صبر در حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابن‌شهرآشوب')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = صبر
| موضوع مرتبط = صبر
| عنوان مدخل  = [[صبر]]
| عنوان مدخل  = صبر
| مداخل مرتبط = [[صبر در قرآن]] - [[صبر در حدیث]] - [[صبر در فقه اسلامی]] - [[صبر در نهج البلاغه]] - [[صبر در اخلاق اسلامی]] - [[صبر در معارف مهدویت]] - [[صبر در معارف و سیره حسینی]] - [[صبر در فقه سیاسی]] - [[صبر در معارف دعا و زیارات]] - [[صبر در معارف و سیره سجادی]] - [[صبر در سیره معصوم]] - [[صبر در جامعه‌شناسی اسلامی]] - [[صبر در خانواده]] - [[صبر در معارف و سیره نبوی]]
| مداخل مرتبط = [[صبر در قرآن]] - [[صبر در حدیث]] - [[صبر در نهج البلاغه]]  - [[صبر در معارف دعا و زیارات]] - [[صبر در فقه اسلامی]] - [[صبر در فقه سیاسی]] - [[صبر در اخلاق اسلامی]] - [[صبر در معارف و سیره نبوی]] - [[صبر در معارف و سیره علوی]] - [[صبر در معارف و سیره فاطمی]] - [[صبر در معارف و سیره امام حسن]] - [[صبر در معارف و سیره حسینی]] - [[صبر در معارف و سیره سجادی]] - [[صبر در معارف و سیره امام باقر]] - [[صبر در معارف مهدویت]] -  [[صبر در سیره معصوم]] - [[صبر در جامعه‌شناسی اسلامی]] - [[صبر در خانواده]] - [[صبر در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}


== [[شکیبایی]] [[پیامبر]] {{صل}} در همه [[کارها]] ==
== روایات صبر ==
* [[قرآن]] می‌فرماید:
# [[امام صادق]] {{ع}} فرمودند: "[[صبر]] نسبت به [[ایمان]]، مانند سَر نسبت به بدن است. بنابراین همان‌گونه که چون سَر نباشد [[بدن]] نیز از بین خواهد رفت، چون [[صبر]] نباشد [[ایمان]] از بین خواهد رفت"<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ: الصَّبْرُ مِنَ الْإِيمَانِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَإِذَا ذَهَبَ الرَّأْسُ ذَهَبَ الْجَسَدُ كَذَلِكَ إِذَا ذَهَبَ الصَّبْرُ ذَهَبَ الْإِيمَانُ}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۸۷.</ref>.
#{{متن قرآن|فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ}}<ref>«بنابراین شکیبا باش همان‌گونه که پیامبران اولوا العزم شکیبایی ورزیدند و برای آنان (عذاب را به) شتاب مخواه» سوره احقاف، آیه ۳۵.</ref>.
#{{متن قرآن|فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا}}<ref>«پس به نکویی شکیب کن» سوره معارج، آیه ۵.</ref>.
#{{متن قرآن|وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلًا}}<ref>«و بر آنچه می‌گویند شکیبا باش و از آنان به نکویی دوری گزین» سوره مزمل، آیه ۱۰. و راجع، سوره طه، آیه:۱۳ و سوره ق، آیه:۳۹.</ref>.
#{{متن قرآن|اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ}}<ref>«بر آنچه می‌گویند، شکیبا باش و از بنده ما داود توانمند یاد کن که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۱۷.</ref>.
#{{متن قرآن|وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا}}<ref>«و با آنان که پروردگار خویش را سپیده‌دمان و در پایان روز به شوق لقای وی می‌خوانند خویشتنداری کن و دیدگانت از آنان به دیگران دوخته نشود که زیور زندگی این جهان را بجویی و از آن کس که دلش را از یاد خویش غافل کرده‌ایم و از هوای (نفس) خود پیروی کرده و کارش تباه است پیروی مکن» سوره کهف، آیه ۲۸.</ref>.
#{{متن قرآن|فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ}}<ref>«بنابراین شکیب کن که وعده خداوند راستین است و از گناه خویش آمرزش بخواه و در پایان روز و پگاهان با سپاس پروردگارت را به پاکی بستای!» سوره غافر، آیه ۵۵.</ref><ref>و راجع، ۷۷.</ref>.
#{{متن قرآن|فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا}}<ref>«پس برای فرمان پروردگارت شکیبا باش و از هیچ گناهکار یا ناسپاس آنان فرمان نبر» سوره انسان، آیه ۲۴.</ref>.
#{{متن قرآن|وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا}}<ref>«و خانواده‌ات را به نماز فرمان ده و بر آن شکیب کن» سوره طه، آیه ۱۳۲.</ref>.
 
* [[صبر]] [[پیامبر]] در [[حدیث]]:
# به [[نقل]] از [[حفص بن غیاث]]؛ [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: "ای حفص! هر که [[شکیبایی]] کند، اندکی [[شکیبایی]] کرده است و هر که ناشکیبایی کند، اندکی ناشکیبی کرده است". سپس فرمود: "در همه کارهایت [[شکیبا]] باش؛ چرا که [[خداوند]] عز و جل [[محمد]] {{صل}} را به [[پیامبری]] فرستاد و او را به [[شکیبایی]] و [[نرم‌خویی]] [[فرمان]] داد و فرمود: {{متن حدیث|وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلا وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلا}}<ref>و بر آنچه می‌گویند شکیبا باش و از آنان به نکویی دوری گزین. و مرا با این دروغ‌انگاران شاد خوار وا بگذار و به آنان اندکی مهلت بخش؛ سوره مزمل، آیه:۱۰ - ۱۱.</ref> نیز [[خداوند]] - تبارک و تعالی - فرمود: {{متن قرآن|وَلا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ وَمَا يُلَقَّاهَا إِلاَّ الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إِلاَّ ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ}}<ref> نیکی با بدی برابر نیست؛ به بهترین شیوه (دیگران را از چالش با خود) باز دار، ناگاه آن کس که میان تو و او دشمنی است چون دوستی مهربان می‌گردد و این را جز به آنان که می‌شکیبند، و جز به آنان که بهره‌ای سترگ دارند فرانیاموزند؛ سوره فصلت، آیه: ۳۴-۳۵.</ref>. پس [[پیامبر خدا]] {{صل}} [[شکیبایی]] کرد، تا آن که به او نسبت‌های ناروای بزرگ دادند و تهمت‌ها زدند، چندان که به تنگ آمد و [[خداوند]] {{صل}} این [[آیات]] را فرو فرستاد: {{متن قرآن|وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُن مِّنَ السَّاجِدِينَ}} <ref>و ما به درستی می‌دانیم که تو از آنچه می‌گویند دلتنگ می‌گردی. پس پروردگارت را با سپاس به پاکی بستای و از سجده‌گزاران باش؛ سوره حجر، آیه: ۹۷-۹۸.</ref>، و همچنان تکذیبش کردند و به او [[تهمت]] زدند و [[پیامبر]] {{صل}} [[اندوهگین]] شد. باز [[خداوند]] عز و جلاین [[آیات]] را فرو فرستاد که: {{متن قرآن| وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ فَصَبَرُواْ عَلَى مَا كُذِّبُواْ وَأُوذُواْ حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلاَ مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِن نَّبَإِ الْمُرْسَلِينَ وَإِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَن تَبْتَغِيَ نَفَقًا فِي الأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاء فَتَأْتِيَهُم بِآيَةٍ وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ}}<ref> و به یقین پیش از تو (نیز) پیامبرانی دروغگو شمرده شدند پس، هر چه دروغگو شمرده شدند و آزار دیدند شکیبایی ورزیدند تا آنکه یاری ما به ایشان رسید؛ و برای کلمات خداوند هیچ دگرگون‌کننده‌ای نیست و بی‌گمان (برخی) از خبر (های) پیامبران به تو رسیده است. و اگر رویگردانی آنان بر تو گران است چنانچه بتوانی سوراخی در زمین یا نردبانی بر آسمان بیابی تا نشانه‌ای (دیگر) برای آنان بیاوری (چنین کن، اما باز ایمان نمی‌آورند) و اگر خداوند می‌خواست همه آنان را بر رهنمود (خود) گرد می‌آورد پس، هرگز از نادانان مباش!؛ سوره انعام، آیه:۳۴-۳۵.</ref>. پس [[پیامبر]] {{صل}} خویشتن را به [[شکیبایی]] را داشت؛ ولی [[مردم]]، گستاخی را از حد گذراندند و چون [[پیامبر]] {{صل}} از [[خداوند]] - تبارک و تعالی - یاد کرد، به تکذیبش پرداختند. پس [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "در باره خودم و خانواده‌ام و آبرویم، [[شکیبایی]] کردم؛ امّا تحمّل شنیدن [[بدگویی]] از خدایم را ندارم. پس [[خداوند]] این [[آیه]] را فرو فرستاد که: {{متن قرآن| وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَمَا مَسَّنَا مِن لُّغُوبٍ فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ}}<ref> و ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آنهاست در شش روز آفریدیم و هیچ ماندگی به ما نرسید. پس بر آنچه می‌گویند شکیبا باش و پروردگارت را پیش از برآمدن خورشید و پیش از غروب با سپاس به پاکی بستای!؛ سوره ق، آیه:۳۸-۳۹.</ref>. پس [[پیامبر]] {{صل}} در همه احوالش [[شکیبایی]] نمود. سپس به ایشان به وجود پیشوایانی از خاندانش، مژده داده شد که به [[شکیبا]] بودن وصف شدند، و [[خداوند]] تبارک و تعالی - فرمود: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ }}<ref> و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند؛ سوره سجده، آیه:۲۴.</ref>. این جا بود که [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "[[شکیبایی]] برای [[ایمان]]، همانند سر برای تن است" و خدای از این [[شکیبایی]] او سپاسگزاری و [[قدردانی]] کرد و این [[آیه]] را فرو فرستاد: {{متن قرآن| وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُواْ يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ بِمَا صَبَرُواْ وَدَمَّرْنَا مَا كَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا كَانُواْ يَعْرِشُونَ}}<ref> و قومی را که (از سوی فرعونیان) ناتوان شمرده می‌شدند وارث شرق و غرب آن سرزمین کردیم که در آن برکت نهاده بودیم و سخن نیکوی پروردگارت درباره بنی اسرائیل به خاطر شکیبی که ورزیدند راست آمد و آنچه را فرعون و قومش می‌ساختند و آنچه را بر می‌افراختند زیر و زبر کردیم؛ سوره اعراف، آیه:۱۳۷.</ref>. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "این، نویدی است و انتقامی". پس خدای [[جنگ]] با [[مشرکان]] را به او اجازه داد و این [[آیه]] را فرو فرستاد: {{متن قرآن| فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}<ref> و چون ماه‌های حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره توبه، آیه:۵.</ref> و {{متن قرآن|وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِن قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِينَ}}<ref> و هر جا بر آنان دست یافتید، بکشیدشان و از همان‌جا که بیرونتان راندند بیرونشان برانید و (بدانید که) آشوب (شرک) از کشتار بدتر است و نزد مسجد الحرام با آنان به کارزار نیاغازید مگر در آنجا با شما به جنگ برخیزند در آن صورت اگر به کارزار با شما دست یازیدند شما هم آنان را بکشید که سزای کافران همین است؛ سوره بقره، آیه:۱۹۱.</ref>. پس [[خداوند]]، آنها را به دست [[پیامبر خدا]] {{صل}} و دوستانش کشت و [این را] [[پاداش]] [[شکیبایی]] او [در همین [[دنیا]]] قرار داد، علاوه بر پاداشی که برای آخرتش اندوخت. بنابراین، هر که [[شکیبایی]] کند و به حساب [[خدا]] گذارد، از [[دنیا]] نمی‌رود تا آن که [[خداوند]]، او را درباره دشمنانش شاد می‌کند، علاوه بر پاداشی که برای [[آخرت]] او می‌اندوزد"<ref>{{متن حدیث| عن حفص بن غیاث: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} يَا حَفْصُ إِنَّ مَنْ صَبَرَ صَبَرَ قَلِيلًا وَ إِنَّ مَنْ جَزِعَ جَزِعَ قَلِيلًا ثُمَّ قَالَ عَلَيْكَ بِالصَّبْرِ فِي جَمِيعِ أُمُورِكَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَ مُحَمَّداً {{صل}} فَأَمَرَهُ بِالصَّبْرِ وَ الرِّفْقِ فَقَالَ {{متن قرآن|وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلًا وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ}} وَ قَالَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى {{متن قرآن|وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ}}فَصَبَرَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} حَتَّى نَالُوهُ بِالْعَظَائِمِ وَ رَمَوْهُ بِهَا فَضَاقَ صَدْرُهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ- {{متن قرآن|وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ}}. ثُمَّ كَذَّبُوهُ وَ رَمَوْهُ فَحَزِنَ لِذَلِكَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا}}فَأَلْزَمَ النَّبِيُّ {{صل}} نَفْسَهُ الصَّبْرَ. فَتَعَدَّوْا فَذَكَرَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ كَذَّبُوهُ فَقَالَ قَدْ صَبَرْتُ فِي نَفْسِي وَ أَهْلِي وَ عِرْضِي وَ لَا صَبْرَ لِي عَلَى ذِكْرِ إِلَهِي فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- {{متن قرآن|وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَمَا مَسَّنَا مِنْ لُغُوبٍ فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ}} فَصَبَرَ النَّبِيُّ {{صل}} فِي جَمِيعِ أَحْوَالِهِ. ثُمَّ بُشِّرَ فِي عِتْرَتِهِ بِالْأَئِمَّةِ وَ وُصِفُوا بِالصَّبْرِ فَقَالَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}}فَعِنْدَ ذَلِكَ قَالَ {{صل}} الصَّبْرُ مِنَ الْإِيمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَشَكَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ لَهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- {{متن قرآن|وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ بِمَا صَبَرُوا وَدَمَّرْنَا مَا كَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا كَانُوا يَعْرِشُونَ}}، فَقَالَ {{صل}} إِنَّهُ بُشْرَى وَ انْتِقَامٌ. فَأَبَاحَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ قِتَالَ الْمُشْرِكِينَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ {{متن قرآن|فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ، وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ}}- فَقَتَلَهُمُ اللَّهُ عَلَى يَدَيْ- رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وَ أَحِبَّائِهِ وَ جَعَلَ لَهُ ثَوَابَ صَبْرِهِ مَعَ مَا ادَّخَرَ لَهُ فِي الْآخِرَةِ. فَمَنْ صَبَرَ وَ احْتَسَبَ لَمْ يَخْرُجْ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى يُقِرَّ اللَّهُ لَهُ عَيْنَهُ فِي أَعْدَائِهِ مَعَ مَا يَدَّخِرُ لَهُ فِي الْآخِرَةِ}}؛ الکافی، ج۲، ص۸۸، ح۳؛ تفسیر القمّی، ج۱، ص۱۹۶، نحوه؛ بحارالأنوار، ج۹، ص۲۰۲، ح۶۶.</ref>.
# [[امام علی]] {{ع}} در یادکرد از [[پیامبر خدا]] {{صل}}: [[گواهی]] می‌دهیم که او [[رسالت]] را [[ابلاغ]] کرد، [[خیرخواهی]] را به جای آورد، برای [[امّت]] کوشید، برای تو [[آزار]] دید، در راهت تلاش کرد و بندگی‌ات نمود تا آن که مرگش فرا رسید. پس [[درود]] [[خداوند]] بر او و [[خاندان]] پسندیده‌اش باد!<ref>{{متن حدیث|الْإِمَامُ عَلِیّ {{ع}} -فِي ذِکْرِ رَسُولِ اللهِ-: نَشْهَدُ أَنَّهُ قَدْ بَلَّغَ الرِّسَالَةَ وَ أَدَّى النَّصِيحَةَ وَ اجْتَهَدَ لِلْأُمَّةِ وَ أُوذِيَ فِي جَنْبِكَ وَ جَاهَدَ فِي سَبِيلِكَ وَ عَبَدَكَ حَتَّى أَتَاهُ الْيَقِينُ فَصَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ‌}}؛ تهذیب الأحکام، ج۳، ص۸۳، ح۲۳۹، عن علی بن عبدالله عن أبیه عن جدّه عن الإمام الحسین {{ع}}، مصباح المتهجد، ص۵۵۷، ح۶۵۱؛ المصباح للکفعمی، ص۷۵۸ کلاهما من دون إسناد إلی أحدٍ من أهل البیت {{عم}}، الإقبال، ج۱، ص۳۲۱ عن الامام الحسین عنه {{ع}}، بحار الأنوار، ج۹۸، ص۱۲۷، ح۳.</ref>
# [[امام علی]] {{ع}} در توصیف [[پیامبر خدا]] {{صل}}: بر آنچه از [[بلا]] و [[مصیبت]] به او می‌رسید، [[شکیبا]] بود<ref>{{متن حدیث|الْإِمَامُ عَلِیّ {{ع}} - فِي صِفَةِ رَسُولِ اللهِ-:... صَابِراً عَلَى مَا أَصَابَهُ‌}}؛ الأمالی للصدوق، ص۴۹۱، ح۶۶۸، وقعة صفّین، ص۳۱۴، کلاهما عن جابر عن الإمام الباقر {{ع}}؛ بحار‌الأنوار، ج۳۲، ص۶۱۶، ح۴۸۲؛ شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج۵، ص۲۴۸، عن جابر عن الإمام الباقر عنه {{ع}}.</ref>.
# [[امام]] [[زین العابدین]] {{ع}} در دعای خود می‌فرماید: خداوندا! بر [[محمّد]]، [[درود]] فرست؛ همان که [[امانتدار]] [[وحی]] تو و منتخب از میان خلق تو، و [[برگزیده]] از میان بندگانت، و پیشوای [[رحمت]]، و پیشاهنگ خیر و [[نیکی]]، و کلید [[برکت]] بود، چنان که برای اجرای [[فرمان]] تو، جان خود را [[فدا]] کرد، و بدنش را در راه تو آماج [[آزار]] ساخت، و در راه [[دعوت]] به سوی تو، خویشاوندانش را به میدان آورد، و در راه [[خشنودی]] تو، با خاندانش به [[جنگ]] پرداخت، و برای زنده کردن دینت، از خویشانش بُرید، و [[نزدیکان]] را به خاطر انکارشان دور ساخت، و بیگانگان را به خاطر پاسخ‌گویی به [[دعوت]] تو نزدیک ساخت، و در این راه، با دورترین افراد، [[دوستی]] کرد و با نزدیک‌ترین [[مردم]]، [[دشمنی]] ورزید، و در راه رساندن رسالتت خود را خسته کرد، و با فرا [[خواندن]] [[مردم]] به دینت، خود را به [[رنج]] افکند، و خود را به [[خیرخواهی]] برای مخاطبان دعوتت مشغول ساخت، و به شهرهای [[غریب]] و به مکانی که از دیار [[خویشاوندان]] و قدمگاه و زادگاه و محلّ اُنس او دور بود، به خاطر تصمیم به برافراشتن دینت و [[یاری]] خواستن علیه [[کافران]] به تو، [[هجرت]] کرد، تا آنچه درباره دشمنانت می‌خواست، برایش فراهم آمد، و آنچه درباره دوستانت [[تدبیر]] کرده بود، به انجام رسید. پس با یاری‌ات در پی [[پیروزی]] بر آنان بر آمد، و با وجود ضعفش، از تو نیرو جست و به آنان یورش آورد و در میان خانه‌هاشان با آنان جنگید، و در [[دل]] جایگاهشان بر آنان تاخت، تا آن که چیرگی تو آشکار شد، و سخنت بالا گرفت، "هر چند که [[مشرکان]] را ناخوش آید"<ref>{{متن حدیث|الْإِمَامُ زَيْنُ الْعَابِدِينُ {{ع}} - فِي دُعَائِهِ -: اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ أَمِينِكَ عَلَى وَحْيِكَ، وَ نَجِيبِكَ مِنْ خَلْقِكَ‌، وَ صَفِيِّكَ مِنْ عِبَادِكَ، إِمَامِ الرَّحْمَةِ، وَ قَائِدِ الْخَيْرِ، وَ مِفْتَاحِ الْبَرَكَةِ. كَمَا نَصَبَ لِأَمْرِكَ نَفْسَهُ وَ عَرَّضَ فِيكَ لِلْمَكْرُوهِ بَدَنَهُ وَ كَاشَفَ فِي الدُّعَاءِ إِلَيْكَ حَامَّتَهُ وَ حَارَبَ فِي رِضَاكَ أُسْرَتَهُ وَ قَطَعَ فِي إِحْيَاءِ دِينِكَ رَحِمَهُ. وَ أَقْصَى الْأَدْنَيْنَ عَلَى جُحُودِهِمْ وَ قَرَّبَ الْأَقْصَيْنَ عَلَى اسْتِجَابَتِهِمْ لَكَ. وَ وَالَى فِيكَ الْأَبْعَدِينَ وَ عَادَى فِيكَ الْأَقْرَبِينَ و أَدْأَبَ نَفْسَهُ فِي تَبْلِيغِ رِسَالَتِكَ وَ أَتْعَبَهَا بِالدُّعَاءِ إِلَى مِلَّتِكَ. وَ شَغَلَهَا بِالنُّصْحِ لِأَهْلِ دَعْوَتِكَ وَ هَاجَرَ إِلَى بِلَادِ الْغُربَةِ، وَ مَحَلِّ النَّأْيِ عَنْ مَوْطِنِ رَحْلِهِ، وَ مَوْضِعِ رِجْلِهِ، وَ مَسْقَطِ رَأْسِهِ، وَ مَأْنَسِ نَفْسِهِ، إِرَادَةً مِنْهُ لِإِعْزَازِ دِينِكَ، وَ اسْتِنْصَاراً عَلَى أَهْلِ الْكُفْرِ بِكَ. حَتَّى اسْتَتَبَّ لَهُ مَا حَاوَلَ فِي أَعْدَائِكَ وَ اسْتَتَمَّ لَهُ مَا دَبَّرَ فِي أَوْلِيَائِكَ. فَنَهَدَ إِلَيْهِمْ مُسْتَفْتِحاً بِعَوْنِكَ، وَ مُتَقَوِّياً عَلَى ضَعْفِهِ بِنَصْرِكَ فَغَزَاهُمْ فِي عُقْرِ دِيَارِهِمْ. وَ هَجَمَ عَلَيْهِمْ فِي بُحْبُوحَةِ قَرَارِهِمْ حَتَّى ظَهَرَ أَمْرُكَ، وَ عَلَتْ كَلِمَتُكَ، وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ‌}}؛ الصحیفة السجادیة، ص۲۵، الدعاء ۲.</ref>.
# [[امام صادق]] {{ع}} در دعای وداع [[کعبه]] می‌فرماید: بار خدایا! بر [[محمّد]]، بنده‌ات و فرستاده‌ات و پیامبرت و امانتدارت و محبوبت و همرازت و برگزیده‌ات از میان آفریدگانت، [[درود]] فرست، - بار خدایا – چنان‌که او پیام‌های تو را رسانید، و امرت را فراز آورد، و به خاطر تو [[آزار]] دید، و تا زنده بود، تو را پرستید<ref>{{متن حدیث|الْإِمَامُ الصَّادِقُ {{ع}} – فِي وَدَاعِ مَکَّةَ-: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ نَبِيِّكَ وَ أَمِينِكَ وَ حَبِيبِكَ وَ نَجِيِّكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ اللَّهُمَّ كَمَا بَلَغَ رِسَالاتِكَ وَ جَاهَدَ فِي سَبِيلِكَ وَ صَدَعَ بِأَمْرِكَ وَ أُوذِيَ فِي جَنْبِكَ وَ عَبَدَكَ حَتَّى أَتَاهُ الْيَقِينُ}}؛ الکافی، ج۴، ص۵۳۱، ح۱؛ تهذیب الأحکام، ج۵، ص۲۸۰، ح۹۵۷، نحوه و کلاهما عن معاویة بن عمّار و راجع؛ مصباح المتهجد، ص۷۰۷، ح۷۸۷. </ref>.
# [[امام صادق]] {{ع}} در [[زیارت پیامبر]] {{صل}} از راه دور می‌فرماید: ای [[پیامبر خدا]] {{صل}}! همراه هر [[گواهی]] و به جای هر [[انکار]] کننده‌ای، [[گواهی]] می‌دهم که تو پیام‌های خدایت را رساندی و برای امّتت خیر خواستی و در راه پروردگارت با تمام توان کوشیدی و فرمانش را فراز آوردی و به خاطرش آزارها دیدی و به [[حکمت]] و اندرزهای [[نیکو]] و زیبا به راهش فرا خواندی<ref>{{متن حدیث|الْإِمَامُ الصَّادِقُ {{ع}} – فِي زِيَارَةَ النَّبِيِّ {{صل}} مِنْ بَعِیدِ-:... أَشْهَدُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَعَ كُلِّ شَاهِدٍ وَ أَتَحَمَّلُهَا عَنْ كُلِّ جَاحِدٍ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسَالاتِ رَبِّكَ وَ نَصَحْتَ لِأُمَّتِكَ وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِ رَبِّكَ وَ صَدَعْتَ بِأَمْرِهِ وَ احْتَمَلْتَ الْأَذَى فِي جَنْبِهِ وَ دَعَوْتَ إِلَى سَبِيلِهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ الْجَمِيلَةِ}}؛ الإقبال، ج۳، ص۱۲۴؛ مصباح الزائر، ص۶۷؛ المزار، ص۱۲، من دون إسناد إلی أحد من أهل البیت {{عم}}؛ بحار الأنوار، ج۱۰۰، ص۱۸۴، ح۱۱. </ref>.
# به [[نقل]] از [[عبدالله بن مسکان]] [[امام]]، [[جعفر صادق]] {{ع}} فرمود: "خدای - تبارک و تعالی - [[مکارم اخلاق]] را به [[پیامبر]] خویش ارزانی داشت. پس خویش را [[آزمایش]] کنید. اگر آنها در شما بودند، [[خدا]] را [[ستایش]] نمایید و از [[خدا]] بخواهید که آنها را در شما زیاد گرداند". [[امام]] {{ع}} پس از آن، ده چیز را ذکر فرمود: [[یقین]] و [[قناعت]] و [[شکیبایی]] و... <ref>{{متن حدیث|عن عبدالله بن مسکان عن الامام الصادق {{ع}}: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَصَّ رَسُولَهُ‌{{صل}} بِمَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَامْتَحِنُوا أَنْفُسَكُمْ فَإِنْ كَانَ فِيكُمْ مِنْهَا شَيْ‌ءٌ فَاحْمَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ارْغَبُوا إِلَيْهِ فِي الزِّيَادَةِ مِنْهَا. قَالَ: فَذَكَرَها عَشَرَةً: الْيَقِينَ وَ الْقَنَاعَةَ وَ الصَّبْرَ....}}؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۵۵۴، ح۴۹۰۱؛ الکافی، ج۲، ص۵۶، ح۲، و فیه «رسله» بدل «رسوله»؛ الخصال، ص۴۳۱، ح۱۲؛ معانی الأخبار، ص۱۹۱، ح۳؛ صفات الشیعه، ص۱۲۷، ح۶۷؛ بحارالأنوار، ج۶۹، ص۳۶۸، ح۵.</ref>.
# به [[نقل]] از [[ابن عبّاس]]: هنگامی که [[پیامبر خدا]] {{صل}} [[بیمار]] شد و یارانش نیز نزدش بودند، فرمود: "ای [[بلال]]! [[مردم]] را نزد من بیاور". [[مردم]]، گرد آمدند و [[پیامبر خدا]] {{صل}} که عمامه‌اش را به سر بسته و به کمانش تکیه داده بود، بیرون آمد تا بر بالای [[منبر]] رفت و پس از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] فرمود: "ای [[یاران]] من! من چگونه [[پیامبری]] برای شما بودم؟ آیا پیش چشمتان نجنگیدم؟ آیا دندان‌های پیشم را نشکستند؟ آیا پیشانی‌ام را [[خاک]] آلود نکردند؟ آیا محاسنم را به [[خون]] صورتم‌تر نکردند؟ آیا [[سختی]] و مشقّت [[بردباری]] با نابخردان قومم را به [[جان]] نخریدم؟ آیا از [[گرسنگی]] به شکمم سنگ نبستم؟". [[مردم]] گفتند: چرا، ای [[پیامبر خدا]]! تو به خاطر [[خدا]] [[شکیبا]] و از بلای سخت و ناشناخته [[الهی]]، بازدارنده بودی [[خداوند]] از جانب ما به تو [[بهترین]] جزا را بدهد! [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "[[خداوند]] به شما هم جزای خیر دهد!"<ref>{{متن حدیث|عن ابن عباس - فِي ذِکْرِ مَرَضِ رَسُولِ اللهِ {{صل}}، وَ کَانَ عِنْدَهُ أَصْحَابُهُ-: قَالَ يَا بِلَالُ هَلُمَّ عَلَيَّ بِالنَّاسِ فَاجْتَمَعَ النَّاسُ فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} مُتَعَصِّباً بِعِمَامَتِهِ مُتَوَكِّئاً عَلَى قَوْسِهِ حَتَّى صَعِدَ الْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ: مَعَاشِرَ أَصْحَابِي أَيُّ نَبِيٍّ كُنْتُ لَكُمْ أَ لَمْ أُجَاهِدْ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ أَ لَمْ تُكْسَرْ رَبَاعِيَتِي أَ لَمْ يُعَفَّرْ جَبِينِي أَ لَمْ تَسِلِ الدِّمَاءُ عَلَى حُرِّ وَجْهِي حَتَّى لَثِقْتُ لِحْيَتِي أَ لَمْ أُكَابَدِ الشِّدَّةَ وَ الْجَهْدَ مَعَ جُهَّالِ قَوْمِي أَ لَمْ أَرْبَطْ حَجَرَ الْمَجَاعَةِ عَلَى بَطْنِي. قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدْ كُنْتَ لِلَّهِ صَابِراً وَ عَنْ مُنْكَرِ بَلَاءِ اللَّهِ نَاهِياً فَجَزَاكَ اللَّهُ عَنَّا أَفْضَلَ الْجَزَاءِ. قَالَ وَ أَنْتُمْ فَجَزَاكُمُ اللَّهُ}}؛ الأمالی للصدوق، ص۷۳۳، ح۱۰۰۴؛ روضة الواعظین، ص۸۴ و فیه: «خضبت» بدل «لثقت» بزیادة «لقد ابتلیت» بعد «یا رسول الله»؛ بحار الأنوار، ج۲۲، ص۵۰۸، ح۹.</ref>.
# [[امام علی]] {{ع}} می‌فرماید: [[پیامبر خدا]] {{صل}} پس از آن که از جانب پروردگارش به او نوید [[بهشت]] داده شده بود، باز در [[نماز]] و [[عبادت]]، خود را به [[رنج]] می‌افکنْد؛ چرا که [[خداوند]] به او فرموده بود: {{متن قرآن|وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا}}<ref>[[خانواده]] خود را به [[نماز]]، [[فرمان]] ده و خود بر آن، پای بفشار؛ سوره طه، آیه: ۱۳۲.</ref> از این رو، [[پیامبر]] {{صل}} خانواده‌اش را به [[نماز خواندن]] [[فرمان]] می‌داد و خود نیز بر آن، پافشاری می‌کرد<ref>{{متن حدیث|الْإِمَامُ عَلِیّ {{ع}}: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} مُنْصِباً لِنَفْسِهِ بَعْدَ الْبُشْرَى لَهُ بِالْجَنَّةِ مِنْ رَبِّهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- {{متن قرآن|وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا}} الْآيَةَ فَكَانَ يَأْمُرُ بِهَا أَهْلَهُ وَ يَصْبِرُ عَلَيْهَا نَفْسَهُ}}؛ الکافی، ج۵، ص۳۷، ح۱، عن عقیل الخزاعیّ؛ بحار الأنوار، ج۳۳، ص۴۴۷، ح۶۵۹ و راجع؛ نهج البلاغة، الخطبة ۱۹۹.</ref>.
# [[امام علی]] {{ع}} درباره [[سکوت]] [[پیامبر خدا]] {{صل}} می‌فرماید: به خاطر چهار چیز [[سکوت]] می‌کرد:[[بردباری]]، [[احتیاط]]، ساماندهی و اندیشیدن... ، و [[بردباری]] و [[شکیبایی]] در او گرد آمده بود، به گونه‌ای که هیچ چیزی او را به [[خشم]] نمی‌آورد و از جایش نمی‌کند<ref>{{متن حدیث|الْإِمَامُ عَلِیّ {{ع}} فِي سُكُوتِ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}}: كَانَ سُكُوتُهُ عَلَى أَرْبَعٍ عَلَى الْحِلْمِ وَ الْحَذَرِ وَ التَّقْدِيرِ وَ التَّفَكُّرِ... وَ جُمِعَ لَهُ الْحِلْمُ فِي الصَّبْرِ فَكَانَ لَا يُغْضِبُهُ شَيْ‌ءٌ وَ لَا يَسْتَفِزُّهُ}}؛ معانی الأخبار، ص۸۳، ح۱؛ عیون أخبار الرضا {{ع}}: ج۱، ص۳۱۹، ح۱، کلاهما عن إسماعیل بن محمّد بن إسحاق عن الإمام الرضا عن آبائه {{عم}}؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۱۵۳، ح۴؛ المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۱۵۹، ح۴۱۴، عن ابن لأبی هالة التمیمی عن الإمام الحسن عنه {{عم}}.</ref>.
# [[امام علی]] {{ع}} در [[خطبه]] [[نماز جمعه]] می‌فرماید: [[گواهی]] می‌دهیم که [[محمّد]]، [[بنده]] و فرستاده [[خداوند]] است... و او پیام‌های پروردگارش را همان‌گونه که به او [[فرمان]] داده بود، [[ابلاغ]] کرد... و به خاطر [[خداوند]] و برای بندگانش، با [[شکیبایی]] و خالصانه [[خیرخواهی]] نمود<ref>{{متن حدیث|الْإِمَامُ عَلِیّ {{ع}} فِي خُطْبَةٍ لَهُ {{ع}} فِي الْجُمُعَةِ-: نَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ... فَبَلَّغَ رِسَالاتِ رَبِّهِ كَمَا أَمَرَهُ... وَ نَصَحَ لَهُ فِي عِبَادِهِ صَابِراً مُحْتَسِباً}}؛ کتاب من یحضره الفقیه، ج، ۱ ص۴۲۸، ح۱۲۶۳؛ مصباح المتهجد، ص۳۸۱، ح۵۰۸، عن زید بن وهب؛ بحار الأنوار، ج۸۹، ص۲۳۷، ح۶۸.</ref>.
# [[امام علی]] {{ع}} در یک [[سخنرانی]]: [[گواهی]] می‌دهیم که [[محمّد]]، [[بنده]] و [[پیامبر]] خداست. به خاطر [[رضایت]] [[خدا]] در هر ورطه‌ای فرو رفت و هر اندوهی را جرعه جرعه نوشید تا آن جا که [[نزدیکان]]، رنگ عوض کردند و دورها بر ضدّ او گرد آمدند و [[عرب]]، افسارگسیخته و شتابان به [[نبرد]] او روی آوردند و برای [[جنگ]] با او بر شکم‌های مرکبشان کوفتند تا [[دشمنی]] خود را از دورترین [[خانه]] و کاشانه به او برسانند<ref>{{متن حدیث|الْإِمَامُ عَلِیّ {{ع}} – فِي خُطْبَةٍ لَهُ:... وَ نَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ خَاضَ إِلَى رِضْوَانِ اللَّهِ كُلَّ غَمْرَةٍ وَ تَجَرَّعَ فِيهِ كُلَّ غُصَّةٍ وَ قَدْ تَلَوَّنَ لَهُ الْأَدْنَوْنَ وَ تَأَلَّبَ عَلَيْهِ الْأَقْصَوْنَ وَ خَلَعَتْ إِلَيْهِ الْعَرَبُ أَعِنَّتَهَا وَ ضَرَبَتْ إِلَى مُحَارَبَتِهِ بُطُونَ رَوَاحِلِهَا حَتَّى أَنْزَلَتْ بِسَاحَتِهِ عَدَاوَتَهَا مِنْ أَبْعَدِ الدَّارِ وَ أَسْحَقِ الْمَزَارِ}}؛ نهج البلاغة: الخطبة ۱۹۴؛ بحار الأنوار، ج۱۸، ص۲۲۴، ح۶۲.</ref>.
# [[امام صادق]] {{ع}} خطاب به [[علقمه]]: ای [[علقمه]]! [[رضایت]] [[مردم]] به دست نمی‌آید و زبان‌هایشان را نمی‌توان نگاه داشت. چگونه از چیزی که [[پیامبران الهی]] و فرستادگان و حجّت‌های [[خداوند]] در [[سلامت]] و [[امان]] نماندند، سالم می‌مانید؟! آیا به [[یوسف]] نسبت ندادند که به [[زنا]] همّت گماشت؟! آیا به [[ایّوب]] {{ع}} نسبت ندادند که به خاطر گناهانش [[مبتلا]] شد؟! آیا به [[داوود]] {{ع}} نسبت ندادند که پرنده را دنبال کرد تا آن که چشمش به [[زن]] اوریا افتاد و شیفته‌اش شد؟! و شوهر او را جلوی [[تابوت]] به [[جنگی]] سخت روانه کرد تا کشته شد و با آن [[زن]] [[ازدواج]] کرد؟ آیا به [[موسی]] {{ع}} نسبت ندادند که عقیم است و آزارش دادند تا آن که [[خداوند]] از آنچه می‌گفتند، مبرّایش ساخت، با آن که نزد [[خداوند]]، والا و [[آبرومند]] بود؟! آیا به همه [[پیامبران الهی]] نسبت [[سحر]] و [[دنیا]] خواهی ندادند؟! آیا به [[مریم دختر عمران]] {{ع}} نسبت ندادند که او [[عیسی]] را از مردی نجّار به نام [[یوسف]] باردار شده است؟! آیا به [[پیامبر]] مان [[محمّد]]، نسبت ندادند که او [[شاعری]] دیوانه است؟! آیا به او نسبت ندادند که شیفته [[زن]] [[زید بن حارثه]] (پسرخوانده‌اش) شده و در کار او کوشیده تا او را از آنِ خود کرده است؟! آیا در [[جنگ بدر]] به او نسبت ندادند که پارچه قرمزی را از [[غنیمت]] برای خود برداشته، تا آن که [[خداوند]] جای آن پارچه را برای پیامبرش روشن کرد و پیامبرش را از [[خیانت]] در [[غنیمت]] مبرّا کرد و آن را در کتابش چنین آورد: {{متن قرآن| وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَغُلَّ وَمَن يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ}}<ref> هیچ پیامبری را نسزد که خیانت ورزد؛ و هر کس خیانت کند در رستخیز آنچه را خیانت ورزیده است، (با خود) خواهد آورد؛ آنگاه به هر کس (پاداش) هر چه کرده است تمام داده خواهد شد و بر آنان ستم نخواهد رفت؛ سوره آل عمران، آیه:۱۶۱.</ref>؟! آیا به [[پیامبر]] {{صل}} نسبت ندادند که از سر [[هوس]] و خواست خود درباره پسر عمویش [[علی]] {{ع}} سخن گفته و او را به جای خود نشانده است، تا آن جا که [[خداوند سبحان]]، آنان را [[تکذیب]] کرد و فرمود: {{متن قرآن|وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى}}<ref> و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید. آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود؛ سوره نجم، آیه: ۳-۴.</ref>؟! آیا به [[پیامبر]] {{صل}} نسبت ندادند که در ادّعای فرستاده بودنش از سوی [[خداوند]]، [[دروغ]] می‌گوید، تا آن جا که [[خداوند]] نازل فرمود: {{متن قرآن| وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ فَصَبَرُواْ عَلَى مَا كُذِّبُواْ وَأُوذُواْ حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلاَ مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِن نَّبَإِ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>و به یقین پیش از تو (نیز) پیامبرانی دروغگو شمرده شدند پس، هر چه دروغگو شمرده شدند و آزار دیدند شکیبایی ورزیدند تا آنکه یاری ما به ایشان رسید؛ و برای کلمات خداوند هیچ دگرگون‌کننده‌ای نیست و بی‌گمان (برخی) از خبر (های) پیامبران به تو رسیده است؛ سوره انعام، آیه:۳۴.</ref>. و روزی [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "دیشب به [[آسمان]] عروج کردم"؛ ولی گفته شد: به [[خدا]] [[سوگند]]، در طول شب از بسترش هم جدا نشده است! و درباره [[اوصیا]] و [[جانشینان پیامبر]] {{صل}} بیش از این گفتند. آیا به سَرور وصیّان [[امام علی]] {{ع}} نسبت ندادند که او [[دنیاطلب]] و ریاست‌خواه است؟! و این که او [[فتنه]] را بر [[آرامش]] ترجیح می‌دهد و [[خون]] [[مسلمانان]] را ناروا می‌ریزد، و اگر خیری در او بود، [[خالد بن ولید]] به زدن گردنش [[فرمان]] نمی‌یافت؟! آیا به او نسبت ندادند که می‌خواهد با دختر [[ابوجهل]] [[ازدواج]] کند و بر سر [[فاطمه]] {{س}} هوو بیاورد و از این رو [[پیامبر خدا]] {{صل}} روی [[منبر]] از او نزد [[مسلمانان]] گله کرد و فرمود: "[[علی]] می‌خواهد با دختر [[دشمن خدا]] [[ازدواج]] کند و بر سر [[دختر پیامبر]] [[خدا]] هوو بیاورد. هان! [[فاطمه]]، پاره‌ای از من است، و هر کس او را [[آزار]] دهد، مرا [[آزار]] داده است و هر کس او را شادمان کند، مرا شادمان کرده است و هر کس او را به [[خشم]] بیاورد، مرا به [[خشم]] آورده است"؟!<ref>{{متن حدیث|الْإِمَامُ الصَّادِقُ {{ع}}: لِعَلْقَمَةَ -: يَا عَلْقَمَةُ إِنَّ رِضَا النَّاسِ لَا يُمْلَكُ وَ أَلْسِنَتَهُمْ لَا تُضْبَطُ وَ كَيْفَ تَسْلَمُونَ مِمَّا لَمْ يَسْلَمْ مِنْهُ أَنْبِيَاءُ اللَّهِ وَ رُسُلُهُ وَ حُجَجُ اللَّهِ {{عم}} أَ لَمْ يَنْسُبُوا يُوسُفَ {{ع}} إِلَى أَنَّهُ هَمَّ بِالزِّنَا أَ لَمْ يَنْسُبُوا أَيُّوبَ {{ع}} إِلَى أَنَّهُ ابْتُلِيَ بِذُنُوبِهِ أَ لَمْ يَنْسُبُوا دَاوُدَ إِلَى أَنَّهُ تَبِعَ الطَّيْرَ حَتَّى نَظَرَ إِلَى امْرَأَةِ أُورِيَاءَ فَهَوِيَهَا وَ أَنَّهُ قَدَّمَ زَوْجَهَا أَمَامَ التَّابُوتِ حَتَّى قُتِلَ ثُمَّ تَزَوَّجَ بِهَا أَ لَمْ يَنْسُبُوا مُوسَى إِلَى أَنَّهُ عِنِّينٌ وَ آذَوْهُ حَتَّى بَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ كانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِيهاً أَ لَمْ يَنْسُبُوا جَمِيعَ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ إِلَى أَنَّهُمْ سَحَرَةٌ طَلَبَةُ الدُّنْيَا أَ لَمْ يَنْسُبُوا مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ {{ع}} إِلَى أَنَّهَا حَمَلَتْ بِعِيسَى مِنْ رَجُلٍ نَجَّارٍ اسْمُهُ يُوسُفُ؟! أَ لَمْ يَنْسُبُوا نَبِيَّنَا مُحَمَّداً {{صل}} إِلَى أَنَّهُ شَاعِرٌ مَجْنُونٌ أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ إِلَى أَنَّهُ هَوِيَ امْرَأَةَ زَيْدِ بْنِ حَارِثَةَ فَلَمْ يَزَلْ بِهَا حَتَّى اسْتَخْلَصَهَا لِنَفْسِهِ أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ يَوْمَ بَدْرٍ إِلَى أَنَّهُ أَخَذَ لِنَفْسِهِ مِنَ الْمَغْنَمِ قَطِيفَةً حَمْرَاءَ حَتَّى أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْقَطِيفَةِ وَ بَرَّأَ نَبِيَّهُ {{صل}} مِنَ الْخِيَانَةِ وَ أَنْزَلَ بِذَلِكَ فِي كِتَابِهِ- {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَمَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}} أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ إِلَى أَنَّهُ {{صل}} يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى فِي ابْنِ عَمِّهِ عَلِيٍّ {{ع}} حَتَّى كَذَّبَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ سُبْحَانَهُ {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}} أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ إِلَى الْكَذِبِ فِي قَوْلِهِ إِنَّهُ رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ عَلَيْهِمْ حَتَّى أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ- {{متن قرآن|وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا}} وَ لَقَدْ قَالَ يَوْماً عُرِجَ بِيَ الْبَارِحَةَ إِلَى السَّمَاءِ فَقِيلَ وَ اللَّهِ مَا فَارَقَ فِرَاشَهُ طُولَ لَيْلَتِهِ! وَ مَا قَالُوا فِي الْأَوْصِيَاءِ {{عم}} أَكْثَرُ مِنْ ذَلِكَ أَ لَمْ يَنْسُبُوا سَيِّدَ الْأَوْصِيَاءِ {{عم}} إِلَى أَنَّهُ كَانَ يَطْلُبُ الدُّنْيَا وَ الْمُلْكَ وَ أَنَّهُ كَانَ يُؤْثِرُ الْفِتْنَةَ عَلَى السُّكُونِ وَ أَنَّهُ يَسْفِكُ دِمَاءَ الْمُسْلِمِينَ بِغَيْرِ حِلِّهَا وَ أَنَّهُ لَوْ كَانَ فِيهِ خَيْرٌ مَا أُمِرَ خَالِدُ بْنُ الْوَلِيدِ بِضَرْبِ عُنُقِهِ أَ لَمْ يَنْسُبُوهُ إِلَى أَنَّهُ {{ع}} أَرَادَ أَنْ يَتَزَوَّجَ ابْنَةَ أَبِي جَهْلٍ عَلَى فَاطِمَةَ {{س}} وَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} شَكَاهُ عَلَى الْمِنْبَرِ إِلَى الْمُسْلِمِينَ فَقَالَ إِنَّ عَلِيّاً {{ع}} يُرِيدُ أَنْ يَتَزَوَّجَ ابْنَةَ عَدُوِّ اللَّهِ عَلَى ابْنَةِ نَبِيِّ اللَّهِ أَلَا إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِي وَ مَنْ سَرَّهَا فَقَدْ سَرَّنِي وَ مَنْ غَاظَهَا فَقَدْ غَاظَنِي}}؛ الأمالی للصدوق، ص۱۶۴، ح۱۶۳، عن علقمة؛ بحار الأنوار، ج۷۰، ص۲، ح۲ و راجع؛ قصص الأنبیاء للراوندی، ص۲۰۳، ح۲۶۴.</ref>
# [[امام باقر]] {{ع}} می‌فرماید: [[خداوند]] از این که کسی را از [[دانش]] خود [[آگاه]] سازد، ابا دارد، جز آن کس که با "[[ایمان]] به او" آزموده شده باشد، چنان که به [[پیامبر خدا]] {{صل}} [[حکم]] فرمود که بر [[آزار]] قومش [[شکیبایی]] کند و جز به [[فرمان]] او، با آنان، [[جهاد]] ننماید. پس بسی موارد که [[پیامبر خدا]] {{صل}} به سبب [[دستور الهی]]، [[پنهان‌کاری]] کرد، تا آن که به او گفته شد: {{متن قرآن|فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ}}<ref> از این روی آنچه فرمان می‌یابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان؛ سوره حجر، آیه:۹۴.</ref> و [[سوگند]] به [[خدا]] اگر پیش از [[نزول]] این [[آیه]]، رسالتش را آشکار می‌ساخت، باز هم در [[امان]] بود؛ امّا او به [[اطاعت الهی]] در نگریست و از [[مخالفت]] ترسید و بدین جهت، از آشکار ساختن آن، اجتناب نمود <ref>{{متن حدیث|الْإِمَامُ الْبَاقِرُ {{ع}}: أَبَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُطْلِعَ عَلَى عِلْمِهِ إِلَّا مُمْتَحَناً لِلْإِيمَانِ بِهِ كَمَا قَضَى عَلَى رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} أَنْ يَصْبِرَ عَلَى أَذَى قَوْمِهِ وَ لَا يُجَاهِدَهُمْ إِلَّا بِأَمْرِهِ فَكَمْ مِنِ اكْتِتَامٍ قَدِ اكْتَتَمَ بِهِ حَتَّى قِيلَ لَهُ {{متن قرآن|فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ}} وَ ايْمُ اللَّهِ أَنْ لَوْ صَدَعَ قَبْلَ ذَلِكَ لَكَانَ آمِناً وَ لَكِنَّهُ إِنَّمَا نَظَرَ فِي الطَّاعَةِ وَ خَافَ الْخِلَافَ فَلِذَلِكَ كَفَّ}}؛ الکافی، ج۱، ص۲۴۳، ح۱، عن الحسن بن العبّاس بن الحریش عن الإمام الجواد عن الامام الصادق {{ع}}؛ بحارالأنوار، ج۱۳، ص۳۹۸، ح۴.</ref>.
# [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: [[پیامبر خدا]] {{صل}} آنچه را که برای آن فرستاده شده بود، [[ابلاغ]] کرد، و آنچه را بدان [[فرمان]] داشت، آشکار ساخت، و بارهای [[نبوّت]] را که بر دوش داشت، به سرمنزل رساند، و برای پروردگارش [[شکیبایی]] پیشه کرد، و در [[راه خدا]] [[جهاد]] نمود، و برای امّتش [[خیرخواهی]] کرد، و آنان را به [[نجات]] و رهایی فرا خوانْد، و ایشان را به یاد [[خدا]] [[ترغیب]] نمود، و با شیوه‌ها و انگیزه‌هایی که خود، آنها را برای [[مردم]]، بنیان گذاشت و چراغ‌دانی که خود، نشانه‌های آن را برای ایشان برافراشت، آنان را به [[راه هدایت]]، [[راهنمایی]] نمود، تا پس از او [[گمراه]] نشوند، و نسبت به [[مردم]]، [[دلسوز]] و [[مهربان]] بود<ref>{{متن حدیث|الْإِمَامُ الصَّادِقُ {{ع}}:...فَبَلَّغَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} مَا أُرْسِلَ بِهِ وَ صَدَعَ بِمَا أُمِرَ وَ أَدَّى مَا حُمِّلَ مِنْ أَثْقَالِ النُّبُوَّةِ وَ صَبَرَ لِرَبِّهِ وَ جَاهَدَ فِي سَبِيلِهِ وَ نَصَحَ لِأُمَّتِهِ وَ دَعَاهُمْ إِلَى النَّجَاةِ وَ حَثَّهُمْ عَلَى الذِّكْرِ وَ دَلَّهُمْ عَلَى سَبِيلِ الْهُدَى بِمَنَاهِجَ وَ دَوَاعٍ أَسَّسَ لِلْعِبَادِ أَسَاسَهَا وَ مَنَارٍ رَفَعَ لَهُمْ أَعْلَامَهَا كَيْلَا يَضِلُّوا مِنْ بَعْدِهِ وَ كَانَ بِهِمْ رَءُوفاً رَحِيماً}}؛ الکافی، ج۱، ص۴۴۵، ح۱۷، عن إسحاق بن غالب؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۳۶۹، ح۸۰.</ref>.
# به [[نقل]] از [[اسماعیل بن عیّاش]]: [[پیامبر خدا]] {{صل}} بر بارهای تحمیل شده از سوی [[مردم]]، از همه بردبارتر بود<ref>{{عربی|عن إسماعیل بن عیّاش: کَانَ رَسُولُ اللَّه‌{{صل}} أَصْبَرَ النَّاسِ عَلَی أَوْزَارِ النَّاسِ}}؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۷۸؛ کنز العمال، ج۷، ص۳۵، ح۱۷۸۱۸.</ref><ref>[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|سیره پیامبر خاتم]]، ج۱، ص ۳۲۰-۳۳۷.</ref>.
 
