هر عملی که انجام می‌دهند هستیم و چطور اعمال ناشایست از آنها سر بزند در حالی که از طرفی ارتکاب آن اعمال جایز نیست و از طرف دیگر ما نیز مأمور به اقتدا باشیم[۵۳]. پس حافظ سبکی نیز بر خلاف جمهور اهل سنت پیامبران را معصوم می‌داند و معتقد است که اگر انجام گناهان کوچک برای پیامبر جایز باشد، باید ادله اقتدا و تبعیت از ایشان تخصیص بخورد و حال آن‌که هیچ دلیلی بر چنین تخصیصی وجود ندارد.

بر اساس آن‌چه گذشت، عصمت پیامبران از سه جهت عمومیت و اطلاق دارد:

  1. حجت خدا از ابتداء تا انتهای عمر معصوم است؛
  2. عصمت به گناه و معصیت اختصاص ندارد، بلکه خطا و سهو و نسیان را هم دربر می‌گیرد؛
  3. عصمت، امور عرفی و اجتماعی را نیز شامل می‌شود و به عقائد، تبلیغ احکام شریعت و انجام واجبات و محرمات اختصاص ندارد[۵۴].

پرسش مستقیم

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

  1. راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.
  2. ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
  3. ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار می‌رود.
  4. ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.
  5. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
  6. محمد بن محمد بن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
  7. علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.
  8. خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.
  9. میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.
  10. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ ـ ۳۵.
  11. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  12. ر.ک: پنجاه درس اصول عقاید برای جوانان، مکارم شیرازی، ناصر، نسل جوان، قم، ‏۱۳۸۶ه‍ ش،‏ چاپ هجدهم،‏ ص۱۷۰.
  13. ر.ک: پیام قرآن‏، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه‏، تهران‏، ۱۳۸۶ه‍ ش‏، ج ۷، ص۱۸۵.
  14. «هُوَ مَعْصُومٌ مُویَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ اَمِنَ مِنَ الْخَطَایَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ یَخُصُّصهُ اللهُ بِذلِکَ لِیَکُونَ حُجَّتُهُ عَلی عِبَادِهِ وَ شَاهِدُهُ عَلی خَلْقِهِ»، عیون أخبار الرضا(ع)‏، شیخ صدوق‏، ابوجعفر محمد بن علی ابن بابویه، نشر جهان‏، تهران‏، ۱۳۷۸ه‍ ق‏، چاپ اول، ج ۱، ص۲۲۲.
  15. ر.ک: پیام قرآن‏، همان، ج ۷، ص۱۸۷.
  16. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  17. «و از بندگان توانمند و روشن‌بین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن * و ما آنان را به ویژگی‌یی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم * و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند * و از اسماعیل و الیسع و ذو الکفل یاد کن و همه از نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۵-۴۸.
  18. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص ۸۵-۹۰.
  19. ر.ک: گوهر مراد، فیاض لاهیجی، عبدالرزاق، مصحح: ربانی گلپایگانی، علی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد، تهران، ۱۳۷۲ه‍ ش، ص۳۷۹.
  20. «و از آفریدگان ما دسته‌ای هستند که به حقّ رهنمون می‌شوند و به حقّ داد می‌ورزند» سوره اعراف، آیه ۱۸۱؛ بدون تردید این آیه بر عصمت تمام هدایت کنندگان به سوی حق دلالت می‌کند؛ زیرا کسی که می‌خواهد دیگران را به حق هدایت و بر اساس آن داوری کند، لزوماً باید دو خصوصیت داشته باشد. نخست اینکه حق را کاملاً بشناسد تا هیچ گاه در تشخیص آن از باطل به اشتباه نیفتد و دوم این که همواره بر محور حق حرکت کند و هرگز از آن دور نگردد تا برای دادگری بر اساس حق صلاحیت داشته باشد. روشن است که اگر کسی از حق جدا شود، صلاحیت هدایت مردم به سوی حق و دادگری بر اساس آن را نخواهد داشت و کسی که حق را بشناسد و از آن عدول نکند به یقین معصوم است.