== داستان‌هایی از [[شکیبایی]] [[پیامبر]] {{صل}} ==
# [[پیامبر خدا]] {{صل}} می‌فرماید: من در [[راه خدا]] ترسیدم، زمانی که هیچ‌کس، بیمی نداشت، و در [[راه خدا]] آزاری دیدم که هیچ کس ندیده بود و گاهی بر من سی شب و روز [[گذشت]]، در حالی که من و [[بلال]]، خوراکی که یک نفر بخورد، جز مقداری اندک که می‌شد زیر بغل [[بلال]] پنهان کرد، نداشتیم<ref>{{متن حدیث| رَسُولُ اللهِ {{صل}}: لَقَدْ أُخِفْتُ فِي اللهِ وَمَا يَخَافُ أَحَدٌ، وَلَقَدْ أُوذِيتُ فِي اللهِ وَمَا يُؤْذَى أَحَدٌ، وَلَقَدْ أَتَتْ عَلَيَّ ثَلَاثُونَ مِنْ بَيْنِ يَوْمٍ وَلَيْلَةٍ، وَمَا لِي وَلَا لِبِلَالٍ طَعَامٌ يَأْكُلُهُ ذُو كَبِدٍ إِلَّا شَيْءٌ يُوَارِيهِ إِبِطُ بِلَالٍ}}؛ سنن الترمذی، ج۴، ص۶۴۵، ح۲۴۷۲؛ مسند ابن حنبل؛ ج۴، ص۵۷۰، ح۱۴۰۵۷؛ سنن ابن ماجة، ج۱، ص۵۴، ح۱۵۱ و فیه «ثالثة» بدل «ثلاثون»؛ صحیح ابن حبّان، ج۱۴، ص۵۱۵، ح۶۵۶۰؛ المصنّف لابن أبی شیبة، ج۷، ص۴۲۴، ح۶۶ و فیهما «ثلاثة» بدل «ثلاثون» و کلّها عن أنس؛ کنز العمال، ج۶، ص۴۹۱، ح۱۶۶۷۸.</ref>.
# به [[نقل]] از [[عایشه]]: [[پیامبر خدا]] {{صل}} [[روزه‌داری]] کرد و [[گرسنگی]] کشید. دوباره [[روزه]] گرفت و [[گرسنگی]] کشید و باز [[روزه]] گرفت و سپس فرمود: "ای [[عایشه]]! [[دنیا]] [[شایسته]] [[محمّد]] و [[خاندان]] [[محمّد]] نیست. ای [[عایشه]]! [[خداوند]] برای [[پیامبران]] [[اولوا العزم]] جز به [[شکیبایی]] بر ناخوشی [[دنیا]] و باز ایستادن از [[خوشی]] آن، [[راضی]] نشد، و برای من نیز جز به این [[راضی]] نشد که همان [[تکلیف]] را بر من لازم کرد و فرمود: {{متن قرآن| فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلا تَسْتَعْجِل لَّهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ مَا يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلاَّ سَاعَةً مِّن نَّهَارٍ بَلاغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلاَّ الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ }}<ref> بنابراین شکیبا باش همان‌گونه که پیامبران اولوا العزم شکیبایی ورزیدند و برای آنان (عذاب را به) شتاب مخواه که آنان روزی که آنچه را وعده‌شان داده‌اند بنگرند، چنانند که گویی جز ساعتی از یک روز (در جهان) درنگ نکرده‌اند، این، پیام‌رسانی است؛ پس آیا جز بزهکاران نابود می‌گردند؟؛ سوره احقاف، آیه:۳۵.</ref>. من - به [[خدا]] [[سوگند]]-، با تمام توانم شکیب می‌ورزم، همان‌گونه که آنها شکیب ورزیدند، و نیرویی جز از سوی [[خداوند]] نیست"<ref>{{عربی|عن عائشه: ظَلَّ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: صَائِماً ثُمَّ طَوَاهُ ثُمَّ ظَلَّ صَائِماً ثُمَّ طَوَاهُ ثُمَّ ظَلَّ صَائِماً، ثُمَّ قَالَ: یا عائشه: إن الدنیا لا تنبغی لمحمد و لا لآل محمد. یا عائشه، إن الله لم یرض من أولی العزم من الرسل الا بالصبر علی مکروهها و الصّبر عن محبوبها ثم لم یرض منی إلا أن یکلفنی ما کلفهم فقال: {{متن قرآن|فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ}} و إنی والله لاصبرنّ کما صبروا جهدی و لا قوة إلا بالله }}؛ تفسیر ابن کثیر، ج۷، ص۲۸۸؛ المغنی عن حمل الأسفار، ج۲، ص۱۱۰۲، ح۴۰۰۰، الفردوس، ج۵، ص۴۲۶، ح۸۶۲۸، کلاهما نحوه؛ الدر المنثور، ج۷، ص۴۵۴.</ref>.
# به [[نقل]] از [[عایشه]]، در توصیف [[زهد]] و [[شکیبایی]] [[پیامبر خدا]] {{صل}}: من از آنچه در [[پیامبر]] می‌دیدم، دلم می‌سوخت و می‌گریستم و بر شکم گرسنه و به پشت چسبیده‌اش دست می‌کشیدم و می‌گفتم: جانم فدایت! ای کاش از [[دنیا]] اندازه خوراکت بهره‌مند می‌شدی؟ پس می‌فرمود: "ای [[عایشه]]! مرا با [[دنیا]] چه کار؟! برادرانم از [[پیامبران]] [[اولوا العزم]]، بر دشواری‌هایی سخت‌تر از این، [[شکیبایی]] کردند و بر همین حال، زندگی‌شان را به پایان بردند و به بارگاه پروردگارشان وارد شدند، و [[خداوند]]، بازگشتشان را گرامی داشت و پاداششان را کامل پرداخت. من شرم دارم که در اثر [[رفاه‌طلبی]] در زندگی‌ام، در [[روز قیامت]]، مقامی فروتر از آنان بیایم، و هیچ چیزی در نظرم، محبوب‌تر از ملحق شدن به [[برادران]] و دوستانم نیست". [[پیامبر]] {{صل}} پس از آن، ماهی دیگر را به پایان نرساند و از [[دنیا]] [[رحلت]] نمود<ref>{{عربی|عن عائشه- فِي زُهْدِ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} وَ صَبْرِهِ-: وَ لَقَدْ کُنْتُ أبْکِي لَهُ رَحْمَةً مِمَّا أَرَى بِهِ وَ أَمْسَحُ بِيَدِي عَلَی بَطْنِهِ ُ مِمَّا بِهِ مِنَ الْجُوعِ وَ أَقُولُ نَفْسِي لَكَ الْفِدَاءُ لَوْ تَبَلَّغْتَ مِنَ الدُّنْيَا بِمَا يَقُوتُك‌! فَيَقُولُ يَا عَائِشَةُ مَا لِي وَ لِلدُّنْيَا؟! إِخْوَانِي مِنْ أُولِي الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ صَبَرُوا عَلَى مَا هُوَ أَشَدُّ مِنْ هَذَا فَمَضَوْا عَلَى حَالِهِمْ فَقَدِمُوا عَلَى رَبِّهِمْ فَأَكْرَمَ مَآبَهُمْ وَ أَجْزَلَ ثَوَابَهُمْ فَأَجِدُنِي أَسْتَحْيِي أَنْ تَرَفَّهْتُ فِي مَعِيشَتِي أَنْ یَقْصُرَ غَدَاً دُونَهُم، وَ مَا مِنْ شَيْ‌ءٍ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ اللُّحُوقِ بِإِخْوَانِي وَ أَخِلَّائِي. قَالَتْ فَمَا أَقَامَ بَعْدُ إِلَّا شَهْرَاً حَتَّى تُوَفِّيَ {{صل}}}}؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۴۳؛ تفسیر الثعالبی، ج۵، ص۳۳۲؛ بحار الأنوار، ج۷۳، ص۲۰۹.</ref>.
# به [[نقل]] از [[عبد الله]]: در [[نبرد حنین]]، [[پیامبر]] {{صل}} سهم بیشتری به برخی افراد داد. به اقرع بن حابس، صد شتر داد و همین مقدار به عیینه داد و به برخی بزرگان [[عرب]] آن روز، بیشتر از سهمشان داد. مردی گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]، در این تقسیم، [[عدالت]] رعایت نشده و برای [[خدا]] نبوده است. گفتم: به [[خدا]] [[سوگند]]، به [[پیامبر]] خبر می‌دهم: و نزد [[پیامبر]] {{صل}} رفتم و باخبرش کردم. فرمود: "اگر [[خدا]] و پیامبرش [[عدالت]] نورزند، پس چه کسی [[عدالت]] بورزد؟! [[خداوند]]، [[موسی]] را [[رحمت]] کند که بیش از این، [[آزار]] دید و شکیب ورزید!"<ref>{{متن حدیث|عن عبدالله: لَمَّا كَانَ يَوْمُ حُنَيْنٍ، آثَرَ النَّبِيُّ {{صل}} أُنَاسًا فِي القِسْمَةِ، فَأَعْطَى الأَقْرَعَ بْنَ حَابِسٍ مِائَةً مِنَ الإِبِلِ، وَأَعْطَى عُيَيْنَةَ مِثْلَ ذَلِكَ، وَأَعْطَى أُنَاسًا مِنْ أَشْرَافِ العَرَبِ فَآثَرَهُمْ يَوْمَئِذٍ فِي القِسْمَةِ، قَالَ رَجُلٌ: وَاللَّهِ إِنَّ هَذِهِ القِسْمَةَ مَا عُدِلَ فِيهَا، وَمَا أُرِيدَ بِهَا وَجْهُ اللَّهِ، فَقُلْتُ: وَاللَّهِ لَأُخْبِرَنَّ النَّبِيَّ {{صل}}، فَأَتَيْتُهُ، فَأَخْبَرْتُهُ، فَقَالَ: فَمَنْ يَعْدِلُ إِذَا لَمْ يَعْدِلِ اللَّهُ وَرَسُولُهُ، رَحِمَ اللَّهُ مُوسَى قَدْ أُوذِيَ بِأَكْثَرَ مِنْ هَذَا فَصَبَرَ}}؛ صحیح البخاری، ج۳، ص۱۱۴۸، ح۲۹۸۱؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۷۳۹، ح۱۴۰؛ صحیح ابن حبّان، ج۱۱، ص۱۶۰، ح۴۸۲۹؛ مسند أبی یعلی، ج۵، ص۷۳، ح۵۱۱۱؛ تاریخ الإسلام للذهبی، ج۲، ص۶۰۳؛ السیرة النبویه، لابن کثیر، ج۳، ص۶۸۶، کلها نحوه.</ref>.
# به [[نقل]] از [[عبد الله بن مسعود]]: [[پیامبر خدا]] {{صل}} بر ما وارد شد و فرمود: "هان! هیچ‌کس، از هیچ یک از یارانم چیزی ناروا را به من نرسانَد، که من [[دوست]] دارم با دلی سالم و [[خوش‌بین]] به شما بر شما وارد شوم". سپس [[مالی]] به [[پیامبر]] {{صل}} رسید و آن را قسمت کرد، و من شنیدم که دو مرد می‌گفتند: این تقسیمی که [[پیامبر]] کرد، برای [[خدا]] و طلب [[آخرت]] نبود. من سخنان آنها را فهمیدم و نزد [[پیامبر]] {{صل}} آمدم و گفتم: شما فرمودید: کسی چیزی را از یارانم به من نرساند؛ زیرا من [[دوست]] دارم با دلی سالم بر شما درایم؛ ولی من شنیدم که فلانی و فلانی چنین و چنان می‌گویند. صورت [[پیامبر]] {{صل}} سرخ شد و فرمود: "ما را آسوده بگذار که [[موسی]] بیش از این [[آزار]] دید و شکیب ورزید!"<ref>{{متن حدیث|عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لِأَصْحَابِهِ: " لَا يُبَلِّغْنِي أَحَدٌ عَنْ أَحَدٍ مِنْ أَصْحَابِي شَيْئًا، فَإِنِّي أُحِبُّ أَنْ أَخْرُجَ إِلَيْكُمْ وَأَنَا سَلِيمُ الصَّدْرِ "، قَالَ: وَأَتَى رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مَالٌ، فَقَسَمَهُ، قَالَ: فَمَرَرْتُ بِرَجُلَيْنِ، وَأَحَدُهُمَا يَقُولُ لِصَاحِبِهِ: وَاللَّهِ مَا أَرَادَ مُحَمَّدٌ بِقِسْمَتِهِ وَجْهَ اللَّهِ، وَلَا الدَّارَ الْآخِرَةَ، فَتَثَبَّتُّ، حَتَّى سَمِعْتُ مَا قَالَا، ثُمَّ أَتَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّكَ قُلْتَ لَنَا: " لَا يُبَلِّغْنِي أَحَدٌ عَنْ أَحَدٍ مِنْ أَصْحَابِي شَيْئًا"، وَإِنِّي مَرَرْتُ بِفُلَانٍ وَفُلَانٍ، وَهُمَا يَقُولَانِ كَذَا وَكَذَا، قَالَ: فَاحْمَرَّ وَجْهُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَشَقَّ عَلَيْهِ، ثُمَّ قَالَ: " دَعْنَا مِنْكَ، فَقَدْ أُوذِيَ مُوسَى أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ، ثُمَّ صَبَرَ "}}؛ السنن الکبری، ج۸، ص۲۸۸، ح۱۶۶۷۵؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۷۱۰، ح۳۸۹۶؛ مسند ابن حنبل، ج۲، ص۵۱، ح۳۷۵۹، کلاهما نحوه.</ref>.
# [[پیامبر خدا]] {{صل}} هنگامی که [[فرزند]] ایشان [[ابراهیم]] درگذشت فرمود: چشم، [[اشک]] می‌ریزد و [[دل]]، [[اندوهگین]] می‌شود؛ امّا جز آنچه پروردگارِ ما را [[خشنود]] می‌سازد، سخنی بر زبان نمی‌آوریم. ما از [[فراق]] تو ای [[ابراهیم]] – اندوهناکیم<ref>{{متن حدیث|رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} - لَمَّا تُوُفِّيَ إِبْرَاهِيمُ ابْنُهُ-: إِنَّ الْعَيْنَ تَدْمَعُ وَ الْقَلْبُ يَحْزَنُ وَ لَا نَقُولُ إِلَّا مَا يَرْضَى رَبُّنَا وَ إِنَّا لِفِرَاقِكَ يَا إِبْرَاهِيمُ لَمَحْزُونُونَ}}؛ صحیح البخاری، ج۱، ص۴۳۹، ح۱۲۴۱؛ سنن أبی داود، ج۳، ص۱۹۳، ح۳۱۲۶، کلاهما عن أنس، المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۴۳، ح۶۸۲۵، عن عبد الرحمن بن عوف؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۳۸، عن عطاء و کلاهما نحوه؛ مسکن الفؤاد، ص۹۳، عن أنس.</ref>.
# [[امام باقر]] {{ع}} و [[امام صادق]] {{ع}} درباره سخن [[خدای متعال]]: {{متن قرآن|وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ }}<ref> و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ می‌باختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ می‌باختند و خداوند تدبیر می‌کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است؛ سوره انفال، آیه:۳۰.</ref>: [[پیامبر خدا]] {{صل}} از سوی قومش، بلاهای [[سختی]] دید تا آن جا که روزی در حال [[سجده]]، زهدان گوسفندی را رویش انداختند؛ ولی ایشان سر از [[سجده]] برنداشت و دخترش آمد و آن را برداشت و [[پیامبر]] {{صل}} را تمیز کرد. سپس [[خداوند]]، آنچه را [[دوست]] داشت، به او نمایاند. [[پیامبر]] {{صل}} در [[بدر]]، تنها یک سوار به همراه داشت و روز [[فتح]] [[مکّه]]، [[دوازده]] هزار سپاهی با او بودند، تا آن جا که [[ابو سفیان]] و [[مشرکان]]، به فریاد و فغان آمدند<ref>{{متن حدیث|الْإِمَامُ الْبَاقِر {{ع}} وَ الْإِمَامُ الصَّادِق {{ع}}: فِي قَوْلِهِ تَعَالَی{{متن قرآن|وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ}} إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} قَدْ كَانَ لَقِيَ مِنْ قَوْمِهِ بَلَاءً شَدِيداً حَتَّى أَتَوْهُ ذَاتَ يَوْمٍ وَ هُوَ سَاجِدٌ حَتَّى طَرَحُوا عَلَيْهِ رَحِمَ شَاةٍ فَأَتَتْهُ ابْنَتُهُ وَ هُوَ سَاجِدٌ لَمْ يَرْفَعْ رَأْسَهُ فَرَفَعَتْهُ عَنْهُ وَ مَسَحَتْهُ ثُمَّ أَرَاهُ اللَّهُ بَعْدَ ذَلِكَ الَّذِي يُحِبُّ أَنَّهُ كَانَ بِبَدْرٍ وَ لَيْسَ مَعَهُ غَيْرُ فَارِسٍ وَاحِدٍ ثُمَّ كَانَ مَعَهُ يَوْمَ الْفَتْحِ اثْنَا عَشَرَ أَلْفاً حَتَّى جَعَلَ أَبُو سُفْيَانَ وَ الْمُشْرِكُونَ يَسْتَغِيثُونَ}}؛ تفسیر العیاشی، ج۲، ص۱۹۱، ح۱۷۲۳، عن زرارة و حمران؛ بحارالأنوار، ج۱۸، ص۲۰۵، ح۳۵.</ref>.
# به [[نقل]] از [[عبد الله بن مسعود]]: [[پیامبر خدا]] {{صل}} در [[سجده]] و گروهی از [[قریش]] اطرافش بودند که [[عُقبه بن ابی مُعیط]]، زهدان حیوان [[ذبح]] شده‌ای را آورد و بر پشت ایشان انداخت. [[پیامبر]] {{صل}} سرش را بلند نکرد و [[فاطمه]] {{س}} آمد و آن را از پشت [[پیامبر]] {{صل}} برداشت و کسی را که این کار را کرده بود، [[نفرین]] کرد<ref>{{عربی|عن عبدالله بن مسعود: بَيْنَمَا رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} سَاجِدٌ وَ حَوْلَهُ نَاسٌ مِنْ قُرَيْشٍ إِذْ جَاءَ عُقْبَةُ بْنُ أَبِي مُعَيْطٍ بِسَلَى جَزُورٍ فَقَذَفَهُ عَلَى ظَهْرِ النَّبِيِّ {{صل}} فَلَمْ یَرْفَعْ رأْسَهُ فَجَاءَتْ فَاطِمَةُ {{س}} فَأَخَذَتْهُ مِنْ ظَهْرِهِ وَ دَعَتْ عَلَى مَنْ صَنَعَ ذَلِكَ}}؛ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۱۹، ح۱۰۸؛ مسند ابن حنبل، ج۲، ص۴۴، ح۳۷۲۲؛ صحیح ابن حبان، ج۱۴، ص۵۳۰، ح۶۵۷۰؛ قصص الأنبیاء، للراوندی، ص۳۲۱، ح۴۰۰؛ اعلام الوری، ج۱، ص۱۲۰، کلاهما عن عبدالله نحوه؛ بحارالأنوار، ج۱۸، ص۲۰۹، ح۳۸.</ref>.
# به [[نقل]] از [[مُنیب اَزدی]]: [[پیامبر خدا]] {{صل}} را در روزگار [[جاهلیت]] دیدم که به [[مردم]] می‌گفت: {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}}؛ ولی برخی از [[اعراب جاهلی]] به صورت [[مبارک]] ایشان [[آب]] دهان انداختند و برخی [[خاک]] پاشیدند و برخی [[دشنام]] دادند، تا آن که روز به نیمه رسید و دختری با کاسه بزرگی از [[آب]] آمد و [[پیامبر]] {{صل}} دست و صورتش را شست و فرمود: "دخترکم! بیمِ [[ناداری]] و [[خوار]] شدن پدرت را نداشته باش!". گفتم: این دختر کیست؟ گفتند: [[زینب]]، [[دختر پیامبر]] [[خدا]]<ref>{{عربی|عن منیب الأزدی: رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ ـ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ ـ فِي الْجَاهِلِيَّةِ وَ هُوَ يَقُولُ: يا أَيُّهَا النَّاسُ قُولُوا: {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}} تُفْلِحُوا، فَمِنْهُمْ مَنْ تَفَلَ فِي وَجْهِهِ، وَ مِنْهُمْ مَنْ حَثَا عَلَيْهِ التُّرَابَ، وَ مِنْهُمْ مَنْ سَبِّهِ، حَتَّى انْتَصَفَ النَّهَارُ فَأَقْبَلْتُ جَارِيَةً بِعُسٍّ (قَدَحٍ كَبِيرُ) مِنْ مَاءٍ فَغَسَلَ وَجْهَهُ وَ يَدَيْهِ وَ قَالٍ: يَا بُنَيَّةُ لَا تخشي عَلَى أَبِيكَ غُلِبْتُ وَ لَا ذِلَّةُ، فَقُلْتُ: مِنْ هَذِهِ؟ قالُوا: زَيْنَبُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ ـ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ }}؛ المعجم الکبیر، ج۲۰، ص۳۴۳، ح۸۰۵؛ التاریخ الکبیر، ج۸، ص۱۴، الرقم ۱۹۷۷؛ تاریخ دمشق، ج۵۷، ص۱۸۸، نحوه و کلاهما عن منیب بن مدرک الأزدی عن أبیه عن جدّه؛ کنز العمّال، ج۱۲، ص۴۵۱، ح۳۵۵۴۱، ص۱۸۸، نقلاً عن ابن عساکر.</ref>.
# به [[نقل]] از [[طارق مُحاربی]]: [[پیامبر خدا]] {{صل}} را در حالی دیدم که جامه‌ای سرخ فام بر تن داشت و از بازار ذو المجاز می‌گذشت و می‌فرمود: "ای [[مردم]]! بگویید: {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}} و مردی را نیز دیدم که در پی [[پیامبر]] {{صل}} می‌رفت و به سوی [[پیامبر]] {{صل}} سنگ پرتاب می‌کرد و استخوان قوزک و پیِ پاشنه پای ایشان را [[خون]] انداخته بود و در این حال می‌گفت: ای [[مردم]]! از او [[پیروی]] نکنید که دروغ‌گوست!. من که تا آن روز، [[پیامبر]] {{صل}} را نمی‌شناختم، گفتم: این شخص کیست؟ گفتند: [[جوانی]] از [[فرزندان]] [[عبدالمطّلب]] است. گفتم: این شخص که او را دنبال کرده است و به او سنگ پرتاب می‌کند کیست؟ گفتند: این، [[عبد العزّی]] [[ابو لهب]] پسر [[عبدالمطّلب]] است<ref>{{عربی|عن طارق المحاربیّ: رَأَيْتُ رَسُولُ اللهِ {{صل}}: فِي سُوقِ ذِي الْمَجَازِ وَ عَلَيْهِ حُلَّةٌ حَمْرَاءُ وَ هُوَ يَقُولُ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قُولُوا {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}} تُفْلِحُوا وَ رَجُلٌ يَتْبَعُهُ وَ يَرْمِيهِ بِالْحِجَارَةِ وَ قَدْ أَدْمَى كَعْبَهُ وَ عُرْقُوبَيْهِ وَ هُوَ يَقُولُ يَا أَيُّهَا النَّاسُ لَا تُطِيعُوهُ فَإِنَّهُ كَذَّابٌ. فقلت: من هذا؟ قالوا غلام بني عبدالمطلب فقلت: من هذا الذي يتبعه يرميه بالحجارة؟ قالوا: هذا عبدالعزي أبو لهب}}؛ صحیح ابن خزیمه، ج۱، ص۸۲، ح۱۵۲؛ سنن الدار قطنی، ج۳، ص۴۴، ح۱۸۶؛ السنن الکبری، ج۶، ص۳۴، ح۱۱۰۹۶؛ المصنّف لابن أبی شیبه، ج۸، ص۴۴۲، ح۶، کلها نحوه؛ کنزالعمّال، ج۱۲، ص۴۴۹، ح۳۵۵۳۸.</ref>.
# به [[نقل]] از [[عبد الله]]: گویی به [[پیامبر]] {{صل}} می‌نگرم که حال [[پیامبری]] را حکایت می‌کرد که مانند خودش، قومش او را زدند و خونینش کردند؛ ولی او در حالی که [[خون]] از چهره‌اش می‌زدود، می‌گفت: "خدایا! از [[قوم]] من در گذر، که آنها نمی‌دانند"<ref>{{عربی|عن عبدالله: كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ يَحْكِي نَبِيّاً مِنَ الْأَنْبِيَاءِ - صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلَامُهُ عَلَيْهِمْ - ضَرَبَهُ قَوْمِهِ فأدمَوْه، وَ هُوَ يَمْسَحُ الدَّمَ عَنْ وَجْهُهُ، وَ يَقُولُ: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِقَوْمِي، فَإِنَّهُمْ لا يَعْلَمُونَ }}؛ صحیح البخاری، ج۳، ص۱۲۸۲، ح۳۲۹۰؛ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۱۷، ح۱۰۵؛ سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۳۳۵، ح۴۰۲۵؛ صحیح ابن حبّان، ج۱۴، ص۵۳۸، ح۶۵۷۶؛ مسند أبی یعلی، ج۵، ص۴۸، ح۵۰۵۰، کلها نحوه؛ کنز العمال، ج۱۲، ص۴۷۳، ح۳۵۵۶۳.</ref>.
# [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: [[پیامبر خدا]] {{صل}} در [[مسجد الحرام]] بود و جامه‌هایی نو بر تن داشت که [[مشرکان]]، بچه‌دان شتری را روی ایشان انداختند و جامه‌هایش را کثیف کردند. [[پیامبر]] {{صل}} از این کار، سخت ناراحت شد و نزد [[ابو طالب]] رفت و گفت: "عمو جان! من در میان شما چه جایگاهی دارم؟". [[ابوطالب]] گفت: چه شده است، ای برادرزاده؟ [[پیامبر]] {{صل}} ماجرا را به او گفت. [[ابو طالب]]، [[حمزه]] را فرا خواند و [[شمشیر]] برداشت و به [[حمزه]] گفت: این بچّه‌دان را بردار. سپس همراه [[پیامبر]] {{صل}} به طرف آن افراد رفت تا نزد [[قریش]] - که پیرامون [[کعبه]] بودند - رسید. [[قریش]] با دیدن [[ابو طالب]]، [[خشم]] را در چهره‌اش خواندند. [[ابو طالب]] به [[حمزه]] گفت: بچّه‌دان را بر سبیل‌هایشان بکش. [[حمزه]] چنین کرد و تا نفر آخر کشید. آن گاه، [[ابو طالب]] رو به [[پیامبر]] {{صل}} کرد و گفت: پسر برادرم! این است [[جایگاه]] تو در میان ما<ref>{{متن حدیث|الْإِمَامُ الصَّادِقُ {{ع}}: بَيْنَا النَّبِيُّ {{صل}} فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ عَلَيْهِ ثِيَابٌ لَهُ جُدُدٌ فَأَلْقَى الْمُشْرِكُونَ عَلَيْهِ سَلَى نَاقَةٍ فَمَلَئُوا ثِيَابَهُ بِهَا فَدَخَلَهُ مِنْ ذَلِكَ مَا شَاءَ اللَّهُ فَذَهَبَ إِلَى أَبِي طَالِبٍ فَقَالَ لَهُ يَا عَمِّ كَيْفَ تَرَى حَسَبِي فِيكُمْ فَقَالَ لَهُ وَ مَا ذَاكَ يَا ابْنَ أَخِي فَأَخْبَرَهُ الْخَبَرَ فَدَعَا أَبُو طَالِبٍ حَمْزَةَ وَ أَخَذَ السَّيْفَ وَ قَالَ لِحَمْزَةَ خُذِ السَّلَى ثُمَّ تَوَجَّهَ إِلَى الْقَوْمِ وَ النَّبِيُّ مَعَهُ فَأَتَى قُرَيْشاً وَ هُمْ حَوْلَ الْكَعْبَةِ فَلَمَّا رَأَوْهُ عَرَفُوا الشَّرَّ فِي وَجْهِهِ ثُمَّ قَالَ لِحَمْزَةَ أَمِرَّ السَّلى عَلَى سِبَالِهِمْ‌ فَفَعَلَ ذَلِكَ حَتَّى أَتَى عَلَى آخِرِهِمْ. ثُمَّ الْتَفَتَ أَبُو طَالِبٍ إِلَى النَّبِيِّ {{صل}} فَقَالَ يَا ابْنَ أَخِي هَذَا حَسَبُكَ فِينَا}}؛ الکافی، ج۱، ص۴۴۹، ح۳۰، عن هشام بن الحکم؛ بحار الأنوار، ج۱۸، ص۲۳۹، ح۸۵.</ref>.
# یکی از افراد [[نقل]] کرده است که: [[پیامبر خدا]] {{صل}} با ردایی سرخ‌رنگ در بازار عکاظ ایستاد و فرمود: "ای [[مردم]]! بگویید: {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}} تا [[رستگار]] و کامیاب شوید، و مردی هم با دو موی بافته و چهره‌ای زردرنگ در پی او بوده که می‌گفته است: ای [[مردم]]! این برادرزاده من است و دروغ‌گوست. از او بر حذر باشید. گفتم: این کیست؟ به من گفته شد: این، [[محمّد بن عبدالله]] است، و این هم [[ابو لهب]] [[فرزند]] [[عبدالمطّلب]]، عموی اوست. و مسخره‌کنندگان [[پیامبر]] {{صل}}، این چند تن بودند: [[عاص بن وائل سهمی]]، [[حارث بنقیس بن عدی سهمی]]، [[اسود بن مطّلب بن اسد]]، [[ولید بن مغیره مخزومی]]، [[اسود بن عبد یغوث زهری]]. اینان، پسر بچّگان و بردگان خود را وا می‌داشتند تا کارهایی را که ناخوشایند [[پیامبر]] بود، با او انجام دهند، حتّی یک بار، شتری را در حزوره<ref>حزوره: محلّ بازار مکّه، میان صفا و مروه بوده است.</ref> نحر کردند و به یکی از غلامان خود [[فرمان]] دادند که پوست داخل زهدان و سرگین آن را میان دو شانه [[پیامبر]] {{صل}} که در [[نماز]] و در حال [[سجده]] بود، بیندازد. [[پیامبر]] {{صل}} نمازش را به پایان برد و نزد [[ابو طالب]] آمد و گفت: "[[جایگاه]] من میان شما چگونه است؟". [[ابوطالب]] گفت: چه شده است، ای برادرزاده؟ و [[پیامبر]] {{صل}} از آنچه با او شده بود، باخبرش کرد. [[ابو طالب]]، شمشیرش را حمایل کرد و غلامش در پی او روان شد و سپس شمشیرش را از نیام بیرون کشید و [خطاب به [[آزار]] دهندگان [[پیامبر]]] گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]، مردی از شما سخن نگوید، که او را می‌کشم! سپس به غلامش [[فرمان]] داد که آن پوست و سرگین را به صورت یک یک آن افراد بمالد. آن گاه گفت: [[جایگاه]] تو نزد ما این است، ای برادرزاده<ref>{{عربی| وَ رَوَى بَعْضُهُمْ أَنْ رَسُولَ اللَّهِ قَامَ بِسُوقِ عُكَاظٍ، عَلَيْهِ جُبَّةُ حَمْرَاءَ، فَقَالَ: يا أَيُّهَا النَّاسُ قُولُوا {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}} تُفْلِحُوا وَ تَنْجَحُوا. وَ إِذَا رَجُلُ يَتْبَعُهُ لَهُ غَدِيرَتَانِ كَأَنَّ وَجْهَهُ الذَّهَبِ وَ هُوَ يَقُولُ: يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ هَذَا ابْنُ أَخِي وَ هُوَ كَذَّابُ فَاحْذَرُوهُ. فَقُلْتُ: مِنْ هَذَا؟ فَقِيلَ لِي: هَذَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، وَ هَذَا أَبُو لَهَبِ ابْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ عَمِّهِ. وَ كَانَ المستهزئون بِهِ الْعَاصِ بْنِ وَائِلِ السَّهْمِيِّ وَ الْحَارِثُ ابْنَ قَيْسٍ بْنُ عَدِيِّ السَّهْمِيِّ وَ الْأَسْوَدَ بْنَ الْمُطَّلِبِ بْنِ أَسَدٍ وَ الْوَلِيدُ بْنُ الْمُغِيرَةِ الْمَخْزُومِيُّ وَ الْأَسْوَدَ بْنَ عَبْدِ يَغُوثَ الزُّهْرِيِّ، وَ كانُوا يوكلون بِهِ صِبْيَانِهِمْ وَ عَبِيدَهُمْ فيلقونه بِمَا لَا يُحِبُّ حَتَّى إِنَّهُمْ نَحَرُوا جَزُوراً بِالْحَزْوَرَةِ وَ رَسُولُ اللَّهِ قَائِمُ يُصَلِّي، فَأُمِرُوا غُلَاماً لَهُمْ فَحَمَلَ السَّلَى وَ الْفَرْثُ حَتَّى وَضَعَهُ بَيْنَ كَتِفَيْهِ وَ هُوَ سَاجِدُ. فَانْصَرَفَ فَأَتَى أَبَا طَالِبٍ، فَقَالَ: كَيْفَ موضعي فِيكُمْ؟ قَالَ: مَا ذَاكَ يَا ابْنَ أَخِي؟ فَأَخْبَرَهُ مَا صَنَعَ بِهِ. قَالَ: فَأَقْبَلَ أَبُو طَالِبٍ مُشْتَمِلًا عَلَى السَّيْفِ يَتْبَعُهُ غُلَامُ لَهُ فاخترط سَيْفَهُ وَ قَالٍ: وَ اللَّهِ لَا تَكَلَّمُ رَجُلٍ مِنْكُمْ إِلَّا ضَرَبْتَهُ. ثُمَّ أَمَرَ غُلَامَهُ فَأَمَرَ ذَلِكَ السَّلَى وَ الْفَرْثُ عَلَى وُجُوهِهِمْ وَاحِداً وَاحِداً. ثُمَّ قَالُوا: حَسْبُكَ هَذَا فِينَا يَا ابْنَ أَخِينَا}}؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴.</ref>!
# به [[نقل]] از [[ابن اسحاق]]: چند نفری که [[پیامبر خدا]] {{صل}} را در خانه‌اش نیز [[آزار]] می‌دادند، [[ابو لهب]]، [[حکم بن عاص بن امیّه]]، [[عقبه بن أبی مُعیط]]، [[عدیّ بن حمراء ثقفی]] و ابن اصداء هُذَلی بودند که [[همسایه]] ایشان بودند. هیچ یک از آنان جز [[حکم بن ابی العاص]] [[اسلام]] نیاورد. و یکی از آنها – آن‌گونه که برایم [[نقل]] شده است - بر [[پیامبر]] {{صل}} در حال نمازش، زهدان گوسفند می‌انداخته و یکی دیگر از آنها آن را در دیگ غذای ایشان انداخته، تا آن جا که [[پیامبر خدا]] {{صل}} به هنگام [[نماز]]، خود را از آنها پنهان و محفوظ می‌داشت. و [[نقل]] شده که چون آن زهدانِ [[آزار]] دهنده را روی ایشان انداختند،... [[پیامبر خدا]] {{صل}} آن را بر سر چوب می‌کند و بر در خانه‌اش می‌ایستد و سپس می‌فرماید: "ای [[فرزندان]] [[عبد مناف]]! این چگونه همسایگی‌ای است!؟" و سپس آن را دور می‌اندازد<ref>{{عربی|عن ابن إسحاق: كَانَ النَّفَرَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} فِي بَيْتِهِ: أَبُو لَهَبٍ، وَالْحَكَمُ بْنُ أَبِي الْعَاصِ بْنِ أُمَيَّةَ، وَعُقْبَةُ بْنُ أَبِي مُعَيْطٍ، وَعَدِيُّ بْنُ الْحَمْرَاءِ، وَابْنُ الْأَصْدَاءِ الْهُذَلِيُّ. وَكَانُوا جِيرَانَهُ لَمْ يُسْلِمْ مِنْهُمْ أَحَدٌ إِلَّا الْحَكَمُ بْنُ أَبِي الْعَاصِ. فَكَانَ أَحَدُهُمْ - فِيمَا ذُكِرَ لِي - يَطْرَحُ عَلَيْهِ رَحِمَ الشَّاةِ وَهُوَ يُصَلِّي، وَكَانَ أَحَدُهُمْ يَطْرَحُهَا فِي بُرْمَتِهِ إِذَا نُصِبَتْ لَهُ، حَتَّى اتَّخَذَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} حِجْرًا يَسْتَتِرُ بِهِ مِنْهُمْ إِذَا صَلَّى، فَكَانَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} إِذَا طَرَحُوا عَلَیْهِ ذَلِكَ الْأذَی... يَخْرُجُ بِهِ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} عَلَى العَوْدِ فَيَقِفُ بِهِ عَلَى بَابِهِ ثُمَّ يَقُولُ: يَا بني عبدِ مَنافٍ أيُّ جِوارٍ هذا؟ ثم يُلْقِيهِ فِي الطَّرِيقِ}}؛ السیرة النبویة لابن هشام، ج۲، ص۵۷؛ السیرة النبویة لابن کثیر، ج، ۲ ص۱۴۸؛ البدایة و النهایة، ج۳، ص۱۳۴.</ref>.
# برخی دانشوران برایم گفته‌اند: سخت‌ترین چیزی که [[پیامبر خدا]] {{صل}} از [[قریش]] دید، آن است که روزی بیرون آمد و هیچ یک از [[مردم]]، چه آزاد و چه برده را ندید، جز آن که او را [[دروغ‌گو]] خواندند و آزارش دادند. [[پیامبر خدا]] {{صل}} به خانه‌اش بازگشت و از [[سختی]] آنچه با آن رو به رو شده بود، [[جامه]] به خود پیچید، که [[خداوند متعال]] بر او نازل کرد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنذِرْ}}<ref> ای جامه بر خود کشیده! برخیز و هشدار بده!؛ سوره مدثر، آیه:۱-۲.</ref><ref>{{عربی|حَدَّثَنِي بَعْضُ أَهْلِ الْعِلْمِ: أَنَّ أَشَدَّ مَا لَقِيَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} مِنْ قُرَيْشٍ أَنَّهُ خَرَجَ يَوْمًا فَلَمْ يَلْقَهُ أَحَدٌ مِنْ النَّاسِ إلَّا كَذَّبَهُ وَآذَاهُ، لَا حُرٌّ وَلَا عَبْدٌ، فَرَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} إلَى مَنْزِلِهِ، فَتَدَثَّرَ مِنْ شِدَّةِ مَا أَصَابَهُ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى عَلَيْهِ: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنذِرْ}}}}؛ السیرة النبویة لابن هشام، ج۱، ص۳۱۰.</ref>.
# به [[نقل]] از [[ابن اسحاق]]، در [[بیان]] رو به رو شدن [[مشرکان]] [[قریش]] با [[پیامبر]] {{صل}} در آغاز [[دعوت]] ایشان: گفتند: ای [[ابو طالب]]! برادرزاده‌ات، به خدایان ما [[دشنام]] می‌دهد و [[دین]] ما را [[نکوهش]] می‌کند و ما را کم‌خِرَد می‌شمارد و [[پدران]] ما را [[گمراه]] می‌داند. یا او را از این [[کارها]] باز دار، یا ما را با او تنها بگذار که تو نیز مانند ما با او مخالفی. پس بگذار ما شرّ او را از سرِ تو نیز کوتاه کنیم. [[ابو طالب]]، با [[ملایمت]] با آنان سخن گفت و با [[نرمی]] و [[خوشی]] به آنها پاسخ داد. آنان باز گشتند. [[پیامبر خدا]] {{صل}} همچنان کار خود را پی گرفت. او آشکارا از [[دین خدا]] دم می‌زد و [[مردم]] را به آن، فرا می‌خوانْد. کار میان او و [[قریش]] بالا گرفت، تا بِدان جا که [[مردم]] از هم فاصله گرفتند و نسبت به هم، کینه‌توز شدند و [[قریش]]، فراوان از [[پیامبر خدا]] {{صل}} صحبت می‌کردند و او را عامل این حوادث می‌دانستند و [[خشم]] خود را به او ابراز کرده، یکدیگر را علیه [[پیامبر]] {{صل}} تحریک می‌کردند، تا آن که آنان، برای بار دوم نزد [[ابو طالب]] آمدند و به او گفتند: ای [[ابو طالب]]! تو نزد ما از نظر سن، [[شرافت]] و [[مقام]]، محترمی و ما پیش از این، از تو خواستیم که [[مانع]] برادرزاده‌ات شوی؛ اما تو [[مانع]] او نشدی و [[سوگند]] به [[خدا]]، ما دیگر [[دشنام]] دادن به پدرانمان، کم‌خرد دانستن خودمان و [[نکوهش]] خدایانمان را تحمّل نمی‌کنیم، مگر آن که او را باز داری، یا آن که او و تو را به [[کارزار]] می‌کشانیم تا در نهایت، یک گروه نابود شود.... هنگامی که [[قریش]]، این سخنان را به [[ابو طالب]] گفتند، [[ابو طالب]]، در پی [[پیامبر خدا]] {{صل}} فرستاد و به او گفت: ای [[برادر]] زاده! قومت به نزد من آمدند و به من، چنین و چنان گفتند.... [[پیامبر خدا]] {{صل}} به ایشان فرمود: "ای عمو! به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر [[خورشید]] را در دست راستم و [[ماه]] را در دست چپم بگذارند تا این کار را رها کنم، تا بِدان جا که یا [[خداوند]]، این [[دین]] را [[پیروز]] کند و یا من در این راه کشته شوم، رهایش نخواهم کرد". آن گاه، اشک‌های [[پیامبر خدا]] {{صل}} جاری شد و گریست. سپس از جا برخاست. هنگامی که خواست برود، [[ابو طالب]] صدایش کرد و گفت: ای [[برادر]] زاده! پیش آی. [[پیامبر خدا]] {{صل}} به طرف او آمد. آن گاه گفت: برادرزاده‌ام! برو و هر چه [[دوست]] داری، بگو که -به [[خدا]] [[سوگند]]-، هرگز تو را برای هیچ چیزی، [[تسلیم]] نخواهم کرد<ref>{{عربی|عن ابن اسحاق - فِي ذِکْرِ مُواجَهَةِ مُشرِکی قُرَیشٍ لِلنَّبِيِّ {{صل}} فِي بِدَایَة الدَّعْوَةِ- قَالُوا: يَا أَبَا طَالِبٍ، إنَّ ابْنَ أَخِيكَ قَدْ سَبَّ آلِهَتَنَا، وَعَابَ دِينَنَا، وَسَفَّهُ أَحْلَامَنَا، وَضَلَّلَ آبَاءَنَا، فَإِمَّا أَنْ تَكُفَّهُ عَنَّا، وَإِمَّا أَنَّ تُخِلِّي بَيْنَنَا وَبَيْنَهُ، فَإِنَّكَ عَلَى مِثْلِ مَا نَحْنُ عَلَيْهِ مِنْ خِلَافِهِ فَنَكْفِيكَهُ فَقَالَ لَهُمْ أَبُو طَالِبٍ قَوْلًا رَفِيقًا، وَرَدَّهُمْ رَدًّا جَمِيلًا، فَانْصَرَفُوا عَنْهُ. وَمَضَى رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} عَلَى مَا هُوَ عَلَيْهِ، يُظْهِرُ دِينَ اللَّهِ، وَيَدْعُو إلَيْهِ، ثُمَّ شَرَى الْأَمْرُ بَيْنَهُ وَبَيْنَهُمْ حَتَّى تَبَاعَدَ الرِّجَالُ وَتَضَاغَنُوا، وَأَكْثَرَتْ قُرَيْشٌ ذِكْرَ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} بَيْنَهَا، فَتَذَامَرُوا فِيهِ، وَحَضَّ بَعْضُهُمْ بَعْضًا عَلَيْهِ. ثُمَّ إنَّهُمْ مَشَوْا إلَى أَبِي طَالِبٍ مَرَّةً أُخْرَى، فَقَالُوا لَهُ: يَا أَبَا طَالِبٍ، إنَّ لَكَ سِنًّا وَشَرَفًا وَمَنْزِلَةً فِينَا، وَإِنَّا قَدْ اسْتَنْهَيْنَاكَ مِنْ ابْنِ أَخِيكَ فَلَمْ تَنْهَهُ عَنَّا، وَإِنَّا وَاَللَّهِ لَا نَصْبِرُ عَلَى هَذَا مِنْ شَتْمِ آبَائِنَا، وَتَسْفِيهِ أَحْلَامِنَا، وَعَيْبِ آلِهَتِنَا، حَتَّى تَكُفَّهُ عَنَّا، أَوْ نُنَازِلَهُ وَإِيَّاكَ فِي ذَلِكَ، حَتَّى يَهْلِكَ أَحَدُ الْفَرِيقَيْنِ... أَنَّ قُرَيْشًا حِينَ قَالُوا لِأَبِي طَالِبٍ هَذِهِ الْمَقَالَةَ، بَعَثَ إلَى رَسُولِ اللَّهِ {{صل}}، فَقَالَ لَهُ: يَا ابْنَ أَخِي، إنَّ قَوْمَكَ قَدْ جَاءُونِي، فَقَالُوا لِي كَذَا وَكَذَا... فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: يَا عَمِّ، وَاَللَّهِ لَوْ وَضَعُوا الشَّمْسَ فِي يَمِينِي، وَالْقَمَرَ فِي يَسَارِي عَلَى أَنْ أَتْرُكَ هَذَا الْأَمْرَ حَتَّى يُظْهِرَهُ اللَّهُ، أَوْ أَهْلِكَ فِيهِ، مَا تَرَكْتُهُ. قَالَ: ثُمَّ اسْتَعْبَرَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}، فَبَكَى ثُمَّ قَامَ. فَلَمَّا وَلَّى نَادَاهُ أَبُو طَالِبٍ، فَقَالَ: أَقْبِلْ يَا بن أَخِي، قَالَ: فَأَقْبَلَ عَلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}، فَقَالَ: اذْهَبْ يَا بن أَخِي، فَقُلْ مَا أَحْبَبْت، فو الله لَا أُسْلِمُكَ لِشَيْءِ أَبَدًا}}؛ السیرة النبویّه لابن هشام، ج۱، ص۲۸۳؛ البدایة والنهایة، ج۳، ص۴۷؛ شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج۱۴، ص۵۴ و راجع؛ تفسیر القمّی، ج۱، ص۳۸۰ و إعلام الوری، ج۱، ص۱۰۷.</ref>.
# به [[نقل]] از [[ابن اسحاق]]: هنگامی که [[ابو طالب]] در [[گذشت]]، [[قریش]] بر [[آزار]] [[پیامبر]] {{صل}} چنان [[قدرت]] گرفت که در زمان حیات [[ابو طالب]] به آن دست نیافته بود. از این رو، [[پیامبر خدا]] {{صل}} به سوی [[طائف]] بیرون آمد و خواستار [[یاری]] [[قبیله]] ثقیف و جلوگیری از [[آزار]] قومش با کمک آنان شد و نیز به [[امید]] آن که آنها، آنچه را از سوی [[خداوند]] برایشان آورده است، بپذیرند، به [[تنهایی]] به سوی آنان رفت<ref>{{عربی|عن ابن اسحاق: لَمَّا هَلَكَ أَبُو طَالِبٍ نَالَتْ قُرَيْشٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} مِنْ الْأَذَى مَا لَمْ تَكُنْ تَنَالُ مِنْهُ فِي حَيَاةِ عَمِّهِ أَبِي طَالِبٍ، فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} إلَى الطَّائِفِ، يَلْتَمِسُ النُّصْرَةَ مِنْ ثَقِيفٍ، وَالْمَنَعَةَ بِهِمْ مِنْ قَوْمِهِ، وَرَجَاءَ أَنْ يَقْبَلُوا مِنْهُ مَا جَاءَهُمْ بِهِ مِنْ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ، فَخَرَجَ إلَيْهِمْ وَحْدَهُ}}؛ السیرة النبویة لابن هشام، ج۲، ص۶۰؛ عیون الأثر، ج۱، ص۱۷۵، إمتاع الأسماع، ج۸، ص۳۰۵.</ref>.
# به [[نقل]] از [[ابن اسحاق]]: [[خدیجه دختر خویلد]] و [[ابو طالب]] در یک سال درگذشتند و با درگذشت [[خدیجه]] و [[ابو طالب]]، [[مصیبت‌ها]] بر [[پیامبر خدا]] {{صل}} پی در پی فرود آمدند و [[خدیجه]] [[یاور]] [[راستین]] [[اسلام]] بود و [[پیامبر]] {{صل}} با او درد [[دل]] می‌نمود. [[ابو طالب]] نیز بازو و نگاهبان کارش بود و [[یاور]] و مانعی برای او در برابر قومش بود، و این دو حادثه، سه سال پیش از [[هجرت پیامبر]] {{صل}} به [[مدینه]] بود. هنگامی که [[ابو طالب]] در [[گذشت]]، دست [[قریش]] چنان به [[آزار]] [[پیامبر]] {{صل}} باز شد که در حیات [[ابو طالب]] نمی‌توانست به چنین حدّی از آزاری [[طمع]] کند، تا آن جا که یکی از [[جاهلان]] نابخرد [[قریش]] راه بر ایشان گرفت و بر سر مبارکش [[خاک]] پاشید<ref>{{عربی|عن ابن اسحاق: إنَّ خَدِيجَةَ بِنْتَ خُوَيْلِدٍ وَأَبَا طَالِبٍ هَلَكَا فِي عَامٍ وَاحِدٍ، فَتَتَابَعَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} الْمَصَائِبُ بِهُلْكِ خَدِيجَةَ، وَكَانَتْ لَهُ وَزِيرَ صِدْقٍ عَلَى الْإِسْلَامِ، يَشْكُو إلَيْهَا، وَبِهُلْكِ عَمِّهِ أَبِي طَالِبٍ، وَكَانَ لَهُ عَضُدًا وَحِرْزًا فِي أَمْرِهِ، وَمَنَعَةً وَنَاصِرًا عَلَى قَوْمِهِ، وَذَلِكَ قَبْلَ مُهَاجَرِهِ إلَى الْمَدِينَةِ بِثَلَاثِ سِنِينَ. فَلَمَّا هَلَكَ أَبُو طَالِبٍ، نَالَتْ قُرَيْشٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} مِنْ الْأَذَى مَا لَمْ تَكُنْ تَطْمَعُ بِهِ فِي حَيَاةِ أَبِي طَالِبٍ، حَتَّى اعْتَرَضَهُ سَفِيهٌ مِنْ سُفَهَاءِ قُرَيْشٍ، فَنَثَرَ عَلَى رَأْسِهِ تُرَابًا}}؛ السیرة النبویة لابن هشام، ج۲، ص۵۷؛ البدایة و النهایة، ج۳، ص۱۲۲؛ فتح الباری، ج۷، ص۱۹۴، نحوه و راجع؛ السیرة النبویة لابن کثیر، ج۲، ص۱۲۲.</ref>.
# به [[نقل]] از ا[[بن اسحاق]]: [[قریش]] به خاطر شقاوتی که ناشی از [[دشمنی]] با [[پیامبر]] {{صل}} و [[مسلمانان]] گرویده به او داشتند، بر او خیلی سخت گرفتند. از این رو، نابخردانِ خود را به [[جان]] [[پیامبر]] {{صل}} انداختند و او را [[دروغگو]] خواندند و آزارش دادند و [[تهمت]] [[شاعری]] و سِحر و [[جادو]] و جن‌زدگی به او زدند؛ ولی [[پیامبر خدا]] {{صل}} [[فرمان خدا]] را آشکار کرده، آن را پنهان نمی‌نمود و با وجود ناخوشایندی آنها، [[کاستی]] دینشان، کنار کشیدن خود از بت‌هایشان و جدا کردن آنها از خود در صورت [[کافر]] ماندنشان را آشکار می‌کرد<ref>{{عربی|عن ابن اسحاق: إنَّ قُرَيْشًا اشْتَدَّ أَمْرُهُمْ لِلشَّقَاءِ الَّذِي أَصَابَهُمْ فِي عَدَاوَةِ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وَمَنْ أَسْلَمَ مَعَهُ مِنْهُمْ، فَأَغْرَوْا بِرَسُولِ اللَّهِ {{صل}}: سُفَهَاءَهُمْ، فَكَذَّبُوهُ وَآذَوْهُ، وَرَمَوْهُ بِالشِّعْرِ وَالسِّحْرِ وَالْكِهَانَةِ وَالْجُنُونِ، وَرَسُولُ اللَّهِ {{صل}} مُظْهِرٌ لِأَمْرِ اللَّهِ لَا يَسْتَخْفِي بِهِ، مُبَادٍ لَهُمْ بِمَا يَكْرَهُونَ مِنْ عَيْبِ دِينِهِمْ، وَاعْتِزَالِ أَوْثَانِهِمْ، وَفِرَاقِهِ إيَّاهُمْ عَلَى كُفْرِهِمْ}} السیرة النبویة لابن هشام، ج۱، ص۳۰۸.</ref>.
# به [[نقل]] از عروه به [[عبدالله بن عمرو بن عاص]] گفتم: بیشترین چیزی را که از دشمنی‌های آشکار [[قریش]] با [[پیامبر خدا]] {{صل}} دیدی، چه بود؟ [[عبدالله]] گفت: روزی بزرگان [[قریش]] در [[حجر اسماعیل]] گرد آمده بودند و من نیز حضور داشتم. آنها از [[پیامبر خدا]] {{صل}} سخن به میان آوردند و گفتند: ما تا کنون آن اندازه که بر این مرد شکیب ورزیده‌ایم، بر هیچ کس شکیب نورزیده‌ایم! ما را کم‌خِرد می‌شمارد، به پدرانمان [[ناسزا]] می‌گوید، بر دینمان [[عیب]] می‌گیرد و [[جماعت]] ما را دچار [[تفرقه]] کرده و خدایانمان را [[دشنام]] می‌دهد. با این همه، خیلی در برابر او [[شکیبایی]] کرده‌ایم! یا مانند این گفتند. در میان همین گفت‌وگوهایشان، [[پیامبر خدا]] {{صل}} بر ایشان پدیدار شد و جلو آمد تا به رکن (حجر الأسود) دست کشید و در حال [[طواف]] [[کعبه]] از کنار آنان [[گذشت]]. هنگامی که بر آنان [[گذشت]]، به خاطر حرف‌هایش بر او [[عیب]] گرفتند و کوچکش داشتند، به گونه‌ای که اثر آن را در چهره‌اش دیدم. [[پیامبر]] {{صل}} [[گذشت]] و در دور دوم که از کنار آنان [[گذشت]]، مانند آن کردند و اثر آن را هم در چهره‌اش دیدم؛ ولی [[پیامبر]] {{صل}} [[گذشت]]. بار سوم نیز از کنار آنان [[گذشت]] و مانند همان، بر او [[عیب]] گرفتند و کوچکش شمردند. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "ای [[جماعت]] [[قریش]]! می‌شنوید؟ [[سوگند]] به کسی که [[جان]] [[محمّد]] به دست اوست، من [[هلاکت]] شما را آورده‌ام". آن [[مردم]]، چنان از سخن او خشکشان زد که گویی بر سر هر کدام پرنده‌ای نشسته است، تا آن جا که آن کسی که پیش از این، سخت‌ترین توهین‌ها را بر ضدّ ایشان داشت، با [[نیکوترین]] سخنی که می‌یافت، در [[مقام]] تسکین و آرام کردن [[پیامبر]] بر آمد، تا آن حد که می‌گفت: ای [[ابو القاسم]]! باز گرد و به راه خودت برو - که به [[خدا]] [[سوگند]] - تو نابخرد و نابردبار نبودی. [[پیامبر خدا]] {{صل}} باز گشت تا فردای آن روز، [[قریش]] دوباره در حِجر گرد آمدند و من نیز با آنها بودم. یکی از آنها به دیگری گفت: آنچه را از دست شما بر می‌آمد و آنچه از او به شما رسید، یاد کردید و آن گاه که با شما با آنچه ناخوشایند می‌داشتید، رو در رو شد، رهایش کردید! در این میان بود که [[پیامبر خدا]] {{صل}} پدیدار شد و همگی یک‌پارچه بر او پریدند و گِردش را گرفتند و به او می‌گفتند: تو کسی هستی که فلان و فلان می‌گویی؟ و این از آن رو بود که [[عیب]] گرفتن او بر خدایان و دینشان به آنها رسیده بود. [[پیامبر خدا]] {{صل}} فرمود: "آری، من کسی هستم که اینها را می‌گویم"<ref>{{عربی|عن عروة عن عبدالله بن عمرو بن العاص: قُلْتُ لَهُ: مَا أَكْثَرَ مَا رَأَيْتَ قُرَيْشًا أَصَابَتْ مِنْ رَسُولِ اللهِ {{صل}}، فِيمَا كَانَتْ تُظْهِرُ مِنْ عَدَاوَتِهِ؟ قَالَ: حَضَرْتُهُمْ وَقَدِ اجْتَمَعَ أَشْرَافُهُمْ يَوْمًا فِي الْحِجْرِ، فَذَكَرُوا رَسُولَ اللهِ {{صل}}، فَقَالُوا: مَا رَأَيْنَا مِثْلَ مَا صَبَرْنَا عَلَيْهِ مِنْ هَذَا الرَّجُلِ قَطُّ، سَفَّهَ أَحْلَامَنَا، وَشَتَمَ آبَاءَنَا، وَعَابَ دِينَنَا، وَفَرَّقَ جَمَاعَتَنَا، وَسَبَّ آلِهَتَنَا، لَقَدْ صَبَرْنَا مِنْهُ عَلَى أَمْرٍ عَظِيمٍ، أَوْ كَمَا قَالُوا: قَالَ: فَبَيْنَمَا هُمْ كَذَلِكَ، إِذْ طَلَعَ عَلَيْهِمْ رَسُولُ اللهِ {{صل}}، فَأَقْبَلَ يَمْشِي، حَتَّى اسْتَلَمَ الرُّكْنَ، ثُمَّ مَرَّ بِهِمْ طَائِفًا بِالْبَيْتِ، فَلَمَّا أَنْ مَرَّ بِهِمْ غَمَزُوهُ بِبَعْضِ مَا يَقُولُ، قَالَ: فَعَرَفْتُ ذَلِكَ فِي وَجْهِهِ، ثُمَّ مَضَى، فَلَمَّا مَرَّ بِهِمُ الثَّانِيَةَ، غَمَزُوهُ بِمِثْلِهَا. فَعَرَفْتُ ذَلِكَ فِي وَجْهِهِ، ثُمَّ مَضَى، ثُمَّ مَرَّ بِهِمُ الثَّالِثَةَ، فَغَمَزُوهُ بِمِثْلِهَا. فَقَالَ: " تَسْمَعُونَ يَا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ، أَمَا وَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ، لَقَدْ جِئْتُكُمْ بِالذَّبْحِ. فَأَخَذَتِ الْقَوْمَ كَلِمَتُهُ، حَتَّى مَا مِنْهُمْ رَجُلٌ إِلَّا كَأَنَّمَا عَلَى رَأْسِهِ طَائِرٌ وَاقِعٌ، حَتَّى إِنَّ أَشَدَّهُمْ فِيهِ وَصَاةً قَبْلَ ذَلِكَ لَيَرْفَؤُهُ بِأَحْسَنِ مَا يَجِدُ مِنَ الْقَوْلِ، حَتَّى إِنَّهُ لَيَقُولُ: انْصَرِفْ يَا أَبَا الْقَاسِمِ، انْصَرِفْ رَاشِدًا، فَوَاللهِ مَا كُنْتَ جَهُولًا. قَالَ: فَانْصَرَفَ رَسُولُ اللهِ {{صل}}، حَتَّى إِذَا كَانَ الْغَدُ، اجْتَمَعُوا فِي الْحِجْرِ وَأَنَا مَعَهُمْ، فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: ذَكَرْتُمْ مَا بَلَغَ مِنْكُمْ وَمَا بَلَغَكُمْ عَنْهُ، حَتَّى إِذَا بَادَأَكُمْ بِمَا تَكْرَهُونَ تَرَكْتُمُوهُ فَبَيْنَمَا هُمْ فِي ذَلِكَ، إِذْ طَلَعَ عليهم رَسُولُ اللهِ {{صل}}، فَوَثَبُوا إِلَيْهِ وَثْبَةَ رَجُلٍ وَاحِدٍ، فَأَحَاطُوا بِهِ، يَقُولُونَ لَهُ: أَنْتَ الَّذِي تَقُولُ كَذَا وَكَذَا؟ لِمَا كَانَ يَبْلُغُهُمْ عَنْهُ مِنْ عَيْبِ آلِهَتِهِمْ وَدِينِهِمْ. قَالَ: فَيَقُولُ رَسُولُ اللهِ {{صل}}: "نَعَمْ، أَنَا الَّذِي أَقُولُ ذَلِكَ "، قَالَ: فَلَقَدْ رَأَيْتُ رَجُلًا مِنْهُمْ أَخَذَ بِمَجْمَعِ رِدَائِهِ}}؛ مسند ابن حنبل، ج۲، ص۶۷۹، ح۷۰۵۷؛ السیرة النبویة لابن هشام، ج۱، ص۳۰۹؛ السیرة النبویة لابن کثیر، ج۱، ص۴۷۱؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۳۳؛ تاریخ دمشق، ج۳۰، ص۵۴، ح۶۰۵۳، کلها نحوه.</ref>.
# [[نضر بن حارث]]، از شیطان‌های [[قریش]] و از [[آزار]] دهندگان [[پیامبر]] {{صل}} بود. او [[پرچم]] [[دشمنی]] با [[پیامبر]] {{صل}} را برافراشته بود و پیش‌تر به [[حیره]] در شمال [[عراق]] رفته و داستان‌های [[پادشاهان]] [[فارس]] و رستم و اسفندیار را فرا گرفته بود و چون [[پیامبر خدا]] {{صل}} در جایی می‌نشست و در آن جا از [[خداوند]]، یاد می‌کرد و قومش را از [[بلاها]] و بدبختی‌هایی که به امّت‌های پیشین رسیده بود، برحذر می‌داشت و بر می‌خاست و می‌رفت، او به جای [[پیامبر]] {{صل}} می‌نشست و سپس می‌گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]- ای [[قریشیان]]- من از او بهتر قصّه می‌گویم. نزد من بیایید که قصه‌هایی بهتر از قصه‌های او برایتان می‌گویم. و سپس از [[پادشاهان]] [[فارس]] و رستم و اسفندیار می‌گفت و آن‌گاه می‌گفت: به چه خاطر [[محمّد]]، خوش‌سخن‌تر از من باشد<ref>{{عربی| كان النضر بن الحارث من شياطين قريش، وممن كان يؤذى رسول الله {{صل}}، وينصب له العداوة، وكان قد قدم الحيرة، وتعلم بها أحاديث ملوك الفرس وأحاديث رستم واسنبديار، فكان إذا جلس رسول الله {{صل}} مجلسا فذكر فيه بالله، وحذر قومه ما أصاب من قبلهم من الأمم من نقمة الله، خلفه في مجلسه إذا قام، ثم قال: أنا والله يا معشر قريش، أحسن حدثنا منه، فهلم إلى فأنا أحدثكم أحسن من حديثه، ثم يحدثهم عن ملوك فارس ورستم واسبنديار، ثم يقول: بماذا محمد أحسن حديثا منى؟}}؛ السیرة النبویة لابن هشام، ج۱، ص۳۲۱؛ تفسیر الطبری، ج۱۰، الجزء ۱۸، ص۱۸۲؛ سبل الهدی و الرشاد، ج۲، ص۳۴۵، کلاهما نحوه.</ref>؟!
# هر گاه [[پیامبر خدا]] {{صل}} در [[مجلسی]]، [[مردم]] را به [[خداوند متعال]] فرا می‌خواند و در آن، [[قرآن]] [[تلاوت]] می‌نمود و [[قریش]] را از آنچه بر امّت‌های پیشین رفته، برحذر می‌داشت و از آن مجلس برمی‌خواست، [[نضر بن حارث بن علقمه بن کلده بن عبد مناف بن عبدالدار بن قُصَی]]، در آن مجلس، به جای [[پیامبر]] {{صل}} می‌نشست و برای [[مردم]]، قصه رستم پهلوان و اسفندیار و [[پادشاهان]] [[فارس]] را بازگو می‌کرد و آن گاه می‌گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]، [[محمد]] بهتر از من حکایت نمی‌کند و حکایت او جز افسانه‌های پیشینیان نیست. آنها را برای خود نوشته، همان‌طور که من آنها را نوشته‌ام. پس [[خداوند]]، درباره او این [[آیات]] را فرو فرستاد: {{متن قرآن|وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلا قُلْ أَنزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا }}<ref> و گفتند: افسانه‌های پیشینیان است که رونویس کرده است آنگاه پگاه و دیرگاه عصر بر او خوانده می‌شود. بگو آن را کسی فرو فرستاده است که رازهای (نهفته) آسمان‌ها و زمین را می‌داند؛ بی‌گمان او آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره فرقان، آیه:۵-۶.</ref>، {{متن قرآن|إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ }}<ref> چون آیات ما را بر او بخوانند می‌گوید: افسانه‌های پیشینیان است؛ سوره قلم، آیه:۱۵.</ref>، {{متن قرآن|وَيْلٌ لِّكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ يَسْمَعُ آيَاتِ اللَّهِ تُتْلَى عَلَيْهِ ثُمَّ يُصِرُّ مُسْتَكْبِرًا كَأَن لَّمْ يَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref> وای بر هر دروغزن گناهکار! ...که آیات خداوند را که بر او خوانده می‌شود می‌شنود سپس با گردنکشی (بر انکار خود) پا می‌فشارد گویی آن را نشنیده است پس او را به عذابی دردناک نوید ده!؛ سوره جاثیه، آیه: ۷-۸.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا وَلَّى مُسْتَكْبِرًا كَأَن لَّمْ يَسْمَعْهَا كَأَنَّ فِي أُذُنَيْهِ وَقْرًا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ }}<ref> و چون آیات ما بر او خوانده شود با گردنفرازی روی می‌گرداند گویی آن را نشنیده است، گویی گوش‌هایش سنگین است، او را به عذابی دردناک نوید ده!؛ سوره لقمان، آیه: ۷.</ref><ref>{{عربی| النضر بن الحارث بن علقمة بن كلدة بن عبد مناف بن عبد الدار بن قصي كان إذا جلس رسول الله {{صل}} مجلسا فدعا فيه إلى الله تعالى وتلا فيه القرآن وحذر فيه قريشا ما أصاب الأمم الخالية، خلفه في مجلسه إذا قام، فحدثهم عن رستم السنديد، وعن اسفنديار، و ملوك فارس، ثم يقول: والله ما محمد بأحسن حديثا منى، وما حديثه إلا أساطير الأولين، اكتتبها كما اكتتبتها. فأنزل الله فيه: {{متن قرآن|وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا * قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا}} و نزل فيه: {{متن قرآن|إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ}}. و نزل فيه: {{متن قرآن|وَيْلٌ لِكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ * يَسْمَعُ آيَاتِ اللَّهِ تُتْلَى عَلَيْهِ ثُمَّ يُصِرُّ مُسْتَكْبِرًا كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}، {{متن قرآن|كَأَنَّ فِي أُذُنَيْهِ وَقْرًا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}} }}؛ السیرة النبویة لابن هشام، ج۱، ص۳۸۳؛ البدایة و النهایة، ج۳، ص۸۸؛ سبل الهدی و الرشاد، ج۲، ص۴۶۵.</ref>.
# درباره سخن [[خدای متعال]]: {{متن قرآن|وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَّكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِّلَّذِينَ آمَنُواْ مِنكُمْ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref> و برخی از ایشان کسانی هستند که پیغمبر را آزار می‌کنند و می‌گویند او خوش‌باور است؛ بگو سخن نیوش خوبی برای شماست که به خداوند ایمان و مؤمنان را باور دارد و برای آن دسته از شما که ایمان آورده‌اند رحمت است و برای آن کسان که به فرستاده خداوند آزار می‌رسانند عذابی دردناک خواهد بود؛ سوره توبه، آیه:۶۱.</ref> گفته شده: درباره گروهی از [[منافقان]] نازل شد که از جمله آنان: [[جُلاس بن سُوَید]]، [[شأس بن قیس]]، [[مَخشیّ بن حُمَیر]]، [[رَفاعه بن عبدالمنذر]] و دیگران بودند که چیزهایی ناروا گفتند و یکی از آنها گفت: نکنید، که می‌ترسیم آنچه می‌گویید، به گوش [[محمّد]] برسد و آسیبی به ما برساند! جُلاس گفت: بلکه آنچه می‌خواهیم، می‌گوییم و سپس نزد او می‌رویم و او آنچه را که نزد او می‌گوییم، [[تصدیق]] می‌کند، که [[محمّد]]، گوش‌هایی شنوا دارد و دهن‌بین است<ref>{{عربی|في قوله تعالى: {{متن قرآن|وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ}} قيل: نزلت في جماعة من المنافقين، منهم الخلاس بن سويد و شاس بن قيس، و مخشي بن حمير، و رفاعة بن عبدالمنذر و غيرهم، قالوا مالا ينبغي، فقال رجل منهم: لا تفعلوا فإنا نخاف أن يبلغ محمدا ما تقولون فيقع بنا. فقال الخلاس: بل نقول ما شئنا ثم نأتيه فيصدقنا بما نقول، فإن محمدا اذن سامعة}}؛ مجمع البیان، ج۵، ص۶۸؛ بحار الأنوار، ج۲۲، ص۳۸ و راجع؛ تفسیر الفخر الرازی، ج۱۶، ص۱۱۸؛ تفسیر القرطبی، ج۸، ص۱۹۳.</ref>!
# [[امام حسین]] {{ع}} در [[حدیثی]] از [[امام علی]] {{ع}} و در پاسخ سؤال‌های یک [[یهودی]] از رؤسای [[یهود]] می‌فرماید: [[یهودی]] به او گفت: این [[نوح]] است که برای [[خداوند متعال]]، شکیب ورزید و چون او را [[تکذیب]] کردند، [[بدی]] آنان را نخواست و آنها را بخشید. [[علی]] {{ع}} فرمود: "آری، همین‌گونه بود؛ امّا [[محمّد]] هم برای [[خداوند]] شکیب ورزید و هنگامی که از طرف قومش [[تکذیب]] و رانده و با سنگ‌ریزه زده شد، [[بدی]] آنان را نخواست و آنها را بخشید. [[ابولهب]]، پوست زهدان شتر و گوسفند بر سر او ریخت و [[خداوند]] - تبارک و تعالی - به جائیل، [[فرشته]] کوه‌ها، [[وحی]] کرد: کوه‌ها را بشکاف و خود را به [[محمّد]] برسان. او نزد [[پیامبر]] {{صل}} آمد و گفت: من به [[فرمان‌برداری]] از تو امر شده‌ام. اگر بفرمایی که کوه‌ها را بر سرشان خراب کنم و هلاکشان سازم، چنین می‌کنم. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "من برای [[رحمت]]، برانگیخته شده‌ام. خدایا! امّتم را [[هدایت]] کن، که آنها نادان‌اند". وای بر تو، ای [[یهودی]]! [[نوح]]، هنگامی که [[غرق]] شدن قومش را مشاهده کرد، به خاطر [[خویشاوندی]] با آنها دلش به حال آنان سوخت و دلسوزی‌اش را نشان داد و گفت: {{متن قرآن|وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ}}<ref>و نوح پروردگارش را بخواند و گفت: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و بی‌گمان وعده تو راستین است و تو داورترین داورانی؛ سوره هود، آیه:۴۵.</ref>، و [[خداوند متعال]] فرمود: {{متن قرآن|قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ}}<ref> فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست، بی‌گمان او کرداری ناشایسته است پس چیزی را که نمی‌دانی از من مخواه، من تو را اندرز می‌دهم که مبادا از نادانان باشی؛ سوره هود، آیه:۴۶.</ref>، و خداوندِ والایاد، خواست با این سخن، تسلیتش دهد؛ ولی [[محمّد]]، هنگامی که قومش به [[مخالفت]] و [[جنگ]] با او برخاستند، [[شمشیر]] [[انتقام]] بر آنان بر کشید و [[دلسوزی]] [[خویشاوندی]] را کنار نهاد و با چشم [[رحمت]] به آنان ننگریست...". [[یهودی]] گفت: [[یعقوب]] بر جدایی فرزندش چنان شکیب ورزید که نزدیک بود از [[غم]] و [[اندوه]] بمیرد. [[علی]] {{ع}} به او فرمود: "این‌گونه بوده است، و [[غم]] [[یعقوب]]، غمی بود که سر آمد و با [[دیدار]] [[یوسف]] تمام شد؛ امّا [[ابراهیم]] [[فرزند]] [[محمّد]] که [[نور]] چشمش بود، برای همیشه از او گرفته شد و [[خداوند]]، او را برای خود بر گرفت تا اجری [[عظیم]] برایش بیندوزد. و [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "[[جان]]، [[اندوهگین]] می‌شود و [[دل]]، بی‌تاب می‌گردد و ما بر تو - ای [[ابراهیم]] - [[اندوه]] زدگانیم؛ ولی چیزی نمی‌گوییم که [[خدا]] را خوش نیاید" و در تمام اینها [[رضایت خداوند]] و [[تسلیم]] در برابر او را در همه [[کارها]] مقدّم می‌داشت"<ref>{{متن حدیث|الامام الحسین {{ع}}: فی حدیث عن الامام علی {{ع}} فی جواب أسئلة یهودی من رؤساء الیهود- قَالَ الْيَهُودِيُّ فَهَذَا نُوحٌ {{ع}} صَبَرَ فِي ذَاتِ اللَّهِ تَعَالَى فَأَعْذَرَ قَوْمَهُ إِذْ كُذِّبَ؟ قَالَ لَهُ عَلِيٌّ {{ع}} لَقَدْ كَانَ كَذَلِكَ وَ مُحَمَّدٌ {{صل}} صَبَرَ فِي ذَاتِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَعْذَرَ قَوْمَهُ إِذْ كُذِّبَ وَ شُرِّدَ وَ حُصِبَ بِالْحَصَى وَ عَلَاهُ أَبُو لَهَبٍ بِسَلَا نَاقَةٍ وَ شَاةٍ فَأَوْحَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَى جَابِيلَ مَلَكِ الْجِبَالِ أَنْ شُقَّ الْجِبَالَ وَ انْتَهِ إِلَى أَمْرِ مُحَمَّدٍ فَأَتَاهُ فَقَالَ إِنِّي أُمِرْتَ لَكَ بِالطَّاعَةِ فَإِنْ أَمَرْتَ أَنْ أُطْبِقَ عَلَيْهِمُ الْجِبَالَ فَأَهْلَكْتُهُمْ بِهَا قَالَ صإِنَّمَا بُعِثْتُ رَحْمَةً رَبِّ اهْدِ أُمَّتِي فَإِنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ. وَيْحَكَ يَا يَهُودِيُّ إِنَّ نُوحاً لَمَّا شَاهَدَ غَرَقَ قَوْمِهِ رَقَّ عَلَيْهِمْ رِقَّةَ الْقُرْبَةِ وَ أَظْهَرَ عَلَيْهِمْ شَفَقَةً فَقَالَ- {{متن قرآن|رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي}} فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَى {{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ}} أَرَادَ جَلَّ ذِكْرُهُ أَنْ يُسَلِّيَهُ بِذَلِكَ وَ مُحَمَّدٌ {{صل}} لَمَّا غَلَبَتْ عَلَيْهِ مِنْ قَوْمِهِ الْمُعَانَدَةُ شَهَرَ عَلَيْهِمْ سَيْفَ النَّقِمَةِ وَ لَمْ تُدْرِكْهُ فِيهِمْ رِقَّةُ الْقَرَابَةِ وَ لَمْ يَنْظُرْ إِلَيْهِمْ بِعَيْنِ رَحْمَةٍ... قَالَ لَهُ الْيَهُودِيُّ فَإِنَّ يَعْقُوبَ {{ع}} قَدْ صَبَرَ عَلَى فِرَاقِ وَلَدِهِ حَتَّى كَادَ يَحْرَضُ مِنَ الْحُزْنِ. قَالَ لَهُ عَلِيٌّ {{ع}} لَقَدْ كَانَ كَذَلِكَ حَزِنَ يَعْقُوبُ حُزْناً بَعْدَهُ تَلَاقٍ وَ مُحَمَّدٌ {{صل}} قُبِضَ وَلَدُهُ إِبْرَاهِيمُ {{ع}} قُرَّةُ عَيْنِهِ فِي حَيَاتِهِ مِنْهُ فَخَصَّهُ بِالاخْتِيَارِ لِيَعْلَمَ لَهُ الِادِّخَارَ فَقَالَ {{صل}} يَحْزَنُ النَّفْسُ وَ يَجْزَعُ الْقَلْبُ وَ إِنَّا عَلَيْكَ يَا إِبْرَاهِيمُ لَمَحْزُونُونَ وَ لَا نَقُولُ مَا يُسْخِطُ الرَّبَّ فِي كُلِّ ذَلِكَ يُؤْثِرُ الرِّضَا عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الِاسْتِسْلَامَ لَهُ فِي جَمِيعِ الْفِعَالِ}}؛ الاحتجاج، ج۱، ص۵۰۰، ح۱۲۷، عن الإمام الکاظم عن آبائه {{عم}}؛ بحارالأنوار، ج۱۰، ص۲۹، حا و راجع؛ المناقب لابن‌شهرآشوب، ج۱، ص۱۸۵.</ref>.
# [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: چون [[ابراهیم]] [[فرزند پیامبر]] [[خدا]] {{صل}} درگذشت، چشمان [[پیامبر خدا]] {{صل}} اشکبار شد و سپس فرمود: "چشم، [[اشک]] می‌ریزد و [[دل]] می‌سوزد؛ امّا چیزی نمی‌گوییم که [[خدا]] را خوش نیاید. ما برای تو - ای [[ابراهیم]] – اندوهناکیم"<ref>{{متن حدیث|الإمام الصادق {{ع}}: فَلَمَّا مَاتَ إِبْرَاهِيمُ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} هَمَلَتْ عَيْنُ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} بِالدُّمُوعِ ثُمَّ قَالَ النَّبِيُّ {{صل}} تَدْمَعُ الْعَيْنُ وَ يَحْزَنُ الْقَلْبُ وَ لَا نَقُولُ مَا يُسْخِطُ الرَّبَّ وَ إِنَّا بِكَ يَا إِبْرَاهِيمُ لَمَحْزُونُونَ}}؛ الکافی، ج۳، ص۲۶۲، ح۴۵، عن ابن القدّاح؛ بحار الأنوار، ج۲۲، ص۱۵۷ ح۱۶.</ref><ref>[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|سیره پیامبر خاتم]]، ج۱، ص ۳۳۶-۳۶۱.</ref>.
 
== روایات مرتبط ==
# [[امام صادق]] {{ع}} فرمودند: "[[صبر]] نسبت به [[ایمان]]، مانند سَر نسبت به [[بدن]] است. بنابراین همان‌گونه که چون سَر نباشد [[بدن]] نیز از بین خواهد رفت، چون [[صبر]] نباشد [[ایمان]] از بین خواهد رفت"<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ: الصَّبْرُ مِنَ الْإِيمَانِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَإِذَا ذَهَبَ الرَّأْسُ ذَهَبَ الْجَسَدُ كَذَلِكَ إِذَا ذَهَبَ الصَّبْرُ ذَهَبَ الْإِيمَانُ}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۸۷.</ref>.
# [[امام باقر]] {{ع}} فرمودند: "[[بهشت]] در میان ناخواستنی‌ها و [[صبر]] بر آنها قرار دارد، از این رو هرکس بر سختی‌های [[دنیا]] [[صبر]] ورزد داخل [[بهشت]] می‌شود؛ و در مقابل جهنّم در میان لذّت‌ها و شهوات قرار دارد، از این‌رو هرکس به خودْ لذّات [[دنیا]] و شهوات آن را بدهد داخل در جهنّم خواهد شد"<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ {{ع}} قَالَ: الْجَنَّةُ مَحْفُوفَةٌ بِالْمَكَارِهِ وَ الصَّبْرِ فَمَنْ صَبَرَ عَلَى الْمَكَارِهِ فِي الدُّنْيَا دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ جَهَنَّمُ مَحْفُوفَةٌ بِاللَّذَّاتِ وَ الشَّهَوَاتِ- فَمَنْ أَعْطَى نَفْسَهُ لَذَّتَهَا وَ شَهْوَتَهَا دَخَلَ النَّارَ}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۸۹.</ref>.
# [[امام باقر]] {{ع}} فرمودند: "[[بهشت]] در میان ناخواستنی‌ها و [[صبر]] بر آنها قرار دارد، از این رو هرکس بر سختی‌های [[دنیا]] [[صبر]] ورزد داخل [[بهشت]] می‌شود؛ و در مقابل جهنّم در میان لذّت‌ها و شهوات قرار دارد، از این‌رو هرکس به خودْ لذّات [[دنیا]] و شهوات آن را بدهد داخل در جهنّم خواهد شد"<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ {{ع}} قَالَ: الْجَنَّةُ مَحْفُوفَةٌ بِالْمَكَارِهِ وَ الصَّبْرِ فَمَنْ صَبَرَ عَلَى الْمَكَارِهِ فِي الدُّنْيَا دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ جَهَنَّمُ مَحْفُوفَةٌ بِاللَّذَّاتِ وَ الشَّهَوَاتِ- فَمَنْ أَعْطَى نَفْسَهُ لَذَّتَهَا وَ شَهْوَتَهَا دَخَلَ النَّارَ}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۸۹.</ref>.
# [[امام صادق]] {{ع}} فرمودند: "چون [[مؤمن]] داخل قبرش می‌شود، [[نماز]] در طرف راست او و [[زکات]] در طرف چپ او قرار می‌گیرند، و نیکی‌هایش از فراز سر بر او سایه می‌افکند، و [[صبر]] او در گوشه‌ای به [[انتظار]] می‌ایستد. چون آن دو فرشته‌ای که برای سؤال و جواب بر او وارد می‌شوند می‌آیند، [[صبر]] به [[نماز]] و [[زکات]] و نیکی‌های او می‌گوید: مراقب این رفیقتان باشید، و اگر در جایی از [[حمایت]] از او [[ناتوان]] شدید، من [[حمایت]] از او را به عهده می‌گیرم"<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ: إِذَا دَخَلَ الْمُؤْمِنُ فِي قَبْرِهِ كَانَتِ الصَّلَاةُ عَنْ يَمِينِهِ وَ الزَّكَاةُ عَنْ يَسَارِهِ وَ الْبِرُّ مُطِلٌّ عَلَيْهِ وَ يَتَنَحَّى الصَّبْرُ نَاحِيَةً فَإِذَا دَخَلَ عَلَيْهِ الْمَلَكَانِ اللَّذَانِ يَلِيَانِ مُسَاءَلَتَهُ قَالَ الصَّبْرُ لِلصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْبِرِّ دُونَكُمْ صَاحِبَكُمْ فَإِنْ عَجَزْتُمْ عَنْهُ فَأَنَا دُونَهُ}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۹۰.</ref>.
# [[امام صادق]] {{ع}} فرمودند: "چون [[مؤمن]] داخل قبرش می‌شود، [[نماز]] در طرف راست او و [[زکات]] در طرف چپ او قرار می‌گیرند، و نیکی‌هایش از فراز سر بر او سایه می‌افکند، و [[صبر]] او در گوشه‌ای به [[انتظار]] می‌ایستد. چون آن دو فرشته‌ای که برای سؤال و جواب بر او وارد می‌شوند می‌آیند، [[صبر]] به [[نماز]] و [[زکات]] و نیکی‌های او می‌گوید: مراقب این رفیقتان باشید، و اگر در جایی از [[حمایت]] از او [[ناتوان]] شدید، من [[حمایت]] از او را به عهده می‌گیرم"<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ: إِذَا دَخَلَ الْمُؤْمِنُ فِي قَبْرِهِ كَانَتِ الصَّلَاةُ عَنْ يَمِينِهِ وَ الزَّكَاةُ عَنْ يَسَارِهِ وَ الْبِرُّ مُطِلٌّ عَلَيْهِ وَ يَتَنَحَّى الصَّبْرُ نَاحِيَةً فَإِذَا دَخَلَ عَلَيْهِ الْمَلَكَانِ اللَّذَانِ يَلِيَانِ مُسَاءَلَتَهُ قَالَ الصَّبْرُ لِلصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْبِرِّ دُونَكُمْ صَاحِبَكُمْ فَإِنْ عَجَزْتُمْ عَنْهُ فَأَنَا دُونَهُ}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۹۰.</ref>.
خط ۷۹: خط ۲۳:
# [[امیرمؤمنان]] {{ع}} فرمودند: "[[انسان]] تا سه صفت در او پدید نیاید [[حقیقت]] [[ایمان]] را نمی‌چشد: دقّت در [[دین]]، [[صبر]] بر مشکلات، و [[تدبیر]] درست در امر معاش" <ref>{{متن حدیث|عَنْ عَلِيِّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ‌{{ع}}: قَالَ: لَا يَذُوقُ الْمَرْءُ مِنْ حَقِيقَةِ الْإِيمَانِ حَتَّى يَكُونَ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ الْفِقْهُ فِي الدِّينِ وَ الصَّبْرُ عَلَى الْمَصَائِبِ وَ حُسْنُ التَّقْدِيرِ فِي الْمَعَاشِ}}؛ بحار الأنوار، ج۶۸، ص۸۵.</ref>.
# [[امیرمؤمنان]] {{ع}} فرمودند: "[[انسان]] تا سه صفت در او پدید نیاید [[حقیقت]] [[ایمان]] را نمی‌چشد: دقّت در [[دین]]، [[صبر]] بر مشکلات، و [[تدبیر]] درست در امر معاش" <ref>{{متن حدیث|عَنْ عَلِيِّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ‌{{ع}}: قَالَ: لَا يَذُوقُ الْمَرْءُ مِنْ حَقِيقَةِ الْإِيمَانِ حَتَّى يَكُونَ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ الْفِقْهُ فِي الدِّينِ وَ الصَّبْرُ عَلَى الْمَصَائِبِ وَ حُسْنُ التَّقْدِيرِ فِي الْمَعَاشِ}}؛ بحار الأنوار، ج۶۸، ص۸۵.</ref>.
# [[امیرمؤمنان]] {{ع}} فرمودند: "سه چیز است که به واسطه آنها [[انسان]] [[مسلمان]] کامل می‌شود: [[تدبّر]] و توجّه در [[دین]]، [[تدبیر]] در امر معیشت، و [[صبر]] در مشکلات"<ref>{{متن حدیث|قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ {{ع}} ثَلَاثٌ بِهِنَّ يَكْمُلُ الْمُسْلِمُ التَّفَقُّهُ فِي الدِّينِ وَ التَّقْدِيرُ فِي الْمَعِيشَةِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّوَائِبِ‌}}؛ بحار الأنوار، ج۶۸، ص۸۵.</ref>.
# [[امیرمؤمنان]] {{ع}} فرمودند: "سه چیز است که به واسطه آنها [[انسان]] [[مسلمان]] کامل می‌شود: [[تدبّر]] و توجّه در [[دین]]، [[تدبیر]] در امر معیشت، و [[صبر]] در مشکلات"<ref>{{متن حدیث|قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ {{ع}} ثَلَاثٌ بِهِنَّ يَكْمُلُ الْمُسْلِمُ التَّفَقُّهُ فِي الدِّينِ وَ التَّقْدِيرُ فِي الْمَعِيشَةِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّوَائِبِ‌}}؛ بحار الأنوار، ج۶۸، ص۸۵.</ref>.
# [[امیرمؤمنان]] {{ع}} در سفارشات خود به فرزندشان [[محمّد]] بن حنفیّه فرمودند: "برحذر باش از [[خودبزرگ‌بینی]] و بدخُلقی و کم‌صبری، چه با این سه صفت هیچ [[دوستی]] برای تو نمی‌ماند، و مادام که این سه صفت در تو باقی باشد از [[مردمان]] به دور خواهی بود"<ref>{{متن حدیث|قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ {{ع}} فِي وَصِيَّتِهِ لِابْنِهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِيَّةِ إِيَّاكَ وَ الْعُجْبَ وَ سُوءَ الْخُلُقِ وَ قِلَّةَ الصَّبْرِ فَإِنَّهُ لَا يَسْتَقِيمُ لَكَ عَلَى هَذِهِ الْخِصَالِ الثَّلَاثَةِ صَاحِبٌ وَ لَا يَزَالُ لَكَ عَلَيْهَا مِنَ النَّاسِ مُجَانِبٌ}}؛ بحار الأنوار، ج۶۸، ص۸۶.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۴۴-۲۵۰.</ref>.
# [[امیرمؤمنان]] {{ع}} در سفارشات خود به فرزندشان [[محمّد]] بن حنفیّه فرمودند: "برحذر باش از [[خودبزرگ‌بینی]] و بدخُلقی و کم‌صبری، چه با این سه صفت هیچ [[دوستی]] برای تو نمی‌ماند، و مادام که این سه صفت در تو باقی باشد از [[مردمان]] به دور خواهی بود"<ref>{{متن حدیث|قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ {{ع}} فِي وَصِيَّتِهِ لِابْنِهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِيَّةِ إِيَّاكَ وَ الْعُجْبَ وَ سُوءَ الْخُلُقِ وَ قِلَّةَ الصَّبْرِ فَإِنَّهُ لَا يَسْتَقِيمُ لَكَ عَلَى هَذِهِ الْخِصَالِ الثَّلَاثَةِ صَاحِبٌ وَ لَا يَزَالُ لَكَ عَلَيْهَا مِنَ النَّاسِ مُجَانِبٌ}}؛ بحار الأنوار، ج۶۸، ص۸۶.</ref>.<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۴، ص ۲۴۴-۲۵۰.</ref>
 