  21. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲، ص۸۶.
  22. پیامبر و امام پیشوا و مقتدا و برای هدایت مردم است اگر معصوم نباشد. خطا و گناه می‌کند پس خود وی هم محتاج پیامبر و امام دیگری است که بی‌خطا باشد و «معصوم» و اگر او هم معصوم نباشد نیازمند به معصوم دیگری است که خطا نکند، همچنان این (تسلسل) ادامه خواهد داشت تا به پیامبر و امام (معصوم) برسیم. نصیر الدین طوسی، محمد بن محمد. شارح علی‌اکبر واعظ موسوی، علی(ع) میزان حق، ص۱۰۱.
  23. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳.
  24. یشترط العصمة فی الإمام کما تشترط فی النبی. فإن قیل: ما الدلیل علی ان الإمام یجب ان یکون معصوماً؟ فالجواب: الدلیل علی ذلک من وجوه: الأول: انه لو جاز علیه الخطأ لافتقر إلی امام آخر یسدده وننقل الکلام إلیه ویتسلسل أو یثبت المطلوب. الثانی: انه لو فعل الخطیئة فاما ان یجب الانکار علیه أو لا فان وجب الانکار علیه سقط محله من القلوب ولم یتبع والغرض من نصبه اتباعه. وان لم یجب الانکار علیه سقط وجوب النهی عن المنکر وهو باطل. الثالث: انه حافظ للشرع فلو لم یکن معصوما لم یؤمن علیه الزیادة فیه والنقصان منه؛ شیخ مفید، النکت الاعتقادیه، ص۴۰.
  25. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  26. علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.
  27. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۸۰-۸۲.
  28. علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.
  29. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۸۰-۸۲.
  30. علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.
  31. کشف المراد، ص۳۴۹؛ پنجاه درس اصول عقاید، پیامبرشناسی، درس سوم.
  32. سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۱۵.
  33. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳.
  34. الإنتصار، ص۸۱. همچنین ر.ک: فقه القرآن (قطب الدین راوندی)، ج۲، ص۹۳.
  35. الاستبصار، ج۱، ص۳۷۱، ذیل حدیث ۱۴۱۱.
  36. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۷۲.
  37. إرشاد الطالبین إلی نهج المسترشدین، ص٣٠٣.
  38. فاضل مقداد دانشمندی فقیه، اصولی و متکلم است. ایشان کتاب‌هایی در اعتقادات تألیف کرده است که هر چند در محافل و حوزه‌های علمی شهرت چندانی ندارند، ولی کتاب‌های بسیار مهم و ارزشمندی است.
  39. إرشاد الطالبین إلی نهج المسترشدین، ص۳۰۴.
  40. منیة المرید، ص۳۶۹ - ۳۷۰.
  41. به زودی خواهیم گفت که النبي والمعصوم تنام عينه ولا ينام قلبه؛ چشم ظاهری معصوم می‌خوابد، ولی قلب او بیدار است نه فقط در احکام و اجتناب از گناهان و انجام اطاعت الهی، بلکه در خواب و هنگام سکوت؛ چراکه وی باید اسوه و الگویی الهی باشد.
  42. «از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمی‌پیچند و آنچه فرمان یابند بجای می‌آورند» سوره تحریم، آیه ۶.
  43. بحار الأنوار، ج۱۱، ص۷۲؛ الإعتقادات فی دین الإمامیة، ص۹۶.
  44. بحار الأنوار، ج۱۱، ص۹۱.
  45. وسائل الشیعة، ج۸، ص۱۹۹.
  46. التنبیه بالمعلوم من البرهان علی تنزیه المعصوم عن السهو والنسیان، ص۱۳ – ۱۴.
  47. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲، ص ۶۹ ـ ۷۳.
  48. شرح معانی الآثار، ج۴، ص۲۸۹.
  49. البته باید توجه داشت که ما در موضوعات اعتقادی توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد به روایت و کلام علماء عامه ولو مختصر نیازی نداریم و این که گاهی به کلمات آنان اشاره می‌کنیم، به خاطر دفع شبهات و اثبات حقانیت مکتب اهل بیت(ع) است.
  50. عمدة القاری، ج۱۸، ص۹.
  51. مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، ج۵، ص۱۷۲۰، شرح حدیث ۲۴۸۲.
  52. شرح الزرقانی، ج۷، ص۳۲۷.
  53. شرح الزرقانی، ج۷، ص۳۲۸.
  54. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲، ص ۷۳ ـ ۷۵.