==[[اقسام صبر]] مثبت و منفی==
[[صبر]] به معنای تاب آوری و [[شکیبایی]] در مقابل [[جزع]] و [[بی‌تابی]] آمده است.<ref>ترتیب العین، ج ۲، ص۹۶۶، «صبر»</ref> کسی که بتواند در برابر فشارها، [[مصیبت‌ها]]، [[تکالیف شرعی]] و قانونی، فشار و [[اجبار]] [[معصیت]] و [[گناه]] خود را نگه دارد و سخت و [[مقاوم]] چون سنگ سخت باشد، [[انسان]] [[صابر]] و باتابی است. بسیاری از [[مردم]] در برابر فشارهایی که از سوی [[تکالیف]]، بکن و نکن‌های قانونی و [[شرعی]]، مصیبت‌ها و بلایای بر آنان وارد می‌‌شود بی‌تابی می‌‌کنند و تاب [[تحمل]] خود را از دست می‌‌دهند. اما اگر بتوانند تاب آورند در این صورت نشان می‌‌دهند که از [[عقل]] فعلی، [[عزم]] [[قوی]] و [[رشد]] عالی برخوردارند. از این روست که بالای هر چیز و سنگ سخت و مقاوم را نیز صبر می‌‌گویند؛<ref>معجم مقاییس اللّغه، ج ۳، ص۳۲۹، «صبر»</ref>؛ چراکه نشان [[ارجمندی]] و [[استقامت]] در برابر فشارها و تاب بالای تحمل و شکیبایی است.
جالب این که [[امیرمؤمنان]]{{ع}} به شباهت صبر و سر اشاره می‌‌کند و می‌‌فرماید که چرا قسمت بالای هر چیزی را صبر گفته‌اند؛ زیرا صبر در [[کارها]] همانند سر در [[زندگی]] است، به طوری که اگر صبر در کاری نباشد، آن کار [[فساد]] می‌‌شود چنان که انسان بی‌سر تباه و نابود شده است. [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|اَلصَّبْرُ فِي الاُمُورِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَاِذا فارَقَ الرَّأْسُ الْجَسَدَ فَسَدَ الْجَسَدُ فَاِذا فارَقَ الصَّبْرُ الاُمُورَ فَسَدَتِ الاُمُورُ}}؛ نقش صبر در کارها همانند نقش سر در بدن است؛ همچنان که اگر سر از بدن جدا شود، بدن از بین می‌‌رود، صبر نیز هرگاه همراه کارها نباشد، کارها تباه می‌‌گردند.<ref>کافی، ج۲، ص۹۰، ح۹</ref>
 
از آن جایی که درجه عالی و [[برتر]] صبر را [[حلم]] می‌‌گویند؛ زیرا در این نوع از صبر، [[خرد]] و [[عقلانیت]] بیش‌تر از عمل و عزم به چشم می‌‌آید و انسان [[حلیم]] در صبر بر مدار عقلانیت زندگی خود را سامان می‌‌دهد. امیرمؤمنان علی{{ع}} چنین نوع از [[صبر]] را مانع جدی در سر راه نابودی و [[فساد]] آن چیز می‌‌داند. [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} در این باره می‌‌فرماید: {{متن حدیث|اَلحِلمُ حِجابٌ مِنَ الافاتِ}}؛ [[بردباری]]، مانعی در برابر آفت هاست.<ref>غررالحکم، ح۷۲۰</ref>
امیرمؤمنان علی{{ع}} در جایی دیگر در باره نقش [[حلم]] در [[زندگی]] [[بشر]] می‌‌فرماید: {{متن حدیث|اَلحِلمُ غِطاءٌ ساتِرٌ وَ العَقلُ حِسامٌ قاطِعٌ، فَاستُر خَلَلَ خَلقِكَ بِحِلمِكَ وَ قاتِل هَواكَ بِعَقلِكَ}}؛ بردباری پرده ای پوشاننده و [[عقل]] شمشیری برنده است، پس عیبهای [[اخلاقی]] خود را با بردباری بپوشان و با عقلت به [[جنگ]] هوا و هوست برخیز.<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۲۴</ref>
 
بر اساس آن چه گذشت می‌‌توان دریافت که صبر دارای اقسام و انواع چندی است که اصلی‌ترین و اساسی‌ترین آنها عبارتند از:
# [[صبر بر مصیبت]]؛
# صبر بر [[اطاعت]]؛
# [[صبر بر معصیت]]. کسی از [[مقام صبر]] برخوردار باشد که بتواند در هر گونه فشارهایی که از درون و بیرون بر او وارد می‌‌شود تاب آورد و [[بی‌تابی]] نورزد؛ حال این فشار [[مصیبت]] باشد یا انجام اطاعت و تکلیفی یا فشار [[هواهای نفسانی]] و مانند آن برای هنجارزدایی، نابهنجارگرایی و [[مخالفت]] عقل و [[شرع]] و [[قانون]].
از [[پیامبر]]{{صل}} در این باره [[روایت]] است که فرمود: {{متن حدیث|اَلصَّبرُ ثَلاثَةٌ: صَبرٌ عِندَ المُصيبَةِ، وَ صَبرٌ عَلَي الطّاعَةِ وّ صَبرٌ عَنِ المَعصيَةِ}}؛ صبر سه نوع است: صبر در هنگام مصیبت، [[صبر بر طاعت]] و صبر بر [[ترک گناه]].<ref>کافی، ج۲، ص۹۱، ح۱۵</ref>
 
در [[آیات]] ۶۳ تا ۷۵ [[سوره فرقان]] به این سه گانه صبر اشاره و توجه داده شده و در آنها بیان شده که [[بندگان خدا]] در برابر [[مشکلات]]، [[طاعت خدا]] و ترک گناه صبر پیشه می‌‌کنند و تاب می‌‌آورند.
پیامبر{{صل}} در تقسیم دیگری برای صبر چهار شعبه و شاخه ذکر می‌‌کند و می‌‌فرماید: {{متن حدیث|اَلصَّبرُ أربَعُ شُعَبٍ: اَلشَّوقُ، وَالشَّفَقَةُ، وَ الزَّهادَةُ، وَ التَّرَقُّبُ، فَمَنِ اشتاقَ إلَي الجَنَّةِ سَلا عَنِ الشَّهَواتِ، وَ مَن أشفَقَ عَنِ النّارِ رَجَعَ عَنِ المُحَرَّماتِ، وَ مَن زَهِدَ فِي الدُّنيا تَهاوَنَ بِالمُصيباتِ، وَمَنِ ارتَقَبَ المَوتَ سارَعَ فِي الخَيراتِ}}؛ [[صبر]] چهار شعبه دارد: [[شوق]]، [[ترس]]، [[زهد]] و [[انتظار]]، هر کس شوق [[بهشت]] داشته باشد، از [[هوا و هوس]] دست می‌‌کشد؛ و هر کس از [[آتش]] بترسد، از [[حرام‌ها]] خود را نگه می‌‌دارد؛ و هر کس به [[دنیا]] بی‌اعتنا باشد، [[گرفتاری‌ها]] را به چیزی نگیرد؛ و هر کس [[منتظر]] [[مرگ]] باشد، در کارهای خیر بکوشد.<ref>کنزالعمال، ج۱، ص۲۸۵، ح۱۳۸۸</ref>
در [[حقیقت]] آن حضرت{{ع}} بیان می‌‌کند که صبر در چهار شکل و نسبت به چهار امر خود را نشان می‌‌دهد. این تقسیم‌بندی با تقسیم نخست شباهتی دارد و می‌‌توان شقو و انتظار را به [[صبر بر طاعت]]، زهد را به صبر هنگام [[مصیبت]] و [[شفقت]] و ترس را به زهد از [[معصیت]] بازگرداند.
 
[[امام کاظم]]{{ع}} در تقسیم صبر به دو نوع از آن اشاره کرده و به آنها [[فرمان]] می‌‌دهد: {{متن حدیث|اِصبِر عَلي طاعَةِ اللّه، وَاصبِر عَن مَعاصِي اللّه؛ فَإنَّمَا الدُّنيا ساعَةٌ، فَما مَضي مِنها فَلَيسَ تَجِدُ لَهُ سُرورا وَلا حُزنا، وَ ما لَم يَأتِ مِنها فَلَيسَ تَعرِفُهُ، فَاصبِر عَلي تِلكَ السّاعَةِ الَّتي أنتَ فيها فَكَأَنَّكَ قَدِ اغتَبَطتَ}}؛ بر [[طاعت خدا]] صبر کن و در [[ترک معاصی]] او [[شکیبا]] باش؛ زیرا دنیا لحظه ای بیش نیست. آنچه گذشته جای [[شادی]] و [[غم]] ندارد و از آنچه نیامده نیز خبری نداری. پس لحظه ای را که در آن به سر می‌‌بری، [[صبور]] باش چنان که گویی [[خوشبخت]] و [[خوشحالی]].<ref>بحارالأنوار، ج۷۵، ص۳۱۱، ح۱</ref>
در حقیقت اگر [[انسان]] در حوزه [[تکالیف]] بتواند موفق باشد به آسانی از عهده بسیاری از امور بر می‌‌آید. از آن جایی که تکالیف به دو بخش [[واجبات]] و [[محرمات]] تقسیم می‌‌شود، صبر در [[انجام واجبات]] و [[تحمل]] تکالیف سخت [[الهی]] و [[پرهیز]] از هر گونه محرمات در حقیقت چیزی جز دست یابی به تمام [[کمالات الهی]] در دنیا و [[آخرت]] نخواهد بود.
البته برخی [[تکالیف الهی]] که واقعاً کلفت و سخت است بر نمی‌تابند و [[عسر]] و فشار را تحمل نمی‌کنند و نمی‌توانند از لذت‌های زودگذر [[دنیا]] دست بردارند. این گونه است که برای یک لحظه [[لذت]] به [[گناه]] [[آلوده]] می‌‌شوند و از [[محرمات الهی]] [[پرهیز]] نمی‌کنند. اما اگر بدانند که [[سختی]] و عسرهای دنیا اولا کوتاه و به [[یسر]] و آسانی تبدیل می‌‌شود و ثانیا هر [[مصیبت]] و سختی پایانی دارد، دیگر [[بی‌تابی]] نمی‌کند. [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|فَصَبرا عَلي دُنيا تَمُرُّ بِلوائِها كَلَيلَةٍ بِأَحلامِها تَنسَلِخُ}}؛ در برابر [[دنیایی]] که [[گرفتاری]] آن، مانند خواب‌های پریشان شب می‌‌گذرد [[شکیبا]] باش.<ref>بحارالأنوار، ج۴۰، ص۳۴۸، ح۲۹</ref>
 
چنان که گفته شد کمال [[صبر]] همان [[حلم]] است که ترکیبی از [[عقلانیت]] و [[خردورزی]] با [[عزم]] واراده [[قوی]] است. به این معنا که [[انسان]] بتواند جزمیات [[عقلانی]] خود را در [[حکمت]] [[عقلی]] با عزمیات در حوزه [[حکمت عملی]] و [[اراده]] جمع کند و میان [[عقل]] و [[قلب]] پیوند مستحکمی را ایجاد کند. در این صورت است که حلم از آن زاده می‌‌شود که کمال صبر و اوج آن است. البته باید توجه داشت که نباید به این هم بسنده کرد و برای [[موفقیت]] بیش‌تر در [[زندگی]] به [[علم]] و [[دانش]] نیز خود را مهجز کرد و آن گاه این چنین حلم با علم است که مرد را به اوج [[کمالات]] می‌‌رساند؛ چنان که [[امام محمد باقر]]{{ع}} درباره اختلاط و آمیختگی حلم و علم و آثار آن می‌‌فرماید: {{متن حدیث|ما شيبَ شيءٌ بشيءٍ اَحسن مِن حِلمٍ بعلمٍ}}؛ چیزی با چیزی نیامیخته است که بهتر از حلم با علم باشد. <ref>بحارالانوار، دار احیاء التراث العربی، ج ۷۵، ص۱۷۲</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[اقسام صبر و آثار آن (مقاله)|اقسام صبر و آثار آن]].</ref>.
 
==صبر [[زیبا]] و [[زشت]] یا [[ناپسند]]==
البته از [[مفهوم مخالف]] برخی از [[آیات]] از جمله آیات ۱۸ و ۸۳ [[سوره یوسف]] که از صبر با صفت [[جمیل]] و زیبا یاد شده و در [[آیه]] ۵ [[سوره معارج]]<ref>{{متن قرآن|فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا}} «پس به نکویی شکیب کن» سوره معارج، آیه ۵.</ref> به این نوع از صبر [[فرمان]] داده شده می‌‌توان دریافت که نوعی از صبر است که زیبا و زیبنده [[آدمی]] نیست؛ یعنی از ذکر وصف «[[جمیل]]» برای [[صبر]] بیانگر این است که صبر می‌‌تواند دو نوع داشته باشد: صبر [[زیبا]] و بجا و صبر نازیبا و نابجا.
به این معنا که همه نوع از [[اقسام صبر]] نمی‌تواند زیبا و [[پسندیده]] باشد بلکه برخی از اقسام آن می‌‌تواند [[زشت]] و نازیبا و نا به جا باشد. شاید از این جمله صبرها بتوان به صبری اشاره کرد که در برابر [[ظلم و ستم]] انجام می‌‌گیرد در حالی که شخص توان و [[قدرت]] [[دفع ظلم]] را دارد ولی [[منظلم]] و پذیرنده آن بوده و آن را با عنوان صبر و تاب آوری توجیه می‌‌کند.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[اقسام صبر و آثار آن (مقاله)|اقسام صبر و آثار آن]].</ref>.
 
==اهمیت و [[آثار صبر]] و تاب آوری==
از نظر [[قرآن]]، صبر نشانه بهره‌مندی از [[کمال انسانی]] و خصلت‌های [[نیک]] است.<ref>فصلت، آیات ۳۴ و ۳۵</ref> کسانی که به [[بلوغ]] [[روحی]] و روانی رسیده‌اند در برابر انواع و اقسام فشارهای درونی و بیرونی صبر می‌‌کنند و مثلا [[اجازه]] نمی‌دهند تا [[خواسته‌ها]] و [[هواهای نفسانی]] آنان را به [[رفتار]] و گفتاری سوق دهد که خارج فضلیت و [[کمالات انسانی]] و موجب [[پشیمانی]] است.
اوج صبر و کمال آنکه [[حلم]] است، در همه [[پیامبران]] وجود دارد، از این روست که [[رسول اکرم]]{{صل}} آن را [[نشانه]] [[پیامبری]] می‌‌داند و می‌‌فرماید: {{متن حدیث|كادَ الحَليمُ أَن يَكونَ نَبيّا}}؛ [[آدم]] [[بردبار]] به پیامبری نزدیک است.<ref>بحارالأنوار، ج۴۳، ص۷۰، ح۶۱</ref> و [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} از [[مردم]] می‌‌خواهد که دست کم خودشان را [[حلیم]] نشان دهند: {{متن حدیث|إن لَم تَكُن حَليما فَتَحَلَّم فَإِنَّهُ قَلَّ مَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ إِلاّ أَوشَكَ أَن يَكونَ مِنهُم}}؛ اگر بردبار نیستی خود را بردبار جلوه ده؛ زیرا کمتر کسی است که خود را شبیه گروهی کند و بزودی یکی از آنان نشود.<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۰۷</ref>
از نظر [[آموزه‌های اسلامی]]، داشتن صبر و کمالش حلم از [[نشانه‌های ایمان]] است. [[امام رضا]]{{ع}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|لا يستَكمِلُ عَبدٌ حقيقةَ الايمانِ حَتَّي تَكونَ فيهِ خِصالُ ثَلاثٍ: اَلتَّفقُّهُ فِي الدّينِ وَحُسنُ التَّقديرِ فِي المَعيشَةِ، وَالصَّبرُ عَلَي الرَّزايا}}؛ هیچ [[بنده]] ای [[حقیقت]] ایمانش را کامل نمی‌کند مگر این که در او سه [[خصلت]] باشد: [[دین‌شناسی]]، [[تدبر]] [[نیکو]] در [[زندگی]]، و [[شکیبایی]] در [[مصیبت‌ها]] و [[بلاها]].<ref>بحار الانوار، ج ۷۸، ص۳۳۹، ح۱</ref>
 
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز می‌‌فرماید: {{متن حدیث|ثَلاثٌ مَن لَم تَكُن فيهِ فَلَيسَ مِنّي وَ لا مِنَ اللّه‌ِ عَزَّوَجَلَّ. قيلَ: يا رَسولَ اللّه‌ِ، وَ ما هُنَّ؟ قالَ: حِلمٌ يَرُدُّ بِهِ جَهلَ الجاهِلِ وَ حُسنُ خُلقٍ يَعيشُ بِهِ فِي النّاسِ وَ وَرَعٌ يَحجُزُهُ عَن مَعاصِي اللّه‌ِ عَزَّوَجَلَّ}}؛ سه چیز است که هر کس نداشته باشد نه از من است و نه از خدای عزّوجلّ. عرض شد: ای [[رسول خدا]]! آنها کدامند؟ فرمودند: [[بردباری]] که به وسیله آن [[جهالت]] [[نادان]] را دفع کند، [[اخلاق]] خوش که با آن در میان [[مردم]] زندگی کند و [[پارسایی]] که او را از [[نافرمانی خدا]] باز دارد.<ref>خصال، ص۱۴۵، ح ۱۷۲</ref>
[[امام علی]]{{ع}} هم در این باره می‌‌فرماید: {{متن حدیث|إِنَّ المُؤمِنَ… إذا أَصابَتهُ شِدَّةٌ صَبَرَ… وَالمُنافِقُ إِذا أصابَتهُ شِدَّةٌ ضَغا}}؛ [[مؤمن]] در [[گرفتاری]] [[صبور]] است، و [[منافق]] در گرفتاری بی‌تاب.<ref>تحف العقول، ص۲۱۲</ref>
درباره اهمیت و [[ارزش]] [[صبر]] و کمالش [[حلم]] باید گفت که اگر [[ادب]] بها و [[ارزش انسان]] را مشخص می‌‌کند؛ چراکه نشانه اوج اخلاق و [[خوش خویی]] [[انسانی]] است، حلم که اوج صبر و کمال آن است نیز [[تزیین]] گر و از مهم‌ترین آرایه‌های انسانی است که [[انسان]] بدان خود را می‌‌آراید و [[زینت]] می‌‌بخشد. امام علی{{ع}} در این باره می‌‌فرماید: {{متن حدیث|اِنَّكَ مُقَوَّمٌ بِاَدَبِكَ فَزَيِّنهُ بِالحِلمِ}}؛ تو با ادبت ارزش‌گذاری می‌شوی، پس آن را با بردباری زینت بخش.<ref>مشکاة الأنوار، ص۲۳۹، ح ۶۸۹</ref>
 
[[خداوند]] انواع آزمون‌ها و [[ابتلائات]] را برای انسان قرار داده تا انسان به کمال برسد. برای دست یابی به بسیاری از [[کمالات]] ضروری است که انسان نخست کمال صبر را در خود ایجاد و یا تقویت نماید. برای این که [[کودکی]] بتواند مسئولیتی را به عهده گیرد و به [[درستی]] انجام دهد، او را بارها می‌‌آزمایند و مسئولیت‌های [[خرد]] و آسان و سپس بزرگ و بزرگ‌تر و سخت و سخت‌تر می‌‌دهند تا به [[رشد]] برسد و با آن مانوس گردد.<ref>{{متن قرآن|وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا}} «و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، دارایی‌هایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که دارایی‌های ایشان را به آنان باز می‌گردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.</ref> همچنین [[خداوند]] برای دادن مسئولیت‌های بزرگ این آزمون‌ها و [[ابتلائات]] را انجام می‌‌دهد تا شخص برای دست یابی به آن [[آمادگی]] یافته و [[توانایی]] خود را نشان دهد.<ref>{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>
این آزمونها موجب می‌‌شود تا شخص از نظر [[حکمت عملی]] به [[عزم]] [[قوی]] دست یابد و در امور حساس و مهم از عزم ارادی و [[همت]] عالی برخوردار شود. در [[حقیقت]] [[مصیبت‌ها]] عزم [[آدمی]] را ایجاد یا تقویت می‌‌کند و همین عزم قوی است که در نهایت موجب [[سربلندی]] [[انسان]] در انجام [[مسئولیت‌ها]] می‌‌شود.<ref>{{متن قرآن|لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ}} «بی‌گمان با مال و جانتان آزمون خواهید شد و از آنان که پیش از شما به آنان کتاب (آسمانی) داده‌اند و از کسانی که شرک ورزیده‌اند (سخنان دل) آزار بسیار خواهید شنید و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید؛ بی‌گمان این از کارهایی است که آهنگ آن می‌کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۸۶؛ {{متن قرآن|يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ}} «پسرکم! نماز را بپا دار و به کار شایسته فرمان ده و از کار ناشایست باز دار و در آنچه بر سرت آید شکیب کن؛ بی‌گمان این از کارهایی است که آهنگ آن می‌کنند» سوره لقمان، آیه ۱۷.</ref>
 
[[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|ألحِلمُ وَ ألاناةَ تَوأمانِ تُنتِجُهَما عُلو الهِمَّةِ}}؛ [[بردباری]] و [[وقار]] دو همزادند که از بلندی [[همّت]] زاده می‌‌شوند.<ref>بحارالانوار ج۶۸ ص۴۲</ref>
کسی که به [[عزم]] [[استوار]] دست یافت هنگام [[مصیبت‌ها]] و [[اذیت]] و [[آزار]] و یا [[تکالیف]] سخت و دشوار و فشارهای درونی و بیرونی [[استقامت]] می‌‌ورزد و [[بی‌تابی]] نمی‌کند و بر همه [[مشکلات]] [[غلبه]] می‌‌کند.<ref>همان، و نیز {{متن قرآن|وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ * وَلَمَنْ صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذَلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ}} «و کیفر هر بدی بدی‌یی، مانند آن است پس هر که درگذرد و به راه آید پاداش وی بر خداوند است، بی‌گمان او ستمگران را دوست نمی‌دارد * و هر آنکه شکیب ورزد و درگذرد بی‌گمان این از کارهایی است که آهنگ آن می‌کنند» سوره شوری، آیه ۴۰ و ۴۳.</ref>
همچنین [[عفو و گذشت]] و [[انتقام]] نگرفتن از دیگران از آثار و تبعات [[صبر]] و تاب بالای [[آدمی]] است.<ref>شوری، آیات ۴۰ و ۴۳</ref> و [[انسان]] می‌‌تواند همان طوری که مشکلات و [[آزمون‌های الهی]] را [[تحمل]] کند، این امکان را می‌‌یابد که فشارهای دیگران را نیز [[تحمل]] کرده و بی‌هیچ [[حس]] [[انتقام جویی]] از آنان بگذرد و [[عفو و گذشت]] داشته باشد. [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|اَلصَّبرُ اَن يَحتَمِلَ الرَّجُلُ ما يَنوبُهُ وَ يَكظِمَ ما يُغضِبُهُ}}؛ [[صبر]] آن است که [[انسان]] [[گرفتاری]] و مصیبتی را که به او می‌‌رسد تحمل کند و [[خشم]] خود را فرو خورد.<ref>غررالحکم، ج۲، ص۶۹، ح۱۸۷۴</ref>
 
امیرمؤمنان علی{{ع}} درباره نقش صبر و [[حلم]] در [[مدیریت]] خشم و [[غضب]] می‌‌فرماید: {{متن حدیث|لَيسَ الحَليمُ مَن عَجَزَ فَهُجِمَ وَإِذا قَدَرَ انتَقَمَ، إِنَّمَا الحَليمُ مَن إِذا قَدَرَ عَفا وَكانَ الحِلمُ غالِبا عَلي كُلِّ أَمرِهِ}}؛ کسی که چون [[ناتوان]] شود [[هجوم]] برد و چون [[قدرت]] یابد [[انتقام]] گیرد [[بردبار]] نیست، بلکه بردبار کسی است که قدرت داشته باشد اما گذشت کند و [[بردباری]] بر تمامی امور او غالب باشد.<ref>غررالحکم، ج۵، ص۹۱، ح۷۵۲۹</ref>
آن حضرت{{ع}} بر پایه [[اصل مقابله به مثل]] می‌‌فرماید: {{متن حدیث|مَن غاظَكَ بِقُبحِ السَّفَهِ عَلَيكَ، فَغِظهُ بِحُسنِ الحِلمِ عَنهُ}}؛ هر کس با زشتیِ سبکسری تو را [[خشمگین]] کرد تو با [[زیبایی]] بردباری او را به خشم آور.<ref>غررالحکم، ج۵، ص۳۳۳، ح۸۶۲۰</ref> این بدان معناست که انسان نمی‌بایست همان شیوه دیگران را در پیش گیرد و گرنه چه فرقی میان [[عاقل]] و [[جاهل]] و خوب و بد است. این که در [[قرآن]] آمده وقتی جاهل [[بی‌ادبی]] کرد به جای به ادبی با او [[مدارا]] کرده و با [[سلامت]] و [[صلوات]] با او برخورد کنید<ref>{{متن قرآن|وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا}} «و بندگان (خداوند) بخشنده آنانند که بر زمین فروتنانه گام برمی‌دارند و هرگاه نادانان با آنان سخن سر کنند پاسخی نرم گویند» سوره فرقان، آیه ۶۳.</ref> از همین جهت است؛ زیرا [[رفتار]] شما نشانه ای از [[شخصیت]] شماست و اگر مانند بی‌ادب بی‌ادبی کنید و مانند جاهل و [[نادان]] رفتار کنید چه تفاوتی میان [[عقل]] و [[جهل]] و خوب و بد است. پس بهترین [[مقابله به مثل]] آن است که اگر با [[بی‌ادبی]] شما را به [[خشم]] آورده با [[ادب]] او را [[مجازات]] و [[کیفر]] دهید.
 
[[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} در باره اهمیت و [[ارزش]] [[صبر]] در میان [[فضایل اخلاقی]] می‌‌فرماید: {{متن حدیث|أَشرَفُ الخَلائِقِ التَّواضُعُ وَ الحِلمُ وَ لينُ الجانِبِ}}؛ شریف‌ترین [[اخلاق]]، [[تواضع]]، [[بردباری]] و [[نرم خویی]] است. <ref>غررالحکم، ج۲، ص۴۴۲، ح۳۲۲۳</ref>
در اهمیت صبر به عنوان مهم‌ترین عامل [[استعانت]] جویی در [[زندگی]] همین بس که [[خداوند]] آن را بر [[نماز]] مقدم داشته و گفته است که صبر چنان اهمیت و ارزشی در زندگی [[بشر]] دارد که با آن می‌‌تواند خود را برای بسیاری از مسائل سخت و دشوار آماده کند و با تاب آوری و [[بی‌تابی]] نکردن موفقیت‌های بزرگ را برای خود رقم زند؛ چنان که اسوه‌های صبر از [[پیامبران]] این گونه عمل کرده و موفق شدند.<ref>بقره، آیات ۴۲ و ۱۵۳ و آیات دیگر</ref>
امیرمؤمنان علی{{ع}} [[پیروزی]] را در گرو [[حلم]] ورزی می‌‌داند و می‌‌فرماید: {{متن حدیث|مَن حَلَمَ عَن عَدُوِّهِ ظَفِرَ بِهِ}}؛ هر کس در مقابل [[دشمن]] [[بردبار]] باشد بر او [[پیروز]] می‌‌شود.<ref>کنزالفوائد، ص۱۴۷</ref>
 
آن حضرت در جایی دیگر می‌‌فرماید: {{متن حدیث|لا يَعدَمُ الصَبورُ الظَّفَرَ و اِن طالَ بِهِ الزَّمان}}؛ شخص [[صبور]] پیروزی را از دست نمی‌دهد و [[عاقبت]] به پیروزی می‌‌رسد اگر چه زمانی طولانی بر او بگذرد.<ref>جهاد النفس، ح۲۵۱</ref>
از نظر [[پیامبر]]{{صل}} کسی که صبر را با [[رضا]] و [[دعا]] جمع کرده باشد، خیر [[دنیا]] و [[آخرت]] را نصیب خود کرده است. آن حضرت{{صل}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|ثَلاثٌ مَن كُنَّ فيهِ جَمَعَ اللّه لَهُ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ: اَلرِّضا بِالقَضاءِ وَ الصَّبرُ عِندَ البَلاءِ وَ الدُّعاءُ عِندَ الشِّدَّةِ وَ الرَّخاءِ}}؛ کسی که سه [[خصلت]] در او باشد خداوند خیر دنیا و آخرت را برای او فراهم می‌‌کند: [[خشنودی]] به مقدّرات، [[صبر در بلا]] و دعا در [[سختی]] و [[راحتی]].<ref>بحارالأنوار، ج۶۸، ص۱۵۶، ح۷۱</ref>
[[انسان]] می‌‌بایست در صبر به [[مقام]] و درجه حلم برسد؛ زیرا به طور طبیعی درجه عالی‌تر صبر تاثیر مثبت تری در زندگی شخص و دست یابی به [[کمالات]] دارد و او را از [[عصیان]] و [[طغیان]] به ویژه درونی باز می‌‌دارد؛ زیرا وقتی [[حلم]] در [[انسان]] باشد [[عقلانیت]] او [[مدیریت]] نفس را به عهده گرفته و دیگر جایی برای طغیان [[غضب]] و [[شهوت]] نخواهد بود، بلکه [[اجازه]] می‌‌دهد تا آن دو در جایگاه خود به [[دفاع]] و جذب بپردازند و [[مسئولیت]] خود را به طور طبیعی انجام دهند بی‌آنکه به [[حقوق]] دیگر اعضا تجاوزی صورت گیرد. از این روست که [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} حلم را بسیار با اهمیت شمرده و آن را مهم‌ترین عامل در مدیریت [[قوه غضب]] دانسته و می‌‌فرماید: {{متن حدیث|اَلحِلمُ يُطفي نارَ الغَضَبِ وَ الحِدَّةُ تُؤَجِّجُ إِحراقَهُ}}؛ [[بردباری]] [[آتش]] [[خشم]] را فرو می‌‌نشاند و تندی آن را شعله ورتر می‌‌کند.<ref>غررالحکم، ج۲، ص۱۲۳، ح۲۰۶۳۲</ref>
 
آن حضرت{{ع}} درجایی دیگر می‌‌فرماید: {{متن حدیث|مَن غاظَكَ بِقُبحِ السَّفَهِ عَلَيكَ، فَغِظهُ بِحُسنِ الحِلمِ عَنهُ}}؛ هر کس با زشتیِ سبکسری تو را [[خشمگین]] کرد تو با [[زیبایی]] بردباری او را به خشم آور.<ref>غررالحکم، ج۵، ص۳۳۳، ح۸۶۲۰</ref>
امیرمؤمنان علی{{ع}} در جایی دیگر نیز می‌‌فرماید: {{متن حدیث|خَيرُ النّاسِ مَن اِن اُغضِبَ حَلُمَ وَ اِن ظُلِمَ غَفَرَ وَ اِن اُسي‌ءَ اِلَيهِ اَحسَنَ}}؛ بهترین [[مردم]] کسی است که اگر او را به خشم آورند، بردباری نماید و چنانچه به او [[ظلم]] شود، ببخشاید و چون به او [[بدی]] شود، خوبی کند. <ref>غررالحکم، ج۳، ص۴۳۰، ح ۵۰۰۰</ref>
برهمین اساس [[امام صادق]]{{ع}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|ثَلاثَةٌ لا تُعرَفُ إِلاّ في ثَلاثِ مَواطِنَ: لا يُعرَفُ الحَليمُ إِلاّ عِندَ الغَضَبِ وَلاَ الشُّجاعُ إِلاّ عِندَ الحَربِ وَلا أَخٌ إِلاّ عِندَ الحاجَةِ}}؛ سه کس‌اند که جز در سه جا شناخته نمی‌شوند: [[بردبار]] جز در هنگام خشم، [[شجاع]] جز در [[جنگ]] و [[برادر]] جز در هنگام [[نیازمندی]].<ref>بحارالأنوار، ج۷۸، ص۲۲۹، ح۹</ref>
[[رسول اکرم]]{{صل}} درباره آثار اوج [[صبر]] یعنی حلم می‌‌فرماید: {{متن حدیث|فَأَمَّا الحِلمُ فَمِنهُ رُكوبُ الجَميلِ، وَ صُحبَةُ الابرارِ وَ رَفعٌ مِنَ الضَّعَةِ وَ رَفعٌ مِن الخَساسَةِ وَ تَشَهِّي الخَيرِوَتَقَرُّبُ صاحِبِهِ مِن مَعالِي الدَّرَجاتِ وَ العَفوُ وَ المَهَلُ وَ المَعروفُ وَ الصَّمتُ فَهذا ما يَتَشَعَّبُ لِلعاقِلِ بِحِلمِهِ}}؛ حاصل [[بردباری]]: آراسته شدن به خوبیها، [[هم نشینی با نیکان]]، ارجمند شدن، [[عزیز]] گشتن، [[رغبت]] به [[نیکی]]، نزدیک شدن [[بردبار]] به [[درجات عالی]]، گذشت، [[آرامش]] و [[تأنی]]، [[احسان]] و [[خاموشی]]. اینها ثمره بردباری [[عاقل]] است.<ref>تحف العقول، ص۱۶</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[اقسام صبر و آثار آن (مقاله)|اقسام صبر و آثار آن]].</ref>.
 
==نشانه‌های تاب آوری و [[صبر]]==
از آن جایی که صبر از امور [[باطنی]] است تنها راه فهمیدن داشتن این فضلیت و یا [[میزان]] آن در شخص می‌‌بایست به نشانه‌های آن اشاره کرد؛ زیرا هر امر درونی و باطنی دارای آثاری است که می‌‌توان از راه آنها وجود و عدم وجود یا میزان آن را دریافت و دانست.
[[رسول اکرم]]{{صل}} درباره نشانه‌های [[صابر]] می‌‌فرماید: {{متن حدیث|عَلامَةُ الصّابِرِ في ثَلاثٍ: أوَّلُها أن لا يَكسِلَ، وَالثّانيَةُ أن لا يَضجَرَ، وَالثّالِثَةُ أن لا يَشكُوَ مِن رَبِّهِ تَعالي؛ لأِنَّهُ إذا كَسِلَ فَقَد ضَيَّعَ الحَقَّ، وَ إذا ضَجِرَ لَم يُؤَدِّ الشُّكرَ، وَإذا شَكا مِن رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ فَقَد عَصاهُ}}؛ [[صبور]] سه نشانه دارد: اول آنکه [[سستی]] نمی‌کند، دوم آنکه افسرده و دلتنگ نمی‌شود و سوم آنکه از [[پروردگار]] خود شِکوه نمی‌کند؛ زیرا اگر سستی کند، [[حق]] را ضایع کرده، و اگر افسرده و دلتنگ باشد [[شکر]] نمی‌گذارد و اگر از پروردگارش [[شکوه]] کند او را [[معصیت]] کرده است.<ref>علل الشرایع، ج۲، ص۴۹۸، ح۱</ref>
 
[[امام صادق]]{{ع}} نیز با اشاره به فضلیت [[حلم]] یعنی اوج صبر و کمال آن و این که حلم چراغ [[الهی]] است به نشانه‌های [[انسان]] [[حلیم]] اشاره کرده و می‌‌فرماید: {{متن حدیث|اَلحِلمُ سِراجُ اللّه … وَالحِلمُ يَدورُ عَلي خَمسَةِ أَوجُهٍ: أَن يَكونَ عَزيزا فَيَذِلَّ أَو يَكونَ صادِقا فَيُتَّهَمَ أَو يَدعُوَ إِلَي الحَقِّ فَيُستَخَفَّ بِهِ أَو أَن يُؤذي بِلا جُرمٍ أَو أَن يُطالِبَ بِالحَقِّ وَيُخالِفوهُ فيهِ، فَإِن آتَيتَ كُلاًّ مِنها حَقَّهُ فَقَد آصَبتُ…}}؛ بردباری چراغ خداست… پنج چیز است که بردباری می‌‌طلبد: شخص عزیز باشد و [[خوار]] شود، [[راستگو]] باشد و نسبت ناروا داده شود، به حق [[دعوت]] کند و سبکش بشمارند، بی‌گناه باشد و [[اذیت]] شود، [[حق‌طلبی]] کند و با او [[مخالفت]] کنند. اگر در هر پنج مورد، به [[حق]] [[رفتار]] کنی، [[بردبار]] هستی….<ref>بحارالأنوار، ج۷۱، ص۴۲۲، ح۶۱</ref>
[[رسول اکرم]]{{صل}} می‌‌فرماید: {{متن حدیث|لَيسَ بِحَليمٍ مَن لَم يُعاشِر بِالمَعرُوفَ مَن لا بُدَّ لَهُ مِن مُعاشَرَتِهِ حَتّي يَجعَلَ اللّه مِن ذلِكَ مَخرَجا}}؛ بردبار نیست آنکه با کسی که چاره ای جز [[معاشرت]] با او ندارد به [[نیکی]] معاشرت نکند تا این که [[خداوند]] برای او راه نجاتی از معاشرت با وی فراهم آورد.<ref>کنزالعمال، ج۳، ص۱۳۰، ح۵۸۱۵</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[اقسام صبر و آثار آن (مقاله)|اقسام صبر و آثار آن]].</ref>.
 
==[[تحمل]] [[مصیبت]] و [[صبر]] بر آن==
چنان که گذشت، یکی از سه قسم اصلی در صبر، [[صبر در مصیبت]] و [[بلایا]] است. اما برخی [[گمان]] می‌‌کنند که خداوند مصیبت را بیش از اندازه توان و تحمل شخص می‌‌فرستاد، در حالی که این گونه نیست بلکه مصیبت بر اشخاص به [[میزان]] تحمل آنان وارد می‌‌شود و نمی‌توان مدعی شد که کسی بیش از توانش گرفتار مصیبت شده و یا می‌‌شود.
 
پس اگر افراد مصیبت زنده [[بی‌تابی]] و فزع نکنند و تاب آورند می‌‌توانند به [[سادگی]] از هر درجه و اندازه مصیبت بگذرند و موفق و سربلند از [[آزمون‌های الهی]] بیرون آمده و با صبر خویش آثار و [[برکات]] آن را در [[زندگی]] [[احساس]] کرده و به آن برسد. رسول اکرم{{صل}} درباره میزان و سطح مصیبتی که بر افراد وارد شده می‌‌فرماید: {{متن حدیث|إنَّ المَعونَةَ تَاتي مِنَ اللّه عَلي قَدرِ المَؤونَةِ وَإنَّ الصَّبرَ ياَتي مِنَ اللّه عَلي قَدرِ المُصيبَةِ}}؛ به [[راستی]] که کمک از جانب خداوند به اندازه [[هزینه]] می‌‌رسد و صبر از جانب خداوند به اندازه [[گرفتاری]] می‌‌آید.<ref>کنزالعمال، ج۶، ص۳۴۷، ح۱۵۹۹۳</ref>
از آن جایی که [[سنت الهی]] بر انواع و اقسام [[مصیبت‌ها]] و آزمون‌ها و [[تکالیف]] است و [[انسانی]] در [[زندگی دنیوی]] لحظه ای از این امور خالی نیست<ref>عنکبوت، آیه ۲ و آیات دیگر</ref>، باید خود را به انواع و [[اقسام صبر]] مهجز کرده و هماره آماده باشد و از صبر برای عبور از آنها بهره مند شود. بنابراین [[بی‌تابی]] کردن نه تنها سودی ندارد بلکه عبور از [[مشکلات]] را سخت‌تر کرده و شخص تنها به خودش آسیب می‌‌رساند. [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} در این باره می‌‌فرماید: {{متن حدیث|إنّكَ إن صَبَرتَ جَرَت عَلَيكَ المَقاديرُ و أنتَ مَأجُورٌ، و إن جَزِعتَ جَرَت عَلَيكَ المَقاديرُ و أنتَ مَأزورٌ}}؛ اگر [[صبر]] کنی [[مقدرات الهی]] بر تو جاری می‌‌شود و [[اجر]] خواهی بُرد و اگر بیتابی کنی باز هم [[مقدرات]] [[خداوند]] بر تو جاری می‌‌شود و [[گناهکار]] خواهی بود.<ref>جامع الأخبار، ص۳۱۶، ح۸۸۲</ref>
 
امیرمؤمنان علی{{ع}} در جایی دیگر می‌‌فرماید: {{متن حدیث|إِنَّ العَبدَ لَيَحرُمُ نَفسَهُ الرِّزقَ الحَلالَ بِتَركِ الصَّبرِ، وَ لا يُزادُ عَلي ما قُدِّرَ لَهُ}}؛ [[بنده]] به سبب بی‌صبری، خودش را از [[روزی حلال]] [[محروم]] می‌‌کند و بیشتر از روزی مقدّر هم نصیبش نمی‌شود.<ref>شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۱۶۰</ref>
وی همچنین می‌‌فرماید: {{متن حدیث|مَن لَم يُنجهِ الصَّبرُ أهلَكَهُ الجَزَعُ}}؛ کسی که صبر وی را [[نجات]] نبخشد، [[جزع]] و بی‌تابی وی را از پای در می‌‌آورد.<ref>جهادالنفس، ح۲۵۲</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[اقسام صبر و آثار آن (مقاله)|اقسام صبر و آثار آن]].</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:10115255.jpg|22px]] [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۴ (کتاب)|'''دانش اخلاق اسلامی ج۴''']]
# [[پرونده:1379259.jpg|22px]] [[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|'''سیره پیامبر خاتم ج۱''']]
# [[پرونده:1379259.jpg|22px]] [[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|'''سیره پیامبر خاتم ج۱''']]
# [[پرونده:11790.jpg|22px]] [[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[اقسام صبر و آثار آن (مقاله)|'''اقسام صبر و آثار آن''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۹۰: خط ۱۰۹:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده: صبر]]
[[رده:صبر]]
[[رده: مدخل]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:سیره پیامبر خاتم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۱:۰۳

روایات صبر

  1. امام صادق (ع) فرمودند: "صبر نسبت به ایمان، مانند سَر نسبت به بدن است. بنابراین همان‌گونه که چون سَر نباشد بدن نیز از بین خواهد رفت، چون صبر نباشد ایمان از بین خواهد رفت"[۱].
  2. امام باقر (ع) فرمودند: "بهشت در میان ناخواستنی‌ها و صبر بر آنها قرار دارد، از این رو هرکس بر سختی‌های دنیا صبر ورزد داخل بهشت می‌شود؛ و در مقابل جهنّم در میان لذّت‌ها و شهوات قرار دارد، از این‌رو هرکس به خودْ لذّات دنیا و شهوات آن را بدهد داخل در جهنّم خواهد شد"[۲].
  3. امام صادق (ع) فرمودند: "چون مؤمن داخل قبرش می‌شود، نماز در طرف راست او و زکات در طرف چپ او قرار می‌گیرند، و نیکی‌هایش از فراز سر بر او سایه می‌افکند، و صبر او در گوشه‌ای به انتظار می‌ایستد. چون آن دو فرشته‌ای که برای سؤال و جواب بر او وارد می‌شوند می‌آیند، صبر به نماز و زکات و نیکی‌های او می‌گوید: مراقب این رفیقتان باشید، و اگر در جایی از حمایت از او ناتوان شدید، من حمایت از او را به عهده می‌گیرم"[۳].
  4. "امیرمؤمنان (ع) فرمودند: "صبر بر دو نوع است: صبر به هنگام مصیبت و تلخی که صبری خوب و زیبا است، و بهتر از این، صبر به هنگام پیش آمدن محرّمات الهی است. یاد خدا نیز بر دو نوع است: یاد خدا به هنگام مصیبت‌ها، و برتر از آن، یاد خدا به هنگام پیش آمدن آنچه حرام است، که این یاد مانع از انجام کار حرام می‌شود"[۴].
  5. امام باقر (ع) فرمودند: "چون درگذشت پدرم امام سجاد (ع) نزدیک شد، مرا به سینه خود فشرد و فرمود: ای فرزند عزیزم! تو را به آنچه پدرم به هنگامی که وفاتش رسید به من سفارش کرد، و فرمود که پدرش او را به آن سفارش کرده سفارش می‌کنم، آن این است که بر حق صبر کن هرچند این صبر تلخ باشد"[۵].
  6. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: "صبر بر سه گونه است: صبر به هنگام مصیبت، صبر بر اطاعت خدا، و صبر از معصیت خدا. هرکس بر مصیبتی صبر کند تا آنجا که به واسطه نیکویی عزاداریش آن مصیبت را از سر بگذراند، خداوند برای او سیصد درجه نویسد که فاصله میان هر یک از دو درجه همانند فاصله میان آسمان و زمین باشد؛ و هر کس بر اطاعت از خدا صبر ورزد خداوند برای او ششصد درجه نویسد، که فاصله میان هر دو درجه مانند فاصله میان اعماق زمین تا عرش باشد؛ و هرکس بر گناه صبر کند خداوند برای او نهصد درجه نویسد، که فاصله میان هردو درجه مانند فاصله میان اعماق زمین تا آخر عرش باشد"[۶].
  7. امام صادق (ع) می‌فرمایند: "خداوند - عزَّوجلّ! - بر قومی نعمت‌هایی بخشید امّا آنان شکر آن نعمت‌ها را به جای نیاوردند، از این‌رو آن نعمت‌ها مایة وبال آنان شد. نیز قومی را به مصائب و مشکلاتی مبتلا ساخت امّا آنان بر آن مشکلات صبر ورزیدند، از این‌رو آن مشکلات برای آنان به نعمت تبدیل شد"[۷].
  8. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: "خداوند متعال می‌فرماید: من دنیا را در میان بندگانم به قرض وانهادم، حال هرکس به خود من از این دنیا قرض دهد، در مقابل هر یک قرض ده تا هفتصد برابر پس می‌دهم، و هرکس به من قرض ندهد از او به زور می‌گیرم، حال اگر بر آن صبر کرد سه صفت به او می‌بخشم که اگر یکی از آن را به فرشتگانم می‌دادم به آن راضی می‌شدند. در اینجا امام صادق (ع) این آیه شریفه را خواندند: ﴿الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ * أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ...[۸]صلوات - این یکی از آن سه صفت است - و رحمت پروردگارشان بر آنان باد- این دوّمین صفت آنان است- که ﴿وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ[۹] - این سوّمین صفت آنان است. سپس امام صادق (ع) اضافه کردند: این برای کسی است که خداوند به زور از او چیزی بستاند"[۱۰].
  9. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: "آن کس که بلاء الهی را بشناسد بر آن صبر می‌ورزد، و آن کس که آن را نشناسد ناپسندش می‌خواند"[۱۱].
  10. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: "علامت انسان صبرپیشه سه چیز است: نخست آنکه کسل نشود، و دوّم آنکه بی‌تاب نشود، و سوّم آنکه از پروردگارش شکایت نکند؛ چرا که چون او کسل و سست شود حق را ضایع می‌کند، و چون بی‌تاب شود حق شکر را به جای نمی‌آورد، و چون از پروردگارش شکایت کند در حقیقت او را عصیان کرده است [۱۲].
  11. پیامبر اکرم (ص) از جبرائیل (ع) پرسیدند: "صبر چیست؟ گفت: آنکه همان‌گونه که در راحتی صبر می‌کنی در سختی نیز صبر پیشه کنی، و همان‌گونه که در ثروتمندی صبر می‌کنی در فقر نیز صبر پیشه کنی، و همان‌گونه که در عافیت و سلامتی صبر می‌کنی در بلاء نیز صبر پیشه کنی؛ بنابراین شکایت حال مصیبت‌آمیز خود را به نزد مخلوقات خدا نبری"[۱۳].
  12. امام صادق (ع) فرمودند: "چه بسیار که چند لحظه صبر کردن شادمانی طولانی‌ای به دنبال داشته، و چه بسیار که چند لحظه لذّت ناراحتی طولانی‌ای به دنبال داشته"[۱۴].
  13. جابر گوید: به امام باقر (ع) گفتم: خدایت رحمت کند! صبر جمیل چیست؟ فرمودند: "صبر جمیل صبری است که در آن از حال خود شکایت به مردم نبرند"[۱۵].
  14. امام صادق (ع) فرمودند: "ما صبر پیشه‌ایم و شیعیان ما از ما پرصبرتر و بردبارترند. گفتم: فدایت شوم! چگونه شیعیان شما از شما صبورتر می‌باشند؟ آن حضرت فرمودند: این از آن رو است که ما بر آنچه می‌دانیم صبر می‌کنیم، در حالی که شیعیان ما بر آنچه نمی‌دانند صبر می‌کنند"[۱۶].
  15. امیرمؤمنان (ع) فرمودند: "انسان تا سه صفت در او پدید نیاید حقیقت ایمان را نمی‌چشد: دقّت در دین، صبر بر مشکلات، و تدبیر درست در امر معاش" [۱۷].
  16. امیرمؤمنان (ع) فرمودند: "سه چیز است که به واسطه آنها انسان مسلمان کامل می‌شود: تدبّر و توجّه در دین، تدبیر در امر معیشت، و صبر در مشکلات"[۱۸].
  17. امیرمؤمنان (ع) در سفارشات خود به فرزندشان محمّد بن حنفیّه فرمودند: "برحذر باش از خودبزرگ‌بینی و بدخُلقی و کم‌صبری، چه با این سه صفت هیچ دوستی برای تو نمی‌ماند، و مادام که این سه صفت در تو باقی باشد از مردمان به دور خواهی بود"[۱۹].[۲۰]

اقسام صبر مثبت و منفی

صبر به معنای تاب آوری و شکیبایی در مقابل جزع و بی‌تابی آمده است.[۲۱] کسی که بتواند در برابر فشارها، مصیبت‌ها، تکالیف شرعی و قانونی، فشار و اجبار معصیت و گناه خود را نگه دارد و سخت و مقاوم چون سنگ سخت باشد، انسان صابر و باتابی است. بسیاری از مردم در برابر فشارهایی که از سوی تکالیف، بکن و نکن‌های قانونی و شرعی، مصیبت‌ها و بلایای بر آنان وارد می‌‌شود بی‌تابی می‌‌کنند و تاب تحمل خود را از دست می‌‌دهند. اما اگر بتوانند تاب آورند در این صورت نشان می‌‌دهند که از عقل فعلی، عزم قوی و رشد عالی برخوردارند. از این روست که بالای هر چیز و سنگ سخت و مقاوم را نیز صبر می‌‌گویند؛[۲۲]؛ چراکه نشان ارجمندی و استقامت در برابر فشارها و تاب بالای تحمل و شکیبایی است. جالب این که امیرمؤمنان(ع) به شباهت صبر و سر اشاره می‌‌کند و می‌‌فرماید که چرا قسمت بالای هر چیزی را صبر گفته‌اند؛ زیرا صبر در کارها همانند سر در زندگی است، به طوری که اگر صبر در کاری نباشد، آن کار فساد می‌‌شود چنان که انسان بی‌سر تباه و نابود شده است. امیرمؤمنان علی(ع) می‌‌فرماید: «اَلصَّبْرُ فِي الاُمُورِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَاِذا فارَقَ الرَّأْسُ الْجَسَدَ فَسَدَ الْجَسَدُ فَاِذا فارَقَ الصَّبْرُ الاُمُورَ فَسَدَتِ الاُمُورُ»؛ نقش صبر در کارها همانند نقش سر در بدن است؛ همچنان که اگر سر از بدن جدا شود، بدن از بین می‌‌رود، صبر نیز هرگاه همراه کارها نباشد، کارها تباه می‌‌گردند.[۲۳]

از آن جایی که درجه عالی و برتر صبر را حلم می‌‌گویند؛ زیرا در این نوع از صبر، خرد و عقلانیت بیش‌تر از عمل و عزم به چشم می‌‌آید و انسان حلیم در صبر بر مدار عقلانیت زندگی خود را سامان می‌‌دهد. امیرمؤمنان علی(ع) چنین نوع از صبر را مانع جدی در سر راه نابودی و فساد آن چیز می‌‌داند. امیرمؤمنان علی(ع) در این باره می‌‌فرماید: «اَلحِلمُ حِجابٌ مِنَ الافاتِ»؛ بردباری، مانعی در برابر آفت هاست.[۲۴] امیرمؤمنان علی(ع) در جایی دیگر در باره نقش حلم در زندگی بشر می‌‌فرماید: «اَلحِلمُ غِطاءٌ ساتِرٌ وَ العَقلُ حِسامٌ قاطِعٌ، فَاستُر خَلَلَ خَلقِكَ بِحِلمِكَ وَ قاتِل هَواكَ بِعَقلِكَ»؛ بردباری پرده ای پوشاننده و عقل شمشیری برنده است، پس عیبهای اخلاقی خود را با بردباری بپوشان و با عقلت به جنگ هوا و هوست برخیز.[۲۵]

بر اساس آن چه گذشت می‌‌توان دریافت که صبر دارای اقسام و انواع چندی است که اصلی‌ترین و اساسی‌ترین آنها عبارتند از:

  1. صبر بر مصیبت؛
  2. صبر بر اطاعت؛
  3. صبر بر معصیت. کسی از مقام صبر برخوردار باشد که بتواند در هر گونه فشارهایی که از درون و بیرون بر او وارد می‌‌شود تاب آورد و بی‌تابی نورزد؛ حال این فشار مصیبت باشد یا انجام اطاعت و تکلیفی یا فشار هواهای نفسانی و مانند آن برای هنجارزدایی، نابهنجارگرایی و مخالفت عقل و شرع و قانون.

از پیامبر(ص) در این باره روایت است که فرمود: «اَلصَّبرُ ثَلاثَةٌ: صَبرٌ عِندَ المُصيبَةِ، وَ صَبرٌ عَلَي الطّاعَةِ وّ صَبرٌ عَنِ المَعصيَةِ»؛ صبر سه نوع است: صبر در هنگام مصیبت، صبر بر طاعت و صبر بر ترک گناه.[۲۶]

در آیات ۶۳ تا ۷۵ سوره فرقان به این سه گانه صبر اشاره و توجه داده شده و در آنها بیان شده که بندگان خدا در برابر مشکلات، طاعت خدا و ترک گناه صبر پیشه می‌‌کنند و تاب می‌‌آورند. پیامبر(ص) در تقسیم دیگری برای صبر چهار شعبه و شاخه ذکر می‌‌کند و می‌‌فرماید: «اَلصَّبرُ أربَعُ شُعَبٍ: اَلشَّوقُ، وَالشَّفَقَةُ، وَ الزَّهادَةُ، وَ التَّرَقُّبُ، فَمَنِ اشتاقَ إلَي الجَنَّةِ سَلا عَنِ الشَّهَواتِ، وَ مَن أشفَقَ عَنِ النّارِ رَجَعَ عَنِ المُحَرَّماتِ، وَ مَن زَهِدَ فِي الدُّنيا تَهاوَنَ بِالمُصيباتِ، وَمَنِ ارتَقَبَ المَوتَ سارَعَ فِي الخَيراتِ»؛ صبر چهار شعبه دارد: شوق، ترس، زهد و انتظار، هر کس شوق بهشت داشته باشد، از هوا و هوس دست می‌‌کشد؛ و هر کس از آتش بترسد، از حرام‌ها خود را نگه می‌‌دارد؛ و هر کس به دنیا بی‌اعتنا باشد، گرفتاری‌ها را به چیزی نگیرد؛ و هر کس منتظر مرگ باشد، در کارهای خیر بکوشد.[۲۷] در حقیقت آن حضرت(ع) بیان می‌‌کند که صبر در چهار شکل و نسبت به چهار امر خود را نشان می‌‌دهد. این تقسیم‌بندی با تقسیم نخست شباهتی دارد و می‌‌توان شقو و انتظار را به صبر بر طاعت، زهد را به صبر هنگام مصیبت و شفقت و ترس را به زهد از معصیت بازگرداند.

امام کاظم(ع) در تقسیم صبر به دو نوع از آن اشاره کرده و به آنها فرمان می‌‌دهد: «اِصبِر عَلي طاعَةِ اللّه، وَاصبِر عَن مَعاصِي اللّه؛ فَإنَّمَا الدُّنيا ساعَةٌ، فَما مَضي مِنها فَلَيسَ تَجِدُ لَهُ سُرورا وَلا حُزنا، وَ ما لَم يَأتِ مِنها فَلَيسَ تَعرِفُهُ، فَاصبِر عَلي تِلكَ السّاعَةِ الَّتي أنتَ فيها فَكَأَنَّكَ قَدِ اغتَبَطتَ»؛ بر طاعت خدا صبر کن و در ترک معاصی او شکیبا باش؛ زیرا دنیا لحظه ای بیش نیست. آنچه گذشته جای شادی و غم ندارد و از آنچه نیامده نیز خبری نداری. پس لحظه ای را که در آن به سر می‌‌بری، صبور باش چنان که گویی خوشبخت و خوشحالی.[۲۸] در حقیقت اگر انسان در حوزه تکالیف بتواند موفق باشد به آسانی از عهده بسیاری از امور بر می‌‌آید. از آن جایی که تکالیف به دو بخش واجبات و محرمات تقسیم می‌‌شود، صبر در انجام واجبات و تحمل تکالیف سخت الهی و پرهیز از هر گونه محرمات در حقیقت چیزی جز دست یابی به تمام کمالات الهی در دنیا و آخرت نخواهد بود. البته برخی تکالیف الهی که واقعاً کلفت و سخت است بر نمی‌تابند و عسر و فشار را تحمل نمی‌کنند و نمی‌توانند از لذت‌های زودگذر دنیا دست بردارند. این گونه است که برای یک لحظه لذت به گناه آلوده می‌‌شوند و از محرمات الهی پرهیز نمی‌کنند. اما اگر بدانند که سختی و عسرهای دنیا اولا کوتاه و به یسر و آسانی تبدیل می‌‌شود و ثانیا هر مصیبت و سختی پایانی دارد، دیگر بی‌تابی نمی‌کند. امیرمؤمنان علی(ع) می‌‌فرماید: «فَصَبرا عَلي دُنيا تَمُرُّ بِلوائِها كَلَيلَةٍ بِأَحلامِها تَنسَلِخُ»؛ در برابر دنیایی که گرفتاری آن، مانند خواب‌های پریشان شب می‌‌گذرد شکیبا باش.[۲۹]

چنان که گفته شد کمال صبر همان حلم است که ترکیبی از عقلانیت و خردورزی با عزم واراده قوی است. به این معنا که انسان بتواند جزمیات عقلانی خود را در حکمت عقلی با عزمیات در حوزه حکمت عملی و اراده جمع کند و میان عقل و قلب پیوند مستحکمی را ایجاد کند. در این صورت است که حلم از آن زاده می‌‌شود که کمال صبر و اوج آن است. البته باید توجه داشت که نباید به این هم بسنده کرد و برای موفقیت بیش‌تر در زندگی به علم و دانش نیز خود را مهجز کرد و آن گاه این چنین حلم با علم است که مرد را به اوج کمالات می‌‌رساند؛ چنان که امام محمد باقر(ع) درباره اختلاط و آمیختگی حلم و علم و آثار آن می‌‌فرماید: «ما شيبَ شيءٌ بشيءٍ اَحسن مِن حِلمٍ بعلمٍ»؛ چیزی با چیزی نیامیخته است که بهتر از حلم با علم باشد. [۳۰].[۳۱].

صبر زیبا و زشت یا ناپسند

البته از مفهوم مخالف برخی از آیات از جمله آیات ۱۸ و ۸۳ سوره یوسف که از صبر با صفت جمیل و زیبا یاد شده و در آیه ۵ سوره معارج[۳۲] به این نوع از صبر فرمان داده شده می‌‌توان دریافت که نوعی از صبر است که زیبا و زیبنده آدمی نیست؛ یعنی از ذکر وصف «جمیل» برای صبر بیانگر این است که صبر می‌‌تواند دو نوع داشته باشد: صبر زیبا و بجا و صبر نازیبا و نابجا. به این معنا که همه نوع از اقسام صبر نمی‌تواند زیبا و پسندیده باشد بلکه برخی از اقسام آن می‌‌تواند زشت و نازیبا و نا به جا باشد. شاید از این جمله صبرها بتوان به صبری اشاره کرد که در برابر ظلم و ستم انجام می‌‌گیرد در حالی که شخص توان و قدرت دفع ظلم را دارد ولی منظلم و پذیرنده آن بوده و آن را با عنوان صبر و تاب آوری توجیه می‌‌کند.[۳۳].

اهمیت و آثار صبر و تاب آوری

از نظر قرآن، صبر نشانه بهره‌مندی از کمال انسانی و خصلت‌های نیک است.[۳۴] کسانی که به بلوغ روحی و روانی رسیده‌اند در برابر انواع و اقسام فشارهای درونی و بیرونی صبر می‌‌کنند و مثلا اجازه نمی‌دهند تا خواسته‌ها و هواهای نفسانی آنان را به رفتار و گفتاری سوق دهد که خارج فضلیت و کمالات انسانی و موجب پشیمانی است. اوج صبر و کمال آنکه حلم است، در همه پیامبران وجود دارد، از این روست که رسول اکرم(ص) آن را نشانه پیامبری می‌‌داند و می‌‌فرماید: «كادَ الحَليمُ أَن يَكونَ نَبيّا»؛ آدم بردبار به پیامبری نزدیک است.[۳۵] و امیرمؤمنان علی(ع) از مردم می‌‌خواهد که دست کم خودشان را حلیم نشان دهند: «إن لَم تَكُن حَليما فَتَحَلَّم فَإِنَّهُ قَلَّ مَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ إِلاّ أَوشَكَ أَن يَكونَ مِنهُم»؛ اگر بردبار نیستی خود را بردبار جلوه ده؛ زیرا کمتر کسی است که خود را شبیه گروهی کند و بزودی یکی از آنان نشود.[۳۶] از نظر آموزه‌های اسلامی، داشتن صبر و کمالش حلم از نشانه‌های ایمان است. امام رضا(ع) می‌‌فرماید: «لا يستَكمِلُ عَبدٌ حقيقةَ الايمانِ حَتَّي تَكونَ فيهِ خِصالُ ثَلاثٍ: اَلتَّفقُّهُ فِي الدّينِ وَحُسنُ التَّقديرِ فِي المَعيشَةِ، وَالصَّبرُ عَلَي الرَّزايا»؛ هیچ بنده ای حقیقت ایمانش را کامل نمی‌کند مگر این که در او سه خصلت باشد: دین‌شناسی، تدبر نیکو در زندگی، و شکیبایی در مصیبت‌ها و بلاها.[۳۷]

پیامبر اکرم(ص) نیز می‌‌فرماید: «ثَلاثٌ مَن لَم تَكُن فيهِ فَلَيسَ مِنّي وَ لا مِنَ اللّه‌ِ عَزَّوَجَلَّ. قيلَ: يا رَسولَ اللّه‌ِ، وَ ما هُنَّ؟ قالَ: حِلمٌ يَرُدُّ بِهِ جَهلَ الجاهِلِ وَ حُسنُ خُلقٍ يَعيشُ بِهِ فِي النّاسِ وَ وَرَعٌ يَحجُزُهُ عَن مَعاصِي اللّه‌ِ عَزَّوَجَلَّ»؛ سه چیز است که هر کس نداشته باشد نه از من است و نه از خدای عزّوجلّ. عرض شد: ای رسول خدا! آنها کدامند؟ فرمودند: بردباری که به وسیله آن جهالت نادان را دفع کند، اخلاق خوش که با آن در میان مردم زندگی کند و پارسایی که او را از نافرمانی خدا باز دارد.[۳۸] امام علی(ع) هم در این باره می‌‌فرماید: «إِنَّ المُؤمِنَ… إذا أَصابَتهُ شِدَّةٌ صَبَرَ… وَالمُنافِقُ إِذا أصابَتهُ شِدَّةٌ ضَغا»؛ مؤمن در گرفتاری صبور است، و منافق در گرفتاری بی‌تاب.[۳۹] درباره اهمیت و ارزش صبر و کمالش حلم باید گفت که اگر ادب بها و ارزش انسان را مشخص می‌‌کند؛ چراکه نشانه اوج اخلاق و خوش خویی انسانی است، حلم که اوج صبر و کمال آن است نیز تزیین گر و از مهم‌ترین آرایه‌های انسانی است که انسان بدان خود را می‌‌آراید و زینت می‌‌بخشد. امام علی(ع) در این باره می‌‌فرماید: «اِنَّكَ مُقَوَّمٌ بِاَدَبِكَ فَزَيِّنهُ بِالحِلمِ»؛ تو با ادبت ارزش‌گذاری می‌شوی، پس آن را با بردباری زینت بخش.[۴۰]

خداوند انواع آزمون‌ها و ابتلائات را برای انسان قرار داده تا انسان به کمال برسد. برای دست یابی به بسیاری از کمالات ضروری است که انسان نخست کمال صبر را در خود ایجاد و یا تقویت نماید. برای این که کودکی بتواند مسئولیتی را به عهده گیرد و به درستی انجام دهد، او را بارها می‌‌آزمایند و مسئولیت‌های خرد و آسان و سپس بزرگ و بزرگ‌تر و سخت و سخت‌تر می‌‌دهند تا به رشد برسد و با آن مانوس گردد.[۴۱] همچنین خداوند برای دادن مسئولیت‌های بزرگ این آزمون‌ها و ابتلائات را انجام می‌‌دهد تا شخص برای دست یابی به آن آمادگی یافته و توانایی خود را نشان دهد.[۴۲] این آزمونها موجب می‌‌شود تا شخص از نظر حکمت عملی به عزم قوی دست یابد و در امور حساس و مهم از عزم ارادی و همت عالی برخوردار شود. در حقیقت مصیبت‌ها عزم آدمی را ایجاد یا تقویت می‌‌کند و همین عزم قوی است که در نهایت موجب سربلندی انسان در انجام مسئولیت‌ها می‌‌شود.[۴۳]

امیرمؤمنان علی(ع) می‌‌فرماید: «ألحِلمُ وَ ألاناةَ تَوأمانِ تُنتِجُهَما عُلو الهِمَّةِ»؛ بردباری و وقار دو همزادند که از بلندی همّت زاده می‌‌شوند.[۴۴] کسی که به عزم استوار دست یافت هنگام مصیبت‌ها و اذیت و آزار و یا تکالیف سخت و دشوار و فشارهای درونی و بیرونی استقامت می‌‌ورزد و بی‌تابی نمی‌کند و بر همه مشکلات غلبه می‌‌کند.[۴۵] همچنین عفو و گذشت و انتقام نگرفتن از دیگران از آثار و تبعات صبر و تاب بالای آدمی است.[۴۶] و انسان می‌‌تواند همان طوری که مشکلات و آزمون‌های الهی را تحمل کند، این امکان را می‌‌یابد که فشارهای دیگران را نیز تحمل کرده و بی‌هیچ حس انتقام جویی از آنان بگذرد و عفو و گذشت داشته باشد. امیرمؤمنان علی(ع) می‌‌فرماید: «اَلصَّبرُ اَن يَحتَمِلَ الرَّجُلُ ما يَنوبُهُ وَ يَكظِمَ ما يُغضِبُهُ»؛ صبر آن است که انسان گرفتاری و مصیبتی را که به او می‌‌رسد تحمل کند و خشم خود را فرو خورد.[۴۷]

امیرمؤمنان علی(ع) درباره نقش صبر و حلم در مدیریت خشم و غضب می‌‌فرماید: «لَيسَ الحَليمُ مَن عَجَزَ فَهُجِمَ وَإِذا قَدَرَ انتَقَمَ، إِنَّمَا الحَليمُ مَن إِذا قَدَرَ عَفا وَكانَ الحِلمُ غالِبا عَلي كُلِّ أَمرِهِ»؛ کسی که چون ناتوان شود هجوم برد و چون قدرت یابد انتقام گیرد بردبار نیست، بلکه بردبار کسی است که قدرت داشته باشد اما گذشت کند و بردباری بر تمامی امور او غالب باشد.[۴۸] آن حضرت(ع) بر پایه اصل مقابله به مثل می‌‌فرماید: «مَن غاظَكَ بِقُبحِ السَّفَهِ عَلَيكَ، فَغِظهُ بِحُسنِ الحِلمِ عَنهُ»؛ هر کس با زشتیِ سبکسری تو را خشمگین کرد تو با زیبایی بردباری او را به خشم آور.[۴۹] این بدان معناست که انسان نمی‌بایست همان شیوه دیگران را در پیش گیرد و گرنه چه فرقی میان عاقل و جاهل و خوب و بد است. این که در قرآن آمده وقتی جاهل بی‌ادبی کرد به جای به ادبی با او مدارا کرده و با سلامت و صلوات با او برخورد کنید[۵۰] از همین جهت است؛ زیرا رفتار شما نشانه ای از شخصیت شماست و اگر مانند بی‌ادب بی‌ادبی کنید و مانند جاهل و نادان رفتار کنید چه تفاوتی میان عقل و جهل و خوب و بد است. پس بهترین مقابله به مثل آن است که اگر با بی‌ادبی شما را به خشم آورده با ادب او را مجازات و کیفر دهید.

امیرمؤمنان علی(ع) در باره اهمیت و ارزش صبر در میان فضایل اخلاقی می‌‌فرماید: «أَشرَفُ الخَلائِقِ التَّواضُعُ وَ الحِلمُ وَ لينُ الجانِبِ»؛ شریف‌ترین اخلاق، تواضع، بردباری و نرم خویی است. [۵۱] در اهمیت صبر به عنوان مهم‌ترین عامل استعانت جویی در زندگی همین بس که خداوند آن را بر نماز مقدم داشته و گفته است که صبر چنان اهمیت و ارزشی در زندگی بشر دارد که با آن می‌‌تواند خود را برای بسیاری از مسائل سخت و دشوار آماده کند و با تاب آوری و بی‌تابی نکردن موفقیت‌های بزرگ را برای خود رقم زند؛ چنان که اسوه‌های صبر از پیامبران این گونه عمل کرده و موفق شدند.[۵۲] امیرمؤمنان علی(ع) پیروزی را در گرو حلم ورزی می‌‌داند و می‌‌فرماید: «مَن حَلَمَ عَن عَدُوِّهِ ظَفِرَ بِهِ»؛ هر کس در مقابل دشمن بردبار باشد بر او پیروز می‌‌شود.[۵۳]

آن حضرت در جایی دیگر می‌‌فرماید: «لا يَعدَمُ الصَبورُ الظَّفَرَ و اِن طالَ بِهِ الزَّمان»؛ شخص صبور پیروزی را از دست نمی‌دهد و عاقبت به پیروزی می‌‌رسد اگر چه زمانی طولانی بر او بگذرد.[۵۴] از نظر پیامبر(ص) کسی که صبر را با رضا و دعا جمع کرده باشد، خیر دنیا و آخرت را نصیب خود کرده است. آن حضرت(ص) می‌‌فرماید: «ثَلاثٌ مَن كُنَّ فيهِ جَمَعَ اللّه لَهُ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ: اَلرِّضا بِالقَضاءِ وَ الصَّبرُ عِندَ البَلاءِ وَ الدُّعاءُ عِندَ الشِّدَّةِ وَ الرَّخاءِ»؛ کسی که سه خصلت در او باشد خداوند خیر دنیا و آخرت را برای او فراهم می‌‌کند: خشنودی به مقدّرات، صبر در بلا و دعا در سختی و راحتی.[۵۵] انسان می‌‌بایست در صبر به مقام و درجه حلم برسد؛ زیرا به طور طبیعی درجه عالی‌تر صبر تاثیر مثبت تری در زندگی شخص و دست یابی به کمالات دارد و او را از عصیان و طغیان به ویژه درونی باز می‌‌دارد؛ زیرا وقتی حلم در انسان باشد عقلانیت او مدیریت نفس را به عهده گرفته و دیگر جایی برای طغیان غضب و شهوت نخواهد بود، بلکه اجازه می‌‌دهد تا آن دو در جایگاه خود به دفاع و جذب بپردازند و مسئولیت خود را به طور طبیعی انجام دهند بی‌آنکه به حقوق دیگر اعضا تجاوزی صورت گیرد. از این روست که امیرمؤمنان علی(ع) حلم را بسیار با اهمیت شمرده و آن را مهم‌ترین عامل در مدیریت قوه غضب دانسته و می‌‌فرماید: «اَلحِلمُ يُطفي نارَ الغَضَبِ وَ الحِدَّةُ تُؤَجِّجُ إِحراقَهُ»؛ بردباری آتش خشم را فرو می‌‌نشاند و تندی آن را شعله ورتر می‌‌کند.[۵۶]

آن حضرت(ع) درجایی دیگر می‌‌فرماید: «مَن غاظَكَ بِقُبحِ السَّفَهِ عَلَيكَ، فَغِظهُ بِحُسنِ الحِلمِ عَنهُ»؛ هر کس با زشتیِ سبکسری تو را خشمگین کرد تو با زیبایی بردباری او را به خشم آور.[۵۷] امیرمؤمنان علی(ع) در جایی دیگر نیز می‌‌فرماید: «خَيرُ النّاسِ مَن اِن اُغضِبَ حَلُمَ وَ اِن ظُلِمَ غَفَرَ وَ اِن اُسي‌ءَ اِلَيهِ اَحسَنَ»؛ بهترین مردم کسی است که اگر او را به خشم آورند، بردباری نماید و چنانچه به او ظلم شود، ببخشاید و چون به او بدی شود، خوبی کند. [۵۸] برهمین اساس امام صادق(ع) می‌‌فرماید: «ثَلاثَةٌ لا تُعرَفُ إِلاّ في ثَلاثِ مَواطِنَ: لا يُعرَفُ الحَليمُ إِلاّ عِندَ الغَضَبِ وَلاَ الشُّجاعُ إِلاّ عِندَ الحَربِ وَلا أَخٌ إِلاّ عِندَ الحاجَةِ»؛ سه کس‌اند که جز در سه جا شناخته نمی‌شوند: بردبار جز در هنگام خشم، شجاع جز در جنگ و برادر جز در هنگام نیازمندی.[۵۹] رسول اکرم(ص) درباره آثار اوج صبر یعنی حلم می‌‌فرماید: «فَأَمَّا الحِلمُ فَمِنهُ رُكوبُ الجَميلِ، وَ صُحبَةُ الابرارِ وَ رَفعٌ مِنَ الضَّعَةِ وَ رَفعٌ مِن الخَساسَةِ وَ تَشَهِّي الخَيرِوَتَقَرُّبُ صاحِبِهِ مِن مَعالِي الدَّرَجاتِ وَ العَفوُ وَ المَهَلُ وَ المَعروفُ وَ الصَّمتُ فَهذا ما يَتَشَعَّبُ لِلعاقِلِ بِحِلمِهِ»؛ حاصل بردباری: آراسته شدن به خوبیها، هم نشینی با نیکان، ارجمند شدن، عزیز گشتن، رغبت به نیکی، نزدیک شدن بردبار به درجات عالی، گذشت، آرامش و تأنی، احسان و خاموشی. اینها ثمره بردباری عاقل است.[۶۰].[۶۱].

نشانه‌های تاب آوری و صبر

از آن جایی که صبر از امور باطنی است تنها راه فهمیدن داشتن این فضلیت و یا میزان آن در شخص می‌‌بایست به نشانه‌های آن اشاره کرد؛ زیرا هر امر درونی و باطنی دارای آثاری است که می‌‌توان از راه آنها وجود و عدم وجود یا میزان آن را دریافت و دانست. رسول اکرم(ص) درباره نشانه‌های صابر می‌‌فرماید: «عَلامَةُ الصّابِرِ في ثَلاثٍ: أوَّلُها أن لا يَكسِلَ، وَالثّانيَةُ أن لا يَضجَرَ، وَالثّالِثَةُ أن لا يَشكُوَ مِن رَبِّهِ تَعالي؛ لأِنَّهُ إذا كَسِلَ فَقَد ضَيَّعَ الحَقَّ، وَ إذا ضَجِرَ لَم يُؤَدِّ الشُّكرَ، وَإذا شَكا مِن رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ فَقَد عَصاهُ»؛ صبور سه نشانه دارد: اول آنکه سستی نمی‌کند، دوم آنکه افسرده و دلتنگ نمی‌شود و سوم آنکه از پروردگار خود شِکوه نمی‌کند؛ زیرا اگر سستی کند، حق را ضایع کرده، و اگر افسرده و دلتنگ باشد شکر نمی‌گذارد و اگر از پروردگارش شکوه کند او را معصیت کرده است.[۶۲]

امام صادق(ع) نیز با اشاره به فضلیت حلم یعنی اوج صبر و کمال آن و این که حلم چراغ الهی است به نشانه‌های انسان حلیم اشاره کرده و می‌‌فرماید: «اَلحِلمُ سِراجُ اللّه … وَالحِلمُ يَدورُ عَلي خَمسَةِ أَوجُهٍ: أَن يَكونَ عَزيزا فَيَذِلَّ أَو يَكونَ صادِقا فَيُتَّهَمَ أَو يَدعُوَ إِلَي الحَقِّ فَيُستَخَفَّ بِهِ أَو أَن يُؤذي بِلا جُرمٍ أَو أَن يُطالِبَ بِالحَقِّ وَيُخالِفوهُ فيهِ، فَإِن آتَيتَ كُلاًّ مِنها حَقَّهُ فَقَد آصَبتُ…»؛ بردباری چراغ خداست… پنج چیز است که بردباری می‌‌طلبد: شخص عزیز باشد و خوار شود، راستگو باشد و نسبت ناروا داده شود، به حق دعوت کند و سبکش بشمارند، بی‌گناه باشد و اذیت شود، حق‌طلبی کند و با او مخالفت کنند. اگر در هر پنج مورد، به حق رفتار کنی، بردبار هستی….[۶۳] رسول اکرم(ص) می‌‌فرماید: «لَيسَ بِحَليمٍ مَن لَم يُعاشِر بِالمَعرُوفَ مَن لا بُدَّ لَهُ مِن مُعاشَرَتِهِ حَتّي يَجعَلَ اللّه مِن ذلِكَ مَخرَجا»؛ بردبار نیست آنکه با کسی که چاره ای جز معاشرت با او ندارد به نیکی معاشرت نکند تا این که خداوند برای او راه نجاتی از معاشرت با وی فراهم آورد.[۶۴].[۶۵].

تحمل مصیبت و صبر بر آن

چنان که گذشت، یکی از سه قسم اصلی در صبر، صبر در مصیبت و بلایا است. اما برخی گمان می‌‌کنند که خداوند مصیبت را بیش از اندازه توان و تحمل شخص می‌‌فرستاد، در حالی که این گونه نیست بلکه مصیبت بر اشخاص به میزان تحمل آنان وارد می‌‌شود و نمی‌توان مدعی شد که کسی بیش از توانش گرفتار مصیبت شده و یا می‌‌شود.

پس اگر افراد مصیبت زنده بی‌تابی و فزع نکنند و تاب آورند می‌‌توانند به سادگی از هر درجه و اندازه مصیبت بگذرند و موفق و سربلند از آزمون‌های الهی بیرون آمده و با صبر خویش آثار و برکات آن را در زندگی احساس کرده و به آن برسد. رسول اکرم(ص) درباره میزان و سطح مصیبتی که بر افراد وارد شده می‌‌فرماید: «إنَّ المَعونَةَ تَاتي مِنَ اللّه عَلي قَدرِ المَؤونَةِ وَإنَّ الصَّبرَ ياَتي مِنَ اللّه عَلي قَدرِ المُصيبَةِ»؛ به راستی که کمک از جانب خداوند به اندازه هزینه می‌‌رسد و صبر از جانب خداوند به اندازه گرفتاری می‌‌آید.[۶۶] از آن جایی که سنت الهی بر انواع و اقسام مصیبت‌ها و آزمون‌ها و تکالیف است و انسانی در زندگی دنیوی لحظه ای از این امور خالی نیست[۶۷]، باید خود را به انواع و اقسام صبر مهجز کرده و هماره آماده باشد و از صبر برای عبور از آنها بهره مند شود. بنابراین بی‌تابی کردن نه تنها سودی ندارد بلکه عبور از مشکلات را سخت‌تر کرده و شخص تنها به خودش آسیب می‌‌رساند. امیرمؤمنان علی(ع) در این باره می‌‌فرماید: «إنّكَ إن صَبَرتَ جَرَت عَلَيكَ المَقاديرُ و أنتَ مَأجُورٌ، و إن جَزِعتَ جَرَت عَلَيكَ المَقاديرُ و أنتَ مَأزورٌ»؛ اگر صبر کنی مقدرات الهی بر تو جاری می‌‌شود و اجر خواهی بُرد و اگر بیتابی کنی باز هم مقدرات خداوند بر تو جاری می‌‌شود و گناهکار خواهی بود.[۶۸]

امیرمؤمنان علی(ع) در جایی دیگر می‌‌فرماید: «إِنَّ العَبدَ لَيَحرُمُ نَفسَهُ الرِّزقَ الحَلالَ بِتَركِ الصَّبرِ، وَ لا يُزادُ عَلي ما قُدِّرَ لَهُ»؛ بنده به سبب بی‌صبری، خودش را از روزی حلال محروم می‌‌کند و بیشتر از روزی مقدّر هم نصیبش نمی‌شود.[۶۹] وی همچنین می‌‌فرماید: «مَن لَم يُنجهِ الصَّبرُ أهلَكَهُ الجَزَعُ»؛ کسی که صبر وی را نجات نبخشد، جزع و بی‌تابی وی را از پای در می‌‌آورد.[۷۰].[۷۱].

منابع

پانویس

  1. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: الصَّبْرُ مِنَ الْإِيمَانِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَإِذَا ذَهَبَ الرَّأْسُ ذَهَبَ الْجَسَدُ كَذَلِكَ إِذَا ذَهَبَ الصَّبْرُ ذَهَبَ الْإِيمَانُ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۸۷.
  2. «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: الْجَنَّةُ مَحْفُوفَةٌ بِالْمَكَارِهِ وَ الصَّبْرِ فَمَنْ صَبَرَ عَلَى الْمَكَارِهِ فِي الدُّنْيَا دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ جَهَنَّمُ مَحْفُوفَةٌ بِاللَّذَّاتِ وَ الشَّهَوَاتِ- فَمَنْ أَعْطَى نَفْسَهُ لَذَّتَهَا وَ شَهْوَتَهَا دَخَلَ النَّارَ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۸۹.
  3. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: إِذَا دَخَلَ الْمُؤْمِنُ فِي قَبْرِهِ كَانَتِ الصَّلَاةُ عَنْ يَمِينِهِ وَ الزَّكَاةُ عَنْ يَسَارِهِ وَ الْبِرُّ مُطِلٌّ عَلَيْهِ وَ يَتَنَحَّى الصَّبْرُ نَاحِيَةً فَإِذَا دَخَلَ عَلَيْهِ الْمَلَكَانِ اللَّذَانِ يَلِيَانِ مُسَاءَلَتَهُ قَالَ الصَّبْرُ لِلصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْبِرِّ دُونَكُمْ صَاحِبَكُمْ فَإِنْ عَجَزْتُمْ عَنْهُ فَأَنَا دُونَهُ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۹۰.
  4. «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) الصَّبْرُ صَبْرَانِ صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ حَسَنٌ جَمِيلٌ وَ أَحْسَنُ مِنْ ذَلِكَ الصَّبْرُ عِنْدَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْكَ وَ الذِّكْرُ ذِكْرَانِ ذِكْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ ذِكْرُ اللَّهِ عِنْدَ مَا حَرَّمَ عَلَيْكَ فَيَكُونُ حَاجِزاً»؛ اصول کافی، ج۲، ص۹۰.
  5. «قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) لَمَّا حَضَرَتْ أَبِي عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ (ع) الْوَفَاةُ ضَمَّنِي إِلَى صَدْرِهِ وَ قَالَ يَا بُنَيَّ أُوصِيكَ بِمَا أَوْصَانِي بِهِ أَبِي حِينَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ وَ بِمَا ذَكَرَ أَنَّ أَبَاهُ أَوْصَاهُ بِهِ يَا بُنَيَّ اصْبِرْ عَلَى الْحَقِّ وَ إِنْ كَانَ مُرّاً»؛ اصول کافی، ج۲، ص۹۱.
  6. «عَنْ عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ‌(ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): الصَّبْرُ ثَلَاثَةٌ صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ وَ صَبْرٌ عَلَى الطَّاعَةِ وَ صَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِيَةِ فَمَنْ صَبَرَ عَلَى الْمُصِيبَةِ حَتَّى يَرُدَّهَا بِحُسْنِ عَزَائِهَا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ ثَلَاثَمِائَةِ دَرَجَةٍ مَا بَيْنَ الدَّرَجَةِ إِلَى الدَّرَجَةِ كَمَا بَيْنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ مَنْ صَبَرَ عَلَى الطَّاعَةِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ سِتَّمِائَةِ دَرَجَةٍ مَا بَيْنَ الدَّرَجَةِ إِلَى الدَّرَجَةِ كَمَا بَيْنَ تُخُومِ الْأَرْضِ إِلَى الْعَرْشِ وَ مَنْ صَبَرَ عَنِ الْمَعْصِيَةِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ تِسْعَمِائَةِ دَرَجَةٍ مَا بَيْنَ الدَّرَجَةِ إِلَى الدَّرَجَةِ كَمَا بَيْنَ تُخُومِ الْأَرْضِ إِلَى مُنْتَهَى الْعَرْشِ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۹۱.
  7. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ (ع) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْعَمَ عَلَى قَوْمٍ بِالْمَوَاهِبِ فَلَمْ يَشْكُرُوا فَصَارَتْ عَلَيْهِمْ وَبَالًا وَ ابْتَلَى قَوْماً بِالْمَصَائِبِ فَصَبَرُوا فَصَارَتْ عَلَيْهِمْ نِعْمَةً»؛ بحار الأنوار، ج۶۸، ص۴۱.
  8. «همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد می‌گویند: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم) بر آنان از پروردگارشان درودها و بخشایشی است و آنانند که رهیافته‌اند» سوره بقره، آیه ۱۵۶-۱۵۷.
  9. «و آنانند که رهیافته‌اند» سوره بقره، آیه ۱۵۷.
  10. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: إِنِّي جَعَلْتُ الدُّنْيَا بَيْنَ عِبَادِي قَرْضاً، فَمَنْ أَقْرَضَنِي مِنْهَا قَرْضاً، أَعْطَيْتُهُ بِكُلِّ وَاحِدَةٍ عَشْراً إِلى‏ سَبْعِمِائَةِ ضِعْفٍ، وَ مَا شِئْتُ مِنْ ذلِكَ، وَ مَنْ لَمْ يُقْرِضْنِي مِنْهَا قَرْضاً، فَأَخَذْتُ مِنْهُ شَيْئاً قَسْراً، فَصَبَرَ، أَعْطَيْتُهُ ثَلَاثَ خِصَالٍ، لَوْ أَعْطَيْتُ وَاحِدَةً مِنْهُنَّ مَلَائِكَتِي لَرَضُوا بِهَا مِنِّي ثُمَّ تَلَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ فَهذِهِ وَاحِدَةٌ مِنْ ثَلَاثِ خِصَالٍ وَرَحْمَةٌ اثْنَتَانِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ» ثَلَاثٌ. ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع): هذَا لِمَنْ أَخَذَ اللَّهُ مِنْهُ شَيْئاً قَسْراً}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۹۲.
  11. «قَالَ النَّبِيُّ (ص): مَنْ يَعْرِفِ الْبَلَاءَ يَصْبِرْ عَلَيْهِ وَ مَنْ لَا يَعْرِفْهُ يُنْكِرْهُ‌»؛ بحار الأنوار، ج۶۸، ص۸۳.
  12. «عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) أَنَّ النَّبِيَّ (ص) قَالَ: عَلَامَةُ الصَّابِرِ فِي ثَلَاثٍ أَوَّلُهَا أَنْ لَا يَكْسَلَ وَ الثَّانِيَةُ أَنْ لَا يَضْجَرَ وَ الثَّالِثَةُ أَنْ لَا يَشْكُوَ مِنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَنَّهُ إِذَا كَسِلَ فَقَدْ ضَيَّعَ الْحَقَّ وَ إِذَا ضَجِرَ لَمْ يُؤَدِّ الشُّكْرَ وَ إِذَا شَكَا مِنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَصَاهُ‌»؛ بحار الأنوار، ج۶۸، ص۸۶.
  13. «سَأَلَ النَّبِيُّ (ص) جَبْرَئِيلَ (ع) مَا تَفْسِيرُ الصَّبْرِ قَالَ تَصْبِرُ فِي الضَّرَّاءِ كَمَا تَصْبِرُ فِي السَّرَّاءِ وَ فِي الْفَاقَةِ كَمَا تَصْبِرُ فِي الْغِنَى وَ فِي الْبَلَاءِ كَمَا تَصْبِرُ فِي الْعَافِيَةِ فَلَا يَشْكُو حَالَهُ عِنْدَ الْمَخْلُوقِ بِمَا يُصِيبُهُ مِنَ الْبَلَاءِ»؛ بحار الأنوار، ج۶۸، ص۸۷.
  14. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع): قَالَ: كَمْ مِنْ صَبْرِ سَاعَةٍ قَدْ أَوْرَثَتْ فَرَحاً طَوِيلًا وَ كَمْ مِنْ لَذَّةِ سَاعَةٍ قَدْ أَوْرَثَتْ حُزْناً طَوِيلًا»؛ بحار الأنوار، ج۶۸، ص۹۱.
  15. «عَنْ جَابِرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (ع) يَرْحَمُكَ اللَّهُ مَا الصَّبْرُ الْجَمِيلُ قَالَ ذَلِكَ صَبْرٌ لَيْسَ فِيهِ شَكْوَى إِلَى النَّاسِ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۹۳.
  16. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: إِنَّا صُبُرٌ وَ شِيعَتُنَا أَصْبَرُ مِنَّا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ كَيْفَ صَارَ شِيعَتُكُمْ أَصْبَرَ مِنْكُمْ قَالَ لِأَنَّا نَصْبِرُ عَلَى مَا نَعْلَمُ وَ شِيعَتُنَا يَصْبِرُونَ عَلَى مَا لَا يَعْلَمُونَ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۹۳.
  17. «عَنْ عَلِيِّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ‌(ع): قَالَ: لَا يَذُوقُ الْمَرْءُ مِنْ حَقِيقَةِ الْإِيمَانِ حَتَّى يَكُونَ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ الْفِقْهُ فِي الدِّينِ وَ الصَّبْرُ عَلَى الْمَصَائِبِ وَ حُسْنُ التَّقْدِيرِ فِي الْمَعَاشِ»؛ بحار الأنوار، ج۶۸، ص۸۵.
  18. «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) ثَلَاثٌ بِهِنَّ يَكْمُلُ الْمُسْلِمُ التَّفَقُّهُ فِي الدِّينِ وَ التَّقْدِيرُ فِي الْمَعِيشَةِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّوَائِبِ‌»؛ بحار الأنوار، ج۶۸، ص۸۵.
  19. «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) فِي وَصِيَّتِهِ لِابْنِهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِيَّةِ إِيَّاكَ وَ الْعُجْبَ وَ سُوءَ الْخُلُقِ وَ قِلَّةَ الصَّبْرِ فَإِنَّهُ لَا يَسْتَقِيمُ لَكَ عَلَى هَذِهِ الْخِصَالِ الثَّلَاثَةِ صَاحِبٌ وَ لَا يَزَالُ لَكَ عَلَيْهَا مِنَ النَّاسِ مُجَانِبٌ»؛ بحار الأنوار، ج۶۸، ص۸۶.
  20. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۲۴۴-۲۵۰.
  21. ترتیب العین، ج ۲، ص۹۶۶، «صبر»
  22. معجم مقاییس اللّغه، ج ۳، ص۳۲۹، «صبر»
  23. کافی، ج۲، ص۹۰، ح۹
  24. غررالحکم، ح۷۲۰
  25. نهج البلاغه، حکمت ۴۲۴
  26. کافی، ج۲، ص۹۱، ح۱۵
  27. کنزالعمال، ج۱، ص۲۸۵، ح۱۳۸۸
  28. بحارالأنوار، ج۷۵، ص۳۱۱، ح۱
  29. بحارالأنوار، ج۴۰، ص۳۴۸، ح۲۹
  30. بحارالانوار، دار احیاء التراث العربی، ج ۷۵، ص۱۷۲
  31. منصوری، خلیل، اقسام صبر و آثار آن.
  32. ﴿فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا «پس به نکویی شکیب کن» سوره معارج، آیه ۵.
  33. منصوری، خلیل، اقسام صبر و آثار آن.
  34. فصلت، آیات ۳۴ و ۳۵
  35. بحارالأنوار، ج۴۳، ص۷۰، ح۶۱
  36. نهج البلاغه، حکمت ۲۰۷
  37. بحار الانوار، ج ۷۸، ص۳۳۹، ح۱
  38. خصال، ص۱۴۵، ح ۱۷۲
  39. تحف العقول، ص۲۱۲
  40. مشکاة الأنوار، ص۲۳۹، ح ۶۸۹
  41. ﴿وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا «و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، دارایی‌هایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که دارایی‌های ایشان را به آنان باز می‌گردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.
  42. ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  43. ﴿لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ «بی‌گمان با مال و جانتان آزمون خواهید شد و از آنان که پیش از شما به آنان کتاب (آسمانی) داده‌اند و از کسانی که شرک ورزیده‌اند (سخنان دل) آزار بسیار خواهید شنید و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید؛ بی‌گمان این از کارهایی است که آهنگ آن می‌کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۸۶؛ ﴿يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ «پسرکم! نماز را بپا دار و به کار شایسته فرمان ده و از کار ناشایست باز دار و در آنچه بر سرت آید شکیب کن؛ بی‌گمان این از کارهایی است که آهنگ آن می‌کنند» سوره لقمان، آیه ۱۷.
  44. بحارالانوار ج۶۸ ص۴۲
  45. همان، و نیز ﴿وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ * وَلَمَنْ صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذَلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ «و کیفر هر بدی بدی‌یی، مانند آن است پس هر که درگذرد و به راه آید پاداش وی بر خداوند است، بی‌گمان او ستمگران را دوست نمی‌دارد * و هر آنکه شکیب ورزد و درگذرد بی‌گمان این از کارهایی است که آهنگ آن می‌کنند» سوره شوری، آیه ۴۰ و ۴۳.
  46. شوری، آیات ۴۰ و ۴۳
  47. غررالحکم، ج۲، ص۶۹، ح۱۸۷۴
  48. غررالحکم، ج۵، ص۹۱، ح۷۵۲۹
  49. غررالحکم، ج۵، ص۳۳۳، ح۸۶۲۰
  50. ﴿وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا «و بندگان (خداوند) بخشنده آنانند که بر زمین فروتنانه گام برمی‌دارند و هرگاه نادانان با آنان سخن سر کنند پاسخی نرم گویند» سوره فرقان، آیه ۶۳.
  51. غررالحکم، ج۲، ص۴۴۲، ح۳۲۲۳
  52. بقره، آیات ۴۲ و ۱۵۳ و آیات دیگر
  53. کنزالفوائد، ص۱۴۷
  54. جهاد النفس، ح۲۵۱
  55. بحارالأنوار، ج۶۸، ص۱۵۶، ح۷۱
  56. غررالحکم، ج۲، ص۱۲۳، ح۲۰۶۳۲
  57. غررالحکم، ج۵، ص۳۳۳، ح۸۶۲۰
  58. غررالحکم، ج۳، ص۴۳۰، ح ۵۰۰۰
  59. بحارالأنوار، ج۷۸، ص۲۲۹، ح۹
  60. تحف العقول، ص۱۶
  61. منصوری، خلیل، اقسام صبر و آثار آن.
  62. علل الشرایع، ج۲، ص۴۹۸، ح۱
  63. بحارالأنوار، ج۷۱، ص۴۲۲، ح۶۱
  64. کنزالعمال، ج۳، ص۱۳۰، ح۵۸۱۵
  65. منصوری، خلیل، اقسام صبر و آثار آن.
  66. کنزالعمال، ج۶، ص۳۴۷، ح۱۵۹۹۳
  67. عنکبوت، آیه ۲ و آیات دیگر
  68. جامع الأخبار، ص۳۱۶، ح۸۸۲
  69. شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۱۶۰
  70. جهادالنفس، ح۲۵۲
  71. منصوری، خلیل، اقسام صبر و آثار آن.